تاریخ

امپراتوری رومانوف از شورش دکابریست ها تا ترور آلکساندر

تهیه و گرد آوری :زهرا صادقیان

مرگ الکساندر اول تزار مرموز و افسانه ای روسیه تاریخ روسیه را وارد مرحله جدیدی کرد. تقریبا می توان گفت که با مرگ الکساندر اول امپراتوری تزاری در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
نیکلای اول
الکساندر اول در حالی در نوامبر 1825 درگذشت که فرزندی نداشت و طبق قوانین کنستانتین برادردوم تزار متوفی وارث بعدی تاج و تخت روسیه بود. اما کنستاتین در سال 1823 و دو سال قبل از مرگ الکساندر به طور خصوصی ازسلطنت کناره گیری کرده بود. اما این کناره گیری به مردم اعلام نشد. به دلیل همین عدم تمایل سلطنت روسیه به نیکلای برادر جوان تر الکساندر و کنستانتین رسید. نیکلای اولین تزار خاندان رومانوف بود که از همان روز نخست سلطنت با انقلاب و شورش گسترده مواجه شد.

سرکوبی شورش دکابریست ها

شورش دکابریست ها
تردید ها در مورد مشروعیت سلطنت نیکلای باعث بروز شایعات گسترده بین اشراف،افسران ارتش و توده مردم برضد تزار جدید شد.از همان روزهای نخست سلطنت نیکلای بسیاری از اشراف اصلاح طلب و افسران ناراضی که به دنبال تصویب قانون اساسی و ایجاد سلطنت مشروطه در روسیه بودند برضد نیکلای دست به توطئه زدند. دسامبر 1825 توطئه ها به اوج خودش رسید. برا اساس نقشه مخالفان قرار بود در همان روز تاجگذاری نیکلای اول توطئه گران با پشتیبانی سربازخانه سنت پترزبورگ نیکلای را از سلطنت خلع کنند. حضور اشرافی مثل پرنس ناریشیکین، ریلیف و چادایف شاعران معروف، پرنس اورلوف، و ژنرال فون وی زین در بین توطئه گران نشان دهنده گستردگی شورش برضد نیکلای بود. قیامی که بعدها در تاریخ روسیه به دسامبریست ها یا دکابریست ها معروف شدند . قرار بود در لحظه ادای سوگند تزار شورشیان با فریاد های زنده باد کنستانتین کودتا علیه نیکلای را شروع کنند.برنامه شورشیان دقیقا در روز تاجگذاری تزار جدید اتفاق افتاد. اگرچه شورش گسترده بود اما نیکلای 29 ساله آرامش و اعتماد به نفس خود را حفظ کرد. بلافاصله همه سربازان و ژنرال های وفادارش را به دور خودش جمع کرد و فرمان حمله به سوی سربازان و اشراف دکابریست را صادرکرد. اگرچه شورش تنها به سنت پترزبورگ محدود نمانده بود و در شهر کیف هم همزمان قیام آغازشد.
باوجود اوضاع آشفته خیابانهای پایتخت تزاری تزار با شجاعت به سمت مخالفان رفت و سعی کرد با آنها برای پایان دادن به شورش مذاکره کند. اما شورشیان به سمت تزار تیراندازی کردند که جان سالم به در برد.تمامی این درگیری ها در حالی رخ داد که تمامی دیپلمات های خارجی مقیم سنت پترزبورگ که برای تاجگذاری تاجگذاری تزار آماده بودند در این درگیری ها حضور داشتند.نیکلای در کمال خونسردی به دیپلمات ها گفت آقایان این یک درگیری خانوادگی است.
ژنرال واسیلت چیکف آجودان تزار پیشنهاد قتل عام تمامی شورشیان را به نیکلای داد. اگرچه تزار در ابتدا مخالف بود و دوست نداشت سلطنتش با خشونت و خونریزی آغاز شود اما در نهایت رضایت داد و توپخانه وارد خیابانها شد و شورشیان را به توپ بست.در جریان این درگیری ها حتی ساختمان سنای روسیه هم آسیب دید اما در نهایت شورش دکابریست ها سرکوب شد.

تندیس نیکلای در میدان سنت ایزاک

سلطنت آلمانی
نیکلای از مادری آلمانی متولد شده بود و در همان سالهای کودکی سوارکاری قابل بود. نیکلای استعداد زیادی در نقاشی داشت و در سالهای جوانی به اروپا سفر کرد و که همین مسافرت باعث دوستی او با سروالتراسکات نویسنده معروف انگلیسی شد. نیکلای هم با شاهزاده خانمی آلمانی ازدواج کرد و در دوران حکومت او آلمانی های بسیاری دردربار و ارتش روسیه مشغول خدمت بودند که باعث شد تا دوره نیکلای لقب سلطنت آلمانی بگیرد.
اسپرنسکی دست به اصلاحات در ارکان حکومت زد. شوراهای مشورتی ملی ایجاد شد.
تزار شخصا به بودجه روسیه نظارت داشت و بودجه دربار سلطنتی را به یک سوم کاهش داد.
نیکلای قوه قضاییه روسیه را اصلاح کرد و دایره سوم دفتر مخصوص تزار که به نوعی سازمان جاسوسی شخصی تزار بود ایجاد شد.
شاید از بدشانسی های نیکلای این بود که با نویسندگان و شاعرانی مثل لرمانتوف، پوشکین،چادایف و گوگول همدوره بود. نویسندگانی که بشدت مخالف سلطنت استبدادی نیکلای بودند و دردسرهای زیادی در دوره سلطنتش ایجاد کردند.
پوشکین معروف ترین شاعر و نویسنده روسیه به مخالفت با تزار در تبعید بود اما در سال 1826 به دستور تزار عفو شد. پوشکین بعد از بازگشت از تبعید علنا در مقابل تزار از دکابریست ها حمایت کرد اما به دستور تزار کسی مزاحمش نشد. در نهایت خود نیکلای تصمیم گرفت بر آثار نویسندگان ناراضی روس نظارت کند و به همین خاطر تمامی آثار پوشکین را قبل از چاپ می خواند. تزار به منظور مقابله با مخالفان روزنامه زنبور عسل شمال را تاسیس کرد.در افزایش مخالفتهای ضد سلطنت فیلسوفان آلمانی نقش زیادی داشتند. افرادی مانند آلکساندر هرزن با تاسیس انجمن های مخفی به مبارزه برعلیه استبداد ادامه دادند.پوشکین در سال 1837 براثر دوئل(که در روسیه ممنوع شده بود) مرد. اما افکار عمومی بازهم تزار را مقصر مرگ او دانستند. همچین لرمانتوف شاعر جوان شعری برضد تزار سرود و او را مسبب مرگ پوشکین دانست که به همین دلیل به قفقاز تبعید شد اما لرمانتوف هم درنهایت در سال 1841 در یک دوئل دیگر کشته شد.

نیکلای اول

آغاز جنگ های نیکلای
نیکلای در سال 1826 آماده حمله به عثمانی شد. او بعد از پتر کبیر اولین تزاری بود که شخصا به میدان نبرد رفت. ارتش روسیه در نبرد موفق بود و وارنا ، آندری پل و ارزروم به دست روسیه افتاد. در سال 1829 جنگ با عثمانی تمام شد و روسیه ساحل چپ دانوب و شرق دریای سیاه را به خاک خود اضافه کرد. همچنین تنگه های بسفر و داردانل به روی کشتی های اروپایی باز شد و مولداوی و والاشیا هم از عثمانی جدا شدند.

زلزله سیاسی در اروپا
موفقیت های پی درپی نیکلای انگلستان را هراسان کرد و برای جلوگیری از نفوذ روسیه در بالکان کشور یونان را بار دیگر در 1830 تشکیل داد.در همان سال شارل دهم پادشاه فرانسه سرنگون شد و لویی اورلئان به سلطنت رسید. سقوط شارل زنگ خطر برای نیکلای بود. انقلاب فرانسه سرآغاز یک سلسله انقلاب و شورش در کل قاره اروپا شد.در 1831 بلژیک بعد از قیام مردم این کشور مستقل شد و در لهستان هم زمزمه های شورش باردیگر آغاز شد.
ژنرال کلوپکی در 1830 رهبر لهستان شد باردیگر این کشوردست به قیام بر علیه رومانوف ها زد. ارتش روسیه در سپامبر1831 ارتش روسیه به ورشو حمله کرد و بار دیگر شورش لهستان با قساوت سرکوب شد.
نیکلای در 1831 برادرش کنستانتین و ژنرال محبوب اش دیبیچ را از دست داد. ورحیه تزار بشدت به خاطر این اتفاقات ضعیف شد.شیوع بیماری گسترده وبا و آتش سوزی عظیم مسکو از دیگر مشکلات روسیه در آن سالها بود. شیوع وبا باعث بروز شورش در سنت پترزبورگ شد. تزار در اقدامی عجیب شخصا به میان شورشیان رفت وبا مردم به دعا پرداخت و چند روز بعد بیماری وبا متوقف شد.

رشد صنعت در روسیه
کارخانه های صنعتی در روسیه در دوره نیکلای چند برابر شد. طبقه کارگر صنعتی در دوره او شکل گیرفت. به دلیل وجود مخالفان فراوان سانسور در دوره او اوج گرفت.. همچنین نیکلای اختلافات چند صد ساله روسیه و واتیکان را با سفر به این کشور حل کرد.
انقلاب و شورش در سال 1848 در اروپا به اوج خودش رسید. در همان سال ها مجارستان بر علیه اتریش قیام کرد. نیکلای که از سرایت انقلاب به روسیه نگران بود ارتش خود را برای سرکوبی مجارستان به کمک اتریشی ها فرستاد. نیکلای بعد از دخالت در مجارستان لقب ژاندارم اروپا گرفت. با بالا گرفتن شورش دکابریست های قدیمی باردیگر زمزمه های انقلاب را آغاز کردند. با این تفاوت که این بار شورشیان به سوسیالیسم علاقه مند شده بودند.
داستایفسکی نویسنده معروف هم جزو این شورشیان بود. تمامی توطئه گران دستگیر شدند و به اعدام محکوم شدند اما تزار در آخرین لحظه آنها را عفو کرد.. داستایفسکی تبعید شد و کتاب خاطرات مردگان را در دوره تبعیدش نوشت.
تحولات اروپا در 1848 همچنان ادامه داشت. لویی بناپارت برادرزاده ناپلئون با یک کودتا در فرانسه به سلطنت رسید.گاریبالدی ومازینی هم در ایتالیا برضد اتریش دست به قیام زدند و پایه های کشور مستقل ایتالیا را ریختند.

نقاشی منصوب به جنگ کریمه

جنگ کریمه
نیکلای در سال های آخر سلطنت اولتیماتوم را برای عبدالحمید سلطان عثمانی فرستاد و جنگ با عثمانی بار دیگر آغاز شد.تزار در حالی جنگ با عثمانی را آغاز کرد که تصور نمی کرد که کشورهای اروپایی به کمک دولت در حال نابودی عثمانی بیایند. در ژوییه 1853 ارتش روسیه به اراضی دانوب حمله کرد. ناوگان دریایی عثمانی از بین رفت. اما انگلستان و فرانسه که علاقه ایی به نابودی کامل عثمانی و برهم خوردن تعادل اروپا نداشتند با 75 هزار سرباز به کمک عثمانی آمدند. متفقین در گالی پولی پیاده شدند و سپس عازم وارنا شدند. اتریش هم به کمک فرانسه و انگلیس آمد. ارتش روسیه که توان جنگ با متحدین اروپایی را نداشت متحمل شکست های سنگینی شد در سپتامبر 1854 روسیه در نبرد آلما شکست خورد. و ناوگان متفقین ارتش روسیه را در بندر سواستوپل شبه جزیره کریمه محاصره کردند. نبرد کریمه یکی از خونین ترین جنگ های اروپا قبل از جنگ جهانی اول لقب گرفت. در نهایت تزار نیکلای اول به قولی از اندوه شکست و به قولی دیگر با خوردن زهر در 3 مارس 1855 درگذشت.

نیکلای و ایران

عهدنامه ترکمنچای
عهدنامه گلستان در 3 آبان 1193 شمسی، 12 اکتبر 1813 در قراباغ به امضا رسید. دراین قرارد داد نیکلای نماینده ایران بود. گلستان نقاط ضعف زیادی داشت. مرزهای دوکشور به خوبی ترسیم نشده بود به همین دلیل عشایر ایرانی که مدام درحال رفت و آمد به قفقاز بودند با مشکلات زیادی مواجه شدند. بعد از گذشت چند سال نیکلای تصمیم به نبرد با عثمانی گرفت. همزمان انگلیسی ها که علاقه ای به پیروزی روسیه بر عثمانی نداشتند شروع به تحریک برخی سیاست مداران و حتی روحانیون ایران برای آغاز دوره جدید جنگ بین این روسیه کردند. بعد از شورش در برخی شهرهای قفقاز روحانیون زیای نزد فتحعلیشاه قاجار رفتند و خواستار حمایت از مردم مسلمان قفقاز در برابر کفار روس شدند. اگرچه شاه تمایل چندانی به شروع نبرد نداشت اما به عباس میرزا دستور تجهیز ارتش را داد. در حالی که هنوز ارتش ایران آمادگی چندانی برای نبرد با روسیه نداشت انگلیسی ها دست به دامان آصف الدوله الهیار یکی از وزرای دربار شدند. انگلیسی ها به آصف الدوله خائن قول دادند در صورت شروع دوباره جنگ بین ایران روسیه سلطنت هرات و خراسان را به او خواهند داد. آصف الدوله به دستور شاه قاجار ظاهرا با تعدادی سرباز و توپخانه از تهران راهی تبریز شد تا به سربازان عباس میرزا ولیعهد بپوندد. اما بدون اطلاع ولیعهد به طور ناگهانی به طرف شهر گنجه رفت . از رودخانه زگم عبور کرد . بدون مقدمه به سوی قلعه مرزی ارتش روسیه شلیک کرد و به سرعت دست به عقب نشینی زد.ارتش روسیه هم به همین بهانه دست به یک حمله سراسری به ایران زد. عباس میرزا حیرت زده در تبریز خبر حمله روسیه را دریافت کرد او ابتدا سعی کرد جلوی جنگ را از راه دیپلماسی بگیرد که فایده ای نداشت. در نهایت ارتش ایران مجبور به رویارویی با ژنرال پاسکوویچ شد. ارتش ناآماده ایران به سرعت شکست خورد و ژنرال پاسکوویچ آذربایجان را اشغال کرد و اعلام کرد اگرتا 5 روز تکلیف صلح مشخص نشود راهی تهران خواهد شد. در نهایت عهد نامه ترکمنچای در اسفند 1206 شمسی، فوریه 1828 میلادی بین دو کشور امضا شد و بر اساس آن حق کشتیرانی در دریاچه خزر، حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون به اضافه ایروان و نخجوان به روسیه واگذار شد. همچینین ایران مجبور به پرداخت 10 میلیون تومان خسارت جنگی شد و روسها کتابخانه بی نظیر شیخ صفی الدین اردبیل را هم به عنوان غرامت جنگی ضبط کردند. در مقابل روسیه تضمین کرد از سلطنت فرزندان عباس میرزا حمایت کند.

گریبایدوف سفیر مغرور روسیه

ماجرای گریبایدوف
الکساندر سرگه یویچ گریبایدوف نویسنده و شاعر معروف روسیه در سال 1829 برای رسیدگی به موارد عهدنامه ترکمنچای و همین طور گرفتن غرامت جنگی به ایران آمد. اگرچه گریبایدوف از شورشیان دکابریست بود او به دلیل توطئه بر ضد تزار حتی به زندان هم رفته بود و در واقع ماموریت او در ایران به نوعی تبعید محترمانه او به حساب می آمد.گریبایدوف اخلاق بسیار تندی داشت و مدام ایرانیان را به عنوان کشور مغلوب تحقیر می کرد. تند روی گریبایدوف به حدی بود که حتی ژنرال یرمولوف فرمانده ارتش روسیه در قفقاز هم به او هشدار داد که با ایرانیان باید با احترام بیشتری برخورد کند.که البته شاعر ناراضی اهمیتی نداد. گریبایدوف به محض ورود به تهران مدعی شد اشراف و مردمی که زنان قفقازی دارند باید همسران خود را به دولت روسیه تحویل دهند چرا که این منطقه جزوی از روسیه است و این زنان اتباع امپراتوری محسوب می شوند.دو زن گرجی به زور از خانه همسران خود بیرون کشیده شدندو به سفارت روسیه فرستاده شدند. همین مسئله باعث بروز یک شورش گسترده در تهران شد. علما و مردم به سمت سفارت رفتند و خواستار تحویل زنها شدند. اما تیراندازی قزاق های محافظ باعث کشته شدن چند نفر شد. مرد با تهییج میرزا مسیح مجهتد به سفارت حمله کردند. در نهایت گریبایدوف به همراه 35 یا به قولی هشتاد نفر از اعضای سفارت روسیه کشته شدند.تنها مالتف دبیر اول سفارت زنده داد و به تزار گزارش داد که دولت ایران نقشی در این حمله ندارد.فتحعلیشاه که بشدت از بروز یک جنگ دیگر وحشت زده بود هیئتی را به سرپرستی خسرو میرزا پسر عباس میرزا برای دلجویی روانه سنت پترزبورگ کرد. میرزا تقی خان امیرکبیر و محمد خان زنگنه هم حزو هیئت ایرانی بودند. در حالی که ایرانیان تصور می کردند تزار به بهانه قتل گریبایدوف نبرد دیگری را با ایران آغاز خواهد کرد این اتفاق در نهایت تعجب همه رخ نداد. نیکلای نه تنها 5 میلیون تومان از غرامت جنگ را بخشید بلکه برای 5 میلیون باقی مانده آن هم مهلتی 5 ساله تعیین کرد. البته دولت ایران فردی به نام رضا قلی بیگ را به عنوان مسبب حادثه اعدام کرد. همچنین فتحعلیشاه بخشی از جواهرات ارزشمند نادری را به عنوان خونبهای سفیر روسیه به تزار بخشید. در واقع نیکلای به دلیل درگیری های داخلی با دکابریست ها علاقه چندانی به شروع جنگ با ایران نداشت و همچنین گریبایدوف هم یک عنصر ناراضی و دردسر سازدر سنت پترزبورگ بود که به همین دلیل خود روس ها هم تمایلی به گرفتن انتقام خون او نداشتند.
نیکلای یک بار دیگر در زمان سلطنت محمد شاه به ایروان آمد و با ناصرالدین میرزا ولیعهد خردسال ایران و امیرکبیرو امیر نظام گروسی دیدار کرد و انگشتر گرانبهای خود را به ولیعهد ایران بخشید.

الکساندر دوم
بعد از مرگ نیکلای اول الکساندر پسر37 ساله تزار با نام الکساندر دوم به سلطنت رسید. الکساندر در روزهای آغازین سلطنت خود با جنگ عظیمی به نام کریمه دست به گریبان بود.در نهایت هم در ژوئن 1855 شهرسباستوپول کریمه به دست ارتش متحدین اروپایی تسخیر شد. اوضاع روسیه در این شرایط بشدت وخیم بود. اما ژنرال موراریف یک پیروزی غیرمنتظره در کارس به دست آورد و آن را تصرف کرد. باوجود اینکه مردم روسیه خواستار اشغال شهر استانبول به عنوان خواسته باستانی ملت روس بودند تزار جدید و کنت نستلرود صدراعظم جدید تمایلی به ادامه جنگ نداشتند. در نهایت قرارداد صلح پاریس در 1856 بین طرفین درگیر امضا شد. به موجب این عهدنامه روسیه از اراضی دانوب صرف نظر کرد و حضور کشتی های جنگی در دریای سیاه ممنوع شد.این قرارداد نقطه پایانی بر سیاست های توسعه طلبانه روسیه به سمت دریای مدیترانه و دریای سیاه بود. اگرچه الکساندر 7 سال بعد از امضای صلح پشیمان شده بود اما توسعه طلبی روسیه به سمت اروپا برای همیشه تمام شده بود.
الکساندر در سال 1861 بالاخره فرمان آزادی رعیت ها را در روسیه صادر کرد. همچنین حضور جنایتکاران و زندانیان که تا پیش از این برای گذراندن دوره محکومیت به ارتش می آمدند ممنوع شد. الکساندر همچنین شهرداری های روسیه را مستقل کرد و دست به اصلاحات قضایی زد. اگرچه تزار دست به تحولات عمیقی در جامعه روسیه آن روز زده بود اما مخالفان فراوانی داشت. بسیاری از سنت گرایان با اصلاحات او مخالف بودند و بین کارگران و روشنفکران هم بسیاری از افراد مخالف سلطنت بودند. الکساندر تنها از پشتیبانی طبقه متوسط روسیه برخوردار بود.

الکساندر دوم تزار مقتول روسیه

شورش مجدد لهستان
شورش جدید لهستان در سال 1863 آغاز شد و بلافاصله اعلام استقلال کردند و از انگلستان و فرانسه درخواست کمک کردند.اما تزار به کمک قرارداد دال وانس لوبن از پروس کمک گرفت و شورش لهستان بشدت سرکوب شد. به دستور الکساندر آموزش زبان لهستانی ممنوع اعلام شد و زبان روسی جایگزین زبان لهستانی شد.
دردوره الکساندر نهیلیست ها هم فعالیت خود را در روسیه تزاری آغاز کردند. این جنبش به سرعت طرفداران فراوانی پیدا کرد و به مشکل اصلی اوخرانا پلیس مخفی تزار تبدیل شد.

کنگره برلین
الکساندر در 1867 برای شرکت در نمایشگاه جهانی پاریس عازم فرانسه شد. یک ترور ناکام علیه الکساندر در شهر پاریس رخ داد که باعث شد تا الکساندر از فرانسه دلگیر شود. در 1870 جنگ فرانسه وآلمان آغاز شد. تزار به هیچ کدام از کشورهای اروپا اجازه دخالت در این جنگ را نداد و در نتیجه ناپلئون سوم شکست خورد و پاریس به اشغال آلمان درآمد.
الکساندر دوم در 1873 پیمان سه امپراتور را با امپراتوران اتریش و آلمان امضا کرد. این پیمان به منظور جلوگیری از شورش اقوام تابعه این کشورها مثل لهستان و مجارستان امضا شد.
الکساندر در 1877 به بهانه حمایت از ملل بالکان وارد نبردی دیگر با ارتش عثمانی شد. الکساندر که به دنبال تلافی شکست کریمه بود ارتش عثمانی را شکست داد. اگرچه شکست عثمانی قاطع بود اما دخالت انگلستان اجازه بهره برداری از این پیروزی را به روسها نداد.در حالی که بیسمارک صدراعظم معروف آلمان از روسیه طرفداری می کرد کنگره برلین برای رسیدگی به نتایج این جنگ تشکیل شد. اما عملا سهم چندانی نصیب الکساندر نداشت. بر طبق تصمیمات این کنفرانس بوسنی و هرزگوین جزوی از امپراتوری اتریش شد. کشور بلغارستان مستقل شد. رومانی ،مونته نگرو و صربستان هم اگرچه از عثمانی جدا شدند اما خاک آنها به روسیه نرسید بلکه کشورهای مستقل اعلام شدند. روملی جزو خاک عثمانی باقی ماند و تنها کارس و باتومی به روسیه رسید. انگلستان هم در نهایت رندی و مکاری همیشگی خود جزیره قبرس را برای خودش برداشت. کنگره برلین به شدت به وجهه روسیه در شبه جزیره بالکان ضربه زد. چرا که تا پیش از این اقوام اسلاو بالکان روسیه را حامی خود می دانستند.

قرارداد آخال
پایان توسعه طلبی روسیه در اروپا باعث شد تا الکساندر برای کشورگشایی بار دیگر متوجه قاره آسیا شود.از سال 1863تا 1865 بسیاری از سرزمین های آسیای میانه از جمله سمرقند و بخارا و تاشکند که اسما متعلق به ایران بود تصرف کرد.
در و در سال‌های 1873 تا 1881 به فرماندهی میخائیل اسکوبلف، ایوان لازارف و کنستانتین کافمن، علاوه بر اشغال خوارزم که در کنترل خان‌نشین خیوه قرار داشت، ایلات ترکمن را نیز شکست داده بودند و سرزمین ترکمن‌های تَکه را با نام «سرزمین ماورای خزر» به خاک خود منضم کردند.
البته این سرزمین ها مدت ها بود از کنترل حکومت ایران خارج شده بود و اقوام ترکمن و دیگر چادرنشینان آسیای میانه به حمله به شهرها بارها برای روسیه و حتی دولت قاجاری ایران دردسر ایجاد کردند. ناصرالدین‌شاه برای عقد این قرارداد وزیر خارجه‌اش مؤتمن‌الملک را به دیدار ایوان زینوویف فرستاد تا پیمانی را در تهران امضا کنند. با این پیمان، ناصرالدین‌شاه که هیچ‌گاه نتوانسته بود ترکمن‌ها را شکست دهد، حکومت روسیه را بر این مناطق به رسمیت شناخت و ایران و روسیه برای نخستین‌بار در ناحیهٔ شرق دریای خزر با یکدیگر همسایه شدند. این معاهده در 21 سپتامبر 1881 برابر با 30 شهریور 1260 بین دو کشور امضا شد. همچنین الکساندردر ادامه توسعه طلبی های خود شبه جزیره ساخالین در شرق دور روسیه را هم تصرف کرد

چکی که آمریکا بابت خرید آلاسکا داد

فروش آلاسکا
پترکبیردر روزهای پایانی خود ویتوس برینگ را راهی شرق روسیه کرد تا سرزمین های جدیدی را کشف کند. این دریانورد دانمارکی در سال 1741 به سرزمین که امروزه آلاسکا نامیده می شود رسید و آن را جزوی از امپراتوری روسیه اعلام کرد. اما کشف طلا و دیگر منابع معدنی در این ناحیه باعث شد تا توجه آمریکا به این سرزمین جلب شود در نهایت با فشار حکومت وقت آمریکا تزار الکساندر در سال 1867 با فروش این سرزمین ثروتمند به قیمت هفت میلیون و دویست هزار دلار به آمریکا موافقت کرد. این معامله برای آمریکا یه پیروزی ارزشمند محسوب می شد چرا با احتساب وسعت یک میلیون هفتصد هزار کیلومتری این سرزمین آنها تنها برای هر جریب این سرزمین دو سنت به روسیه پرداخت کرده بودند.فروش آلاسکا بعدها به یکی از بزرگترین نقاط تاریک امپراتوری رومانوف تبدیل شد.

نقاشی تاریخی از صحنه ترور آلکساندر دوم

ترور اوج می گیرد
الکساندر دوم اگرچه بانی اصلاحات بسیاری در روسیه بود اما مخالفت گروه های مختلف با حکومت تزاری در زمان او به اوج خود رسید و مبارزه مخالفان تزار با حکومت روسیه رنگ خون گرفت. در داستایوفسکی نویسنده معروف در همین سالها ازتبعید بازگشت و با چرخشی عجیب به یکی از طرفداران تزار تبدیل شد. بسیاری از گروهای مخالف ازباکونین و یا کارل مارکس طرفداری می کردند. الکساندر در زندگی خصوصی خود هم چندان موفق نبود. او بعد از یک دوره طولانی رابطه مخفیانه با کاترین دولکورگی بالاخره در 1880 با او ازدواج کرد و قصد داشت او را به عنوان امپراتریس جدید روسیه معرفی کند. الکساندر در دوره سلطنت خود شش بار از سوی مخالفانش ترور شد که هربار به نحو معجزه آسایی جان سالم به در برد. در نهایت در روز یکشنبه 13 مارس 1881 تلاش های مخالفان برای ترور او به نتیجه رسید. تزار صبح روز یکشنبه با 6 سوارکار قزاق که وظیفه اسکورت او را به عهده داشتند کاخ سن میشل را ترک کرد. در کوچه مهندسان بمبی به زیر کالسکه او پرتاب شد. بازهم به طرز معجزه آسایی تزار 62 ساله زنده ماند و به سرعت از کالسکه پیاده شد و به سمت مجروحان حادثه رفت. مردم فرد تروریست را به باد کتک گرفتند. یکی از افسران از تزار پرسید اعلیحضرت زخمی نشده اید. تزار گفت به لطف خداوند سالم هستم. در همین زمان مرد دیگری نزدیک شد و گفت هنوز برای شکرگذاری زود است اعلیحضرت و بمب دیگری به سمت تزار آلکساندر دوم پرتاب کرد. هر دوپای تزار قطع شد و پیکر نیمه جان او را به کاخ همسر محبوبش کاترین دولکورگی بردند. درنهایت در همان شب درگذشت.

الکساندر سوم
تزار جدید روسیه با نام الکساندر سوم در 34 سالگی به سلطنت رسید. اگرچه الکساندر پسر ارشد تزار نبود و به دنبال مرگ برادرش نیکلا ولیعهد روسیه شد. او با پدرش اختلافات فراوانی داشت وشخصیتی مستبد و سخت گیر داشت. علاقه چندانی به زندگی درباری نداشت و در اوقات فراغت خود به ماهیگیری و هیزم شکنی می پرداخت و از این بابت به شدت شبیه پترکبیر بود. الکساندرتمامی اصلاحات سودمند پدرش را لغو کرد. به دلیل ترور دلخراش پدرش به قلع و قمع همه مخالفان پرداخت. نظام پلیسی و جاسوسی در دوره الکساندرسوم باردیگر تبدیل به بازوی توانمند حکومت رومانوف تبدیل شد.. آلکساندر بشدت از غرب گرایی متنفر بود و در دستور داد تمامی مدارس و دانشگاهای روسیه زیر نظر شوراهای مذهبی اداره شوند. در 1885 در یک اقدام عجیب بانک اشراف تاسیس شد که به اشراف روسیه اجازه می داد هر میزان که نیاز دارند برای هزینه های خود از دولت وام بگیرند اقدامی که بشدت به ضرر طبقه پایین روسیه بود. انقلاب و آزادی خواهی در این سالها حتی به طبقات بالاتر هم سرایت کرد.

الکساندر سوم

در 1881 گراندوک نیکلا به جرم فعالیت های انقلابی اعدام شد. در 1883 پلوخانف اولین گروه مارکسیست را پایه گذاری کرد. در مارس 1887 سو قصد نافرجامی به جان تزار انجام شد. اوخرانا الکساندر ایلیچ اولیانوف برادر بزرگتر لنین را به جرم این سوقصد اعدام کرد. در همین سال ها محدودیت های فراوانی برای یهودیان روسیه ایجاد شد و طبق قوانین جدید هیچ کدام حق تحصیل و کار در مشاغلی مانند وکالت را نداشتند. همچنین اسم لهستان به طور رسمی از نقشه های روسیه حذف شد و به منطقه ویستول تغییر نام داد. در 1882 اتحاد سه گانه یا مثلث بین کشورهای آلمان اتریش و ایتالیا باعث وحشت تزار شد . اگرچه الکساندر سوم بشدت از خارجی ها متنفر بود اما ژیرس مشاور تزار جاسوس آلمانی ها بود. همچنین الکساندر قصد داشت از منطقه آسیای میانه به سمت هند پیشروی کند که با هشدار شدید انگلستان متوقف شد.
الکساندر به منظور مقابله با اتحاد سه گانه پیمان همکاری همه جانبه با فرانسه امضا کرد. در 1891 افسران فرانسوی در پایگاه دریایی کرونشتات بازدید کردند و در تابستان 1892 یک قرارداد همکاری نظامی بین روسیه وفرانسه امضا شد. الکساندر سوم در اوت 1894 بیمار شد و در نهایت در 22 اکتبر 1894 درگذشت.

توضیح ضروری: پیش از این قول داده بودم تاریخ روسیه در دوبخش نوشته می شود اما بخش سلطنت تزار نیکلای دوم و زمینه های دو انقلاب روسیه آنقدر مفصل و طولانی بود که تصمیم گرفتم قسمت آخر تاریخ روسیه در قسمت سوم این مقاله نوشته شود.

جهت ارتباط با نویسنده مقاله با این ایمیل مکاتبه کنید:ZAHRA_SADEGHIAN@YAHOO.COM

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن