ناوهای جنگی

شناور اثر سطحی آکروپلان کلاس لون

شناور اثر سطحی آکروپلان کلاس لون

مینا گلرو

در اواخر دهه ۱۹۶۰ اتحاد شوروی با مشکلی بسیار بزرگ مواجه شده بود
این تهدید جدید خطر زیردریایی های اتمی ایالات متحده بود ( آنزمان هنوز موشک بالستیک خیلی بعنوان یک حامل مناسب اتمی مطرح نبود و در دست توسعه بود حامل های اتمی بمب افکن های بلند پرواز و زیر دریایی های اتمی بحساب می آمدند ) شوروی توانسته بود با دستیابی به فن آوری موشک های دفاع هوایی و توسعه یک شبکه دفاع موشکی بسیار فشرده و متراکم که از پشتیبانی پر تعداد هواپیماهای شکاری بهره میبرد تا حد زیادی خطر بمب افکن های غرب را خنثی کند
ولی حال با تهدیدی بسیار جدی زیر دریایی ها روبرو بود ، البته اتحاد شوروی خود نیز دارای زیردریایی های اتمی بود ولی خطر زیردریایی های امریکا جدی تر بود زیرا زیر دریایی های ایالات متحده توسط ناوگان سطحی بسیار قدرتمندی پشتیبانی میشد و سلاح موثر شوروی یعنی هواپیماها و بالگردهای گشت دریایی قادر به جستجو و شکار این زیردریابی ها نبودند ولی درغرب کاملا بالعکس بود ، شوروی شناور رزمی مناسب اقیانوس پیمایی نداشت ( به همین علت در شوروی هم بحث توسعه ناوهای هواپیمابر و رزم ناوهای سنگینی چون کلاس کیروف و کلاس اسلاوا که نمونه سبکتر و ساده تر کیروف بود مطرح شد )زیر دریایی های شوروی برای حمله به خاک اصلی امریکا باید بر روی توان خودشان حساب میکردند و برای رسیدن به خاک امریکا باید از مسیر کشورهای زیادی که عضو ناتو بودند عبور میکردند همگی این کشورها مانند بریتانیا خود صاحب ناوگانی بسیار قدرتمند بودند از آنها که عبور میکردند به سد ناوگروه های گسترده ایالات متحده میخوردند و از آنهم که عبور میکردند باید از سد هواپیماهای گشت دریایی امریکا نظیر پی -۳ ها عبور کرده و در نهایت به خان آخر یعنی شناورهای گارد ملی که حفاظت از خاک اصلی امریکا برعهده آنها بود میرسیدند لذا شانس حمله و‌موفقیت برای آنها بسیار ناچیز بود ( کلا شوروی تا پیش از دسترسی به موشک های بالستیک تخم مرغ های خود را در سبد اروپا چیده بود ، و حمله به اروپا را در دستور کار داشت زیرا بخوبی میدانست که شانس حمله به خاک اصلی امریکا بسیار سخت است ) در بحران موشکی کوبا شوروی ۳ زیر دریایی خود را حامل موشک های کوتاه برد اتمی برای در تیرس داشتن خاک اصلی امریکا و حمله متقابل در صورت نیاز اعزام نمود ، این زیر دریایی ها قرار بود ابتدا به کوبا بروند و پس از یک توقف کوتاه به سمت سواحل امریکا حرکت کنند ولی موضوع جالب این بود که این زیردریایی ها حتی پیش از رسیدن به کوبا توسط هواپیماهای گشت دریایی امریکا کشف و تعقیب میشدند نهایتا شوروی که متوجه کشف زیردریایی ها شده بود ماموریت را لغو نمود

بهرحال در چنین وضعیتی کفه ترازو به نفع امریکا سنگینی میکرد لذا شوروی بدنبال ساخت سلاحی برای ایجاد توازن بود
این سلاح باید دارای قابلیت هایی مانند چالاکی بالا ، سرعت عمل زیاد و سلاح مناسب باشد و برعلیه ناوگان سطحی امریکا بتواند وارد عمل شود ، با توجه به اینکه اگر ناوگان سطحی امریکا را متوقف میکرد آنگاه هواپیماهای گشت دریایی شوروی براحتی زیر دریایی های امریکایی را پیدا میکردند

اکرانوپلان کلاس لون

شوروی سال ۱۹۷۰

کارخانجات هواپیماسازی برییوف در شوروی یک سازنده متفاوت بود که با دیگر کمپانی های شوروی مانند میگ یا سوخو و‌توپولف و دیگر کارخانجات یک تفاوت بزرگ داشت و آن اینکه این شرکت بیشتر بر روی هواپیماهای خاصی تمرکز داشت که مناسب بازار تجاری بود ، مانند هواپیماهای آب نشین که بر روی سطح دریا قابلیت نشست و برخاست را داشتند ، لذا غرب حساسیت های کمتری بر روی چنین شرکتهایی داشت و‌چنین شرکتهایی با برخی از کشورهایی که اگرچه جزو محور غرب بحساب می آمدند ولی وابستگی کمتری داشته و استقلال عمل نسبی داشتند مانند ژاپن ، استرالیا ، اسپانیا و دیگر کشورهای غربی دارای روابط خوبی بوده و برای محصولات غیر نظامی خود از برخی فن آوری های آنها استفاده میکردند ( البته این موضوع بخاطر برخی سو استفاده های شوروی بعدها کلا قطع شد مثلا شوروی نوعی فن آوری ژاپنی را از شرکت ساکورا که بر روی فن آوری های دوربین های فیلمبرداری و تصویر برداری متمرکز بود را برای مصارف غیرنظامی دریافت ولی آنرا بر روی زیردریایی های اتمی خود استفاده نمود و بعدها غرب با چالش زیادی بخاطر حماقت این شرکت ژاپنی مواجه شد )
بهرحال در آنزمان هم شرکت بریوف با یک طراح هواپیمای ایتالیایی با نام رابرت بارتینی همکاری داشت.
این طراح بارها با مهندسان شوروی دربین صحبت های خود از طرحی صحبت کرده بود که هم میتوانست یک هواپیما باشد و هم یک کشتی ولی در غرب چنین طرحی طرفداری نداشت و طرح وی بدون اینکه علاقمندی پیدا کند در حد روی کاغذ مانده بود ، دلیل آنهم این بود که اگرچه طرح وی بسیار خلاقانه و مدرن بود ولی جنبه کاربردی نداشت و یک طرح لاکچری و شیک تجاری میتوانست باشد ، چون نه میشد آنرا یک کشتی دانست و نه یک هواپیما ، از سوی دیگر ساخت چنین وسیله ای مستلزم زیرساخت های گسترده ای بود که هم از امکانات ساخت سازه هایدریایی برخوردار باشد و هم هواپیما سازی باشد ، حال چنین طرحی با تمامی این هزینه ها میتوانست تنها بعنوان یک وسیله تفریحی مورد استفاده قرار گیرد

در همین زمان شوروی از تمامی شرکت های فعال در زمینه هوا فضا و کشتی سازی خواستار ارسال طرحی شده بود که بتواند در مقابل نیروی دریایی امریکا موثر باشد ، مهندسان و مدیران شرکت بریف فکری به ذهنشان رسیده بود.
اگر طرح بارتینی با اندکی تغییر از یک وسیله تفریحی به یک جنگ افزار تبدیل میشد آنگاه قابلیت های بسیار زیادی میتوانست داشته باشد
به همین دلیل ضمن تماس با بارتینی از وی خواستند نمونه ای از طرح خود را ارائه نماید و آن را مورد ارزیابی قراردادند

طرح بارتینی ویژگی های بسیار بارزی داشت. در حالت عادی هواپیماهایی که به ناوگروه نزدیک میشدند بسرعت توسط رادارهای ناو گروه کشف و هواپیماهای جنگنده آماده ناو بسرعت برای مقابله پرواز میکردند و قبل رسیدن آنرا رهگیری مینمودند
از سوی دیگر شناورها هم علاوه بر اینکه توسط بالگردها و هواپیماهای گشت دریایی از فاصله بسیار دوری کشف میشدند بعلت سرعت کم اهدافی بسیار ایده آل برای هواگردهای ناوگروه بودند.
طرح بارتینی اگرچه از سرعت یک هواپیما برخوردار بود ولی بدلیل پرواز بروی سطح آب از چشم رادارهای هوایی مخفی میماند و بعنوان یک شناور هم زمانی دیده میشد که دیگر برای عکس العمل متقابل زمان بسیار کم‌بود و در چشم بر هم زدنی این هواپیمای شناور موشک های خود را شلیک و از صحنه میگریخت

بارتینی طرح خود با عنوان VVA-14 را پس از تایید البته مشروط برتغییراتی ، بسرعت کامل و تغییرات مورد نظر نیروی دریایی را در آن اعمال و آماده ساخت پیش نمونه کرد این طرح در همان شرکت برییف به تولید میرسید و در واقع با مشارکت بارتینی با شرکت برییف بحساب می آمد

و در نهایت پیش نمونه ای تولید گردید. طرح در واقع یک هواپیمای دوزیست بود که در بخش موتور و پیشرانه و سیستم های الکترونیکی هواپیما و در بخش سازه و بدنه کشتی به حساب میرفت ، این هواپیما قادر به پرواز تا ارتفاع پایین و معینی بود و در صورت نیاز بر روی سطح آب شناور میشد

برای حفظ اسرار این کشتی پرنده که در آنزمان یک فن آوری سری بحساب میامد تولید آن را در سواحل دریای خزر پیگیری میکردند که یک دریای بسته و غیر قابل دستیابی بود
البته در سال ۱۹۷۴ رابرت بارتینی فوت کرد و طرح او برای مدتها مسکوت ماند آنهم در شرایطی که VV-14 که وی طراحی نموده بود ۱۰۳ پرواز آزمایشی موفق را طی نموده بود ،

پس از مرگ رابرت بارتینی همانگونه که گفته شد یکی از مهندسان درگیر در پروژه بارتینی مسؤل به سرانجام رساندن و اتمام پروژه وی شد
ظاهرا دولت وقت شوروی بسیار به توانایی و قابلیت این کشتی پرنده اطمینان داشت
نام این مهندس روتیسلاو ایگوونویچ الکسیوو بود
وی کار بسیار دشواری درپیش نداشت زیرا اغلب کار طراحی و توسعه را بارتینی انجام داده بود و نقشه ها و تمامی حاصل دستاوردهای وی اکنون در دست الکسیو بود و وی با استفاده از تمامی نقشه ها و گزارشات کاری و دیگر اسناد موجود از زمان رابرت بارتینی شروع به طراحی و ساخت یک اکروپلان که بعدها به اکروپلان کلاس لون شناخته میشد کرد البته تنها موردی که وی بذای ان تحت فشار قرار داشت زمان بود زیرا رهبران و فرماندهان ارتش با توجه به تهدید بالای ناوگان زیر سطحی غربی ها خواستار ورود هرچه سریعتر این جنگ افزار جدید خود بخدمت بودند برای وی زمان بسیار مهم بود با تمام این اوصاف یکسال بعد از مرگ بارتینی مهندس الکسیو موفق به ساخت پیش نمونه طرح خود نمود و اکروپلان پیش نمونه خود را اماده انجام تست های مختلف کرد

البته علیرغم اینکه پروژه الکسیو تحت تاثیر و البته زیر سایه طرح بارتینی انجام گرفت ولی دستکم از نظر ظاهری شباهت خیلی زیادی بین دو پروژه وجود نداشت و طرح وی دارای تفاوتهای اساسی از نظر ظاهری با طرح پیشین که متعلق به بارتینی بود داشت طرح بارتینی بیشتر شبیه به یک لاک پشت بزرگ بود در حالیکه طرح الکسیو از نظر طراحی شبیه به یک کشتی بود و دارای بالچه هایی مانند کانارد در طرفین خود بود که موتورها بر روی ان نصب شده بودند

ویژگی های فنی

اکروپلان الکسیو از 8 موتور توربوجت بهره میبرد که ساخت شرکت کوزینتسف بودند و از نوع Kuznetsov NK-87 بهره میبرد که هرکدام از توان حداکثر 28600 پاوند قدرت برخوردار بودند و اکروپلان را به حداکثر سرعت 550 کیلومتر در ساعت میرساند ، و سرعت کروز اکروپلان 450 کیلومتر در ساعت بود.این موتور به شکل اختصاصی برای همین کلاس  ساخته شده بود و بعد ها روی هواگرد و یا شناور اثر سطحی دیگیر نصب نشد

حداکثر برد عبوری اکروپلان 2000 کیلومتر بود و برد رزمی ان تقریبا700  کیلومتر بود
توان و ظرفیت حمل محموله کامل اکروپلان 137 تن بود که شامل محموله و سوخت میشد وزن خالی اکروپلان 286000 کیلوگرم بود و حداکثر وزن اکروپلان پس از بارگیری کامل 380000 کیلوگرم بود
اکروپلان کلاس لون از طولی برابر با 73/8 متر برخوردار بود و در حال پرنده دارای ارتفاعی برابر با 5 متر بود
دارای دو بالچه جهت نصب موتورها بود و موتورها بر روی بالچه ها بصورت چهار موتور در هر سمت نصب میشدند
ارتفاع اکروپلان هم 19/3 متر بود و اکروپلان دارای 15 خدمه بود که شامل 6 افسر و 9 ملوان میشدند
از نظر تجهیزات الکترونیکی ، اکروپلان لون دارای یک رادار جستجوی Puluchas بود  که در دماغه نصب شده بود ودارای برد جستجو 200 کیلومتر بود اگرچه بر کشفش بر ضد شناور بزرگ حدود 130 کیلومتر بود ..

سلاح این کشتی پرنده را 6 فروند موشک P-270 موسکیت Moskit تشکیل میداد .پی270 یک موشک مافوق صوت  ساخت شوروی است که دارای چهار موتور رم جت است و دارای سرعت 3 ماخ در ارتفاع بالا و 1.6 ماخ در ارتفاع پایین بود و بسته به ارتفاع پروازی بردش 120 تا 250 کیلومتر بود. این موشک رادار فعال بهترین موشک ضد کشتی شوروی بود  که به دلیل سرعت بالایش کارایی فوق العاده ای داشت.دست کم یک بار این موشک از این شناور تست شد که عکس های ان نیز در دسترس است  اگرچه این وسیله از ویژگی های یک هواپیما ، بالگرد ، کشتی و هاورکرافت برخوردارد بود ولی سازمان بین المللی کشتیرانی انرا بعنوان یک کشتی دریایی طبقه بندی کرده بود
در روسی نام لون به معنای پشه است

اکروپلان لون جهت حرکت قدرت لازم را از 8 دستگاه موتور توربوجت خود که بر روی کاناردهای خود در جلو و بصورت دو دسته 4 دستگاهی بر روی هر کانارد در قسمت جلو نصب بودندو هرکدام توان تولید حداکثر 28600 پوند قدرت معادل 127/4 کیلوگرم را داشت میگرفت

البته این سلاح هم مانند برخی از سلاحهای شوروی که کا گ ب با تبلیغات زیاد از آن یک هیولای هولناک ساخته بود بعدها نشان داد بهیچوجه سلاح مناسبی نیست و تنها در قالب یک استراتژی و در ترکیب با دیگر سلاحها ممکن است ایجاد خطر کند
از ضعف های این سلاح هزینه های عملیاتی بسیار سنگین آن و عدم کارایی کامل آن بود این سلاح نه از قابلیت های یک هواپیمای جنگنده برخوردار بود و نه صاحب توانایی های یک ناوشکن رزمی بود در حالیکه چند برابر آنها هزینه ساخت و عملیاتی نمودن آن میشد.
از ضعف های عمده آن نداشتن سلاح دفاعی مناسب بود ، حالیکه یک جنگنده به موشک های هوا به هوا مسلح و یک شناور هم از توپ های مناسب سنگین بهره میگیرد. این جنگ افزار تنها مسلح به موشک های ضد کشتی بود و چند مسلسل نه چندان سنگین بود و حتی در مقابل یک ناوچه متوسط هم بی دفاع بود. از طرفی برد خیلی زیادی نداشت و در واقع تنها قادر به عملیات در نزدیک سواحل خودی بود
در نهایت بعنوان یک جنگ افزار دفاع ساحلی میتوانست ایفای نقش کند ولی بازهم شوروی به آن چیزی که در نظر داشت یعنی حمله به ناو
به ناوگروه امریکا در مناطق دور دست و در اقیانوس ها و همچنین پشتیبانی از زیر دریایی ها و هواپیماهای گشت دریایی بلند پروازی مانند توپولف نرسید تا این واقعیت را بما نشان دهد که هر سلاحی کارایی و قابلیت های خود را دارد و شما با یک جنگ افزار هیچگاه قادر به انجام کارایی طیف گسترده ای از تسلیحات دیگر نخواهید شد و از سوی دیگر هیچ سلاحی بتنهایی قادر به مقابله با انبوهی از تسلیحات دشمن نیست و تنها در قالب یک استراتژی و در ترکیب با تسلیحات دیگر میتواند موفق شود
در واقع اکروپلانها قرار بود در شوروی نقشی را بازی کند که در کشور کره شمالی موشک بالستیک.
یعنی انجام وظیفه در نقش چند جنگ افزار زیرا هم قرار بود در نقش یک ناو محافظ ، هم یک هواپیمای گشت دریایی و هم در نقش ضد کشتی ظاهر شود ولی در نهایت تنها یک جنگ افزار بسیار گرانقیمت از آب درآمد که قادر بود گوشه کوچکی از وظایف هر کدام از آنها را انجام دهد آنهم با ریسک بسیار زیاد زیرا بسیار آسیب پذیر و بی دفاع بود
به همین دلیل هم هرگز در کشورهای دیگری حتی کشورهای بلوک شرق ، مانند چین که از بودجه و امکانات کافی برخوردار است قرار نگرفت زیرا شتر گاو پلنگی بود که قادر به انجام کار هیچکدام هم نبود

در نهایت تنها نمونه VVA-14 با مرگ طراح ان یعنی بارتینی به موزه منتقل و هم اکنون در موزه نظامی فدراسیون روسیه قرار دارد

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن