تاریخ

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت چهاردهم)

از بازگشت محمد علی میرزا به ایران تا شورش صمدخان مراغه ای

قسمت 14

خشم روسیه و انگلستان از حضور مورگان شوستر در ایران

حضور شوستر آمریکایی در راس نظام مالی ایران خشم دو کشور استعمارگر را برانگیخت.در واقع قرار گرفتن شوستر در راس نظام مالی و مالیاتی ایران بدین معنا بود که کلیه مقامات دولتی که تا پیش از این بودجه های دولتی را به اختیار خود وصول و خرج می کردند اکنون مجبور بودند تمامی بودجه مورد نیاز خود را از این آمریکایی سخت گیر دریافت کنند.دادن اختیارات کامل  به شوستر  باعث عصبانیت سپهدار تنکابنی نیز شد. سپهدار و او مدت کوتاهی بعد از ورود شوستر ناگهان و بدون اطلاع راهی گیلان شد و به ناصرالملک خبر داد قصد دارد برای درمان بیماری چشم پسرش راهی اروپا شود. قهر ناگهانی نخست وزیر باعث شگفتی مردم شد. سپهدار حدود یک ماه در گیلان ماند. در همان زمان آشوب بالا گرفت و شهر قزوین توسط دزدان غارت شد. این وضعیت باعث ناراحتی ناصرالملک شد و او نیز هشدار داد در صورت ادامه این وضع او هم راهی اروپا خواهد شد. در حالی که هنوز ژاندارمری تشکیل نشده بود شوستر یک سپاه 12 هزار نفره به نام ژاندارمری خزانه تشکیل داد. قرار بود این نیروها بعد از اتمام دوره آموزشی خود کار وصول مالیات در کل کشور را به عهده بگیرند. شوستر برای آموزش این نیروها ابتدا از ماژور استوکس وابسته نظامی سفارت انگلستان استفاده کرد. دولت انگلیس ابتدا واکنشی نشان نداد اما زمانی که مشخص شد استوکس باید از کار خود به عنوان وابسته نظامی دست بکشد و به طور کامل در اختیار شوستر قرار گیرد دولت انگلستان با کار استوکس مخالفت کرد و مدعی شد طبق قرارداد 1907 استوکس تنها می تواند در جنوب ایران مشغول به کار شود. به همین خاطر شوستر به طور کلی از استوکس صرف نظر کرد.

ادامه شورش در اردبیل

در حالی که کشور درگیر آمدن شوستر و قهر نخست وزیر بود شورش  شاهسون ها در اردبیل بالا گرفت. نقی خان حاکم اردبیل از شورشیان شکست خورد و از مخبرالسلطنه تقاضای کمک کرد. در اوایل اردیبهشت ماه حاکم آذربایجان نیروی مجهز10 هزار نفره   به فرماندهی اسعد سلطان برای سرکوبی شورش فرستاد اما به دلیل بی لیاقتی اسعد سلطان این نیروها با دادن 400 تلفات شکست خوردند. نقی خان گریخت و اسعد سلطان اسیر شد و تمام توپخانه و اسلحه دولتی ها به دست شاهسون ها افتاد. بدین ترتیب دامنه شورش به 6 کیلومتری اردبیل رسید.  در واقع از اردبیل تا تبریز به طور کامل تحت کنترل کامل شورشیان درآمد. با وجود آنکه در آن زمان 60 نفر از سران شاهسون در تهران زندانی بودند دولت از آنها برای خاموش کردن شورش استفاده نکرد. رشید الملک برادر امیر عشایر خلخالی قصد قصد داشت دولت را برای آزاد کردن زندانیان تحت فشار قرار دهد به همین خاطر از خلخال تا تالش را تبدیل به حوزه غارت و تاخت و تاز خود کرد.در حالی که شورش آذربایجان بالا گرفته بود محمد علی میرزا به دنبال بازگشت به ایران بود و در اولین اقدام برادرش سالار الدوله از عثمانی وارد خاک ایران شد و به کردستان رفت و شروع به جمع آوری عشایر و نیروهای طرفدار شاه کرد.  مخبرالسلطنه در کمال سادگی نامه ای فرستاد و او را به تبریز احضار کرد اما سالارالدوله  بدون اعتنا به این دستور راهی سنندج شد.در همین حال رحیم خان شورشی فراری با عبور از رود ارس وارد قره داغ شد و در منطقه حسرتان مستقر گردید. او به محض ورود شروع به بدگویی از روسها و فرستادن نامه برای مخبر السلطنه کرد و حاکم آذربایجان هم در کمال سادگی او را به تبریز فراخواند و تنها یک سرباز برای مراقبت از این چهره خطرناک گذاشت.  اما رحیم خان بیکار نبود و هر روز از تبریز فرزندان یاغی اش را به ادامه شورش تحریک می کرد تا اینکه در نهایت انجمن ایالتی رحیم خان و سه نفر از اعضای خانواده اش را به زندان انداخت.

شاهزاده سالارالدوله . او یکی ازچهره های دردسر ساز دوران حکومت برادرش بود
شاهزاده سالارالدوله . او یکی ازچهره های دردسر ساز دوران حکومت برادرش بود

اوضاع آذربایجان به دلیل برخورد نرم و دوستانه مخبر السلطنه با با روسها و شورشیان یاغی آشفته بود و  اختلافات داخل دارالحکومه بالا گرفت و در نهایت از تهران  امان الله خان  ضیا الدوله ( پدر  سرلشکر امان الله جهانبانی دوره پهلوی اول) راهی تبریز شد و به عنوان فرمانده لشکر شروع به کار کرد. امان الله خان در آغاز وظیفه خود را بسیار جدی گرفت و شروع به جمع آوری نیرو  و تجهیزات برای سرکوبی شورشیان کرد. امان الله خان در وظیفه خود بسیار جدی بود و صمدخان مراغه ایی را به سه هزار نیرو از مراغه به سراب که مقر نیروهایش بود احضار کرد. در واقع امان الله خان هیچ اطلاعی از روابط مخفیانه محمد علی میرزا و صمدخان مراغه ای نداشت و تصور می کرد می تواند از اول در مبارزه با شورشیان استفاده کند. درحالی که امان الله خان در حال آماده سازی نیروهای خود بود تحرکات محمد علی میرزا به اوج خود رسیده بود.

برنامه محمد علی میرزا برای بازگشت به سلطنت

محمد علی میرزا یک سال بعد از تبعید خود در ویلای اودسا در انزوای کامل زندگی می کرد و به نظر می رسید روسها نیز متحد قدیمی خود را فراموش کرده اند. تا اینکه در اواخر تابستان 1289 تلگرافی به امضای هارتویگ وزیر مختار سابق روسیه در تهران(در زمان محمد علی شاه) رسید. هارتویگ که در آن زمان وزیر مختار روسیه در بلگراد بود در این تلگراف با عنوان اعلاحضرت از محمد علی میرزا یاد کرد و او را برای دیدار به بلگراد دعوت کرد. این تلگراف باعث خوشحالی شاه مستعفی شد.  همزمان با بالا گرفتن بحران در دولت مشروطه عده ایی از سران عشایر و بزرگان قاجار برای محمد علی میرزا تلگراف زدند  و از شاه سابق خواستند به ایران بازگردد.

علی خان ارشد الدوله شوهر عمه محمد علی میرزا نیز مدام او را به بازگشت تشویق می کرد اما اعدام شیخ فضل الله نوری و موقر السلطنه باعث هراس او شده بود. در نهایت در اوایل زمستان 1289 مصادف با سال 1911 میلادی دولت روسیه تزاری تصمیم گرفت همراهی و تبعیت از انگلستان در مورد ایران را کنار بگذارد و سیاستی مطابق با منافع خود پیش بگیرد.رسیدن ناصرالملک به مقام نایب السلطنه که  کاملا مطیع روسیه و انگلستان بود نیز راه را برای روسها هموار تر کرد. ناصرالملک طی دستوری به روسها اعلام کرد سفر شاه سابق به اروپای شرقی و مرکزی منعی ندارد و در نتیجه محمد علی میرزا راهی بلگراد شد. مذاکرات مخفیانه و مفصلی با حضور هارتویگ  آغاز شد. او به شاه سابق گفت ما نمی توانیم علنا مداخله کرده و شما را به تخت سلطنت بازگردانیم. باید خود شما و طرفداران تان مردم را تحریک کنند تا زمینه بازگشت شما فراهم شود. هارتویگ قول داد در صورت تحریک مردم و عشایر سه هزار نفر از قبایل جنگجوی چچن و اینگوش را در اختیار او خواهند گذاشت. همچنین هارتویگ با اشاره به اینکه قبایل شاهسون و ترکمن های آستارا طرفدار او هستند او را دلگرم کرد و مدعی شد سپهدار تنکابنی نخست وزیر وقت هم از اختلافات فراوان با مجلس خسته شده و  از شورش برضد محمد علی میرزا کاملا پشیمان است. هارتویگ به شاه سابق گفت تزار نیکلای دستور داده تا هرچه زودتر شاه با برادرش سالار الدوله و عمویش ظل السلطان آشتی کرده و متحد شود. با وجود اینکه روسیه تصمیم به بازگرداندن محمد علی میرزا به تخت سلطنت گرفته بود اما همچنان نمی خواست به طور علنی در ماجرای بازگرداندن او نقشی ایفا کند. در ماه های آخر سال 1289 مذاکرات محمد علی میرزا با نمایندگان وزارت خارجه و و وزارت جنگ روسیه در ویلای اودسا ادامه یافت. اوخرانا از سوی تزار مامور شده بود تا تمامی این مذاکرات را زیر نظر بگیرد. به عقیده روسها سپهدار تنکابنی به دلیل روابط تجاری گسترده با روسها (سرگی خوشتاریا عامل تجاری گرجی روسها دوست نزدیک و شریک سپهدار بود) می توانند به او نزدیک شده و زمینه سقوط کامل حکومت مشروطه را فراهم کنند.

در حالی که اوضاع کشور نابسامان بود روحانیون مرتجعی مانند سید محمد طالب یزدی(برادر زاده سید علی یزدی) مدام بر روی منبر از رفاه و امنیت دوره شاه شهید(ناصرالدین شاه)،رافت و مهربانی مظفرالدین شاه و دین داری و سینه زنی های محمد علی شاه حرف می زدند و معتقد بودند تمام مشکلات دولت مشروطه  تقاص گناه شورش برضد محمد علی شاه است. روحانیون طرفدار شاه سابق در دو شهر مشهد و تبریز بشدت فعال بودند و کنسول گری روسیه در این دو شهر به طور مخفیانه از آنها حمایت می کرد.از بخت خوب محمد علی میرزا در آن روزها اوضاع اروپا بشدت بحرانی بود و مانند دو سال پیش مطبوعات اروپا توجهی به ایران نداشتند. در روزهای آغازین سال 1911  فرانسه و امپراتوری آلمان در بحرانی به نام اقادیر روبه روی یکدیگر قرار گرفتند و تا مرز جنگ پیش رفتند. انگلیس به عنوان متحد اصلی فرانسوی ها درگیر این بحران بود.سالار الدوله و ارشد الدوله راهی وین شدند. محمد علی میرزا نیز به آنجا رفت و مذاکرات آغاز شد. سالار الدوله که با برادر خود آشتی کرده بود به  محمد علی میرزا گفت: شاه داداش، من سه زن از کردستان و کرمانشاه گرفته ام شما پول و اسلحه در اختیار من بگذارید تا من به کردستان بروم و مهاباد و سنندج را به نام شما فتح کنم.

علی خان ارشد الدوله شوهر عمه محمد علی شاه . او تلاش زیادی برای بازگرداندن شاه فراری به تاج و تخت انجام داد
علی خان ارشد الدوله شوهر عمه محمد علی شاه . او تلاش زیادی برای بازگرداندن شاه فراری به تاج و تخت انجام داد

ارشدالدوله هم مدعی شد با 100 هزار تومان پول و چند قبضه توپ و مسلسل می تواند بعد از پیاده شدن در گمش تپه به سرعت ساری، بابل و آمل را تصرف کرده و راهی تهران شود. همچنین روسها به شاه سابق قول دادند که از طریق بانک استقراضی به افرادی که محمد علی میرزا داخل ایران تعیین می کند 10 هزار تومان وام بپردازد. محمد علی میرزا بعد از آشتی با سالار الدوله حتی با عموی سرسخت خود ظل السلطان نیز آشتی کرده و حمایت برادر دیگرش شعاع السلطنه را گرفته بود. دولت روسیه برای اینکه سفر محمدعلی میرزا مخفی بماند پاسپورت جدیدی به نام حاج خلیل جوادی صادر کرد. سه دستگاه توپ سنگین اچاتیوس و تعدادی مسلسل نیز به واسطه ارشد الدوله از اتریش خریداری شد . این سلاح ها به عنوان ماشین آلات تصفیه آب معدنی در یک کشتی روسی بارگیری شد و از به استرآباد ارسال شد. علی رغم مخفی کاری روسها جاسوسان انگلیسی از دیدارهای مشکوک محمد علی میرزا در وین و بلگراد مطلع شدند. سرهیو اوبیرن کاردار انگلیس در سنت پترزبورگ نزد سازونف وزیر امورخارجه روسیه رفت و پرسید آیا شایعه مذاکره شما با محمد علی میرزا برای بازگشت به سلطنت حقیقت دارد، که سازونف گفت چیزی نیست این دهمین بار است که او چنین درخواستی می کند و شاه سابق ایران عقل خود را از دست داده است. با وجود تکذیب روسها سفارت انگلستان گزارش مفصلی در مورد این ماجرا برای سر ادوارد گری وزیرامور خارجه وقت انگلستان فرستاد او بعد از خواندن این گزارش بشدت حیرت زده شد و باور نمی کرد روسها قصد انجام چنین حماقتی را داشته باشند.

ورود عوامل محمد علی میرزا به ایران

رشید السلطان،ارشد الدوله و مجلل السلطان سه مهره محمد علی میرزا خود را برای بازگشت به ایران آماده می کردند. هر سه نفر وارد شهر بادکوبه شدند و ورود این سه چهره مستبد از چشم ایرانیان مقیم بادکوبه دور نماند و آنها بلافاصله این خبر را به علی قلی خان انصاری کاردار سفارت ایران در سنت پترزبورگ اطلاع دادند. علی قلی خان به سرعت این خبر را برای تهران تلگراف کرد و دولت نیز به روسها معترض شد اما روسیه ورود هر سه نفر را به بادکوبه تکذیب کرد. در اوایل تیرماه 1290 پاکوسکی کوزیل وزیرمختار جدید روسیه  در تهران یک مهمانی با حضور مهمانان خارجی و ایرانی در تهران برگزار کرد. کوزیل در برابر چشمان حیرت زده مهمانان  گفت: اوضاع ایران خوب نیست و دولت ایران متزلزل و ناکار آمد است و حدود چند هفته دیگر این دولت سقوط خواهد کرد. در حالی که دولت  روسیه به دنبال بازگرداندن محمد علی میرزا به تخت سلطنت ایران بود در داخل سیاست مداران این کشور مخالفانی وجود داشت. یکی از این افراد بندکدورف سفیر روسیه در لندن بود. او که این شایعات را شنیده بود در تلگرافی به سنت پترزبورگ از دولت خواهش کرد از بازگرداندن این شاه نالایق به سلطنت بشدت خودداری کند.

در وزارت امور خارجه روسیه یا نارمیندکول مخالفان فراوانی برای بازگشت محمد علی میرزا وجود داشت  چرا که آنها  بشدت از واکنش انگلیسی ها هراس داشت. اما گروه شوونیست ها(وطن پرستان افراطی) به رهبری وزیر جنگ به شدت به دنبال بازگرداندن محمد علی میرزا به ایران بودند چرا که او قول داده بود در صورت پیروزی به سرعت کلیه روابط خود را با انگلستان قطع کرده و ایران را تحت الحمایه روسیه قرار خواهد داد .

شایعات در داخل ایران

با آغاز سال 1290 شایعات مربوط به بازگشت محمد علی میرزا به تحت سلطنت بین مردم عادی بشدت رواج یافت. برخی خبر از حضور 50 هزار قزاق در رکاب شاه سابق می دادند و برخی دیگر مدعی بودند محمد علی میرزا  با کمک روسها سوار بر بالن شده و ناگهان در میدان مشق تهران فرو می آید و با کمک سربازان وفادار به خود پایتخت را فتح خواهد کرد.سرگی شاپشال و کلنل اسمیرنف دویار قدیمی محمد علی میرزا هم بار دیگر در کنار او قرار گرفته بودند. دولت روسیه از آنجا که به محمد علی میرزا اطمینانی نداشت همه  پول های این عملیات را در اختیار شاپشال قرار داده بود.

آغاز سفر محمد علی میرزا به سمت ایران

در اواسط بهار 1290 محمد علی میرزا با  همسرش ملکه جهان خانم  و فرزندانش خداحافظی کرد و  با امید فراوان به پیروزی با همراهی چند نفر از افسران ارتش روسیه راهی ایستگاه راه آهن اودسا شد. هنگام سوار شدن به قطار تلگرافی از سوی تزار نیکلای دوم برای او رسید که در آن خطاب به محمد علی میرزا نوشته بود به زودی با حمایت الهی! و اراده استوار خودش به زودی بر تخت سلطنت خواهد نشست.  دولت روسیه بندر پتروفسکی (ماخاچ قلعه فعلی ) را برای بارگیری سلاح  و نیروهای محمد علی میرزا برگزیده بود. چرا که نسبت به بنادری نظیر بادکوبه بسیار خلوت تر بود و اتباع ایرانی در آنجا حضور نداشتند. چند روز بعد از حرکت از ادوسا محمد علی میرزا به بندر پتروفسکی رسید. رزم ناو روسی کریستوفورس منتظر او  و همراهانش بود. داخل کشتی مملو از تفنگ های جدید آلمانی،اتریشی و فرانسوی بود و توپ های اچاتیوس هم در حال بارگیری بودند. مقصد این کشتی شبه جزیره ایرانی میانکاله یا به قول روسها پوتمکین بود. علت انتخاب این منطقه به این خاطر بود که از حدود 50 سال پیش این شبه جزیره تقریبا به دست روسها اشغال شده بود و روسها تصور می کردند در صورت شکست احتمالی محمد علی میرزا او می تواند به سرعت خود را به پادگان روسی آن منطقه برساند. تمامی افسران روس از جمله اسمیرنف و شاپشال لباس مبدل ترکمنی پوشیده بودند.

سرگی سازانف وزیر امور خارجه وقت روسیه. او یکی از مهم ترین حامیان بازگشت محمد علی میرزا به ایران بود
سرگی سازانف وزیر امور خارجه وقت روسیه. او یکی از مهم ترین حامیان بازگشت محمد علی میرزا به ایران بود

همچنین روسها به وعده خود کرده و تعداد زیادی از جنگجویان اینگوش و چچنی را نیز در اختیار محمد علی میرزا گذاشتند. برنامه ریزی و تحریکات چهره های داخلی هم در حال انجام بود. مجلل السلطان با عبور از مرز جلفا خود را به اردبیل و عشایر شاهسون رسانده و پیام شاه سابق را برای به دست آنها رساند. رشید السلطان یکی از معروف ترین راهزنان تهران که در حوالی ورامین تاخت و تاز می کرد هم در دیدار با عوامل محمد علی میرزا کاملا برای آغاز شورش برضد دولت آماده بود. امیر مکرم لاریجانی هم شخصا توسط شاپشال برای همکاری با شاه سابق آماده شد. تبلیغات وسیع طرفداران شاه سابق هم ادامه داشت و آنها مدام دولت مشروطه را بازیچه دست مجاهدان کافر ارمنی،گرجی و بابی می دانستند و مردم را به شورش برضد آن دعوت می کردند.تا اواخر بهار تقریبا همه زمینی چینی های داخلی برای بازگشت محمد علی میرزا آماده شده بود.

ورود محمد علی میرزا به ایران

در روز سه شنبه 26 تیرماه 1290 مصادف با 18 جولای 1911 محمد علی میرزا برادرش ملک منصور میرزا شعاع السلطنه  به همراه بقیه  همراهان در گمش تپه استرآباد پیاده شدند. امیربهادر،ارشدالدوله،سرگی شاپشال و کلنل اسمیرنف به همراه تعدادی از افسران روس همگی جزو همراهان شاه سابق بودند.شاه سابق  در بدو مورد استقبال ترکمن ها قرار گرفت و با خوشحالی فراوان  به همراه نیروهایش رژه رفت. ورود محمد علی میرزا باعث خوشحالی فراوان طرفداران استبداد شد. تمام کنسول گری های روسیه با همه توان در اختیار محمد علی میرزا قرار گرفتند.

وضعیت نابسامان دولت مشروطه

در همان حال دولت مشروطه در نهایت آشفتگی به سر می برد. سپهدار تنکابنی تا 4 روز پیش از ورود محمد علی میرزا همچنان به حالت قهر در رشت به سر می برد و ناصرالملک نیز حاضر به انتخاب نخست وزیر جدیدی نبود. در نهایت با تلگراف های فراوان سپهدار در 22 تیر به تهران بازگشت و بازهم در خانه خود در شمیران  به حالت قهر نشست. به محض رسیدن خبر ورود محمد علی میرزا با پشتیبانی صدها سرباز روس ناصرالملک بار دیگر از سپهدار خواهش کرد اداره دولت را به دست بگیرد. سپهدار بالاخره درخواست را پذیرفت و کابینه جدیدی معرفی کرد که در آن صمصام السلطنه بختیاری به عنوان وزیر جنگ معرفی شد. اما دولت سپهدار چندان مورد پسند مجلس نبود در واقع سپهدار تنکابنی مظنون به همکاری با محمد علی میرزا بود. دولت جدید بلافاصله اعلام حکومت نظامی کرد و شهربانی یک لیست 40 نفره از افراد مظنون به همکاری با محمد علی میرزا تهیه کرد و نزد سپهدار فرستاد و از او خواست بازداشت این افراد را تایید کند. اما سپهدار زیر بار نرفت.محمد علی میرزا به محض ورود تلگراف های فراوانی برای خوانین، زمین داران و علمای مازندران ،خراسان و آذربایجان فرستاد و مدعی شد که بعد از مدتی استراحت! در خارج از کشور اکنون دوباره به کشور بازگشته است. همچنین در تلگرافی به حاکم استرآباد مدعی شد قصد دارد مسالمت آمیز وارد شهر شود که حاکم استرآباد پذیرفت و محمد علی میرزا در 28 تیر وارد استرآباد شد و تا 11 مرداد  شهرهای بهشهر و ساری را تصرف کرد . اما جرئت نکرد شخصا به پیشروی خود ادامه دهد و برادرانش شعاع السلطنه و سالارالدوله رو مامور ادامه پیش روی به سمت تهران کرد. احمد شاه نوجوان از شنیدن خبر بازگشت پدرش در کنار افسرانی مثل کلنل اسمیرنف بشدت خوشحال شد اما دولت برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به سفارت روسیه 300 نفر از مجاهدان ارمنی بختیاری  را مامور حفاظت از کاخ صاحبقرانیه کرد. درحالی که دولت سپهدار هنوز برای بازداشت چهره های مشکوک مردد بود افرادی مثل سعدالملک،اقبال الدوله،سردار افخم و علاالدوله به سفارت روسیه پناهنده شدند.

سرنگونی دولت سپهدار تنکابنی
تیر آخر به دولت سپهدار هم توسط شخص محمد علی میرزا زده شد. او در تلگرافی به نخست وزیر وقت او را مامور اداره امور کشور تا زمان رسیدنش به تهران کرد و در نتیجه مجلس در روز 3 مرداد به سرعت رای به برکناری سپهدار تنکابنی داد. صمصام السلطنه وزیر جنگ با حفظ سمت به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. او به ابتدا دستور دستگیری چهره های مظنونی نظیر مجد الدوله ،امین الدوله و ظهیر الاسلام را صادر کرد و سپس تلگراف هایی به یارمحمد خان کرمانشاهی و ابوالقاسم خان بختیاری زد و آن را به تهران احضار کرد. دولت جدید سه لشکر برای مقابله با نیروهای استبدادی تشکیل داد. سالارالدوله در سنندج بود و قصد حمله به کرمانشاه را داشت و به همین خاطر دسته از بختیاری ها برای مقابله راهی همدان شدند. عده ای از مجاهدان گیلانی و بختیاری هم به فرماندهی معز السلطان راهی فیروزکوه و مازندران شدند(میرزا کوچک خان هم جز این دسته بود). اما لشکر سوم که از بقیه مجهزتر بود تحت فرماندهی یپرم خان قرار گرفت. برگ برنده دولت مشروطه توپخانه سنگین و بسیار مجهزی بود که ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در جریان سفرهای اروپایی خود از آلمان و اتریش خریده بودند. تقریبا همه این تجهیزات تا آن روز در قورخانه تهران خاک می خورد. بیش از 50 توپ سنگین صحرایی و کوهستانی، 8 مسلسل سنگین ماکسیم به همراه همه مهمات مورد نیاز در قورخانه موجود بود. از مدتها قبل یک سرگرد آلمانی به نام هازه برای تشکیل گروهان مسلسل و استفاده از این تجهیزات توسط دولت استخدام شده بود که به دلیل عدم تشکیل گروهان موجود بیهوده در تهران وقت می گذراند تا اینکه بالاخره دولت به سراغ او رفت و به سرعت سلاح های موجود را عملیاتی کرد و در اختیار نیروهای مشروطه قرار داد.

صمصام السلطنه بختیاری. او ابتدا وزیر جنگ کابینه سپهدار بود اما بعد از تعلل سپهدار در مقابله با محمد علی میرزا توسط مجلس به عنوان نخست وزیر جدید انتخاب شد.
صمصام السلطنه بختیاری. او ابتدا وزیر جنگ کابینه سپهدار بود اما بعد از تعلل سپهدار در مقابله با محمد علی میرزا توسط مجلس به عنوان نخست وزیر جدید انتخاب شد.

یکی دیگر از خوش شانسی های دولت رسیدن تفنگ و فشنگ های سفارش داده شده به روسیه بود. دولت سال قبل مقداری اسلحه و فشنگ به روسها سفارش داده بود که دقیقا در همان روزها در بندر انزلی تخلیه شد و به تهران رسید.  اوضاع به حدی بحرانی بود که حتی ستارخان هم با وجود اینکه هنوز جراحت پایش بهبود کامل پیدا نکرده بود به مجلس نامه نوشت و برای جنگیدن با عوامل استبدادی اعلام آمادگی کرد. باقرخان هم نامه ای که به مجلس نوشت گفت: پاره‌ای از وازدگان عالم در دیگ دماغ خود آرزوهای خام پخته جلادت و رشادت‌های جان گذشتگان را فراموش می‌کنند در این موقع خادم ملت صمیمیت نیات خودم را تقدیم حضور نمایندگان محترم نموده با یک افتخار فوق‌العاده منتظر ارجاع خدمتم که امتحانات خود را در راه استحکام اساس حکومت تازه و تکمیل نمایم و ثابت کنم که صد زندگی را به یک نام نیک نمی‌دهم – خادم ملت باقر”

مورگان شوستر خزانه دار سخت گیر آمریکایی که تا آن روز برای تامین هزینه های دولت بسیار سخت گیر به محض ورود محمد علی میرزا و نیروهایش با کمال میل هزینه تجهیز و جمع آوری نیرو را پرداخت کرد.محمد علی میرزا علاوه بر برادران و بستگان خود تعدادی یاغی حامی نیز داشت. یکی از این افراد صمدخان مراغه ای بود که همچنان در آذربایجان نقش بسیار مرموزی ایفا می کرد.

دومین نفر رشید السلطان اصانلو یاغی معروف که مدتها در اطراف ورامین شرارت می کرد . علی خان ارشد الدوله با سه هزار ترکمن شاهرود را گرفت و رشید السلطان با تمام نیروهایش به او پیوست. اما در غرب کشور هم اوضاع بحرانی بود. چند ایل به سالارالدوله پیوسته بودند و کرمانشاه در اختیار برادر شاه سابق بود. در حرم مشهد هم تظاهراتی به نفع شاه سابق برگزار شد .با وجود این حامیان مستبدان، بسیاری از شهرها برای مجلس تلگراف زدند و برای جنگ اعلام آمادگی کردند. در حالی که پیشروی های محمد علی میرزا ادامه داشت روسها تبلیغات وسیعی راه انداخته بودند و با گفتن اینکه نیروهای شاه سابق بیشتر از هزاران نفر هستند قصد داشتند هراس و نا امیدی را بین مردم حاکم کنند.در حالی که به نظر می رسید همه چیز در بهترین وضعیت خود برای محمد علی میرزا قرار داد در روز 6 مرداد مجلس به پیشنهاد مورگان شوستر یک لایحه شگفت انگیز تصویب کرد.

طبق این مصوبه محمد علی میرزا مفسد فی الارض اعلام شد و دولت برای زنده یا مرده او 100 هزار تومان جایزه و برای زنده یا مرده شعاع السلطنه و سالار الدوله هم 25 هزار تومان پاداش تعیین کرد. این تصمیم باعث حیرت همه مردم شد . چرا که این اولین بار بود در ایران برای تحویل دادن زنده یا مرده یک شخص آن هم شاه سابق ایران جایزه هنگفت نقدی تعیین می شد. در واقع شوستر با زیرکی این رسم متداول آمریکایی را به مجلس پیشنهاد کرد و بدین ترتیب محمد علی میرزا و برادرانش را به یک هدف وسوسه انگیز برای همه حتی نیروهای خودشان تبدیل کرد.

مورگان شوستر.پیشنهاد زیرکانه رییس آمریکایی مالیه کشور به منظور تعیین جایزه برای تحویل زنده و مرده شاه سابق و اطرافیانش باعث حیرت مردم شد
مورگان شوستر.پیشنهاد زیرکانه رییس آمریکایی مالیه کشور به منظور تعیین جایزه برای تحویل زنده و مرده شاه سابق و اطرافیانش باعث حیرت مردم شد

اعتراض انگلیس و افکار عمومی اروپا

ورود محمد علی میرزا علی رغم پنهان کاری روسها باعث اعتراض شدید دولت انگلستان شد. بلافاصله بعد از پیاده شدن محمد علی میرزا و نیروهایش افرادی مثل پروفسور براون، لرد لامینگتون و مستر لینچ شروع به نوشتن مقالاتی برضد محمد علی میرزا وروسیه در روزنامه های انگلیسی کردند.

اوضاع آشفته آذربایجان

اوضاع آذربایجان با رسیدن خبر ورود محمد علی میرزا بدتر شد. انجمن ایالتی علی رغم اینکه هنوز با شورش شاهسون ها درگیر بود برای تهران تلگراف زد و برای نبرد با محمد علی میرزا اعلام آمادگی کرد. مخبر السلطنه بعد از مدتها کشمکش در مقام حاکم آذربایجان با مردم  و مجاهدان بالاخره برکنار شد و دولت علاالدوله را به جای او منصوب کرد. اما چون هنوز عین الدوله به تبریز نرسیده بود شاهزاده امان الله میرزا فرمانده لشکر اداره امور آذربایجان را به عهده گرفت. در حالی که اوضاع شهر نابسامان بود روسها به بهانه دستگیری نقی خان رشید الملک توسط دستگاه دولتی تبریز ارگ دولتی را با 100 سرباز محاصره کردند و مدعی شدند چون نقی خان از روسیه نشان افتخار دارد باید به آنها تحویل داده شود. در نهایت نقی خان با فشار روسها آزاد شد. مریم خشمگین از دخالت ها و تنش آفرینی های روسها در روز 11 مرداد در اطراف سرباز خانه شهر تجمع کردند اما سربازان ارتش روسیه همه را متفرق کردند و تا روز 15 مرداد عین الدوله به تبریز رسید و اداره شهر را به دست گرفت. اما در مرند و بعد از دستگیری شجاع نظام به دست حاکم شهر روسها بازهم از نفوذ خود استفاده کرده و او را آزاد کردند.

آغاز نبردهای خونین در اطراف تهران

در روز 18 مرداد نیروهای محمد علی میرزا به 24 کیلومتری فیروزکوه رسیدند و در امین آباد سنگر گرفتند. محمد علی میرزا هم خود را از بابل به سواد کوه رساند. شاه سابق در مازندران بشدت مورد استقبال قرار گرفته بود تعدادی از مردم این منطقه هم به نیروهایش پیوسته بودند. نیروهای معزالسلطان هم به امین آباد رسیدند و در مقابل نیروهای مستبد سنگر گرفتند. در همان روز یک دسته از مجاهدان بختیاری به فرماندهی معین همایون به نیروهای مستقر در فیروزکوه پیوستند.در روز 19 مرداد جنگ فیروزکوه بین دو طرف آغاز شد. نیروهای رشید السلطان و مازندرانی ها به سختی جنگیدند اما در نهایت بسیاری از آنها از میدان گریختند. رشید السلطان به سختی زخمی شد و به دست نیروهای دولتی اسیر گشت. رشید السلطان علی رغم مداوا بیشتر از 4 ساعت بعد از نبرد زنده نماند. او در هنگام مرگ به مجاهدان گفت : محمد علی شاه همچون منی ندارد به امیدواری من بود که به ایران بازگشت شما اکنون باکی نداشته باشید و یک سره تا مازندران بتازید. نبرد فیروزکوه اولین درگیری جدی نیروهای دولتی با قوای محمد علی میرزا بود. در این جنگ افرادی مثل معین همایون،میرزا کوچک خان و سالار بهادر از خود شجاعت فراوانی نشان دادند. نیروهای دولتی تا 20 مرداد فیروزکوه را تصرف کردند. دولت بلافاصله خبر این پیروزی را برای همه شهرها تلگراف کرد و باعث خوشحالی مردم شد. نیروهای محمد علی میرزا تا روز 30 مرداد  دو حمله دیگر به فیروزکوه انجام دادند که هر بار شکست خوردند و بعد از به جا گذاشتن 300 تفنگ و صد اسب گریختند.در همین حال یپرم خان در یک اقدام غافلگیرانه و برای تحت فشار قراردادن نیروهای محمد علی میرزا که اکنون بیشتر مازندران را تصرف کرده بودند 300 مجاهد را از راه دریا روانه پشت سر نیروهای محمد علی میرزا کرد. این نیروها به سرعت آمل را تصرف کردند و بدین ترتیب نیروهای شمالی محمد علی میرزا از دو طرف تحت فشار قرار گرفتند. اما خطر اصلی برای دولت مشروطه نیروهای ارشد الدوله و سالار الدوله بود که بشدت به پایتخت نزدیک شده بودند. ارشدالدوله که تعداد نیروهایش بعد از پیوستن تعدادی داوطلب افزایش یافته بود در 5 شهریور و در جنگی که به ده نمک معروف شد و  بیرون شهر آرادان رخ داد، 700 سوار بختیاری به فرماندهی ضیغم السلطنه را شکست داد و آرادان را تصرف کرد. از تهران یوسف خان امیر مجاهد برای مقابله فرستاده شد اما او در تلگرافی گفت قوای ارشد الدوله بیشتر از آن است که بتواند با آن مقابله کند و به همین خاطر به قم عقب نشینی کرد.

یپرم خان فرمانده نیروهای دولتی نقش اساسی در عقب راندن نیروهای هوادار محمد علی میرزا داشت
یپرم خان فرمانده نیروهای دولتی نقش اساسی در عقب راندن نیروهای هوادار محمد علی میرزا داشت

نبرد جعفرآباد ورامین

نبرد جعفرآباد یکی از مهم ترین جنگ های نیروهای دولتی با قوای محمد علی میرزا بود.تا روز 12 شهریور ارشدالدوله و نیروهایش به امام زاده جعفر ورامین (49 کیلومتری تهران) رسیدند. یپرم خان که به تازگی کار تجهیز و جمع آوری نیروهایش به اتمام رسیده بود با 180 سوار بختیاری به فرماندهی سردار محتشم و هزار سرباز ژاندارمری به همراه 4 توپ شیندر و مسلسل های ماکزیم که سرگرد هازه فرماندهی آنها را به عهده داشت به سرعت خود را به منطقه امامزاده جعفر رساندند. در روز 13 شهریور نیروهای دو طرف در آن منطقه با یکدیگر درگیر شدند قوای سالار الدوله بین دو تا سه هزار نفر بود اما به هیچ وجه نتوانست حریف توپخانه و مسلسل های قوای دولتی شود. یپرم هازه را به همراه توپ ها و تعدادی از سواران بختیاری به سمت راست سنگر ارشد الدوله فرستاد و شلیک همزمان توپ ها و مسلسل ها ماکزیم سواران ترکمن ارشدالدوله را وحشت زده کرد. در پایان این نبرد خونین نیروهای محمد علی میرزا 70 کشته و 400 زخمی داده بودند. 200 نفر هم اسیر شدند و بقیه به سمت خراسان گریختند. یپرم خان به دلیل خستگی شدید اسب ها و نیروهایش نتوانست فراری ها ر تعقیب کند اما ارشد الدوله به دست نیروهای دولتی اسیر شد. 4 توپ و تعداد بسیار زیادی تفنگ و مقداری پول نقد هم از اردوگاه ارشدالدوله به غنیمت گرفته شد.شوهر عمه محمد علی میرزا را برای بازجویی به چادر یپرم خان بردند. در آن بازجویی مستر مور خبرنگار انگلیسی، ویل آمریکایی و مولونی خبرنگار رویترز حضور داشتند. ارشدالدوله از ترس جان خود اعتراف مفصلی کرد و به طور کامل ماجرای بازگشت محمد علی میرزا،خرید توپ از اتریش، دیدار با سفیر روسیه در وین و بسیاری اتفاقات دیگر را برای حاضران تعریف کرد. خبر  پیروزی در نبرد جعفر آباد ورامین به سرعت به تهران رسید و باعث خوشحالی مردم و مجلس شد.

نیروهای دولتی ترکیبی از نیروهای بختیاری و مبارزان قدیمی مشروطه بودند که در نبرد جعفرآباد به پیروزی رسیدند
نیروهای دولتی ترکیبی از نیروهای بختیاری و مبارزان قدیمی مشروطه بودند که در نبرد جعفرآباد به پیروزی رسیدند

ارشدالدوله هم بعد از اعترافش از فرمانده هان قوای دولتی تقاضای عفو کرد. اما در صبح روز 14 شهریور به دستور یپرم خان تیرباران شد. یپرم تصور می کرد به دلیل روابط خانوادگی ارشدالدوله با شاه سابق   و درصورت انتقال ارشدالدوله به تهران روسها برای آزادی او مداخله مستقیم خواهند کرد. به همین خاطر دستور تیرباران او را صادر کرد.جنازه ارشدالدوله در 15 شهریور به تهران آورده شد و درون یک ظرف پر از یخ به نمایش گذاشتند . در نهایت جنازه این یار قدیمی محمد علی میرزا را دو روز  جلوی خانه  همسرش اخترالدوله انداختند. بعد از پیروزی جعفرآباد به پیشنهاد صمصام السلطنه به یپرم خان لقب  سردار ایران به اضافه یک شمشیر گرانبها هدیه داده شد.اما محمد علی میرزا و شعاع السلطنه همچنان در سواد کوه  و امیدوار به پیروزی بودند .اما در روز 19 شهریوری بعد از یک درگیری با نیروهای دولتی به سختی شکست خوردند. شاه سابق و برادرش به زحمت وبا استفاده از مه و تاریکی  جان سالم به در بردند و با کشتی به گمش تپه گریختند. اکنون تنها نیروهای سالارالدوله باقی مانده بودند.برادر مغرور محمد علی میرزا علی رغم شکست های برادرش به مجلس تلگراف زد و درخواست کرد کشور را به خداوندگار آن یعنی محمد علی شاه بسپارند.

دولت برای مقابله با سالارالدوله امیر افخم حاکم بروجرد را روانه کرد  اما امیر افخم از طرفداران محمد علی میرزا بود و با همه نیروهای خود به سالارالدوله پیوست.سپس سردار ظفر با 500 سوار برای نبرد با سالارالدوله فرستاده شد اما به دلیل کم بودن نیروهایش کاری از پیش نبرد و به قم عقب نشینی کرد. سالارالدوله در روز  31 مرداد از کرمانشاه حرکت کرد و دوباره برای مجلس تلگراف فرستاد و گفت : محمد علی شاه در همین روزها به تهران خواهد رسید و من هم با 30 هزار نیرو(رقم دقیق نیروهایش 10 هزارنفر بود) از کرمانشاه به مقصد نوبران در حال حرکت هستم. در آذربایجان هم شاهسون ها 4  هزار نیروی شجاع الدوله از مسیر زنجان به تهران می آیند.

سالار الدوله در 22 شهریور اراک را بدون جنگ گرفت و تا منطقه نوبران پیش روی کرد. او قصد داشت از اراک برای سرکوبی امیرنظام راهی همدان شود که او شخصا با نیروهایش نزد سالارالدوله آمد و به او پیوست. نزدیک شدن سالارالدوله به تهران هراس مردم پایتخت را چند برابر کرد. سالارالدوله علی رغم حمایت از پادشاهی محمد علی شاه خودش نیز ادعای سلطنت را داشت . بلافاصله هزار نفر از مجاهدان مسلح شده و مشغول حفاظت از دیوارهای تهران شدند. مجلس در پاسخ به تلگراف سالارالدوله نوشت: شاه مخلوع شکست خورده و رشید السلطان و ارشد الدوله کشته شده اند. شما حتما اخبار فرار محمد علی میرزا و تسلیم شدن روسای یاغیان را شنیده اید . شجاع الدوله هم چند بار از نیروهای دولتی شکست خورده است و در صورت ادامه رفتار شما در مخالفت با سلطنت مشروطه از این به بعد یاغی و دشمن مملکت محسوب می شوید و مسوولیت اعمالتان هم به عهده حضرت والا خواهد بود.

اعزام نیروهای یپرم خان برای مقابله با سالارالدوله

به محض اینکه سالارالدوله به تهران نزدیک شد دولت سواران بختیاری به فرماندهی سردار محتشم را راهی قم کرد و سپس یپرم خان و نیروهایش از  برای سرکوبی شورش سالار الدوله از تهران خارج شدند. تا روز 4 مهر نیروهای  سالارالدوله به12 کیلومتری باغ شاه در نزدیکی ساوه رسیدند. در همان روز نیروهای یپرم خان با قوای سالارالدوله درگیر شدند. جنگ دو نیم ساعت طول کشید . ترکیب شجاعت نیروهای دولتی در کنار برتری توپخانه  باعث شکست نیروهای یاغی سالارالدوله شد. 500 نفر کشته و 5 توپ به غنیمت درآمد. این پیروزی برای دولت و مجلس فوق العاده مهم بود. سالارالدوله با بخشی از نیروهایش از مسیر تویسرکان به بروجرد گریخت.  علیرضا خان گروسی یکی از فرماندهان سالارالدوله هم به محض ورود به گروس با جهان شاه خان امیر افشار مواجه شد که از دولت دستور دستگیری علیرضا خان را داشت. در نهایت او نیز به دست جهان خان امیر افشار کشته شد. نیروهای دولتی بعد از تصرف همدان با توپ ها غنیمتی و اسرای لشکر سالارالدوله به تهران بازگشتند  با آنها رژه رفتند. اکنون از کل نیروهای محمد علی میرزا تنها صمدخان در باسمنج باقی مانده بود.

تشکیل ژاندارمری

کار تشکیل ژاندارمری دقیقا در بحرانی ترین روزهای سال 1290 به سرانجام رسید. لایحه تشکیل ژاندارمری در سال 1289 تصویب شده بود اما کار انتخاب مستشاران خارجی آن به درازا کشید. ابتدا قرار بود افسران ایتالیایی برای تشکیل ژاندارمری استخدام شوند اما به دلیل مخالفت دولت این کشور این اتفاق رخ نداد.از آنجا که قرار بود ژاندارمری زیر نظر وزارت داخله تشکیل شود کار تشکیل این نیرو در دولت صمصام السلطنه به عهده میرزا احمد خان قوام السلطنه وزیر داخله افتاد. قوام درهمان نخستین روز تشکیل دولت جدید این کار را با جدیت پیگیری کرد و کشور سوئد را برای استخدام مستشاران ژاندارمری انتخاب کرد. دلیل انتخاب سوئد بی طرفی کامل این کشور در اوضاع سیاسی ایران بود. چون سوئد در ایران سفارت نداشت قوام ماجرا را از طریق سفارت فرانسه پیگیری کرد. در نهایت سه افسر سوئدی  به فرماندهی کاپیتان یالمارسن برای خدمت در ایران انتخاب شدند. دولت این سه افسر را به 2 درجه ترفیع استخدام کرد. یالمارسن و افسرانش در اواخر مرداد 1290 وارد ایران شدند. استخدام مستشاران سوئدی بدون مشورت و موافقت دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان انجام شد و خشم آنها را برانگیخت. در 27 شهریور با پیگیری های قوام مجلس طرح استخدام  7 افسر دیگر از سوئد را تصویب کرد. قرار بود این سازمان نوین نظامی مشکل ناامنی راه های ایران را حل کند. همزمان با طرح تشکیل ژاندارمری دولت ،ژاندارمری خزانه مورگان شوستر نیز در حال تشکیل بود. این سازمان به غیر از چند افسر اروپایی  کادری کاملا ایرانی داشت. مرکز نیروهای شوستر باغشاه بود و قرار بود یک گردان سواره و 5 گردان پیاده داشته باشد. اما بتدریج با ادامه گسترش ژاندارمری دولتی این نهاد نظامی هم در آن ادغام شد. کلنل یالمارسن به محض ورود به ایران کار خود را بسیار جدی گرفت. او بعد از آشنایی با شرایط ایران موارد درسی و برنامه های آموزشی لازم را تهیه کرد و در نهایت اولین مدرسه افسری ژاندارمری را در 11 مهرماه افتتاح نمود.

کلنل یالمارسن سوئدی اولین فرمانده ژاندارمری ایران. با پیگیری قوام السلطنه افسران سوئدی برای ایجاد ژاندارمری استخدام شدند
کلنل یالمارسن سوئدی اولین فرمانده ژاندارمری ایران. با پیگیری قوام السلطنه افسران سوئدی برای ایجاد ژاندارمری استخدام شدند

یالمارسن بتدریج تعدادی از افسران جوان و ایرانی قزاق خانه را هم به نیروهای خود منتقل کرد. اداره ژاندارمری به سرعت مورد توجه مردم عادی قرار گرفت. به دلیل وجود افسران سوئدی و عدم نفوذ دو کشور روسیه و انگلستان در این نیروها ژاندارمری به سرعت بین مردم محبوب شد. در بهمن 1290 یالمارسن دو هنگ برای تهران و یک هنگ برای شیراز تشکیل داد و تا قبل از دی ماه 1292 هفت هنگ ژاندارمری دیگر را در کل ایران تشکیل داد.به دلیل وسعت ایران سرهنگ یالمارسن یک طرح دو مرحله ایی را برای تشکیل هنگ های این نیرو در نظر گرفت. در مرحله اول ژاندارمری در تهران و سپس در راه های تهران ،قم،قزوین،زنجان،رشت  و انزلی گسترش یافت. در جنوب کشور هم شیراز به عنوان مقر فرماندهی انتخاب شد و همه هنگ های ژاندارمری بتدریج از شیراز تاسیس و به کل جنوب گسترش یافت.

ادامه بحران

سرکوب محمد علی میرزا و شورش سالارالدوله به هیچ وجه باعث پایان آشوب ها نشد. در واقع روسها شاه سابق را همچنان در استرآباد نگه داشته بودند. تا اینکه دولت در اواخر مهرماه متوجه حضور او شد و سردار محیی را با نیرویی روانه استرآباد کرد. در اوایل آبان ماه درگیری در آن منطقه آغاز شد کنسول روسیه که به طور مستقیم از محمد علی میرزا حمایت می کرد و ارتش روسیه به طور مستقیم با نیروهای دولتی درگیر شد و آنها را شکست داد. از آن طرف سالارالدوله هم به لرستان گریخت تا خطر او همچنان حفظ شود.

اوضاع آذربایجان

با پایان  نسبی شورش سالارالدوله و فراری شدن محمد علی میرزا اگرچه بحران در آذربایجان تا حد زیادی فروکش کرد اما اوضاع همچنان نا بسامان بود. انتخاب عین الدوله مستبد معروف تیر خلاصی بر اوضاع آذربایجان بود . عین الدوله به محض انتخاب راهی تبریز نشد و از تهران سعی در حل بحران شاهسون ها داشت. او تصور می کرد اگر 15 زندانی شاهسون که در تهران زندانی هستند آزاد شوند این شورش پایان می یابد. به همین دلیل دولت این 15 زندانی را آزاد کرد اما امیر عشایر خلخالی و  چند نفر دیگر از سران شاهسون همچنان زندانی بودند. تا اینکه رشید الممالک برادر امیر عشایر به تهران تلگراف زد و مدعی شد اگر برادرش و باقی مانده زندانیان آزاد شوند ایل شاهسون از دولت فرمانبرداری خواهد کرد. دولت این پیشنهاد را نیز پذیرفت و دو نفر از نمایندگان انجمن خلخال را ادامه مذاکرات در اردبیل انتخاب کرد اما  آن نمایندگان نپذیرفتند. تنها میرزا حسین آخوندوف پذیرفت برای مذاکره راهی شود. آخوندوف راهی اردبیل شد و با سران شاهسون دیدار کرد و با زدن تلگرافی به تهران و عین الدوله دستور آزادی باقی مانده زندانیان را نیز گرفت.

شاهسون ها برای نشان دادن حسن نیت خود پیشنهاد کردند مجلل السلطان را نیز به دولت تسلیم کنند. اما کنسول روسیه در اردبیل از جزییات مذاکره آگاه شد و بلافاصله مجلل را آگاه کرد. او که در یورتچی به سر می برد در روز 29 مرداد با 60 نفر از سواران خود به نزدیکی ده داش کسن رسید . وقتی خبر نزدیک شدن او به نمایندگان اردبیل رسید همگی تلگراف خانه را که در آن مشغول مذاکره با تهران بودند ترک کردند. همزمان با توطئه سفیر روسیه چند جارچی در اردبیل خبر دادند که محمد علی میرزا  دیشب در تهران به تخت نشسته و همه مردم را به شرط اینکه نام مشروطه را نیاورند عفو کرده است. مردم خبر را باور کردند و اردبیل به هم ریختم. مجلل هم بلافاصله با استفاده از موقعیت نارین قلعه را تصرف کرد . آخوندوف و یارانش که اکنون در تلگراف خانه تنها مانده بودند به محض اطلاع از وضعیت اخبار را برای تهران فرستادند. او احتمال مرگ خود را نیز در آن تلگراف پیش بینی کرد. آن سه نفر تا صبح در تلگراف خانه ماندند و در صبح زود دو همراه آخوندوف مخفیانه خود را به خلخال رساندند و اخبار شهر را برای رشید الملک بردند.نیروهای مجلل به تلگراف خانه حمله کردند و آخوندوف یک تنه در برابر آنها مقاومت کرد اما در نهایت زخمی و دستگیر شد. اما در جریان انتقال او به نارین قلعه قزاق ها جنازه او را روی زمین کشیدند و در نهایت کشته شد. جزییات این ماجرا به تبریز رسید و در روزنامه شفق چاپ شد. مجلل السلطان مدتی در اردبیل حکومت کرد اما بعد از رسیدن اخبار شکست های محمد علی میرزا بسیاری از افرادش او را ترک کردند. صمدخان مراغه ای هم با استفاده از این فرصت مجلل را نزد خود فرا خواند و فردی به نام سیف الممالک را حاکم شهر کرد.

شورش صمدخان مراغه ای

صمدخان مراغه ای یکی از یاغی ترین و متناقض ترین شخصیت های دوره محمد علی شاه قاجار بود. او بعد از سقوط شاه سابق و در کمال تعجب توانست با اعلام وفاداری ظاهری به دولت مشروطه همچنان موقعیت خود را حفظ کند. او توسط شاهزاده امان الله میرزا روانه سراب شد و بعد  از ارسال مدام  تجهیزات و سرباز از تبریز شما نیروهای او به 4 هزار نفر رسید .در اواسط مرداد ملکه جهان خانم همسر محمد علی میرزا به صمدخان  تلگراف زد و از او خواست املاک و روستاهای او را در آذربایجان حفظ کند. صمدخان اهمیتی به این پیام نداد اما چند روز بعد یک پیک مخفی از سوی محمد علی میرزا آمد . شاه سابق در این نامه مدعی شده بود چون قصد فتح تهران را دارد بهتر است او نیز بعد  از تصرف آذربایجان به سوی تهران حرکت کند. صمدخان مخفیانه با فرماندهان خود جلسه گذاشت و  آنها این پیشنهاد را پذیرفتند. اما یکی از افراد او به نام ابراهیم آقا که هوادار مجاهدان بود شبانه سواران خود را برداشت و از سراب گریخت. او در راه یک محموله اسلحه و مهمات ارسالی از تبریز برای صمدخان را توقیف کرد و به شهر بازگرداند.  ابراهیم آقا خبر توطئه صمدخان را به انجمن شهر رساند اما کمتر کسی ادعای او را باور کرد.  تا اینکه صمدخان خود رسما برای انجمن نامه نوشت  و در آن محمد علی میرزا را شاه کل ایران  و خود را حاکم آذربایجان خواند  و خواهان پرداخت مالیات دو سال اخیر شد. انجمن در 21 مرداد شرح همه وقایع را به تهران فرستاد و خواهان آن شد که عین الدوله هر چه زودتر راهی تبریز شود. امان الله میرزا شروع به تجهیز نیرو کرد و بسیاری از مردم عادی هم داوطلب جنگیدن شدند.  در 5 شهریور تلگراف دیگری برای عین الدوله فرستاده شد و از او خواستند هر چه زودتر به شهر بازگردد. صمدخان که اکنون به روستای سعدآباد در 18 کیلومتری شهر رسیده بود در همانجا مستقر شد و سیم های تلگراف تبریز را هم برید. تبریز اکنون در آستانه یک محاصره دیگر بود. نیامدن عین الدوله و شورش صمدخان و شاهسون ها باعث بروز ترس بین مردم شده بود تا حدی که بسیاری تصور می کردند  به زودی محمد علی میرزا نیز به پیروزی خواهد رسید. ابراهیم آقا به همراه دسته ای از مجاهدان برای شکستن خط محاصره راهی شدند و بعد از یک درگیری سه ساعته در  روز 2 شهریور موفق به شکست عده ای نیروهای صمدخان شدند.

صمدخان مراغه ای. او یکی از دردسرسازترین چهره های آذربایجان در آن سال های پر آشوب بود

نایب عباس هکماواری و برادرش محمد از معروف ترین نیروهای طرفدار محمد علی میرزا در تبریز هم اسیر شدند. خبر پیروزی برای شهر فرستاده شد. نایب عباس از زمان محاصره تبریز در دو سال پیش جزو نیروهای محمد علی میرزا بود و برای مدتها در کنسول گری روسیه پناهنده شده بود.  نایب عباس و برادرش به شهر فرستاده شدند  و مجاهدان تصور کردند به زودی روسها برای آزادی آنها اقدام خواهند کردند  به همین خاطر یکی از مجاهدان به نام چایق محمد نایب عباس و برادرش را بیرون از تبریز کشت. با وجود این شکست صمدخان همچنان در سعد آباد مستقر بود. با وجود رسیدن اخبار شکست های محمد علی میرزا او همچنان به سالارالدوله امیدوار بود. در نیمه شهریور او مقر نیروهای خود را به باسمنج تغییر داد.  3 هزار مجاهدان تبریزی بار دیگر سنگر گرفته  و خود را برای نبرد آماده کرده بودند. در 17 شهریور ماه کنسول روسیه در تبریز نامه ای به انجمن شهر نوشت و مدعی شد چون ارتش روسیه در شهر مستقر است و امنیت تبریز را به عهده دارد بهتر است مجاهدان بیرون از شهر با صمدخان بجنگند. اما انجمن در پاسخ گفت مردم تبریز کاری به صمدخان ندارند از شهر بیرون نخواهند رفت اما اگر او بخواهد به شهر حمله کند با او خواهند جنگید.

ادامه دارد

نویسنده:زهرا صادقیان

منابع

تاریخ مشروطه،احمد کسروی

تاریخ 18 ساله آذربایجان،احمد کسروی

تاریخ بیداری ایرانیان،ناظم الاسلام کرمانی

ایران بین دو انقلاب ،یرواند آبراهامیان

تاریخ مشروطیت ، مهدی ملک زاده

میرزا احمدخان قوام السلطنه، باقر عاقلی

تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمی ترین ایام تا عصر حاضر ،جهانگیر قائم مقامی

انقلاب مشروطیت،ادوارد براون

اختناق در ایران،مورگان شوستر

تاریخ ایران،سرپرسی سایکس

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن