فصل اول
نبرد ترموپیل:جنگ اول ایران و یونان
نویسنده:امیرعلی اسکندرپور
ویرایش ونگار:تیم نگار وویرایش کانال سپهبد سورا
بنام خدا مقدمه نویسنده :
جهت درک بهتر این سلسله مقالات در ابتدا چندمورد را باید توضیح دهم
اول اینکه این مقاله در سه فصل تقدیم شما عزیزان میشود
فصل اول مختص به دلایل و پیش زمینه های وقوع این جنگ وبررسی کامل جنگ اول بایونانیان و حوادث و حواشی آن و نبرد ماراتن است که با عنوان نبرد ترموپیل ، جنگ اول ایران و یونان، تقدیم شما میگردد
فصل دوم اختصاص دارد به جنگ فی مابین ونتایج آن و زد و خورد های در گرفته بعد از آن که با عنوان نبرد ترموپیل/جنگ دوم ایران و یونان تقدیم میشود
و فصل سوم به دلایل عدم رسیدن به نتایج مطلوب وپیروزی صددرصدی ایران زمین در این جنگ و درس هایی که از آن میتوان گرفت خواهیم پرداخت که با عنوان نبرد ترموپیل/ درس تاریخ تقدیم شما میگردد
مسئله دوم اینکه بنده نخواستم این مقاله همانند کتاب و مقالات دانشگاهی فقط حاوی مطالب علمی خشک با معادلات و واژه هایی که درک ان بسیار مشکل و فقط به درد قشر دانشگاهی میخورد باشد
و سعی نمودیم تاحد ممکن ماجرا را بشکل روایتی ساده و داستانی تبدیل کنیم
البته گفتن این نکته را هم لازم میدانم که بنده نزدیک به 6ماه تلاش برای گرد آوری این مطالب از منابع علمی ونویسندگان وتاریخدانان معتبر شرقی ، غربی و ایرانی کرده ام و به شما عزیزان اطمینان میدهم گذشته از مطالعه و خواندن داستان تاریخی جذاب میتوانید از این مقاله بعنوان یک منبع معتبر و دقیق استفاده کنید و انشالله در پایان فصل سوم منابع مورد استفاده در این نوشتار را ذکر خواهیم کردم
امیدوارم با مطالعه این مقاله بیش از پیش دروغها و تحریف تاریخ و حقیقت در فیلم سراسر کذب 300 برای شما روشن شود
مورد بعد اینکه این جنگ در واقع در زمان سلسله هخامنشیان بین پادشاهی ایران و حکومت های ایونیه نشین « یا یونانی » اتفاق افتاد
پادشاه ایران درآن زمان خشایارشا اول که پدرش داریوش کبیر ومادرش اَتُس سا « اتوسا » [Atossa]بود که در سن 34سالگی به تخت حکومت نشست و از دستاورد های مهمش مطیع کردن یونان ، گرفتن انتقام جنگ ماراتن ، گسترش وتکمیل قسمت های اعظم تخت جمشید و سرکوب شورش هایی در مصر وبابل میباشد
همچنین تقسیم استان یا ایالت بابل به دو قسمت که اقدامی به شدت موثر و کارامد بود
در آنزمان استان بابل سرزمین بزرگی در غرب پادشاهی ایران بود که شامل سرزمین های امروزی عراق،سوریه سواحل فرات در سوریه[نزدیک کرکمیش] و ماوراءفرات وهمچنین فلسطین را دربرمیگرفت
تصویری از تیر انداز هخامنشی بر اساس مطالعات صورت گرفته و ساختن نمونه واقعی این تیروکمان ها در عصر حاضر محققان متوجه شده اند که این تیروکمان ها قدرت وبرد بسیاری داشته اند اما دارای دقت کمی هستند
در واقع فرماندهان تلاش میکردند با افزودن بر حجم تیرهای پرتاب شده مشکل دقت را بر طرف کنند و این استراتژی است که یگانهای توپخانه ای که از مهمات غیر هدایت شونده استفاده میکنند امروزه اتخاذ میکنند این تیراندازان اثرات روانی ویران کننده ای بر نیروهای پیشتاز دشمن میگذاشتند و تلفاتی بسیار سنگین بر انها تحمیل میکردند
که این به دلیل نوع استفاده از این کمان ها بوده که در ابتدا قبل از برخوردسپاه با دشمن تیر های بسیار بسیار زیادی را روانه دشمن میکرد
در آنزمان مناطق یونانی نشین آسیای صغیر به دو بخش تقسیم میشدند یک بخش جزو مستعمرات ایران بود که تقریبا یک سوم این منطقه را شامل میشد ، که شامل مستعمرات یونانی نشین آسیای صغیر بخش مقدونیه و سرزمین تراکیه 《 ترکیه امروزی 》 میشد
و دوسوم باقیمانده شامل دولت های کوچک و بزرگ متعدد و پراکنده ای میشد که هر کدام بر منطقه ای از این بخش حکومت میکردند که دو دولت مشهور ، ثروتمند و قویتر انها آتن و اسپارت بودند ، که درآتن حکومت ملی ودیگری حکومت اولیگارشی یعنی حکومت عده قلیل وتمامیت خواه برقرار بود و همواره روابط خیلی نزدیکی بایکدیگر نداشتند
در آنزمان تمامی این حکومت های محلی بسختی از قدرت ارتش ایران ترس و واهمه داشتند و بنوعی در تلاش بودند با دادن خراج و به شیوه های دیگر تحت حمایت پادشاهی ایران قرار داشته باشند
دو حکومت اسپارت و آتن دریانوردان و تاجران متبحری بودند و به دلیل تجارت دریایی با دول دیگر مردمان ثروتمندی بحساب می امدند
این دو حکومت تا آنزمان با ایران روابط نزدیکی داشتند و با پرداخت خراج به پادشاه ایران تحت حمایت ایران قرار داشتند و هرزمان که به مشکل یا تهدیدی برمیخوردند بلافاصله از ایران کمک میگرفتند و همیشه در زمان هخامنشیان عده ای یونانی فراری در ولایات آسیای صغیر ودربار ایران اقامت داشتند
ولی بروز مشکلی در ایران سبب جسور شدن این حکومتهای محلی شد و در واقع بخش اعظم پیش ضمینه نبرد ترموپیل از این مسئله شروع شد و ان جنگ طولانی و فرسایشی ارتش ایران با اقوام سکاها در شمال بود که بشدت باعث فرسایش توان نظامی ایران شده بود و تقریبا اغلب شاهان سلسله هخامنشی با آن دست به گریبان بودند ولی در زمان خشایار شاه به اوج خود رسیده بود و بخش اعظم سپاه ایران برای این منظور به مرزهای شمالی اعزام شده بودند و به همین دلیل قدرت آنچنانی برای آغاز جبهه جدیدی وجود نداشت
در انزمان مستعمرات ایرانی یونانی نشین توسط جبارین یونانی اداره میشد[ در واقع انها معادل والی یا استاندار بودند ] طریقه انتخاب انها هم به این صورت بود که افرادی از خانواده های مشهور و با نفوذ معرفی و ابتدا بصورت محلی و طی فرایندی محلی انتخاب و پس از انتخاب باید به تایید نماینده پادشاهی ایران نیز میرسیدند و هرگاه صلاحیت این جبارین از سوی دربار ایران تایید نمیشد بلافاصله حاکم فعلی خلع و شخص دیگری منصوب میشد و سال های متمادی و زیادی بود این فرایند در این مناطق وجود داشت تا اینکه در سال 520ق.م ، هیپپیاس[Hippias] فردی از خانواده پی زیسترات جبار آتن بود
در این زمان مردم آتن بر علیه او دست به شورش زدند و وی را برکنار کرده و حکومت ملی در آن شهر تاسیس نمودند وی پس از فرار از آتن به اَرتافرن والی لیدی پناه برد
ابتدا دولت جدید آتن قصد داشت وی را به هر صورت ولو به زور هم که شده از والی گرفته و به آتن برگردانده و مجازات کنند ودر حال شور برای چگونگی برخورد بودند که مورد تاخت و تاز حکومت اسپارت قرار گرفتند ، حکومت اسپارت با سو استفاده از شرایط داخلی متشنج آتن و جنگ داخلی انها و به قصد غارت اموال آتنی ها دست به لشکر کشی به سمت آتن زد
تصویربازسازی شده سرباز ایرانی با سلاح هایش.
ضعف ارتش ایران دولت های دیگر محلی را هم جسورتر کرده بود و وضعیت روز به روز در آن منطقه وخیم تر میشد از یکطرف دولت آتن فرستاده ای به نزد والی فرستاده و به وی اولیتماتوم دادند که حاکم پیشین را باید به انها تحویل دهد
والی شرط کرد انها باید جان وی را تضمین و بعنوان یک شهروند نجیب زاده وی را بپذیرند ولی اتنی ها نپذیرفتند زیرا انها قصد محاکمه وی را داشتند در این شرایط بغرنج خبر ناگوار دیگری به والی رسید و آن اینکه شورش بزرگی در منطقه مستعمرات آسیای صغیر به وقوع پیوسته که از کنترل قوای محلی خارج شده و در حال حاضر نبرد سختی بین سپاه شورشیان و نیروهای کم تعداد ارتش در ان منطقه در گرفته
اماواقعیت شورش در این منطقه هم بسیار پیچیده بود و ردپای خیانت در ان وجود داشت اما ماجرا چه بود
این شورش به تحریک آریستاگر حاکم شهر ملیت بوقوع پیوسته بود
در واقع محرک اصلی این شورش ، پدر زن وی « هیس تیه» که پیشتر خود وی حاکم شهر ملیت بود و حالا در تبعید بسر میبرد بود ، هیس تیه مردی فوق العاده بد ذات ، مکار و هزار چهره بود که در ظاهر متحد ایران ولی در پشت صحنه با مخالفان ایران در ارتباط بود و قصد جدا کردن مناطق یونانی نشین تحت تسلط ایران را داشت و در حال ایجاد مقدمات این کار بودند که نقشه انها لو رفت و پس از افشای نقشه وی و بخاطر سیاست هزار چهره و ذات مکار و بلند پروازش برکنار و تبعید شده بود
اما داستان اینکه وی چگونه به حکومت ملیت رسید نیز خود حکایت جالبی دارد، پس از لشکر کشی داریوش اول بقصد سرکوب اقوام سکاها هیس تیه که مردی بسیار حیله گر وباهوش بود ، بزرگ قبیله بحساب می امد وی از پیروزی سپاه ایران اطمینان داشت و بخوبی میدانست که اگر در این نبرد از شاه حمایت کند پس از پیروزی سپاه ایران میتواند پاداش بزرگی دریافت کند که وی را به آرزوهایش میرساند لذا علیرغم اینکه از ایرانیان بشدت متنفر بود ولی درظاهر خود را دوستدار پادشاه ایران نشان داد و زمانیکه سپاه ایران اردوی خود را برپا کرد به شاه وعده داد تمامی مردان قبیله او در خدمت سپاه ایران خواهند بود بفرمان سپهسالار لشکر مردان قبیله هیس تیه در قالب یک گروه پیشتاز سازماندهی شدند و بدلیل موفقیت های متعدد موفق شدند نظر مساعد شاه را به خود معطوف کنند
لذا شاه ایران هم به پاس قدردانی از خدمات وی و قبیله اش حکومت شهر ملیت به وی داد شهر ملیت یکی از شهرهای متصرفات ایران در غرب بود که جزو منطقه تراکیه ( ترکیه امروزی ) بود و منتها الیه مرزهای های غربی ایران و در همسایگی مناطق یونانی نشین بود
هیس تیه که ذاتی خائن داشت و خدمات وی نیز از روی ناچاری بود بهترین فرصت را برای ایجاد یک امپراطوری مستقل بدست آورده بود وی قصد داشت در مرحله اول لشکری مجهز و قوی ایجاد کند و در کنار آن با ایجاد استحکامات غیر قابل نفوذ پایه امپراطوری خود را در این شهر بنا و سپس با اتحاد و گرداوری حکومتهای محلی یونانی نشین رسما پادشاهی خود را اعلام کند
اما ایران متوجه نقشه او شد وبسرعت احضار شد وقتی به دربار ایران وارد شد با احترام تمام وی را از حکومت ملیت خلع ودر دربار نگه داشته شد
جهت جلوگیری از شورش و اغتشاش داماد وی را پس از اینکه پیمان وفاداری با پادشاهی ایران بست به جای وی منصوب کردند
هیس تیه که در پایتخت اسکان داده شده بود از نزدیک در جریان رویدادها و اخبار قرار میگرفت لذا پس از حمله دوباره اقوام شمالی و درگیری ایرانیان ، و مساعد بودن شرایط ، مخفیانه شروع به تحریک داماد خود به شورش کرد و چون میدانست اطراف وی بشدت تحت کنترل است لذا برای ارسال پیامهای خود ابتدا سر غلامی را میتراشیدند و سپس پیام خود را روی سر غلام نوشته و او تا زمان روئیدن مو روی سر خود صبر میکرد و سپس بسمت ملیت رهسپار میشد و در انجا هم پس از تراشیدن سر غلام و دیدن پیام داماد او نیز پیام خود را روی سر غلام نوشت و پس از رشد دوباره به سمت پدر زن خود فرستاد وبه این صورت مکاتبه میکردند
لذا آریستاگر دست به شورش زد و با سپاه ایران وارد جنگ شد ، سپاه ایران به دلیل تعداد کم از سپاه آریستاگر شکست خود و دست به عقب نشینی استراتژیک بسمت شهر سارد که از استحکامات مناسبی برخوردار بود زد
لشکر آریستاگر عجله ای نداشتند و دست به محاصره شهر زدند هدف وی این بود آنقدر به این محاصره ادامه دهد که آذوقه شهر تمام و مجبور به باز کردن دروازه ها شوند .
تصویری از شمشیر سربازان ایران زمین با سرشیر نشان وجنس برنز، شمشیر های ایرانی اکثرا یا با سر قوچ یا شیر ساخته میشدند
آریستاگر متوجه شد لشکر ایران بسیار زودتر از انچه پیش بینی میشد در حال بازگشت بود آریستاگر میدانست بزودی لشکری بزرگی برای سرکوب وی خواهد آمد لذا به سربازانش دستور داد همچنان شهر سارد را در محاصره قرار دهندو خود برای مذاکره با حکومت های محلی یونانی نشینها به انجا رفت پس از مذاکراتی طولانی از میان دو دولت بزرگ یونانی ها ، حاکم اسپارت ترجیح داد در این ماجرا مداخله ای نکند ولی آتنی ها پذیرفتند از وی حمایت کنند و تعداد بیست فروند کشتی بسیار مجهز و پیشرفته در اختیار وی قرار دادند
همکاری آتنی هابا آریستاگر سبب جسور شدن و تحریک حکومتهای کوچک دیگر نیز شد وبیکباره تمامی مناطق یونانی نشین را فرا گرفت لذا آریستاگر با گرداوری سپاهی بزرگ و با استفاده از کشتی های آتنی انها را منتقل و با استفاده از این سپاه بزرگ دست به حمله ای بزرگ به شهر سارد زدند ،
شهر سارد یکی از شهرهای مقدس بود و در میان مردم آن زمان صاحب احترام زیادی بود و بزرگترین اشتباه خود را آریستاگر رقم زد و با استفاده از قدرت ویرانگری که یونانی ها به او داده بودند موفق به در هم شکستن مقاومت مدافعان کم تعداد شهر شدن و پس از ورود به شهر دست به جنایاتی هولناک و خونین زدند انها دست به آتش زدن جنگل مقدس و نابودی زیارتگاه ها زدند و زنها و دختران را به یونانی ها پیشکش کردند و پسران را گردن زدند
اغلب جمعیت شهر بسمت ارگ رفته و در انجا پناه گرفتند این بخش قلعه و باروهای مستحکمی داشت و علیرغم تلاش مهاجمین نتوانستند انجا را فتح کنند
در آن سو خبر این بی احترامی و جنایت به ایران رسید و سپاه متحد عظیمی از ایرانیان و فنیقیها که هم پیمان ایرانیان و دریانوردانی متبحر بودند بسمت مناطق شورشی تراکیا در حرکت بود بزودی خبر این سپاه به شورشی ها رسید و بشدت باعث تزلزل در یونانی ها شد بزودی سپاه عظیم ایران از زمین و دریا به شورشیان حمله ور شد فنیقی ها با کشتی های کوچک و تندرویی که جهت این نبرد اورده بودند راه عقب نشینی نیروها از طریق دریا را بستندو با حمله به کشتی های بزرگی که یونانی ها در اختیار آریستاگر قرار داده بودند انها را غرق میکردند پس از یک جنگ سخت یونانی ها پراکنده و به شهرهای خود عقب نشینی کردندو اریستاگر مجبور به نبرد در ملیت شد و طی نبردی بسیار سخت شکست سنگینی از ایرانیان خورد و ملیت به دست لشکر ایران سقوط کردو به دستور شاه عاملین جنایت سارد بشدت مجازات شدند[496ق.م,]
کاملا معلوم بود که داریوش بزرگ از فاجعه شهر سارد و اهانت به مقدسات شهر که با مشارکت یونانی ها ،رقم خورد نخواهد گذشت و از سوی دیگر از مداخله انها در امور داخلی ایران سخت به تنگ آمده بود و بهمین دلیل قصد داشتند به این مسئله پایان دهندو به این ترتیب جنگ اول ایران با یونان آغاز شد ،قبل از جنگ داریوش شاه
دانا برای رضایت یونانی های اسیای صغیر دستور داد اراضی را مساحی ومالیات ها را کاهش دهند بعد داماد خود مردونیه را برای سرکشی به اسیای صغیر وتراکیه وغیره فرستاد با این دستور که اصلاحاتی را انجام دهد و مردونیه نیز علاوه بر نجابت جبلی ،عقل وتدبیر ودانایی خاصی داشت ابتدا به تمام مستعمرات یونانی در آسیای صغیر حکومت ملی داد تا آن ها را از ایران راضی کند سپس به اروپا قشون کشی کرده و تا کوه اَتُس واقع در تراکیه پیش رفت ومقدونیه زادگاه اسکندرمقدونی را مجددا به اطاعت ایران در آورد[492ق.م]ولیکن در این حین 300 کشتی ایران دچار طوفانی سهمگین شدند و نابود گردیدند
تصویری از شمشیر هخامنشی که از جنس طلا و به طول ۴۴سانتی متر است و در شهر همدان کشف شده و هم اکنون در موزه ملی نگهداری میشود طول این شمشیر ها تا ۵۰سانتی متر هم می رسیده است
داریوش پادشاه ایران اولویت خود را بر مطیع کردن یونانی ها بدون خونریزی و نبرد گذاشته بود ، شاه ایران روحیه ای صلح طلب و ضد جنگ داشت و ترجیح میداد جنگ همواره آخرین گزینه و در زمانی اعمال شود که هیچچاره ای نمانده باشد ، ودر این حال هم به افسران و سرداران خود تاکید میکرد که از هر گونه اعمال خشونت بر علیه غیر نظامیان و حتی سربازانی که در حال فرارهستند خودداری کنند و وارد منازل غیر نظامیان نشوند
همان گونه که عزیرانپیشتر هم گفتیم بسیاری از اشراف و نجیب زادگان یونانی که از کشور خود مهاجرت کرده و یا پناهنده شده بودند در دربار ایران امد و رفت داشتند و شاه بواسطه ایشان از احوال مناطق یونانی نشین بخوبی اگاه بود ، پس از در هم شکستن 300 کشتی ایرانی در طوفان شاه سعی کرد بدون جنگ و خونریزی مناطق یونانی نشین را تابع ایران کند لذا سفیرانی به حکومتهای محلی یونانی نشین ها ارسال و به انها پیامی ارسال کرد که اگر بدون درگیری تابع دولت ایران شوند و خراج سالیانه بپردازند وآب وخاک بدهند، دولت ایران هم قول میدهد که به ترکیب حکومت انها دست نزند و خودمتخاری به انها اعطا کند و اگرچه جزئی از پادشاهی ایران خواهند بود ولی کاملا خودمختار هستند و آزادند روش خود را اعمال کنند
اغلب حکومتهای محلی از این پیشنهاد عالی استقبال کردند زیرا در صورت قبول این پیشنهاد تحت حمایت حکومت مقتدر ایران قرار میگرفتند
در این میان تنها دو دولت آتن و اسپارت علاوه بر رد پیشنهاد سخاوتمندانه شاه ایران بر خلاف عرف و روال معمول فرستادگان شاه ایران را بطرز دلخراشی بقتل رساندن که این موضوع در آنزمان توهین بسیار بزرگی بحساب می امد
شاید اگر تنها پیشنهاد شاه را نمیپذیرفتند امکان وقوع جنگ کمتر بود ولی کشتن سفیر انهم بشکلی بسیار بی رحمانه برای روزها سبب خشم شاه ایران شده بود و حتی برای شاه صلح طلبی چون داریوش اول تنها دو راه باقی گذارده بود ، پذیرفتن ننگ بزرگ اهانت به ایران با گذشتن از گناه کشتن سفرا و صرف نظر از اقدام دو دولت اسپارت و آتن که البته اگر اقدامی صورت نمیگرفت باعث جسور شدن دولت ها و حکومت های دیگر مستعمرات ایران میشد و یا تلافی این گردنکشی و سرکوب دولتهای یاغی که باعث وقوع نبردی خونبار و کشتار گسترده میشد
شاه چاره ای جز تنبیه مرتکبان این عمل وقیح نداشت لذا بسرعت دستور اماده سازی لشکری بسیار مجهز و حرکت بسمت اسپارت و اتن راصادر کرد
هردوت تاریخ نویس برجسته در این مورد میگوید ، سپاهیان ایران بیشمار بودند و تحت فرماندهی یک نفر از قبیله ماد ها ( توضیح در آنزمان دو قبیله بزرگ آریایی یعنی پارس ها و مادها ستون فقرات ارتش ایران را تشکیل میدادند و فرماندهان ارشد معمولا از یکی از این دو قبیله انتخاب میشدند مادها اقوام شمال ایران زمین بودند ) با نام« داتیس » که پهلوانی نام آور و فرماندهی بسیار مقتدر بود قرار داشتند ،
داتیس در اولین اقدام خود پس از رسیدن به فرماندهی سپاه ، دستوری صادرکرد دال بر اینکه سپاهیان نه از راه زمینی بلکه از راه دریا وجزایر سیکلاد مستقیما به طرف آتن حرکت کنند
در واقع داتیس قصد داشت با این اقدام به حرکت سپاهیان سرعت بببخشد، سپاهیان تحت فرماندهی این پهلوان طی نبردی بسیار سخت ابتدا شهر اِرِت رِه[Eretree]را فتح کردند و فرمانده بخاطر جلوگیری از شورش های بعدی و توطئه و تحریک شهروندان ، مردمان این شهر را به شهرهای ایران در آسیای صغیر کوچ داد
ولی با تمامی درایت و مصلحت جوییهای این فرمانده کارامد ، در مرحله بعد کار وی با مشکلی بزرگ مواجه شد ، در این مرحله ششصدفروند کشتی ایران به شبه جزیره اَتَیک[Attique]که آتن در آن واقع است رسید و لنگر انداخت
تصویری از سرباز هخامنشی که بر روی کوزه ای قدیمی نقاشی شده است.
بر طبق پیش بینی های قبلی احتمال مقاومت چندانی در این منطقه داده نمیشد البته در ابتدا هم همانطور که سردار ایرانی پیش بینی کرده بود ، آتنی ها نمیخواستند بجنگند زیرا اول اینکه کمکی که قرار بود از اسپارت برسد نرسیده بود و دیگر فرمانده ایرانی از استراتژی استفاده کرده بود که در علوم نظامی به شمشیر دو لبه مشهور بود و ریسک خیلی زیادی دارد ، در واقع بیشتر فرماندهانی که قصد دارند بدون جنگ و درگیر شدن دشمن را مجبور به تسلیم کنند از این استراتژی استفاده میکردند ، که اگرچه بسیار کارامد بود ولی احتمال داشت بشکل معکوس عمل کند و نتیجه عکس دهد و ان استراتژی عبارت بود از نشان دادن اقتدار و قدرت سپاهیان بگونه ای که اگر دشمن تسلیم نشود جان انها در معرض خطر قرار خواهد گرفت و با ایجاد رعب و وحشت و براه انداختن جنگ روانی دشمن را مجبور به تسلیم شدن بدون جنگ میکردند این شیوه در بسیاری از جنگها مؤثر واقع شده بود ولی در جنگهای متعددی هم نتیجه عکس داده بود به اینصورت که دشمن با مانور بر روی همین موضوع به شهروندان القا میکرد که اگر با دشمن وارد جنگ شوند و شکست بخورند جان همه خانواده انها و اموال شان در خطر خواهد بود و مردانشان را گردن میزنند و زنانشان را هم به بردگی میبرند و برای جلوگیری از ان باید از پیروزی دشمن جلوگیری کنند و به این شکل با تهییج و تحریک سربازان باعث ایجاد جسارت و ایجاد انگیزه برای دفاع نزد انها میشدند و به این شکل در برخی از جنگها حتی باعث تحمیل شکست سنگینی بر ارتش قویتر و فاتح شده بودند به همین دلیل بخاطر میزان بالای ریسک اغلب فرماندهان ترجیح میدادند از این استراتژی استفاده نکنند
ولی وضعیت داتیس بسیار خاص بود ، در نبرد قبلی داتیس برای فتح شهر مجبور به ورود به یک نبرد سخت و سنگین شده بود و ترجیح میداد این نبرد بدون ورود به جنگ به اتمام برسد لذا پس از قطع امید این دولت از دریافت کمک از سایر حکومت های محلی دست به اجرای استراتژی پر ریسک شمشیر دو لبه زد و سعی کرد با القای قدرت ویرانگر ارتش ایران و ایجاد رعب و وحشت در دل سپاهیان و دولتمردان آتن و از سوی دیگر دادن تضمین و قول امان نامه انها را ترغیب به گذاردن سلاحهای خود بر زمین کند و تقریبا موفق هم شده بود و پس رایزنی های و جلساتی که در آتن برگزار شد در نهایت تصمیم به تسلیم گرفتند و به فرمانده ایرانی اطلاع دادند که اگر تظمین کند که مانند سایر دولت های محلی همچنان خود مختاری داشته باشند حاضرند سلاح خود را تحویل دهند
حادثه ای رقم خورد که تمامی محاسبات سردار دلیر ایرانی را بهم ریخت
تصویری بازسازی شده از سرباز ایرانی که یک سرباز یونانی را شکست داده و سرباز یونانی تسلیم شده این لباس البته با جزئیات زیاد نیست اما همین هم غنیمت است زیرا اینگونه تصاویر کم پیدا میشوند این عکس هم جناب اردشیر رادپور محقق نیروهای نظامی ایران باستان تهیه کردند که امیدوارم هرجا هستند سلامت باشند
میلتیاد یکی از اشراف زادگان شروع به تحریک شهروندان آتنی پرداخت واهالی را به جنگ تحریک کرد و سپاهیان آتنی که تا پیش از ان سلاح خود را زمین گذاشته بودند و پذیرفته بودند که تسلیم شوند ، تحت تاثیر حرف های او دوباره سلاحهای خود را از غلاف کشیدند و خود میلیتاد هم فرماندهی لشکر اتن را برعهده گرفت و سپاهیان به فرمانده ای او برای جنگ با ایرانی ها از شهر بیرون آمدند و در بین مسیر هم بخش اعظم مردان شهر پلاته که شهری در نزدیکی آتن بود هم با ایشان متحد شدند و به سپاه اتن پیوستند
سپاه آتن ، که بشدت تحریک و تهییج شده بود برای تثییت موقعیت خود دشت مارتُن [Marathon] را که در سمت شمال وشرق شبه جزیره اَتیک بود را اشغال نمودند و آماده جنگ شدندو وقتی که بشکل کامل اماده شدند ، میلتیاد جنگ را شروع کرد
در این مرحله از نظر برتری تجهیزات و کمیت افراد با یونانی ها بودند که دست برتر را داشتند سپاهیان ایرانی متخصص جنگ در دشت های باز بودند و در اینگونه نبرد متخصص بودند در اینگونه نبرد تحرک بسیار مهم است لذا سربازان ایرانی زره بسیار سبکی داشتند زیرا برای انها تحرک بسیار مهم بود و زره و سلاح سنگین میزان تحرک انها را پایین می اورد در عوض این سربازان از کودکی روی اسب بزرگ میشدند و تسلط و تبحر خاصی در نبرد روی اسب خود داشتند ، به راحتی به پشت سر خود تیراندازی میکردند و سمت بغل اسب خود پناه میگرفتند
تصویری از شرح نبرد ماراتن متاسفانه جناحین سپاه ایران را در این جنگ سربازان بی تجربه و ناکارآزموده تشکیل داده بودند که با پیشروی قلب سپاه ایران که غالبا سربازان تعلیم دیده بودند جناحین سپاه عقب مانده و دست به فرار و عقب نشینی زندن ویونانی ها هم که از این موضوع اطلاع داشتند بیشترین و کار آزموده ترین سربازانشان را در جناحین قرار دادند و متاسفانه قلب سپاه ایران که درحال پیشروی دلیرانه بود محاصره شد وشکست خورد
ولی مشکل این بود که در این منطقه دشت بازی وجود نداشت و کل منطقه پوشیده از دریا ، و ساحل سنگلاخی و ناهموار بود در چنین وضعیت اسب بهیچوجه قدرت مانور و توان تاخت و تاز نداشت
و از طرفی سربازان ایرانی با نبرد های آبی ، خاکی آشنا نبودند ، چیزی که یونانی ها متخصص ان بودند از طرفی به سرزمین تپه ای یونان عادت نداشتند و پشت خود دریا وششصد کشتی ایرانی قرار داشت و در طرف مقابل یونانی های سنگین اسلحه با زره ها و کلاه خود ها وسپرهای پهن خود که از جنس برنز یعنی پیشرفته ترین فلز ان زمان یعنی الیاژ برنز بود(جنس شمیر هاکلا در آن زمان برنز بود ودلیل رنگ برنزی ومایل به طلایی زره های سربازان همین بوده) مکمل این سپرها نیزه های بلند انها بود و مهمتر از ان برای دفاع از خانه ی خود در سرزمین خود و در خانه خود میجنگیدند و از پشتیبانی ساکنین بومی منطقه برخوردار بودند در حالیکه لشکرایران هزاران کیلومتر دورتر از خانه خود در غربت قرار داشتند
البته در آغاز نبرد سپاه ایران میرفت که پیروز شود و تا پیروزی تنها یک قدم فاصله داشتند زیرا با تکیه بر تنها برتری نظامی خود یعنی استراتژی تیرباران دشمن که در این استراتژی کمانداران دور برد
انبوهی از تیرهای کشنده را از فاصله ای دور روی سر سپاه دشمن پرتاب کردند
این تیرباران اثرات روانی هولناکی روی لشکر دشمن گذاشته و شیرازه آنرا از هم گسست و به این ترتیب پس از شروع نبرد تیراندازان ایرانی ابتکار عمل را به دست گرفتند و در همان موج اول تعداد زیادی از یونانی ها را بخاک انداختند و تلفات سنگینی بر پیکر لشکر یونانی ها وارد آوردند و آتنی ها را در معرض شکست قرار دادند
ولی از بخت بد سپاهیان ایرانی میلیتاد از نظر تاکتیک و استراتژی های نظامی بسیار خبره بود و میتوان گفت در واقع این میلیتاد بود که در مقابل سپاه ایران قرار داشت ، لذا به فرماندهان دستور داد ، به سربازانتان دستور دهید بی محابا و بسمت سپاهیان ایرانی یورش ببرند و خود را به دل لشکر ایران بزنند ، در اینصورت بدلیل حرکت نبرد نزدیک از شانس بیشتری برای فرار و جان سالم به در بردن از انبوه تیرهای ایرانیان برخوردار خواهند بود،
فرماندهان هم که میدیدند در شرف شکست کامل و نابودی قرار دارند وسربازان در حال کشته شدن زیر حجم انبوهی از تیر های دشمن هستند دستور دادند که سربازان خود را بی پروا به دل سپاه ایران بزنند و ونبرد را به میان لشکر ایران بکشانند و به این صورت پس از گذشت ساعتی و با حمله یونانی ها صفوف کمانداران ایرانی قادر به تیراندازی نبودند زیرا کمان های آن دقت کمی داشت واحتمال داشت سربازان خودی آسیب برد و دیگر قادر به پرتاب تیر نبودندو آتنی ها از زیر فشار خرد کننده اولیه خارج شدند به این شکل دیگر این سلاح و تجهیزات بود که برگ برنده بحساب می امد ، ویژگی هایی که ارتش یونان برتری کامل و مطلقی بر لشکر ایران داشت
تصویری از رویارویی سواران هخامنشی و سربازان سنگین زره یونانی
با از دست دادن تنها برتری خود توسط سپاه ایران و از دست رفتن برگ برنده انها ، ابتکار عمل به دست یونانی ها افتاد در این مرحله سربازان یونانی از سپرهای برنزی که فوق العاده مقاوم بود استفاده میکردند ، بدلیل سپرهای بزرگ و پهنی که داشتند براحتی قادر به عوض کردن ارایش خود بودند پیاده ها با چیدن سپرها کنار هم بسرعت تشکیل یک دیوار اهنین حائل را میداند و مابقی سپرهای خود را روی سر خود قرار میدادند و نیزه های بلند خود را از لای شکافهای بین سپره بیرون می اوردند و مانند یک خارپشت خطرناک میشدند که از هیچ نقطه ای نمیشد به انها صدمه زد
این استراتژی زمانی انجام میگرفت که سپاهیان خسته و فرسوده بودند ونیاز به قدری استراحت داشتند و یا در محاصره قرار میگرفتند به این شکل بسرعت چنین آرایشی میگرفتند و بخش اعظمی از سربازان در پناه دیوار محافظ فلزی که با نیزه های بلند پشتیبانی میشد به استراحت میپرداختند
ولی سپاهیان ایرانی چنین امکانی را نداشتند آنها سربازانی سبک اسلحه بودند که سلاحشان شمشیر و تبر های کوتاه ونیزه های کوتاه و زرهشان چرم و نمد وسپرهایشان ترکه های چوب بود البته سربازان پارس و ماد اکثرا زره های فلزی داشتند اما سربازان ملل دیگر هم در سپاه ایران بودند
با این اوصاف لشکر ایرانیان با شجاعت تمام جنگیدند و به قلب لشکر یونان رخنه کردند اما جناحین سپاه به دلایلی از جمله زیاد بودن عده یونانی در جناحین و کم تجربه بودن سربازان ایرانی جناحین از قلب سپاه عقب ماندند و پس از مدتی جناحین شکست خورده و به سمت کشتی ها عقب نشینی کردند و قلب سپاه که تا این زملن درحال پیشروی و پیروزی بودند محاصره شده و با تمام توان مقاومت کردند(همین میتواند بزرگ ترین دلیل باشد برای آموزش هرچه بیشتر سربازان که چقدر فرق وجود دارد بین سربازی با آموزش زیاد و سربازی باهمان تجهیزات ولی با آموز کم) اما کار به جایی پیش نرفت تا اینکه
فرمانده ایرانی دستور عقب نشینی داد تا تلفات از این بالاتر نرود و دستکم توان برنامه ریزی یک حمله دیگر را داشته باشند
سپاه ایران در حالیکه نزدیک به 4000 نفر تلفات داده بود دست به عقب نشینی به داخل کشتی ها زدند پس از حرکت کشتی ها در جلسه ای که فرماندهان برگزار کردند قرار شد با فریب دشمن و دور زدن ساحل از یک ساحل سنگلاخی و صعب العبور که دشمن هرگز احتمال حمله از ان جناح را نمیدهد حمله بعدی را برنامه ریزی کنند
ولی گویا تقدیر برای لشکر ایران به گونه ای دیگر نوشته شده بود زیرا در این گیرو دار میلیتاد به نقشه ایرانیان اگاه شد و دست به طراحی ضد حمله ای زد و سربازان خود را به سمت نقطه ای که ایرانیان قرار بود دوباره حمله کنند برد ولی سردار داتیس متوجه تحرکات یونانی هاشد و فهمید که نقشه حمله ی دوباره لو رفته بنابر این ادامه نبرد را بیهوده و باعث از دست دادن شمار بیشتری دیدند و دست به بازگشت به خانه زدند
نبرد ماراتن و پروپاگاندای یونانی ها
متاسفانه ناکامی جنگ ماراتن و متعاقب ان درگذشت داریوش شاه باعث جری شدن یونانی ها شد و انها بی محابا دست بر طوطئه و ایجاد شورش و دخالت در اوضاع داخلی ایران میزدند ، اقداماتی که بواقع میتوان نام ان را حماقت نامید زیرا خشایار شا ابتدا خیلی مایل به پیگیری و گرفتن انتقام جنگ ماراتن نبود ، لکن دخالت های یونانی ها در امور داخلی ایران در نهایت شاه را ترغیب کرد از دو دلی دست بردارد و بسمت یونان لشکر کشی کند
تاریخ نویسان یونانی در مورد جنگ ماراتن گاه تا حد یک افسانه سرایی بی پایه و اساس پیش رفته اند
و در مورد این جنگ منابع یونانی بسیار غیر عادلانه نوشته اند که بیشتر به مبالغه وداستان سرایی شباهت دارد تا واقعیت که همراه با تناقضات بسیار زیادی است
برای مثال تعداد سربازان ایرانی را سیصد هزار نفر نوشته اند که باتوجه به اینکه ششصد کشتی در آن زمان نمیتوانستند بیش از سی هزار نفر با ابزار وسلاح هایشان حمل کنند توجه داشته باشید که این سی هزار همه جنگجو نبودند بلکه خدمه و خدمتکاران و…..که برای پشتیبانی از جنگجویان نیز جزءهمین سی هزار نفر میباشند در ضمن از تعداد و کمیت و تلفات یونانی ها اطلاعاتی در دسترس نیست وبه نظر برخی تاریخدانان یونانیان در این جنگ بسیار نابرابرانه با ایرانی ها جنگیدند و حتی از حیث نفرات هم بر ایرانیان برتر بودند و البته همین نیز یکی از دلایل عدم فتح آتن میتواند باشد
در کل این نبرد یکی از اصلی ترین دلایل و پیش زمینه های وقوع نبرد ترموپیل بود هرچند، چهار سال بعد از نبرد ماراتن داریوش شاه بزرگ به مرگ طبیعی فوت کرد[486ق.م] و بسیاری ازمورخان معتقدند که اگر عمر او ادامه میافت این جنگ ادامه میافت و شکست و فتح یونان حتمی بود اما دستان مرگ جان او را گرفت تا پسرش خشایارشا انتقام بگیرد. این پیش زمینه ها و دلایل ، برای قبل از سلطنت خشایارشا اول بود ، اما دلایلی در زمان او نیز بود که جنگ با یونانی ها را اجتناب ناپذیر میکرد
در تاریخ ذکر شده خشایارشا ابتدا اهمیتی به نتیجه جنگ مارتن نمیداد اما مردونیه برای حفظ اقتداروابهت ایران شاه را راضی به این لشکرکشی کرد از طرفی هم فراری ها و رانده شده های حکومت ملی یونان در دربار ایران اقامت داشتند که پادشاه را به حمله به ایران تحریک و از نظر مردونیه حمایت میکردند ودلیل دیگر ایران سیاست بلند مدت در حوزه دریای اژه را نیز دنبال میکرد که برای اجرای آن فتح قسمتی از اروپا که در دست یونان بود لازم بود واز طرفی خشایارشا در ابتدای حکومت خود شورش مصر که از زمان اواخر حکومت پدرش شروع شده بود روبرو شد وآن را شکست داد که تخم این شورش را خود یونانی ها در زمان داریوش شاه بزرگ کاشته بودند واین نشان میدهد اصلی ترین دلیل جنگ ایران با یونان گسترش دخالت ونفرت پراکنی یونانی ها در سرزمین های تحت حکومت ایران زمین بود
نقاشی از نبرد ماراتن.