تاریخ

امپراتوری عثمانی از آغاز تا سقوط(قسمت نهم)

عبدالحمید دوم آخرین امپراتور مستبد، آغازگرنسل کشی ارامنه

قسمت نهم

به دنبال برکناری سلطان مراد پنجم به خاطر بیماری جنون، برادر کوچکتر او بانام سلطان عبدالحمید دوم در 31 آگوست 1876 به تخت سلطنت رسید. عبدالحمید در این هنگام 34 ساله بود. او آخرین سلطان مستبد و خود کامه امپراتوری عثمانی به شمار می رود.
عبدالحمید فرزند سلطان عبدالمجید بود و مانند عمویش عبدالعزیز به موسیقی اپرا علاقه مند بود و حتی چند قطعه اپرا برای ارکستر عثمانی نوشته بود. او 9 سال پیش از رسیدن به تخت سلطنت با عموی خود عبدالعزیز به اروپا سفر کرده بود و آشنایی کاملی با سیاست های این قاره داشت. مردم عثمانی به عبدالحمید امیدفراوانی داشتند و تصور می کردند او می تواند مشکلات بی پایان این امپراتوری را حل کند.

عبدالحمید دوم. به لطف دیوانگی برادرش مراد پنجم به تخت سلطنت رسید و فجایع زیادی در طول سلطنتش رقم خورد
عبدالحمید دوم. به لطف دیوانگی برادرش مراد پنجم به تخت سلطنت رسید و فجایع زیادی در طول سلطنتش رقم خورد

اوضاع اشفته عثمانی

زمانی که عبدالحمید به سلطنت رسید نفوذ تمدن وفرهنگ اروپایی در عثمانی به اوج خود رسیده بود. مدارس فرانسوی در محله گالاتا استانبول افتتاح شده بودند. ورود نخستین محموله های نفت و روغن،خطوط تلگراف و ماشین بخار چهره قرون وسطی و شرقی استانبول را کاملا تغییر داده بود. در روز تاجگذاری عبدالحمید صدها هزار نفر از مردم استانبول در کرانه های بوسفرو خلیج شاخ زرین تجمع کردند تا سلطان جدید را ببینند. در روزهایی که عبدالحمید دوم مشغول تاجگذاری بود در اروپا اوضاع برضد عثمانی پیش می رفت.گلادستون نخست وزیر سابق انگلستان همچنان به انتشار مطالب و جزوه های مربوط به کشتارهای بلغارستان ادامه می داد. این وضعیت تنها روسها را شادمان کرد. تاجایی که ژنرال ایگناتیف با شادمانی به تزار الکساندر دوم گفت قتل عام بلغارستان برای ما روسها امتیازی به همراه داشت که تا به حال فاقد آن بودیم و آن پشتیبانی افکار عمومی انگلستان است.

استانبول در 1878 . ورود کشتی های بخار و تراموا چهره باستانی پایتخت عثمانی را عوض کرده بود
استانبول در 1878 . ورود کشتی های بخار و تراموا چهره باستانی پایتخت عثمانی را عوض کرده بود

درروزهای آغازین سلطنت عبدالحمید دوم ایالات مونته نگرو و صربستان اعلام کردند حاضرند نابود شوند تا تحت فرمانروایی ستمکارانه ترکها باقی بمانند.
با وجود اینکه افکار عمومی بشدت برضد عثمانی بود اما دولت انگلستان همچنان موضع مشخصی نداشت. اما در نهایت با استناد به پیمان 1856 پاریس اعلام کرد دولت این کشور نمی تواند در برابر جنایت ترکها برعلیه اتباع مسیحی خود بی تفاوت بماند. دو ماه بعد از تاجگذاری عبدالحمید کشورهای اروپایی سفرایی به استانبول فرستادند اما سلطان این موضوع را دخالت درامور داخلی عثمانی تلقی کرد. در نهایت کنفرانس کشورهای اروپایی در نهایت کنفراس با حضور لرد سالزبری وزیر امور هند و ژنرال اینگاتیف در 23 دسامبر 1876 در استانبول آغازشد.
در نهایت دولت عثمانی تحت فشار شدید کشورهای اروپایی تسلیم شد به طور ناگهانی اجرای قانون اساسی در عثمانی اعلام گردید. براساس این قانون اساسی سلطان عبدالحمید قول داد مجلس نمایندگان بدون توجه به نژاد و مذهب افراد در طی یک انتخابات برگزیده شوند. البته عبدالحمید هیچ تمایلی به پذیرش این اصلاحات ناگهانی نداشت اما با این حال تمام کشورهای اروپایی از این تصمیم ناگهانی او شگفت زده شدند. موجی از شادمانی و امید مردم عثمانی را فرا گرفت و به سرعت انتخابات اولین دوره مجلس قانون گذاری این کشور انجام شد. مجلس نمایندگان امپراتوری عثمانی طی یک مراسم باشکوه افتتاح شد و عبدالحمید سوگند خورد از قانون اساسی محافظت کند و نسبت به پیروان دیگر ادیان عدالت را رعایت کند.

افتتاح مجلس نمایندگان در 1876 امیدهای زیادی را در دل آزادی خواهان عثمانی ایجاد کرد
افتتاح مجلس نمایندگان در 1876 امیدهای زیادی را در دل آزادی خواهان عثمانی ایجاد کرد

عبدالحمید با تیزهوشی مدحت پاشا را در در سمت خود ابقا کرد و یک ارمنی را به عنوان نایب مجلس و دو یهودی را به عنوان آجودان مخصوص خود برگزید. در عرض چند هفته عبدالحمید دوم به بت جوانان آزادی خواه و حزب عثمانیان نو و مردم عادی تبدیل شد. مدحت پاشا تلاش فراوانی در تصویب قانونی اساسی و اصلاحات داشت. اما سلطان علی رغم تمام ژست های آزادی خواهانه اش کوچکترین اعتقادی به این اصلاحات نداشت. او معتقد بود کشورهای اروپایی نباید در امور مربوط به مسیحیان عثمانی دخالتی داشته باشند.
دوران خوش دموکراسی در عثمانی به سرعت به اتمام رسید. در روز 5 فوریه مدحت پاشا به کاخ دلمه باغچه احضار شد. سربازان سلطان بلافاصله خانه صدراعظم را محاصره کردند. مدحت ساعتها در کاخ به انتظار سلطان عبدالحمید باقی ماند. در حالی که صدای یک پیانوو آهنگ های باخ از دور به گوش می رسید منشی سلطان به مدحت پاشا اطلاع داد سلطان عبدالحمید او را برکنار کرده است و کشتی سلطنتی آماده است تا او را به هر بندر اروپایی که می خواهد ببرد. به عقیده برخی از مورخان مدحت پاشا در طی دوران کوتاه دموکراسی اسناد فراوانی مربوط به سواستفاده های مالی سلطان عبدالحمید کشف کرده بود همین اسناد در نهایت باعث برکناری او شد.

پیش زمینه جنگ 1877 با روسیه

شورش بالکان و خصوصا بلغارستان یکی از پیش زمینه های جنگ روسیه و عثمانی در سال 1877 بود . بعد از افشای جنایات ارتش عثمانی در منطقه بلغارستان دولت انگلستان تحت فشار شدید جنگ برضد عثمانی قرار گرفت. اما این دولت هیچ تمایلی با اتحاد با روسها برضد ترکها نداشت. آن هم در شرایطی که دولت روسیه به تازگی بخش اعظم آسیای مرکزی را تصرف کرده بود و این از نظر دولت انگلستان یعنی به خطر افتادن هندوستان مستعمره استراتژیک آنها. اصلی ترین مخالف اتحاد روسیه و انگلستان ملکه ویکتوریا بود. ملکه زمانی که شایعات مربوط به احتمال اتحاد روسیه و انگلستان برضد عثمانی را شنید به بنجامین دیزراییلی نخست وزیر وقت گفت: اگر دولت می خواهد پای روسیه را ببوسد ملکه حاضر به شرکت در این مراسم خفت بار نیست و تاج از سرش برمی دارد. ویکتوریا به خوبی می دانست که هدف روسها از دلسوزی برای بلغارها تنها به خاطر تسلط به تنگه های بسفر و داردانل و تصرف احتمالی استانبول خواهد بود. با این حال گلادستون همچنان دست بردار نبود و در جزوه هایی که مدام منتشر می کرد دولت انگلستان را مسوول زندگی 5 میلیون بلغاری می دانست. به برکت همین مطالب گلادستون افکار عمومی انگلستان کاملا برضد عثمانی بود.

ویلیام گلادستون نخست وزیر سابق انگلستان. مطالب او در مورد کشتار بلغارها در مطبوعات انگلیس کاملا افکار عمومی را برضد ترکها کرده بود
ویلیام گلادستون نخست وزیر سابق انگلستان. مطالب او در مورد کشتار بلغارها در مطبوعات انگلیس کاملا افکار عمومی را برضد ترکها کرده بود

. در آن سوی اروپا روسها برای جنگ برضد دولت عثمانی آماده بودند. تزار رویای فتح استانبول را می دید . دولت روسیه رومانیایی ها را برای عبور بی دردسر ارتش خود به سمت عثمانی راضی کرده بود. روسها از اختلافات موجود بین آلمان و فرانسه و به خوبی استفاده کرده بودند و از سال 1871 برخلاف معاهده پاریس کشتی های جنگی خود را در دریای سیاه مستقر کرده بودند.اما برطبق همان عهدنامه دولت روسیه قول حفظ تمامیت ارضی عثمانی را داده بود و همین مسئله دست وپای روسها را برای آغاز جنگ بسته بود. در این شرایط اوضاع در بالکان مدام بحرانی تر می شدو. از بوسنی و هرزگوین گرفته تا صربستان و مونته نگرو همه دستخوش شورش و درگیری بودند. طبق آخرین برآوردها حدود سی تا صد هزار نفر مردم بلغارستان در جریان شورش این کشور کشته شده بودند. نویسندگان و دانشمندان مطرح اروپایی مثل چارلز داروین، اسکاروایلد،ویکتور هوگو و جوزپه گاریبالدی کاملا از بلغارها حمایت می کردند. مردم روسیه هم عمیقا معتقد بودند باید مردم بلغارستان را از ستم آزاد کنند. 30 ژوئن 1870 صربستان و بلغارستان برضد عثمانی اعلام جنگ کردند. داوطلبان روس برای کمک به آنها به بالکان رفتند. همزمان تلاش های دیپلماتیک روسیه برای متقاعد کردن اروپا به جنگ برضد عثمانی ادامه داشت. تزار به ملاقات فرانتس ژوزف امپراتور اتریش رفت در نهایت قرار شد در ازای اشغال بوسنی توسط اتریش این کشور از جنگ روسیه برضد عثمانی حمایت کند. در این شرایط دولت عثمانی شروع به سرکوبی شورش صربستان کرد. در نهایت در روز 31 اکتبر 1876 دولت روسیه یک اولتیماتوم شدید برضد عثمانی صادر کرد و از این کشور خواست در عرض 48 ساعت آتش بس را صربستان برقرار کند که دولت عثمانی پذیرفت.

آغاز جنگ

باوجود عقب نشینی نسبی عثمانی از صربستان دولت روسیه دست بردار نبود. تا اینکه در روز 24 آوریل 1877 تزار نیکلای دوم با اعلام اینکه صبرش لبریز شده برضد عثمانی اعلام جنگ کرد. تزاربرای کم کردن حساسیت اروپایی ها اعلام کرد چشم داشتی به خاک عثمانی ندارد و تنها به منظور نجات مسیحیان وارد جنگ می شود. . بلافاصله با اجازه رومانیایی ها 200 هزار سرباز روس از رود دانوب عبور کردند. در 10 مه شاهزاده نشین رومانی با پشتیبانی دولت روسیه اعلام استقلال کرد. 150 هزار سرباز روس دیگر نیز به فرماندهی گراندک میخاییل رومانف راهی قفقاز شدند.

عبور ارتش روسیه در رودخانه دانوب در آوریل 1877 سرآغازجنگ روسیه و عثمانی بود
عبور ارتش روسیه در رودخانه دانوب در آوریل 1877 سرآغازجنگ روسیه و عثمانی بود

عبدالحمید بشدت از شروع جنگ وحشت زده شد و مدام با احضار لایارد سفیر انگلیس در استانبول از او و دولتش تقاضای کمک می کرد. ارتش عثمانی در هنگام آغاز جنگ تنها 200 هزار سرباز پراکنده در بالکان در اختیار داشت. باوجود ارتش عثمانی از نظر کیفیت سلاح ها کاملا از روسها برتر بود. ارتش عثمانی به تازگی به توپخانه آلمانی و سلاح های انگلیسی مجهز شده بود. همچنین دولت عثمانی اندکی قبل از آغاز جنگ نیم میلیون قبضه تفنگ ته پریبادی ساخت آمریکا خریداری کرده بود. همچنین نیروی دریایی عثمانی درسرتاسر رودخانه دانوب مستقر بود و همین امر به آنها برتری نسبی می داد.

محاصره پلونا

ارتش روسیه به سرعت در حال پیشروی در خاک عثمانی بود تا اینکه در جولای 1877 به شهر پلونا واقع در خاک بلغارستان رسید. اگر شهر پلونا سقوط می کرد ارتش روسیه به راحتی در مسیر جاده صوفیه و استانبول قرار می گرفت. حدود 200 هزار سرباز سرباز روس به سمت شهر پلونا حرکت کردند. سلطان عبدالحمید دوم امپراتور وقت عثمانی قبل از آغاز محاصره عثمان پاشا یک فرمانده جنگ دیده که تجربه حضور در جنگ کریمه را داشت از منطقه دانوب علیا به سوی پلونا فرستاد. عثمان پاشا با 50 هزار سرباز به سرعت خود را به شهر رساند و قبل از رسیدن ارتش روسیه شروع به حفر سنگر و استحکامات دفاعی در اطراف شهر کرد. عثمان پاشا قبل از رسیدن روسها یک خط دفاعی به طول دو کیلومتر در منطقه گریویتسا واقع در شمال شرق شهر ایجاد کرد.

عثمان پاشا فرمانده لایق ارتش عثمانی. او در شهرپلونا یک خط دفاعی مستحکم در برابر روسها ایجاد کرد
عثمان پاشا فرمانده لایق ارتش عثمانی. او در شهرپلونا یک خط دفاعی مستحکم در برابر روسها ایجاد کرد

تا قبل از پایان ماه ژوییه کار ساخت استحکامات بی نظیر عثمان پاشا در اطراف پلونا به پایان رسید. او هزاران سرباز را با جیره و مهمات کافی به همراه توپخانه در این سنگرها مستقر کرد. در روز اول جولای حمله ارتش روسیه به سمت شهر پلونا آغاز شد.
آرچیبالد فوربس خبرنگار دیلی نیوز در میدان جنگ حاضر بود شخصا شاهد شروع جنگ پلونا در روز 29 جولای بود. صبح آن روز 35 هزار سرباز به همراه 170 توپ به سمت استحکامات گریویتسا حمله کردند. اما سربازان ترک به راحتی حملات را دفع کردند. علی رغم برتری عددی خیرکننده روسها تفنگ های آنها قدیمی بود و نیروهای ترک به راحتی آنها را عقب راندند. تا آغازشب 7 هزار سرباز روس به همراه 168 افسر کشته شده بودند.
پیروزی غیرمنتظره عثمان پاشا در پلونا باعث حیرت کشورهای اروپایی شد و دولت انگلستان را به حمایت از دولت عثمانی مجاب کرد. بلافاصله چندین کشتی جنگی انگلستان برای دفاع از استانبول راهی دریای سیاه شدند. پیروزی اولیه عثمان پاشا باعث شادمانی سلطان شد تا جایی که یک قبضه شمشیر مرصع برای او فرستاد و او را به لقب غازی مفتخر کرد. مقاومت دلیرانه عثمان پاشا در شهر پلونا باعث جلب نظر افکار عمومی اروپا شد و تقریبا جنایت ترکها را در بلغارستان تحت الشعاع قرارداد.

نبرد در استحکامات گریویتسا بشدت سخت و خونین بود و در روزهای اول محاصره پلونا موجب شکست روسها شد
نبرد در استحکامات گریویتسا بشدت سخت و خونین بود و در روزهای اول محاصره پلونا موجب شکست روسها شد

شکست در پای دیوارهای پلونا برای روسها تبعاتی داشت. هزاران سرباز روس به رومانی گریختند. گراندوک نیکلا در یک تلگراف به پرنس شارل فرمانروای رومانی از او تقاضای کمک کرد و مدعی شد در صورت عدم کمک ترکها ارتش روسیه را نابود خواهند کرد. ارتش روسیه در یک دایره وسیع 120 کیلومتری به صورت پراکنده و بی دفاع رها شده بود اما تزار هیچ علاقه ای به صدور فرمان عقب نشینی نداشت. عثمان پاشا به خوبی می دانست توان تعقیب سربازان فراری روس را ندارد و به هیمن خاطر دستور ساخت یک رشته استحکامات جدید در اطراف شهر را داد و مواضع خود را تقویت کرد. سربازان آذوقه و مهمات کافی برای یک هفته خود را دریافت و در سنگرهای جدید مستقر شدند. سحرگاه روز 11 سپتامبر حمله بزرگ روسها با گلوله باران شدید توپخانه آغاز شد. 30 هزار گلوله توپ بر روی استحکامات ارتش عثمانی شلیک شد اما تنها 500 سرباز ترک کشته شدند. روسها از این مقاومت وحشت زده شدند و فهمیدند نه تنها خللی در سنگرهای عثمانی به وجود نیامده بلکه تمامی خسارات وارده نیز ترمیم شده است. در بعد از ظهر همان روز روسها از سه طرف به جنوب شرقی استحکامات گریویتسا حمله کردند. مک گاهان خبرنگار معروف دیلی نیوز که به خاطر گزارش هایش از کشتار بلغارستان معروف شده بود در این بخش از میدان نبرد به همراه نیروهای روس وجود داشت. فرمانده این نیروهای مهاجم ژنرال اسکوبلف بود. در نهایت در پایان روز بخشی از این استحکامات با دادن یک تلفات 4 هزار نفری به تصرف روسها در آمد.

ژنرال اسکوبلف دشمن لایقی برای عثمان پاشا بود و موفق به تسخیر استحکامات اطراف پلونا شد
ژنرال اسکوبلف دشمن لایقی برای عثمان پاشا بود و موفق به تسخیر استحکامات اطراف پلونا شد

درروزهای بعد ژنرال اسکوبلف شدت حملات را به مواضع ارتش عثمانی افزایش داد. عثمان پاشا نیز 12 هزار سرباز به پشتیبانی توپخانه به این بخش از سنگرهای اطراف پلونا فرستاد. نبرد تا حدی شدت داشت که ژنرال اسکوبلف نیز وارد معرکه شد و خطاب به مک گاهان گفت :خداحافظ مک گاهان برای م آرزوی موفقیت کن دوست دیرینه ام. در نهایت اسکوبلوف به سختی موفق به فتح استحکامات گریوتسا شد. اگرچه ارتش روسیه با هدایت شجاعان اسکوبلف موفق به فتح بخش مهمی از استحکامات پلونا شده بود اما ژنرال اسکوبلف مشکلات فراوانی داشت. آتش توپخانه عثمانی یک لحظه نیز قطع نمی شد. بارش باران و تلفات سنگین کار را برای روسها سخت کرده بود. از طرفی فرماندهان مافوق اسکوبلف از فرستادن قوای کمکی برای او خودداری می کردند. یک روز بعد از فتح استحکامات گریوتسا عثمان پاشا با 5000 هزار سرباز دست به حمله برای بیرون راندن روسها زد. در کمال تعجب اسکوبلف ستاد مرکزی ارتش روسیه به او دستور داد اگر نمی تواند این استحکامات را حفظ کند فورا عقب نشینی کند. اسکوبلف حیرت زده مجبور به اطاعت شد و در ساعت 5 عصر همان روز سنگرها دوباره به دست نیروهای عثمان پاشا افتاد. در عرض دو روز 15 هزار سرباز روس و رومانیایی به همراه 300 افسر در این سنگرها کشته شدند. تزار الکساندر دوم که ازاین تلفات شوکه شده بود دستور پایان جنگ را صادر کرد و به ارتش روسیه دستور داد با محاصره کامل و گرسنگی دادن به مدافعان شهر را وادار به تسلیم کند.

تزار الکساندر دوم سوار براسب در حال روحیه دادن به سربازان روسیه در جنگ با عثمانی
تزار الکساندر دوم سوار براسب در حال روحیه دادن به سربازان روسیه در جنگ با عثمانی

عقب نشینی شجاعانه عثمان پاشا

عثمان پاشا بلافاصله متوجه نقشه خطرناک ارتش روسیه شد و در تلگرافی از سلطان عبدالحمید خواست اجازه عقب نشینی به شهر اورکانی در جنوب پلونا را خواست اما عبدالحمید خشمگین به عثمان پاشا دستور داد تا آخرین قطره خون در پلونا باید مقاومت کند چرا که اکنون اروپایی ها به خاطر مقاومت پلونا به دولت عثمانی نظر مساعدی پیدا کرده اند. سلطان به عثمان پاشا وعده داد به زودی نیروی کمکی به او خواهد رسید. در حالی که نیروهای عثمانی مشغول تعمیر حصار شهر وتقویت خود بودند نیروهای روس به طرز عجیبی تنها نظاره گر بودند. حتی بسیاری از افسران بلند پایه روسیه برای مرخصی به شهر بخارست فرستاده شدند. در اواسط اکتبر برف سنگینی بارید و شهر پلونا تنها با یک جاده باریک به شهر اورکانی مربوط بود. سرانجام در روزهای اخر ماه اکتبر پیشروی سربازان روسیه به سمت شهر پلونا آغاز شد. آنها از سمت جاده اورکانی به سمت شهر حمله کردند. بعد از هشت ساعت جنگ خونین سرانجام حلقه محاصره پلونا تکمیل شد. در پایان ماه نوامبر سربازان کمکی از عثمانی به شهر پلونا رسید. اما لشکر اعزامی آنقدر بی نظم ترتیب بود که در اولین برخورد با روسها فراری شد. عثمان پاشا مخفیانه دستور جمع آوری تمامی افراد ترک را از شهر پلونا صادر کرد. تمامی افراد نظامی و غیر نظامی سوار گاری های بارکش شدند و آدمک های مصنوعی روی سنگرها قرار گرفت تا روسها را سرگرم کند. فرار نیروهای عثمان پاشا شبیه یک معجزه بود چرا که روسها به کلی حفاظت شهر را رها کرده بودند. در نهایت در ساعت 4 صبح به اسکوبلف خبر رسید که نیروهای عثمان پاشا در دشت های غرب پلونا در حال عقب نشینی هستند. برای تامین امنیت این کاروان دو هزار سرباز زبده ترک به سوی مواضع روسها حمله کردند و حلقه محاصره شکسته شد. هزاران سرباز روس و ترک در اطراف پلونا به جان هم افتادند.

عثمان پاشا بعد از سه ماه و نیم مقاومت تسلیم ارتش روسیه می شود
عثمان پاشا بعد از سه ماه و نیم مقاومت تسلیم ارتش روسیه می شود

به نظر می رسید نیروهای عثمانی در حال پیروزی هستند که عثمان پاشا فرمانده لایق ترکها تیر خورد و از اسب افتاد. اگرچه تنها پای عثمان پاشا زخمی شده بود اما شایعه مرگ او باعث وحشت سربازانش شد و بسیاری از آنها میدان نبرد را ترک کردند. در نهایت در روز ده دسامبر 1877 محاصره 143 روزه پلونا به پایان رسید. عثمان پاشا زخمی شده به اسارت روسها در آمد. فتح پلونا به قیمت 40 هزار کشته برای روسها تمام شد. گراندوک نیکلا فرمانده قوای روسیه شخصا از عثمان پاشا بابت شجاعتش تمجید کرد. عثمان پاشا حتی به نزد تزار الکساندر دوم رفت شمشیرش را به نشانه تسلیم به تزار داد. از 45 هزار سرباز اسیر شده روس بسیاری از آنها در اثر سرما و بیماری مردند و بقیه به سیبیری تبعید شدند اما در نهایت تنها 15 هزار نفر از آنها به مقصد رسیدند.

عثمان پاشا شخصا نزد تزار الکساندر دوم رفت و شمشیرش را تسلیم او کرد
عثمان پاشا شخصا نزد تزار الکساندر دوم رفت و شمشیرش را تسلیم او کرد

جنگ در جبهه قفقاز
جنگ روسیه و عثمانی تنها به بالکان محدود نمی شد و در جبهه قفقاز نیز نبرد در جریان بود. مبارزان ارمنی در جنگ با ترکها اصلی ترین متحد روسها بودند. شهرکارس اولین نقطه نبرد بود. تا ماه نوامبر 1877 ژنرال لازاروف شهر کارس را فتح کرد. تا ماه فوریه 1878 ارتش روسیه شهرهای ارزروم، باتومی و ساکارمیش به تصرف آنها در آمد.

استانبول در معرض سقوط

بعد از سقوط شهر پلونا اکنون راه فتح استانبول به سوی ارتش روسیه گشوده شده بود. سلطان عبدالحمید که از تصور سقوط پایتختش به دست روسها وحشت زده شده بود سرهنری لایارد سفیر انگلستان در عثمانی را احضار کرد و از او تقاضا کرد ملکه ویکتوریا را به کمک به عثمانی وادار کند.
در ژانویه 1878 جنگ روسیه و عثمانی تقریبا به پایان رسیده بود. چراکه با سقوط پلونا بخش اعظم ارتش روسیه آزاد شده بود. ژنرال گورکو موفق شد صوفیه پایتخت بلغارستان را تصرف کند. ژنرال اسکوبلف هم با یک لشکر دیگر از کوه های بالکان گذشت و در هفته آخر ژانویه موفق به تسخیر شهر ادرنه شد. اکنون ارتش روسیه تنها صد کیلومتر با پایتخت امپراتوری عثمانی فاصله داشت
باردیگر دولت انگلستان وارد معرکه شد. چرا که اگر استانبول به دست روسیه می افتاد موازنه قدرت در قاره اروپا به کلی بهم می خورد و امپراتوری رومانف با تسلط بر دو تنگه بسفر و داردانل تبدیل به ابرقدرت بی رقیب اروپا می شد. افکار عمومی اروپا بار دیگر برضد روسها شده بود. سرانجام ملکه ویکتوریا شخصا به تزار الکساندردوم تلگراف زد و از خواست جنگ را متوقف کند. اما پاسخ تزار به ملکه ویکتوریا به قدری سربالا بود که ملکه به نخست وزیر گفت: اگر من مرد بودم دلم می خواست شخصا به میدان جنگ می رفتم و یک ضربه کاری به این روس های نفرت انگیز که هیچ کس نمی تواند به وعده هایشان اعتماد کند وارد می کردم.

ملکه ویکتوریا. در جنگ 1877 روسیه و عثمانی او مدافع سرسخت ترکها بود و هشدارهای سفت سخت دولت او مانع از تسخیر استانبول شد
ملکه ویکتوریا. در جنگ 1877 روسیه و عثمانی او مدافع سرسخت ترکها بود و هشدارهای سفت سخت دولت او مانع از تسخیر استانبول شد

پارلمان انگلستان هم به تکاپو افتاد و شش میلیون لیره برای هزینه های جنگ را تصویب کرد. نیروهای ذخیره انگلیس به خدمت احضار شدند و سربازان انگلیسی از هند به جزیره مالت رفتند. انگلستان به بهانه حفظ اروپاییان مقیم استانبول چند کشتی جنگی که مجهز به اولین اژدرهای تاریخ بودند به سواحل عثمانی فرستاد. اما ارتش روسیه به دهکده سن استفانو که در ده کیلومتری استانبول قرار داشت رسیده بود.

پیمان سنت استفانو و کنگره وین

سرانجام با تحرکات دولت انگلستان و فشارهای بین المللی پیشروی سربازان روس متوقف شد. مذاکرات صلح سن استفانو آغاز شد و پیمان صلح در سوم مارس 1878 بین روسیه و عثمانی امضا شد. طبق این معاهده منطقه بلغارستان بعد از 500 سال از امپراتوری عثمانی تحت نام بلغارستان بزرگ مستقل شد و مناطق قارص،اردهان و باتومی به دولت روسیه واگذار شد. با امضای این معاهده دولت عثمانی عملا تمامی مستعمرات اروپایی اش را از دست می داد. امضای سن استفانو باعث خشم شدید دولت انگلستان شد و روسیه را به جنگ تهدید کرد. الکساندر دوم که علاقه ای به شروع یک جنگ خانمان سوز دیگر نداشت با انجام یک مذاکره صلح جدید موافقت کرد. این مذاکرات طی کنگره برلین در ژوئن 1878 انجام شد.این کنگره صلح با پادرمیانی بیسمارک انجام شد. کنگره برلین بعد از کنگره وین در سال 1815 بزرگترین گردهمایی سران جهان به شمار می رفت و تصمیمات آن منجر به بروز جنگ های فراوانی در سال های آینده شد.

وضعیت ارضی در جنوب شرقی اروپا بعد از دو پیمان سن استفانو و برلین
وضعیت ارضی در جنوب شرقی اروپا بعد از دو پیمان سن استفانو و برلین

وقتی بیسمارک غنائم جنگ روسها را دزدید
بر اساس تصمیمات کنگره برلین دست دولت روسیه از بسیاری از متصرفات اروپایی عثمانی کوتاه شد. بوسنی و هرزگوین به دولت اتریش رسید. ایالت بسارابی که جزوی از رومانی بود نیز نصیب روسیه شد. در جلسات کنگره قراردادهای سری به واقعیت های علنی تبدیل شد . روسیه و عثمانی سرانجام به توافق رسیدند . بلغارستان به دو بخش تقسیم شد . یکی بلغارستان کوچکتر و مستقل و دیگری مقدونیه آزاد . ناحیه روملیای شرقی مجددا به ترکها داده شد مشروط بر اینکه فرماندار آنجا مسیحی باشد.همچنان بسیاری از مناطق بالکان در تصرف عثمانی باقی ماند. تنها برنده جنگ روسیه و عثمانی کشور بلغارستان بود که بعد از 500 سال مستقل شد. در واقع دولت انگلستان برای جلوگیری از قدرت گیری روسیه در بالکان تقسیم بندی های عجیب و غریبی در این منطقه خلق کردند که در نهایت این مشکلات منجر به بروز جنگ جهانی اول شد.

کشور جدید بلغارستان که بعد از پیمان سن استفانو شکل گرفت. و به سرعت به یکی از دشمنان عثمانی تبدیل شد
کشور جدید بلغارستان که بعد از پیمان سن استفانو شکل گرفت. و به سرعت به یکی از دشمنان عثمانی تبدیل شد

با تصمیمات کنگره وین دولت روسیه عملا هیچ دستاورد قابل توجهی از جنگ با عثمانی به دست نیاورده بود. تزار الکساندر دوم دولت آلمان و شخص بیسمارک را متهم اصلی این اتفاق می دانست وبلافاصله بعد از کنگره برلین از پیمان سه امپراتور خارج شد. جنگ با عثمانی و کنگره صلح برلین یک فاجعه تمام عیار برای دولت روسیه بود. چرا که دولت عثمانی تقریبا بیشتر متصرفات اروپایی خود را حفظ کرد. بنجامین دیزراییلی نخست وزیر وقت انگلستان اعلام کرد هدف از کنگره برلین جلوگیری از دستیابی روسها به دریای مدیترانه از طریق خاک بلغارستان بود. این اتفاق به حدی تلخ بود که ژنرال گورچاکف گفت ما صد هزار سرباز زبده و صد میلیون پول را بی جهت تلف کردیم.
وقتی در ژوئن 1878 دولت انگلستان بدون دردسر جزیره قبرس را تصرف کرد مشخص شد این دولت طی توافقی سری با دولت عثمانی در ازای حمایت از این کشور در جنگ با روسیه جزیره قبرس را به دست آورده بود.اوضاع دولت عثمانی بعد از پایان جنگ با روسیه کماکان آشفته بود. تا جایی که سلطان عبدالحمید در فوریه 1878 قانون اساسی این کشور را لغو و از ماه مارس همان سال باردیگر به عنوان سلطان مستبد اختیار حکومت را در دست گرفت.

بازهم مصر دردسرساز می شود

اوضاع مصر یکی از دردسر ساز ترین کشورهای زیر سلطه عثمانی بار دیگر در دوره عبدالحمید دوم آشفته شد. اگرچه در مصر دیگر از پاشاهای لایقی مثل محمد علی و سعید پاشا خبری نبود و اما رسیدن حکومت به خدیوهای نالایق مانند خدیو توفیق اوضاع این کشور را آشفته کرد. در زمان سلطنت عبدالحمید دوم اوضاع مالی مصر بشدت آشفته شد. به خاطر احداث کانال سوئز و همچنین جنگ های بیهوده با امپرتوری اتیوپی این کشور میلیونها پوند بدهی خارجی بالا آورد. در نهایت در سال 1879 دولت وقت مصر سهام این کشور در کانال سوئز را تنها در ازای مبلغ نه چندان چشمگیر 4 میلیون پوند به دولت انگلستان واگذار کرد و همین مسئله سرآغاز نفوذ نظامی و سیاسی دولت بریتانیا در کشور مصر گردید.

خدیو توفیق. فرماندار وقت مصر. در دوران او سهام سوئز به انگلیسی ها فروخته شد و عرابی پاشا دست به قیام زد
خدیو توفیق. فرماندار وقت مصر. در دوران او سهام سوئز به انگلیسی ها فروخته شد و عرابی پاشا دست به قیام زد

نفوذ وحشتناک انگلستان در مصر منجر به بروز یک قیام گسترده در این کشور شد. در سال 1882 احمد عرابی پاشا یکی از افسران ارتش مصر یک شورش گسترده برضد خدیو توفیق و دولت انگلستان آغاز کرد. دولت انگلستان از عبدالحمید دوم خواست در سرکوبی شورش عرابی پاشا به این کشور و مصری ها کمک کند. اما عبدالحمید علاقه ای به دخالت نداشت. دولت انگلستان به عبدالحمید گفت به نفع اوست که در جریان این شورش با انگلستان همکاری کند اما امپراتور عثمانی جرات نکرد با انگلستان متحد شود. و تنها شورش عرابی پاشا را به طور ظاهری محکوم کرد. در این تصمیم عبدالهدی منجم سلطان نقش موثری داشت او به سلطان گفت انگلستان هرگز به تنهایی در مصر وارد جنگ نخواهد شد. در نهایت دریاسالار سیمور از 11 جولای 1882 شروع به بمباران بندر اسکندریه کرد. در نهایت ارتش انگلستان وارد خاک مصر شد و در نبرد تل کبیر 13 سپتامبر 1882 نیروهای عرابی پاشا را شکست داد و خدیو توفیق باردیگر به قاهره بازگشت. با سرکوب شورش عرابی پاشا لردکرامر به عنوان سفیر انگلستان به مصر آمد و عملا همه کاره این کشور شد. خدیو توفیق در سال 1892 درگذشت و حکومت به پسرش عباس حلمی رسید که حکومت اونیز دردسرهایی برای دولت عثمانی به همراه داشت.

احمد عرابی پاشا. او برضد خدیو توفیق و نفوذ انگلستان یک شورش عظیم برپا کرد اما راه به جایی نبرد
احمد عرابی پاشا. او برضد خدیو توفیق و نفوذ انگلستان یک شورش عظیم برپا کرد اما راه به جایی نبرد

بنای کاخ ییلدیز
سلطان عبدالحمید دوم نیز مانند پدرش سلطان عبدالمجید علاقه فراوانی به احداث یک کاخ مجلل و عجیب و غریب داشت. او در همان سال های جنگ خونین با روسیه دست به کار ساخت یک کاخ جدید و البته عجیب و غریب به نام ییلدیز (ستاره) شد. ییلدیز در شمال خلیج شاخ زرینو یک و نیم کیلومتر دورتر از قصردلمه باغچه ساخته شد. البته پیش از آغازساخت این کاخ عبدالعزیز کوشک های کوچکی برای همسران خود در این منطقه ساخته بود. عبدالحمید تصمیم گرفت در این مکان قصری پرپیچ و خم مانند کاخ مینوس پادشاه افسانه ای کرت بسازد. او تصمیم داشت این کاخ طوری ساخته شود که غیر از خودش هیچ کس از نقشه اصلی آن باخبر نباشد به همین خاطر در زمین های پیرامون محل اصلی کاخ صدها و عمارت وساختمان ساخت تا جایی که یک جمعیت 5000 هزار نفری می توانستند در این ساختمان ها ساکن شوند. عبدالحمید دوازده معمار برای ساخت کاخ انتخاب کرد که هیچ کدام از وجود فرد دیگر آگاه نبود و هیچ گاه این معماران و کارگران آنها از حضور یکدیگر مطلع نشدند.تاجایی که دو مهندس برق بدون اطلاع از همدیگر کارخانه برق آن را ساختند. صدها کارگر مشغول ساخت این کاخ پیچیده شدند. به منظور ایجاد یک جنگل مصنوعی در اطراف این کاخ صدها درخت سرو از اطراف بلگراد از ریشه درآورده و به تپه ییلدیز منتقل شد. سلطان همیشه مظنون برای اینکه بتواند رفت و آمد کشتی ها را در خلیج شاخ زرین از کاخش زیر نظر بگیرد برج های مراقبت فراوانی دراطراف ییلدیز ساخت و دوربین های قوی در آن مستقر کرد. یک باغ وحش کم نظیر در کاخ ساخته شدو صدها پرنده نایاب در این باغ وحش پرواز می کردند .

کاج مجلل ییلدیز. ساخت این کاخ یکی از هوس های عجیب و غریب عبدالحمید دوم بود
کاج مجلل ییلدیز. ساخت این کاخ یکی از هوس های عجیب و غریب عبدالحمید دوم بود

. سلطان به طوطی ها علاقه خاصی داشت و معتقد بود آنها حافظ جانش هستند و به محض دیدن قاتلان احتمالی شروع به جیغ کشیدن خواهند کرد!
سلطان دیوانه قهوه خانه های فراوانی اطراف کاخ خود ساخت و همه آنها را با ماموران امنیتی پرکرد. او در این قهوه خانه های صوری بدون محافظ قهوه میخورد و امنیت کشورش لذت می برد!
در عرض 8 سال ییلدیز از یک کاخ تبدیل به یک شهرک عجیب و غریب و پیچیده شد. در سرتاسرکاخ آینه های قدی کارگذاشته شده بود تا سلطان بتواند کوچکترین تحریکی را زیر نظر بگیرد.کاخ مملو از اشیای گرانبها اما بی مصرف بود. در تمام کاخ هزار تپانچه در جاهایی که تنها سلطان از آن اطلاع داشت قرار گرفته بود. کاخ ییلدیز اولین مکان استانبول بود که از برق برای روشنایی استفاده کرد. با این حال سلطان با ورود برق به شهر استانبول مخالف بود چرا که کلمه دینامو به معنی مولد برق را با کلمه دینامیت هم معنی می دانست و به همین خاطر برق نصیب استانبول نشد. این کاخ شهر عجیب و غریب تا سال 1889 به طور کامل تکمیل شد و تبدیل به اقامتگاه اصلی عبدالحمید دوم در سال های باقی مانده عمرش گردید.

سوظن عبدالحمید دوم
در سال 1881 تزار الکساندر دوم امپراتور وقت روسیه به طرز وحشیانه ایی به دست نهیلیست ها ترور شد. این ترور باعث افزایش چند برابری سوظن های عبدالحمید به اطرافیانش گردید. در همان سالها مدحت پاشا صدراعظم برکنار شده عثمانی نیز در حالی که توسط سلطان به اروپا تبعید شده بود مدام در ژنو و پاریس برضد سلطان عبدالحمید سخنرانی می کرد. عبدالحمید باور داشت که مدحت پاشا و ترکان جوان عثمانی قصد قتل اورا دارند. او به شدت از ترور وحشت داشت و تنها غذایی را می خورد که در حضور خودش پخته شده باشد. سوظن او به جایی رسید که حتی بعد از خرید یک کشتی جنگی از انگلستان و به محض ورود این کشتی به تنگه بسفر دستور اوراق آن را صادر کرد چرا که می ترسید آن کشتی روزی برضد خودش استفاده شود. عبدالحمید با اینکه مرد هوسرانی نبود اما برای حفظ امنیت خود بیشتر اوقاتش را در حرمسرا به سر می برد. باوجود حضور صدها زن در حرمسرا سلطان عجیب عاشق یک دختر بلژیکی فروشنده 18 ساله به نام فلورا کوردیه شد. این دختر در محله پرا کلاه فروشی داشت و سلطان به بهانه خرید مدام به مغازه او سر می زد. خبر این ماجرای عاشقانه به سرعت به مطبوعات اروپا رسید و آنها تصور می کردند یک روکسلانه یا امه دوبوک دویوری دیگر در حال ظهور است اما بعد از مدتی این دختر بلژیکی به طور کلی گم شد و معلوم نشد چه بلایی برسراو آماده است.

توطئه عبدالحمید برضد مدحت پاشا

در حالی که سلطان مدام ترور قتل خودش می ترسید شایعه وحشتناکی در دربار عثمانی منتشر شد. برطبق این شایعه سلطان عبدالعزیز خودکشی نکرده بود بلکه به دست قاتلان مدحت پاشا به قتل رسیده بود. عبدالحمید این شایعه را باور کرد و برای اینکه در مورد آن تحقیق کند به نزد ملکه سالخورده یعنی بزم عالم رفت. بزم عالم با اینکه در زمان مرگ عبدالعزیز مدعی بود خودش قیچی را به دست پسرش داده داستان دیگری را برای سلطان تعریف کرد. او مدعی شد یک باغبان و یک کشتی گیر ازطرف مدحت پاشا برای قتل عبدالعزیز اجیر شده بودند و او حتی خنجر قاتلان را دیده بود. بزم عالم مدعی شد در هنگام تحقیق در مورد مرگ عبدالعزیز فراموش کرده بود این حرفها را بگوید! عبدالحمید بلافاصله این حرفها را باور کرد اما به ملکه پیر گفت در مورد این قضیه با کسی هیچ حرفی نزند. در نهایت عبدالحمید با زرنگی یک تلگراف دوستانه برای مدحت پاشا فرستاد و مدعی شد در این شرایط سخت عثمانی به حضور او نیاز دارد و بهتر است به کشورش باز گردد. سلطان به خوبی از وطن پرستی مدحت پاشا آگاه بود و به همین خاطر تقریبا از بازگشت مدحت مطمئن بود. مدحت پاشا بلافاصله به عثمانی بازگشت اما در مه 1881 به اتهام قتل سلطان عبدالعزیز دستگیرشد. ترتیب محاکمه نمایشی مدحت به سرعت داده شد. کشتی گیر و باغبان به سرعت به قتل سلطان عبدالعزیز به دستور مدحت پاشا اعتراف کردند. به عقیده مورخان تمام این محاکمه نمایشی بود.

مدحت پاشا سیاست مدار روشنفکر عثمانی. عبدالحمید او را با حیله به عثمانی کشاند و به جرم واهی قتل سلطان عبدالعزیز محاکمه کرد و کشت
مدحت پاشا سیاست مدار روشنفکر عثمانی. عبدالحمید او را با حیله به عثمانی کشاند و به جرم واهی قتل سلطان عبدالعزیز محاکمه کرد و کشت

مدحت هیچ اتهامی را نپذیرفت اما دادگاه او را به مرگ محکوم کرد. اما سلطان عبدالحمید جرات صدور دستور مرگ فوری مدحت پاشا را پیدا نکرد و او از ترس افکار عمومی داخلی و خارجی را به شهر طائف عربستان تبعید کرد. دو سال بعد عثمان پاشا حاکم وقت حجاز دستور قتل مدحت پاشا را از سلطان دریافت کرد و در روز29 آوریل 1883 مدحت پاشا خفه شد و سرش برای سلطان به استانبول فرستاده شد.
شورش در چهار گوشه امپراتوری
تلاش های عبدالحمید دوم برای بازگرداندن آرامش به امپراتوری عثمانی فایده چندانی نداشت. بعد از پایان جنگ با روسیه شورش در چهار گوشه عثمانی آغاز شده بود. یکی از بحرانی ترین مناطق شبه جزیره بالکان بود. بعد از معاهده سن استفانو و کنگره برلین کشوری به نام اتحادیه بلغارستان در بالکان به وجود آمد که شامل بلغارستان و روملی شرقی بود.
البته سایر قدرت های اروپایی مانند اتریش علاقه ایی به قدرت گرفتن این کشور جدید نداشتند. چرا که تصور می کردند جدایی بلغارها از عثمانی می تواند سرمشق بدی برای اقوام تابعه امپراتوری اتریش باشد. این حکومت به سرعت به یکی از جدی ترین دشمنان عثمانی تبدیل شد و مشکلات جدی برای عبدالحمید به وجود آورد. آتش شورش های داخلی در عثمانی تنها به متصرفات اروپایی این کشور محدود نمی شد و در سال 1889 در منطقه سوریه یک شورش عظیم توسط دروزی ها و سوری ها شکل گرفت.

شورش دروزی ها و سوری ها در منطقه سوریه یکی از دردسرهای عثمانی بود
شورش دروزی ها و سوری ها در منطقه سوریه یکی از دردسرهای عثمانی بود

این شورش موجب کشتار دروزی ها شد تا جایی که ارتش فرانسه برای سرکوبی مداخله کرد. در نهایت شورشیان موفق به گرفتن امتیازاتی از دولت عثمانی شدند تا جایی که برای بهبود اوضاع منطقه شرکت های بلژیکی و فرانسوی برای کشیدن خط آهن به سوریه آمدند.

آخرین شورش کرت و استقلال این جزیره از عثمانی

جزیره کرت مانند بسیاری از مستعمرات اروپایی عثمانی یکی از دردسرساز ترین مناطق تحت سلطه عثمانی بود. این جزیره در سال 1645 به تصرف امپراتوری عثمانی در آمده بود . اما مردم مغرور و دلیر این جزیره هیچ گاه سلطه عثمانی برکرت را نپذیرفتند و تقریبا هر چند سال یک بار یک شورش برضد عثمانی در این جزیره انجام شد. شورش هایی که دولت عثمانی به راحتی آنها را سرکوب می کرد. اما بعد از استقلال یونان از عثمانی شرایط تغییر کرد. حالا شورشیان کرت یک حامی قدرتمند به نام پادشاهی یونان در کنار خود داشتند و به همین خاطر اولین شورش بعد از استقلال یونان در سال 1841 آغاز شد. شورش بعدی در سال 1858 رخ داد و منجر به امتیاز گیری مردم کرت از عثمانی شد. دولت عثمانی بعد از این دو قیام گسترده حق برابری مسیحیان و مسلمانان و همچنین اجازه تشکیل شوراهای مسیحی را صادر کرد.

بافت مذهبی کرت در 1868. رنگ آبی نشانه مسیحیان وقرمز نشانه مسلمانان کرت است
بافت مذهبی کرت در 1868. رنگ آبی نشانه مسیحیان وقرمز نشانه مسلمانان کرت است

صلح در کرت چندان به درازا نکشید و در سال 1866 شورشی بسیار عظیم تر رخ داد.این قیام سه سال طول کشید و تا حدی گسترش یافت که هزاران داوطلب از یونان و دیگر کشورهای اروپایی عازم کرت شدند. اما دولت عثمانی به سختی و با تلفات سنگین موفق به سرکوب این قیام شد. قیام بعدی در تابستان 1878 رخ داد. این بار نیز شورشیان کرت از پشتیبانی خارجی برخوردار بودند. حضور دولت انگلستان به عنوان حامی خارجی استقلال طلبان کرت منجر به بروز یک سری اصلاحات اساسی در نحوه اداره این جزیره شد. دولت عثمانی یک دولت پارلمانی نیمه مستقل در این جزیره مستقر کرد که این دولت مسیحی زیر نظر یک فرماندار ترک فعالیت می کرد.با این وجود بازهم مردم کرت بیکار ننشستند و در سال 1885 شورش دیگری رخ داد. عبدالحمید دوم که علاقه ایی به استقلال کرت نداشت تمام امتیازات قبلی را لغو کرد و آتش قیام شلعه ور تر شد. این اقدام عبدالحمید دوم توجه افکار عمومی دنیا را قیام کرت جلب کرد. قیام همچنان ادامه داشت و تا تابستان 1896 دولت عثمانی کنترل بیشتر نقاط کرت را از دست داد. این بار دولت یونان به شدت از شورش کرت حمایت کرد و کمک های فراوانی برای آنها فرستاد تا جایی که منجر به بروز یک جنگ با عثمانی شد. با بالاگرفتن دامنه شورش در کرت پای کشورهای اروپایی نیز به این قیام کشیده شد. به سرعت یک اتحادیه بین المللی با حضور انگلستان، فرانسه ،امپراتوری آلمان،پادشاهی ایتالیا،امپراتوری اتریش وامپراتوری روسیه تشکیل شد.

حضور ناوگان چند ملیتی معروف به اسکادران بین المللی کار استقلال کرت را تقریبا تمام کرد
حضور ناوگان چند ملیتی معروف به اسکادران بین المللی کار استقلال کرت را تقریبا تمام کرد

. این کشورها بلافاصله یک نیروی دریایی مشترک به نام اسکادران بین المللی راهی جزیره کرت کردند. حضور این نیروی دریایی قدرتمند عملا باعث پیروزی استقلال طلبان کرت شد و تا فوریه 1897 تقریبا شورش در این جزیره پایان یافت.کشورهای حاضر در این اتحادیه تصمیم به استقلال کرت گرفتند و دولت عثمانی که توان مبارزه با همه آنها را نداشت تا نوامبر 1898 به طور کامل از جزیره کرت خارج شد. خروج ارتش عثمانی منجر به بروز یک جنگ داخلی بین مسلمانان ومسیحیان جزیره شد تا جایی که کنسول دولت انگلستان و 17 سرباز انگلیسی به همراه صدها نفر ازمردم عادی کشته شدند. در نهایت قدرت های جهانی این شورش را نیز سرکوب کردند. با خروج امپراتوری عثمانی از کرت این جزیره بعد از 253 سال به استقلال رسید و شاهزاده جرج پسر پادشاه وقت یونان به عنوان اولین حاکم جزیره اولین دولت خود را تحت نظارت قدرت های جهانی تشکیل داد.

پرنس جورج پسر پادشاه وقت یونان. بعد از جدایی کرت از عثمانی او به عنوان فرماندار این جزیره انتخاب شد
پرنس جورج پسر پادشاه وقت یونان. بعد از جدایی کرت از عثمانی او به عنوان فرماندار این جزیره انتخاب شد

از کف رفتن بقیه مستعمرات عثمانی
کرت آخرین منطقه جدا شده از امپراتوری عثمانی نبود. دولت عثمانی پیشتر در ازای حمایت انگلستان از این کشور در جنگ با روسیه در 4 ژوئن 1878 جزیره قبرس را در یک قرارداد محرمانه به دولت انگلستان واگذار کرده بود. . در سال 1881 دولت وقت فرانسه طبق قرارداد محرمانه باردو در 12 مه همان سال تونس که یکی از ایالات امپراتوری عثمانی بود را به تصرف خود درآورد.

پیش زمینه های اولین جنگ یونان و عثمانی

دخالت یونان در شورش جزیره کرت منجر به بروز اولین جنگ بین پادشاهی یونان و امپراتوری عثمانی در سال 1897 شد. این نبرد اولین جنگی بود که پادشاهی یونان بعد از استقلال در آن درگیر می شد. همچنین اولین آزمون جدی برای ارتش مجددا سازماندهی شده عثمانی به شمارمی آمد. ارتش عثمانی برای چند سال تحت آموزش های افسران آلمانی قرار گرفته بود و جنگ با یونان اولین آزمون جدی این ارتش مجددا آموزش دیده بود. ریشه های این جنگ که به نبرد سی روزه هم معروف شده به آخرین شورش کرت باز می گشت. زمانی که ارتش عثمانی برای سرکوب آخرین شورش کرت در 1896 وارد این جزیره شد افکار عمومی یونان بشدت به نفع انقلابیون کرت بود. مردم در شهرهای مختلف یونان مدام به نفع کرت تظاهرات می کردند و حتی پادشاه جرج اول را به خیانت برضد مردم کرت متهم کردند. به دنبال فشار افکار عمومی در 6 فوریه 1897 شش کشتی جنگی به فرماندهی شاهزاده جورج( باپدرش جورج اول اشتباه نشود) راهی کرت شدند. اما ناوگان اسکادران بین المللی در کرت حضور داشت به شاهزاده یونانی دستور بازگشت به کشورش را داد. جرج کرت را روز بعد ترک کرد اما دو گردان از نیروهای یونانی به فرماندهی سرهنگ واسو در کرت باقی ماندند. سرهنگ واسو بلافاصله اعلام کرد هدف او تصرف کرت برای یونان است که بلافاصله با مخالفت شدید قدرتهای جهانی مواجه شد. در 19 فوریه اولین برخورد بین نیروهای یونانی و عثمانی در کرت در منطقه لیوادیا رخ داد که با پیروزی یونانی ها به اتمام رسید. در نهایت جنگ های کرت تا مارس 1897 به اتمام رسید و این بار نوبت تصفیه حساب ترکها و یونانی ها در یک جنگ رودرو بود.

آغاز جنگ یونان و عثمانی

تا پیش از آغاز جنگ مستقیم بین یونان و عثمانی ارتش یونان تنها سه ارتش مجزا در اختیار داشت. ارتش اول در تسالیا و ارتش های دوم و سوم در آرتا و اپیروس مستقر بودند. پرنس کنستانتین ولیعهد وقت یونان فرماندهی ارتش تسالیا را به عهده داشت.

پرنس کنستانتین ولیعهد وقت یونان فرمانده کل ارتش یونان در هنگام جنگ با ترکیه بود
پرنس کنستانتین ولیعهد وقت یونان فرمانده کل ارتش یونان در هنگام جنگ با ترکیه بود

او در این منطقه 45 هزار سرباز به همراه 96 توپ در اختیار داشت. در اپیروس هم 16 هزار سرباز و 40 توپ مستقر بود. در مقابل ارتش عثمانی در منطقه تسالی 58 هزار سرباز و 186 توپ در اختیار داشت. در منطقه اپیروس هم برتری عددی با ترکها بود. از نظر کیفیت سلاح نیز دو طرف اختلاف فاحشی داشتند. در حالی که ارتش عثمانی مجهز به تفنگ های آلمانی موزر مدل 1890 و 1893 بود. ارتش یونان تنها تفنگ های GARSE فرانسوی مدل 1874 را در اختیار داشتند که تنها قابلیت شلیک یک گلوله را داشت. بر روی دریا هم نیروی دریایی یونان تنها سه شناور جنگی کلاس هیدرا به همراه یک رزم ناو در اختیار داشت.

تفنگ آلمانی موزر مدل 1897. این تفنگ ها برگ برنده عثمانی در جنگ با یونان بود
تفنگ آلمانی موزر مدل 1897. این تفنگ ها برگ برنده عثمانی در جنگ با یونان بود

اما نیروی دریایی عثمانی دارای تعداد زیادی کشتی جنگی و همین طور کشتی اژدرافکن بود. البته نیروی دریایی عثمانی تا سال های میانی قرن نوزدهم جزو سه کشور برتر دنیا بود اما به دلیل سوظن بیمارگونه عبدالحمید دوم و ترس او از شورش نیروی دریایی این بخش از نیروهای مسلح عثمانی تا حدی تضعیف شده بودند. آتش جنگ بین دو کشور از طرف یونان شعله ور شد. در 24 مارس 1897 دوهزار وششصد چریک یونانی از مرز عثمانی عبور کردند و وارد منطقه مونته نگرو که جزویی از خاک عثمانی بود شدند. هدف آنها شوراندن مردم این منطقه برضد دولت عثمانی بود. اما ادهم پاشا فرمانده نیروهای ترک مستقر در منطقه بلافاصله متوجه این نقشه شد. او فورا نیروهای خود را جمع کرد و با استفاده از موانع طبیعی مثل رودخانه پایئیونیوس این چریک ها را متوقف کرد. نقشه یونانی ها شکست خورد. با این اقدام آتش جنگ رسما در روز 18 آوریل شعله ور شد. در این روز سفیر عثمانی در آتن نزد وزیر امورخارجه یونان رفت و ضمن اعلام قطع روابط دیپلماتیک دو کشور به یونان اعلام جنگ داد. جنگ دو کشور از همان روزهای نخست بسیار سنگین دنبال شد. از 21 تا 22 آوریل در بیرون شهر تیروونو نبرد سنگینی بین دو طرف رخ داد. مقاومت مدافعان و داوطلبان یونانی فایده نداشت و سیل سنگین نیروهای عثمانی آنها را تارومار کرد. در نهایت نیروهای یونانی تا 30 آوریل به فرماندهی کنستانتین اسمولنسکی نیروهای عثمانی را متوقف کردند. در 5 مه نیروهای ترک به شهر فارسالا حمله کردند.

جنگ یونان اولین آزمون ارتش تازه آموزش دیده عثمانی به دست آلمانی ها بود
جنگ یونان اولین آزمون ارتش تازه آموزش دیده عثمانی به دست آلمانی ها بود

. در منطقه دموکوس 40 هزار سرباز یونانی یک خط دفاعی قوی ایجاد کردند. 2000 داوطلب ایتالیایی به فرماندهی ریکوتی گاریبالدی پسر جوزپه گاربیالدی هم به نیروهای یونانی پیوستند. اولین حمله عثمانی در 16 مه با شکست مواجه شد. نبرد به سختی ادامه پیدا کرد تا اینکه جناح راست یونانی ها از بین رفت. در 20 مه اسمولنسکی تقاضای آتش بس کرد. اما در 18 آوریل نیروهای عثمانی به فرماندهی احمد حفیظ پاشا به پل آرتا حمله کردند که مجبور به عقب نشینی شدند. با این وجود نیروهای یونانی پشتیبانی و سلاح مناسبی در اختیار نداشتند و مجبور به عقب نشینی از منطقه پرزاوا شدند. در نهایت در 20 سپتامبر همان سال معاهده صلح بین دو کشور امضا شد. در نتیجه این جنگ منطقه تسالی شمالی نصیب عثمانی شد و دولت یونان مجبور به پرداخت غرامت به دولت عثمانی گردید. به خاطر پرداخت این غرامت دولت یونان تحت کنترل مالی بین المللی قرار گرفت . شکست در این جنگ فشار اقتصادی و سیاسی زیادی به یونان وارد کرد و حتی باعث کاهش محبوبیت خاندان سلطنتی خصوصا ولیعهد کنستانتین شد. با این حال جنگ کرت به نفع یونان تمام شد چرا که شاهزاده جرج حاکم این جزیره شد و تا سال 1913 کرت به طور رسمی به یونان پیوست. بعد از این شکست دولت یونان دست به اصلاحات اقتصادی و نظامی گسترده ایی زد تا جایی که در در این کشور در اولین جنگ بالکان که سیزده سال بعد رخ داد پیروزهای نظامی چشمگیری به دست آورد.

گسترش رابطه با امپراتوری آلمان

شکست های پی در پی عثمانی در سالهای میانی نوزدهم موجب نزدیکی امپراتوری عثمانی به امپراتوری نوپای آلمان شد. از دست رفتن مصر و تونس و همیچنین شکست های مداوم مقابل روسها عبدالحمید دوم را به این فکر انداخت به قدرت نوظهور اروپا یعنی آلمان نزدیک شود. البته روابط عثمانی و آلمان از سال 1761 در زمان سلطنت سلطان مصطفی سوم آغاز شده بود. البته در آن سال ها نام آلمان امپراتوری پروس بود اما در سال های پایانی قرن هجدهم و آغازین قرن نوزدهم روابط آلمان و عثمانی چندان گسترده نبود. سطح روابط دو کشور تاحدی پایین بود که در سال های دهه 1870 بیسمارک صدراعظم آهنین آلمان گفت: حتی زحمت باز کردن نامه های استانبول را به خود نمی دهم. با برکناری بیسمارک در 1890 بتدریج این روابط نزدیک تر شد.

دولت عثمانی بعد از مایوس شدن از کشورهای روسیه و عثمانی به امپراتوری آلمان نزدیکترشد
دولت عثمانی بعد از مایوس شدن از کشورهای روسیه و عثمانی به امپراتوری آلمان نزدیکترشد

روزهای خوش عثمانی و آلمان
عبدالحمید در سال های آغازین سلطنت اسناد خزانه عثمانی را برای نگه داری به بانکهای آلمان فرستاد. دولت آلمان اکنور سیاست معروف به پیشروی شرق را در پیش گرفته بودو سعی می کرد با راههای مختلفی به عثمانی نزدیک شود. در راستای این گسترش روابط قیصر ویلهلم دوم در 21 اکتبر 1889 به همراه همسرش امپراتریس آگوستا ویکتوریا وارد استانبول شد. عبدالحمید دوم برای پذیرایی از امپراتور آلمان سنگ تمام گذاشت. شام رسمی 120 نفره با سرویس غذاخوری طلا و جواهرنشان و آشپزان فرانسوی تنها بخشی استقبال امپراتور عثمانی از ویلهلم دوم بود. قیصر آلمان 5 روز در استانبول به سر برد و با حضور در موزه جواهرات سلطنتی عثمانی از سلطان یک الماس گرانبها نیز هدیه گرفت.

ویلهلم دوم به سرعت تبدیل به اصلی ترین دوست ومتحد عبدالحمید دوم تبدیل شد
ویلهلم دوم به سرعت تبدیل به اصلی ترین دوست ومتحد عبدالحمید دوم تبدیل شد

دومین سفر قیصر ویلهلم

دومین سفر امپراتور آلمان به عثمانی ده سال بعد و در اکتبر 1898رخ داد.قیصر این بار علاوه بر استانبول به شهرهای مختلف عثمانی سفر کرد. او در 25 اکتبربا قایق بادبانی به بندرحیفا رفت. سپس از بیت المقدس(اورشلیم) و بیت لحم بازدید کرد. سپس با قطار به بیروت و سپس به دمشق رفت. او در روز هشت اکتبر یک سخنرانی شور انگیز در دمشق و برسر مقبره صلاح الدین ایوبی ایراد کرد. قیصر در این سخنرانی از سلطان صلاح الدین ایوبی به عنوان مبارز و شوالیه بزرگ دنیای اسلام تجلیل کرد و گفت امپراتوری آلمان همواره دوست سلطان عبدالحمید و صد میلیون مسلمان سرتاسر جهان باقی خواهد ماند. همچنین ویلهلم دوم بعد از دمشق به بعلبک رفت و به مردم این منطقه وعده داد به زودی شرکت های آلمانی کار ساخت راه آهن بغداد – استانبول – برلین را آغاز خواهند کرد.
( این سفر قیصر و سخنرانی شورانگیز او نقش زیادی درپشتیبانی دولت عثمانی و دیگر مسلمانان در جنگ جهانی اول از آلمان داشت)

ورود امپراتور آلمان به بیت المقدس. سخنرانی شورانگیز ویلهلم موجب شیفتگی بسیار از مسلمانان به آلمانی ها شد
ورود امپراتور آلمان به بیت المقدس. سخنرانی شورانگیز ویلهلم موجب شیفتگی بسیار از مسلمانان به آلمانی ها شد

بلافاصله بعد از بازگشت قیصر ویلهلم دوم به آلمان یک آنارشیست ایتالیایی ملکه امپراتور اتریش یعنی الیزابت سی سی را در ژنو ترور کرد. این آنارشیست ضمن محاکمه گفت تمامی افراد تاجدار اروپا مستحق مرگ هستند. این مسئله وحشت عبدالحمید دوم را چند برابر کرد. از آن روز تا آخر سلطنتش زیر لباسش جلیقه ضد گلوله پوشید و کاخ ییلدیز هم تبدیل به یک دژ نظامی شد.
تاثیر سفر قیصر به استانبول بلافاصله مشخص شد. چرا که افسرانی مانند بارون فون گولتز و فون دیفورث برای آموزش سربازان ارتش عثمانی به این کشور آمدند.
قراردادهای خرید سلاح های سبک از صنایع اسلحه سازی موزر و توپ سازی کروپ امضا شد. همچنین کارشناسان مالی آلمانی برای تنظیم امور مالی خزانه وارد استانبول شدند. در سال 1899 امتیاز راه آهن بغداد- برلین به آلمانی ها واگذار شد و خشم انگلستان را برانگیخت.

مسیرخط آهن برلین- بغداد. این طرح بلند پروازانه به دلیل جنگ جهانی اول نیمه تمام باقی ماند
مسیرخط آهن برلین- بغداد. این طرح بلند پروازانه به دلیل جنگ جهانی اول نیمه تمام باقی ماند

روابط دو کشور تا حدی پیش رفت که در سال 1900 قیصر ویلهلم از عبدالحمید برای سرکوبی شورش باکسرها در چین کمک خواست. در جریان شورش عظیم باکسرها در چین بخشی از شورشیان از مسلمانان چینی بودند و قیصر از عبدالحمید خواست از نفوذ مذهبی خود برای مذاکره با آنها استفاده کند. عبدالحمید در سال 1901 انورپاشا را به چین فرستاد تا با مسلمانان چینی برای کناره گیری از قیام مذاکره کند. همچنین به عنوان خلیفه مذهبی مسلمانان فتوایی در مورد عدم همکاری مسلمانان با شورشیان چینی صادر شد که در روزنامه های مسلمان مصر و هند به چاپ رسید.

مشکلات داخلی عبدالحمید با ترکهای جوان
در تمام سال های سلطنت عبدالحمید دوم گروه ترکهای جوان یکی از اصلی ترین و قوی ترین مخالفان دولت عثمانی بودند. براساس گزارش های جاسوسان عبدالحمید عقاید ترکان جوان به سرعت در حال انتشار در بین افراد جامعه بود . از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز شرایط داخلی عثمانی عجیب و غریب بود. افراد ثروتمند در رفاه مطلق و افسانه ای زندگی می کردند. تمامی افراد ثروتمند از سال 1888 می توانستند در واگن های مجلل اکسپرس اورینت به اروپا و شهر پاریس سفر کنند و به هرجای دنیا تلگراف بفرستند. اما این فقط یک روی ماجرا بود. در همان سال ها اکثریت مردم عثمانی برای حمل نقل از جاده های مالرو عهد بیزانس استفاده می کردند. قحطی و گرسنگی در روستاها یک اتفاق عادی بود و بسیاری از روستاها به طور کامل متروکه شده بود. تنها جاده قابل استفاده و استاندارد در کل خاورمیانه جاده بیروت – دمشق بود که توسط فرانسوی ها ساخته شده بود.

پوسترتبلیغاتی قطار مجلل اکسپرس اورینت درسال 1881
پوسترتبلیغاتی قطار مجلل اکسپرس اورینت درسال 1881

سازمان جاسوسی عبدالحمید بشدت گسترده بود و هیچ کسی حق تشکیل احزاب سیاسی را نداشت. با این وجود افکار آزادی خواهانه به سرعت در حال گسترش بود. جاسوسان به امپراتور گزارش دادند حتی افسران جوان ارتش که برای آموزش به آلمان فرستاده می شوند اکثرا با افکار آزادی خواهانه به عثمانی باز می گردنند. باوجود چنین وضعیتی سلطان نیمه دیوانه عثمانی به سراغ یک دردسر جدید رفت مسئله ایی به نام ارامنه.

ارامنه در عثمانی
نسل کشی ارامنه در امپراتوری عثمانی یکی از جنجالی ترین و بحث برانگیز ترین موارد تاریخ عثمانی و حتی جمهوری ترکیه است. حواشی و جنجال های این ماجرای تلخ از سال های پایانی قرن نوزدهم آغازشده و تاکنون نیز ادامه دارد.(امپراتوری عثمانی و جمهوری نوپای ترکیه هر دو در این ماجرا درگیر بودند و هنوز هم دولت ترکیه این ماجرا را انکار می کند)
ارامنه یکی از قدیمی ترین اقلیت های مذهبی امپراتوری عثمانی بودند. تا سال 1884 حدود دو میلیون ارمنی در عثمانی زندگی می کردند. بیشتر ارمنی ها در شش ایالت شمال شرقی عثمانی و منطقه ارمنستان ساکن بودند. سابقه حضور ارمنی ها در خاک عثمانی بسیار قدیمی بود و تقریبا به دوران امپراتوری بیزانس بازمی گشت. اقلیت ارمنی ساکن در خاک عثمانی به دلیل قابلیت و استعدادی که در امور مالی داشتند وضعیت نسبتا مرفه ایی داشتند. با این حال ارمنی ها تقریبا در صلح و صفا در کنار هم وطنان مسلمان خود زندگی می کردند تا جایی که ژنرال فون مولتکه آلمانی در باره ارامنه عثمانی گفته: آنها ترک هایی هستند که با آیین مسیح تعمید داده شده اند.

تفکیک جمعیتی 6 ایالت ارمنی نشین. تا سال 1882 تعداد آنها به حدود دو میلیون نفر می رسید
تفکیک جمعیتی 6 ایالت ارمنی نشین. تا سال 1882 تعداد آنها به حدود دو میلیون نفر می رسید

با وجود این شرایط بسیاری از ارامنه خصوصا آنهایی که خارج از عثمانی ساکن بودند مدام خواستار اجرای مفاد عهدنامه 1878 برلین و دادن حقوق بیشتر به ارامنه عثمانی بودند. شورهیجان ارامنه خارج عثمانی بعضا با شیطنت روسها طوری در مطبوعات اروپا منعکس می شد که اینگار تمام اقلیت ارمنی ساکن در عثمانی آماده شورش و استقلال هستند و همین کافی بود تا سوظن سلطان عبدالحمید نسبت به این اقلیت مذهبی تقویت شود. براساس ماده 61 عهدنامه برلین نمایندگان ارمنی در سال 1890 خواستار موارد زیر بودند:
تشکیل مجدد شش ولایت ارمنی ترکیه با مرزهای طبیعی خود.
انتصاب حاکمی برای هر یک از آن شهرستان‌ها که مورد قبول قدرتهای اروپایی باشد.
اصلاح سیستم وصول مالیات که تا به آن روز چیزی بجز یک راهزنی رسمی سازمان یافته نبوده‌است.
اصلاح تشکیلات قضایی
ایجاد یک ژاندارمری مخلوط یعنی ارمنی‌ها نیز درآن داخل باشند.
حق داشتن نمایندگانی به تناسب جمعیت در شوراهای محلی.
طبق این خواسته ارامنه عثمانی نه هیچ علاقه ایی به استقلال و تجزیه خاک عثمانی نداشتند اما با این حال دلت عثمانی نه تنها به این خواسته ها توجهی نکرد بلکه با فشار گروهای متعصب ترکهای جوان که عقاید پان ترکی و پان تورانیستی داشتند کلمه ارمنستان و به طور کلی ولایات ارمنی از نقشه حذف شد و این منطقه آناتولی شرقی نامیده شد.

آغاز قتل عام ارامنه

عبدالحمید دوم طبق معمول بدترین تصمیم ممکن را برای حل این مشکل گرفت. امپراتور عثمانی تصمیم گرفت با کشتار و سرکوب مشکل ارامنه را حل و فصل کند. او هنگ های معروف به حمیدیه را با حضور کردهای و ترکهای متعصب تشکیل داد و آنها را بشدت مسلح کرد. مالیات دریافتی از دهقانان ارمنی چند برابر شد تا جایی که بسیاری از روستاهای ارمنی نشین منطقه ارمنستان زیر فشار مالیات سنگین از جمعیت خالی شد. عبدالحمید در ادامه دستورهای عجیبش کاربرد کلمه ارمنستان و ارمنی را در روزنامه ها و کتب چاپ شده در عثمانی به طور کلی ممنوع کرد.
عبدالحمید در هدف خود بسیار قاطع بود او در 1894 در هنگام صرف شام با پروفسور آرمینیوس وامبری گفت: به زودی ارمنی ها را سرجایشان خواهم نشاند و چنان سیلی به صورتشان خواهم زد که حسابی دردشان بیاید و از افکار انقلابی دست بکشند.
هنگ های معروف حمیدیه بتدریج شروع به حمله به مناطق ارمنی نشین کردند. در کشتاری که به نام حمیدیه معروف شد از سال 1894 تا 1896 در کشتاری که به حمیدیه معروف شد هنگ های حمیدیه به فرماندهی ژنرال زکی پاشا 200 هزار ارمنی را قتل عام کردند. 100 هزار نفر دیگر هم به دلیل سرمای سخت ارمنستان ونبود آذوقه کافی تلف شدند. همچنین 25 هزار آشوری در منطقه دیاربکر کشته شدند.

کشتارارمنی های ارزروم در سال 1895
کشتارارمنی های ارزروم در سال 1895

این کشتار وحشیانه باعث ناراحتی و اندوه بسیاری از ترکان مسلمان عثمانی شد تا جایی که بسیاری از آنها خبر این کشتارهای وحشیانه را به دست خارجی ها و مطبوعات خارجی رساندند. چرا که به دلیل سانسور شدید حاکم برمطبوعات عثمانی هیچ خبری در مورد کشتار ارامنه چاپ نمی شد. بتدریج ارامنه هم در مقابل این کشتارهای ظالمانه واکنش نشان دادند. اوولین حزب ارمنی معروف به جزب سوسیال دموکرات در سال 1887 تشکیل شد و فدراسیون انقلابی ارمنی یا ARF نیز در سال 1890 به منظور مقابله با حملات هنگ های حمیدیه به وجود آمدند.

حاجی آقا یکی از مسلمانان شجاعی که مانع از ورود سربازان حمیدیه به بیمارستان آمریکایی غازی آنتیب برای کشتار ارامنه شد
حاجی آقا یکی از مسلمانان شجاعی که مانع از ورود سربازان حمیدیه به بیمارستان آمریکایی غازی آنتیب برای کشتار ارامنه شد

ناآرامی ها مدام در حال افزایش بود عبدالحمید سعی می کرد با کمک نیروهای محلی آن را سرکوب کند. سلطان با حکام مناطق ارمنی نشین دستور مصادره اموال ارامنه را نیز داد.
عبدالحمید شخصا عملیات کشتار را هدایت می کرد و هر روز گزارش های مختلف از عملیات سرکوب را مطالعه می کردو در جریان امور قرار داشت.علی رغم وحشی گری هنگ های حمیدیه بسیاری از ترکان مسلمان اهل عثمانی همسایگان ارمنی خود را پناه و حتی فراری دادند.
ارمنی های نجات یافته از کشتارها سعی کردند با فرستادن نامه به کشورهای اروپایی و رساندن خود به سفارت خانه های خارجی اخبار این اتفاقات هولناک را به گوش اروپاییان برسانند. برای اولین باریک ناخدای اتریشی که یک کشتی متعلق به شرکت لویدز را هدایت می کرد در سواحل شهر طرابوزان آثار این کشتار را مشاهده کرد. او دید که افرادی برای فرار خود را به درون دریا می اندازند. اخبار این اتفاقات بلافاصله به اروپا رسید.

تفنگداران ارمنی مدتی بعداز آغاز کشتار ارامنه برای دفاع از ارمنی ها به وجود آمدند
تفنگداران ارمنی مدتی بعداز آغاز کشتار ارامنه برای دفاع از ارمنی ها به وجود آمدند

مدتی بعد هم یکی از کارمندان سفارت انگلستان به نام جرالد فیتز موریس گزارش سوزاندن 3000 زن ،مرد و کودک را در کلیسای جامع اروفه درشهر اودسا به گوش جهانیان رسانید. اما یکی از حرکت احمقانه دولت عثمانی در دستگیری دو پروفسور ارمنی در شهر آنقره خشم جهانیان را برانگیخت.
این دو پروفسور با کالج های آمریکایی در مارسوان کار می کردند که از سوی دولت عثمانی به اتهام چاپ اعلامیه های ضد دولتی بازداشت شدند. بلافاصله با غل و زنجیر به دادگاه آنقره برده و اعدام شدند. این اتفاق بازتاب وسیعی داشت و خصوصا خشم دولت آمریکا برانگیخت. عبدالحمید برای اولین بار از شروع کشتارها با فشارهای خارجی مواجه شده بود و وزیر مختار آمریکا در استانبول که یک قاضی به نام ترل بود به کاخ ییلدیز دعوت کرد. عبدالحمید از این آمریکایی متنفر بود اما خیلی خوب حفظ ظاهر کرد تا جای که در پایان مراسم شام ترل تصور کرد عبدالحمید دوم هیچ اطلاعی از این کشتارها ندارد.

نقشه مراکز کشتار وتبعید ارامنه.
نقشه مراکز کشتار وتبعید ارامنه.

سلطان به وزیر مختار آمریکا قول رسیدگی داد. او یک روز بعد به آرتور نیکلسون (پدرسرهارولد نیکلسون شرق شناس مشهور ) که کارمند سفارت بود گفت : سلطان مرد خوبی است و از همه چیز بی خبر است. نیکلسون در دفتر خاطرات خود نوشت : به نظر می رسد ترل از سلطان عبدالحمید فریب خورده است.عبدالحمید به منظور آرام کردن افکار عمومی اجازه بازدید گوردون بنت خبرنگار روزنامه نیویورک هرالد را از مناطق شورشی ارمنی نشین داد. بنت با دو ناظر بی طرف راهی یکی از مناطق کشتار شد و برای روزنامه اش نوشت: در حال حاضر حدود 50 هزار نفر در این منطقه به قتل رسیده اند و این به غیر از تلفات گرسنگی و سرماست.
بعد از این کشتارها فداییان ارمنی شروع به اقدامات متقابل کردند. در آخرین روزهای ماه اوت 1896 یک گروه 20 نفری مجهز به بمب و نارنجک دستی تحت فرماندهی آرمن گارو ساختمان بانک عثمانی در استانبول را اخراج کردند. آنها بلافاصله اعلام کردند قصد دزدی ندارند و تنها هدف آنها رساندن اخبار کشتار ارامنه به دنیاست.

گروگان گیران ارمنی بانک عثمانی. آنها توسط یک کشتی به اروپا برده شدند
گروگان گیران ارمنی بانک عثمانی. آنها توسط یک کشتی به اروپا برده شدند

سفارت خانه های خارجی که اکثر طرف معامله بانک عثمانی بودند در این بحران پادرمیانی کردند.سرادگار وینسنت ریس انگلیسی بانک شخصا به کاخ ییلدیز رفت و از سلطان برای گروگان گیران امان نامه گرفت. امان نامه برای آنها صادر شد و همان شب هر 20 نفر ارمنی گروگان گیر راهی کشتی اختصاصی سرادگار وینسنت شدند و بلافاصله عثمانی را ترک کردند. عبدالحمید به تلافی این اتفاق دستور کشتارارامنه استانبول را صادر کرد و به سرعت هفت هزار ارمنی در پایتخت عثمانی سلاخی شدند. کشتار ارامنه در استانبول جلوی چشمان حیرت زده دیپلمات های خارجی و گردشگران رخ داد. آرتور نیکلسون در کتاب خاطراتش نوشت: ونیز در تاریک ترین ادوار قرون وسطی قابل مقایسه با استانبول امروزی نیست.
کشتاردر شهرهای دیاربکر،ارزروم ،سیوا و وان ادامه داشت تا اینکه بسیاری از سران کشورهای دنیا به سلطان عبدالحمید تلگراف زدند و خواستار توقف فوری این نسل کشی شدند. عبدالحمید که تاج و تخت خود را در خطر می دید به تدریج این کشتارها متوقف کرد و تا آخرین سال های حکومتش خبری از کشتار گسترده ارامنه نشد.

ادامه دارد

تهیه و گردآوری: زهرا صادقیان

منابع:

فرمانروایان خلیج شاخ زرین نوشته نوئل باربر

فرمانروایان سرخ نوشته میشل دو سن پیر

مسئله ارامنه در امپراتوری عثمانی نوشته ریچارد اچ هوانسین

تاریخ مسیحیت کمبریج نوشته مایکل آنگولد

خاطرات سلطان عبدالحمید دوم نوشته عصمت بوزداغ

قتل عام ارمنیان نوشته اسماعیل رایین

اقدام شرم آور نوشته تانر آکچام

کشتار یک ملت نوشته آرتور توین بی

مسئله شرق نوشته متیو اسمیت اندرسون

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن