تاریخ

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت هفتم)

از درگیری های شاه و مجلس تا امضای قرارداد 1907

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت هفتم)

آغاز سلطنت محمد علی شاه به معنی آغاز درگیری های سیاسی بین شاه جدید و مجلس بود.تمام اطرافیان شاه جدید از شاپشال و اسمیرنف گرفته تا امیربهادر،مفاخر الملک، و حتی پدر زنش کامران میرزا جزو دشمنان سرسخت مشروطه بودند. در واقع مرگ مظفرالدین شاه آخرین مانع را برای برخورد مشروطه خواهان و طرفداران استبداد از بین برد.با روی کار آمدن محمد علی شاه قدرت و نفوذ شیخ فضل الله نوری نیز افزایش یافت. در روزهای آغاز حکومت محمد علی شاه شیخ فضل الله بر روی منبر عبدالرحیم طالبوف نویسنده  روشنفکر کتاب مسالک المحسنین را تکفیر کرد وبی دین خواند. طالبوف با اینکه به عنوان نماینده تبریز در مجلس اول انتخاب شده بود از ترس جان هیچ گاه به ایران بازنگشت و در باقی مانده خود  در قفقاز زندگی کرد.محمد علی شاه هوشمندانه از اختلاف بین آزادی خواهان و روحانیون استفاده کرد. او ابتدا روحانیونی مانند شیخ فضل الله نوری را  به دربار دعوت کرد و مدعی شد هدف او از این کار بررسی دقیق قانون اساسی از نظر فقهی است.  از طرف دیگر مشیرالدوله تحت فشار مجلس برای معرفی وزرای خود در روز 8 بهمن با 8 وزیر خود به مجلس رفت. اما این اتفاق تنها اختلافات را بیشتر کرد. در 13 بهمن برخی نمایندگان به حضور برخی در وزرا در دولت مانند کامران میرزا وزیر وقت جنگ اعتراض کردند.

عبدالرحیم طالبوف. این نویسنده روشنفکر توسط شیخ فضل الله نوری تکفیر شد و به همین دلیل دیگر به ایران بازنگشت
عبدالرحیم طالبوف. این نویسنده روشنفکر توسط شیخ فضل الله نوری تکفیر شد و به همین دلیل دیگر به ایران بازنگشت

در روز 16 بهمن اوضاع تبریز دوباره بحرانی شد. در واقع بعد از مدتی جشن و پایکوبی و خوشحالی بالاخره خبر اختلافات شاه و مجلس و اصرارهای شاه برای نگه داشتن بلژیکی ها در گمرک باعث عصبانیت مردم تبریز شد. آنها به طور دسته جمعی به آیت الله طباطبایی تلگرافی زدند و خواهان پاسخ دولت شدند. در نهایت بعد از رد و بدل شدن چند تلگراف مردم تبریز یک پیام حاوی 7 درخواست از دولت روانه تهران کردند. مواد این طومار این چنین بود.

1.شاه باید یک فرمان رسمی صادر و کشور ایران را صاحب یک مشروطه کامل بداند.

2.اگر بنا باشد وزیر جدیدی منصوب شد این کار باید با اطلاع مجلس باشد.

3.وزیر خارجه با اطلاع و تایید مجلس منصوب شود.

4.در ایالت های کل کشور با اطلاع مجلس انجمن شورای محلی تشکیل شود.

5.روند منصوب کردن وزرای افتخاری پایان یابد.

7.موسیو نوز و موسیو پریم از اداره گمرک کشور و موسیو لاروس از اداره گمرک تبریز عزل شوند.

7.ساعد الملک عزل شود.

مشیرالدوله با همه این موارد مخالفت کرد. در روز  19 بهمن جلسه مجلس با حضور نمایندگان تبریز در مورد این درخواست ها تشکیل شد و 7 نفر برای گرفتن جواب از نخست وزیر و شاه به دربار رفتند که نتیجه ای نداشت. در واقع مشیرالدوله معتقد بود دولت او مشروطه نیست و مجلس حق بازخواست او را ندارد.در روز 20 بهمن محمد علی شاه موافقت خود را با همه موارد درخواستی اعلام کرد اما مدعی شد کلمه مشروعه را با مشروطه جایگزین خواهد کرد. چرا که دولت ایران اسلامی است و سلطنت نیز مشروعه خواهد بود. این تصمیم خشم مجلس را برانگیخت.  در تبریز هم مردم شهر را تعطیل کردند و اعتراضات دوباره شروع شد.

اگرچه عزل موسیو نوز و پریم مردم را اندکی آرام کرده بود اما بحران همچنان ادامه داشت. حتی دانش آموزان  مدارس جدید هم برای حمایت از مشروطه به خیابان ها آمده بودند. شیخ فضل الله در راس طرفداران کلمه مشروعه قرار گرفت و همین طرفداری او باعث شد تا وجهه ای که در جریان برکناری عین الدوله به دست آورده بود را از دست بدهد.در واقع شیخ فضل الله گمان می کرد  گروه های بابی ، ارمنی (بسیاری از مبارزان مشروطه اهل قفقاز بودند) و سایر مخالفان قصد دارند  مشروطه اسلام را ریشه کن کنند. کار به جایی رسید که حتی برادر آیت الله طباطبایی یعنی احمد طباطبایی که جزو مشروطه خواهان بود نیز به اردوی شیخ فضل الله پیوست.

موارد مخالفت روحانیون  با مشروطه

شیخ فضل الله و گروهی از روحانیون با برخی موارد قانون اساسی مشکل اساسی داشتند. مواردی مانند اصل 8 که در مورد تساوی همه اهالی  مملکت در برابر قانون بود( آنها خواهان مستثنی شدن اقلیت های مذهبی بودند)، اصل 19 تحصیل اجباری برای همه کودکان (آن را مخالف شرع می دانستند)،اصل 20  که شامل آزادی مطبوعات می شد(آن را به شرطی قبول داشتند که مطبوعات زیر نظر علما باشند) . این روحانیون با این اصول در قانون اساسی مخالف بوده و در این مخالفت خود از حمایت کامل محمد علی شاه قاجار نیز بهره مند بودند.

شاه برای ناامن کردن استان آذربایجان به افرادی مانند رحیم خان چلیپانلو و بیوک خان دستور  آغاز قتل و غارت در این ایالت را داد.اما مشروطه خواهان در مخالفت با مذهبی ها طرفدار کلمه مشروعه معتقد بودند دین و شریعت در جای خود محفوظ اند و قانون اساسی فقط قرار است حدود سلطنت و حقوق مردم را معین کند.  از طرفی محمد علی شاه از درگیری بین طرفداران مشروطه و مشروعه چندان بدش نمی آمد. او قصد داشت با ناامن کردن فضای کشور بریگاد قزاق و سواران قره داغی طرفدار خود  را به تهران فراخوانده و شروع به سرکوب مخالفان کند.

آیت الله بهبهانی یکی از رهبران مشروطه
آیت الله بهبهانی یکی از رهبران مشروطه

آغاز محرم و استفاده از منبرها برضد مشروطه

با فرا رسیدن محرم سال 1325 قمری که مصادف با بهمن 1285 بود اوضاع کشور بدتر شد. تعداد زیادی از روحانیون و روضه خوانان در تهران و برخی از شهرها بر روی منبر رفته و شروع به بدگویی از مشروطه کردند. یکی از معروف ترین این مخالفان در تهران واعظی به نام سید اکبر شاه بود. او با همدستی روحانی به نام شیخ زین العابدین زنجانی که پیش از این به خاطر مخالفت با مشروطه از تبریز اخراج شده بود شروع به جنگ روانی مذهبی برضد مشروطه و مجلس کردند. در 29 بهمن اکبرشاه در خانه میرزا ابوالقاسم امام جمعه وقت تهران روی منبر رفت  و سخنرانی بسیار شدیدی برضد سیدین(لقب آیت الله طباطبایی و بهبهانی) کرد. در همان مجلس بین طرفداران استبداد و مشروطه درگیری رخ داد و کار به کتک کاری کشید.بعد از این اتفاق طباطبایی و بهبهانی  به محمد علی شاه نامه نوشته  و تقاضای رسیدگی کردند. در نتیجه شیخ زین العابدین از تهران اخراج شده و سید اکبرشاه نیز از منبر رفتن منع شد.

تحصن برضد مشروطه

این ماجرا باعث شروع یک تحصن  برضد مشروطه شد. شیخ فضل الله نوری سردسته معترضان به اخراج شیخ زین العابدین زنجانی با افرادی نظیر شیخ عبدالنبی،حاجی حمامی،ملا محمد آملی،حاجی میرزا لطیف الله و حدود 500 نفر از روحانیون مخالف مشروطه در حرم شهرری بست نشستند. آنها تصور می کردند به محض این بست نشینی مردم به حمایت از آنها در برابر مشروطه و مجلس خواهند ایستاد. هزینه این تحصن را شیخ فضل الله تامین کرد و امید زیادی به موفقیت آن داشت. همزمان سید کاظم یزدی یکی از علمای نجف از متحصنین حمایت کرد و امید آنها برای پیروزی افزایش یافت. اما اتفاق حیرت انگیزی رخ داد در اوج روزهای محرم آن سال کمتر کسی از مردم وقت تهران  از این تحصن حمایت کرد.

صدور فرمان پذیرش مشروطه

محمد علی شاه وقتی دید این تحصن باعث تغییر عقیده مردم نشد در نهایت در شب 21 بهمن فرمانی را صادر کرد. این فرمان را مخبر السلطنه به صحن مجلس  آورد و در حالی که چند هزار نفر از مردم در بیرون بهارستان تجمع کرده بودند خواند.  در فرمان شاه آمده بود: بنا به احترام و حرمت دستور پدرش با مشروطه موافق است. اما بهتر است دولت ملاحضه داشته  و قوانین لازم برای انتظام داویر حکومتی را مطابق با شرع محمدی نوشته و آنوقت به اجرا بگذارد.این فرمان اگرچه باعث شادی مردم شد اما زمینه را برای تدوین متمم قانون اساسی(متمم مورد نظر شیخ فضل الله) فراهم کرد. افرادی مانند  سعدالدوله،تقی زاده،حاجی امین الضرب و مستشار الدوله  به عنوان نویسندگان متمم قانون اساسی انتخاب شدند. همچنین محمد علی شاه برای راضی تر کردن مردم فرمان برکناری موسیو نوز و پریم را صادر کرد اما به دلیل اینکه یک بلژیکی دیگر به نام کینه که زیر دست نوز بود  به عنوان رییس گمرک انتخاب شد تفاوت چندانی در شرایط گمرک پدید نیامد.

از طرف دیگر شیخ فضل الله و اطرافیان اش که بشدت از بی توجهی مردم به تحصن آنها عصبانی بودند جنگ روانی برضد مشروطه را چند برابر کردند . شیخ و اطرافیان اش  همه مشروطه خواهان را بابی و کافر خطاب کرده  تا مردم را برای مقابله با آنها تحریک کنند. شیخ فضل الله در نامه هایی که به پسر و دامادش نوشت مشروطه خواهان را بابی نامید. در نامه او آمده است: “نمی دانید که این مجلس شورای ملی چقدر ضرر به دین و دنیای مردم می‌زند و چه آثار شریه بر آن مترتب است. مجلسی که بابیه و طببعیه داخل در اجزا و اعضای آن بلکه در اجزای رییسه آن مجلس باشند بهتر از این نخواهد شد. نمی دانید که این فرقه صاله بابیه و لامذهب‌ها چه قوای گرفته و چه فتنه و آشوب می‌کنند.”

کار به جایی رسید که عباس افندی یا عبدالبها رهبر فرقه بابیه به پیروان خود دستور داد خود را از ماجرای مشروطه کنار کشیدند و حتی بعضی از آنها به طرفداری از محمد علی شاه پرداختند. با وجود  هیاهوی متحصنان محمد علی شاه به دلیل شرایط کشور ترجیح داد از آنها حمایتی نکند در نتیجه این تحصن بی نتیجه پایان یافت.

عزل حکام مستبد ایالات

درگیری طرفداران مجلس و استبداد تنها به تهران محدود نبود و مردم دیگر شهرها هم بشدت  به دنبال بیرون انداختن حاکمان و مقامات استبدادی از شهرهای خود بودند.یکی از اولین ایالت هایی که حاکم آن برکنار شد ایالت خراسان بود. در روزهای آغازین اسفند 1285 تلگرافی در مورد فروش دختران و پسران قوچانی به ترکمن های  عشق آباد به مجلس رسید. قرائت این تلگراف در مجلس باعث گریه برخی از نمایندگان شد  و در نهایت با فشار مجلس آصف الدوله حاکم خراسان در 16 اسفند عزل شد. در تنکابن هم سپهدار تنکابنی که با مشروطه خواهان آن منطقه اختلاف داشت از کار برکنار شد. اما بزرگترین و معروف ترین حاکم مستبدی که برکنار شد شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان بود.

او به مدت 34 سال بر اصفهان و بسیاری از مناطق جنوبی ایران حکومت  می کرد. ظلم و ستم بزرگترین پسر ناصرالدین شاه  به مردم اصفهان برای سال  ها باعث بروز فجایع و اتفاقات زیادی شده بود. مردم اصفهان دقیقا در روزهایی که عموی شاه برای تاجگذاری برادر زاده اش در تهران به سر می برد بازارها را تعطیل کرده و در میدان نقش جهان اصفهان تجمع کردند. در نتیجه این قیام و فشار مجلس  در نهایت ظل السلطان در روز 14 اسفند از حکومت اصفهان عزل و نظام السلطنه جایگزین او شد. سه دهه حکومت ظل السلطان تاثیر ویرانگری بر بناهای تاریخی و باستانی اصفهان داشت. او در طی حکومت خود با ویرانی بیش از ۵۰ اثر و بنای تاریخی و این شهر را کاملا ویران کرد.  هنري رنه” جهانگرد اروپایی كه در زمان حکومت طل السلطان از ايران بازديد كرده است در همین باره نوشته است: ظل السلطان بسياري از كاخ هاي عالي و شاهكار هاي ممتاز اصفهان را كه موجب حيرت جهانيان بود نابود كرد.

همچنین مجلس در ادامه اصلاحات خود بسیاری از تیول های واگذار شده توسط دولت قاجاریه را لغو کرد و به دنبال طراحی یک روش جدید برای دریافت مالیات بود.

کاخ آیینه خانه. این بنای تاریخی به همراه حدود 50 بنای تاریخی دیگر اصفهان در دوران حکومت ظل السلطان ازبین رفت
کاخ آیینه خانه. این بنای تاریخی به همراه حدود 50 بنای تاریخی دیگر اصفهان در دوران حکومت ظل السلطان ازبین رفت

استعفای مشیرالدوله
در روزهای آخر سال 1285 مشیرالدوله اولین نخست وزیر مشروطه ایران وضعیت عجیبی داشت. او هم از طرف مشروطه خواهان متهم به طرفداری از استبداد و در نزد هوا خواهان استبداد به طرفداری از مشروطه متهم بود. از طرفی محمد علی شاه هم تمایلی برای ادامه حضور او در دولت نداشت و بشدت به دنبال بازگرداندن علی اصغر خان اتابک به سمت نخست وزیری بود. در نهایت مشیرالدوله در روز 18 اسفند 1285 از نخست وزیری استعفا داد.
بازگشت اتابک به خواست روسها
میرزا علی اصغر خان اتابک معروف به امین السلطان تنها گزینه برای جانشینی مشیرالدوله بود. او بعد از برکناری در سال 1283 توسط مظفرالدین شاه راهی یک سفر طولانی دور دنیا شد. اتابک به کشورهای ژاپن،چین،آمریکا،عثمانی و در نهایت فرانسه سفر کرد. او به خوبی از فراموشی تاریخی مردم ایران آگاه بود و می دانست اگر مدتی از طبقه حاکم و فضای ملتهب جامعه دور شود مخالفان سرسخت اش او را به راحتی فراموش خواهند کرد. اما علی اصغرخان اتابک به هیچ وجه قصد بازگشت به سریع به ایران را نداشت. در واقع او قصد داشت با استفاده از ثروت فراوانی که به چنگ آورده بود در اروپا زندگی راحت خود را ادامه دهد. اما در روزهای پایانی بهمن ماه 1285 سفیر روسیه در پاریس یک نامه به محل زندگی اتابک فرستاد و او را به سفارت احضار کرد. سفیر روسیه در این دیدار به نخست وزیر سابق ایران گفت اوضاع داخلی ایران و شاه جدید بشدت بحرانی است و شخص تزار نیکلای از او می خواهد به ایران بازگردد و در سرکوب مشروطه خواهان به شاه کمک کند. اتابک درخواست تزار روسیه را پذیرفت و راهی ایران شد.تشریفات روسها برای صدراعظم سابق ایران بی سابقه بود. امین السلطان با تشریفات کامل و اسکورت یک کشتی جنگی و گارد محافظ در بندر انزلی پیاده شد. محمد علی شاه هم شاپشال را به همراه تعدادی سرباز برای استقبال از اتابک به انزلی فرستاده بود. ورود اتابک باعث اعتراض شدید مجلس شد. به محض پیاده شدن اتابک انجمن ایالتی گیلان سعی کرد اتابک را دستگیر کند اما حضور گارد محافظ او و همچنین زبان بازی و حرافی اش او را نجات داد.

تشکیل دولت جدید  با نخست وزیری اتابک

در فاصله  کوتاه استعفای مشیرالدوله تا آمدن اتابک به ایران امور دولت به سلطان علی وزیر افخم که وزیر داخله کابینه مشیرالدوله و باسابقه ترین وزیر کابینه او بود سپرده شد. وزیر افخم نه  از حمایت مجلس برخوردار بود  و نه پشتیبانی محمد علی شاه، اگرچه دولت وزیر افخم اولین دولتی بود که وزرای آن به مجلس معرفی و  مورد تایید آن قرار گرفتند اما  در نهایت در روز 9 اردیبهشت 1286 صنیع الدوله رییس مجلس با تاکید بر مشکلات دولت وزیر افخم گفت  نمایندگان مخالف می توانند رای به  برکناری دولت دهند  که به اتفاق آرا رای به عزل دولت او داده شد و بدین ترتیب مجلس برای اولین بار یک نخست وزیر را عزل کرد. علی اصغر خان اتابک  در روز 13 اردیبهشت به عنوان نخست وزیر پیشنهادی به مجلس رفت.  علی رغم وجود مخالفان فراوان او  با سخنرانی کوبنده و دادن وعده های رنگارنگ در مورد مهار ناامنی ها ،حل مشکل نان، و نارضایتی مردم نظر مجلس را هم جلب کرد.

میرزا علی اصغرخان اتابک. او با درخواست شخص تزار به ایران بازگشت تا اوضاع بحرانی محمد علی شاه را پایان دهد
میرزا علی اصغرخان اتابک. او با درخواست شخص تزار به ایران بازگشت تا اوضاع بحرانی محمد علی شاه را پایان دهد

اتابک برای ساکت کردن هر دو جناح روسوفیل(طرفدار روسیه) و انگلوفیل(طرفدار انگلستان) از هر دو جناح وزیرانی را به کابینه جدید خود دعوت کرد. اتابک برای جلب نظر مجلس در همان روز رای گیری فرمان برکناری قوام الملک حاکم وقت استان فارس را هم صادر کرد.
اتابک با صنیع الدوله رییس مجلس و آیت الله بهبهانی دوستی قدیمی داشت و همین باعث شد تا تقریبا بدون دردسر دولتش را معرفی و کارش را پیش ببرد.
اتابک برخلاف دوره قبلی صدارت خود که فردی بسیار مغرور،بد دهن و البته خوش گذران بود کاملا تغییر روش داده بود. تقریبا از آغاز ورودش به ایران هر روز در عمارت اش یعنی پارک قیطریه مشغول پذیرایی از رجال،روحانیون،روزنامه نگاران و بازاریان موافق و حتی مخالف خود بود. تعداد مهمانان او گاهی به صد نفر هم می رسید و امین السلطان در این مراسم ناهار هر روزه با سخنرانی های خود دل همگان را تسخیر می کرد. او مدام وعده می داد که قصد دارد ایران را تبدیل به ژاپن کند.
در روزهای آغازین بهار 1286 یک اتفاق مهم دیگر رخ داد و آن شروع آموزش و فعالیت نظامی مشروطه خواهان در تبریز و رشت بود. به دنبال بالا گرفتن نا امنی در کشور مشروطه خواهان شروع به خرید اسلحه و آموزش تیراندازی به یک دیگر کردند که بعدها همین افراد تبدیل به هسته اولیه مجاهدان مشروطه شدند.

زورآزمایی برسر متمم قانون اساسی

در آن روزهای پرآشوب حکومت محمد علی شاه اتفاقات فراوانی در حال وقوع بود. یکی از اتفاقات مهم که قبل از شروع دولت اتابک به جریان افتاده بود ماجرای تدوین متمم قانون اساسی بود. در حالی که هنوز دولت جدید تشکیل نشده بود شیخ فضل الله نوری در روز 31 فروردین 1286 یک اصل پیشنهادی به دست خود نوشت و از شاه درخواست کرد این اصل به عنوان متمم قانون اساسی پذیرفته شود. همچنین نسخه هایی از این اصل پیشنهادی چاپ و بین مردم پخش شد.

اما متمم پیشنهادی شیخ فضل الله نوری این بود:

این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه و عامت ملت ایران تاسیس شده باید در هیچ عصری از اعصار مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرا خیرالانام علیه‌الصوات و السلام نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانین موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لذا مقرر است در هر عصری از اعصار انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تاسیس در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده مخالف با احکام شرعیه باشد عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده ابدا تغییرپذیر نخواهد بود.

در واقع شیخ فضل الله در این اصل پیشنهادی خود برای اولین بار پیشنهاد تشکیل یک  شورای ناظر از روحانیون طراز اول را برای نظارت بر قانون اساسی مطرح کرد.

پخش شدن این نسخه بین مردم باعث شروع دوباره تنش ها و درگیری ها بین دو جناح موافق و مخالف شد. در حالی که دو طرف مشغول زور آزمایی بودند دشمن درجه یک مشروطه یعنی اتابک نخست وزیر شد . محمد علی شاه با استناد به پیشنهاد شیخ فضل الله اعلام کرد تا علمای نجف قانون اساسی را امضا و تایید نکنند  او نیز از تایید آن خودداری خواهد کرد. با بالا گرفتن اختلافات روحانیون مشروطه خواهی مثل آخوند خراسانی و شیخ مازندرانی هم به جرگه مخالفان مشروطه پیوستند.

زورآزمایی اتابک و مخالفان

بعد از امضای فرمان مشروطه و با استفاده از آزادی های به دست آمده روزنامه های فراوانی تاسیس شد . اکثر این مطبوعات طرفدار مشروطه بودند و با به قدرت رسیدن اتابک تبدیل به دشمنان درجه یک او شدند. روزنامه هایی مثل جبل المتین،مساوات،روح القدس،آینه غیب نما و بسیاری روزنامه های آزادی خواه دیگر جزو اصلی ترین مخالفان استبداد و طرفداران مشروعه بودند.از طرف دیگر علی اصغر خان اتابک هم بیکار ننشست و چاپخانه ای را به هزینه خود در اختیار طرفداران شیخ فضل الله گذاشت. از حاکمان شهرها خواست آشوب به پا کنند و با پرداخت رشوه های سنگین به برخی نمایندگان مجلس باعث بروز تفرقه بین آنها شد. البته اتابک  در پیشبرد این نقشه ها تنها نبود و بانک استقراضی روسیه با پرداخت یک وام کلان هزینه مبارزه با مشروطه را تامین

می کرد.

علاوه بر حمایت مالی دولت روسیه یک کارگاه ایتالیایی تبار به نام پولاکف که تجربه سال ها کار در  پلیس مخفی تزاری(اوخرانا) را داشت برای کمک به دولت محمد علی شاه روانه تهران کرد. پولاکف در شعبه تامینات نظمیه شروع به کار کرد و به سرعت جاسوسان فراوانی بین مشروطه خواهان فرستاد. یکی از معروف ترین این جاسوسان حبیب الله خان موقر السلطنه داماد سابق مظفرالدین شاه بود. او در جریان صدور مشروطه تحت فشار دربار همسرش شکوه الدوله را طلاق داده بود و سابقه گذاشتن شب نامه روی میز مظفر الدین شاه را داشت. به خاطر همین سوابق او بین مشروطه خواهان مقبولیت داشت و اما در اصل به عنوان جاسوس اتابک و شاپشال بین مشروطه خواهان انجام وظیفه می کرد. پولاکف به کمک همین جاسوسان موفق به کشف ارتباط دو  حزب سوسیال دموکرات روسیه و عدالت باکو  با گروهی به نام عامیون- اجتماعیون در ایران گردید.  پولاکف گمان می کرد که این گروه ها در حال کشیدن نقشه برای ترور یکی از مقامات بلند پایه دولت هستند که به زودی شک او به یقین تبدیل شد.

اردو کشی خیابانی برای متمم قانون اساسی

از روز 23 اردیبهشت جدال های دو طرف برای تحت تاثیر گذاشتن متمم قانون اساسی افزایش یافت.  در 24 اردیبهشت گروهی از زنان طرفدار مشروطه به منظور طرفداری از قانون اساسی در جلوی مجلس تحصن کردند. نمایندگان مجلس از این حرکت استقبال چندانی نکردند و خشم متعصبان مذهبی هم برانگیخته شد.  شیخ فضل الله و  طرفدارانش سعی کردند اصل پیشنهادی شیخ فضل الله را به امضای شاه برسانند. اما در روز 28 اردیبهشت این خبر به تبریز رسید و خشم آنها را برانگیخت و دست به تظاهرات زدند.  هرچه زمان بیشتری می گذشت مشروطه خواهان با توطئه و یا با زور در تهران و شهرهای مختلف بیشتر به عقب رانده می شدند. یکی از معدود نمایندگانی که هنوز قصد تسلیم در برابر طرفداران استبداد را نداشت سید حسن تقی زاده نماینده تبریز بود.

در روز 30  اردیبهشت توطئه قتل  و ترور 22 نفر از اعضای انجمن تبریز در این شهر افشا شد و باعث خشم گردید. آنها شرح ماجرا را در تلگرافی به مجلس فرستادند و از این روزها بود که نام ستارخان به عنوان یکی از مشروطه خواهان مطرح می شود. از طرف دیگر تاخت و تاز های رحیم خان و بیوک خان امان اهالی آذربایجان را بریده بود. مردم آنقدر  به شاه و مجلس تلگراف زدند و اعتراض کردند که در نهایت محمد علی شاه فرمانی در مورد عزل بیوک خان از ایل بیگی ایلات قره باغ  و دستگیری رحیم خان را صادر کرد.

شورش سالارالدوله

شورش سالارالدوله یکی از وقایع مهم پرحاشیه بهار 1286 بود.  سالارالدوله پسر دوم مظفرالدین شاه و برادر محمد علی شاه بود. او یکی از عجیب ترین پسران شاه مرحوم بود. احمد کسروی از او به نام شاهزاده سبک سر و سبک مغز یاد می کند. سالارالدوله در زمان سلطنت پدرش ابتدا به حکومت در کرمانشاه و مناطق مرزی با عراق منصوب شد. اما میزان ظلم و و ستم او در این منطقه به قدری زیاد بود که شاه او را عزل کرد. بعد از مدتی به عنوان حاکم خوزستان و لرستان به آن مناطق رفت و بازهم به قدری فاجعه به بار آورد که به دستور مظفرالدین شاه برکنار و به تهران احضار شد و طی رفتن فرمانی رفتن او به آن مناطق ممنوع شد. سالارالدوله در ماه های آخر سلطنت پدرش با بست نشینی در حرمسرا حکومت کردستان و گروس را دریافت کرد.

شاهزاده سالارالدوله برادر محمد علی شاه. او برای سال ها با شورش و یاغی گری مشکلات زیادی ایجاد کرد
شاهزاده سالارالدوله برادر محمد علی شاه. او برای سال ها با شورش و یاغی گری مشکلات زیادی ایجاد کرد

این شاهزاده قاجار روابط بسیار خوبی با دولت انگلستان داشت و در روزهای آغازین مشروطه از آنجا که سودای سلطنت و جانشینی به جای برادرش را داشت از مشروطه خواهان حمایت کرد. او 8 هزار تومان بابت هزینه تحصن به ملک المتکلمین پرداخت و بدین ترتیب خود را جزو طرفداران مشروطه جا زد. سالارالدوله در ماه های آغازین حکومت محمد علی شاه در تهران به سرمی برد و در اردیبهشت 1286 به طور ناگهانی  و بدون اجازه  شاه، تهران را به سمت غرب ترک کرد و به نزد ایل امرایی در ایالت لرستان رفت.  بر اساس خاطرات و یادداشت های سر اسپرینگ رایس او از دولت انگلستان برای آغاز یک شورش برضد دولت  محمد علی شاه کمک خواست. سالارالدوله هیچ اعتنایی به تلگراف های محمد علی شاه نکرد و او را تهدید کرد به زودی به تهران حمله خواهد کرد.

بر اساس برخی از اسناد  تاریخی او علاوه بر انگلستان از کشورهای روسیه، آلمان و حتی عثمانی برای حمله به پایتخت تقاضای کمک کرد.  دولت مرکزی برای سرکوبی او  به داوود  خان رهبر ایل بزرگ کلهر متوسل شد. داوود خان در روز 7 خرداد به سرعت خود را به نهاوند رساند و نیروهای یاغی برادر شاه را سرکوب کرد. سالارالدوله در 16 اردیبهشت به کنسول گری انگلستان در کرمانشاه پناهنده شد و از آنجا برای شاه پیام صلح و دوستی فرستاد. او حتی در 28 خرداد ماه نامه ای برای ادوارد هفتم پادشاه وقت انگلیس نوشت و از او تقاضای پادرمیانی برای عفو کرد. در نهایت سالارالدوله با پا در میانی مستقیم دولت انگلستان از محمد علی شاه و اتابک امان نامه گرفت و به تهران منتقل شد. عفو سالارالدوله به زودی به یکی دیگر از اختلافات مهم دولت و مجلس تبدیل شد. چرا که مجلس اعتقاد داشت  سالارالدوله به دلیل جنایاتی که در جریان شورش انجام داده قابل عفو نیست و باید محاکمه شود. با بازگشت او  به تهران  مدتی در پارک اتابک اقامت کرد و برای خاموش کردن سر و صدای آزادی خواهان مدتی   در باغ عشرت آباد زندانی شد و سپس به اروپا رفت.

تصویب متمم

تا روز ده خرداد ماه 1286 بحث بر سر تصویب متمم قانون اساسی در مجلس به اوج خود رسیده بود. صنیع الدوله رییس مجلس در این جلسه مدعی شد که حتی نظام نامه مجلس نیز باید به تایید علمای نجف برسد. در 20 خرداد اصل پیشنهادی شیخ فضل الله در مجلس مطرح شد. برخی از نمایندگان مانند تقی زاده با استناد به قانون اساسی با این اصل پیشنهادی مخالف بودند. در  روز 21 خرداد یک دیدار سرنوشت ساز  رخ داد. شیخ فضل الله نوری و تعدادی از روحانیون طرفدارش به خانه آیت الله طباطبایی رفتند. افرادی مانند حسین قمی، آیت الله بهبهانی و سید جمال الدین افجه ای در این جلسه حاضر بودند. دو سید مشروطه خواه  در این دیدار شیخ فضل الله را راضی کردند که دیگر با مشروطه دشمنی نکند و مردم را نشوراند. شیخ فضل الله حتی بابت این موضوع کاغذی را نوشت و امضا کرد. همه تصور می کردند با این دیدار و تعهد ماه ها دشمنی بین طرفداران استبداد و مشروطه پایان می یابد.  با این دیدار موانع تصویب متمم قانون اساسی نیز برطرف شد. اما در روز 24 خرداد جلسه سرنوشت ساز مجلس برگزار شد و متمم قانون اساسی پیشنهادی شیخ فضل الله نوری به اتفاق آرا تصویب شد. در شرح متمم دوم قانون اساسی آمده است:

مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌ است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام (ص) نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان می‌شود به دقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علماء در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجة عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.

با تصویب این متمم شادی به اردوی طرفداران مشروعه بازگشت. همه تصور می کردند دیگر اختلافات و درگیری ها پایان یافته اما این تازه اول درگیری های داخلی و خیابانی بود.

اردوکشی برضد مشروطه به بهانه روضه

با وجود آنکه شیخ فضل الله تعهد داده بود هیچ فعالیتی برضد مشروطه نکند اما در روز 29 خرداد طرفداران مشروعه و استبداد  به بهانه سالروز وفات فاطمه زهرا چادر های بزرگ دولتی را دربرابر مسجد جامع تهران برپا کردند. آنها قصد داشتند به بهانه عزاداری برضد مشروطه سخنرانی و فعالیت کنند. با رسیدن خبر به مردم چند هزار نفر از مردم تهران به سمت مسجد رفته و چادرها را پاره پاره کردند. از طرفداران مشروعه تعداد زیادی ششلول و قمه نیز کشف شد. در 30خرداد مردم خشمگین به خانه آیت الله طباطبایی رفتند. او در برابر مردم عصبانی به روی منبر رفت و گفت شیخ با من پیمان بسته که دیگر با مشروطه دشمنی نکند و همین نوشته را به من سپرده است. آنگاه آن نوشته را خواند. در این تعهدنامه آمده بود: بسم الله الرحمن الرحیم من متعهدم اگر جناب شیخ فضل الله بر خلاف معاهده‌ای که کرده است رفتار نماید خود به شخصه او را از تهران بیرون کنم. ملا محمد آملی، حاجی میرزا لطف‌الله هم باید بروند – شهر جمادی الاول ، محمدبن محمد صادق طباطبایی

خواندن این تعهدنامه خشم مردم را چند برابر کرد. شیخ فضل الله و طرفدارانش به محض اطلاع از این موضوع به سرعت تهران را ترک کردند و به حرم عبدالعظیم در شهرری رفتند. بتدریج تعداد زیادی از طلبه ها ،بازاریان،تیول داران و حتی اوباش طرفدار مشروعه به شهرری رفتند و تعداد آنها تا 3 خرداد به 500 نفر رسید. این  تحصن در مجلس مورد بحث قرار گرفت. در 3 تیر ملا محمد آملی دستیار شیخ فضل الله یک تلگراف به نجف فرستاد و به دروغ مدعی شد جان علما در شهرری در خطر است.

در حالی که زورآزمایی  طرفداران  استبداد و آزادی خواهی در کل کشور ادامه داشت مجلس در روز 5 تیر رای به برکناری شاهزاده کامران میرزا وزیر طولانی مدت جنگ و پدرزن محمد علی شاه از سمت خود داد. کامران میرزا بعد از برکناری میرزا حسین خان سپهسالار در اواخر دوره ناصرالدین شاه وزیر جنگ ثابت تمام وزیران بود و در نهایت مجلس او را به خاطر بی کفایتی برکنار کرد.  در 7 تیر ماه هم شیخ فضل الله به 14 شهر ایران تلگراف فرستاد و همان ادعاها را تکرار کرد. به دستور شاه تمامی این تلگراف ها به رایگان مخابره می شد.

عزاداری برای شهدای مشروطه

در روز 8 تیر به مناسبت  اولین سالگرد شهادت سید عبدالحمید اولین شهید مشروطه در تهران مراسم بسیار باشکوهی برگزار شد. بسیاری از علما ،وزرا و نمایندگان مجلس با همراهی نیروهای نظامی ژاندارمری برسر خاک عبدالحمید رفتند و با گذاشتن گل به سر قبر او برای اولین بار به سبک اروپایی عزاداری کردند. سید جمال واعظ و ملک المتکلمین سخنران اصلی این مراسم بودند . برگزاری مراسم سالگرد سید عبدالحمید به سبک اروپایی- ایرانی  خشم روحانیون طرفدار استبداد را برانگیخت.

جشن اولین سالگرد مشروطه

بلوا در زنجان

ارسال تلگراف های شیخ فضل الله به شهرهای مختلف  در نهایت در شهر زنجان فاجعه  به بار آورد. ملا قربانعلی مجتهد معروف زنجانی در این شهر عملا همه کاره بود. او که از حامیان سرسخت مشروعه بود بدون توجه به میرزا باقر خان سعد السلطنه حاکم شهر فتوا می داد،قصاص می کرد و زکات و حق امام از مردم می گرفت. در همان روز یکی از طرفدارانش از نیروهای دولتی شلاق خود و او به همین بهانه  با 600 نفر از طرفداران  مشروعه  به دارالحکومه شهر حمله کردند و علاوه بر تصرف آن میرزا باقر خان سعد السلطنه حاکم زنجان که پسر دایی اتابک هم بود به قتل رساندند. بعد از این اتفاق زنجان و خمسه به دست طرفداران مشروعه و استبداد افتاد.در آن روز یک اتفاق دیگر در تهران رخ داد و میرزا ابراهیم خان منشی سفارت فرانسه و از مشروطه خواهان معروف  در شهرری از طرفداران مشروعه بشدت کتک خورد. رسیدن این خبر خشم آزادی خواهان را برانگیخت و همه  قرار شد بعد از تجمع در مسجد جامع راهی شهرری شوند.  فردای آن روز دو سید بدون اطلاع از تجمع مردم راهی شهرری شدند و از شیخ فضل الله خواستند به تجمع و تحصن خود پایان دهد که هیچ نتیجه ای نداشت. از طرفی نمایندگان مجلس مردم را راضی به بازگشت کردند .

رسیدن آشوب مشروطه به نجف

اما درگیری مشروطه و مشروعه خواهان به شهرهای ایران محدود نمانده بود و به زودی اوضاع شهر نجف نیز بحرانی شد. شهر نجف و سایر شهرهای منطقه عراق در آن سال ها جزیی از خاک عثمانی بود  و سلطان وقت  عثمانی یعنی سلطان عبدالحمید  دوم نیز بنا به خوی استبدادی خود از مستبدان ایرانی حمایت می کرد. در نتیجه به زودی حاکم نجف و دولت عثمانی تبدیل به حامیان سید کاظم یزدی رهبر مخالفان مشروطه در نجف شدند. بسیاری از طلبه های عرب نیز به طرفداری از او پرداختند. در حالی که جدال تلگرافی بین نجف،شهرری و تهران ادامه داشت اوضاع در نجف بحرانی تر می شد. آخوند خراسانی و شیخ مازندرانی  به عنوان طرفداران مشروطه در نجف اوضاع سختی داشتند. سید کاظم یزدی هر روز طرفدارانش بیشتر می شد تا جایی که هر روز چند هزار نفر در نجف پشت سر او نماز می خواندند در حالی که اطرافیان روحانیون طرفدار مشروطه 30 نفر بیشتر نبود. شیخ فضل الله و طرفدارانش خیلی سعی کردند با تحریک احساسات مذهبی مردم و ارسال تلگراف های مختلف همه شهرها را به آشوب بکشند اما به غیر از زنجان  در هیچ شهر دیگری مستبدان موفق به تسلط بر شهرها نشدند. در دو شهر قزوین و اصفهان تلاش هایی انجام شد اما  حضور یکپارچه مردم  با سر دادن شعارهای ما بنده خداییم  مشروطه را فداییم همه این نقشه ها را خنثی کرد. در تبریز هم طی روزهای 5 تا 15 تیر جشن و تظاهرات برای حمایت از مشروطه خواهان برگزار شد که رهبر اصلی آن ثقه الاسلام تبریزی بود.

از طرفی  هیچ چاپخانه ای اعلامیه های شیخ فضل الله را چاپ نمی کرد و تنها چاپخانه شخصی اتابک و حمایت مالی او بود که به مشروعه خواهان کمک می کرد.

اولین سالگرد مشروطه

با نزدیک شدن  به اولین سالگرد مشروطه  اوضاع کشور همچنان بحرانی بود. مجلس در حال تهیه مقدمات برگزاری اولین جشن سالگرد مشروطه بود. در واقع نمایندگان قصد داشتند با یک لایحه قانونی آن را به یک جشن ملی تبدیل کنند. به همین خاطر روز 2 مرداد به عنوان سالگرد مشروطه انتخاب شد. انجمن های آزادی خواهان برای این جشن تدارک مفصلی دیدند. خصوصا در تهران و در جلوی ساختمان بهارستان این جشن بسیار باشکوه برگزار شد. تقریبا همه مردم تهران و دیگر شهرها از 2 تا 4 مرداد در حالی برگزاری جشن مشروطه بودند. کار به جایی رسید که حتی ظل السلطان در خانه تهران خود از مردم پذیرایی می کرد.  برای اولین بار 2 ساعت آتش بازی  برای سرگرمی مردم برگزار شد. همه سفیران خارجی هم به این جشن دعوت شده بودند. البته به دلیل حضور روحانیون مشروطه خواه از موسیقی خبری نبود و مردم تنها با دست زدن و شعار دادن شادی خود را ابراز می کردند. در روز 3 مرداد تعداد زیادی از مردم و نمایندگان مجلس به سر قبر مظفرالدین شاه رفتند و با دادن لقب شاه مشروطه از او یاد کردند. با وجود حضور مردم در این جشن بست نشینان شهرری همچنان بر سر مواضع خود بودند.در روز 6 مرداد شیخ فضل الله یک اعلامیه بسیار طولانی دیگر منتشر کرد. رهبر مشروعه خواهان در این اعلامیه بسیار بلدند انتقادهای شدیدی از افتتاح مدارس دخترانه،مسائل مربوط به جشن و  سر ندادن شعارهای زنده باد اسلام و زنده باد قرآن، سخن گفته بود.

تهاجم عثمانی به ارومیه

در حالی که همه مردم و مسوولان در حال کشمکش برسر مجلس و مشروطه بودند ارتش عثمانی تهاجم خود را به مناطق مرزی غربی ایران آغاز کرد. البته ترکها دوسال پیش و در سال 1284  برای مدت کوتاهی به این مناطق حمله ور شدند اما با وساطت دولت های روسیه و انگلستان این تهاجم موقتا پایان یافت. در واقع تهاجم نیروهای عثمانی  به غیر از دلایل توسعه طلبانه همیشگی آنها نسبت به خاک ایران دلایل دیگری هم داشت. از سال 1273 شمسی مصادف با 1895 کشتار ارامنه و آشوریان در خاک عثمانی خصوصا ایالت های شرقی این کشور که نزدیک مرز ایران بود آغاز شده بود. نیروهای عثمانی و متحدان کرد آنها برای  تعقیب فراریان وارد خاک ایران شدند. در سال پرآشوب 1286  که دولت مرکزی هیچ توانی برای مقابله نداشت حمله نیروهای عثمانی و متحدان کرد آنها به خاک ایران آغاز شد و به سرعت روستاهای آشوری و مسلمان نشین مرزی مورد حمله و غارت قرار گرفت. در آن زمان احتشام السلطنه حاکم کردستان بود اما عملا هیچ کاری  برای مقابله از دستش برنیامد. انجمن تبریز بلافاصله دست به کار شد و با کمک مجد السلطنه شروع به جمع آوری نیرو  و اسلحه کرد. مجد السلطنه در روز 9 مرداد و در نزدیکی ارومیه به طور ناگهانی به تعداد زیادی از نیروهای ارتش عثمانی رو به رو شد. او از دیدن سربازان ترک و تجهیزات فراوان آنها هراسان شد و برای فرمانده آنها پیکی فرستاد و تقاضای صلح کرد اما ارتش عثمانی نپذیرفت. با آغاز حمله بسیاری از سربازان مجد السلطنه یا کشته شدند و یا گریختند. در روز 11 مرداد اخبار این جنایات به مجلس رسید.

مجد السلطنه. شکست او از عثمانی اوضاع غرب کشور رابه هم ریخت
مجد السلطنه. شکست او از عثمانی اوضاع غرب کشور رابه هم ریخت

برخی از نمایندگان پیشنهاد کردند سفر زایران ایرانی به عراق متوقف شده و همه علمای حاضر در نجف نیز به ایران بازگردانده شوند. اما آیت الله بهبهانی تقاضا کرد ابتدا تلگرافی برای سلطان عبدالحمید فرستاده شود  و از او بابت این رفتارها توضیح بخواهند. ارسال تلگراف هیچ فایده ای نداشت . مجلس شاهزاده عبدالحسین فرمانفرما را که وزیر داخله دولت بود به عنوان حاکم آذربایجان روانه این منطقه کرد تا راهی برای مقابله بیابد. در 18 مرداد فرمانفرما به مجلس رفت و اجازه سفر به این منطقه را گرفت. انتصاب فرمانفرما با سوابق مستبدانه اش چندان باعث خوشحالی آزادی خواهان تبریز نشد اما با وجود این در روز 30 مرداد به استقبال حاکم جدید آذربایجان رفتند.با وجود این اقدامات  هنوز از قوای دولتی خبری نبود (کابینه  بعد از برکناری کامران میرزا وزیر جنگ نداشت). محمد علی شاه مدعی بود در حال مذاکره با دولت عثمانی است. فرمانفرما علی رغم خوی استبدادی خود در آغاز با مشروطه خواهان از در دوستی وارد شد. در همان روزها گروهی از مشروطه خواهان در یکی از روستاهای اطراف خوی به دست نیروهای عثمانی قتل عام شدند که باعث خشم مردم شد. حاجی حیدر خان که درجه امیر تومانی داشت و از فرماندهان نظامی حاضر در خوی بود به سرعت شروع به جمع آوری نیرو برای مقابله با مهاجمان عثمانی کرد. اما اقبال السلطنه ماکویی به او تلگراف زد و  مدعی شد بنا به دستور اتابک هیچ کسی حق مداخله ندارد. این تلگراف به  دست آزادی خواهان تبریز افتاد و در روزنامه های آذربایجان چاپ شد. اخبار توطئه های اتابک به سرعت به تهران و حتی نجف هم رسید. برخی از مخالفان او به سرعت حکم تکفیر او که سالها پیش علمای نجف بر ضدش صادر کرده بودند را دوباره مطرح کردند. در روز 14 مرداد بازهم  درخواست کمکی از مردم ارومیه به شهر رسید. تعداد قربانیان به قدری زیاد بود که کنسولگری روسیه در ارومیه درهای خود را به روی آوارگان و زخمی های این تهاجم باز کرد. در روز 29 مرداد در انجمن تبریز دوباره بحث کمک مطرح شد. 5 نفر از نمایندگان این انجمن به رهبری صادق رحیم اف به مجلس رفتند. صنیع الدوله رییس مجلس سعی داشت با هواداری از اتابک آنها را ساکت کند اما صادق رحیم اف  نخست وزیر و رییس مجلس را به بی کفایتی متهم کرد. در واقع دولت اتابک دو وزیر مهم خود را در اختیار نداشت.

تعلل اتابک در معرفی جانشینان این دو سمت وزارت جنگ و داخله آن هم در آن روزهای بسیار حساس باعث  خشم مردم شده بود.وزیر داخله  به عنوان حاکم به آذربایجان رفته بود و سمت وزیر جنگ هم هنوز خالی بود. در آذربایجان در یک اعلامیه او را خائن السلطنه نامیدند. بدین ترتیب پیشنهاد برکناری نخست وزیر مطرح شد. فرمانفرما با پشتیبانی از مشروطه خواهان سعی در آرام کردن آنها را داشت .

اقبال السلطنه ماکویی. او یکی از مهره های اصلی محمد علی شاه برای ایجاد آشوب در غرب کشور بود
اقبال السلطنه ماکویی. او یکی از مهره های اصلی محمد علی شاه برای ایجاد آشوب در غرب کشور بود

مهار اقبال السلطنه

تنها عامل آشوب در غرب کشور هجوم ارتش عثمانی و یاغی گری های اسماعیل آقا  سیمیتقو نبود. اقبال السلطنه ماکویی حاکم وقت ماکو هم یکی از عوامل مهم آشوب در این منطقه بود. نیروهای اقبال السلطنه در اطراف خوی مشغول قتل و غارت بودند، اسماعیل آقا سیمیتقو هم در اطراف سلماس تاخت و تاز می کرد. اما در تبریز اوضاع آرام بود و فرمانفرما و مشروطه خواهان تقریبا مشکلی باهم نداشتند.  در حالی که همچنان از فرستادن نیروهای دولتی برای آرام کردن اوضاع خصوصا در اطراف خوی خبری نبود میرزا جعفر زنجانی یکی از اعضای کمیته عامیون – اجتماعیون به خوی رفت و شروع به شکل دادن یک گروه از مجاهدان برای مقابله  با آشوب در این منطقه کرد. آنها موفق به تهیه سه توپ و چند صد سرباز مجاهد شدند. اما کار این نیروها خیلی زود به پایان رسید چرا که در روز 21 شهریور نیروهای طرفدار عثمانی به مقر این نیروها حمله کردند 60 مجاهد کشته و تعداد زیادی از جمله خود میرزا جعفر خان دستگیر شدند. بعد از این اتفاق اوضاع در شهر  خوی بحرانی شد و اعضای انجمن تبریز به سرعت خود را به این شهر رساندند.  نامه نگاری های فراوانی با اقبال السطنه ماکویی انجام شد و در نهایت  بسیاری از اسرا به غیر از میرزا جعفر خان که در اسارت کشته شده بود آزاد شدند. همچنین به اسماعیل آقا سیمیتقو پیشنهاد حکومت بر چند شهر و روستا داده شد. در نهایت اقبال السلطنه به تاخت و تازهای خود در غرب ایران پایان داد. در حالی که آشوب و اعتراض کل کشور مخصوصا آذربایجان را فرا گرفته بود یک اتفاق ناگهانی همه چیز را تغییر داد.

ترور اتابک

در حالی که تقریبا همه کشور مخالف ادامه نخست وزیر میرزا علی اصغر خان اتابک بودند خود او هیچ قصدی برای استعفا نداشت. در واقع او در پاریس به سفیر روسیه قول داده بود در دوره نخست وزیری اش به ماجرای مشروطه پایان دهد. از مدتی قبل همان طور که پولاکف متوجه شده بود حزب عامیون-اجتماعیون به دنبال ترور یکی از مقامات کشور بود که در نهایت این قرعه به نام اتابک اصابت کرده بود.  در بعد از ظهر  روز  8 شهریور مصادف با 31 آگوست 1907  مجلس یک جلسه تشکیل داد. این جلسه با حضور همه نمایندگان ، طباطبایی و بهبهانی و شخص اتابک بود. قرار  بود در این جلسه تکلیف دو پست خالی کابینه و همین طور بسیاری از مشکلات کشور مشخص شود. طبق معمول اتابک با  استفاده از فن بیان و تسلط ادبی خود یک نطق طولانی،جذاب اما توخالی ارائه داد.  او مستوفی الممالک را به عنوان وزیر جنگ معرفی کرد. نمایندگان مجلس بشدت از سخنرانی و وعده های اتابک خوشحال شدند و به سبک جدیدی که آن روزها مرسوم شده بود برایش دست زدند. اتابک حتی در برابر دو سید هم تعظیم کرد و گفت امروز به حضور شاه رفتم و همه مشکلات را به اطلاع رساندم. او قول داد قوانین کشور اصلاح شود.  نخست وزیر بعد از پایان جلسه به اتاق استراحت رفت و بعد از خوردن چای و کشیدن قلیان با آیت الله بهبهانی از مجلس خارج شد.

طبق قوانین داخلی مجلس ورود همه کالسکه ها به جز کالسکه رییس مجلس و نخست وزیر به حیاط بهارستان ممنوع بود اما کالسکه نخست وزیر بسیار دورتر از در مجلس پارک شده بود. اتابک که بارها قبل از این ناصرالدین شاه را به خاطر حضور بدون محافظش در روز ترورش در حرم عبدالعظیم سرزنش کرده بود  خود نیز به همان دام افتاد و بدون هیچ محافظی به سمت کالسکه اش حرکت کرد. در حالی که هوا رو به تاریک شدن می رفت یک جوان به بهانه دادن عریضه آیت الله بهبهانی را از نخست وزیر جدا کر د و سپس مقداری خاک به هوا پاشیده شد. ناگهان یک جوان 20 ساله  جلوی اتابک ظاهر شد و با بیرون کشیدن رولور خود سه گلوله به قلب و سینه او شلیک کرد.  او که عباس آقا صراف تبریزی نام داشت  در این ترور تنها نبود و دوستان او یعنی حیدرخان عمو اوغلی،آقا میرزا علی اکبر خان  و برادرش حسن آقا نیز در آنجا حاضر بودند و با پاشیدن خاک به هوا و ایجاد سروصدا زمینه فرار عباس آقا را فراهم کردند.

عباس آقا صراف قاتل میرزا علی اصغر خان اتابک
عباس آقا صراف قاتل میرزا علی اصغر خان اتابک

عباس آقا بعد از ترور اتابک به سرعت به سمت شمال یعنی پارک امین الدوله گریخت. سربازان و فراشان به سرعت به دنبال او راه افتادند اما ناگهان ایستاد و گلوله ایی به دهان خود شلیک کرد  و کشته شد. از جیب او ورقه عضویت به دست آمد که در آن نوشته شده بود فدایی ملت و عضو هیئت مدهشه با شماره عضویت 41، چهار کپسول استرکنین هم در جیب او بود  .همچنین مشخص شد قاتل اتابک 22 ساله و از اعضای وابسته به گروه عامیون اجتماعیون است. جنازه عباس آقا یک روز در حیاط مجلس باقی ماند تا اینکه  به نظمیه برده شد. بعد از 800 سال (ترور خواجه نظام الملک) اتابک اولین نخست وزیری بود که  ترور می شد. شاپشال خشمگین و حیرت زده به دنبال پیدا کردن سرنخ طراحان این ترور بود. طبق تحقیقات پولاکف مشخص شد  ملک المتکلمین فتوای مرگ اتابک را صادر کرده و هیئت مدهشه هم بارها از افرادی نظیر فرمانفرما،کامران میرزا و سپهدار تنکابنی کمک های مالی دریافت کرده است.

یکی از مهره های مهم این ترور حیدر عمو اوغلی بود. او از اعضای حزب عامیون اجتماعیون بود و با مبارزان قفقازی ارتباط خوبی داشت. ترور اتابک باعث هراس بسیاری از مستبدان و حتی مردم عادی شد و در مطبوعات خارجی هم بازتاب بسیار زیادی داشت. خبر ترور به سرعت به کل کشور رسید. برخی از نمایندگان مجلس خواهان برخورد قانونی  با توطئه گران بودند. نظمیه افرادی مثل صادق طاهباز و حسن آقا را دستگیر کرد اما بعد از گذشت چند روز اوضاع به نفع آزادی خواهان تغییر کرد. در روز 15  شهریور که هفتم او بود 2 هزار نفر از مردم با حضور ملک المتکلمین و بها الواعظین به سر مزار عباس آقا صراف رفتند و عزاداری کردند. در آذربایجان هم بعد از عزاداری برای عباس آقا جشن مفصلی برای ترور اتابک برگزار شد.

تبعات سیاسی ترور اتابک

ترور اتابک باعث تغییراتی در سطح دولت شد. صنیع الدوله رییس مجلس استعفا داد و احتشام السلطنه جایش را گرفت. همچنین محمد علی شاه از روز 24 شهریور احمد خان مشیرالدوله را به سمت نخست وزیری منصوب کرد. اما مهمترین تاثیر ترور اتابک پایان بست نشینی مخالفان مشروطه در شهرری بود. با مرگ اتابک اصلی ترین حامی مالی و سیاسی  بست نشینان از بین رفت. آنها به صدرالعلما داماد بهبهانی نامه ای نوشتند و خواستار توضیح خواستند که آیا قرار است  نمایندگان قوانین شرعی را هم تصویب کنند یا خیر.  این نامه در 18 شهریور در مجلس خوانده شد. اگرچه مجلس هیچ تعهدی در این باره نداد و اسمی از شیخ فضل الله نیاورد اما همان جواب مجلس را دو سید مهر زدند و به شهرری فرستادند. بست نشینان این پاسخ را به عنوان پیروزی خود فرض کردند و در روز 25 شهریور همگی به تهران بازگشتند. اما روز 8 مهر یک اتفاق جالب افتاد. 500 نفر از اشراف و درباریان که از ترور اتابک هراسان بودند به مجلس آمدند و سوگند وفاداری به مجلس و مشروطه را خوردند.

قرارداد سنت پترزبورگ(1907)

درست یکسال قبل از این وقایع و در روزهایی که ایران در تب و تاب  صدور فرمان مشروطه بود دو ابرقدرت بزرگ دنیا یعنی روسیه تزاری و انگلستان برای حل مشکلات خود در قاره آسیا برسر میز مذاکره نشستند. مذاکرات مربوط به قرارداد سنت پترزبورگ از خرداد 1285 مصادف با ژوئن 1906 آغازشده بود. دو رقیب قدیمی بعد از افزایش قدرت سرسام آور امپراتوری آلمان به فکر اتحاد و حل مشکلات قدیمی خود در حوزه های نفوذ در قاره آسیا افتادند. روسها در این قرارداد به دنبال تضمین حقوق اقتصادی خود بودند. دولت روسیه از زمان مظفرالدین شاه حدود 4 میلیون پوند به او و پسرش وام داده بود و مبالغ بسیار زیادی هم به شاهزادگان و دولتمردان وقت ایران وام پرداخت کرده بود. با آغاز جنبش مشروطه این کشور نگران بود که نتواند این وام های هنگفت را پس بگیرد. از طرفی انگلستان هم در عمل مشکل چندانی با مشروطه نداشت. با این شرایط مذاکرات دو طرف آغاز شد و یک سال طول کشید و در نهایت در روز 8 شهریور 1286 مصادف با 31 آگوست 1907 که که دقیقا مصادف با روز ترور اتابک در ایران بود این معاهده بین دو کشور امضا شد. قرار بود قرار داد سنت پترزبورگ اختلافات دو رقیب قدیمی را در ایران،افغانستان و تبت حل و فصل کند.

تقسیم ایران بین انگلستان و روسیه براساس قرارداد 1907
تقسیم ایران بین انگلستان و روسیه براساس قرارداد 1907

موارد قرارداد 1907

قرارداد 1907  در یک مقدمه و 5 ماده نوشته شد. بر اساس بخش های مربوط به ایران کشور به سه حوزه تقسیم می شد.

*حوزه نفوذ روسها از قصرشیرین آغاز و تا اصفهان و یزد امتداد پیدا می کرد و در برخورد گاه مرزی ایران و روسیه در شرق ایران به اتمام می رسید.

*حوزه نفوذ انگلستان از زابل در استان سیستان و بلوچستان آغاز، در کرمان و بیرجند امتداد پیدا می کرد و در بندر عباس به پایان می رسید.

*باقی مانده ایران نیز به عنوان منطقه بی طرف شناخته می شد. طبق این معاهده تمامی درآمدهای گمرکی شمال و حوزه نفوذ روسها به خزانه این کشور می رفت و درآمد های گمرکی حوزه انگلستان نیز متعلق به این کشور بود. انگلیسی ها همچنین صاحب درآمد پست و تلگراف هم شدند. طبق این قرارداد دو طرف متعهد شدند در حوزه اختیارات خود امتیازات اقتصادی نگیرند اما شهروندان هرکدام می توانستند در حوزه نفوذ کشور دیگر صاحب امتیازات شوند.

از نکات شگفت انگیز این قرارداد بی اطلاعی کامل دولت ایران از مذاکرات یک ساله دو کشور بود. تنها روزنامه حبل المتین یکسال قبل از امضای این قرارداد هشدارهایی در مورد آن داده بود. در روز 8 مهر جزییات قرارداد به وزارت امورخارجه ارسال شد و خشم مردم و مجلس را برانگیخت. در روز ده مهر این قرارداد در مجلس خوانده شد. با این حال بعضی از نمایندگان معتقد بودند این توافق بین دو کشور است و دولت ایران به هرکسی که بخواهد امتیاز اقتصادی خواهد داد. انتشار جزییات این قرار داد باعث از بین رفتن وجهه سیاسی دولت انگلستان بین مردم شد. دولت این کشور تا آن روز به عنوان حامی مشروطه طرفدارانی بین مردم و و مشروطه خواهان داشت. دولت انگلیس در یادداشتی به وزارت امورخارجه مدعی شد این پیمان به هیچ وجه به ضرر  آزادی و استقلال ایران  نخواهد بود و این کشور قصد دخالت در امور داخلی ایران را ندارد.

ادامه دارد

نویسنده :زهرا صادقیان

منابع

تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی

اتابک اعظم نوشته مهراب امیری

تاریخ مشروطه  ایران نوشته احمد کسروی

تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی

انقلاب مشروطیت ایران نوشته ادوارد براون

ایران بین دو انقلاب یرواند آبراهامیان

روزگاران نوشته عبدالحسین زرین کوب

نوشته های مشابه

‫21 نظرها

  1. ضمن عرض سلام در ابتدا تشکر می کنم از زحماتی که متحمل می شوید؛
    در تاریخ ایران نقش کشور های غربی مثل انگلیس ، فرانسه و این اواخر آمریکا گاهی اوقات کثیف تر از روسیه هم بود ، مثلاً همانطوریکه می دانید قرادادهای گلستان و ترکمانچای با واسطه گری انگلیس خبیث شکل گرفت برای اینکه روسها نظر به مستعمره انگلیس یعنی هند نداشته باشند ، با ذکر این مثال خواستم خواهش کنم قدری هم از خیانت های آنها بنویسید تا توازن برقرار شده و باعث سوء برداشت نگردد. مجدداً از زحمات شما متشکرم

    1. اگه قسمت های قبلی رو خونده باشید به قراردادهای ایران و انگلستان هم اشاره شده. تا پایان مقاله هم اشاره میشه.

      1. سلام یه سوال داشتم
        اگه اقامحمد خان قاجار رو شبونه ریختن تو خیمش کشتن پس چه جوری فرصت کرده وصیت نامه بنویسه ‌‌‌.‌.!

        1. آغا محمد خان سوای جنایاتش آدم آینده نگری بود نه تنها ولیعهد خودش که فتحعلی شاه بعدی بود رو در زمان حکومتش انتخاب کرده بود بلکه ولیعهد ولیعهدش یعنی عباس میرزا رو هم خودش انتخاب کرد. در مورد انتخاب ولیعهد طبق دستور اغا محمد خان فقط از بین پسرانی بود که مادر قاجاری داشتند

  2. پسران و دختران قوچانی فروخته نشدند . راهزانها و یاغی های ترکمن که سالها کارشون حمله به شمال خراسان بود توی چنتا روستا بخاطر تنگدستی و ندادن خراج از طرف مردم بزور ، با پیشنهاد خائن های محلی و بی عرضگی حاکم ایالت بچه های مردم رو بعنوان برده دزدین اما در نهایت با تقدیم سرشون همراه گروگانا قضیه تموم شد تا نهایتن بدست رضا شاه سرکوب و مجبور شدن شبیه ادم زندگی کنن.

    1. ماجرای ربودن دختران قوچانی به خیلی قبل تر از ظهور رضاشاه برمیگرده. تقریبا در چند دهه آخر حکومت قاجاریه این وضعیت ادامه داشت

  3. با تشکر از زحمات شما که همیشه شفاف و بی طرف سخن گفتید
    چه روزهای تیره ای که از سر این ملت گذشته

    1. خواهش می کنم هنوز به روزهای سیاه و فاجعه بار نرسیدیم. اصل مصیبت ها بعد از به توپ بستن مجلس آغاز می شه

      1. میدونیم بابا لیاخوف فرمانده قزاق ها به دستور محمد علی شاه مجلس ب توپ میبنده و مشروطه خواهان دستگیر و فراری میشن چهار نفرشونم اعدام نیاز نیست صبر کنیم تا بزارید تو سایت یه سرچ تو ویکی پدیا همش میاد این ها همش هست تو گوگل شما این وقتی که میزارید میتونید صرف مقاله های جدید کنید صرفا رو نویسی نکنید چهارتا مقاله از خودتون خلق کنید انگار دارید چرخ رو دوباره اختراع میکنید موضوعات بسیار جالبی هست در مورد جنگ افزار ها که تو این سایت بهشون پرداخته نشده و جاشون خالیه اون ها ترجمه کنید بزارید موفق باشید

        1. دوست گرامی با این منطق شما کل کتب تاریخی درسی مدارس و دانشگاهی رو باید بندازن تو سطل زباله چون همش تو گوگل هست( که البته تصور کاملا غلطیه) اما بهتره چند تا نکته رو بهتون یاد آوری کنم. بنده مسوول نوشتن مطالب تخصصی جنگ افزاری نیستم. حوزه بنده مربوط به تاریخه در مورد سلاح و جنگ افزارها دوستان هستند مقالات خوبی هم می نویسند. دوم اینکه گفتید بنده رو نویسی می کنم بله تاریخ رو کسی نمی تونه از خودش بگه و قطعا نیاز به منابع و مستندات قدیمی تر هست اما بفرمایید آیا قبل از این مقاله شما کتابی به نام تاریخ روابط ایران و روسیه دیده بودید؟ در همین کتب درسی آیا به این صراحت به جنایات روسها اشاره شده. البته هنوز جنایات روسها در جریان محاصره تبریز و اشغال پنج ساله آذربایجان باقی مونده. آیا از میزان مخالفت و اصولا دلایل مخالفت خیلی روحانیونی مثل شیخ فضل الله نوری با مشروطه اطلاع داشتید؟ تا جایی که بنده کتاب های تاریخی مدارس و دانشگاهی رو دیدم و خوندم خیر بخش تاریخ بشدت ضعیف و البته پر از روایات انتخابی براساس مصالح موجود هست. بله کتابهای که من از روشون نوشتم چه به صورت چاپی و چه پی دی اف وجود دارند اما واقعا آیا مردم این کتابها رو خوندند؟
          اگه به قول شما همه این موارد رو همه خوندن و بلدن پس چرا سرانه مطالعه تو ایران زیر ده دقیقه است و کتابها با تیراژ 1500 تایی منتشر میشن؟

          1. سلام ..
            بستری که الان من و شما داریم توش بحث میکنیم کلاس درس دانشگاه نیست که شما به کتاب های درسی اشاره میکنید الان چیزی هست به نام دنیای ازاد اطلاعات و بایه سرچ ساده قابل دست رسی هست بهتون توصیه میکنم بعد از خوندن کامنت من شیخ فضل الله نوری رو تو ویکی پدیا سرچ کنید همه چیزش میاد ریزو درشتش عقایدش این که چرا با مشروطه مخالف بود دلیلی مخالفتش با مدرسه رفتن دختران مخالفتش با تدریس درس شیمی و فیزیک و..‌‌‌ خیلی چیزای دیگه استبداد صغیر و سرچ کنید محاصره تبریز رو و…
            کتاب های درسی بله همه جهت دارن وصرفا جهت مدرک گرفتن به درد میخورن ولی خوش بختانه با وجود داشتن اینترنت حقایق پنهان نمی ماند در دنیای امروز ..
            در اخرم این که سرانه مطالعه در ایران پاینه یه بخشیش مربوط به نویسنده هاست وقتی مقاله ها همه تکراریه اثری از خلاقیت و خلق اثار جدید نیست همه رونویسی میکنن نویسنده هامون صرفا مترجم اند نه نویسنده حالا کاش مقاله جدید ترجمه کنن یه کتاب از فلان نویسنده خارجی میاد بیرون با ترجمه جدید قبلا هم سه چهار بار کسان دیگر هم ترجمش کردن و چاپش کردن واقعی جذابیتی در مطالعه نیست ..
            مثلی هست که میگه وقتی ‌‌ تلوزیون سریال تکراری میزاره خاموشش میکنیم

  4. سلام آقای تارخ
    لطفا اگه سایت دیگه ای به غیراز جنگاوران سراغ دارین به ما هم بگین (سایت بی طرفی که همه جنگ افزارها رو تجزیه وتحلیل بکنه )

    1. ممنون بله مقاله عثمانی پرزحمت ترین مقاله ایی بود که تا به حال نوشتم. خوشحالم مورد پسند واقع شده

  5. خسته نباشید مقاله خیلی خوبی بود…
    خیلی دوست دارم همچین مقاله ای در مورد روابط ایران با کشور های اروپایی بخصوص انگلیس بخونم.

    1. لطف دارید هنوز مقاله ادامه داره. در مورد ایران انگلیس هم حقیقتش فعلا نمی دونم فرصت بشه یا خیر. به قول بعضی دوستان من دارم اینجا تکرار مکررات می کنم . اما فعلا برنامه ایی برای ایران و انگلیس ندارم. البته در مورد قرارداد هامون با انگلستان تو همین مقاله هم اشاره هایی شده

  6. متاسفانه کشور ما همیشه چنتا مشکل داشته بزرگترینش خیانت به کشور بوده خیلی از این بی شرف ها مهره انگلیس یا روسیه بودن و هستن
    فکر نکنم تو دنیا هیچ کشوری به اندازه ایران وطن فروش و خائن داشته باشه
    ما مردم باید اینو قبول کنیم و بفهمیم که هیچ کشوری عاشق چشم و ابرو و دوست ما نیست هر کشوری دنبال سود و منفعت خودشه که البته اینم قانون طبیعت و به غیر از این چیزی مورد انتظار نیست
    مشکل دوم مردم ما همون مثل معروف هست که میگه تا خر هست خر سوار هم هست حتما زمینه ای وجود داشته که کشور های اروپایی مارو استعمار کردن متفقین در جنگ جهانی دوم آلمان رو نابود کردن اما در نهایت بیشتر از چند سال نتونستن تو آلمان بمونن و مجبور شدن کشور رو ترک کنن
    اما اینکه روس ها ، انگلیسی ها و…. چطور تونستن به مدت چند قرن تو ایران بمونن خودش جای هزار تا بحث داره ..
    در اخر جاداره از نویسنده مقاله و مدیریت سایت جنگاوران بابت انتشار چنین مقالاتی که باعث اگاهی مردم میشه تشکر بکنم ..

    1. ممنون از نظرتون اما چند تا نکته رو باید در مورد نظر شما بگم. اول اینکه انگلستان روسیه چند قرن در خاک ایران نبودند. البته ارتش روسیه از اواخر دوران محمد علی شاه تا اواسط جنگ جهانی اول در مناطق شمال و غرب ایران مستقر بود اما هیچ وقت حضور چند قرنی نداشت.مقایسه آلمان نازی با ایران و تقریبا کل کشورهای آسیایی درست نیست. طی قرون 18 تا 19 تقریبا کل قاره آسیا( به غیر ازژاپن) و قاره آفریقا تحت سیطره مستقیم یا نفوذ کامل استعمارگران بود. ایران هم اگرچه به طور رسمی مستعمره نبود اما به دلیل شرایط استراتژیک به طور کامل از نظر سیاسی تحت تاثیر دو کشور روسیه و انگلستان بود. اصولا این دو کشور اجازه هیچ نوع اصلاح یا قدرت گرفت سیاست مداران لایق ر و نمی دادند. این وضعیت تا پایان جنگ جهانی اول کاملا ادامه داشت و خوشبختانه هم روسیه تزاری و هم امپراتوری عثمانی فروپاشیدند . انگلستان هم علی رغم پیروزی در جنگ بشدت از نظر مالی و انسانی آسیب دید و مجبور شد نیروهاشو از کل خاورمیانه عقب بیاره.

      1. درسته تاثیر قدرت های خارجی بر کشور ما غیر قابل انکاره ولی در داخل هم تا انقلاب مشروطه عزم راسخی برای پیشرفت نبود نه از طرف شاهان قاجار نه از طرف رجال نه علمای اسلام ونه حتی مردم متاسفانه پیچ تاریخی دوشکست ایران از روسیه تاثیر فاجعه باری بر تفکر و اعتماد به نفس همه ایرانی ها گذاشته بود وگرنه اگه اعتماد به نفس و باور داشتن به پیشرفت در تار وپود ذهن هر ملتی باشه هیچ قدرت خارجی جلو پیشرفت نمیتونه بگیره نمونش ژاپن در اواخر قرن ۱۹ یا شوروی در دوران استالین یا المان بعد قرارداد ورسای یا اسرایل و چین در حال حاضر …

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن