تاریخ

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت دوازدهم)

از فتح تهران تا آغاز دوباره شورش طرفداران استبداد

بست نشینی در کنسول گری عثمانی

دستگیری آزادی خواهان  باعث هراس مردم از احتمال بازداشت ستارخان و باقرخان شد. بعد از این اتفاق روسها به دروغ مدعی شدند ستارخان در جریان محاصره تبریز 22 هزار منات معادل 11 هزار تومان به راه های شوسه که امتیاز آن متعلق به روسها بود آسیب رسانده است و خواهان پرداخت این خسارت شدند. علی رغم این تهدیدات ستارخان و باقرخان هیچ هراسی بابت سرنوشت خود نداشتند اما اعضای انجمن و رهبران مشروطه برای حفظ جان هر دو نفر به آنها پیشنهاد کردند برای بست نشینی راهی کنسول گری عثمانی شوند. این درخواست ابتدا از سوی هر دو نفر رد شد اما بعد از پادرمیانی دوستان و نزدیکان خود به این امر راضی شدند و راهی کنسول گری عثمانی شدند. بنا به گزارشات کتاب آبی وزارت امور خارجه انگلیس سفیران روسیه و انگلستان از دولت عثمانی تقاضا کردند سردار و سالار را از کنسول گری خود در تبریز بیرون کند. انجمن تبریز این خبر را به گوش ستارخان و باقرخان که در کنسولگری بودند رساند.

از طرفی آزار و اذیت های سربازان روس و قزاق در شهر ادامه داشت. تا جایی که باعث عصبانیت شدید مردم شده بود. بسیاری از تجار پیشنهاد بستن بازار و آغاز اعتصاب را مطرح کردند اما انجمن  با اشاره به اینکه این کار بهانه غارت و کشتار به دست روسها می دهد از این کار جلوگیری کرد .در حالی که مذاکرات برای عقب نشینی روسها از شهر ادامه داشت در اواخر خرداد آنها ناگهان به بهانه گرمای هوا همه نیروهای خود را به باغ شمال که توسط شاه به آنها داده شده بود منتقل کردند. در این شرایط وضعیت مجاهدان گرجی،ارمنی و قفقازی از بقیه مشروطه خواهان بسیار بدتر بود. تقریبا همه آنها تحت تعقیب پلیس روسیه تزاری قرار داشتند و با ورود ارتش روسیه به تبریز یا در گوشه ای پنهان شدند و یا شهر را به کلی ترک کردند.  دولت روسیه در ادامه مذاکرات خود با دولت عثمانی به آنها پیشنهاد کرد ستارخان و باقرخان را به بهانه حفظ جان از کنسول گری خارج کرده و به خارج از ایران بفرستد  اما دولت عثمانی این پیشنهاد را نپذیرفت.

در شرایطی که ستارخان و باقرخان در کنسولگری عملا محبوس بودند وضع بقیه آزادی خواهان هم چندان جالب نبود.  سپهدار تنکابنی در قزوین مانده و قصد پیش روی نداشت. بین سایر رهبران تبریز اختلافاتی وجود داشت. در این بین تنها  علی قلی خان سردار اسعد بختیاری بود که به دنبال ادامه مبارزه با دولت بود.

سردار اسعد بختیاری . او در طی ماه های استبداد صغیر دست از مبارزه در برابر محمد علی شاه برنداشت
سردار اسعد بختیاری . او در طی ماه های استبداد صغیر دست از مبارزه در برابر محمد علی شاه برنداشت

ادامه قیام اصفهان

با پیروزی صمصام السلطنه در اصفهان شاه اقبال الدوله را به تهران فراخواند و فرمانفرما را با دو هنگ سرباز و دسته ای از بختیاری ها به فرماندهی سردار افخم برای سرکوبی قیام اصفهان روانه کرد. . از بین خوانین بختیاری تنها سردار افخم طرفدار شاه بود. او در قم توقف کرد و به پیشروی خود ادامه نداد و از فرمانفرما هم کاری برنیامد.

آغاز نبرد فتح تهران

در حالی که به نظر می رسید با اقدامات شاه ، بازی های پشت پرده روسیه و انگلیس و محاصره سردار و سالار در تبریز کار مشروطه تقریبا تمام شده در 29 خرداد 1288 سردار اسعد به طور ناگهانی  با هزار سوار بختیاری و یک توپ از مسیر جوشقان خود را به قم رساند و شهر را تصرف کرد. انتخاب مسیر جوشقان به این خاطر بود که بخشی از نیروهای دولتی در کاشان مستقر بودند و سردار اسعد با این کار آنها را دور زد. حرکت ناگهانی سردار اسعد باعث شگفتی روسیه و انگلیس که کار مشروطه را تمام شده می دانستند گردید. کنسول های انگلیس و روسیه به سرعت خود را به قم رسانده تا  با مذاکره با سردار اسعد او را  از ادامه پیشروی منصرف کنند. اما او هیچ کدام از پیشنهادات را نپذیرفت. همزمان با حرکت سردار اسعد سپهدار و مشروطه خواهان گیلان هم از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و به منطقه ینگی در ساوجبلاغ رسیدند. آنها مدتی را در آنجا ماندند تا یپرم خان با تجهیزات و نفرات کمکی از گیلان به آنها بپیوندد. مشروطه خواهان گیلانی یک مانع سخت پیش رو داشتند. در کرج تعداد زیادی از سربازان روس و قزاق های شاه با توپ و مسلسل مستقر بودند.

در 4 تیر ماه اوضاع تهران بشدت آشفته شد. خبر رسیدن سردار اسعد به قم  باعث فرار بسیاری از درباریان شد تا جایی که از وزرای کابینه تنها سعد الدوله و امیر بهادر نزد شاه باقی ماندند.

با رسیدن یپرم خان به قوای گیلان نبرد با نیروهای مستقر در کرج قطعی شد. در روز 12 تیر  یپرم خان که به زبان روسی مسلط بود از فرمانده نیروهای روس تقاضا کرد در این جنگ وارد نشوند اما روسها نپذیرفتند و جنگ با حمله آنها آغاز شد. یپرم خان در عرض دو ساعت جنگ را  به نفع خود تمام کرد و نیروهای دولتی مجبور به عقب نشینی شدند. در 13 تیر 400 نیروی کمکی قزاق برای دولتی ها رسید و باعث شد تا معادله جنگ به نفع آنها تغییر کند. این جنگ در شاه آباد رخ داد و بسیاری از فرماندهان مشروطه خواه در آن کشته شدند . در نهایت گیلانی ها  تا کرج عقب نشینی کردند.

سردار اسعد در کنار یپرم خان. نیروهای این دو نفر در فتح تهران نقش بسیار مهمی ایفا کردند
سردار اسعد در کنار یپرم خان. نیروهای این دو نفر در فتح تهران نقش بسیار مهمی ایفا کردند

همزمان سردار اسعد از قم مشغول افزایش نفرات و تجهیزات خود بود. او در 11 تیر از قم بیرون آمد. سر راه او امیر مفخم با گروهی از بختیاری های هوادار شاه و نیروهای دولتی در علی آباد قم مستقر بودند. سردار اسعد برای دور زدن آنها مسیر خود را به سمت رباط کریم کج کرد. اما وضعیت نیروهای گیلان چندان خوب نبود شکست 13 تیر باعث تضعیف روحیه آنها شد تا جایی که اگه ایستادگی و اصرار افرادی مثل یپرم خان نبود آنها قصد بازگشت به گیلان را داشتند. نبرد خونین 13 تیر باعث خوشحالی شاه و درباریان و افزایش امید آنها هم شد. محمد علی شاه که از پیشروی سردار اسعد هراسان شده بود دوباره سفرای انگلیس و روسیه را احضار کرد و از آنها تقاضای پادرمیانی کرد. ماژور استوکس  به همراه بارنسکی نزد سپهدار و چرچیل و رمانسکی هم نزد سردار اسعد رفتند. چرچیل و همراهانش از دیدار با سردار اسعد چیزی نصیب شان نشد و سردار هنگام خداحافظی به زبان فرانسه عبارت دیدار دوباره در تهران را به زبان آورد که نشان داد به هیچ وجه قصد عقب نشینی ندارد.

یکی شدن نیروهای مشروطه

با رسیدن به منطقه رباط کریم سردار اسعد متوجه شد نیروهای دولتی در یافت آباد مستقر شده اند و به همین خاطر راهی قاسم آباد شد. سپهدار و نیروهایش هم به قره تپه رفتند و در نهایت در این منطقه دو نیروی مشروطه خواه یکی شدند. آن طرف میدان هم قزاقان  با افسران روسی و امیر مفخم مجهز به توپ و مسلسل در مناطق یافت آباد،شاه آباد،حسن آباد، قلعه شاه و تپه سیف مستقر شده بودند. طبق نقشه مشترک قرار بود یپرم خان و نیروهایش پیش قراول ، نیروهای گیلان جناح چپ و نیروهای بختیاری هم در جناح راست میدان جنگ مستقر شوند. نبرد معروف به بادامک از روز 19 تیر آغاز شد. امیر مفخم بلافاصله با نیروهای یپرم خان مواجه شده و او را محاصره کرد. یپرم خود را نباخت و دستور مقاومت داد اما 70 تن از سواران بختیاری با دو توپ از گیلانی ها به کمک نیروهای یپرم خان رفتند. نبرد بسیار سخت و خونین دنبال شد و بیشتر نیروهای بختیاری کشته شدند. سردار اسعد بازهم نیروی کمکی فرستاد و در نهایت تا غروب همان روز مجاهدان بادامک را تصرف کرده و آنجا مستقر شدند.

امیرمفخم کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای مشروطه خواه به عنوان پیروزی خود تعبیر کرد و خبر را برای تهران  فرستاد و تقاضای کمک کرد که تعدادی قزاق با 4 توپ برای او فرستاده شد. در روز بعد بخشی  از نیروهای مجاهدان با نیروهای قزاق به فرماندهی کلنل زابسلکی درگیر شده و آن ها را شکست دادند. روز بعد نبرد با حضور نیروهای کمکی قزاق سخت تر و خونین تر از روز قبل دنبال شد. در شاه آباد ،یافت آباد و احمد که نیروهای دولتی با فرماندهان روس خود مستقر بودند جنگ به شدت ادامه داشت. جنگ در مناطق اطراف تهران تا روز 21 تیر به سختی ادامه داشت. تا اینکه در روز 23 تاکتیک جنگی مجاهدان به کلی تغییر کرد.

ملاقات سردار اسعد و سپهدار تنکابنی در بادامک
ملاقات سردار اسعد و سپهدار تنکابنی در بادامک

فتح تهران

در روز 23 تیر سپهدار و سردار اسعد متوجه شدند شاه در تهران نیست و به دلیل اعزام مداوم سرباز و قزاق برای جنگ با مشروطه خواهان نیروی دولتی چندانی در پایتخت باقی نمانده است. به همین خاطر تصمیم گرفتند قزاقان و امیر مفخم را دور زده و مستقیما وارد شهر شوند. سردار اسعد با 2 هزار سوار،سپهدار با 200 نفر و یپرم خان با 100 نفر از نیروهای فدایی خود به سمت تهران حرکت کردند. یکی از نکات عجیب عدم همراهی بیشتر نیروهای  گیلانی  و فرماندهانی مثل منتصر الدوله ،میرزا علی خان و معز السلطان با این نیروها بود.(معز السلطان در روز پایانی جنگ تهران به مشروطه خواهان ملحق شد)

محمد علی شاه در آن زمان تنها دو هزار سرباز سواره و پیاده در اختیار داشت و در سلطنت آباد واقع در هشت کیلومتری تهران مستقر بود. او به همراه شاپشال ،لیاخوف،امیربهادر و سعد الدوله ناامیدانه به دنبال راهی برای نجات پایتخت از دست مجاهدان بودند. از کل وزرای دولت تنها سعد الدوله و امیر بهادر در شهر باقی مانده بودند.

لیاخوف تنها 400 قزاق در اختیار داشت و بیشتر آنها در میدان توپخانه سنگر گرفته بودند. همچنین دسته ای از اوباش  طرفدار شاه به فرماندهی صنیع حضرت در بهارستان و مناره های مسجد سپهسالار مستقر بودند. لیاخوف دروازه قزوین و سایر دروازه های جنوبی و غربی را مستحکم کرده  و تقریبا آماده نبرد بود. مجاهدان که از نحوه سنگربندی دروازه های شهر اطلاع داشتند از ساعت 6 صبح روز 23 تیر حمله خود را از دروازه شمالی بهجت آباد آغاز کردند. آنها به راحتی وارد شهر شده و با عبور از سفارت انگلستان به سمت بهارستان رفتند. خبر ورود مجاهدان و پیشروی آنها به  سمت بهارستان به شاه رسید و او خشمگین و عصبانی لیاخوف را احضار کرد و از او توضیح خواست. لیاخوف تقصیر را به گردن سربازان دولتی شاه انداخت و آنها را به سستی در حفاظت از دروازه ها متهم کرد. نیروهای مشروطه بدون زد و خورد خاصی و تنها بعد از کشتن چند سرباز دولتی به بهارستان رسیده و آنجا مستقر شدند. همچنین دروازه های شرقی و شمالی تهران هم به دست آنها افتاد. با این اتفاق تهران  عملا تا ساعات آغازین روز 23 تیر به دو نیمه تقسیم شده بود.

نیروهای قزاق که برای مقابله با نیروهای مشروطه خواه بیرون از تهران مستقر بودند  به محض شنیدن خبر حمله مجاهدان به پایتخت به شهر بازگشتند. 400 قزاق به فرماندهی کاپیتان زاپولسکی به نیروهای لیاخوف و 300 نفر دیگر به فرماندهی کاپیتان پریبینوف به سلطنت آباد رفتند.کلنل لیاخوف با وجود آنکه نیمی از تهران به دست مجاهدان افتاده بود شاه وعده داد که با کمک توپخانه سنگین که در آتریاد قزاق خانه مستقر بود به زودی مجلس را گلوله باران کرده و تا ظهر مجاهدان را شکست خواهد داد. بلافاصله پیامی برای همه سفارت خانه های خارجی در تهران ارسال شد و از آنها خواستند همه اتباع و کارمندان خود را از شهر خارج کنند. در ساعات پایانی روز سه شنبه آرامش در شهر حکم فرما شد.از صبح روز پنج شنبه 24 تیر ماه 1288 گلوله باران بهارستان و مسجد سپهسالار توسط نیروهای دولتی آغاز شد. توپ ها از قزاق خانه،عباس آباد و دروازه دوشان تپه به سمت نیروهای مجاهد شلیک می شد. بسیاری از خانه های مردم ویران شد و یا آسیب دید. محمد علی شاه به این عملیات امید زیادی داشت و  منتظر سقوط مواضع مشروطه خواهان بود.مشروطه خواهان علی رغم شجاعت و نفرات بیشتر تنها سلاح سبک داشتند و از توپ و مسلسل بین آنها خبری نبود. در ساعات میانی روز پایانی روز معز السلطان و نیروهایش به همراه تعداد توپ و مقدار زیادی مهمات به نیروهای مجاهد ملحق شد و وضع آنها را بهتر کرد.نیروهای گیلان و سواران بختیاری سردار اسعد به شدت در کوچه و خیابان های پایتخت با نیروهای دولتی درگیر بودند و  درگیری و  گلوله باران حتی بعد از تاریک شدن هوا هم ادامه داشت. مجاهدان در مسجد سپهسالار و بهارستان به سختی مقاومت می کردند. بعد از پایان درگیری ها شایعه تسلیم لیاخوف و قزاق های شاه در شهر منتشر شد.

پوستر تاریخی از فتح تهران. سردار اسعد و سپهدار تنکابنی سوار براسب در وسط تصویر قرار دارند
پوستر تاریخی از فتح تهران. سردار اسعد و سپهدار تنکابنی سوار بر اسب در وسط تصویر قرار دارند

به گزارش کتاب آبی وزارت امور خارجه انگلستان در نبرد سه روزه تهران 300 نفر از نیروهای دو طرف کشته شده بودند. 24 تیرماه آخرین روز درگیری جدی در تهران بود و مشروطه خواهان تا غروب همان روز موفق به پیشروی تا ارگ سلطنتی شدند.

روزهای پایانی محمد علی شاه

محمد علی شاه از این خبر هراسان شد و از سعدالدوله که همزمان نخست وزیر و وزیر امورخارجه بود(ناصرالملک که به صورت تبعید در انگلستان به سر می برد سمت نخست وزیری محمد علی شاه را نپذیرفته بود) مشورت خواست. سعدالدوله که به روسها نزدیک بود چاره کار را در مشورت با سفارت روسیه دانست. شاه از او پرسید آیا نباید با انگلیسی ها هم مشورت کنیم؟  که نخست وزیر پاسخ داد انگلستان از زمان به توپ بستن مجلس دشمن شما شده است و عده زیادی از مخالفان شما را در سفارت خود پناه داد. پس چاره ای جز کمک خواستن از روسها ندارید. شاه قصد داشت اخبار دقیق جنگ را از تهران بگیرد اما تلفن ها قطع بود و از طریق پیک های خود فهمید کار جنگ در تهران چندان به نفع او نیست و تقریبا دو سوم پایتخت به دست مشروطه خواهان افتاده است. با آغاز ساعات تاریکی روز 24 تیر شاه لیاخوف  به همراه بقیه مقامات باقی مانده برای

مشورت احضار کرد که لیاخوف به بهانه خرابی درشکه در جلسه حاضر نشد. در سلطنت آباد از ترس گلوله های توپ و خمپاره مجاهدان تاریکی کامل برقرار بود و فضای اردوی سلطنتی کاملا غم زده و ساکت بود. ام خاقان مادر شاه  به همراه ملکه جهان همسر محمد علی شاه مدام در حال گریه و نفرین به دشمنان شاه بودند و تصور می کردند تمام این ماجراها توطئه انگلستان است. شاه درمانده و ناامید به سعدالدوله ماموریت داد برای مذاکره و مشورت راهی زرگنده محل سفارت روسیه شود.

فرار شاه به سفارت روسیه

روز جمعه 25 تیر با آرامش و تقریبا بدون درگیری و تیراندازی آغاز شد. وزیر امورخارجه که برای مشورت به زرگنده رفته بود به سلطنت آباد بازگشت و به شاه گفت هیچ امیدی برای او باقی نمانده است. محمد علی شاه گفت تا دیروز روسها وعده سرکوب مشروطه خواهان و اعزام سربازان روسی از قزوین،رشت و انزلی را می دادند پس چه شد؟

سعدالدوله در جواب به شاه ناامید گفت سفیر روسیه صریحا به من گفت سنت پترزبورگ آنها را از هر گونه دخالت در امور داخلی ایران منع کرده است!

شاه بلافاصله بعد از شنیدن این جملات فریاد زنان مدعی شد جانش در خطر است ممکن است مجاهدان هر لحظه برای کشتن او به سلطنت آباد بریزند. به سرعت شاه و مردان مهم باقی مانده اطراف شاه به همراه پسرانش سوار کالسکه شده(زنان را در سلطنت آباد باقی گذاشتند) و به سمت زرگنده حرکت کردند. خبر پناهندگی محمد علی شاه به سفارت روسیه تا قبل از ظهر به مجاهدان رسید. چرچیل و بارنفسکی این خبر را شخصا به سردار اسعد و سپهدار دادند. قزاق ها  به فرماندهی لیاخوف از مجاهدان امان خواسته و تسلیم شدند.لیاخوف که در بانک شاهی پناهنده شده بود بعد از امان گرفتن بیرون آمده و سوار کالسکه امیر مجاهد شد و به بهارستان رفت. در روز سوم تیر لیاخوف با وساطتت سفیر روسیه از مشروطه خواهان امان نامه خود را گرفت و به سرعت از ایران خارج شد.بعد از  ورود شاه به سفارت روسیه چرچیل دبیر شرقی سفارت انگلستان با زبان فارسی  عبارت زنده باد سلطان احمد شاه را بر زبان آورد و شاه و اطرافیان او فهمیدند که دوران محمد علی شاه به پایان رسیده است. خبر پناهندگی شاه همان روز به سرعت در کل پایتخت منتشر شد. مردم به جنب و جوش افتادند . مجاهدان خوشحال و هواداران شاه به تکاپوی فرار و یا پنهان شدن افتاده بودند. سردار اسعد و سپهدار در بهارستان مستقر شدند و مردم دسته دسته به دیدن آنها رفتند.

سفارت روسیه در زرگنده. محمد علی شاه بعد از فتح تهران با خانواده به آنجا پناهنده شد
سفارت روسیه در زرگنده. محمد علی شاه بعد از فتح تهران با خانواده به آنجا پناهنده شد

تشکیل مجلس عالی

پناهندگی محمد علی شاه به سفارت روسیه کار را برای مجاهدان سخت کرده بود. در واقع آنها برنامه خاصی برای وقایع بعد از فتح پایتخت  نداشتند و در نهایت در بهارستان یک کمیسیون 30 نفره به نام مجلس عالی تشکیل شد و در اولین تصمیم خود در روز 26 تیر ماه 1288 محمد علی شاه را از سلطنت خلع و احمد میرزا را به عنوان پادشاه برگزید و همچنین عضد الملک رییس ایل قاجار هم به عنوان نایب السلطنه شاه خردسال انتخاب شد.با وجود انتخاب احمد میرزا به عنوان پادشاه و جانشین پدرش محمد علی  میرزا او همچنان نزد پدر و مادر خود در سفارت روسیه به سر می برد. شاه برکنار شده حاضر به تحویل او نبود و پیشنهاد کرد احمد با او راهی روسیه شود و 6 سال بعد در 18 سالگی به ایران بازگردد و یا محمد حسن میرزا پسر دومش به عنوان پادشاه انتخاب شود.  خود احمد 12 ساله نیز به هیچ وجه حاضر به جدایی از والدین خود نبود و در نهایت بعد از اصرار بزرگان کشور و گریه فراوان شاه جدید! از سفارت روسیه به دربار منتقل شد.خبر انتخاب احمدشاه 12  ساله به سلطنت به سرعت برای سفارت خانه های خارجی ، علمای نجف و شهرهای دیگر ارسال شد.  با سقوط دولت محمد علی شاه عملا هیچ نخست وزیر و یا وزیری در دولت باقی نمانده بود به همین خاطر این مجلس افرادی را به صورت موقت به عنوان وزیر برگزید.

در اولین دولت تشکیل شده  بعد از پایان استبداد صغیر  و فتح تهران

سپهدار تنکابنی وزیر جنگ  و نخست وزیر

سردار اسعد وزیر داخله

ناصرالملک (درصورت بازگشت) وزیر خارجه، سمت را به طور موقت مشار السلطنه به عهده گرفت.

فرمانفرما وزیر عدلیه

مستوفی الممالک وزیر مالیه

سردار منصور وزیر پست تلگراف

صنیع الدوله وزیر معارف

همچنین یپرم خان رییس نظمیه تهران و صمصام السلطنه به عنوان حاکم اصفهان انتخاب شدند.

در روز 27 تیرماه نمایندگانی به سفارت روسیه رفتند  تا خبر برکناری محمد علی میرزا را به او بدهند. اما سفیر روسیه مدعی شد شاه در همان روز که به سفارت روسیه پناهنده شده از سلطنت استعفا داده است. بعد از برکناری محمد علی شاه یک جشن 5 روزه در سراسر ایران برگزار شد.اما پناهندگی شاه و خاندان سلطنتی به سفارت روسیه چندان هم بی دردسر نبود.

پوستر تاریخی از دولت جدید بعد فتح تهران
پوستر تاریخی از دولت جدید بعد فتح تهران

محمد علی شاه در تیر 1287 با گرو گذاشتن بخشی از املاک خود در آذربایجان و همین طور مقداری از جواهرات سلطنتی نادری نزد بانک استقراضی روسیه از روسها وام گرفته بود. بخش زیادی ازا یان وام صرف هزینه های سرکوبی مشروطه خواهان مخصوصا جنگ در تبریز شده بود. اکنون این وام تبدیل به یک معضل اساسی برای دولت جدید شده بود. مذاکرات دولت برای مسائل مالی و حقوقی برکناری شاه حدود یک ماه نیم طول کشید. به غیر از شاه مستعفی کامران میرزا، امیر بهادر، ارشد الدوله موقر السلطنه و برخی دیگر از اطرافیان شاه سابق هم در سفارت روسیه حضور داشتند. در حالی که مذاکرات بین محمد علی میرزا و نمایندگان دولت ادامه داشت ملکه جهان در سفارت روسیه هم دست بردار اقدامات خرافی خود نبود و مدام در حال خواندن ورد و چال کردن طلسم زیر درخت های زرگنده بود.دولت جدید هم برای تامین هزینه های خود به پول  زیادی نیاز داشت. به همین خاطر سراغ بزرگان و اشراف قاجار رفت و با تهدید یا روش های دیگر از آنها مبالغی پول گرفت. یکی از این افراد شاهزاده ظل السلطان بود. او به محض برکناری محمد علی شاه وارد ایران شد و در گیلان توسط دولت زندانی گشت. در نهایت بعد از پرداخت صد هزار تومان جریمه از زندان آزاد شد.

دستگیری عوامل استبداد

با استقرار نسبی دولت مشروطه شناسایی و دستگیری برخی از جنایت کاران و عوامل سرکوب آزادی خواهان در دوره استبداد صغیر آغاز شد. البته دولت جدید به طرز عجیبی از مجازات افرادی مثل عین الدوله و برخی دیگر از بزرگان دولتی که در جریان جنایات باغشاه سهیم بودند صرف نظر کرد.اولین نفر از جمع دستگیرشدگان مفاخر الملک حاکم تهران بود. مفاخر الملک در جریان به توپ بستن مجلس تعدادی از مشروطه خواهان را دستگیر و به چوبه دار سپرده بود. همچنین مصطفی آقا آشتیانی و سه نفر از همراهانش با دستور مستقیم حاکم مستبد تهران به قتل رسیده بودند. او با محمد علی میرزا به سفارت پناهنده نشد و با لباس مبدل از تهران گریخت و قصد عزیمت به گیلان را داشت که در روستای لاریجان توسط یک نفر شناسایی و در سوم مرداد به نظمیه تهران برده شد. مفاخر الملک بعد از یک محاکمه کوتاه در همان مکانی که آزادی خواهان باغشاه اعدام شده بودند در روز 6 مرداد به سزای اعمال خود رسید.دومین دستگیر شده معروف صنیع حضرت سردسته اوباش طرفدار شاه بود. او سابقه طولانی در آزار و اذیت و قتل آزادی خواهان داشت. او هم به سفارت نرفت مدتی مخفی شد اما در نهایت او نیز به دام افتاد و در همان روز اعدام مفاخر الملک در حضور عده زیادی از مردم و در میدان توپخانه اعدام شد.

دستگیری شیخ فضل الله

شیخ فضل الله نوری تقریبا مهمترین حامی سیاسی و مذهبی داخلی محمد علی شاه بود که در روزهای آخر عمر حکومت او اوضاع متفاوتی را سپری کرد. شب جنگ بادامک یکی از نزدیکان شیخ به نام شمس قزوینی نزد او رفت و با اشاره به اینکه کار حکومت محمد علی شاه تقریبا تمام شده است گفت سعد الدوله به من گفت حاضر است با مذاکره با سفیران روسیه یا انگلستان جای امنی را برای پناه گرفتن علمای طرفدار شاه مخصوصا شیخ فضل الله نوری فراهم کند. شمس پناهندگی به سفارت روسیه را پیشنهاد کرد اما شیخ فضل الله با گفتن اینکه پناهندگی به سفارت مخالفت حیثیت اسلام است گفت من در تهران 20 هزار صیغه عقد خوانده و 20 هزار اولاد روحانی و طلبه دارم  آنها و در نهایت خدا حافظ من هستند.

شیخ فضل الله تا آخرین روز حکومت محمد علی شاه بر سر مواضع خود باقی ماند. در طول دوره استبداد صغیر و گاهی اوقات که شاه خسته از مبارزات آزادی خواهان قصد صلح با آنها را داشت محمد علی شاه را به مبارزه با آزادی خواهان تشویق می کرد. تقریبا همه علمای طرفدار استبداد در ماه های آخر حکومت محمد علی شاه مثل سید علی یزدی به مشروطه خواهان پیوسته بودند اما شیخ  سرسخت به هیچ وجه دست از مبارزه با مشروطه نکشید و همین باعث شد مشروطه خواهان و عده زیادی از مردم کینه او را به دل بگیرند. علی رغم مواضع استبدادی شیخ فضل الله او همچنان نفوذ بسیار زیادی داشت و عضد الملک نایب السلطنه حامی او بود. اما سردار اسعد و سپهدار به طور محرمانه دستور دستگیری شیخ فضل الله نوری را صادر کردند. شیخ در روز اول مرداد دستگیر شد. عده ای از مجاهدان به فرماندهی یوسف ارمنی به خانه شیخ ریختند و در میان شیون و زاری اهالی خانه او را دستگیر کردند. مجاهدان شیخ را به سرعت به اداره نظمیه در توپخانه بردند. دستگیری شیخ بازتاب وسیعی در تهران و ایران پیدا کرد. دادگاه انقلابی با ریاست شیخ ابراهیم زنجانی، میرزا محمد مدیر روزنامه نجات، جعفر قلی خان بختیاری،اعتلا الملک،جعفر قلی خان استانبولی،وحید الملک شیبانی،یمین نظام، منتصرالدوله ، سالار فاتح،نظام السلطان و میرزا محمد علی خان(خواهرزاده تقی زاده) تشکیل شد. این دادگاه قبلا حکم اعدام افرادی مثل مفاخر الملک و صنیع حضرت را نیز صادر کرده بود. همزمان شایعه مخالفت علمای نجف  با اعدام شیخ در تهران پیچید. دولت برای رفع این ابهام خط تلگراف به نجف را برای مردم رایگان کرد  و آنها حکم اعدام شیخ را تایید کردند. در این حکم که در روزنامه حبل المتین به چاپ رسید آمده بود: مفسد را باید از میان برداشت و شیخ فاسد است.یکی از دلایل صدور حکم مرگ شیخ فضل الله نوری این بود که او در جریان استبداد صغیر فتوای قتل برخی از آزادی خواهان را صادر کرده بود. بسیاری تصور می کردند به دلیل دوستی و همسایگی عضدالملک با شیخ او در نهایت با شفاعت شیخ فضل الله را نجات خواهد داد. اما سردار اسعد و سپهدار هیچ اهمیتی به شفاعت افراد مختلف ندادند. بنا به پیشنهاد تقی زاده قرار بود برای درهم شکستن قدرت  و اعتبار روحانیت این اعدام در ملا عام انجام شود. شیخ فضل الله در دادگاه به هیچ کدام از سوالات پاسخ نداد و تنها گفت اینها(قضات) در روز قیامت چگونه جواب مرا خواهند داد؟  نه من مرتجع بوده ام و نه بهبهانی و طباطبایی آزادی خواه. فقط می خواستند من را خوار و ذلیل کنند.

اعدام شیخ فضل الله

در نهایت حکم اعدام شیخ فضل الله نوری توسط شیخ ابراهیم زنجانی رییس دادگاه صادر شد. برای اعدام شیخ  عمدا روز 8 مرداد مصادف با 13 رجب انتخاب گردید. در غروب همان روز بعد از آخرین محاکمه شیخ فضل الله را برای اعدام به میدان توپخانه بردند. عده کمی در حال گریه و بیشتر مردم در حال شادی بودند و همزمان یک دسته موزیک نظامی در حال نواختن مارش بود. شیخ از کالسکه پیاده شد. به طرز خفت انگیزی عمامه اش را از سرش کشیدند و به هوا پرتاب کردند و عبای او نیز از تن اش کشیده شد. میرزا مهدی پسر ارشد شیخ( پدر نورالدین کیانوری یکی از رهبران آینده حزب توده )در میدان حضور داشت. اما در حال شادی و خندیدن بود.فرخ دین پارسای مدیر روزنامه عصر جدید در روز اعدام شیخ از درجه داران ژاندارمری بود که در پای دار ایستاده بود. او در خاطرات خود در مورد آن روز چنین می گوید: شیخ فضل الله نوری سابقا مراد و مرجع تقلید من بود اما در آن روز می بایست شاهد اعدام او می بودم. برای من انضباط نظامی مانع از هرگونه عمل بود. جز گریه کردن کاری از من برنیامد( به خاطر همان گریه سه روز زندانی شدم) اگر آن روز کسی بین تماشاچیان اقدامی برای نجات آن روحانی بی گناه می کرد من با سه تیر خود کمک می کردم اما متاسفانه تماشاچیان با شعف تمام دست می زدند.مجاهدان ارمنی و گرجی در اطراف چوبه دار ایستاده بودند. در لحظه اعدام شیخ مهدی پسر بزرگ او که از طرفداران سرسخت مشروطه بود شروع به دست زدن و خوشحالی کرد و تازه آن زمان بود که شیخ متوجه حضور پسرش شد. بعد از تشویق شیخ مهدی صدای هورا و هلهله جمعیت نیز بلند شد. شیخ بعد از خواندن اشهد با نگاهی به جمعیت عبارت هذا کوه الصغیره را بر زبان آورد. شیخ در میان شادی پسرش، مردم و نواختن مارش نظامی اعدام شد.

اعدام شیخ فضل الله نوری در میدان توپخانه تهران
اعدام شیخ فضل الله نوری در میدان توپخانه تهران

(شیخ مهدی  پسر بزرگ شیخ فضل الله چند سال بعد به دست یکی از مریدان شیخ به نام آقاجان از اعضای قزاق خانه در محله سنگلج ترور شد)جنازه شیخ فضل الله برخلاف سایر اعدامی ها که چند روز بر سر دار باقی می ماند همان شب پایین آورده و به پسر سومش شیخ هادی تحویل دادند. مراسم ختم او نیز به صورت کاملا مخفیانه برگزار شد.

محمد علی شاه و همراهانش که هنوز در زرگنده بودند از شنیدن خبر اعدام شیخ فضل الله حیرت زده و هراسان شدند.

سایر متهمان

نفر بعدی اعدامی ها آجودان باشی بود و آخرین نفر هم میرهاشم دوچی روحانی و موسس انجمن اسلامیه تبریز بود. او بعد از پایان محاصره ناموفق تبریز به تهران آمد . او نیز بعد از سقوط استبداد مدتی را در روستای لواسان مخفی شد و در نهایت دستگیر و در روز 17 مرداد اعدام شد. بنا به روایات میرهاشم در هنگام دستگیری هزار لیره سکه زر به همراه داشت.

این تمام افراد اعدام شده بعد از سقوط استبداد بود. افرادی مثل میرزا عبدالرحیم مدیر روزنامه اقیانوس،سید محمد یزدی ، آخوند آملی ، حاجی میرزا علی اکبر نویسنده شیخ فضل الله هم به زندان افتادند. افرادی مثل سعدالدوله ، مجد الاسلام مدیر روزنامه ندای وطن، امام جمعه تهران نیز تبعید شدند.در بین لیست بلند بالای دستگیرشده ها نام سید حسن حبل المتین مدیر روزنامه آزادی خواه حبل المتین هم وجود داشت. او بعد از سقوط محمد علی شاه حبل المتین را در 6 شماره منتشر کرد اما در نهایت به دلیل چاپ مطالب توهین آمیز برضد دین اسلام و طبقه روحانیت  روزنامه اش تعطیل و به سه سال حبس محکوم شد.

پایان مذاکرات با محمد علی میرزا

در روزهای آغازین شهریور آیت الله طباطبایی، آقا سید پسر بهبهانی، سید محمد امامزاده، نظاالملک، علاالدوله و علاالملک به نمایندگی از دولت راهی زرگنده شدند. قرار بود در این مذاکرات تکلیف محمد علی میرزا، بدهی ها و محل اقامت او مشخص شود. سر جرج بارکلی وزیر مختار انگلستان و سایلین کاردار سفارت روسیه هم برای نظارت براین مذاکرات حضور داشتند. در نهایت یک پروتکل 11 ماده ای برای حرکت محمد علی میرزا و تعیین تکلیف بدهی های او نوشته و امضا شد. طبق این پروتکل شاه برکنار شده تمامی جواهرات و اثاثیه سلطنتی را به دولت پس داد و قرار شد بقیه جواهرات توسط روسیه و انگلستان به ایران پس داده شود. همچنین دولت متعهد شد تمام بدهی های او را پرداخت کند  و در ازای آن کلیه املاک محمد علی میرزا به دولت واگذار شود.

برای تامین مخارج سالانه خاندان سلطنتی هم 100 هزار تومان حقوق تعیین شد. محمد علی میرزا حق سفر به لندن ، پاریس و سنت پترزبورگ و اروپای شرقی را نداشت. همچنین دولت در صورتی حقوق او را پرداخت می کرد که آرام نشسته و سعی در توطئه برای بازگشت به ایران را نداشته باشد. در مورد سایر جواهرات سلطنتی و اموال مفقود شده هم قرار شد هرکدام از این جواهرات یا اثاثیه به ایران بازگردانده نشده باشد بهای آن از حقوق محمد علی میرزا کسر شود. در پروتکل آمده بود در صورت فوت محمد علی میرزا به همسر وفرزندان باقی مانده او سالانه 25 هزار تومان حقوق پرداخت خواهد شد.  در نهایت با امضای نمایندگان دولت و محمد علی میرزا این کشمکش هم پایان یافت. در عصر روز 18 شهریور محمد علی میرزا همسر و فرزندانش به همراه افرادی مثل امیر بهادر، مجلل الملک، ارشدالدوله  و موقر السلطنه با اسکورت 120 قزاق ایرانی، یک افسر روس، 30 سوار هندی، سه قزاق سواره روسی از سفارت خارج شدند. خروج شاه در حالی انجام شد که عده زیادی از مردم در مسیر تجمع کرده و او را تماشا می کردند. همراهان محمد علی میرزا با خوش شانسی از چنگ دادگاه مشروطه گریختند. سفر به رشت و انزلی 20 روز طول کشید و در نهایت آنها سوار یک کشتی جنگی روسیه شده و راهی بادکوبه شدند. شاه ساده دل تصور می کرد به محض ورود به روسیه  بلافاصله به همراه خانواده به کرملین یا پترهوف (ییلاق تزار) دعوت خواهند شد. اما تزار نیکلای دوم حاضر به دعوت شاه فراری نشد . چرا که طبق پروتکل سفر او به پترزبورگ ممنوع بود و در نهایت کاروان همراهان محمد علی میرزا به شهر اودسا در شبه جزیره کریمه رفته و  تا پایان انقلاب 1917 آنجا ساکن شدند.

محمد علی شاه و همسرش ملکه جهان در تبعیدگاه خود در شهر ییلاقی اودسا
محمد علی شاه و همسرش ملکه جهان در تبعیدگاه خود در شهر ییلاقی اودسا

تغییرات دولت

با رفتن محمد علی میرزا مجلس عالی هم پراکنده شد و وزرا مستقلا مشغول به کار شدند. حالا باید یک نخست وزیر انتخاب می شد که این عنوان نصیب سپهدار تنکابنی گردید.چون ناصرالملک همچنان علاقه ای برای بازگشت به ایران نداشت علاالسلطنه به جای او به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد. همچنین فرمانفرما از سمت وزیر عدلیه استعفا داد و وثوق الدوله جای او را گرفت.اداره نظمیه تهران هم به یپرم خان سپرده شده بود و او باید شهر را با حضور انبوهی از مجاهدان اداره می کرد. برخورد های گاه و بیگاه بین مجاهدان و مردم گه گاه تنش می آفرید. با سقوط دولت محمد علی شاه بسیاری از مردم عادی که مانند اشراف راهی به دولت جدید نداشتند با برداشتن یک تفنگ کهنه وبستن مچ پیچ به خود لقب مجاهد می دادند. کم کم با افزایش تعداد آنها به مجاهدان شنبه معروف شدند( منظور تاریخ فرار شاه بود. محمد علی شاه در روز جمعه 25 تیر به سفارت روسیه گریخت و اصطلاحا این افراد از فردای روز سقوط شاه یعنی شنبه مجاهد شده بودند) یکی از عوامل درگیری ها داخل شهر همین مجاهدان نو ظهور بودند. افزایش ناگهانی روزنامه ها هم اوضاع را بحرانی تر کرده بود. هر روز بحران یا مسئله ایی برعلیه دولت در مطبوعات مطرح می شد. علی رغم آشفتگی های پایتخت سایر شهرها در آرامش نسبی بودند. اما آذربایجان و زنجان  هنوز کانون بحران بودند. و تاخت و تاز سواران شاهسون رحیم خان و ملا قربانعلی در زنجان اوضاع این دو منطقه را بحرانی کرده بود.

آشوب زنجان

زنجان یکی از نقاط بحرانی ایران حتی در دوره حکومت محمد علی شاه بود. شورش ملاقربانعلی روحانی طرفدار استبداد و کشته شدن سعدالسلطنه حاکم شهر اوضاع این شهر را پیش از هر منطقه دیگری بحرانی کرده بود.  در جریان آغاز شورش گیلان و تصرف این منطقه به دست مشروطه خواهان آنها بدون توجه به میزان قدرت و مقبولیت ملا قربانعلی عظیم زاده تبریزی را با تنها ده سوار مجاهد راهی زنجان کردند. اگرچه عظیم زاده و همراهانش موفق به تصرف شهر شدند اما ملاقربانعلی منتظر موقعیت مناسب بود. مشروطه خواهان زنجانی در جریان آغاز نبرد فتح تهران مقدار زیادی اسلحه و مهمات برای آنها فرستاد. اما شکست مجاهدان در روز 13 تیر در کرج روحیه ملاقربانعلی و هوادارانش را چند برابر کرد . در همان روزها عظیم زاده در مسجد شهر مشغول سخنرانی در مورد مشروطه و سقوط شاه بود که ملاقربانعلی برای او پیام فرستاد و مدعی شد مسجد جای این حرفها نیست و باید از آن خارج شود که عظیم زاده از این کار خودداری کرد.همین امر باعث آغاز یک شورش استبدادی در زنجان شد. نیروهای ملاقربانعلی بلافاصله مسلح شدند. عظیم زاده با میرزا علی اکبرخان بلافاصله به کاخ حکومتی رفته و با 20 تفنگدار خود آماده جنگ شدند. اما  به سرعت مجبور به عقب نشینی به خانه میرزا علی اکبر خان گردیدند. عظیم زاده در آنجا تیر خورد و کشته شد اما میرزا علی اکبرخان تا آخرین نفس با نیروهای ملاقربانعلی جنگید و در نهایت به دست آنها اسیرشده و کشته شد. در نهایت اوضاع زنجان تا فتح تهران و آغاز شورش در اردبیل در مهرماه 1288 همچنان آشفته باقی ماند.

اخراج کلنل اسمیرنف از ایران

با خروج پدر و مادر شاه نوجوان همه دلخوشی او حضور کلنل اسمیرنف  ، خانواده و دختران او بود.  محمد علی میرزا در روزهای آخر حکومتش برای محکم کاری قرار داد اسمیرنف را در خرداد 1288  که عنوان معلم احمد میرزا را یدک می کشید برای سه سال دیگر تمدید کرده بود. اما دولت جدید بعد از خروج کاروان سلطنتی از ایران اعلام کرد قرار داد اسمیرنف را به رسمیت نمی شناسد و او را به بهانه جاسوسی  برای دولت روسیه قرار داد او را پایان یافته تلقی کرد. اخراج اسمیرنف و قبل از آن شاپشال خشم سفارت روسیه را برانگیخت و به آن اعتراض کرد. دولت روسیه که از اخراج اسمیرنف عصبانی بود به بانک استقراضی روسیه دستور داد برای تعداد زیادی از رجال دولتی ایران که به بانک روسیه مبالغ زیادی وام بدهکار بودند اجراییه صادر کند . بانک برای افرادی مثل عضدالملک، سپهدار اعظم و سردار منصور رشتی نامه فرستاد و از آنها خواست در اولین فرصت بدهی های خود را تصفیه کنند. دولت که تحت فشار قرار گرفته بود موقتا  دوباره در 15 مهر موافقت خود را با باقی ماندن اسمیرنف در تهران اعلام کرد.اما دولت انگلستان بلافاصله بابت حضور اسمیرنف در کنار شاه نوجوان هشدار داد و به دولت مردان بدهکار ایرانی گفت اگر بازهم بانک روسیه تقاضای پرداخت بدهی های خود را کرد آن را به بانک شاهی انگلیس ارجاع دهند. این تحرکات دولت انگلستان باعث هراس روسیه شد  و به آنها نشان داد در صورت ادامه فشار نفوذ خود را بر دولت مردان ایرانی از دست خواهند داد به همین خاطر ماجرای پرداخت وام ها پیگیری نکرد و دولت مشروطه هم به همین دلیل در اواخر مهر ماه خبر اخراج قطعی کلنل اسمیرنف و خانواده اش را به او اعلام کرد و از او خواست به سرعت خاک ایران را ترک کنند.

اوضاع آذربایجان

با سقوط حکومت محمد علی شاه فشار و تاخت و تاز مدام روسها در تبریز بسیار کمتر شد و ستارخان و باقرخان از کنسول گری عثمانی خارج شدند. مدتی بعد دولت جدید مهدی قلی خان هدایت معروف به مخبرالسلطنه را به عنوان حاکم جدید آذربایجان برگزید و او از پاریس راهی ایران شد. مخبرالسلطنه در 2 شهریور مورد استقبال باشکوه سردار و سالار  و اعضای انجمن ایالتی تبریز قرار گرفت.  با وجود استقرار حاکم جدید رحیم خان چلیپانلو به هیچ وجه دست بردار آشوب و غارت در آذربایجان نبود. نیروهای او از اردبیل تا 18 کیلومتری تبریز مدام در حال غارت و آزار و اذیت مردم بودند. رحیم خان حتی در هفته های آخر حکومت محمد علی شاه از دستورات او هم سرپیچی کرده و از آزادی زندانیان مشروطه خواه خود هم خودداری کرده بود. رحیم خان در غارت های خود چند بار تاجران روسی را نیز غارت کرد. در حالی که مخبرالسلطنه به تازگی در تبریز مستقر شده بود روسها تعدادی نیرو به همراه توپخانه راهی شهر اهر کرده و رحیم خان را به جرم غارت تاجران روسی دستگیر کردند. اما او یک روز بعد آزاد شد و روسها شروع به تقویت او در برابر مشروطه خواهان کردند. در حالی که رحیم خان و روسها مشغول زد و بند بودند سید محمد بلوری و 34 نفر از زندانیان مشروطه خواه از زندان اهر آزاد شده و راهی تبریز شدند و در 10 شهریور مورد استقبال انجمن قرار گرفتند.  در حالی که اوضاع در آذربایجان تقریبا بحرانی بود وضع اردبیل هم چندان بهتر از سایر مناطق نبود. در اردبیل اگرچه  نقی خان رشید الملک حکومت می کرد اما حضور میرزا محمد حسین زاده با هزار نفر از مجاهدان مشروطه خواه که تنها نیروی قابل توجه در برابر سواران رحیم خان بودند وضعیت عجیبی در این منطقه به وجود آورده بود.

مخبر السلطنه حاکم جدید آذربایجان
مخبر السلطنه حاکم جدید آذربایجان

میرزا محمد حسین زاده در جریان اختلافات داخلی اردبیل تعدادی از مخالفان خود را در نارین قلعه این شهر کشت و اوضاع شهر را بدتر کرد. دولت فردی به نام کشیک چی باشی به عنوان حاکم جدید روانه شهر کرد اما او ناتوان تر از آن بود که جلوی درگیری مجاهدان و مخالفان آنها را بگیرد. به همین خاطر از مخبرالسلطنه حاکم آذربایجان تقاضای کمک کرد و او نیز از ستارخان خواست روانه اردبیل شود.

شورش رحیم خان در اردبیل

ستارخان به همراه یار محمدخان کرمانشاهی و  حسین خان کرمانشاهی به همراه 70 نفر دیگر از مشروطه خواهان  در روز 18 شهریور راهی اردبیل شدند. آنها در شهر سراب مورد استقبال حاج اسماعیل سرابی  قرار گرفتند. در سراب تعداد نیروهای ستارخان به 300 نفر افزایش یافت. لشکر سردار در 22 شهریور به اردبیل رسید و مورد استقبال باشکوه مردم شهر قرار گرفت. تا جایی که سران شاهسون هم به دیدار ستارخان آمدند. اما چند روز بعد سران عشایر و مخالفان مشروطه از به بهانه های مختلف از ایران خارج شدند و ناگهان به ستارخان خبر رسید که همه سران شاهسون با رحیم خان متحد شده و به نام محمد علی میرزا دست به قیام زده اند. ستارخان نیروهای حسین زاده را احضار کرد و بعد از توبیخ آنها را خلع سلاح کرد. همچنین حسین زاده  40 هزار تومان پولی که از سرمایه داران شهر باج گرفته بود به آنها برگرداند. در این شرایط برخی از مردم شهر به نیروهای رحیم خان پیوستند. شورش رحیم خان با حمایت مستقیم روسها آغاز شد. قرار بود بعد از تصرف اردبیل و دستگیری ستارخان و یارانش راهی تهران شده و دولت مشروطه را ساقط کرده و سپس محمد علی میرزا را به تخت بنشانند.رحیم خان اطلاعات مربوط به شورش خود را به طور محرمانه برای محمد علی میرزا در تهران تلگراف کرد اما شاه مستعفی تهران را ترک کرده بود. اخبار شورش رحیم خان مردم اردبیل را به شدت وحشت زده کرد. چرا که تعداد سواران رحیم خان بین 10 تا 35 هزار نفر برآورد می شد در حالی که ستارخان جز چند صد تفنگدار نیرویی در اختیار نداشت. ستارخان به تبریز تلگراف زد و تقاضای نیروی کمکی کرد اما مخبر السلطنه مدعی شد رحیم خان بیمار و در ابهر بستری است و قصد شورش ندارد(رحیم خان واقعا بیمار بود اما با درمان پزشکان روسی به سرعت بهبود یافت). ستارخان تا خواست اخبار مربوط به سلامتی رحیم خان را برای حاکم آذربایجان تلگراف کند سیم های تلگراف اردبیل قطع شد. سواران رحیم خان به سرعت به اطراف اردبیل رسیدند. ستارخان علی رغم نفرات کم در اطراف شهر سنگربندی کرده و مقاومت را آغاز کرد.اما در نهایت تا سوم آبان بخش هایی از شهر به دست رحیم خان افتاد. ستارخان و یارانش در نارین قلعه سنگر گرفتند. سواران رحیم خان با وجود نفرات زیاد به دلیل اینکه مدام در حال غارت مردم بودند نتوانستند به سرعت شهر را اشغال کنند. از طرفی ستارخان ویارانش در جنگ شهری بسیار کار آزموده بودند. با آشفته شدن اوضاع اردبیل عده ای از مردم و حتی عده ای از مجاهدان به کنسول گری روسیه در اردبیل پناه بردند. خبر شورش اردبیل به سرعت به قفقاز و سپس تهران رسید. مخبرالسلطنه که در اعزام نیروی کمکی تعلل کرده بود بالاخره در 6 آبان باقرخان را با 1500 سوار روانه اردبیل کرد. در تهران هم دولت علی رغم مشکلات مالی دست به اقدام زد. سردار اسعد 300 سوار برگزیده بختیاری را به فرماندهی جعفر قلی خان سردار بهادر، 100 مجاهد به فرماندهی یپرم خان 2 دستگاه توپ شیندر و دو مسلسل ماکزیم برای سرکوبی شورش های زنجان و اردبیل روانه کرد. اما اعزام نیروهای کمکی  برای اردبیل بسیار دیر انجام شد. ستارخان و نفرات اش که تا آخرین فشنگ خود جنگیده بودند در شب 15 آبان از اردبیل به طور کامل عقب نشینی کردند. ستارخان ابتدا به سراب و سپس به تبریز بازگشت و علی رغم شکست مورد استقبال مردم قرار گرفت. سقوط اردبیل و حضور ملاقربانعلی در زنجان شایعه سرنگونی قریب الوقوع دولت مشروطه را بشدت افزایش داده بود.

یپرم خان و افرادش. یپرم خان در جریان وقایع مشروطه، فتح تهران و سال های بعد از آن نقش بسیار مهمی ایفا کرد
یپرم خان و افرادش. یپرم خان در جریان وقایع مشروطه، فتح تهران و سال های بعد از آن نقش بسیار مهمی ایفا کرد

همزمان دولت های روسیه و انگلیس با دقت اوضاع اردبیل را پیگیری می کردند. خبر شورش رحیم خان ماجرا به سرعت به مطبوعات اروپایی رسید . آنها دولت روسیه را به آغاز این شورش متهم کردند. اما دولت روسیه ستارخان، باقرخان و مجاهدان را دلیل اصلی آغاز شورش دانست. دولت روسیه زیر این فشارها در نهایت مجبور شد تعدادی از سربازان خود را از تبریز عقب بکشد. سواران رحیم خان بعد از تصرف شهر شروع به غارت اموال مردم کردند تا جایی که تنها اموال روسها در امان باقی ماند و بقیه اموال مردم غارت شد. سه روز بعد از تصرف اردبیل رحیم خان فردی به نام غفار خان را به عنوان حاکم شهر انتخاب کرد و سه روز بعد از سقوط شهر یعنی در 18 آبان از اردبیل عقب نشینی کرد. به محض عقب نشینی او 3500 نفر از نظامیان روس به اردبیل آمده و در آنجا مستقر شدند. همزمان نیروهای اعزامی از تبریز یعنی باقرخان و صمدخان در مراغه اردو زدند و منتظر رسیدن نیروهای اعزامی از تهران شدند.

توضیح تصویر شاخص: این پرچم مدتی بعد از سقوط محمد علی شاه پرچم دولت ایران بود

ادامه دارد

نویسنده :زهرا صادقیان

منابع

تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی

تاریخ 18 ساله آذربایجان نوشته احمد کسروی

تاریخ  انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده

تاریخ مشروطه ایران نوشته ادوارد براون

تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی

ایران بین دو انقلاب یرواند آبراهامیان

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن