تاریخ

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت سوم)

از آغاز دوره دوم جنگ با روسیه تا ماجرای گریبایدوف

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت سوم)

قسمت سوم

شرایط متشنج  قفقاز بعد از گلستان

یکی از کسانی که بیشترین منفعت را از معاهده گلستان برد سرگوراوزلی سفیر وقت بریتانیا در خاک ایران بود. اوزلی به محض امضای این معاهده ننگین به دعوت تزار الکساندر اول به سنت پترزبورگ رفت و شخصا مورد تقدیر امپراتور روسیه قرار گرفت و به منظور تشکر از نقش اش به منظور تنظیم معاهده گلستان از دولت روسیه نشان الکساندر نوسکی(از مدال های افتخار روسیه ) به همراه هدایای گرانبهای دیگر دریافت کرد. اما سرگور اوزلی تنها برنده این معاهده بود چرا که امضای گلستان بحران در قفقاز را چند برابر کرد اگر چه معاهده گلستان به بیش از ده سال نبرد خانمان سوز در منطقه قفقاز پایان داد و مردم این منطقه را از پایان جنگ خوشحال کرد اما به سرعت اثرات شوم این معاهده بر مردم منطقه نمایان شد. منطقه قفقاز برای هزاران سال تقریبا به صورت مداوم جزیی از خاک ایران بود. اگرچه این منطقه از دوره هخامنشیان همواره بخشی از خاک ایران محسوب می شد اما این منطقه تقریبا به صورت فدرالی و توسط خاندان های بسیار قدیمی و با سابقه این منطقه اداره می شدند. شاهزادگان گرجی و ارمنی و حتی خانات مسلمان همواره در امور داخلی خود  تقریبا مستقل بودند . اگرچه تنوع قومی و مذهبی در این منطقه بسیار  زیاد بود(گرجی،ارمنی و مسلمان) اما تقریبا هم زیستی مسالمت آمیزی با یکدیگر داشتند. اما بعد از الحاق این مناطق به روسیه تقریبا تعادل اجتماعی منطقه برهم خورد. حکام مسلمان زیر دست افسران و فرمانداران روس قرار گرفتند و به دلیل تفاوت مذهبی مدام با اشغالگران جدید روسی درگیر می شدند.

حتی بسیاری از شاهزادگان گرجی با وجود اشتراک مذهبی با روسیه بارها دست به قیام برضد روسیه زدند ، که معروف ترین آنها شورش اسکندر میرزا بود که بیش از یک دهه به طول انجامید. همچنین به طرز عجیب و غریبی خطوط مرزی دو کشور ایران و روسیه در عهدنامه گلستان مشخص نشده بود. درواقع خطوط مرزی دو کشور به صورت بلاتکلیف رها شده بود. در قرار داد گلستان تنها قید شده بود که روسها هرچه تا زمان امضای عهدنامه در تصرف خود داشتند مالک باشند .همین مسئله باعث سردرگمی هزاران نفر ایلات و عشایری شده بود که هرسال مجبور به ییلاق و قشلاق در منطقه بودند.برخی خوانین محلی هم به منظور کسب منافع شخصی خود به این اختلافات مرزی دامن می زدند.یکی از این حاکمان حسین خان قاجار حاکم ایروان بود. او علاقه ای به پرداخت مالیات به دولت ایران نداشت و برای اینکه از آتش خشم عباس میرزا درامان بماند و به ایروان لشکر نکشد دوست داشت آتش جنگ بین ایران و روسیه را دوباره شعله ور کند.حسین خان قاجار برای سرگرم کردن عباس میرزا مدعی شد روسها قصد تصرف مناطق اطراف دریاچه گوگچه که مرتع عشایر ایرانی به شمار می رفت را دارند و اگر روسها آنجا را تصرف کنند ایروان نیز به دست آنها خواهد افتاد.

خطوط مرزی ایران و روسیه بعد از معاهده گلستان و پیش از ترکمنچای(خط سیاه رنگ)
خطوط مرزی ایران و روسیه بعد از معاهده گلستان و پیش از ترکمنچای(خط سیاه رنگ)

یکی دیگر از موارد اختلاف ماجرای حسینقلی خان بادکوبه ای (طراح قتل ژنرال سی سیانف) با ماموران روس در منطقه تالش بود. او در آن زمان حاکم اردبیل و تالش بود  بعد از تصرف منطقه اجارود که جزو قلمرو روسها نبود با آنها درگیر شد. او بارها به فتحعلی شاه نامه نوشت و تقاضای تنبیه روسها را کرد. خوانین محلی تالش نیز از تسلط روسها در منطقه راضی نبودند و مدام با آنها درگیر می شدند.بدرفتاری های ادامه دار افسران و فرمانداران جدید روسیه با مردم قفقاز باعث شد تا از سوی از سوی روسای ایلات و عشایر و خانات منطقه عریضه هایی به دست روحانیون  کربلا و نجف  و همچنین دربار تهران برسد.  که در آن از ظلم و ستم روسها شکایت کرده بودند. این شکایات مردم قفقاز و همچنین درگیری های مداوم مرزی ذهن علمای مذهبی و مردم عادی را برای شروع دوباره جنگ آماده می کرد. این اتفاق در حالی رخ می داد که عباس میرزا با توجه به تجربیاتی که از دوره اول جنگ با روسها به دست آورده بود به هیچ وجه مایل به آغاز جنگ نبود. جالب اینکه دولت روسیه نیز هیچ تمایلی به جنگ نداشت.

چرا روسیه جنگ نمی خواست

تزار الکساندر اول یکی از عجیب ترین امپراتوران خاندان رومانف بعد از 24 سال سلطنت در نوامبر 1825 به طور ناگهانی از سلطنت استعفا داد. الکساندر هیچ فرزندی نداشت و طبق قانون باید تاج و تخت به برادر دومش کنستانتین می رسید اما او 2 سال قبل از کناره گیری الکساندر به برادرش گفته بود هیچ علاقه ای به جانشینی او ندارد. در نتیجه با استعفای الکساندر اول باید تاج و تخت نصیب نیکلای کوچکترین برادر الکساندر می شد. اگرچه کنستانتین هیچ علاقه ای به سلطنت نداشت اما اشراف و افکار عمومی روسیه هیچ اطلاعی از این موضوع نداشت و به محض اعلام جانشینی نیکلای جرقه یک شورش عظیم در روسیه زده شد. امپراتوری رومانف تا  آن زمان طغیان های داخلی بسیاری را تجربه کرده بود اما شورشی که در آغاز سلطنت نیکلای رخ داد و به شورش دکابریست ها یا دسامبریست ها معروف شد شورشی کاملا متفاوت بود. بسیاری از افسران و حتی اشراف بلند پایه روسیه که از حکومت استبدادی تزاری خسته شده بودند به بهانه به سلطنت نرسیدن گراندوک کنستانتین شورشی بی سابقه را آغاز کردند. قرار بود توطئه گران با همکاری سربازخانه سنت پترزبورگ در روز تاجگذاری نیکلای او را از سلطنت خلع کنند. اما عجایب تاریخ روسیه به اینجا ختم نشد و دقیقا در روز اول دسامبر1825 تزار سابق یعنی الکساندر اول  به طور ناگهانی درگذشت و اوضاع را برای نیکلای سخت تر کرد.

تزار الکساندر اول. او عجیب ترین تزار خاندان رومانف بود که به طور ناگهانی از سلطنت استعفا داد و بعد از او افول تدریجی قدرت روسیه تزاری آغازشد
تزار الکساندر اول. او عجیب ترین تزار خاندان رومانف بود که به طور ناگهانی از سلطنت استعفا داد و بعد از او افول تدریجی قدرت روسیه تزاری آغازشد

نقشه هولناک دکابریست ها دقیقا طبق برنامه انجام شد دقیقا درروز 14 دسامبر و در لحظه ادای سوگند تزار جوان فریاد های شورش در سنت پترزبورگ و کیف آغاز شد. شورشیان با فریاد های مرگ بر نیکلای و درود بر کنستانتین آماده کشتن تزار جدید شدند. اما نیکلای خونسردی خود را حفظ کرد به سرعت دستور ورود توپخانه سنگین به خیابان های سنت پترزبورگ را صادر کرد. بلافاصله قتل عامی وحشتناک آغاز شد.شورش دکابریست ها در نهایت با ورود سواره نظام سلطنتی به خیابان های سنت پترزبورگ و کیف و استفاده از توپخانه با کشته شدن سه هزار نفر از افسران،سربازان و حتی برخی از اشراف بلند پایه روسیه پایان یافت. این شورش باعث وحشت تزار نیکلای اول و کل دولت روسیه گردید چرا که تزار برای سربازان و افسران ارتش روسیه حکم یک پدر و حتی خدای زنده را داشت و شورش و نافرمانی این افراد برضد تزار نشانه دهنده وجود  یک بحران عمیق در دولت روسیه بود. شورش دکابریست ها تا ماهها دولت نیکلای و پلیس مخفی او را درگیر کرد و به همین خاطر زمانی که اختلافات مرزی با ایران آغاز شد تزار جدید به هیچ وجه علاقه ای برای آغاز یک جنگ بیهوده با ایران را نداشت.

دولت روسیه به دلیل همین شرایط به سرعت سفیری برای حل اختلافات پیش رو راهی تهران کردند.  عباس میرزا هم یک نفر را برای حل اختلافات مرزی نزد ژنرال یرمولف  روانه کرد و خودش نیز برای نظارت به  منطقه تالش رفت. این اقدامات به طور موقت باعث کاهش  اختلافات مرزی گردید . اما هیچ کدام از این اقدامات نه مردم محلی و نه روحانیون طرفدار جنگ با روسها را راضی نکرد. تا جایی که برخی از علما عباس میرزا را به اخلال در امر جهاد مسلمین برضد کفار متهم کردند.درحالی که سفیر تزار نیکلای اول  برای حل اختلافات مرزی منطقه سلطانیه رسیده بود جمعی از روحانیون  و طرفداران جهاد برضد روسها از اصفهان و تهران به سمت آذربایجان حرکت کردند حرکت این افراد دقیقا با ورود سفیر روسیه به سلطانیه همزمان شد و همین مسئله باعث شد تا فتحعلی شاه براثر این اتفاق و همچنین تحریکات برخی درباریان سفیر روسیه  را به حضور نپذیرد و همین مسئله زمینه ساز بحرانی شدن روابط ایران و روسیه شد.از نکات جالب توجه دربار ایران در سال های بعد از امضای معاهده گلستان امیدواری خوش بینانه  دربار قاجار به دولت انگلستان بود. حتی عباس میرزا ولیعهد و فرمانده ارتش ایران نیز امیدوار به کمک انگلستان در باز پس گیری مناطق اشغالی از روسیه بود.

آغاز تدارکات جنگ

زمانی که دولت  قاجار در آستانه دوره دوم جنگ های ایران و روسیه قرار گرفت سی سال از سلطنت فاجعه بار فتحعلی شاه می گذشت. ارتش ایران  در وضع فاجعه باری بود و حتی نیمی از قدرت ارتش آغا محمد خان قاجار را نداشت.براثر شورش های  مداوم داخلی و نبرد با عثمانی  و روسیه نیروهای ایران بشدت فرسوده شده بودند.  معضل اصلی دولت ایران در آن سال ها نداشتن یک ارتش دائمی و همیشه آماده بود. در دوره فتحعلی شاه با وجود تلاش های نصفه و نیمه و ناقض عباس میرزا و افسران فرانسوی بازهم ارتش ایران همان نیروهای نامنظم و عشایری بودند.  جالب اینکه فتحعلی شاه و اطرافیانش از شکست فاجعه باری که منجر به عهدنامه گلستان شد درس عبرت نگرفته بودند و بازهم  خساست شاه و دشمنی  بزرگان دربار با عباس میرزا کار را برای ولیعهد بدشانس قاجار سخت کرده بود. با وجود اینکه عباس میرزا به هیچ وجه  علاقه ای به آغاز دوباره جنگ با روسیه نداشت اما وقتی پدرش او را مامور به آغاز جنگ با روسیه کرد با جدیت مشغول آموزش نیروها و تقویت استحکامات مرزی شد. عباس میرزا به خوبی می دانست که نیروهایش به هیچ وجه برای آغاز سریع جنگ آماده نیستند به همین خاطر سعی داشت دستکم تا یک سال آینده از شروع جنگ جلوگیری کند. فتحعلی شاه نامه های به حکام محلی در شمال غرب کشور نوشت و به آنها دستور داد ارتش ایران را تقویت کنند. به سرعت صدها سرباز داوطلب و آموزش ندیده از شهرهای مختلف ایران راهی تبریز شدند و عباس میرزا سعی کرد با کمک افسرانی مثل لیندسی (او به مقام فرماندهی لشکر تبریز هم رسید)و سرگرد هارت انگلیسی که کماکان در خدمت ارتش ایران بودند این نیروهای ناهمگون را تبدیل به سربازانی کارآمد بکند. اگرچه عباس میرزا قصد شروع سریع جنگ  را نداشت اما هیجان ملی مذهبی مردم و روحانیون در کنار توطئه های جاسوسان بریتانیا اوضاع را جور دیگری پیش برد. یکی از اولین درگیری ها در منطقه لنکران آغاز شد.

نقش اللهیار خان در آغاز جنگ با روسیه

یکی از معروف ترین و بدنام ترین این جاسوسان الهیار خان آصف الدوله صدراعظم وقت دربار قاجار بود. الهیار آصف الدوله صدراعظم دربار فتحعلی شاه و یکی از خائن ترین و بدنام ترین سیاستمداران دوره قاجار بود. او به طور کامل سرسپرده دولت انگلستان بود .

انگلیسی ها به الهیار خان وعده داده بودند اگر جرقه شروع ناگهانی جنگ بین ایران و روسیه را بزند او را پادشاه شهر هرات و بخشی از خراسان خواهند کرد. از آنجا که اصولا سیستم جاسوسی  و اطلاعاتی در دربار قاجار وجود نداشت فتحعلی شاه کوچکترین اطلاعی از زد بند بین الهیار خان و دولت انگلستان نداشت و در کمال ساده دلی فرماندهی بخشی از نیروهای تقویتی را که قرار بود از تهران برای تقویت نیروهای عباس میرزا به آذربایجان بروند به او سپرد. الهیار خان آصف الدوله نیز از این فرصت کمال استفاده را کرد.از آنجا که اصولا سیستم جاسوسی  و اطلاعاتی در دربار قاجار وجود نداشت فتحعلی شاه کوچکترین اطلاعی از زد بند بین الهیار خان و دولت انگلستان نداشت و در کمال ساده دلی فرماندهی بخشی از نیروهای تقویتی را که قرار بود از تهران برای تقویت نیروهای عباس میرزا به آذربایجان بروند به او سپرد. الهیار خان آصف الدوله نیز از این فرصت کمال استفاده را کرد. الهیار خان بدون اینکه به عباس میرزا که فرمانده وقت ارتش ایران بود اطلاعی بدهد به طور ناگهانی مسیر خود را به سوی شهر گنجه  تغییر داد و با عبور از رودخانه زگم که رود مرزی بین ایران و روسیه در عهدنامه گلستان بود به سمت استحکامات مرزی روسیه پیش روی کرد و بی هیچ مقدمه ای به سمت قلعه روسها با توپ شلیک کرد. نیروهای مرزی روسیه بلافاصله شروع به شلیک کردند اما ماموریت الهیار خان خائن انجام شده بود. او به سرعت با نیروهای خود عقب نشینی کرد و از معرکه گریخت. بدین ترتیب مرحله اول از دوره دوم جنگ های ایران و روسیه از مرداد 1205 مصادف با  جولای 1826 آغاز شد .

الهیار خان آصف الدوله نقش اساسی در آغاز مرحله دوم جنگ با روسیه را داشت
الهیار خان آصف الدوله نقش اساسی در آغاز مرحله دوم جنگ با روسیه را داشت

عباس میرزا از شنیدن خبر هجوم ناگهانی الهیار خان به مواضع روسها شگفت زده شد. اگرچه ارتش ایران از نظر آموزشی و تجهیزاتی اصلا آماده نبرد نبود اما روحیه جنگ طلبی کل سربازان، مردم عادی و روحانیون را فرا گرفته بود. تا جایی که دربار قاجار سیصد هزار تومان بابت هزینه جهاد ! به عباس میرزا پرداخت.

پیروزهای ایران در مرحله اول نبرد

ارتش روسیه در آن زمان درگیر جنگ با عثمانی بود. به همین خاطر  از  مرداد   1205 تا21  شهریور همان سال (مصادف با 21 سپتامبر) ارتش ایران به فرماندهی عباس میرزا در 4 جبهه ایروان،دریاچه گوگجه،قراباغ و طالش پیروزی های روحیه بخشی به دست آورد. در جبهه طالش حسن خان طالشی به کمک سربازانی که از تبریز برایش رسیده بود در در22 مرداد ماه 1205 بندر لنکران را بعد از سال ها از ارتش روسیه باز پس گرفت. در باکو نیز به محض آغاز حمله ایران مردم برضد روسها شورش کردند و آنها را از شهر بیرون راندند. در شکی و شروان نیز شورش های وسیعی برضد روسیه آغاز شد و نیروهای روس مجبور به فرار شدند.در داغستان هم مردم با کمک نیروهای ایرانی تمامی روسها را قتل عام کردند. در جبهه ایروان حسین خان سردار به کمک برادرش حسن خان قوای روس را فراری دادند. حسن خان به کمک آلکساندر میرزا پسر گئورگی دوم آخرین پادشاه گرجستان تمامی مناطق مابین ایروان و تفلیس را از وجود ارتش روسیه پاکسازی کردند. در شهر گنجه هم محمد میرزا پسر عباس میرزا(محمدشاه بعدی) با کمک امیر خان سردار شهر را تصرف کرد.

در جبهه قراباغ فرماندهی به عهده شخص عباس میرزا بود چرا که فتحعلی شاه اصرار داشت ارتش ایران از این سمت پیشرفت کرده و بعد از تسخیر قلعه شوشی خود را به تفلیس برسانند. آغاز مرحله دوم جنگ های ایران و روسیه دقیقا مصادف با ماه محرم بود و همین باعث شد تا با فتوای علمای مذهبی و تحریک احساسات مذهبی مردم نیروهای داوطلب فراوانی راهی جبهه نبرد شوند. عباس میرزا در نزدیکی شوشی مدداف حاکم قراباغ را به سختی شکست داد و محاصره قلعه شوشی آغاز شد. تعلل ارتش ایران در محاصره شوشی به روسها فرصت داد تا نیروی فراوانی را در شهر تفلیس برای مقابله با ایران جمع آوری کنند . از بخت بد دولت ایران بازهم جنگ های روسیه و عثمانی در بدترین زمان ممکن به پایان رسید و به دولت روسیه فرصت داد تا نیروی لازم را به قفقاز روانه کند.

برکناری ژنرال یرمولوف و آمدن پاسکوویچ به قفقاز

در این بین واکنش یرمولوف فرمانده ارتش قفقاز هم جالب بود. او از ابتدای هجوم ایران به این مناطق به بهانه اینکه تنها 35 هزار نفر نیرو در اختیار دارد از مقاومت جدی خودداری کرد. حتی زمانی که نیکلای اول 6 هنگ از سواره نظام های قزاق دن را به کمک یرمولوف فرستاد و به او دستور داد منطقه خانات ایروان را از ایران بگیرد اما یرمولوف بازهم بهانه آورد بدین ترتیب تزار نیکلای ژنرال پاسکوویچ فرمانده کارکشته و جنگ آزموده روسیه را راهی قفقاز کرد. پاسکوویچ در کوره جنگ های متوالی با عثمانی آبدیده شده بود و با کوله باری از تجربه جنگی راهی قفقاز شد.  اما ژنرال یرمولوف که به دنبال اثبات خودش بود شاهزاده ارمنی تبار و سرلشکر ارتش روسیه یعنی والرین مددوف را برای عقب راندن نیروهای ایرانی عازم جبهه نبرد کرد.

نبرد شمکور

یرمولوف به مددوف دستور داده بود تحت هر شرایطی از جنگ مستقیم اجتناب کند و تنها به شیوه جنگ و گریز به نبرد با ایرانیان برود چرا که مددوف تنها دو هزار سرباز در اختیار داشت. در نبردی که بعدها به شمکور معروف شد در نزدیکی شهر گنجه به مصاف قوای امیر خان سردار  و ارتش ده هزار نفره اش رفت. در 3 مهر 1205 مصادف با 25 سپتامبر 1826 این نبرد در منطقه شمکور آغاز شد. مددوف با این کار عملا از دستور فرمانده ارتش قفقاز سرپیچی کرد و به جنگ مستقیم نیروهای ایرانی رفت.

ژنرال پاسکوویچ. او به جای یرمولوف فرماندهی ارتش قفقاز را به عهده گرفت و به سرعت روند جنگ را تغییر داد
ژنرال پاسکوویچ. او به جای یرمولوف فرماندهی ارتش قفقاز را به عهده گرفت و به سرعت روند جنگ را تغییر داد

اگرچه تعداد لشکر تازه تاسیس امیر خان سردار ده هزار نفر و قوای روس حدود سه هزار نفر بود اما نتیجه نبرد چیز دیگری بود. تقریبا اکثر سربازان امیر خان سردار از مردم عادی و هیجان زده ای تشکیل شده بود که به خاطر فتوای علمای مذهبی راهی جبهه جنگ شده بودند. این نیروها تجهیزات  کافی نداشتند و به هیچ وجه آموزشی برای جنگ با سربازان آموزش دیده روسی ندیده بودند. از طرفی مددوف توپخانه ای قوی داشت و همین باعث شد تا اوضاع به سود او تمام شود. امیر خان سردار تا زمان کشته شدنش به سختی مقاومت کرد. محمد میرزا پسر عباس میرزا نیز در این لشکر حضور داشت. با کشته شدن امیر خان شاهزاده محمد میرزا نیز اسیر روسها شد اما یکی از سران شاهسون او را نجات داد و به کنار رود ارس رساند. با پیروزی مددوف در نبرد شمکور حاکم وقت گنجه از ترس شهر را رها کرد و گریخت. بسیاری از مردم شهر نیز که در جریان شورش برضد روسها تعداد زیادی از آنها را به قتل رسانده بودند از ترس انتقام گیری قوای مددوف به آن سوی ارس گریختند و شهر گنجه به دست روسیه افتاد.

نبرد گنجه

با رسیدن خبر سقوط گنجه به عباس میرزا او محاصره شهر شوشی را نیمه کاره رها کرد و با 30 هزار سرباز راهی این شهر شد. اما رسیدن ژنرال پاسکوویچ با 8 هزار سرباز تازه نفس به گنجه معادله نبرد را تغییر داد. تا پیش از رسیدن ارتش ایران پاسکوویچ تمامی شهر را سنگر بندی کرده و آماده دفاع بود. در سوم آبان مصادف با 25 اکتبر نیروهای ایرانی به اطراف گنجه رسیدند. پاسکوویچ به خوبی از تعداد اندک نیروهای خود مطلع بود به همین خاطر او نبرد را آغاز نکرد. در نهایت با فرمان عباس میرزا و بعد از مدتی گلوله باران نیروهای روسی ارتش ایران حمله خود را به مواضع ارتش روسیه آغاز کرد. در این نبرد سرنوشت ساز بازهم خیانت اللهیار آصف الدوله سرنوشت ساز شد.فتحعلی شاه نیروی حدود 15 هزار سرباز را برای کمک به عباس میرزا به فرماندهی اللهیار خان  راهی جبهه قفقاز کرده بود. اما تاخیر بیش از حد و مشکوک صدراعظم وقت ایران سرآغاز زنجیره ای از اتفاقات هولناک در این نبرد سرنوشت ساز گردید. در ساعت ها ی آغازین نبرد به نفع سربازان عباس میرزا  پیش رفت. اما در ساعت های میانی که نبرد شدت گرفت عباس میرزا برای حفظ جان فرزندانش همه آنها را به پشت جبهه فرستاد. همزمان تعلل و تاخیر آصف الدوله باعث شد تا بخش زیادی از نیروها در جای خود باقی بمانند. به عقب برگشتن فرزندان ولیعهد هم باعث بروز سو تفاهم شد و بعضی از افسران به تصور اینکه عباس میرزا قصد عقب نشینی دارد با نیروهای خود به سمت رود ارس عقب نشینی کردند. این مسئله باعث شد تا اکثریت نیروهای ایرانی کاملا آشفته و بدون نظم در میدان رها شوند.  عباس میرزا مایوسانه تلاش می کرد سربازانش را به جبهه نبرد باز گرداند اما تلاش هایش به جایی نرسید و در نهایت خود او نیز مجبور به عقب نشینی به منطقه اصلاندوز شد. اگرچه قوای پاسکوویچ نتوانست نیروهای ایرانی را تعقیب کند اما با این شکست تسلط روسیه بر شهر گنجه کامل شد و برای اولین بار از آغاز جنگ ورق به نفع آنها تغییر کرد.

نبرد گنجه. این اولین پیروزی بزرگ روسها در دوره دوم جنگ با ایران بود
نبرد گنجه. این اولین پیروزی بزرگ روسها در دوره دوم جنگ با ایران بود

عوامل شکست ارتش ایران

با اینکه نبرد گنجه یکی از کم تلفات ترین جنگ های ارتش ایران بود  و در ارتش 30 هزار نفری ایران تنها 1500 نفر کشته شدند اما این شکست از نظر روانی اثرات بسیار بدی روی روحیه سربازان و فرماندهان ایرانی داشت.

شکست عجیب ارتش پرشمار ایران در نبرد گنجه عوامل فراوانی داشت.

1. اشتباهات زیاد عباس میرزا فرمانده ارتش در اداره امور جنگ و حفظ انضباط نظامی بود. اگرچه ولیعهد ایران مردی دلیر و جدی بود اما نتوانست نیروهایش را در این نبرد به خوبی مدیریت کند.

2.دومین عامل رقابت بسیار زیاد شاهزادگان قاجار  ولیعهد  و حتی یکدیگر بود. بسیاری از پسران کوچکتر فتحعلی شاه جزو فرماندهان ارتش بودند و هر کدام بنا به میل و اداره خود در جنگ عمل کردند.

3.کمبود بسیار شدید مهمات و گلوله در ارتش ایران و قورخانه تبریز. ارتش ایران در حالی به جنگ روسها رفته بود که در تمام تبریز به عنوان شهر پشتیبان جبهه نبرد سرب و دیگر مواد ساخت گلوله به مقدار لازم وجود نداشت و کل ذخیره مهمات شهر تنها 2000 گلوله تفنگ بود.

4.مشکلات شدید مالی و نبود پول کافی برای پرداخت حقوق و جیره سربازان. فتحعلی شاه علی رغم تمام اشتیاقش برای جنگ با روسیه فردی بشدت خسیس و پول پرست بود و به هیچ وجه حاضر به ارسال پول از تهران نبود. شاه قاجار مدعی بود تمامی هزینه ارتش به عهده حاکم آذربایجان یعنی عباس میرزا است.

آغاز روزهای سخت ارتش ایران

بعد از شکست در گنجه عباس میرزا نیروی سه هزار نفره را برای حفاظت تفلیس فرستاد.خودش نیز کنار ارس باقی ماند و  سیف الملوک میرزا حاکم قراچه داغ را مامور حفاظت از گذرگاه های آذربایجان کرد و خودش در فصل زمستان به تبریز بازگشت. اما سیف الملوک در انجام وظیفه اش کوتاهی کرد و ژنرال مددوف به همراه نیروهایش از رودخانه ارس عبور کرد.  عباس میرزا بلافاصله نیرویی برای مقابله فرستاد که باعث عقب نشینی روسها به قره باغ شد و تمام اسلحه و آذوقه آنها به دست ایرانی ها افتاد.با این پیروزی ها ژنرال پاسکوویچ کل منطقه طالش و مغان را نیز تصرف کرد.عباس میرزا که متوجه اوضاع خطرناک نیروهایش شده بود بلافاصله از پاسکوویچ تقاضای صلح کرد اما او امضای قرار داد صلح را مشروط به واگذاری ایروان و نخجوان کرد. عباس میرزا هم به دلیل سنگینی این شرایط تصمیم به تهیه و تجهیز سربازان جدید و ادامه جنگ گرفت. نقشه پاسکوویچ این بود که از راه اردبیل و رودخانه ارس به آذربایجان و سپس تبریز حمله کرده و دولت ایران را مجبور به پذیرش شرایط خود کند. همزمان  فتحعلی شاه از شنیدن خبر شکست نبرد گنجه بشدت خشمگین شد و بلافاصله با اطرافیانش به سمت چمن سلطانیه در زنجان حرکت کرد. فتحعلی شاه به عباس میرزا اعلام کرد قصد حضور در منطقه  چمن اوجان واقع در هشت فرسنگی تبریز را دارد.

شاه قاجار قصد داشت با حضور در نزدیکی تبریز خود فرماندهی ارتش ایران را به عهده بگیرد. اما عباس میرزا که به شدت مشغول سازماندهی نیروهای جدید بود از پدرش خواست پیش از این پیشروی نکند چراکه آذربایجان به دلیل درگیری در جنگ شرایط پذیرایی از شاه را ندارد. اما اصرار های شاه قاجار ادامه یافت اما عباس میرزا به مدام تقاضای عدم پیشروی به سمت تبریز را داشت. این مکاتبات و همچنین زمزمه های مخالفان ولیعهد شاه را به این فکر انداخت که احتمالا عباس میرزا و روسها با هم تبانی کرده اند. در خرداد 1206 مصادف با ماه می 1827 ژنرال پاسکوویچ ژنرال گوودویچ را برای تصرف شهر ایروان روانه کرد اما حسن خان سردار به سختی قوای گوودویچ را شکست داد. همزمان پاسکوویچ در مسیر خود به شوشی در نزدیکی پل خدا آفرین با نیروهای عباس میرزا رو به رو شد اما نیروهای عباس میرزا در نزدیکی ارس به سختی نیروهای روس را که تحت فرماندهی ژنرال ممدوف بودند به سختی شکست دادند. ژنرال پاسکوویچ در نتیجه این دو شکست مجبور شد شخصا از تفلیس به سمت ایروان حرکت کند اما اون نیز در برابر دیوارهای تفلیس در مقابل مقاومت سرسختانه حسن خان و برادر او حسین خان سردار هیچ کاری از پیش نبرد و به تفلیس بازگشت.  درحالی که جنگ در جبهه قفقاز ادامه داشت دولت روسیه مخفیانه مشغول تحریک ترکمانان یموت برای آغاز یک شورش برضد دولت ایران بود.

شکست در سردار آباد

در 28 مارس 1827  میلادی مصادف با فروردین 1206 شمسی تزار نیکلای ژنرال یرمولوف را از فرماندهی ارتش قفقاز برکنار کرد و پاسکوویچ را به جای اون منصوب کرد. یک ماه بعد ارتش روسیه منطقه اچمیازدین را تصرف کرد. در پاییز همان سال پاسکوویچ برای تصرف شهر ایروان دوباره جنگ را آغاز کرد.نقطه اوج درگیری های عباس میرزا و ژنرال پاسکوویچ در نبرد سردار آباد رقم خورد. عباس میرزا تقریبا تمام نیروهایش را در منطقه سردار آباد متمرکز کرده بود. به همین خاطر نبرد سرنوشت ساز ایران و روسیه در این منطقه رخ داد. علی رغم مقاومت سرسختانه نیروهای ایرانی به دلیل نرسیدن سلاح و آذوقه مورد نیاز شکست سختی به آنها وارد شد. در 12 اکتبر مصادف مصادف با 19 مهر  ژنرال پاسکوویچ شهر ایروان را نیز تصرف کرد. تزار به پاس این پیروزی بزرگ به پاسکوویچ نشان سنت گئورگ و لقب کنت ایروان داد.

عباس میرزا ولیعهد ایران. او علی رغم همه تلاش هایش در دوره دوم جنگ با روسها نیز شکست خورد
عباس میرزا ولیعهد ایران. او علی رغم همه تلاش هایش در دوره دوم جنگ با روسها نیز شکست خورد

سقوط تبریز

با تصرف منطقه اچمیازدین،شکست در سردارآباد و سقوط ایروان خط دفاعی مستحکم ایران در منطقه غرب قفقاز به کلی از بین رفت. ارتش ایران از سمت چپ ساحل رود ارس به داخل آذربایجان عقب نشینی کرد و این منطقه در معرض خطر حمله ارتش روسیه قرار گرفت.  عباس میرزا که مشغول جمع آوری نیروهای پراکنده و شکست خورده خود بود در یک اشتباه عجیب بازهم وظیفه حفظ تبریز را به اللهیار خان آصف الدوله سپرد. امیر اصلان خانی دنبلی حاکم خوی هم بدون مقاومت شهر را به روسها تحویل داد. اما ماجرای سقوط تبریز یکی از عجیب ترین  فصل های تاریخ ایران را رقم زد. اللهیار خان در حالی به حکومت تبریز منصوب شده بود که کوچکترین لیاقتی برای اداره مقر ولیعهد قاجار نداشت. اقدامات او باعث نارضایتی بخشی از مردم شد . پاسکوویچ ژنرال نستروف را مامور تصرف تبریز کرد اما اللهیار خان به جای سازماندهی مقاومت در برابر هجوم ارتش روسیه از ترس در خانه یکی از اهالی شهر پنهان شد . از طرف دیگر بسیاری از مردم و بخشی از روحانیون تبریز که میر فتاح تبریزی  آنها را دعوت می کرد ارتش روسیه را به تصرف تبریز دعوت کردند. میرفتاح در آغاز جنگ های ایران و روسیه با نوشتن رساله جهادیه مردم را به نبرد با روسها دعوت کرده بود و اکنون رهبری استقبال کنندگان از ارتش روسیه را به عهده داشت. در نهایت ارتش روسیه  در 24 اکتبر 1827 مصادف با اول آبان 1206 به رهبری ژنرال پاسکوویچ با 15 هزار سرباز در میان استقبال بخشی از مردم و روحانیون وارد تبریز شد.

پیشروی روسها در ایران

در زمان سقوط تبریز عباس میرزا در شهر حضور نداشت عباس میرزا در شند آباد خبر سقوط تبریز را شنید. برخی از سربازان او بعد از شنیدن این خبر گریختند. عباس میرزا با کمک سردارانی مانند حسین خان سردار در مناطقی ماند دیلمقان،دهخوارقان و ترکمنچای مقاومت سرسختانه ای از خود نشان داد اما تصرف تبریز عملا کار را برای ایران تمام کرده بود. با سقوط تبریز مناطقی مانند مشکین شهر،قراچه داغ،سراب،گرم رود و برخی از مناطق اطراف مراغه به دست ارتش روسیه افتاد.

در زمستان  1206 مصادف با آغاز سال 1828 شهر اردبیل هم به دست ارتش روسیه افتاد. ژنرال پاسکوویچ بعد از فتح اردبیل تمامی کتاب خانه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و گنجینه های نفیس آن را غارت کرد و به سنت پترزبورگ  فرستاد.با تصرف این مناطق ستاد ارتش ایران که در منطقه چمن سلطانیه قرار داشت به محض نزدیک شدن روسها به زنجان به تهران عقب نشینی کرد. در آخرین روزهای نبرد شورش سرکرده های ترکمانان با تحریک روسیه در سواحل شرقی دریای کاسپین  آغاز شد. تهدید تهران توسط ارتش روسیه بسیاری از سیاست مداران را به وحشت انداخته بود.با پیشروی ارتش روسیه بار دیگر دولت بریتانیا وارد عمل شد. این کشور علاقه ای به پیشروی بیش از حد روسیه و نزدیک شدن به خاک هند نداشت.  . ارتش روسیه به  دهخوارقان یا آذرشهر فعلی رسیده بود.در این  هنگام، حسین‌خان سردار به دستور عباس میرزا، با توپ و سپاه در دهخوارقان متوقف شد و 500تفنگچی و شمار بسیاری سوار به سوی خوی و گرگر اعزام کرد. از آن سو، کلنل مک دانلد، وزیر مختار انگلیس که برای میانجی گری وارد عمل شد و  با عباس‌ میرزا وارد گفت‌وگو شد. عباس میرزا برای آتش بس  سه شرط گذاشت:

اول اینکه ما خاک و ملک ندهیم، در عوض هر قدر گنجایش دارد، پول نقد و هرجا گرفته‌اند، پس بدهند. دوم اینکه هرچه در دست ماست یا در دست آنهاست، به همین حالت بماند تا انقضای مدت متارکه و سوم آنکه هرگاه این دو شق صورت نگیرد، قرار بدهیم که رودخانه ارس سرحد دو مملکت باشد. قائم‌مقام هم موافقت خود را با این عبارت که این مصالحه خیر هر 3 دولت است، به مک دانلد اعلام داشت ولی از قرار معلوم نه نخجوان به‌ عنوان محل مذاکره تعیین شد و نه به 3 شرطی که عباس‌ میرزا گذاشته بود، اعتنا شد. پاسکوویچ دهخوارقان  را به عنوان محل مذاکره تعیین کرد. عباس میرزا، قائم‌مقام، میرزا‌ محمدعلی و میرزا مسعود انصاری به آنجا رفتند. پاسکویچ و سایر همراهان او با تواضع به استقبال ولیعهد و مذاکرات با حضور هیأت ایرانی و پاسکویچ، گریبایدوف، ابرسکف و چند نفر دیگر آغاز شد.

در این مذاکرات  پاسکوویچ خواهان واگذاری ایالات ایروان، نخجوان، ماکو، تالش و مغان و پرداخت 20کرور اشرفی به‌ روسیه شد. پس از مذاکراتی، پاسکویچ به 15کرور تومان و تصرف ایالات شمال ارس راضی شد اما فتحعلی‌ شاه از این پیشنهاد سخت برآشفت و دستور تجهیز قوا را برای ادامه جنگ صادر کرد. مک دانلد، سفیر انگلیس در تهران، برای حفظ منافع انگلستان، به‌ خصوص در هندوستان، به دربار فتحعلی‌ شاه شتافت و شاه عصبانی  را به پرداخت 10کرور تومان غرامت راضی کرد. با وساطت بریتانیا مذاکرات  صلح این بار در منطقه ترکمنچای آغاز شد. از طرف دولت ایران عباس‌ میرزا، قائم‌مقام و میرزا ابوالحسن‌ خان، وزیر امور خارجه و از طرف روس‌ها پاسکویچ و افسران ستاد وی شرکت داشتند. دکتر جان مک‌ نیل، پزشک سفارت انگلیس نیز به‌ عنوان ناظر در مذاکرات شرکت کرد.

اوج بلاهت دربار قاجار

در شرایطی که مذاکرات صلح  ترکمنچای تازه آغاز شد ماجرایی در دربار قاجار رقم خورد که به خوبی نشان دهنده اوج بلاهت و حماقت  فتحعلی شاه قاجار و  اطرافیان او بود.عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من  به خوبی این ماجرای ابلهانه دربار قاجار را به تصویر کشیده است. در این کتاب آمده است:

وقتی قشون  روسها از مرز ایران عبور کرد نجبا و افسران ارتش ایران منتظر واکنش شدید شاه بودند. فتحعلی شاه در حالی که  لباس سرخ غصب پوشیده بود ظاهر شد. اشراف ابتدا گمان کردند شاه قصد دارد فرمان مرگ کسی را صادر کند. چرا که معمولا شاه وقتی قصد صدور فرمان مرگ کسی را داشت لباس سرخ می پوشید. البته بزرگان در حالی به دربار احضار شده بودند که به خوبی بابت جواب های که می خواستند به شاه بدهند توجیه شده بودند.

اعلیحضرت به طرز جدی اظهار کرد که روسهای بدبخت به خاک مقدس ایران تجاوز نموده اند. اگر ما سواره نظام و گارد شخصی خود را برای حمله  به آنها بفرستیم چه پیش خواهد آمد؟ بزرگان گفتند بدا به حال روس ،بدا به حال روس

شاه گفت اگر ما امر دهیم ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی ایمان برآوردند چه پیش خواهد آمد؟

بزرگان که نقش خود در این نمایش کمدی را به خوبی حفظ کرده بودند گفتند : بدا به حال روس بدا به حال روس

اعلیحضرت دوباره پرسش را تکرار کردند و فرمودند:

اگر توپچی های خمسه را به کمک توپچی های مراغه بفرستیم و امر کنیم با تمام توپ های خود تمام دار و ندار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد و بازهم جمله بدا به حال روس تکرار شد.

چند بار دیگر این پرسش و پاسخ های ابلهانه ادامه پیدا کرد. تا اینکه شاه که تا این وقت بر روی تخت خود نشسته بود ناگهان غضبناک از جا بلند شد و شمشیر خود را که به کمر بسته بود بقدر یک وجب بیرون آمد و بلافاصله این شعر فی البداهه را که سروده خودش بود خواند:

کشم شمشیر مینای که شیر از بیشه برخیزد

زنم بر فرق پاسکوویچ که دود از پتر برخیزد!

دو تن از بزرگان کشور فورا خود را به  پای شاه انداختند و گفتند قربان مکش ، مکش که عالم زیر رو خواهد شد!

شاه بعد از اندکی سکوت  گفت حالا که این طور صلاح می دانید ماهم دستور می دهیم با این قوم بی دین و کافر را به مصالحت ختم کنند! این حکایت نشان دهنده اوج بلاهت فتحعلی شاه و  بزرگان دربار قاجار در آن روزهای بشدت حساس و مهم  تاریخ ایران بود.

حماقت و نادانی درباریان قاجار در حالی رخ می داد که سلسله قاجار  و فتحعلی شاه عملا نشانی از کفایت و درایت پادشاهان گذشته ایران مانند شاه  عباس ،نادرشاه و حتی سرسلسله قاجارها یعنی آغا محمدخان قاجار نداشت.

معاهده ترکمنچای

در حالی که شاه قاجار در تهران مشغول نمایش قدرت توخالی اش بود دور دوم مذاکرات صلح در منطقه ترکمنچای آغاز شده بود. یکی از موارد اساسی اختلاف دو کشور بر سر میزان غرامت قابل پرداخت توسط دولت ایران بود. در حالی که ژنرال پاسکوویچ در پیشنهاد ابتدایی خود خواهان بیست کرور(هر 2 کرور معادل یک میلیون ) تومان بود شاه خسیس قاجار به هیچ وجه راضی به پرداخت چنین مبلغ  گزافی نبود.  به دنبال ایجاد اختلاف در مذاکرات صلح ژنرال پاسکوویچ تهدید کرد با کل نیروهایش  در عرض 5 روز به تهران خواهد رسید. در نهایت با پا در میانی مک دونالد سفیر بریتانیا دولت ایران به پرداخت ده کرور تومان غرامت راضی شد. طراح و نویسنده پیش نویس و متن قرار داد ترکمنچای  گریبایدوف بود و فعالانه در تمام مذاکرات حضور داشت.از طرف دولت ایران عباس میرزا،قائم مقام ، میرزا ابوالحسن خان وزیر خارجه وقت و اللهیار خان آصف الدوله حضور داشتند.  فتحعلی شاه با اینکه هنوز از پرداخت غرامت ناراضی بود بلافاصله 6 کرور تومان را نقدا از خزانه برای روسها فرستاد. البته شاه قاجار در نامه ای به عباس میرزا مدعی شده بود 5 کرور این پول به عنوان انعام و یک کرور دیگر را به عنوان وام به روسها بخشیده است!

در نهایت معاهده ترکمنچای در 21 فوریه 1828 مصادف با 1 اسفند 1206 امضا شد.

دیدار ژنرال پاسکوویچ و عباس میرزا در مذاکرات ترکمنچای
دیدار ژنرال پاسکوویچ و عباس میرزا در مذاکرات ترکمنچای

مفاد عهدنامه

دولت ایران علاوه بر مناطقی که طی گلستان به روسیه واگذار کرده بود مناطق ایروان ،نخجوان،اردوباد و بخشی از دشت مغان را به روسیه واگذار کرد و از قله آرارات تا نهر آستارا به عنوان منطقه مرزی مشخص شد.

دولت روسیه اجازه یافت در هر نقطه ایران که صلاح بداند کنسول و تاجر بفرستد.همچنین تعرفه کالاهای وارداتی روسی به ایران تنها 5 درصد تعیین شد.

آزادی عبور مرور کشتی های تجاری روس و دادن حق انحصاری به کشتی های جنگی روسیه برای عبور مرور در دریاچه کاسپین، همچنین ایران از کشتی رانی در این دریاچه محروم شد.

پرداخت ده کرور (5 میلیون تومان) به صورت اقساط از سوی ایران به روسیه به عنوان غرامت جنگی

حمایت روسیه از ولیعهدی عباس میرزا

مبادله اسرای دو طرف(این بند اندکی بعد از ترکمنچای دردسر ساز شد)در عرض 4 ماه

اعطای حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون

همچنین تمامی خوانین آذربایجان که برضد دولت ایران شورش کرده بودند عفو شدند.

حرکت خطرناک شجاع السطنه
فتحعلی شاه به غیر از عباس میرزا پسر دلیر دیگری به نام شاهزاده حسن علی میرزا شجاع السلطنه داشت که در آن زمان حکم ران منطقه وسیع خراسان بود. حسن علی میرزا از نظر شجاعت و فرماندهی جنگی هیچ چیزی از عباس میرزا کم نداشت و به همین دلیل بین او و عباس میرزا در آن زمان رقابت برقرار بود. زمانی که جنگ های ایران و روسیه آغاز شد فتحعلی شاه به دلیل وجود این رقابت شدید بین دو پسر جنگاورش حسن علی میرزا را در جنگ دخالت نداد. اما زمانی که خبر شکست های ارتش ایران در آذربایجان به خراسان رسید شجاع السلطنه از فرصت استفاده کرد و با بلند کردن پرچم های سیاه رنگ با بخشی از نیروهایش از خراسان به سمت آذربایجان حرکت کرد. او مدعی بود از جانب امام رضا مامور بیرون کردن روسها شده است. فتحعلی شاه که هم چنان به پرداخت مبلغ گزاف غرامت راضی نبود از این کار پسرش استقبال کرد و او را برای ترساندن روسها به قزوین فرستاد. به محض رسیدن این خبر به ژنرال پاسکوویچ او به حدی عصبانی شد که مذاکرات صلح را قطع کرد و به عباس میرزا گفت اگر در عرض 5 روز تکلیف مذاکرات مشخص نشود با نیروهایش که در منطقه قافلانکوه مستقر بودند به تهران لشکر خواهد کشید. عباس میرزا هم بلافاصله پیکی به تهران فرستاد و شاه را از وخامت اوضاع آگاه کرد و در نهایت معاهده صلح امضا شد.

شاهزاده حسن علی میرزا. او یکی از پسران فتحعلی شاه بود که در جریان مذاکرات ترکمنچای با نیروهایش به قصد جنگ به سمت قفقاز حرکت کرد و باعث برهم خوردن مذاکرات شد
شاهزاده حسن علی میرزا. او یکی از پسران فتحعلی شاه بود که در جریان مذاکرات ترکمنچای با نیروهایش به قصد جنگ به سمت قفقاز حرکت کرد و باعث برهم خوردن مذاکرات شد

روزهای تلخ بعد از شکست

شکست ایران در ترکمنچای در حالی رقم خورد که دولت بریتانیا طبق معاهده های مجمل و مفصل موظف به حمایت از ایران در صورت ورود ایران به جنگ با یکی از کشورهای اروپایی بود اما   اما سر جان مک دونالد سیاست مدار مکار انگلیسی فتحعلی شاه قاجار را راضی کرد در ازای حذف این مواد از 250 هزار تومان از دولت انگلستان دریافت کند که شاه ساده لوح قاجار فریب خورد. اگرچه از این مبلغ وعده داده شده نیز نهایتا دویست هزار تومان بیشتر به دولت ایران پرداخت نشد.

امضای معاهده ترکمنچای اثر شومی بر دولت وقت و حتی مردم ایران گذاشت. روزهای آغازین جنگ بسیاری از مردم تصور می کردند با توجه به فتوای علمای مذهبی و هزاران سربازی که  تنها به خاطر شور و شعف غیرت به نیروهای عباس میرزا پیوسته بودند به راحتی قادر به شکست  ارتش اشغالگر روسیه خواهند بود اما هرچه از روزهای آغازین جنگ گذشت اوضاع تنها برای ارتش از هم گسیخته ایران بدتر شد.  معاهده ترکمنچای به قدری برای روسیه غرق در گرداب مشکلات بزرگ و ارزشمند بود که ژنرال پاسکوویچ تا حد یک  قهرمان افسانه ای بالا رفت و حتی سفارت روسیه در تهران نیز تندیسی از این ژنرال جنگاور در حیاط خود نصب کرد.

ماجرای گریبایدوف

عهدنامه ترکمنچای به غیر از مواد اصلی خود تعدادی مواد متمم و ضمیمه داشت . یکی از مهم ترین  موارد متمم  چگونگی پرداخت غرامت از سوی ایران و آزادی سازی اسرای دو طرف بود. به منظور نظارت بر همین موارد بود که دولت روسیه تصمیم گرفت یک سفیر فوق العاده با اختیارات ویژه را برای نظارت بر اجرای مفاد عهدنامه ترکمنچای راهی ایران کند. یک سال بعد از امضای معاهده ترکمنچای تزار نیکلای اول الکساندر سرگه یه ویچ گریبایدوف نویسنده و شاعر معروف روسی که خواهر زاده ژنرال پاسکوویچ بود را برای نظارت بر اجرای مفاد عهدنامه ، نظارت بر نحوه پرداخت غرامت و همچنین تعیین تکلیف برای آزادی اسرا راهی ایران شد. الکساندر گریبایدوف در 21 دی ماه 1207 مصادف با 11 ژانویه 1829 با همسرش   نینو چاوچاوادزه دختر حاکم وقت ایروان وارد تبریز شد. گریبایدوف همسر 16 ساله خود را در تبریز باقی گذاشت و با باقی مانده هیئت دیپلماتیک خود راهی تهران شد.

تحریک مذهبی و توطئه انگلستان عامل قتل گریبایدوف

الکساندر گریبایدوف اگرچه به عنوان وزیر مختار روسیه وارد ایران شده بود اما سرگذشت پرآشوبی داشت. گریبایدوف اگرچه در سال های جوانی به سواره نظام ارتش روسیه پیوسته بود اما نویسنده بسیار معروفی در روسیه بود. گریبایدوف علی رغم عقاید آزادی خواهانه ایی که بین بسیاری از روشنفکران روسی رواج داشت تا سال 1821 تا مقام منشی ژنرال یرمولوف فرماندار قفقاز نیز ترقی کرد. گریبایدوف در سال 1825 با آغاز شورش دکابریست ها به جرم همکاری با  آنها دستگیر شد و به زندان رفت. اگرچه در نهایت به دلیل فرمان عفو تزار چندان آسیبی ندید و بعد از چهار ماه از زندان آزاد شد. گریبایدوف بعد از آزادی به پیشرفت خود در دستگاه سیاسی تزار ادامه داد تا جایی که مسوول مستقیم امضای عهدنامه ترکمنچای شد و خودش آن را تدوین کرد و به تزار نیکلای اول  تحویل داد. عملکرد گریبایدوف آن قدر خوب بود که  از سو تزار 40 هزار روبل پاداش گرفت و یک سال بعد از امضای این معاهده به عنوان وزیر مختار روسیه به همراه هیئت 35 نفره راهی ایران شد. گریبایدوف علی رغم شایستگی های سیاسی و حتی ادبی اش شخصیتی  شخصیتی بسیار مغرور و حتی خشن داشت. ژنرال یرمولف فرماندار قفقاز قبل از رفتن گریبایدوف به ایران به او توصیه کرد  در برابر مردم ایران با تواضع و مهربانی بیشتری رفتار کند.

الکساندر گریبایدوف. او برای نظارت بر اجرای عهدنامه ترکمنچای به ایران آمد
الکساندر گریبایدوف. او برای نظارت بر اجرای عهدنامه ترکمنچای به ایران آمد

ماجرای قتل گریبایدوف و همراهانش

ماجرایی که منجر به قتل الکساندر گریبایدوف و تمامی اعضای سفارت خانه روسیه در تهران شد ترکیبی از توطئه انگلیسی ها،  تعصب  و تحریک احساسات مذهبی مردم تهران و همچنین غرور بیجا و سخت گیری بی حد  گریبایدوف بود. گریبایدوف در بهمن 1207 به تهران رسید و بلافاصله شروع به انجام وظایف خود کرد. از زمان آغاز جنگ های ایران و روسیه از 20 سال قبل هزاران نفر از مردان وزنان گرجی و ارمنی اهل قفقاز برای فرار از وضعیت نابسامان این منطقه به ایران آمده بودند.از سوی دیگر گریبایدوف علاقه چندانی به طولانی شدن ماموریتش نداشت و تصور می کرد می تواند به سرعت کار خود را تمام کرده و نزد همسر جوانش برگردد.  به محض ورود گریبایدوف جمعی از ارامنه و گرجیانی که سالها در تهران مقیم بودند  نزد این سفیر تزار رفتند. سردسته این افراد آقا یعقوب  ارمنی از خواجه سرایان مهم فتحعلی شاه بود. این افراد از گریبایدوف خواستند به موجب عهدنامه ترکمنچای  آزادی  جمعی از اسرای گرجی را که در خدمت شاه ایران بودند از او بخواهد.

یکی از اصلی ترین دلایل مراجعه تعدادی از گرجیان و ارمنیان در مراجعه به گریبایدوف علاوه بر آزادی نپرداختن مالیات های سالانه به دولت ایران بود .در بین اسامی گرجیان اسیر یکی از از زنان حرم شاهی و همسر اللهیار خان آصف الدوله نیز حضور داشت. گریبایدوف از این ماجرا استقبال کرد و آغا یعقوب را به همراه جمعی از ارامنه و گرجیان را مامور کرد با سر زدن به خانه رجال و دولتمردان ایرانی تمامی این زنان اسیر را پیدا کنند و از آنها بپرسند آیا مایل به قبول تابعیت روسیه هستند یا خیر. جمعی از این زنان که مهم  ترین آنها 2 همسر ارمنی آصف الدوله بودند که با کشیدن نقشه فرار از خانه او گریختند و به سفارت روسیه رفتند. خبر به علمای تهران رسید و بلوای بزرگی برپا شد.  اللهیار خان هم برای دادخواهی نزد شاه رفت و در نتیجه ماجرا تبدیل به یک مشکل سیاسی بزرگ شد. علی رغم تمام این جنجال ها گریبایدوف از مواضع خود کوتاه نیامد و اعلام کرد تمامی این زنان جزو اتباع روسیه محسوب شده و قصد ترک ایران را دارند. اگرچه

این زنان ارمنی و گرجی با میل خود به سفارت روسیه رفته بودند اما طبق قوانین شرعی و اسلامی وقت ایران بدون اجازه همسران خود اجازه چنین کاری نداشتند.   به دلیل اینکه بلوای اصلی از خانه آصف الدوله آغاز شد برخی از مورخان معتقدند دولت انگلستان در شروع این  معرکه نقش اساسی داشت. در 11 فوریه 1829 مصادف با 22 بهمن 1207 خبر گریختن زنان  به سفارت روسیه به گوش مردم متعصب و خشمگین تهران  رسید. . آصف الدوله که خودش از جاسوسان سفارت انگلستان بود به تهییج مردم تهران پرداخت و مدعی شد این زنها به زور از خانه او بیرون کشیده شده اند(در حالی که آنها خود از خانه او فرار کرده بودند).  سخنان آصف الدوله کاملا موثر واقع شد  و بلافاصله روحانیونی  مانند میرزا مسیح مجتهد فتوای آزاد کردن این زنهای مسلمان  شده ارمنی را صادر کرد.

شورش مردم تهران و قتل گریبایدوف و اعضای سفارت روسیه

هزاران نفر از مردم تهران که از شکست در جنگ با روسیه و امضای معاهده ترکمنچای به شدت عصبانی بودند به سمت سفارت روسیه راه افتادند. به دلیل عصبانیت مردم و تعداد زیاد آنها اوضاع به سرعت از کنترل نیروهای دولت قاجار خارج شد و همگی از ترس به داخل ارگ سلطنتی پناهنده شدند.  وقتی مردم شهر تهران خبر پناهنده شدن خواجه یعقوب ارمنی به سفارت روسیه را شنیدند راهی سفارت روسیه که آن روزها تقریبا به طور کلی خارج از شهر تهران بود راه افتادند. جمعیتی نزدیک به 5 هزار نفر به سرعت به سفارت روسیه رسیدند. مردم شروع به سنگ پرانی به سمت سفارت روسیه کردند ابتدا قزاق های محافظ سفارت سعی کردند با تیراندازی مردم را دور کنند اما مردم اندک اندک مسلح به  تفنگ شدند و به داخل حیاط سفارت روسیه ریختند.(این واقعه نشان می دهد  کلا حمله خودجوش و خودسرانه به سفارت خانه  های خارجی  در ایران ریشه تاریخی و دویست ساله داره)

نیروهای محافظ اصلا کافی نبود و مردم به سرعت به محل اقامت گریبایدوف وارد شدند. میرزا مسیح مجتهد هم در تمامی این لحظات نقش مهمی در تهییج مردم خشمگین داشت. هزاران نفر از مردم خشمگین وارد اقامتگاه سفیر مغرور روسیه شدند و یکی از اولین گلوله ها باعث مرگ گریبایدوف شد. در این ماجرا به روایتی 35 نفر و به روایت دیگری 80 نفر از همراهان گریبایدوف و کارمندان سفارت روسیه به قتل رسیدند. تنها مالتسوف دبیر اول سفارت روسیه از این ماجرا جان سالم به در برد.

ایران و روسیه در آستانه جنگ مجدد

کشته شدن گریبایدوف سفیر دولت روسیه و کلیه اعضای سفارت روسیه در تهران روابط ایران و امپراتوری تزاری را بشدت بحرانی کرد و دو کشور را در آستانه یک جنگ جدید قرار داد.فتحعلی شاه و سایر دولتمردان قاجار بشدت از اتفاق پیش آمده وحشت زده بودند و چشم انداز یک جنگ خانمان سوز دیگر بشدت آینده ایران را تهدید می کرد. اما گزارش مالتسوف دبیر اول سفارت روسیه در تهران که از این هجوم جان سالم به در برده بود به شخص تزار نیکلای اوضاع را تغییر داد. مالتسوف به تزار گزارش داد قتل گریبایدوف اگر هم بر اساس یک تحریک سیاسی بوده دولت ایران هیچ نقشی در آن ندارد. مالتسوف همچنین به اشتباهات گریبایدوف هم در شکل گیری این معرکه خونین اشاره کرد.  از طرفی تزار نیکلای همچنان درگیر سرکوب قیام گسترده دکابریست ها بود. در واقع کشف شبکه افسران مخالف در ارتش روسیه بشدت باعث ترس دولت روسیه شده بود و  آنها تصور می کردند در صورت شروع جنگی جدید باقی مانده افسران دکابریست در ارتش دست به یک شورش جدید خواهند زد(البته سال ها بعد مشخص شد ترس تزار نیکلای  و اطرافیانش از گسترده بودن تعداد شورشیان دکابریست بیهوده بوده است).علاوه بر آن  درگیری روسیه در جنگ استقلال یونان از عثمانی و دیگر مشکلات سیاسی باعث شد تا دولت تزار نیکلای علاقه ای به شروع جنگ با ایران نداشته باشد.(در واقع روسیه هیچ نیرویی برای اعزام به قفقاز نداشت) به همین خاطر تزار نیکلای یکی نفر از اطرافیان خود به نام پرنس دالگوروکی را برای تحقیق در مورد این واقعه راهی تهران کرد.اما دربار قاجار منتظر ورود فرستاده تزار نماند و بلافاصله برای عذر خواهی از دولت روسیه هیئتی به سرپرستی خسرو میرزا پسر عباس میرزا به همراه میرزا تقی خان فراهانی(امیرکبیر بعدی)، میرزا محمد خان زنگنه امیرنظام را فروردین 1208 مصادف با  آوریل 1829 راهی سنت پترزبورگ کرد.

وقتی اهدای الماس شاه به تزار جلوی جنگ را گرفت

فتحعلی شاه پادشاه خسیس قاجار که در دوران جنگ به سختی حاضر به تامین هزینه های ارتش ایران بود به منظور دلجویی از تزار نیکلای یک الماس 88 قیراطی که به نام الماس شاه معروف بود و جزو غنائم نادرشاه از هند بود را از خزانه جواهرات سلطنتی ایران بیرون کشید و به عنوان خون بهای گریبایدوف با هیئت اعزامی روانه پایتخت روسیه کرد. همزمان عباس میرزا هم پرنس دالگورکی را در تبریز معطل کرد تا هیئت ایرانی خود را به روسیه برساند. در نهایت دالگورکی خود را به تهران رسانید و خواستار مجازات مقصران اصلی حادثه، استرداد اموال غارت شده، پرداخت خسارت و اخراج و تبعید میرزا مسیح مجتهد به عنوان محرک اصلی شد. فتحعلی شاه بلافاصله تمامی درخواست ها را پذیرفت و شخصی به نام رضا قلی بیگ که از رهبران شورش بود دستگیر و در میدان ارگ اعدام شد.

الماس شاه که به عنوان غرامت و خون بهای گریبایدوف و اعضای سفارت روسیه به تزار نیکلای تحویل داده شد
الماس شاه که به عنوان غرامت و خون بهای گریبایدوف و اعضای سفارت روسیه به تزار نیکلای تحویل داده شد

با وجود اینکه هر دو کشور ایران و روسیه به دنبال ختم قائله گریبایدوف بودند اما آشوب طلبی های میرزا مسیح مجتهد همچنان ادامه داشت. او بلافاصله مدعی شد دولت ایران قصد دارد او را به روسیه تحویل دهد شروع به تحریک مردم به یک شورش جدید کرد(موضوعی که حقیقت نداشت) مردم هنوز عصبانی تهران آماده یک شورش عظیم تر می شدند که  در نهایت میرزا مسیح مجتهد شبانه و با لباس مبدل از تهران خارج شد و بع عتبات عالیات رفت. با رفتن میرزا مسیح سروصدا در تهران خوابید.اما هیئت اعزامی در روسیه  نتایج غیر منتظره ای به دست آورد. در حالی که همه حتی اطرافیان تزار نیکلای تصور می کردند او دستور شروع جنگی جدید با ایران را خواهد داد اما این اتفاق رخ  نداد. به دلیل درایت نمایندگان ایرانی تزار با خوش رویی هیئت ایرانی را به  حضور پذیرفت. عذرخواهی ایران به همراه الماس گرانبهای شاه نیز پذیرفته شد. تزار نیکلای نیمی از غرامت جنگی را که شامل 5 میلیون روبل (معادل دو کرور تومان )یک کرور تومان آن را به ایران بخشید و برای پرداخت باقی مانده آن مهلتی 5 ساله تعیین کرد. همچنین تزار از فتحعلی شاه تقاضای تبعید میرزا مسیح مجتهد را کرد که با فرار او به خاک عراق عملا این ماجرا نیز حل شده بود. موفقیت بی سابقه شاهزاده خسرو میرزا باعث حسادت شدید برادران دیگر مانند مانند محمد میرزا(محمد شاه )بعدی را برانگیخت.

این بذل و بخشش تزار دربار قاجار و حتی دربار خود روسیه را نیز شگفت زده کرد. این بذل و بخشش تزار و عدم واکنش قاطعانه در برابر قتل گریبایدوف باعث بروز شایعاتی در مورد او شد. برخی از مخالفان تزار معتقد بودند اصولا فرستادن گریبایدوف به ماموریت خطرناک در قفقاز و همچنین ایران حربه تزار برای نابودی این نویسنده معروف و مخالف سرسخت خودش بوده است. به هرحال ماجرای گریبایدوف اگرچه دو کشور را تا آستانه جنگ پیش برد اما در نهایت این غائله به سرعت  فروکش کرد و کشور از هم پاشیده ایران از یک جنگ خانمان سوز دیگر نجات یافت.

ادامه دارد

نویسنده: زهرا صادقیان

منابع

پادشاهان سرخ، تراژدی رومانف ها نوشته  میشل دوسن پیر

شرح زندگانی من نوشته عبدالله مستوفی

تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی

روزگاران ،تاریخ ایران از آغاز تا سقوط پهلوی نوشته عبدالحسین زرین کوب

فتحعلی شاه سقوط در کام استعمار نوشته احمد پناهی سمنانی

نوشته های مشابه

‫20 نظرها

  1. واقعا که چه آدم های نالایقی بر این کشور حکومت کردن. جای افسوس داره که به این راحتی قسمت هایی از خاک ایران را از دست دادند.

  2. خانوم صادقیا تشکر میکنم از مقاله بسیار مفید وکاملی که نوشتید بیصبرانه منتظر قسمت بعدی هستم … افسوس برای ایران و دسیسه های استمار پیر

    1. همه چیز رو هم نمی شه گردن استعمار انداخت بخشی از تقصیر هم گردن جهل و نادانی افکار عمومی خودمون بود

  3. احسنت به گردآورنده این مقاله. تاریخ چقدر زیباست و تکراری خوشا به حال کسانیکه عبرت گرفتند و بدا به حال ما.

  4. تشکر از زحمات مدیر محترم سایت عبدالحمیدخان تارخ الدوله و نویسنده گرامی خانوم صادقیان
    وضع الان کشور هم عجیب شبیه همون دویست سال پیش هست،گذشته برای درس عبرت گرفتنه، امیدوارم ما درس عبرت آیندگان نشیم

  5. از تاریخ می آموزیم که هیچ نه آموخته‌ایم……..واقعا این وقایع باید با وسواس در مدارس تحصیل شود بخصوص حمله به سفارت خانه ها که کار شایست ای حتی در بدترین شرایط هم نیست مثل این هست که مهمانی که در منزلت هست و بی دفاع را مورد حمله قرار بدی و کاملا ناجوان مردانه هست این موارداز کودکی بایدنهادینه شود که کم چوب این اشتباهات را نخوردیم

  6. واقعا مقاله عالی هست. روسیه هم که از قدیم تا همین الان در مقابل ایران سیاست شیطانی و کثیفی داشته و در همه موارد اوضاع به نفع روسیه پیش رفته. انگلیس مکار هم خیلی به ایران ضربه زد. متاسفانه درس عبرت از این تاریخ گرفته نمیشه و هنوز هم مردم و سیاست مداران فکر میکنن که روسیه کشور دوست و برادر ایرانه. اما روسیه نقشه های زیادی برای ایران داره.

    1. طبیعیه هرکشوری به دنبال منافع خودش باشه اما به غیر از روسها خیانت چهره های داخلی، جهل و عقب ماندگی و مردم و البته تعصبات مذهبی هم کم مقصر نبودند

      1. نمیدونم درست متوجه شدم یا نه وقتی بخشی از خاک مملکت مورد تجاوز قرار گرفته واشغال شده همزمان بشود با رفتار های گستاخانه و قتل غارت مردم ایرانی و مسلمان در دست اشغالگران و رسیدن شکایت های مختلف از طرف اونها و بی توجهی محض در بار ایران واکنش نشون دادن ب این وضع و عزم مقابله با اون رو میگید تعصبات مذهبی؟؟

        1. بله مقاله رو دقیق تر بخونید متوجه می شید که مرحله دوم جنگ با روسیه کاملا بی دلیل و علی رغم میل باطنی عباس میرزا آغاز شد. اونم با فتوای علمای مذهبی . وگرنه عباس میرزا دستکم یک سال نیاز زمان داشت تا نیروهاشو آماده کنه. در ماجرای گریبایدوف هم که ماجرا واضحه طبق قرارداد ترکمنچای طرفین باید اسرا و افرادی که طی جنگها از همدیگه اسیر کرده بودند تحویل می دادند که شامل کلی زن گرجی و ارمنی هم که اون موقع توی حرمسرای بزرگان قاجار هم بود می شد. و البته چند نفر از اون زنها با پای خودشون به سفارت روسیه پناهنده شدند. اما از اونجا که تعصب مذهبی فراتر از منطق بود کسی اهمیتی به اینکه اون زنها با پای خودشون رفتن اهمیتی نداد و اون آشوب به پا شد

    2. برادری و دوستی به معنای مد نظر شما در سیاست بین الملل بی معناست بحث صرفا منافع هست و بس اگر هم اهرم فشا متقابل یا لابی سازی درست و..نداشته باشید انتظار مرام داشتن و دوستی بدون دلیل هم نباید داشته باشید
      اما بنظرم همونقدر که درس نگرفتن از تاریخ یا خوش خیالی خطرناکه این قبیل برداشت های سطحی و احساسی به قضایا هم خطرناکه و شاید خطرناک تره مثال روسیه امروز واقعا نمونه خوبیه ک زمینه های همکاری و سود متقابل زیادی در اون هست ک مرتبا یک طرف رو توهم توطعه خیانت روس ها برداشته بدون توجه به عوامل تصمیم ساز و سیاست دور برد این کشور و برخی هم از طرف دیگر بوم افتاده و روسیه رو برادر میدانند

  7. سیاست مداران نالایق از قدیم باعث ضعف ایران شدن و متاسفانه الان هم همین هست.

  8. ما هر موقع یاد گرفتیم که هر کشوری دنبال منافع خودش هست و برای رسیدن به آن هر کاری می‌کند، اون وقت میتونیم یه تکونی بخوریم. ولی تا وقتی که کشورها رو دوست و دشمن ببینیم و به چشم منافع به آنها نگاه نکنیم، وضعمون بدتر هم میشه.

    اینو باید یادمون باشه که ما نمیتونیم تافته جدا بافته باشیم. نبایددنبال دوست بگردیم، بلکه باید دنبال فرصت باشیم. اگر دلمون میخواد پیشرفت کنیم و انگشت نما و بد نام عالم نباشیم.

  9. واقعا نمیدونم چرا ما اینقدر بدبختیم اون از سلسله قاجار بجز محمدعلی خان اینم از محمدرضاشاه وپدرش به جای اینکه بروند مثل کشور های غربی به سمت تولید ملی سلاح وکشورگشایی به طرف عیش و نوش وباج دادن برای هر چیزی رفتند !!!

    1. این مقاله رو تا انتها بخونید دلایل عمده عقب موندگی ما رو متوجه می شید. اما در مورد ساخت سلاح ملی! اصولا وقتی کشوری هیچ نوع نظام آموزشی و علمی مدونی نداشته باشه، زیر ساخت صنعتی نداشته باشه و خیلی موارد و پیش نیاز های مشابه دیگه رو نه تنها سلاح بلکه هیچ نوع فرآورده صعنتی دیگه رو هم نمی تونه بسازه. ما در دوره صفویه هم با کمک گرفتن از اروپایی ها صاحب کارخونه توپ و تفنگ شدیم. در دوره قاجار هم واقعا امکان ساخت هیچ نوع سلاح گرمی نبود. البته بحث فقط سلاح نبود نیروهای ایرانی به هیچ وجه با فنون رزمی نوین قرن 19 اروپا آشنا نبودند. حتی در صورت داشتن توپ و تفنگ هم خیلی وضعیتشون فرقی نمی کرد. کما اینکه همون زمان ارتش عثمانی سلاح کافی داشت اما از اواسط قرن 18 مدام از کشورهای اروپایی و روسها شکست می خورد. اما اصلی ترین ضعف ما در زمینه نبود یک نظام آموزشی -علمی مدون بود. این ضعف رو هم واقعا گردن قاجاریه نمی شه انداخت. ما در دوره صفویه بهترین فرصت رو داشتیم تا دستکم با اصلاحاتی در حد پترکبیر مراکز آموزشی و کارخونه های صنعتی در ایران بسازیم اما حتی در اون دوران هم که خیلی ها تصور می کنند دوران اوج مون بوده غفلت شد. وقتی کشوری تولید علم و فنون جدید نداشته باشه طبیعیه که به تدریج از غافله پیشرفت جهانی هم عقب بیفته

  10. واقعا انسان با هر بار خواندن این بخش از تاریخ حسرت فراوان میخورد که چطور جگر گوشه های ایران را از آن جدا کردند و حتی تحرکات تا حد زیادی قابل ستایش برای بازپسگیری بخشی آنها با خیانت و کارشکنیهای داخلی و خارجی و بی نظمی های متعدد علی رقم موفقیت های ابتدایی به سرانجام نرسید
    ای کاش مردم ایران تاریخ 3_4 قرن گذشته ایران را دقیق مفهمیدند تا امروز قدر قدرت و توان مستقل نظامی کشور در مقابل گرگان گرسنه چشم دوخته به خاک سرزمینمان و اهمیت لایه های پیرامونی و قدرت منطقه ای داشتن را بهتر درک میکردند و فریب بازی های کسانی را کهدر تحمیل گلستان و ترکمنچای ها نقش داشتند نمیخوردند

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن