جنگ ها و عملیات های نظامیمتفرقه

استانیسلاو پتروف کسی که جهان را نجات داد

استانیسلاو پتروف کسی که جهان را نجات داد

استانیسلاو پتروف کسی که جهان را نجات داد

بقلم میناگلرو

در این نوشتار افسانه مردی را بررسی میکنیم که قانون او را ملزم به کشیدن ماشه کرده بود ولی وی حاضر نشد تا اطمینان حاصل نکرده اقدامی انجام دهد

مردی که یک تنه با هزینه کردن اعتبار نظامی و آینده درخشان خود دنیا را از یک رویارویی اتمی تمام عیار نجات داد

در ماجرای پتروف خطای انسانی وجود نداشت همه مستندات از عمل به دستورات حکایت میکرد پتروف اما درحالیکه دستش روی ماشه بود ولی به کاری که قصد انجامش را داشت مطمئن نبود

چند سال قبل به پیرمردی با نام استانیسلاو پتروف در ایالات متحده جایزه ای بعنوان یکی از مردان موثر در صلح جهانی اهدا شد در همان زمان در کشورهایی که با ایالات متحده خصومت داشتند کوشیده شد با توجه به پیشینه سابق این پیرمرد شجاع و با اراده که سرهنگ ارشد ارتش شوروی بود ، انگ خیانت و جاسوسی برای سیا در قبال دریافت ان جایزه زده شود ( اینهم از بی انصافی کشورهای متخاصم است که چنین افرادی را هم که ربطی به خصومت انها ندارد را هم قربانی میکنند ) ولی مسئله ای که پیش می امد این بود ایا یک فرمانده نظامی مگر میتواند از یک کشور دشمن جایزه ای برای عملی غیر از خیانت و جاسوسی بگیرد؟ پاسخ بله میتواند دستکم پتروف ثابت کرد که میشود ولی این آقای پتروف که بود و چه کار بزرگی انجام داده بود ؟

آغازدهه 1980و بالا گرفتن تنش جنگ سرد

با آغاز دهه ۱۹۸۰ پس از یک دوره چهارساله سکون نصبی بیکباره با ورود ریگان به کاخ سفید اوضاع زیر و رو شد وی با وعده بازگردان شکوه و اقتدار ایالات متحده به کاخ سفید راه یافت تا آغاز دهه ۱۹۸۰ تبدیل به یک دهه پر تنش  در جنگ سرد و بسیار حساس بود در واقع دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ را میتوان دو دهه ای لقب داد که بارها دنیا تا آستانه یک نبرد اتمی هولناک و آرماگدون هسته ای پیش رفت که هر بار با رفتار منطقی و خوی انسانی یک طرف دنیا از استانه یک نبرد هسته ای نجات یافت

در دهه ۱۹۶۰ جان کندی رییس جمهور جوان و صلح طلب ایالات متحده ستاره این رقابت هولناک بود و در دهه ۱۹۸۰ میخائیل گورپاچف آخرین رهبر شوروی که مردی تحصیل کرده و بسیار با دانش بود

عملیات ایبل آرچر ایالات متحده امریکا در مقابل عملیات رایان اتحاد شوروی

رونالد ریگان که اصلا یک بازیگر هالیوود بود و بیشتر در فیلمهای وسترن نقش آفرینی میکرد ، با وعده یکسره کردن جنگ سرد وارد عرصه سیاست امریکا شد و با پروژه جنگ ستارگان و عملیات ایبل آرچردست به ریسکی خطرناک زد وبازی در لبه پرتگاه را انتخاب کردقماری که یک طرف ان نابودی اتحاد شوروی و به تاریخ پیوستن این امپراطوری بود و در طرف دیگر نابودی دنیا و ریگان جرات پذیرش این ریسک را داشت

سالها بعد ریگان در مصاحبه ای که بخاطر انتشار کتاب خاطراتش ترتیب داده شدن بود گفت :

در آنزمان من در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بودم اتحاد شوروی مانند بوکسوری بود که بخاطر اشتباهات پی در پی رهبران خود در گوشه رینگ گرفتار شده بودو ما در بهترین شرایط بودیم برای یک ابرقدرت هسته ای.این بدترین حالتی است که میتوان متصور بود احتمال داشت بخاطر فرار از ناک اوت شدن تمامی مقررات بازی را نادیده بگیرد و دست به یک حرکت انتحاری بزند

ما میتوانستیم کمی راه را برایش باز کنیم تا دستکم راه نفسی داشته و کمی از زیر فشار خارج شود،این کاری بود که روسای جمهوری قبلی انجام داده بودند و درست در دقایقی

که بایدضربه سنگین خود رابرای ناک اوت دشمن میزدند ، راه فرار به او داده بودند و‌هربار شوروی بجای قدردانی از فرصتی که به او داده شده بود پس از فرار از ناک اوت شدن نقاط ضعف خود را که در طول مسابقه شناسایی کرده بود را پوشش داده و حملات سنگین خود را برعلیه ما از سر میگرفت و تنهااین راه گریز دادن های پیاپی هر روز شرایط نبرد را برای رییس جمهور بعدی سخت و سخت تر میکرد دلیلش هم کاملا واضح بود هیچکدام از روسای جمهور قبلی قمار باز حرفه ای نبود و جرات پذیرش تبعات احتمالی ضربه اخر را نداشت ولی من با همه یک تفاوت داشتم این را میخاییل ( میخاییل گورباچف آخرین رهبر شوروی که ریگان خیلی خودمانی او را صدا میکند-[ میناگلرو ]) بخوبی درک کرده بود و بعدها بمن گفت تنها برتری تو توان قمار کردنت است چیزی که من در ان ضعیف بودم

در واقع من یک شهروند عادی و هنرپیشه نچندان مطرح و مشهور بودم که تنها با تکیه بر شانس خود و دست زدن به ریسکهای سنگین تا ان مرحله خود را رسانده بودم من به خداوند اعتقاد راسخی داشتم و مطمئن بودم ماموریتی سنگین برایم مقدر شده و خداوند بمن کمک میکند

روزی که میخواستم بزرگترین قمار را انجام دهم به جرج‌ ( ژنرال چهار ستاره جرج کریس- فرمانده واحد مرکزی ارتش ایالات متحده و چهره ای که به اعتقاد کارشناسان نفوذ بسیار زیادی روی ریگان داشت و اغلب تحرکات نظامی امریکا از جمله عملیات اراده جدی که منجربه عملیات آخوندک و هدف قرار گرفتن هواپیمای ایرباس شد معمارش جرج کریس بود- [ میناگلرو‌-مترجم ]) گفتم اگر ما عملیات ایبل ارچر را راه بیندازیم و همه چیز خوب پیش نرود چه تبعاتی میتواند داشته باشد ؟ جرج نگاه نگرانی بمن کرد نیازی نبود چیزی بمن بگویدنگاهش همه چیز را بمن گفت به همین خاطر گفتم جرج چقدر بد ؟ گفت قربان خیلی بد گفتم یک جنگ جهانی دیگر؟ گفت خیلی بدتر گفتم یک ارماگدون هسته ای؟ گفت بله چیزی در این حدود

من هم مانند هر پدر دیگری بسرعت ذهنم و روحم سمت خانواده ام رفت منهم مانند هر مرد دیگر اولویتم دفاع از خانواده ام بودولی من یک اولویت دیگر هم داشتم که مردان دیگر نداشتند وان دفاع از کشورم‌بود در واقع برگه ای را جرج جلوی من گذاشته بود که امضای ان بزرگترین ریسک من بحساب می امد و جنگ‌شدیدی در وجودم‌در جریان بود جنگی بین منطق و قلبم بود دقیقا انزمان درک کردم که روسای جمهوری قبلی در چه شرایطی راه فرار به شوروی داده بودند

 

بهمین خاطر آنها شایسته سرزنشت نیستند زیرا این من بودم که حماقت پذیرش تبعات این دستور را داشتم تمامی روسای قبلی راهی بینابین انتخاب کرده بودند و ترجیح داده بودند

که اگر قرار است با این دستور چنین فاجعه ای براه بیفتد ننگ آن بحساب آنها نوشته نشود

ولی من اینگونه فکر کردم که این ماجرا یک جایی باید تمام شود

زیرا اگر راه فرار بدهیم ، بازهم تکرار میشود و اگر تبعاتی هم باشد بالاخره رقم خواهد خورد ولی شاید دیگر چنین فرصتی نداشته باشیم و همان لحظه از خداوند خواستم بمن کمک کند بهترین تصمیم را بگیرم لذا بدون کوچکترین تردیدی زیر برگه عملیات را امضا کردم و به جرج گفتم دیگر همه چیز به تو بستگی دارد

و به این صورت  بزرگترین مانور اتمی ایالات متحده و کشورهای ناتو به اجرا درامد ، شبیه سازی یک عملیات اتمی را کشورهای عضو ناتو آغاز کردند

انقدر این رزمایش که به عملیات ایبل ارچر مشهور بود دقیق انجام گرفت که تصور آغاز یک حمله اتمی را تداعی میکرد

این عملیات  فشار روانی زیادی بر روی رهبران شوروی گذاشت انچنان که اغلب فرماندهان پیشنهاد یک حمله پیش دستانه هسته ای را دادند و اطمینان داشتند که این رزمایش سرپوشی بر یک حمله اتمی توسط کشورهای ناتو است و افسانه استانیسلاو پتروف در چنین زمانی رقم خورد

۲۶ سپتامبر سال ۱۹۸۳ مسکو‌- شوروی – سرفرماندهی ارتش های پیمان ورشو

سرهنگ جوانی امشب از ارتش شوروی مسولیت افسر ارشد کشورهای عضو را برعهده داشت بر اساس قوانین وی تا صبح روز بعد تمامی مسولیتهای نظامی را برعهده داشت چنین مسولیتی بسیار حساس بود و خصوصا بعد از بحران هواپیمای بوئینگ کره جنوبی که توسط سوخوی روس ها ساقط شد برای انتصاب افراد به این پست بسیار دقت میشد و معمولا ژنرال های باتجربه ارتش سرخ در این سمت قرار میگرفتند زیرا ماشه تمامی تسلیحات اتمی را در دست داشت و باید شایستگی و‌قابلیت فراوانی داشت خصوصا برای نظامیانی که درجه پایینی داشتند

استانیسلاو پتروف در جوانی

در آنزمان سرهنگ پتروف جزو افرادی بود که با درجه پایین این سمت را عهده دار شده بود ولی همه افراد میدانستند که وی افسر بسیار لایقی است

در آنشب سیستم های هشدار و پیش اخطار شوروی مدتی بود که یکپارچه و اتوماتیک شده بود و اطلاعات همه واحدهای اطلاعاتی اهم از ماهواره ها و آواکس ها را جمع آوری و پس از بررسی و تحلیل به سیستم مرکزی منتقل مینمود

سرهنگ پتروف در اطاق استراحت افسر نگهبان در حال تماشای تلویزیون بود که آژیر خطر بصدا درامد سرهنگ پتروف وارد اطاق افسر نگهبان شد متصدی رادار به سرهنگ پتروف اطلاع داد که ایالات متحده دست به یک حمله هسته ای زده و وانها باید واکنش متقابل انجام دهند

در واقع جای تامل نبود قانون واضح و صریح در این مورد وظیفه وی را مشخص نموده بود

سرهنگ پتروف در وضعیت بسیار بدی گیر افتاده بود ، در چنین وضعیتی قانون کاملا روشن بود و به تمامی واحدها اعلام شده بود در صورت اینکه شوروی یا هرکدام از هم پیمانان درجه 1 این کشور در پیمان ورشو مورد تهاجم قرار گرفتند بسرعت باید اقدام متقابل انجام میگرفت و هیچ ماده یا تبصره ای وجود نداشت

از طرفی ارتش شوروی بسیار سخت گیری میکرد و اگر پتروف کوتاهی میکرد احتمال دادگاهی و تیرباران وی به جرم خیانت وجود داشت و پتروف بخوبی میدانست این موضوع گناهی بزرگ و نابخشودنی بشمار میرود

پتروف چند بار قصد داشت پاسخ حمله را با اقدام متقابل بدهد ولی دلش با دستش هماهنگ نبود چون تمامی این مسائل یک طرف ماجرا بودولی اگر اشتباه میکرد چه ؟

انگاه امکان داشت نسل بشر بر روی کره زمین بدست وی از بین برود زیرا در صورت شلیک شوروی ، امریکا هم واکنشش قطعی بود و بصورت خلاصه هر اقدامی تنها شروعش در اختیار وی بود و هیچ کس پایان آنرا نمیدانست

سرهنگ پتروف ۱۵ تا ۲۰ دقیقه برای هر اقدامی فرصت داشت و بعد از ان دیگر مشخص نبود حتی توان اقدام متقابل را داشته باشند زیرا ایالات متحده گرای اغلب زرادخانه ها ی هسته ای شوروی را داشت و در موج اول حمله تمامی تلاش خود را برای انهدام و غیر عملیاتی کردن انها انجام‌میداد و تنها امید شوروی به زیردریایی های واکنش سریع بودکه اگر امریکا دست به موج اول حمله زده بود به احتمال قوی مکان زیر دریایی واکنش سریع را نیز کشف و احتمالا همین حالا ان زیر دریایی نیز نابود شده بود

سرهنگ پتروف یک معمای لاینحل داشت که جلوی هر اقدام خصمانه ای را گرفته بود

او انسان بسیار با هوشی بود و بخوبی میدانست در صورت حمله به شوروی امریکا در موج‌اول حمله تلاش میکند تمامی زیر ساخت های نظامی شوروی را نابود کند و این امر مستلزم پرتاب دهها و صدها موشک کروز و بالستیک است ولی در صفحه رادار هم اکنون تنها یک موشک دیده میشد و این با منطق سازگار نبود که ایالات متحده تنها یک موشک شلیک کند

در نهایت سرهنگ پتروف تصمیم خود را گرفت و اقدامی نکرد پس از بررسی مشخص شد که سیستم پیش اخطار دچار اشکال شده بود و ان موشک کروز در واقع یک هدف کاذب بود که سیستم مرکزی کنترل اطلاعات به اشتباه آن را یک هدف با اولویت بسیار بالا معرفی کرده بود

به دلیل اینکه سیستم مرکزی پردازش اطلاعات فن آوری مدرنی بود برخی اشکالات ان هنوز برطرف نشده بود

در نهایت سرهنگ پتروف بسرعت مجازات این تعلل خود را دید ( جالب اینکه بجای دادن پاداش وی را دادگاهی و مجازات کردند )  پس از این اقدام بازنشسته و از خدمت کنار گذاشته شد که به نوعی مجازات وی بحساب می امد زیرا هرگز افراد منطقی و رئوف بدرد ارتش سرخ نمیخورد انها کسی را میخواستند که زمان چکاندن ماشه به کسی فکر نکند و دلبستگی نداشته باشد دقیقا مانند خلبان سوخو – ۱۵ که بوئینگ کره جنوبی را علیرغم اینکه میدانست غیر نظامی و مملو از زنان و کودکان بیگناه است بدون لحظه ای تردید ان را ساقط کرد

در نهایت اقدام شجاعانه سرهنگ پتروف تا سالها مخفی و جز اسرار سری ارتش سرخ بود و برای ده سال هیچکس نمیدانست زیرا شوروی بشدت کوشید که دنیا در جریان این موضوع قرار نگیرد ولی پس از فروپاشی شوروی و انتشار برخی اسناد ، سند مربوط به اقدام سرهنگ پتروف به همراه هزاران سند دیگر منتشر شد و آنزمان دنیا درجریان شهامت این افسر نوع دوست قرار گرفت

امروز سرهنگ پتروف در این دنیا حضور ندارد ولی یاد و خاطره اقدام بزرگی که انجام‌داد برای همیشه در تاریخ ثبت گردید و تا زمانیکه حیات وجود دارد سرهنگ پتروف نیز بخشی جدای ناپذیر از تاریخ است و از او به نیکی یاد میکنند

استانیسلاو پتروف اواخر عمر.. وی در سن77 سالگی در سال 2017 فوت کرد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن