جنگ ها و عملیات های نظامی

عملیات حمله هوایی به پل تان هوا در رودخانه هامرنگ طی جنگ ویتنام

عملیات حمله هوایی به پل تان هوا در رودخانه هامرنگ طی جنگ ویتنام

عملیات حمله هوایی به پل تان هوا در رودخانه هامرنگ طی جنگ ویتنام

مینا گلرو

پس از ورود هواپیما بعنوان یک جنگ افزار و بخدمت گرفتن این پرنده ، بزودی بصورت یک سلاح راهبردی و تاثیرگذار تبدیل شد ، زیرا اولا به اهدافی دسترسی داشت که صدها کیلومتر پشت خطوط دشمن بود
و مهمتر اینکه تمامی مراکز مهم و راهبردی در هر نقطه در خاک دشمن در لیست اهداف این پرنده بود

اما در میان تمامی اهداف قابل دسترسی هواپیماهای جنگنده پل های مواصلاتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است گاه این پل ها انقدر مهم هستند که میتوانند سرنوشت یک جنگ و کشور های درگیر در آن را مشخص کند ، زیرا اگر پل منهدم شود راه انتقال نیرو و تدارکات از بین میرود ، در جنگ جهانی دوم برای اولین بار از هواپیما برای انهدام پلهای تدارکاتی بهره گرفته شد

در این بین خلبانان امریکایی در حمله به پل های مواصلاتی ید طولانی داشته و از تبحر ویژه ای برخوردار هستند

پل تان هوا

در ۴/۵ کیلومتری بیرون از شهر تان هوا که خود مرکز استان تان هوا در ویتنام شمالی ، هم‌ هست ، رودخانه سونگ ما قرار دارد که رودخانه نسبتا بزرگی است و قایق ها و کشتی های کوچک براحتی در این رودخانه میتوانند تردد کنند

مسیر رودخانه بصورتی است که شمال کشور را از جنوب ان جدا میکند ، لذا جهت اتصال شمال و جنوب یک پل بسیار بزرگ روی رودخانه احداث شده که هم جاده های زمینی بین شمال و جنوب را به هم متصل میکند و هم خطوط آهن را که پل هامرنگ نام دارد و در زبان محلی مفهوم ان ارواره اژدها معنی میدهد این پل در زمانیکه ویتنام مستعمره فرانسه بود توسط مهندسان فرانسوی و با بهره گیری از آخرین اصول و فن اوری مهندسی طراحی و اجرا شد

پس از شروع جنگ بر اثر بمباران و حملات توپخانه ای این پل در سال ۱۹۴۵ در جنگ دوم جهانی اسیبهایی دید ولی بدلیل طراحی اصولی و سازه قدرتمند همچنان پابرجا بود و در سال ۱۹۵۷ مورد مرمت و تعمییراتی قرار گرفت پل از سازه ای فولادی تشکیل شده بود که بر روی ۳ پایه بتنی قرار گرفته که یک پایه بزرگ و اصلی در وسط رودخانه و دو پایه فرعی در دوطرف ساحل رودخانه نصب شده اند

پل دارای 160 متر طول و 17 متر عرض و در ارتفاع 15 متری رودخانه بناشده و هم رفت و امد جاده ای از روی ان انجام میگرد و هم ریلی ، در زمان جنگ ویتنام بخش اعظم مهمات و تدارکات ویت کنگها که در جنوب میجنگیدند توسط جاده ای که پل بر سرراه ان قرار داشت ارسال میشد و در اهمیت ان باید بگوییم که انهدام ان نقش بسیار زیادی در قبول اتش بس توسط ویتنامیها داشت

تصویری از تان هوا  همکنون وی ایم رودخانه چندین پل دیگر نیز ست ولی در ان زمان تنها یک پل روی این رودخانه بود

حمله به هامرنگ

به دنبال فرسایشی شدن جنگ ویتنام و ورود ویتنام شمالی بصورت مستقیم به جنگ به حمایت از جبهه آزادیبخش ویتنام جنوبی ارتش ایالات متحده برای کاهش توان ویتکنگها دست به یک سلسله حملات در قالب عملیاتی بانام « تندر غلتان » زد که هدف از ان نابودی اهداف راهبردی ویتنام شمالی بود ( اینجا جا دارد چند نکته را بصورت ایذایی برای عزیزان روشن کنم ، برخی از عزیزان با اشاره به بمباران خرد کننده ایالات متحده برعلیه ویتنام این حربه را بیشتر روانی میدانند تا عملیاتی و در تایید حرف خود همین جنگ را مثال میزنند که امریکا هرانچه در توان داشت به کار گرفت ولی موفق نبود حتی از دسته های بزرگ بی -۵۲ استفاده میکرد

در پاسخ این عزیزان باید عرض کنم که بله اگر هدف میزان مهمات مصرفی باشد در این جنگ ایالات متحده یک رکورد بجا گذاشت
ولی بحث بر سر این است که از مهمات مصرفی چه میزان به هدف اصابت میکرد ، ان زمان بمب افکن ها بمب های سقوط آزاد غیر هدایت شونده را بصورت فله ای و در تعداد بالا رها میکردند تا احتمال اصابت بالا برود اگرچه امار و ارقام میزان مهمات مصرفی را بالا نشان میدهد ولی شاید ۵ درصد این میزان به اهدافی که باید اصابت میکردند

دوم کشور ویتنام در انزمان یک کشور بسیار فقیر و متکی بر کشاورزی بود شهرهای بزرگ این کشور سایگون و چند شهر دیگر بودند که به هیچوجه دارای مراکز صنعتی انچنانی نبودند مردم ویتنام اغلب روستایی بودند و کشاورزی میکردند بمباران بر علیه چنین کشوری خیلی تاثیر گذار نیست زیرا 《زیر ساختی》 ندارد که تخریب شود چنانکه در ادامه میبینیم انهدام جاده ها و خط اهن این کشور در کنار ورود بمب افکن های بی -۵۲ که اقدام به پرتاب بمب ناپالم در مزارع و کشتزارها میکردند چنان عرصه را بر ویتنام شمالی تنگ کرد که مجبور به پذیرش اتش بس شد

ونکته مهمتر اینکه امریکا هیچ استراتژی مشخصی در ویتنام نداشت فرماندهان امریکایی کاملا گیج و حیران مانده بودند ، امریکا برای اشغال ویتنام نیامده بود و قصد داشت یک حکومت فاسد و بی کفایت را در بخش جنوبی تثبیت کندنیروهای هوابرد امریکا براحتی حمله میکرد و یک منطقه را اشغال میکرد پس از ان به نیروهای ویتنام جنوبی تحویل میداد ولی بلافاصله ویتکنگها حمله و براحتی هر چه تمامتر همان منطقه را اشغال میکردند و دوباره باز این چرخه ادامه داشت و این چرخه در دراز مدت باعث از دست رفتن روحیه سربازان امریکایی شد زیرا بهرحال هر مرتبه که یک منطقه را اشغال میکردند تعدادی از دوستان خود را از دست میدادند درحالیکه باید خود امریکایی ها میماندند ان منطقه را تثبیت میکردند پس همانطور که میبینیم اختلافات شدیدی بین فرمانده نظامی و مسولان سیاسی هم وجود داشت ولی پس از جنگ ویتنام امریکا همواره با درسهایی که از این جنگ فرا گرفت نبردهای موفقی چون افغانستان و عراق را رقم زد
البته یک موضوعی را هم که کمتر به ان پرداخته شده اینکه پس از جنگ ویتنام که در لائوس و کامبوج هم همزمان در حال نبرد بودند دیگر غرب موفق به مهار کمونیسم شد و پس از این جنگ مادیگر شاهد گسترش کمونیسم بسمت مناطق دیگر جنوب و جنوب شرق آسیا نبودیم )

طبیعتا پل هامرنگ در تان هوا هم جزو اهداف کلیدی و راهبردی امریکایی ها بود

در طرف مقابل اما ویت کنگها که به اهمیت این پل واقف بودند و بخوبی میدانستند هرگونه اسیبی به پل برسد تبعات سنگینی برایشان خواهد داشت ، یک شبکه دفاع هوایی قدرتمند متشکل از 5 هنگ از یگانهای پدافندی ایجاد کرده بودند ولی ایالات متحده مترصد بود ترتیب انهدام پل را بدهد

بیستم مارس 1965 تایلند -سرفرماندهی نیروهای آمریکایی مستقر در ویتنام

سرهنگ ( کلنل )رابینسون ریسنر از جیپ نظامی پیاده شد و‌بسمت ستادمشترک فرماندهی نیروهای امریکایی که در تایلند قرار داشت حرکت کرد پس از عبور از دژبانی درب ستاد متوجه جو شلوغ داخل ستاد شد که نشان از روز پر کار و حضور افسران رده بالای زیادی در ستاد میداد که این خود نمایانگر اتفاق بزرگی بود که احتمالا در اینده قرار بود بیفتد

آجودان ستاد وی را به اطاق جلسات هدایت وهدایت و راهنمایی کرد

در انجا دریاسالار وست مورلند ( فرمانده نیروهای امریکایی درگیر در سه کشور ویتنام -کامبوج و لائوس که از سال 1964 این سمت را تحویل گرفت و فرماندهی 500 هزار نیروی امریکایی و دههاهزار نیروهای کشورهای دیگر متحد امریکا را در این جنگ برعهده داشت جالب است بدانید در جنگ ویتنام ایران هم حضور داشت )به اتفاق سایر فرماندهان نیروی هوایی ، دریایی و زمینی حضور داشتند و تعداد پر شماری ژنرال های یک ستاره در انجا حضور داشتند

سرهنگ رابینسون ریسنر از خلبانان تک خال بسیار مشهور در نیروی هوایی بود که اوازه وی در جنگ کره فراگیر شده بود و جزو تکخالهایی بود که اگرچه نسبت به برخی از دیگر خلبانهای حاضر در جنگ از تعداد شکار تایید شده کمتری برحوردار بود ولی جزو خلبانانی بود که تعداد بسیار بالایی پیروزی هوایی را به نام خود ثبت کرده بودند

البته سرهنگ ریسنر تنها یک خلبان متبحر و تکخال نبود وی دارای توانایی مدیریت و هدایت بسیار بالایی بود و در زمان جنگ کره اغلب بعنوان لیدر اسکادران و گروه پروازی ، هدایت میدانی عملیات را هم برعهده بداشت شاید یکی از دلایل اینکه نتوانست رکورد بیشترین پیروزی هوایی و شکار هواگردهای چینی ، روسی و کره ای را در این جنگ به نام خود ثبت کند این بود که در اغلب عملیاتها بیشتر بر روی مدیریت و هدایت عملیات متمرکز بود تا درگیری های تن به تن با جنگنده های دشمن بهرحال پس از گذشت سالهاحالا سرهنگ ریسنر یک دارایی بسیار با ارزش برای نیروی هوایی بشمار می امد که این نیرو بر روی قابلیت وی حساب ویژه ای باز نموده بود و همین هم دلیل حضور وی در جلسه ای چنین مهم و محرمانه بود ، زیرا پس از تبادل نظر بین فرماندهان نیروی دریایی و هوایی بخش حساس و سرنوشت ساز ماموریت را بصورت مشترک در نظر گرفته بودند که یک یگان از نیروی هوایی بعنوان یگان عمل کننده و یک گروه از جنگنده های نیروی دریایی پوشش هوایی را بر عهده داشتند و نیروی هوایی سرهنگ ریسنر را بعنوان فرمانده میدانی عملیات پیشنهاد داده بود

توجیه فرمانده

در این جلسه دریاسالار وست مورلند فرمانده کل نیروهای امریکایی ضمن توضیح کلیات عملیات به سرهنگ ریسنر توضیح داد که بخشی از عملیات که برای وی در نظر گرفته شده بود حساس ترین بخش عملیات تندر غلطان است که هدف از ان انهدام کامل توان لجستیکی ویت کنگها است
وی ادامه داد در صورتیکه امادگی هدایت چنین عملیاتی را احساس میکنید تا اول ماه اوریل فرصت دارید کاملا محرمانه و بدون اینکه کس دیگری غیر از خودتان از ماهیت عملیات باخبر شود یک برنامه از استراتژی هجومی خود ارائه نماید و گروه عملیاتی خود را از بین خلبانان نخبه انتخاب کنید و تا اول اوریل گروه خود را اماده نمایید

به سوی تان هوا

پس از تعیین سرهنگ ربینسون ریسنر به وی تا اول اوریل وقت داده شده بود ضمن تدوین یک استراتژی مناسب تعداد جنگنده های مورد نیاز را برآورد و در این زمان باقی مانده نیروهای عملیاتی را آماده کند فرمانده کل نیروی های امریکایی درگیر در ویتنام به سرهنگ ریسنر اطمینان داد هر درخواستی داشته باشد در حد توان انجام میدهد ولی انتظار دارد در مقابل عملیات موفق شود

سرهنگ‌ریسنر طی جلساتی با برخی از همکاران خود که برای این این عملیات روی انها حساب کرده بود بادقت تصاویر هوایی را که توسط RF-101 هادریافت شده بود و البته به قیمت از دست دادن یک فروند هواپیما بدست آمده بودند بارها و بارها مکان پل و موانع بر سر راه را بررسی کردند
پل بیشتر از ۱۰۰ متر طول داشت و در دو بخش ریلی و جاده ای ساخته شده بود ولی پهنای ان خیلی زیاد نبود و همین هم هدف قرار دادن آن را بسیار سخت میکرد از این گذشته سازه اصلی پل فلزی بود ولی پایه ها بتنی بودند و قطر خیلی زیادی داشتند

RF-101C

طبیعتا انهدام پایه های پل بهترین نقطه برای وارد آوردن ضربه نهایی بود ولی این پل پایه های ضخیم و قطوری داشت که از بتن مسلح ایجاد شده بود ( عزیزانی که مهندس سازه های بتنی هستند بهتر اطلاع دارند ولی در حد اطلاعات اینجانب معمولا سازه هایی مانند پایه پل ها و تونل ها را بدون استفاده از آرماتور هم‌میتوان ساخت زیرا فشار از بالابر روی سازه متمرکز است ولی سازه هایی مانند فنداسیون و شناژ یا دیوارهایی که از بغل و طرفین ممکن است فشار وارد شود حتما باید ابتدا از ارماتور استفاده شود وپس از ان از بتن با عیار 400 استفاده شود اگر اشتباه نکرده باشم بتن با عیار زیر 150 بتن مگر است و‌برای ایجاد یک سطر مسطح زیر کار استفاده میشود (امیدوارم درست توضیح داده باشم ) وانهدام ان با تسلیحات سازمانی فعلی میسر نبود ولی بهترین محل برای از کار انداختن پل اواسط محل قرارگیری بین دو پایه پل بود از دیگر مشکلات تپه هایی بود که اطراف پل قرار داشته و ویت کنگها با استفاده از ان یک شبکه دفاعی غیر قابل نفوذ که از ۵ هنگ از نیروهای دفاع هوایی تشکیل شده بود که تلفیقی از توپهای سبک و سنگین همراه با سایت های موشکی بهره میبردند که اغلب سام ۲ بودند و سرکوب پدافند سخت ترین بخش عملیات محسوب میشد ، البته نیروهای سرهنگ ریسنر از پشتیبانی نیروی دریایی هم برخوردار بودند و از همه اینها گذشته یک پایگاه هوایی هم در اطراف شهر تان هوا بود که محل استقرار میگ های ۱۷ بود
میگ ۱۷ اگر چه از نظر قابلیت پایین تر از اف -۱۰۰ های امریکایی بود ولی با این اوصاف از مانورپذیری و چالاکی خوبی برخوردار بود و میتوانست در دست یک خلبان متبحر خطرناک باشد
سرهنگ ریسنر عملیات را به سه بخش تقسیم نمود مرحله اول سرکوب پدافند منطقه بود که برعهده جنگنده های اف -۱۰۰ گذارده شد مرحله دوم عملیات اصلی و انهدام پل بود که برعهده اف -۱۰۵ ها قرار داده شد و در نهایت تعدادی اف -۱۰۰ هم وظیفه انجام ماموریت MIG Cap یا درگیری با میگ ها را داشتند
تعداد 79 فروند جنگنده از نیروی هوایی در نظر گرفته شد که شامل 46 فروند اف -۱۰۵ برای حمله و انهدام پل به علاوه 35 فروند اف -۱۰۰ که 21 فروند جهت سرکوب پدافند و‌14 فروند هم درگیری با میگ های پایگاه تان هوا و در نهایت دو فروند RF-101 هم برای بررسی میزان انهدام پل
عملیات در سوم آوریل و با رمز الفا -9 آغاز میشد…..

شروع حمله به هامرنگ

برای پشتیبانی از ۷۹ جنگنده عملیاتی 10 فروند کی سی ۱۳۵ در نظر گرفته شد که در نزدیکی محل عملیات به جنگنده هایی که نیاز به سوخت داشتند پشتیبانی میرساند

تمامی جنگنده ها از دو پایگاه در تایلند و یک پایگاه در ویتنام جنوبی پرواز میکردند علاوه بر این ناو هواپیمابر اوراسکانی هم در این ماموریت حضور داشت و جنگنده های این ناو هم جهت کمک به جنگنده های نیروی هوایی وارد عملیات میشدند ، البته فرمانده میدانی کل عملیات سرهنگ ریسنر بود . تمامی جنگنده های حاضر در این عملیات تحت فرمان وی بودند چه نیروی دریایی و چه هوایی
سرهنگ ریسنر خود خلبانی یک فروند اف -۱۰۵ را برعهده داشت و جزو یگان مهاجم به پل بود

پایگاه اف -۱۰۰ ها در ویتنام جنوبی بود و بقیه جنگنده ها از دو پایگاه تورات و تاخلی تایلند پرواز میکرد ند

اف100 دی

شروع عملیات آلفا ۹

ابتدا چهار فروند اف -۱۰۵ از پایگاه تورات تایلند برخاستند این ۴ جنگنده پس از رسیدن به لائوس سوختگیری کرده و به پرواز خود ادامه دادند، این جنگنده ها در واقع وظیفه بسیار خطرناکی داشتند و در نقش طعمه ظاهر شدند این جنگنده ها در آسمان دلتای مکونگ سوختگیری کرده و بسوی پل تان هوا به پرواز خود ادامه دادند هواپیماهای اف -۱۰۵ در ارتفاع متوسط پرواز میکردند ولی پس از رسیدن به نزدیکی تان هوا اقدام به افزودن به ارتفاع خود نمودند امنیت آنها در گرو سرعت عمل و دقت اف -۱۰۰ ها بود اگر خلبانان اف -۱۰۰ از برنامه عملیات تخطی میکردند آنگاه هزینه آن را اف -۱۰۵ های طعمه پرداخت میکردند آنهم با جان خود. همزمان جنگنده های اف -۱۰۰ در ارتفاعات پایین در حال پرواز بودند و زیر افق دید رادار یگان پدافند ویتنامیها آماده روشن شدن رادار رهگیرها بودند تا وارد عمل شوند رادارهای پدافند تنها اف -۱۰۵ ها را در دید خود داشت با روشن شدن سامانه های موشکی سام ۲ حالا نوبت اف -۱۰۰ ها بود و شروع به سرکوب پدافند کردند پس از لحظاتی امریکایی ها اولین تلفات عملیات را دادند ستوان جرج اسمیت خلبان یک فروند اف -۱۰۰ پس از انهدام یک سایت موشکی سام -۲ قصد خروج از محدوده عملیات و چرخش را داشت که هدف اصابت گلوله های توپ ضدهوایی قرار گرفت و لحظاتی بعد جنگنده متلاشی شد
پس از مساعد شدن زمینه، اف -۱۰۵ ها وارد عمل شدند و همزمان جنگنده های اف -۱۰۰ پشتیبانی کننده با افزایش ارتفاع اقدام به پرواز کرده و آماده واکنش به جنگنده های ویتنامی شدند زیرا دیگر باید سر وکله رهگیرهای ویتنامی که اغلب میگ -۱۵ و میگ -۱۷ بودند پیدا میشد
دسته اول از بمب افکن ها تحت فرمان سروان بیل مایرهوت حمله خود را آغاز نمود

در این حمله برای اولین بار از مهمات هدایت شونده استفاده شده بود و هر جنگنده دو فروند موشک بولپاپ که نسل اول موشکهای هوا به زمین بود که از سیستم هدایت رادیویی بهره میبرد با خود حمل میکرد این موشک توسط یک دسته جو استیک در درون کابین هدایت میشد واز یک کلاهک ۱۱۰ کیلوگرمی بهره میبرد پس از شلیک موشک خلبان توسط دسته هدایت انرا کنترل میکرد تمامی موشک های دسته اول به هدف اصابت کرد دسته دوم را سرهنگ ریسنر هدایت میکرد انها اماده بودند تا نتیجه حمله گروه اول مشخص شود پس از فرونشستن دود حمله دسته اول، اصلا ضربه آنچنانی بر پل وارد نکرده بود بنابراین دسته دوم آماده و‌ارتفاع خود را کاهش دادند و‌شروع به پرتاب بمب های ۳۴۰ کیلویی بر روی پل کردند که در همین حین سرهنگ ریسنر که مهمات خود را تخلیه کرده بود در حال خروج از آسمان هدف بود که هشدار دهنده ها شروع به اعلام خطر نموده و دود کابین خلبان را پر کرد بلافاصله دسته سوم تحت فرماندهی کاریل اسمیت هریس بمب های خود را رها کردند در کل ۳۲ موشک و ۱۲۰۰ بمب بر سر پل فرود امد ولی خسارت قابل توجهی به پل نخورده بود، دو فروند آر اف -۱۰۱ جهت تصویر برداری و برآورد خسارات وارده در حال تصویر برداری بودند که بیکباره دود سیاهی از یکی از انها بلند شد تا سومین هواپیمایی باشد که هدف قرار گرفت

ورود رهگیرهای ویتنامی

رهگیرهای میگ ویتنام جهت مقابله از دو پایگاه تان هوا و نویبای به پرواز درآمدند. ۶ فروند میگ از پایگاه تان هوا به پرواز درامدند ، به میگ ها دستور داده شد از آسمان شهر تان هوا دفاع کنند و در صورت نزدیک شدن جنگنده هابا انها درگیرشوند
۴ فروند میگ پایگاه نوبیا هم دست به یک استراتژی زدند قرار شد دو فروند نقش طعمه را ایفا کنند و جنگنده های امریکایی را بدنبال خود بکشند تا میگ های دیگر انها را شکار کنند به همین دلیل میگ ها از هم جدا شدندو دو به دو شدند لیدر دسته و یک فروند از میگ ها از دسته جدا شده و دو فروند میگ بعنوان طعمه بسمت انبوه جنگنده های امریکایی حرکت کردند ، مسئله این بود که چیزی را که میگ ها نمیدانستند شرکت همزمان ، جنگنده های رهگیر ناو هواپیمابر اوراسکانی در عملیات بود

در همان زمان شکاری رهگیرهای نیروی دریایی در حال ورود به اسمان منطقه بودند بیش از ۸ فروند اف ۸ وارد اسمان منطقه ای شدند که میگ ها حضور داشتند. فرمانده دسته میگ ها

دریافت که پرواز در ان منطقه بشدت خطرناک است و قادر به ادامه استراتژی خود نیستند لذا مجبور به رها کردن دو جنگنده خودی که نقش طعمه را بازی میکردند شدند ، تا انها واقعا هم تبدیل به طعمه ای برای جنگنده های امریکایی شوند و با شکار آنها اولین پیروزی هوایی برای اف -۱۰۰ ها رقم بخورد دو جنگنده میگ زمانی از ورود اف -۸ ها و لغو ماموریت مطلع شدند که خود را به جنگنده های امریکایی نشان داده بودند و توجه انها را جلب کرده بودند و هیچ راهی برای فرار نداشتند ، و اگر هم قصد فرار داشتند به دسته اف -۸ های نیروی دریایی برخورد میکردند از جلو راه انها را اف -۱۰۰ ها بسته بودند و از عقب اف -۸ ها لذا در نهایت تصمیم به نبرد با جنگنده های امریکایی گرفتند ولی نبردی نابرابر چون میگ -۱۷ بهیچوجه با اف – ۱۰۰ قابل قیاس نبود این جنگنده اندکی از اف -۸۶ سرتر بود علاوه بر این خلبانان امریکایی بسیار کارازموده بودندو بهیچوجه خلبانان ویتنامی با انها قابل قیاس نبودند و هر دو میگ‌بسرعت رهگیری و هدف قرار گرفتند
ولی جنگنده لیدر ویتنامی در راه برگشت متوجه یک اف -۸ امریکایی شد لذا سریعا شیرجه زده وجنگنده امریکایی را به رگبار بست و جنگنده امریکایی را که اتش از ان زبانه کشید را مشاهده کرد، به همین دلیل سرنگونی یک جنگنده امریکایی را گزارش کرد ولی پس از بازگشت جنگنده های امریکایی نیروی دریایی اعلام کرد که تمامی جنگنده های این واحد بازگشته اند
در واقع هر دو طرف درست میگفتند جنگنده امریکایی اگرچه مورد هدف قرار گرفت ولی موفق شد خود را به پایگاه برساند ولی جنگنده انقدر صدمه دیده بود که از رده خارج شده بود

سرهنگ ریسنر هم اگرچه بشدت جنگنده اش دچار صدمه شده بود ولی انرا به پایگاه رساند این عملیات علیرغم تمامی فشار واسترسی که به نیروهای عمل کننده وارد کرد و دو جنگنده امریکایی هم هزینه این حمله شد ولی تنها برای چند ساعت رفت و امد بر روی پل متوقف شد و بیشتر بخش جاده ایی پل دچار صدمه شد و بخش ریلی همچنان فعال بود تا ایالات متحده نقشه جدیدی برای حمله به پل طراحی کند تلفات ویتنام هم دو جنگنده میگ و تعدادی از سایت های سام -۲ و چند توپ ضدهدایی بود که در عملیات سرکوب پدافند نابود شدند

سروان بیل مایرهوت پس از بازگشت در توصیف اصابت موشک ها به پل گفت اصابت موشکهای ما مانند شلیک یک ساچمه کوچک و اصابت ان به زره تانک شرمن است ما بارها و بارها هم موفق به حمله به پل شویم من یقین دارم حتی به اندازه امروز هم نخواهیم توانست به پل صدمه بزنیم

میزان مهماتی که انروز جنگنده های شرکت کننده در عملیات حمل و پرتاب کردند به اندازه مهماتی بود که بی -۱۷ های امریکایی بر روی شهر برلین در المان پرتاب کردند ……

سنگین ترین لود اف105 دی شامل 16 بمب ام117 بود. این بمب ها بعدها با مارک 82 تعویض شد

توان دفاعی ویت کنگها

در آنزمان ( سال ۱۹۶۵) توان دفاعی ویتنامیها متکی بر یگانهای پدافندی زمین پایه بود که از شوروی دریافت کرده بودند
جنگ کره و ویتنام از نظر جبهه بندی کشورهای درگیر شرایط بسیار پیچیده و عجیبی داشتند در این جنگ اتحاد شوروی هرگونه مداخله میدانی خود را رد میکرد ولی هم در جنگ کره و هم در جنگ ویتنام نیروهای ارتش شوروی حضور گسترده ای داشته و اسرای بسیاری هم خصوصا دریین خلبانها داشتند

بهرحال در آنزمان ویتنام یگان پدافند زمین پایه بسیار قدرتمند و مدرنی داشت که تشکیل شده بود از آخرین دستاوردها و تجهیزات ساخت اتحاد شوروی شامل سایت های موشکی زمین به هوا که توسط هزاران توپ در کالیبرهای متفاوت از ۱۴/۵ میلیمتری ،۲۳ میلیمتری ، ۴۰ میلیمتری و حتی بیشتر پشتیبانی میشد ، اغلب سایت های موشکی توسط خدمه و متخصصان روسی و چینی کاربری و عملیاتی میشد و به همین

دلیل بخوبی از تمام ظرفیت ان بهره گرفته میشد

بخش اعظمی از دفاع هوایی توپخانه ای ویتنام را مسلسل های ۱۴/۵ میلیمتری چهار لوله ای تشکیل میداد که نسخه چهار لوله دفاع هوایی مسلسل ۱۴/۵ ولادیمیر بود که به همراه نسخه دفاع هوایی دوشکا که یک سلاح نیمه سنگین ۱۲/۷ میلیمتری بود بسیار سلاح ایده الی برای مقابله با اهداف ار تفاع پایین بودند
این دو سلاح سبک بودند ، از نواخت تیر بسیار بالایی برخوردار بودند و براحتی جابجا میشدند و بسیار ارزانقیمت بوده و به وفور در دسترس بود
از طرفی بر روی خودروهای وانت نصب و به یک سلاح متحرک تبدیل میشد و بر علیه اهداف زمینی هم کاربرد داشت اغلب بالگردها و جنگنده های امریکایی که در ارتفاع پایین هدف قرار گرفتند به آتش این دو سلاح به زیر کشیده شدند

این یگان توسط یک نیروی هوایی که مجهز به هواگردهای ساخت شوروی و همچنین نسخه های چینی ان بود پشتیبانی میشد که اگرچه در قیاس با نیروی هوایی امریکااز نظر کمیت ، کیفیت و آموزش بهیچوجه قابل قیاس نبود ولی ویژگی برجسته آن اراده و انگیزه بسیار بالای خلبانان ان بود که بخاطر عرق ملی و دفاع از وطن خود از انگیزه و روحیه بسیار بالایی برخوردار بودند

ویتنام در انزمان در پایگاههای شکاری خود مجهز به میگ های 17PF بود که ورژن شکاری رهگیر میگ ۱۷ بود که نخستین پرواز خود را در سال ۱۹۵۱ انجام داده بود این جنگنده مانند میگ های شوروی نقره ای رنگ شبود و فاقد هرگونه موشکی بود و تنها دارای توپهای ۲۳ میلیمتری بود
این جنگنده را باید نسخه ارتقا یافته میگ -۱۵ دانست ، شوروی برای اولین بار در این جنگنده از رادار استفاده کرده بود و بدلیل عدم در اختیار داشتن فن اوری کافی برای ساخت و توسعه رادار مناسب و تجهیز این جنگنده به ان ، پس از بدست اوردن لاشه جنگنده اف -۸۶ نسخه ای از رادار این جنگنده را تقریبا سالم به چنگ آورد و اقدام به توسعه نسخه ای از این رادار به روش مهندسی معکوس و نصب ان بر روی میگ -۱۷ نمود ( جالب اینکه شوروی برای تولید میگ -۱۵ نیز مشکل پیشرانه و عدم در اختیار داشتن موتور مناسب را داشت که با وارد کردن موتور ساخت رولز رویس از بریتانیا و ساخت نسخه ای از ان به روش مهندسی معکوس قادر به تولید میگ‌-۱۵ شد این درحالی بود که هزاران متخصص و مهندس المانی را هم در خلال اشغال برلین به اسارت گرفته و از تخصص انها نیز بهره برداری میکردند تا پاسخ اینکه چرا شوروی در بخش نظامی چنین پیشرفت کرده بود و در سایر بخش ها خیر داده شود ) میگ های ۱۷ پی اف از موتور ارتقا یافته و مجهز به پس سوز بهره میبردند در ان زمان این جنگنده پیشرفته ترین رهگیر ویتنامیها بود که البته در اوایل خلبان اغلب انها چینی ها بودند ولی به مرور در چین و شوروی خلبانان ویتنامی هم اموزش دیده و خود وارد خدمت میشدند
در مقابل ایالات متحده از دو جنگنده اف -۸ در نیروی دریایی و اف -۱۰۰ در نیروی هوایی بعنوان رهگیر اصلی بهره میبرد البته نسخه های دیگری نیز در خدمت بودند ولی شکاری های اصلی در نیروی دریایی و هوایی امریکا این دو نوع شکاری بودند که اف -۸ اگر چه یک شکاری روز پرواز بود ولی در حالت شیرجه به نزدیک دو برابر سرعت صوت نیز دست میافت و هر دو شکاری امریکایی به موشک هوا به هوای ساید وایندر مسلح بودند و امریکایی ها حتی در حال توسعه موشک های هدایت راداری بودند

حمله الفا-۹ به پل تان هوا چند پیام واضح داشت اول اینکه دفاع هوایی ویتنام خیلی دسته و پابسته نبود و حتی نیروی هوایی انها نیز میتوانست بخوبی امریکاییها را به چالش بکشد و از سوی دیگر نیروی هوایی ایالات متحده نیز دریافت برای انهدام هامرانگ باید استراتژی موثرتری طراحی کند اینگونه بود که ۳ روز بعد از حمله اول امریکاییها دست به کار شده برای طراحی یورش دیگری ……

عملیات ماه کارولینا

پس ازناکام ماندن عملیات الفا-۹ نیروی هوایی ایالات متحده به بررسی دلایل عدم موفقیت عملیات الفا پرداخت ، این عملیات با در اختیار داشتن اصل غافلگیری کامل شروع شد و یگان های عمل کننده بدقت تمامی وظایف خود را بصورت کامل انجام دادند ولی عملیات کاملا ناموفق بودو تنها مشکلی که باعث عدم موفقیت عملیات شد عدم در اختیار داشتن مهمات مناسب بود

کلاهک انفجاری موشکهای بولپاب تنها ۱۱۰ کیلوگرم بود و در عملیات پیشین اصابت ۳۲ موشک بولپاپ حتی موفق به خراش انداخت به پل نشده بود
دیگر مهمات در خدمت نیروی هوایی بمب های سقوط آزاد بودند که اولا از دقت بسیار کمی برخوردار بودند و برای چنین عملیات حساسی بهیچوجه مناسب نبودند و از ان گذشته توان انهدام پل را نداشتند

بسرعت حمله دیگری برنامه ریزی شد که توسط جنگنده های اف -۱۰۵ انجام میپذیرفت از این رو جنگنده ها مسلح به بمب های ۷۵۰ کیلوگرمی شدند ۱۵ فروند جنگنده اف -۱۰۵ تحت اسکورت جنگنده های اف -۱۰۰ بسمت پل پرواز کردند ولی ویتنامیها موفق شدند از این حمله اگاه شوند و دقایقی قبل از رسیدن گروه مهاجم میگ های پایگاه تان هوا و دو پایگاه دیگر به پرواز درامده حضور این جنگنده ها انسجام گروه عملیاتی را به هم ریخته و باعث شد حمله طبق برنامه انجام نشود در این عملیات اگرچه تمامی بمب ها پرتاب شدند ولی بخاطر تحت فشار قرار گرفتن جنگنده ها اغلب بمب ها خطا رفتند و ان تعداد محدود هم که به پل اصابت کرد خیلی به پل خسارت وارد نکرد و این حمله هم ناکام ماند

دیگر نیروی هوایی در مقابل این هدف کاملا منفعل شده بود و برای اولین بار قادر به انجام ان نبودند ، مسئله این بود که مهمات فعلی بهیچوجه قابلیت از کار انداختن پل را نداشتند و اصلا مناسب چنین هدف مهمی هم نبودند زیرا انچنان دقت نداشتند که بتوان برای چنین هدف راهبردی به ان اتکا کرد
و سوای از ان مشکل بزرگتر این بود که اگر هم مواد منفجره بمب ها را خیلی اضافه میکردند جنگنده ها توان حمل ان را نداشتند
از این گذشته هم از پل شدیدا دفاع و حمایت میشد و دفاع هوایی قدرتمند موشکی که از پشتیبانی دو تا سه پایگاه هوایی برخوردار بود اجازه نزدیک شدن هواپیماهای بمب افکن و کند پرواز را هم نمیداد و از طرف دیگر دهلیز جنگ افزاری بمب افکن ها هم برای حمل بمب های استاندارد در خدمت ارتش ایالات متحده طراحی شده بود و یک بمب غول پیکر برای نصب در دهلیز بمب افکن های بی -۲۹ اصلا مناسب نبود

با تمامی این مشکلات اما عملیات باید هرچه زودتر انجام میگرفت زیرا این پل تاثیر بسیار زیادی بر توان رزمی ویت کنگها داشت لذا پنتاگون فشار خیلی زیادی بر روی نیروی هوایی برای انهدام ان بود

بهرحال تا ماهها بعد از عملیات الفا -۹ تمامی طرحها و استراتژی ها دچار ایراد بود و هر استراتژی در نهایت دارای اشکالاتی بود و قابلیت اجرایی نداشت و دو عملیات هوایی انجام گرفته هم اگرچه تقریباموفق بودند ولی هر بار تنها کمتر از ساعاتی موفق به غیر فعال کردن پل میشدند

تنها راه حل پرتاب چند بمب بسیار سنگین و قدرتمند بود که انهم دارای اشکالاتی بود
اولا چنین بمبی که سقوط ازاد پرتاب میشد اگر از ارتفاع بالا پرتاب میشد احتمال بسیار ضعیفی داشت اصابت کند و اگر از ارتفاع پایین پرتاب میکردند هواگرد ان هدف قرار میگرفت ولی هیچ راه حل دیگری وجود نداشت و باید روی این طرح تمرکز میکردند تا ان را عملیاتی کنند
بلافاصله جلساتی با حضور نماینده نیروی هوایی با پیمانکاران ساخت تسلیحات و مهمات ارتش برگزار و درنهایت یک طرح مفهومی به نیروی هوایی ارائه شد که این طرح شامل مین بسیار غول پیکر الکترو مغناطیسی بود و در صورت عملیاتی کردن نیازی به نزدیک شدن هواگرد حامل به پل و ورود به محدوده پدافندی ان نبود و هواگرد حامل ، مین را در اب رها میکرد و جریان اب رودخانه مین را با خود بسمت پل می اورد و مین از یک حسگر مجاورتی برخوردار بود و زمانی که به زیر پل میرسید منهدم میشد
این طرح ظاهرابسیارایده ال و عملیاتی بود و درصد موفقیت ان بسیار بالا ارزیابی میشد

در ماه مه ۱۹۶۶ نیروی هوایی خود را اماده یک حمله موثر برعلیه هامرنگ میکرد دستور تولید ۵ ، مین غول پیکر مغناطیسی داده شد
حمل چنین مهمات غول پیکر و سنگینی برای هیچکدام از جنگنده های موجود در نیروی هوایی امکانپذیر نبود تنها هواپیمایی که قادر به حمل این بمب مغناطیسی بود سی -۱۳۰ هرکولس بود که یک هواپیمای ترابری بحساب می امد
برای انجام این عملیات تعداد ۵ فروند هواپیمای سی -۱۳۰ در نظر گرفته شد
هرکدام از این هواپیماها مسلح به یک مین الکترو مغناطیسی غول پیکر شده وجهت احتیاط قرار بر این شد که عملیات در شب انجام گیرد زیرا وجود چند پایگاه هوایی در نزدیک محل پرتاب پرواز یک کاروان از هواپیماهای کند پرواز ترابری در عمق اسمان ویتنام را کاری بسیار خطرناک میکرد و اگرچه انها بیرون از محدوده پدافندی ماموریت خود را انجام میدادند ولی خطر رهگیرها کماکان وجود داشت شب سی ۱۳۰ ها در پناه اسکورت رهگیرها وارد حریم پل شده و مین ها را پرتاب کردند پس از ساعتی نزدیک صبح هواپیماهای شناسایی برای ارزیابی خسارات به پل شروع به عکسبرداری کردند ولی هیچ اسیب جدی به پل وارد نشده بود
چیزی را که نیروی هوایی نمیدانست این بود که درواقع مین ها همگی عمل نمودن اند ولی تاثیری نداشته اند و ندانستن این مسئله باعث رقم خوردن یک فاجعه به تمام معنا شد زیرا ……

در عملیات ماه کارولینا یک اشتباه فاحش از سوی امریکایی هاانجام گرفت که در نهایت به فاجعه بزرگی ختم شد و اگر چه باعث تلفات جانی و مالی فراوانی شد ولی درس بزرگی به نیروی هوایی ایالات متحده داد که در جنگ عراق از تجارب ان استفده فراوانی کند

چهار خلبان برتر ویتنام شمالی ..از راست به چپ با شش، هفت،دو و پنچ پیروزی هوایی با میگ17 و 21(برخی از انها بعدها با میگ21 نیز پرواز کردند)

یورش بزرگ

جالب این بود که پل تان هوا دیگر ارام ارام از یک هدف مهم و راهبردی تبدیل به یک عملیات حیثیتی برای نیروی دریایی و خصوصا نیروی هوایی ارتش ایالات متحده شده بود و هر دو یگان تمام توان خود را معطوف انهدام پل نموده بودند و عملیاتها یکی پس از دیگری ناموفق تمام میشد البته اینکه میگوییم ناموفق در واقع واژه مناسبی نیست چون تمامی مهمات هواگردها به پل اصابت میکرد ولی صدمه ای به پل نمیخورد و به شکل بسیار عجیبی گویا پل خراب شدنی نبود
در این عملیات ها معمولا دسته بمب افکن ها پرتعداد بودند و میزان بسیار زیادی مهمات روی پل اصابت میکرد ولی استحکام پل فراتر از قدرت مهمات هواگردها بود
در مقابل ویت کنگها هم که به اهمیت پل اشراف داشته و متوجه تمرکز نیروهای امریکایی برای انهدام پل شدن بودند بر توان دفاعی خود اضافه کرده و روز به روز حمله به پل سخت و سخت تر میشد چرا ؟
از یک سو دفاع هوایی ویتنامیها در طول این عملیاتهای پیاپی به ضعف هاو روزنه های دفاعی خود اشراف پیدا میکرد و بسرعت انرا پوشش میداد و هر روز این پدافند کامل تر و محکم تر میشد و کاربران تجهیزات پدافندی هم خبره تر و کارازموده تر میشدند
از سوی دیگر تاکتیکهای نیروی هوایی و دریایی امریکا برای مدافعین لو میرفت و انها بار دیگر قادر به نفوذ با ان استراتژی نبودند و این کار انها را سخت تر میکرد مانند عملیات مین ریزی که تنها یکبار موفق بود و بار دیگر به یک فاجعه منتهی شد
ولی نیروهای امریکایی در طی این مدت تقریبا انسجام ، نظم و منطق خود را از دست داده و حیثیتی شدن انهدام این پل سبب شده بود نیروهای امریکایی خود را به اب و اتش بزنند برای نابودی ان و این مسئله سبب حملات پیاپی و به فاصله کم شده بود که خود تبدیل به عاملی برای دادن تلفات بیشتر شده بود این موضوع تا انجا پیش رفت که برای مدتی پرزیدنت جانسون فرمانده وقت کل قوا دستور اکید در مورد متوقف کردن حملات به پل تان هوا را صادر کرد
در طول حملات امریکایی ها ، اولا ویتنامیها بر تعداد سایتهای موشکی سام -۲ اضافه کردند و این سایتها را با ارسال تعداد بیشتری توپهای دفاع هوایی خودکششی تقویت کردند و از طرفی پشتیبانی هوایی از حریم هوایی پل که پیشتر برعهده یک پایگاه یعنی پایگاه هوایی تان هوا بود حالا به ۳ پایگاه تان هوا ، و لوبینا بعنوان پایگاههای اصلی و پایگاه سایگون بعنوان پایگاه پشتیبانی کننده سپرده شده بود و از زمان حمله امریکایی ها دو پایگاه هوایی تان هوا و لوبینیا به نوبت موظف به گشت های هوایی تامینی بودند و بصورت دائم دو شکاری در اسمان حضور داشتند و در هر پایگاه ۴ فروند شکاری در حالت آلرت بودند و دو فروند هم اماده باش بودند که پس از اسکرامبل جنگنده های الرت اگر نیاز به جنگنده جدیدی بود بسرعت این دو جنگنده پرواز کنند

معمولا گشت های روزانه برعهده دسته میگ های -۱۵ ارتقا یافته ای بود که از نظر کارایی به میگ های ۱۷ نزدیک بودند و‌شب ها برعهده میگ های -۱۷ بود و صحبت هایی دال بر تحویل جنگنده های شکاری مافوق صوت جدیدی شده بود که احتمالا میگ -۱۹ بودند که بخوبی میتوانستند با اف -۱۰۰ های امریکایی مقابله کنند
هر چند که ایالات متحده هم در حال وارد کردن شکاری هایی مانند فانتوم به جنگ بود و دستکم حتی اگر میگ های ۱۹ هم وارد پایگاه میشدند بازهم این امریکایی ها بودند که از نظر تجهیزات برتری داشتند

عملیات گرانیت و آرگون و جولی گرین

۴ آوریل ۱۹۶۵ تایلند

در ۴ آوریل ۱۹۶۵ نیروی هوایی و دریایی امریکا دست به دو عملیات موازی بانام آرگون و گرانیت زدند در این عملیات نیروی هوایی از جنگنده های اف -۱۰۵ بعنوان بمب افکن تهاجمی بهره میبرد و اف -۱۰۰ های سوپر سابر بعنوان شکاری پوششی انجام وظیفه میکردند
این درحالی بود که نیروی هوایی دیت به اعزام شاه مهره تهاجمی خود که به تازگی وارد خدمت شده بود و در آنزمان مدرنترین بمب افکن تهاجمی تاکتیکی در جهان محسوب میشد زده بود یعنی ای -۶ اینترادر در کنار ای -۴ اسکای هاوک بعنوان جنگنده های تهاجمی و اف -۸ ها بعنوان شکاری پوششی به اتفاق دسته ای از ای -۱ های اسکای ریدر اعزام شدندای -۶ از قابلیت حمل مهمات فوق العاده ای برخوردار بود و بیش از ۶ تن مهمات حمل میکرد

در این عملیات اف -۱۰۵ ها و ای -۶ های اینترادر وظیفه یک حمله کوبنده و برق آسا را به پل برعهده داشتند که تعداد ۴۶ فروند اف -۱۰۵ به اتفاق ۴ فروند ای -۶ وظیفه حمله به پل را داشتند. نقش ای -۶ ها بیشتر پشتیبانی از اف – ۱۰۵ ها بود و بصورت همزمان جنگنده های ای -۴ اسکای هاوک و بخشی از اف -۱۰۰ ها وظیفه سرکوب پدافند را برعهده داشتند و مسلح به موشک های ضد رادار بودند. جنگنده های پوششی هم مسلح به موشک های ساید وایندر برای مقابله با شکاری های ویتنامی بودند دسته ای -۱ های اسکای ریدر به اتفاق بالگردهای HH-3 هم وظیفه امداد و نجات را برعهده داشتند

عملیات حمله به پل با نام گرانیت نامگذاری

بررسی دلایل پایان فاجعه بار عملیات ماه کارولینا و ایجاد ضمینه برای عملیات گرانیت

بهرصورت نیروهای امریکایی حدس میزدند پس از پرتاب مین ها و انفجار مین ها واکنش طبیعی ویت کنگها که تصور میکنند این انفجارها بر اثر حملات هوایی است اقدامات دفاعی و پرواز هواپیماهای رهگیر خود خواهدبود ، ویت کنگها که تصور میکنند انفجارها اثرات حمله هوایی امریکایی ها هست ، پس از انفجار مین ها اقدام به اعزام جنگنده های میگ -۱۷ خود خواهند کرد ، اگر چه در انزمان نیمه های شب بود و هوا تاریک بود لکن در میان جنگنده های رهگیر در خدمت ارتش ویتنام میگ های ۱۷ پی اف مجهز به رادار بودند و به همین دلیل از قابلیت پرواز شبانه و رهگیری جنگنده های جنگنده های مهاجم برخوردار بودند لذا صلاح را بر این دانستند که در حال حاضر هیچ هواگردی را به اطراف پل ارسال نکنند و ساعتی بعد از حمله که ابها از اسیاب افتاد اقدام به ارزیابی خسارات وارده کنند
لذا تا نزدیک صبح صبر کردند و نزدیک صبح هواپیماهای RF-101 ها جهت ارزیابی خسارات اعزام شدند ولی در کمال تعجب تصاویر اصلا خسارتی را نشان نمیداد و هر چه بررسی کردند چیز جدیدی دستگیر تیم نشد بلافاصله سرهنگ ریسنر علیرغم ریسک بالا و احتمال خطر زیاد دستور اعزام یک تیم شناسایی دیگر را در معیت هواپیماهای شکاری صادر کرد سرهنگ به این هم قناعت نکرد و خود نیز با یک فروند هواپیمای رهگیر هم بعنوان شکاری پوششی و هم اینکه از نزدیک محل اصابت را براورد کند
سرهنگ پس از عکسبرداری تیم شناسایی و خروج انها از منطقه خطر پدافندی در یک اقدام خطرناک با جنگنده بحالت شیرجه تا نزدیکترین فاصله به پل رفت ولی هیچ گونه اثار انهدام در پل مشاهده نکرد حتی بخش جاده ای پل که در عملیاتهای قبلی برای ساعتها غیر فعال بود در این عملیات صدمه ای ندیده بود ، به همبن دلیل پس از بررسی دوباره تصاویر به این نتیجه رسیده بودند که هیچکدام از مین ها عمل نکرده اند و باید از نو یک عملیات دیگر را سازماندهی کنند

بلافاصله تعدادی مین مغناطیسی دیگر تحویل و چند شب دیگر سی -۱۳۰ ها به پرواز درامدند قرار بر این شد که یک دسته فانتوم نیروی دریایی هم به موازات سی -۱۳۰ ها دست به یک عملیات ایذایی برای انحراف دفاع هوایی ویتنام بزنند

ولی این عملیات یک فاجعه به تمام معنا شد
ویتنامیها که پس از عملیات چند شب پیش شدیدا هوشیار شده بودند موفق به اطلاع از عملیات امریکایی ها شدند بلافاصه ۹ فروند میگ -۱۷ از دو پایگاه تان هوا و نوبیا اسکرامبل کردند
۴ فروند از میگ های پایگاه تان هوا مسول شکار سی ۱۳۰ ها شدند و یک دسته ۵ فروندی هم از جنگنده های پایگاه نوبیا در حالیکه توسط ۳ میگ پایگاه هوایی سایگون پشتیبانی میشدند اقدام به رهگیری فانتومها کردند در این عملیات فانتومهای امریکایی فاقد توپ دماغه بودند لذا پس از ورود میگ ها که جنگنده هایی سبک و چالاک که مسلح به ۳ توپ ۲۳ میلیمتری بودند براحتی شکار شدند این بزرگترین تلفات نیروهای امریکایی از زمان شروع به حمله به این پل بود تمامی خلبانان هواپیماهای ساقط شده کشته شدند و تنها چند روز بعد امریکایی ها فهمیدند که دست به چه حماقت بزرگی زده اند

چند روز بعد یک اسیر ویتنامی که نگهبان پل تان هوا بود اقرار کرد که چهار انفجار بسیار مهیب در ان شب در زیر پل اتفاق افتاد ولی تنها پایه اول که در ساحل رودخانه بود کمی آسیب دیده بود
در واقع اگرچه سرباز ویتنامی از ۴ انفجار خبر داد ولی تمامی ۵ عدد مین هاعمل کرده بودند منتها بدلیل وحشت و استرس سرباز و نزدیک بودن زمان دو انفجار سرباز ویتنامی انرا یک انفجار تصور کرده بود
امریکایی ها که دیدند آثاری از انهدام بر روی پل نیست تصور کردند که مین ها عمل نکرده اند ولی واقعیت این بود که بدلیل ارتفاع زیاد پل تا سطح اب و همچنین استحکام فوق العاده زیاد سازه پل موج انفجار موفق به تخریب و اسیب جدی به پل نشد تنها یک پایه تخریب شد که بدلیل اینکه در زیر پل و‌در ساحل رودخانه بود ، اولا در تصاویر هوایی پیدا نبود و ثانیا تنها چند ساعت بعد تعمییر گردید
از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ نیروی دریایی و هوایی ایالات متحده بارها و بارها بصورت مشترک یا بصورت اختصاصی این پل را مورد حمله قرار دادند و هر بار دهها و برخی موارد صدها تن مهمات بر سر این پل ریختند انواع مختلفی از نسخه های متفاوت جنگنده های ای -۳ ، ای -۴ ، ای -۶ ، اف -۴ و اف -۸ انواع مختلفی از سلاحههای هدایت شونده از جمله AGM-62 را بسوی این پل شلیک کردند ولی موفق به انهدام پل نشدند و تنها در خلال این حملات تعدادی از هواپیماهای جنگنده طرفین سرنگون شدند ………

اف8 ایی در ویتنام در حالی که در جایگاه موشک سایندوندر مسلح به راکت 127 م م زانی است. این یکی از ترکیبات تسلیحاتی اف8 در ویتنام بود

عملیات گرانیت تلاش همه جانبه مشترک ایالات متحده

عملیات حمله به پل با نام گرانیت نامگذاری شده بود، عملیات سرکوب پدافند عملیات آرگون نام داشت و امداد و نجات هم جولی گرین نامگذاری شده بود این عملیات از دو پایگاه زمینی در تایلند و یک پایگاه در و یتنام جنوبی و دو ناو هواپیمابر یو اس اس اوراسکانی از کلاس ناوهای اسکس و یو اس اس اینترپرایز که یک ناو هسته ای و گل سرسبد ناوگان نیروی دریایی بود که بتازگی وارد خدمت در نیروی دریایی شده بود و یک ناو سرفرماندهی و پرچمدار بود هدایت میشد

نیروهای مدافع پل پیش از شروع حمله از این عملیات اطلاع یافته و بسرعت ۸ فروند میگ -۱۷ پی اف از پایگاه تان هوا به اتفاق ۶ فروند میگ -۱۵ از پایگاه لوبینیا پرواز کردند قرار بر این بود ابتدا دفاع هوایی پل تا حد توان در مقابل مهاجمین دفاع کند و بعد بسرعت اتش بس نموده تا جنگنده ها وارد میدان شوند ۲۱ فروند اف -۱۰۰ بعنوان شکاری پوششی به اتفاق دو اسکادران اف -۸ وود از نیروی دریایی مسول پوشش و تامین امنیت بمب افکن ها بودند استراتژی ویتنامیها طعمه شدن میگ های -۱۵ و کشاندن جنگنده های امریکایی بسمت میگ -۱۷ ها بود ……

چگونگی لو رفتن عملیات گرانیت

یکی ازاشتباهات امریکا که البته پس از دادن هزینه هایی تجربه ای شد برای نبردهای دیگر استفاده از یک رویه مشخص در عملیاتهای خود که سبب باز شدن مشت این نیرو میشد
این اشکال در نبردهای کوتاه مدت بچشم نمی امد ولی در حمله به پل هامرنگ به دلیل طولانی شدن مدت عملیات و همچنین حملات مکرر و پیاپی باعث لو رفتن استراتژی حملات هوایی امریکایی ها شد بطوریکه در همین حمله به پل تان هوا امریکایی ها متوجه اشتباه خود شدند

رویه امریکایی ها به این گونه بود پیش از حمله چند فروند هواپیمای شناسایی وارد منطقه عملیات شده و پس از جمع اوری اطلاعات از اخرین جابجایی یگانهای پدافندی و سایر اطلاعات مورد نیاز نوبت به جنگنده ها میرسید که عملیات اصلی را برحسب آخرین براورد اطلاعاتی هواپیماهای شناسایی انجام دهند ولی پس از لو رفتن تاکتیک امریکایی ها ویتنامیها ( البته باید گفت مستشاران روس چون تمامی یگانهای پدافندی ویتنام تحت نظر و فرمان مستشاران روس قرار داشتند و تا حد زیادی جنگ بین نیروهای امریکا و شوروی بود ) از همین تاکتیک برعلیه خود امریکاییها بهره میگرفتند بطوریکه پس از پرواز هواپیماهای شناسایی میدانستند تا ساعتی دیگر حمله ای در راه است و به تمامی یگانها آماده باش داده میشد
واز سوی دیگر ابتدا هیچ تغییری در سایت های پدافندی ایجاد نمیکردند ولی پس از تصویر برداری هواپیماهای شناسایی در مدت باقیمانده دست به یک جابجایی گسترده در تجهیزات پدافندی خود میزدند
اما اینکه چگونه امریکاییها متوجه این حقه پدافندی شدند هم اینبار بر اساس یک اشتباه یگان های پدافندی مشخص شد و ان اینکه در همین عملیات گرانیت سروان چالز تیلور که خلبان هواپیمای RF-101 بود و بسیار انسان با هوش و نکته بینی بود متوجه یک مورد مشکوک شد
از زمانیکه آنها وارد آسمان تان هوا شدند آنچنان مقاومت جدی از پدافند پل ندیده بودند حتی زمانیکه برای دریافت تصاویری بر روی پل شیرجه رفت واکنش آنچنانی در مقابل خود مشاهده نکردند
سروان تیلور که لیدر اسکادران شناسایی بود پس از مراجعت به پایگاه در گزارش خود بصورت کامل به شرح این موضوع پرداخت و به فرمانده عملیات هشدار داد و متذکر شد از نظر وی این انفعال یگان های پدافندی پل تان هوا نه از ضعف آنها،بلکه به احتمال بسیار قوی یک استراتژی دفاعی است.در آن زمان فرمانده عملیات آنقدر سرش شلوغ بود و در جریان و تب عملیات بود که توجه آنچنانی به این گزارش بسیار مهم سروان تیلور نکرد و بهتر بگوییم اصلا انرا نخواند.حتی تیلور سعی کرد حضوری تذکر بدهد که با سردی با وی برخورد شد تا پس از عملیات متوجه اشتباه خود در عدم دقت به گزارش تیم شناسایی که اتفاقا از موارد مهم به حساب می امد شوند

بهرحال پس از رفتن هواپیماهای شناسایی ایالات متحده،تمامی سامانه های متحرک جابجا و سامانه های ثابت را نیز سعی میشد با توری های استتار پوشانده شوند تا کمتر جای استقرار انها لو رود
از سوی دیگر به پایگاههای تان هوا ، سایگون و لوبینیا دستور آماده باش داده شد.اینبار پایگاه هانوی هم در آماده باش برای دفاع از پل بود

انتظار مدافعین خیلی بطول نکشید و هواپیماهای امریکایی در حال نزدیک شدن به آسمان تان هوا بودند،

یکی از اشکالات جنگنده اف -۱۰۵ بالهای کوچک جنگنده بود که بارگذاری محموله روی بال را محدود میکرد از طرف دیگر اگرچه اف -۱۰۵ در واقع توان پرواز با سرعت دو برابر صوت را داشت ولی زمانیکه مهمات زیر بالهای جنگنده نصب میشد یک جنگنده مادون صوت بشمار میرفت و حتما بایدیک مرحله سوختگیری هوایی میکرد که سرعت عملیات را کند میکرد و از طرفی در حالت مسلح انقدر کم تحرک بود که اگر جنگنده های دشمن از هواپیماهای اسکورت میگذشتند انگاه با یک هدف دست و پابسته و در حدبمب افکن های غول پیکر مواجه بودند.پس از رسیدن به آسمان منطقه متوجه شدندکه جنگنده های نیروی دریایی که قرار بود همزمان با آنها برسند هنوز وارد منطقه نشده اند لذا ترجیح دادند دیگرمنتظر ورود انها نمانند زیرا حتی یک لحظه درنگ ممکن بود باعث پیش آمدن شرایط وخیمی شود ولی واقعیت چه بود ؟
ناو هواپیمابر یو اس اس اینترپرایز

در آنزمان اولین ناو هواپیمابر اتمی امریکا بود و سیستم بسیار پیچیده و پیشرفته ای بحساب می امد که اغلب خدمه برای استفاده از امکانات ان با مشکل مواجه میشدند آنروز هم به علت مبتدی بودن کاربر و اشتباه زدن کلید ها سیستم اتوماتیک ایمنی ناو عمل کرده بود و آسانسورهای ناو قفل شده بود لذا زمان بسیار زیادی را جهت انتقال جنگنده ها از آشیانه به عرشه پروازی از دست دادند.

ناو اوراسکانی هم که بخشی از عملیات بود ناچار شد تا پرواز ای -۶ ها که در ناو اینترپرایز بودند پرواز هواگردهای خود را به عقب بیندازد ولی درنهایت موفق به انتقال جنگنده ها شدند و همین تاخیر در نهایت چقدر در سرنوشت عملیات تاثیر گذار بود

پس از ورود جنگنده های نیروی هوایی گروهی از شکاری های اف -۱۰۰ در جهت فرودگاه تان هوا پرواز کردند تا هر جنگنده ای که از این پایگاه قصد ورود به منطقه را داشت رهگیری کنند دسته دیگری هم به سمت شمال رودخانه و دهانه ای که رودخانه وارد دریا میشود پرواز کردند زیرا جنگنده های پایگاه هانوی هم از این کریدور وارد میشدندو دسته دیگری هم بسمت جنوب رودخانه که مسیر پایگاه لوبینیا بود رفتند و در واقع تمامی منفذ ها را بستند
این استراتژی در زمانهای عادی بسیار عالی بود و براحتی آسمان منطقه مهار میشد ولی مسئله این بود که ویت کنگها کاملا از حمله امریکایی ها خبر داشتند به همین علت از بالای ابرها و با مخفی کردن خود در پوشش ابرها از جنگنده های لیدر گذشتند

در واقع ویتنامها خبر نداشتند که این بخشی از نیروهای امریکایی است و باید کمی دیگر حوصله کنند زیرا جنگنده های نیروی دریایی هم در راه بودند ۸ فروند میگ -۱۷ و ۶ فروند میگ ۱۵ در اسمان حضور داشتند و بیش از ده فروند نیز از دو سو در راه بودند جنگنده های میگ پس از ورود به میان شکاری ها با ۴۶ فروند اف ۱۰۵ که هیچ دفاعی نداشتند روبرو شدند که به دسته های ۴ فروندی تقسیم شده و قصد حمله داشتند دسته اول بمب های خود را پرتاب کرده بودند دسته دوم در شرف پرتاب بودند و دسته سوم دنبال آنها بود ناگهان یکی از اف -۱۰۰ میگ ها را دید و با رادیو اعلام کرد که اف-۱۰۵ ها از یکدیگرجدا شوند و اعلام خطر کرد ولی بدلیل شلوغی خط و ضعیف بودن و نامطلوب بودن فرکانس متوجه نشدند این درحالی بود که میگ ها از فرکانس عالی و حمایت و راهنمایی کنترلر های زمینی هم بهره میبردند میگ ها به سه دسته تقسیم شدند در این لحظه که اف ۱۰۰ ها قصد چرخش و کمک به بمب افکن ها را داشتند گروه اول جنگنده های کمکی ویتنام رسیده و بشدت درگیر شدند لیدر دسته اول میگ ها که تران هان نام داشت زمانی که دید دسته سوم بمب افکن ها در حال اماده شدن برای پرتاب بمب های خود هستند به وینگمن خود دستور داد.حمله

او را پوشش دهد و بسرعت بسمت دسته بمب افکن ها شیرجه زد و بسمت دسته اتش گشود یکی از اف -۱۰۵ ها آتش گرفت و بسمت خلیج تونکن سقوط کرد بدلیل اینکه هواپیما درحالت شیرجه قرار داشت و فاصله ان تا سطح فقط کمتر از ۱۰۰۰ متر بود دیگر خلبان قادر به هیچ کاری نشد و سرگرد فرانک بنت کشته شد
اما خلبان میگ هم که از خلبانان تازه آموزش دیده ویتنام بود دیگر توان و مهارت بازیابی جنگنده را در این وضعیت نداشت و تنها موفق به اجکت شد ولی بخاطر اقدام ناشیانه وی در اجکت چتر نجات هم باز نشد و وی دومین کشته این عملیات بود

میگ ها که احساس میکردند روز بسیار خوبی خواهند داشت هر کدام سعی کردند یک جنگنده امریکایی را هدف قرار دهند تا دستکم ۱۱ هواپیما را سرنگون کنند
ولی تنها موفق به یک شکار دیگر شدند که جنگنده سروان مگنون بود که تازه بمب های خود را رها و در حال اوج گرفتن بود وی پیام داد که سعی میکند هواپیما را برگرداند تقریبا موفق هم شده بود ولی درنزدیکیهای پایگاه هواپیما متلاشی شد و وی نیز کشته شد در همین موقع سومین اف -۱۰۵ خود را در تیرس وینگمن خلبان تران هان دید ولی دیگر دیر شده بود و میگ کاملا پشت سر اف -۱۰۵ افتاده بود و خلبان اف -۱۰۵ کاملا ناامید شده بود که بیکباره فکری به ذهنش امد و با تمام قوا ترمز هوایی جنگنده را گرفت در اخرین لحظه که میگ اتش کرد از جنگنده اف -۱۰۵ عبور کرد و حالا او جلوی اف -۱۰۵ بود که ناگهان از ان اتش بلند شد و اف -۱۰۵ که شگفت زده شده بود دید یک فروند اف -۸ از زیر انرا هدف قرار داده
بله در اخرین لحظه جنگنده ها نیروی دریایی رسیده و از قتل عام‌اف -۱۰۵ ها جلوگیری کرده و میگ ها یکی یکی ساقط میشدند آنروز علیرغم برتری های فراوان ولی میگ نتوانستند از تمامی این امتیازات استفاده کنند و در روزی که تصور میشد دستکم ۲۰ فروند تلفات از امریکایی ها بگیرند به علت مبتدی بودن خلبانهایشان میدان تبدیل به قتلگاه میگ ها شد از طرفی تمامی اف -۸ ها دارای ۴ توپ ۲۰ میلیمتری و موشک سایدوایندر بودند که بسیار تاثیر گذار بود …..

همانگونه که گفته شد نبردی را که ویتنامیها با برتری کامل شروع کردند بدلیل مبتدی و تازه کار بودن خلبانهای خود ابتکار عمل را از دست دادند ، خلبانان ویتنامی کاملا تحت پوشش و کنترل رادار زمینی بودند و افسر کنترل تمامی میدان عملیات را در دید خود داشت و لحظه به لحظه خلبانهای خودی را هدایت و هرگونه تغییری در ترکیب میدان جنگ را به انها اطلاع میدادند از طرف دیگر جنگنده های امریکایی دچار مشکلاتی درگیرندگی ضعیف رادیو بودند که باعث پارازیت واختشاش بر روی مکالمات شده بود واغلب پیامها برایشان نامفهوم بود و متوجه منظور ارسال کننده پیام نمیشدند

مورد دیگری که باعث شده بود برگ برنده ای برای میگ ها باشد اصل غافلگیر کردن امریکایی ها بود
جنگنده های امریکایی وقتی به اسمان منطقه ماموریت رسیدند به سرعت به سه دسته تقسیم شدند
یک دسته از اف -۱۰۵ ها با تعدادی از شکاری های اف -۱۰۰ مجبور شدندبرای سرکوب و مشغول کردن پدافند زمینی از دسته جدا شوند
این وظیفه درعملیات برای جنگنده های اسکای هاوک نیروی دریایی درنظر گرفته شده بود زیرا ای -۴ اسکای هاوک جنگنده های فوق العاده کوچک جثه و بسیار سبک و چالاک بودندو در عین حال توان استثنایی و شگفت اوری در حمل انواع مهمات تهاجمی داشتند میزان مهمات قابل حمل توسط این جنگنده نزدیک به۵ تن بود که برای جنگنده ای کوچک و تک موتوره چون اسکای هاوک رغم شگفت اوری بود ، ولی بعلت نامعلومی جنگنده های نیروی دریایی در منطقه ماموریت نبودندوانجام وظایف ان انها را بین جنگنده های موجود تقسیم کردند

جنگنده های نیروی هوایی شامل 46 فروند اف -۱۰۵ در نقش بمب افکن و 23 فروند جنگنده اف -۱۰۰ در نقش شکاری رهگیر بودند

پس از رسیدن به حریم هوایی پل به سه دسته تقسیم شدند ۵ فروند از جنگنده های اف ۱۰۰ به همراه 6 فروند از اف -۱۰۵ ها در غیاب ای -۴ های نیروی دریایی مجبور به انجام عملیات حمله به پدافند ویتنامیها شدند این ۵ فروند اف -۱۰۰ در واقع باید به پوشش بمب افکن ها میپرداختند و استراتژی به این شیوه بود که اف -۱۰۰ با پرواز در ارتفاع بالا پدافند را به خود مشغول کنند تا اف -۱۰۵ ها با استفاده از فضای ایجاد شده توسط انها با پرواز در ارتفاع پایین شروع به سرکوب پدافند ویتنامیها کنند

بقیه جنگنده ها طبق برنامه از پیش تعیین شده عمل میکردند یعنی 18 جنگنده اف -۱۰۰ به ۳ گروه تقسیم میشدند و هر گروه تشکیل دو اسکادران ۳ فروندی را میدادند که در صورت درگیری احتمالی اسکادران اول وارد درگیری میشد و اسکادران دوم انها را پوشش میداد

بمب افکن ها هم به گروه های ۴ فروندی تقسیم شده و به نوبت و پشت سر یکدیگر به پل حمله میکردند که به یکباره توسط ۱۲ فروند شکاری رهگیر میگ -۱۷ و میگ -۱۵ محاصره و غافلگیر شدند و از ان سو ورود 10 فروند میگ کمکی از پایگاه هانوی سبب درگیر شدن اف -۱۰۰ ها شد

و جالب اینکه تعداد شکاری های دو طرف در یک سطح بود با این تفصیل که ۵ فروند از اف ۱۰۰ ها جهت عملیات سرکوب پدافند از گروه جدا شده بودند

ولی مسئله بسیار مضحک این بود که در این عملیات یک اشتباه ناخواسته ملوانان ناو هواپیمابر اینترپرایز سبب جلوگیری از شکست عملیات انهم شکستی وحشتناک شد

موضوع از این قرار بود که بخش مربوط به نیروی دریایی از دو ناو یو اس اس اینتر پرایز که یک ناو هسته ای و بسیار پیشرفته که بتازگی به نیروی دریایی پیوسته بود و ناو یو اس اس اوراسکانی از کلاس ناوهای اسکس که در جنگ جهانی دوم ساخته شده بودند انجام میگرفت و ناو اینترپرایز ناو پرچمدار و سرفرماندهی بحساب می امد

مشکل این بود که تمامی خدمه اینترپرایز پیشتر در ناوهای کلاس اسکس و میدوی خدمت کرده بودند و برای پیوستن به ناو اینترپرایز تنها یک دوره فشرده اموزشی را طی کرده بودند و با توجه به فشار پنتاگون برای عملیاتی کردن ناو هواپیمابر اینترپرایز که یک ناو بسیار قدرتمند و باشکوه بود و قرار بود سمبل قدرت ایالات متحده باشد این دوره ها بسیار کوتاه برگزار شدند و این موضوع بسیار دردسر ساز شد حتی تا مدتها بعد هم که پرسنل در ناو خدمت میکردند نوار اشتباهات خدمه همچنان ادامه داشت و اغلب حتی باعث اختلال در کارکرد ناو میشد (جالب است بدانید که ناو یو اس اس اینترپرایز بزرگترین ناو هواپیمابری است که تا امروز ساخته شده همچنین پر افتخارترین شناور نیروی دریایی ایالات متحده هم بحساب می اید که در تمامی بحران ها و درگیری های بعد از جنگ جهانی دوم حضور داشته )
بهرحال صبح روز عملیات که خدمه مشغول انتقال جنگنده ها به عرشه ناو بودند اشتباه سهوی خدمه درزدن کلیدها باعث اختلال موقت در کارکرد اسانسورها شد در نتیجه سیستم ایمنی ناو بصورت اتوماتیک فعال و تمامی اسانسورها از کار افتاد واین در حالی بود که در همان زمان جنگنده های ناو اوراسکانی اماده پرواز بودند

از ان سو ویتنامیها با خواندن دست امریکاییها پس از پرواز شناسایی

اف -۱۰۱ های امریکایی میدانستند امریکاییها قصد عملیات دارند به همین دلیل چهار پایگاه عمده ویتنام شمالی یعنی پایگاه هوایی تان هوا ، پایگاه هوایی لوبینیا ، پایگاه هوایی هانوی و پایگاه هوایی سایگون به حالت اماده باش رفتند در واقع قصد ویتنامیها نشان دادن ضرب شصتی کاری به نیروهای دشمن بود ولی مسئله ای را که ویتنامیها نمیدانستند این بود که این عملیات یک کار مشترک بین نیروی دریایی و هوایی است

به همین دلیل پس از روئیت جنگنده های امریکایی که از مرز عبور کرده و در حال پرواز بسمت تان هوا بودند بلافاصله ۸ فروند میگ ۱۷ از پایگاه تان هوا و ۶ فروند میگ ۱۵ از پایگاه لوبینیا برخواستند

استراتژی طعمه شدن میگ های ۱۵ و کشاندن جنگنده های امریکایی برای شکار توسط میگهای ۱۷ بود ، ویتنام باتوجه به تعداد بالای هواگردهای امریکایی ۱۰ فروند میگ دیگراعزام کرد

شرایط ویتنامیها بسیار ایده ال بود،برای اولین بار تعداد شکاری رهگیرهای ویتنامی برتری عددی داشت علاوه بر برگهای برنده ای که پییشر گفتیم

(عزیزان در قسمت پیشین شرح عملیات را کامل روایت کردیم که چگونه ویتنامیها با افزایش ارتفاع و در پوشش ابرها توانستند از بالای سر اف – ۱۰۰ عبور کنند و به اف -۱۰۵ ها حمله کنند)

در این میان اما در لحظه ای که دیگر نیروی هوایی امریکا کاملا منفعل شده بود یکباره جنگنده های نیروی دریایی وارد منطقه شده و ورق برگشت جنگنده های اف -۸ وود نیروی دریایی دارای چهار توپ ۲۰ میلیمتری در بینی جنگنده بودند که برتری زیادی به انها میداد و علاوه بر ان دارای موشک سایدوایندر بودند
در این عملیات اگرچه پدافند ویتنامیها ضربه سنگینی خورد ولی امریکایی ها متوجه شدند کجای کارشان ایراد دارد که در ادامه به انهم میرسیم

پس از ورود شکاری های نیروی دریایی شکاری های میگ ویتنامی که بشدت غافلگیر شدند و در همان لحظه اول تعدادی تلفات هم دادند برای دقایقی سردر گم و دستپاچه شدند مسئله این بود که در میان جنگنده هایی که سرنگون شده بودند دو جنگنده متعلق به لیدر ویتنامی ها بودکه از قضا یکی از انهافرمانده میدانی عملیات بود و از طرفی شکار جنگنده وی شدیدا روحیه دیگر خلبانان را متزلزل کرد
خلبانان جوان و کم تجربه ویتنامی مانند گله گوسفندی که گرگ به ان زده انسجام خود را از دست داده وهرکدام به امید نجات جان خودبه یک سو میرفتند و همین موضوع بیشتر انها را اسیب پذیر کرده بود

از طرفی پس از ورود جنگنده های ویتنامی پدافند زمینی هم برای جلوگیری از شلیک بخودی کاملا متوقف شد و طبق برنامه ریزی با ورود جنگنده ها انها باید از پدافند زمینی مراقبت میکردند ولی در وضعیت فعلی انها هم در حال قربانی شدن بودند و تنها برگ برنده انها گیج شدن یگان سرکوب پدافند بود زیرا انها با توجه به اطلاعاتی که هواپیماهای ار اف ۱۰۱ ساعاتی پیش از حمله تهیه کرده بودند اقدام کردند ولی پس از مدتی در کمال شگفتی دریافتند هیچکدام از اطلاعات داده شده صحیح که نیست هیچ حتی گمراه کننده هستند و به نوعی انها را به بیراهه میکشاند به همین دلیل از نیمه عملیات کل این اطلاعات را کنار گذاشته وبه مشاهدات و دیده های خود اتکاکردند

در همین زمان خلبان تران هان که لیدر جنگنده های برخواسته از پایگاه هانوی بود و خلبانی با تجریه و ذاتا مدیر بود با نگاهی گذرا وضعیت میدانی را دید و ضمنا مطلع شد جنگنده های لیدر دیگر ویتنامی سرنگون شده اند لذا با رادیو ضمن معرفی خود اعلام کرد بدلیل اینکه ارشد خلبانان وی میباشد از همین لحظه فرماندهی میدان را برعهده میگیرد که فرماندهی نیرو هم بسرعت تایید نمود لذا ابتدا با دادن دستورات لازم موفق به جمع نمودن جنگنده ها که پراکنده شده بودند شد و پس از ان از خلبانان حاضر خواست اعلام حضور کنند بسرعت مشخص شد چند نفر از خلبانان باقی مانده و نفراتی که کشته شده اند چه کسانی و چند نفر هستند

تازه متوجه شد وضعیت از انی که فکر میکرد بسیار وخیم تر است تمامی هواپیماهایی که شکار شده بودند متعلق به افراد با تجربه بود و حالا باید گروهی خلبان تازه کار را که حتی برخی در شیرجه های تند توان هدایت و مهار جنگنده خود را نداشتند طوری هدایت کند که در مقابل خلبانان امریکایی که اغلب کهنه سربازان بسیار با تجربه و مسلط به جنگ افزار خود بودند از خود و یگان زمینی دفاع کنند
مسئله اسفناکتر اینکه خلبانان ویتنامی بصورت ذاتی از خلبانان نیروی دریایی امریکا میترسیدند و در مقابل انها اعتماد بنفس خود را از دست میدادند
طوری که انگار خلبانان نیروی دریایی امریکا از سیاره دیگری امده اند یا جنگنده انها یوفو و بشقاب پرنده است بخصوص که در این عملیات هم پس از ورود جنگنده های نیروی دریایی کاملا ورق برگشت و نبرد برده را واگذار کردند

بهرحال خلبان هان در جملات کوتاه و در چند لحظه به خلبانان ویتنام گفت از این لحظه است که فرصتی برای انها پیش امده که شرافتمندانه وسروان کلیکس دیگر داشت زیادی از منطقه درگیری فاصله میگرفت واین باعث میشد که از دید همکارانش خارج شود و شانس کمک انها را از دست بدهد‌انهم در وضعیتی که رادیو هم دچار پارازیت بود بارانی از گلوله دوباره باریدن گرفت و چند گلوله به بدنه هواپیمای وی اصابت کرد و مجبور شد باز شروع به انجام مانور های زیگزاگی کند هر سه میگ هم گویا تنها ماموریتشان شکار او بود زیرا مصرانه در تعقیب او بودند و بنوعی قصد گرفتن انتقام خون دوستانشان را از سروان کلیکس داشتند و حاضر به رها کردن او نبودند،دیگر کلیکس داشت ناامید میشد که در یک لحظه متوجه واقعیتی نگران کننده شد تا شانس وی عملا برای نجات به صفر برسد
برای چند لحظه طبق عادتی که داشت ، هر چند لحظه یکبار نگاهی گذرا به نمایشگرها میکرد نگاهی انداخت ولی متوجه اشکالی شد نمایشگر مخازن سوخت بصورت غیر طبیعی پایین امده بود و این دو دلیل داشت یا نمایشگر خراب بود و یا سوخت هواپیما کاهش یافته بود بخوبی میدانست وضعیت سوخت بسیار بیشتر از این میزان باید باشد و با یک حساب سرانگشتی متوجه واقعیتی وحشتناک شد هواپیما هدف قرار گرفته بود و مخزن سوخت در حال نشت بود گویا همه چیز دست به دست هم داده بود که او را نابود کنند در همین حین چند گلوله دیگر هم از کنار هواپیما گذشت ….

در برنامه ای که به خلبانها در ناو یو اس اس اوراسکانی داده شد ستوان جیمز تیلور و سروان تئو سالیوان ( کاپیتان ) که خلبان دوفروند اف -۸ بودند جنگنده های آزاد بودند این دو جنگنده مسول پوشش دیگر شکاری ها و بمب افکن های عملیاتی بودند و باید به جنگنده هایی که در خطر افتاده یا در دام میگ های ویتنام افتاده بودند کمک میکردند
هر دو جنگنده در بالای خلیج تونکین در حال پرواز بودند که میگ های دشمن از ان سمت جنگنده های خودی را غافلگیر نکنند که با صحنه عجیبی روبرو شدند یک جنگنده امریکایی توسط ۳ میگ بشکل بسیار خطرناکی تعقیب میشد و کاملا

وضعیت خیلی بدی بود

سرهنگ امت هیلز و سروان کیث کانلی قدری جلوتر از جنگنده دونالد کلیکس بودند و خود را اماده کرده بودند با توپ جنگنده های خود به جنگنده های میگ -۱۷ خلبان تران نگوین ویتنامی و وینگمن او که هر دو خود را طعمه کرده بودند حمله ور شوند و سروان کیلکس بخوبی میدانست انها زاویه دیدشان بگونه ای است که متوجه 3 میگ مهاجم ویتنامی نشده اند و وی نیز در اخرین لحظه انها را دید سروان کلیکس هرچقدر تلاش کرد با رادیو به انهاو خصوصا سروان کیس کانلی که همدوره و دوست صمیمیش بود اطلاع دهد موفق نشد زیرا تمامی فرکانس رادیو بدلیل نامعلومی دچار به هم ریختگی و اختشاش و پارازیت شده بود و تنها صدای مبهم و نامفهمومی از یکدیگر داشتند این اشکال خصوصا برای هواپیماهایی که وارد فضای بالای پل هامرنگ میشدند بشکلی شدیدتر بود از طرفی هر دو خلبان بر روی اهداف خود متمرکز شده بودند وبیشتر توجه انها بر روی دو میگ ویتنامی بود

لذا سروان کیلکس هیچ چاره ای نداشت جز اینکه یا بتنهایی انها را پوشش دهد که کاری بسیار خطرناک و دشواری بود که ریسک بسیار بالایی داشت یا بطور کل خود را از مهلکه بیرون بکشد

کیلکس اگر تغییر جهت میداد و خود را از جلوی میگ ها کنار میکشید احتمالا موفق به نجات جان خود میشد ولی در این صورت هیلز و کانلی را ، دست و پا بسته تقدیم میگ ها کرده بود که با توجه به زاویه حرکت میگ ها که دقیقا پشت سر دو جنگنده امریکایی می افتادند و در طرف دیگر سرهنگ هلیز و سروان کانلی هم انها را ندیده بودند لذا قطعا هر دو جنگنده ساقط میشدند ولی دستکم وی میتوانست جان خود را نجات دهد

راه دیگر میتوانست با یک چرخش سریع میگ ها را بسمت خود بکشد زیرا میگ ها چاره دیگری برایشان نمیماند و اگر او را رها میکردند وی پشت انها می افتاد و براحتی میتوانست انها را شکار کند و بعید بود که میگ ها اجازه چنین کاری را به او بدهند ولی در این صورت او جان دوستانش را نجات میداد ولی بقیمت از دست دادن جان خود و در واقع اگر او چنین کاری میکرد خود را قربانی دو همکارش کرده بود( عزیزان در چنین مواقعی انسانها نشان میدهند چقدر شجاعت دارند و چقدر اماده ایثار و فداکاری هستند اینکه ما بنشینیم در خانه امن خودمان و بگوییم فقط ما فرهنگ شهادت و ایثار داریم و دیگر ملت ها فقط به فکر جان خود هستند بسیار راحت است ، چیزی که تبدیل به یک فرهنگ برایمان شده برای یک کاسه غذای نذری و یا اینکه ته صف نانوایی نریم حق همه را زیر پا میگذاریم ولی در محافل و مجالس انچنان صحبت از ایثار میکنیم که اشک همه را در می اوریم ) مغز کلیکس فرصتی برای فکر کردن نداشت در چنین مواقعی ثانیه ها میتواند نتیجه جنگ را رقم بزند و معمولا خلبانها به حکم غریزه خود تصمیم میگیرند و کیلیکس حتی تردید هم نداشت که حاضر است جان خود را بدهد و دو دوست صمیمیش زنده بمانند وی اطمینان داشت که اگر انها هم الان در موقعیت او بودند بی تردید همین کار را میکردند ولی فقط کلیکس نگران این بود که خلبانان ویتنامی انقدر حرفه ای و هماهنگ با یکدیگر کار کنند که در صورت چرخش ناگهانی او ، بدون استرس و نگرانی از جان خودشان تبدیل به دو دسته شوند و یک دسته به تعقیب وی بیایند و دسته دوم بسمت سرهنگ هیلز و کیث بروند البته احتمال این سناریو ناچیز بود زیرا تنها اسکادران هایی قادر به چنین واکنش های شگفت آوری در یک لحظه و بدون هماهنگی بودند که دستکم سالها با یکدیگر عملیات کرده باشند و در واقع در چنین مواقعی یک تقسیم کار ، غریزی بینشان باشد که در این صورت هم هر سه با یکدیگر کشته میشدند و تفاوتی نداشت دستکم دیگر وی یک عمر قرار نبود عذاب وجدان مرگ عزیزترین دوستانش را با خود یدک بکشد البته خود او هم میدانست بعید است خلبانان ویتنامی که در شیرجه های تند قادر به کنترل جنگنده خود نبودند و اغلب مجبور به اجکت میشدند قادر به چنین حرکت حرفه ای باشند

با تمام وجود برای کشورشان بجنگند و در این صورت دو راه بیشتر پیش پایشان نخواهد بود یا با دست پر و بعنوان یک قهرمان ملی بازمیگردند و یا شرافتمندانه در راه دفاع از میهن خود کشته میشوند که بازهم تبدیل به یک قهرمان در اذهان شده ودر افسانه های آیندگان ماندگار خواهند شد که هر دو راه به سرانجام بسیار شیرینی ختم میگردد

این نطق آتشین خلبان تران هان تاثیر جادویی بر روی روحیه خلبانان جوان گذاشت و بشدت انها را تحریک کرد که در نتیجه ترس انها از بین رفته و جای خود را به نوعی شور و اشتیاق برای تبدیل به یک سوپر قهرمان حتی با مرگشان داد

صحبت های تران هان انچنان تاثیر گذار بود که فرماندهان و پرسنل زمینی را که در پایگاه بودند و در صفحه رادار و از طریق رادیو با انها در ارتباط بودند به گریه انداخت

بسرعت تران هان دستور داد جنگنده های باقیمانده به چهار دسته تقسیم شدند دسته اول تحت فرمان وی که باقیمانده جنگنده های میگ -۱۵ را تشکیل میداد که چهار فروند بودند دسته دوم را به وینگمن خود خلبان وام گیای سپرد
دسته سوم را به خلبان وله مینه هوان و فرماندهی دسته چهارم را به خلبان تران نگوین سپرد

وی از سه دسته خواست در سه جهت بسمت جنگنده های امریکایی برگشته و تا زمانیکه محاصره را بشکنندباید بجنگند و یکدیگر را پوشش دهند تا بتوانند راهی برای خارج شدن از محاصره امریکایی ها پیدا کنند

استراتژی خلبان هان این بود که جنگنده های موجود را از محاصره امریکایی ها خارج کند تا دستکم دفاع موشکی و پدافند هوایی اینگونه منفعل نشود و تا انزمان هم باید از انها مراقبت میکرد و‌این سخت ترین بخش کار بود که خود و گروهش برعهده گرفتند
ضمن اینکه اگر انها کمی دیگر در مقابل امریکایی ها مقاومت میکردند جنگنده های امریکایی ناچار به بازگشت بودند چون سوخت انها رو به اتمام میرفت و هدف هان دفاع سرسختانه بود

گروه تران نگوین بسمت شمال برگشتند گروه وام گیای در جنوب پل باقی ماندند
دسته خود هان هم مامور حفاظت از پدافند زمینی که حالا توسط امریکایی ها در حال قتل عام شدن بودند شد

وله مینه هوان هم بسمت دهانه خلیج تونکین که رودخانه وارد خلیج میشد پرواز کرد
از سوی دیگر فرماندهی اعلام کرد نیروهای کمکی در راه است لذا کمی دیگر مقاومت کنند کمک میرسد
دسته تران نگوین زودتر از همه وارد نبرد های تن به تن شد
تران نگوین به ۴ فروند جنگنده گروه پروازی خود دستور داد بسرعت ۳ فروند خود را پنهان کنند ویکی از میگ ها وی را پوشش دهد ، میگ ها بسرعت در پوشش ابرها خود را محو‌کردند انگاه خلبان تران نگوین و جنگنده پوششی اش بسمت یک دسته اف -۱۰۰ متعلق به گروه رهگیرها پرواز کرد

گروه شامل ۳ فروند اف -۱۰۰ به فرماندهی سرهنگ دوم امت هیز و شامل سروان کیث کانلی و سروان دونالد کلیکس بودند که متوجه میگ ها شدند
هر سه جنگنده مسلح به موشک های هوا به هوا بودند منتها در استفاده از سلاح خود تردید داشتند زیرا نگران بودند موشک ها اشتباها اف -۱۰۵ ها را هدف قرار دهد زیرا موشک های سایندوایندر در آنزمان نسل اول موشک های حرارتی بودند و موارد زیادی از خطای انها وجود داشت و حتی در مواردی گرمای افتاب باعث انحراف ان شده بود

ولی در همین لحظه لیدر دسته که فرصت را مناسب ارزیابی کرد اقدام به شلیک موشک خود کرد ولی از بخت بلند خلبان تران نگوین موشک جنگنده وی را پیدا نکرد و از بالای جنگنده به خطا رفت ولی در این لحظه که هر سه جنگنده امریکایی خود را اماده حمله به دو میگ ویتنامی کرده بودند ناگهان کیلیکس برای لحظه ای متوجه فریبی که خورده بودند شد و این زمانی بود که بیکباره از میان پوشش ابرها تعدادی میگ بیرون زده و بسمت انها خیز برداشته بودند جنگنده وی سنگین بود و دو تانک اضافه سوخت زیر بالهای خود داشت که تحرک او را کمتر هم کرده بودند …….

ساقط میکردند

و البته انتظاری هم نمیرفت که خلبانان تازه کار ویتنامی که حتی دوره کامل خلبانی را طی نکرده و تنها در حد پرواز و تسلط برجنگنده های خود دوره دیده بودند با بهترین و با کیفیت ترین خلبانان در دنیا وارد نبرد شوند و پیروز خارج شوند
انها همین میزان که قبول کرده بودند وارد این میدان شوند یک پیروزی بزرگ را بدست اورده بودند

جهت اطلاع شما عزیزان باید بگویم خلبانان امریکایی خصوصا خلبانان نیروی دریایی امریکا با کیفیت ترین و سطح بالا ترین دوره اموزش را طی و بیشترین ساعت پرواز سالانه را به نام خود ثبت میکنند و اغلب فضانوردان امریکا زمانی خلبان نیروی دریایی بوده اند

ما این نکته را بصورت واضح در جنگ کره در تقابل خلبانان ایالات متحده در برابر خلبانان شوروی که خلبانی میگ -۱۵ ها را برعهده داشتند میبینیم که در اغلب موارد این خلبانان امریکایی بودند که پیروز نبردهای تن به تن بودند در حالیکه هواگردها دقیقا در سطح قرار داشتند

بعقیده اینجانب تنها کشوری که از نظر قابلیت های فردی ، خلبانهای ان با ایالات متحده قابل قیاس و حتی میتوان گفت برتر هستند اسراییل است که حتی در شرایط مساوی براحتی قادر به شکست خلبانان امریکایی هستند

در نبرد هوایی شوروی با اسراییل در آسمان سینا کاملا این برتری را میتوان دید جاییکه ۶ جنگنده شوروی را سرنگون میکنند

در کل شجاعت خلبانان ویتنامی قابل تقدیر است و بواقع در نبرد ویتنام بخوبی امریکایی ها را به دردسر انداخته بودند هرچند که در کل قادر به جلوگیری از حملات امریکایی ها نبودند

لذا بسرعت بخاطر اینکه بتواند با 3 میگ مهاجم روبرو شود مخازن اضافه زیر بال خود را رها کرد که پس از جدا شدن مخازن عملا احساس چالاکی و سبکبال بودن به کلیکس دست داد و به ناگهان شروع به چرخش کرد و بخت با وی هم یار بود و پس از چرخش وی هر سه میگ ویتنامی هم که شدیدا احساس خطر نموده و میدانستند اگر جنگنده امریکایی چرخش کاملی انجام دهد دقیقا پشت انها قرار میگیرد بیکباره هرسه بسمت او منحرف شدند پس تا اینجا موفق به نجات جان دو همکار خود شده بود کلیکس در حین چرخش متوجه تفاوت چالاکی جنگنده خود با میگ ها شد دایره چرخش میگها بمراتب بسیار شعاع کمتری داشت نسبت به جنگنده وی و همین هم به ضرر او بود چون میگ ها در مسافت طی شده فاصله خود را با او کمتر کرده و اولین میگ شلیک کرد ولی هیچکدام از گلوله های ۲۳ م م توپ میگ به او اصابت نکرد ولی عبور انهارا از کنار جنگنده خود دید ( عزیزان در ان زمان چون تمامی مراحل بصورت چشمی انجام میگرفت لذا بخاطر بالا بردن دقت در خزانه یا خشاب توپ در بین هر دو یا سه گلوله زره شکاف یک گلوله رسام قرار میدادند و کاملا واضح مسیر حرکت گلوله ها را به خلبان نشان میداد ) حرکت کیلیکس از چشم سرهنگ هیلز پوشیده نماند و دقیقا متوجه شد کلیکس برای نجات انها دست به چه حماقتی زد و حالا در چه درسری افتاده بود و هر سه میگ وی را تبدیل به سیبل کرده بودند لذا در حالیکه وینگمن تران نگوین را در تیرس خود داشت ولی انرا رها کرد و بسمت‌ جناحی که سروان کلیکس حرکت کردند منحرف و بسرعت به همان سمت که بطرف خلیج تونکین میرفت حرکت کرد همزمان سروان کیس کانلی شلیک پر حجمی انجام داد و آتش از میگ خلبان تران نگوین بلند شد

اگرچه سروان کانلی مدعی شکار میگ شد ولی پنتاگون انرا رد کرد زیرا اگر چه میگ خلبان تران نگوین در حاشیه کناری رود هامرنگ به زمین افتاده بود و عدم اجکت خلبان نشان میداد خلبان کشته شده ولی پنتاگون انرا به اف ۸ های نیروی دریایی نسبت میداد احتمالا هر دو جنگنده همزمان بسمت ان اتش کردند و‌ هر دو هم مدعی بودند توسط او ساقط شده

کلیکس اگرچه خلبان بسیار کاراموزده و با تجربه ای بود ولی خودش هم میدانست در مقابل 3 میگ ۱۷ بسیار چالاک که برای نبردهای تن به تن طراحی شده اند شانس زیادی ندارد جنگنده وی اگرچه سرعت و قدرت بیشتری داشت ولی چالاکی کمتری داشت ، از ان گذشته انها در زاویه ای بسیار ایده ال قرار داشتند و تنها شانس و برگ برنده وی در این نبرد نابرابر تجربه کم خلبانان ویتنامی بود و کلیکس فقط به دو منظور داشت تمام سعی و تلاش خود را میکرد اول اینکه انها را از دو خلبان دیگر دور کند که در این مورد کاملا موفق شده بود و دوم به این امید که اشتباهی از خلبانان ویتنامی سر بزند ، در مقابل خلبانان ویتنامی دست وی را خوانده بودند و این از عملکرد انها مشخص بود زیرا فاصله خود را با جنگنده وی حفظ نموده بودند
تاکتیک امریکایی ها در چنین مواقعی کشاندن دشمن بدنبال خود بود و وقتی انها از حد معقول بیشتر نزدیک میشدند بیکباره سرعت هواپیما را میگرفتند درنتیجه هواپیمای تعقیب کننده که غافلگیر میشد فرصتی برای واکنش نداشت و برای لحظه ای جنگنده شکارچی از شکار خود رد میشد و جای انها عوض میشد

در ویتنام و خصوصا جنگ کره در اغلب موارد با این شگرد خلبانهای زیادی توسط خلبانان امریکایی قربانی و کشته شدند
ولی ویتنامیها بسیارباهوش بودندو بسرعت دست امریکایی ها را میخواندند (در واقع یکی از درس های بزرگی که امریکایی ها در ویتنام یاد گرفتند این بود که هرگز از یک استراتژی دوبار پشت سرهم استفاده نکنند اگرچه در جنگ ویتنام خسارات و تلفات مادی و انسانی زیادی ایالات متحده دید ، ولی تجارب بسیار گرانبهایی هم بدست اورد و چند دهه بعد در جنگ افغانستان و عراق زمینه ای برای محک زدن تجربیات جنگ کره و خصوصا ویتنام بدست اورد) مستشاران روس به انها اموختند که برای مقابله با این تاکتیک تحت هر شرایطی خصوصا در تعقیب و گریزها فاصله خود را با هواپیمای دشمن حفظ کنند

مشخص بود جنگنده امریکایی در وضعیت بسیار بدی قرار گرفته و هر لحظه امکان ساقط شدن دارد به همین دلیل هر دو اف -۸ بسمت جنگنده خود منحرف شدند و با افزودن به سرعت خود حرکت کردند

کلیکس دیگر داشت به برنامه ریزی برای اجکت فکر میکرد که متوجه دو اف -۸ شد که مانند دوناجی داشتند بسمت انها می امدند در این لحظه دو فروند از میگ ها بسمت اف -۸ ها چرخیدند ولی هنوز یکی از میگ ها دنبال کلیکس بود که به ناگاه هواپیمای تعقیب کننده دچار آتش سوزی مهیبی شد بطوریکه تنها چند لحظه بعد کاملا متلاشی شد

کلیکس از رادیو صدای سرهنگ را اگر چه ضعیف ولی مفهوم میشنید کلیکس به سرهنگ اطلاع داد که جنگنده اش هدف قرار گرفته و سوختش به زودی اتمام میرسد
سرهنگ به کلیکس اطلاع داد چند فروند کی سی ۱۳۵ در منطقه مرزی لائوس برای رساندن سوخت به اف -۱۰۵ ها اعزام شده اند و اگر کمی عجله کند و شانس باوی یار باشد به تانکر ها خواهد رسید و از انجا باید اگر نشت سوخت بالاست مقداری از مسافت را همراه تانکرها طی کند و دوباره سوختگیری کند و به سمت پایگاه برود

سروان کلیکس به سمت مرز لائوس با روشن کردن پس سوز با تمام سرعتی که داشت مانند یک گلوله حرکت کرد نزدیک به منطقه ای که تانکرها پرواز میکردندتمامی سوخت کلیکس تمام شده بود تمامی گروه پروازی از وضعیت اورژانسی وی خبر داشتند به همین دلیل یکی از کی سی ۱۳۵ ها را خالی گذاشته بودند تا کیلیکس به مجرد رسیدن سوخت دریافت کند

در پایگاه سروان کلیکس متوجه حقیقتی تکان دهنده شد تمامی بدنه هواپیمایش سوراخ سوراخ شده و اینکه توانست خود را به پایگاه برساند یک معجزه بود
سرهنگ امیت هیلز که فرمانده و لیدر میدانی عملیات هم بشمار میرفت در گزارش خود که از ماموریت داد مشروح کاملی از فداکاری سروان کلیکس و از خود گذشتگی وی را ثبت کرد
دوستان و همکاران کلیکس ترجیح دادند خودشان جداگانه از فرماندهان پایگاه با گرفتن میهمانی کوچکی به افتخار وی در خوابگاه از این همکار فداکار قدردانی کنند

در نهایت تمامی جنگنده های ویتنامی ساقط شدند و تنها بازمانده انها تران هان بود که وی هم نتوانست تا پایگاه خود را برساند و در حالیکه دو شکاری امریکایی او را تعقیب میکردند بعلت اتمام سوخت از جنگنده اجکت کرد

تلفات امریکایی ها هم ۴ فروند اف -۱۰۵ سرنگون شدند و دو اف -۱۰۰ و دو اف -۱۰۵ هم علیرغم هدف قرار گرفتن خود را به پایگاههایشان رساندن یک بالگرد هم که جهت انجام عملیات امداد و نجات یکی از خلبانها اعزام شده بود سقوط کرد و تمامی سرنشینان ان کشته شدند تا این حمله یک عملیات خونبار و پر تلفات برای امریکایی ها باشد

پس از این عملیات بعلت تلفات بالا و بی اثر بودن حملات تا مدتی تمامی حملات به پل تان هوا لغو شد در این عملیات گروه عملیاتی که مسؤل سرکوب پدافند بودند گزارش دادند که اطلاعات آر اف ۱۰۱ ها به شکل گمراه کننده ای اشتباه و کاملا منحرف کننده بود و پس از جلساتی متوجه تاکتیک ویتنامیها برای گمراه نمودن انها شدند

مسئله ای که هرگز امریکایی ها بدلیلش واقف نشدند از کار افتادن رادیوهای انها در اسمان پل تان هوا و از بین رفتن فرکانس در انجا بود این مشکل دیگر تکرار نشد زیرا تا مدتها عملیات امریکایی ها لغو شد

در خلال حملات ایالات متحده تاپیش از دستور رییس جمهور عملا تمامی جنگنده های امریکایی بخت خود را آزمایش کردند جنگنده های ای -۱ ، ای -۳ ای -۴ ، ای -۶ ، اف ۸ ، اف -۱۰۰،اف-۱۰۲ و اف -۱۰۵ جنگنده هایی بودند که در عملیات های متعدد بر علیه پل شرکت داشتند ولی تمامی حملات ناموفق بود

ای 6 اینترادر
ای 6 اینترادر

حمله نهایی

همانگونه که گفته شد حمله به پل تان هوا در سال 1965 به دستور رییس جمهور قطع شد و در سال 1968 هم سیاست حملات ایالات متحده تغییر و حمله به شمال از دستور کار خارج شد و تا سال 1972این فرصت را در اختیار شمالی ها قرار داد تمامی زیر ساخت های خود را تعمیر کنند از جمله صدماتی که به پل خورده بود ولی در سال 1972 شمالی ها دست به حمله ای گسترده به جنوب زدند و نابودی زیر ساختها وفشار برجنوبی ها در دستور کار قرار گرفت و طبیعتا پل تان هوا درصدر لیست اهداف قرار داشت ولی این بار امریکایی ها ستاره افسانه ای خود را به میدان فرستادند یعنی فانتوم را

امریکایی هادر خلال حملات خود و نبرد در کره و خصوصا ویتنام چند درس بزرگ آموختند و ان اینکه همواره دشمن از یک برتری نسبت به نیروهای امریکایی برخوردار است و ان اینکه جنگنده های دشمن تحت پوشش رادار زمینی هستند ولی جنگنده های امریکایی باید تنها به رادار جنگنده های خود متکی باشند که اولا برد ان پایین و دوما زاویه دید ان بسیار محدود بود لذا برای پوشش راداری جنگنده های خود باید فکری میکردند
به همین دلیل دست به توسعه رادارهای هوابرد یا اختصارا آواکس زدند که با توجه به ارتفاع بالای هواپیما شعاع بسیار بالایی را بصورت ۳۶۰ درجه پوشش میداد و بخش مهمی از دلایل توسعه اواکس ها درگیری امریکا در جنگ کره و ویتنام بود که ابتدا نیروی دریایی و پس از ان نیروی هوایی اقدام به توسعه اواکس نمودند ( عزیزان اگر اشتباه نکنم نخستین اواکس عملیاتی ، در نیروی دریایی و با نصب رادار و تغییراتی در چند فروند ای -1 اسکای ریدرهای در خدمت این نیرو توسعه یافت و برد ان برعلیه یک جنگنده 50 کیلومتر بود ولی بسرعت تکامل پیدا نمود) تجربه بعد اینکه برای هر عملیاتی باید یک ورودی و یک خروجی مشخص در نظر گرفت تا فرماندهان با توجه به ان استراتژی های مناسب را تدوین کنند نه اینکه بدون هیچ هدفی خود را وارد جنگی کنی که هیچ چشم اندازی برای اینده ان موجود نیست

و دیگر اینکه برای هر عملیاتی ابزار مناسب شامل جنگ افزار و مهمات موثر لازمه عملیات است و بدون ان هیچ امیدی به موفقیت عملیات نمیتوان بست

اماده شدن برای ضربه نهایی

در سال ۱۹۷۲ ایالات متحده دست به یک سلسله عملیات تحت عنوان عملیات لاینبکر زد هدف از این عملیات انهدام قدرت تهاجمی نیروهای ویتنام شمالی بود
پس از سالها نبرد نیابتی که ویتنام شمالی عملا به عنوان حمایت از چریکهای آزادیبخش ویتنام جنوبی از ورود مستقیم به جنگ خودداری نموده بود در سال ۱۹۷۲ دست به یک حمله گسترده برعلیه جنوب زد اگر عملیات شمالی ها موفق انجام میگرفت اتباع و نظامیان امریکایی قتل عام میشدند و مشکل این بود که شمالی هرگونه پیشنهاد آتش بس و صلح را هم رد میکردند و برای ایالات متحده امریکا هیچ راهی برای خروج آبرومندانه از بحران نمانده بود
به همین دلیل امریکا دست به یک عملیات گسترده خرد کننده زد که بسیار موثر افتاد این عملیات چنان اثر ویرانگر روانی روی شمالی ها گذاشت که حاضر به پذیرش شروط امریکایی ها شدند

در اوریل سال ۱۹۷۲ انهدام پل تان هوا که در صدر اهداف قرار داشت به نیروی هوایی و دریایی اعلام شد تا طی یک عملیات مشترک ان را منهدم کنند …..

همانگونه که پیشتر هم گفتیم پس از عملیات آخر که نیروهای امریکایی بشدت دچار تلفات شدند طی دستوری که از طرف فرماندهی کل نیروهای مسلح ایالات متحده یعنی پرزیدنت لیندن جانسون صادر گردید تمامی حملات به پل تان هوا برای مدت ۳ سال کلا قطع شد و این موفقیت بزرگی برای ویت کنگها در شمال بود لکن این پل انقدر در قدرت نیروهای شمالی تاثیر گذار بود که در سال ۱۹۶۸ انهدام این پل در دستور کار قرار گرفت ولی تا پیش از سال ۱۹۶۵ که حملات متوقف شود بیش از 50 حمله هوایی توسط نیروی دریایی و هوایی به تنهایی و یا در مواردی بصورت مشترک بر علیه این پل انجام گرفت و میزان مهماتی که ایالات متحده بر سر پل ریخت ۴ برابر بیشتر از مهماتی بود که در حمله به شهر صنعتی درسدرن المان در جنگ دوم جهانی ریخته شد و این شهر را به ویرانه ای تبدیل کرد ولی اگرچه پل تان هوا که بر سر رودخانه هامرنگ قرار داشت هربار برای ساعاتی غیرعملیاتی میشد ولی بلافاصله پس از ساعاتی تعمییر و‌فعال میشد
بیش از ۵۰ درصد مهمات و تدارکات و نیروهایی که از شمال به جنوب ارسال میشد چه از راه جاده ای ارسال میشد یا از مسیر ریلی در نهایت از این پل عبور میکرد و بخش دیگری هم از طریق راههای آبی انتقال میافت
در انزمان ایالات متحده برتری کامل هوایی را در اختیار داشت و حتی انتقال یک گلوله توسط ترابری هوایی امکان پذیر نبود لذا تمامی نقل و انتقالات از راههای زمینی و آبی انجام میگرفت و جهت مصون ماندن از حملات گسترده هوایی امریکایی ها معمولا با تاریک شدن هوا ویتنامیها شروع به انتقال تدارکات میکردند به همین دلیل براحتی قادر به مقابله با امریکایی ها بودند

ولی۴ اتفاق باعث از دست دادن برتری تاکتیکی توسط ویتنامیها شد تا انها آتش بس پیشنهادی امریکا را که مدت مدیدی رد کرده بودند در نهایت بپذیرند

اول اینکه ایالات متحده موفق به توسعه تجهیزات مادون قرمز برای بمب افکن های خود شد که دیگر شب ها ویت کنگها قادر به جابجایی شبانه مهمات و تدارکات خود نبودند از این مرحله بشدت تلفات ویت کنگها افزایش یافت و در چند مرحله کشتی های بزرگی حامل مهمات ارسالی از اتحاد شوروی هدف حملات ای -۶ های اینترادو شد و غرق شدن و ایالات متحده در نهایت بر چالش تاریکی شب غلبه کرد

دوم اینکه ایالات متحده در نهایت تردید را کنار گذاشت و بی محابا دست به حمله به تمامی مراکز نظامی در شمال زد تا پیش از ان به خلبانهای امریکایی دستور اکید داده شده بود از حمله به مراکز و کشتی هایی که متعلق به اتحاد جماهیر شوروی و چین هستند خودداری کنند لذا کشتی های شوروی جلوی چشم امریکایی ها اقدام به انتقال علنی مهمات و تجهیزات به ویتنام میکردند و امریکایی ها تنها نظاره گر بودند و اتحاد شوروی که متوجه شده بود ایالات متحده نگران ورود شوروی به درگیری است و از حمله به نیروهای شوروی ابا دارد در اغلب مراکز مهم نظامی اقدام به استقرار گروه کوچکی از نظامیان خود با عناوین مختلف مانند وابسته نظامی ، مستشار و یا پشتیبانی فنی از صادرات تسلیحات نموده بود و عملا این مراکز را از حمله ناتو در امان نگه داشته بود ولی با بالا رفتن تلفات امریکایی ها این کشور تردید خود را کنار گذاشت و پس از ضرب الاجلی که به چین و شوروی در مورد تخلیه اتباع و نیروهای خود از مناطق جنگی داد دست به بمباران گسترده این پایگاهها زد شوروی و چین در ابتدا فکر میکردند این ضرب الاجل یک بلوف است لذا اقدامی جهت تخلیه نیروهای خود انجام ندادند و به مجرد پایان مهلت و بمباران وسیع امریکایی ها تعداد بسیار زیادی از نظامیان چینی و امریکایی کشته شدند تا شوروی در یک دو راهی بیفتد که یا از حیثیت نظامی خود دفاع و وارد یک نبرد تمام عیار شود و یا نیروهای باقیمانده را بسرعت بیرون بکشد و جهت حفظ ظاهر با کمی چنگ و دندان نشان دادن مسئله را فیصله دهد ، ولی مشکل اینجا بود که امریکایی ها بشدت خشمگین بودند و هر گونه نمایش قدرت ریسک واکنش خطرناکی از سوی امریکایی ها را داشت به همین دلیل شوروی تنها به چند بیانیه و محکوم کردن اقدام امریکا و وعده دادن پاسخی کوبنده در زمان و مکان مناسب اکتفا کرد ( تا این واقعیت را نشان دهد که اتحاد شوروی هرگز از توان و اعتماد به نفس لازم برای ورود به یک نبرد همه جانبه با غرب برخوردار نبود و تنها سعی میکرد غرب را ارعاب کند این موضوع دستکم چهار بار تکرار شده بجز مورد ویتنام که شوروی عقب نشینی کرد در ماجرای بحران موشکی کوبا که در نهایت شوروی دست به عقب نشینی زد در ماجرای مانور شوروی که دو ناو یو اس اس میدوی و یو اس اس فورستال به همراه ناوهای محافظ در نزدیک جزایر ساخالین تا مرز درگیری باناوچه های اتحاد شوروی رفتند ولی درنهایت اتحاد شوروی دست به عقب نشینی زد که ماجرای ان را در مقاله حمله شوروی به هواپیمای مسافربری کره جنوبی کامل شرح دادیم) سوم ورودبمب افکن های تاکتیکی اف -111وراهبردی بی-۵۲ به جنگ کره که ظرفیت حملات

حملات امریکاییها را بشت تقویت و اضافه کرده بود

عملیات لاینبکر

پس از رد پیشنهاد آتش بس ایالات متحده توسط شمالیها در سال ۱۹۷۲ شمالیها یورش گسترده خود به جنوب را آغاز کردند ، تا پیش از ان شمالی ها از ترس تبعات ان از رویارویی مستقیم با ایالات متحده ابا داشته و بیشتر بشکل حمایت از چریک های آزادیبخش جنوب در جنگ شرکت داشتند ولی در این دیگر مستقیما وارد نبرد شدند بلافاصله سیاست بمباران گسترده شمالی ها در دستور کار قرار گرفت

اما اینبار با دوره گذشته یک تفاوت عمده داشت و انهم پیشرفت های باور نکردنی بود که در زمینه نظامی بدست امده بود تسلیحات جدیدی وارد سازمان رزم نیروهای امریکایی شده بود که همگی هدایت شونده و بسیار دقیق بودند و از سیستم هدایت لیزری بهره میبردند

درروزهای ابتدایی آوریل به نیروی هوایی اطلاع داده شد مقدمات نابودی پل تان هوا را فراهم کند ابتدا هواپیماهای شناسایی اقدام به تهیه دوباره اطلاعات دقیق از سیستمهای پدافندی و سایر اطلاعات مورد نیاز جهت حمله کردند
برای جلوگیری از لو رفتن حمله و حساسیت شمالی ها عملیات شناسایی در یک پروسه طولانی و در خلال چند روز از ابتدای اوریل انجام گرفت سپس اطلاعات جدید با دقت با امار و اطلاعاتی که از قبل موجود بود تطبیق داده شد و مواردی که مشکوک و مبهم بود را دوباره با دقت بررسی کردند
اینبار امریکایی ها تجربه حملات ناکام قبلی را نیز داشته و چاشنی عملیات جدید کرده بودند پس از اماده شدن مقدمات کار برای عملیات ۱۲ فروند فانتوم در نظر گرفته شد که هشت فروند مسلح به بمب های هدایت لیزری بسیار قدرتمندی بودند که برای این عملیات اماده شده بودند و ۴ فروند دیگر در نقش شکاری پوششی انجام وظیفه میکردند دو فروند RF-4 نیز وظیفه براورد خسارات وارده را داشتند و کل عملیات در پوشش هواپیماهای اواکس انجام میگرفت که از فواصل دور قادر به کنترل دقیق فضای منطقه بودند ، امکاناتی که در مراحل و حملات قبلی در اختیار نداشتند
همچنین جنگنده ها مجهز به غلاف جنگ الکترونیک جهت اختلال در موشک های پدافندی سام -۲ بودند و عملا دیگر نیازی به عملیات همزمان سید نبود و از زمان ورود این غلافها دیگر پدافند ویتنام زهر خود را از دست داد و تنها به توپهای پدافندی که نه چندان خطرناک بودند اتکا داشتند

فانتوم نسخه دی مسلح به بمب لیزری…ورود سلاح هدایت شونده باعث شد با یک حمله کار این پل به سرعت تمام شود

روز۲۷ اوریل ۱۹۷۲ جنگنده ها از پایگاه هوایی اوبن تایلند که در اختیار امریکایی ها بود پرواز کردند برخلاف حملات گذشته که در دو مرحله موازی انجام میگرفت یعنی عملیات سرکوب پدافند در کنار حمله اصلی اینبار تمامی عملیات در قالب یک حمله برق آسا به پل طراحی شده بود هدف پایه میانی پل بود
پل تان هوا دارای ۳ پایه اصلی بود که دو عدد از پایه ها درکنار ساحل سمت را ست و سمت چپ پل ساخته شده بودند و پایه اصلی که در وسط پل نقش سازه اصلی نگهدارنده ، بار اصلی پل را بدوش میکشید امریکایی ها پایه ساحل شمالی که بسمت شهر تان هوا بود و پایه اصلی وسط را هدف گرفته بودند زیرا دو پایه دیگر در کنار ساحل بودند و اگر هم کامل منهدم میشدند ، بازهم ترمیم انها امکانپذیر بود و با توجه به فاصله کم ان از ساحل در دسترس بودند ولی اگر پایه اصلی را هم منهدم میکردند عوامل ویتنامی از توان و فن اوری لازم جهت ترمیم پل برخوردار نبودند
عملیات انقدر با سرعت انجام گرفت که فرصتی برای دفاع در اختیار ویتنامی ها قرار نگرفت تمامی جنگنده ها طول مسیر را با استفاده از اطلاعات اواکس ها در ارتفاع پایین پرواز کردند و تپه های بلند اطراف پل که رودخانه در دره های انها بود به کمک امریکایی ها امد و بیکباره از پشت تپه ها اقدام به افزایش ارتفاع کرده و همزمان به چهار گروه تقسیم شدند و هر دو گروه شامل هر گروه دو جنگنده از یک سو بسمت پایه پل حمله ور شدند و همزمان باهم مهمات خود را رها کردند هرکدام از جنگنده ها یک تیر بمب سنگر شکن ۹۵۰ کیلوگرمی هدایت لیزری با خود حمل میکردند تمامی بمب ها به هدف اصابت کرده بود و دود و غبار شدیدی از ان بلند شده بود بمب افکن ها پس از پرتاب بمب های خود بلافاصله از محدوده پل خارج شدند ولی بقیه گروه با کمی تاخیر تا پس از کم شدن گرد وخاک اقدام به دریافت تصاویر از حمله کنند در پایگاه تصاویر مورد بررسی قرار گرفت پس از اصابت بمب ها پایه وسط پل آسیب دیده بود و پایه ساحل شمالی هم بصورت کامل تخریب شده بود پل اگرچه بصورت کامل تخریب نشده بود ولی از پایه کنده شده بود و کاملا از وسط تا شده و در اب قرار داشت و از پایه وسط هم جدا شده بود و بعید بود بتوانند دوباره انرا عملیاتی کنند
ولی این از نظر فرماندهی قابل قبول نبود زیرا اگرچه پایه وسط پل آسیب دیده بود ولی تخریب نشده بود و تعمییر پل غیر ممکن نبود ، بطور کل تا زمانیکه دوسر پل به یکدیگر متصل بود تعمیر آن اگرچه مشکل بود ولی غیر ممکن نبود وکافی بود که در ساحل یک پایه موقت بسرعت زیر پل احداث شود و پایه وسط هم بسرعت تعمیر شود و پل دوباره

روی انها نصب شود البته در انزمان هم برای ویتنامیها غیر ممکن بود که بتوانند چنین کاری انجام دهند ولی امریکایی ها دیگر نمیخواستند چیزی را به اما و اگر بسپارند

پل بعد از انهدام

ضربه نهایی

بلافاصله جهت از بین بردن کامل پل دستور انجام عملیات دیگری صادر شد و اینبار به نیروی دریایی محول گردید وهدف انهدام کامل پایه وسط بود به این منظور ناو هواپیمابر یو اس اس آمریکا که بعنوان بخشی از نیروهای امریکایی بود که جهت محاصره دریایی ویتنام اعزام شده بودند اقدام به اعزام ۴ فروند جنگنده ضربتی ای -۷ کروسیر نمود که دو فروند مسلح به بمب های سنگرشکن و ضد استحکامات بودند و دو فروند مسلح به بمب های MK-84 بودند ابتدا بمب افکن های مسلح به بمب های هدایت لیزری بمب های خود را بسمت بقایای پایه وسط پرتاب کردند که کاملا دقیق به هدف اصابت کرد و پس از ان دو فروند دوم دست به بمباران پل بین حد فاصله پایه شمالی تا پایه وسط زدند که بر اثر ان پل پاره شد و از وسط به دونیم گردید و سوای از ان پایه وسطی پل هم اینبار شدیدا آسیب دید و دیگر قابلیت عملیاتی شدن نداشت و تا پایان جنگ موفق به تعمیر ان نشدند
پس از تخریب پل تان هوا ویتنامیها به دردسر بزرگی افتادند و امکان جابجایی مهمات و نیرو برای ان ها بسیار سخت شد زیرا در دریا بشدت محاصره شده بودند و در اسمان هم برتری هوایی در دست امریکایی ها بود و با پرواز دائم آواکس ها حتی جابجایی یک پرنده کوچک هم از چشم انها مخفی نبوده

مقالات مشابه

جنگ ویتنام

اسمان ویتنام

تونلی به سوی مرگ

عملیات نجات خلبانان در جنگ ویتنام

نوشته های مشابه

‫18 نظرها

  1. بسیار عالی بود کامل و مفصل اما فکنم در دو نوبت منوشتید بهتر بود چون منم در دوبار خوندمش .

  2. حمید خان منبع اینکه ما سر اف14 ها چقدر پول دادیم کجا میتونه باشه؟ فقط خرید ها

      1. نمیدونیم کلا برای لوازم یدکی قطعات اموزش موشکها و غیره چقدر دادیم؟ اخه قیمت هر فروند رو گفته بودین.انگار ی رشوه ای هم داده بودیم با اون حدودا 20 ملیون نمیشه؟

  3. با سلام وتشکر.با اینکه می دونم برای نوشتن این مطلب زحمت زیادی کشیدید و حتی تایپ کردن این حجم از مطلب هم کار زیادی هست ولی یکی از ویژگی های خوب یک نوشته اینه که کوتاه و مفید مطلب رو برسونه.

  4. کاش کسایی که هر روز در کشور ما دارن در طبل جنگ میکوبن هم کمی مطالعه میکردن تا بفهمن با چه حریفی طرف هستیم و با شعار نمیشه جنگ کرد.

  5. با سلام،
    متن مفصل و پر از جزییاتی بود. گردآوری و ترجمه منابع، کار پر زحمت و ارزشمندی است که با قلم خوب و رعایت قوانین نگارشی پر کحتواتر و خواندنی تر می شود. ضعف این متن، فقط گسسته بودن مطالب در پاره ای از موارد و نداشتن قواعد نگارشی بود. ممنون از گردآوری و قلم خوب نویسنده.

    1. با سلام خدمت شما من این مقاله رو از چهار منبع متفاوت که هر کدام از یک جنبه متفاوت این ماجرا را بررسی کردن استخراج و ترجمه کردم حالا شما تصور کنید میکس کردن مطالبی که ما از این چهار منبع استخراج کردیم انهم بصورتیکه یکپارچه شود و برای مخاطب تبدیل به یک مقاله شود خودش داستانی داشت
      اما در مورد غلطها متا سفانه من با موبایل تایپ میکنم که کاری بسیار پر مشقت هست اونهم برای مقاله ای در این حجم بهرحال بخاطر حساسیت صفحه کلید بعضی از حروف که کنار هم قرار دارند اشتباها تایپ میشه

      بهزحال بابت این اشکال عذرخواهی میکنم

      1. دست شما درد نکنه برای این زحمت من مخاطب همیشه شما هستم اما یه انتقاد کنم که مطلب و کش میدی . با تشکر

      2. سلام خسته نباشید چرا در مقاله هاتون مطالب هی تکرار میشن کیفیت یه مقاله ب حجم و زیادیش نیست خیلی مفید تروکم حجم تر میتونید مقاله بنویسید رمان که نمینویسید یک موضوع چندین بار هی تکرار میکنید و به حاشیه میرین که از خوندن ادم پشیمون میشه

  6. بسبار عالی
    محتوای سایتتون بسیار خوب و خواندنی هست.
    نکته ای که وجود داره در موارد نگارشی بعضا مطالب غلطهای زیادی داره و جمله بندیها نصفه و نامفهوم میشن.
    با سپاس از زحماتتون

  7. واقعا زحمتی که خانم گلرو برای هر مقاله میکشه ستودنیه و مشخصه زمان و انرژی زیادی برای این کار میزاره.

  8. با سلام …با تشکر از زحماتی که برای این مقاله فنی کشیده شد. ..

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن