امپراتوری عثمانی از آغاز تا سقوط (قسمت چهاردهم)
آغازدوباره نسل کشی ارامنه در روزهای اوج جنگ جهانی اول
قسمت چهاردهم
خروج از منطقه کیپ هلئس
برخلاف تصور نیروهای عثمانی سربازان متفقین به هیچ وجه قصد ترک کیپ هلئس را نداشتند. در روز 7 ژانویه آخرین حمله متفقین در این منطقه آغاز شد که با تلفات سنگین متفقین به جایی نرسید. بعد از شکست در این حمله کشتی های نیروی دریایی متفقین شروع به گلوله باران منطقه کردند تا پوشش لازم برای عقب نشینی سربازان متفقین از منطقه فراهم شود. خروج نیروها از ساعت 4 عصر روز 8 ژانویه 1916 آغاز شد و هنگ نیوفاولند اولین واحدی بود که منطقه را ترک کرد. عقب نشینی در نهایت با خروج گردان پیلموت پایان یافت. در طی عقب نشینی سی هزار نفر از سربازان متفقین کشته شدند. دلیل این اتفاق گلوله باران مداوم ترکها و همچنین آغاز عملیات بمباران هوایی توسط یک اسکادران از هواپیماهای آلمانی و ترکی بود. نیروهای متفقین در هنگام عقب نشینی 3600 اسب و قاطر 127 توپ و صدها تن تجهیزات نظامی از خود بر جای گذاشتند.
این غنائم همگی نصیب ارتش عثمانی شد. اگرچه سربازان متفقین صدها توپ،اسب و قاطر را هنگام عقب نشینی از بین برده بودند اما بازهم میزان غنیمت های بر جای مانده زیاد بود.
نظر مورخان در مورد گالی پولی
مورخان اروپایی نظرات متفاوتی در مورد نبرد گالی پولی دارند. جیمز بودادنت مورخ انگلیسی نبرد گالی پولی را یک شکست فاجعه آمیز برای انگلستان و متفقین می داند. پیترهارت معتقد بود که در نبرد گالیپولی ارتش عثمانی و متحدانش به راحتی به اهداف مورد نظر خود رسیدند. اما فیلیپ میتور توریت نظر متفاوتی داشت و معتقد بود پیروزی در گالیپولی یک فاجعه تمام عیار برای دولت عثمانی ومتحدانش بود. چرا که به منابع انسانی و تسلیحاتی عثمانی صدمات جبران ناپذیری وارد کرد. در حالی که متفقین بعد از این شکست به راحتی توانستند تلفات از دست رفته را جبران کنند. همچنین این نبرد فرسایشی تمرکز و توجه ترکها رااز دیگر بخش های خاورمیانه گرفت.
نقاط ضعف متفقین
عملیات گالی پولی با اهداف نامشخص،برنامه ریزی ضعیف و نیروهای کم تجربه از سوی متفقین آغاز شد. علاوه بر این مشکلات ضعف اطلاعات ، تجهیزات نامناسب و کمبودهای لجستیکی و تاکتیکی باعث دردسرهای زیادی برای آنها شد. فرماندهان متفقین درک درستی از جغرافیای منطقه نداشتند اما ترکها به خوبی از شرایط محیطی استفاده کردند.
به طور کلی درماه های آغازین جنگ جهانی اول فرماندهان متفقین نیروهای عثمانی را دستکم گرفته بودند تصور نمی کردند ترکها چنین مهارتی در نبرد های دفاعی داشته باشند. اما واقعیت این بود که سربازان ارتش عثمانی بعد از شرکت در جنگ های بالکان بشدت آماده و باتجربه شده بودند. تیراندازی آنها بسیار بهتر از سربازان تازه کار متفقین بود و به طور گسترده ای هم از نارنجک های دستی استفاده می کردند.
در نهایت این شکست باعث شد تا نیروهای متفقین تمام تلاش و تمرکز خود را در جبهه های اروپا برای شکست نیروهای آلمان متمرکز کنند.
پیروزی زیر دریا
اگرچه ارتش های متفقین در عملیات زمینی گالی پولی شکست خورده بودند اما بر روی دریا و حتی زیر آن اوضاع به کلی متفاوت بود. زیر دریایی های انگلستان و فرانسه در طی مدت نبرد گالی پولی حضور موفقیت آمیزی در دریای مرمره و تنگه داردانل داشتند. تاحدی که در نهایت دولت عثمانی مجبور شد از مسیر دریایی برای حمل نقل و تدارکات صرف نظر کند. از آوریل تا دسامبر 1915 9 زیر دریایی انگلیسی و 4 فرانسوی 15 ماموریت مختلف در منطقه انجام دادند. در طی این مدت همواره یک زیر دریایی در منطقه حضور داشت و این تعداد در اکتبر 1915 به چهار عدد رسید.
در طی این مدت 5 کشتی توپ دار، 11 کشتی پشتیبانی و تدارکاتی،44 کشتی مخصوص حمل آذوقه و 148 کشتی کوچک عثمانی توسط این زیر دریایی ها از بین رفت. اگرچه هشت زیر دریایی متفقین هم از بین رفت اما تلفات ترکها فراتر از حد تصور بود. در نهایت در 2 ژانویه 1916 زیر دریایی E2 به عنوان آخرین زیر دریایی منطقه را ترک کرد. اگرچه همچنان 4 زیر دریایی کلاس E در دریای مدیترانه حضور داشتند. این مسئله باعث ادامه دردسرهای ارتش عثمانی شده بود تا جایی که آدمیرال ابرهارت فون مانتی یکی از فرماندهان نیروی دریایی آلمان خطاب به فرماندهانش نوشت در صورت ادامه این وضعیت ارتش عثمانی خصوصا ارتش 5 به دلیل قطع مسیر تدارکاتی با فاجعه روبه رو خواهد شد.
تبعات نبرد گالی پولی
شکست سنگین در نبرد گالی پولی تبعات سنگینی برای کشورهای بازنده به همراه داشت. ژنرال همیلتون و سرهنگ استاتفورد محترمانه از مشاغل نظام نظامی کنار گذاشته شدند. اما ژنرال هانتر وستون همچنان به حضور خود در ارتش ادامه داد. شکست و تلفات سنگین گالی پولی دولت فرانسه را دچار یک بحران سیاسی جدی کرد. دولت وقت انگلستان هم از این بحران درامان نماند. هنری هربرت اسکویت نخست وزیر وقت که از حزب لیبرال بود مجبور به تشکیل دولت ائتلافی با محافظه کاران شد. وینستون چرچیل هم که طراح اصلی این نبرد بود به دلیل فشارهای سیاسی از سمت خود استعفا داد و از 12 سپتامبر 1916 به عنوان فرمانده یک گردان پیاده نظام اسکاتلندی راهی میدان جنگ شد.
یک کمیسیون معروف به داردانل برای بررسی دلایل شکست در گالی پولی تشکیل شد و گزارش اولیه آن در سال 1917 و گزارش نهایی آن در سال 1919 منتشر شد. در نهایت اینکه اگرچه گالی پولی شکست سختی برای متفقین بود اما از تجربیات این نبرد استفاده فراوانی کردند. متفقین از درسهای گرفته از گالی پولی در نبرد معروف نرماندی در جنگ جهانی دوم استفاده کردند و حتی ارتش انگلستان در جنگ 1982 فالکند هم از این تجربیات استفاده کرد. در آن سوی میدان پیروزی در گالی پولی که با تسلیم سربازان انگلیسی در شهر کوت العماره همزمان شده بود اعتماد به نفس و روحیه ارتش و دولت عثمانی را چند برابر کرد. همین روحیه باعث شد تا ارتش عثمانی خود برای حمله از جنوب فلسطین به سمت مصر آماده کند.
میزان تلفات دو طرف و روز آنزاک
میزان تلفات کلی گالی پولی برای هر دو طرف وحشتناک بود. آمار کشته ها و زخمی ها به طور دقیق مشخص نیست و هر طرف ارقام متفاوتی را اعلام کرده اند. اما طبق معتبرترین آمار اعلام شده تلفات نیروهای متفقین 302 هزار و عثمانی 250 هزار نفر بود. از این تعداد استرالیا 28 هزار و نیوزلند 7400 نفر کشته داشتند. بسیاری از کشته های نبرد گالی پولی به دلیل شیوع بیماری هایی مانند تیفویید و اسهال خونی بود. طبق آمار رسمی 90 هزار سرباز بریتانیایی و 20 هزار فرانسوی فقط در اثر این بیماری ها کشته یا بیمار شده بودند. به دلیل کمبود شدید امکانات بهداشتی بسیاری از این بیماران به مصر و سایر مستعمرات انگلستان فرستاده شدند.
در واقع به دلیل وضعیت اسفناک بهداشتی در گالی پولی میزان مرگ و میر سربازان در آن جبهه بسیار بیشتر از جبهه غربی بود. همچنین دو طرف برخلاف قوانین بین المللی بارها به کشتی های بیمارستانی یکدیگر حمله کردند. انگلیسی ها و دولت روسیه مدعی بودند دولت عثمانی با این کشتی ها اسلحه جابه جا می کند اما دولت عثمانی همواره این اتهامات را رد می کرد. در گالی پولی از گازهای سمی استفاده نشد اما متفقین مقداری را به پشت جبهه منتقل کردند که در نبردهای آینده آنها با عثمانی استفاده شد.
نیروهای باقی مانده به مصر منتقل شدند و بعد از تقویت دوباره در نبردهای صحرای سینا مصر و فلسطین با ارتش عثمانی جنگیدند و در نهایت در پایان جنگ استانبول را اشغال کردند.
روزآنزاک
دو کشور نیوزلند و استرالیا که تحت عنوان آنزاک در نبرد گالی پولی حضور داشتند تلفات بسیار سنگینی را متحمل شدند. جنازه خیلی از سربازان کشته شده یا هیچ گاه به خانه بازنگشتند و یا در کشورهایی نظیر یونان و عثمانی دفن شدند. بعد از پایان جنگ جهانی اول و از سال 1920 همواره روز 25 آوریل با نام روز آنزاک در هر دو کشور گرامی داشته می شود و بناهای یادبود متعددی در سرتاسر این کشور به یاد این سربازان ساخته شده است. گل قرمز خشخاش در این کشورها تبدیل به نماد گرامی داشت روز آنزاک شده است.
آغاز دوباره نسل کشی ارامنه و آشوری ها
دقیقا در روزهای اوج عملیات گالی پولی در حالی که ارتش عثمانی هنوز بشدت درگیر نبرد در این منطقه بود انور پاشا تصمیم به حل مسئله ارامنه گرفت. همکاری فداییان ارمنی با ارتش عثمانی و نقش پررنگ آنها در شکست تلخ ترکها در نبرد ساری کمیش به هیچ وجه از خاطر انور پاشا نرفته بود و بلافاصله در همان ماه های آغازین جنگ جهانی اول به فکر تدارک یه نسل کشی دیگر برضد ارامنه عثمانی افتاد. انور پاشا سعی داشت با تکمیل کار ناتمام عبدالحمید دوم این بار تمام ارامنه اتباع امپراتوری را تا نفر آخر قتل عام کند. برای شناسایی و برنامه ریزی برای حل این مشکل در همان روزهای آغازین جنگ جهانی اول با تشکیل اداره امورکل مهاجرات و عشایر وابسته به به وزارت کشور عثمانی تشکیل شد. یکی از اهداف پنهانی این اداره شناسایی اقوام غیر ترک مثل کردها،ارمنی ها و آشوری ها و زمینه سازی برای کشتار و کوچ دادن آنها به مستعمرات عثمانی بود.
نکته تاسف انگیز ماجرا اعتقاد کامل اعضای روشنفکر کمیته اتحاد و ترقی به این نسل کشی بود. در فوریه 1915 کمیته اتحاد و ترقی با حضور افراد شاخص خود مثل انور و طلعت پاشا،ضیا گوگالپ،دکتر ناظم،بهاالدین شکیر و آقا اوغلو احمد به همراه تعدادی دیگر از اعضا حضور داشتند. از بین نفرات اصلی جمال پاشا به دلیل حضور در مصر و پطرس حلاجیان به دلیل داشتن تبار ارمنی در این جلسه حضور نداشتند. ضیا گوگالپ پدر نظریه ناسیونالسیم ترکی در توجیه ضروری بود نسل کشی اتباع غیر ترک امپراتوری گفت: دلیل اصلی ضعف امپراتوری غیر ترک نبودن کل مردم آن است. پس باید قبل از هر چیز، ترکیه یکسره ترک شود. طبقه روشنفکر باید به ترک گرایی طبیعی و غریزی مردم رو کنند و در یک فرهنگ موجودیت یابند: یا مبدل به ترک شوند یا نابود گردند. افراد دیگری نیز که در این جلسه حضور داشتند، به نوبه خود مطالبی ایراد کردند. از جمله دکتر ناظم دبیر کل حزب اتحاد و ترقی گفت: ما چرا این انقلاب را انجام دادیم؟ هدف ما چه بود؟ آیا بدین خاطر بود که ماموران سلطان عبدالحمید را از اریکه به زیر کشیم که خود به جای آنها بنشینیم؟ من نمی خواهم اینگونه فکر کنم. من زنده ماندن ترکها و فقط ترکها را در این سرزمین و حاکمیت مستقل آنها را آرزو می کنم. بگذار عناصر غیر ترک، از هر ملیت و دینی که هستند نابود شوند.
این کشور را باید از عناصر غیر ترک پاک کرد. دکتر ناظم در جای دیگر می گوید: برای یک لحظه تشکیل یک دولت ارمنی در ولایات شرقی را تصور کنید! چنین دولتی سنگ قبر طرحهای تورانی است. برای فراهم کردن مقدمات نسل کشی انورپاشا بلافاصله فرماندار وقت استان وان که فردی معتدل و میانه رو بود را برکنار و شوهر خواهر سنگدلش جواد بیگ را به جای او منصوب کرد.
آغاز برنامه ریزی دقیق برای نسل کشی ارامنه
در روز 25 فوریه ستاد ارتش عثمانی دستور العمل 8682 را که به امضای انور پاشا وزیر جنگ رسیده بود برای تمامی واحد های صادر کرد. بر اساس این دستور فرماندهان موظف شدند تمامی سربازان و افسران ارمنی را از سمت های حساس و جنگی خود برکنار و در مشاغل غیرنظامی به کار گیرند.
بدین ترتیب ارتش عثمانی تبدیل به یک ارتش کاملا مسلمان می شد که با گردان های تدارکاتی و لجستیکی ارمنی پشتیبانی می گردید. با آغاز کشتار ارامنه بسیاری از این افراد به تدریج توسط جوخه های ترور و کشتار دولت عثمانی به جرم خیانت و همکاری با روسها اعدام شدند. ترکهای جوان برای اجرای هرچه بهتر کشتار ارامنه نیرویی به نام تشکیلات مخصوصه را تشکیل داده بودند . اگرچه این نیرو در سال های 1911 بنیان گذاشته بود اما یکی از اصلی ترین اهداف آن پاکسازی قومی در عثمانی بود. بهاءالدین شاکر، یکی از اعضاء کمیته مرکزی ترکان جوان و یکی از سر دستگان تشکیلات مخصوصه در نامه مورخ پانزدهم مارس 1915 به علی کمال، نماینده مخصوص اتحاد و ترقی در آدانا چنین نوشت:
این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم رانده شده (یعنی ارمنیان) بدنام آماده است. عزم ما بر این است که دستهایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کردهاست، پاک کنیم.
یک کمیسیون اجرایی برای تشکیلات مخصوصه که مجدداً سازماندهی شده بود، متشکل از نمایندگانی از وزارت داخله، وزارت جنگ و کمیته مرکزی ترکان جوان، در وزارت جنگ تشکیل شد. در طول محاکمات بعد از جنگ، عاطف بیگ اقرار کرد که وزارت جنگ به کمیسیون مذکور اختیار و قدرت بخشیده بود و ما با اداره تدارکات و کمیته دفاع ملی، کمیته اتحاد و ترقی و همه وزارت خانهها و نهادهای ملی هماهنگ بودیم. هماهنگی میان وزرای دولت، کمیته مرکزی ترکان جوان و شاخه متعدد ایالتی به این کمیسیون محول شده بود.
وظیفه اصلی این کمیسیون اجرایی تشکیل یگانهای تشکیلات مخصوصه برای عملیات در روسیه و ایران بود.
سه منبع عمده نیروی انسانی تشکیلات مخصوصه برای انجام وظایف محوله بدین قرار بود:
طوایف کُرد، محکومان محبوس، مهاجران اخیر قفقاز و روملیا (الجزایر). «حلمی»، دبیر حزب اتحاد و ترقی در منطقه ارزروم، عهدهدار ترکیب و ترتیب این دستهها در منطقه خود بود.
احمد رفیق (احمد رفیق شاعر، نویسنده، مورخ و استاد تاریخ) مدعی است که:
این دستهها از قاتلان و سارقانی بودند (محکومان محبوس) که از حبس آزاد شده بودند. آنها دستورهای هفتگی خود را در محوطه وزارت جنگ دریافت کردند و سپس از طریق عامل واسطه تشکیلات مخصوصه به مرز قفقاز گسیل شدند. در طول قساوتهایی که در حق ارمنیان شد این دستهها بودند که بزرگترین جنایات را مرتکب شدند.
آغازکشتار ارامنه
جواد بیگ فرماندار جدید استان وان به سرعت ماموریت خود را آغاز کرد. او در روز 15 آوریل 1915 کار خود را با دهکده آرکانتس آغاز کرد. 500 مرد در میدان دهکده جمع و تیرباران شدند. صدها زن مورد تجاوز قرار گرفتند و بلافاصله در هشتاد دهکده دیگر ارمنی منطقه هم عملیات مشابهی آغاز شد. در پایان این کشتار به گفته دکتر آشر رییس بیمارستان مرسلین وان 55 هزار جنازه از ارمنی ها در منطقه به جای مانده بود که برای جلوگیری از گسترش بیماری های عفونی همگی سوزانده شدند. از روز 24 آوریل هم کشتار ارامنه به صورت سراسری درآمد. ارتش عثمانی شروع به مصادره اموال ارامنه کرد. بسیاری از روشنفکران،دانشمندان و افسران ارمنی دستگیر شدند . بین 235 تا 270 نفر از متفکران، نویسندگان، رهبران، و سیاستمداران ارمنی از جمله دانیل واروژان، سیامانتو، روبن سواک، روپن زارتاریان، و آرداشس هاروتیونیان در استانبول دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاهها به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
همچنین در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ارمنیهای بی دفاع را در استانبول به کشتارگاه فرستادند که این سرآغاز قتلعام دسته جمعی مردم بی دفاع ارمنی بود به ویژه مردانی که به عنوان سرباز در پشت جبهه به بیگاری کشیده شده بودند.این روز بعدها به یک شنبه قرمز معروف شد.
مقاومت وان
شهر وان مرکز استان وان پرجمعیت ترین شهر شرق عثمانی و یکی از اصلی ترین مراکز مقاومت فداییان ارمنی برضد دولت عثمانی بود. در جریان کشتارهای معروف حمیدیه فداییان ارمنی با حدود 900 تفنگدار در برابر سربازان عبدالحمید دوم دست به مقاومت زدند. مقاومت یک هفته ایی این فداییان تلفات سنگینی به هنگ های حمیدیه وارد کرد و در نهایت با پادرمیانی کشورهای اروپایی قرار شد این افراد شهر را در امنیت ترک کنند. باقی مانده این مدافعان سعی کردند بلافاصله خود را به شهر سلماس در ایران برسانند اما اکثر آنها در طی مسیر ایران به دست نیروهای حمیدیه به قتل رسیدند و تعداد کمی به ایران رسیدند.
در پایان مرحله اول کشتار ارامنه در سال 1894 مهاجرت ارامنه از این منطقه آغاز شد و تا سال 1897 حدود صد هزار ارمنی راهی کشورهای بالکان وحتی آمریکا شدند. در زمان آغاز جنگ جهانی اول کنگره ها و انجمن های محلی ارمنی سعی کردند از همکاری هم کیشان خود با ارتش روسیه و سایر نیروهای متفقین جلوگیری کنند. اما کشتارها و سرکوب های مداوم دولت عثمانی چنان نفرتی در دل بسیاری از آنها پدید آورده بود که حدود 4 هزار نفر ازآنها تحت نام فداییان ارمنی به ارتش روسیه ملحق شدند و در نبرد ساری کمیش صدمات زیادی به ارتش عثمانی وارد کردند. بسیاری دیگر از سربازان ارمنی ارتش عثمانی هم به محض اولین برخورد با نیروهای روس اسلحه خود را بر زمین انداخته و به سمت نیروهای روس می گریختند.دولت عثمانی از این ماجرا استفاده کرد و به زودی در یک بازی تبلیغاتی اعلام کرد این سربازان فراری سلاح های زیادی را از ارتش دزدیده و به نزد روسها می برند. بلافاصله شکنجه ارامنه ساکن شهر وان برای لو دادن جای سلاح های دزدیده شده آغاز شد. لسلی دیویس کنسول آمریکا در شهر خارپرت در گزارشی که در سال 1915 گفت: بسیاری از افراد عادی برای ماهها مورد شکنجه قرار گرفتند تا جای این سلاح ها را لو دهند در نهایت معلوم شد هیچ سلاحی وجود ندارد.
فون وانگنهایم سفیر امپراتوری آلمان وقتی از فراهم شدن مقدمات کشتار ارامنه آگاه شد نزد طلعت پاشا رفت و درخواست کرد دستکم زنان و کودکان ارمنی ساکن در شرق عثمانی از این شکنجه و کشتار معاف شدند اما وزیر داخله عثمانی مدعی شد تمامی این افراد در خیانت و دزدیدن سلاح های ارتش دست دارند. در روز 19 آوریل جواد بیگ استاندار منطقه از شهر وان تقاضای فرستادن 4 هزار سرباز به جبهه های جنگ را کرد. ارمنی های شهر بلافاصله متوجه شدند این طرح برای خالی کردن شهر از مدافعان ارمنی است . آنها سعی کردن با فرستادن تنها 500 سرباز و پرداخت پول برای مابقی سربازان جواد بیگ را راضی کنند اما استاندار وان آن را نپذیرفت و ارامنه را به شورش متهم کرد. حمله حمله سربازان ترک به یک زن ارمنی و دفاع مردان ارمنی از او بهانه کافی برای آغاز کشتار در وان را به دست جواد بیگ داد. از روز 20 آوریل محاصره شهر آغاز شد. بلافاصله گروه های مقاومت ارمنی تشکیل شدند 1500 فدایی تفنگ دار قرار بود از 30 نفر از ساکنان شهر به اضافه 15 هزار پناهنده دیگر دفاع کنند.
جواد بیگ 12 هزار سرباز با 12 توپ را به فرماندهی خلیل بیگ و رافائل دی نوگالس مندز(یک افسر ونزوئلایی مزدور و در خدمت ارتش عثمانی بود که در جریان کشتار ارامنه حضور داشت و بعدها کتابی در مورد این نسل کشی نوشت) محاصره شهر را آغاز کردند. بلافاصله زنان کهنسالان و کودکان هم در نقش پشتیبانی و تدارکاتی فداییان شروع به کار کردند. حمله روز اول به شهر تنها یک شکست برای ترکها بود. فداییان ارمنی علاوه بر شکست سربازان عثمانی 70 سرباز را هم به اسارت گرفتند. مندز به همراه سربازان ژاندارمری و کرد های طرفدار دولت عثمانی در کنار نیروهای خلیل بیگ حضور داشت. ارتش عثمانی که دستش از شهر کوتاه مانده بود بلافاصله شروع به گلوله باران شهر کرد و هر روز حدود 250 تا 300 گلوله به سمت شهر وان شلیک می شد تا جایی که بخش مرکزی شهر را کاملا ویران کرد. دولت عثمانی قبل از آغاز محاصره وان 24 هزار قبضه اسلحه بین عشایر طرفدار مرز نشین خودش در عثمانی و حتی ایران توزیع کرده بود و قرار بود این افراد به صورت پارتیزانی به جنگ ارامنه در نوار مرزی بروند.
از آنجا که دست خلیل بیگ از شهر کوتاه مانده بود 53 روستای حومه شهر سوزانده و با خاک یکسان شدند. گلوله باران مداوم شهر اثر چندانی بر روی مدافعان نداشت. آنها یک دولت محلی تشکیل داده و برای دولت روسیه و ارامنه ساکن در ایران و ارمنستان درخواست کمک فرستاده بودند. در روز 28 آوریل ژنرال نیکولای یودینیچ پیام مدافعان وان را دریافت کرد و نزد ژنرال تروخین رفت و او را برای تشکیل یک تیپ داوطلب روسی برای کمک به وان راضی کرد. همزمان تعدادی از ارامنه ساکن در ارمنستان و ایران برای کمک به وان رسیدند.فرماندهی این تیپ که آرارات نامیده می شد به عهده ساگیز وارتان و نیروهای اعزامی از ارمنستان را هم تحت فرماندهی ژنرال آندرانیک اوزانیان بودند. در طی محاصره بسیاری از ارامنه ساکن در روستاهای وان خود را به شهر رساندند. با وجود اینکه شهر محاصره بود ارتش عثمانی جلوی ورود آنها به شهر را نمی گرفت. سربازان ارمنی که سلاح سنگین نداشتند موفق شدند تعدادی از توپ های ترکها را به غنیمت گرفته و برضد خودشان استفاده کنند. در روز 6 مه حرکت تیپ داوطلب روسی به سمت وان آغاز شد و در 11 مه به نزدیکی شهر رسید. ارتش عثمانی که از نظر پشتیبانی و تدارکاتی در مضیقه بود شروع به عقب نشینی کرد.
با عقب نشینی ارتش عثمانی صدها نفر از ارامنه شهر را به مقصد ایران ترک کردند. در 23 مه شهر وان به دست ژنرال یودینیچ اشغال شد. ارتش عثمانی سعی کرد روسها را در شهر محاصره کرد اما بلافاصله یک تیپ کمکی دیگر از قفقاز رسید و ترکها را عقب راند. یودینیچ در شهر باقی ماند و آرام مانوکیان به عنوان استاندار وان منصوب شد. با روی کار آمدن یک دولت ارمنی در شهر بلافاصله ارامنه زیادی خود را به آنجا رساندند تا جایی که در ماه ژوییه جمعیت شهر به 250 هزار نفر رسید.
عقب نشینی روسها از وان
اما این پایان کار نبود.از 16 ژوییه دور جدید نبردهای روسیه و عثمانی در منطقه آغاز شد. با پیروزی عثمانی در نبرد ملازگرد اوضاع شهر وان باردیگر نگران کننده شد. ژنرال بیکولاواک برای مانوکیان پیام داد و از او خواست وان را به سرعت تخلیه کند ژنرال تروخین که در شهر به سر می برد پیشنهاد کرد مردم شهر از طریق مرزهای شمالی راهی روسیه شوند. اما تروکین 5 ساعت بعد شهر را به سمت ایران ترک کرد.در روز 4 اوت هم کلیه سربازان روس مستقر در شهر آن را ترک کردند. و مدافعان ارمنی باردیگر تنها ماندند و وحشت شهر را فرا گرفت.بسیاری از مرد شهر شروع به ترک وان کردند. تعداد زیادی از آنها در راه گرفتار نیروهای ترک و کرد طرفدار دولت عثمانی شدند. تا اواسط ماه اوت 200 هزار پناهنده پشت سر نیروهای در حال فرار روس راه افتادند وسعی کردند با عبور از منطقه چالدران خود را به ایران برسانند. فداییان ارمنی سعی کردند در طی مسیر از آنها محافظت کنند اما تعدادشان کافی نبود. در همان روزهای نخست 8تا 10 هزار زن مرد و کودک کشته شدند.
در نهایت 40 هزار نفر از فراریان یا در طی مسیر به دست نیروهای عثمانی کشته شدند و یا در اثر مشکلات موجود در مسیر مردند. فرماندهان ارمنی مدعی بودند که اگر روسها یک فرصت یک هفته ایی برای عقب نشینی آنها فراهم می کردند میزان تلفات آنها آنقدر بالا نمی رفت.اقامت ارتش عثمانی هم در شهر وان طولانی نشد و آنها در روز 29 سپتامبر مجبور به عقب نشینی از این منطقه شدند. در نهایت درگیری های دولت عثمانی و ارامنه در شهر وان تا سال 1918 به تعویق افتاد. به و طور کلی کشتارهای ارامنه در شهر وان به دلیل حضور دیپلمات ها و حتی افسران خارجی در منطقه در سطح جهان بازتاب فراوانی یافت و برای دولت عثمانی دردسرهای دیپلماتیک ایجاد کرد.
قتل عام خارپرت
شهرخارپرت که اکنون به نام الازیغ معروف است در منطقه آناتولی شرقی یکی از شهرهای ثروتمند امپراتوری عثمانی به شمار میرفت. به دلیل وجود معادن غنی خصوصا مس و همین طور صنایع دباغی و چرم سازی این شهر از نظر بازرگانی وصنعتی پیشرفته بود و محصولات آن جزوصادرات عثمانی به شمار می رفت. بسیاری از ارامنه ساکن در شهر در مشاغل مرتبط با معدن و چرم سازی حضور داشتند. افرادی مانند ماریا یاکوبسن و روت پاملی پرستاران بیمارستان آمریکایی شهر در زمان این نسل کشی در شهر حضور داشتند و خاطرات مفصلی ازکشتار خارپرت از خود به جای گذاشتند. ماریا یاکوبسن به دلیل خدمات ارزنده ای که در شهر انجام داده بود در بین ارمنی ها به مایریک یا مادر معروف شد.
پرستار روت پارملی در دفتر خاطرات خود که در طی قتلعام او در شهر خارپرت سکونت داشته نوشته است. در سال 1967 میلادی دفتر خاطرات پارملی به صورت کتابی به نام «پیشگام در دره فرات» به تلاش دانشگاه کومیتاس در انگلستان به چاپ رسید. روپرت در کتاب خاطرات می نویسد: من تنها پرستار شهر خارپرت بودم و در مراحل آغاز قتلعام شاهد دستگیری روشنفکران ارمنی شهر خارپرت بودم. در تاریخ 1 مه 1915 گروهی از ارمنیها که شامل بازرگانان، کشیش، اساتید دانشگاه و غیره بودند دستگیر شدند. هر چند تعداد کمی از مردان با نفوذ ارمنی شبانه از شهر گریخته بودند. آنان را در زندان خارپرت که سلولهای تنگ آن بزرگتر از یک صندوقچه نبود انداخته بودند آنان تحت شکنجه و فشار روحی و جسمی قرار داشتند. من یک بار برای مداوا آنان به زندان رفتم. او در دفتر خاطرات خود به نامهای تنکجیان، سوقیگیان، بوجانسانیان و پروفسور دونابد لولجیان» اشاره میکند.
او در ادامه مینویسد: مردان میانسال و مسن خارپرت به زندان دیگری در حوالی آن شهر به نام مِزْرِه فرستاده بودند. در میان آنان به مردی برخوردم که نام آن هاکوپ بنیان بود مردی ضعیف و خسته از راهپیمائی طولانی. هاکوپ برای پرستار پارملی تعریف میکند:زمانی که افسران برای دستگیری او به خانهاش آمده بودند از آنان خواسته بود که او را بکشند چون او نمیتواند مسافت طولانی را راهپیمائی کند. او به همراه همسر و سه دخترش مجبور به تبعید شده بودند. به من دیگر اجازه نمیدادند برای مداوای زندانیان به زندان خارپرت بروم. خبرهای شکنجه زندانیان را از طریق یک دارو فروش به ما میرسید. ما اطلاع پیدا کردیم که تعداد زندانیان 800 نفر میباشند و قرار است آنان را در چهار گروه دویست نفری تبعید شوند. در حالی که مردان در زندان هستند در میدان مرکزی شهر زنان و کودکان و جوانان آن شهر را جمع کرده بودند و آماده تبعید بودند.
کارل الیس وندال سفیر وقت دانمارک در استانبول در مورد کشتار خارپرت در 3 ژوییه 1915 می نویسد: نیروهای عثمانی 48ساعت به کشیش کلیسای شهر خارپرت فرصت داده بودند تا شهر را به سوی بیابانهای سوریه ترک کنند. کارل الیس در طی کشتار ارمنی شهر اذعان میکند که به او گزارش شده بود، حدود 1700 خانواده ارمنی از شهر دیاربکر و اورفه اخراج شدند و طی گزارشی 6000 ارمنی در اطراف شهر آنگورا(آنکارا) به قتل رسیدند. ارمنیان پس از تخلیه شهر اموال و داراییهای رهاشده، توسط نیروهای عثمانی و کُردها غارت شدند.
نسل کشی در خارپرت تنها به کشتار ارامنه محدود نشد. در روز اول ژوئن یک کاروان سه هزار نفری از ارامنه باقی مانده که بیشتر آنها زن و کودک بودند با هدایت سربازان عثمانی خارپرت را ترک کردند. سربازان ترک پیشاپیش به نیروهای عشایری طرفدار خود خبر از تبعید این زنان و دختران را داده بودند. بسیاری از نیروهای عرب و کرد به طور مداوم به صف این تبعیدیان حمله ور شدند. ابتدا مردان اندک کاروان قتل عام شدند و بعد تجاوز و ربودن زنان ارمنی آغازشد. بعد از سیزده روز پیاده روی مشقت بار نیروهای ژاندارم عثمانی تبعیدیان را به حال خود رها کردند. دقیقا در همان روز کاروان دیگری از ارامنه سیواس به تبعیدی های خارپرت ملحق شدند. به تدریج با اضافه شدن سایر آوارگان تعداد این کاروان طولانی تبعیدی به 18 هزار نفر رسید. اما کشتارهای مداوم عشایر تهییج شده توسط دولت عثمانی همچنان ادامه یافت. مقصد نهایی این کاروان شهر حلب بود . اما گرسنگی ،تشنگی،بیماری و قتل و تجاوز مداوم نیروهای طرفدار عثمانی در طی مسیر تعداد آنها را بشدت کاهش داد تا جایی که در نهایت بعد از هفتاد روز پیاده روی فقط 150 زن و کودک ژنده پوش به شهر حلب رسیدند.
آغاز طرح شوم تبعید ارامنه
در ماه مه 1915 دولت عثمانی دست به کار طرح جدیدی برای سریعتر کردن روند نابودی ارامنه شد. س از اتفاق نظر در جلسه سری دربارهٔ حل مسئله ارمنی از طریق انعدام فیزیکی، فرمانی صادر شد که بر اساس آن کلیه ارمنیان که در ناحیه آناتولی شرقی و در جوار میدانهای جنگ بودند، (البته بر خلاف قانون صادره در مناطق دورتر از جنگ هم اجرا شد) باید به نواحی ای در میان رودان و دیرالزور و مناطق دیگر کوچ داده میشدند. این فرمان با تصویب در هیئت دولت «قانون تهجیر» نامیده شد
طلعت پاشا از کابینه درخواست که نقاطی را برای تبعید ارامنه دستگیر شده در سرتاسر کشور مشخص کند. کمیته اتحاد و ترقی برای سریع تر کردن روند کشتارارامنه دست به یک اقدام هولناک دیگر زد و در به محض آغاز نسل کشی هزاران نفر از زندانیان خطرناک در زندان های کشور را از زندان آزاد وبرای کشتار ارامنه روانه کرد. وهیب پاشا فرمانده ارتش سوم عثمانی بعدها این دسته ها قصاب گونه های انسانی نامید.
در تاریخ 29 مه 1915 کمیته مرکزی مبارزه با فساد در دولت عثمانی قانون موقت اخرج را تصویب کرد. برطبق این قانون به دولت عثمانی اجازه داده شد تا هرفردی را که احساس می کند برای امنیت ملی کشور تهدید محسوب می شود را از خاک عثمانی اخراج کند.
به استناد قانون تهجیر و آییننامه 34 مادهای مورخ 10 ژوئن 1915 میلادی واحدهای ارتش و تشکیلات مخصوصه به همراه ژاندارمری کار جا به جایی و تبعید ارمنیان را آغاز کردند.به سرعت 25 اردوگاه کار اجباری در کشورهای عراق و سوریه که آن زمان مستعمره عثمانی بودند برای ارامنه در نظر گرفته شد. البته هدف از ساخت این اردوگاهها کشتار و نه مواظبت از ارامنه دستگیر شده بود. طلعت و جمال پاشا به خوبی می دانستند تبعید ارمنی ها به بیابانهای سوریه و عراق عملا باعث مرگ همه آنها خواهد شد. اما تبعید ارامنه نه تنها مشکلی را حل نکرد بلکه باعث افزایش دردسرهای جهانی دولت عثمانی شد. از سال های پیش از جنگ جهانی اول کل طرح های احداث راه آهن در سوریه و عراق به شرکت های آلمانی واگذار شده بود. در زمان آغاز تبعید ارامنه صدها نفر از کارگران و مهندسان آلمانی از نزدیک شاهد رفتارهای وحشیانه دولت عثمانی با تبعیدیان بودند.
بسیاری از آنها اخبار این تبعید وحشتناک را به طور مفصل و حتی با عکس برای شرکت و خانواده های خود به اروپا فرستادند. فرانتس گولتز رییس دویچه بانک آلمان که آن زمان در شهر بغداد به سر می برد بلافاصله گزارش مفصلی همراه با عکس در مورد وضعیت اسفناک تبعیدیان ارمنی برای روسای خود در برلین فرستاد و بشدت از ظلم و ستم متحدان ترک آلمان انتقاد کرد. ژنرال اتو فون لسو معاون وزیر خارجه وقت آلمان یکسال بعد در کنفرانسی که در شهر باتومی برگزار می شد گفت: تنها هدف طلعت و انور پاشا و دولت عثمانی نابودی کامل ارامنه آن هم نه تنها در خاک عثمانی بلکه در بیرون مرزهای این کشور بود. به جرات می توان گفت تمام این کشتارها به صورت سیستماتیک انجام می شد. بر اساس گزارش های کنسولگری آلمان در شهر موصل بسیاری از زنان ارمنی به عنوان برده جنسی توسط سربازان ترک فروخته شدند و بیشتر آنها به دلیل تجاوزهای مکرر در آستانه مرگ قرار گرفتند.
تعدادی بسیار زیادی از این زنان به زور به عقد مردان مسلمان در می آمدند.اردوگاه هایی مثل جوکاتما و رائه العین تبدیل به گورهای دسته جمعی ارامنه شدند. کنسول آلمان درشهر حلب یک مامور آمریکایی به نام برانا را برای تحقیق در مورد این اردوگاهها روانه کرد. او در گزارش خود برای کنسول آلمان نوشت: در برخی از گورهای دسته جمعی تا 60 هزار جنازه بر روی هم انباشته شده بود. بسیاری از تبعیدیان به طور عمدی توسط سربازان ترک و دسته های جنایتکار گرسنگی داده می شدند. ایتان بل کیند یکی از جاسوسان یهودی دولت انگلستان که در مقر نیروهای کمال پاشا کار می کرد در گزارشی که برای مافوق های خود فرستاد مدعی بود شخصا شاهد سوزاندن 5 هزار ارمنی بوده است. عثمان حسین رووف یکی از افسران ارتش عثمانی هم در یک گزارش 12 صفحه ایی از سوزانده شدن کامل افراد یک روستا سخن گفت. جنایات برضد ارامنه به حدی فجیع بود که تعدادی از زندانیان آزاد شده که وظیفه قتل عام ارمنی ها را به عهده داشتند دچار عذاب وجدان شده و به نزد روسها گریختند و اخبار این کشتارها را به گوش آنها رساندند.
مقاومت موسی داغ
کشتار ارامنه به شرق عثمانی محدود نماند و به سرعت به مناطق غربی عثمانی هم سرایت کرد. استان هاتای واقع در نزدیکی مرز سوریه و بندر اسکندرون یکی از این مناطق بود. در ژوییه 1915 فرماندار منطقه دستور داد که تمام روستاهای بالای 5 هزار نفری ارامنه تخلیه و اهالی آن نیز تبعید شوند. این روستاها در نزدیکی منطقه جبل موسی و کوه های موسی داغ زندگی زندگی می کردند. هیچ کدام از این 6 روستای ارمنی زیر بار این دستور نرفتند. ارامنه که به خوبی می دانستند حریف ارتش عثمانی نخواهند شد از روز 21 ژوییه به کوه های موسی داغ گریختند.
مقاومت کوهستانی ارامنه در موسی داغ به سرعت برای ترکها مشکل ساز شد تا جایی که 20 هزار سرباز برای سرکوبی این شورش اعزام شدند. تعداد مدافعان 1500 نفر بود. اما با این وجود تلفات سنگینی به ارتش عثمانی وارد کردند.
یکی از مدافعان ارمنی بعدها در روایتی که در کتاب آبی (کتابی که دولت انگلستان در مورد نسل کشی ارامنه منتشر شد ) می گوید: ما چون میدانستیم دفاع از آبادیهایمان که در دشت پای کوه واقعند امکانپذیر نیست تصمیم گرفتیم تا به بالای ارتفاعات موسی داغ عقب بنشینیم، و تا آنجا که برایمان ممکن بود خوراک و لوازم دیگر زندگی با خود بردیم. همه گلههای گوسفند و بز را نیز با خود به بالای کوه بردیم، و هر سلاح دفاعی هم که در اختیار داشتیم تمیز و آماده کردیم. پنجاه قبضه تفنگ ساخت یونان. برای هر تفنگی هم سی مخزن باروت است که با هر تفنگی میتوان یکصد و پنجاه تیر انداخت و یکصد تفنگ قدیمی ساچمهای و اسلحه دستی داشتیم.
کشیش یوهان لپسیوس که خود یکی از شاهدان عینی نسلکشی ارمنیها است خطاب به اسماعیل انور میگوید: من از شما تمنا میکنم، ای عالیجناب، امر بفرمایید که زجر و آزار این بیچارهها از همین امروز متوقف گردد! شما خواستهاید درس عبرتی به یک دشمن داخلی بدهید که تازه چنین نامی شایسته او نیست، آن هم درس عبرتی که در تاریخ نمیتوان نظیر آن را پیدا کرد. اکنون صدها هزار آدم روی جادههای خاورزمین در حال زندگی و مرگ هستند. شما لطفاً از همین امروز به این حالت دردناک خاتمه بدهید. امر بدهید که فرمانهای تبعید تازه صادر شده را لغو کنند. در حق شخص من هم این لطف را بفرمایید که از تبعید ارمنیان سوریه شمالی و حلب و انطاکیه چشم بپوشید، و دستور بدهید که تاکنون هرچه کردهاند بس است.
در نهایت اخبار درگیری های موسی داغ به نیروهای فرانسوی که در نزدیکی منطقه مستقر بودند رسید و کشتی های نیروی دریایی این کشور به کمک ارامنه موسی داغ رفتند. ترکها به محض اطلاع از حرکت نیروی دریایی فرانسه برای نجات آوارگان ارمنی فشار حملات خود را چند برابر کردند و تقریبا تا آخرین لحظه که این افراد قصد سوار شدن به قایق های نجات فرانسوی را داشتند حمله ها ادامه یافت.
در نهایت 4231 نفر از ارامنه باقی مانده با کشتی به بندر پورت سعید مصر فرستاده شدند. موسی داغ در پایان جنگ جهانی اول تحت نام سنجاق اسکندرون به دولت فرانسه رسید اما بازهم ارامنه حاضر بازگشت به روستاهای خود نشدند. ماجرای موسی داغ بعدها تبدیل به یک کتاب معروف شد. فرانتس ورفل نویسنده اتریشی – آلمانی بر اساس ماجراهای موسی داغ کتابی به نام چهل روز در موسی داغ نوشت که در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران به ترجمه و چاپ رسید.
بازتاب کشتار ارامنه بین ایرانیان
ایران نیز از ترکش های کشتار وحشتناک ارامنه بی نصیب نماند. چند ماه مانده به آغاز جنگ جهانی اول احمد شاه آخرین پادشاه قاجار 18 ساله شد و تاجگذاری کرد. به محض آغاز جنگ جهانی اول دولت ایران اعلام بی طرفی کرد اما به دلیل ضعف شدید دولت مرکزی و نبود ارتش مقتدر بخش های زیادی از خاک ایران عرصه تاخت و تاز دو کشور روسیه و عثمانی گردید. خاک ایران نزدیک ترین کشور به مناطق ارمنی نشین خاک عثمانی بود و هزاران نفر از آنها سعی کردند خود را به خاک ایران برسانند. اما حتی رسیدن آنها به خاک ایران هم آنها را در امان نگه نداشت و سربازان عثمانی با خیالی آسوده به کشتار آنها در خاک ایران ادامه دادند.
کشتارهای وحشتناک ارامنه در خاک ایران و عثمانی بلافاصله در مطبوعات وقت ایران بازتاب وسیعی پیدا کرد. روزنامه عصر جدید چاپ شده در تاریخ 12 اکتبر 1915مصادف با 19 مهر 1294 در گزارشی نوشته : کشتار از ارامنه – ولی همه کس از رفتار تُرکها بر ضد ارامنه متفق است. از قراری که تصور میکنند زمامداران امور را قصد این است که ریشه ارامنه را کنده از 800000 الی 1000000 آنها را به قتل رساندند. عیسویها بقبول آئین اسلام از قتل نجات مییابند ولی فی الوفور تمام اعضا اثاثیه خانواده وی را از زن و خواهر و دختر که بحد رشد رسیده باشند به حباله ازدواج ترکها درمیآورند که نتوانند کیش اسلام را ترک گویند. از قراری که میگویند وزیر مختار آمریکا مقیم اسلامبول بتازگی پروتست سختی بر ضد قتل ارامنه کرده و گفتهاست که این مسئله کشیشهای آمریکا را تهدید مینماید. تنها جوابی که به این مسئله دادند این بود که روز بعد بیست نفر ارمنی در خیابانهای اسلامبول بدار آویختند.
روزنامه رعد هم در شماره 169 خود که در تاریخ 4 مه 1916برابر با 14 اردیبهشت 1295 در گزارش خود می نویسد: اعدام ارامنه در عثمانی بوکارست 21 آوریل روزنامه ابوک اشعار میدارد که از منابع موثقه خبر میدهند که تُرکها از ابتدای جنگ تاکنون متجاوز از 1000000 ارمنی را قتلعام نمودهاند در ضمن 100000 نفر هم ارامنه کاتولیک مذهب معدوم شدهاند جد و جهد حکومت آمریکا برای جلوگیری از اعمال شنیع ترکها نتیجه حاصل نکردهاست.
شاهدان ایرانی نسل کشی ارامنه
مشاهدات ایرانی ها از کشتار ارامنه تنها به گزارش های مطبوعات آن زمان محدود نماند و بسیاری از نویسندگان و سیاستمداران ایرانی خود شخصا شاهد این ماجرای هولناک بودند. معروف ترین شاهد ایرانی محمد علی جمال زاده نویسنده معروف ایرانی که پدر داستان نویسی مدرن ایران هم نامیده می شود است. جمال زاده پیش از آغاز جنگ جهانی اول در آلمان زندگی می کرد. او به محض شروع جنگ به ایران آمد و بعد از اقامتی 15 ماهه در ایران دوباره در سال 1915 راهی آلمان شد. در آن سالها و قبل از شروع سفرهای هوایی اصلی ترین مسیر سفر ایرانیان به اروپا از خاک عثمانی و از مسیر زمینی انجام می شد.
نوشته زير بخشهايي از روايت محمدعلي جمالزاده از سفر خود است که در کتاب سرگذشت و کار جمالزاده به چاپ رسيده است؛ وي همچنين مشاهدات خود را با عنوان مشاهدات شخصي من در جنگ جهاني اول در خرداد 1350 شمسي در ژنو، به رشته تحرير درآورده است.
جمالزاده در این اثر تاکيد ميکند که آنچه آورده همگي وقايعي است که به شخصه شاهد آن بوده و به چشم خود آنها را ديده است.
کاروان مردههاي متحرک
جمالزاده در بخشي از كتاب خود آورده است: با گاري و عربانه (درشکه) از بغداد و حلب به جانب استانبول به راه افتاديم. از همان منزل اول با گروههاي زيادي از ارامنه مواجه شديم. به صورت عجيبي که باور کردني نيست، ژاندارمهاي مسلح و سوار ترک آنها را پياده به جانب مرگ و هلاکت ميراندند. صدها زن و مرد ارمني را با کودکانشان به حال زاري به ضرب شلاق و اسلحه پياده و ناتوان به جلو ميراندند. در ميان مردها جوان ديده نميشد چون تمام جوانان را يا به ميدان جنگ فرستاده يا محض احتياط (ملحق شدن به قشون روس) به قتل رسانده بودند. دختران ارمني موهاي خود را از ته تراشيده بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب به جان آنها بيفتند. دو سه تن ژاندارام بر اسب سوار، اين گروهها را درست مانند گله گوسفند به ضرب شلاق به جلو ميراندند. فاصله به فاصله کساني از زن و مرد ارمني را ميديديم که در کنار جاده افتادهاند و مردهاند يا در حال جان دادن بودند. بعد از ظهري بود به جايي رسيديم که ژاندارمها به يک کاروان از اين مردههاي متحرک، در حدود 400 نفري، قدري مهلت استراحت داده بودند.
زني به من نزديک شد و دو دختر هيجده ـ نوزده ساله خود را نشان داد که موي سر آنها را براي اينکه جلب نظر مردان هوسباز را نکند، تراشيده بودند و به زبان فرانسه گفت: «اينها دخترهاي منند و دارند از گرسنگي تلف ميشوند بيا محض خاطر خدا اين دو دانه الماس را از من بخر و چيزي به ما بده که بخوريم و از گرسنگي نميريم. خجالت کشيدم چون آذوقه خود ما هم سخت ته کشيده بود، آنچه توانستم، دادم و گفتم: الماسهايتان مال خودتان.
مرد مسني نزديک شد و با فرانسه بسيار عالي گفت: من در دانشگاه استانبول معلم رياضيات بودم و حالا پسر ده سالهام اين جا زير چشمم از گرسنگي ميميرد. تو را به خدا بگو اين جنگ (جنگ جهاني اول) کي به آخر ميرسد؟
جوابي نداشتم به او بدهم ولي در دل ميدانستم که با اين مردم گرگصفت که اسم خود را اولاد آدم و اشرف مخلوقات گذاشتهاند، هرگز جنگ پايان نخواهد يافت؛ لقمه ناني به او دادم؛ دو قسمت کرد يک قسمت را در بغلش پنهان کرد و قسمت ديگر را با ولع شديدي شروع به خوردن نهاد.همان روز وقتي به نزديکي آبادي مختصري رسيديم، همان جا پياده شديم. آذوقه ما تقريبا تمام شده بود و هر کجا ممکن بود باز هر چه به دست ميآورديم، ميخريديم. آن شب جايي منزل کرده بوديم که باز گروهي از ارامنه را مثل گوسفند در صحرا ول کرده بودند. ما نيز توانستيم از عربهاي ساکن آبادي گوسفندي بخريم. همان جا سر بريدند و آتش روشن کرديم که کباب حاضر کنيم.
همين که شکمبه گوسفند را خالي کردند مايعي نيم سفت و سبز رنگ که بخاري از آن بلند ميشد بر زمين ريخت. بلافاصله جمعي از ارمنيها از زن و مرد خود را روي آن انداخته با ولع عجيبي به خوردن آن مشغول شدند.به التماس و تضرع درخواست مينمود که ما به نزد جمال پاشا که به قساوت معروف شده بود رفته، وساطت کنيم.
او ميگفت: شما اشخاص محترمي هستيد و ممکن است وساطت شما بي اثر نماند، ولي بياثر ماند و چند ساعت پس از آن معلوم شد که آن مرد ارمني را گرفته و به بيروت و آن حوالي فرستادهاند و معروف بود که در آنجا قتلگاه بزرگي تشکيل يافته است. خلاصه آنکه روزهاي عجيبي را گذارنديم. حکم يک کابوس بسيار هولناکي را براي من پيدا کرده است که گاهي به مناسبتي بر وجودم تسلط پيدا ميکند و ناراحتم ميسازد و آزارم ميدهد.
بايد دانست که در همان زمان اهالي مملکت سوئيس تعدادي از کودکان ارمني را به وسيله موسسه صليب سرخ از خاک ترکيه به سوئيس آوردند و بعضي از آنها را رسما فرزند خود دانستند و آنها را تربيت دادند و امروز هنوز در شهر ژنو عدهاي از آنها باقي هستند که عموما داراي مقاماتي شدهاند از قبيل دکتر عربيان، پزشک معروف کودکان و چند تن طبيب، جراح، مهندس و معمار معروف شهر که همه از همان ارامنهایی هستند که سويسيها آنها را از مرگ حتمي نجات داده و تربيت و بزرگ کردهاند.
میرزا حسن خان اسنفدیاری معروف به محشتم السطنه در آن زمان یکی از مقامات ارشد وزارت امورخارجه ایران بود. او در یک تلگراف در مورد وضعیت ارامنه می گوید: در تلگراف محتشم السلطنه به وزارت خارجه ایران به رقم یک صد هزار ارمنی مقتول در استان ایغدیر و دیگر نواحی آناتولی اشاره دارد که به دست عثمانیها قلع و قمع شدند. ارامنهای هم که به نواحی شهرستان نقده در ایران پناهنده شده بودند مخوف و متوحش از تعقیب قشون عثمانی بودند.
یکی دیگر از معروف ترین شاهدان ایرانی این فاجعه انسانی یحیی دولت آبادی نویسنده،شاعر وموسس نهادهای جدید آموزشی درایران یعنی یحیی دولت آبادی است.
دولت آبادی در زمان آغاز نسل کشی ارامنه بیرون از ایران بود و قصد داشت از مسیر حلب راهی استانبول شود. به همین خاطر بسیاری از تبعیدیان ارمنی را در طول مسیر به چشم خود دیده است. او دربارهٔ وضع آنها مینویسد:
این جمعیت در صحراهای اطراف شط فرات از حلب تا آناتولی متفرق شدند. بعضی تلف شده و بعضی با حالت بسیار بد در خارج از آبادیها در خرابهها یا در زیر درختان و در سایه چادرهای مندرس، زندگانی مینمایند. دختران آنها به بهای بخس دادوستد میشوند. اطفال آنها اغلب به گدایی برای یک لقمه نان به عابرین زحمت میدهند.
اگر چه مسیحیان متمول اکنون بی نوایند جزای اعمال ناهنجار خویش است که میبینند و امکانات دهری است که به آنها میرسد لکن دیدار اوضاع و احوال آنها دلخراش است و تنها دلخوشی این بدبختان این است که جنگ تمام شود به خانههای خود بازگشت نمایند.
ارمنیهای آواره شده شاید زیاده از دویست هزار نفر بوده باشند. هر جا قافله ما ایست میکرد مخصوصاً در نزدیک آبادیها اطفال کوچک دختر و پسر این قوم اطراف ما جمع میشدند برای گرفتن لقمه نان و دیده میشد که بعضی از آنها در همان حال هجوم آوردن برای گرفتن نان غش کرده برزمین میافتادند و بعضی از آنها میمردند.
به غیر از این شاهدان افرادی مانند عبدالحسین شیبانی از رجال وقت سیاسی ایران هم شخصا شاهد این ماجرا بود و در کتابی به نام خاطرات مهاجرت به طور مفصل به نسل کشی ارامنه پرداخته است.
رضا علی بیگی یکی از اعضای وزارت امورخارجه که در آن زمان در شهر باکو زندگی می کرد در از مشاهده رفتار عثمانیان نسبت به ارمنیها سخت متأثر شده است، در ملاقات با رئیس ستاد لشکریان عثمانی به این جنایات اعتراض میکند و می گوید:هنوز در گوشه و کنار شهر، ارمنی کشی با کمال شقاوت و قساوت ادامه داشت. تروریستهای محله کارگران نفت چونی گورود که آنها را قورشچی مینامیدند اطفال بی گناه ارمنی را کت بسته ردیف به زانو مینشاندند و شرط میبستند هر کس بتواند با یک ضربت قمه سر از تن آن فلک زدهها جدا کند هزار منات یعنی یک تومان ناز شست از دیگران بگیرد.
نقش آلمان در نسل کشی ارامنه
دولت وقت عثمانی دقیقا روزهای اوج جنگ جهانی اول را برای کشتار ارامنه انتخاب کرده بود. طلعت و انور پاشا تصور می کردند به دلیل توجه کل دنیا به اخبار این جنگ بزرگ احتمالا اخبار این نسل کشی بازتابی در دنیا پیدا نخواهد کرد. اما این پیش بینی دقیقا برعکس از کار درآمد. امپراتوری آلمان به عنوان متحد اصلی عثمانی در جنگ به احتمال زیاد در جریان این نسل کشی قرار داشت. به محض شروع این اتفاق صدها کارگر،مهندس و مستشار نظامی خود در خاک عثمانی در نامه هایی به دولت امپراتوری آلمان این اتفاقاتر را گزارش دادند. اما دولت آلمان نمی توانست موضع گیری صریحی داشته باشد چرا که امپراتوری عثمانی اصلی ترین متحد این کشور در شرق محسوب می شد. در 29 سپتامبر 1916 گاتریب فن یاگوف یکی از دیپلمات های آلمانی در پارلمان این کشور حضور یافت و در مورد رویدادهای وحشتناک نسل کشی ارامنه گزارش مفصلی ارائه کرد. یاگوف با اشاره به اتحاد امپراتور آلمان و عثمانی گفت ما هرچه در توان داشتیم برای جلوگیری از این اتفاق انجام دادیم. صدها گزارش از سوی افسران و کنسول های دولت آلمان در مورد نسل کشی ارامنه برای دولت وقت این کشور فرستاده شد اما دولت ترجیح داد این اسناد را بایگانی کند. به همین دلیل امروزه آرشیو دولتی آلمان یکی از غنی ترین منابع برای تحقیق در مورد نسل کشی ارامنه تبدیل شد. ولفگانگ گوست نویسنده آلمانی کتاب نسل کشی ارمنی ها می گوید : مقامات آلمانی به خوبی از نسل کشی خبر داشتند و حتی آن را تایید کردند. گوست با اشاره به تلاش های برخی از آلمانی ها در مورد افشاگری در مورد این نسل کشی می افزاید: یوهانس لیسپوس یک میسیونر مذهبی آلمانی بود که در زمان نسل کشی ارامنه در خاک عثمانی حضور داشت. او در سال 1916 گزارشی در مورد نسل کشی برای 20 هزار کشیش آلمان ارسال کرد اما به دلیل سانسور کلیسای پروتستان این نامه ها هیچ وقت به مقصد نرسید.
پل ولف مترنیخ یکی از دیپلمات های آلمانی مقیم عثمانی در این باره می گوید: کشورش ازطرح کشتار ده ها هزار ارمنی خبر دار شده بود. مترنیخ از دولت آلمان درخواست مداخله کرد که به جایی نرسید و حتی سعی کرد دولت عثمانی را برای ارسال کمک به ارامنه راضی کند که به جایی نرسید. برخلاف موضع محتاطانه امپراتوری آلمان چند نفر از اتباع این کشور نقش مهمی در اطلاع رسانی در این مورد داشتند. یکی از این افراد آرمین تی واگنر یکی از اعضای تیم پزشکی نظامی آلمان مستقر در خاک عثمانی بود.
او به همراه گروه پزشکی برای خدمت در ارتش ششم عثمانی، که تحت فرماندهی ژنرال کلمار فرایهر فن در گولتز بود، به خاورمیانه فرستاده شد. از همان ابتدا واگنر به تحقیق پیرامون شایعاتی که از منابع مختلف در مورد قتلعام ارمنیان شنیده بود پرداخت. در پاییز همان سال با درجه افسری امکان مسافرت در آسیای صغیر را به دست آورد. او بعدها کتابی به نام راه بی برگشت نوشت و در آن کتاب میتوان به مسیر مسافرتهای او پی برد. مسیری که واگنر در آن به همراه کاروان های میلیونی رانده شدگان ارمنی از خانه و کاشانه خود قدم برمیداشت و مرگ هزاران کودک و زن و مرد را با چشمان خود میدید. در حالی که ورود به کمپهای مرگ قربانیان ارمنی هم از طرف تُرکها و هم از طرف متحدان آلمانی آنها به شدت ممنوع اعلام شده بود تا کوچکترین خبری به دنیای خارج درز نکند، آرمین واگنر در لباس افسر آلمانی تنها کسی بود که با محکومان به مرگ ملاقات و نامهها و پیامهای آنان و مدارک مختلف را جمعآوری میکرد.
از وضعیت آنها با دوربین خودش عکس میگرفت، گفتههای آنها را یادداشت میکرد و از طریق کنسولگریها و میسیونرهای خارجی آنها را به اروپا و آمریکا میفرستاد
واگنرصدها عکس از این ماجرا گرفت و عکسهای او باعث آشنایی دنیا در سال های 1915 و 1916 با ماجرای نسل کشی ارامنه شد.
پس از کشف نامهای خطاب به مادرش، که در آن دربارهٔ کشتار تُرکهای جوان شرح مفصلی ارائه کرده بود، ارتش آلمان او را دستگیر و برای مجازات او را به بخش مراقبتهای پزشکی بیماران مبتلا به وبا انتقال داد؛ و بالاخره در دسامبر 1916 میلادی واگنر به شدت بیمار میشود و ارتش آلمان به ناچار او را به آلمان برمیگرداند.
یکی دیگر از مدارک ارزشمند در مورد کشتارهای ارامنه یادداشت های ویلهلم زوشون فرمانده آلمانی دو رزم ناو گوین و برسلاو بود. در یادداشت های زوشون که در کتاب ولفگانگ گوست آمده این بخش به خوبی کشتار ارامنه را اثبات می کند . زوشون در این باره می نویسد: ترکها با دقت و رازداری زیادی در مورد ارمنی ها عمل می کنند و سه چهارم از ارمنی ها را از بین برده اند. و وقتی کار آخرین ارمنی را یکسره کردند زمان نجات عثمانی فرا می رسد. یوسدوم یکی از افسران نیروی دریایی آلمان حتی پا را فراتر گذاشت و مدعی شد ایده کوچ اجباری ارامنه نیز توسط دولت آلمان به ترکها منتقل شده است. البته برخی از نویسندگان آلمانی مانند پل روهر باخ علنا خواستار اجرای طرح کوچ اجباری ارامنه در عثمانی شدند.
این اظهارات باعث شد تا هنری مورگنتاو سفیر آمریکا از بارون فون وانگنهایم سفیر کبیر آلمان در عثمانی در مورد این ماجرا پرس و جو کند. فون وانگنهایم ابتدا به کلی منکر اطلاع دولت آلمان شد اما بعد گفت اکنون دولت آلمان مشکل بزرگتری دارد و آن پیروزی در جنگ است.
در 28 آوریل 1916 تقاضای ارسال کمک برای ارامنه بازهم رد شد حسین کاظم قدری حاکم وقت حلب به کنسول آلمان در دمشق گفتهاست:به دستورهای او اعتنایی نمیشود، در واقع مقامات دولتی دقیقاً خلاف آن را اجرا میکنند. دولت کمترین میلی به کمک به ارمنیان ندارد، او حتی بیم دارد قصد معدومسازی همه آنها باشد. این سیاست وحشیانه ننگ بزرگی برای ترکیه خواهد بود.
حسین کاظم به نشانه اعتراض از سمت خود استعفاء داد و بعدها در خاطراتش نوشت در نتیجه نقشههای شوم دولت تنها در لبنان دویست هزار نفر قربانی شدند.
ادامه دارد
تهیه و گردآوری: زهرا صادقیان
منابع
فرمانروایان خلیج شاخ زرین نوشته نوئل باربر
تلفات و آمار جنگ بزرگ نوشته توماس میچل و جان اسمیت
دایره المعارف حقوق بشر چاپ شده توسط دانشگاه آکسفورد
تاریخ مبارزه قومی نسل کشی ارمنستان از بالکان تا آناتولی نوشته وحکنان داداریان
ایالت کشتارگاه گزارش یک دیپلیمات آمریکایی از نسل کشی ارامنه نوشته سلی دیویس
چهل روز در موسی داغ نوشته فرانتز ورفل
بازتاب قتل عام ارامنه در مطبوعات ایران. چاپ شده در فصلنامه فرهنگی پیمان سال نهم چاپ شده
در 1385
سرگذشت و کار جمال زاده نوشته محمد علی جمال زاده
حیات یحیی نوشته یحیی دولت آبادی
دجله سوزان ،نسل کشی ارامنه و پاسخ آخر نوشته هارپر کالینز
مبارزه بزرگ،نسل کشی ،امپریالیسم و ملی گرایی ،ویرانی ارامنه چاپ شده در دانشنامه آکسفورد
نوشته دولاند بوشاهام
جنایات ترکیه ،اظهارات مسیحیان آمریکایی در مورد کشتار ارامنه نوشته جیمز بارتون
راه بی بازگشت نوشته آرمین واگنر
فاجعه بزرگ ،ارامنه و ترکها در سایه نسل کشی نوشته توماس دی وال