تاریخ

روسیه از هجوم مغول ها تا شکوه رومانوف ها

تهیه و گرد آوری :زهراصادقیان

توضیح ضروری: شاید در نگاه اول وجود همچنین مقاله ای به سایت جنگاوران کاملا بی ربط باشد. اما از آنجا که کشور ما در 300 سال اخیر روسیه خواه ناخواه با کشور ما در ارتباط بوده دانستن تاریخ این کشور شاید برای خوانندگان این سایت جالب باشد. در ضمن با با خواندن بخش اول تاریخ روسیه متوجه ریشه اختلافاتی روسیه با اوکراین ،لهستان و دوره اول جنگهای ایران و روسیه وحتی سرآغاز ماجرای کریمه خواهید شد. پس اگر مایل به دانستن ریشه بسیاری اتفاقات سیاسی امروز جهان هستید حتما این مقاله را بخوانید)

امپراتوری مسکوی، امپراتوری رومانوف یا روسیه تزاری، اتحاد جماهیرشوروی و جمهوری فدرال روسیه ، همه این اسامی عناوین رسمی کشور روسیه در طی 600 سال اخیر است. شاید کمترین کشوری را بتوان در تاریخ جهان پیدا کرد که در طی تاریخ تا این حد اسم و سبک حکومتی و زندگی مردم آن تا این حد دستخوش تغییر شده باشد.
روند شکل گیری کشور روسیه بسیار دیرتر از سایرکشورهای قاره آسیا و اروپا آغازشد. بعد حمله خانمان سوز مغول ها که بخش عظیمی از آسیا و اروپا را به آتش کشید تقریبا بیشتر خاک روسیه هم به تصرف نوادگان چنگیز به نام اردوی زرین درآمد. روسها برای حدود سیصد سال زیر سلطه خان های مختلف قرار گرفتند. روند شکل گیری امپراتوری مسکوی و سپس روسیه تزاری از زمان به قدرت گیری ایوان چهارم یا ایوان مخوف آغاز شد


ایوان گروزنی یا مخوف؟
درسال 1553 ایوان سه ساله بود که پدرش شاهزاده واسیلی سوم درگذشت و ایوان به عنوان گراندوک مسکو انتخاب شد. ایوان تا شانزده سالگی به طور رسمی از قدرت برکنار بود و در نهایت در 1547 به عنوان شاهزاده مسکو به قدرت رسید. تا پیش از ایوان قدرت شاهزاده نشین مسکو تنها به ایالت مسکو و برخی از شهرهای اطرافش محدود بود. ایوان در آغاز سلطنتش لقب GROZNY گرفت که به معنای سرسخت و مهیب بود اما در فارسی به مخوف ترجمه شده. ایوان به محض رسیدن به سلطنت با آناستازیا رومانوف از خاندان معروف رومانوف ازدواج کرد و بشدت عاشق آناستازیا بود اما آناستازیا به طرز مشکوکی درگذشت و ایوان بشدت به بویاردها یا اشراف آن زمان روسیه مشکوک شد. در حالی که ایوان به حالتی شبیه به جنون رسیده بود به بهانه مرگ آناستازیا حدود 12 هزار نفر از این افراد را قتل عام کرد. ایوان در زمینه نظامی موفقیت هایی داشت در چندین نبرد تاتارها و مغول ها روسیه را شکست داد. ایوان چهارم اولین فرمانروای روسیه بود که به خود لقب تزارداد. قبل از مرگ ایوان چهارم پسرکوچکش شاهزاده دیمیتری به طرز مشکوکی به قتل رسید بسیاری از مردم ایوان را قاتل پسرش نامیدند و همین ماجرا سرمنشا شورش های بسیاری در سالهای آینده گردید. ایوان مارس 1584 در سن 55 سالگی درگذشت. بعد از ایوان پسرش فئودور اول به حکومت رسید که در نهایت در سال 1598 بدون اینکه در تاریخ روسیه نقش چندانی ایفا کرده باشد درگذشت و با مرگ فئودور سلسله روریک منقرض شد یک دوره طولانی از هرج و مرج در تاریخ روسیه آغاز شد.

هرج و مرج بزرگ
از آنجا که فئودور فرزندی نداشت برادر زن او بوریس گودونف که یکی از اشراف روسیه بود هدایت امپراتوری تازه متولد شده مسکوی را به عهده گرفت.در دوره گودونف روسیه تقریبا یک چهره قرون وسطی داشت. در بین افکار عمومی گودونف به قاتل شاهزاده دیمیتری مقتول معروف شده بود. بروز قحطی گسترده ، طاعون و راهزنی باعث شده بود تا تزار با مشکلات فراوانی مواجه شود. کمبود مواد غذایی کار را به جایی رسانده بود که در برخی نواحی ایالت مسکو آدم خواری هم رخ داد. گودونف علی رغم اینکه مورد قبول مردم و اشراف نبود به خوبی نقاط ضعف کشورش را درک کرد. در زمان او برای اولین بار 20 نفر برای آموختن علوم و صنایع راهی اروپا شدند. بسیاری از خانه های مسکو که دراثر آتش سوزی ویران شده بود بازسازی شد همچنین در جنگ های روسیه و سوئد به موفقیت هایی رسید. گودونوف درسال 1605 درگذشت و بلافاصله بعد از مرگش پسرنوزادش و همسرش توسط مخالفان گودنوف کشته شدند. یک سال قبل از مرگ گودونف شیادی به نام نازاروفسکی مدعی شد که دیمیتری پسر مقتول ایوان است و با همین شعار هوادارن فراوانی پیدا کرد و به راحتی وارد مسکو شد و به عنوان تزار روسیه تاجگذاری کرد.اگرچه دیمیتری دروغین به عنوان یک شیاد در تاریخ روسیه معروف است اما اصلاح ارتش روسیه در دوره او آغاز شد. تزار جدید برای ساخت سلاح های جدید و تجهیز ارتش حتی به درآمد کلیسای ارتدوکس هم رحم نکرد که باعث ناراحتی افکار عمومی شد.او قصد نبرد با لهستان و عثمانی را داشت اما اشراف روسیه با همدستی با کشور قدرتمند لهستان دیمیتری را در اتاق خوابش به قتل رساندند.

روسیه در مرز نابودی
تزار جدید واسیلی شویسکی رهبرشورشیان در سال 1606به سرعت به عنوان تزار بعدی انتخاب شد. شویسکی به دلیل خساست بیش از حدش در بین مردم روسیه لقب پوست فروش گرفت. شویسکی برای اولین بار دفتر محرمانه کرملین را ایجاد کرد که به نوعی سرآغاز سازمان جاسوسی امپراتوری روسیه در سال های آینده شد. در 1609 ژیسموند پادشاه لهستان به روسیه حمله کرد. حکومت وقت لهستان بسیار قدرتمند بود. همزمان فردی به نام ایوان بولت نیکف هم دست به یک شورش گسترده زد تا مشکلات تزار جدید دوچندان شودو بولت نیکوف شکست خورد اما ارتش روسیه حریف لهستان نشد.به نظر می رسید کشور نوپای روسیه برای همیشه از بین خواهد رفت اما یک اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس به نام هرموژن با تحریک احساسات وطن پرستانه روس ها آنها را به قیام دعوت کرد.شویسکی در 1610 در اثر فشار لهستانی ها استعفا داد و تبعید شد.ارتش لهستان به سرعت مسکو را محاصره کرد. درحالی که لادیس لاس پسر پادشاه لهستان خود را آماده نشستن به تخت سلطنت روسیه می کرد، شورش گسترده زنان مسکو آغاز شد. زنان با چماق و تبربه لهستانی ها حمله کردند. سربازان لهستانی در کرملین محاصره شدند.بسیاری از آثار هنری کرملین از بین رفت. در نهایت قزاقان روس لهستانی را ها شکست دادند.

آغاز رومانوف ها
اسقف هرموژن که بانی شروع قیام مردمی بود هم در 1613 درگذشت. اسقف دیگری به نام آبراهام پالی تسین هدایت مردم را به عهده گرفت. در نهایت بعد از شکست کامل لهستانی ها اولین شورای ملی روسیه برای انتخاب تزار جدید آغازشد. بحث و مجادله شدید اشراف و روحانیون روزها ادامه داشت تا اینکه همگی در فوریه 1613 به انتخاب میخاییل رومانوف از نوادگان ایوان به عنوان تزار بعدی روسیه رای دادند. علاقه شدید مردم به خاندان رومانوف مخصوصا تزارین آناستازیا باعث این انتخاب شد. تزار جدید بعد از کش و قوس های فراوان راضی به پذیرش سلطنت شد.و در ژوییه 1613 در کلیسای میدان سرخ روسیه تاجگذاری کرد.اولین تزار رومانوف مشکلات فراوانی داشت از ویرانی مسکو گرفته تا شورش های فراوان و خطری به نام سوئد. ارتش تزار به زحمت شورش ها را سرکوب کرد. نبرد طولانی با لهستان هم در 1618 با امضای پیمان صلح به پایان رسید.در نتیجه این پیمان اسقف فیلارت پدر تزار وارد مسکو شدو در سلطنت با پسرش شریک شد.میخاییل با کمک یک هلندی به نام کوت برای اولین بار کارخانه های توپ سازی در روسیه ایجاد کرد. 1632 جنگ با لهستان بار دیگر آغازشد اما درنهایت با پیروزی ارتش نوسازی شده روسیه درنبرد بلایی آ بار دیگر پیمان صلح امضا شد.
در دوران میخاییل اولین نبرد عثمانی ها با سلسله رومانوف رخ داد. قزاق های روس سرخود و بدون اجازه تزار به قلعه آزوف حمله ور شدند. واکنش شدید عثمانی باعث عقب نشینی تزارشد و در نهایت پیمان صلح امضا شد. در دوران میخاییل کارخانه های توپ سازی و صنعتی زیادی ساخته شد و نگرش مردم روسیه به اروپایی ها کم کم مثبت شد(روس ها تا ده ها سال اروپایی ها را وحشی و عقب مانده می دانستند). میخاییل در 1645 در سن 49 سالگی در گذشت.
پسر بزرگ میخاییل با نام الکسیس اول در شانزده سالگی تزار جدید روسیه شد. اما مورزوف که پدرزن تزار هم بود قدرت را به دست گرفت. به دلیل مالیات سنگینی که مورزوف وضع کرده بود مردم دربسیاری از ایالات شورش کردند در نهایت تزار در 1648 مجلس سوبور را تشکیل داد وقوانین را اصلاح کرد. در دوران آلکسی شورش وسیع قزاق ها آغازشد در نهایت شمیل نیکی رهبر قزاق های اوکراین پذیرفت به روسیه ملحق شود. ارتش روسیه در همان زمان به لهستان حمله کرد. در میانه نبرد قزاق ها به تزار خیانت کردند و به لهستان پیوستند. همزمان سوئد هم به روسیه حمله کرد. اما تزار الکساندر در 1659 با سوئد صلح کرد و لهستان را در 1667 شکست داد نواحی وسیعی از اوکراین و نواحی اطراف اسمولنسک به تصرف روسها درآمد.در دوران آلکسی روسیه اولین بار به عنوان یک ابرقدرت اروپایی شناخته شد. همچنین در همین سال ها بود که مهاجرت هزاران سرباز،شکارچی و کشاورز به سیبری که از سال 1580 آغازشده بود پایان یافت. و این سرزمین وسیع به محلی برای تبعید زندانیان سیاسی و همین طور سکونت مهاجران تبدیل شد. سیل منابع معدنی و پوست از سیبری به سمت روسیه سرازیر شد و درآمد این کشور افزایش یافت. با وجود این موفقیت ها در 1662 به دلیل مشکلات اقتصادی شورش گسترده ایی در مسکو رخ داد و حدود 7 هزار نفر فقط در مسکو کشته شدند.در سال های آخر دوران آلکسی روسیه به صحنه جنگ مذهبی تبدیل شد. پاتریارک نیکون با اختیار تام از تزار دست به اصلاحات مذهبی گسترده ایی زد. نبرد بین طرفداران اصلاحات و معتقدان به اصول قدیمی باعث کشته شدن هزاران نفر از اشراف و مردم عادی روسیه شد. تزار در نهایت نیکون را تبعید کرد و به بحران خاتمه داد.درسال های پایانی دوران آلکساندر بازهم بنا به سنت همیشگی تاریخ روس ها یک شورش وسیع دیگر رخ داد و قزاقی به نام استنکارازین بسیاری از شهرهای روسیه را تصرف کرد درنهایت به سختی توسط ارتش دستگیرشد. در زندگی شخصی تزاربعد از مرگ همسر اولش با ناتالی ناریشکین ازدواج کرد که در 1672 پترکبیر را به دنیا آورد. ازدواج آلکسی با ناتالی سرآغاز قدرت گیری خاندان ناریشکین در روسیه است. آلکسی در 1676 درگذشت و بحران باردیگر روسیه را فرا گرفت.

روسیه قبل از پتر کبیر
بعد از آلکساندر پسرش فئودور سوم به سلطنت رسید. اگرچه فئودور تنها شش سال سلطنت کرد اما اصلاحات زیادی انجام داد. ساخت آکادمی علوم روسیه از تلاش های تزار برای توسعه علم و فرهنگ بود. در دوران فئودور ناتالی و پتر کوچک تبعید شدند.پرنس گالتزین مشاور تزار توانست قزاق های عصیان گر روسیه را به بخشی از ارتش تبدیل کند و تعداد ارتش روسیه را به 200 هزار نفر رساند. فئودور به نبرد طولانی با عثمانی هم پایان داد تزار فئودور درحالی که تنها 25 سال داشت در 1682 به طرز مشکوکی مسموم شد و درگذشت. برخی از مورخین روسیه مرگ تزار جوان توطئه خواهر جاه طلبش سوفی دانستند.

روسیه در گرداب مشکلات
بعد از درگذشت فئودور پتر و برادر ناتنی و عقب مانده اش ایوان برای به دست گرفتن قدرت بسیار کوچک بودند . پرنسس سوفی به همین بهانه قدرت را قبضه کرد. این کار سوفی تا آن روز در تاریخ روسیه بی سابقه بود چرا که تا پیش از این دختران و خواهران تزارهای روسیه نقشی در قدرت نداشتند و به صومعه فرستاده می شدند. سوفی با کمک گارد استرلتسی به جان خاندان ناریشکین افتاد. سوفی ابتدا شایعه کرد که ناتالی مادر پتر ایوان کوچک را به قتل رسانده. صدها نفر از اعضای گارد استرلتسی به کاخ کرملین حمله کردندو حتی دایی تزار پتر کوچک یعنی ایوان ناریشکین هم رحم نکردند و با بی رحمی تمام او را مقابل چشمان پتر کوچک سربریدند و به قتل رساندند. این جنایات بی سابقه که در ماه مه 1682 رخ داد و بعدها به عملیات ماه مه معروف شد. جنایات وحشیانه طرفداران ملکه سوفی مقابل چشمان پتر تاثیر عمیقی بر او گذاشت و پتر تا 30 سال آینده عمرش مدام دچار کابوس و تشنج های عصبی می شد. سوفی که خیالش از مخالفان داخلی راحت شده بود پرنس گالتزین معشوق خود را با هزاران سرباز به جنگ با عثمانی فرستاد. فرماندهی گالیتزین یک فاجعه تمام عیار بود و هزاران سرباز روس بدون شرکت در نبرد تنها به دلیل آتش سوزی کشته شدند. اما سوفی دست از اقدامات نظامی اش نکشید و بازهم هدایت ارتش را به گالیتزین سپرد. حمله او به تاتارهای کریمه چیزی جزفاجعه به ارمغان نیاورد. به دلیل ضعف ارتش خان کریمه به روسیه حمله کرد و تا شهر کیف را در 1688 تصرف کرد. در همان سال های آشفتگی تزار پتر کوچک اندک اندک در دهکده پراوژنسکوی بزرگ می شد. او بشدت از کرملین و دربار روسیه متنفر بود. سرهنگ مونوریوس اسکاتلندی معلم امور نظامی و نیکتیا زوتوف معلم پتر نقش زیادی در تعیلم تربیت و شکل گیری شخصیت بزرگترین تزار روسیه در سال های کودکی اش داشتند. پتر بعد از تعمیر قایق شکسته عمویش عاشق دریانوردی و کشتی سازی شد. اندک اندک در همان دهکده کوچک پتر نوجوان شالوده ارتش نوین روسیه را پی ریزی کرد. پتر17 ساله بود که اطرافیان سوفی به او در مورد جاه طلبی های برادر ناتنی اش هشدار دادند. سوفی بازهم گارد استرلتسی را مامور کشتن پترجوان کرد. اما اعضای گارد که دیگر از ملکه بی لیاقت روسیه متنفر بودند. به پتر اطلاع دادند و او هم با کمک سربازان وفادار به خودش مسکو را اشغال و خواهرش سوفی را به صومعه فرستاد. پتریکم که بعدها به عنوان کبیر معروف شد در 1689 قدرت را به دست گرفت. برخلاف تصور بسیاری از ما پتر در سال های آغازین سلطنتش بشدت عجیب و غریب بود . کارهای متناقض او نشانی از تزار قدرتمندی که مردم روسیه در انتظارش بودند را نداشت. تنها تزارین ناتالی توانایی برخورد با کارهای عجیب پتر را داشت. تزار جدید در ادامه کارهای عجیب و غریبش تعلیم ارتش روسیه را به پاتریک گوردون اسکاتلندی سپرد و خودش به عنوان یک گروهبان در هنگ نارنجک انداز به خدمت پرداخت. پتر در سالهای عمرش علاقه زیادی به قفل سازی،نجاری وکشتی سازی داشت. پتر بدون توجه به وضعیت نابسامان کشورش به استخدام 20 نجار هلندی پرداخت. در نهایت موفق شد اولین کشتی جنگی بزرگ خود را از هلند خریداری کند. قیام تاتارها در 1692 بازهم روسیه را با مشکل مواجه کرد. پتر که به نظر می رسید اندک اندک از رفتارهای غیر معقول خودش فاصله گرفته در 1695 فرمان حمله به جزیره آزوف را صادر کرد اما بشدت از عثمانی شکست خورد. از 1696 برادر عقب مانده اش ایوان درگذشت و او بدون مزاحم به سلطنتش ادامه داد. بعد از شکست از عثمانی پتر بیکار ننشست و بالاخره جزیره آزوف را تصرف کرد و در رژه پیروزی مسکو به عنوان سرباز ساده رژه رفت.بعد از شکست عثمانی با یک هیئت 300 نفری راهی اروپا شد و بسیاری از پادشاهان اروپایی را با رفتارهای خود شگفت زده کرد. پتر در طی مسافرت طولانی اش به مدت 6 ماه در یک کارگاه کشتی سازی هلندی با نام مستعار کار کرد و حتی دیپلم کشتی سازی و نقشه برادری گرفت. در حالی که تزار به وین رسیده بود باخبر شورش گارد استرلتسی به مسکو بازگشت. اگرچه شورش سرکوب شده بود اما پترکبیر جنایات تلخ استرلتسی ها از دوران کودکی اش به یاد داشت و دستور قتل عام اعضای این گارد را صادر کرد. برخی از متهمین به تزارین اودکزی همسر تزار تهمت دست داشتن در توطئه را زدند و پتر هم بدون کوچکترین تحقیقی همسرش را تبعید کرد.پتر بعد از بازگشت از اروپا به جان ریش های بلند و لباسهای مردم روسیه داد و فرمان داد همه باید ریش و لباس های خود را کوتاه کنند. کسانی که مخالف زدن ریش خود بودند می بایست مالیات ریش خود را به تزار می پرداختند که از این راه درآمد سرشاری نصیب تزارشد.

در سال 1700 پترکبیر سراغ سوئد رفت. سوئدیها با پادشاه جوان خودشارل دوازدهم قدرتمند ترین کشور اروپا بودند. در 1703 ارتش پتر در ناورا از سوئد شکست خورد. پتر کبیر یاد آوری این شکست را قدغن کرد. در همان گیرودار نبرد با سوئد پتر در کرانه رود نوا بنای شهر سنت پترزبورگ را آغاز کرد. زمانی که پتر فرمان احداث این شهر را در زمین های باتلاقی کرانه رود نوا صادر کرد همه مردم روسیه تصور می کردند تزار دیوانه شده ، به دلیل شرایط بد آب و هوا صد هزار کارگر و مهندس در طی احداث این شهر مردند.
پتر بعد از شکست ناورا بازهم به تقویت ارتش روسیه پرداخت در فوریه 1708 دو کشور در پلتاوا با هم درگیر شدند. که سرمای روسیه و استراتژی های پتر کار ارتش قدرتمند شارل دوازدهم را تمام کرد.در پایان نبرد 21 ساله با سوئد روسیه لیتوانی و بسیاری از اراضی سوئد در اروپا را به دست آورد. اگرچه موفقیت های پتر کبیر در سیاست و لشکرکشی های نظامی فراوان بود اما اوضاع خانواده اش بسیار نابسامان بود. پسرش تزاووچ آلکسی در اثر سخت گیری های پدرش با همسرش از روسیه فرار کرد. در نهایت بعداز دستگیری آلکسی ولیعهد روسیه به دستور پدرش آنقدر شکنجه شد که جان داد.یکی از کشیشان کلیسای ارتدوکس به تزار پتر گفت اگرپسرت کشته شود نفرین خون او اعقاب تو تا آخرین رومانوف را خواهد گرفت.
تزار در 1724 و یکسال قبل از مرگش با یک زن سابقا رختشوی اهل لیتوانی به نام کاترین ازدواج کردو این زن با سرنوشت عجیبش به عنوان امپراتریس روسیه شناخته شد. پترکبیر در روزهای آخر عمرش دیاسالاربریینگ دانمارکی را برای اکتشاف شبه جزیره کامچاتکا فرستاد و به او گفت مطمئن است بین خاک روسیه و قاره آمریکا یک راه وجود دارد. اگرچه بریینگ تنگه معروف بریینگ در منتهای الیه خاک روسیه را کشف کرد اما پتر کبیر زنده نبود تا نتیجه این اکتشاف مهم را ببیند. پترکبیر در 1725 بدون انتخاب جانشین درگذشت.

آغاز حکومت زنان در روسیه

درحالی پسر کوچک آلکسی و نوه پتر به نام پتر دوم درزمان مرگ پدربزرگش ده ساله بود اما ملکه کاترین به عنوان ملکه روسیه تاجگذاری کرد. کاترین شورای عالی سری را با عضویت افرادی مثل کنت تولستوی و کنت منشیکف بنا نهاد. دوران کارترین کوتاه بود و در 1727 درگذشت. بعد از کاترین پتر دوم به سلطنت رسید کنت منشکیف پدرزن تزار جدید قدرت را در دست گرفت اما تزار جوان سه سال بعد مرد. با اینکه قانونا سلطنت حق دختران کاترین و پتر کبیر بود اما اشراف روسیه زیر بار نرفتند و سلطنت را به آنا برادر زاده پترکبیر و دختر ایوان پنجم سپردند. ایوان در 1730 به سلطنت رسید. ارتش روسیه را به سمت خودش جذب کرد و اشراف را کنار زد. ملکه جدید هم مانند عموی قدرتمندش پتر از کرملین متنفر بود و در دهکده اسماعیل لوفسکی اقامت داشت. دروان حکومت آنا به دوران سلطنت آلمانی ها معروف شد چرا که بسیاری از مناصب کلیدی روسیه در دست آلمانی ها بود. اگرچه آنا اصلاحاتی در فرهنگ و علوم روسیه انجام داد اما از نظر نظامی روسیه قدرت چندانی نداشت. ارتش ایران به رهبری نادرشاه در دوران آنا روسیه را شکست داد. آنا دفتر مخصوص تزار را به دفتر جاسوسی تبدیل کرد

خاندان پترکبیر دوباره به قدرت می رسند.

آنا در 1740 مرد و برادر زاده 6 ماه خودش ملقب به نام ایوان ششم را به عنوان تزار بعدی برگزید. اما دوران تزار نوزاد کوتاه بود وپرنسس الیزابت دختر پتر کبیر از تنفر مردم از آلمانی ها استفاده کرد و حکومت را به دست گرفت. تزار نوزاد به سیاه چال افتاد و در نهایت در 24 سالگی مرد. الیزابت پایتخت خود را به سنت پترزبورگ تغییر داد. این شهر در دوران الیزابت به زیباترین شهر اروپا تبدیل شد. اوهم مانند پدرش رفتارهای متناقضی داشت. تئاتر روسیه در زمان الیزابت شکل گرفت. الیزابت اصلاحات پدرش را ادامه داد. آلمانی ها را از روسیه بیرون کرد. هزاران پروتستان فرانسوی که به دلیل جنگ های مذهبی از فرانسه گریخته بودند را در کشورش اسکان داد که صنایع روسیه را دگرگون کردند. الیزابت به حکام ایالت روسیه خودمختاری داد و تقریبا حکومت فدرالی پدید آورد.
الیزابت از نظر نظامی هم وموفق بود. فنلاند را به طور کامل تصرف کرد و با هوشمندی بستوژف صدراعظم خودش از جنگهای فراوان آن روزهای اروپا مانند جنگ جانشینی اتریش کنار ماند. سرانجام روسیه علی رغم میل باطنی در 1756 در جنگهای هفت ساله اروپا درگیرشد. مارشال سالتیکف فرمانده ارتش روسیه ارتش فردریک دوم امپراتور معروف پروس را به سختی شکست داد و حتی برلین را تصرف کرد. درحالی که برلین اشغال شده بود و به نظر می رسید کار امپراتوری پروس به انتها رسیده الیزابت در 1762 درگذشت .

دیوانه ایی به نام پتر سوم
پتر خواهرزاده الیزابت بود. در کودکی مادرش را ازدست داد و زیر نظر خاله ملکه اما سخت گیرش بزرگ شد. تعلیم و تربیت عجیبش تاثیر زیادی بر رفتارهای پتر گذاشت. الیزابت در 1744 او را به ازدواج پرنسس سوفی اوگوستا درآورد. شاهزاده ایی آلمانی که بعدها به عنوان کاترین کبیر ملکه روسیه شد. الیزابت در زمان حیات اش بشدت به پتر مشکوک بود.. بعد از مرگ الیزابت پتر دریک اقدام عجیب فرمان عقب نشینی ارتش روسیه از برلین را صادر کرد. و به طور همزمان آلمانی ها و روسها را شگفت زده کرد. پترشیفته فردریک دوم پادشاه پروس بود به همین خاطر در یک اقدام عجیب تر لباس سبز رنگ ارتش پروس را به عنوان یونیفرم ارتش روسیه برگزید و باعث نفرت نظامیان شد. . پتر دفتر سری تزار را منحل کرد. و در سال 1762 فرمان معافیت آزادی را صادر کرد. برطبق فرمان تزار اشراف روسیه روسیه می توانستند هر برخوردی با رعایای خودشان داشته باشند. پترسوم در ادامه اقدامات ویران گرش به کلیسای ارتدوکس روسیه هم حمله کرد و اعلام کرد می خواهد از این به بعد خودش هدایت کلیسا را به عهده داشته باشد. پترسوم از کاترین همسرآلمانی خود بشدت متنفر بود و به دنبال طلاق دادن و تبعید او بود. آخرین اقدام نسنجیده پتر اعلام جنگ ناگهانی و بدون علت به دانمارک بود. بالاخره کاترین در ژوئن 1762 با کمک برادران ارولوف و هنگ اسماعیل لوفسکی دست به کودتا زد و به راحتی هرچه تمام تر پترسوم را از سلطنت برکنار کرد. پترسوم شش روز بعد به دست برادران اورلوف به قتل رسید. کاترین بعد از مرگ پترگفت او اولین کسی بود که برعلیه خودش توطئه کرد.

سمیرامیس شمال
کاترین دوم که بعدها لقب کاترین کبیر گرفت در 33 سالگی در حالی به عنوان چهارمین ملکه روسیه تاجگذاری کرد که اصلا متولد روسیه نبود. در واقع کاترین دختر یکی از دهها شاهزاده آلمانی بیشماری بود که در قرن 18 در پروس زندگی می کردند و معمولا تزارهای خاندان رومانوف همسران خود را از بین این شاهزاده نشین های آلمانی انتخاب می کردند. کاترین در حالی که در یکی از مستبد ترین کشورهای اروپایی حکومت می کرد شیفته ولتر و دیدور متفکران معروف فرانسوی بود. تحت تاثیر همین افکار بود که در 1766 دست به تاسیس شوراهای مشورتی روسیه زد.همچنین دستورالعملی به نام نازکاربرای حکومت روسیه تنظیم کرد که برگرفته از آثار ولتر و منتسکیو بود. کاترین در ابتدای سلطنتش مالیات ها را کاهش داد.بودجه سنگین کشتی سازی و نیروی دریایی را کم کرد. اما شورای مشورتی روسیه برای این کشور قرن هجدهمی زیادی روشنفکرانه و جدید بود و باعث بروز اختلافات متعدد و درگیری هایی بین کاترین و اشراف روسیه شد.در نهایت کاترین این شیوه حکومتی را کنار گذاشت و تصمیم گرفت به شیوه استبدادی به حکومت ادامه دهد. در سال 1767 به او لقب مادر وطن دادند.کاترین موسسه ایی برای تعلیم و تربیت دختران ایجاد کرد. و همچنین آکادمی زبان روسیه برای بهبود زبان روسی به وجود آمد.در دوره کاترین استقلال داخلی ایالات ادامه یافت. کاترین در سیاست خارجی بسیار بی رحم بود. ابتدا استانیسلاس پونیاتوفسکی را به عنوان دست نشانده خود به عنوان پادشاه لهستان منصوب کرد. در 1768 در اوکراین بازهم شورش عظیمی به پا شد که توسط اورلوف سرکوب شد.

همچین عثمانی هم با کمک سردارانی مانند اورلوف و دولگورکی شکست سختی را از روسیه پذیرفت. مردم لهستان به دلیل نفرتی که از روسها و دست نشانده کاترین داشتند سر به شورش برداشتند. ژنرال سواروف با ارتشی عظیم عازم این کشور شد. شورش لهستان سرکوب شد و نیمی از لهستان و همین طور روسیه سفید به تصرف کاترین درآمد. در روزهای نبرد روسیه با لهستان ، قزاقی به مام امیلیان پوگاچف در ناحیه ولگا شورش عظیمی به پا کرد و خود را پترسوم نامید. پوگاچف در نظر مردم ایالات غربی روسیه در حد یک قهرمان بالا رفت و دردسر زیادی برای کاترین ایجاد شد. در نهایت 1755 پوگاچف شکست خورد. اگرچه کاترین و سرادارنش شورش پوگاچف را بی رحمانه سرکوب کردند اما این قیام عظیم به نوعی زمینه ساز انقلاب های سال 1905 و 1917 روسیه شد.
در1774 قرارداد صلح با عثمانی ایجاد شد. روسیه سواحل دنی یپ دریای سیاه را به دست آورد وبالاخره بعد از چندین دهه تلاش به سواحل دریای سیاه رسید. طبق این قرار داد صلح روسیه حق حمایت از اتباع مسیحی عثمانی را به دست آورد که همین موضوع زمینه ساز جنگهای بعدی دو کشور شد. در نهایت پرنس پوتمکین سردار معروف کاترین شبه جزیره کریمه را تصرف کرد و در 1790 قلعه نفوذ ناپذیر اسماعیل با کمک ارتش اتریش به دست روسها افتاد. در زمان کاترین بالاخره کریمه جزیی از خاک امپراتوری روسیه شد .شد. پوتمکین شهرهایی مانند سواستوپل را در کریمه ساخت و به کاترین تقدیم کرد. در سال پایانی جنگ روسیه و عثمانی اتریشی ها که به کمک روسیه آمده بودند از جنگ کنار کشیدند و ارتش کاترین در 1791 سواحل دریای سیاه و شبه جزیره کریمه را طی قرار داد ای یاسی برای همیشه از آن خود کرد.

درهمین زمان سوئد به فنلاند مستعمره روسیه حمله کرد اما شکست خورد. بار دیگر مردم لهستان به رهبری ژورف پونیاتوفسکی که پسرعموی شاه دست نشانده بود بار دیگریک قیام عظیم را برعلیه اشغالگران کشورشان به پا کردند. اما بازهم به دست ارتش روسیه شکست خوردند لهستان برای دوم تقسیم شد و این بار مجلس لهستان تحت فشار روسها رای به تقسیم کشورش داد. در 1793 فردی به نام کورسیکو شورش دیگری در لهستان به پا کرد. این بار واکنش کاترین بی رحمانه و قاطع بود. در 1795 لهستان برای سومین بار بین روسیه و اتریش تقسیم شد و بدین ترتیب در سال های پایانی قرن 18 کشور لهستان به کلی از نقشه اروپا محو شد.
کاترین علاوه بر کشورگشایی در اروپا به همسایه جنوبی اش یعنی ایران هم چشم طمع داشت. ژنرال زوبوف همزمان با آشفتگی های اواخر زندیه به ایران حمله کردو بخش اعظم قفقاز را تصرف کرد. در سال های آخر عمر کاترین انقلاب کبیر فرانسه این کشور را درگیر خود کرده بود. کاترین که در همه عمر متفکرانی مانند ولتر و دیدرو را تحسین می کرد از این افکار این فیلسوفان منجر به انقلاب بر علیه حکومت سلطنتی فرانسه شده بود بشدت عصبانی شد و حتی قصد لشکرکشی به فرانسه برای سرکوبی انقلابیون را داشت که عمرش کفاف نداد و در 1796 در 67 سالگی در گذشت.
اگرچه کاترین حتی یک قطره خون روسی در رگهایش نداشت اما در کنار پتر کبیر تنها فردی بود که در سلسله رومانوف لقب کبیر گرفت. و جالب اینکه بعد از انقلاب اکتبر روسیه و به قدرت رسیدن روسها ،کمونیست ها در حالی که مجسمه ها و بناهای یادبود سایر تزارهای روسیه را تخریب کردند اما مجسمه های پتر و کاترین کبیر پابرجاباقی ماند. که نشان دهنده تاثیر عمیق این ملکه آلمانی در تاریخ روسیه است

باردیگریک تزاردیوانه به سلطنت می رسد.
تنها فرزند کاترین و پترسوم به نام پل اول در نوامبر 1796 به سلطنت رسید. پل کودکی بسیار سختی را تجربه کرده بود . مادرش کاترین همواره با سوظن به اونگاه می کرد و حتی بعد از ازدواج وبچه دارشدن او و همسرش کاترین الکساندر و کنستانین پسران کوچک پل را از او جدا کرد. پل عضو فرقه فراماسونری بود.تقریبا زمانی که به حکومت رسید از نظر روانی تعادل نداشت. در اولین اقدام جنازه پدرش پترسوم را از خاک بیرون کشید و مردم را مجبور به ادای احترام به او کرد.اگرچه پل به مانند نرون امپراتور خونخوار روم در ابتدا دستورهایی مانند کاهش مالیات و ممنوعیت شکنجه را صادرکرد. اما در نهایت دایره استبدادش به جایی رسید که همه مردم روسیه به دستور تزار می بایست هر روز ساعت 5ونیم صبح سرکارخود حاضر می شدند و ساعت ده شب هم می خوابیدند!
پل هم مانند پدرش قصد ریاست کلیسا ارتدوکس را داشت. اجازه سفر به اروپا را ممنوع کرد. شاید تزار پل اول در نظر روس ها دیوانه بود اما با فرمان عقب نشینی ارتش روسیه از ایالات اشغال شده ایران یکی بهترین تزارهای رومانوف در برخورد با ایران است. پل با انقلاب فرانسه بشدت مخالف بود حتی ارتش روسیه را به جنگ با انقلابیون فرستاد اما در 1799 ارتش روسیه از فرانسوی ها شکست خورد. این شکست مسیر پل را عوض کرد و او بشدت شیفته ناپلئون پناپارت قدرت نوظهور اروپا شد. عهدشکنی انگلیسی ها و تسخیر بدون مقدمه جزیره مالت که قرار بود نصیب روسیه شود پل را بیش از پیش عصبانی شود و در اقدامی کاملا ناگهانی فرمان حرکت ارتش روسیه را به سمت هند مستعمره زرخیر انگلستان داد. این اقدام بی سابقه باعث شد تا امپراتوری انگلیس بلافاصله توطئه را علیه این تزار نیمه دیوانه طرح ریزی کند. سرچارلز وایت سفیر انگلیس در روسیه در راس توطئه گران بود. نیکیتا پانین مربی تزار و کنت پاهلن فرماندار سنت پترزبورگ هم با وایت همدست شدند. در نهایت آلکساندر پسر بزرگ پل در جریان توطئه قرار گرفت و مخالفتی نکرد. در ماه مه 1801 توطئه گران نیمه شب وارد اتاق خواب تزار شدند و ژنرال بنین گشین تزار نگون بخت را خفه کرد. پل تا آخرین لحظه تصور می کرد پسرش الکساندر درحال کشتن اوست و آخرین جمله عمرش این بود: والاحضرت خواهش می کنم مرا خفه نکنید بگذارید نفس بکشم.
اگرچه تزارپل اول رفتارهای دیوانه واری از خود نشان داد اما در نهایت اتحاد او با فرانسه وحمله اش به هند باعث وحشت شدید انگلیسی ها شد. شاید اگر پل به قتل نمی رسید و ارتش روسیه راهی هند میشد مسیر تاریخ ایران و حتی جهان تغییر می کرد اما در نهایت این اتفاق رخ نداد.

آلکساندر مرموز ترین تزار
آلکساندر اول در 1801 در سن 24 سالگی تزار روسیه شد. بلافاصله بعد از کشته شدن پل کنت پاهلن به اتاق او رفت و گفت لطفا بیاید و سلطنت کنید. آلکساندر دوران کودکی بسیار خوبی را زیر نظر مادر بزرگ سخت گیرش کاترین کبیر سپری کرد. کاترین به او علاقه زیادی داشت تا جایی که قصد داشت او را به جای پدرش پل جانشین خودش کند. آلکساندر از کودکی عاشق زندگی نظامی بود و حتی شنوایی یک گوش خود را در اثر شلیک توپ از دست داده بود. ناپلئون بناپارت به او لقب تالمای شمال داده بود. آلکساندر اگرچه در قتل پدرش نقش مستقیمی نداشت اما در همه عمرش بارسنگین قتل پدرش را به دوش کشید. به گفته اطرافیان برخی روزها ساعتها گریه می کرد . اولین اقدام الکساندر لغو حمله روسیه به هند بود. اگرچه روسیه در ظاهر یک امپراتوری عظیم بود اما بازهم مشکلات فراوانی داشت. اشراف روسیه صاحب تمامی زمین هایی این کشور بودند. برخی از اشراف حتی تا 500 هزار هکتار زمین و هزاران رعیت را در مالکیت داشتند.الکساندر بلافاصله سایر قوانین پدرش را لغو کرد. شورای امپراتوری برای اصلاح امور ایجادشد.الکساندربه قاتلان پدرش نه تنها پاداش نداد بلکه همه آنها را تبعید کرد. رویای او ایجاد نظام پارلمانی به سبک انگلیس بود . به همین خاطر قدرت سنا را افزایش داد. تعلیم تربیت برای همه مردم روسیه آزاد شد. کمیته نجات ملی برای از بین بردن نظام ارباب رعیتی ایجاد شد.

آلکساندر و ناپلئون
آلکساندر بشدت شیفته ناپلئون بود. اما در 1804 و بعد از اعدام دوک دانگن نظرش در مورد امپراتور فرانسه تغییرکرد. روسیه با انگلیس وسوئد برضد فرانسه متحد شدند اما شکست سنگینی در اولم نصیب شان شد. ژنرال کوتوزوف سردار نامی روس با نیروی بیشتر راهی استرلیتز شد اما در این نبرد تاریخی تمام کشورهای اروپایی بازهم مغلوب ناپلئون شدند. علی رغم شکست های آلکساندر در اروپا مردم روسیه او را تا حد پرستش دوست داشتند. سرانجام روسیه در 1806 معاهده صلح با فرانسه امضا شد. اما آلکساندر شکست را تاب نیاورد و در روسیه به ناپلئون لقب ضد مسیح داد تا مردم را علیه او بسیج کند. اما در 1807 در فریدلند ارتش روسیه بازهم شکست خورد. بعد از این شکست سنگین معاهده تسلیت بین دوکشور امضا شد(اگرچه این معاهده بین روسیه و فرانسه بود اما در تاریخ ایران تاثیر فراوانی داشت و زمینه ساز شکست های پی در پی ایران از ارتش روسیه شد).
علی رغم نفرت الکساندر از امپراتور روسیه ناپلئون بشدت شیفته تزار جوان و جذاب روسیه شده بود و حتی به خواهش او از نابودی کامل پروس چشم پوشی کرد.در 1809 وطی عهدنامه فردریکزهام فنلاند جزویی از خاک اصلی روسیه شد. . همچین آلکساندر در نبرد واگرام برای فرانسه نیروی کمکی فرستاد. فرانسه با تصرف لهستان با امپراتوری روسیه هم مرز شد. همزمان محاصره دریایی ناپلئون بر علیه انگلستان وضع شده و بود و روسیه مجبور بود آن را رعایت کند. اما به دلیل مشکلات اقتصادی فراوان آلکساندر این محدودیت تجارت با انگلستان را از بین برد. همزمان بتدریج ارتش روسیه در نواحی ریگا وکیف استحکاماتی برای مقابله با فرانسه ایجاد کرد. در نهایت در 1810 به دنبال اختلافات دوکشور دشمنی دو امپراتوری کاملا عیان شد. الکساندر در اقدامی عجیب مارشال فون پفوهل پروسی را فرمانده کل ارتش روسیه کرد. ژوئن 1812 ارتش بزرگ ناپلئون یا گرند آرمه از روی نیومن عبور کرد وارد خاک روسیه شد. ارتش فرانسه به راحتی نیروهای روس را در ویلنو شکست داد. تزار پیکی را نزد ناپلئون فرستاد و درخواست صلح کرد. اما ناپلئون با بی اعتنایی به سفیر روسیه گفت کدام مسیر برای مسکو بهتر است.بلاشوف هم گفت راه های مختلفی وجود دارد اما شارل دوازدهم پلتاوا را برگزید. جواب بلاشوف طعنه مستقیم به ناپلئون بود.

در نهایت بعد از اختلافات فراوان ژنرال های روس آلکساندر ژنرال کوتوزوف سالخورده و گوشه نشین را به عنوان فرمانده کل روسیه برگزید.در7 سپتامبر نبرد سنگینی در بوردینو رخ داد. اگرچه ناپلئون پیروز شد اما بسیاری ازژنرال های فرانسوی کشته شدند. کوتوزوف بازهم عقب نشینی کرد.
مسکو در 14 سپتامبرسقوط کرد. شهر قبلا تخلیه شده به دست فرماندار مسکو آتش زده شد. آتش آنقدر شدید بود که ناپلئون کرملین را ترک کرد. درسنت پترزبورگ آلکساندر آتش زدن مسکو را به گردن فرانسوی ها انداخت و احساسات روسها را بشدت برانگیخت.همزمان کوتوزوف ارتش جدیدی را به وجود آورد. ارتش فرانسه 37 روز در مسکو اقامت داشت و ناپلئون هر لحظه منتظر پیک تزار واعلام خبر تسلیم شدنش بود. درنهایت با شروع زمستان روسیه در ماه اکتبر عقب نشینی فاجعه بار ارتش فرانسه آغازشد. ارتش روسیه تحت فرماندهی کوتوزوف مدام به فرانسوی ها حمله می کرد. . اگرچه در مسیر بازگشت به فرانسه ناپلئون متفقین را در لوتزن و درسدن شکست داد اما شکست در نبرد لایپزیک پایان قدرت فرانسه در اروپا بود. اینبار امپراتور فرانسه به آلکساندر پیشنهاد صلح داد که اون نپذیرفت. در نهایت آلکساندر در 31مارس 1814 وارد پاریس شد و در کمال تعجب سایر متحدانش مورد استقبال شدید فرانسوی ها قرار گرفت. آلکساندر لویی هجدهم را به تخت سلطنت فرانسه بازگرداند. در 1815 بافرار مجدد ناپلئون از جزیره الب باردیگر روسیه و اتریش و انگلیس متحد شدند. که باعث شکل گیری اتحاد مقدس شد.

آلکساندر و ایران
سیاست های توسعه طلبانه روسیه در ایران که در دوره پل اول به اتمام رسیده بود باردیگر توسط الکساندر اول آغازشد. از نظر روسیه مناطق مسلمان نشین قفقاز ارزش سوق الجیشی داشت. اگرچه قفقاز در زمان آغامحمد خان به تصرف ایران درآمد اما بعد از مرگ او ژنرال سیسیانف روس با حمایت گرگین خان حاکم گرجستان بر این کشور تسلط پیدا کرد. الحاق سرزمین های مسلمان نشین قفقاز خشم مردم مسلمان این منطقه را برانگیخت . فتحعلیشاه بنا به تحریک برخی حکام فراری گرجستان وقفقاز تصمیم به تسخیر مجدد این ایالات گرفت. سیسیانف هم بعد از اشغال گرجستان به دنبال تسخیر ارمنستان بود. در 1803 این ژنرال روس به طور ناگهانی به شهر گنجه حمله کرد. این حمله سرآغاز نبرد ده ساله دو کشور ایران و روسیه شد.شاه قاجار ابتدا سعی داشت از طریق گفتگو موضوع را حل کند که به جایی نرسید.درنهایت عباس میرزا ولیعهد ایران آماده دفاع شد.در همین زمان یکی از برادران گرگین خان به ایران پناهنده شد. همین بهانه حمله سیسیانف به تفلیس گردید. در 1804 ارتش ایران در شوره گل اولین بار با روسها روبرو شد. اگرچه نتیجه قطعی به دست نیامد اما به نظر می رسید روسها عقب نشینی کرده اند.اما در نهایت ارتش نه چندان مجهز ایران حریف روسها نشد در سالهای آخر نبرد اول ده ساله ایران و روسیه فتحعلیشاه به فکر تقویت ارتش ایران افتاد و قرارفین کنشتاین را با ناپلئون امضا کرد. قرار بود افسران فرانسوی در آموزش سربازان ارتش ایران و همچنین ساخت توپ و تفنگ ودیگر مسائل دیگر نظامی سربازان عباس میرزا را یاری کنند. ژنرال گاردان در دسامبر 1807 به ایران آمد و به سرعت یک واحد توپخانه وتفنگدار به سبک اروپایی در تبریز آماده شد. اگرچه کارشکنی های انگلیسی ها هم ادامه داشت. در نهایت ناپلئون بعداز امضای عهد نامه تسلیت در 1807 با روسیه به همکاری با ایران پایان داد و بار دیگر ایران در مقابل روسیه تنها ماند. در سال 1810 روسیه بشدت از طرف فرانسه تهدید میشد و تزار در تلاش بود معاهده صلح با ایران را سریعا امضا کند.عباس میرزا سعی کرد امپراتوری عثمانی را به نبرد با روسیه ترغیب کند. اما عثمانی در پاییز همان سال شکست سختی از روسیه خورد ایران در نبرد با روسیه بازهم تنها شد. در همین زمان هم ارتش انگلیس مستشاران خود را از ایران فراخواند و این افسران اسرار ارتش ایران را در اختیار روسها گذاشتند. در نهایت ایران در نبرد اصلاندوز شکست خورد و در ژانویه 1813 لنکران سقوط کرد و ارتش روسیه آماده عبوراز رود ارس شد. با اینکه عباس میرزا می دانست به زودی روسیه درگیر جنگ با فرانسه خواهد شد و مایل به صلح نبود اما در نهایت با دورغ های سرگورواوزلی سفیر انگلیس شاه ساده دل قاجار فریب خورد و معاهده گلستان امضا شد. بر طبق این قرار داد کل قراباغ،گنجه،شکی،دربند،باکو ،داغستان و گرجستان به روسیه رسید. روسیه هم قول داد از سلطنت فرزندان عباس میرزا حمایت کند. در این عهد نامه حدود مرزی مشخص نشده بود تا زمینه برای نبردهای بعدی دوکشور فراهم باشد.
در این بین نقش انگلستان در شکست غیر قابل انکار بود انگلیسی ها با ایران عهدنامه همکاری نظامی داشتند وقرار بود به ارتش ایران آموزش دهند اما در نهایت این اتفاق رخ نداد و ایران شکست خورد اگرچه در این بین ژنرال معروف آلکساندر یعنی سیسیانف در 1806 به دست حاکم ایرانی باکو کشته شد اما در روند جنگ تغییر چندانی ایجاد نشد

مرگ تزار
در نهایت با پایان کار ناپلئون تزار روسیه به فردی بشدت منزوی و گوشه گیر تبدیل شد. تمامی امور کشور را به کنت آراکت چیف مستبد سپرد. در 1824 سیل وحشتناکی سنت پترزبورگ را فرا گرفت و حتی تا طبقه اول کاخ زمستانی که محل اقامت امپراتور بود بالا آمد. فریاد های ناله مردم بعد از این سیل وحشتناک بشدت آلکساندر را تحت تاثیرقرار داد. و در نهایت در 1825 به برادرزنش پرنس اورانژ اعلام کرد قصد کناره گیری از سلطنت را دارد. بعد از یک مراسم مذهبی طولانی در کلیسای الکساندر نوفسکی سنت پترزبورگ تزار و تزارین این شهر را برای همیشه ترک کردند. اما تزار 48 ساله در طول سفر بشدت بیمارشد. در نهایت در 19 نوامبر 1825 درگذشت. اگرچه به دلیل استعفا و مرگ مرموزش سرنوشت او در هاله ایی از افسانه و شایعه قرار گرفت و به سرعت شایع شد که تزار زنده است و حتی برخی افراد ادعا کردند که آلکساندرهستند.
بهترین جمله در وصف تزار را مترنیخ صدراعظم اتریش برزبان آورد. او بعد ازمرگ آلکساندر گفت: اکنون رمان تمام شد و تاریخ آغاز گردید.

منابع
پادشاهان سرخ ،تراژدی رومانوف ها، میشل دوسن پیر

فتحعلیشاه قاجار سقوط در کام استعمار،جعفر پناهی سمنانی

https://en.wikipedia.org/wiki/Russian_Empire

نوشته های مشابه

‫4 نظرها

  1. ای بابا هرچی بگیم تاریخ روسیه و پترکبیرو الکسی ملکسی ها برامون جذاب نیست مرغ شما یه پا داره

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن