تاریخ روابط ایران روسیه (قسمت سیزدهم)
سرکوب شورش زنجان
سواران مجاهد و بختیاری در سر راه خود به اردبیل ابتدا سراغ زنجان رفتند. آنها در 6 کیلومتری شهر اردو زدند. مردم زنجان که از ملاقربانعلی و طرفداران اش دل خوشی نداشتند فردی به نام آقا سید علی را روانه اردوی نیرو های دولتی کردند و قول دادند شهر را بدون مقاومت تسلیم کنند. در روز 25 آبان نیروهای دولتی وارد شهر شدند. در حالی که قرار بود زنجان بدون مقاومت تسلیم شود ناگهان طرفداران ملاقربانعلی شروع به شلیک به سمت نیروهای دولتی کردند. جنگ ده ساعت طول کشید و در نهایت شورشیان شکست خوردند. ملا قربانعلی هم با کمک طرفدارانش راهی قریه کرفس و منزل جهان شاه افشار شد. بدین ترتیب شورش زنجان پایان یافت.
نیروهای مجاهد بعد از ورود به شهر شرح دلیری و مقاومت عظیم زاده و علی اکبرخان را از مردم شنیدند و به دستور یپرم خان یک روز بعد عزاداری باشکوهی برسر مزار آنها برگزار شد. همچنین بسیاری از مستبدان شهر دستگیر شدند. یپرم خان طبق دستور ملاقربانعلی را روانه تهران کرد اما وقتی او به کرج رسید افرادی از تهران آمده و ملا را به سمت قصر شیرین بردند و از آنجا او را به کاظمین تبعید کردند. ملا به محض ورود به کاظمین در سن 95 سالگی درگذشت.
ادامه شورش اردبیل
نیروهای دولتی تا میانه های آذرماه در زنجان ماندند و اوضاع شهر را سرو سامان دادند. و در نهایت در روز 24 آذر به سراب رسیده و با نیروهای تبریز یکی شدند. در همان حال زمستان سخت آذربایجان هم آغاز شده بود. صمدخان مراغه ایی (صمدخان علی رغم دشمنی سرسخت با مشروطه بعد از سقوط شاه طی نامه هایی به زین العابدین مراغه ایی که در روزنامه شمس هم چاپ شده بود مدعی شده بود همواره طرفدار مشروطه بوده و همه اقداماتش برضد مردم تبریز ظاهری بوده است و بدین ترتیب به اردوی مشروطه خواهان پیوسته بود). صمد خان در منطقه برآغوش با حبیب الله پسر رحیم خان درگیر شد.حبیب الله خان با سه هزار سواره و دو توپ مشغول غارت در آن نواحی بود که بعد از درگیری با صمد خان مجبور به عقب نشینی به سمت اهر شد. در روز 25 آذر نیروهای دولتی به سمت اهر حرکت کردند اما حبیب الله خان در منطقه گردنه منیق ناگهان به آنها حمله کردن و در حالی که زمین پوشیده از برف بود جنگ سختی درگرفت. حبیب الله خان بازهم شکست خورد و گریخت. سواران بختیاری و مجاهد به سرعت به سمت اهر حمله کرده و شهر را تصرف کردند. رحیم خان بلافاصله بعد از این واقعه با چهار هزار سوار ، 2 هزار پیاده و چند توپ به نزدیکی اهر آمده و غارت را آغاز کرد. به مدت تقریبا دو ماه نبردهای سختی بین دولتی ها و نیروهای رحیم خان انجام شد . با وجود آنکه سواران قره داغی شجاعانه می جنگیدند اما نه از نظر توان رزمی و حتی سلاح و تجهیزات در حد نیروهای دولتی نبودند. سواران قره داغی برای اولین بار با مسلسل مواجه شده و از آن بشدت وحشت داشتند. در نهایت رحیم خان در 12 بهمن شکست خورد و نیروهایش شروع به فرار کردند. تمام توپخانه و مهمات او به دست نیروهای دولتی افتاد. نیروهای بختیاری و مجاهد شروع به تعقیب او و یارانش در کوه های منطقه کردند. در نهایت و بعد از ماجراهای بسیار رحیم خان و خانواده اش از پل خدا آفرین به سوی روسیه گریختند.
بعد از فرار رحیم خان ایل چلپیانلو دور کریم خان برادر زاده او جمع شدند. از آنجا که کریم خان خود جزو نیروهای یپرم خان بوده و به دولت وفادار بود اعضای ایل هم به سرعت به دولت اعلام وفاداری کردند. بسیاری از روسای قره داغی هم به نزد فرماندهان مشروطه پناهنده شدند و امان خواستند. افرادی مثل سام خان ارشد نظام و برادرش ضرغام خان که از دوستان نزدیک رحیم خان بودند از باقرخان امان خواستند. بدین ترتیب شورش قره داغ به پایان رسید.
بازگشایی مجلس دوم
در حالی که شورش زنجان به تازگی سرکوب شده بود و آشوب در اردبیل همچنان ادامه داشت در تهران مقدمات تشکیل مجلس دوم در حال فراهم شدن بود. با وجود آشوب نمایندگان تهران ،آذربایجان و چند ایالت دیگر انتخاب شدند و در نهایت در روز 24 آبان ماه بعد از چند روز جشن و پایکوبی دومین دوره مجلس شورای ملی بازگشایی شد. تلگراف های تبریک فراوانی از کشورهای خارجی به تهران رسید و در نهایت مجلس دوم از روز 30 آبان ماه و بعد از 17 ماه تعطیلی به ریاست مستشارالدوله جلسات خود را آغاز کرد.
مجلس در جلسات آغازین خود شروع به تقدیر و تشکر از آزادی خواهان مبارز کرد. تقی زاده بعد از یک سخنرانی مفصل با تقدیر و آوردن نام دو شهید اول مشروطه(سید عبدالحمید و سید حسن) از آنها به عنوان اولین شهدای مشروطه نام برد. تقی زاده به غیر از این دو به نام افرادی مثل محمد باقر اصطهباناتی، میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل،ملک المتکلمین،سید جمال واعظ،قاضی ارداقی قزوینی و سلطان العمای خراسانی را سر سلسله شهیدان مشروطه خواند. همچنین تقی زاده با اشاره به مقاومت تبریز شمار شهدای این شهر را بیش از هزار نفر تخمین زد. تقی زاده سپس به تقدیر از افرادی مثل حسن شریف زاده،میرزا سعید سلماسی، جنبش های گیلان و اصفهان، مجاهدان قفقازی، ارمنی ، گرجی و در نهایت هوارد باسکرویل پرداخت. در پایان تقی زاده از تلاش های کمیته ایران در پاریس، پروفسور براون، مستر لنچ و لرد لامینگتون به عنوان حامیان خارجی مشروطه تقدیر کرد. سرانجام بعد از یک جلسه طولانی مجلس ارسال یک سپاس نامه برای ستارخان و باقرخان را تصویب کرد. همچنین ممتازالدوله پیشنهاد کرد سپاس نامه برای افرادی مثل سپهدار ، مشروطه خواهان گیلان، سردار اسعد و بختیاری ها هم فرستاده شود. همچنین سید حسن اردبیلی درخواست کرد به پاس تلاش های روزنامه حبل المتین در پیروزی مشروطه مجازات زندان سید حسن حبل المتین هم کاهش یابد.
مشکلات مالی دولت
مشکلات مالی و کمبود بودجه یکی از اصلی ترین دردسرهای دولت مشروطه بود. مشکلی که تقریبا در تمامی طول دوره قاجاریه ادامه یافت. دولت مشروطه در آغاز به کار خود توانست حدود یک و نیم میلیون تومان با تهدید و فشار بر اشراف قاجار پول تهیه کند اما این مبلغ جواب گوی همه هزینه های دولت نبود. مشاور مالی دولت ایران در این زمان که از زمان محمد علی میرزا در ایران زندگی می کرد فردی فرانسوی به نام موسیو بیزو بود که جز گرفتن حقوق گزاف عملا هیچ فایده دیگری نداشت. در نهایت دولت هم مجبور شد برای گرفتن وام از کشورهای خارجی با آنها وارد مذاکره شود. سرانجام نمایندگان مجلس بعد از مشورت به این نتیجه رسیدند که دولت از یک کشور خارجی ده میلیون تومان وام بگیرد. قرار بود دو نیم میلیون تومان از این پول (معادل پانصد هزار لیره) نقدا گرفته و از آن برای تامین هزینه های 30 هزار نیروی نظامی، ادارات دولتی و سروسامان به اوضاع کشور استفاده شود و بقیه این پول هم صرف بازپرداخت وام های خارجی قبلی شود. به همین خاطر دولت از اواخر آذر 1288 با دو کشور روسیه و انگلستان وارد مذاکره شد. اما این دو کشور که با امضای قرارداد 1907 ایران را یک کشور تقسیم شده بین خود می دانستند بعد از دو ماه یک دو کشور اعلام کردند تنها حاضر به پرداخت 400 هزار لیره وام هستند و یک لیست بلند بالا به عنوان شرایط دریافت وام برای ایران ارسال کردند. شرایط دریافت وام بدین شکل بود:
تشکیل یک کمیسیون مختلط ایرانی اروپایی برای نظارت بر دریافت و نحوه هزینه وام
استخدام اجباری هفت کارشناس مالی فرانسوی توسط دولت ایران
استخدام کارشناسان نظامی تحت نظارت کامل دو کشور
واگذاری حق کشتیرانی در دریاچه ارومیه به دولت روسیه
عدم اجازه به دولت ایران بابت واگذاری امتیاز کشیدن راه آهن به هر کشور خارجی
مجلس این شرایط را نپذیرفت و بلافاصله آن را منتشر کرد که خشم شدید مردم را برانگیخت. ستارخان به همراه اعضای انجمن ایالتی تبریز به تهران تلگراف زدند و از دولت خواستند از دریافت هر نوع وام خارجی خودداری کند و وعده دادند که آذربایجان حاضر است بخشی از مبلغ وام را تامین کند. بازرگانانی مثل مهدی آقا کوزه کنانی، شیخ علی اکبر اهرابی،حاج علی آقا کمپانی در تهیه و جمع آوری پول پیش قدم شده و به شهرهای دیگر هم تلگراف زدند و آنها را به این کار دعوت کردند. این اتفاق خشم دو کشور استعمار گر را برانگیخت.روسیه و انگلیس به دولت هشدار دادند حق گرو گذاشتن هیچ کدام از سرچشمه های درآمدی خود را برای وام گرفتن ندارد اما دولت در جواب گفت به جز بخش هایی که در گروی روسیه و انگلیس است باقی موارد متعلق به دولت ایران است و می تواند با گرو گذاشتن آن وام بگیرد. در همان روزها دولت آلمان که تبدیل به متحد درجه یک عثمانی شده بود در حال کشیدن خط آهنی بین استانبول و بغداد بود و در ایران هم شایعه شده بود دولت ایران قصد دارد ساخت خط آهن تهران – خانقین را به دولت آلمان واگذار کند. در نهایت روسیه و انگلستان در اردیبهشت 1289 پیامی به دولت ایران فرستادند و دولت را تهدید کردند که حق واگذاری امتیاز کشیدن راه آهن به آلمانی ها را ندارد.
جوسازی برضد سردار و سالار و فرستادن این دو نفر به تهران
بعد از پایان شورش اردبیل ابتدا در روز 25 بهمن باقرخان و نیروهایش در میان استقبال مردم وارد شهر شدند و سپس در 28 بهمن هم نیروهای سردار بهادر و یپرم خان وارد تبریز شدند. سام و ضرغام اکنون در خانه باقرخان بست نشسته بودند. همچنین دسته ای از تفنگ چیان منطقه دوچی که مدتها در دسته صمدخان جنگیده بودند هم به خانه باقرخان پناهنده شده و منتظر عفو و بخشش نشسته بودند.علی رغم پایان شورش اردبیل روسها همچنان در آذربایجان مستقر بوده و مدام برضد سردار و سالار جوسازی می کردند. به گزارش کتاب آبی وزارت امور خارجه انگلستان روسها در تلگراف هایی به لندن مدعی شده بودند که سردار و سالار با کمک فداییان یپرم خان قصد غارت اموال روسها و انگلیسی ها را دارند. مخبرالسلطنه حاکم آذربایجان هم علاقه ای به حضور این دو چهره محبوب در ایالت خود نداشت و مدام سعی داشت با اشاره به شکست ستارخان در اردبیل و حضور بست نشینان در خانه باقرخان محبوبیت آنها را کم رنگ کند. کار به جایی رسید که ابتدا روزنامه شمس در استانبول و سپس روزنامه حبل المتین در تهران شروع به انتقاد از ستارخان و باقرخان کردند. در نهایت در اسفند ماه تلگرافی از تهران رسید که از سردار و سالار برای سفر به پایتخت دعوت شده بود. ستارخان از این موضوع خشمگین شد و به سراغ مخبر السلطنه رفت. اما بعد از دیدار با حاکم آذربایجان متوجه شد این خواست روسها بوده که دولت نیز آن را پذیرفته است. در 28 اسفند ماه شهر به طور کامل تعطیل شد و در ساعت ده صبح یپرم خان و سردار بهادر به خانه ستارخان رفته و او و پسر ده ساله اش را سوار کالسکه کردند. باقرخان و جمعی از یارانش هم به آنها پیوستند و با بدرقه مردم تبریز از شهر خارج شدند.
استقبال باشکوه
ستارخان و باقرخان در مسیر خود تا تهران مورد استقبال باشکوه مردم شهرهای مختلف قرار گرفتند. ابتدا در میانج و سپس در زنجان مردم این شهرها به استقبال سردار و سالار رفتند. در زنجان یک جشن مفصل به افتخار آنها برگزار شد. هنگامی که کاروان تبریز به قزوین رسید بسیاری از مردم تهران و قزوین منتظر آنها بودند. اگرچه ارتش روسیه که در قزوین مستقر بود سعی کرد با بستن راهها در استقبال اختلال ایجاد کند اما فایده ای نداشت. حدود 300 کالسکه و درشکه فقط از تهران برای استقبال به قزوین آمده بود. در منطقه ینگی امام و کرج هم پذیرایی های مفصلی انجام شد. بیشتر مردم تهران در منطقه مهرآباد چادر زده و به همراه اعضای دولت ونمایندگان مجلس منتظر کاروان تبریز بودند. استقبال و جشنی که برای سردار و سالار در تهران انجام شد تا آن روز بی سابقه بود. تقریبا نیمی از مردم تهران در این جشن و استقبال حضور داشتند. ستارخان وباقرخان بعد از صرف ناهار در چادر انجمن آذربایجانی های مقیم تهران راهی باغشاه شدند. دولت پذیرایی از آنها را به عهده گرفته بود. احمد شاه هم دو اسب برای سردار و سالار فرستاد. زمانی که ستارخان و باقرخان وارد پایتخت شده و قصد رفتن به دربار را داشتند در طی مسیر مردم کنار خیابان صف کشیده و زن ها و بچه ها از روی پشت بام ها بر سر راه آنها گل می ریختند. بعد از یک دیدار کوتاه در دربار این دو نفر راهی خانه صاحب اختیار شدند. این دو نفر یک ماهی مهمان دولت بودند اما به دلیل اینکه تعداد همراهان آنها زیاد و محل اقامت شان کوچک بود دولت باغ اتابک را برای اقامت به ستارخان و عشرت آباد را به باقرخان واگذار کرد.
ادامه بلوای رحیم خان
در همان حال رحیم خان به خاک روسیه پناهنده شده و دولت ایران به دنبال پس گرفتن او بود. چرا که طبق عهدنامه ترکمنچای استرداد قانون متهمان و مجرمین بین دو کشور برقرار بود.روسها در حالی به رحیم خان و 100 نفر از همراهانش پناه داده بودند که دولت روسیه مدتی پیش به خاطر یاغی گری و غارت های رحیم خان بارها به دولت ایران اعتراض کرده بود. این کار روسها باعث اعتراض انگلیس و فرانسه شد. با این حال برخی از سران ایل شاهسون به امید عفو دولت همچنان در قره داغ منتظر نشسته بودند. دولت به آنها دستور داد اموال غارت شده را به صاحبان آن پس دهند اما آنها از این دستور تبعیت نکردند. به همین خاطر دستور سرکوبی این نیروهای یاغی برای نیروهای دولتی مستقر در تبریز صادر شد. سردار اسعد پسر دیگر خود محمد خان را با 150 سوار برای تقویت نیروهای دولتی روانه تبریز کرد. مردم شهر به استقبال این نیروها رفتند . در روز 22 فروردین 1289 مراسم بدرقه این نیروها با حضور حاکم و مقامات دولتی آذربایجان برگزار شد. بعد از برگزاری مراسم بارون استپانیان عکاس معروف تبریز از نیروهای دولتی عکس گرفته و سپس همگی آنها روانه سرکوبی شورش عشایر شاهسون شدند. سواران بختیاری و نیروهای یپرم خان در سرکوبی این نیروها کار چندان سختی نداشتند. چرا که عشایر یاغی شاهسون به هیچ وجه انتظار حمله نیروهای دولتی را نداشته و قوای خود را پراکنده کرده بودند.نیروهای دولتی از نظر تجهیزات و سلاح نیز وضعیت کاملا برتری داشتند. محمد خان بختیاری ابتدا نصرالله خان و امیر عشایر خلخالی را درهم کوبید. آن دو نفر به خلخال گریختند و نیروهای دولتی هم به تعقیب آنها پرداختند. در نهایت خلخال در روز 7 اردیبهشت به دست قوای پیرم خان و امیر بهادر افتاد. اما آرامش در اردبیل چندان طولانی نشد و در روز 16 اردیبهشت ایل قوجه بیگ لو یکی از تیرهای شاهسون دست به شورش در نزدیکی اردبیل زد. آنها هم در نبرد با نیروهای دولتی و شصت تیرهای آنها کاری از پیش نبردند و بسیاری از سران ایل در این جنگ کشته شدند. در این نبرد علاوه بر کشته شدن بسیاری از عشایر یاغی شاهسون تعداد زیادی از سرکردگان آنها هم دستگیر شدند. سرکوب شورش شاهسون ها اتفاق بسیار مهمی بود چرا که این عشایر برای سال ها مناطق غربی و شمال غربی ایران را نا امن کرده بودند و سرکوبی آنها یک پیروزی بزرگ برای دولتی محسوب می شد.نیروهای دولتی بعد از این پیروزی در میان استقبال مردم وارد اردبیل شدند و بعد از پس دادن اموال صد نفر از خسارت دیدگان دسته از سران دستگیر شده را در اردبیل زندانی کردند و بقیه آنها از مسیر آستارا- رشت به تهران بازگشتند و در روز 9 تیر وارد پایتخت شدند. در تهران پذیرایی مفصلی برگزار شد و زندانیان شاهسون به زندان شهربانی فرستاده شدند.
تحرکات دولت روسیه برضد دولت ایران
همزمان در سنت پترزبورگ اوضاع از نظر سیاسی کاملا به ضرر دولت جدید ایران پیش می رفت. روسها سخت به دنبال سرنگون کردن دولت مشروطه بودند. به همین خاطر شروع به تحریک برخی از چهره های دست پرورده خود برای آغاز شورش و نا امنی درایران کردند. یکی از این افراد شاهزاده داراب میرزا یکی از نوادگان بهمن میرزا بود(بهمن میرزا پسر چهارم عباس میرزا بود که در دوره محمد شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و سپس به این کشور گریخت) . داراب میرزا در آن زمان یکی از افسران قزاق ارتش روسیه مستقر در قزوین بود. داراب میرزا با همدستی احمد خان میرشکار محمد علی شاه که تا آن زمان در کنسول گری روسیه در قزوین پناه گرفته بود شورش خود را از از زنجان آغاز کردند. احمدخان دوستان فراوانی در زنجان داشت و قصد داشت به پشتیبانی آنها باردیگر این منطقه را از کنترل دولت خارج کند. داراب میرزا هم یک امان نامه با امضای روسها در اختیار داشت و مدعی بود هر کسی به او ملحق شود در سایه حمایت دولت روسیه خواهد بود.شورشیان شروع به غارت روستاهای زنجان کردند. میرزا صالح خان حاکم وقت زنجان علی رغم نفرات کمتر خود شهر را سنگر بندی کرد و آماده دفاع شد
داراب میرزا و نیروهایش بعد از 17 روز شورش و یاغی گری در اواسط خرداد ماه شبانه به زنجان حمله ور شدند. اما با مقاومت حاکم شهر و مردم این حمله ناکام ماند. داراب میرزا در نزدیکی شهر اردو زد و دولت بلافاصله به مجاهدان گیلانی دستور سرکوبی این شورش را داد. مجاهدان گیلانی به فرماندهی علی خان امیر تومان برای سرکوبی این شورش حرکت کردند. روسها همزمان هر گونه دخالت در این شورش را رد کردند و دسته ای از نیروهای قزاق خود را ظاهرا برای سرکوبی داراب میرزا فرستادند. اما در واقع این نیروها برای تقویت داراب میرزا فرستاده شده بودند. در راه زنجان نیروهای گیلانی با شورشیان داراب میرزا که از سوی روسها حمایت می شدند مواجه شدند که در نهایت مجاهدان گیلانی شکست خوردند و علی خان نیز اسیر و به دست میرشکار کشته شد. بقیه مجاهدان اسیر شده هم به قزوین منتقل شدند.
بحران آفرینی روسها در تبریز
روسها در تبریز هم بحران آفرینی را شروع کرده بودند. آنها به بهانه پناهنده شدن یکی از افراد خود در 28 اردیبهشت به خانه ثقه الاسلام ریختند و چند ساعتی آنجا را اشغال کردند. در نهایت با خواهش های حاکم آذربایجان آنجا را ترک کردند. یک روز بعد به بهانه اینکه یک ارمنی یکی از سربازان روس را کتک زده بود به محله ارمنی نشین تبریز ریخته و تمام سلاح ها را توقیف کردند و 17 نفر را نیز با خود به باغشاه بردند. انجمن سعی در آرام کردن مردم داشت و جلوی بسته شدن بازار تبریز و طغیان مردم را گرفت. اما اخبار تبریز با تلگراف برای تهران و سایر شهرها ارسال شد و باعث خشم مردم گردید. یک دسته داوطلب به نام مدافعین وطن تشکیل شد که هدف آن بیرون کردن روسها از آذربایجان بود. دولت به شهربانی دستور داد جلوی این دسته را بگیرد. دولت مدعی شد فرمانده سپاه روسیه در تبریز از آنها عذرخواهی کرده است . روسها افراد دستگیرشده را آزاد کردند اما در نهایت 3 هزار تومان پول به عنوان غرامت گرفتند و بدین ترتیب موقتا بحران فروکش کرد.
اختلافات داخلی مشروطه خواهان
با آغاز سال 1289 دو دستگی های سیاسی در تهران چند برابر شده بود. تقی زاده که از اروپا به تبریز و سپس به تهران آمده بود از حمایت افرادی مثل حکیم الملک استفاده می کرد و گروهی به نام اعتدالیون را تشکیل داده بود. بختیاری ها به فرماندهی سردار اسعد ، حیدر عمو اوغلی و علی محمد خان هم از تقی زاده حمایت می کردند. از بین مطبوعات هم روزنامه استقلال از اعتدالیون حمایت می کرد و روزنامه ایران نو و محمد امین رسول زاده هم حامی تفکر مقابل یعنی انقلابی ها بودند.
اما ورود ستارخان و باقرخان معادلات سیاسی تهران را برهم زده بود. اگرچه مردم تهران استقبال باشکوهی از سردار و سالار کردند اما نه سپهدار و نه سردار اسعد چندان علاقه ای به ادامه اقامت این دو نفر در پایتخت نداشتند. به همین خاطر دولت به آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی در نجف تلگراف زد و از آنها خواست ستارخان و باقرخان را به نجف احضار کنند. تلگراف دعوت به نجف به ستارخان رسید اما او نپذیرفت و متوجه تحرکات دولت برضد خودش شد. در نهایت ستارخان و باقرخان به نجف نرفتند و با استقرار در پارک اتابک و عشرت آباد ماهانه هزار تومان حقوق از دولت گرفتند.
در این بین علمای نجف از تقی زاده که لباس روحانیت از تن خارج کرده بود هم بشدت ناراضی بودند و در فتوایی اعلام کردند تقی زاده بی دین است و باید از مجلس خارج شود و به جای او آیت الله بهبهانی به عنوان نماینده منتخب راهی مجلس شود. صدور این فتوا خشم بسیاری از مشروطه خواهان را برانگیخت و یک جبهه جدید توسط روحانیون برضد دولت تشکیل شد.
قتل آیت الله بهبهانی
در شب 25 تیر 1289 چهار مجاهد که احتمالا از دسته حیدر عمو اوغلی بودند به خانه آیت الله بهبهانی ریختند و او را دربرابر چشمان خانواده اش به قتل رساندند. اگرچه نام قاتلان هیچ گاه افشا نشد اما افکار عمومی حیدر عمو اوغلی و تقی زاده را متهم اصلی دانستند. قتل فجیع و ناگهانی بهبهانی خشم مردم تهران را برانگیخت و روز بعد بازار بسته شد. مجلس تشکیل جلسه داد و از دولت تقاضای دستگیری متهمان را کرد.بازار تهران در اعتراض به ترور بهبهانی سه روز بسته ماند و تقی زاده از ترس خشم مردم به خانه سردار اسعد پناه برد .با قتل ناگهانی بهبهانی اوضاع سیاسی بهم ریخت و گروه تندروی انقلابی خود را برای گرفتن انتقام از گروه اعتدالی آماد کرد. مدتی بعد از قتل آیت الله بهبهانی سپهدار تنکابنی که دولتش دیگر کارایی نداشت در دوم مرداد استعفا داد و عضدالملک نایب السلطنه بلافاصله مستوفی الممالک را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد.
پیمان چهار نفره
در شرایطی که اوضاع کشور آشفته شده بود و دو گروه سیاسی اعتدالی و انقلابی آماده درگیری با هم بودند ستارخان، باقرخان، معز السلطان و ضرغام السلطنه با یکدیگر یک پیمان چهار نفره امضا کردند و قول دادند در برابر فشارهای سیاسی و چند دستگی ها از مجلس پشتیبانی کنند. این پیمان در روزنامه ها چاپ شد . جمع 4 نفره از مجلس خواسته بود تمام افرادی که باعث اختلاف شده اند از مجلس شورای ملی بیرون براند. حسن تقی زاده که در خانه سردار اسعد پناهنده شده بود بعد از انتشار این پیمان چهار جانبه 400 تومان از مجلس گرفت و از راه گیلان به استانبول رفت. البته این اتحاد چهار نفره به هیچ وجه باعث خوشحالی سردار اسعد نشد اما سپهدار تنکابنی به طور مخفیانه از آنها حمایت کرد. در روز 9 مرداد و در حالی که هوا تازه تاریک شده بود علی محمد خان تربیت (برادر زاده تقی زاده )به همراه سید عبدالرزاق در حالی که در درشکه نشسته و در حال عبور از خیابان لاله زار بودند هدف گلوله چند نفر از مجاهدان قرار گرفتند و به قتل رسیدند. این ترور در تلافی قتل آیت الله بهبهانی انجام شد. حسین بیگ نوروز اف سردسته تیم ترور بود. ابتدا شایعه شد ستارخان از ترور اطلاع داشته اما سردار ملی نه تنها از ترور اطلاعی نداشت بلکه حاضر به پناه دادن به مجاهدان تروریست نیز نشد.
خلع سلاح مجاهدان
دولت های روسیه و انگلستان که فرصت را مناسب دیدند خواهان خلع سلاح کل مجاهدان شدند. دولت جدید هم چندان از پیشنهاد ناراضی نبود. در واقع دولت مدتها بود به دنبال راهی می گشت تا با کمک قزاق خانه مجاهدان مسلح حاضر در تهران را خلع سلاح کند. در روز ده تیر نمایندگان مجلس جلسه ای با حضور ستارخان و باقرخان و سه تن از وزرا ، فرمانفرما (وزیر داخله)،حکیم الملک(وزیرمالیه) و میرزا حسین قلی خان نواب (وزیر امور خارجه) برگزار کردند. این جلسه 7 ساعت طول کشید و در نهایت قانونی تصویب شد که به جز نیروهای نظامی دولتی و شهربانی هیچ فرد دیگری مجوز حمل اسلحه را نداشت. این قانون به سرعت در روزنامه ها منتشر شد و به مجاهدان 48 ساعت فرصت دادند تا سلاح های خود را تحویل دهند و بهای آن را از دولت بگیرند. دولت همچنین اعلام کرد بهای تفنگ هایی که نشان دولتی دارد را نمی پردازد. ستارخان و باقرخان در مجلس سوگند خوردند از قانون خلع سلاح سرپیچی نکنند. اما تصویب قانون خلع سلاح تازه آغاز درگیری ها در پایتخت بود. بسیاری از مجاهدان نه قصد تحویل دادن سلاح های خود را داشتند و نه حتی علاقه ایی برای بازگشت به خانه. اختلافات عمیقی بین گروه چهار نفره با افرادی مثل سردار اسعد ، فرمانفرما و یپرم خان وجود داشت که اوضاع را بدتر می کرد.از طرفی دولت در یک اقدام جنجالی بسیاری از نیروهای یپرم خان، حیدرعمو اوغلی و بختیاری ها را به عنوان نیروی نظامی دولتی و رسمی به حساب آورد و آنها را از قانون خلع سلاح خارج نمود. این ماجرا باعث ناراحتی ستارخان و باقرخان گردید.
در روز پنج شنبه 12 مرداد ستارخان به افراد خود دستور داد تفنگ های خود را به دولت تحویل دهند . ستارخان در مورد عدم تحویل سلاح به آنها هشدار داد و گفت : کاری نکنید که کاسه برسرما بشکند. اطرافیان ستارخان به به او در مورد احتمال برخورد شدید اطرافیان یپرم خان در صورت خلع سلاح هشدار دادند. اما ستارخان در جواب گفت : این دولت را ما خودمان برانگیخته ایم و شایسته نیست با او نافرمانی کنیم و آنگاه ادر اینجا و میان شهر چگونه می توان جنگ نمود.بدین ترتیب مجاهدان تحویل سلاح های خود به دولت را آغاز کردند.
ماجرای پارک اتابک
در روز 13 مرداد ستارخان راهی مهرآباد شد و به مهمانی منزل خسرو خان رفت. مجاهدان دسته دسته به پارک اتابک آمدند و سراغ ستارخان را گرفتند. از جمله خلیل خان ارک ،او وقتی متوجه شد ستارخان به مهرآباد رفته و راهی آنجا شد تا ستارخان را به پارک بازگرداند. دسته ای از مجاهدان معزالسلطان که حاضر به خلع سلاح نبودند و خواهان دریافت سه ماه و نیم حقوق معوقه خود بودند هم برای اعتراض راهی پارک اتابک شدند. عده ای از مجاهدان هم به قانون پس دادن رایگان تفنگ های دولتی اعتراض داشتند و می گفتند ما این سلاح ها در میدان جنگ از نیروهای محمد علی شاه غنیمت گرفته ایم . بدین ترتیب کم کم آشوبی در پارک اتابک برپا شد .چون هنوز ستارخان بازنگشته بود مجاهدان سراغ باقرخان رفتند و از او خواهش کردند این بلوا را آرام کند.شیخ اسماعیل خان هشترودی،معین الرعایا و معتمد تجار که از نمایندگان آذربایجان بودند نیز در پارک حضور داشتند. ستارخان نیز از مهرآباد به تهران بازگشت و سعی کرد مجاهدان عصبانی را آرام تر کند. در روز یکشنبه 13 مرداد دولت یک لشکر پیاده که به آن رژیمان گفته می شد با حضور نیروهای شهربانی،قزاق و سواران بختیاری تشکیل داد و 2130 نفر را برای جنگیدن با مجاهدان یاغی آماده کرد. این نیروها در 14 مرداد در میدان توپخانه به فرماندهی سردار بهادر و یپرم خان تجمع کردند. 2 مسلسل و 2 توپ ماکزیم هم به تجهیزات آنها افزوده شد. مردم تهران از این صف آرایی نظامی که پایتخت را در آستانه جنگ داخلی قرار داده بود هراسان شدند. نیروهای دولتی بتدریج در اطراف پارک اتابک مستقر شدند. معز السلطان و ضرغام السلطنه که اوضاع را بحرانی دیدند به فکر فرار افتادند. مغزالسلطان خود را به سفارت عثمانی رساند و بست نشست و ضرغام نیز در حرم شهرری پناهنده شد. در همین حال سروصدا و آشوب در پارک ادامه داشت و ستارخان و باقرخان توان آرام کردن آنها را نداشتند. چند نفر از یاران آنها خواستند سردار و سالار را از پارک خارج کنند تا در صورت حمله نیروهای دولتی پای آنها در این معرکه گیر نباشد . برخی از بزرگان پایتخت هم این دو نفر را به خانه خود دعوت کردند که یکی از آنها سردار اسعد بختیاری بود. چند نفر فرستاده از سفارت خانه های خارجی هم برای پادرمیانی به پارک اتابک رفتند. اما ستارخان که از ابعاد توطئه آگاهی نداشت گفت مگر به خاطر 300 تفنگ می خواهند مردم را بکشند؟
در نهایت ستارخان آخرین پیشنهاد خود را با مجاهدان و دولت در میان گذاشت.ستارخان پیشنهاد کرد یک ماه و نیم حقوق مجاهدان توسط دولت پرداخت شود و یک ماه نیم دیگر در آینده پرداخت شود و ستارخان نیز پرداخت آن را ضمانت خواهد کرد. هم دولت و هم مجاهدان پیشنهاد را پذیرفتند و تحویل سلاح ها در پارک اتابک به دو نماینده دولت آغاز شد. در حالی که اوضاع کاملا آرام شده بود ناگهان دو نفر از کارمندان سفارت عثمانی به نام های جمال بیگ و مجال بیگ وارد سفارت شدند و شروع به تحریک مجاهدان کردند. یکی از آنها به مجاهدان تازه آرام شده گفت: مجاهدان در راه آزادی تلاش ها کرده اند و بیشتر آنها پدرو برادر خود را از دست داده اند. تفنگ ها را هم از نیروهای دولتی غنیمت گرفته اند و این رفتار دولت با آنها بیداد گرایانه است.
هنوز مشخص نیست چه کسی این دو نفر را از سفارت عثمانی به پارک اتابک فرستاد اما احمد کسروی ضرغام السلطان که آن زمان در سفارت پناهنده بود را متهم اصلی این ماجرا می داند و مدعی است او قصد ایجاد آشوب در پایتخت را داشت. ستارخان که دو روز بود بشدت بیمار بود با شنیدن این حرفها بشدت عصبی شد و حالش بهم خورد و یارانش او را به اتاقی بردند. با خروج ستارخان اوضاع تقریبا از کنترل خارج شد. دسته های از مردم تهران هم برای حمایت از مجاهدان آمده بودند. با بحرانی شدن اوضاع مرات السلطان و میرزا غفار خان دو نماینده دولت نیز از پارک خارج شدند. در حالی که دو ساعت از مهلت 48 ساعته دولت نیز گذشته بود یکی از افراد حیدر عمو اوغلی به دربان پارک شلیک کرد. اطرافیان ستارخان هم چنان سعی داشتند مهلت تسلیم را تمدید کنند. اما تلگراف و تلفن پارک قطع شده بود. ستارخان مدام سفارش به عدم نبرد با نیروهای دولتی می کرد . نیروهای دولتی در تمام ساختمان های بلند اطراف پارک مستقرشده و آماده حمله بودند.در این بین نوروز اف ( که در ماجرای ترور علی محمد خان و سید عبدالرزاق مقصر بود) ابتدا پرچم سفید تسلیم برافراشت. نیروهای دولتی فریب خورده و به پارک نزدیک شدند اما ناگهان شلیک گلوله مجاهدان آغاز شد و تعدادی از نیروهای دولتی کشته شدند. در حالی که اوضاع به بدترین شرایط خود رسیده بود خسرو خان نامه ای برای صمصام السلطنه برد و از او خواست در این ماجرا پادرمیانی کند. یکی دو ساعتی به آرامش گذشت. اما چون هیچ فرمان جدیدی از دولت برای نیروها نرسید ناگهان شلیک گلوله از سوی نیروهای دولتی آغاز شد. ستارخان با وجود بیماری تفنگی برداشت تا در پشت بام سنگر بگیرد اما ناگهان گلوله یک تفنگ دورندلی به زانویش اصابت کرد. در ساعت 8 عصر ضلع غربی پارک آتش گرفت . جنگ تا ساعت 9 شب طول کشید و در نهایت مجاهدان تسلیم شدند. نیروهای دولتی تقریبا همه افراد حاضر در پارک اتابک را بازداشت کردند. ستارخان زخمی به همراه پسر ده ساله اش یدالله و باقرخان سوار بر درشکه شده و به خانه صمصام السلطنه برده شدند. به گزارش کتاب آبی وزارت خارجه انگلستان واقعه پارک اتابک 7 کشته و 23 زخمی برای دولتی و 18 کشته و 40 زخمی نیز از مجاهدان داشت.
فردای آن روز فضای شهر افسرده و غمگین بود دولت نیز حکومت نظامی اعلام کرد مردم نیز قصد باز کردن بازار را نداشتند. وزارت داخله شرح ماجرای پارک اتابک را تلگرافی برای مردم شهرهای دیگر منتشر کرد. اما در تبریز و رشت به محض رسیدن خبر بلوا برپا شد. بلافاصله از تبریز برای نمایندگان آذربایجان تلگراف هایی رسید که توضیح خواسته بودند . از رشت هم تلگراف توضیح و اعتراض برای رییس مجلس و نایب السلطنه رسید. شرح ماجرا به سرعت به مطبوعات خارجی رسید. روزنامه کاسی قفقاز ابتدا با یپرم خان مصاحبه کرد و او گناه را به گردن ستارخان انداخت. این خبرنگار سپس به دیدار ستارخان رفت و او نیز شرح ماجرا را گفت که در نهایت همه این اخبار در این روزنامه منتشر شد. ستارخان مدتی در خانه صمصام ماند. پزشکان سعی داشتند زخم پای او را درمان کنند. اما کار درمان خوب پیش نمی رفت.
با اینکه در نهایت ستارخان درمان شد اما پای او تا آخر عمر لنگ ماند. دولت به مجلس پیشنهاد کرد ماهانه 400 تومان حقوق برای ستارخان و 300 تومان برای باقرخان پرداخت شود و بدین ترتیب این دو نفر تقریبا از صحنه سیاسی ایران خارج شدند.
اعدام موقر السلطنه
در حالی که چند ماه از استقرار دولت مشروطه می گذشت یکی از نزدیکان و اقوام سابق محمد علی میرزا به نام حبیب اله خان موقر السلطنه با پاسپورت جعلی به ایران بازگشت. موقر السلطنه یکی از همراهان محمد علی میرزا در هنگام پناهندگی به سفارت روسیه و بعد از آن ترک ایران بود. حبیب الله خان زندگی پر و فراز نشیبی داشت او رییس غلامان مظفرالدین شاه(قوللر آغاسی) بود که با دختر او شکوه الدوله نیز ازدواج کرد. اما مدتی بعد با انجمن های مخفی آزادی خواهان مرتبط شد و مظفرالدین شاه شخصا مچ او را در حال گذاشتن شب نامه روی میز خودش گرفت. موقر السلطنه بلافاصله از چشم خاندان سلطنت افتاد و با آغاز سلطنت محمد علی شاه شیخ فضل الله نوری در یک اقدام جنجالی و به طور غیرقانونی طلاق شکوه الدوله را از حبیب الله خان گرفت. موقر السلطنه بعد از استعفای شاه با او راهی اروپا شد اما نه پولی برای زندگی داشت و نه ایرانیان مقیم اروپا به او که یکی از اطرافیان شاه مستبد بود روی خوش نشان می دادند. در نهایت بیشتر از چند ماه نتوانست زندگی در اروپا را تحمل کند وبا گذرنامه و هویت جعلی به ایران بازگشت اما بلافاصله توسط نیروهای یپرم خان شناسایی و دستگیر شد و در نهایت مانند سایر مستبدان در میدان توپخانه تهران دار زده شد.
مشکلات دولت مشروطه
علی رغم خلع سلاح و سرکوب مجاهدان در پارک اتابک و برقرار آرامش در تهران، دولت مستوفی الممالک با مشکلات فراوانی رو به رو بود. ایل قشقایی فتوای علمای نجف را بهانه کرده بود و تهدید می کرد به خون خواهی آیت الله بهبهانی اصفهان را تصرف خواهد کرد. نایب حسین کاشانی یاغی معروف دامنه فعالیت هایش به حدی گسترده شد که شهر کاشان را نیز تصرف کرد و دولت ناچار شد تعدادی از سواران بختیاری را برای باز پس گیری کاشان اعزام کند. در بروجرد و خرم آباد نیز اوضاع نا آرام بود. در نیشابور محمد علی نیشابوری مشغول غارت بود و در تنگستان هم فردی به نام زایر خضر دست به شورش زده بود.بیوک خان پسر رحیم خان هم به تازگی از روسیه به ایران بازگشته بود و دوباره در مناطق اردبیل و قره داغ غارت را آغاز کرده بود. او حتی زندانیان شاهسون را از زندان اردبیل آزاد کرد و دوباره ایل شاهسون نیز به او پیوست.در روز 30 شهریور عضد الملک رییس ایل قاجار و نایب السلطنه احمد شاه درگذشت. گروه دموکرات مجلس ابتدا مستوفی الممالک را برای جانشینی کاندید کرد اما بقیه اعضای مجلس با اکثریت آرا به ناصرالملک که همچنان در انگلستان به سر می برد رای دادند و در 31 شهریور او را به عنوان نایب السلطنه احمد شاه برگزیدند.
مشکلات مالی
دولت مستوفی همچنان با مشکلات مالی دست به گریبان بود و از آنجا که نتوانست از دولت های روسیه و انگلستان وامی بگیرد با یک بانک خصوصی در لندن وارد مذاکره شد و پیشنهاد کرد در ازای گرو گذاشتن بخشی از جواهرات سلطنتی از این بانک وام بگیرد. مذاکرات به خوبی پیش رفت اما به دلیل مخالفت 2 کشور ناکام ماند. در نهایت دولت از دریافت وام خارجی چشم پوشی کرد و بر روی کالاهایی مثل نوشابه الکلی، روده گوسفند و نمک مالیات بست. مالیات بر نمک باعث اعتراض شدید مردم شد و یک سال بیشتر پایدار نماند اما مالیات دو مورد دیگر درآمد زیادی برای دولت به همراه آورد.
اعتراضات انگلستان
دولت انگلیس که همچنان به دنبال اجرای قرارداد 1907 بود از هر فرصتی برای اعتراض و ایجاد بحران برای دولت ایران استفاده می کرد. انگلیسی ها مدتی بود که به نا امنی جاده های جنوب و آسیب های وارد شده به تجار انگلیسی معترض بودند. در روز 21 مهرماه در یک اولتیماتوم شدید به ایران هشدار داد که چنانچه تا سه ماه دیگر راه تجاری بوشهر تا اصفهان امن نشود ناچار خواهد شد از نیروهای نظامی انگلیس استفاده کند و هزینه این نیروها را هم با افزایش ده درصدی گمرک جنوب و مالیات فارس تامین می کند. این اولتیماتوم باعث خشم شدید مردم شد تا جایی که از نجف تلگراف رسید و از مردم خواسته شد برضد دولت انگلستان قیام کنند. انجمن سعادت استانبول هم تلگراف های فراوانی در مورد این درخواست انگلیسی ها به کل دنیا فرستاد. دولت که به حمایت داخلی دل گرم بود اعلام کرد به دلیل نا امنی در راه های ایران حضور نظامیان روس و تحریک های انگلستان است و همچنین حضور یاغیان ایرانی در سفارت های خانه دو کشور یکی دیگر از دلایل نا امنی است. این پاسخ در 28 مهر برای دولت انگلیس ارسال شد. همچنین دولت قول داد تمام تلاش خود را برای امنیت راه ها فراهم کند. به همین خاطر نظام السلطنه به عنوان حاکم راهی فارس شد تا اوضاع را سروسامان دهد.در حالی که اوضاع کشور بحرانی می شد شایعاتی در مورد مذاکرات محمد علی میرزا با سران قبایل ترکمن منتشر شد. این خبر دولت را خشمگین کرد و به انگلیس و روسیه اطلاع داد در صورت ادامه این روند حقوق محمد علی میرزا را قطع می کند. اما این دو کشور با رد این موضوع دولت ایران را مجبور کردند به پرداخت حقوق او ادامه دهد.
ادامه ترورهای سیاسی
ترورهای سیاسی در سال 1289 همچنان ادامه پیدا کرد. در 11 بهمن میرزا شکرالله خان معتمد خاقان که از نزدیکان سردار اسعد و حاکم اصفهان بود به ضرب گلوله عباس خان رییس شهربانی این شهر بشدت زخمی شد . در این ترور در حالی روی داد که عباس خان برای مذاکره نزد حاکم اصفهان رفته بود. در این ماجرا پسر عموی معتمد خاقان بلافاصله کشته شد. عباس خان چون از اتباع قفقاز بود بلافاصله به کنسول گری روسیه پناهنده شد و روسها با استناد به موارد کاپیتولاسیون موجود در ترکمنچای او را از ایران خارج کردند. سه روز بعد در 14 بهمن یک ترور سیاسی فجیع تر و بزرگ تر دیگر رخ داد. صنیع الدوله وزیر وقت مالیه دقیقا زمانی که از بانک شاهی بیرون آمده و قصد بازگشت به خانه اش را داشت در خیابان توسط دونفر گرجی ترور شد. زمانی که ماموران شهربانی خواستند این دو نفر را دستگیر کنند چهار نیروی شهربانی نیز دستگیر شدند و چند روز بعد فوت کردند. به دلیل گرجی بودن تروریست ها این دو نفر به سفارت روسیه تحویل داده شدند.
صنیع الدوله را می توان اولین سیاست مدار تکنوکرات ایرانی دانست. او پسر علی قلی خان مخبرالدوله بود و در زمان حکومت ناصرالدین شاه و در زمان نوجوانی اش مورد توجه میرزا حسین خان سپهسالار قرار گرفت و برای تحصیل در رشته مهندسی معدن به آلمان فرستاده شد. او در جریان سفر ناصرالدین شاه به آلمان مترجم شاه بود و به دلیل تسلط بر زبان آلمانی از سوی او مامور خرید کشتی های از جنگی مدرن از آلمانی ها برای نیروی دریایی ایران شد. او به قدری کار مذاکره را مخفیانه پیش برد که تا زمانی که کشتی جنگی پرسپولیس به بنادر ایران رسید انگلیس و روسیه متوجه خرید این کشتی جنگی از سوی ایران نشدند. صنیع الدوله اولین دارنده مدرک معدن ایران بود. در طی آن سال ها او تلاش های زیادی برای اکتشاف معدن تا ساخت کارخانه های صنعتی انجام داد که به دلیل بی پولی یا توطئه های استعمارگران ناکام ماند. در نهایت قاتلان صنیع الدوله هم به روسها تحویل شدند و از مجازات گریختند.
آمدن ناصرالملک
در روز 19 بهمن بالاخره ناصرالملک بعد از سال ها زندگی در انگلستان برای به عهده گرفتن سمت نایب السلطنه به ایران بازگشت. دولت روسیه او را با اسکورت و تشریفات مفصلی وارد ایران کرد و برای نشان دادن حسن نیت خود بخشی از نیروهایش را از قزوین خارج کرد. ناصرالملک در آغاز کار خود سعی کرد نفرت عمومی از روسیه و انگلستان را کاهش دهد. اما در روز 23 بهمن ارتش روسیه در تعقیب افرادی که به نیروهایش حمله کرده بودند وارد آستارا شد و با به توپ بستن یک روستا 60 نفر را به قتل رساند. مدتی بعد از آغاز به کار ناصرالملک مستوفی الممالک که با او چندان از نظر سیاسی سازگاری نداشت استعفا داد. در نهایت سپهدار تنکابنی بار دیگر به عنوان نخست وزیر برگزیده شد.
در تبریز اوضاع روز به روز بدتر می شد . مخبر السلطنه که ستارخان و باقرخان را از شهر بیرون رانده بود اکنون به دنبال از بین بردن باقی مانده مجاهدان بود. بسیاری از مردم که مخالف ادامه حکومت او بودند به تهران تلگراف زدند و خواهان عزل او شدند اما به دلیل حمایت انجمن آذربایجان مخبرالسلطنه در مقام خود باقی ماند. در نیمه دی ماه حاکم آذربایجان تعدادی از مجاهدان سابق که اکنون مامور ارگ دولتی بودند را برای دستگیری امیر حشمت یکی از مجاهدان معروف و قدیمی روانه کرد. علی رغم اینکه امیر حشمت بدون بحث تسلیم شد اما فرمانده آن نیروها به نام نایب محمد آقا تیری به گردن امیر حشمت شلیک کرد . تیر کشنده نبود و باعث زخمی شدن امیر حشمت شد. این اتفاق باعث شد تبریز در آستانه درگیری داخلی دیگری قرار بگیرد. دقیقا در همان روزها خبر ترور صنیع الدوله به تبریز رسید و مخبر السلطنه تصور کرد که طرفداران حزب دموکرات به تلافی زخمی شدن امیر حشمت وزیر مالیه را ترور کرده اند.
در آن روزها دو روزنامه مهم و تاثیر گذار در تبریز وجود داشتند. اولین روزنامه به نام تبریز توسط کربلایی آقا فشنگچی منتشر می شد و هوادار حزب دموکرات بود و روزنامه شفق که توسط آمیرزا حاجی آقا رضازاده چاپ می شد و هوادار اعتدالی ها بود. روزنامه تبریز تمام اتفاقاتی را که برای امیر حشمت افتاد را به طور کامل منتشر کرد و این باعث دردسرهای زیادی برای مخبرالسلطنه شد.
دولت جدید سپهدار
یکی از اتفاقات مهم ماه های پایانی سال 1289 انتخاب سپهدار تنکابنی به عنوان نخست وزیر جدید بود. دولت او از دسته اعتدالی ها بود و به دلیل نا امنی کشور از مجلس تقاضای اختیارات ویژه کرد که مجلس با آن موافقت کرد. در اولین روز سال 1290 یارمحمد خان و حیدر عمو اوغلی دو نفر از اعضای مهم دموکراتها دستگیر شدند. یار محمد خان یکی از مبارزان تبریز بود و در جریان ماجرای پارک اتابک هم بین نیروهای دولتی حضور داشت. یار محمد خان دو هفته در زندان بود تا اینکه در 13 فروردین به کرمانشاه فرستاده شد و قرار بود به دستور دولت جدید از ایران تبعید شود. اما اعتراض شدید هوادارانش در کرمانشاه و برخی اعتراضات مجلس باعث شد دولت از تبعید او به خارج صرف نظر کند و او در همان کرمانشاه باقی ماند. اما حکم تبعید حیدر عمو اوغلی به طور کامل اجرا شد. او نیز باید از ایران اخراج می شد. طبق تلگرافی که سپهدار به شهرهای در مسیر او فرستاده بود حیدر خان چراغی در هیچ کدام از این شهرها حق دیدار با کسی را نداشت و نباید بیشتر از 2 ساعت در آن شهرها توقف می کرد. مشهدی صادق یکی از دوستان حیدر عمو اوغلی هم دستگیر و از تهران اخراج شد. همچنین در ادامه برخورد با دموکراتها دولت روزنامه ایران را که محمد امین رسول زاده منتشر می کرد تعطیل کرد و رسول زاده نیز به قفقاز رفت.
دولت سپهدار هم چنان با شورش هایی درگیر بود. تقی خان حاکم اردبیل مشغول جنگ با شورشیان شاهسون بود. در شیراز ورود نظام السلطنه به عنوان حاکم اوضاع را بحرانی کرد چرا که او نصرالله الدوله و قوام الملک پسران قوام الملک شیرازی را دستگیر کرد و به زندان انداخت. مردم شیراز خواهان مرگ این دو نفر بودند اما به دلیل تلگراف سردار اسعد نظام السلطنه این دو نفر را روانه تهران کرد اما در بین راه قشقایی ها به آنها حمله کردند . نصرالله الدوله کشته شد و قوام الملک به سختی نجات یافت و خود را به کنسول گری انگلستان رساند و پناهنده شد.
استخدام مستشاران آمریکایی و سوئدی
به دنبال بحران مالی و ناکارآمدی مستشاران فرانسوی وزارت مالیه، مجلس در 13 مهرماه موضوع استخدام کارشناسان آمریکایی برای وزارت مالیه و سوئدی برای تشکیل ژاندارمری را مطرح کرد. تا آن زمان تقریبا تمامی کارشناسان خارجی استخدام شده از کشورهای روسیه،انگلیس، فرانسه و نهایتا آلمان و اتریش بودند.ایده تشکیل ژاندارمری هم به منظور افزایش امنیت راه ها و پایان ناامنی مطرح شده بود. کار مذاکرات مستشاران آمریکایی و سوئدی فراتر از عمر دولت مستوفی الممالک بود و مذاکرات با این دو کشور تا سال 1290 ادامه یافت. در نهایت در روز 21 اردیبهشت 1290 مورگان شوستر آمریکایی به همراه اعضای خانواده و چند نفر از کارشناسان آمریکایی همراهش وارد تهران شدند. دولت استقبال مفصلی از آنها کرد و پارک اتابک به عنوان محل سکونت به آنها داده شد. در چند روز نخست ورود شوستر ممتازالدوله وزیر مالیه او و یارانش را با زیر و بم سیستم مالی قدیمی و فرسوده ایران آشنا کرد. مجلس به شوستر عنوان خزانه دار کل و اختیارات کامل مالی داد. شوستر وظیفه سخت و دشواری داشت. او علاوه بر از بین بردن سیستم باستانی مستوفی گری و ایجاد یک سیستم مدرن مالی باید بودجه همیشه نابسامان دولت های ایران را هم متعادل می کرد.
حضور شوستر و همراهان آمریکایی اش نه تنها خشم روسیه و انگلیس بلکه بسیاری از مستوفی های دولت،کارمندان و وزرای فاسد و حتی کارشناسان بلژیکی سابق را برانگیخت.
ادامه دارد
نویسنده :زهرا صادقیان
منابع
تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی
تاریخ 18 ساله آذربایجان نوشته احمد کسروی
تاریخ ایران نوشته سرپرسی سایکس
تاریخ مشروطه ایران نوشته ادوارد براون
تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی
ایران بین دو انقلاب نوشت یرواند آبراهامیان
تاریخ انقلاب مشروطه ایران نوشته مهدی ملک زاده