تاریخ

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت دهم)

تاریخ روابط ایران و روسیه (قسمت دهم)

قسمت دهم

آغاز دوباره درگیری ها

در حالی که عین الدوله و نیروهایش در بیرون تبریز اردو زده بودند مشروطه خواهان  شروع به انتشار روزنامه ای به نام ناله ملت در این شهر کردند. همچنین بعد از پیوستن اهالی اهراب  به مجاهدان مردم منطقه باغمیشه هم به آنها پیوستند. از 29 مرداد درگیری ها دوباره آغاز شد. نیروهای عین الدوله در دشت شاطرانلو مستقر شده بودند. در نیمه شب اول شهریور نیروهای دولتی ناگهان شروع به گلوله باران مواضع مشروطه خواهان کردند. اما به دستور ستارخان هیچ پاسخی به این حمله داده نشد. همزمان مذاکرات عین الدوله با مشروطه خواهان هم ادامه داشت و مجاهدان خواهان مجازات رحیم خان و شجاع نظام به دلیل کشتار مردم بودند اما عین الدوله مخالفت کرد.  با ادامه این شرایط کم کم بسیاری از مردم دوباره اسلحه برداشته و آماده جنگ با نیروهای دولتی شدند. وضع به گونه ای بود که بعضی از مجاهدان خواهان حمله غافلگیرانه به باغ صاحب دیوان که مقر نیروهای دولتی بود را کردند. اما ستارخان با این پیشنهاد مخالفت کرد و گفت تنها  در صورت حمله از خود دفاع خواهند کرد. در پایان همان روز عین الدوله برای سنجیدن مقاومت نیروهای مدافع دستور گلوله باران مواضع آنها را صادر کرد. در نهایت با مقاومت مشروطه خواهان فهمید با حریف سرسختی روبه رو شده است.در 5 شهریور مبارزان پرچم سه رنگ که روی آن عبارت زنده باد مشروطه نوشته شده بود را در شهر برافراشتند.

در همان روزها علی اکبر دهخدا که اکنون به سوییس رسیده بود اولین سری از شماره جدید روزنامه صور اسرافیل را در این کشور منتشر کرد. او در همان شماره اول با تمسخر نامه محمد علی شاه به روحانیون نجف  در مقاله ای که  با عنوان کلام الملوک ،ملوک الکلام در ستون چرند پرند منتشر کرد این نامه شاه را برترین چرند و پرند ها دانست.از روزهای 6 تا 11 شهریور درگیری های سختی بین دو طرف درگرفت. ستارخان و باقرخان که اکنون خبر حرکت قوای کمکی از تهران و ماکو را شنیده بودند به دنبال پایان هرچه سریع تر این وضعیت بودند.

نبردهای  خونین شهریور

در 14 شهریور یکی از شدیدترین درگیری ها از آغاز بحران تبریز بین طرفین آغاز شد. در ساعات پایانی شنبه 14 شهریور سواران رحیم خان و شجاع نظام به همراه تعداد زیادی از نیروهای عین الدوله به مواضع مشروطه خواهان حمله کردند که بازهم ناکام ماندند. عین الدوله بازهم نمایندگانی را برای مذاکره فرستاد اما مشروطه خواهان در جواب گفتند عین الدوله باید به قوانین مشروطه در آذربایجان حکومت کرده و قاتلان مردم را هم تحویل دهد. پاسخ مشروطه خواهان در روز 19 شهریور توسط شیخ محمد خیابانی،میرزا محمد تقی طباطبایی ،حسین خان عدالت، میرزا حسین عدالت به همراه کنسول انگلیس در تبریز به باغ صاحب دیوان برده شد. عین الدوله در جواب مدعی شد اصلا انجمن تبریز هیچ نوع مشروعیت قانونی ندارد و انجمن هم در جواب عین الدوله به دلیل عدم انتصاب اش بر اساس قوانین مشروطه  حاکم غیر قانونی دانست و مدعی شد همچنان مخبر السلطنه را به عنوان حاکم به رسمیت می شناسد. این گفتگوها باعث اتمام کامل مذاکرات شد. در شرایطی که تبریز تقریبا محاصره شده بود و محمد علی شاه مجلس و تمامی انجمن های مشروطه خواه را بسته بود انجمن تبریز در نقش جانشین مجلس ظاهر شد. این انجمن به محض اطلاع از مذاکرات محمد علی شاه با کشورهای خارجی برای دریافت وام به آن کشورها تلگراف زد و مدعی شد شاه اکنون غیر قانونی در سمت خود باقی مانده و پرداخت هر نوع وامی به او نیز غیرقانونی است و مردم ایران بعدها هم این وام ها را بازپرداخت نخواهند کرد.

میرزا علی اکبر خان دهخدا. او بعد ازبعد ازبه توپ بستن مجلس به اروپا رفت و روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد
میرزا علی اکبر خان دهخدا. او بعد ازبعد ازبه توپ بستن مجلس به اروپا رفت و روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد

رسیدن سپاه ماکو

به محض اتمام مذاکرات سپاه ماکو هم به نزدیکی تبریز رسیدند. رسیدن این نیروها باعث وحشت مردم شهر شد.  نیروهای ماکو شامل سه هزار سوار ورزیده و 5 توپ بودند و اقبال السلطنه ماکویی فرماندهی آنها را به خواهر زاده اش عزو خان سپرده بود. آنها در مسیر رسیدن  به تبریز تمامی روستاهای مسیر خود غارت کرده و سوزانده بودند. در 18 شهریور اولین برخورد سپاه ماکو با مشروطه خواهان رخ داد. در طی زمان کوتاهی 28 مجاهد کشته و 75 نفر دیگر اسیر شدند. به دستور عزوخان 14 نفر از این اسرا را درون توپ گذاشته و شلیک کردند. رسیدن این اخبار به مردم وحشت آنها را چند برابر کرد.

آرایش نیروهای دولتی در اطراف تبریز

با گذشت سه ماه از آغاز بحران تبریز آرایش نیروهای دولتی در اطراف  شهر و برخی محله ها بدین شرح بود.  محلات دوچی،سرخاب، ششکلان و باغمیشه در اختیار دولتی ها بود و نیروهای زیادی در آن مناطق مستقر کرده بودند. عین الدوله و سپهدار در دشت شاطرانلو و باغ صاحب دیوان و  سپاه ماکو در ساوالان و پل آجی در شمال غربی تبریز اردو زده بودند.  مجموع نیروهای دولتی به 30 هزار نفر می رسید در حالی که تعداد مجاهدان مشروطه در بهترین حالت بین 10 تا 15 هزار نفر بود.

جنگ خونین 19 شهریور و درخشش مبارزان گرجی

در 19 شهریور ماه نیروهای دولتی از سه جهت به تبریز حمله کردند. هدف آنها دوباره  رسیدن به خانه ستارخان در محله امیر خیز بود . توپ خانه دولتی از ارتفاعات اطراف شهر شروع به گلوله باران شهر کرد. این سخت ترین نبرد از آغاز محاصره تبریز بود.  بسیاری از مردم که به خاطر گلوله باران شدید مجبور به ترک خانه های خود شده بودند شروع به دشنام دادن به مشروطه خواهان کردند. مبارزان گرجی و بمب های دستی شان  یکی از اصلی ترین برگ های برنده مشروطه خواهان بودند. این مبارزان با بمب های مخوف خود بارها نیروهای دولتی را عقب راندند. جنگ، آن روز از ساعات آغازین صبح شروع شد و تا غروب همان روز ادامه یافت. در پایان تعدادی از توپ های سپاه ماکو به دست مجاهدان افتاد. نیروهای دولتی 1200 نفر و مشروطه خواهان تنها سه نفر تلفات دادند.

در روز 15 شعبان مصادف با 21 شهریور مشروطه خواهان جشن مفصلی برپا کردند و ستارخان خبر این پیروزی را برای حاج مهدی کوزه کنانی نوشت. مقاومت سرسختانه 19 شهریور باعث آغاز شک و تردید در دل  بسیاری از نیروهای دولتی شد تا جایی که تعدادی از آنها به مشروطه خواهان پیوستند. در روزهای پایانی شهریور تلگراف تهدید آمیز دیگری از شاه رسید که از فرمانده هان دولتی پرسیده بود چرا هنوز کار تبریز تمام نشده است. سپهدار از قول کنسول انگلستان در تبریز به شاه پیشنهاد کرد برای پایان تنش ها مجلس را دوباره بازگشایی کند اما محمد علی شاه جواب توهین آمیزی برای سپهدار فرستاد و مدعی شد به زودی مهمات و نیروهای کمکی برای آنها خواهد فرستاد. با شکست های مداوم نیروهای دولتی عین الدوله و سایر فرمانده هان به فکر قطع مسیر آذوقه به تبریز افتادند. نیروهای دولتی شروع به توقیف کاروان های آذوقه و غارت مناطق حومه شهر کردند. پایگاه اصلی این حملات منطقه قراملک بود. ستارخان برای پایان دادن به این وضع تصمیم به حمله  به این منطقه گرفت. مشروطه خواهان به فرماندهی حسین خان شروع به حمله به قراملک کردند. نبرد سه روزه در این منطقه بی نتیجه به اتمام رسید.

تغییر روش عین الدوله

چند روز بعد از پایان نبرد 19 شهریور موسیو چلیتو فرمانده نیروهای گرجی و از بمب سازان ماهر گرجی که در نبرد خونین آن روز بشدت زخمی شده بود درگذشت و مردم تبریز برای تشیع جنازه او مراسم مفصل و باشکوهی  با حضور مشروطه خواهان و مبارزان ارمنی و گرجی برگزار کردند.

سپاه ماکو . این نیروها به منظور تقویت نیروهای دولتی در محاصره تبریز به آنها پیوستند
سپاه ماکو . این نیروها به منظور تقویت نیروهای دولتی در محاصره تبریز به آنها پیوستند

عین الدوله که از مقاومت سرسختانه تبریز خسته شده بود راه جدیدی را در پیش گرفت. او در 30 شهریور برای 36 شهر ایران نامه نوشت و مدعی شد او تا به حال با مردم تبریز که از دولت نافرمانی کرده اند مدارا کرده و در یک ماه اخیر بارها سعی کرده رافت ملوکانه را به مردم تبریز بفهماند اما آنها نافرمانی کرده اند. به همین خاطر به مبارزان مشروطه هشدار داد چنانچه ظرف 48 ساعت سلاح های خود را بر زمین نگذاشته و ارگ دولتی تبریز را تحویل ندهند به لشکر های دولتی دستور حمله همزمان به شهر را خواهد داد. همچنین عین الدوله به مردم توصیه کرد برای جلوگیری از کشتار و غارت در باغ شمال و مساجد شهر تجمع کنند یا پرچم های سفید را بر سردر خانه های خود بزنند.

این اخطار برای همه سفارت خانه های دولتی هم ارسال شد. انجمن سعادت با اطلاع از این اولتیماتوم آن را به اطلاع روحانیون نجف هم رساند. همه از احتمال حمله گسترده و کشتار در تبریز هراسان شدند. برخی از مشروطه خواهان این تهدید را جدی گرفته و خانواده های خود را به محله قراملک که تحت کنترل نیروهای دولتی فرستادند که مردم آن منطقه به تصور آنکه همه آنها بابی اند با آن افراد برخورد خوبی نداشتند. مشروطه خواهان بلافاصله جواب عین الدوله را دادند و گفتند گوش آنها از این تهدیدات پرشده و دیگر حوصله پذیرایی از این تهدیدات را ندارند و منتظر اقدامات دولت باقی می مانند. در آن روز ها و بعد از شکست سپاه ماکو ستارخان و باقرخان در اوج محبوبیت بودند. ستارخان از مردم لقب سردار اعظم و باقرخان سالار اجل گرفته بودند.

روز اول مهر فرصت اولتیماتوم عین الدوله به پایان رسید و همه منتظر حمله نیروهای دولتی بودند. محمد علی شاه در تلگرافی از او خواسته بود کار تبریز را دو روزه تمام کند. اما علی رغم پایان مهلت هیچ حمله ای توسط نیروهای دولتی انجام نشد و تنها دو روز  بعد و در صبح روز سوم مهر ناگهان توپخانه دولتی از سه جهت شروع به گلوله باران تبریز کرد. این گلوله باران 4 ساعت تمام ادامه داشت و بعد از آن شجاع نظام با 500 سوار به شهر حمله کرد. سپاه ماکو هم از روی پل آجی به سمت تبریز سرازیر شد. گستردگی حمله به حدی بود که حتی خود رحیم خان هم تفنگ به دست وارد مهلکه شد. از محله قراملک هم سالار ارفع به شهر حمله ور شد. تقریبا همه 30 هزار سرباز با همه تجهیزات خود به آخرین پایگاه مشروطه در ایران حمله ور شدند. نبرد سخت تا ظهر همان روز ادامه پیدا کرد تا اینکه بازهم نشانه های پیروزی مشروطه خواهان نمایان شد. بمب های گرجی جلوی حملات سپاه ماکو را گرفت. در پایان آن روز نیروهای دولتی با 300 کشته بازهم عقب نشینی کردند. در آن روز 540 گلوله توپ به سمت تبریز شلیک شد. مشروطه خواهان به سرعت خبر پیروزی خود را به نجف،استانبول و قفقاز رساندند.

با این شکست روحیه مردم چند برابر و روحیه نیروهای دولتی بشدت تضعیف شد. به زودی اشعار هجو آمیزی در مورد سپاه ماکو توسط مردم سروده شد. سپهدار تنکابنی بعد از این شکست کم کم شروع به کنار گذاشتن هواداری از محمد علی شاه کرد و به طور مخفیانه پیام هایی را برای مشروطه خواهان فرستاد.او از سردار و سالار تقاضای ورود به شهر را کرده بود. اما مشروطه خواهان این در خواست را نپذیرفتند و گفتند به حضور سپهدار و نیروهایش در شهر احتیاجی نداریم بهتر است راهی تنکابن شود و آنجا علم مشروطه را برافرازد.شروع ماه رمضان اوضاع را پیچیده تر کرد. میرزا حسن مجتهد در فتوایی  به نیروهای دولتی تاکید که همه آنها باید روزه بگیرند. همین مسئله باعث شد آتش جنگ در تبریز تا حد زیادی فروکش کند. از روز 10 مهر سپاه ماکو که در راهیابی به درون شهر ناکام مانده بود شروع به مصادره کاروان های حامل نفت ،قند و دیگر مواد غذایی که از ایروان به تبریز می آمدند کرد.کم کم فرار سربازان دولتی هم آغاز شد.  حضور سپاه ماکو و توقیف کاروان های مواد غذایی هم کم کم باعث نایاب شدن کالاهایی مانند قند ،چای و نفت  و همین طور اسلحه و مهمات مجاهدان شده بود.

عقب راندن سپاه ماکو

با توقیف کاروان های مواد غذایی و اسلحه و مهمات ارسالی از قفقاز مجاهدان مشروطه تصمیم به حمله به مواضع سپاه ماکو گرفتند. در ساعات پایانی روز 16 مهر مجاهدان به دستور ستارخان به سمت پل آچی رفتند و ناگهان به مواضع سپاه ماکو حمله ور شدند. این نبرد 7 ساعت طول کشید و در نهایت سپاه ماکو شروع به عقب نشینی کرد. حسین خان باغبان نقش اساسی در این پیروزی داشت . از نکات عجیب این نبرد عدم حمایت نیروهای عین الدوله و دوچی از سپاه ماکو در هنگام نبرد با مجاهدان بود.  با عقب نشینی سپاه ماکو مشکل کمبود مواد غذایی در تبریز برطرف شد.

بیرون راندن نیروهای دولتی از تبریز

بعد از این پیروزی مشروطه خواهان به فکر پاکسازی منطقه دوچی از نیروهای دولتی افتادند. به همین خاطر از روز 19 مهر نبرد در این محله آغاز شد. باقرخان با 300 مجاهد در ساعات آغازین همان روز حمله را آغاز کرد. مجاهدان قصد داشتند علاوه بر تصرف دوچی و ششگلان  جلوی کمک نیروهای عین الدوله را به آنها بگیرند.  تا ظهر همان روز نیروهای مشروطه خواه سواران دولتی را مجبور به عقب نشینی از مواضع خود کردند. این نبرد تا غروب همان روز طول کشید. این پیروزی اگرچه بسیار مهم بود اما بهای سنگینی برای مشروطه خواهان به همراه داشت و آن بها کشته شدن حسین خان باغبان یکی از بهترین مبارزان و فرمانده هان مشروطه بود. مشروطه خواهان یک روز بعد  از کشته شدن حسین خان اطلاع پیدا کردند. عجیب آنکه نایب اصغر خان از نیروهای دولتی این خبر را با یک نامه تسلیت برای مشروطه خواهان فرستاد.

با پیروزی های مشروطه خواهان انجمن اسلامیه 3 نفر را برای مذاکره با مشروطه خواهان فرستادند. درست در همان لحظات رسیدن نمایندگان اسلامیه خبر کشته شدن حسین خان باغبان به مشروطه خواهان رسید و برخی از آنها از سر خشم قصد کشتن آنها را داشتند. اما در نهایت با درایت حاج حسین آقا نجات یافتند. بیرون راندن نیروهای دولتی از ششگلان و دوچی در روز بعد هم ادامه داشت  تا اینکه در روز 21 مهر نیروهای دولتی و اسلامیه به طور کاملا از دوچی عقب نشینی کردند. مردم دوچی به محض فرار نیروهای دولتی از ستارخان و باقرخان امان خواستند. آیدین پاشا در همان شب چند نفر از دشمنان مشروطه را که هنوز فرار نکرده بودند دستگیر کرد و به ارگ تبریز بود. صبح روز 21  مهر برای مردم تبریز یکی از روزهای بسیار خوش و شیرین یک سال اخیر بود. مردم سنگرها را جمع آوری کردند و بازارهای بسته تبریز بعد از مدتها بازگشایی شد. در محله دوچی به دستور ستارخان مردم برای در امان ماندن پرچم قرمز را برافراشتند. همچنین در غروب همان روز ستارخان عده ای را برای جلوگیری از آزار و اذیت و غارت مردم به آنجا فرستاد.  عین الدوله خبر این عقب نشینی را برای شاه فرستاد.

شجاع نظام و پسرانش. او یکی ازبی رحم ترین فرمانده هان دولتی بود
شجاع نظام و پسرانش. او یکی ازبی رحم ترین فرمانده هان دولتی بود

محمد علی شاه بشدت خشمگین شد و به عین الدوله دستور را بین پس گرفتن تبریز یا استعفا از حکومت آذربایجان یکی را انتخاب کند. عین الدوله گزینه دوم را برگزید و اوضاع نیروهای دولتی را آشفته تر کرد. با رفتن عین الدوله رحیم خان دوباره ارشد ترین فرمانده نیروهای دولتی بود. در جلسه ای که در تلگراف خانه باسمنج برگزار شد آنها پیشنهاد کردند علمای طرفدار اسلامیه را دوباره به تبریز بفرستند. چرا که محمد علی شاه این دستور را داده بود و از فرمانده هان باقی مانده خواسته بود در صورت نرفتن علما به تبریز لشکر را اطراف این شهر نگه دارند تا حاکم جدید برسد. این نقشه یک مشکل اساسی داشت و آن هم عدم وجود یک فرمانده ارشد مانند عین الدوله بود و همین احتمال درگیری و تفرقه بین نیروهای دولتی را چند برابر می کرد.  فرمانده هان از عین الدوله خواستند موقتا فرماندهی نیروها را به عهده بگیرد اما بازهم نپذیرفت. در نهایت یک روز بعد از آن جلسه سرکردگان قوای دولتی از رحیم خان تا شجاع نظام باسمنج را ترک کردند و باغ صاحب دیوان نیز تخلیه شد.بعد از این عقب نشینی به عین الدوله خبر رسید که فرمانفرما دوباره به عنوان حاکم آذربایجان انتخاب شده اما رسیدن او به منطقه زمان زیادی می برد. به همین خاطر بعد از اصرار نیروهای دولتی عین الدوله در نهایت پذیرفت موقتا و تا رسیدن حاکم جدید فرماندهی نیروها را به دست بگیرد.

اوضاع تبریز بعد از محاصره

میرزا حسن مجتهد و بسیاری از طرفدارانش بعد از بیرون رانده شدن از شهر به منطقه قزلجه میدان رفتند. میرهاشم دوچی و تعداد زیادی از نیروهایش هم راهی تهران شدند. مبارزان مشروطه هم بعد از تخلیه باغ صاحب دیوان به آنجا رفتند و تمامی استحکامات موجود در آنجا از میان بردند تا نیروهای دولتی دیگر نتوانند در آنجا سنگر بگیرند.  با پایان محاصره شهر کنترل اوضاع به دست ستارخان و باقرخان افتاد. مردم منطقه قراملک که تا آخرین روز محاصره طرفدار نیروهای دولتی بودند از سردار و سالار امان خواستند. در روز 26 مهر اعلامیه ای در شهر خوانده شد که در آن آمده بود هر کدام از مشروطه خواهان مردم شهر را به هر دلیلی آزار دهد بشدت مجازات خواهد شد. همچنین در مناطقی که سابقا پایگاه نیروهای دولتی بود یعنی دوچی و ششگلان نیروهای مستقر شدند تا جلوی آزار و اذیت احتمالی آنها را بگیرند.

با بازگشت آرامش به شهر ادارات نظمیه و بلدیه هم شروع به کار کردند. محاصره چهار ماهه تبریز باعث ویرانی بسیاری از خانه ها،بازارها و کاروانسراها شده بود. قاسم خان والی رییس بلدیه شهر به سرعت شروع به بازسازی مناطق تخریب شده کرد.مشروطه خواهان خبر پیروزی خود را برای انجمن سعادت استانبول و علمای نجف تلگراف کردند. مجاهدان تبریزی که اکنون اعتماد به نفس فراوانی داشتند در تلگرافی از محمد علی شاه خواستند مجلس را بازگشایی کند.دلیل این درخواست به وعده شاه بلافاصله بعد از به توپ بستن مجلس باز می گشت. محمد علی شاه بعد از به توپ بستن مجلس برای ساکت کردن افکار عمومی وعده داد مجلس در عرض سه ماه آینده بازگشایی خواهد شد اما با شروع ناآرامی های تبریز او این بازگشایی را سه ماه دیگر به تعویق انداخت و مدعی شد تا پایان شورش در تبریز نمی تواند مجلس را باز کند. اما با پایان وقایع تبریز مبارزان در تلگرافی به شاه  به او گفتند حالا که بحران پایان یافته باید به وعده خود عمل کند.

واکنش انگلستان و روسیه به وقایع تبریز

در جریان وقایع مشروطه دستکم تا قبل از به توپ بستن مجلس دولت انگلستان حداقل به طور ظاهری حامی مشروطه خواهان بود. از نظر انگلیسی ها دولت محمد علی شاه دست نشانده روسها بود و آنها از هر اقدامی که منجر به تضعیف قدرت او می شد استقبال می کردند. اما بعد از به توپ بستن مجلس این موضع کاملا تغییر کرد. برخی از نمایندگان مجلس مانند تقی زاده که به انگلستان گریخته بود سعی کرد نظر مطبوعات و افکار عمومی را به حمایت از مشروطه ایران جلب کند، اما روزنامه های انگلیسی اهمیتی به او ندادند. روزنامه تایمز در مقاله مفصلی که منتشر کرد نوشت: اگرچه انگلستان و روسیه در آسیا اختلافاتی با یکدیگر دارند اما در مسائل مهم اروپا و جهان با یکدیگر متحد هستند و دلیلی ندارد که به خاطر تعداد آزادی خواه ایرانی دولت روسیه را از خود برنجانند.  با شروع محاصره تبریز روزنامه های انگلستان شروع به تمسخر و حتی سرزنش مبارزان مشروطه این شهر کردند. اما بعد از گذشت چهار ماه و عقب نشینی نیروهای عین الدوله  نظر افکار عمومی انگلستان دوباره به نفع مشروطه خواهان ایرانی تغییر کرد. یک کمیته در پارلمان انگلستان به ریاست مستر لنچ به نام ایران تشکیل شد.

اما نظر مطبوعات روسیه در مورد مشروطه خواهان مخصوصا مبارزان تبریزی کاملا منفی بود. آنها از همان ابتدا به دروغ مدعی شدند  آزادی خواهان تبریز به زودی به کنسول خانه های خارجی حمله و مسیحیان را قتل عام خواهند کرد.مشروطه خواهان برای جلوگیری از این تبلیغات منفی  یک کمیسیون مخصوص تشکیل دادند که وظیفه آن یافتن روسها و انگلیسی های خسارت دیده در جریان محاصره بود.سلامت اتباع خارجی مخصوص روسها به قدری برای مشروطه خواهان مهم بود که در جریان جنگ 17 مهر با سپاه ماکو به دستور ستارخان مبارزان کاملا مراقب بودند به خانه های اتباع روسیه که در منطقه درگیری بود هیچ آسیبی نرسد.مشروطه خواهان برای خنثی کردن این تبلیغات منفی شرح این اقدامات خود را به صورت تلگرافی برای شهرهای سنت پترزبورگ،لندن،پاریس و استانبول فرستادند.

آتش افروزی های شجاع نظام و رحیم خان

با وجود پایان موقتی محاصره تبریز رحیم خان و شجاع نظام در منطقه آذربایجان مشغول ایجاد بحران و یاغی گری بودند. رحیم خان در منطقه اهر مشغول غارت بود. حتی نیروهای عین الدوله هم دست بردار غارت مردم نبودند.اما خطر اصلی برای شهر تبریز نیروهای شجاع نظام بودند. او در مسیر تجاری آذربایجان به سمت جلفا و اروپا مدام در حال غارت و دزدی از کاروان های تجاری بود. غارت های مداوم شجاع نظام باعث کمبود کالاهایی نظیر قند ،شکر و نفت شده بود.  مقر نیروهای شجاع نظام بیرون شهر مرند بود و تمامی کاروان های مسیر جلفا به تبریز را غارت میکرد. او حتی به تاجران اتریشی و انگلیسی هم رحم نمی کرد و مدعی بود به دستور شاه تمام این کارها را انجام می دهد.به دلیل همین غارت ها و ایجاد نا امنی در مسیر تجاری تبریز مبارزان مشروطه به فکر از بین بردن شجاع نظام افتادند و یکی از عجیب ترین نقشه های ممکن در آن زمان برای نابودی او طراحی شد.

ترور شجاع نظام

از آنجا که به دلیل تعداد زیاد نیروها و محافظان امکان رسیدن هیچ مبارزی به نزدیکی شجاع نظام وجود نداشت مشروطه خواهان یک نقشه پیچیده برای نابودی او طراحی کردند.یکی از اهالی منطقه دوچی به نام سیف السادات از دوستان بسیار نزدیک شجاع نظام بود. مشروطه خواهان یکی از افراد خود به نام حسن را شبانه به خانه او فرستادند و او مهر شخصی سیف السادات را ربود و نزد حیدر عمو اوغلی برد. حیدر با کمک گرجیان یک بمب کوچک اما قوی به اندازه یک جعبه پستی ساختند و درون جعبه گذاشتند . یک نامه جعلی از سوی سیف السادات هم برای شجاع نظام نوشته شد و نامه و جعبه را با مهر او لاک و مهر کردند. این پیام خطرناک توسط اسماعیل خان نوبری به اداره پست برده شد. بمب پستی در 5 آبان توسط میرزا محمد خان که رییس اداره پست مرند بود و به همراه پسرش آقا صابر نزد شجاع نظام برده شد. شجاع قصد داشت این بسته را در حضور تعداد زیادی از اطرافیانش در یک اتاق باز کند که به پیشنهاد رییس اداره پست به یک اتاق خلوت تر رفت.  جعبه خطرناک به دست شجاع لشکر پسر بزرگ شجاع نظام باز شد و به محض باز کردن  جعبه بمب درون آن منفجر شد. شجاع نظام بلافاصله به طرز فجیعی کشته شد و پسرش شجاع لشکر هم به سختی مجروح گردید. تعدادی از اطرافیان هم زخمی شدند. میرزا محمد خان هم بشدت زخمی شد. اطرافیان شجاع نظام قصد کشتن او پسرش را داشتند که با پادرمیانی پسر شجاع آنها نجات یافتند. شجاع لشکر هم 6 ساعت بعد از این حادثه در اثر شدت جراحات درگذشت.میرزا محمد خان رییس اداره پست مرند هم 6 ماه بعد به دلیل جراحات ترور مرد.با رسیدن خبر مرگ شجاع نظام به تبریز موجی از خوشحالی شهر را فرا گرفت. مجاهدان با موزیک این خبر را در خیابان ها به اطلاع مردم رساندند.

محمدعلی شاه در کنار لیاخوف و اعضای دربارش. بعد ازبه توپ بستن مجلس شاه ماهها صرف سرکوب قیام تبریز کرد
محمدعلی شاه در کنار لیاخوف و اعضای دربارش. بعد ازبه توپ بستن مجلس شاه ماهها صرف سرکوب قیام تبریز کرد

کشته شدن شجاع نظام مبارزان را به فکر پاکسازی کل آذربایجان از قوای دولتی انداخت و سه دسته از مبارزان راهی شهرهای مختلف این ایالت شدند.

پیروزی های مشروطه خواهان

در روز 20 آبان ضرغام خان یکی از افسران رحیم خان با چند صد سوار قره داغی به به قریه مجونبار که ارمنی نشین و در نزدیکی تبریز قرار داشت حمله کردند. هدف او غارت آن منطقه بود اما بعد از 8 ساعت نبرد خونین و مقاومت ارامنه مجبور به عقب نشینی شدند.سلماس و خوی تا قبل از تصرف به دست آزادی خواهان تحت کنترل اقبال السلطنه ماکویی بود و او امیر امجد را برای حکمرانی این دو شهر فرستاده بود. امیر امجد سپاهی به فرماندی حیدر خان امیر تومان برای مقابله به سلماس فرستاد اما در 23 آبان همه آنها شکست خوردند و شهر به دست مشروطه خواهان افتاد. یک دسته دیگر از آزادی خواهان هم به فرماندهی قلعه وان باشی شهر مراغه را تصرف کردند و علاوه بر کنترل آنجا مقدار زیادی آذوقه برای تبریز فرستادند.علاوه بر این دو شهر دسته سوم از مبارزان به فرماندهی سردار فرج راهی مرند شدند تا علاوه بر پاکسازی باقی مانده نیروهای شجاع نظام این شهر را نیز تصرف کنند. سردار فرج هم در ماموریت خود به پیروزی رسید و نیروهای شجاع نظام از اطراف مرند گریختند و راه تبریز به جلفا باز شد.

اوضاع داخلی تبریز

در حالی که اوضاع آذربایجان و حتی کل ایران بحرانی بود وضع تبریز بعد از پایان محاصره کاملا آرام بود. متسر راتسلاو ژنرال کنسول انگلستان در نامه ای که برای سفیر این کشور در روز 27 آبان فرستاده است اوضاع شهر را اینگونه توصیف می کند: درون شهر ایمنی هرچه بهتر برپاست  و کوی مسیحیان و بیگانه گان آسوده است. همه خارجی ها از رفتار آزادی خواهان راضی اند به جز روسها که کسی هم از آنها ترسی ندارد.با وجود اینکه اوضاع شهر آرام بود اما کم کم اختلافات بین  بین مشروطه خواهان آغاز شد یکی از این درگیری ها اختلاف اجلال الملک با آزادی خواهان بود  او در تمام مدت محاصره شهر از ترس در خانه کنسول روسیه پناهنده بود و با پایان درگیری ها به عنوان حاکم موقت شهر کنترل را به دست گرفت و توقع داشت ستارخان و باقرخان از همه دستورهای او اطاعت کنند.  همچنین با پایان محاصره تبریز بسیاری از مشروطه خواهان  و حتی مستبدان فراری برای سهیم شدن در قدرت به این شهر بازگشتند. یکی از مهم ترین این افراد سید حسن تقی زاده بود. او در جریان گلوله باران مجلس به خانه سفیر انگلستان پناهنده شده بود و در تمام روزهای پرآشوب شهر در انگلستان به سر می برد در اوایل آذرماه وارد تبریز شد.  به محض بازگشت اختلافات او با سردار و سالار آغاز شد. تقی زاده که سابقه پوشیدن لباس روحانیت را داشت در مواردی مدام  دیدگاه متعصبانه مذهبی خود را به نمایش می گذاشت. مثلا در جریان اعزام فرج خان به مرند به نزد ستارخان رفت و مدعی شد فرج خان در مرند شراب می  نوشد. ستارخان هم جواب داد اهمیتی ندارد من فرج خان را برای پیش نمازی به مرند نفرستاده بودم. یکی دیگر از موارد اختلاف تقی زاده با سردار و سالار برسر رفتارهای مشروطه خواهان بود.تا آن زمان تعداد مبارزان در تبریز به 20 هزار نفر رسیده بود. اگرچه ستار و باقرخان هر دو همه تلاش خود را برای ایجاد نظم و انضباط و جلوگیری از یاغی گری مشروطه خواهان انجام می دادند اما طبیعتا موارد زیادی از کنترل آنها خارج بود. اما تقی زاده همه این مسائل را از چشم ستارخان و باقرخان می دید. بتدریج تقی زاده تبدیل به قطب مخالف این دو تن شد و طرفدارانی مثل حیدر عمو اوغلی نیز پیدا کرد.  با وجود این اختلافات ستارخان و باقرخان در تمام شهر بشدت محبوب بودند و حتی انجمن سعادت استانبول یک نشان افتخار برای ستارخان فرستاد که در مراسم باشکوهی به او تقدیم شد. همچنین فرستاده های روحانیون نجف هم برای بازدید از اوضاع تبریز بالاخره از خانقین به این شهر رسیدند.

آغاز درگیری ها در خوی و سلماس

در اوایل آذرماه  درگیری ها در منطقه خوی و سلماس آغاز شد. اقبال السلطنه ماکویی دست بردار این دو شهر نبود و سپاه ماکو را به فرماندهی عزو خان و با حضور افرادی مثل اسماعیل آقا (سیمتقو) با سه هزار سرباز روانه سلماس کرد. این لشکر در میانه راه با مشروطه خواهان رو به رو شد  که موفق به شکست دادن آنها گردید. لشکر عزو خان بعد از این پیروزی شروع به غارت روستاهای اطراف خوی  کرد. تاخت و تاز سپاه خوی چندان طولانی نشد  و در نیروهای میرزا نورالله خان از سوی مشروطه خواهان در 17 آذر با سپاه ماکو روبه رو شدند. در این نبرد که در اطراف خوی رخ داد نیروهای عزوخان غافلگیر شده و شکست خوردند. امیر امجد حاکم شهر هم مجبور به فرار شد.  خوی به تصرف مجاهدان درآمد و  عزو خان و نیروهایش هم مجبور به فرار شدند. سپاه ماکو تمام توپخانه و قورخانه خود را به جا گذاشت که همه آنها به دست مشروطه خواهان افتاد.  با رسیدن خبر این پیروزی ها به سایر شهرهای آذربایجان مردم ارومیه هم به فکر ایجاد انجمن آزادی خواهی افتادند.

وضعیت نیروهای دولتی

در طی ماه های بعد از پایان محاصره تبریز عین الدوله و نیروهای دولتی همچنان در قریه باسمنج مستقر بودند. عین الدوله در طی آن ماهها کارهای متناقضی انجام داد از فرستادن پیام های صلح و دوستی برای تبریز گرفته تا فرستادن پیام کمک و دریافت نیروی کمکی برای شاه. در روزهای آخر محاصره تبریز محمد علی شاه که اعتقاد بسیار زیادی به نیروهای قزاق داشت  400 سوار قزاق و 6 توپ را به فرماندهی کاظم آقا روانه تبریز کرد. این نیروها بسیار دیر  و در روز 20 مهر اعزام شدند و زمانی به تبریز رسیدند که  نیروهای دولتی مشغول عقب نشینی از تبریز بودند. این نیروها در منطقه باسمنج به عین الدوله پیوستند. علی رغم حضور نیروهای دولتی در باسمنج تا مدتی نه دولتی ها و نه  مشروطه خواهان کاری به یکدیگر نداشتند. اما ناگهان حاج حسین مارالانی و نیروهایش به مقر نیروهای عین الدوله حمله کردند. اگرچه این حمله ناکام بود اما باعث ترس عین الدوله شد. او افرادی را برای میانجی گری به تبریز فرستاد. با این حال مشروطه خواهان می دانستند این درخواست های ظاهری عین الدوله هیچ اهمیتی ندارد و شاه به دنبال نابود کردن مبارزان تبریزی است.  به همین خاطر مشروطه خواهان بعد از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند یک حمله به باسمنج ترتیب دهند. بعد از مشورت با باقر خان قرار شد حمله در شب 16 آذرماه انجام شود. از باسمنج تا تبریز دو فرسخ فاصله بود. مشروطه خواهان به چند دسته تقسیم شدند که یکی از آنها دسته نارنجک اندازان به فرماندهی آیدین پاشا بود.  دسته پیش قراول به فرماندهی حسن دلی همه نقشه ها را برهم زد. حسن دلی در هنگام آغاز حمله کاملا مست بود  و بر روی یک توپ نشسته و فریاد می زد این توپ را بکشید. این حرکات او باعث هوشیاری نیروهای دولتی شد. حسن دلی بلافاصله روی توپ تیر خورده و کشته شد. تعداد زیادی از نیروهای پیش قراول هم کشته شدند و مجبور به عقب نشینی شدند. دسته های دیگری از مشروطه خواهان که در راه رسیدن به باسمنج بودند بعد از دیدن نیروهای درحال عقب نشینی پیش قراول پیشروی خود را متوقف کردند. اگرچه این حمله ناکام بود اما 40 نفر از نیروهای دولتی از جمله کاظم آقا فرمانده نیروهای قزاق  کشته شدند. این شبیخون باعث ترس آنها شد تا جایی که بسیاری از نیروها قصد فرار داشتند  و اگر سواران قزاق در اردو نبودند همگی می گریختند.

اوضاع آشفته ایران

در شرایطی که مشروطه خواهان و نیروهای دولتی در آذربایجان با یکدیگر درگیر بودند اوضاع در سایر ایالت های ایران هم چندان مساعد نبود. آذربایجان که عملا از دست رفته بود،تهران در آستانه شورش بود، در گیلان اوضاع نا آرام و خراسان نیز بشدت برای شورش آماده بود. با وجود این وضعیت آشفته محمد علی شاه تنها به باز پس گیری آذربایجان فکر می کرد و مدام در حال ارسال نیروی کمکی برای  آن منطقه بود. در پاییز 1287 شاه قاجار نیروهای فوج دماوند،توپخانه به فرماندهی ناصرالملک،فوج فراهان ،350 سوار بختیاری،سواره نظام قزوین به فرماندهی غیاث نظام،لشکر مراغه به فرماندهی شجاع الدوله ،نیروهای قراجه داغ به فرماندهی سردار نصرت راهی آذربایجان کرد. فرماندهی کل نیروهای سواره با سردار ظفر و نیروهای پیاده با سردار ارشد بود. تمام این نیروها قرار بود تحت فرماندهی عین الدوله کار تبریز و آذربایجان را یکسره کنند. اقبال السلطنه ماکویی هم دوباره نیروی کمکی فرستاد که به باسمنج رسیدند. شجاع الدوله هم خود را به آذربایجان و شهر مراغه رساند  و مشغول جمع آوری نیرو شد. در آن روزهای آشفتگی در تبریز 12 نفر به عنوان جایگزین های انجمن تبریز مشخص شدند.

اوضاع مراغه

مراغه در 25 آبان ماه به دست نیروهای مشروطه خواه به فرماندهی قلعه وان باشی افتاد. مردم بلافاصله از مشروطه خواهان استقبال کردند و انجمن تشکیل دادند. اما متاسفانه نیروهای قلعه وان باشی شروع به آزار و اذیت مردم کردند. همچنین درگیری مشروطه خواهان با خانواده حاجی آقا کبیر که از مخالفان مشروطه بود اوضاع شهر را بدتر کرد. در این اوضاع خبر رسید یک لشکر از نیروهای دولتی به  فرماندهی ابوطالب خان چهار دولی به مراغه نزدیک شده اند. تعداد این لشکر 10 هزار نفر بود  باعث هراس مشروطه خواهان شهر شد. مبارزان سه روز در مراغه مقاومت کردند  تا اینکه در نهایت مراغه سقوط کرد.

مبارزان مشروطه خواه مرندی
مبارزان مشروطه خواه مرندی

مجازات قلعه وان باشی

خبر کارهای زشت قلعه وان باشی به تبریز رسیده بود و مشروطه خواهان سردار محمد علی خان و اسد خان را برای دستگیری او و یارانش روانه مراغه کردند که همگی در حال فرار از مراغه دستگیر و به تبریز آورده شدند. به دستور سردار قلعه وان باشی چوب زده شد و با همراهانش به زندان افتاد تا محاکمه شود. همچنین حاجی حسین خان ارومچی مامور شد کالاها و اموال تاراج شده مردم مراغه را به آنها پس دهد.

مبارزه با صمدخان مراغه ای

با فرار مشروطه خواهان کنترل مراغه به دست حاجی صمد خان مراغه ای افتاد. او که از شاه لقب شجاع الدوله داشت قرار بود بعد از جمع آوری نیرو از مراغه به تبریز حمله کند. او بلافاصله شروع به شکنجه مشروطه خواهان شهر کرد. بسیاری از تجار شهر را به زندان انداخت و بعد از گرفتن باج 2500 تومانی آنها را آزاد کرد. از طرفی مجاهدان مشروطه بیکار نبودند و حاضر نبودند دست از مراغه بردارند. حدود هزار مبارز به فرماندهی حاجی خان قفقازی و محمد قلی خان آغبلاغی در 16 آذر ماه خود را به نیروهای ارومچی که بیرون مراغه بودند رساندند. مجاهدان علی رغم تبحر در جنگ شهری تجربه چندانی در جنگ در فضای باز و دشت ها نداشتند و بعد از چند ساعت نبرد سخت با نیروهای صمدخان در اطراف کوه های خانیان شکست خورده و گریختند. نیروهای صمدخان سر همه کشته های مشروطه خواهان را بریده و برای او به مراغه فرستادند. این شکست برای مشروطه خواهان گران تمام شد. در همان روزها رحیم خان و سواران قره داغی هم به نیروهای عین الدوله پیوستند. صمدخان بعد از این پیروزی از مراغه خارج شد و قوای خود با نیروهای کمکی عین الدوله تقویت کرد. و در سرد رود در 12 کیلومتری  تبریز با مشروطه خواهان در روز 17 دی ماه درگیر شد. بعد از 8 ساعت نبرد سخت مشروطه خواهان بازهم شکست خوردند. حاج حسین ارومچی و چند نفر از فرماندهان اسیر شده و به مراغه فرستاده شدند. در بین اسرا 2 نماینده علمای نجف(شیخ جلال نهاوندی و سید معین) هم حضور داشتند. خبر این شکست تلخ به سرعت به تبریز رسید. استقرار صمدخان در نزدیکی شهر دوباره باعث شد تا اوضاع آذوقه در تبریز بحرانی شود. به محض پیروزی های صمدخان مردم قراملک که از ستارخان امان گرفته بودند دوباره به نیروهای دولتی پیوستند.

آمادگی نیروهای دولتی

پیروزهای های صمدخان باعث افزایش روحیه نیروهای دولتی شد.  عین الدوله دیگر پیام آشتی و مذاکره برای تبریز نمی فرستاد و خود را کاملا آماده جنگ کرده بود. تعداد سربازان دولتی اکنون برای تصرف تبریز کافی به نظر می رسید و دوباره شهر از دو طرف محاصره شد و تنها مسیر جلفا برای شهر باقی ماند. تعداد نیروهای دولتی به 35 تا 40 هزار نفر می رسید. برخلاف دفعه قبل هیچ مشکلی از نظر اسلحه و مهمات نیز وجود نداشت. در واقع به تازگی تمامی توپ و تفنگ های سفارش داده در آخرین سفر مظفرالدین شاه به فرانسه به تهران رسیده بود. تفنگ های لوبل فرانسوی به تعداد زیاد در اختیار سربازان بود و قزاق ها هم مجهز به 60 تیر یا مسلسل بودند. این اولین بار بود که در جنگ های ایران قرار بود از مسلسل استفاده شود.

وضعیت مشروطه خواهان

از طرفی مجاهدان نیز دست خالی نبودند.  با تصرف سلماس،خوی و مرند تعداد مبارزان افزایش یافت. از قفقاز هم یک دسته از ارمنی های کمیته داشناکسیون به فرماندهی گری خان به تبریز رسیده بودند. مشروطه خواهان اکنون  تنها به نبرد در تبریز فکر نمی کردند و در تدارک آغاز شورش در گیلان هم بودند. در اصفهان هم تحرکاتی از سوی صمصام السلطنه  و بختیاری ها آغاز شده بود. از نظر سلاح هم تقریبا کمبودی وجود نداشت. در طی ماه های آزادی تبریز مبارزان به کمک تجار مشروطه خواه مقدار زیادی تفنگ و مهمات جدید خریده بودند. در واقع در برابر مسلسل و توپ دولتی ها آنها بمب های کوچک و نارنجک در اختیار داشتند.

تعیین تکلیف مجلس

محمد علی شاه در ماه های بعد از به توپ بستن مجلس مدام به بهانه های مختلف بازگشایی مجلس را به تعویق انداخت. در نهایت در 16 آبان ماه در باغشاه نشستی با حضور روحانیون و اشراف تهران برگزار شد. شیخ فضل الله و روحانیون طرفداراش در این نشست مدعی شدند مشروطه با شرع سازگار نیست . آنها برای اثبات ادعای خود تلگراف های فراوانی  که به دستور شیخ از شهرهای مختلف به تهران ارسال شده بود خواندند. حتی یک تلگراف در مخالفت با مجلس از طرف شهر تبریز هم خوانده شد!

این نشست نتیجه ای نداشت و در نهایت عریضه ای که برای شاه فرستاده شد از او خواستند از احیای مشروطه و بازگشایی مجلس چشم پوشی کند. 28 آبان ماه نشست دیگری با حضور شاه برگزار شد . بازهم  همان حرفهای قبلی مطرح شد. در نهایت در 8 آذرماه یک مجلس شورای کبری دولتی با حضور 50 نفر از اشراف و درباریان بازگشایی شد.(از نکات جالب حضور احمد مصدق السلطنه در این شورای دولتی بود)

با وجود اینکه به نظر می رسید محمد علی شاه با مشت آهنین خود مشروطه و طرفدارانش را تا حد زیادی ساکت کرده اما مقاومت سرسختانه تبریز و چند شهر دیگر آذربایجان مردم کل ایران را تحت تاثیر قرار داده بود. مردم کوچه و بازار علنا از مقاومت و شجاعت آنها تعریف می کردند. همدستی ادامه دار شیخ فضل الله با محمد علی شاه هم در آن روزها از چشم مردم دور نمانده بود. مقاومت تبریز باعث تحول فکری بعضی از سرسخت ترین دشمنان مشروطه شد.یکی از این افراد سید محمد یزدی بود. در روزهای آغازین آبان ماه حاجی میرزا حسین تهرانی روحانی تبریزی که از شهر بیرون رانده شده بود درگذشت.

محمد یزدی در خانه خود مجلس ختم مفصلی برای او گرفت و در تحت عنوان مراسم عزاداری شروع به سخنرانی برضد شاه و استبداد و  تجلیل از دو سید رهبر مشروطه کرد. خبر به محمد علی شاه رسید و فراشان را به خانه سید محمد یزدی فرستاد. مجلس برهم خورد و خانه او تحت نظر قرار گرفت. در نهایت به حرم عبدالعظیم پناهنده شد و به نام حمایت از مشروطه بست نشست و بعد از مدتی نیز به سفارت عثمانی پناه برد.

روزهای شکوه شیخ فضل الله

در حالی که بسیاری از روحانیون مشروطه خواه از تهران اخراج  و یا به عراق تبعید شده بودند شیخ  فضل الله نوری در اوج قدرت و اعتبار خود به سر می برد. شیخ در آن ماه های پرآشوب استبداد صغیر تبدیل به مشاور و پشتیبان شاه شده بود. محمد علی شاه عملا برای مقابله با علمای نجف دلخوش به حمایت شیخ فضل الله بود و تقریبا در تمامی کارهای خود با او مشورت می کرد. خانه او معروف به پارک الشریعه محل مراجعه روزانه صدها نفر بود . به خاطر همین موارد آزادی خواهان تصمیم به ترور شیخ فضل الله گرفتند.

ترور ناکام شیخ فضل الله

کریم داوتگر برای این ترور انتخاب شد. شنبه شب 19 دی ماه در حالی که شیخ فضل الله در حال بازگشت از خانه یکی از دوستانش بود جلوی خانه  عضد الملک  ناگهان کریم داوتگر جلوی شیخ ظاهر شد و با ششلول خود به سمت او شلیک کرد. میرزا هادی پسر شیخ بلافاصله او را به زمین انداخت. سه نفر از اطرافیان شیخ فضل الله زخمی شدند و گلوله ای هم به ران خودش اصابت کرد. کریم داوتگر در پایان این واقعه قصد خودکشی داشت که ناکام ماند. مردم بلافاصله زخمی ها را به خانه شیخ فضل الله بردند . کریم دواتگر دستگیر شد. شیخ  فضل الله به اعدام او رضایت نداد و او تا زمان فتح تهران در زندان باقی ماند.

مشکلات مالی شاه

دولت محمد علی شاه علی رغم موفقیت در سرکوبی مجلس و مشروطه همچنان با مشکلات مالی فراوانی روبه رو بود. شاه در طی ماه های استبداد صغیر  بارها تلاش کرد از روسیه یا انگلستان وام بگیرد و حتی پیشنهاد کرد جواهرات سلطنتی به عنوان گروی این وام نزد این کشورها گذاشته شود. اما سرکوبی مجلس و ماجراهای تبریز افکار عمومی انگلستان را کاملا برضد محمد علی شاه کرد.

کریم دواتگر فردی که ترور ناکام شیخ فضل الله را انجام داد
کریم دواتگر فردی که ترور ناکام شیخ فضل الله را انجام داد

کار به جایی رسیده بود که تعدادی از روزنامه های روسیه هم شروع به انتقاد از شاه کردند و از دولت این کشور خواستند لیاخوف را به سنت پترزبورگ باز گرداند. این پیشنهاد شاه را بشدت نگران کرد تا جایی که علاالملک را به عنوان سفیر فوق العاده راهی پایتخت روسیه کرد. او وظیفه داشت افکار عمومی روسیه را به نفع دولت ایران تغییر دهد و از نظر دولت این کشور در مورد پرداخت وام مطلع شود.

آزادی خواهان ایرانی هم بیکار نبودند. کمیته ایرانیان باکو به نجف نامه نوشت و درخواست کرد نماینده ای به پترزبورگ فرستاده شود و مواضع آزادی خواهان را به اطلاع دولت روسیه برساند. دقیقا در همان ایام میرزا علی اکبر ارداقی و میرزا عبدالعلی موبد از گیلان به باکو رسیدند. موبد که به دلیل معلومات اش مورد احترام مشروطه خواهان قرار گرفت و او را راهی سنت پترزبورگ کردند. او در آنجا خود را نماینده علمای نجف معرفی کرد و با همکاری یکی از آزادی خواهان روسی به نام پانوف شروع به تبلیغ برای مشروطه خواهان کرد. تا جایی که روزنامه های انگلیسی هم با او مصاحبه کردند. دولت روسیه از ارفع الدوله سفیر ایران در مورد او توضیح خواست و ارفع الدوله مدعی شد او به هیچ وجه نماینده علمای نجف نیست و دروغ می گوید. خبر به پانوف رسید و او نیز موبد را به باکو بازگرداند. اما کمیته ایرانیان او را روانه استانبول کرد و پانوف هم برای کمک به مشروطه خواهان راهی گیلان شد.

اوضاع متفاوت تبریز

اگرچه تبریز دوباره در آستانه محاصره کامل قرار گرفته بود اما اوضاع شهر با خرداد ماه و محاصره اول به کلی متفاوت بود. سید محمدرضا مساوات شیرازی مدیر روزنامه مساوات خود را از قفقاز به تبریز رسانده بود و انتشار این روزنامه را در تبریز آغاز کرد. او در گزارش جالبی که از این شهر در 4 بهمن ماه منتشر کرده می گوید: اوضاع شهر کاملا در امن و امان است . شهربانی،عدلیه و حتی بیمارستان 25 تختخوابی مشغول کارند و کمیته های عدلیه،اعانه  در کنار انجمن آزادی خواهان شهر را اداره می کنند.

آغاز دوباره درگیری ها

مشروطه خواهان تبریزی اکنون به غیر از تبریز خوی ،سلماس و مرند را در اختیار داشتند از این رو امنیت جاده های بین این شهرها اهمیت فراوانی داشت. در اواخر دی ماه نیروهای دولتی با همدستی روسها که مامور جاده های اصلی بودند شروع به نا امن کردن مسیر این شهرها مخصوصا مسیر تبریز-جلفا کردند. مشروطه خواهان حاجی میرزا آقا بلوری را با رضا قلی خان برای حل این مشکل روانه کردند. بعد از مدتی ماموریت آنها با موفقیت به پایان رسیده و راهی سلماس که اکنون در اختیار حاجی پیش نماز بود شدند.

با تصرف  سه شهر دیگر در آذربایجان سه نفر از فرماندهان به عنوان حاکم به آن شهرها اعزام شدند. حیدر عمو اوغلی هم مرند را با کمال کاردانی اداره می کرد و علاوه بر اداره شهر به دنبال جمع آوری نیرو برای مبارزه با نیروهای دولتی هم بود.  امیر حشمت به فرماندهی خوی فرستاده شد .امیر حشمت در خوی اقدامات خود را با حیدر عمو اوغلی هماهنگ می کرد.

در 24 دی ماه دوباره جنگ در منطقه سرد رود آغاز شد. علی رغم سردی هوا صمدخان بعد از دو پیروزی و با روحیه ای فراوان با 400 سوار به منطقه لاله که در نیم فرسخی غرب تبریز بود حمله کرد اما به سختی شکست خورد. یک روز بعد دسته داشناکسیون ارمنی به فرماندهی گری خان برای بازدید از سنگرها راهی منطقه شدند و در بلندی های خطیب گری خان متوجه تمرکز 500 سوار دولتی شد. با وجود نفرات کمتر ارمنی ها به آنها حمله کرده و آنها را شکست دادند.  این دو شکست متوالی باعث خشم صمد خان شد  و در 27 دی ماه با همه نیروی خود دوباره همان منطقه حمله کرد. فداییان ارمنی و گرجی و حاجی پیش نماز که در تبریز بودند همگی روانه جنگ شدند. نبرد سه سه ساعت طول کشید و با رسیدن نیروهای کمکی مشروطه خواه صمدخان و نیروهایش با دادن 42 کشته مجبور به عقب نشینی شدند.

پایان موقت درگیری ها

از 27 دی ماه به مدت یک هفته آتش جنگ فروکش کرد و از سوم بهمن ماه هم با آغاز محرم نبرد در دو طرف کاملا به مدت 12 روز تعطیل شد.  هم در تبریز و هم باسمنج دسته های عزاداری برپا شد.حاجی صمدخان در آغاز محرم یک اعلامیه خطاب به مردم تبریز صادر کرد و  به همه آنها هشدار داد از شهر خارج شوند چرا که شاه به دنبال پاکسازی کل شهر از یاغیان است.  از 16 بهمن و با پایان عزاداری ها درگیری دوباره آغاز شد. عین الدوله امید زیادی به صمدخان داشت و مدام او را با نیروهای کمکی تقویت می کرد و حتی توپ های سنگین را به سرد رود فرستاد. صمدخان با کمک همین تجهیزات بود که از همان روز شروع به گلوله باران سنگرهای مشروطه خواهان کرد. نیروهای کمکی به یاری آنها آمدند و موفق به تصرف چند سنگر دولتی ها شدند.این پیروزی باعث افزایش روحیه مجاهدان شد و به فکر پاکسازی کل سرد رود افتادند. آنها خبر نداشتند که این عقب نشینی سریع نیروهای دولتی نقشه صمدخان و عین الدوله است. نیروهای عین الدوله باسمنج را ترک کرده و به سمت منطقه درگیری رفتند. مشروطه خواهان که از ارتفاعات خطیب دور شده بودند ناگهان به محاصره تعداد زیادی از نیروهای دولتی درآمدند. با وجود مقاومت شدید 14 نفر اسیر شدند. در حالی که مشروطه خواهان در حال تحمل یک شکست تلخ بودند ستارخان و باقرخان با دسته ایی از مجاهدان ارمنی و گرجی به معرکه وارد شدند و نیروهای دولتی را عقب راندند. در نبرد خونین آن روز 140 سرباز دولتی کشته شدند. خبر این پیروزی بلافاصله برای استانبول تلگراف شد. عین الدوله همزمان رحیم خان را به سمت جلفا فرستاد تا جاده مهم آنجا را تصرف کند. بلافاصله مسیر تبریز به سمت جلفا مسدود شد و مشروطه خواهان روی پل آجی سنگر گرفتند. تا آخر بهمن ماه درگیری شدید دیگری رخ نداد . اما مشروطه خواهان در همان روزهای رکورد جنگ به فکر ترور صمدخان دقیقا به شیوه شجاع نظام بودند. مجاهدان محل استقرار صمدخان در سنگرها را شناسایی کردند و شبانه بمبی در آنجا کار گذاشتند. اما از بخت بد آنها نیمه شب روباهی از روی بمب عبور کرد و منفجر شد. صمدخان که از این ترور جان سالم به در برده بود خبر زنده ماندن خود را برای عین الدوله فرستاد. مشروطه خواهان از نقشه خود دست نکشیدند و در 24 بهمن نیروهای محمد خان کرمانشاهی ناگهان به سنگر صمدخان حمله کردند و به محض اینکه نزدیک سنگر شدند بمبی به سمت آن پرتاب کردند. صمدخان بازهم جان به در برد و تنها حاج یحیی خان یکی از افسرانش به قتل رسید .

صمدخان مراغه ایی
صمدخان مراغه ایی

با محاصره شهر آذوقه بازهم کمیاب شد.  ستارخان مقررات بسیار سفت و سختی برای جلوگیری از گران فروشی و احتکار وضع کرد. به گفته ادوارد براون بعد از اعدام یک نانوا به دستور ستارخان که نان خود را گران فروخته شده بود این مشکل هم برطرف شد.

قیام اصفهان

در طی ماه های استبداد صغیر تبریز تنها شهر شورشی ایران نبود. یکی دیگر از مهم ترین کانون های مشروطه خواهان شهر اصفهان بود. اصفهان در جریان پیروزی مشروطه تلاش زیادی کرده بود اما در جریان به توپ بستن مجلس مانند بسیاری از شهرها تنها به فرستادن تلگراف حمایتی اکتفا کرد اما اکنون شهر آماده شورش بود.  در روزهای پایانی تابستان 1287 علی قلی خان سردار اسعد مخفیانه از اروپا خود را به اصفهان رسانید و  در محله جلفا در خانه یوسف خان ارمنی ساکن شد. او به محض ورود اعضای کمیته سری مشروطه را احضار کرد و تصمیمات ابتدایی شورش اصفهان گرفته شد. علی قلی خان بعد از این دیدار مخفیانه راهی بختیاری شد. یکی از اعضای مهم کمیته سری مشروطه حاج آقا نورالله از روحانیون اصفهان بود. با دستور و نظارت او آزادی خواهان شروع به جمع آوری منابع مالی برای قیام کردند. بسیاری از زن ها طلا و حتی ظروف مسی خود را فروختند. سردار اسعد هم قبل از ورود به ایران برای اعضای خانواده اش مخصوصا صمصام السلطنه برادر ناتنی اش نامه های زیادی نوشته و آنها را برای شورش آماده کرد بود. حاکم اصفهان در آن زمان اقبال الدوله بود که ظلم و ستم او و بدرفتاری های فوج ملایر که سربازان دولتی مستقر در شهر بودند با مردم عادی زمینه را برای شورش مردم آماده کرده بود.

انجمن اصفهان نامه ای  به صمصام خان نوشت از او برای مقابله با ظلم اقبال دولت تقاضای کمک کرد.  در جلسه ایی که با حضور 200 نفر از سران ایل بختیاری در مقر صمصام خان یعنی شملزار  برگزار شد حاضران اختلافات را کنار گذاشتند تا زمینه برای قیام در اصفهان آماده شود.صمصام السلطنه هم بهانه کافی برای شورش داشت چرا که محمد علی شاه سه سال قبل او را از ایلخانی بختیاری برکنار کرده بود.

همزمان کتک زدن بازاریان توسط سربازان مرندی خشم مردم را برانگیخت. در اول دی ماه مردم معترض به حکومت اقبال الدوله بازارها را بستند و در مسجد شاه تحصن کردند. کسانی که مسلح بودند شروع به تیراندازی به طرف نیروهای دولتی کردند. اقبال الدوله تمامی نیروهای خود را از اطراف اصفهان احضار کرد. به زودی گروه های فدایی تشکیل شدند و مردم با فرستادن پیامی از صمصام خان تقاضای کمک کردند.

صمصام خان شرایطی برای مردم شهر معین کرد و برای آنها فرستاد.

1.کمک اعضای کمیته و محترمین شهر در هنگام جنگ به سواران بختیاری

  1. مشخص شدن محل پرداخت جیره و حقوق سواران بختیاری
  2. ملحق شدن چند نفر از بزرگان شهر قبل از ورود سواران بختیاری به شهر

حاج آقا نورالله بلافاصله تمامی شرایط را پذیرفت و به نشانه اتحاد قرآنی را مهر کرد و برای صمصام خان فرستاد.

صمصام السلطنه رهبر قیام اصفهان
صمصام السلطنه رهبر قیام اصفهان

یکی از مشکلات احتمالی بر سر راه قیام بختیاری ها تردید ضرغام السلطنه بود. او برای پیوستن به قیام تردید داشت اما با دستگیری پسرش که حاکم قمشه بود توسط اقبال الدوله او نیز به قیام پیوست. او با کسب اجازه از علما و با 12 نفر از برادران و برادر زادگانش 110 سرباز جمع آوری کرد و به سمت اصفهان راه افتاد. اقبال الدوله وقتی خبر حرکت بختیاری ها را شنید قوای خود را در ارگ دولتی،سربازخانه ها و عالی قاپو مستقر کرد و توپخانه کوهستانی خود  را روی دیوارهای شهر گذاشت. در 10 دی ماه مردم بید آباد هم به مجاهدان اصفهانی پیوستند. مبارزان در نقاط مرتفع مسجد شاه مستقر شدند. اقبال الدوله سعی کرد مردم را با تهدید متفرق کند که نتیجه ای نداشت. درگیری ها بالا گرفت و شلیک توپها به سمت مسجد شاه آغاز شد. قزاقان هم از سمت عالی قاپو به مسجد حمله کردند. اما مجاهدان در مسجد را بستند و شروع به مقاومت کردند. نیروهای دولتی بعد از ناکامی پشت بام مسجد شیخ لطف الله را اشغال کرده و از آنجا شروع به تیراندازی کردند. شلیک توپ ها به قدری شدید بود که شهر را به لرزه انداخته بود. با ورود سواران ضرغام خان شهر تبدیل به میدان جنگ شد. بختیاری ها به سرعت مسجد شیخ لطف الله و نقاره خانه را تصرف کردند.  با تغییر اوضاع  اقبال السلطنه به خانه کنسول انگلیس پناهنده شد و نیروهای دولتی پرچم سفید را برافراشتند. خبر فتح اصفهان در 13 دی ماه به صمصام السلطنه که در قهفرح بود رسید. صمصام خان در 15 دی  با 800 سوار وارد شهر شد. با ورود او اقبال الدوله استعفا داد و خانواده ظل السلطان خود را تحت حمایت دولت انگلستان قرار دادند. سقوط اصفهان ضربه سختی به محمد علی شاه وارد کرد. او هراسان از این اتفاق همه بختیاری های مقیم تهران را به دربار احضار کرد و به قید قرآن از آنها سوگند وفاداری گرفت. همزمان نیروهای بختیاری طرفدار شاه به  فرماندهی امیر مفخم خود را برای حمله به اصفهان آماده می کردند. شاه  سه نفر از جمله یک بختیاری را برای مذاکره  به اصفهان فرستاد که فایده ای نداشت. سفرای انگلیس و وروسیه از شاه خواستند صمصام خان را به عنوان حاکم اصفهان انتخاب کند اما او نپذیرفت. سردار اسعد هم به صمصام خان تلگراف داد و از او خواست با تشکیل انجمن ایالتی و واگذاری امور حکومت به انجمن برای اداره شهر اقدامات فوری انجام دهد. علمای نجف هم با فرستادن تلگرافی علاوه بر تبریک فتح اصفهان از صمصام خان خواستند از فرستادن مالیات اصفهان به تهران خودداری کند و او را نیز به ادامه مقاومت تشویق کردند. در 17 دی صمصام به اهالی اصفهان هشدار داد چنانچه ظرف سه روز انجمن مشروطه را انتخاب نکنند نیروهای خود را از شهر بیرون خواهد برد. اما مردم از صمصام خان و ضرغام خان درخواست کردند در ادامه قیام برضد محمد علی شاه با آنها همراه شوند.

در واقع تلگراف های علمای نجف،سردار اسعد و درخواست های مردم باعث شد تا بختیاری ها کم کم  مقدمات یک انقلاب سراسری را فراهم کنند. در 16 بهمن برکلی سفیر وقت انگلستان در ایران به ادوارد گری وزیر امورخارجه نوشت: صمصام خان می گوید زمانی که به اصفهان مشروطه داده شود به مقر ایل خود باز خواهد گشت ولی اگر شاه برضد او اقدامی بکند به هیچ وجه دست بردار ادامه ماجرا نخواهد بود.

ادامه دارد

نویسنده:زهرا صادقیان

منابع

تاریخ ایران نوشته عباس اقبال آشتیانی و حسن پیرنیا

تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی

تاریخ مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده

تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان  اصفهان و بختیاری نوشته نورالله دانشوری

انقلاب  مشروطیت نوشته ادوارد براون

تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی

ایران بین دون انقلاب  یرواند آبراهامیان

نوشته های مشابه

‫26 نظرها

    1. شیر و خورشید به صورت مجزا قدمتی خیلی طولانی تو تاریخ ایران دارند. اما از دوره سلجوقی روی سکه های بعضی از شاهان سلجوقی شیر و یا خورشید ضرب می شده. دوره مغول ها و تیموریان هم مورد توجه اونا قرار گرفت و روی درفش ها استفاده می شد. اما به طور رسمی اولین بار توسط شاه اسماعیل دوم در پرچم ایران استفاده شد و از اون زمان به بعد تقریبا به تناوب در پرچم های ایران حضور داشت

    2. توی ادبیات فارسی از مدت ها قبل شیر و خورشید یکی هستن و تو خیلی از شعرها میشه دید که شیر استعاره ای از خورشید شده و دلیلشم احتمالا به خاطر یال شیره

      1. تاریخچه این نماد ها خیلی طولانیه در واقع نیاز به یک مقاله جداگانه داره

  1. چرا با وجودی که صمصام السلطنه علیه منافع روسیه در اصفهان عمل میکرد دولت روسیه از محمد شاه خواست با اون مدارا کنن و حتی به عنوان حاکم اصفهان انتخاب کنن اما در تبریز روسیه نیروی نظامی برای سرکوب مشروطه خواهان ارسال میکرد؟ علت تفاوت رفتار روسیه در قبال این دو ایالت چه چیزی بود؟

    1. روسها حمایت خاصی از صمصام السلطنه نکردند. اون تقاضاشون از محمد علی شاه برای انتصاب صمصام به عنوان حاکم اصفهان بیشتر به این خاطر بود که این خان بختیاری رو پای بند دولت مرکزی بکنند تا در فرصت مناسب از شرش خلاص بشند. اما ماجرای آذربایجان کاملا متفاوت بود. این ایالت نزدیک مرز روسیه و محل تردد و فعالیت خیلی از ازادی خواهان گرجی، ارمنی ضد حکومت تزاری بود. روسها در این ایالت نیرو داشتند و در صورت لزوم به راحتی می تونستند از قفقاز نیروی بیشتری برای سرکوبی قیام بفرستند اما ماجرای اصفهان به کلی فرق داشتند. انگلستان و روسیه سعی کردن با پیشنهاد دادن حکومت اصفهان به بختیاری ها موقتا این شورش رو مهار کنند چون به دلیل نزدیکی اصفهان به پایتخت خیلی خطرناکتر بود اما در نهایت صمصام پیشنهاد رو کلا رد کرد و قیام ادامه پیدا کرد و در نهایت منجر به فتح تهران شد

  2. از اتفاقات قیام اصفهان و قیام بختیاری و کشتن پدر سردار اسعد توسط ظل سلطان و نقش سردار اسعد کمتر گفته شده همچنین از قیام شمال لطفا بیشتر گفته شود .

    1. این هایی که فرمودید برای قسمت بعد هست. سیر مقاله براساس ترتیب وقوع اونها هست. تو قسمت های بعدی قیام اصفهان، بختیاری ها، شورش گیلان و فتح تهران به طور مفصل توضیح داده میشن.

      1. به نظرم اگه برای قسمت هایی که دارید درگیری ها رو توضیح میدید یه نقشه هم قرار بدید که روی نقشه هم یک سری توضیحات رو بزارید باعث میشه خواننده درک بهتری پیدا کنه مخصوصا برای قسمت بعدی

        1. تمام وقایع داخل خود ایران رخ داده مثل تبریز و اصفهان فکر نمی کنم برای اینا نیازی به نقشه باشه. اما در مورد نقشه های تاریخی باید بگم آرشیودرست و حسابی برای این نقشه ها توی اینترنت نیست. من برای پیدا کردن نقشه های تاریخی مقالات قبلی و حتی همین عکس های مقالات فعلی مدتها باید سایت های مختلف رو بگردم تا عکس به درد بخور از منابع موثق و دقیقی پیدا کنم.

  3. دهخدا چند سالی در یکی از قلعه بختیاری مستقر بوده زمان کی بوده زمان استبداد صغیر نبوده

    1. اون زمان دهخدا در سویس بود و دوره جدید صور اسرافیل رو منتشر می کرد

  4. خانم صادقیان داشتم فکر میکردم چه خوب میشد شما که تا به حال زحمت کشیدید و در حوزه روابط ایران با روسیه و ترکیه عثمانی و تاریخچه این دو کشور و روابط انها با ایران مطلب نگارش کردید، در حوزه روابط دنیای عرب به خصوص عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس که به احتمال زیاد مسائل جزایر ایرانی ، مرزهای غربی و اروند رود رو در بر میگیره نیز مطلبی تهیه فرمایید . با مطالعه مطالب سرکار خانم ژئوپلیتیک منطقه و تاریخچه مسائل فی مابین و استراتژی دول چه منطقه ای و چه فرا منطقه ای مشخص و خوانا میشه و سیاست های در جریان و حال حاضر بسیار قابل درک تر برای افرادی میشود که درک بسیار سطحی از مسائل دارند .

    1. دنیای عرب؟؟ همین نوشتن روابط مون با روسها که چیزی حدود سیصد سال و خورده ایی بوده نزدیک یک سال و نیم وقت بنده رو گرفته. تازه اطلاعات و منابع هم تا حد نسبتا خوبی در دسترس هست. اما نوشتن مطلبی با حجم و عظمت تاریخ روابط مون با اعراب که چیزی حدود 14 قرن هست فراتر ازتوان یک نفره. نیاز به تیم تحقیقاتی کامل داره و اگه بنده بخوام بر فرض محال تنهایی انجامش بدم احتمالا یه 5 سالی باید درگیرش باشم! اما مسائل ژئوپلوتیکی و سیاسی چندان تو حیطه علاقه ام نیست و فکر می کنم خوندن این مقالات سنگین هنوز برای خیلی ازمخاطبان زود باشه. کما اینکه همین الان همین مقالات تاریخی هم منتقدانی داره اینجا و دوستان میگن چرا تو سایت نظامی تاریخی می ذارید

      1. نه منظور بنده رو به خوبی متوجه نشدید . روابط ایران بادنیای جدید عرب ، منظور کشورهای عربی هست که بعد از جنگ اول بین الملل شکل گرفتن و مسائل جدیدی رو در مناسبات منطقه ای ما به وجود اوردن که قاعدتا به حوزه چند کشور عراق ،امارات متحده ، بحرین و عربستان محدود خواهد ماند . والا بعد دیدن این حجم از کامنت ها که در اینجا دیده میشود من فکر نکنم تعداد طرفداران مقالات شما کمتر از مقالاتی که صرفا به تسلیحات میپردازند باشد . دوستان اگر به مسائل نظامی علاقه مند هستن باید انرا در کنار مسائل روز سیاسی بینند ، پایه سیاست منطقه ای کشورها در تاریخ روابط انها ریشه داد . در این سایت مقالات نظامی درباره عملیات های نظامی مهم که با بیان اختلافات مرزی کشورها بیان میشه زیاد هست ، شما اگر سیاست جغرافیایی کشورها و عوامل تاریخی اون را درک نکنید براتون این چیز ها قابل درک نیست ، به عنوان مثال از دوره ناپلئون تا به امروز تمامی تهدیدات روسیه به خصوص درغرب ان کلیدش از لهستان زده میشه ودر تمامی عملیاتهای صورت گرفته بر علیه روسیه این کشور نقش دروازه های ورود به شرق اروپا را دارد ، خوب برای درک این مسائل قاعدتا نیاز به پژوهش تاریخی هست و تازه با درک این مسائل خواهد بود که ما سیاست ها جنگی روسیه را در شرق اکراین درک خواهیم کرد . به هرحال کارتون بسیار ارزنده هست ، مسئله بیان شده هم تنها یک پیشنهاد بود.

        1. راستش اینی که شما می خواید یه مقاله تقریبا سیاسی هست تا تاریخی . خداروشک کلی هم موسسه و پژوهشکده معتبر داریم که این موارد رو بنویسند. اگه مقاله تاریخ عثمانی رو خونده باشیدمخصوصا در قسمت های پایانی و موارد مربوط به جنگ جهانی اول و اتفاقات قفقاز به طورکامل ریشه های تاریخی خیلی از بحران های تاریخی امروز خاورمیانه رو توضیح دادم. اما راستش رو بخواید هدف من از نوشتن این همه مقاله تاریخی وطولانی کم کاری کتب درسی و البته یک سری موارد سانسور شده توی کتاب های درسی و دانشگاهی مون بود. موضوعات معاصررو خیلی نه منابع چندانی درموردشون دارم نه علاقه ای برای نوشتن

  5. سلام,با تشکر از مطالب خوبتون میخواستم اگه میشه درباره طرحfaraواسه جایگزینی بالگرد های ارتش امریکا توضیح بدید

  6. ظمن تشکر از مقاله های خوبتون لطفا اگه امکانش هست بعد از به اتمام رسیدن تاریخ روابط ایران و روسیه ادامه تاریخچه نیروی هوایی رو بزارید بعد از قسمت هفتم واقعا خیلی حیفه که یه مقاله عالی ناقصه یا اگه نمی خوایید بزارید درباره تاریخ روابط ترک ها وارمنی ها بزارید از نبرد های سارداراباد و قره کلیسا گرفته تا نبرد باکو و جنگ قره باغ و….. هم مطلب بزارید یا اگه دوست ندارید از یه سری چیز دیگه مطلب بزارید مثلا از تسلیحات و جنگ افزار ها از ارتش کشورهای دیگر از………… اصلا از هر چیز دیگه دوست دارید مقلاله بنویسید چون این روزا تواین دوران قرنطینه ای دیگه خیلی داره حوصه لمون سر میره خواهشا تا می تونید تو این دوران مقلاله بنویسید بعضی از مقاله های قبلی تون چون مشغله کاری داشتم نتونستم بخونم ولی الان دیگه فکر نکنم مقاله ای تو این سایت باشه که نخونده باشم

    1. تاریخ نیروی هوایی رو که قبل از من دوستان نوشتن. در مورد نبرد سارد دارباد ، ریشه های تاریخی اختلافات تاریخ خاورمیانه ، ماجرای ارمنی ها و ترکها همه توی مقاله 21 قسمتی تاریخ عثمانی در همین سایت موجوده . اتفاقا این سایت آرشیو پرو پیمانی داره از همین مطالب تاریخی گرفته تا معرفی انواع سلاح ها مراجعه کنید مقالات بسیار جذابی رو پیدا خواهید کرد

        1. خلاصه ۲۰ سال جنگ رو توضیح بدم برای شما؟؟ اونوقت شما حوصله ندارید برید قسمت های قبلی که مفصل در مورد جنگ های ایران روسیه و عهدنامه های گلستان و ترکمنچای توضیح دادم بخونید!

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن