مقدمه
790 سال پیش وقتی قبیله کوچکی از قبایل ترک اوغوز به خاطر حمله مغول ها خود را از آسیای مرکزی به شبه جزیره آناتولی یا آسیای صغیر رساندند کمتر کسی تصور می کرد این قبیله کوچک توانایی خلق امپراتوری را داشته باشد که بیش از 600 سال بر سه قاره آسیا ،اروپا و آفریقا فرمانروایی کند و برای قرن ها باعث وحشت کشورهای مسیحی اروپایی شود. تاریخ شکل گیری و نحوه قدرت گیری این قبیله که بعدها به یاد یکی از رهبران بزرگ خود یعنی عثمان اول عثمانی نامیده شد چندان مشخص نیست. چرا که در آن سال های پرآشوب قرن سیزده میلادی که قاره آسیا از دوسو یعنی مغول ها و جنگجویان صلیبی مورد تاخت و تاز قرار گرفته بود اطلاعات بسیار دقیق تاریخی و مستندی در دست نیست. البته قرن ها بعد و در دوران اوج قدرت امپراتوران عثمانی شجره نامه و نام رهبران این قبیله در قرن های دوازده و سیزده میلادی اعلام شد .
امپراتوری عثمانی به عنوان یک همسایه همیشه مهاجم وحریص برای قرن ها در تاریخ ایران اثرگذار بود و از این رو خواندن تاریخ پرفراز و نشیب این امپراتوری برای همه ایرانی نیز جذاب خواهد بود. در واقع در سال های که ارتش عثمانی به راحتی تا قلب اروپا پیش می رفت و از شمال آفریقا تا کل خاورمیانه را زیر سلطه داشت تنها کشور ایران توانست استقلال خود را مقابل این کشور حفظ کند.
بسیاری از مشکلات و بحران امروز دنیا مثل اختلافات ارمنستان ،جمهوری آذربایجان و ترکیه با یکدیگر، جنگ های قومی و مذهبی بین صربستان ،بوسنی و کوزوو در شبه جزیره بالکان و بخش زیادی از سیاست های توسعه طلبانه دولت فعلی ترکیه ریشه در تاریخ 600 ساله پر از جنگ و خشونت و برادر کشی امپراتوری عثمانی دارد.
عثمانی ها از کجا آمدند
اولین رهبر معروف قبیله قایی از تیره اوغوزها یا عثمانی ها سلیمان شاه بود. اگرچه سلیمان پسوند شاه را در اسمش داشت اما کوچکترین شباهتی به هیچ شاهی نداشت او در واقع رهبر یک قبیله ترک زبان بود. سلیمان شاه در سال 1227 میلادی در حال شنا در رود فرات غرق شد و رهبری قبیله به ارطغرل رسید. (مقبره سلیمان شاه تا همین 2 سال پیش جزوی از خاک سوریه که بود که بعد از اوج گیری جنگ داخلی در سوریه قرار داشت که ارتش ترکیه با یک لشکرکشی نظامی در اسفند 93 این مقبره را به داخل خاک خودش منتقل کرد)
در دوران ارطغرل اندک اندک قبیله عثمانی تبدیل به یک وزنه قدرت در بین قبایل حکومت سلجوقیان شد. در آن سال ها جنگ های صلیبی به اوج خود رسیده بود و ارطغرل به خوبی در این جنگ ها به سلطان علاالدین کیقباد سلجوقی خدمت کرد. پادشاه سلجوقی هم به پاس خدمات یار وفادارش حکومت دو شهر طومانیچ و سوگوت واقع در نواحی غربی ترکیه امروزی را به ارطغرل بخشید. ارطغرل نود سال عمر کرد و در دوران رهبری او قبیله اش از یک قوم صحرانشین تبدیل به مردمی یکجا نشین شدند. ارطغرل در سال 1280 میلادی مرد و هدایت قوم به عثمان اول رسید. کسی که نامش تبدیل به اسم اصلی امپراتوری 600 ساله عثمانی ها شد.
فرصت طلبی به اسم عثمان
زمانی که حکومت به عثمان اول رسید اوضاع در هر دوقاره آسیا و اروپا بشدت آشفته بود. عثمان اگرچه با حکم سلطان کیقباد به جای پدرش نشسته بود اما به سرعت متوجه اوضاع نابسامان سلجوقیان و حتی امپراتوری بیزانس شد. در واقع هر دو ابرقدرت همسایه قوم عثمانی بشدت درگیر مشکلات فراوانی بودند. هجوم ویران گر مغول ها از شرق و جنگجویان صلیبی از غرب اوضاع را بشدت آشفته کرده بود. عثمان بلافاصله از فرصت استفاده کردو در سال 688 ق مصادف با 1289 میلادی شهر قره حصار در حومه قونیه فتح کرد و لقب بک گرفت. اوضاع برای قدرت طلبی عثمان کاملا مناسب بود چرا که علاالدین کیقباد سلجوقی مرده بود عثمان از سال های 1301 شروع به جنگیدن با بیزانس کرد.در سال 1308 شهر افسوس فتح شد.
آخرین پیروزی عثمان فتح شهر بورسا بود که برای آنها بسیار حیاتی بود.عثمان با حمله به شهر بورسا خود را پادشاه امپراتوری عثمانی اعلام کرد. بورسا تبدیل به اولین پایتخت عثمانی شد.
اگرچه لفظ امپراتوری برای آن حکومت نسبتا کوچک خنده دار به نظر می رسید اما عثمانی ها قدم های اول برای تشکیل یک حکومت مقتدر را برداشته بودند. عثمان به گسترش دین اسلام علاقه فراوانی داشت و حتی سربازان و فرماندهان غیر مسلمان خود را ملزم به پذیرش دین اسلام کرد.(رویه ای که بعدها توسط امپراتوران عثمانی تبدیل به یک سنت شد) .
در فتح شهر بورسا اورخان یا اورهان پسر عثمان نقش پررنگی داشت. زندگی عثمان اول به عنوان بنیان گذار واقعی امپراتوری عثمانی در غبار انبوهی از افسانه ها و روایات واقعی قرار دارد. در زمان حیات عثمان پسرش اورحان نقش زیادی در رشد و توسعه ارتش عثمانی داشت. حتی اندک اندک پایه های دسته ینی چری توسط اورحان ریخته شد. در هر حال اورحان در زمان سلطنت پدرش نقش پررنگی در حکومت داشت و حتی برخی مدعی سلطنت مشترک اورحان و عثمان نیز شده اند. عثمان اول در سال 1325 مصادف با 726 قمری درگذشت و سلطنت به پسر جنگاورش اورحان رسید.
اورحان امپراتوری را به اروپا می رساند
اورحان بلافاصله بعد از پدرش تخت سلطنت را اشغال کرد و دامنه حملات نظامی اش را گسترش داد. برادر اورحان یعنی علاالدین معاون و یاور سلطان جدید در امور نظامی و جنگی بود. سلطان جدید عثمانی بلافاصله شروع به پیشروی به سمت دریای مرمره کرد. اورحان که از قدرت ارتش کارآزموده اش مطمئن بود در سال 1328 با آندرونیکوس سوم امپراتور بیزانس وارد جنگ شد و او را شکست داد. اورحان با شکست بیزانس بخش زیادی از سواحل خلیج نیکومدیا و شهرهای گبزه و اسکی شهر را به قلمرو خود اضافه کرد. تا سال 1328 مواضع امپراتوری عثمانی در حوالی دریای مرمره مستحکم شده بود.
در 1331 اورحان شهر نیقیه را تصرف کرد. او تا سال 1338 تمامی سرزمین های باقی مانده بیزانس واقع در شمال غرب آناتولی را به تصرف خود درآورد.روابط بیزانس و عثمانی در نوع خود جالب بود در حالی که ترکها تمامی مستعمرات بیزانس را یکی پس از دیگری تصرف می کرند در سال 1342 یوحنای ششم امپراتور وقت بیزانس که درگیر جنگ داخلی بود از اورحان کمک خواست. اورحان بلافاصله نیروی دریایی خود را فرستاد و به بیزانس در تسخیر شهر سالونیک یونان کمک کرد.
یوحنا دختر خود تئودورا را به همسری اورحان درآورد. اما این پیمان باعث شورش مردم بیزانس برضد امپراتور شد و یوحنا ششم به دست رقیبش یوحنای پنجم سرنگون شد.
در 1354 ارتش عثمانی شبه جزیره گالیپولی را تصرف کرد و برای اولین بار قلمر این امپراتوری به قاره اروپا رسید. اورحان به خاطر جنگ آوری اش لقب اورحان غازی بیگ گرفت. در دروان سلطنت اورحان عثمانی واقعا به یک امپراتوری تبدیل شد. اگرچه همچنان قسطنطنیه و مناطق اطراف آن در اختیار امپراتوری نیمه جان بیزانس قرار داشت اما اورحان توانست وسعت عثمانی را از دریای سیاه تا دریای مرمره گسترش دهد و برای اولین بار بخش های از خاک اروپا را نیز فتح کند. اورحان در مارس 1362 مصادف با 736 قمری اورحان درگذشت و یک امپراتوری واقعی را برای پسرش مراد اول به ارث گذاشت.
مراد اولین امپراتور با تبار اروپایی
بعد از مرگ اورحان تاج و تخت به سلطان مراد اول رسید. مراد از برخی جهات جزو سلاطین سنت شکن امپراتوری عثمانی به شمار می آید. تا قبل از مراد تمامی امپراتوران مادرانی بومی و مسلمان داشتند اما مراد اولین امپراتور عثمانی بود که مادری غیر ترک و غیرمسلمان داشت. او فرزند شاهدخت هلنا بود. هلنا بعد از ازدواج با اورحان نیلوفرخاتون نامیده شد (از نکات جالب توجه در امپراتوری عثمانی اسم گذاری مادران و همسران امپراتوران عثمانی با اسامی فارسی بود) . ازدواج با یک شاهزاده مسیحی توسط اورحان نوعی سنت شکنی بود(اگرچه تمامی زن های مسیحی قبل از ازدواح مسلمان می شدند).
از دوران مراد اول به بعد تا روزهای آخر عمر امپراتوری عثمانی تقریبا تمامی سلاطین آن مادری مسیحی و اروپایی داشتند .
سلطنت مراد با شورش برادرش خلیل در آنقره یا آنکار آغاز شد. مراد شورش را سرکوب کرد و مانند پدرش نبردهای توسعه طلبانه خودش را ادامه داد. او بنادر بیزانس را یکی پس از دیگری تصرف کرد و سپس برای کشورگشایی راهی شبه جزیره بالکان شد و نواحی شرق بلغارستان و مسیرجاده بلگراد را تصرف کرد. او اوج پیروزی های مراد اول تسخیر شهر ادرنه در سال 1363 میلادی بود. ادرنه بعد از قسطنطنیه دومین شهر بزرگ بیزانس بود و مرکز منطقه تراکیه نیز محسوب می شد. مراد بعد از تسخیر ادرنه پایتخت عثمانی را بورسا به ادرنه منتقل کرد.
مراد در همان سال نواحی فیلیبیه و دره ماریتسا را نیز تصرف کرد. مراد با امپراتور وقت بیزانس پیمانی را امضا کرد که بر طبق آن امپراتور تمامی فتوحات عثمانی در اروپا را به رسمیت می شناخت.
تسخیر شهر مهم ادرنه باعث شد تا پاپ اوربانوس پنجم برضد ترکها اعلام جنگ صلیبی کند. صربستان ، مجارستان و والاشیا به با هزاران سربازبه سوی ادرنه حرکت کردند اما در سال 1371 این ارتش صلیبی در کنار رود ماریتسا اردو زده بود که گرفتار شبیخون ارتش عثمانی شد و هزاران نفر کشته شدند.مراد اهمیتی به این اتحاد صلیبی جدید نداد و مقدونیه را نیز تصرف کرد.
مراد به دنبال تسخیر بالکان
بعد ناکامی اروپایی ها در این جنگ صلیبی مراد بار دیگر به اروپا حمله کرد در 1385 صوفیه پایتخت بلغارستان به همراه نیمی از خاک این کشور به دست عثمانی افتاد. مراد از یونان نیز غافل نبود در 1387 سالونیک به دست آنها افتاد. استفان ترتکو یک سال تمام در بوسنی مقابل ترکان مقاومت کرد و با کمک لازارفرمانده صرب ها موفق به شکست نیروهای مراد در پالوچنیک شد.
نبرد کوزوو
نبرد کوزوو نقطه اوج نبردهای امپراتوری عثمانی تا آن زمان در قاره اروپا بود. این نبرد سخت و خونین در 15 ژوئن 1389 میلادی در دشت کوزوو واقع در 5 کیلومتری شمال غرب شهر امروزی پرتشینا آغاز شد. کوزوو برای امپراتوری عثمانی اهمیت فراوانی داشت چرا که این منطقه در قلب سرزمین های دشمنان سرسخت عثمانی یعنی صرب ها قرار داشت و در صورت پیروزی تمام بالکان زیر نفوذ عثمانی قرار می گرفت. تعداد سربازان دو طرف تقریبا برابر بود. سربازان مراد بین 27 تا 40 هزار نفر رقم زده شده از نکات جالب توجه مسیحی بودن نیمی از سربازان سلطان مراد در این جنگ بود.
در حالی که نیروهای متحد صرب که پرنس لازار فرماندهی آنها را به عهده داشت از حدود 42 هزار سرباز داشتند. نبرد بسیار سخت و خونین بود. هم صربها و هم نیروهای عثمانی در برخی نقاط میدان نبرد نیروهای یکدیگر را شکست دادند.در نهایت ارتش عثمانی به سختی موفق به شکست نیروهای صرب شد. اما این پایان کار نبود. میلوش کوبلیچ یکی از شوالیه های پرنس لازار پایانی کاملا قرون وسطی را برای این نبرد رقم زد.کوبلیچ جزو اسرای جنگی نبرد کوزوو به بهانه دادن اطلاعات جنگی خود را به نزدیکی مراد رساند و به طور ناگهانی خود را به مراد اول رساند و با یک ضربه خنجر او را ترور کرد و کشت. نبرد کوزوو اگرچه پیروزی استراتژیک برای امپراتوری عثمانی بود اما به طور کامل خطر دشمنان سرسخت صرب اش را از بین نبرد و همچنین امپراتور همیشه پیروز و 62 ساله عثمانی یعنی مراد اول هم قربانی پیروزی در این نبرد شد.برطبق اسنادی که از او وجود دارد او پادشاهی عادل و منصف نسبت به تمام رعایای خود بود. حتی یک مورخ فرانسوی به نام کرینارد مدعی شده مراد اول در آن سال های قرون وسطی قاره اروپا بهترین حاکم و پادشاه ممکن بود. زمانی که مراد اول به قدرت رسید وسعت امپراتوری عثمانی تنها 95000 کیلومتر بود اما مراد اول در عرض سی سال وسعت امپراتوری را به 500 هزار کیلومتر مربع رسانید.بایزید اول تنها امپراتوری که اسیر شدبعد از مرگ غیر منتظره مراد اول سلطنت به ایلدروم بایزید پسر مراد اول رسید. بایزید هم مادری یونانی داشت .
بایزید اول را می توان یکی از بدشانس ترین امپراتوران عثمانی دانست چراکه دوران حکومت او دقیقا با دوران ظهور بلای خانمان سوز آسیا یعنی تیمور لنگ همزمان بود.
شاید اگر بایزید اندکی خوش اقبال تر بود از هجوم فاتح بی رحمی مثل تیمور لنگ در امان می ماند اما تاریخ جور دیگری برایش رقم زده بود.
بایزید مثل پدر و اجداد خود برنامه حمله به کشورهای همسایه اش را ادامه داد.
بایزید به برای اولین بار دست به نبرد برضد همسایگان مسلمانش در منطقه آناتولی زد و حتی فتوای نبرد با این دشمنان مسلمانش را نیز از روحانیون گرفت. او در سال 1391 به جنگ برهان الدین کادی یکی از دشمنان عثمانی در منطقه آناتولی رفت. امپراتوری عثمانی علی رغم پیروزی بربسیاری از دشمنان اروپایی اش هنوز بر بخش های زیادی از خاک منطقه آناتولی مسلط نبود و پادشاهان و امیران محلی زیادی هنوز در این منطقه حضور داشتند. بایزید در فاصله سال های 1391 تا 92 برهان الدین کادی و متحدانش را در نبرد کیردیلیم شکست داد.
کشورگشایی های بایزید در اروپا
بایزید جنگ های پدرش در اروپا را ادامه داد. او در سال 1393 به بلغارستان حمله کرد و بعد از دو ماه محاصره شهر ترنوو پایتخت این کشور را تصرف کرد. رفتار لشکریان عثمانی بعد از تسخیر شهر بشدت وحشیانه بود و بسیاری از کلیساها ویران و مردم شهر نیز کشته شدند. به همین خاطر پاپ دوباره یک جنگ صلیبی راه انداخت. این بار کشورهای بیشتری وارد میدان شدند.
بایزید مانند پدرش اهمیتی به این اتحاد نداد ودر سال 1394 از رود دانوب عبور کرد و قصد تصرف منطقه والاشیا را داشت اما با مقاومت سرسختانه نیروهای والاشیا به رهبری استفان لازاویچ در نبرد روین در مه 1395جلوی پیشروی نیروهای عثمانی در والاشیا گرفته شد. نبرد روین بعدها به نقطه عطف تاریخ والاشیا و کل رومانی تبدیل شد و اشعار و داستان های حماسی زیادی در باره آن سروده شد.
نبرد نیکوپول اولین رویارویی فرانسه و آلمانی ها با عثمانی
یکسال بعد نیروهای کشورهای اروپایی به بالکان رسید. فرانسه با وجود درگیری در جنگ های صد ساله با انگلستان لشکری فرستاد. شاهزاده نشین های آلمانی به فرماندهی پادشاهی باواریا نیز عازم بالکان شدند. این ارتش 60 هزار نفره در سال 1396 پادگان عثمانی در شهر نیکوپول را محاصره کرد. بایزید بلافاصله ارتشی عظیم روانه بالکان کرد. شوالیه های فرانسوی در ابتدا پیروز نبرد بودند اما به دست پیاده نظام ترکان شکست خوردند. مقاومت سرسختانه آلمانی ها و مجارها داشت باعث شکست بایزید می شد که ناگهان استفان لازارویچ پادشاه وقت صربستان به کمک بایزید آمد و این جنگ به نفع عثمانی تمام شد. از نکات جالب این نبرد حضور استفان لازارویچ به عنوان متحد عثمانی بود آن هم در حالی که یکسال قبل به سختی در منطقه والاشیا در برابر ترکان مقاومت کرده بود.
در نتیجه این جنگ کل خاک بلغارستان تا قرن نوزدهم میلادی جزوی از خاک عثمانی شد.
بعد از پایان نبرد با همسایگان مسلمان و دشمنان اروپایی اش بایزید در سال 1402 به فکرحمله به فراهم کردن زمینه حمله به پایتخت امپراتوری رو به زوال بیزانس افتاد.
محاصره شهر باعث مرگ هزاران نفر از مردم قسطنطنیه شد. اما روزهای خوش امپراتور بد اقبال عثمانی رو به پایان بود. بایزید شروع به محاصره قسطنطنیه را آغاز کرد اما بلایی به نام تیمور لنگ امپراتوری بیزانس را موقتا از خطر انهدام نجات داد.
تیمور چرا به عثمانی حمله کرد
ظهور تیمور لنگ در کمتر از 50 سال بعد از حمله مغول ها بار دیگر باعث پراکنده شدن ترس و وحشت در بسیاری از کشورهای آسیایی و حتی اروپایی شد. تیمور لنگ در فتوحات خود به غیر از چین تقریبا تمامی کشورهای آسیایی را تصرف کرد. تیمور سه بار به ایران حمله کرد و هر بار به دنبال دستگیری دشمنان سرسخت اش بود. تیمور لنگ در هجوم سوم خودش از هند گرفته تا ایران، عراق ،شام و حتی روسیه را به آتش کشید. امپراتوری عثمانی از نظر جغرافیایی در مسیر فتوحات تیمور نبود اما فرار سرسخت ترین دشمنان تیمور لنگ به دربار بایزید باعث کشیده شدن لشکر وحشتناک تیموریان به خاک عثمانی شد. در سال 807 قمری مصادف با جولای 1401 میلادی تیمور شهر بغداد محاصره کرد. سلطان احمد جلایر از خاندان ایلکانیان یا آل جلایر با اینکه خودش در بغداد حضور نداشت و به جانشین اش سفارش کرده بود تا مقاومت کند. مدافعان شهر بغداد به سختی در برابر تیمور مقاومت کردند اگرچه بغداد در نهایت سقوط کرد اما تلفات سنگینی به لشکر تیموری وارد شد. سلطان احمد جلایر تنها دشمن فراری تیمور نبود. سلطان قرا یوسف ترکمان موسس سلسله قره قراقویونلو نیز جزو دشمنان سرسخت تیمور لنگ بود. یوسف ترکمان مانند سلطان احمد جلایر به عثمانی و دربار ایلدروم بایزید گریخت.
تیمور از ابتدا قصد حمله به خاک عثمانی را نداشت. اوابتدا منطقه قفقاز را ضمیمه خاک خود کرد و با امپراتوری عثمانی همسایه شد. بایزید که در اوج افتخار به سر می برد نامه ایی به دربار تیمور فرستاد و به او گفت تو باید مطیع من شوی و خراج نواحی ارزروم و ارزنجان را به دربار عثمانی بفرستی. این نامه نشان دهنده اوج غرور بی جای بایزید در آن شرایط بود. تیمور لنگ در جواب به امپراتور مغرور عثمانی با یادآوری فتوحات و حدود امپراتوری خودش به بایزید گفت من قصد جنگ با تو را ندارم. همچنین تیمور خواستار تحویل دو دشمن قدیمی اش از سوی بایزید شد. اما بایزید به طرز احمقانه ای نامه ایی توهین آمیز برای تیمور لنگ فرستاد. نامه های تیمور لنگ بشدت باعث عصبانیت بایزید اول شد.از آنجا که هم بایزید و هم تیمور لنگ جزو بزرگترین امپراتوران دنیای اسلام بودند! علمای مذهبی سعی کردند با پادرمیانی دعوا بین این دو کشورگشای مغرور را پایان دهند که به جایی نرسید. تیمور لنگ آنقدر از پیروزی خودش مطمئن بود که حتی تاریخ لشکر کشی اش را در نامه ای به بایزید گفت و اعلام کرد در بهار سال 804 قمری مصادف با 1402 میلادی به خاک عثمانی حمله خواهد کرد. اما حمله تیمور تا تابستان همان سال به تعویق افتاد در نهایت ارتش ارتش 140 هزار نفره تیمور از مرزهای شرقی عثمانی وارد این کشور شد و شهر های قیصریه و سیواس را به راحتی تصرف کرد.ایلدروم که سخت درگیر محاصره قسطنطنیه بود نتوانست کمک موثری برای مناطق مورد حمله بفرستد. تیمور منتظر واکنش بایزید نماند و بلافاصله قلعه استراتژیک کاماخ در منطقه ارزنجان را تصرف کرد. تیمور لنگ از تبلیغات جنگی غافل نبود و در اعلامیه ای که در سراسر امپراتوری اش منتشر شد نبرد خود برضد بایزید را نبرد برضد کفار فرنگ قلمداد کرد.بعد از فتح کاماخ بایزید نامه ای به سوی تیمور فرستاد و از او شروط پایان حمله اش را پرسید. تیمور علاوه بر همسر قرا یوسف ترکمان(شایع شده بود قرایوسف از دربار بایزید گریخته است) به همراه خانواده حاکم ارزنجان با یکی از پسران بایزید را به نزد او بفرستد. مسلما این شرایط از سوی بایزید پذیرفته نشد.
تیمور لنگ در حالی وارد خاک عثمانی شد که چیزی تا سقوط قسطنطنیه باقی نمانده بود.بایزید که وضعیت را بحرانی می دید فورا متحدان مسلمان،اروپایی و حتی تاتار خود را برای نبرد با تیمور لنگ احضار کرد.شاید بزرگترین اشتباه بایزید اعتماد به قوم تاتار بود. چراکه تیمور لنگ بلافاصله نامه ای به بزرگان تاتار فرستاد و با یاد آور شدن تبار مشترک خود با تاتارها به آنها وعده غنیمت داد و خواست در حین نبرد به او بپوندند. پیشنهادی که از سوی تاتارها پذیرفته شد.
نبرد آنقره
در نهایت دو امپراتور بزرگ مسلمان در 10 ذی الحجه 804 قمری مصادف با 20 جولای 1402 میلادی دو ارتش عثمانی و تیموری در اطراف آنقره و دشت چوبوک مقابل یکدیگر قرار گرفتند.
ارتش تیمور از 140 هزار سرباز ورزیده و حرفه ایی تشکیل شده بود که اکثر آن ها سواره بودند. علاوه براین نفرات تیمور 32 فیل جنگی در اختیار داشت. . ایلدروم بایزید با همه تلاش هایش نتوانست بیش از 85 هزار سرباز برای مقابله با تیمور فراهم کند . یک چهارم ارتش بایزید تاتارها بودند نفراتی که نقشی تعیین کننده در این نبرد ایفا کردند.حضور اعضای خانواده دو امپراتور در میدان نبرد در نوع خود جالب توجه بود. تیمور با 4 پسر و 5 نوه بایزید با 5 پسر خود در میدان جنگ حاضر بودند.سربازان ینی چری دردسر های زیادی برای سربازان تیمور ایجاد کردند و بیشتر تلفات 40 هزار نفره لشکر تیموری به خاطر مقاومت جانانه ینی چری ها رقم خورد.استفان لازارویچ به همراه شوالیه های والاچیای اش جزو متحدان بایزید بودند حملات این شوالیه ها بارها باعث دردسر لشکریان تیمور شد. نیروهای صرب در نهایت موفق شدند خزانه و یکی از پسران بایزید را از مهلکه نبرد نجات دهند و به سمت قسطنطنیه گریختند. استفان به بایزید هم توصیه کرد همراه او فرار کند که امپراتور عثمانی نپذیرفت.
در حالی که جنگ به اوج خود رسیده بود ناگهان تاتارها به لشکر تیمور پیوستند. خیانت تاتارها اوضاع ارتش عثمانی را بشدت آشفته کرد. در همان گیرودار یکی از پسران بایزید در جنگ کشته شد و امیر سلیمان پسر بزرگ بایزید به همراه دو پسر دیگر امپراتور عثمانی با سربازان خود او را رها کردند و گریختند. امیرسلیمان بعد از ترک میدان نبرد بلافاصله برای غارت خزانه امپراتوری عثمانی راهی بورسا شد. بعد از خیانت تاتارها و گریختن پسران بایزید امپراتور عثمانی با 60 هزار سربازش محاصره و به دست لشکر تیموراسیر شدند.
کل حرمسرای بایزید نیز به دست تیمور افتاد(در گذشته پادشاهان هنگام جنگ با تمامی زنها و کنیزان خود به جنگ می رفتند)
تیمور در ابتدای اسارت رفتاری دوستانه با بایزید داشت. و حتی از خون یک پسر اسیر شده بایزید گذشت. اما تیمور لنگ که نامه های توهین آمیز بایزید را فراموش نکرده بود او را در قفسی آهنین انداخت و هر بارها او را تحقیر کرد. تیمور برای کامل کردن انتقام خود حتی یک مهمانی با حضور زنان و کنیزهای اسیر شده بایزید ترتیب داد و امپراتور اسیر عثمانی را نیز به مهمانی دعوت کرد که باعث سرافکندگی او شد. امپراتور درهم شکسته عثمانی یک سال و هشت ماه در قفس آهنین تیمور لنگ اسیر بود تا اینکه در 8 مارس 1403 در سن 49 سالگی درگذشت.
امپراتوری عثمانی در آستانه انهدام
درگذشت بایزید در اسارت فقط مرگ ساده یک امپراتور نبود. هجوم تیمور لنگ بزرگترین مصیبت را در تاریخ عثمانی رقم زد. تنها یک چهارم مردم عثمانی از هجوم وحشت انگیز تیمور لنگ جان سالم به در بردند. چهار پسر زنده مانده بایزید برای تصاحب قدرت وارد یک جنگ داخلی خانمان سوز شدند که یازده سال به طول انجامید. این دوره در تاریخ عثمانی به دوره فترت معروف شد و سیاه ترین دوره در کل تاریخ این امپراتوری بود.
در واقع جنگ داخلی بین پسران بایزید آنقدر بالا گرفته بود که به نظر می رسید امپراتوری نوپای عثمانی به روزهای پایانی خود رسیده است. شاید اگر یکی از پسران بایزید از خود لیاقت نشان نمی داد و سایر برادرانش را از عرصه قدرت به در نمی کرد دوره حیات عثمانی در قرن چهاردهم میلادی برای همیشه به اتمام می رسید.
محمد اول امپراتوری را از نو می سازد
بعد از مرگ بایزید چهار پسر از او باقی مانده بود. امیر سلیمان ،یوسف، ارطغرل و محمد چلبی . هرکدام از این پسرها بر بخش های از خاک امپراتوری حکومت می کرد تا اینکه در نهایت محمد پسر سوم موفق به شکست سایر برادران خود شد. محمد فرمانروای آماسیه بود و ابتدا برادرش یوسف چلبی را شکست داد. محمد به خوبی می دانست به تنهایی توان شکست دو برادر دیگرش را ندارد به همین خاطر با امپراتور بیزانس متحد شد و قول داد در صورتی که امپراتور به او کمک کند تا پایان عمر زیر دست او باقی بماند و به این کشور خراج بپردازد. در نهایت محمد با کمک امپراتوری بیزانس موفق به شکست برادرانش شد. محمد اول در سال 1413 رسما خود را امپراتور عثمانی اعلام کرد. او با وجود اینکه تابع بیزانس بود از کشور گشایی غافل نماند و ابتدا پادشاهی مسیحی کیلیکه را تسخیر کرد و سپس بخش های از آلبانی در قاره اروپا را به قلمرو خود اضافه کرد.
محمد اول به دلیل پیمانی که با بیزانس بسته بود تا آخر عمر به هیچ وجه اقدامی برضد این امپراتوری نکرد. سلطنت محمد اول بیشتر به ترمیم اوضاع داخلی عثمانی گذشت. این کشور در نتیجه هجوم ویران گر تیمور لنگ و یازده سال جنگ داخلی عملا ویران شده بود. محمد اول به چلبی یا کشتی گیر قهرمان معروف بود و فردی خیر نیکوکار به شمار می رفت . او بارها اموال خود را به فقرا بخشید. محمد اول عمرزیادی نکرد و در 21 مه 1421 در سن چهل سالگی در شهر ادرنه درگذشت.
مراد دوم پادشاهی که از تاج سلطنت بیزار بود
بعد از مرگ محمد اول سلطنت به پسرش مراد دوم رسید. مراد در راستای ادامه روابط با بیزانس دو پسرش را به دربار قسطنطیه فرستاد. او با مسیحیان بالکان جنگید و عثمانی برای اولین بار با کشور ونیز وارد جنگ شد.مراد دوم هم کشورگشایی اجدادش را ادامه داد و در دوره او بلغارستان ، صربستان تا رود دانوب، یونان و بیشتر آلبانی را تصرف کردند.
مراد اگرچه نسبتا امپراتور لایقی بود اما از انجام وظایف سلطنت بیزار بود و مدام به دنبال راهی برای دست کشیدن از سلطنت بود. او بشدت عاشق خوشگذرانی در آرامش بود و به همین خاطر جزیره معروفی به نام بهشت برای خود برگزید و با حرم سرای خود به آنجا رفت. مرادقبل از رفتن به جزیره بهشت امور امپراتوری را در اوت 1444 به پسر چهارده ساله خود محمد دوم سپرد.
محمد نوجوان هم مادری ایتالیایی داشت و بار دیگر تاج و تخت عثمانی به یک امپراتور دو رگه رسید. محمد دوم در امر حکومت بسیار بی تجربه بود و به همین خاطر مراد در کمتر از 6 ماه مجبور به بازگشت به تخت سلطنت شد.
بازگشت دوباره مراد دوم به تخت سلطنت
محمد دوم که بعدها با فتح قسطنطنیه به سلطان محمد فاتح معروف شد در روزهای اول حکومت با دشواری های فراوانی مواجه شد. شش ماه بعد از آغاز سلطنتش او حریفی مقتدر در مجارستان به نام یانوش هونیادی مواجه شد. هونیادی اگرچه پادشاه کل مجارستان نبود اما حکومت را در نواحی ترانسلیوانیا در دست داشت و هدایت ارتش مجارستان نیز به عهده او بود .از آنجا که محمد نوجوان تجربه کافی برای نبرد با نیروهای قدرتمند مجارستانی را نداشت مراد دوم ناچار شد از جزیره بهشت به تخت سلطنت بازگردد.
یانوش هونیادی با کمک صرب ها در کونوویتزا ابتدا مراد را شکست دادند اما در در نوامبر 1444 ارتش عثمانی در نبرد اول وارنا به عهده گرفت. در نبرد وارنا که در خاک بلغارستان رخ داد در واقع تمامی دشمنان عثمانی در شرق اروپا با یکدیگر برای شکست آنها متحد شده بودند. امپراتوری اتریش، مجارستان مولداوی، لیتوانی ،امپراتوری مقدس روم، پادشاهی کرواسی، پادشاهی بوهم، دوک نشین والاشیا و شوالیه های توتونیک تنها بخشی از نیروهای متحد اروپایی در نبرد وارنا بودند. در واقع برخی مورخان اروپایی این نبرد را آخرین جنگ صلیبی معروف وارنا را به شمار آورده اند.
به دلیل قدرت عظیم دشمنان اروپایی مراد دوم بار دیگر هدایت ارتش را به عهده گرفت. در این جنگ اولاسلوی یکم پادشاه مجارستان نیز کشته شد و در نهایت این نبرد به سود عثمانی تمام شد.
مراد دوم بار دیگر به جزیره بهشت پناه برد و سلطنت را به پسرش واگذاشت اما در سال 1446 سربازان ینی چری دست به یک شورش بزرگ برضد محمد دوم زدند که بار دیگر مراد دوم را مجبور به بازگشت به تخت سلطنت کرد. مراد شورش ینی چری ها را سرکوب کرد و چند سالی اداره امور عثمانی را به دست گرفت او در 1448 بار دیگر مجبور شد در وارنا بجنگد که بازهم پیروز شد.
مراد دوم در همین سال با امپراتور بیزانس صلح کرد و در نهایت در سال 1451 درگذشت و بازهم امپراتوری عثمانی به محمد دوم که این بار کارآزموده تر شده بود رسید.
وقتی محمد دوم مسیر تاریخ جهان را عوض کرد
سلطان محمد دوم به محض آغاز دوره دوم سلطنتش شروع به اصلاحات گسترده در کشورش کرد. او ابتدا با انجام اصلاحات مالی اوضاع خزانه عثمانی را سروسامان بخشید و حکام و والیان جدیدی برای شهرها منصوب کرد.
محمد دوم طبق سنت سال های قبل عثمانی برادر زاده اش اورحان را به دربار بیزانس فرستاد. اما امپراتور وقت بیزانس در یک حرکت احمقانه به محمد دوم نامه نوشتن و خواستار دو برابر شدن هزینه مستمری نگه داری اورحان شد و تهدید کرد اگر سلطان عثمانی این پول را نپردازد برادر زاده اش را به یه لشکر به عنوان مدعی تاج و تخت محمد دوم روانه عثمانی خواهد کرد. سلطان محمد هم بلافاصله دست به کار آغاز محاصره قسطنطنیه شد. او به سرعت با ونیز، بوسنی، والاشیا و ومجارستان صلح کرد.
سلطان محمد به طور همزمان ارتش عثمانی را نیز برای تسخیر شهر شکست ناپذیر قسطنطنیه آماده می کرد. او به خوبی از وضعیت استراتژیک و مواضع دفاعی شهر آگاه بود و بلافاصله شروع به ساخت قلعه رومل حصار واقع در قسمت شمالی تنگه بسفر کرد. ارتفاع قلعه 83 متر بود . در آنسوی تنگه هم قلعه دیگری در زمان بایزید اول ساخته شده بود و بدین ترتیب عثمانی با ساخت این استحکامات به راحتی می توانست بر تنگه بسفر نظارت و از ورود کشتی های کمکی به شرق قسطنطیه جلوگیری کند. سلطان محمد برای افزایش قدرت توپخانه خود مهندس معروف مجارستانی یعنی اوربان را استخدام کرد. اوربان توپ های قلعه کوب قدرتمندی برای ارتش ساخت . هر کدام از توپ های اروبان گلوله های 360 کیلوگرمی پرتاب می کردند که برای تخریب دیوارهای شکست ناپذیر قسطنطنیه طراحی شده بودند. همزمان نیروی دریایی عثمانی نیز تقویت شد.
اما تصرف پایتخت باستانی بیزانس به این سادگی ها نبود . بیش از هزار سال بود که قسطنطنیه تحت تسلط امپراتوری روم شرقی یا بیزانس قرار داشت و به غیر از یک دوره کوتاه در جنگ های صلیبی که این شهر به دست جنگجویان صلیبی تسخیر شده بود هیچ قدرتی قادر به تصرف آن نشده بود. ایرانیان در دوره ساسانیان و خسرو پرویز شهر را محاصره کردند اما موفق به تسخیر آن نشدند. بعد از ظهور اسلام نیز خلفای بنی امیه و بنی عباس در تسخیر شهر ناکام ماندند. اجداد سلطان محمد نیز چند بار تلاش برای تسخیر شهر کرده بودند که همگی بی نتیجه مانده بود. همین تاریخچه بلند بالای ناکامی ها باعث شکل گیری افسانه های در مورد شهر شده بود. خود مردم شهر معتقد بودند قسطنطنیه تحت حمایت شخص عیسی مسیح قرار دارد و او به هیچ وجه اجازه تسخیر شهر از سوی کفار و خصوصا مسلمانان را نخواهد داد. سلطان محمد دوم برای تحریک سربازانش از قدرت علمای مذهبی به خوبی استفاده کرد و شایع کرد شهر قسطنطنیه مدفن ابوایوب انصاری صحابه معروف پیامبر است. او به تمامی سربازان وعده غنیمت و کنیزان زیبا داد و مدعی شد هرکسی در راه تسخیر شهر کشته شود به بهشت خواهد رفت. در نهایت بعد از انجام تدارکات مفصل و گسترده محاصره شهر باستانی قسطنطنیه در 247 ربیع الاول 857 قمری مصادف با 6 آوریل 1453 میلادی آغاز شد. سلطان محمد برای تسخیر شهر 250 هزار سرباز و 420 کشتی جنگی را فراهم کرده بود. او برای افزایش سرعت محاصره شهر جاده ای از ادرنه به قسطنطنیه کشید تا توپ های سنگین ارتش را به راحتی به میدان جنگ منتقل کند. اگرچه ارتش عثمانی از خشکی شهر را محاصره کرده بود اما این قسطنطنیه از سه طرف با آب محاصره شده بود. اگرچه عثمانی نیروی دریایی عظیمی برای تسخیر شهر آورده بود اما به دلیل وجود یک زنجیر و حصار عظیم در منطقه خلیج شاخ طلایی امکان تکمیل محاصره از سوی کشتی ها وجود نداشت.در حالی که شهر در حال محاصره بود کشور های اروپایی کوچکترین اهمیتی برای این رویداد عظیم قائل نبودند. به دلیل تفاوت مذهب امپراتوری بیزانس با کشورهای اروپایی (مذهب مردم بیزانس ارتدوکس و اروپایی ها کاتولیک بودند) اختلافات عمیقی بین آنها وجود داشت. البته بیزانس از تمامی کشورهای اروپایی درخواست کمک کرده بود اما پاپ در شرایطی حاضر به صدور اجازه کمک بود که امپراتور و کل روحانیون ارتدوکس بیزانس دست از مذهب خود بکشند و به مذهب کاتولیکی درآیند. مسلما این پیشنهاد از سوی امپراتور و روحانیون متعصب بیزانس رد شد.
در واقع هیچ کدام از کشورهای اروپایی تصور نمی کردند که سقوط قسطنطنیه و قدرت گیری امپراتوری عثمانی چه بلایی برسر آنها در قرنهای آینده خواهد آورد. امپراتوری بیزانس در هنگام محاصره تنها ده هزار سرباز و 26 کشتی در اختیار داشت. در حالی که محاصره شهر در حال انجام بود بسیاری از دانشمندان به نام بیزانسی بسیاری از کتاب های ارزشمند موجود در کتابخانه این شهر را به ایتالیا و فرانسه بردند و در آن کشورپایه گذار نهضت رنسانس شدند.بسیاری از هنرمندان نیز به روسیه گریختند.
سلطان محمد برای تکمیل محاصره دست به یک کار خارق العاده زد. سربازان سلطان در روز 21 اوریل کشتی ها را با کمک الوارهای چوبی و لغزندگی با روغن از خلیج بسفر کشتی ها را بعد از هل دادن مسافت سه مایلی رو خشکی به خلیج شاخ طلایی رساندند. 70 کشتی جنگی با همین شیوه منتقل شدند. صبح 22 آوریل اهالی شهر با سروصدای جنگجویان سلطان محمد متوجه شدند قسطنطنیه به طور کامل محاصره شده است. همزمان با محاصره دریایی جنگ بر روی خشکی ادامه داشت. دیوارهای شهر بسیار مستحکم و طولانی بود و سربازان ارتش با زدن تونل زیر زمین و شلیک توپ های معروف اوربان قصد فروریختن دیوارهای شهر را داشتند. در 27 مه سلطان مراسم دعای دسته جمعی برگزار کرد و در 29 می باران شدیدی بارید. سرانجام در همین روز حملات نهایی به شهر آغاز شد و تمامی شدت حمله ها بر منطقه لیکوس متمرکز شده بود. در 30 مه با از بین رفتن مدافعان بیزانسی بر روی حصارهای قلعه پرچم عثمانی برافراشته شد. امپراتور کنستانتین پالئوگ یازدهم وقتی متوجه ورود سربازان عثمانی به شهر شد شمشیر به دست وارد میدان نبرد شد و بعد از مدتی هم کشته شد. با کشته شدن امپراتور روحیه باقی مانده مدافعان از بین رفت و شهر افسانه ایی قسطنطنیه بعد از 1100سال به دست سربازان امپراتوری عثمانی افتاد. سلطان محمد دوم که اکنون فاتح نامیده می شد در روز سه شنبه 20 جمادی الاول 857 مصادف با 7 جولای 1453 فاتحانه وارد شهر شد .هزاران نفر از مردم شهر در جریان حمله عثمانی قتل عام شدند.
البته سلطان محمد جلوی تخریب تمامی ساختمان های ارزشمند و کلیساها را گرفت و برای شکرگذاری پیروزی اش در کلیسای سانتا صوفیا یا مسجد ایاصوفیه بعدی نماز شکر خواند.
فتح قسطنطیه در تاریخ جهان یک نقطه عطف به شمار می رود. بسیاری از مورخان فتح این شهر به دست مسلمانان را نشان دهنده پایان دوران تاریک قرون وسطی در اروپا می دانند.
پایان قسمت اول
تهیه و گرد آوری: زهرا صادقیان
منابع:
فرمانروایان خلیج شاخ زرین نوشته نوئل باربر،ترجمه عبدالرضاهوشنگ مهدوی
تاریخ تمدن ویل دورانت
تیمورلنگ چهره هراس انگیز تاریخ، نوشته محمد پناهی سمنانی