جنگ جهانی دومجنگ ها و عملیات های نظامی

نبرد بريتانيا

نبرد بريتانيا:چيزي فراتر از  مرگ و زندگي

ترجمه :عبدالحمید تارخ

چاپ شده در شماره 89 مجله جنگ افزار

در بهار سال 1940 هيتلر خود را اقا و سرور اروپا مي ديد.پيروزي بزرگ در فرانسه  و اشغال اتريش،چكسلواكي ،لهستان،نروژ،دانمارك،بلژيك،لگزانبرگ،هلند و فرانسه تمامي اروپاي غربي و مركزي را تحت تسلط هيتلر در اورده بود.پيروزي سريع و قاطعانه بر ارتش فرانسه و انگلستان در خاك فرانسه همگان را بهت زده كرد.پيروي كه حتي مخالفان هيتلر و ان هاي كه داستان هاي مربوط به كارايي ارتش المان را در بسياري از مواقع اغراق شده ميداند ،نمي توانند ان را رد كرده ويا كوچك شمارند.ولي هنوز هيتلر ارام نشده بود.چشم هيتلر به شرق يعني روسيه بود جاي كه در كتابش يعني نبرد من از ان به نام فضاي حياتي نام برده بود،دوخته شده بود.بايد به سرعت در جبهه روسيه وارد عمل شد.اتش بس با استالين تنها يك وقت استراحت وسط دو نيمه بازي جنگ بود.ولي مورد كوچك يا شايد هيتلر فكر ميكرد كوچك بود كه او را ازار مي داد وان چيز به ظاهر كوچك امپراتوري بريتانيا بود.انگلستان بعد از اشغال فرانسه بايد تنهاي ادامه مي داد.انگلستاني كه نيروي زمين و هواييش قابل قياس با ارتش بزرگ المان نبود.ولي براي هيتلر نيز كار به همين سادگي اشغال 8 كشور طي 2 ماه نبود زيرا بين فرانسه اشغالي كه نزديك ترين ساحل در اروپا با انگسلتان را داشت كانال مانش قرار داشت .در نزديك ترين حالت فقط 31 كيلومتر بين انگلستان تا فرانسه را بود ولي هيتلر اول تلاش كرد تا رهبر جديد و پر حرارت انگلستان يعني وينستون چرچيل را با مذاكره سر عقل بياورد.هيتلر به چرچيل پيشنهاد كرد كه  انگلستان تسلط حكومت نازي را بر اروپا بپذيرد و  در عوض المان نيز حق تسلط بريتانيا را بر مستعمراتش به رسميت مي شناسد.ولي چرچيل،چمرلند نبود.چمرلند نخست وزير قبلي انگلستان بود كه دو سال پيش طي مذاكرات سياسي با هيتلر به هيتلر اجازه داد بخشي از خاك لهستان را كه الماني نشين بود را اشغال كند و در عوض هيتلر به باقي خاك لهستان كاراي نداشته باشد ولي هيتلر در نهايت زير قولش زد و تمام خاك لهستان را اشغال كرد.چرچيل مي دانست كه هيتلر گرگي است كه اگر الان در مقابلش كوتاه بيايد بعدها كه دوباره گرسنه شد به مستعمرات انگلستان نيز رحم نخواهد كرد.در نهايت وقتي چرچيل كوتاه نيامد هيتلر اول قصد كرد كه طي عمليات شير دريا با پياده كردن نيرو از طريق فرانسه به درون خاك انگلستان اين كشور را اشغال كند ولي مشكل اين بود كه ملت دريانوردي مانده انگليسيها كه سالها با كمك نيرو دريايي خود نتنها از خاك كشور خود بلكه از مستعمرات خود نيز دفاع كردند بودند،به همين راحتي اجاره عبور ارتش المان را از  دريا به انگلستان نمي دادند.نيروي دريايي المان از لحاظ قدرت قابل قياس با نيروي دريايي انگلستان نبود و از طرفي انگليسي ها با استقرار دهها لشكر در طول ساحل خود اجازه پياده شدن به همين راحتي ها حتي با فرز عبور از دريا را به المانها نمي دادند.اينگونه شده كه هيتلر گول حرف هاي فرمانده نيروي هوايي فيلد مارشال گورينگ را خورد كه مي گفت با انجام عمليات هوايي و بمب باران انگلستان چرچيل را پاي مذاكره خواهد كشاند و اينگونه شده كه نبرد بريتانيا شكل گرفت.(ممكن است در اين مقاله گهگاه از كلمات لوفت وافه و راف جهت اشاره به دو نيروي هوايي المان و انگلستان استفاده شود)

برنامه كاملا روشن بود ،نبرد يك نبرد هوايي تمام عيار خواهد بود.از يك سو نيرو هوايي مجهز و با تجربه المان و از طرفي ديگر نيروي هوايي سلطنتي كه اگرچه تجهيزات خوبي داشت ولي نه به ميزان لازم  . ولي قبل از اغاز برسي نبرد بايد در مورد توان هوايي دو طرف و هواپيماهاي در خدمت اين دو ارتش صحبت كرد.لوفت وافه به جنگ هاي BF-109 و BF-110 مجهز بود كه از جنگنده هاي هاوكر هاريكن كه اصليترين جنگنده راف بود از تمامي جنبه ها برتر بودند.البته راف ازجنگنده هاي كارامد اسپيد فاير نيز بهره مي برد ولي اين جنگندها تازه به مرحله توليد رسيده بودند و تعداد  كمي از انها در خدمت بود.جنگنده اصلي المانها BF109 بود.اين جنگنده حداقل 80 كيلومتر در ساعت سريعتر از هاريكن و داراي موتور قدرتمند تر و تسليحات قويتري بود.البته از نظر تئوري جنگنده جديد انگليسيها يعني اسپيد فاير برتر از BF109 بود ولي برتريش نسبي بود.در يك درگيري هوايي بين اين دو جنگنده به دليل اينكه تقريبا هر دو در يك سطح بودند،تجربه خلبان،تاكتيك جمعي و فردي روياروي ،ميزان سوخت ،ارتفاع درگيري و مواردي اين چنين در پيروزي هوايي تاثير داشت.اگرچه BF109 در مدلهاي E4 و E7 داراي توان حمل يك بمب 250 كيلوگرمي نيز بود ولي سطون فقران حمله به زمين نيروي هوايي المان براي بمب باران انگلستان بمب افكن هاي شيرجه رو و مشهور اشتوگا بودند.اگرچه اشتوگا با ان چرخ هاي ثابت غير جمع شونده خود شانسي در يك روياروي هوايي حتي با هاريكن نداشت ولي اين جنگنده نه در نبرد بريتانيا بلكه درتمام طول جنگ جهاني دوم زير چتر جنگنده هاي چون BF109 پرواز ميك رد.با وجود اينكه خلبانان انگليسي طي نبرد فرانسه تنها همين چند ماه قبل كارايي BF109 را ديده بودند ولي توانستند در مقابل اين جنگنده بسيار خوب در ايند.BF109 از هاريكن و مدلهاي اوليه اسپيد فاير سريعتر بود ولي خلبانان انگليسي توانستند در 13 و 15 اوت  به ترتيب 13 و 30 فروند BF109 و طي 16 و 17 اوت نيز به ترتيب 8 و 15 فروند BF109 را به زير بكشند.يكي از نقش هاي BF109 در نبرد نقش بمب افكن سريع بود.اين هواپيما معمولا براي بمب باران شيرجه اي بر ضد اهداف سبك به كار مي رفت و اگرچه محموله زياد و موثري از بمب را حمل نمي كرد ولي واحد Erprobungsgruppe210 كه در المان از اين هواپيما در نقش بمب افكن شيرچه رو استفاده كرد نشان داد كه در اين نقش جنگنده ميتواند بمب افكن سبك قهاري باشد. انگليسيها در نقش بمب افكن سبك از هواپيماي P.82 Defiant بهره مي بردند .اين بمب افكن هم رده اشتوگا بود و به عنوان يك بمب افكن شيرجه رو خدمت ميكرد.پي 82 هواپيما داراي يك مسلسل چهار لول 7.7 ميليمتري رو به عقب براي دفاع از پشت سرش بود.اگرچه داراي چرخ هاي جمع شونده و سرعت بيشتر نسبت به اشتوگا بود ولي در نهايت نشان داد نه دقت بمب باران اشتوگا را دارد  و نه با وجود چهار مسلسل رو به عقب دفاع خوبي در مقابل شكارهاي الماني.خلبانان الماني بلافاصله در روياروي با اين جنگنده فهميدند كه تحرك مسلسل چهار لول رو به عقب اين جنگنده انقدر كم است كه براي انها هيچ خطري ندارد.در نهايت اين بمب افكن به دليل تلفات زيادش از خط نبرد بيرون كشيده شد.

نيروي هوايي بريتانيا در اغاز نبرد داراي 700تا 750 جنگنده شامل 500 هاريكن و 200 تا 250 اسپيد فيار بود در حالي كه تعداد شكاري هاي الماني در حدود 1250 فروند تخمين رده مي شود.

مشخصات جنگنده هاي اصلي دو طرف

مشخصه BF109 BF-110 هاوكر هاريكن اسپيد فاير
توان موتور تك موتور،توان موتور 1445 اسب بخار دوموتور،توان هر موتور 1445 اسب بخار تك موتوره،توان موتور 1185 اسب بخار تك موتوره،توان هر موتور 1470 اسب بخار
سرعت 640 كيلومتر در ساعت 595 كيلومتر در ساعت 547 كيلومتر در ساعت 605 كيلومتر در ساعت
برد رزمي 850 كيلومتر 900 كيلومتر 965 كيلومتر 760 كيلوتر
تسليحات دو مسلسل 13 ميليمتري،سه توپ 20 ميليمتري دو توپ 20 ميليمتري و مسلسل 7.92 ميليمتري 8 مسلسل 7.92 ميليمتري دو توپ 20 ميليمتري و  4 مسلسل 7.7 ميليمتري
1
تعدادي از خلبانان اسكادران 303 انگلستان در كنار يك هاريكن

در بخش بمب افكنها نيز لوفت وافه به طور چشم گيري نسبت به انگلستان برتري داشت.چهار بمب افكن اصلي المانها شامل بمب افكنهاي هنكل اچ ايي111،دورنير17،يونكرس88 و اشتوكا بود.هنكل111 در شمار بيشتري به عنوان بمب افكن به كار رفت و از نظر فرمانده هان نيروي هوايي المان كارايي بهتري نسبت به ديگر بمب افكنها داشت.اشتوگا  تك موتوره كه در حملات هوا به زمين شهرت زيادي داشت طي عمليات بر فراز انگلستان تلفات زيادي را متحمل شد.دليل اين مسئله سرعت پايين تر نسب به هنكل111 دو موتوره بود كه معمولا در ارتفاع متوسط و بالا دست به بمب باران مي زد.اشتوكا به دليل برد كمترش معمولا در حملات بر ضد اهدافي در سواحل شرقي انگلستان به كار مي رفت و مسافت هاي دورتر را به هنكل111 مي دادند.دو بمب افكن ديگر نيز به طور محدود تر در نبرد شركت كردند.دورنير كمترين توان حمل مهمات را بين سه بمب افكن ديگر داشت و يونكرس88 نيز در اين نبرد تلفات زيادي داد و به سرعت عقب كشيده شد.از اين رو بمب افكنها اشتوگا و هيانكل111 بيشترين استفاده در در نبرد داشتند. بمب افكنهاي انگليسي در اين جنگ كار زيادي نكردند زيرا المان بود كه حمله ميكرد و انگليسيها فقط دفاع ميكردند.البته انگلستان از سه نوع بمب افكن ولينگتن،هامدن وويتلي بهره مي بردند كه كارايي چندان مناسبي نداشتن و معمولا براي بمب باران هاي شبانه استفاده ميشودند.انگلستان بعد از اين نبرد بود كه بمب افكن هاي مشهوري چون لنكاستر،وينجستر وماسكويتو را طراحي كرد.

ولي در چنين نبردي تنها هواپيما كار ساز نبود بلكه خلبانان نيز از جمله در نبرد هوايي نزديك تاثير زيادي داشتند از جمله اينكه كارايي نزديك جنگنده هاي چون اسپيد فاير و BF109 باعث شده بود كه برتري خلبانان باعث پيروزي هوايي شود. در تابستان سال 1940 در هنگام شروع عمليات نيروي هوايي سلطنتي داراي حدود 5000 نفر خلبان و كمك خلبان عمدتا براي هدايت بمب افكن هاي اين نيرو در اختيار داشت.تا ان زمان پذيرش خلبان در اين نيرو بيشتر بسته به شرايط اجتماعي افراد، از خانواده هاي متوسط به بالا يا داراي القاب ونشان سلطنتي انتخاب ميشدند و استعداد  در اولويت بعدي قرار داشت.با شروع نبرد اين نيرو به كمپانيهاي سازنده هواپيما دستور داده بود كه انها طي سه نبد كاري در روز به طور 24 ساعت جنگنده هاي چون هاريكن و اسپيد فاير بسازند .از اين رو انها هفته اي 300 جنگنده مي ساختند كه نياز به خلبانان جديد داشت اين در حالي بود در شروع عمليات اين نيرو تنها 200 دانشجوي خلباني در اختيار داشت كه بايد دوره سه ماه پرواز را طي ميكردند.البته در طي تابستان سال1940 به دليل وظعيت فوق العاده در نبرد ، دوره خلباني بسيار فشرده و تنها طي يك ماه پياده سازي مي شد!!!.مسئله بعد اين بود كه تنها 30% از 9000 خلبان در دست راس به گردان هاي عملياتي اختصاص داده شد بودند.20% ديگر در يگان هاي اموزش در حال اموزش دادن بودند،30% نيز در مستعمرات اين نيرو مستقر بودند و مابقي نيز در بخش هاي اداري خدمت ميكردند.در ان زمان خط مشي راف اين بود كه خلبانان بايد در برنامه ريزي كلان و حتي واحدهاي مهندسي به خدمت گرفته شوند.سر انجام با پا فشاري چرچيل تا 10 ژوئيه كه اولين روز نبرد بود تعداد 1013 خلبان جنگنده گرد هم امدند كه تنها 30 نفر انها از بخش اداري بودند.اكثر اين خلبانان داراي ساعات پروازي كم و تجربه بسيار اندكي بودند و اموزش هاي تسليحاتي درستي نيز نديده بودند.

-بمب افكن شيرجه روي اشتوكا كهنه سرباز لوفت وافه
-بمب افكن شيرجه روي اشتوكا كهنه سرباز لوفت وافه

ولي در نيروي هوايي المان اصلا وضعيت اين چنين نبود.در اين نيرو اموزش حرف اول را ميزد .از طرفي بخش عمده خلبان نيروي هوايي المان تجارب بسياري در طي نبردهاي كه ارتش المان طي 3 سال گذشته در جنگ داخلي اسپانيا و اشغال لهستان و فرانسه كسب كرده بودند.از اين رو تجربه و مهارت خلبانان انگليسي در اول جنگ قابل قياس با خلبانان الماني كه در اروپا هماوردي نداشتند نبود.البته اين مسئله را نيز نبايد در مورد نيروي هوايي المان ناديده گرفت كه تا قبل از نبرد بريتانيا اين نيرو در چنين درگيري هوايي سنگين درگيري نشده بود.در طي نبرد در لهستان،فرانسه و ديگر كشورهاي اروپاي غربي اين نيرو بيشتر وظيفه پشتيباني هوايي نزديك را ازنيروي زميني در راستاي حملات برق اسا انجام ميداد و نبرد بريتانيا اولين نبردي بود كه حفظ برتري هوايي براي ارتش المان يك چالش بزرگ بود.

نيروي هوايي المان

بعد از نبرد فرانسه المان ،نيروي هوايي يكم  خود را در طول ساحل فرانسه براي بمب باران شمال و جنوب  انگلستان تجديد سازماندهي كرد.در ان زمان ژنرال فيلد مارشال البرت كسلر  نيز به فرمانده اي نيروي هوايي دوم  رسيد و مسئول بمب باران جنوب شرق انگلستان و لندن شد.نيروي هوايي سوم نيز تحت فرمانده اي ژنرال اسپيريل مسئول بمب باران غرب و شمال غرب انگسلتان و نيروي هوايي پنجم نيز وظيفه بمب باران شمال انگلستان و اسكاتلند شد.براورد خوش بينانه گورينگ فرمانده اي نيروي هوايي المان اين بود كه اين نيرو مي توانست طي چهار روز نيروي هوايي انگلستان را زمين گير كند و بعد از ان حملات دامنه دار چهار هفته اي خواهد بود كه تمامي اهداف نظامي وصنعتي و زيربنايي انگلستان را از هم مي پاشد.حملات اوليه بيشتر متمركز بر روي فرودگاه هاي نظامي ساحلي و بعد به طرف فرودگاه هاي محصور شده در خشكي بود واين حركت و نابودي فرودگاه ها به سوي لندن پايتخت ادامه داشت.البته ارزيابي مجدد اين طرح كل عمليات را پنچ هفته از 8 او تا 15 سپتامبر براورد كرده بود.همچنين در اين طرح پيشبيني شده بود براي از پا دراوردن چرچيل و به پاي ميز مذاكره كشاندن وي ميتوان از بمب باران وحشيانه مناطق شهري نيز بهره برد كه البته اين كار اخرين راه برشمرده شده بود. البته اختلافاتي بين فرمانده هان نيروي هوايي وجود داشت چون برخي خواهان حمله مستقيم به لندن و برخي ديگر اعتقاد به نابودي شبكه دفاع هوايي لندن قبل از هر كارايي بودند.تاكتيكهاي رزمي المان بيشتر  متعسراز جنگنده هاي اين كشور بود .المانيها ميدانستند كه شكاري BF110 توان مقابله با شكاري هاي نگلسيس را به طور موثر ندارد از اين رو بار اصلي دفاع هوايي از بمب افكن هاي المان بر روي دوش BF109  بود.بعد از شروع عمليات در بين روزهاي 15 تا 18 اگوست كه اوج رزم هاي هوايي بود گورينگ يك ديدار با فرماندهان گردان هاي شكاري داشت و همه انها از نبودن يك شكاري كارمد ديگر به غير از Bf109 شكايت داشتند.از طرفي نيروي هوايي المان يا بمب افكن داشت و يا شكاري.جاي  جنگنده بمب افكن در اين نيرو خالي بود.

سراسر ساحل انگلستان را شبكه اي از دكل ها و انتنهاي رادار پوشش مي داد.تقريبا  تمامي دستهاي پروازي الماني كه به طرف خاك انگلستان مي امدند توسط رادار كشف مي شدند.المانها در اول نبرد همواره با به پرواز دراوردن تعداد زيادي بمب افكن با اسكورت شكاري تلاش در حمله به انگلستان ميكرد.البته تاكتيك ديگري نيز وجود داشت و ان اين بود كه انها در دستهاي كوچك از نقاط مختلف حمله ميكردند تا نيروي هوايي انگلستان را گيج كنند.يكي از مشكلات معمول المانها اين بود كه چون بمب افكنها كند تر از شكاري ها بودند اسيب پذير هر دو زياد مي شد. تاكتيك پرواز دسته جمعي المانها به اين صورت بود كه دسته پروازي بين ارتفاع 4100 تا 6100 متري پرواز ميكرد.بمب افكنها در ارتفاع كمتري نسبت به شكاري ها پرواز ميكردند و اگرحمله هوايي شكاري هاي انگليسي از سمت چپ ويا راست اغاز ميشود شكارها به سرعت ارتفاع خود را كم كرده دور ميزدند و با انها درگير ميشدند.براي جلوگيري از يورش انگليسيها از عقب دسته ،‌معمولا چند شكاري در فاصله چند صد متري از دسته در پست ان حركت ميكردند تا در صورت حمله جنگنده هاي راف از پشت به شكاري ها خبر دهند.از اين رو دسته بمب افكن ها در مركز دايره اي از شكاريها الماني قرار داشت.اين تاكتيك بسيار موفق ولي پياده كردن ان بسيار سخت بود.شكارها بايد بسيار سريع عمل مي كردند چون اگر از حمله انگليسيها دير خبر دار مي شدند ويا تعداد كمي از انها عكس العمل نشان ميدادند ممكن بود در عرض چند ده ثانيه چند بمب افكن از دست رود.

بمب افكن هينكل 111
بمب افكن هينكل 111

يكي از خلبان شكاري الماني با نام ادولف گالند مي نويسد”خلبانان بمب افكن مي خواستند كه شكاري هاي دقيقا در كنار انها حركت كنند.پرواز شكارها اسكورت در نزديكي بمب افكنهاي به انها يك حس  امنيت ميداد ولي اين اصلا خوب نبود.زيرا تنها با پرواز با فاصله از دسته بمب افكنها مي شود زودتر از موقع شكارهاي حمله كننده دشمن را ديد و به انها قبل از اينكه انها به بمب افكنها برسند درگير شد ولي در صورت پرواز ما در كنار بمب افكنها زماني كه انها شروع به شليك به بمب افكنها مي كردند متوجه حضور انها مي شديم.”

از طرفي يكي از بزرگترين عيوب تنها جنگنده اسكورت المانيها BF-109 برد كمش بود.اين هواپيما بدون مخازن سوخت خارجيش تنها 600 كيلومتر يعني براي يك ساعت پرواز سوخت داشت و از اين رو بارها مي شد كه خلبانا ن Bf109 بعد از يك نبرد هوايي كه باعث كاهش سوخت انها شده بود نتوانستند بمب افكنها را تا هدف همراهي كنند و از اين رو برگشته و در فرانسه فرود مي امدند تا بمب افكنها تنها به هدف خود برسند.

المانهاي قبل از اغاز عمليات اطلاعات كمي از توان نيروي هوايي انگلستان داشتند.انها به خوبي ميدانستند كه انگليسيها به رادارهاي خود براي هدايت شكاري هايشان به سمت گروه هاي پروازي الماني محتاج.قبل از شروع عمليات چند بالن زيپلين الماني مجهز به دستگاه هاي شنود FM و VHF طي پروازهاي طولاني در ساحل انگلستان دست به استراق سمع مكالمات راديوي انگليسيها ميكردند.سيستم راداري انگلستان بسيار متمركز وعالي بود.انها به راحتي هر حركت الملانها را بر فراز دريا كشف ميكردند ولي المانها به دليل عدم داشتن رادار زمين تصور درستي از قابليت اين وسيله در نبرد نداشتند و از طرفي از ميزان هماهنگي خلبانان انگليسي با اپراتورهاي زميني رادار بي اطلاع بودند از اين رو انها توانايي هشدار زود هنگام انگليسيها را به كمك رادارهايشان بسيار كم براورد كرده بودند. يك گزارش اطلاعاتي قبل از اغاز نبرد در تاريخ 16 ژوئيه سال 1940 توان نيروي هوايي انگلستان را به فرمانده اي ارتش المان منعكس كرده بود.اين گزارش كه نشان دهنده عدم كارايي دستگاه هاي اطلاعاتي المان بود عملا مبناي براي طراحي عمليات اصلي جنگ شد.در اين گزارش امده بود كه سيستم راداري انگليسيها به دليل عدم تحرك بسيار اسيب پذير بوده و از طرفي در اين گزارش اصلا به توان اين شبكه به كشف سريع و موثر گروه هاي پروازي الماني اشاره نشده بود.در بخش ديگري از اين گزارش امده بود كه انگليسيسها همكنون داراي حدود 180 تا 300 جنگنده و حدود 150 بمب افكن مي باشدند.اين ارقام كاملا اشتباه بود زيرا تعداد شكاري ها انگليسي حدود 500 تا 650 فروند بود.از طرفي براورد شده  بود با اغاز بمب باران هاي هوايي و كاهش توان توليد جنگنده ها در انگلستان المان به سرعت برتري هوايي را در دست خواهد گرفت.اين اطلاعات ناقص به سرعت در جنگ براي المانها دردسر به وجود اورد.فرماندهان الماني به سرعت متوجه اين شدند كه با قدرت بزرگتر از چه فكر مي كردند مواجه هستند.از اين رو انها مجبور شدند در بهبوه جنگ دست به پرواز هاي شناسايي براي كشف اهدافي بزنند كه بايد قبل از جنگ شناسايي و براي نابودي انها برنامه ريزي مي شود.بسيار از پايگاه هاي هوايي انگليسي براي انها ناشناس باقي ماند واين واقعيتي بودند كه بسياري از پايگا هاي هوايي انگلستان به دليل عدم شناسايي درست هرگز مورد حمله هوايي قرار نگرفتند.

نيروي هوايي انگلستان

انگليسي ها براي دفاع از اسمان كشور چهار گروه از شماره 10 تا 13 را تشكيل داده بودند كه هر كدام مسئول دفاع  از بخشي از اسمان انگلستان را بر عهده داشتند.معمولا اولين نشانه حمله هوايي المانها به انگلستان توسط رادارهاي كه مانند دكل برق تمام سواحل شرقي انگلستان را پوشش داده بود كشف مشود.البته نام رادار چندان مناسب اين وسيله نبود بلكه اين دكل ها تنها بار ارسال امواج راديوي و بعد از برخورد اين امواج به دسته پروازي بسته به زمان برگشت و ميزان امواج بازگشتي كاربران انگليسي ميتوانست مافت تقريبي و بزرگي دسته را كشف كنند.هر گروه پروازي داراي يك مركز كنترل هوايي بود.در مقر استقرار اپراتورها بر روي ميزهاي بزرگ نقشه هاي از بخشهاي مختلف مربوط به حيطه ماموريت ان گردان قرارداشت. بر روي اين نقشه ها موقعيت جنگنده هاي دشمن و خودي در هر لحظه با در نظر گرفتن اطلاعات دريافتي از رادار بر روي اين نقشه ها با ماكت كوچك هواپيماها علامت گذاري ميشود.هر تغيير در موقيعيت جنگنده ها به سرعت با كمك حركت دادن ماكت جنگنده ها مات با كمك يك چوب كه بر روي سرا ان يك اهرم مغناتيسي بود بر روي نقشه اعمال مي شد.اين روش كنترل اسمان بسيار راحت بود و افسر فرمانده مركز كنترل به راحتي مي توانست به كمك اين نقشه هاي روي ميز  موقيعت جنگنده هاي دشمن را ديده و انها را به نزديك ترين پايگاه هوايي گذارش دهد.در اين مقرها صد ها گوشي تلفن و بيسيم قرار داشت كه اين مركز را به تمامي پايگاه هاي هوايي،ديدبان هاي بصري ،مراكز توپخانه پدافند هوايي و غيره مرتبط مي كرد.از تمام انگلستان با اين مراكز كنترل در ارتباط بودند و هر گونه حركت مشكوك به اطلاع اتاق كنترل و يا از اتاق كنترل به واحدهاي ديگر اطلاع داده مي شد.همچنين انواع نقشه هاي اب و هوايي نيز در اين اتاق ها وجود داشت تا افسران بدانند كه مثلا در اين فصل سال ايا در فولان ارتفاع مه گرفتگي متداول است يا نه و غيره….از انجايي كه اين مركز تنها از طريق خطوط تلفن به بيرون مرتبط بود يك اكيپ 24 ساعته تعميرات خطوط تلفن با نقشه هاي ارتباطي خطوط تلفن اين ستادها وجود داشتند تا هر نوع خرابي را بلافاصله اصلا كنند.اولين كار اين بود كه انها بايد مشخص ميكردند كه اين دسته پروازي جنگنده هاي خودي هستند يا الماني.بعد از مشخص شدند نوع هدف با در نظر گرفتن اينكه اين جنگنده هاي الماني هستند با كمك تلفن موقعيت جنگندهاي دشمن را به نزديك ترين پايگاه هوايي اطلاع داده مي شد.البته يكي از مشكلات اساسي اين چهار گروه از 10 تا 13 اين بود كه تعداد شكارهاي تخصيص داده به انها مساوي و عادلانه  نبود.براي نمونه70% از شكاري هاي به گروه 11 تخصوص داده شده بود كه وظيفه دفاع از لندن را داشتند.اين سيستم در زمان خود پيشرفته ترين و پيچيده ترين سيستم هشدار دهنده بود كه در هيچ كشوري نظير نداشت ولي خالي از عيب نبود.نيروهاي متخصص كمي براي رفع ايرادات دكل هاي انتن رادار وجود داشت.از طرفي يك مشكل كوچك در يكي از خطوط تلفن در هر جاي انگلستان تماس با نيرو عمبل كننده را از اتاق كنترل غير ممكن ميكرد.مسئله مهمتر ارتباط با خلباني بودند كه به دنبال گروه هاي پروازي مي رفت كه توسط مركز كنترل كشف شده بودند.برد فرستنده بيسيم كم بود و در بسياري از موارد هنگامي كه يك گروه جنگنده براي مقابله با جنگنده هاي الماني فرستاده مي شدند و از برد بيسيم نيز خارج مي شدند مركز گنترل اي ديگر نمي فهميد كه ايا شكاري ها از پس جنگنده ها دشمن برامدن يا نه.اين مسئله مهم بود زيرا اگر دسته شكاري هاي اعظامي از پس مهاجمين بر نمي امدند بايد تعداد بيشتري جنگنده از زمين بر مي خواستند.فرستند هاي اوليه از نوع TR9 بودند كه تنها در دو باند كار مي كردند.يكي ديگر از مشكلات اين فرستند اين بود كه معمولا امواج ان با امواج ديگر فرستنده هاي ارتش تداخل داشت و در هنگام عمليات دچار مشكل مي شد البته سريعا اين فرستنده با فرستنده راديويي جديد  مدل 1133 كه داراي تعداد كانالهاي بيشتري بود و داراي برد و قابليت امنيت بيشتر در ايجاد پارازيت داشت تعويض شدند.البته مشكل ديگر اين بود كه المانها مي توانستند به مكالمات بيسيمي مركز فرمانده اي با خلبانان گوش دهد.انگليسيها رمز مشخصي براي ارتباطات ايجاد كرده بود ولي معلوم نيست در عمل چقدر از اين رمز استفاده شد.به نظر مي رسد به ندرت در مواقع خاص مكالمات رمزي بود زيرا از نظر عملي در يك عمليات هوايي پيچيده رمزها ممكن بود باعث پيچيدگي اوضاع شود.بهر حال تا پايان نبرد ارتش المان همواره به ارتباطات راديويي انگليسيها گوش مي داد.

فيلد مارشال گورينگ فرمانده اي نيروي هوايي المان
فيلد مارشال گورينگ فرمانده اي نيروي هوايي المان

تاكتيك حمله انگليسيها حمله با گروه هاي كوچك زير ده فروند بود.روش انها حمله به گروه پروازي الماني و جداي انداختن بين بمب افكنها و شكارهاي و از طرفي تعقيب هواپيما هاي دور  افتاده از گروه بود.گردان ها پروازي تركيبي از جنگنده هاي كند پرواز تر هاريكن و شكاري هاي سريعتر اسپيد فاير بود.معمول بود كه اول اسپيد فاير با شكاري هاي اسكورت الماني BF109 درگير مي شدند و هنگامي كه انها از بمب افكنها كمي فاصله مي گرفتند هاريكن هاي كند پرواز به سراغ بمب افكن هاي تنها ميرفتند.البته هميشه اوضاع به اين خوبي پيش نمي رفت.گهگاه به دليل تعداد بيشتر شكاري هاي الماني اسپيد فايرها از پس انها بر نمي امدند و هاريكن ها مجبور بودند دست از سر بمب افكن ها برداشت به اسپيد فايرها ها كمك كنند.اين روش حمله معمولا تا سه گردان جنگنده در ان حضور داشتند به روش بال هاي بزرگ معروف بود.موافقان اين روش  معتقد بودند كه المانها در طي چنين تك هاي هوايي به نيروهايشان بايد وقت زيادي را در نبرد هوايي با جنگنده هاي انگليسي براي جلوگيري از دادن تلفات بيشتر صرف كنند و همچنين براي جنگندهاي مثل BF109 كه همواره از نداشت سوخت زياد رنج مي بردند باعث ميشد كه انها بعد از يك رزم هوايي پور مصرف(از نظر ميزان مصرف سوخت)مجبور باشند كه بمب افمنها را رها كرده و به پايگاه هوايي برگردند.

در روز هاي اول انگليسيها نيز دست به بمب باران اهداف نازيها در فرانسه و حتي خاك المان ميزدند.ولي بعد از چند ماموريت و سرنگون شدن تعداد زيادي از بمب افكن ها ويلينگلند تصميم بر اين شد كه بمب بارانها در شب انجام شود.از 15 مي به بعد نيري هوايي سلطنتي بمب باران هاي كوبنده اي در شب برعليه مخزن هاي نفتي المان در منطقه صنعتي روهر به را انداخت.با گسترش نبرد و از جمله تهديد بمب افكنها الماني در 3ژوئيه دستور داده شد تا بمب افكن ها كارخانه هاي هواپيما سازي المان را بمب باران كنند و در 4 ژوئيه بندار نيز مورد هدف قرار گرفتند.همچنين با در نظر گرفتن اينكه انگليسيها احتمال ميدادند كه المان دست به پياده كردن نيرو در داخل خاك انگلستان بزند طي دو روز17 و 19 سپتامبر تعداد زيادي از قايق هاي باري در بنادر فرانسه مورد هدف قرار گرفتن كه حداقل 200 فروند انها غرق شد.حملات بر عليه اهدافي در فرانسه توسط انگليسها بسيار خوب انجام مي شود زيرالمانها تعداد كمي رادار در داخل فرانسه مستقر كرده بودند و از طرفي مدافعان اسمان فرانسه به خوبي مدافعان اسمان المان نبودند.در طي بمب باران انگليسيها طي نبرد سه ماه بريتانيا 60% اهداف مورد هدف قرار گرفته بنادر بودند.

البته نيرو هوايي سلطنتي تلاش در حمله به پايگاه هاي هوايي المان داشت ولي اين تلاش ها عمدتا ناموفق بودند.براي نمونه يك حمله هوايي  چهار بمب افكن راف در 1 اوت به يك پايگاه هوايي المان در نزديكي بروكسل تنها به از بين رفتن 3 فروند هواپيما انجاميد.از طرفي  حمله به پايگاه هاي هوايي براي نيروي هوايي سلطنتي معمولا به يك قتل عام بمب افكن هايش تمام مي شد.براي نمونه طي يك يورش به يك پايگاه هوايي المانها در13 اوت در شمال دانمارك از 12 بمب افكن اسكادران 82 شركت كننده در اين عمليات 11 فروند انها سرنگون شدند.به طور معمول بمب بارنهاي هوايي ارتش انگلستان توسط بمب افكن هاي  بلنهيم انجام مي شود.اين بمب افكن ها در برخي از ماموريتها با تلفات 100% مواجه مي شدند.دليل عمده اين مشكل سرعت كمشان بود.در طي نبرد بريتانيها ارتش انگلستان از اين بمب افكنها براي پروازهاي شناسايي استفاده كرد ولي بلهيم نشان داد كه براي اين نقش نيز مناسب نيست.در مجموعه يگان بمب افكن ارتش انگلستان كارايي خوبي در اين نبرد از خود نشان نداد كه دليل عمده اش عدم كارايي بمب افكن هايش بود.فرمانده اي ساحلي ارتش انگلستان به طور مرتب دست به پرواز شناسايي بر فراز ساحل انگلستان ميزد.دليل اين كار اين بود كه انها مي خواستند در صورت تصميم المان به يك حمله ابي خاكي ،انها بتوانند در هنگام تجمع نيرو ها قبل از سوار شدند بر كشتي از اين عمليات اطلاع پيدا كنند.

بررسي روند كلي جنگ

نبرد بريتانيا را بايد به چهار دوره زماني تقسيم كرد.

1-10 ‍ژوئيه تا 11 اوت كه اين دوران ملقب به نبرد كانال است

2-12 تا 23 اوت كه عمليات هوايي حمله عقاب توسط نيروي هوايي المان جهت نابودي بنادر و فرودگاه ها ادامه داشت.

3-24 اوت تا 6 سپتامبر كه مرحله اصلي تر نبرد در ان جريان داشت.

4- 7 سپتامبر به بعد كه شامل بمب باران شهرها مسكوني انگلستان بود.

نبرد كانال:اين دوره كه بين 10 ‍ژوئيه تا 11 اوت ادامه داشت شامل يك مجموعه عمليات هاي هوايي منظم به كمك بمب افكنهاي اشتوگا براي ضربه زدن به كاراون هاي تداركاتي انگلستان بود.

ولي مرحله دوم كه به عمليات حمله عقاب مشهور شد حركت همه جانبه نيروي هوايي المان جهت نابودي توان هوايي و دفاع هوايي انگلستان راشامل مي شود. اولين دور اين حملات در 12 اوت زماني اغاز شد كه جنگنده هاي الماني دست به بمب باران شديد 210 دكل رادار در سواحل انگلستان زدند.اين دوره حملات حدود شش ساعت به طول انجاميد كه نشان داد ضربه زدن به توان راداري انگلستان بسيار سخت و دشوار است و نمي توان براي مدت طولاني رادار ها را از كار انداخت.همچنين بعدها ثابت شد كه المانها وقت زيادي و بي خودي بر روي انهدام دكل هاي رادار گذاشتند چون اين دكلها را به سرعت ميشد بعد از صدمه ديدن تعويض و يا تعمير كرد.المانها بايد بيشتر وقت خود را صرف ضربه زدن به زير بناي مخابراتي مي كردند كه اتاق هاي كنترل پروازي را به يگان هاي عملياتي متصل مي كرد.در ادامه اين حملات المان از بمب باران هاي هوايي پايگاه هاي هوايي ساحلي شروع كرده و اين حملات را به پايگاه هاي داخلي تر كشاندند.با افزايش مقابله هوايي انگلستان با بمب افكن هاي برخواسته از فرانسه،المان به سرعت تمركز حملات را از دانمارك و نروژ ادامه دادند.نيروي هوايي 5 المان كه وظيفه حمله به شمال انگلستان را داشت به دليل محافظت نادرست  شكارهاي BF110 از بمب افكنهاي اين نيرو تلفات زيادي را متحمل شد.روز 18 اوت سخت ترين روز نبرد براي دو طرف بود به طوري كه اين روز را روز سخت تر  نامگذاري كردند.در اين روز به هر دو طرف تلفات زيادي وارد شد كه باعث شد المانها يك هفته اينده را با احتياط بيشتري حمله كنند تا بتوانند تاكتيك هاي خود را بررسي كنند.در دور دوم عملياتها مشخص شد كه بمب افكن JU87 توان انجام عمليات برون مرزي در درگيريهاي  سنگين كه طرف مقابل از جنگنده هايش به مهارت بهره ميبرد را ندارد.اشتوگا اين كهنه سرباز لوفت وافه نيز نشان داد كه بدون اسكورت شكاري توان رويا روي حتي  با شكارهاي كند پرواز تر هاريكن را ندارد.BF109 نيز نشان داد كه موتور ضعيفي در مقابل اسپيد فاير دارد و به سرعت المانها دست به بهسازي اين جنگنده زدند كه البته تا بعد از نبرد بريتانيا نسخه هاي جديد وارد خدمت نشد.واقعيت اين بود كه تازه لوفت وافه در مقابل يه حريف قدر يعني نيروي هوايي سلطنتي قرار گرفته بود و معلوم شد كه تجارب جبهه فرانسه و لهستان اينجا به كار نميايد.سرانجام گوريينگ دستور توقف حملات به رادارهاي انگليسي را داد.البته انها تا ان زمان بر خلاف اول جنگ متوجه نقش مهم اين دكل هاي بي خاصيت(به نظر اكثر فرمانده هان لوف وافه)شده بودند.

بعد از به نتيجه نرسيدن حمله به رادارها گورينگ دستور حمله به كارخانه هوايي هواپيما سازي و فرودگاهاي نظامي انگلستان را داد.اولين دور اين حملات در 23 اوت در حمله به يك كارخانه هواپيما سازي در نزديكي بيرمنگام بود.تمامي فرودگاه هاي بزرگ مورد حمله قرار گرفتند.در شب 24 اوت يك دسته از بمب افكنهاي هينكل111 كه قرار بود هدفي در هومه لندن مورد هدف قرار دهند اشتباهان بمب هاي خود را در مركز لندن فروريختند و تعداد زيادي از غير نظاميان كشتده شدند.نيروي هوايي سلطنتي نيز به تلافي شب هاي 25 و26  اوت برلين را بمب باران كرد.حمله به برلين عواقب بدي را به همراه اشت.گروينگ ادعاء كرده بود كه نيروي هوايي انگلستان نمي تواند شهرهاي بزرگ المان را بمب باران كند. اين كار انگليسيها هيتلر را به شدت عصباني كرد و دستور عمليات تلافي جويانه را داد.از 24 اوت به بعد دوئل اصلي در اين نبرد بين نيروي هوايي دوم المان كه وظيفه حمله به لندن و هومه ان را داشت و گروه11 نيرو هوايي سلطنتي كه وظيفه دفاع از اسمان لندن و هومه را داشت بود.از 33 حمله سنگين از ان تاريخ تا دو هفته بعد 24 مورد به فرودگاه هاي نظامي بود.حملات بسيار سنگين بود و از طرفي نيروي هوايي سلطنتي تلفات زيادي را در اسمان متحمل شده بود.سرعت توليد هواپيما انقدر بود كه جنگنده ها از دست رفته جايگزين شوند ولي خلبانان خوب كم بودند.خلبانان جديد اموزش درستي نديده بودند زيرا خلبانان با تجربه يا در حال نبرد بودند و يا مرده بودند.از طرفي نمي شد در ان شرايط نبرد كه فرودگاه ها دائما تحت بمب باران بود بسياري از تمرينات تاكتيكي را اجرا كرد.نيروي هوايي تقريبا از تمام مستعمرات خود خلبان گرد اورده بود.استراليا،كانادا،افريقاي جنوبي،نيوزلند و حتي فلسطين.البته در ميانه نبرد خلبانان لهستاني و چكي به نيروي هوايي پيوستند.اگر چه به دليل تسلط كم اين افراد به زبان انگليسي ارتباط چندان مناسبي را نمي توانستند با خدمه فني و ديگر خلبانان داشته باشند ولي در كل ورود اين خلبانان باعث افزايش كارايي اين نيروشد.

يكي از مزاياي خلبان انگليسي اين بود كه بر فراز خاك خود پرواز مي كردند.در صورت سرنگون شدن جنگنده ها يشان و خروج به موقع مي توانستند در عرض چند ساعت به پايگاه هوايي خودشان برگردند.ولي خلبانان الماني كه فراز خاك انگلستان بيرون مي پريدند حتما اسير مي شود و اكثر انها كه بر فراز دريا از هواپيما خارج مي شدند در دريا غرق مي شدند.اكثر خلبان الماني اسارت را  بر پريدن بر فراز كانال مانش ترجيه ميدادند.البته اين نكته قابل تذكر است كه در ان زمان صندلي پرتاب وجود نداشت و خلبانان بيچاره بايد بعد از صدمه ديدن جنگنده اول با دردسر زياد در كابين را باز كردن از ان بيرون مي امد و بعد نيز طوري از هواپيما خود را به بيرون پرت مي كرد كه به بال و يا دم جنگنده برخورد نكنند. در هيچ شرايطي اين كار كمتر از يك دقيق با طول نميشد. المانها هم توان توليد مناسب براي جايگزين كردن هواپيما هاي از دست رفته را داشت و هم تعداد كافي خلبان.پژوهش هاي جديد نشان ميد هد كه المانها توان توليد جنگنده را در انگلستان بسيار كم تر از ميزان واقعي براورد كرده بودند.از طرفي امروزه مشخص شده كه انگليسيها نيز براوردي بسيار بيشتر از حد توان توليد جنگنده در المان داشتند.از طرفي هر دو طرف در اين دوره از زمان كه بيشترين درگيري هاي هوايي شكل گرفته بود،تلفات وارده بر طرف مقابل را بسيار بالاتر از ميزان واقعي ثبت كرده بودند.ولي بيشتر براورد غلط متعلق به ارتش المان بود.ارتش المان از قبل از جنگ تصور كامل اشتباهي در مورد توان نيروي هوايي انگلستان داشت نه تنها ميزان جنگنده هاي اين نيرو را كم براورد كرده بود بلكه توان توليد و سطح اماده صنايع هواپيما سازي را بسيار كم در گذارشات خودد ديده بود.اين نيرو فكر ميكرد كه بتواند در عرض دو هفته تمامي پايگاه هاي هوايي جنوب انگلستان را از كار انداخته كه در عمل هيچگاه موفق به اين كار نشد.اين عدم ارزيابي  در اوج نبرد يعني در 24اوت تا 4 سپتامبر تلفات بسيار زيادي از لوفت وافه گرفت.از طرفي ارزيابي ها نشان داده است كه 75% از يگانهاي BF109 و 70% از يگانهاي بمب افكن ها الماني و 65% از يگانهاي BF110 از كمبود قطعات يدكي رنج مي بردند.

در نهايت تا 14 سپتامبر انقدر تلفات نيروي هوايي المان زياد بود كه تنها 67% از BF109 شركت كننده در نبرد باقي مانده بودند.اين ميزان براي BF110 رقم 46% و براي يگانهاي بمب افكن 52% بود.هيتلر طي يك جلسه در مورد روند پيش برد عمليات هوايي براي به دست گرفت برتري هوايي در 14 سپتامبر برگزار شد متوجه شد كه برتري هوايي مورد نظر براي لوفت وافه هنوز حاصل نشده.سه روز  بعد مداركي منشر شد كه به هيتلر فهماند كه اطلاعاتي كه در مورد نابودي نيروي هوايي انگلستان بيان شده تا حد زيادي اغراق اميز بوده است.با وجود اين فرمانده ستاد مشترك ارتش از هيتلر خواست كه به انها فرصت دهد تا بتواند برتري هوايي را با دست اورند.در همان جلسه فرمانده ستاد عمليات هوايي از هيتلر پرسيد كه ايا اجازه بمب باران هوايي مناطق مسكوني را در لندن خواهد داد.هيتلر در ان زمان تا حدي دو دل بود و گفت كه من معتقدم از طريق نابودي زيربناي اقتصادي  و سوخت  ميتوان انگليسيها را متقاعد به پذيرش شرايط المان كند.هيتلر ميخواست از بمب باران غير نظاميان به عنوان يك حربه وحشت ناك به عنوان اخرين تير تركش خود استفاده كند.

اتش در شهر

هيتلر چند هفته قبل از جلسه 14 سپتامبر يعني در 1 اوت به گورينگ در مورد عدم بمب باران مناطق مسكوني انگلستان هشدار داده بود.گورينگ خطاب به فرمانده هان نيروي هوايي گفت”نبرد ما همكنون به قدرت نظامي و صنايع و زير بناي اقتصاد انگلستان مي باشد و نه نيروي كوچك.تنها را سريع در پيروزي ضربه زدن به اهداف راهبردي است و بايد تا هد امكان از هدف قرار دادن غير نظاميان خوداري كنيم”از 23 اوت كه دور شديد بمب باران ها شروع شده بود پايگا ه هاي هوايي انگلستان دائما زير شديد ترين بمب بارانها قرار داشت.البته در اين گونه حملات معمولا خسارت شديدي به ساكنان غير نظامي اطراف اين پايگاه هاي هوايي  مي رساند.نيروي هوايي انگلستان از همان اول جنگ دست به بمب باران شبانه مناطق مختلف برلين زد.هيتلر در يك سخنراني در 4 سپتامبر انگليسيها را تحديد كرد كه اگر دست از بمب باران برلين بر ندارند مناطق مسكوني لندن را بمب باران خواهد كرد.در شب 7 سپتامبرحدود 400فروند بمب افكن الماني  شرق لندن را بمب باران كردند.اگرچه جنگنده گروه 11 براي مقابله به هوا برخواستند ولي كار زيادي از دستشان بر نيامد و ان شب انها لندن را كاملا در هم كوبيدند. فردا صبح هنگامي كه خلبانان انگليسي بر فراز لندن پرواز ميكردند شاهد نفرت انگيز ترين چهره جنگ بودند بخشي از شرق لند كاملا ويران شده بود.علارقم اينكه گروه پروازي 11 كه مسئول دفاع از اسمان لندن را برعهده داشت كارايي بسياري خوبي در درگيري با بمب افكنهاي دشمن در روز داشت ولي در شب تقريبا نا كارامد بود.حمله شب 7 سپتامبر اولين حمله از اين نوع بود و لوفت وافه 57 شب پاياپي لندن را بمب باران كرد.داستان اين 57 شب بسيار دراز است كه شامل بسياري از عمل كرد عموم مردم لندن براي حفظ جان خود در اين شهر مي شود كه بسيار خواندنيست ولي از انجاي كه اين مقاله جنبه نظامي دارد به ان اشارهدر اين مقاله اشاره نمي كنيم.تصميم در هم كوبيدن لندن با بمب باران هوايي بزرگترين اشتباه هيتلر در نبرد بريتانيا بود.هيتلر به يك باره دستور داد كه ارتش دست از بمب باران پايگاه هاي هوايي نيروي هوايي انگلستان بردارد وبه سراغ لندن برود.اين در حالي بود كه بعدها مشخص شد كه بمب باران خوردكننده دو هفته اي پايگاه هاي هوايي انگلستان تقريبا در استانه موفيقت كامل مبني بر غير عملياتي كردن اين پايگاه ها بود به طوري كه بعد از نبرد فاش شد كه در روز اخر حملات به پايگاهاي هوايي از 12 پايگاه هوايي مدافع لندن 7 تا8 پايگاه بر اثر بمب بارانها غير فعال شده بودند.اگر بمب باران پايگاه هاي هوايي همچنان ادامه داشت كار نيروي هوايي انگلستان تمام بود.جلب شدند توجه لوفت وافه به لندن و عدم بمب باران پايگاه هاي هوايي باعث اين شد كه به سرعت راف تجديد سازمان كند. در 14 سپتامبرهيتلر طي يك جلسه ديگر راهكار اينده بر ضد انگلستان را مشخص كرد.وي  كه فهميده بود پياده كردن نيرو از طريق دريا بر خاك انگلستان در حال حاضر امكان ندارد تصميم خود را به بمب باران كوبنده لندن براي سر عقل اوردن چرچيل اعلام كرد.البته هيتلر اين مسئله را محرمانه اعلام كرد و خوهان اين شد با تركيبي از بمب باران ها هوايي و تحديد به يورش از طريق دريا انگلستان را تحت فشار قراردهند.مسئله اين بود با مرور زمان انگليسيها در نابودي هواپيماهاي مهاجم الماني تبحر بيشتري پيدا ميكردند.براي نمونه در روز16 سپتامبرلوفت وافه  دو موج حمله هوايي را ترتيب داد كه هر دو به شدت توسط راف سركوب شد.در اين رو 60 هواپيماي الماني در مقابل 26 هواپيماي انگليسي از دست رفت.مشكل اين بود كه مدافع بمب افكنها الماني يعني BF-109 داراي برد كمي بود و تنها مي توانست تا 10 دقيق بمب افكنها بر فراز هدف اسكورت كند و هر درگيري در وسط راه به معني هدر رفتن بيشتر سوخت و بازگشت به پايگاه هوايي در وسط راه براي BF-109 بود.در نهايت اين تلفات باعث شد كه بمب باران هاي هوايي روزانه به طور كامل كنسل شود و  به شب منتقل شود.چندين بار به دليل تلفات بالاي لوف وافه تصميم به حمله زميني به انگلستان به تعويق افتاد و در نهايت در 13 اكتبر اين حمله به سال 1941 به عقب افتاد.

يكي از دلايل حفظ روحيه مردم لندن در طي اين بمب بارانها حضور ملكه اليزابت و پادشاه در كاخ باكينگ هام بود.اول قرار بود ملكه به كانادا برود ولي تصميم گرفت در كنار مردم بماند.البته المانها تلاش در انهدام كاخ كردن و طي دو روز يعني در 10 و13 سپتامبر كاخ مورد بمب باران هوايي قرار گرفت ولي به خانواده سلطنتي اسيبي نرسيد.

پايان يك اغاز

نبرد بريتانيا اولين شكست ارتش المان بود. بمب باران مناطق مسكوني لندن از روي استيصال بود زيرا ارتش المان نتوانسته بود با انهدام تاسيسات زير بنايي، نظامي و اقتصادي،  چرچيل را به زانو در اورد از اين رو دست به كشتار بي هدف زد.طرح حمله به انگلستان بعد از مشخص شدند اينكه نبرد بريتانيا براي المان دستاوردي نداشت رها نشد و به مدتي بعد عقب افتاد كه البته با درگيري المان در روسيه براي هميشه به فراموشي شد.نبرد بريتانيا يك پيروزي ملي و يك افتخار ملي براي انگليسيها بود كه اين افتخار به دست نيام به جزء با سلحشوري نيروي هوايي انگلستان.چرچيل بعد ها درسخناني گفت در هيچ كجاي تاريخ اينگونه نبوده است كه عده كثيري از مردم(كل مردم بريتانيا) وابسته به تلاش و جانفشاني هاي  عده قليلي از مردم(خدمه نيروي هوايي ) باشند.

در اين پيروزي امريكا نيز سهم داشت.امريكا در تمام مدت كمك هاي فراوني به اين كشور كرد و حتي تا انجا كه بهترين خلبان ارتش امريكا براي كمك به انگلستان رفتند.نكته جالب اين است كه سفير وقت امريكا در لندن معتقد بود كه انگلستان در برابر المان شانسي ندارد و از پا در خواهد امد.هر دو طرف نبرد امار مبالغه اميزي را در مورد تعداد هواپيما هاي هاي سرنگون شده طرف مقابل اعلام ميكنند.البته بخش اي از اين  امار غلط به دليل پيچيدگي و شدت نبرد بود و عمدي در كار نبود.تحقيقات بعد از جنگ نشان داد كه بين ژوئن تا سپتامبر سال 1940 نيروي هوايي انگلستان ادعاي سرنگوني 2698 فروند جنگنده الماني در ازاء از دست رفتن 1023 جنگنده خود  و المان نيز ادعاي سرنگوني 3198 فروند جنگنده انگليسي در مقابل از دست دادن 873 جنگنده و 1214 بمب افكن(در مجموع2087 فروند) كرده است.البته  به تعداد هواپيما هاي سرنگون شده نيروي هوايي انگلستان بايد دو رقم 376 مربوط به بمب افكنهاي اين نيرو و147 مربوط به هواپيما هاي شناسايي نيز افزود.بعد از جنگ طي تحقيقاتي كه سه دكتر تاريخ نگار به صورت مشترك در انگلستان انجام دادند و در اين تحقيقات از برخي كهنه سربازان درگيري در اين نبرد نيز استفاده شده اعلام شد حتي به فرض از بين رفتن نيروي هوايي انگلستان و به دست گرفتن كنترل اسمان توسط المان نيروي دريايي سلطنتي انقدر قدرت داشت تا بتواند جلوي يك عمليات تهاجمي بزرگ را از طريق دريا به انگلستان بگيردي.البته اين مورد همواره بين تاريخ نگاران جنگ يكي از موارد اختلافي بوده است ولي حداقل تمامي تاريخ نگاران در اين مورد اتفاق نظر دارند كه ادعاي فيلد مارشال گورينگ اين فرمانده چاغ و فربه نيروي هوايي المان مبني بر از پا دراوردن انگلستان تنها از طريق نيروي هوايي المان يك رويا بزرگ بوده است.عمليات بسيار نسنجيده اي طراحي شده بود.زيرا قبل از اغاز حملات رايدر فرمانده نيروي دريايي المان در اين مورد كه در حال حاضر امكان حمل نيرو هاي لازم براي اشغال انگلستان از طريق دريا وجود ندارد به هيتلر هشدار داده بود.البته اين مسئله نيز تا حدي بين تاريخ نگاران اختلاف ايجاد كرده وجود دارد كه ايا هيتلر حتي پس از شنيدن جواب منفي از فرمانده نيروي دريايي المان ،ايا دستورش مبني بر بمب باران هوايي انگلستان تنها فشار اوردن بر چرچيل براي پذيرش خواسته هاي المان بوده يا تضعيف توان نظامي انگلستان تا زماني كه توان حمله به اين كشور فراهم شود.به هر حال در اين نبرد يك سوم منابع نيروي هوايي المان از دست رفت.منابع از دست رفته اثرشان را در جبهه روسي نشان دادند.المان تلاش كرد با بمب باران صنايع هواپيما سازي انگلستان جلوي توليد جنگنده هاي بيشتر را بگيرد.به دلايل مختلفي المان در اين كار موفق نشد و امروزه كاملا مشخص شده است كه بر طبق امارها انگلستان دو برابر تعداد جنگنده موجود در خدمت در اغاز جنگ ،تا پايان جنگ از دست داد.اين به بدان معنا است كه انگلستان توانسته بود طي سه ماه نبرد دو برابر ان چيزي را كه در خدمت داشت توليد كنند.از اين رو مي توان گفت يكي از دلايل پيروزي انگلستان توان توليد وسيع جنگنده هاي هاريكن و اسپيد فاير بود كه توانسته به خوبي جنگنده هاي از دست رفته را جبران كنند.پيروزي براي المان در اين جنگ به دست نميا مد جزء با نابودي  جنگنده هاي نيروي هوايي انگلستان،زيرا انها تنها صد دفاعي از انگلستان بودند.خلبان انگليسي خوب اموزش ديده بودند و از جنگنده كارامدي همچون اسپيد فاير بهره مي بردند.روحيه بالاي براي دفاع از وطن داشتند و از همه مهمتر از پشتيباني رادار هاي زميني برخوردار بودند.

تبادل تلفات هوانبردان بين انگلستان و المان ميزان 1:5 به نفع انگلستان بود(در ازاء هر يك نفر هوانبرد انگليسي 5 هوانبرد الماني كشته ميشدند)دليل اين تلفات بالا براي المانها اين بود كه بخش زيادي از هواپيماهاي سرنگون شده الماني را بمب افكنها تشكيل ميداند كه بالاي 4 يا 5 نفر خدمه داشتند در حالي كه 90% از هواپيماهاي از دست رفته انگلستان جنگنده تك نفره بودند.

پيروزي و شكست

صحبت درباره نبرد بريتانيا و نقش ان در جريان جنگ جهاني دوم بسيار دشوار است.انگليسيها  اين پيروزي را با هزينه سنگين به دست اوردند.طي بمب بارانها مختلف 23002 نفر كشته و32138 نفر زخمي شده بودند كه از اين ميزان 3000 نفر غير نظامي بودند.كمر نيروي هوايي المان در اين نبرد شكست به طوري كه حتي با وجود پيروزهاي متعدد در سال 1941 در مراحل اوليه نبرد  روسيه باز هم به زخم هاي باقي مانده از نبرد بريتانيا بر پيكر لوفت وافه باقي مانده بود.تمامي تاريخ نگاران جنگ بر اين مسئله متفق القول هستند كه ضربه شكست در نبرد بريتانيا را بيشتر از همه نيروي هوايي المان خورد و اين شكست در زمان درگيري در روسيه خود را به خوبي نشان داد.بعد از شكست در نبرد بريتانيا روحيه پرسنل لوفت وافه به شدت تضعيف شد و بسياري از فرماندهاي ارتش المان نا كارامدي نيروي هوايي را دليل شكست بر اين نبرد ديدند.در حالي كه شايد روياي هيتلر مبني بر از پا دراوردن بزرگترين امپراتوري ان زمان ان هم از طريق اتش باعث شكست در اين نبرد شد.از طرفي اين شكست تاثير منفي زيادي بر روي ارتشي داشت كه در عرض دو ماه چندين كشور اروپاي غربي به ويژه فرانسه را از پا دراورد.هنگام ورود ارتش المان به روسيه جاي خالي خلبانان با تجربه كه در انگلستان از دست رفته بودن به خوبي قابل حس بود.

ولي واقعا ايا شكست در نبرد بريتانيا دليل بر ناكارامدي لوفت وافه بود.بسياري پيروزي در نبرد بريتانيا را يك پيروزي بزرگ براي نيروي هوايي انگلستان و يك شكست  براي لوفت وافه ميداند.ولي واقعيت اين است كه اين تصور نيز احمقانه است.نبايد يادمان برود كه لوفت وافه تا روز اخر نبرد هر جاي انگسلتان را خواست مورد بمب باران قرار داد و تنها دليل اينكه اين عمليات براي المان شكست محسوب شد اين بود كه هيتلر ديد كه نيروي هوايي نتوانسته به يك برتري هوايي قابل قبول براي دست زدن به يك تهاجم همه جانبه برسد از اين رو از عمليات دست كشيد.از طرفي در همان زمان نيز نيروي هوايي انگلستان نيز به نوعي با شكست روبروي بود و ان نيز ان بود كه براي مثال با وجود اينكه از 7 سپتامبر ديگر فرودگاه هاي نظامي انگلستان بمب باران نمي شد و تمام توان لوفت وافه به بمب باران شهرها پرداخته بود باز هم اين نيرو نتوانست برتري هوايي كامل را بر فراز خاك كشور خود (انگلستان)ايجاد كند كه كماكان در شب و روز شهرهاي اين كشور از جمله لندن به مدت57 روز زير بمب باران المانها قرار داشت.خود فرمانده هان نيروي هوايي انگلستان نيز خوب ميدانستند كه نمي توان در معناي كامل كلمه به برتري هوايي رسيده ويا مثالا كاري كنند كه نيروي هوايي المان نتواند وارد خاك انگلستان شود.انها خود فهميده بودند كه بايد تا جاي كه مي شود از برخي از منابع حياتي دفاع كرد تا اينكه هيتلر به اين نتيجه برسد كه بهتر است از يك نبرد همه جانبه برون مرزي عليه انگلستان دست بردارد(از جنگ خسته شود).از طرفي برخي شكست در نبرد تابستان سال 1940 را پايان كار لوفت وافه در مقابل نيروي هوايي سلطنتي ميدانند كه اين مسئله نير درست نيست زيرا در سال هاي 1941 و1942نيروي هواي المان با اقتدار تمام توانست تعداد زيادي از حملات هوايي انگسلتان را به فرانسه و المان در هم بكوبد وان بمب باران هاي خوردكننده پايان جنگ جهاني دوم بر ضد المان توسط نيروي هوايي انگسلتان موثر نبود جزء با ورود امريكا به جنگ.از طرفي در حالي كه الماني ها حملات فشرده اي را برعليه شهرهاي بزرگ انگلستان از جمله لندن در روز روشن ترتيب مي دادند ،انگليسيها تنها به بمب باران پراكنده و انهم شبانه المان دست ميزند.در مجموعه اگر دقيق تر نگاه بكنيم رگه هاي از شكوه و بزرگي حتي در نبرد بريتانيا نيز مي توان در لوفت وافه ديد.همچنين نبايد اين مسئله را از ياد برد كه بعد از پايان نبرد بريتانيا لوفت وافه تا شش ماه بعد نيز تقريبا هر روز انگلستان را زير حملات هوايي داشت البته نه به گستردگي تابستان 1940.همچنين واقعيت ديگر نيز وجود ادارد كه طي شش ماه اول نبرد در شمال افريقا لوفت وافه برتري هوايي را به سرعت از دست انگلستان خارج و تقريبا تا پايان كار المان در افريقا برتري محسوسي در مقابل نيروي هوايي انگلستان داشت.

در نهايت اگر بخواهيم تعريفي از پيروزي داشته باشيم مي توان گفت كه پيروزي يعني رسيدن به هدف از پيش تعيين شده.اگر اين تعريف براي يروزي باشد پس مي توان گفت كه المان به هدف خود درانگلستان كه چه ان هم سر ميز مذاكره نشاندن چرچيل باشد و چه نابودي نيروي هوايي انگلستان براي ترتيب يك حمله ابي خاكي به انگلستان ،هيتلر به هيچ كدام از اهدافش نرسيد.ولي از طرفي اگر هدف انگليسيهاي را جلوگيري از طرح المان براي پياده كردن نيرو در داخل انگلستان بدانيم انها به هر ترتيب به هدف خود نائل شدند. پس نبرد بريتانيا را بايد يك پيروزي سياسي براي انگلستان و اقاي چرچيل دانست.ولي اين به ان معنا نيست كه نيروي هوايي انگلستان در اين جنگ سنگ تمام گذاشت و همه جوره به قول معروف حال لوفت وافه را گرفت. واقيعت اين است كه لوفت وافه در حد امكانات خود در نبرد خوش درخشيد ولي عدم فرمانده اي درست و تصميمات اشتباه برخي از رهبران نظامي و سياسي لوفت وافه را به طرف شكست راه نمايي كرد.براي نمونه هنگامي كه بعدد از چند هفته بمب باران كوبنده پايگاه هاي هوايي انگلستان لوفت وافه مي رفت كه نيروي هوايي انگلستان را در فرودگاه هايش زمين گير كند به يكباره تصميم عوض شود و 57 شب تمام توان ارتش المان به بمب بران مناطق مسكوني لندن پرداخت!!!از اين رو شايد درست است كه نبرد بريتانيا يك پيروزي بزرگ سياسي براي انگلستان و يك شكست سياسي براي المان بود ولي نمي توان ان را پيروزي نيروي هوايي انگلستان بر نيروي هوايي المان دانست زيرا حتي در همان  تابستان 1940 نيروي هواي انگلستان نمي توانست برتري هوايي المان را بر فراز كشورهاي اشغال شده در اروپاي غربي حتي لحظه اي به چالش بكشد و اين نكته را نبايد فراموش كرد كه اگر چه المان نتوانست بر فراز انگسلتان به برتري هوايي برسد انگليسيها نيز نتوانست بر فراز خاك خود به برتري هوايي مطلق دست يابند.در نهايت نبرد بريتانيا براي انگلستان مسئله نان شب و مرگ و زندگي نبود بلكه مسئله اي مهمتر از اينها بود زيرا حيات ملتي با قدمت 1000 سال تنها به سه ماه يك تابستان جهنمي در سال 1940 بر میگشت .

اسپید فایر
اسپید فایر

نوشته های مشابه

‫3 نظرها

  1. سلام جناب تارخ
    مقالات شما همیشه بار علمی و اطلاع رسانی خیلی خوبی دارد .ولی نقطه ضعفی که در اغلب آنها به چشم میخورد اشتباهات املایی یا تایپی است که مستلزم یک بازنگری قبل از نشر میباشد . همیشه از مقالاتتان استفاده میکنم . با سپاس

  2. بار آموزشی مقالات آقای تارخ حیرت آور است. در عین حال آیین نگارش و املای ضعیف مقالات باورکردنی نیست. چطور کسی با این همه معلومات اینقدر پراشتباه است؟ اشتباهات تایپی و نگارشی در کل مطالب سایت جنگاوران روتین شده است و انگار کسی به این معضل نمی‌اندیشد. اگرچه میزان این اشتباهات در متن‌هایی که به قلم آقای تارخ نگاشته شده‌اند به طور چشمگیر بیشتر است. بین این‌همه مزخرف نویس یک عده آدم حرفه‌ای وجود دارند و اصلا ملاحظه‌ی بدیهی‌ترین اصول را نمی‌کنند.
    حیف. واقعا حیف.

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن