امپراتوری عثمانی از آغاز تا سقوط(قسمت ششم)
نبرد اصلاحات و ارتجاع و سرنوشت غم انگیز سلطان سلیم سوم
قسمت ششم
دوران سلطنت عبدالحمید اول از همان روزهای آغازین با مشکلات و دردسرهای فراوانی همراه بود. یکی از اصلی ترین مشکلات عثمانی در آن سال ها امپراتوری حریص روسیه بود.
ادامه جنگ مصیبت بار با روسیه و عهدنامه کوچوک قینارچی
سال 1774 جنگ بین دو کشور بار دیگر آغاز شد. در دوره جدید جنگ بازهم شکست در انتظار ارتش عثمانی بود. در نهایت در ژوییه 1774 دو طرف وارد مذاکرات صلح شدند. در نهایت عهدنامه ای به نام کوچوک قینارچی بین روسیه و عثمانی در 24 ژوییه به امضا رسید که عملا دست روسیه را برای دخالت در امور داخلی عثمانی باز می کرد.
برطبق این عهدنامه خان نشین کریمه که اصلی ترین متحد عثمانی برای جنگ های مداوم با روسها بود مستقل شد و زیر نفوذ روسها قرار گرفت. بسیاری از بنادر دریای سیاه و همچنین حق کشتیرانی آزادانه در این دریا نصیب روسها شد. اگرچه منطقه والاچیا و مولداوی به عثمانی بازگردانده شد اما یک بند جنجالی بعدها باعث دردسرهای فراوانی برای ترکها شدبر اساس یکی از مفاد این عهدنامه دولت امپراتوری روسیه رسما مدافع حقوق تمامی مسیحیان ارتدوکس ساکن در خاک امپراتوری عثمانی گردید.
این بند بعدها باعث بروز اختلافات فراوان و حتی بروز جنگ های جدید بین امپراتوری عثمانی و روسیه شد و حتی در نهایت به نوعی زمینه ساز کشتار وحشیانه ارامنه در سال های ابتدایی قرن بیستم نیز گردید.
عبدالحمید اول از تلاش برای اصلاحات تا نفوذ زنان فرانسوی در حرمسرا
بعد از مرگ مصطفی تاج و تخت نصیب عبدالحمید 48 ساله پسرکوچک احمد سوم شد. تقریبا تمامی عمر عبدالحمید در طی دوران سلطنت سه امپراتور قبلی در قفس گذشته بود . باوجود زندگی در قفس عبدالحمید به خوبی از لزوم انجام اصلاحات فوری و گسترده در ساختار امپراتوری عثمانی مطلع بود. فساد،رشوه خواری،پارتی بازی سرتاسر ارکان دولت را فرا گرفته بود. تا جایی که حتی سربازان ینی چری که روزگاری سرآمد نظم و انضباط در کل امپراتوری بودند به یکی از ارکان اصلی فساد در دولت تبدیل شده بودند
با وجود شکست های مداوم و از دست دادن بسیاری از متصرفات امپراتوری عثمانی در آن سال های میانی قرن نوزدهم همچنان یونان،کرت،صربستان،بوسنی،آلبانی،ایالات جنوبی دانوب را در تصرف خود داشت و وسعت خاک این امپراتوری در قاره اروپا حدود 400 هزار کیلومتر مربع بود. پابرجا ماندن این امپراتوری علی رغم شکست های فراوان و فساد گسترده باعث تعجب بسیاری از همسایگان آن شده بود. تا جایی که حتی بسیاری ازترکها معتقد بودند امپراتوری عثمانی ابدی خواهد بود. فواد پاشا یکی از سیاستمداران دوره عبدالحمید یک بار به یکی از سفرای خارجی مقیم استانبول گفته بود: کشورما قوی ترین کشورهاست . در حالی که شما سعی داردی آن را ساقط کنید اما عثمانی هرگز از بین نخواهد رفت.
عبدالحمید فردی بسیار صلح طلب بود . او به دلیل خالی بودن خزانه حقوق و مزایای ویژه سربازان ینی چری راقطع کرد و گفت آنها هم مانند سایر سربازان باید حقوقی عادی داشته باشند. عبدالحمید تلاش های فراوانی برای نوسازی ارتش دستکم در بخش توپخانه و نیروی دریایی انجام داد. اما سیاستمداران ،سرمایه داران و روحانیون مرتجع و سنت گرا همچون سدی محکم در برابر هر اصلاحی قرار داشتند.
آغاز نفوذ فرانسوی ها در حرمسرای عثمانی
در سال های آغازین سلطنت عبدالحمید اول یک دختر فرانسوی به دست دزدان دریایی الجزایری اسیر و سپس به عنوان هدیه به حرمسرای سلطان عثمانی فرستاده شد. این دختر با نام فرانسوی امه دوبوک دویوری که بعدها نقش دل نامیده شد بعدها تبدیل به اصلی ترین سوگلی عبدالحمید اول ،مشاور مورد اعتماد سلیم سوم و مادر سلطان محمود دوم بار دیگر مانند قرن های گذشته تبدیل به یکی از زنان اصلی و تاثیر گذار دربار عثمانی شد.
براساس مستندات و برخی روایات مورخان امه دخترخاله ژوزفین امپراتریس فر انسه و همسر ناپلئون سوم بود و در طی سال های حضورش از اصلی ترین عوامل نزدیکی روابط فرانسه و عثمانی به شمار می رفت.بسیاری از مورخان نفوذ افکار این زن فرانسوی را از اصلی ترین دلایل اصلاحات سلطان سلیم سوم و سلطان محمود دوم می دانند.
جنگ دوباره با روسیه
باوجود اینکه عبدالحمید علاقه چندانی به جنگ نداشت اما در سال ماه مه 1787 زمزمه های جنگ بین روسیه و عثمانی آغاز شد. غرور ملی مردم و ارتش عثمانی بعد از شکست در سال 1774 و عهدنامه کوچوک قینارچی جریحه دار شده بود. سفرای انگلستان وفرانسه در استانبول به دولت عثمانی قول دادند در صورت بروز جنگ با روسیه بی قید و شرط از این کشور حمایت کنند. به پشتوانه این قول ها دولت عثمانی از روسیه خواست شبه جزیره کریمه را تخلیه کند و بلگاکوف سفیر روسیه نیز زندانی شد. دولت کاترین کبیر بلافاصله واکنش نشان داد و با امپراتوری اتریش برضد عثمانی متحد شد. در نهایت در از آگوست 1787 جنگ بین روسیه و عثمانی آغاز شد. امپراتوری اتریش نیز در فوریه همان سال به عثمانی اعلام جنگ داد تا مشکلات این کشور چند برابر شود.
هرقدر ارتش عثمانی در نبرد با روسیه شکست خورده بود در جبهه اتریش نسبتا موفق بود. حملات روسیه با هدایت ژنرال سوارووف آغاز شد. در فوریه 1789 نیروی دریایی عثمانی در دریای سیاه به کلی از بین رفت.
نقطه اوج نبرد دو کشور در محاصره اوچاکوف رخ داد . ارتش روسیه با ژنرال معروف پرنس پوتمکین این قلعه را برای 6 ماه محاصره کرد و در نهایت این قلعه سقوط کرد و تمامی مردم عادی ساکن در آن کشته شدند.
سلطان عبدالحمید خود را برای تخلیه استانبول آماده می کرد اما ارتش عثمانی از تمامی تجهیزات و نفرات نظامی خود استفاده کرد و حسن پاشا موفق شد جلوی پیشروی روسها را بگیرد.
روابط ایران و عثمانی در دوره عبدالحمید
دوره ضعف امپراتوری عثمانی با ضعف سلسله های حکومتی در ایران همزمان بود. بعداز مرگ نادرشاه برای چندین سال ایران در آشوب و جنگ داخلی فرورفت. در نهایت به قدرت رسیدن کریم خان زند در 1750 اوضاع ایران اندکی سروسامان گرفت. دوران حکومت کریم خان تقریبا در آرامش گذشت ، اما تنها یک جنگ خارجی رخ داد وآنهم نبرد با امپراتوری عثمانی برسرشهر بصره بود. در سال 1774 که نخستین سال سلطنت عبدالحمید بود اختلافات ایران وعثمانی بالا گرفت. کریم خان باوجود اینکه علاقه ای به جنگ نداشت برادرش صادق خان را با سی هزار سرباز برای فتح شهر بصره روانه کرد. صادق خان با پشتیبانی دریایی حاکم بحرین در 19 آوریل 1775 بندر بصره را محاصره کرد. اما نیروهای عثمانی مستقر درشهر مقاومت فوق العاده ایی از خود نشان دادند. در جریان محاصره بصره اعراب عمان و عراق قصد کمک به مردم بصره را داشتند.
اما صادق خان با کشیدن زنجیر در مدخل رودخانه شهر را کاملا محاصره کرد. در نهایت در 18 آوریل 1776 شهر بصره تسلیم ارتش ایران شد. عبدالحمید به دلیل مشکلات داخلی فراوان و جنگ با روسیه به هیچ وجه نتوانست واکنش موثری نشان دهد. شاید اگر کریم خان در مارس 1779 نمی مرد و صادق خان بصره را به هوای گرفتن تاج و تخت رها نمی کرد هیچ گاه دولت عبدالحمید توان پس گرفتن بصره را نداشت.
مرگ عبدالحمید
سقوط قلعه اوچاکوف باعث اندوه شدید عبدالحمید اول شد و او 7 آوریل 1789 درگذشت و سلطنت به برادر زاده اش سلیم سوم رسید. سلیم سوم در 27 سالگی صاحب تاج و تخت عثمانی شد و بعد از سال ها یک سلطان جوان در استانبول به تخت نشست.
سلیم سوم سلطان هنرمند ،اصلاحگرو بد اقبال
سلطان سلیم سوم را باید بد اقبال ترین امپراتور عثمانی در سال های پایانی قرن هجدهم و آغازین قرن نوزدهم میلادی دانست. او در حالی به سلطنت رسید که امپراتوری عثمانی در گیر دو جنگ خونین با اتریش و روسیه بود و مشکلات داخلی نیز کمر این حکومت را شکسته بود. شاید اگر سلطانی مانند سلیم سوم با آن افکار روشنفکرانه و اصلاحگرش دستکم 50 یا صد سال قبل از این تاریخ به سلطنت می رسید می توانست اقدامات موثری برای نجات عثمانی انجام دهد. اما از اقبال بد ترکها روشنفکرترین امپراتور شان عملا در بدترین شرایط به سلطنت رسید.
سلیم علی رغم اینکه به شدت درگیر جنگ بود از لزوم اصلاحات غافل نبود. او روحیه ایی هنرمند داشت و شعرهای فراوانی سروده بود. سلیم به خوبی می دانست علت شکست های پی درپی عثمانی از کشورهای اروپایی وضعیت نابسامان آموزش و نداشتن تجهیزات نظامی به روز و مناسب است.
روزهای خوش رابطه عثمانی و فرانسه
به محض جلوس به سلطنت سلیم دهها افسر فرانسوی استخدام کرد. سلیم رابطه بسیار نزدیکی با همسر فرانسوی عبدالحمید یعنی نقش دل داشت و بسیاری از مورخان از نقش دل به عنوان معشوقه سلیم سوم نام برده اند. تحت همین نفوذ سلیم به کشور فرانسه علاقه فراوانی پیدا کرد. فرانسه در زمانی که سلیم به سلطنت رسید آخرین سال های سلطنت لویی شانزدهم را می گذراند اما از ماه مه 1789 انقلاب کبیر فرانسه برضد لویی شانزدهم کم کم آغاز شد و در نهایت با گردن زدن لویی شانزدهم در سال 1792 رویای رابطه خوش فرانسه و عثمانی به پایان رسید. انقلاب کبیر فرانسه سلطان سلیم را دچار دردسرهای جدی کرد. از طرفی علاقه ایی به انتشار عقاید تند تیزآزادی خواهان ضد سلطنت در کشورش نداشت و ازطرفی به دلیل علاقه قلبی به کشور فرانسه الگو گرفتن از برخی اصلاحات آن مشتاق بود.
جنگ با روسیه وآغاز اصلاحات
علی رغم مشکلات فراوان سلیم سوم به جنگ با روسیه ادامه داد. او در روز تاجگذاری اش یک سخنرانی مهیج برای مردم و سران کشور انجام داد و بلافاصله 150 هزار سرباز داوطلب تحت تاثیر این سخنرانی عازم میدان های جنگ شدند. علی رغم جنگ در چند جبهه سلیم از اصلاحات غافل نماند و در 14 مه 1789 یک مجلس نمایندگان با حضور بزرگان و نمایندگان طبقات مختلف مردم تشکیل داد. نمایندگان طبقات پایین تر از مشکلات مردم عادی گفتند و در آن مجلس سلیم سوم فهمید اوضاع کشورش تا چه حد بحرانی است.اقدام انقلابی دیگر سلیم تشکیل یک طبقه جدید از سربازان به نام نظام جدید بود. برای قرن ها سربازان ینی چری ستون اصلی ارتش عثمانی بودند اما سلیم با تشکیل این واحد نظامی عملا باعث خشم ینی چری ها شد.این سربازان جدید از بین مردم عادی انتخاب و توسط افسران اروپایی آموزش داده می شدند. البته تعداد این سربازان در ابتدا از ده هزار نفر فراتر نرفت. دروس نظامی فرانسوی به ترکی ترجمه شدند و مهندسین فرانسوی هم یک کارخانه توپ ریزی در عثمانی تاسیس کردند
همچنین از افسران فرانسوی برای تجدید سازمان نیروی دریایی دعوت شد. به دلیل اشتیاق امپراتور جوان عثمانی برای استخدام افسران فرانسوی سربازان و افسران فراوانی به شوق خدمت در استانبول عازم عثمانی شدند. تا جایی که حتی ناپلئون بناپارت جوان که در روزهای قبل از انقلاب افسرتوپخانه بود برای استخدام در ارتش عثمانی درخواست داد که البته پذیرفته نشد.
شکست های ادامه دار عثمانی
تمامی 150 هزار سرباز داوطلبی که به جبهه جنگ به بالکان رفته بودند به سحتی شکست خوردند و عقب نشینی کردند. در نتیجه این شکست مناطق والاشیا ،بلگراد و صربستان از دست رفت. حسن پاشا فرمانده خستگی ناپذیر ترکها قصد ادامه جنگ را داشت که سربازان ینی چری برضد او شورش کردند. در نتیجه حسن پاشا به استانبول بازگشت و مرد.
اما اوضاع در جبهه نبرد با روسیه بسیار بحرانی تر از این تر بود. کاترین کبیر به خوبی به وضعیت نابسامان عثمانی آگاه بود و به پرنس پوتمکین دستور داد تحت هر شرایطی قلعه استراتژیک اسماعیل را تسخیر کند. این قلعه در ساحل رود دانوب و 60 کیلومتری دریای سیاه قرار داشت و یک پادگان 40 هزار نفری از آن دفاع می کرد.
جنگ برسر این قلعه در سال 1790 آغاز شد.ژنرال سواروف هدایت حمله را به عهده داشت و به سربازانش دستور داد تحت هیچ شرایطی اسیر نگیرند. در نتیجه کشتار خونینی به راه افتاد و 34 هزار سرباز عثمانی قتل عام شدند.خبر فتح قلعه اسماعیل باعث خوشحالی فراوان کاترین شد. او به سفیر روسیه گفت امیدوارم بتوانم به زودی در قسطنطنیه اقامت کنم.
اما اوضاع به نفع روسها پیش نرفت. در فوریه 1790 ژوزف دوم امپراتور اتریش مرد و لئوپولد جانشین او هیچ علاقه ای به ادامه جنگ با عثمانی نداشت . در نتیجه 4 آگوست 1791 معاهده صلح سیتاوا بین عثمانی و اتریش به امضا رسید و روسیه در جنگ تنها ماند. در نهایت در 9 ژانویه 1792 معاهده صلح یاسی بین روسیه و عثمانی امضا شد و عثمانی حق حاکمیت روسیه بر کریمه را به رسمیت شناخت و رود دونستیر مرز دو کشور شد.
ادامه اصلاحات و نارضایتی سنت گرایان
با پایان جنگ با روسیه سلطان سلیم سوم سعی کرد به روند اصلاحات خود در عثمانی ادامه بدهد. او سعی کرد بتدریج فرماندهان سنت گرای نظامی را با نظامیان نظام جدید وفادار به خود تعویض کند. همچنین او قصد داشت یک نظام جدید ایجاد کند که در آن شهرداران و نمایندگان به وسیله مردم انتخاب می شدند. سلیم با تشویق نقش دل یا امه دوبوک دیوری معشوقه فرانسوی اش نخستین نشریه هفتگی امپراتوری عثمانی را با نام خبرگزاری شرق به دو زبان فرانسه و ترکی تاسیس کرد.بازسازی دستگاه اداری،لغو رسم هدیه گرفتن از سوی کارمندان دولت،لغو مالیات های خودسرانه که در ایالات مختلف گرفته می شد و مبارزه با رشوه خواری تنها بخشی از اصلاحات گسترده سلطان سلیم در سال های پایانی قرن هجدهم میلادی بود. در ژانویه 1795 بالاخره آموزش اولین بخش از سربازان نظام جدید سلطان سلیم به پایان رسید. دوازده هنگ سرباز به شیوه ای کاملا اروپایی و مدرن آموزش دیده و قرار بود بتدریج جای گزین سربازان یاغی و سنت گرای ینی چری شوند. کارگاه های کشتی سازی جدید هم به سرعت در حال احداث کشتی های جدید جنگی بودند. باوجود اینکه اصلاحات سلیم به خوبی پیش می رفت اما هنوز در برقراری روابط دوستانه مجدد با فرانسه تردید داشت. دولت انقلابی و تند رو روبسپیر به تازگی در فرانسه سرنگون شده بود اما اوضاع داخلی فرانسه همچنان نامشخص بود. در نهایت سلطان سلیم سوم در سال 1797 با فرستادن سفیری به پاریس دولت انقلابی فرانسه به رسمیت شناخت.
آغاز دشواری های سلیم سوم
اما اصلاحات سلطان سلیم خصوصا در بخش ارتش بدون مخالفت نبود. سربازان مغرور ینی چری از تشکیل هنگ های نظام جدید به شدت عصبانی شدند و در روزی که سلطان سلیم برای توزیع خوراک سنتی ینی چری ها به نزد آنها رفته بود طبق سنت قدیمی شان با وارونه کردن قابلمه ها شورش را آغاز کردند و با کوبیدن بر روی آنها رسما به سلطان سلیم سوم اعلام جنگ کردند( هر واحد ینی چری یک قابلمه نمادین داشت و این قابلمه ها مانند پرچم برای آنها مقدس و عزیز بود. هربار که سربازان ینی چری قابلمه هایشان را برعکس می کردند و برآن می کوبیدند نشان دهنده آغاز شورش برضد سلطان عثمانی بود).
سلطان سلیم به سرعت متوجه وخامت اوضاع شد و به سرعت با فراخواندن سربازان نظام جدید یک جنگ خیابانی بین آنها و سربازان ینی چری آغاز شد.در نهایت با سخنرانی شجاعانه سلطان عثمانی برای ینی چری ها این شورش پایان یافت و سلیم تنها به گردن زدن تعدادی ازرهبران شورش ینی چری ها اکتفا کرد
شورش علی تبلن در آلبانی هم یکی دیگر از دردسرهای سلطان سلیم سوم بود. این شورشی مقتدر که گاهی خود را مسلمان و گاهی مسیحی جا می زد . سلیم سعی کرد با اعطای لقب اشرافی پاشا او را مهار کند که البته چندان موفق نبود. در نهایت سرکوبی شورش علی پاشا در آلبانی تا زمان جانشین سلیم یعنی سلطان محمود دوم به تعویق افتاد.
هیولایی به نام ناپلئون بناپارت
با ظهور ژنرال ناپلئون بناپارت روابط نسبتا دوستانه فرانسه و عثمانی به سرعت به روزهای پایان خود نزدیک می شد. ناپلئون در سال 1796 با شکست اتریش وارد خاک ایتالیا شد و این کشور را تصرف کردو بعد به سراغ جمهوری 1100 ساله ونیز رفت و به حیات این دشمن قدیمی امپراتوری عثمانی نیز پایان داد. باتصرف کل شبه جزیره ایتالیا و جمهوری ونیز دولت فرانسه و امپراتوری عثمانی عملا همسایه شدند علی پاشا حاکم آلبانی علی رغم اینکه چندان از امپراتور عثمانی فرمان برداری نداشت گزارش های نگران کننده ایی در مورد نقل انتقالات نیروهای فرانسوی در دریای آدریاتیک برای سلطان سلیم فرستاد. باوجود این گزارشات سلیم اعتنایی به علی پاشا نکرد و کمکی برای او نفرستاد.
با این حال در سال 1798 گزارش های نگران کننده ایی مبنی بر تجمع عظیم ناوگان دریایی فرانسه در بندر تولون به گوش امپراتور عثمانی رسید. به غیر از سلیم سوم تمامی کشورهای اروپایی نیز وحشت زده بودند چرا که هیچ کس نمی دانست ناپلئون بناپارت این ژنرال نابغه فرانسوی قصد حمله به کدام کشور را دارد. در نهایت در ماه مه ناوگان عظیم ناپلئون بندر تولون را ترک کرد و برای چند روز هیچ کشوری از مقصد ناپلئون خبری نداشت.
حمله به مصر وآغاز جنگ عثمانی و فرانسه
در نهایت در ماه ژوئن ناوگان فرانسه در جزیره مالت ظاهر شد و بعد از یک نبرد شوالیه های سرسخت سنت جان مغلوب فرانسوی ها شدند. بعد از تسخیر مالت دولت عثمانی از فرانسه در مورد حضورش در این جزیره توضیح خواست و دولت فرانسه مدعی شد حضور ناپلئون در آن بخش از دریای مدیترانه تنها به منظور پاکسازی این دریا از دزدان دریایی بوده است و هدف دیگری در کار نیست. حتی تالیران وزیر امور خارجه فرانسه به دولت عثمانی پیشنهاد کرد در این عملیات با دولت فرانسه همکاری کند. باوجود اینکه توضیحات سلطان سلیم دستور اخراج کلیه افسران و مهندسان فرانسوی را از خاک عثمانی صادر کرد. بار دیگر ناوگان ناپلئون در دریای مدیترانه غیب شد و مشخص نبود فرانسوی ها قصد حمله به کدام کشور را داشته باشند.
سرانجام در اول جولای 1798 40 هزار سرباز فرانسوی به همراه ده هزار ملوان به همراه 27 ناو جنگی و 400 ناو تدارکاتی در خاک مصر پیاده شدند.
حمله ارتش فرانسه به مصر که یکی از ایالات مهم عثمانی بود به منزله یک اعلام جنگ به این کشور به شمار می رفت.باوجود حمله ناگهانی فرانسه به مصر ناپلئون بناپارت اعلام کرد تنها دلیل او برای لشکرکشی به مصر ضربه زدن به منافع دولت انگلستان است نه عثمانی. در واقع ناپلئون به دنبال این بود که با تسخیرمصر و تسلط برراه هند مسیر ارتباطی انگلستان را با مستعمره ثروتمند خود قطع کند.ناپلئون برای تکمیل جنگ روانی خود یک اعلامیه بلند بالا خطاب به مردم مصر منتشر کرد بخشی از این اعلامیه بدین شرح بود: به نام خدای یکتا که نه فرزندی دارد و نه شریکی . ژنرال بناپارت فرمانده ارتش فرانسه به نمایندگی از جمهوری فرانسه به اطلاع مردم مصر می رساند بیگهای مملوکی که از دیرباز به مصر حکومت کرده اند بازرگانان فرانسوی را در زیر انواع فشار و زورگویی ها قرار داده اند و اکنون زمان تنبیه آنان فرا رسیده، ملت مصر به شما خواهند گفت من آمده ام تا دین و ایمانتان را از بن برکنم اما این دروغی بیش نیست آن را باور نکنید. من برای احقاق حق شما آمده ام . من بیش از ممالیک برای خدا ،پیامبرش محمد(ص) و قرآن کریم احترام قایلم.
این تنها بخشی از اعلامیه بلند بالا و شگفت انگیز ناپلئون بناپارت خطاب به مردم مصر بود. اگرچه ناپلئون مدعی بود با مصر کاری نخواهد داشت اما این ادعا با کشتار مردم شهرهای مختلف به سرعت رنگ باخت.
پیروزی ها و شکست های ناپلئون در خاک مصر
در آن زمان دولت ممالیک به عنوان حاکمان دست نشانده امپراتور عثمانی درمصر حکومت می کردند و به سرعت نبرد بین ممالیک و ارتش فرانسه آغازشد. در 21 جولای نبرد اهرام در نزدیکی اهرام باستانی مصر بین لشکرمجهز به تیروکمان وشمشیر ممالیک و ارتش مجهز فرانسه آغاز شد که به سرعت با پیروزی ناپلئون به پایان رسید. در این بین دولت عثمانی هم بیکار ننشست در 23 دسامبر دولت انگلستان و دشمن قدیمی اش روسیه برضد فرانسه متحد شد.
به همین خاطر دریاسالار معروف نیروی دریایی انگلیس یعنی هوراشیو نلسون برای نابودی ناوگان دریایی فرانسوی ها عازم سواحل مصر شد. خلیج ابوقیر اولین محل رویارویی نیروی دریایی فرانسه و انگلستان بود. هوراشیو نلسون از اول تا سوم اوت در نبردی که به جنگ نیل معروف شد ضربه ای کاری به نیروی دریایی فرانسه وارد کرد. به غیر از دو کشتی جنگی بقیه ناوگان فرانسوی ها یا غرق شد و یا به دست انگلیسی ها افتاد.سلطان سلیم که بشدت از پیروزی انگلیسی ها خوشحال شده بود یک شمشیر جواهر نشان برای نلسون فرستاد.
با نابودی ناوگان دریایی عملا ارتش فرانسه در خاک مصر گیر افتاده بود اما ناپلئون بناپارت به این سادگی دست بردار نبود. آغاز جنگ فرانسه وعثمانی ضربه جبران ناپذیری به روند اصلاحات سلطان سلیم وارد کرد. او تحت فشار افکار عمومی مجبور به صدور جهاد برضد فرانسویان شد .حسن پاشا صدراعظم اصلاح طلب عثمانی برکنار و تبعید شد و باردیگر قدرت در دولت عثمانی به دست سنت گرایان و محافظه کاران افتاد. همچنین به دلیل نفرت بیش از حد مردم عثمانی ازفرانسویان نفوذ سلطانه نقش دل در امور سیاسی عثمانی به حداقل رسید و سلیم مجبور شد روابط اش با او را برای مدتی کنار بگذارد.
حمله ارتش فرانسه به سوریه و فلسطین
ارتش فرانسه علی رغم اشغال کامل خاک مصر وضعیت چندان مناسبی نداشت. بسیاری از سران ممالیک همچنان زنده بودند و با پیش گرفتن نبرد پارتیزانی دردسرهای زیادی برای سربازان ناپلئون ایجاد کردند. در اکتبر همان سال هم شورش گسترده مردم قاهره باعث شگفتی ناپلئون شد. در این شورش حدود هزار سرباز فرانسوی و 6 هزار نفر از مردم قاهره در یک روز کشته شدند. در نهایت ناپلئون به قیمت گلوله باران بخشی از شهر و تخریب بناهای فراوان موفق به سرکوبی این شورش شد.
انتشار خبر اتحاد عثمانی،انگلستان و روسیه ناپلئون را متوجه اوضاع خطرناکش کرد. اما به جای باقی ماندن در خاک مصر و آماده شدن برای نبرد با لشکر اعزامی عثمانی و انگلستان دست به یک کار عجیب دیگر زد. در روزهای آغازین سال 1799 او با 13 هزارسرباز برای تسخیر فلسطین و سوریه و شاید تصرف استانبول حرکت کرد. شهرهای العریش و غزه به سرعت به دست ارتش فرانسه افتاد.
اما محاصره یافا برای ارتش فرانسه دردسر ساز شد. محاصره این شهر از 3 مارس آغاز شد و تا 17 همان ماه طول کشید. در نهایت با تسلیم مدافعان شهر به دست ناپلئون افتاد. حدود 4 هزار سرباز پادگان شهر به دست ارتش فرانسه اسیر شدند. در کمال حیرت فرماندهان فرانسوی ناپلئون بناپارت دستور کشتار 3500 نفر ازاین سربازان بخت برگشته را صادر کرد. بسیاری از این افراد به منظور صرفه جویی در مهمات با سرنیزه به قتل رسیدند.بعد از تسخیر شهر یافا ارتش ناپلئون برای تصرف حیفا که آخرین سنگر باقی مانده عثمانی در این منطقه بود حرکت کرد. اما در مسیر حرکت ناپلئون متوجه حضور ارتش 35 هزار نفری عثمانی در نزدیکی کوه مونت تبور شد.
او بلافاصله ژنرال ژان باتیست کلبر را با هفت هزار سرباز روانه جنگ با سربازان عثمانی کرد. در 16 آوریل نیروهای فرانسوی مقابل نیروهای عثمانی قرار گرفتند. سربازان ژنرال کلبر با وجود نفرات بسیار کمتر به سختی با سربازان عثمانی جنگیدند. در نهایت با ورود نیروهای کمکی به فرماندهی ناپلئون این نبرد به سود فرانسویان پایان یافت.
مقاومت قهرمانانه عکا
عکا یا سن ژان داکر آخرین شهر مهم باقی مانده در منطقه بود. در مسیر رسیدن به عکا بیماری طاعون بین سربازان فرانسوی شیوع پیدا کرد وبسیاری از آنها را کشت. جزاز پاشا حاکم عکا که اخبار کشتار وحشیانه یافا را شنیده بود خود را برای مقاومت آماده کرد. سلطان سلیم هم یک واحد از سربازان نظام جدید را برای کمک به عکا فرستاد. نیروی دریایی انگلستان هم با بستن بستن مسیرهای دریایی جلوی امداد رسانی از مسیر دریا به نیروهای فرانسوی را گرفت.
محاصره عکا از 20 مارس تا 20 ماه مه طول کشید و در نهایت بعد از تحمل تلفات فراوان ناپلئون دستور عقب نشینی به سمت مصر را صادر کرد. ارتش فرانسه در مسیر بازگشت سیاست زمین سوخته را در پیش گرفت و بسیاری ازشهرها و روستاهای کوچک منطقه را به آتش کشید.
نبرد آبی خاکی ابوقیر
با بازگشت ناپلئون دور جدیدی از نبرد های فرانسه ،عثمانی و انگلستان آغاز شد. در 15 ژوئن سربازان مصطفی پاشا با کمک کشتی های انگلیسی در خلیج ابوقیر پیاده شدند. پادگان شهر به سرعت به دست سربازان عثمانی افتاد. اما مصطفی پاشا به دلیل در اختیار نداشتن سواره نظام و توپ کافی ترجیح داد منتظر رسیدن کمک باقی بماند. ناپلئون بناپارت در این نبرد باردیگر از نبوغ خود استفاده کرد. او به سرعت تمامی سربازان فرانسوی را جمع آوری کرد و به سمت ابوقیر حرکت کرد. سواره نظام عثمانی به فرماندهی ژنرال مورا به راحتی سربازان عثمانی را قلع و قمع کرد. 8 هزار سرباز ترک کشته و مصطفی پاشا زخمی و اسیر فرانسویان شد.
علی رغم پیروزی درخشان ابوقیر اخبار اوضاع آشفته اروپا به ناپلئون رسیدو متوجه شد باید به فرانسه بازگردد. او از طرف دولت دیرکتوار دستوری مبنی بر بازگشت به خاک فرانسه نداشت . او بلافاصله متوجه غیبت موقت کشتی های انگلیسی در سواحل مصر شد وبلافاصله با کمک دریاسالار گانتیوم در 24 اوت خاک مصر را به طور مخفیانه به مقصد فرانسه ترک کرد. هیچ کدام از ژنرال های زیر دست ناپلئون از بازگشت او آگاه نشد. ناپلئون با نوشتن یک نامه ژنرال ژان باتیست کلبر را به عنوان فرمانده ارتش فرانسه در خاک مصر منصوب کرد.
روزهای سخت ارتش فرانسه در خاک مصر
ژنرال کلبر از خبربازگشت ناگهانی ناپلئون به فرانسه بسیار خشمگین شد اما در واقع کاری ازدستش برنیامد. درماه نوامبر ارتش عثمانی با 4 هزارسرباز ینی چری به شهر دمیاط حمله کرد و قصد تصرف آن را داشت که بازهم شکست خورد. با این وجود در 23 دسامبر شهر العریش به دست عثمانی افتاد. بروز بیماری های مختلف ،حملات مداوم نیروهای ممالیک و عثمانی باعث شد تا ژنرال کلبر به فکر امضای معاهده صلح با عثمانی بیفتد. در نهایت در 23 ژانویه 1800 قرارداد العریش بین عثمانی وفرانسه امضا شد. ژنرال کلبر قول داد که ظرف سه ماه با تمامی سربازان خود خاک مصر را ترک کند. در ابتدا دولت انگلستان مخالفت خودرا با این قرارداد اعلام نکرد. سربازان فرانسوی به سرعت شروع به برچیدن سنگرها و استحکامات خو درسراسر مصر کردند. اما ناگهان دریاسالار اسمیت فرمانده ناوگان دریایی انگلستان در نامه ای که برای ژنرال کلبر فرستاد مدعی شد دولت انگلستان به هیچ وجه قرارداد العریش را قبول ندارد و تنها در صورت تسلیم بی قید و شرط حاضر به تسلیم فرانسویان خواهد بود.
خیانت انگلستان به قرار داد العریش باعث خشم شدید سربازان وافسران فرانسوی شد. ژنرال کلبر تمامی سربازان مستقر در مصر را فراخواند با حدود 20 هزار سرباز به سمت هلیوپولیس که محل تجمع سربازان عثمانی بود حرکت کرد. نبرد هلیوپولیس در 20 مارس آغاز شد. اگرچه ارتش عثمانی 60 هزار سرباز در اختیار داشت اما به سختی مغلوب شد و یوسف پاشا فرمانده ارتش عثمانی تقاضای صلح کرد.
در این گیردار مراد بیگ فرمانده نیروهای باقی مانده ممالیک به سرعت از این فرصت استفاده کرد و در 27 مارس شهرهای قاهره و اسکندریه که اکنون خالی از سربازان فرانسوی بود را تسخیرکرد. تصرف این دو شهر منجر به بروز یک شورش فاجعه بار داخلی شد. هزاران نفر از ترکان و اعراب مسلمان به هیجان آمده از جنگ با شعار مسیحیان را بکشید شروع به کشتار مسیحیان وقبطیان بومی مصری کردند. در نهایت آتش این شورش فاجعه بار به دست ژنرال کلبر خاموش شد.
اتحاد فرانسه و مملوکان
باوجود خاموشی این شورش ژنرال کلبر متوجه شد برای اداره اوضاع مصر به ممالیک نیاز دارد. او به سرعت با مراد بیگ وارد مذاکره شد. دو طرف به سرعت به توافق رسیدند. قرار شد در ازای بخشی از خاک مصر ممالیک با ارتش فرانسه متحد شوند و درصورت حمله نیروهای عثمانی و انگلستان سرباز در اختیار ژنرال کلبر قرار دهند. با امضای این موافقت نامه به نظر می رسید اوضاع آشفته مصر بالاخره به آرامش خواهد رسید. اما در 14 ژوئن 1800 ژنرال کلبر به دست یوسف چلبی ترور شد.
با کشته شدن غیر منتظره ژنرال کلبر فرماندهی قوای فرانسه به ژنرال عبدالله منورسید.(او با یک دختر مصری ازدواج کرده و مسلمان شده بود)
ژنرال منو برخلاف ژنرال کلبر مظهر کامل بی لیاقتی بود. در مارس 1801 نیروهای مشترک عثمانی و انگلستان با 200 کشتی در ساحل کانوپ پیاده شدند. تمام سواره نظام فرانسه با بی لیاقتی ژنرال منو از بین رفت. بدبیاری های فرانسویان با مرگ مراد بیگ تکمیل شد. فرمانده مملوک در کمال جوانمردی و تعهد به پیمان خود با ژنرال کلبر قصد داشت با نیروهایش به کمک ارتش فرانسه برود اما در 18 آوریل در اثر بیماری طاعون مرد. درنهایت با شکست های متوالی نیروهای فرانسوی سربازان عثمانی و انگلستان تا اواسط ژوئن به نزدیکی قاهره رسیدند. در نهایت قاهره تسلیم و پرچم عثمانی برفراز آن برافراشته شد. تا 12 سپتامبر 1801 تمامی 136800 سرباز فرانسوی باقی مانده خاک مصر را ترک کردند. در نهایت با امضای معاهده پاریس در 25 ژوئن 1802 بین عثمانی و دولت فرانسه جنگ بین دو کشور به طور رسمی به پایان رسید. در بین سربازان عثمانی که وارد خاک مصر شدند یک سروان آلبانیایی به نام محمد علی بیگ وجود داشت که بعدها نقش مهمی در تاریخ مصر و عثمانی ایفا کرد.
جنگ های بربری با آمریکا
امپراتوری عثمانی به محض پایان جنگ با فرانسه به طور غیر مستقیم وارد جنگ با آمریکا و چند کشور اروپایی دیگر شد. برای قرن ها کشورهای تونس،الجزایر و حتی مراکش اسما و قانونا جزوی از امپراتوری عثمانی بودند. اما معمولا فرمانروایان این کشور ها تقریبا به طور مستقل از استانبول سیاست های خود را اداره می کردند. برای سال های متمادی دریای مدیترانه به محل تاخت و تاز کشتی های دزدان دریایی الجزایری و مراکشی تبدیل شده بود. در ده سال آخر قرن هجدهم یعنی از 1790 تا 1800 تمامی کشتی های اروپایی و حتی کشور نوپای آمریکا از حملات این دزدان که تحت نظارت مستقیم یوسف کرمانلی پاشای الجزایر فعالیت می کردند در امان نبودند. براساس تخمین کشورهای اروپایی بیش از یک میلیون نفر از اتباع کشورهای اروپایی و آمریکا در طی یک قرن گذشته توسط این کشتی ها اسیر و یا کشته شده بودند.
جان آدامز دومین رییس جمهور آمریکا ابتدا پاشاهای الجزایر و مراکش هشدار داد دست از دزدیدن اموال کشتی های تجاری آمریکایی بردارند. دولت مراکش بعد از مدتی با این درخواست آمریکا موافقت کرد و متعهد شد دست از حمله به کشتی های آمریکایی بردارد. اما کشور الجزایر همچنان به راهزنی های خود ادامه داد. در نهایت با روی کار آمدن توماس جفرسون سومین رییس جمهور آمریکا شرایط تغییر کرد. جفرسون دستور حمله نیروی دریایی آمریکا را به بنادر الجزایر صادرکرد. سوئد و پادشاهی سیسیل جزو متحدان آمریکا در ای نبرد بودند که به جنگ های بربری اول معروف شد. نبرد از مه 1801 تا جولای 1805 طول کشید. نیروی دریایی آمریکا و تفنگداران دریایی این کشور برای اولین بار راهی یک ماموریت خارج از قاره آمریکا شدند و عملکرد نسبتا موفقی داشتند. در طی این چهار سال بندر طرابلس تحت محاصره قرار گرفت و بارها بمباران شد
در نهایت این نبرد باعث کاهش بخشی از دزدی های کشتی های الجزایری شد اما با این وجود راهزنی دریایی کماکان تا سال 1807 ادامه داشت. جنگ های بربری از سال 1815 باردیگر آغازشد که بازهم با پیروزی آمریکا و متحدانش تمام شد. دولت سلطان سلیم به دلیل مشکلات فراوان عملا هیچ کاری در قبال این جنگ ها نتوانست انجام دهد.
شورش اسماعیل آقا در ایالت روملی
ماجرای اشغال مصرتوسط ارتش فرانسه با دشواری های فراوانی برای سلیم به پایان رسید اما در نهایت منجر به کم شدن سرعت اصلاحات سلیم شد. او دیگر نتوانست از خدمات افسران و مهندسان فرانسوی استفاده کند. اما با این وجود آموزش سربازان نظام جدید همچنان ادامه داشت. تعداد سربازان نظام جدید تا سال 1806 به 24 هزار سرباز رسیده بود. یک توپخانه مدرن و همچنین دانشگاههای دریایی برای تربیت ملوان ایجاد شده بود. اوضاع عثمانی نسبتا آرام به نظر می رسید اما ایالت بالکان و تراکیه اندکی نا آرام بود. سلطان سلیم از فرصت استفاده کرد و سربازان نظام جدید را به فرماندهی قاضی پاشا برای سرکوبی شورش به این منطقه فرستاد. اما سربازان نظام جدید به راحتی در دام نیروهای شورشی گرفتار شدند و قاضی پاشا کشته شد. شورش کوچک ناگهان تبدیل به یک بحران بزرگ شد. ناگهان 40 هزار شورشی به فرماندهی اسماعیل آقا ایالت روملی تصرف شد و آدرنه در معرض خطر قرار گرفت. همچنین آماده حمله به استانبول شدند. پایتخت عثمانی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته بود که ناگهان سر بریده اسماعیل آقا به استانبول رسید. مصطفی بیرق دار معاون اسماعیل پاشا با کشتن رهبرشورشیان به طور ناگهانی به این شورش پایان داد. سلطان سلیم سوم که بشدت از این رویداد به نفع خودش خوشحال شده بود فرمان پاشایی را به همراه هدایای فراوان برای مصطفی بیرق دار فرستاد. اوهم به سلطان عثمانی وفادار شد و به سرعت تمامی شهرهای اشغالی را ازشورشیان پس گرفت.
شورش اسماعیل آقا ابعاد گسترده ایی داشت. بلافاصله متوجه شد یک دولت خارجی و محافظه کاران داخلی در بروز این شورش دست داشته اند. سلیم سوم بیرق دار را به پایتخت احضار کرد. سلیم که به دنبال یک متحد خارجی جدید بود بلافاصله دولت امپراتوری فرانسه و سلطنت ناپلئون را به رسمیت شناخت. فرانسوی ها بلافاصله اطلاعاتی در مورد فرمانداران مولداوی و والاشیا در اختیار سلیم قرار دادند. براساس این اطلاعات این افراد با کمک مستقیم دولت روسیه زمینه شورش روملی را فراهم کرده بودند سلیم بلافاصله این افراد را برکنار کرد. در نوامبر 1806 دولت روسیه که از اقدامات دولت عثمانی خشمگین بود قلعه های نظامی مرزی بالکان را تخریب کرد و وارد خاک رومانی شد. سلیم بلافاصله مصطفی پاشا بیرق دار را راهی بالکان کرد. در حالی که تقریبا تمامی سربازان عثمانی در جبهه بالکان مشغول جنگ بودند مشکل جدیدی برای دولت عثمانی به وجود آمد. در فوریه 1807 ناوگان دریایی انگلستان در برابر شهر استانبول لنگر انداخت. آنها یک اولتیماتوم برای سلطان سلیم فرستادند. یکی از درخواست های آنها قطع رابطه فوری با دولت فرانسه بود. اما واکنش مردم استانبول و سلطان سلیم کاملا غیرمنتظره بود. بلافاصله شهر حالت دفاعی به خود گرفت و صدها تن از سربازان باقی مانده در شهر و مردم عادی برای دفاع در برابر نیروی دریایی انگلستان در سواحل استانبول سنگر گرفتند. این واکنش غیرمنتظره موجب عقب نشینی سریع نیروی دریایی انگلستان شد. به طور همزمان ارتش عثمانی در نبرد بالکان پیروز شد و روسیه را از رومانی بیرون کرد.
سلطان سلیم سوم در بهار 1807 به ناپلئون بناپارت پیشنهاد یک پیمان مشترک داد. براساس نقشه سلیم بیست هزار سرباز فرانسوی به کمک ارتش عثمانی که در خاک بالکان بود می رفتند و با یک حمله مشترک و برق آسا به خاک روسیه حمله می کردند. اما امپراتور مغرور فرانسه در جواب طرح سلیم تنها برای او گلدان های مرمری فرستاد!
شورش یماک ها و توطئه سرنگونی سلطان سلیم سوم
مه 1807 مهمترین وآخرین ماه سلطنت هجده ساله سلطان سلیم سوم بود. در حالی که ارتش عثمانی و مصطفی پاشا بیرق دار فرمانده لایق و وفادار سلطان سلیم به همراه وزیر اعظم در خاک بالکان همچنان مشغول جنگ بودند یک شورش عجیب دیگر برضد سلطان عثمانی به راه افتاد. 25 مه سربازان آلبانیایی معروف به یماک در یکی از قلعه های روملی دست به شورش زدند.طبق برنامه ریزی سلطان سلیم قرار بود این پادگان جزویی از نیروهای نظام جدید باشد. اما این سربازان به بهانه توهین به خود این دستور را نپذیرفتند و دست به شورش زدند.بلافاصله تمامی افسران نظام جدید حاضر در پادگان های منطقه کشته شدندو شورش گسترش یافت. در 28 مه شورش به حدی گسترده شد که صدها قایق حامل شورشیان در خلیج شاخ زرین تجمع کردند. در همان روز قباچی مصطفی فرمانده شورشیان یماک با فرمانده سربازان ناراضی ینی چری به توافق رسید و بدین ترتیب ینی چری ها بار دیگر برعلیه سلطان عثمانی دست به شورش زدند.
شورشیان بلافاصله فتوای مفتی اعظم استانبول مبنی بر برکناری سلیم را هم گرفتند و محل اقامت سلطان سلیم و اعضای خانواده اش در استانبول محاصره شد. شورشیان خواستار اعدام سیاستمداران اصلاح گر و استعفای سلیم به نفع ولیعهدش مصطفی بودند. در نهایت سلیم به سرعت تسلیم خواسته های شورشیان شد و در 30 مه 1807 از سلطنت به نفع مصطفی پنجم استعفا داد.
دوران آشفته سلطنت مصطفی پنجم
استعفای سلطان سلیم و به تخت نشستن سلطان مطصفی پنجم نه تنها به بحران و درگیری داخلی عثمانی پایان نداد بلکه آن را چند برابر هم کرد. در تاریهخ عثمانی هر بار یکی از سلاطین عثمانی با شورش مجبو به استعفا می شد شانسی برای بازگشت به تخت سلطنت نداشت اما اوضاع برای سلیم سوم متفاوت بود. باوجود اینکه بسیاری از ینی چری ها خواستار مرگ سلیم بودند اما سلطان مصطفی پنجم راضی به قتل برادر ناتنی اش نشد. اما اوضاع در عثمانی بشدت آشفته بود. وزیر اعظم و بیرق دار در جبهه بالکان وضعیت نامشخصی داشتند. به تدریج طرفداران سلیم و مخالفان مصطفی دورارتش بیرق دار جمع شدند.در این روزهای بحرانی عثمانی فرانسه متحد درجه یکش را نیز از دست می داد. در همان روزها قرارداد تیسلیت بین روسیه و فرانسه امضا شد. مردم خشمگین عثمانی که احساس می کردند فرانسه در مقابل دشمن قدیمی شان به آنها خیانت کرده به سفارت فرانسه حمله کردند. اوضاع داخلی بشدت آشفته بود. سیاست مداران مرتجع توان حل مشکلات را نداشتند و سربازان ینی چری به طرز افسار گسیخته ایی شروع به قتل و غارت در امپراتوری عثمانی کرده بودند. با این وجود هیچ کس تصور نمی کرد سلطان جدید عثمانی در معرض سقوط باشد.
قیام مصطفی پاشا بیرق دار
سلطان مصطفی پنجم به محض جلوس به تخت سلطنت سعی کرد با فرستادن هدایای فراوان بیرق دار و ارتش فراوانش را به سمت خود بکشاند. اما بیرق دار به طرز عجیبی همچنان به سلطان سلیم برکنار شده وفادار بود و به همین خاطر در تابستان 1808 شورش برضد سلطان مصطفی را آغاز کرد. ارتش 40 هزار نفره بیرق دار در سحرگاه ژوییه 1808 در سه کیلومتری استانبول چادر زد و تازه آن وقت بود که مصطفی پنجم متوجه ابعاد فاجعه شد. ارتش هوادار سلیم به سرعت وارد پایتخت شد و آن را تصرف کرد.
اما سلطان مصطفی و هوادارانش در کاخ سرای(محل اقامت سلطان عثمانی) سنگر گرفته بودند و سلیم و شاهزاده محمود در اختیار آنها بود. این دونفر به همراه مصطفی پنجم تنها مردان باقی مانده در خاندان سلطنتی بودند. وقتی سربازان بیرق دار به پشت درهای سرای رسیدند سلطان مصطفی تصمیم گرفت با کشتن سلیم و محمود شورشیان را وادار به تسلیم کند. جلادان سلطان مصطفی راهی محل اقامت سلیم شدند، اما سلیم با شجاعت تمام با جلادان جنگید و فرصت فرار برای شاهزاده محمود را فراهم کرد. در نهایت در 28 جولای 1808 سلطان سلیم سوم در در سن 46 سالگی کشته شد. به محض ورود سربازان بیرق دار جنازه سلیم را به حیاط کاخ انداختند. بیرق دار خشمگین وارد کاخ شد و قصد کشتن سلطان مصطفی را داشت که شاهزاده محمود که از مهلکه گریخته بود در تالار حاضر شد و جلوی کشته شدن مصطفی را گرفت. بدین ترتیب سطنت بسیار کوتاه سلطان مصطفی پنجم بعد از ده ماه به پایان رسید.
ادامه دارد
تهیه و گردآوری : زهرا صادقیان
منابع
فرمانروایان خلیج شاخ زرین نوشته نوئل باربر
تاریخ تمدن ویل دورانت
آغامحمدخان چهره حیله گر تاریخ نوشته احمد پناهی سمنانی
شب های سرای نوشته میشل دوگرس
پادشاهان سرخ نوشته میشل دوسن پیر