تاریخ

امپراتوری عثمانی از آغاز تا سقوط ( قسمت چهارم)

از سلطانه بافو تا ماه پیکر نفوذ ویران گر زنان در عثمانی

قسمت چهارم مقاله امپراتوری عثمانی بیشتر مربوط به دوران آغاز ضعف و سراشیبی این سلسله و جنگ های مداوم آنها با امپراتوری صفویه می پردازد

قسمت چهارم

آغاز دوران مراد سوم وقتی نفوذ زنان به اوج می رسد

بامرگ سلیم تاج و تخت به پسرش مراد سوم رسید. دوران مراد به دلیل افزایش وحشتناک نفوذ زنان در امور عثمانی کادینلرسلطنتی یا فرمانروایی زنان سوگلی نامیده می شود. دوره ای که یک قرن به طول انجامید و از عوامل تبدیل عثمانی به مرد بیماربود. مراد به محض رسیدن به سلطنت با فتوای علمای مذهبی 5 برادرش را اعدام کرد!

مراد سوم امپراتوری سنگدل عثمانی دوره او زنان ونیزی در دولت عثمانی قدرت یافتند

سلطنت زنان ونیزی در حرمسرای سلطان

اولین زن قدرتمند دربار عثمانی نوربانو سلطان مادر مراد بود این زن اصلیتی ونیزی داشت و از زمان سلطنت شوهرش سلیم عملا تمام قدرت کشور را در دست داشت. علاوه نوربانو، مهرماه سلطان دختر سلطان سلیمان و عمه مراد سوم هم قدرت فراوانی دربار داشت. در نهایت به این جمع زنانه صفیه سلطان همسر محبوب و بازهم ونیزی سلطان مراد سوم نیز اضافه شد تا جمع این زنان قدرتمند دربار عثمانی تکمیل شود. نفوذ بسیار زیاد این زنان ونیزی باعث شد تا در طی سال های پیش رو روابط عثمانی و ونیز تاحد زیادی صلح آمیز دنبال شود.

نوربانو یا سلطانه بافو همسر سلیم دوم و مادر مراد سوم . او اصالتی ونیزی داشت و عملا همه کاره امپراتوری بود
نوربانو یا سلطانه بافو همسر سلیم دوم و مادر مراد سوم . او اصالتی ونیزی داشت و عملا همه کاره امپراتوری بود

قتل محمد سوکولو

مراد همچنان وزیر باتدبیر پدرش محمد سوکولو را در راس امور نگه داشت. مراد شخصا فردی هنردوست و علاقه مند به نقاشی و هنرهای ظریف بود در دوره او مکاتب هنری در عثمانی پیشرفت کردند. اما مادر سلطان یعنی نوربانو مبارزه بی امانی را برضد صوقللی محمد آغاز کرد. محمد سوکولو بیش از 15 سال بود با قدرت و تدبیر امپراتوری عثمانی را اداره کرده بود و شاید اگر نبود کفایت این وزیر لایق امپراتوری عثمانی به سرعت در همان دوران سلیم دوم به مرز نابودی می رسید. نوربانو مادر مراد همان مسیر خرم سلطان را در توطئه چینی برای صدراعظم لایق پیمود تا اینکه مراد سوم در اتهامات فساد مالی محمد سوکولو را باور کرد و در 11 اکتبر 1579 فرمان مرگ او را داد. انتخاب جانشین سوکولو نشان دهنده اوضاع نابه سامان عثمانی بود. مراد سوم یک روز با لباس مبدل به بازار قسطنطنیه رفت و با یک آشپز به نام فرهاد به گفتگو نشست. از هوش این آشپز خوشش آمد و فردای آن روز او را به سمت صدرات عظمی امپراتوری منصوب کرد!
نوربانو که محمد سوکولو را از میان برداشته بود به سراغ صفیه سلطان همسر ونیزی پسرش رفت. از آنجا که صفیه تنها یک پسر برای سلطان به دنیا آورده بود مادر مراد او را مجاب کرد زنان دیگری بگیرد. به زودی سیل زنان از طرف صفیه سلطان به حرمسرای سلطان سرازیر شد تا آنجا پیش رفت که مراد تا پایان عمرش صاحب 103 فرزند شد!
با مرگ صفیه سلطان در سال 1583 نور بانو که سلطانه بانو نامیده می شد کل قدرت امپراتوری را به دست گرفت. در دوره مراد روابط عثمانی با دولت انگلستان و ملکه الیزابت اول گسترش یافت. الیزابت به دنبال اتحاد با عثمانی برضد اسپانیا بود که البته دولت عثمانی دیگر توان دریایی سابق برای نبرد در دریاها را نداشت. در دوره مراد فرانسه ، انگلستان و ونیز امتیازات تجاری فراوانی در خاک این کشور به دست آوردند. عثمانی در دوره مرادسوم موفق به پیشروی در شمال آفریقا و فتح کشور مراکش شد.

مراد سوم و ایران

اگرچه امپراتوری عثمانی در دوره مراد سوم دوران ضعف و انحطاط را می پیمود اما این کشور در حمله به ایران موفق بود. صلح آماسیه تا پایان دوران سلطنت شاه اسماعیل دوم پابرجا ماند. اما دوسال بعد از شروع سلطنت مراد سلطان محمد خدابنده به جای برادرش شاه اسماعیل دوم به سلطنت رسید. محمد خدابنده تنها شاهزاده زنده مانده صفوی بود. فردی ملایم و مهربان و البته تقریبا کور که صلاحیت چندانی برای سلطنت نداشت.

شاه محمد خدابنده پادشاه نیمه نابینا و بی اراده ایران. در دوران او مثل میرزا سلمان جابری،ملکه مهدعلیا و حیدرمیرزا ولیعهد کشور را اداره می کردند
شاه محمد خدابنده پادشاه نیمه نابینا و بی اراده ایران. در دوران او مثل میرزا سلمان جابری،ملکه مهدعلیا و حیدرمیرزا ولیعهد کشور را اداره می کردند

از سال 1578 تجاوز عثمانی به مرزهای ایران دوباره آغاز شد. اگرچه سلطان محمد خدابنده لیاقت چندانی برای سلطنت نداشت، اما مثلث همسرش خیرالنسا بیگم معروف به مهدعلیاو مادر شاه عباس کبیر و عنوان ملکه مقتدر ایران با کمک میرزا سلمان جابری اصفهانی و حمزه میرزا ولیعهد دلیر صفوی برای مدتها توانستند امور کشور و جنگ با عثمانی را اداره کنند. در 9 اوت 1578 مصطفی پاشا با 300 هزار سرباز 600 توپ و 5 کشتی تدارکاتی به منظور حمله به ایران و تصرف قفقاز به سمت ایران حرکت کرد.شاه صفوی به امیرخان ترکمان، امام قلی خان قاجار و محمد خان استاجلو دستور مقابله داد. اما امیرخان ترکمان به دلیل اختلاف با دو فرمانده دیگر به آنها نپیوست. دو فرمانده قزلباش دیگر تا حدی جلوی پیشروی عثمانی را گرفتند. در 10 اوت نیروهای ایرانی به دلیل همین اختلافات بین فرماندهان به سختی در نبرد چلدر از مصطفی پاشا شکست خوردند وبسیاری از سربازان ایرانی کشته شدند. نیروهای عثمانی بعد از پیروزی تفلیس و شهر گوری را تصرف کرد( در این جنگ گرجی ها متحد ایران بودند) ارتش عثمانی شروان را هم تصرف کرد و برای گذراندن زمستان در دسامبر 1578 به ارزروم بازگشت. مهدعلیا ملکه ایران به سرعت فرمان جمع آوری نیرو را صادر کرد. حمزه میرزا ولیعهد در راس ارتش راهی قره باغ شد.

میرزا سلمان اصفهانی هم با لشکری دیگر به سمت شروان رفت. او موفق به شکست تاتارها که متحد عثمانی بودند شد و شروان به دست ایران افتاد. حضور مهدعلیا ملکه مقتدر صفوی در راس قدرت کشور و فرمان های پی در پی او به سران قزلباش بسیاری از فرماندهان آنها را عصبانی کرد. سران قزلباش ابتدا به شاه نامه نوشتند و خواهان تبعید ملکه از قزوین پایتخت ایران شدند. اما شاه نپذیرفت. در 26 ژوئن 1579 چند تن ازفرماندهان قزلباش وارد حرمسرای شاه محمد خدابنده شدندو ملکه خیرالنسا بیگم را در حالی که به آغوش شاه پناه برده بود کشتند. شاه ناتوان صفوی هیچ واکنشی نشان نداد
یک سال بعد از قتل فجیع ملکه سلطان محمدخدابنده راهی میدان جنگ شد. چرا که ارتش عثمانی با تحریک اقوام کرد ولزگی بسیاری از شهرهای غربی ایران را به آشوب کشیده بود. شاه پیکر زیاد خان قاجار را برای فتح دوباره شروان روانه کرد. و ایران دوباره تمام مناطق را پس گرفت. ابراهیم خان ترکمان در تابستان 1581 برای صلح نزد سنان پاشا رفت. اما مراد سوم سنان پاشا را به ادامه جنگ با ایران ترغیب کرد. تاتارهای زخم خورده از ارتش ایران هم باز وارد جنگ شدند واین بار ورق به نفع عثمانی بازگشت. با درگیری های شاه صفوی در خراسان و شورش های داخلی دوباره مناطق اشغالی به دست عثمانی افتاد. در سال 1582 مراد سوم سنان پاشا را به دلیل ضعف در برابر ایران برکنار کرد و فرهاد پاشا را با لشکری عظیم به جنگ فرستاد. بارمرگ زیادخان قاجار جبهه ایران ضعیف تر شد. در تابستان 1584 اوضاع بحرای ترشد. عثمان پاشا دیگر فرمانده ارتش عثمانی دوباره به ایران حمله کرد و این بار شهر تبریز به تصرف عثمانی در آمد. اوضاع داخلی ایران بشدت آشفته بود. عباس میرزا با کمک مشاورانش در خراسان اعلام سلطنت کرده بود. حیدرمیرزا ولیعهدهم علی رغم شجاعت کاری از پیش نبرد و تبریز به دست دشمن افتاد.اگرچه مردم تبریز برضد عثمانی قیام کردند. حمزه میرزا هم در سپتامبر 1585 ناگهان و با بیست هزار سرباز به اردوگاه عثمانی درشنب غازان تبریز حمله کرد و سی هزار نفر از آنها را در یک شب کشت. همچنین موفق به غنیمت گرفتن بخشی از توپخانه عثمانی شد و آنها را در خوی شکست داد. نیروهای عثمانی در کنار رود ارس نیز درامان نماندند. حملات پارتیزانی عثمانی باعث شکل گیری مذاکرات صلح شد.

نقشه شهر تبریز در قرن شانزدهم. این نقشه توسط جغرافی دان های ارتش عثمانی کشیده شده
نقشه شهر تبریز در قرن شانزدهم. این نقشه توسط جغرافی دان های ارتش عثمانی کشیده شده

حمزه میرزا هم که از اختلافات فراوان سرداران قزلباش خسته شده بود مصالحه را پذیرفت. و قرار شد حیدر میرزا فرزند خردسالش به عنوان گروگان به دربارعثمانی فرستاده شود. حمزه میرزا ولیعهد دلیر شاه محمد خدابنده هم یک سال بعد در6 دسامبر 1586 در اثر توطئه همان سردارانی که باعث مرگ مادرش شده بودند به دست خدمتکار مخصوصش کشته شد.
در نهایت در اول اکتبر 1588 مصادف با ده ذیعقده 996 قمری عباس میرزا پسر 18 ساله قزوین را تصرف کرد و با برکناری شاه محمد خدابنده را تصرف کرد و دوران جدیدی در روابط ایران عثمانی آغاز شد.

صلح با عثمانی

شاه عباس به محض رسیدن به سلطنت با مشکلات فراوانی رو به رو بود به همین خاطر به سرعت مذاکرات صلح با عثمانی را ادامه داد. در نهایت معاهده صلح استانبول بین دو طرف در 21 مارس 1590 بین دو طرف امضا شد. براساس این معاهده تمامی شهرهای تصرف شده به عثمانی واگذار شد و شاهزاده حیدر میرزا فرزند ولیعهد مقتول نیز به عنوان گروگان و تضمین قرارداد به استانبول فرستاده شد. این صلح به شاه عباس فرصت داد تا ارتش درهم پاشیده ایران را تقویت کند.

شکست های اروپایی مراد سوم

مراد سوم هر قدر در کشورگشایی در آفریقا و آسیا موفق بود در اروپا با شکست مواجه شد. در سال های قرون15 و 16 میلای خاک اتریش و کرواسی صحنه نبرد مداوم بین ارتش عثمانی و کشورهای اروپایی نظیر دوک نشین های کرواسی، اتریش و امپراتوری هاپسبورگ بود. بعد از فتح بوسنی،بلغارستان و مجارستان امپراتوری عثمانی با مانع سرسختی به نام اتریشی ها و کروات ها مواجه شده بود. تمام تلاش های عثمانی برای پیشروی در این مناطق در دوره سلطنت مراد سوم ناکام ماند. در طی دو نبرد اسلونج در اکتبر 1586 و نبرد سیسیاک در ژوئن 1593 ارتش عثمانی از کشورهای اتریش،کرواسی و امپراتوری هاپسبورگ بشدت شکست خورد. پیروزی در نبرد سیسیاک باعث نجات منطقه کرواسی شد و موجی از شادمانی را در اروپا به وجود آورد.

نبرد سیساک شکست عثمانی در نبرد سیساک از اتریش و کروات ها باعث موجی از شادمانی در اروپا شد
نبرد سیساک شکست عثمانی در نبرد سیساک از اتریش و کروات ها باعث موجی از شادمانی در اروپا شد

مراد سوم فردی بشدت خوش اشتها و اهل خوش گذرانی بود در سوم ژانویه 1595 در حالی که تنها 48 سال داشت درگذشت.مراد بیش از صد فرزند از خود به جای گذاشت که باعث بروز دردسرهای زیادی در سال های بعد شد.

محمد سوم و نسل کشی در خاندان عثمانی

بعد از مرگ مراد صفیه سلطان یا سلطانه بافو همسر محبوب مراد موفق شد تنها پسرش به نام محمد سوم را به تخت سلطنت بنشاند.
سلطانه بافو پسرش را قانع کرد که وجود خیل عظیم برادران و خواهرانش به ضرر سلطنت او خواهد بود به همین خاطر محمد در همان روز نخست دست به جنایتی بی سابقه زد. محمد در حالی که هنوز جنازه پدرش دفن نشده بود دستور کشتن تمامی 19 برادرش را صادر کرد. برادرانی که بزرگترین شان تنها یازده سال داشت کشته شدند و تمامی خواهران ناتنی اش را هم تبعید کرد. اما کشتارهای محمد سوم به اینجا تمام نشد و دستور داد تمامی زنان باردار پدرش را درون کیسه به دریای بسفور بیندازند. امپراتور خونریز عثمانی بعد از این کشتار بی سابقه به طور همزمان برای مرگ پدر و برادرانش عزاداری کرد.

سلطان محمد سوم او با کشتار وحشیانه برادران و همسران پدرش سلطنت خود را شروع کرد
سلطان محمد سوم او با کشتار وحشیانه برادران و همسران پدرش سلطنت خود را شروع کرد

در طی سلطنت هشت ساله محمد سوم سلطانه صوفیا بافو صحنه گردان اصلی بود (نام سلطانه قبلی سیسیلیا بافو بود و هر دو ونیزی بودند). او به منظور افزایش کنترل بر روی پسرش شروع به فاسد کردن او کرد.بافو حافظ منافع کشور زادگاهش یعنی ونیز هم بود و بسیاری از اخبار دربار عثمانی را مخفیانه برای دولت ونیز ارسال می کرد. نفوذ بافو آنقدر زیاد بود که به سلطان حتی اجازه خروج بی اجازه از پایتخت را هم نمی داد.تا اینکه در سال 1593 ایالات ترانسیلوانیا و والاشیا دست به شورش زدند. ماکسیمیلیان امپراتور اتریش هم با لشکری عظیم به سمت مرزهای عثمانی حرکت کرد. در این شرایط وخیم سلطان محمد سوم برای اولین برخلاف نظر مادرش عمل کرد و با لشکریانش عازم میدان جنگ شد.

صفیه سلطان مادر ونیزی سلطان محمد سوم. او نفوذ وحشتناکی بر روی پسرش داشت و حتی به او اجازه خروج از پایتخت را نمی داد
صفیه سلطان مادر ونیزی سلطان محمد سوم. او نفوذ وحشتناکی بر روی پسرش داشت و حتی به او اجازه خروج از پایتخت را نمی داد

نبرد کرزتیس از 24 اکتبر 1596 در خاک مجارستان بین قوای اتریش و متحدانش با ارتش عثمانی آغاز شد. در روز نخست نبرد نیروهای اتریش بسیار خوب جنگیدند تا جایی که حتی به عقبه سپاه عثمانی هم رسیدند. اوضاع بشدت نابه سامان بود و محمد سوم که بشدت ترسیده بود قصد فرار از میدان جنگ را داشت. اما دمت ابراهیم پاشا صدراعظم نسبتا لایق او جلوی فرار سلطان را گرفت. دو روز باقی مانده با هنرنمایی ها ژنرال چیکالا ایتالیایی مسلمان شده ارتش عثمانی به نفع این کشور تمام شد و امپراتوری اتریش شکست سختی خورد.جنگ های فرسایشی عثمانی و اتریش تا سال 1606 یعنی سه سال بعد از مرگ محمد سوم نیز ادامه داشت.

نبرد کرزستیس. محمد سوم قصد فرار از میدان جنگ را داشت اما با دلاوری های فرمانده ایتالیایی اش محمد چیکالا پیروز شد
نبرد کرزستیس. محمد سوم قصد فرار از میدان جنگ را داشت اما با دلاوری های فرمانده ایتالیایی اش محمد چیکالا پیروز شد

دولت عثمانی در سال 1600 درگیر شورش عظیم جلالیان به رهبری عبدالحیم در مناطق آناتولی شد. همچنین سلطان محمد چند ماه قبل از مرگش در ژانویه 1603 فرمان مرگ پسر بزرگش شاهزاده محمود را به جرم شورش نیز صادر کرد. محمد سوم در نهایت در 21 دسامبر همان سال در سن 37 سالگی درگذشت. با مرگ محمد مادر مقتدرش بافو نیز در اتاقش مرده پیدا شد.
محمد سوم آخرین سلطان عثمانی بود که در دوران ولیعهدی اش آزادانه زندگی کرد چراکه بعد از او تمامی ولیعهدهای امپراتوری عثمانی در سیستمی به نام قفس پرورش پیدا کردند.

سلطان احمد امپراتوری مهربانی که قفس را اختراع کرد

به دلیل مرگ زودهنگام محمد سوم سلطنت در 13 سالگی به احمد اول رسید. احمد برخلاف سایر اجدادخود طبعی مهربان داشت و به هیچ وجه حاضر به اجرای سنت همیشگی برادر کشی به محض جلوس به سلطنت نشد. احمد سیستم قفس را جایگزین کشتار فرزندان خاندان سلطنتی کرد. در این سیستم ولیعهد و شاهزادگان مهم امپراتوری در یک قصر کوچک اما بشدت محافظت شده زندگی می کردند و حق خروج از آن را نداشتند. اگرچه قفس از کشتارشاهزادگان بهتر بود اما در نهایت منجر بسیاری از امپراتوران بعدی عثمانی به دلیل این سبک از زندگی افرادی دیوانه و بی تعادل و نالایق از کاردرآمدند

سلطان احمد اول. او از اجداد خود مهربان تر بود و به جای کشتار برادرانش سیستم قفس را اختراع کرد
سلطان احمد اول. او از اجداد خود مهربان تر بود و به جای کشتار برادرانش سیستم قفس را اختراع کرد

در دوران کوتاه سلطنت احمد معماری و ساخت بناهای باشکوه در عثمانی رونق گرفت. مسجد باشکوه سلطان احمد به دست سنان معمار معروف عثمانی در سال 1610 در استانبول ساخته شد. دوره سلطنت سلطان احمد تحت نظارت سنان معمار معروف یک تحول در معماری عثمانی به وجود آمد.

مسجد سلطان احمد اول. این مسجد توسط معمار نابغه عثمانی سنان پاشا ساخته شد
مسجد سلطان احمد اول. این مسجد توسط معمار نابغه عثمانی سنان پاشا ساخته شد

فرصت طلبی شاه عباس از شرایط عثمانی

در حالی امپراتوری عثمانی وارد روزهای زوال خود شده بود شاه عباس اول پادشاه جوان بعد از امضای صلح با عثمانی دشمنان داخلی و خارجی اش را یکی پس از دیگری شکست داد.شاه عباس به خوبی متوجه برتری سلاح های آتشین در نبرد شده بود . از طرفی ملکه الیزابت اول فرمانروای وقت انگلستان برادران شرلی را برای کمک به ایران فرستاد. این دوبرادر در سال 1598 وارد ایران شدند و هسته ارتش نوین ایران گذاشته شد.
ویل دورانت مورخ معروف آمریکایی توصیف جالبی از به قدرت رسیدن شاه عباس اولدر ایران دارد. او در کتاب تاریخ تمدن بخش شاه عباس کبیرمی نویسد: از خوشبختی کشورهای اروپایی بود که هنگامی که کشورهایی مانند آلمان،فرانسه و انگلستان از سال های 1577 تا 1638 بشدت درگیر جنگ های مذهبی بودند شاه عباس در ایران به قدرت رسید و امپراتوری عثمانی را در مرزهای شرقی اش مشغول نگه داشت. چراکه در آن شرایط ترکان عثمانی می توانستند به راحتی وین و کل اروپای مرکزی را تصرف کنند

نقشه اروپا در 1648. اروپایی ها بیش از هفتاد سال درگیر جنگ های مذهبی بودند و امپراتوری عثمانی به دلیل درگیری با ایران نتواست از این فرصت استفاده چندانی بکند
نقشه اروپا در 1648. اروپایی ها بیش از هفتاد سال درگیر جنگ های مذهبی بودند و امپراتوری عثمانی به دلیل درگیری با ایران نتواست از این فرصت استفاده چندانی بکند

چند ماه مانده به مرگ سلطان محمد سوم در 1603 مرحله جدید جنگ های دو کشور آغاز شاه عباس از دولت وقت روسیه درخواست کمک کرد. اگرچه دولت روسیه به دلیل جنگ های متعدد با لهستان و سوئد بیش از چند حمله ایذایی در داغستان حرکت دیگری نتوانست انجام دهد. 14 سپتامبر 1603 مصادف با 21 آبان 982 شمسی ارتش ایران از اصفهان به سمت مرزهای غربی حرکت کرد. شاه عباس به خوبی می دانست که باید ارتش عثمانی را غافلگیر کند به همین خاطر با نیرویی نسبتا کوچک از اصفهان حرکت کرد و وانمود کرد به سمت شیراز می رود. اما ارتش ایران ناگهان به سمت غرب تغییر مسیر داد و در راه لشکرهای قزوین و اردبیل نیز به آن پیوستند. ارتش عثمانی بسیار دیر به هدف شاه عباس پی برد و زمانی برای خود به منظور دفاع از تبریز نداشت. تصرف تبریز تنها بیست روز طول کشید و نیروهای عثمانی از شهر بیرون رانده شدند

شاه عباس کبیر او به خوبی از ضعف عثمانی برای بازپس گیری مناطق اشغالی ایران استفاده کرد
شاه عباس کبیر او به خوبی از ضعف عثمانی برای بازپس گیری مناطق اشغالی ایران استفاده کرد

. تبریز بعد از هشت سال به دست ایران افتاد و شاه عباس در میان استقبال مردم وارد شهر شد. در این نبرد صدها توپ و 5000 هزار قبضه تفنگ به دست ارتش ایران افتاد.
شاه عباس بعد از تصرف تبریز به سمت ایروان محل تجمع ارتش عثمانی حرکت کرد. در حوالی ایروان توپخانه عثمانی ارتش ایران را گلوله باران کرد و نیروهای ایرانی به جنگل عقب نشینی کردند. در همین حین سلطان احمد سوم درگذشت. در همین احوال الکساندر امیرکاختی و گرگین خان امیر کارتلی به اردوی ایران آمدند وبه شاه عباس اعلام وفاداری کردند. ارتش ایران مدتی بعد به قلعه عتقیق محل اصلی نیروهای عثمانی حمله کرد و آنجا را تصرف کرد. بعد از فتح ایروان شاه عباس در سال 1604 میلادی به سمت ارومیه لشکر کشید. تمامی لشکرکشی های شاه عباس با هماهنگی با کشورهای اروپایی مانند امپراتوری مقدس روم و دولت روسیه انجام می شد. او به خوبی می دانست که سلطان 14 ساله عثمانی با مشکلات فراوانی دست پنجه نرم می کند.

قیام مردم تبریز برضد عثمانی در 1603
قیام مردم تبریز برضد عثمانی در 1603

در اوت 1604 چغال اوغلی با صدهزار سرباز از رود ارس گذشت. در 6 اوت لشکریان دو طرف در حوالی دریاچه ارومیه مقابل هم قرار گرفتند. تعداد لشکریان ایران تنها 60 هزار نفر بود به همین خاطر شاه عباس از حیله جنگی استفاده کرد و50 هزار نفر از نیروهای خود راپنهان کرد. در نهایت ارتش عثمانی محاصره شد وبسیاری از سربازان آن کشته شدند. در نتیجه این جنگ تقریبا تمامی سرزمین های اشغالی آذربایجان،کردستان ،لرستان و بخش های از گرجستان دوباره به تصرف ایران درآمد.
شکست های پیاپی ارتش عثمانی مقابل ایران باعث عصبانیت سلطان احمد شده بود. بخش اعظمی از قوای کارآزموده عثمانی برای جنگ با اتریش در خاک اروپا بودند. سلطان احمد در سال 1606 به منظور استفاده از سربازانش عهدنامه صلح سیتواتوروک را با اتریش امضا کرد. اما حتی فراخواندن ارتش اروپایی عثمانی هم نتوانست جلوی پیروزی های شاه عباس را بگیرد.

شاه عباس بعد از پس گرفتن غرب ایران در بهار 1606 به سمت شهر گنجه لشکر کشید. او ابتدا گنجه را تصرف کرد و بعد از آن نیز قلعه شماخی را محاصره وتصرف کرد. در نهایت در 20 نوامبر 1612 عهدنامه استانبول بین دو کشور امضا شد. دولت عثمانی تعهد کرد تمامی سرزمین های که در طی سال های قبل از ایران گرفته بود پس بدهد.شاه عباس نیز قول داد سالانه 200 خروار(معادل 59 هزار کیلوگرم) ابریشم خام به جبران از دست رفتن نواحی ابریشم خیز عثمانی به این کشور بفرستد( شاه عباس تنها سه سال خراج را فرستاد و بعد از عدم فرستادن ابریشم دوکشور باردیگر درگیر شدند)

ایران در دوره شاه عباس برای اولین بار ارتش ایران در برابر عثمانی موضع تهاجمی و پیروز گرفت
ایران در دوره شاه عباس برای اولین بار ارتش ایران در برابر عثمانی موضع تهاجمی و پیروز گرفت

جنگ با اتریش وشورش جلالیان

دولت عثمانی در زمان سلطان احمد با دولت اتریش نیز درگیری هایی داشت که به دلیل شورش عظیم جلالیان در سال 1605 در منطقه آناتولی و درگیری با دولت صفوی راه به جایی نبرد. در نهایت در این دوره رشد عثمانی در اروپا متوقف شد. سلطان احمد علاوه بر توسعه معماری دست به یک کار دیگر هم زد در دوره او علی رغم مخالفت های علمای مذهبی سلطان کشت توتون و تنباکو را وارد عثمانی کرد. کشت توتون و مصرف دخانیات به سرعت به یکی از آفت های عثمانی تبدیل شد. در نهایت سلطان احمد اول در22 نوامبر 1617 در سن 27 سالگی در اثر بیماری تیفوس در گذشت.
سلطان احمد علی رغم عمر کوتاهش پایه گذار اختلافات درون خانوادگی امپراتوری عثمانی برای سی سال آینده شد. دو همسر او یعنی ماه فیروز خدیجه سلطان که مادر عثمان دوم بود و کوسم سلطان یا ماه پیکر که مادر ابراهیم یکم و مراد چهارم شد به خاطر به تخت نشاندن فرزندان خود به جان یکدیگر افتادند.

مصطفی اولین سلطان دیوانه

مصطفی اولین سلطان پرورش یافته در سیستم قفس بعد از احمد به سلطنت رسید. مصطفی برادر سلطان احمد بود و با نفوذ ماه پیکر همسر یونانی سلطان احمد که از کشتار فرزندانش به دست عثمان دوم پسر بزرگ احمد واهمه داشت به تخت سلطنت نشست. مصطفی به دلیل پرورش نامناسب عملا تعادل روحی روانی نداشت و دوره سلطنت او تنها از 22 نوامبر تا 26 فوریه 1617 به طول انجامید. تصمیمات او مانند زندانی کردن سفیر فرانسه در کاخ هفت برج باعث شد تا سلطان 20 ساله از سلطنت خلع شود.

مصطفی اولین سلطان دیوانه پرورش یافته در قفس. او برادرش عثمان دوم دو بار به سلطنت رسیدند و برکنار شدند
مصطفی اولین سلطان دیوانه پرورش یافته در قفس. او برادرش عثمان دوم دو بار به سلطنت رسیدند و برکنار شدند

بزرگان این بار عثمان دوم را به تخت سلطنت نشاندند. عثمان 14 ساله هم بهتر از عمویش نبود . عادی ترین تفریح او هدف گرفتن اسرای جنگی و خدمتکارانش با اسلحه بود .در دوره او اسکندر پاشا موفق به فتح مناطقی از لهستان شد. در نهایت بعد از 4 سال حکومت جنون آمیز سربازان ینی چری برضد سلطان 18 ساله خود شوریدند.به گفته برخی از مورخان ماه پیکر که به شهر ادرنه تبعید شده بود نقش محرک این شورش را داشت. سلطان نوجوان به محض اطلاع از شورش سربازانش به حرمسرا گریخت.
اما ینی چری ها او را دستگیر کردند و به زندان هفت برج بردند.اما سلطان دیوانه سعی کرد از آنجا فرار کند و با شجاعت شمشیر زد در نهایت 22 مه 1622 به دست سربازان ینی چری به قتل رسید. این اولین بار بود که یکی از سلاطین عثمانی به قتل می رسید. مرگ او موجی از شادمانی را در ایران ایجاد کرد. در آخرین سال سلطنت عثمان دوم امپراتوری عثمانی با کشورمتحد لهستان و لیتوانی برسر منطقه مولداوی درگیر شد که این نبرد بی نتیجه به پایان رسید.

عثمان دوم اولین امپراتورعثمانی که به دست ینی چری ها به قتل رسید
عثمان دوم اولین امپراتورعثمانی که به دست ینی چری ها به قتل رسید

بزرگان عثمانی بازهم به سراغ یک سلطان دیوانه دیگر رفتند. آنها مصطفی اول که در زندان به سر می برد به تخت سلطنت نشاندند.دومین دوره سلطنت مصطفی دیوانه نیز یک فاجعه تمام عیار بود. سرتامس رو سفیر کبیر وقت انگلستان در عثمانی روایت جالبی از آن روزهای عثمانی دارد. او در سفرنامه خود که در آن سالها نوشته شده می گوید:سراسر قلمرو سلطان در نتیجه ظلم و ستم از جمعیت خالی شده، به طوری که در بهترین نقاط یونان وآناتولی یک نفر ممکن است چهار تا شش روز سفر کند بدون اینکه به دهکده آبادی برخورد کند. عاقل ترین شخصیت ها در عثمانی از قبول مسوولیت خودداری می کنند. به زودی احمق ها ودیوانگان این امپراتوری را به صخره خواهند زد.

کوسم سلطان یا ماه پیکر همسر یونانی سلطان احمد اول. او بیش از سی سال صحنه گردان امپراتوری عثمانی بود و دخالت های او فجایع بسیاری را رقم زد
کوسم سلطان یا ماه پیکر همسر یونانی سلطان احمد اول. او بیش از سی سال صحنه گردان امپراتوری عثمانی بود و دخالت های او فجایع بسیاری را رقم زد

دوره دوم مصطفی اول تا 10 سپتامبر 1623 بیشتر طول نکشید و ماه پیکر مادر مراد چهارم با فتوایی که از شیخ الاسلام استانبول گرفت او را از سلطنت خلع کرد. مصطفی نگون بخت بار دیگر به زندان فرستاده شد و در نهایت در ژانویه 1639 به دستور برادر زاده اش مراد چهارم خفه شد.
در این دوره پرآشوب دولت عثمانی خوش شانس بود که تمامی دشمنان اروپایی اش با یکدیگر درگیر بودند. شاهزاده نشین های آلمانی درگیرجنگ های مذهبی بودند،اسپانیا بعد از مرگ فیلیپ دوم دچار انحطاط و ضعف شده بود، روسیه درگیر شورش های داخلی مداوم بود،انگلستان نیز در دوران خونین جنگ های داخلی وروی کار آمدن جمهوری کرامول بود. اگر تنها یکی از این کشورها اوضاع مناسبی داشت در آن سال ها با عثمانی وارد جنگ می شد به راحتی این امپراتوری منقرض می شد. در واقع تنها کشوری که از شرایط نابسامان دولت عثمانی استفاده کرد ایران عهد صفوی بود که توانست بسیاری از سرزمین های اشغالی خود را پس بگیرد.

آتش جنگ در قفقازشعله ور می شود

اولین رویارویی دو کشور تنها چند ماه بعد از عهدنامه استانبول یا نصوح پاشا آغازشد.
یورش طهمورث خان گرجی به منطقه قره باغ در سال 1612 باعث شد تا آتش جنگ بین دو کشور شعله ور شود. وقتی ارتش ایران به منطقه قفقاز رسید طهمورث خان به دربار عثمانی پناهنده شده بود. در نهایت در سال 1616 ارتش ایران دست به یک کشتاروسیع در منطقه گرجستان زد. هفتاد هزار نفراز مردم گرجستان کشته و صد و سی هزار نفر دیگر اسیر شدند و در 12 جولای 1615 شهر تفلیس به دست ایران افتاد. سلطان احمد یکم ظاهرا به منظور گرفتن انتقام خون گرجیان لشکری را به فرماندهی محمد پاشا روانه قفقاز کرد. ارتش عثمانی با پیوستن سربازان داوطلب با قوای بسیارزیادی خود را به قفقاز و حوالی دریاچه گوگجه رساند. محمد پاشا بلافاصله ایروان را محاصره کرداما به سرعت توسط ارتش شاه عباس محاصره شد و شکست خورد. حدود چهار هزار نفر از سربازان عثمانی در نبرد حوالی دریاچه گوگجه کشته شدند.

مسیر لشکرکشی شاه عباس و ارتش عثمانی به سمت تفلیس وگوگجه
مسیر لشکرکشی شاه عباس و ارتش عثمانی به سمت تفلیس وگوگجه

علی رغم شکست عثمانی در گوگجه معاهده صلح تا چند ماه مانده به مرگ سلطان احمد پایدار ماند . اما در نهایت با سرباز زدن شاه عباس از فرستادن 200 خروار ابریشم توافق شده بار دیگر آتش جنگ بین دو کشور شعله ور شد.
مرحله دوم جنگ های ایران و عثمانی
سلطان احمد اول در ماه های پایانی در سال 1617 عمرش خلیل پاشا را برای جمع آوری نیرو به منظور حمله به ایران به منطقه دیاربکر فرستاد. شاه عباس هم به سرعت قرچقای بیگ سپهسالار ارتش ایران رابرای غارت نواحی ارزروم و وان روانه این مناطق کرد. او بلافاصله دست به غارت این مناطق زد و ارتش عثمانی برای جمع آوری آذوقه دچار مشکل شد. در 21 نوامبر آن سال سلطان احمد مرد و دوره جنون آمیز سلاطین دیوانه عثمانی آغازشد. مصطفی یکم امپراتور جدید قصد صلح با ایران را داشت. اما با برکناری مصطفی و روی کار آمدن عثمان دوازده ساله همه چیزتغییرکرد. عثمان به شاه عباس نامه نوشت و تقاضای صلح کرد. اما شاع عباس نپذیرفت. در سال 1618 خلیل پاشا با یک ارتش 300 هزار نفری به سمت ایران حرکت کرد. قرچقای بیگ به تبریز عقب نشینی کرد و از آنجا که توان مقابله با ارتش عثمانی را نداشت تبریز را آتش زد و به اردبیل عقب نشینی کرد. در همین گیردار هم شاه عباس ارتش جنوب به فرماندهی امام قلی خان را به سمت آذربایجان فراخوانده بود. هدف شاه عباس کشاندن ارتش عثمانی به مناطق کوهستانی ایران بود. خلیل پاشا تبریز را تصرف کرد و به سمت قزوین راه افتاد. ارتش عثمانی در این لشکر کشی از تاتارها به عنوان متحد استفاده می کرد. دو طرف در منطقه دشت سراب در مسیر قزوین به تبریز به یکدیگر رسیدند. امام قلی خان یک تاکتیک جنگی پیاده کرد. او ابتدا با فرستادن تعدادی از سواره نظام و پیاده کردن سبک جنگ و گریز آنها را به سمت تله کشاند. بیشترسربازان ارتش عثمانی به طور ناخواسته به محلی که بخش اصلی ارتش ایران پنهان شده بود رسیدند و از چهار طرف محاصره شدند. در نهایت بسیاری از سربازان عثمانی و تاتار در نبرد دشت سراب قتل عام شدند. در نهایت دو طرف وارد مذاکرات صلح شدند. در 26 سپتامبر 1618 قرارداد صلح سراب بین دو طرف امضا شد.ارتش عثمانی قول داد در ازای عقب نشینی بی دردسر به مناطقی که در مسیر بازگشت اش قرار دارد آسیبی نزند. همچنین عثمانی تسلط ایران بر نواحی گرجستان و ارمنستان شرقی، کل آذربایجان و دیاربکر را پذیرفت.
در روزهای آخر دوره دوم سلطنت مصطفی دوم بکرسوباشی حاکم وقت بغداد از اطاعت از سلطان عثمانی سرپیچی کرد و خواهان پیوستن به ایران شد. شاه عباس که فرصت را برای تصرف بغداد مناسب می دید قرچقای بیگ را به همراه ارتش برای تصرف بغداد فرستاد. ارتش ایران بغداد را محاصره کرده بود که خبر رسید حسن پاشا حاکم موصل برای کمک به سمت بغداد حرکت کرده است. ارتش ایران بلافاصله و به سرعت بغداد را در 25 ژانویه 1623 تصرف کرد. حسن پاشا هم در نزدیکی بغداد از ایرانی ها شکست خورد. با سقوط بغداد شهرهای موصل و کرکوک نیز به دست ایران افتادند و ارتش عثمانی به طور کامل به داخل خاک خودش عقب نشینی کرد. با روی کار آمدن سلطان مراد چهارم در ده سپتامبر 1623 بکرسوباشی به ایران خیانت کرد وبرای او نامه نوشت. او هم احمد حافظ پاشا را برای تصرف بغداد فرستاد که به دلیل حملات امام صفی قلی خان حاکم همدان به شمال عراق ناکام ماند. در سال 1627 شاه عباس شاه عباس امام قلی خان را برای فتح بصره فرستاد. اما اهالی به سرعت تسلیم شدند و ارتش عثمانی گریخت اما با خبر فوت شاه عباس سپاه ایران عقب نشینی کرد. با مرگ شاه عباس و روی کار آمدن مراد چهارم جنگ های ایران عثمانی وارد مرحله جدیدی شد.

امام قلی خان سپهسالار شایسته ارتش ایران یکی از عوامل پیروزی های ایران در دوره شاه عباس برابر عثمانی بود
امام قلی خان سپهسالار شایسته ارتش ایران یکی از عوامل پیروزی های ایران در دوره شاه عباس برابر عثمانی بود

مراد چهارم نوری در تاریکی

با روی کار آمدن مراد چهارم ده ساله بالاخره دوران بیست سال هرج مرج در امپراتوری عثمانی به پایان رسید. مراد در حالی به سلطنت رسید که تنها ده سال داشت به همین دلیل قفس بر روحیه اش تاثیر چندانی نگذاشته بود.در روزهای نخست سلطنت مراد چهارم تمام اختیار سلطنت به دست ماه پیکر مادرمراد افتاد و او شروع به اداره کشور کرد. ماه پیکر به منظور جلوگیری از نفوذ زنان در سلطنت پسرش سعی داشت او را به سمت هم جنس گرایی هدایت کند. مراد در سال های نخست سلطنت با مشکلی به نام سربازان یاغی شده ینی چری مواجه بود. سربازانی که در بیست سال گذشته مدام در حال کودتا و کشتن سلاطین عثمانی بودند مسلمامی توانستند برای مراد بسیار خطرناک باشند.گستاخی سربازان ینی چری به جایی رسیده بود که با وارونه کردن قابلمه هایشان(این رسم اعتراض به سبک ینی چری ها بود) از سلطان خواستند وزیر اعظم و شانزده نفر از سران مملکت را اعدام کند. از آنجا که مراد چهارم هنوز رسما قدرت را به دست نگرفته بود در سال 1631 به اعدام وزیر اعظم خود رضایت داد اما یک سال بعد و در سن بیست سالگی شخصا قدرت را به دست گرفت و شروع به انجام اصلاحات کرد.

مراد چهارم آخرین امپراتور جنگجوی عثمانی بود
مراد چهارم آخرین امپراتور جنگجوی عثمانی بود

مراد چهارم آخرین سلطان شجاعی بود که در استانبول ظهور کرد. او فردی قوی هیکل بود و معروف بود در هنر سوارکاری در کل امپراتوری اش کسی در حد او نیست. همچنین عاشق تیراندازی با کمان و کشتی بود .

عدالت قرون وسطی به سبک مراد چهارم
مراد چهارم بعد از شروع سلطنتش ابتدا تمام برادرانش به غیر از یک نفر را کشت. سپس به طور رسمی نوشیدن الکل،تنباکو و قهوه را در سراسر امپراتوری اش ممنوع کرد. مراد مخالف سرسخت نوشیدن مشروبات الکی بود و این برای سلطانی از نسل سلطان سلیم میگسار عجیب به نظر می آمد.مراد بعد از قبضه کردن قدرتش انتقام از ینی چری ها را فراموش نکرد. او با کمک سربازان وفادار خود حدود 600 نفر از فرماندهان ینی چری را در سربازخانه هایشان به چوبه دار کشید.
زمانی که مراد چهارم به سلطنت رسید ناامنی سرتاسر عثمانی را فراگرفته و دزدان بر جاده ها حکم فرمایی می کردند. مراد چهارم برای حل مشکل یک راه حل ساده پیدا کرد. او تا سال 1637 حدود 25 هزار نفر را به جرائم مختلف اعدام کرد. شعار او این بود: انتقام ممکن است از شدت اش کاسته شود ولی هرگز فراموش نمی شود. مراد حتی به مفتی اعظم که رهبر مذهبی عثمانی بود و از وضع امنیت جاده ها انتقاد کرده بود نیز رحم نکرد و او را اعدام کرد. بشدت با کشیدن تریاک و تنباکو در قهوه خانه مبارزه می کرد وشبها با لباس مبدل از خانه اش خارج می شد وبه قهوه خانه ها سرکشی می کرد و هرکسی را در حال کشیدن قلیان یا مصرف تریاک می دید درجا اعدام می کرد.او حتی پای یکی از باغبان های خودش را به دلیل مصرف قلیان قطع کرد. در واقع مراد چهارم به هرجا می رفت قره علی رییس جلادانش به همراه ابزار کامل شکنجه و اعدام نیز همراهش بود. به سرعت خشونت و سنگدلی مراد چهارم دامن بی گناهان را نیز گرفت. بیشتر از صد هزار نفر دردوران سلطنت مراد چهارم اعدام شدند. اگرچه این تعداد اعدام امروزه وحشتناک به نظر می رسد اما در نتیجه همین خشونت به سرعت نظم و امنیت درسرتاسر امپراتوری عثماین برقرار شد.
سال 1637 بیماری طاعون در استانبول شیوع پیدا کرد. این بیماری هولناک روزانه 500 نفر را به کام مرگ می فرستاد. یک بازرگان انگلیسی به نام آبل که آن زمان در استانبول زندگی می کرد می نویسد: در ساعات روز خارج شدن از خانه خطرناک است وشب ها هم جنبنده ای در سراسر شهر به نظر نمی رسد. قحطی در سرتاسر امپراتوری شیوع پیدا کرده تا حدی که مردم جنازه مردگان شان را خرید فروش می کنند. آنچنان دچار قحطی شدیم که حتی یک موش هم برای ما غنیمت است.
سلطان مراد چهارم برای رفع این مشکلات تنها 50 نفر از بزرگان کشور را گردن زد.
مراد چهارم علاوه برسنگ دلی اش در زندگی خصوصی نیز عجیب غریب بود او برخلاف اجدادش تنها به یک زن به نام عایشه سلطان عشق می ورزید و علی رغم اینکه از او صاحب 4 پسر شد اما همگی در همان سنین کودکی مردند و این باعث شد تا امپراتوری عثمانی تا هنگام مرگ جانشینی نداشته باشد.

جنگ با ایران

شاه عباس کبیر علی رغم پیروزهای نظامی فراوان دقیقا مانند سلطان سلیمان قانونی به دست خود زمینه زوال خاندانش را فراهم کرد. او در طی دوران سلطنت 38 ساله اش سه ولیعهد شایسته خود را یابه قتل رساند و یا کور کرد. در نهایت یک سال مانده به مرگش سام میرزا نوه 18 ساله اش را به عنوان ولیعهد برگزید. سام میرزا در ژانویه 1629 به نام شاه صفی به تخت سلطنت رسید و دقیقا مانند همتایانش در امپراتوری عثمانی شخصیتی خونریز ،خوشگذران و ستمگر بود. اولین اشتباه شاه جوان صفوی تحریک سردار معروف غرب ایران خان احمد اردلان رییس منطقه اردلان بود. او در دوران شاه عباس از سرداران دلیر ارتش ایران بود و حتی شهر موصل را نیز فتح کرد. خان احمد برادر زن شاه عباس نیز بود و از خواهر شاه فرزند پسری داشت. شاه صفی بعد از به قدرت رسیدن به جان تمام شاهزادگان ذکور خاندان صفوی افتاد و پسر خان احمد هم که از مادرصفوی بود به بهانه ایی کورکرد. این تصمیم احمقانه منجر به شورش خان احمد در غرب کشور و پیوستن او به امپراتوری عثمانی شد. قیام خان احمد در 1630 آغاز شد. او کرمانشاه،خوی و ارومیه را تصرف کرد و دلت عثمانی هم شهرهای موصل و کرکوک را سپرد. سرکوب شورش خان احمد اردلان برای شاه صفی 6 سال زمان برد.

شاه صفی او جانشینی نالایق برای پدربزرگش بود و تمام دستاوردهای اورا به باد داد
شاه صفی او جانشینی نالایق برای پدربزرگش بود و تمام دستاوردهای اورا به باد داد

اما مرحله سوم جنگ های ایران و عثمانی از 6 ماه قبل از مرگ شاه عباس آغاز شده بود.
خسروپاشا سردار عثمانی در آوریل 1629 شهر زور را تصرف کرد و سپس برای تسخیر بغداد آماده شد. او از 16 اکتبر تا 29 نوامبر همان سال بغداد را محاصره کرد که با مقاومت دلیرانه صفی قلی خان حاکم وقت بغداد تنها دوازده هزار نفر تلفات نصیبش شد.
شاه صفی در همان ماه های نخست سلطنت با یورش عظیم ارتش عثمانی مواجه شده بود. در واقع سلطان مراد چهارم به دنبال جبران ناکامی های خود و اجدادش مقابل شاه عباس بود. خسروپاشا بعد از ناکامی در تسخیر بغداد به کمک خان های کرد به تبریز حمله کرد. اما به دلیل مقاومت دلیرانه رستم بیک فرمانده پادگان تبریز در کنار رود آجی چای شکست خورد و در نهایت به دلیل شورش مردم عقب نشینی کرد. در حالی که ارتش عثمانی مدام در حال عقب نشینی و شکست بود در منطقه غرب زینل خان شاملو یکی از فرماندهان ارتش ایران بود شکست خورد و ارتش عثمانی باردیگر وارد خاک ایران شد. ارتش عثمانی بعد از شکست زینل خان در سال 1630 به شهر همدان حمله کرد.خسروپاشا فرمانده قوای ترک دستور قتل عام کامل شهر را صادر کرد. 6 روز تمام سربازان عثمانی مشغول کشتار مردم بودند و علاوه بر مردم به حیوانات شهر نیز رحم نشد.اما بازهم مقاومت نیروهای پادگان شهر و انتشار خبر حرکت شاه صفی به سمت همدان موجب عقب نشینی ارتش عثمانی به موصل شد. شاه صفی زینل خان شاملو را به نزد خود احضار کرد و به دلیل شکست و ضعف در فرماندهی در 17 جولای 1630 سر از تن او جدا شد. شاه صفی بعد از پایان جنگ به اصفهان برگشت .در سال 1633 سلطان مراد چهارم دوباره شخصا به سمت ایران حرکت کرد اما به دلیل مشکلاتی که در منطقه شام رخ داد لشکر کشی به سوی ایران نیمه کاره رها شد. شاه صفی هم به منطقه کردستان رفت و جلوی هجوم های مرزی به ایران را گرفت. او در اوت 1634 به تبریز رفت و ماه مارس همان سال در تبریز باقی ماند و با اعزام نیروهای فراوان پادگان های مرزی را تقویت کرد.

شروع مرحله چهارم جنگ ایران عثمانی با فتح ایروان و تبریز

عثمانی دردوره سلطان مراد چهارم عملا هیچ لشکرکشی در اروپا انجام نداد. در عوض مراد چهارم برای کسب پیروزی های نظامی به سمت ایران لشکر کشید. بعد از سال ها باردیگر یک امپراتورعثمانی شخصا در میدان جنگ حاضر شد. در 18 مارس 1635 لشکرکشی مراد چهارم به سمت ارمنستان آغازشد. ایروان اولین هدف مراد بود. تعداد سربازان ینی چری در این جنگ آنقدر زیاد بود که برخی از مورخان تعداد ارتش عثمانی را هشتصدهزارنفر!! ذکرکرده اند. محاصره ایروان در24 جولای 1635 محاصره ایروان آغاز شد. حملات توپخانه عثمانی آنقدر شدید بود که یازده روز بعد طهماسب قلی خان قاجار حاکم شهر تسلیم مراد شد. سلطان مراد به عنوان پاداش شهرحلب را به طهماسب قلی بخشید. فتح ایروان آنقدر برای مراد مهم بود که دستور داد استانبول چراغانی و برای هفت شبانه روز جشن گرفته شود. مراد بعد از فتح ایروان به سمت تبریز حرکت کرد. شاه صفی در آن هنگام در میانه ییلاق کرده بود. بلافاصله دستور داد مردم تبریز ازشهر خارج و سیاست زمین سوخته در تبریز انجام شود. مراد تبریز را فتح کرد و دستور ویرانی شهر را صادر کرد. محله تاریخی شنب غازان به طور کامل تخریب شد و کل شهر به آتش کشیده شد. سلطان مراد به دلیل نبود آذوقه تنها 3 روز در تبریز باقی ماند و عقب نشینی کرد.شاه صفی هفت ماه و نیم بعد در 2 آوریل 1636 شهر ایروان را بعد از یک جنگ سخت و خونین دوباره پس گرفت.

سقوط بغداد

دوسال بعد ازلشکرکشی مراد به ایروان او در8 مارس 1638 فرمان لشکرکشی به سمت بغدادرا صادرکرد. ارتش عثمانی بیش از صد هزار سرباز،40 هزار کارگر و دویست عراده توپ به همراه داشت. علاوه بر این مراد شانزده تن از زنان حرمسرا را به همراه خود برد. ارتش عثمانی با وجود این تدارکات عظیم مسیر 1600 کیلومتری استانبول تا بغداد را در عرض 110 روز طی کرد. طی این مسیر در آن سال های قرن 17 برای یک ارتش پیاده یک رکورد تاریخی محسوب می شد. مراد در راه رسیدن به به بغداد اولی بایرام صدراعظمش را درماه اوت از دست داد.محاصره بغداد از 16 نوامبر آغازشد.

مسیر لشکرکشی مراد چهارم به سمت تبریز
مسیر لشکرکشی مراد چهارم به سمت تبریز

البته در فاصله رسیدن ارتش عثمانی پادگان ایرانی شهر نیز بیکار نبود. تمام استحکامات بغداد زیر نظر بکتاش خان فرمانده پادگان شهر تعمیر شد و 40 هزار سرباز و 100 توپ آماده مقاومت بودند. برخلاف تصور مراد چهارم پادگان ایرانی بشدت مقاومت کرد. بکتاش خان هر شب با 6000 هزار سرباز به اردوگاه عثمانی شبیخون می زد.در جریان محاصره یک سرباز ایرانی به بیرون شهر آمد و سلطان مراد را به مبارزه خواند در کمال تعجب مراد راهی میدان جنگ شد و سرباز ایرانی را کشت. محاصره تا 25 دسامبر طول کشید. درنهایت محمدپاشا صدراعظم جدید عثمانی دستور حمله همه جانبه به بغداد را صادر کرد. اگرچه شهر فتح شد اما محمد پاشا در این هجوم کشته شد تا فتح بغداد به بهای کشته شدن دو صدراعظم برای مراد تمام شود. مراد چهارم به تمام مدافعان باقی مانده ایرانی اجازه داد به ایران برگردند. اما این سربازان ایرانی دوباره در حومه بغداد وارد جنگ با سربازان عثمانی شدند. سی هزار نفر از مردم شهر نیز قتل عام شدند.
شاه صفی با لشکر 12 هزار نفری اش در همدان بود که خبر سقوط بغداد را شنید. او از هجوم عثمانی به داخل خاک ایران هراس داشت و صدراعظمش ساروتقی را برای مذاکرات صلح فرستاد. در نهایت در 17 مه 1639 معاهده زهاب یا قصر شیرین بین مصطفی پاشا صدراعظم جدید عثمانی وساروتقی امضا شد. براساس این عهدنامه ارمنستان و آذربایجان به ایران واگذارشدو شهر تبریز برای 90 سال آینده از هجوم ویران گر عثمانی در امان ماند. همچنین ایران بغداد و کل سرزمین هایی که در زمان شاه عباس تصرف کرده بود به عثمانی واگذار کرد و شاه صفی قول داد لعنت کردن خلفای سه گانه در ایران را ممنوع کند. عهدنامه زهاب برای تا هشتاد سال آینده دوام آورد و مرزهای مدرن فعلی بین ایران،عثمانی و عراق را ترسیم کرد. فتح بغداد آنقدر برای مرادچهارم مهم بود که به دستور او در کاخ توپقاپی یک کوشک به نام بغداد به منظور گرامی داشت این فتح ساخته شد.مراد در بازگشت به استانبول با شکوه فراوان به عنوان یک فاتح وارد شهر شد . ورود فاتحانه مراد با اسیران و غنائم فراوان هیجان فراوانی بین مردم ایجاد کرد. مراد چهارم آخرین سلطان عثمانی بود که به عنوان یک امپراتور فاتح وارد استانبول شد.

سال های پایانی مراد چهارم
سلطنت مراد چهارم 17 سال طول کشید. او علی رغم سنگدلی فراوان موفق به نجات موقت امپراتوری رو به فروپاشی عثمانی شد. از نکات جالب توجه زندگی او علاقه او به شاه عباس و سرمشق گرفتن از این پادشاه صفوی در اقداماتش بود. مراد چهارم مانند بسیاری ازسلاطین عثمانی عمرکوتاهی نکرد. او در ماه آخر عمرش در اثر افراط در خوشگذارنی بیمار شد. او به عنوان آخرین فرمان عمرش دستور مرگ برادراش ابراهیم را صادر کرد. چراکه مراد هیچ فرزند پسری نداشت و ابراهیم تنها جانشین او و تنها پسر باقی مانده در خاندان عثمان بود. به نظر می آمد مراد قصد داشت با کشتن ابراهیم سلسله عثمانی را منقرض کند تا نامش به عنوان آخرین سلطان بزرگ عثمانی در تاریخ ثبت شود. اما ماه پیکر ملکه مادر جلوی اجرای این حکم را گرفت. در نهایت به دروغ به فرزند بیمارش گفت که ابراهیم را کشته اند. در نهایت مراد چهارم در سن 27 سالگی در 8 فوریه 1640 درگذشت.
مراد چهارم آخرین امپراتوری بود که توانست دستکم بخشی از شکوه از دست رفته دوران سلطان سلیمان قانونی را احیا کند.

ادامه دارد
تهیه و گردآوری:زهرا صادقیان

منابع
تاریخ تمدن ویل دورانت

فرمانروایان خلیج شاخ زرین نوشته نوئل باربر

شاه اسماعیل مرشد سرخ کلاهان نوشته محمد پناهی سمنانی

شاه عباس کبیر مرد هزار چهره نوشته محمد پناهی سمنانی

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن