جنگ ها و عملیات های نظامی

به گروگان گرفتن ایلیوشین 76 روسی در افغانستان

به گروگان گرفتن ایلیوشین 76 روسی در افغانستان

 پرواز به بگرام

نوشته: میناگلرو

سوم اوت سال 1995  افغانستان:

یک فروند هواپیمای ترابری ایلیوشین 76 کاندید متعلق به شرکت حمل و نقل بین المللی اویاکون زیتوترانس روسیه اماده پرواز است

شرکت اویاکون زیتوترانس یک شرکت هواپیمایی‌روسی است که در شهر یکاترینبورگ روسیه قرار دارد و فرودگاه عملیاتی ان فرودگاه کولتسوو است و دارای ناوگانی متشکل از 6  هواپیمای ایلیوشین ۷۶ کاندید است که برخی از انها را بشکل دست دوم از ارتش روسیه پس از فروپاشی شوروی خریداری کرد و مابقی هم بشکل نوساز دریافت کرد این شرکت روسی فعالیت خود را  در زمینه ترابری هوایی و حمل و نقل کالا شروع کرده و هواپیمایی که در حال شروع ماموریت خود بسوی افغانستان بود یک هواپیمای نوساز بود که تنها یکسال از دریافت ان گذشته بود و  به فرماندهی کاپیتان ولادیمیر شارپاتوف که خلبان اول هواپیما بود تیک آف و شروع به اوجگیری کرد هواپیما حامل ۷ خدمه و کادر پروازی بود و با یک‌نفر خدمه برای پذیرایی کلا ۸ نفر در هواپیما حضور داشتند و  درحال حرکت به سمت بگرام بود ، این هواپیما در اجاره ویکتور بوت ورزشکار دارنده مدال های جهانی در ورزش تیراندازی و ژنرال سابق ارتش اتحاد جماهیر شوروی بود که حالا شایعاتی دال بر همکاری وی با آژانس فدرال اطلاعاتی روسیه که جانشین کا گ ب شده بود وجود داشت هرگز اعلام نشد که ایا ویکتور بوت برای دولت روسیه کار میکند یاخیر ولی بعدها توسط آژانس روسیه سازمان سیا فاش شد ویکتور بوت بعنوان نماینده ویژه رییس جمهور روسیه در امور مربوط به‌افغانستان بود

دولت روسیه انزمان از هیچکدام از طرفها در افغانستان حمایت نمیکرد و تنها هدف روسیه حفظ تعادل و توازن قوا در افغانستان بود تا امریکا و غرب نتوانند ان کشور را به حوزه نفوذ خود تبدیل کنند

هواپیما حامل 50 تن انواع مهمات سلاحهای سبک و نیمه سنگین ساخت شوروی سابق است که پول آن تماما توسط کشور ایران واریز گریده و جهت نیروهای اتحاد شمال خریداری شده که با طالبان در حال جنگ هستند و عمده منطقه تحت نفوذ انها دره پنجشیر است

ولی برای کاپیتان شارپاتوف مهم نبودکه چه کسی در افغانستان برنده میشود یا روسیه از چه کسی حمایت میکند برای وی مهم این بود که هرچه سریعتر ماموریت خود را انجام داده و به نزد همسر نگران خود بازگردد

خانم شارپاتوف میدانست ، افغانها از روسها متنفر هستند واز رفتار خشن مجاهدان با خلبانان روس که پیشتر جنگنده های آنها سقوط کرده بود افسانه های هولناکی شنیده بود و تصور میکرد اگرخدمه هواپیما بدست گروهای افغان بیفتند حتما کشته میشوند ولی کاپیتن به همسر خود و سایر خانمها که همسرانشان خدمه هواپیما بودند و در یک بلوک ساختمان سازمانی 5  طبقه زندگی میکردند و بدلیل سالها زندگی در کنار یکدیگر تمامی خانواده ها مانند یک خانواده واحد که شارپاتوف بزرگ خانواده بحساب می امد شده بودند توضیح داده بود که نگرانی انها کاملا بی مورد است زیرا شوروی سالهاست از ان کشور خارج شده و دیگر جنگ بین الفغانی است و این خود افغانها هستند که با هم میجنگند و اگر خطری هم وجود داشته باشد این خطر روی زمین است زیرا افغانها بهیچوجه نه نیروی هوایی دارند و نه یگان دفاع هوایی مجهز ، آن خلبان ها هم در زمان جنگ و خلبان هواپیمای جنگنده بودند و نه یک ترابری غیر مسلح ،( هواپیمای کاپیتان شارپاتوف حتی توپ دفاعی عقب را که اغلب ایلیوشین های ترابری ارتش دارای ان بودند را نیز نداشت و کاملا غیر نظامی بود)

کاپیتان ولادیمیر شارپاکوف خلبان و فرمانده هواپیمای ایلیوشین ۷۶ روسی

وی اضافه کرد که تمامی سلاحهای انها به تعدادی مسلسل نیمه سنگین 12/7 م م و 14/5 میلیمتری محدود است که کل برد مفید ان به 3000 متر محدود میشود و در فاصله 24000 پایی از زمین انها در ایمنی کامل هستند و فقط زمانیکه در فرودگاه بگرام روی زمین هستند ممکن است مورد حملات انتحاری و تروریستی قرار بگیرند که نهایتا یکساعت بطول میکشد تا هواپیما تخلیه شود

خدمه و کادر پروازی این هواپیما سالها بود که در کنار یکدیگر بودند و در ماموریت ها با یکدیگر بودند و در اوقاتی هم  که مردها ساعات استراحت خود را میگذراندن معمولا منزل یکی از همکاران جمع میشدند و به بازی های گروهی فکری و یا گپ زدن میپرداختند و خانمها هم به اتفاق همدیگر به خرید و یا دورهمی های زنانه میپرداختند و بتازگی هم دختر موستفنیا مهندس پرواز هواپیما که دختری زیبا وورزشکاری مشهور و‌ژیمناست تیم ملی روسیه بودنامزد کرده بود و تمامی چالش خانمها گرفتن مراسمی آبرومند طبق سنت های خود برای وی بود به همین دلایل درون هواپیماهم بیشتر صحبت کادر پروازی حول محور دختر موستفنیا بود تمامی کادر پروازی آلبای شیطان و زیبارامانند دختر خود دوست داشتند و آرزوی خوشبختی او را داشتند مراسم‌ نامزدی وی مقارن بازگشت انها از این ماموریت بود که یک ماموریت عادی مانند سایر ماموریتهایی بود که انها انجام داده بودند وحتی یک درصد هم احتمال خطر نمیدادند چیزی که انها و دولت روسیه اطلاع نداشت ولی امریکاییها بخوبی اطلاع داشته و مخصوصا روسیه را در جریان نگذاشته بودند این بود که شرایط افغانستان یک تغییر استراتژیک نموده و انها هیچکدام نمیدانستند به سمت چه سرنوشت شومی در پرواز هستند

پایگاه هوایی نیروی هوایی ملی افغانستان سال 1995

اشغال شهر قندهار توسط مجاهدان افغانی طرفدار طالبان انقدر سریع اتفاق افتاد که نیروهای دولتی قادر به انتقال تمامی هواگردها نشدند انها اولویت خود را به هواپیماهایی که دارای توان تهاجمی و هوا به زمین بود گذاشته بودند در نتیجه چند فروند از میگ های 21را بخاطر سرعت پیشروی انها موفق نشدند جابجا کنند البته انبارهای مهمات منهدم و میگ ها اگرچه کاملا سالم و عملیاتی بودند ولی به هیچوجه بدرد طالبان نمیخورد زیرا خلبان آموزش دیده میخواست که طالبان فاقد نیروی فنی بود اگرچه نیروهای دولتی سعی کرده بودند تا حد ممکن تجهیزاتی به دست طالبها نیفتدبا این وجود تعدادی موشک حرارتی بدست انها افتاده بود طالبان دو راه بیشتر نداشتند انهدام هواپیماها که در مورد بالگردهای میل 24  قبلی چنین کردند و یا فروش انها به یک کشور متقاضی و گرفتن مهمات بجای بهای انها که ابتدا تصمیم بر انهدام انها بود ولی درنهایت تصمیم بر فروش انها گرفته شد

طالبان با لیبی مذاکراتی بر سر واگذاری انها و دریافت مهمات از این کشور انجام داده بودند ولی یک اتفاق باعث  عوض شدن نظر طالبان شد و انهم همکاری یکی از خلبان نیروی هوایی سابق افغانستان بود که اهل قندهار بود پس از صحبتهایی باوی پذیرفت که تعدادی از جوانان مستعد را جهت هدایت میگ ها اموزش دهد و هیچکدام از کشورهای خارجی به غیر از سیا از این ماجرا خبر نداشت‌

در روز سوم اوت متصدی رادار برج مراقبت پایگاه قندهار از ورود یک فروند ایلیوشین ترابری روسی خبرداد که لحظاتی قبل وارد صفحه رادار شده خلبان مورد نظر ( اسمش را متاسفانه ندیدم ) پیشنهاد داد ان را سرنگون کند ولی فرماندهان طالبان خواستار فرود اوردن هواپیما شدند لحظاتی بعد میگ  ۲۱ طالبان از زمین کنده شد و‌با سرعت بسمت ایلیوشین روسی پرواز کرد

کاپیتان شارپاکوف در کنار خلبان جنگنده میگ ۲۱ طالبان

خدمه هواپیمای ایلیوشین تصور نمیکردنددر افغانستان رهگیری شوند به همین دلیل زمانی که دیدند یک فروند میگ -۲۱ کنار انهاقرارگرفته شوکه شدند پس از دقایقی ارتباط رادیویی بین هر دو هواپیما برقرار و میگ به انها دستور داد همراه وی در فرودگاه قندهارفرود بیایند خدمه ایلیوشین ابتدا ازقبول دستورمیگ طفره رفتند ولی وقتی میگ چند گلوله اخطار شلیک کرددیگر چاره ای نداشتند، در فرودگاه تعدادی افغانی با ریشهای بسیار بلندی پای هواپیما آمدند و انها را دستگیر کردند و ابتدا به زندان بردند چند روز بعد انها را به مکانی که بعد فهمیدند دادگاه است انتقال داده ومرد مسن ریش بلندی پس از مدتی سوال و جواب کردن که توسط یک افغانی ترجمه میشد انها را به مداخله در سیاست داخلی افغانستان محکوم و۵ نفراز انها را به اعدام محکوم کرد وخلبان و کمک وی را هم‌جهت تحقیقات بیشتر روانه زندان کرد کاپیتن اصلا حال خوشی نداشت اصلا باورش نمیشد درجایی به این راحتی جان انسانها را بگیرند همکارانش را به سلولی جداگانه برده بودند و کاپیتن دربلاتکلیفی و برزخ بدی قرار گرفته بود و حاضر بود برای نجات افرادش هرکاری بکند

پس از دادن حکم‌اعدام به خدمه ایلیوشین ، ملااختر از فرماندهان طالبان به همراه خلبان میگ در فرودگاه نگاهی به هواپیمای ایلیوشین انداخته در ان زمان قرار بود آن را منهدم کنند ملا اختر از خلبان میگ پرسید قیمت این هواپیماچه قدر است خلبان میگ گفت بیشتر از ۵۰ میلیون دلار امریکا ملا اختر پرسید چقدر بار میتواند ببرد خلبان میگ پاسخ داد حدود ۶۰ الی ۷۰ تن ملااختر ناباورانه گفت یعنی به اندازه ۵ تریلی بار میکشد و وقتی با پاسخ مثبت خلبان میگ روبرو شد از او پرسید که وی میتواند هواپیما را حرکت دهد خلبان میگ توضیح داد که برای پرواز ایلیوشین یک گروه از خدمه آموزش دیده لازم است و ملا اختر فکری از ذهنش گذشت

کاپیتان شارپاکوف در حین اسارت آنها حق تراشیدن ریش های خود را نداشتند

ملا اختر نزدکاپیتان شارپاتوف خلبان ایلیوشین امد وبه وی گفت بزودی همکارانت اعدام میشوند میخواهی ترتیبی بدهم ملاقاتشان کنید

شارپاتوف گفت باهمین یک بار دادگاه؟

ملا اختر گفت ما شیوه دادرسی مان اینگونه است ولی شما میتوانید آنها را ولو بشکل موقت نجات بدهید

شارپاتوف گفت چگونه ؟ باید چه‌کنم‌؟

ملا اختر گفت اگر قبول کنید که با هواپیما برای ما کار کنید من میتوانم هم انهارا نجات دهم و هم ترتیبی بدهم که از زندان به یک خانه منتقل شوید کاپیتان شارپاتوف چاره ای نداشت در این مدت فهمیده بود با گروهی انسان بدوی روبرو است که هیچ‌ قانونی ندارند و به هیچ کنوانسیون و مقررات بین المللی هم پایبند نیستند قبلا در مورد آنها شنیده بود ولی حالا مشاهده میکرد که اصلا در تصور هم‌نمیتوان چنین انسانهای بی رحم و وحشی را تصور کرد به همین دلیل پذیرفت که برای گروه طالبان کارکندپس از چند روز در یک منطقه نسبتا مرفه شهر قندهار و نزدیک منزل والی شهر یک خانه را به گروه خلبانان ایلیوشین اختصاص دادند بدستور ملا اختر میزغذا خوری و صندلی هم و تختخواب و پتوهای نو برای گروه آورده و انها اجازه داشتند ساعتی در شهر و بازار گشت و گذار کنند البته با همراهی ماموران طالبان اولین سرویس ایلیوشین انتقال مقادیری مهمات و چند خودروی مسلح به هرات بود و از آنسو هم باید تعدادی از نیروهای طالبان را منتقل میکرد ، سرعت انتقال خیره کننده تجهیزات طالبان را حیرت زده کرده بود وتمامی فرماندهان طالبان از اینکه مرتکب حماقت انهدام این ماشین ارزشمند نشده بودند خوشحال بودندو  از بکارگیری هواپیما بسیار راضی بودند و هواپیما بارها اقدام به انتقال محموله های سنگین برای طالبان از کشورهای مختلف کرد

در این مدت فرستاده هایی از روسیه و ایالات متحده و سازمان ملل به طالبان مراجعه‌کردند ولی طالبان که حالا این هواپیما به یک لخش کلیدی انها تبدیل شده بوداز آزاد کردن انها امتناع میکرد

ولی مدتی بعد اتفاق ناگواری افتاد و وبا شیوع پیدا کرد و کل شهر قندهار را درگیر کرده بود طالبان سیستم پزشکی مناسبی نداشتند و کاپیتان شارپاتوف درخواست کرد که از روسیه پزشک‌برای واکسینه کردن انها منتقل شود و در این وضعیت دولت روسیه درخواست ارائه خدمات پزشکی به اتباع خود کرد که مورد موافقت طالبان قرار گرفت ویک کادر پزشکی از روسیه برای واکسینه کردن خدمه وارد قندهار شد نیروهای طالبان که شنیده بودند یک کادر پزشکی وارد قندهار شده برای دریافت واکسن مراجعه و تعداد زیادی از انها موفق به دریافت واکسن شدند کاپیتان شارپاتوف به نیروهای طالبان گفت که هواپیما هر دو هفته یکبار نیاز به سرویس و نگهداری دارد تا عملیاتی بماندو نیمی ازخدمه هواپیما را هر دو هفته یکبار برای سرویس هواپیما به فرودگاه منتقل میشدند

کاپیتان شارپاتوف در حیاط منزلی که در اختیارشان بود روزهای بیکاری خود را به کشاورزی سپری میکرد و مقادیری سبزیجات در حیاط نسبتا بزرگ منزل کاشته بودند و اغلب سرگرم مراقبت از سبزیجات بود

بعد ازیکسال نیروهای طالبان کاملا به خدمه اعتماد کرده بودند و برنامه روتین تعمییر و نگهداری انجام میگرفت تا اینکه در 16 اوت 1996 کمی بیش از یکسال از زمان اسارت گروه یک فرصت ویژه پیش امد و روز جمعه برخلاف تمامی دفعات قبل با انتقال تمامی افراد گروه مخالفتی نشد و همه خدمه برای عملیات تعمییر و نگهداری به فرودگاه منتقل شدند در واقع آنروز جلسه ای بسیار مهم برگزار و افراد طالبان برای برگزاری ایمن و هرچه بهتر ان بسیج شده بودند در نتیجه گروهی جوان کم سن و بی تجربه خدمه را همراهی میکردند که هیچ اطلاعاتی در مورد چگونگی برخورد با خدمه نمیدانستند از طرفی آنروز نماز جماعت با حضور بزرگان طالبان برگزار میشد و اغلب نیروهای طالبان برای نشان دادن خود به افراد بالادست ( همان پاچه خواری خودمان ) برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفته بودندو تنها سه نفر از نگهبانان باقی مانده بودندهرسه در واقع نوجوانان کم سن و بی تجربه مسلح بودندکه حتی بخوبی توان استفاده از سلاح خود را نداشتند

کاپیتان گفت که باید موتورها را آزمایش کنند و به این بهانه دربهای هواپیما را بسته وبیکباره خدمه به نگهبانان حمله ور و هر دو نفر بسرعت یک نفر را خلع سلاح کردند، و پس از بستن دست و پای انها هواپیما را برای پرواز به روی باند آوردند ولی بازهم یک مشکل وجود داشت باند پرواز برای بلند شدن هواپیمای سنگینی چون ایلیوشین خیلی کوتاه بودو فرصت بردن هواپیما به باند مجاور نیز وجود نداشت

در واقع این باند مخصوص پرواز هواپیماهای جنگنده بود نه هواپیماهای پهن پیکر اما کاپیتان شارپاتوف مترصد بود تحت هر شرایطی پرواز کند وی خلبان بسیار باتجربه ای بود و موفق شد در آخرین لحظات و قبل از برخورد هواپیما با صفحات بتنی اخر فرودگاه از زمین کنده شودو شروع به اوجگیری کرد در آخرین لحظات چند خودرو از سوی طالبان با سرعت بسمت هواپیما در حرکت بودند یکی از خودرو ها مسلح به مسلسل سنگین بود ولی خوشبختانه کسی پشت تیربار نبود وانقدر دستپاچه شده بودند که متوجه نشدند خدمه ای پشت تیربار قرار ندارد وگرنه میتوانست براحتی هواپیما را هدف قرار دهد گویا همه چیز دست به دست هم داده بودند تا این مردان روس بگریزند کاپیتان شارپاتوف حالا دو واقعیت را میدانست که عدم اطلاع از آنها در پرواز قبای وی را بسوی یک فاجعه سوق داد

اول اینکه طالبان دارای تعدادی هواپیمای جنگنده عملیاتی هستند و دیگر اینکه تمامی رادارهای مناطق تحت اشغال طالبان در اختیار این گروه و فعال است بهمین دلیل میدانست امکان حرکت از سمت شمال نیست چون ممکن است به گشتی های طالبان برخورد کنند و بهترین راه حرکت بسمت ایران و از اسمان ایران بسمت امارات است و در میان کشورهای منطقه بهترین گزینه امارات متحده عربی است که از روابط گسترده ای با روسیه برخوردار بود و بغیر از ان کاپیتان شارپاتوف بارها خودروهای زرهی و دفاع هوایی از روسیه به مقصد امارات جابجا و فرودگاه امارات را به خوبی میشناخت مضاف بر اینکه کمتر فرودگاهی در خاورمیانه از طول باند لازم برای برای نشست و برخاست ایلیوشین ۷۶  برخوردار بود بهمین دلیل کاپیتان شارپاتوف تا جاییکه ممکن بود از ارتفاع هواپیما کاهش داد تا رادارهای طالبان نتوانند انها را رهگیری کنند و بسمت امارات پرواز کرد به محض فرود ترتیب انتقال انها به روسیه داده شد و شش روز بعد از روز فرار طی مراسم‌ باشکوهی خلبانان شارپاتوف و کمک خلبان وی مدال افتخار قهرمان ملی درجه 1 را دریافت و ۵ خدمه دیگر نیز نشان درجه دوم افتخار دریافت کردند

بقلم : میناگلرو

این مطلب برای اولین بار در منابع فارسی زبان منتشر میشود لذا هرگونه برداشت فقط با اجازه منبع انتشارمجاز است

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن