جنگ ها و عملیات های نظامی

نبرد اسماعیلیه

نبرد اسماعیلیه

مینا گلرو

نبرد اسماعیلیه

نبرد اسماعیلیه یکی از عملیاتهای انجام گرفته در قالب جنگ مشهور ۱۹۷۳ موسوم به جنگ یوم الکیپور است که برای یهودیان بسیار ناخوشایند بود ودر تاریخ زد و خوردهای اعراب و اسراییل که از اولین روز اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی آغاز گردید بیشترین فشار و تلفات را اسراییل متحمل شد
در پایان جنگ یوم الکیپور اگرچه این رژیم صهیونیستی بود که موفق به پیروزی شدولی رهبران این رژیم بخوبی میدانندکه تا آستانه یک شکست کامل پیش رفتند و تنها یک قدم با شکست فاصله داشتندو تنها به لطف اقدامات جسورانه تعدادی از فرماندهان بخصوص ژنرال اریل شارون که بی اغراق طی یک حرکت خارج از تصور نقش اصلی را در برگرداندن ورق جنگ و آنهم درآستانه شکست کامل اسراییل ایفا نمود ، اقدامی که میتواند نام وی را درکنار نظامیانی چون آروین رومل و ژنرال مونت کومری قرار دهد شکست این رژیم مبدل به یک پیروزی شد
اعراب درجنگ سال ۱۹۷۳ شروعی طوفانی و اقدامات اولیه آنها کاملا حرفه ای و منسجم انجام گرفت ، در این جنگ برای اولین بار ارتش مصر موفق به فریب سازمانهای اطلاعاتی اسراییل شد و این سازمانها اگرچه در آخرین ساعات قبل از حمله نهایتا موفق به کشف قصد اعراب شدند ولی آنزمان بسیار دیر بود و اسراییل به خاطر این اشتباه و فریب خوردن بازوی اطلاعاتی خودکه همواره از دلایل برتری اسراییل در جنگهای پیشین بود در آستانه عید بزرگ یهودیان ( عید یوم الکیپور ) تقریبا تمام فرماندهان و افسران و اغلب سربازان را برای عید به مرخصی فرستاده بودندو تنها چند ساعت زمان برای فراخواندن و سازماندهی نیروها بخصوص اینکه اغلب این نیروها به خاطر در پیش بودن عید در مسافرت و در منازل اقوام خود بودند

بهمین دلیل جنگ با در اختیار داشتن امتیاز غافلگیری کامل از طرف اعراب شروع شد بطوریکه رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی که در حال پخش ویژه برنامه های مربوط به عید بود با قطع برنامه های عادی خود در فواصل کوتاه اقدام به پخش اعلامیه نظامی ارتش که ضمن اعلام خبر حمله اعراب از تمامی نظامیان درخواست مینمود بسرعت و بدون فوت وقت به محل خدمت خود مراجعت نمایند
در ادامه اعراب خصوصا در جبهه مصر به لطف طرحهای خلاقانه و مدیریت قوی یکی از فرماندهان خود با نام ژنرال سعد الشازلی موفق به نفوذ و شکستن استحکامات بارلو که پس از جنگ ۶ روزه توسط مهندس خبره ارتش اسراییل یعنی ژنرال بارلو ایجاد شده بود و دارای استحکامات دفاعی چند لایه ای بود و قابلیت ان را با دیوار ماژینو در فرانسه قیاس میکردند و اسراییل هرگز تصور نمیکرد اعراب بتوانند در این استحکامات نفوذ کنند و به همین دلیل در آنزمان سربازان بسیار کمی در آنجا مستقر بودند و اگر چه اسراییل با کشف قصد اعراب تمام تلاش خود را نمود که نیروهای مستقر در استحکامات را تقویت کند لکن اولا تنها چند ساعت زمان داشتند و دوما نیروی کافی در مراکز نظامی وجود نداشت که بتوانند با اعزام آنها به تقویت نیروهای مدافع کمکی کنند و به این صورت مصر در یک اقدام خیره کننده و شگفت انگیز در کمترین زمان ممکن و به لطف طراحی دقیق و مدیریت صحیح ژنرال شازلی تکاوران مصری موفق به شکستن مقاومت در استحکامات بارلو نمودند تا تنها مانع را نیز از سر راه خود بردارند
از آن سو نیز همزمان سوریه از جولان شروع به پیشروی نمود و آنها نیز مانند مصریها با استفاده از حمله ناگهانی خود بسیار موفق عمل نمودند
اسراییل که در آستانه شکست کامل بوداولویت اول خود را در دفاع در مقابل سوریه گذارد چون صحرای سینا بین مصر و خاک اصلی اسراییل حائل بود و مصر فاصله زیادی باید پیشروی میکرد ولی سوریه با اندکی پیشروی شهرهای بزرگ و مهم اسراییل را در تیرس توپخانه خود قرار میداد و به این شکل کار اسراییل تمام شده بود به همین خاطر جنگ در جبهه سوریه جنگ مرگ و زندگی بود و علیرغم اینکه سوریه با استفاده از تمامی قدرت خودحمله را آغاز کرد ولی بعلت انتخاب استراتژی های غلط نظامی در اصرار از استفاده از یگانهای زرهی و همچنین کوهستانی بودن منطقه که برای ارتش های عرب که نقطه قوت انها یگانهای زرهی ارتش اعراب بود یک مانع طبیعی بحساب می آمد مدافعان کم تعداد اسراییل بسیار خوب توانسته بودند روند پیشروی سوری ها را کند و تلفات زیادی بر سوری ها وارد نمودند

ششم اکتبر سال ۱۹۷۳-صحرای سینا

با اجرای عملیات بدر توسط مصر که به اغاز جنگ یوم الکیپور منجر شد سپاه دوم و سوم مصر پس از عبور از کانال سوئز و‌با شکستن استحکامات بارلو بسرعت شروع به پیشروی کردند و اسراییل که از شوک غافلگیری اولیه جنگ بیرون آمده بودند در صدد اجرای یک عملیات ضد حمله بر علیه مصر برآمد
در ۱۴ اکتبر انور سادات که بشدت از پیروزی های پیاپی بدست آمده دچار اعتماد بنفس شده بود بزرگترین اشتباه خود را مرتکب شد تا روند پیروزیهای مصر دگرگون شود
پس از پیشروی سریع نیروهای مصری اغلب فرماندهان مصری از سادات در خواست کردند که روند پیشروی نیروها را بصورت موقت متوقف کنند زیرا دامنه برد پدافند مصر بیشتر از آن نبود و در صورت ادامه پیشروی ارتش مصر باید بدون پشتیبانی پدافند خودی ادامه دهد و این میتوانست برای این نیروها ایجاد خطر کند
ولی سادات که کار ارتش اسراییل را تمام شده میدانست و فکر میکرد باتوقف پیشروی اسراییل صاحب زمان کافی برای تجدید سازمان میابد علیرغم توصیه و تاکید اکثر فرماندهان در نهایت تصمیم به ادامه پیشروی گرفت و به این ترتیب ارتش مصر از زیر چتر پدافند خودی خارج شده و این دقیقا همانی شد که اسراییل میخواست و پس از ان نیروهای ارتش مصر در سینا بدون حمایت و پشتیبانی هوایی بشدت با حملات نیروی هوایی اسراییل زمینگیر شده و دچار تلفات و خسارات سنگینی شدند و بخاطر همین اشتباه روند پیروزی ارتش مصر متوقف و و ابتکار عمل بدست ارتش اسراییل افتاد و اسراییل اقدام به اجرای عملیات ایبری لو در منطقه ای با نام دفرسوار نمودند که مصری ها در آن منطقه کم تعداد بودند ولی اسراییلی ها هم که در براورد توان مصریها اشتباه کرده بودند و تصور نمیکردند با مقاومت زیادی روبرو شوند بیکباره با مقاومت سرسختانه مصریها مواجه و درنبردی موسوم به مزرعه چینی ها نبرد شدید و پر تلفاتی درگیر شدندو نهایتا پس از دوروز نیرد سنگین نیروهای اسراییلی موفق به تصرف شمال دریاچه المره شدند و در روزهای بعد با اعزام ۳ لشگر زرهی نیز تقویت شدند

پس از تقویت نیروهای اسراییلی با لشکر های جدید زرهی در ساحل دریاچه المره و تثبیت خطوط خود نیروهای اسراییلی به دو بخش تقسیم شدند
دو لشکر کامل زرهی به سمت جنوب و شهر سوئز حرکت کردند تا با اشغال این شهر خطوط ارتباطی سپاه سوم مصر را قطع نموده و با ایجاد مانع در مسیر لجستیکی این سپاه عملا مانع از پشتیبانی وارسال آذوقه و مهمات به آنها شوند
لشکر ۱۴۳ نیز به فرماندهی ژنرال اریل شارن که بحق باید وی را بهمراه ژنرال موشه دایان و ژنرال رافائل ایتام از فرماندهان برجسته درجهان بحساب آورد بهمراه دو تیپ زرهی دیگر بسمت شهر اسماعیلیه رهسپار شدند
ولی مصریها در ساحل غربی کانال سوئز و در جنوب دریاچه المره بسمت اسماعیلیه اقدام به احداث استحکامات و موانعی نموده بودند از جمله ۵ نقطه استقرار در ارتفاعات ساخته شده در ساحل ایجاد نموده بودند که مصریها را مسلط بر نیروهای مهاجم میکرد و مصریها با استفاده از این نقاط استقرار براحتی تسلط آتش مستقیم بر روی نیروهای اسراییلی داشتند از آن گذشته این منطقه در کل بخاطر شرایط آب و هوایی مملو از اراضی کشاورزی و باغات پرتقال ومرکبات بود و آنقدر این درختان انبوه بودند که اسراییلی ها به آن ویتنام سینا میگفتند و انبوه درختان و زمین های کشاورزی آن منطقه را به یک منطقه بسیار نامناسب برای عبور ماشین آلات و تجهیزات سنگین تبدیل نموده بود از سوی دیگر به دلیل وجود اراضی کشاورزی کانالهای متعدد جهت انتقال آب شیرین به اراضی کشاورزی موجود بود که از کانال اسماعیلیه منشعب میشدند که آب آن از طریق نیل تامین و تا دریاچه تمساح کشیده شده بود
چهار پل بر روی کانال اسماعیلیه وجود داشت اولین پل در اسماعیلیه قرارداشت و ابو گموس نام داشت ، دو پل دیگر در روستای نفیشا در حومه اسماعیلیه قرار داشت که یک پل مختص عبور وسائط نقلیه بود و یک پل دیگر جهت عبور قطار و خط آهن بود و در نهایت در سمت غرب پل چهارم بود که تمامی این پل ها را با عبور سربازان اسراییلی بسمت غرب بمبگذاری نموده بودند
فرماندهی مدافعان شهر اسماعلیه بر عهده سرهنگ چترباز اسماعیل عزمی بود که فرمانده تیپ ۱۸۲ چترباز بود که شامل سه گردان ۸۱ ، ۸۵ و ۸۹ بود که در حال حاضر مسئولیت دفاع از شهر اسماعیلیه را برعهده داشتند
طی جلسه ای که سرهنگ عزمی با ژنرال عبدالمعنم خلیل فرمانده سپاه دوم ارتش مصر داشت ژنرال خلیل در مورد استحکامات و بلندی های غرب کانال توضیح و سرهنگ عزمی را توجیه کرد
در این میان گردان هشتادو پنجم چتر باز به فرماندهی عاطف منصف بتازگی در یک ضد حمله در دفرسوار بر علیه اسراییلی ها شرکت نموده بود که علیرغم موفقیت های اولیه ان برای ارتش مصر ولی درنهایت مصری شکست سختی خوردند و به عقب رانده شده بودند و این گردان در شرایط عملیاتی نبود زیرا طی درگیری با اسراییلی ها با قبول ۱۰۰نفر تلفات بخش عمده ای از این گردان منهدم شده بود و در واقع برای تجدید سازمان وارد اسماعیلیه شده بود نه برای درگیری و دفاع از شهر به غیر از این گردانهای چترباز ، دو گروهان از گردان ۷۳ نیروی مخصوص از یگان ۱۲۹ الصاعقه نیز حضور داشتند که این یگان هم در درگیری های سنگینی در نواحی سرابائوم و دفرسوار شرکت کرده بود که در اواخر ۱۷ اکتبر دو گروهان از گردان ۷۳ را برای کمک به مدافعان در شهر اسماعیلیه اعزام نمودند
در مقابل نیروهای ارتش اسراییل شامل لشکر تحت فرماندهی ژنرال شارون بود که با اعزام دو تیپ زرهی دیگر به فرماندهی سرهنگ حیم ارز و سرهنگ آمنون رشف و تیپ ۲۴۳ چترباز به فرماندهی سرهنگ دنی مت تقویت شده بود
با این اوصاف نیروهای اسراییلی انتظار مقاومت خیلی جدی را نداشتند و با اینکه نیروهای سرهنگ ارز ، و سرهنگ مت با مقاومت خیلی جدی مواجه نشدند ولی نیروهای سرهنگ رشف در نبرد مزرعه چینی وارد نبرد سنگین و پرتلفاتی شده بودند
صبح روز ۱۸ اکتبر اولین تحرکات جدی و فشار سربازان اسراییلی بسمت شمال آغاز شد ژنرال شارون بدون اینکه به وی مجوزی برای حمله رسیده باشد خود راسا دستور حرکت و حمله را صادر کرد و یک گردان نیروهای چترباز با استفاده از خودروهای نیمه شنی دار بسمت سرابائوم حرکت کردند ، مواضع این روستا در دست نیروهای گردان هفتادو سوم الصاعقه بود که پس از آن با اعزام چند گروه کمکی تقویت شدند
با نزدیک شدن نیروهای اسراییلی به سمت روستا مصری ها شروع به گلوله باران اسراییلی با سلاحهای نیمه سنگین نمودند ، ولی فرمانده نیروها تصمیم به ادامه پیشروی گرفت و دستور حرکت را صادر نمود، ولی با ورود نیروهای اسراییلی به روستا این نیروها با مقاومت بسیار شدیدی از سوی نیروهای مصری روبرو شده و خودروی فرماندهی هدف اصابت قرار گرفت و منهدم گردید و فرمانده گروهان که شدیدا زیر آتش قرار گرفته بود تصمیم گرفت با نیروهای خود در یکی از خانه ها پناه بگیرند بیکباره نیروهای اسراییلی تحت محاصره قرار گرفتند و مصری ها تمام تلاش خود برای از بین بردن آنها انجام میدادند و با انواع تسلیحات، آنها را زیر آتش گرفتند ولی اینبار اسراییلی ها بودند که بشدت مقاومت میکردند از آنطرف سایر نیروهای اسراییلی که اطلاع پیدا کردند همکارانشان در محاصره هستند خود را به آب و آتش میزدند تا آنها را نجات دهند.با رسیدن نیروهای کمکی اسراییلی بسرعت مصری ها عقب کشیده و محاصره شکسته شد ولی بر اثر درگیری ۱۱ اسراییلی کشته و ۲۷ نفر زخمی شده بودند ……

شیرین کاری دیگری از نیروهای اعراب

در ۱۷ اکتبر یکی دیگر از گردانهای الصاعقه در حال دفاع از مواضع مصری ها در سمت شمال منطقه ابوسلطان بود که شدیدا اسراییلی ها در حال فشار وارد نمودن بودند که به این واحدها دستور عقب نشینی داده لیکن گردان مصری بعلت حجم سنگین آتش اسراییلی ها قادر به عقب نشینی نبود تا یک حادثه مفتضحانه دیگر برای ارتش مصر رقم بخورد و مصری ها بیکباره اقدام‌به اجرای یک آتش سنگین توپخانه بر روی تمامی منطقه گرفتند که مواضع نیروهای خودی را نیز شامل میشد
بر اثر این گلوله باران سنگین علاوه بر تحمیل تلفات سنگین به گردان مصری متاسفانه این آتش سنگین باعث به هم ریختن آرایش نیروهای مصری و ایجاد هرج و مرج در میان این نیروها شد و این گردان استحکام اولیه خود را از دست داد و اسراییلی ها که از مقاومت شدید این نیروها فوق العاده عصبانی شده بودند موقعیت را مناسب دیده و دست به یک حمله شدید بر علیه مصری ها زدند بطوریکه کار به جنگ تن به تن کشیده شده بود ولی مصری ها همچنان به شدت مقاومت میکردند و حاضر به عقب نشینی نبودند با فرا رسیدن شب نیروهای مصری که تعداد ۸۵ نفر سرباز و ۱۱ افسر کشته داده بودند( که دو سوم این تعداد در گلوله باران خودی ها کشته شدند )بناچار برای تجدید سازمان اقدام به عقب نشینی کردند که بنا بر صلاحدید فرماندهان کلا از جریان جنگ کنار گذاشته شدند
صبح روز هجدهم اکتبر سرهنگ عزمی به اتفاق نیروهای تیپ تحت فرمانش برای رسیدن به مواضع دفاعی خود بسمت جنوب حرکت کنند یگان تحت فرمان عزمی یگان چتربازان بودند گردان ۸۹ هم بین بلندی های جبل مریم و ایستگاه پمپاژ بشدت با اسراییلی ها درگیر شدند و البته این گردان طی اشتباهی که توسط فرمانده آن انجام گرفت بجای تمرکز بر یک منطقه برای حفظ انسجام نیروهای خود آنها را بین ۵ نقطه بلندی ها تقسیم نمود
بهرحال از آن سو اسراییلی ها بسرعت در حال احداث پل شناور بر روی رودخانه دفر سوار بودند و مصریها از ارتفاعات بر روی آنها مسلط و قادر به دیدن آنها بودند بهمین خاطر توپخانه سپاه دوم مصر اقدام به اجرای آتش سنگین بر روی مواضع اسراییلی ها کردند و باعث انهدام پل نیمه کاره اسراییلی ها شدند

در مقابل نیروهای اسراییلی بسرعت پی بردند که مواضع آنها در معرض دید دیدبانها در ارتفاعات و استحکامات پمپاژ آب در پشت سر خود هستند و اگر فکری برای آن نشود مشکل ساز میشوند.
از سوی دیگر گردان ۸۱ هم خود را به سرابا ئوم رساندند و در ارتفاعات آنجا روی تپه ای با نام ارخا مواضع دفاعی خود را بر پا نمودند

بلافاصله نیروهای اسراییلی اقدام به یک حمله زرهی نمودند و فرماندهی گردان در اشتباه دیگر بجای تمرکز نیروها در یک نقطه اقدام به استفاده از همان نیروهایی که در آن نقطه بودند نمود و این نیروها علیرغم برتری مواضع و تسلط بر اسراییلی ها ولی در مقابل برتری عددی نیروهای اسراییلی دوام نیاورده و شکست را پذیرا شدند

حال بین اسماعیلیه و نیروهای ژنرال شارون تنها دو گردان مصری قرار داشتند
بعد از ظهر روز ۱۸ اکتبر ژنرال شازلی رییس ستاد مشترک ارتش مصر به دستور سادات به مرکز فرماندهی سپاه دوم رفت برای ارزیابی وضعیت و مواضع دفاعی نیروهای مصری و پس از دیدن موقعیت نیروهای خودی و دشمن با ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم ارتش مصر در حال طراحی یک استراتژی برای مقابله با نیروهای اسراییلی بودند و در تلاش بودند به راه حلی برای جلوگیری حرکت نیروهای اسراییلی برسند. آنها به توافق رسیدند که لشکر ۱۵ زرهی را از شرق کانال به غرب آن منتقل کنند تا بتوانند نیروهای این سوی کانال را تقویت کنند و با حرکت نیروهای سپاه دوم
بسمت جنوب بتوانند کریدور امن ایجاد شده در آنسوی کانال سوئز را قطع کنند و یا دستکم با فشار بر آن از پشتیبانی این نیروها جلوگیری کنند و در همین حین تیپ سرهنگ عزمی و گردان الصاعقه هم به آنها ملحق شوند

یکی از دستوراتی که سادات داده بود این بود که هیچ سرباز یا سلاحی از کرانه شرقی جابجا نشود ومشکل این بود که رسته تیپ سرهنگ عزمی چترباز بودند و چنین نیرویی در واقع یک تیپ واکنش سریع هوابرد بحساب می آمدند که برای جابجایی سریع از یک نقطه به نقطه دیگر در نظر گرفته شده بودند و نه برای درگیری های سنگین زرهی این تیپ فاقد سلاحهای سنگین یا نیمه سنگین بودند و تنها به سلاحهای انفرادی و مسلسل های سبک مسلح بوده و فاقد هرگونه سلاح ضدتانک بودند و به همین دلیل توان ایستادگی در مقابل یگانهای زرهی شارون را نداشتند،از طرفی به دلیل دستور سادات تمامی سلاح های سنگین و نیمه سنگین جهت مقابله با نیروهای اسراییلی در ساحل شرقی مستقر بودند و مطلقا جابجایی آنها تحت هر شرایطی و با دستور هرکسی بدون مجوز شخص سادات یا وزیر دفاع ممنوع بود
به همین دلیل در نهایت ژنرال شازلی به اتفاق ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم پس از بررسی تمامی زوایا به این تصمیم رسیدند که سپاه دوم به سمت جنوب حرکت نموده و کریدوری که اسراییل ایجاد کرده بود را قطع نموده و تیپ سرهنگ عزمی همچنان وظیفه دفاع از اسماعلیه را برعهده داشت و جهت تقویت این تیپ گردان هشتاد و یکم از یگان کماندوهای الصاعقه نیز که در آن منطقه بود جهت تقویت این تیپ اضافه گردید
در این میان ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم به ژنرال شازلی که رئیس ستاد مشترک بود مشکل تیپ عزمی را یادآور شد و گفت که سرهنگ عزمی روز قبل از وی که فرمانده ارشد نیروهای مصری در آن منطقه بود در خواست سلاحهای ضد تانک نموده،ژنرال خلیل هم تلاش خود را برای جابجایی یک جوخه از تیم های ضد تانک ( تیم های شکارچی تانک یکی از معدود یگان های موفق در جنگ اعراب و اسراییل بود که اعراب جهت مقابله با واحدهای زرهی اسراییلی تشکیل دادند و خصوصا در جنگ دره بقا که بین سوریه و اسراییل در گرفت تنها واحدهای موفق ارتش سوریه بودند که توانستند تلفات نسبتا بالایی از اسراییل بگیرند. تیم ها در گروه های بسته به نوع سلاح ضد تانک، در اختیار تیم از دو یا سه نفر تشکیل میشد گروههایی که از راکت ضد تانک آر پی جی استفاده میکردند شامل دو نفر آر پی جی زن و کمک وی بودند و تیم هایی که از موشک مالیوتکا استفاده میکردند شامل ۳ نفر بودند این تیم ها با استتار و اختفای خود بر سر راه واحد های زرهی اسراییل کمین کرده و در یک فرصت مناسب به سمت تانکها شلیک میکردند این روش ساده ترین و ارزانترین روش برای مقابله با یگانهای زرهی است که البته بدلیل ریسک بالا و احتمال تلفات انسانی بالایی که دارد بندرت آنهم توسط گروههای چریکی ویا توسط کشورهایی که از نظر سلاح و امکانات در مزیقه هستند استفاده میشود زیرا این روش بیشتر در مناطقی احتمال موفقیت زیادی دارد که از موقعیت و امکان استتار و اختفای مناسب برخوردار باشد مانند مناطق جنگلی و کوهستانی و گرنه در مناطق و دشت های باز این روش در واقع یک شیوه انتحاری بحساب می آید زیرا تیم باید به اندازه برد راکت یعنی ۳۰۰ تا نهایتا ۵۰۰ متر به تانک نزدیک شوند که در این فاصله خود به هدفی برای مسلسل چی تانک تبدیل میشوند و البته اگر تعداد تانکها زیاد باشد شما تنها به یک تانک میتوانید شلیک کنید و پس از آن باید پیش از حمله راهی برای گریختن پیدا کرده که مورد حمله دیگر تانکها قرار نگیرید و شانش اینکه در دشت های باز کامیک موفق شوند یعنی اینکه تیم ضدزره تانک را شکار کند یا تانک آنها را تقریبا بین هر دو مساوی است ) برای تقویت تیپ عزمی انجام داده بود لکن با توجه به دستوری که سادات صادر نموده بود وی موفق به این کار نشده بود لذا از ژنرال شازلی درخواست نمود که در صورتیکه در توان ایشان است نیروهای عزمی را تقویت کنند

به همین دلیل ژنرال شازلی ضمن سرپیچی از دستور سادات با ارسال دستور جدیدی تعدادی از تیم های شکار تانک مسلح به موشک مالیوتکا و آر پی جی را برای تقویت تیپ عزمی اعزام نمود از آن سو گردان هشتاد و پنجم هم که دیگر کاملا تجدید سازمان نموده و آماده بود به مدافعان اسماعیلیه اضافه شود و گردان ۷۳ از یگان کماندوهای ام الصاعقه نیز که به دستور ژنرال شازلی برای تقویت نیروهای اسماعیلیه اعزام شده بودند در گذرگاه بین قاهره اسماعلیه و مناطق اطراف آن شروع به ایجاد مواضع دفاعی پرداختند

۱۹ اکتبر ۱۹۷۳-کرانه غربی کانال سوئز

صبح روز ۱۹ اکتبر تیپ زرهی سرهنگ آمون رشف بصورت کامل از کانال سوئز عبور و به لشکر زرهی ژنرال اریل شارون اضافه شد با اضافه شدن تیپ سرهنگ رشف عملا دستور حمله نیز صادر گردید
شارون به سرهنگ مت دستور داد به سمت سرابائوم جایی که نیروهای گردان هشتاد و یکم چترباز قرار داشتند یورش برده و فشار وارد کنند ، ولی نیروهای گردان هشتاد و یکم که هم موقعیت دفاعی بسیار خوب و مسلط بر اسراییلی ها داشتند و هم مهم تر از همه به دستور ژنرال شازلی با سلاحهای ضد تانک تقویت شده بودند بخوبی در مقابل موج اول حمله تانکهای اسراییلی مقاومت کردند و توانستند موج اول حمله اسراییلی ها را در هم بشکنند.شارون که در یکی دو روز گذشته جز چند شکست چیزی عایدش نشده بود و آنروز را هم نمیخواست با شکست شروع کند بسرعت سرهنگ مت را هم به کمک سرهنگ رشف اعزام نمود تانک های یگان مت پیشرفته تر بودند و از قابلیت هایی به مراتب بالاتر از یگان رشف برخوردار بودند. شارون ابتدا تصور نمیکرد به مقاومت سر سختانه ای برخورد کنند و به همین دلیل از ابتدا آنها را نفرستاد
با ورود یگان دوم اسراییلی ها مصری ها رفته رفته برتری خود را از دست دادند اینبار مصری ها شروع به تقویت نیروهای خود نمودند این نبرد تا بعد از ظهر با تمام شدت ادامه داشت ولی از بعدازظهر اسراییلی ها موفق به نفوذ در مواضع مصریها شدند و مصریها که تقریبا نبرد را واگذار نموده بودند با عقب نشینی به سمت شهر اقدام به انفجار پل روی کانال نمودند از طرف دیگر عزمی به نیروهای مستقر در ارتفاعات دستورداد مواضع خود را به عقب تر منتقل کنند و به همین دلیل نیروها به ارتفاعات توسکانی عقب نشینی نمودند و نیروهای شارون با رسیدن به تپه ارخا تازه متوجه شدند چه هدف استراتژیک و راهبردی را اشغال نموده اند زیرا مرکز شنود ارتش مصر در آنجا استقرار داشت و تمامی تحرکات لشکر وی از آنجا کنترل و گزارش میشد

اشتباهات مکرر در قاهره و بروز اختلاف شدید بین فرماندهان مصری

در همان زمان که در اسماعیلیه جنگ و زد و خورد بشدت ادامه داشت و نیروهای اسراییلی به ۱۲ کیلومتری شهر اسماعیلیه رسیده بودند و در صورت تصرف این شهر عملا سپاه دوم را به محاصره در می آوردند ، ژنرال شازلی و ژنرال خلیل با استفاده از تمام توان و تجربه خود سعی در طراحی عملیاتی داشتند تا با یک تیر دو نشان بزنند و کار شارون و اسراییل را با هم در جبهه اسماعیلیه تمام کنند و ضمن جلوگیری از پیشروی نیروهای شارون و با طراحی یک ضد حمله بتوانند عقبه نیروهای شارون را قطع و اینبار آنها لشکر شارون را به محاصره در آورند

در آن لحظه جبهه جنگ بیشتر شبیه بازی شطرنجی بین فرماندهان رده بالا را داشت که یک حرکت اشتباه میتوانست به قیمت شکست کامل هر طرف منجر شود و همچنان که در ادامه خواهیم دید منطقه جنگی اسماعیلیه تاثیر بسیار زیادی در تعیین برنده جنگ اسراییل و اعراب خواهد گذاشت
ژنرال احمد اسماعیل وزیر دفاع بی کفایت مصر اقدام به طراحی یک نقشه احمقانه که جالبتر اینکه سادات هم بسرعت آن را تائید نمود، دو گردان از نیروهای ویژه کماندهای ام الصاعقه را به همراه یک گروهان غواص به سمت اسماعیلیه اعزام نمودند تا ضمن تار و مار نمودن نیروهای اسراییلی اقدام به انهدام و از بین بردن پل های آنها بر روی کانال سوئز کنند و این گروهان غواص هم جهت از بین بردن پل ها با آنها همراه شده بودند
گویا جناب وزیر دفاع تصور کرده بود که نیروهای اسراییلی یک گله گوسفند هستند که تا اسم یگان ام الصاعقه که نیروهای زبده ارتش مصر بود را بشنوند پا به فرار میگذاشتند.
در آنطرف نیروهایی که این دو گردان قصد تار و مار نمودن آنها را داشتند دو تیپ و یک لشکر کامل زرهی بودند که از فرماندهی مکار و حیله گر چون شارون که هر لحظه ترفندی در آستین داشت بهره میبردند که تا همینجا هم ضمن وارد آوردن تلفات سنگین به ارتش مصر ، خود را به پشت شهر اسماعیلیه مصر رسانده بود
و درد آورتر این بود که این آقای وزیر دفاع در لحظاتی حساس که هر اشتباه به وقوع یک فاجعه حساس منجر میشد بدون مشورت با فرماندهان میدانی که در جریان جنگ بودند و یا دستکم با مشورت با ژنرال شازلی که خود در منطقه حضور داشت دو گردان از زبده ترین و آموزش دیده ترین نیروهای مصری را که هزینه هنگفتی صرف آموزش آنها شده بود و یقینا در صورت استفاده در جای مناسب میتوانستند کارایی بسیار بالایی داشته باشند را بدون هیچگونه تجهیزات سنگین و نیمه سنگینی به جنگ یک لشکر و دوتیپ زرهی اسراییلی اعزام میکردند که از تعداد بسیار زیادی تانک بهره میبردند
و نکته جالبتر اینکه ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم حتی در جریان این ماموریت قرار نگرفته بود و بر خلاف یک اصل مهم نظامی که اعزام و جابجایی یک یگان در زمان جنگ حتما باید با سایر یگانهای خودی هماهنگ شود که یگان مذکور را با دشمن اشتباه نگیرند ولی اصلا با وی که فرمانده ارشد منطقه نیز بحساب می آمد و هر تحرک و جابجایی در آن منطقه باید با نظر وی انجام میپذیرفت هماهنگ نشده بود گویی اصلا وی را بحساب نیاورده بودند.

در همان لحظه که شازلی و خلیل در حال کار بر روی طراحی یک عملیات بودند کامیونهای حامل گردانهای الصاعقه به پست ایست و بازرسی دژبانی مستقر در جاده رسید و پس از اعلام ماموریت خود بر حسب وظیفه فرماندهی دژبانی با ژنرال خلیل که فرمانده ارشد منطقه بود تماس گرفته و ضمن توضیح در مورد کامیونها و حکم ماموریت آنها درخواست تکلیف نمود که اجازه عبور بدهد یا نه ژنرال خلیل که بشدت شگفت زده شده بود به دژبان منطقه دستور داد که ضمن جلوگیری از عبور آنها فرمانده گردان را به ستاد وی راهنمایی کنند.
و پیرو دستور خلیل ، سرهنگ ابراهیم فرمانده این یگان را به ستاد فرماندهی سپاه دوم انتقال دادند.پس از ذکر جزییات ماموریت ، و با اطلاع از نوع سلاحهای آنها، شازلی و خلیل از این دستور مبتدیانه شگفت زده شدند چون این دستور به منزله این بود که تمامی این نیروها را دست و پا بسته به یک مسلخ اعزام کنند
به همین دلیل ضمن لغو دستور وزیر دفاع ژنرال شازلی آنها را تحت فرمان سپاه دوم در آورد
ولی متاسفانه پس از تماس سرهنگ ابراهیم با مرکز فرماندهی و ابلاغ دستور ژنرال شازلی ، وزیر دفاع که از لغو دستور خود توسط یک افسر پایین رده تر از خود بشدت بر آشفته بود و بدون اینکه جزئیات را بررسی و حتی برای اینکه حرکت اشتباه وی را اصلاح کرده اند ممنون شازلی باشد

تحت تاثیر عصبانیت و خشم به سرهنگ ابراهیم اعلام کرد دستور پیشین همچنان پا برجا و وی ادامه ماموریت خود را کامل کند تا باعث وقوع فاجعه دیگری برای ارتش مصر شود ….

ضعف در فرماندهی مرکزی و آغاز فاجعه ارتش مصر

پس اینکه سرهنگ ابراهیم فرمانده یگانهای ام الصاعقه با فرماندهای مرکزی و وزیر دفاع تماس برقرار و دستور ژنرال شازلی فرمانده ستاد مشترک را که ماموریت این یگان را لغو و آنها را تحت فرماندهی سپاه دوم درآورده بود را ابلاغ کرد ، ژنرال اسماعیل وزیر دفاع نالایق و بی کفایت مصر بودن اینکه یکباره دیگر به جزئیات ماموریت خطرناک و غیرممکنی که برای نیروهای زبده کماندوهای ام الصاعقه صادر نموده بود و اینکه دلیل لغو آن از طرف افسر کارآزموده و لایقی چون ژنرال شازلی چه بوده و یا دستکم از ژنرال شازلی دلیل لغو دستور خود توسط وی را جویا شود ☆درحالیکه از این اقدام شازلی که افسر زیر مجموعه وی بحساب می آمد بشدت خشمگین شده بود بدون اینکه نظر ژنرال خلیل و شازلی را که در منطقه حضور داشته و از نزدیک در جریان امور بودند را جویا شود به سرهنگ ابراهیم تاکید نمود که دستور قبلی همچنان پابرجاست وبدون صادر شدن دستور جدیدی از طرف وی و یا سادات هیچ مقام دیگری حق مداخله در این ماموریت و ایجاد تغییراتی در آن را ندارد و به سرهنگ ابراهیم دستور داد هرچه سریعتر ماموریت خود را ادامه و به انجام برساند و به این ترتیب سرهنگ ابراهیم و نیروهایش را روانه نبردی ناممکن نمود

۲۰ اکتبر ۱۹۷۳-منطقه جبل مریم حومه اسماعیلیه

اشتباهات فاحش روزهای قبل سادات اهسته اهسته خود را نمایان میکرد همانگونه که پیشتر گفتیم اغلب فرماندهان ارتش مصر پس از تصرف کانال سوئز و استحکامات اسراییل و در واقع شکست ارتش اسراییل در جبهه مصر از سادات در خواست نمودند که از روند پیشروی جلوگیری نماید زیرا پیشروی بیشتر باعث بیرون رفتن سربازان از سایه چتر پدافندی میشوند و حال که دست بالا را در جنگ دارند با ایجاد همفکری به طراحی یک استراتژی موثر بپردازند ، سادات که اسراییل را در یک قدمی شکست میدید بدون توجه به توصیه فرماندهان و تنها با همکاری و همفکری با وزیر دفاع معتمد خود ژنرال اسماعیل که اغلب دستورات اشتباه را وی در این جنگ صادر کرد دستور پیشروی نیروها را صادر نمود با پیشروی نیروها و خارج شدن انها از پوشش یگانهای پدافندی حال نوبت نیروی هوایی اسراییل بود که خودی نشان بدهد ، این نیرو که از ابتدای جنگ مغلوب پدافند موشکی پرتعداد و فشرده مصر شده بود و در همان ابتدای جنگ ضمن از دست دادن تعداد زیادی از هواگردهای خود کاملا زمینگیر و منفعل شده بود با حملات پیاپی و در هم کوبیدن یگانهای زرهی پیشتاز و درحال پیشروی مصری توانست اعتماد بنفس و روحیه از دست داده خود را بازیابی کند جنگنده های اسراییل با استفاده از بمب های وحشتناک ناپالم سبب وحشت سربازان مصری و تزلزل روحیه انها شدند و در این هنگام با بستن راه بازگشت این نیروها جهت جلوگیری از عقب نشینی و تجدید سازمان انها عملا ان منطقه را به کشتارگاهی برای نیروهای مصری تبدیل نموده بودند که توسط بمب های ناپالم زنده زنده کباب میشدند
سادات که بشدت دستپاچه شده بود نیروی هوایی مصر را که تا اینجای جنگ ان را حفظ و سعی نموده بود برای اواخر جنگ انرا نگه داردرا برای ایجاد چتری هوایی برای بازگشت و عقب نشینی نیروها اعزام نمود و نیروی هوایی جوان و بی تجربه مصر سعی نمود با حمایت از نیروهای خودی شکاف پدافندی بوجود امده را پر کند ولی نتیجه اسفناک رقم خورد خلبانان جوان مصری که اکثرا تازه کار و تازه به نیروی هوایی پیوسته بودند ( در جنگ شش روزه اکثر خلبانان مصری بر روی زمین و طی بمباران غافلگیرانه ارتش اسراییل کشته شدند و مصر مجبور شد برای جایگزینی انهااقدام به استخدام خلبانان جدید کند حتی اوایل پس از پایان جنگ ۶ روزه بدلیل کمبود خلبان در مصر از شوروی درخواست کمک نمود و خلبانان شوروی اقدام به پرواز بر فراز مصر جهت گشت های هوایی میکردند لذا اغلب خلبانان مصری بعد از جنگ ۶ روزه وارد این نیرو شده بودند و تجربه بسیار کمی داشتند ) و این خلبانان علیرغم بهره بردن از جنگنده های مدرن و نوساز ولی در درگیری های هوایی یارای مقاومت در برابر خلبانان کارکشته و با تجربه اسراییلی را نداشتند لذا پس از دادن تلفات سنگین سادات ناچارا از پرواز جنگنده ها جلوگیری و اقدام به جابجایی تجهیزات پدافندی گرفت که این خود باعث فاجعه ای دیگر شد
پیش از شروع جنگ مستشاران اتحاد شوروی

با یک ارزیابی دقیق از میدان جنگ و چیدن دقیق تجهیزات پدافندی مصر در فواصل مناسب یک شبکه بسیار منسجم و نفوذ ناپذیر را در مقابل رژیم صهیونیستی تشکیل داده بودند و عملا نیروی هوایی اسراییل را زمینگیر کردند ولی اشتباهات پی در پی و مکرر سادات سبب شد علیرغم هشدار مستشاران روس در مورد جابجایی و دست زدن ترکیب پدافندی مصر ،سادات که میدید سربازان مصری در سینا گرفتار شده اند و جنگنده های اسراییلی راه عقب نشینی آنها را نیز بسته اند و بخاطر اشتباه فاحش وی در حال قتل عام هستند دستور جابجایی پدافند را برای اینکه سربازان بتوانند بدون مزاحمت جنگنده های اسراییل عقب نشینی کنند را داد ولی این اشتباه بزرگتری بود زیرا جنگنده های اسراییلی فرصت استقرار سامانه ها و عملیاتی شدن آنها را نمیدادند و هر سامانه ای که در حال جابجایی بود بسرعت هرف قرار گرفته و نابود میشد از طرف دیگر با از بین رفتن بخشی از سامانه های پدافندی مصر و باز شدن حفره در شبکه پدافندی مصر جنگنده های اسراییلی اگرچه هنوز هم به سختی و همراه با تلفات بودند ولی توانسته بودند به عقبه مصر و شهرهای آن دسترسی پیدا کنند و این بدترین و ناگوارترین بخش جنگ برای مصری ها بود زیرا به این ترتیب عملا مصریها دست بالای خود را از دست داده و در موضع دفاعی فرو رفته بودند
به همین علت روز بیستم اکتبر با حملات جنگنده های اسراییلی به اسماعیلیه و مواضع دفاعی ارتش مصر در این منطقه آغاز شد و یگانهای زرهی شارون حالا پشتیبانی هوایی را هم داشتند که دیگر تا آخر جنگ این حضور پر رنگ نیروی هوایی اسراییل وجود داشت

اریل شارون

حملات هوایی بیشتر بر روی یک پایگاه نیروی هوایی مصر موسوم به القلا و شهر اسماعیلیه و همچنین مواضع دفاعی ارتش مصر در منطقه جبل مریم متمرکز شده بود
همانروز ژنرال شازلی برای گزارش مشاهدات میدانی خود و طراحی یک استراتژی موثر بر پایه واقعیات میدان جنگ عازم قاهره شد
در ستاد مرکزی جنگ ژنرال شازلی ضمن دادن گزارش خود خواستار جابجایی بخشی از نیروهای اسراییل از ساحلی شرقی کانال سوئز برای تقویت سپاه دوم و انهدام نیروهای زرهی شارون شد که شدیدا با مخالفت ژنرال اسماعیل وزیر دفاع و شخص سادات مواجه شد☆و جلسه در نهایت با درگیری مشاجره بین ژنرال شازلی و ژنرال اسماعیل نیمه کاره ماند
در جبهه اسماعیلیه شارون حمله خود به سمت شمال را آغاز کرد و به سمت سرابائوم حرکت نمودند نیروها به سه قسمت تقسیم شده جناح چپ را تیپ زرهی سرهنگ رشف پوشش میدادند جناح راست را تیپ زرهی سرهنگ مت و مرکز نیروها را نیز یک تیپ از لشکر شارون به فرماندهی سرهنگ ارز برعهده داشتند…..

نکته عبرت آمیز این شکست ها این بوده که در تمامی این نبردها اعراب از نظر کمیت از ارتشی دو تا سه برابر ارتش رژیم صهیونیستی برخوردار بودند که این ارتش از عقبه بسیار غنی و پر و پیمانی برخوردار بوده در حالیکه تمامی توان اسراییل همان ارتشی بوده که در گیر جنگ شده از نظر کیفی هم همواره اعراب از اسراییل اگر نگوییم برتر بودنده اند دستکم مساوی بوده ، بطور مثال زمانیکه اعراب از تانکهای تی -۶۲ بهره میبردن اسراییل از تانکهای مازاد بر نیاز متفقین در جنگ جهانی دوم مانند شرمن یا سنچریون استفاده میکردن که چه از حیث زره و چه تجهیزات اصلا قابل قیاس نبودند و مسئله مضحک این بود که در سوریه نیروهای زرهی این کشور تا مدتها نمیدانستند تانکهای آنها مجهز به تجهیزات فروسرخ برای رزم شبانه است و هرگز موفق به استفاده از تمامی ظرفیت ها و کارایی تجهیزات مدرن خود نمیشدند زیرا تنها نکته برتری آنها فقط کمیت و کیفیت تجهیزاتشان بود ، در مقابل در اسراییل فرماندهان بر اساس لیاقت و شایستگی هایشان ارتقا میافتند و اغلب فرماندهان رده بالای رژیم اشغالگر ، طراحان و استراتژیست های بسیار کارآزموده و با تجربه ای بودند که هرکدام قادر به رقم زدن سرنوشت یک جنگ بود ، در مقابل سربازان نیز به کارایی فرماندهان خود ایمان داشته و خصوصا در لحظات بحرانی و سرنوشت ساز به این موضوع ایمان داشتند که تنها موردی که میتواند ناجی آنها شود اجرای دستورات فرماندهان با دقت و مو به مو است و به این صورت نوعی اعتماد متقابل بین فرمانده و نیرو به وجود آمده بود که همواره در سخت ترین مواقع راهگشای ارتش این رژیم بود ، حال در جبهه اعراب بدلیل اینکه رهبران اغلب به زور و با توسل به کودتا قدرت را بدست گرفته بودند و نه با پشتوانه آرای مردم ، خود نیز بشدت از کودتای دیگران میترسیدند و تنها افسرانی را در رده بالای فرماندهی منسوب میکردند که مورد اعتماد آنها و وفادار باشند و این تنها ویژگی مورد نظر آنها برای سپردن سمت های حساس بود

فرماندهان اعراب اغلب افراد بی کفایت و نالایقی بودند که بالاترین هنر آنها دستبوسی و مجیز گویی رهبران بود و در چنین ارتشی وقتی یک افسر لایق و کاردان هم بندرت پیدا شود دیگر فرماندهان بچشم یک رقیب به وی نگاه نموده و بخاطر اینکه بی کفایتی خودشان بچشم نیاید همگی با هم سعی در کنار زدن وی دارند و به نوعی داشتن شایستگی و کاردانی در چنین ارتش هایی در اصل برای ان افسر تولید خطر و دردسر میکند
دقیقا مثال بارز آن را در اینجا میبینم افسر لایق و کاردانی مانند ژنرال شازلی که همان معدود پیروزیهای جبهه مصر را مرهون کفایت و لیاقت وی باید دانست را زیر دست افسر بی کفایتی چون ژنرال اسماعیل قرار میدهند و جالب است زمانی که وی بخاطر وظیفه سعی در جلوگیری از تصمیم فاجعه بار ژنرال اسماعیل میکند وی اقدام او را نوعی قدرتنمایی بحساب آورده و بدون اینکه دستکم دلایل وی را بخواهد تنها برای رو کم کنی و کنف کردن شازلی بر دستور غلط خود تاکید میکند و سربازان واحد ویژه و زبده الصاعقه را که میتوانستند در مقابل چتر بازان و یگان های پیاده نظام اسراییل بخوبی کارایی و قابلیت های خود را نشان دهند را بدون هیچگونه سلاح سنگین و ضد زرهی به جنگ یک لشکر و دو تیپ زرهی اسراییل میفرستد که بواقع باید بگوییم به مسلخ اعزام میکند
در این جنگ آنقدر ژنرال اسماعیل و شخص سادات دستورات اشتباه صادر نموده و آنقدر با دستورات غلط خود که بنوعی با شازلی با لجاجت برخورد نموده و استراتژی های این ژنرال کاردان و شایسته را که جزو چهره های انگشت شمار لایق در ارتش اعراب است را با شکست مواجه میکنند که درنهایت ژنرال شازلی از استیصال به گریه می افتد و زمانی متوجه اشتباهات خود در قبال ژنرال شازلی میشوند که نبردی را که تا یک قدمی شکست کامل اسراییل پیش برده بودند را در نهایت با یک شکست سنگین عوض میکنند و دیگر بسیار دیگر برای پشیمانی دیرشده ]

اریل شارون که پس از تصرف تپه ارخا و پی بردن به این مطلب که چقدر این ارتفاعات دارای اهمیت راهبردی برای ارتش مصر بوده و اینکه نیروهای مصری با استفاده از این ارتفاعات اقدام به شنود و کنترل تحرکات نیروهای اسراییلی میکردند و با استفاده از گرای دیده بانان خود اقدام به هدایت آتش توپخانه بر روی مواضع آنها میکردند پس از اشغال ۳ موضع دفاعی در ارتفاعات دو موضع دیگر مانده بود که مصریها مواضع خود را مستحکم و قصد داشتن که دفاع اصلی خود را از دو نقطه انجام دهند
به همین علت اشغال دو نقطه استحکامات دفاعی ارتش مصر در مابقی ارتفاعات و مواضع مصریها را از اولویت ها بسیار بالای خود قرار داده و از سه جناح بسمت ارتفاعات حرکت نمودند
پیشروی از سمت چپ به سمت کانال های آب شیرین و از جناح راست به سمت کانال سوئز متمایل میشد که هدف تصرف استحکامات دفاعی و محل استقرار نیروهای مدافع مصری در دو ارتفاعات توسکان و عین القاسین بود
در واقع نیروهای اسراییلی هم بخوبی میدانستند که از بین این ۵ موضع دفاعی این دو نقطه آخر از همه مهم تر و سخت است و کار بسیار مشکل تری نسبت به ارتفاعات قبلی دارند این دو موضع دفاعی از اهمیت راهبردی بسیار زیادی برخوردار بودند که از نظر دفاعی هم برای ارتش مصر مهمتر از بقیه بود بهمین دلیل خطوط دفاعی اصلی را در این دو نقطه متمرکز کرده بودند ، این دو موضع اخرین خطوط دفاعی ارتش مصر در این منطقه بودند که به لطف عوارض طبیعی زمین تبدیل به دو دژ مستحکم و غیر قابل دستیابی شده بودند که نیروهای مصری با استفاده از برتری خود در بالای ارتفاعات بسهولت نیروهای اسراییلی را زیر آتش خود گرفته بودند سوای از آن هم یک سد خاکی در بالا کانال مشرف به آن منطقه بود که پل مهمی نیز بر روی آن وجود داشت و برای مصریها در اختیار داشتن آن پل هم بسیار مهم بود.
اسراییلی ها نیز که اشغال این دو موضع دفاعی را بخش اعظم راه در اشغال اسماعیلیه میدانستند از تمام توان خود برای اشغال و تصرف این ارتفاعات کمک گرفته بودند و فشار اسراییلی ها لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشد و تنها عاملی که تا ان لحظه از سقوط مواضع دفاعی مصریها جلوگیری کرده بود برتری فوق العاده و تسلط آتش آنها بر روی اسراییلی ها بود.ارتفاعات علیرغم مقاومت جانانه و شدید نیروهای مصری در نهایت در پایان روز زیر فشار خرد کننده یگانهای اسراییلی و در خطر سقوط قرار گرفت

هر دو طرف جنگ فداکارانه و با گذشتن از جان خود با تمام وجود میجنگنیدند
گردان هشتادو نهم تمامی نیروها و قابلیت های خود را برای دفاع از استحکامات توسکانی در مقابل حمله اسراییلی ها بکار گرفته بود ولی هر چقدر نیروهای مدافع سر سختی بیشتری بخرج میدادند در مقابل نیروهای مهاجم نیز بر فشار حملات خود اضافه میکردند و دو ارتفاعات مورد نظر برای هر دو طرف جنگ بسیار حیاتی بود برای مصریها هم نگهداری مواضع خود در این دو منطقه، بمعنای مهار حمله اسراییلی ها به اسماعیلیه و جلوگیری از اشغال این شهر مهم و راهبردی بودند.
در اواخر روز نیروهای اسرائیلی اقدام به اعزام واحدهای زرهی برای تقویت نیروهای مهاجم نمودند و در صورت رسیدن آنها مصری ها دیگر قادر به دفاع نبودند و شدیدا مواضع آنها در خطر سقوط قرار گرفته بود و اسراییلی ها تا تصرف این دو بلندی فاصله زیادی نداشتند.
سرهنگ عزمی فرمانده تیپ چتربازان مصری که وظیفه دفاع از اسماعیلیه به آنها محول شده بود با ستاد فرماندهی سپاه دوم تماس گرفته و ضمن دادن گزارش میدانی جنگ به ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم مصر که فرمانده ارشد نیروهای مصری در آن منطقه نیز بحساب می آمد از ژنرال خلیل کسب تکلیف نمود ژنرال خلیل از وی پرسید آیا راهبردی برای مقابله با اسراییلی ها وجود دارد؟
سرهنگ عزمی به ژنرال خلیل گفت نیروهای کمکی مهاجم اسراییلی که بسمت ارتفاعات در حال حرکت هستند همگی از یگانهای زرهی هستند و اگر آنها سد خاکی را که بر روی کانال مشرف بر پایین دست ارتفاعات است منهدم کنند منطقه را آب فرا گرفته و با اینکار حرکت یگانهای زرهی با مشکل تردد مواجه و کند خواهد شد و از سوی دیگر انفجار سد سبب از بین رفتن پل روی آن شده و با این کار با یک تیر دو نشان خواهیم زد هم ارتباط دو سوی کانال قطع میشود در صورت افتادن منطقه بدست اسراییلی ها و هم تحرک نیروهای اسراییلی کند میگردد و از سقوط مواضع دفاعی توسکان و عین القاسین جلوگیری میگردد
ژنرال خلیل به وی گفت برای اینکار باید با فرماندهان بالاتر هماهنگ کند چون این اقدام شمشیر دو لبه ای است که همانقدر که به اسراییلی ها خسارت میزند ممکن است تبعات بیشتری برای خودی ها داشته باشد

بلافاصله ژنرال خلیل به مرکز فرماندهی کل در قاهره تماس گرفته و تصمیم عزمی را به اطلاع آنها رساند ولی ژنرال اسماعیل وزیر دفاع که در مرکز فرماندهی حضور داشت بشدت با این تصمیم عزمی مخالفت نمود و به ژنرال خلیل دستور داد که بهیچوجه اجازه انهدام پل و سد خاکی روی رودخانه را ندارند
لذا ژنرال خلیل نیز به عزمی دستور اسماعیل را اعلام نمود و موقتا انفجار سد از دستور کار خارج شد ولی با گذشت ساعتی نیروهای مصری تقریبا شکست خورده و در حال عقب نشینی بودند و نیروها کمکی اسراییلی هم در حال پیوستن به نیروهای پیشتاز بودند ، لذا عزمی بار دیگر به ژنرال خلیل تماس برقرار و به وی متذکر شد علیرغم اینکه دلایل بسیار زیادی برای حفظ سد و پل روی آن وجود دارد ولی در حال حاضر که یگان های مصری در حال عقب نشینی هستند سالم رها کردن این پل بمعنای هدیه نمودن این پل به نیروهای اسراییلی که زرهی هستند و در اختیار داشتن این پل برای آنها بسیار مهم است و با گذشتن از مواضع دفاعی مصریها در ارتفاعات توسکان دیگر مانع قابل تاملی بر سر راه خود ندارند با عبور از روی پل براحتی نیروهای مصری در حال عقب نشینی را قتل عام میکنند
لذا ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم مصر که مانند ژنرال شازلی از معدود فرماندهان لایق جبهه اعراب بودند که از قضا مانند شازلی مورد بی مهری و عتاب فرماندهان رده بالا بخصوص ژنرال اسماعیل وزیر دفاع قرار گرفته بود در یک اقدام شجاعانه رأسا و با مسئولیت خود ضمن سرپیچی و تمرد از دستور وزیر دفاع دستور انفجار را صادر نمود نکته قابل ذکر اینکه ژنرال خلیل نیز آنچنان مورد بی مهری فرماندهی مرکزی قرار گرفته بود که در هیچکدام از استراتژی ها و نقشه های عملیاتی طرح شده توسط فرماندهی کل، مسئولیتی برای وی و نیروهایش در نظر گرفته نشده بود و کاملا وی را از جریان جنگ کنار گذاشته بودند بصورتیکه انگار وی و نیروهایش اصلا وجود ندارند و دیده نمیشوند و تنها پس از بازدید میدانی ژنرال شازلی بود که توسط ژنرال شازلی مسئولیت حمله به کریدور و عقبه نیروهای شارون به وی واگذار گردید

با انفجار پل و سد خاکی که پل بر روی آن بود سیلاب بسمت مناطق پایینی سرازیر گردید و بزودی عقبه نیروهای اسراییلی را فرا گرفت و تانکها متوقف شدند شارون قصد نداشت کوتاه بیاید پس از توقف تانکها نیروهای چتر باز به دستور وی مسئول ادامه پیشروی و تقویت نیروهای درگیر در ارتفاعات شدند و نیروهای چترباز اقدام به محاصره اخرین نقطه دفاعی مصریها یعنی استحکامات توسکان نمودند نیروهای مصری اغلب کشته و زخمی شده بودند و تنها ۱۲۰ نفر دیگر از توان جنگیدن برخوردار بودند.
انفجار پل هم اگرچه از پیشروی تانکها جلوگیری نمود ولی با وجود نیروهای پر انگیزه تیپ چتربازان اسراییلی در کنار نیروهای شارون و جایگزین شدن سریع آنها بجای یگانهای زرهی و در مقابل متأسفانه بخاطر نرسیدن نیروها کمکی و عدم پشتیبانی از نیروهای مدافع، مواضع دفاعی توسکان کاملا محاصره گردیدند .
در چنین وضعیتی گردان هشتاد و پنجم چتربازان تیپ سرهنگ عزمی که تجدید سازمان کرده بود به دستور سرهنگ عزمی برای جلوگیری از سقوط توسکان اعزام گردید سرهنگ منصف فرمانده گردان که میدانست تنها یگان کمکی گردان وی هستند و نیروهای مصری در هر دو ارتفاعات عین القاسین و توسکان زیر فشار شدید اسراییلی ها قرار دارند تصمیم به تقویت هر دو بخش گرفت.
طی بررسی که وی انجام داد متوجه شد نیروهای اسراییلی دور تا دور مواضع دفاعی ارتفاعات توسکان را به محاصره در آورده اند بنابراین نیروهای خود را به دو دسته تقسیم و خود با هدایت بخش اصلی آماده حمله به نیروهای اسراییلی و شکستن محاصره توسکان و بخش دوم را برای کمک به نیروهایی که از ارتفاع عین القاسین دفاع میکردند اعزام نمود…..

گروهی که شامل دوگردان از نیروهای ام الصاعقه و یک گروهان غواص بود و بدستور ژنرال اسماعیل اعزام گردیده بودند پس از تایید دوباره ماموریتشان از طرف مرکز، غروب همانروز بسمت جنوب حرکت کردند پیش از حرکت یگان ژنرال خلیل به سرهنگ ابراهیم تاکید نمود که ماموریتی که به ایشان داده اند ماموریتی غیر ممکن و سختی است و بی احتیاطی کوچکی ممکن است جان وی و نیروهایش را به خطر بیندازد و گفت اگر اختیار با وی بود بهیچ عنوان اجازه نمیداد که او به این ماموریت خطرناک برود به همین دلیل به ابراهیم سفارش کرد که بسیار محتاط عمل کند و اگر احساس کرد که ادامه نبرد دستاوردی ندارد و یا به مشکلی برخورد نمود بلافاصله ماموریت را کنسل و به سمت ستاد سپاه دوم برگردد و سریعا نیروهایش را از خطر دور کند و به این ترتیب سرهنگ ابراهیم و نیروهایش حرکت کردند
گروه بصورت ستونی در حال حرکت بود در این بین سرهنگ ابراهیم جهت محکم کاری اقدام به اعزام گروههای شناسایی کوچکی در پیشاپیش ستون جهت دریافت اطلاعات و رصد کردن شرایط میکرد ولی متاسفانه نیروهای تحت امر وی با منطقه آشنا نبودند و اغلب گشتی ها در میان درختان انبوه گیر افتاده و گم میشدند به همین دلیل مجبور به متوقف نمودن روند اعزام گشتی ها نمود. پس از گذشت ساعاتی سرهنگ ابراهیم دیگر تقریبا به منطقه ماموریتش وارد شده بود و در بین راه به بقایای گردان ۸۱ و ۸۹ که گردانشان در جریان درگیری با اسراییلی ها شدیدا دچار تلفات شده ودر حال عقب نشینی بودند برخورد کردند
متاسفانه یگان سرهنگ ابراهیم که فاقد گروهای گشتی بود ندانسته یکراست داشت به سمت منطقه درگیری میرفت
از سوی دیگر پس از تصرف ارتفاعات تپه ارخا توسط شارون آنها قادر به شنود مکالمات بیسیم مصریها شدند و با شنود بیسیم متوجه اعزام سرهنگ ابراهیم شده بودند لذا از قبل سر راه ستون نیروهای سرهنگ ابراهیم کمین زده و پس از رویت ستون کامیونها، نیروهای وی را زیر آتش سنگین قرار داده و در اثر آتش اسراییلی ها تعدادی از کامیونها زمینگیر شده و ناچار به رها کردن کامیونها شدند

در این بین سرهنگ ابراهیم که نمیدانست اسراییلی ها در حال شنود بیسیم های آنها هستند ضمن تماس درخواست آتش تهیه( پشتیبانی) کرد اسراییلی ها که در حال شنیدن مکالمه بودند به عربی از وی درخواست اعلام موقعیت کردند و سرهنگ ابراهیم موقعیت دقیق استقرار خود را اعلام نمود ولی بمجرد دریافت موقعیت انها اقدام به آتش سنگین توپخانه بر سر نیروهای الصاعقه کردند که البته بخت با سرهنگ ابراهیم و نیروهایش یار بود و انبوه درختان واقع در باغهای میوه مانع از بروز تلفات سنگین یگان شد
سرهنگ ابراهیم که در بد مخمصه ای افتاده بود بیاد سفارش ژنرال خلیل افتاد
ابراهیم تازه متوجه شده بود اوضاع اسفناک تر از چیزی است که ژنرال خلیل گفته بود خصوصا که تازه پی برده بود که بیسیم آنها نیز شنود میشود بنابراین تنها راه حل را رفتن به سمت سپاه دوم دید تا بتواند کسب تکلیف کند. لذا نیروهای خود را جمع آوری و با کامیونهای باقیمانده ای که داشتند به مرکز استقرار سپاه دوم مراجعت کردندو پس از گزارش وقایعی که اتفاق افتاده بود کسب تکلیف کردند، این بار ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم ضمن تکرار اینکه ماموریت محوله به سرهنگ ابراهیم هیچ دستاوردی ندارد از مرکز فرماندهی با اصرار در خواست نمود که نیروهای سرهنگ ابراهیم را تحت فرماندهی وی قرار دهند و پس از اصرار ژنرال خلیل اینبار دیگر فرماندهی مرکزی با درخواست وی موافقت و سرهنگ ابراهیم تحت فرماندهی سپاه دوم قرار گرفت.بلافاصله پس از کنسل کردن ماموریت ابراهیم، ژنرال خلیل به وی ماموریت داد که بسرعت نیروهای مدافع اسماعیلیه را که تیپ چتربازان سرهنگ عزمی بودند را تقویت کند،و به او مشخصا مواضع دو روستای ابوعطوه و نفیشه محول گردید و از وی درخواست کرد که هر چه سریعتر بسمت محل ماموریت جدید بروند سرهنگ ابراهیم و نیروهای الصاعقه روز ۲۱ اکتبر خود را به مواضع جدید رسانده و مستقر گردیدند

نقشه پیشروی اسرائیلها به سمت مصر

استراتژی ژنرال خلیل موثر واقع شد و با اعزام نیروهای الصاعقه که انصافا نیروهای زبده ای بودند و اضافه شدن آنها به نیروهای مدافع که گردان هشتاد و پنجم چترباز بودند سبب تقویت خطوط مصریها شد و آنها موفق شدند اولین شکست را به اسراییلی ها وارد کرده و نیروهای مهاجم را وادار به عقب نشینی کنند پس از عقب نشینی اسراییلی ها و تثبیت مواضع مصری ها نیروهای یگان الصاعقه جهت کمک به نیروهای درگیر در توسکان حرکت کرده و در آنجا هم علیرغم اینکه مصری ها کاملا مواضع دفاعی خود را از دست داده و ارتفاع توسکان در شرف سقوط و افتادن به دست اسراییلی ها بود ولی با اضافه شدن نیروهای یگان الصاعقه و البته یگان کمک دیگری که جمعی سپاه دوم بودند و به دستور ژنرال خلیل به همراه یگان اصاعقه برای تقویت تیپ سرهنگ عزمی اعزام گردیدند ،مصری ها بار دیگر موفق به نگه داشتن ارتفاع توسکان و مهار حمله اسراییلی ها شدند تا پس از بدبیاری ها و مصیبت های زیادی که در روزهای اخیر متحمل شده بودند طعم پیروزی را بچشند. این پیروزی و همچنین نیروهای کمکی جدید الصاعقه و سپاه دوم که به جمعشان اضافه شده بودند شدیدا باعث تقویت روحیه نیروهای مصری شده بود لذا حملات پیاپی بعدی اسراییلی ها نیز راه بجایی نبرد و مصریها بخوبی موفق به پس زدن این حملات شدند.
شارون که شدیدا خشمگین شده بود و میدانست که بعلت موقعیت برتر استقرار مصریها بعید است که بتواند با حملات اینچنینی موفق به اشغال بلندی های توسکان شود و مصریها که به اهمیت این ارتفاعات واقفند باچنگ و دندان هم که شده سعی در نگه داشتن آن دارند،
چنین حملاتی فقط باعث بالا رفتن تلفات نیروهای وی میشود به همین دلیل به سرعت درخواست پشتیبانی هوایی نمود و گرای ارتفاعات توسکان را به نیروی هوایی داد.
مدت زیادی طول نکشید که اسراییلی ها اقدام به بمب باران نیروهای توسکان نمودند .به درخواست شارون در چند نوبت و هر نوبت نیروهای مدافع شدیدا بمباران شدند و از بمبهای ناپالم هم استفاده کردند. متاسفانه چون اسراییلی ها در این بمباران به درخواست شارون از بمب ناپالم بهره گرفته بودند تلفات مدافعان مصری بسیار بالا رفته بود و نیروها بصورت دلخراشی کشته میشدند…..

دفاع سرسختانه مصریها ، زنجیر بریدن سگ شکاری:

ژنرال اریل شارون  دقیقا مانند اقدامی که در همین جنگ یوم الکیپور انجام داد و در یک اقدام متهورانه و بسیار خطرناک پس از گذشتن از کانال سوئز دهها کیلومتر در بین دو سپاه دوم و سوم مصر پیشروی کرد و با سبز شدن یکبار خود و لشکرش پشت دروازه های اسماعیلیه تمامی فرماندهان مصری را در رعب و وحشت فرو برد و آنها تصور نمودند که این یک اقدام سیستماتیک و از پیش طراحی شده است و سپاه دوم و سوم در خطر به محاصره کامل درآمدن افتاده اند. لذا در شرایطی که هنوز در برخی جبهه ها دست بالا را داشته و تقریبا موفق به تحلیل بردن توان اسراییل شده بودند از ترس اینکه اسراییلی ها موفق به اشغال اسماعیلیه و کامل نمودن محاصره خود شوند.سادات حتی بدون هماهنگی با  حافظ اسد اقدام به پذیرش آتش بس نمود و اسد زمانی که متوجه شد سادات آتش بس را پذیرفته وی نیز کاملا وا داد و اسراییل به پشت دروازه های دمشق رسید بطوریکه دمشق در تیرس و زیر آتش توپخانه اسراییل قرار گرفته بود و درست در زمانیکه اسراییل خود را آماده تصرف دمشق میکرد ورود نیروهای کمکی عراق و دفاع سرسختانه آنها مانع از سقوط دمشق شد.

ولی در مقابل تمامی ویژگی های برجسته ، شارون یک ویژگی بسیار منفی هم داشت و آن ضعف وی در کنترل خشم و از کف دادن عنان اختیار در زمان عصبانیت بود که بارها این موضوع به اثبات رسید
شارون که به سگ شکاری مشهور بود حقیقتا هم پس از کمی تحریک و با شعله ور شدن آتش خشم خود مانند سگی شکاری میشد که زنجیر پاره کرده و بشدت هار و درنده شده ودیگر مهار وی بسیار سخت بود.
حالا و در پشت دروازه های اسماعیلیه سر سختی یگانهای چترباز سرهنگ عزمی و دفاع جانانه آنها از ارتفاعاتی که شارون اشغال و گذشتن از آن را کار چند ساعت تصور کرده بود بمدت دو روز یک لشکر و دو تیپ زرهی تحت فرمان شارون را زمینگیر نموده بود و هرگونه ابتکار عمل را از نیروهای او گرفته بود و همین سبب شده بود حرکت ناپلئونی شارون و پیشروی وی در عمق نیروهای مصر که به یکباره جبهه اعراب را دگرگون کرده بود را در یک قدمی موفقیت کامل نگه دارد و این بیشتر باعث خشم شارون شده بود و پس از گذشت این دو روز فتح اسماعیلیه دیگر از یک استراتژی نظامی برای شارون گذشته بود و موضوع کاملا شخصی و حیثیتی شده بود و وی عدم موفقیت در اشغال اسماعیلیه را بمثابه از بین رفتن آبرو و حیثیت نظامی خود میدانست. لذا به هرقیمتی باید شهر را میگرفت بهمین دلیل علاوه بر استفاده از آتش سنگین توپخانه
و اجرای آتش سنگین توسط تانکها بارها درخواست پشتیبانی هوایی نموده و علاوه بر بمباران سنگین مواضع دفاعی و استحکامات نیروهای مصری با استفاده از بمبهای ناپالم و خوشه ای
شهر اسماعیلیه را هم بی نصیب نگذارده و بر اثر بمبارانهای سنگین اسراییل، حال اسماعیلیه به یک نیمه ویرانه تبدیل شده بود و شهروندان ساکن در اسماعیلیه بسختی در حال دادن تاوان خشم شارون بودند.
از سوی دیگر شارون در زمان عصبانیت دیگر قادر به اتخاذ تصمیمات منطقی و اصولی نبود و همین عادت بد شارون از روز دوم، خود باعث عقب افتادن سقوط شهر شد زیرا شارون تمام توان خود را بر روی حملات پیاپی و بدون برنامه ریزی متمرکز نموده بود که تا به اینجا هیچ ثمری نداشت و تنها همان روز اول تلفات سنگینی به ارتش مصر وارد نموده بود و از روز دوم تلفات اسراییلی ها هم بالا رفته بود
فرماندهان دو تیپ کمکی نیز علیرغم اینکه ادامه نبرد با این وضعیت را به صلاح نمیدانستند ولی بخاطر آشنایی با روحیه شارون و از ترس گرفتار شدن به ترکش عصبانیت شارون فقط دستورات وی را انجام میدادند. پس از بمباران سنگین عصر ۲۱ اکتبر که در چند نوبت نیروهای مصری زیر آتش بمباران جنگندهای اسراییلی دچار تلفات سنگینی شده بودند.حال شارون تمرکز خود را بر روی فردا گذاشته بود که دیگر کار را تا قبل از ظهر تمام کرده و از بعد از ظهر برنامه اشغال اسماعیلیه را آغاز کنند

آریل شارون و موشه دایان نفر دوم و سوم ایستاده از چپ

اهمیت راهبردی و سوق الجیشی اسماعیلیه در استراتژی طرفین

ولی دلیل چه بود که طرفین با چنگ ودندان در حال نبرد بودند؟اسراییلی ها خود را به آب و آتش میزدند و مصریها هم با چنگ و دندان دفاع میکردند؟
مصریها بارها شکست خورده و مواضع زیادی از دست داده بودندحال چرااینجا اینگونه جانانه دفاع میکردند ؟
واقعیت این بودکه استراتژی ناپلئونی شارون باعث فریب تمامی افسران و فرماندهان مصری شد وبشدت آنها را در رعب و وحشت قرار داد.ژنرال اسماعیل ، سادات ودیگر فرماندهان مصری به یکباره اسراییلی ها را صدها کیلومتر درخاک خود وپشت دروازه شهرهای خود دیدند و همین باعث از دست دادن ابتکار عمل از سوی آنها شد و از استراتژی تهاجمی به دفاعی فرو رفتند واین فرصت نفس کشیدن به ارتش اسراییل که تحت فشار ومنگنه از سوی دو ارتش مصر و سوریه قرار گرفته بودند داد. ارتش مصر نگران در محاصره افتادن دو سپاه دوم و سوم خود بود
ولی درمصر تنها ژنرال شازلی بود که فریب این استراتژی را نخورد ، ژنرال شازلی برایش قابل قبول نبود که اسراییل بتواند در چنین مدت کوتاهی آنهم با فشار شدیدی که اسراییلی ها در حال تحمل آن هستند بتوانند یک نیروی پیشتاز قوی فراهم کرده که با پس زدن نیروهای مصری تااین مسافت پیشروی کنند و حدس میزد این موضوع بسیار مشکوک است ودستکم در شرایط فعلی نباید در راهبرد خود تغییری ایجاد کند. به همین منظور وی شخصا برای تحقیق و مشاهده وضعیت به منطقه آمد و پس از دیدار با ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم، او نیز با نظر شازلی موافق بود و به این نتیجه رسیدند که نیروهای شارون نمیتوانند یک نیروی استخوان دار و آنچنان منسجمی باشند که بتوانند دو سپاه مصر را تهدید کنند و احتمالا این نیرو با اتکا به شانس و اقبال خود و یا بر اثر استفاده از یک کوریدور کور و حفره به وجود آمده در مواضع دفاعی مصریها موفق شده خود را به اینجا برساند و نباید استراتژی هجومی ارتش را تنها بر اساس این نیرو بهم زد و خطر واقعی را کوریدور امنی که اسراییلی ها بر روی کانال سوئز به وجود آورده اند میدانست که اگر موفق به شکستن آن میشدند ارتباط دو طرف کانال قطع و تمامی تیپ ها و لشگرهای اسراییلی من جمله لشکر شارون در محاصره کامل افتاده و در جلو دو سپاه سوم و دوم و در عقب هم که تماما خطوط مصریها بود
به همین دلیل طرحی که ژنرال شازلی داشت این بود بجای اینکه سپاه دوم را که دارای نیرو و امکانات بالایی بود را بخاطر نیروهای شارون مامور دفاع از اسماعیلیه قرار دهند و تمامی پتانسیل بالای این سپاه را برای دفاع از اسماعیلیه در این منطقه تلف کنند،دفاع از اسماعیلیه را برعهده تیپ سرهنگ عزمی قرار داده و این تیپ را با گردانها متفرقه در آن منطقه و تمرکز آنها در یک منطقه از هرج و مرج و سرگردان شدن نیروها جلوگیری و هم سپاه دوم آزاد و مامور حمله به کوریدور اسراییلی ها که تمامی ارتباط فرماندهی نیروهای جنوب ارتش اسراییل که تحت فرمان ژنرال حمیم بارلو قرار داشت با دیگر تیپ و لشگرهای اسراییل از طریق آن کوریدور انجام میگرفت میشد ولی این موضوع خیلی هم خالی از خطر نبود زیرا اگر نیروهای مدافع اسماعیلیه به هر دلیل قادر به دفاع از شهر نبودند و شهر سقوط میکرد آنگاه این سپاه دوم بود که به مخمصه می افتاد منتها قطع ارتباط و محاصره تمامی تیپ و لشگرهای پیش تاخته اسراییلی آنقدر ارزش بالایی داشت که ژنرال شازلی حاضر به قبول ریسک بالا و تبعاتی که این تصمیم میتوانست با خود بهمراه داشته باشد شد.این مطالب را جهت درک کاملی از میدان نبرد لازم دیدم بگویم و بهمین دلیل نیروهای دو طرف از ارزش بسیار بالای استحکامات و مواضع دفاعی اطرف شهر مطلع بودند و میدانستند در صورت عدم موفقیت آنها جان بسیاری از همرزمانشان به خطر می افتد و در واقع جان آنها در گرو فداکاری آنهاست.
اگر مصریها با دفاع در مقابل شارون زمان برای سپاه دوم میخریدند آنگاه سپاه دوم با ایجاد فشار میتوانست عقبه اسراییلی ها را بشکند و شارون این را بخوبی میدانست و در مقابل اگر شارون موفق به درهم شکستن مقاومت مدافعان میشد آنگاه اولا تمامی خطوط لجستیکی سپاه دوم قطع میشد و از آن گذشته شارون با دستیابی به مواضع برتر و مسلط بر سپاه دوم،آنگاه میتوانست با کمک دیگر واحدها کار سپاه دوم را تمام کنند
فقط زمان بود که نقش تعیین کننده ای داشت و شارون زمان زیادی از دست داده بود و اولین تبعات این مسئله داشت خود را نشان میداد.نیروهای تحت فرمان ژنرال بارلو زیر فشار شدید وآتش سنگین توپخانه سپاه دوم قرار گرفته بودند و طی تماسی با شارون درخواست نیروی کمکی کردند و از وی خواستند که جبهه اسماعیلیه را رها کند و سریعا با نیروهای خود جهت جلوگیری از شکسته شدن عقبه اسراییل، به کمک آنها بشتابد.
حال شارون بین رفتن و ماندن گرفتار شده بود اگر میرفت تمامی زحمتش اینجا به هدر رفته واز آن گذشته طبق استراتژی شارون راحت تر میشد عقبه را حفظ کرد

سرپیچی شارون از دستورات افسر مافوق و دور زدن فرماندهان ارشد

حملات سنگین جنگنده های اسراییل بر علیه مواضع دفاعی مصری ها و همچنین شهر اسماعیلیه باعث قطع ارتباط سرهنگ عزمی فرمانده تیپ چتربازان مصری و فرمانده مدافعان شهر اسماعیلیه با گردان های مستقر در استحکامات دفاعی اطراف شهر شد صبح روز ۲۱ اکتبر شارون که دیگر موضوع فتح اسماعیلیه از جنبه یک استراتژی نظامی خارج و تبدیل به یک موضوع شخصی شده بود دستور حمله را صادر و نیروها را از دو جناح بسمت مواضع مصریها صادر نمود و سعی کرد با ایجاد یک آتش سنگین بر روی مواضع مدافعان اراده آنها را شکسته ، با این امید که امروز دیگر موفق به گذشتن از این استحکامات شود ، نبرد شدید و سختی بین مدافعان شهر و یگانهای پیشتاز اسراییلی در گرفته بود و در زمانیکه نیروهای اسراییلی فشار زیادی بر نیروهای مصری وارد نموده بودند و هر لحظه ممکن بود خط بشکند اقبال با مدافعان یار بود و سپاه دوم ارتش مصر به دستور سرهنگ ابوغزاله فرمانده یگان توپخانه سپاه دوم دست به یک آتشباری توپخانه ای علیرغم ریسک بالای اینکار که ممکن بود بعلت نزدیکی نیروهای خودی آنها هم قربانی شوند زد که از قضا اینبار دیگر مصریها اشتباه نکرده بودند
و بخش بزرگی از تانکهای پیش تاخته اسراییلی که از کمبود مهمات سنگین و ضد تانک در جبهه مدافعان اطلاع داشتند و خود را آماده حمله ای گازانبری میکردند را زیر آتش گرفت و فرماندهان ناچار به عقب کشیدن تانکها شدند و به این صورت موج اول حمله در روز بیست و یکم اکتبر به جایی نرسیدولی پس از آرام شدن نسبی منطقه بدستور شارون موج دوم حمله آغاز شد و سربازان اسراییلی در پناه تانکهای خودی شروع به پیشروی کردند زد و خورد شدیدی در گرفته بود و سرانجام نیروهای اسراییلی موفق به رخنه در استحکامات مدافعان شدند ، گردان هشتادویکم که این ارتفاعات را در اختیار داشت دیگر توانی برای نگه داشتن ارتفاع توسکان نداشت ولی بلافاصله سرهنگ عزمی به گردان هشتادو نهم دستور دارد به کمک گردان هشتاد و یک بروند و تا آخرین نفر باید بجنگند تحت هیچ شرایطی نباید کسی عقب نشینی کند با اضافه شده گردان هشتاد و نهم و اجرای یک عملیات ضد حمله اسراییلی ها را که حالا تقریبا در یک قدمی اشغال موقعیت توسکان بودند را به عقب راندند و دوباره کل موقعیت بدست مصری ها افتاد و دست بدست شد ولی این پیروزی به قیمت گزافی برای مصریها تمام شد و تلفات بسیار بالایی هر دو گردان متحمل شده بودند که سریعا باید ترمیم میشدند ولی نیروی دیگری برای عزمی نمانده بود که از آن برای ترمیم و تقویت این دو گردان استفاده کند تمام توان مدافعان همین بود بقیه نیروها به اتفاق نیروهای الصاعقه در موقعیت جبل مریم خود درگیر نبرد سنگینی با بخش دیگری از نیروهای شارون بودند
و در واقع تنها عاملی که توانسته بود تا همین جا هم از سقوط شهر جلوگیری کند نیروهای یگان ام الصاعقه بودند که به فرماندهی سرهنگ ابراهیم با اصرار و لجاجت ژنرال خلیل به این نیروها اضافه شدنددر نهایت پس از اینکه نیروهای مصری با چنگ و دندان یک حمله نیمه نصفه دیگر اسراییلی ها را پس زدند شارون که مانند ماری زخمی بخود میپیچید دستور اجرای یک تک دیگر را صادر نمودو در اواخر روز بار دیگر حملات اسراییلی ها شروع شد ولی باقیمانده دو گردان مصری دیگر توانی برای ادامه نبرد نداشته و از سرهنگ عزمی کسب تکلیف کردند
عزمی که میدانست نگه داشتن این نیروها یعنی قتل عام انها دستور عقب نشینی را صادر نمود تا در نهایت شارون بتواند به یک پیروزی هرچند کوچک و پر هزینه دست پیدا کند و حالا تنها مانع بر سر راه وی موقعیت جبل مریم بود که میدانست آنها هم دیگر رمقی ندارند
دقیقا در همین زمان که شارون خبر اشغال موقعیت حساس توسکان را شنیده و کمی کیفور شده بود بیسیم چی به وی اطلاع داد که ژنرال حمیم بارلو پشت خط با او کار دارد
ژنرال حمیم بارلو که در اصل یک مهندس عمران و جاده سازی بود فرمانده ارشد نیروهای اسراییل در منطقه جنوب بود و تمامی نیروهای مستقر در جنوب از جمله لشگر شارون زیر مجموعه وی بحساب می آمد.
ژنرال بارلو به شارون گفت اشغال شهر اسماعیلیه لغو شده و بسرعت نیروهایش را برای کمک به دفاع از کرویدور جنوب به آنسوی کانال انتقال دهد
نتیجه طرح بسیار خلاقانه ژنرال شازلی و ژنرال خلیل شروع به نشان دادن خود نموده بود نیروهای سپاه دوم توانسته بودند با حملات موثر خود کوریدور امنی که اسراییلی ها بین دو سپاه مصری ایجاد کرده بود را به خطر بیندازد و اگر این کرویدور شکسته میشد ارتباط تمامی تیپ و لشکر های اسراییلی در دو سوی کانال قطع و بخش بزرگی از نیروهای اسراییلی بدام افتاده و محاصره میشدند و ژنرال بارلو که اولویت اولش حفظ این جاده لجستیکی بود و در تلاش بود با متمرکز کردن نیروهای اسراییلی با تمام قوا از این اتفاق جلوگیری کنند

شارون طرح بسیار موثری را برای مقابله با این مسئله در اختیار داشت که به روش و از جای دیگری با سهولت بیشتری همان کار را انجام میداد
ولی ژنرال بارلو پس از شنیدن طرح شارون ضمن مخالفت با آن به وی دستور داد که بسرعت نیروهای خود را به عقب بکشد

شارون از خشم در مرز انفجار بود عقب نشینی آنها هم در این وضعیت مثل تقدیم یک پیروزی شیرین به مصریها و سخت نمودن کار اسراییلی ها بود ، شارون بخوبی میدانست که اسماعیلیه در مشت اوست و مدافعان دیگر توانی ندارند
ولی ژنرال بارلو به او دستور داده بود سریعا عقب نشینی کند و عدم انجام این کار یعنی سرپیچی از دستور آنهم در موقعیت جنگی

درگیری لفظی ژنرال بارلو با شارون و سرپیچی شارون از دستورات

شارون که تازه پس از ۳ روز فشار روحی و‌سختی های این نبرد و مقاومت جانانه نیروهای مصری که او را تا حدجنون کشانده بود ، با سقوط استحکامات توسکان که نوید از شکسته شدن مقاومت مصریها و نزدیک بودن یک فتح شیرین و حیثیتی برای شارون و افرادش میداد میخواست نفسی تازه کند که با دستور ژنرال بارلو مواجه شد وهرچقدر تلاش کرد که به ژنرال بارلو تفهیم کند که جابجایی نیروهای وی هم کمک خیلی زیادی به نیروهای اسرائیلی در عقبه نمیکند و او یک عملیات و نقشه جنگی را طراحی نموده که براحتی و بدون درخواست کمک و تنها با همین نفرات موجود میتواندبا غلبه بر سپاه دوم مصر کوریدور را هم نجات دهد ( والبته شارون کاملا درست میگفت و نقشه ای که وی طرح نموده بود براحتی میتوانست کرویدور لجستیکی اسراییل را نجات دهد)
ولی ژنرال بارلو نپذیرفت و از وی خواست بسرعت نیروهای خود را جابجا و تا چند ساعت آینده نتیجه را گزارش دهد
شارون به زمین و زمان فحش میداد و هرچه سر راهش بود با لگد پرتاب میکرد و هرچه دم دستش بود پرتاب میکرد.هیچکدام از افسران ارشد و معاونین و فرماندهان گردان ها و تیپ ها علیرغم پیروزی نیمه نصفه ای که عصر بدست آورده بودند جرأت قرار گرفتن سر راه شارون و یا ملاقات با وی را نداشتند

اما طرح شارون چه بود که وی حاظر شده بود  حیثیت و آبروی خود را بر روی موفقیت این نقشه شرط بندی کند؟
شارون مانند ببر تیر خورده ای در مقر فرماندهی قدم میزد و خرناس میکشید و به ژنرال بارلو و سایر فرماندهان فحش و بد و بیراه میگفت و تمامی وسایل موجود در مقر را از عصبانیت پرتاب نموده بود
شارون بخوبی میدانست که ژنرال خلیل و ژنرال شازلی دست به یک قمار بزرگ زده اند.ژنرال اسماعیل وزیر دفاع که نظراتش به نظرات سادات نزدیکتر بود سپاه دوم را برای محافظت از اسماعیلیه جابجا نکرده بود و این اشتباه بزرگ ژنرال بی کفایت،بنفع ارتش اسرائیل تمام شده بود و اسرائیل از خلا بوجود آمده در بین دو سپاه سوم و دوم که در موازات یکدیگر بودند موفق به ایجاد یک خط لجستیکی و انتقال بخشی از ارتش اسراییل به آنسوی کانال و دور زدن سپاه سوم کرده بودند که ادامه استقرار سپاه دوم در نزدیک اسماعیلیه این فرصت را به اسرائیل میداد تا سپاه سوم را کاملا دور زده و به محاصره درآورند.شازلی از این موضوع اطلاع پیدا کرده بود و قصد داشت با حرکت دادن سپاه دوم که از استعداد بالایی برخوردار بود و‌با استفاده از حملات این سپاه کوریدور اسرائیلی ها را بشکند و به این صورت تمامی تیپ و لشکرهای پیشتاز اسرائیلی ارتباطشان با عقبه قطع و عملا در محاصره قرار میگرفتند ولی این نقشه ژنرال شازلی علیرغم اینکه بخوبی میتوانست اسراییلی ها را به دردسر بزرگی بیندازد ولی یک گیر داشت و آن شهر اسماعیلیه بود که باید ابتدا فکری برای آن میشد زیرا پس از حرکت سپاه دوم اسماعیلیه آسیب پذیر میشد و در صورت سقوط این شهر اولا موقعیت استراتژیک این شهر سبب میشد که اسرائیل بر سپاه دوم تسلط داشته و به راحتی از ان منطقه سپاه دوم را زیر آتش خود قرار میداد و براحتی سپاه دوم به محاصره می افتاد از سوی دیگر اسماعیلیه عقبه سپاه دوم و رساندن ملزومات به این سپاه از طریق این شهر انجام میگرفت و از طرفی مهمتر از همه اگر شازلی سپاه دوم را علیرغم دستور اکید ژنرال اسماعیل جابجا میکرد و اسراییل موفق به اشغال این شهر میشد انگاه لغو دستور ژنرال اسماعیل که در حالت عادی هم با شازلی روابط دوستانه ای نداشتند تبعات بسیار بدی میتوانست بهمراه داشته باشد
موقعیت بسیار حساسی بود شازلی پس از مشورت با خلیل در نهایت تصمیم گرفت که تیپ چتربازان به فرماندهی سرهنگ عزمی را که مشغول نبرد در جبهه دیگری بود را به اسماعیلیه انتقال دهند و این تیپ را باگردانهای متفرقه ای که در آن منطقه حضور داشتند تقویت کنند و آنگاه سپاه دوم را جابجا کنند و این ریسک بزرگ را انجام دهند به همین دلیل پیشتر وضعیت خطیر منطقه و مسئولیت سنگین‌و حساسی که یگانهای مدافع دارند توسط ژنرال خلیل به عزمی منتقل شد و به وی گفت که درهر صورت شهر بدست اسراییلی ها بیفتد،سپاه دوم قتل عام میشوند وعزمی این موضوع را به تمامی فرماندهین گردان های زیر مجموعه خود گوشزد کرد.بهمین دلیل بود که سربازان مصری با چنگ و دندان از مواضع خود دفاع میکردند زیرا بخوبی میدانستند که جان سربازان سپاه دوم در دست آنها قرار دارد

حال ژنرال شارون با اطلاع از این قمار شازلی بخوبی میدانست که اگر آنها از این نقطه فشار را بیشتر کنند نیروهای مصری کاملا شکننده و آسیب پذیر شده اند و با تصرف اسماعیلیه و با طرح یک حمله کوبنده از عقبه سپاه دوم ،آنگاه این سپاه به آسانی در میان اسرائیلی ها منگنه و خرد میشود ، ولی اگر شارون بدستور بارلو نیروهای خود را به آنسوی کانال انتقال میداد کار زیادی از پیش نمیرفت و مصریها با استفاده از برتری موقعیت خود وبا اجرای آتش سنگین توپخانه فشار سنگینی بر روی نیروهای اسراییلی خواهند داشت
شارون بدرستی میدانست که تنها نقطه ضعف و گیر نقشه شازلی خطوط دفاعی اسماعیلیه میباشد و این نقشه هیچ نقطه ضعف و اشکالی ندارد ولی ژنرال بارلو گوشش بدهکار نبود و اکیدا از وی درخواست نموده بود نیروها را جابجا کند که بدترین تصمیم در آن موقعیت بود ولی چرا بارلو حاضر به دادن کمی زمان به شارون نبود ؟

زیرا چند روز قبل شارون از بارلو درخواست نیروی کمکی نموده بود تا ظرف مدت کوتاهی اسماعیلیه را اشغال کند به همین دلیل دو تیپ زرهی و دو گردان چترباز برای تقویت شارون اعزام شدند آنهم در زمانیکه نیروهای اسراییلی واقعا با کمبود نیرو مواجه بودند ولی از اقبال بد شارون مدافعان شدیدا دفاع میکردند و چند ساعتی که شارون وعده آن را داده بود داشت وارد ۳ روز میشد و محقق نشده بود لذا ژنرال بارلو که از موقعیت و چگونگی چیدمان نیروها جزییات زیادی نداشت و از طرفی مصری ها به حساس ترین و شکننده ترین بخش ارتش اسراییل حمله ور شده بودند میدید شارون یک نیروی نسبتا زیاد شامل لشکر تحت فرمان خود و دو تیپ زرهی و نیروهای چترباز را ۳ روز است در یک نبرد بی حاصل درگیر نموده و دیگر قول شارون برای وی بی اعتبار شده بود و تا حدودی شارون خود نیز به بارلو حق میداد

ژنرال شارون هرچقدر فکر کرد تا راه حلی پیدا کند هیچ راه حلی به ذهنش نمیرسید لذا در نهایت سعی نمود اقدامی انجام دهد که هم دستور را انجام و هم بتواند پیروزی خود را تکمیل کند به همین دلیل در حالیکه به تمامی نیروهای حاضر بشدت نیاز داشت به سرعت از میان چتر بازان یک گردان را آماده و به اتفاق یک گروهان کوچک زرهی برای تقویت نیروهای ژنرال بارلو اعزام نمود شارون نمیدانست بارلو چه واکنشی نشان خواهد داد

در همان هنگام به شارون اطلاع دادند که ژنرال بارلو پشت بیسیم منتظر وی است ژنرال بارلو از وی پرسید چه موقع به آنها ملحق میشوند وشارون توضیح داد که بخشی از نیروها را اعزام و بخش دوم فردا بعد از ظهر به آنها اضافه میشوند بارلو که افسر صبور و آرامی بود دیگر داشت در مقابل کارهای خودسر شارون صبر خود را از دست میداد لذا به شارون گفت من رسما نبرد اسماعیلیه متوقف و بشما دستور میدهم همین حالا بدون فوت وقت به سمت مکان ماموریت خود حرکت کنید درغیر اینصورت کارشما را بعنوان تمرد و سرپیچی از دستور مافوق آنهم در موقعیت حساس جنگی گزارش خواهیم نمودو دیگر حاضر به صحبت بیشتری با شارون نشد و به این مکالمه پایان داد
شارون در وضعیت بسیار بدی افتاده بود چون یکبار هم بعد از ظهر ژنرال ساموئل گونن فرماندهی کل زرهی اسراییل که خود در منطقه و در کنار ژنرال بارلو بود واز قضا او نیز رابطه خوبی با شارون نداشت دستور عقب نشی به شارون داده بود و بنوعی شارون میدانست که ژنرال گونن و بارلو که روابط دوستانه ای با هم دارند قصد دارند یا شارون را مجبور به تمکین کنند ویا وی را به دادگاه نظامی بکشانند و در چنین جوی طبیعی است که این دو اصلا گوش به حرف بارلو هر چقدر هم منطقی بگوید نمیدهند و اصلا آنها مخصوصا بر روی بازگشت وی زوم کرده اند
در این هنگام که هیچکدام از فرماندهان شارون حاضر به گوش دادن و بررسی نقشه وی نبودند.تنها یک نفر باقی میماند که هم از توان و قدرت لازم برخوردار بود و هم با دقت هر راه حلی را بررسی میکرد و از آن گذشته به طرحهای شارون اعتماد داشت
شارون بلافاصله بسمت بیسیم دوید فقط دعا میکرد که بتواند با وی ارتباط برقرارکند

تماس شارون با ژنرال یک چشم

شارون پس از ارتباط با مسئول رله درخواست نمود ارتباط او را با مرکز فرماندهی مرکزی را وصل نماید.شارون در یک اقدام بی سابقه تصمیم به دور زدن سلسله مراتب فرماندهی شد.او بخوبی میدانست با وضعیتی فعلی که پیش آمده و او در مقابل ژنرال حمیم بالو و ژنرال ساموئل گونن که هر دو در سلسله مراتب فرماندهی بالای دست وی قرار داشتند و وی موظف به اطاعت از دستورات آنها بود ایستاده.این دو فرمانده بهیچوجه با وی مماشات نخواهند کرد و در واقع شارون با اصرار بر نبرد اسماعیلیه فعلا خود را به باتلاقی انداخته بود که هرچه دست و پا میزد بیشتر درآن فرو میرفت.از بخت بد ،بر خلاف همیشه اینبار شانس با او همراه نبود و وی به مقاومت سختی از طرف مدافعان برخورده بود و نبردی را که وی در برنامه ریزی خود چند ساعت تصور میکند طول نمیکشد، هم اکنون نزدیک به ۳ روز بود که نیروهای تحت فرمان وی را زمینگیر نموده بود تنها امید اریل شارون همین تیر آخرش بود که در چله کمان گذاشته بود و اگر این هم به هدف نمیخورد فرجام بسیار بدی در انتظارش بود و احتمالا چند روز دیگر بجرم تمرد از دستور و بی تفاوتی نسبت به حمله دشمن دادگاهی میشد و احتمالا محکوم و تمامی سوابق درخشان و کارنامه پر بارش خدشه دار میشد در آن لحظه تنها ناجی که وی تمام امیدش به او بود ژنرال موشه دایان ، که ظاهرش به خاطر یک چشم بودنش شباهت زیادی به دزدان دریایی داشت بود. وی وزیر دفاع اسراییل بود و در این شرایط فرمانده کل نیروها او بود.
موشه دایان با شارون نکات اشتراک زیادی داشتند و هر دو از نوابغ نظامی در ارتش اسراییل بحساب می امدند و هر دو جسور و ریسک پذیر بودند همین نکات اشتراک باعث شده بود شارون از جایگاه ویژه ای نزد دایان برخوردار باشد و او بسیار به کار این افسر یک دنده و لجوج ایمان داشت ، البته شارون افسر بسیار مغروری بود و از آن دست افراد نبود که بخواهد با استفاده از روابط خود کاری را به انجام برساند و برای اولین بار بود که قصد داشت از اعتبار خود نزد دایان استفاده کند بهمین دلیل بسیار معذب بود و در ذهن خود فکر میکرد که چگونه خواسته خود را عنوان کند
البته بصورت معمول باید سلسله مراتب طی میشد و شارون در جایگاهی نبود که مستقیم با وزارت دفاع تماس بگیرد و موظف بود دستورات را از مافوق خود بگیرد ولی با توجه به رابطه دوستانه وی پس از معرفی خود تماس برقرار شد ژنرال دایان که انتظار این تماس را نداشت در حالیکه تعجب کرده بود از شارون دلیل تماس خود را پرسیدو شارون بصورت مختصر ماوقع را برای دایان توضیح داد همچنین استراتژی خود را، و موشه دایان از وی خواست مدتی وقت بدهد تا وی موقعیت را سبک و سنگین کند.
موشه دایان بلافاصله با چند افسر دیگر بر روی نقشه موقعیتی را که شارون میگفت را کنترل نمود و پس از گرفتن آخرین آمار در مورد تحرک مصریها دید کاملا حق با شارون است و اگر نتوانند از آنسو جناح عقبه سپاه دوم را زیر فشار بگذارند آنوقت کار برای اسراییلی ها سخت میشد

به همین دلیل پس از تماس دوباره با شارون ضمن لغو دستور ژنرال گونن و بارلو به شارون گفت با تمام قوا برای اشغال اسماعیلیه اقدام و پس از اشغال شهر،ماموریت بعد حمله به عقبه سپاه دوم است و به این صورت موقعیت برای ژنرال شازلی رییس ستاد مشترک ارتش مصر و ژنرال خلیل بسیار مشکل میشد زیرا اگر شارون شهر را میگرفت علاوه بر اینکه ژنرال شازلی باید برای جابجایی سپاه دوم آنهم علیرغم دستور ژنرال اسماعیل توضیح و دلیل موجه ای ارائه میکرد درصورت موفقیت احتمالی شازلی کار برای سپاه دوم هم بسیار سخت میشد و تمامی بخت مصریها بسته به توان مقاومت مدافعان تیپ سرهنگ عزمی شده بود ولی مسئله اینجا بود که مصریها خود نیز میدانستد سرهنگ عزمی و نیروهایش در مقابل شارون شانسی ندارند. تیپ چتربازان سرهنگ عزمی تا آنموقع متحمل تلفات بسیار سنگینی شده بود که هیچ ‌تقویت و تجدید قوایی برای آنها انجام نگرفته بود ۳ روز بود زیر آتش سنگین هوایی و زمینی اسراییلی ها قرار داشتند و از آن گذشته بدون سلاح سنگین و مهمات کافی باید در مقابل یک لشکر و تیپ زرهی اسراییل میجنگیدند آنهم زمانیکه نه مهمات کافی داشتند نه نیروی کافی.
ژنرال شازلی امیدوار بود به وارد آمدن فشار سپاه دوم بر کوریدور لجستیکی و ارتباطی اسراییلی ها ، آنها لشکر شارون را برای کمک و تقویت خط به نیروهای کانال اضافه کنند و به این صورت فشار از روی تیپ چتربازان تحت فرماندهی عزمی برداشته شود ولی پس از اینکه جابجایی صورت نگرفت ژنرال خلیل پس از تماس با عزمی از وی خواست تا جاییکه در توان دارد از اشغال شهر جلوگیری و برای نیروهای وی زمان بخرند و متذکر شد که جان نیروهای تحت فرمان وی به مقاومت آنها بسته است ، عزمی قول داد تا آخرین نفر مقاومت میکنند و به این شکل روز در حال آغاز بود.شارون نیروها را سازماندهی و آماده تدارک یک حمله کرد تنها استحکامات مانع بین نیروهای وی و شهر اسماعلیه مواضع دفاعی توسکان و جبل مریم بود که با سقوط مواضع توسکان حال تنها مانع بلندی های جبل مریم بود که با توجه به وضعیت مدافعین، شارون امیدوار بود ظرف یکی دوساعت مقاومت آنها شکسته شود البته شارون جانب احتیاط را هم از دست نداد و از نیروی هوایی در خواست پشتیبانی هوایی نمود

قرار بر این شد یکی دو ساعت دیگر حمله را آغاز کنند شارون که خود را برنده این جنگ میدانست با حضور فرماندهان ارشد خود در مقر فرماندهی تشکیل جلسه داده و در حال توجیه وظایف بود که ناگهان بارانی از گلوله های توپخانه بر سر نیروهای شارون باریدن گرفت و بر اثر اتش سنگین توپخانه ارایش نیروها کاملا به هم ریخته بود
حال ماجرای این گلوله باران چه بود ؟ نیروهای اسراییلی به فرماندهی ژنرال بارلو پس از اطلاع از دستور ژنرال موشه دایان و عدم اعزام نیروهای شارون کمی محتاط تر عمل نموده از انطرف سپاه دوم هم که با وضعیت بغرنجی مواجه بود هر چه حمله میکرد توسط اسراییلی ها دفاع میشد و پس زده میشدند و ژنرال خلیل دیگر از شکستن خط اسراییلی ها ناامید شده بود پس از قطع تماس با سرهنگ عزمی ، سرهنگ ابوحلیم غزاله فرمانده
یگان توپخانه که در کنار ژنرال خلیل بود وقتی چهره گرفته ژنرال خلیل را دید از وی پرسید چقدر تیپ عزمی شانس دارد ؟
ژنرال خلیل گفت تقریبا هیچ‌ ، با توجه به وضعیت موجود نمیتوانند زیاد مقاومت کنند خصوصا که سلاح و تجهیزات سنگین محدودی دارند ، سرهنگ غزاله به خلیل گفت نیروهای ما که فعلا موفق به شکستن خطوط اسراییل نشده و اگر عزمی شکست بخورد ما بدون هیچ دستاوردی در منگنه اسراییلی ها می افتیم ، پس بعقیده من باید اولویت ها عوض کنیم و دوباره دفاع از اسماعیلیه را اولویت اول بگذاریم پس از بررسی تمامی جوانب ژنرال خلیل به سرهنگ غزاله ماموریت داد که بخشی از یگانها را برای کمک به عزمی اعزام کند و شخصا تمامی امور را برعهده بگیرد سرهنگ غزاله میدانست با طلوع صبح حمله اسراییلی ها آغاز میشود و نیروهای کمکی به موقع نمیرسند لذا باید تا جاییکه امکان دارد سرعت پیشروی نیروهای اسراییلی را کم کنند
بلافاصله سرهنگ غزاله بخش بزرگی ازتوان توپخانه ای سپاه دوم را بر روی مواضع اسراییلی ها تنظیم و اقدام به اجرای آتش سنگین بر روی اسراییلی ها کرد و از طرف دیگر اقدام به سازماندهی یگانهای ضد تانک با استفاده از تیم های مسلح به موشک مالیوتکا بصورت پیاده و یا موشکهای نصب بر روی خودروهای Brdm نموده و انها را بسمت شهر اسماعیلیه اعزام نمود فقط امیدوار بود بموقع برسند

شارون امیدوار بود که این آتش توپخانه ای یک اجرای اتش کور باشد و بزودی تمام شود ولی اینگونه نشد و لحظه به لحظه حجم ان بیشتر و دقیق تر میشد و این مساله شدیدا آرایش اسراییلی ها را بهم ریخته بود و در صورت ادامه اجازه شروع حمله را نمیداد …..

ژنرال شارون انتظار چنین آتش توپخانه مداومی رانداشت و اینگونه تمامی طرحهای وی بهم میریخت ازطرفی وی از ژنرال موشه دایان تنها یک روز زمان برای حمله وتصرف اسماعیلیه گرفته بود وبا اطمینان تضمین داده بودکه بیش از این بطول نکشد وفقط حداکثر تا ۲۴ ساعت بعد خبر اشغال شهر را به وی خواهد داد
شارون در بد مخمصه ای گرفتار شده بود خصوصا که حالا ژنرال دیوید العازر فرمانده نیروهای پیشتاز اسراییلی که او نیز از فرماندهان ارشد ومافوق شارون بود نیز بخوبی میدانست تمامی ارتباط تیپ و لشکرهای زیر مجموعه وی ازطریق همان کریدور امنی که در بین سپاه دوم و سوم ایجاد شده با اسراییل برقرار است و اگر این خط بشکند تمامی نیروهای وی در بین نیروهای مصری گرفتار ومنگنه خواهند شد به همین دلیل زمانیکه سپاه دوم مصر شروع به فشاربه نیروهای اسراییل جهت شکست این کریدور وقطع ارتباط دو بخش نیروهای اسراییل نمود ژنرال العازر که میدانست تنها نیروی دردسترس، نیروهای شارون است خواستار تقویت نیروهای اسراییلی مدافع شد و حالا تقریباتمامی فرماندهان ارشداسراییلی که در آن منطقه بودند همگی در مقابل شارون قرار گرفته بودند و شارون هم بخوبی میدانست که اگرچه در حال حاضر توانسته با حمایت ژنرال یک چشم یعنی دایان درمقابل همه بایستد ولی این وضع در گرو آینده است و اگر وی نتواند به اهداف این عملیات دست پیدا کند آنگاه علاوه بر اینکه آبرو و شرف نظامی خود را از دست میدهد ، ژنرال موشه دایان نیز بخاطر حمایت تمام قد از وی ممکن است دچار دردسر شود خصوصا که شارون میدانست میانه وزیر دفاع با گلدا مایر نخست وزیر اسراییل بشدت تیره شده و گلدا مایر فرماندهان ارتش و موساد را مسبب وقوع این وضعیت و غافلگیر شدن اسراییل میداند و بشدت از دست آنها خشمگین است

و احتمالا روزهای پیش رو اگر بتوانند بر شرایط فعلی هم چیره و جنگ را نبازند ولی برای فرماندهان ارتش بهیچوجه خوشایند نیست و افراد بسیاری بابت این سهل انگاری ها دادگاهی و مجازات خواهند شد

( اینهم یکی از تفاوتهای شاخص یک ارتش شایسته سالار با یک ارتش که سمتها بر پایه چاپلوسی تقسیم میشود است)
جهت اطلاع دوستان اگرچه ارتش اسراییل موفق شد این جنگ را با پیروزی نسبی و در حالیکه در حال تصرف دمشق بود به پایان ببرد ولی بعد از این جنگ افراد زیادی حتی از فرماندهان رده بالای ارتش اسراییل از سمت های خود برکنار شده و تا سالها ارتش و دیگر نیروهای درگیر در این جنگ با برگزاری جلسات متعدد علل ناکامی خود را در این جنگ بررسی میکردند و تمامی نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی و نقاط ضعف را پوشش میدادند. درمقابل در جبهه اعراب پس از هر جنگ و شکست اولین اقدام این بود که با توسل به واژه های دینی مانند شهادت و حماسه وجهاد شکست خود را نوعی پیروزی معرفی کنند و تلفات انسانی بالا را توجیه کنند پس از آن تمامی تلاش خود را برای کم رنگ نمودن نقاط ضعف با جلوگیری از پرداختن به آن نموده و موضوع مضحک این بود که برخی از فرماندهان حتی مدال شجاعت هم دریافت میکردند و شرایط به نوعی رقم میخورد که اگر فردی در جریان ماجرا نبود با دیدن این حرکات فکر میکرد که این ارتش فتح عظیمی انجام داده است
به همین دلیل است که ما میبینیم ارتش اعراب بیش از ۴ بار با ارتش اسراییل درگیر شد و هر بار در یک جنگ کاملا نا برابر که در یک طرف ارتشی متشکل از نیروهای نزدیک به ده کشور عرب که از حمایت تمامی کشورهای عرب برخوردار بود و به مدرنترین سلاحهای روسی مسلح بود در مقابل یک رژیم کوچک که کل جمعیت آن به اندازه تعداد نیروهای نظامی کشورهای عرب شاید نمیشد مقتدرانه و طی یک نبرد کاملا یکطرفه در تمامی جنگها اعراب را شکست داد و هر بار مفتضانه تر از بار پیش متحمل شکست شدند
در مقابل اسراییل پس از ناکامیهایی که در جنگ ۱۹۷۳ برایش بوجود آمد آنچنان بدنبال پوشش نقاط ضعف خود بود که نتایج ان را در جنگ ۱۹۸۲ دره بقا نشان داد جاییکه سوریه را بواقع در هم کوبید )

و عملکرد تمامی افسران در زمان جنگ نقش مستقیمی در رقم خوردن سرنوشت آنها خواهد داشت و شارون اصلا دوست نداشت که ناکامی او در این عملیات تبدیل به دردسری برای ژنرال دایان شود و بخوبی میدانست دیگر از حالا به بعد تنها یک راه پیش روی اوست و وی با قرار دادن خود در مقابل فرماندهان مافوق خود عملا تمامی پل های پشت سر خود را خراب کرده و هیچ راه برگشتی نمانده. جلوی او هم تنها یک راه هست که اشغال شهر اسماعیلیه است و هیچ گزینه دیگری وجود ندارد
ولی بدشانسی پشت بدشانسی گریبان وی را میگیرد بی اغراق شارون در هیچکدام از نبردهای خود چنین شرایطی را که در دوروز اخیر برای اوپیش آمده بود را تجربه نکرده بود جالب اینجاست که شارون موفق شد در حالیکه ارتش اسراییل در خطر شکست کامل بود با انجام یک حرکت غیر متعارف و ناپلئونی ورق جنگ را برگرداند و خود را تا حد یک ناجی مطرح کند ولی در دوسه روز اخیر و با اصرار

اصرار شدید خود برای اشغال اسماعیلیه و مشاجره با افسران مافوق خود عملا برای خود یک باتلاق درست کرد که در نهایت به اینجا رسید ، حالا شارون کم کم داشت از لجاجت خود پشیمان میشد و تصور میکرد اگر از ابتدا دستورات را انجام میداد اکنون در شرایطی متفاوتی بود

صبح در حال دمیدن بود و آتش توپخانه مصریها بی امان بر سر نیروهای اسراییلی میبارید و هرچقدر شارون به امید اینکه تغییری بوجود بیاید و کمی از حجم آتش کم شود تا وی بتواند لشکر را آماده اجرای حمله کند، وضعیت تغییری نکرده بود و تنها تفاوت این بود که دقت اتش مصریها بیشتر شده بود و اگر ابتدا اغلب گلوله ها با فاصله نسبتا زیادی با محل استقرار نیروها اصابت میکرد حالا اغلب گلوله ها در نزدیکی نیروها اصابت میکند و شارون میدانست که افرادی در همان نزدیکی در حال گرا دادن و هدایت آتش توپخانه هستند لذا همان اوایل آتش مصریها دسته های متعددی را با خودروهای نیمه شنی دار و نفربرهای زرهی و حتی پیاده برای گشت زنی اعزام نموده بود.در این سوی ماجرا شارون میدانست این آتش توسط توپخانه سپاه دوم اجرا میشود و احتمالا ژنرال خلیل که متوجه حمله عنقریب وی به اسماعیلیه و همچنین ضعف مفرط نیروهای مدافع شده اولویت خود را از شکستن خط اسراییلی ها بر عدم سقوط شهر عوض نموده و در حال حاضر از فشار حملات سپاه دوم کاسته شده در عوض او و نیروهایش را زیر فشار گذارده اند

شارون میدانست که اگر نیروهای اسراییلی کمی فشار وارد کنند و بتوانند یکبار دیگر ژنرال خلیل را به خود مشغول کنند وی با رها شدن از زیر آتش توپخانه بسرعت عملیات اشغال اسماعیلیه را آغاز میکند بنابراین سعی نمود با تماس با ژنرال بارلو و یا ژنرال گونن و با توضیح موقعیت از آنها کمک بگیرد.بنابراین پس از تماس رادیویی با بارلو درخواست نمود که ژنرال بارلو یک عملیات ایذایی جهت جابجا نمودن تمرکز مصریها انجام دهد ولی همانگونه که از قبل پیش بینی میکرد هیچکدام از فرماندهان اسراییلی حاضر به انجام درخواست شارون نشدند و شارون دید هیچ گونه کمکی از آنها نمیتواند دریافت کند
تنها راهی که برای شارون مانده بود درخواست پشتیبانی هوایی بود بنابراین ضمن گرفتن تماس با ستاد مرکزی از آنها درخواست پشتیبانی هوایی کرد و دستکم اینجا بخت با وی یار بود و بسرعت خواسته وی اجابت شد در حالیکه سپیده صبح درحال طلوع بود جنگنده های اسراییلی اقدام به بمباران استقرار سپاه دوم و علی الخصوص توپخانه آن نمودند پس از حمله جنگنده ها آتش توپخانه مصر قطع شد و همین وقفه برای ایجاد مقدمات حمله کافی بود شارون حمله خود را از سه جناح برنامه ریزی نمود و ابتدا باید استحکامات دفاعی جبل مریم و مقر استقرار گردان ۸۹ و ۸۵ که در روستای نفیشه بود تصرف میشد، و بعد از آن اسماعیلیه در چنگ وی بود در همین حال یکی از گشتی های اعزامی اسراییلی که توسط شارون اعزام شده بودند به یک کمین نیروهای مصری خوردندو اگر چه نیروهای اسراییلی موفق به انهدام کمین شده بوند ولی در درگیری میان مصریها و گشتی های اسراییلی، تعدادی از نیروهای اسراییلی کشته شدند محل کمین بسیار به اسراییلی ها نزدیک و شارون حدس میزد که آتش مصریها از آنجا هدایت میشده ،موفق به کشف محل استقرار پست دیده بانی مصریها شده بود. شارون قصد داشت ابتدا استحکامات جبل مریم را گلوله باران کرده و پس از آن یک حمله زرهی را تدارک ببیند و دیگر یقین داشت این حمله آخر است.
در آنزمان شارون نمیدانست تنها بخشی از تصور وی که درست از آب درمی آید این است که این حمله آخر اسراییلی هاست ولی نه با اشغال اسماعیلیه

شارون نمیدانست که تعداد زیادی تیمهای شکارچی تانک از سپاه دوم بسمت اسماعیلیه اعزام شده اند و تعداد زیادی موشک های ضد تانک و راکت اندازهای ار پی چی از سپاه دوم بسمت اسماعیلیه جابجا شده اند و این موضوعی بود که شارون در استراتژی خود اصلا از آن خبر نداشت و تصورش را هم نمیکرد وگرنه هیچوقت مرتکب حماقت تدارک یک حمله زرهی نمیشد

حمله شارون به ارتفاعات جبل مریم و روستای نفیشه

بر اثر بمباران هوایی جنگنده های اسراییلی آتش توپخانه سپاه پنجم قطع شد و ژنرال شارون که میدانست امکان حمله توپخانه ای سپاه دوم وجود دارد با تمام توان شروع به تدارک مقدمات حمله کرد
شارون تمام نیروهای مدافع را در منطقه جبل مریم یک تا گردان محاسبه نموده بود و مدافعان مستقر در روستای نفیشه را هم حداکثر دو گروهان تا یک گردان محاسبه نموده بود و با این حساب تقریبا ۳ گردان نیرو بین وی تا اسماعیلیه بود و اگرچه شارون میدانست در اسماعیلیه هم چند گردان نیرو استقرار دارند معذالک وی بخوبی میدانست که مانع اصلی بر سر راه وی دو منطقه دفاعی نفیشه و ارتفاعات جبل مریم بود و در واقع ارتفاعات جبل مریم بخاطر موقعیت جغرافیایی خود به مانند استحکامات توسکان که نزدیک دو روز نیروهای شارون را زمینگیر کرد،این پست دفاعی نیز بخاطر استقرار مدافعان در بلندی و تسلط کامل آنها بر پایین ارتفاعات، اشغال آن کار بسیار سختی است و اگر بتوانند این ارتفاعات را بگیرند میماند روستای نفیشه که اشغال آن بمراتب بسیار سهل تر از ارتفاعات جبل مریم است و از این دو مرکز دفاعی که بگذرند علیرغم استقرار نیروهای بیشتر در اسماعیلیه،کار مشکلی ندارند.زیرا تانکها در اطراف اسماعیلیه از راحتی عمل و قابلیت مانور بیشتری برخوردار بودند
از طرفی شارون مطمئن بود نیروهای مستقر در اسماعیلیه و تیپ سرهنگ عزمی فرمانده مدافعان شهر از نظر مهمات خصوصا تسلیحات ضد تانک در وضعیت خوبی نیستند از آن طرف اغلب گردانهای مصری مدافع بیش از ۵۰ درصد منهدم و دچار تلفات شده بودند و از نظر روحی هم در وضعیت خوبی قرار ندارند. درگیری های سنگین چند روز گذشته همراه با بمباران های سنگین جنگنده ها توسط بمبهای ناپالم و خوشه ای تأثیر ویرانگری بر روحیه مدافعان گذاشته بود

البته ژنرال شارون از روحیه جنگندگی و مقاومت شدید مدافعان شهر شگفت زده شده بود. وی در اغلب جنگهای اعراب با اسراییل شرکت داشت و تا بحال چنین مقاومت جانانه ای از ارتش اعراب ندیده بود و در دل مدافعان شهر را تحسین میکرد و میدانست با تمام این اوصاف کار سختی پیش رو دارند و اگر مدافعان مانند چند روز اخیر سرسختی نشان بدهند وی و نیروهایش گره سختی را باید باز کنند به همین دلیل شارون هم قصد داشت به هر شکل امروز کار را تمام کند تا بیش از این اعتبارش خدشه دار نشود
شارون از چند ساعت قبل که با ژنرال حمیم بارلو تماس گرفته بود و از وی درخواست نمود کمی فشار بر سپاه دوم وارد کنند تا تمرکز ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم از نیروهای وی به درگیری های کانال معطوف شود ولی کاملا مشخص و واضح بود که هیچکدام از فرماندهان خطوط مقدم اسراییلی ها قصد همکاری و کمک به وی را ندارد
در واقع مثلث فرماندهی خط مقدم اسراییل شامل ژنرال حمیم بارلو ، ژنرال ساموئل گونن و ژنرال دیوید العازر که هر سه از فرماندهان مافوق شارون بودند پس از اقدام نامتعارف شارون در دور زدن سلسله مراتب فرماندهی با توسل به ژنرال موشه دایان و تمرد از دستور این سه ژنرال عالیرتبه،کاملا مشخص بود که این سه فرمانده اقدام به جبهه گیری و تلافی بی احترامی شارون را خواهند نمود و از زمانیکه ژنرال بارلو به نقطه ضعف شارون پی برد،مخصوصا از تب و تاب نبرد در کانال کم نمود و سپاه دوم که به پیشنهاد سرهنگ غزاله فرمانده یگان توپخانه این سپاه در مورد اولویت دادن به دفاع از اسماعیلیه خود نیز بی میل به کاهش شدت درگیری در اطراف کانال سوئز نبود،پس از کاهش فشار از طرف اسراییلی ها پاسخ آنها را با کاهش گلوله باران و توقف حملات شدید خود بر روی کوریدور امن اسراییلی ها به یک نوع توافق نانوشته رسیده بودند و همان مثل دشمن من، دوست من است را تداعی میکرد
در واقع حالا دیگر از جنگ بین مصریها و اسراییلی ها جنگ تبدیل به نبرد اسراییلی ها با یکدیگر شده بود و از اتفاقات خنده دار روزگار اینکه چنین شرایطی هم در اردوی مصریها وجود داشت پس از مشاجره لفظی ژنرال اسماعیل وزیر دفاع با ژنرال شازلی رییس ستاد مشترک که حتی طرفین تا مرز درگیری فیزیکی هم نزدیک شدند بشدت بحران در سطح فرماندهی مصری ها بالا گرفته بود و کار به خراب نمودن دستورات یکدیگر و تلاش برای ایجاد لابی بر علیه نفر مقابل کشیده بود

از زمان مشاجره ژنرال شازلی و ژنرال ابراهیم به ندرت با یکدیگر در جلسات فرماندهی و بررسی مناطق جنگی شرکت میکردند،در مقابل ژنرال اسماعیل هم هر اقدامی که از طرف ژنرال شازلی انجام میگرفت یا دستورات وی را لغو و ماموریت مورد نظر را متوقف میکرد و یا شروع به کارشکنی در راه اجرای صحیح فرامین میکرد ،متاسفانه علیرغم کاردانی و لیاقت بالای شازلی ولی ژنرال اسماعیل مافوق وی بود و از طرفی روابط او با سادات بسیار نزدیکتر از روابط شازلی با سادات بود، در نتیجه بشدت ژنرال شازلی را زمینگیر نموده بود و در ساعات آخر جنگ این فشار آنقدر بر شازلی وارد شد که ژنرال شازلی از بی لیاقتی و دستورات اشتباه ژنرال اسماعیل و اینکه کاری از دستش بر نمی آمد به گریه افتاد
بهرحال این وضعیت بد و بحرانی در سطح فرماندهان ارشد در هر دو جبهه نمود داشت

ژنرال شارون طرح خود را برای فرماندهان تشریح نمود و از آنها خواست اگر اشکالی در طرح میبینند و یا پیشنهاد بهتری دارند ارائه دهند.طرح شارون یک حمله زرهی گازانبری بود به این شکل که تیپ سرهنگ رشف از جناح راست حرکت میکرد و تیپ سرهنگ ارز که آنهم زرهی بود از جناح چپ حمله را آغاز میکرد و با یک حمله برق آسای زرهی از دوجناح بصورت گازنبری استحکامات جبل مریم را دور زده و از پشت ارتفاعات و نزدیک روستای نفیشه موقعیت جبل مریم را به محاصره کامل در می آوردند ، البته استحکامات مدافعین در روستای نفیشه در فاز اول حمله قرار نداشتند و هدف حمله اول سقوط موقعیت جبل مریم و اشغال این ارتفاعات بود با حرکت دو تیپ زرهی از طرفین تیپ چتربازان به فرماندهی سرهنگ مت که البته پس از اعزام واحدهایی از آن برای کمک به نیروهای درگیر در جنگ در اطراف سوئز، حال تنها کمتر از دو گردان آن باقی مانده بود و شارون برای تقویت آن از نیروهای پیاده لشکر خود واحدهایی را به آن اضافه نمود و ماموریت آنها حرکت از روبروی ارتفاعات جبل مریم و از سمت موقعیت توسکان که حالا در اختیار سرهنگ مت و چتربازان وی بود انجام میگرفت و پس از محاصره جبل مریم سرهنگ مت و تیپ وی باید این موقعیت را اشغال میکردند

ژنرال شارون یک برنامه زمانبدی برای پیش برد نبرد تنظیم نموده بود که نیروهای اسراییلی حداکثر تا ظهر باید به اهداف فاز اول میرسیدند و بلافاصله فاز دوم و حمله به روستای نفیشه را اجرا میکردند که البته این بخش، کار راحت تری بود و در کل برای عصر آماده حمله نهایی و اشغال شهر اسماعیلیه میشدند.
طرح حمله بسیار دقیق و موشکافانه طراحی شده بود و در نگاه اول کاملا بی نقص بود و پیروزی آن قطعی بود ولی اینچنین هم نبود ؟ و این طرح را میتوان یک طرح بسیار بد در آن شرایط دانست
مگر مشکل کار چه بود ؟
مشکل این بود که اطلاعات ژنرال شارون از جبهه دشمن ناقص بود و وی اطلاع نداشت در ساعاتی که وی سرگرم بحث و دعوا با ژنرال های مافوق خود است سرهنگ غزاله تیمهای متعدد شکارچی تانک را با خودرو های بی آر تی برای کمک به مدافعان اعزام نموده بود و ژنرال شارون بزرگترین اشتباه دوران فرماندهی خود را انجام و از اعزام واحدهای گشتی به اطراف و جاده های منتهی به آن منطقه خودداری کرد. البته وی افسر خبره و کارآزموده ای بود و مرتکب چنین اشتباهات مبتدیانه ای نمیشد ولی فشار روحی بالا ناشی از درگیری های شدید با فرماندهان مافوق و فشار روحی زیاد و استرس باعث شد که وی نتواند مسولیت خود را درست انجام بدهد

و البته تنها ژنرال شارون مقصر این مسئله نبود زیرا درچنین شرایطی که فرمانده دچار مشکلات فرماندهی است چنین اموری را فرماندهان رده پایین تر باید انجام دهند که فرماندهان تیپ و معاونین شارون هم سهل انگاری نموده و این موضوع را پیش پا افتاده و غیر ضروری میدیدند در نتیجه بخاطر سهل انگاری احمقانه اسراییلی ها تعداد پر شماری از تیم های ضد تانک مصری وارد منطقه شده بودند بدون اینکه اسراییلی ها خبر داشته باشند و شارون بدون اطلاع از وجود آنها عملیاتی را طرح نمود که عمده بار آن بر دوش واحدهای زرهی بود و آنها هم بدون اینکه اطلاع داشته باشند که دامی بر سر راهشان پهن شده بی مهابا باید حمله میکردند
بهر حال پس از تشریح و توجیه نیروها همگی یگانها آماده حرکت شدند و در این هنگام دیگر نزدیک بود آفتاب طلوع کند
شارون بخاطر اینکه مشکلی در دید توپچی ها پیش نیاید عملیات را به روز موکول کرده بود و با دستور شارون حمله با گلوله باران شدید موقعیت جبل مریم آغاز شد…..

پس از صدور دستور پیشروی و حمله تیپ سرهنگ رشف از یک جناح و تیپ سرهنگ حیم هم از جناح دیگر بصورت گازانبری،بسمت موقعیت جبل مریم حرکت نمودند.
طرح ژنرال شارون از سه مرحله برخوردار بود مرحله اول حمله به موقعیت جبل مریم که عمده توان دفاعی و استحکامات مصری ها پس از سقوط موقعیت توسکان و اشغال آن توسط اسراییلی ها در این موقعیت متمرکز شده بود، به نوعی مرحله اول حمله بسیار مهم و سرنوشت ساز بشمار می آمد.بهمین دلیل ژنرال شارون قصد داشت تا با اقتدار نبرد را آغاز کند مرحله دوم حمله شامل اشغال روستاهای نفیشه و ابوعطوه بود که دومین سد دفاعی بر سرراه اسماعیلیه بودند و فاز سوم و آخر هم فتح شهر اسماعیلیه توسط نیروهای تحت فرمان وی بود و همانگونه که گفته شد یک برنامه زمانبندی هم برای پیشبرد عملیات توسط شارون تنظیم شده بود.
شاید در تمامی عمرخدمت نظامی شارون هیچ عملیاتی تا این اندازه برای شارون مهم و سرنوشت ساز نبود از یکسو وی با قول اشغال شهر اسماعیلیه عازم این نبرد شده بود و تابحال شارون در هیچکدام از نبردهای خود بازنده نشده بود واز این منظر دارای نوعی احترام و جایگاه ویژه ای بعنوان یک فرمانده شکست ناپذیر و پیروز بودوتمامی اعتبارو آبروی نظامی وی اینک در مرز فروریختن بود و
از سوی دیگر حالا بحران عجیبی در سطح فرماندهی عالی ارتش اسراییل درگرفته بود و علیرغم اینکه وضعیت کاملا بسود اسراییلی ها تغییر نموده بود ولی فشار روزهای گذشته اثر خودرا کرده بود وفرماندهان اسراییلی بجان یکدیگر افتاده و هرکدام تقصیر شکست های اولیه را به گردن دیگری می انداخت و در جبهه کانال چنین وضعیتی بین شارون از یکطرف و ۳ ژنرال مقتدر ارتش اسراییل در طرف دیگر پیش آمده بود و شکست و یا پیروزی در این نبرد نقش بسیار تاثیرگذاری در آینده این تنش داشت و پیروزی شارون باعث گرفتن دست برتر توسط وی میشدواگر شکست میخورد آنوقت گناه تمامی ناکامیهای جبهه کانال بر گردن شارون می افتاد

شارون اما یقین کامل داشت که پیروز میدان وی است ، وی افسر کارآزموده و با تجربه ای بود و با توجه به تمامی شرایط کاملا مشخص بود که پیروزی با وی و یگانش است حتی شارون ساعت تقریبی سقوط موقعیت جبل مریم را بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ همانروز برآورد نموده و با آرامش کامل بر روی مرحله سوم عملیات و اشغال اسماعیلیه تمرکز نموده بود

با اینحال شارون جنبه احتیاط را از دست نداد و به دلیل اهمیت بالای این نبرد یک طرح دوم و احتمالی هم در نظر گرفته بود که یقین داشت به آنجا نخواهد رسید

سهل انگاری مبتدیانه ای که کار دست فرمانده داد

همانگونه که پیشتر گفتیم شب پیش و بدنبال درگیری و مشاجره شدید شارون با ژنرال بارلو و بخاطر وضعیت بسیار بدی که شارون در آن گرفتار شده بود، او تمام فکر خود را متمرکز بر بیرون آمدن از آن وضعیت گذاشته بود.لذا وی فراموش نمود که واحدهای گشتی را به اطراف اعزام کند تا اگر جابجایی و یا تحولی جدید در جبهه مصریها اتفاق افتاده بود گزارش کنند و یا دستکم در حمله غافلگیرانه و شبانه ارتش مصر گرفتار نشوند،هرچند که با وضعیت اسفناک تیپ مدافع شهر امکان نداشت بتوانند حمله ای را سازماندهی کنند وشاید از دلایل بزرگ این اشتباه اعتماد بیش از اندازه اسراییلی ها به توان خودشان بود
بهرحال همانشب سرهنگ ابوحلیم غزاله فرمانده یگان توپخانه سپاه دوم با هماهنگی و موافقت ژنرال خلیل فرمانده سپاه دوم تعداد نسبتا پرشماری از تیمهای شکارچی تانک مسلح به موشک های مالیوتکا و راکت های آر پی جی،که گروهی را سواره و توسط خودروهای بی آر دی و گروه دیگری بصورت پیاده بسمت اسماعیلیه گسیل نمود.
برنامه هم به این صورت بود که یگان های ضد تانک سواره و خودرویی پس از شروع هرگونه حمله و عملیات از طرف اسراییلی ها در مسیر حرکت به آنها ضربه زده و به سرعت از محوطه خطر خارج شوند.گروههای پیاده هم در تیمهای ۳ نفره در میان شیارها یا در میان درختان انبوه پناه گرفته و در فرصت مناسب به اهدافی مثل تانکهاو نفربرهای دشمن یا مکانهای تجمع،پیاده های آنها را هدف قرار دهند و بخاطر سهل انگاری اسراییلی ها،تیمهای شکارچی حتی خوروهای خود را بدون برخورد به مانع خاصی به اطراف منژقه رساندند و موقعیت توسکان را هم که در اختیار اسراییلی ها بود از بیراهه رد نموده و خود را به نیروهای مصری رساندند که درصورتیکه صهیونیست ها چند گروه گشتی داشتند چنین وضعیتی پیش نمی آمد

اولین ضربات کاری

اولین ضربه را تیپ سرهنگ رشف دریافت نمود در نزدیکی های موقعیت جبل مریم و در حالیکه آنها کمی بعد به منطقه درگیری میرسیدند و بهیچوجه انتظار برخورد به مصریها را نداشتند به یکباره زیر آتش راکت های آر پی جی قرار گرفتند و از شیارهای کوهپایه ای راکت ها حواله تانکها میشد. تا اسراییلی ها بخود بیایند و خود را جمع کنند و از شوک به در بیایند تعدادی خودرو و چند دستگاه تانک خود را از دست دادند

پس از درگیری کوتاهی بین دو طرف تیمهای مصری بسرعت گریختند.سرهنگ رشف به سرعت اقدام به گزارش حمله به شارون و دیگر واحدها شد ولی دقیقا زمانیکه رشف در حال توضیح بود چند خودروی مصری بسرعت اقدام به شلیک موشک های مالیوتکا از بالای بلندی های مشرف به جبل مریم به سمت تانکهای سرهنگ حیم کردند و تا تیپ سرهنگ حیم که کاملا غافلگیر شده بود بخود بیایند این خودرو ها نیز بسرعت از منطقه فرار کردند
این موش و گربه بازی در چند نقطه دیگر هم اتفاق افتاد و اگرچه دیگر اسراییلی ها کاملا هوشیار شده بودند ولی تلفات نسبتا بالایی دادند و نزدیک به ده تانک و خودروی آنها کاملا منهدم شد و نزدیک به ۳۰ نفر هم کشته یا زخمی دادند.
شارون که انتظار چنین حملاتی را نداشت میدانست که اگر دستور عقب نشینی بدهد در واقع کار را بدتر کرده بنابراین دستور داد که حمله را ادامه دهند و پس از اینکه وقفه نسبتا طولانی در حمله اسراییلی ها ایجاد شد از دو طرف یگانهای زرهی اسراییل حمله را آغاز کردند و نبرد سنگینی بین طرفین در گرفت علیرغم سرسختی شدید اسراییلی ها این یگان چتر بازان مصری بودند که بخاطر موقعیت بهتر و تسلط آتش در وضعیت بهتری بودند.
یگان پیاده سرهنگ مت هم که ازجناح وسط حمله را آغاز کرده بود در یک کمین نیروهای الصاعقه که بر سر راه یگان و با کاشت تعدادی مین ایجاد کرده بودند گرفتار شدند و زیر آتش سنگین نیروهای الصاعقه مجبور به عقب نشینی شدند ژنرال شارون که دید ادامه درگیری بی فایده است نزدیک ظهر دستور عقب نشینی را صادر کرد این حمله تلفات سنگینی را برآنها وارد کرده بود.

مصریها بابهره گرفتن از سلاحهای جدیدی که دیشب به آنها رسیده بود توانشان خیلی بیشتر از قبل بود و بشدت مقاومت میکردند
پس از ساعتی که نیروها سازماندهی مجدد شدند، ژنرال شارون که وقت زیادی را از دست داده بودند و البته تصور میکرد که احتمال دارد نیروهای مصری تمام توان خود را در جبل مریم گذاشته باشند مرحله دوم و اول را با هم ادغام نمود و البته قبل از حمله از نیروی هوایی درخواست پشتیبانی هوایی کرد و موج دوم حمله با بمباران سنگین موقعیت جبل مریم و استحکامات مصریها در روستای نفیشه و ابوعطوه آغاز شد پس از حملات سنگین جنگنده ها،شارون دستور داد آتش پر حجم توپخانه را روی جبل مریم متمرکز نمودند ….

ودرنهایت برای محکم کاری یک آتشباری سنگین نیز بر روی مواضع مصریها انجام گرفت و پس از آن شارون در حالیکه دیگر کاملا عاجز شده بود و از مقاومت سرسختانه مدافعان دیگر نمیدانست چه باید بکند با لحنی که عجز و خواهش در آن موج میزد از فرماندهان خود خواست بخاطر حفظ وجهه و آبروی وی و کل یگان تمام توان و تلاش خود را برای اشغال اسماعیلیه انجام دهند.اینبار شارون خود نیز در حمله شرکت داشت وی تا عصر امروز از ژنرال موشه دایان فرصت گرفته بود و فرصت وی در حال اتمام بود شارون قصد داشت که طرح دوم و جایگزینی که برای شکست طرح اول و جایگزین نمودن آن اماده نموده بود را اجرا کند ولی بعلت کارشکنی فرمانده محور عملیاتی یعنی ژنرال بارلو این طرح شارون هم بی استفاده ماند. چون در این طرح شارون،چتربازان تیپ سرهنگ مت را با بالگرد به پشت خطوط دشمن هلی برن میکرد و با این ترفند در واقع مدافعان را به محاصره در می آوردند و چون مدافعان بهیچوجه آمادگی نبرد و حمله از پشت جناح خودی را نداشتند و بشدت غافلگیر میشدند ولی مشکل این بود که فرمانده محور عملیاتی ژنرال حمیم بارلو بود و برای دریافت خدمات پروازی باید ابتدا با ژنرال بارلو هماهنگ میشد.شارون بخوبی میدانست که درخواست و خواهش وی از طرف بارلو اجابت نمیشود ولی بخاطر فشاری که بر وی بود چاره ای نداشت شاید اگر در موقعیتی دیگر بود هرگز شارون غرور خود را اینچنین لگدمال نمیکرد ولی در آن شرایط چاره ای نداشت. سرهنگ رشف و سرهنگ مت بعدها در مورد آنروز در جمع دوستان خود گفتند هرگز شارون را اینچنین ندیده بودیم شخصی که در مقابل ما بود هیچ شباهتی با ژنرال شارون مغرور و همیشه برنده که بر روی زمین منت میگذاشت برای قدم گذاشتن نداشت،کسی که جلوی ما بود مردی خسته بود که در مقابل دفاع سرسختانه گروهی سرباز مصری عجز از سر رو رویش میبارید حتی غروری هم برای وی نمانده بود.زمانیکه از ژنرال بارلو خواهش میکرد که تعدادی هلیکوپتر برای جابجایی نیروهای وی اعزام کند و بارلو بسیار سرد و کوتاه پاسخ وی را با دوکلمه فعلا هلی کوپتر نیست !! تماس را قطع نمود. حالا او غیر مستقیم به ما التماس میکرد که آبرو و حیثتش را نجات دهیم در آن موقع واقعا قابل ترحم بود و این توصیفی بود که مت از آنروز شارون میکرد حالتی که هیچگاه سابقه نداشت شارون را آنگونه ببینند و پس از این روز هم هرگز کسی ندید
حمله باز هم از سه جناح آغاز شد تفاوت این بود که شارون در موقعیت جبل مریم، خود فرماندهی حمله را بر عهده داشت و حیم و رشف با نیروهای خود به نفیشه و ابو عطوه حمله ور شدند
اینبار اسراییلی ها هم سرسختانه تر و با انگیزه بیشتری میجنگیدند شاید حالت شارون آنها را به ترحم آورده یا اینکه بودن شارون در جریان جنگ انگیزه بیشتری به آنها داده بود. صحنه وحشتناکی حکمفرما بود هیچکدام از طرفین قصد عقب نشینی نداشتند و در دو جبهه سربازان از جان خود گذشته بودند البته تنها برتری مصریها مواضع بهتر آنها بود که کمک زیادی به آنها نموده بود

مصریها دستور داشتند تا آخرین نفر مقاومت کنند موقعیت جبل مریم را دو گردان ۸۵ و ۸۹ چتربازان جمعی تیپ چتربازان به فرماندهی سرهنگ عزمی در اختیار داشتند و عزمی خود با باقیمانده تیپ که حالا کاملا منهدم شده بود و تنها توانسته بودند از باقیمانده تیپ دو گردان ۸۵ و ۸۹ را بصورت نیم بند بازسازی کنند و باقی نفرات را که در حدود کمتر از یک گردان میشد در داخل اسماعیلیه و با فرماندهی خود عزمی در حال ایجاد استحکامات دفاعی برای فاز بعدی نبرد بودند. عزمی میدانست نهایتا تا عصر آنروز میتوان موقعیت جبل مریم را نگه داشت و پس از آن اگر مدافعان در نفیشه و ابوعطوه هم از عهده اسراییلی ها برنیایند جنگ به داخل شهر کشیده میشود و باید بسرعت خود را آماده مقابله کنند. طبق دستور عزمی سرهنگ ابراهیم فرمانده کماندوهای الصاعقه که نیروهایش دو گردان بود در نفیشه و ابوعطوه استقرار داشتند
در هر دو موقعیت نبرد شدیدی در جریان بود.دفاع جانانه چتربازان در موقعیت جبل مریم بر روی کماندوهای الصاعقه تاثیر گذارده و این نیروها هم شدیدا مقاومت میکردند. از آنسو سپاه دوم هم که در جریان حمله اسراییلی ها بود ۴گردان توپخانه را مامور اجرای آتش بر روی اسراییلی ها کرده بود و این آتش توپخانه سنگین و دور برد مصریها که از توپهای کالیبر سنگین بهره میبردند بی شباهت به بمباران گروه بزرگی جنگنده بمب افکن نبود و این آتش سنگین توان اسراییلی ها را بسیار ضعیف کرده بود و اگر این آتش پشتیبانی وجود نداشت حالا شارون به اسماعیلیه رسیده بود. جالب اینجا بود که علاوه بر اینکه تمامی عوامل میدانی بر علیه شارون بود
وی در داخل اردوی اسراییلی ها هم وارد جنگ بزرگی شده بود و نیروهای خودی همگی در کار وی کارشکنی و اختلال میکردند. چند نوبت درخواست پشتیبانی هوایی برای قطع آتش توپخانه کرده بود ولی بدلایل واهی و نامعلومی انجام نشد.هلیکوپتر درخواست داد به وی ندادند ودر واقع نیروهای خودی وی را به این مخمصه انداخته بودند.
تلفات اسراییلی ها بسیار زیاد بود و شارون هیچ کار بیشتری از دستش برنمی آمد. این نبرد تاثیری بر روی شارون داشت که پس از این نبرد مسیر زندگی شارون تغییر کرد حتی یگانهای توپخانه سنگین خودی ها هم از پشتیبانی یگانهای زیرمجموعه او خودداری میکردند واین کارشکنی و رها کردن نیروهای شارون داشت تاثیر خود را میگذاشت.نیروهای اسراییلی برای اینکه کار بر شارون سخت تر شود عمدا جبهه سپاه دوم را آرام تر کرده بودند و این تثبیت نبرد در آن جبهه دست سپاه دوم برای پشتیبانی از مدافعین شهر را بازتر کرده بود و سرهنگ غزاله از ۸ گردان توپخانه ای که در آن منطقه استقرار داشتند ۴ گردان را مامور اجرای آتش سنگین بر روی نیروهای لشگر شارون نموده بود
نیروهای مدافع که وضعیت به هم ریخته نیروهای اسراییلی آنها را جسورتر کرده بود اقدام به طراحی یک ضد حمله برعلیه مهاجمین نمودند و کماندوهای ام الصاعقه در یک ضد حمله موفق یک گروهان اسراییلی را به محاصره در آورده و کاملا نابود کنند و کل گروهان کشته شدند

اقبال و شانس بار دیگر به کمک ژنرال شارون می آید

پس از ضد حمله موفق کماندوهای یگان الصاعقه که موجب انهدام کامل یک گروهان از نیروهای اسراییلی شد شارون شدت فشاررا بر روی موقعیت ابوعطوه و روستای نفیشه که محل استقرار کماندوهای ام الصاعقه مصری بود تشدید کرد و در حالیکه بخشی از عقبه نیروهای اسراییلی زیر آتش سنگین توپخانه سنگین و دوربرد مصریها قرار داشت شارون دستور اجرای یک تک دیگر را به محل استقرار کماندوهای مصری صادر نمود.یک گردان از چتربازان با پشتیبانی آتش سنگین زره پوشها اقدام به یک حمله دیگر به این دو روستا کرد و علیرغم فشار زیاد اسراییلی ها و در حالیکه فاصله بین دو طرف به کمتر از ۵۰ متر رسیده بود ولی مصریها قصد عقب نشینی نداشتند و شدیدا دفاع میکردند و صد البته مصریها این مقاومت جانانه خود را مدیون اقدام سرهنگ غزاله فرمانده توپخانه سپاه دوم بودند که بی اغراق بیشترین کمک را به مدافعان نموده بود، زیرا تسلیحات ارسالی شدیدا باعث تقویت جبهه مصریها شده بود و تا حد زیادی تانک ها و زره پوش های اسراییلی را زمینگیر نموده بود و ویژگی برجسته نیروهای مهاجم که توان زرهی آنها بود را کم رنگ کرده بودو از طرف دیگر آتش توپخانه مصریها بخش قابل توجهی از توان مانور و تحرک نیروهای اسراییلی را گرفته بود و صد البته ژنرال شارون را بشدت مستأصل کرده بود

طرح ژنرال شارون هم بدقت طراحی شده بود منتها مشکل عدم در اختیار داشتن اطلاعات دقیق از وضعیت نیروهای مصری وی را حیران و سرگردان کرده بود ( در کل در جنگ سال ۱۹۷۳عمده مشکل اسراییلی ها ضعف اطلاعاتی آنها در تمامی رده ها بود که این امر نقش سازمانهای اطلاعاتی را در پیشبرد جنگ و طراحی درست عملیاتها نشان میدهد) البته اگرچه شارون و نیروهایش به هیچ کدام از اهداف مستقیم عملیات نرسیده بودند ولی دستکم فشار از روی نیروهای درگیر در کانال برداشته شده بود و جبهه جنگ در آنسو به نوعی تثبیت شده بود

بهرحال علیرغم حمله سنگین اسراییل ،مقاومت شدید مصریها سبب پس زدن این حمله اسراییلی ها شد ، این حمله باعث انهدام چند دستگاه تانک و کشته شدن شماری دیگر از نیروهای اسراییلی شد

سوای از کشته ها شارون با تعداد زیادی زخمی که اغلب حال وخیمی داشتند مواجه بود ، هرچقدر شارون اصرار میکرد که چند هلیکوپتر برای جابجایی مجروحان اعزام شود مرغ ژنرال بارلو یک پا داشت و انگار قسم خورده بود که مانع هر اقدامی از طرف شارون شود. رفته رفته هوا رو به تاریکی میرفت و ادامه درگیری در این شرایط اصلا به صلاح نبود

پذیرش آتش بس وپایان جنگ‌

در حالیکه نیروهای زرهی لشکر تحت فرمان ژنرال شارون برای اشغال اسماعیلیه خود را به آب و آتش میزدند ژنرال اسماعیل و سادات در یک اقدام غیرقابل پیش بینی و عجیب و علیرغم اینکه هنوز برتری در اختیار مصریها بود بخاطر یک تصور اشتباه از میدان جنگ اقدام به تماس با اسراییلی ها و مذاکره برای پایان جنگ کردند

در واقع نیروهای ژنرال شارون علیرغم شکست سنگین در جبهه اسماعیلیه ولی وجود سایه کمرنگی از آن که در حال تقلا برای جمع و جور نمودن کشته و زخمی های پر تعداد خود بودند باعث وحشت ژنرال اسماعیل و انور سادات شده بود
برخلاف روال حاکم در میدان جنگ که کاملا به نفع مصریها در حال پیشرفت بود سادات تصور نموده بود که ژنرال شارون و نیروهایش عنقریب سپاه دوم را به محاصره در آورده و از آنطرف سپاه سوم مصر نیز در خطر محاصره قرار میگیرد از آن گذشته شهر اسماعیلیه هم در خطر سقوط قرار دارد و پس از سقوط اسماعیلیه دیگر هیچ کس جلودار اسراییلی ها نیست و به همین دلیل اقدام به مذاکره برای آتش بس نمود و جالب اینجا بود که تا ساعاتی قبل از آتش بس رسمی فرماندهان ارشد مانند ژنرال شازلی بی اطلاع بودند.
در همان زمان ژنرال شازلی با ژنرال خلیل در حال طراحی یک حمله توسط بخشی از نیروهای سپاه دوم برای تمام کردن کار یگان پیش تاخته ژنرال شارون بودند ، آنها به خوبی درجریان وضعیت از هم پاشیده یگانهای اسراییلی در اطراف اسماعیلیه بودند و قرار بر این بود که بسرعت و با استفاده از تمامی ظرفیت نیروهای سپاه دوم بسمت اسماعیلیه حرکت داده شوند و فردا صبح حمله اصلی برای شکستن محاصره اسماعلیه و از بین بردن نیروهای شارون آغاز شود در آخرین لحظات که نیروها آماده حرکت بودند به فرماندهان خبر پذیرش آتش بس داده شد و ژنرال شازلی هرچه سعی کرد به سادات بفهماند که اگر یکروز دیگر آتش بس به تعویق بیفتد یگان پیش تاخته اسراییلی ها کاملا منهدم خواهد شد، ولی سادات تصمیم خود را گرفته بود و کاری از کسی ساخته نبود و شازلی تنها کاری که از دستش ساخته بود گریه بحال وضعیت اسفناک مصر و حاکمان ناکارآمدی که در راس آن بود.
در واقع شارون اگرچه تا مرز نابودی رفته بود ولی ندانسته خدمت بزرگی به اسراییل نموده بود و استقرار نیروهای او در پشت دروازه اسماعیلیه سبب تزلزل و وحشت در سطح فرماندهان عالی مصر شد

بارسیدن شب موقتا نبرد در پشت دروازه اسماعیلیه متوقف شد و برخلاف مصریها که بشدت پس موفقیت های امروز خود روحیه گرفته و مشغول طرح نقشه و طرح عملیاتهای دفاعی بودند شارون و فرماندهانش اصلا دل و دماغ نداشتند.
فرصت شارون به اتمام رسیده بود و وی همه چیز را باخته بود و تنها در انتظار تماس ژنرال موشه دایان و توبیخ خود بود.در اردوی اسراییلی ها وضعیت اسفناکی بود افراد زیادی کشته و زخمی شده و لشکر کاملا مضمحل و پاشیده بود و اصلا با این وضعیت توان جنگیدن نداشتند
ژنرال شارون بیشتر از دست خودیها ناراحت بود که بخاطر لج بازی با وی باعث کشته و زخمی شدن این همه سرباز اسراییلی شده بودند

نزدیکیهای صبح شارون را پای رادیو خواستند و زمانیکه شارون پاسخ داد برخلاف انتظار وی که منتظر توبیخ و مجازات خود بود حکم پذیرش آتش بس را به وی اعلام و دستور ترک جنگ اعلام شد ، هیچگاه اقبال شارون تا این حدی بلند نبود و شانس به یاریش نیامد تا چند لحظه شوک زده تنها نگاه میکرد
با رسیدن صبح تازه مشخص شد دو نیروی متخاصم آنقدر به هم نزدیک هستند که در برخی مناطق کمتر از ۲۰ متر با یکدیگر فاصله دارند.ولی دیگر دستور آتش بس به هردو طرف ابلاغ شده بود
برخلاف تصور شارون در بازگشت به اسراییل از وی و نیروهایش مانند یک نیروی فاتح تقدیر و استقبال شد و در حالیکه خود او هم تعجب میکرد و در حالیکه شکست را پذیرفته بود یک شبه تبدیل به یک قهرمان شده بود در واقع در اسراییل همه میدانستند که سادات فریب حضور شارون پشت دروازه اسماعیلیه را خورد و مهم این بود دیگر کسی کار به این نداشت که شارون به اهداف خود رسید یانه !

ولی شارون هرگز رفتار نیروهای خودی و خنجر زدن انها را از پشت بخود و تصمیمات مبتدیانه مسئولان رده بالا را فراموش نکرد و پس از بازگشت برای دراختیار داشتن قدرت لازم برای آنچه که وی نبرد برای عزت اسراییل مینامید اقدام به تشکیل حزب لیکود با کمک برخی از هم فکرهای خود نمودو بعدها به عنوان رئیس این حزب به مقام نخست وزیری اسراییل هم رسید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن