مینا گلرو
مقدمه نویسنده
بحران جینبائو(نبرد بین چین و شوروی)
با سلام خدمت عزیزان در این مقاله قصد داریم در مورد نبردی بین دو غول بزرگ جهان را مورد بررسی قرار دهیم و به بررسی جامع و کامل ان بپردازیم و دلایل و موارد اختلاف را که ناشی به برخورد نظامی بین دو کشور شد بپردازیم شاید دوستان فکر میکنند که ما قرار است به دوران جنگ سرد و تنش بین ایالات متحده و شوروی سابق را مورد بررسی قرار دهیم که اگر چنین یقینی دارید باید بگویم اشتباه است ، البته یکطرف این بحران شوروی سابق است و برخورد نظامی هم به زمان جنگ سرد برمیگردد ولی طرف مقابل شوروی دیگر غول کمونیست یعنی چین است یکی از موضوعات عجیب این است که با اینکه برخورد این دو کشور موضوع بسیار مهم و در نوع خود بزرگ بوده ولی در سایت ها و منابع فارسی زبان خیلی به این موضوع پرداخته نشده و در نهایت خیلی خلاصه و کوتاه در ویکی فارسی به این موضوع اشاره شده ما سعی داریم در حد توان بصورت جامع این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم
فقط خواهشی که از دوستان دارم برای جمع آوری مطالب و ترجمه آنها زحمت زیادی کشیده شده و هرگونه برداشت از مطالب فقط با هماهنگی با نویسنده مجاز است
نبرد جزیره ژینبائو
نبرد جزیره ژینبائو یک درگیری نظامی بین اتحاد جماهیر شوروی سابق و کشور کونیستی خلق چین است کهدر سال ۱۹۶۹ و در ارتفاعات مرزی دو کشور به وقوع پیوست در این حادثه یگانهای نظامی دو کشور وارد نبرد نظامی شدند ، و اگر چه زد و خوردها و نبردهای نظامی همان سال متوقف شد لکن این حادثه باعث ایجاد فضایی سرد و متشنج در روابط دو غول کمونیستی در آن زمان شد و تا دهها سال بعد باعث ایجاد یخ بزرگی بر روابط دو کشور شد چنانکه تا سال ۱۹۹۱ این روابط تیره همچنان پابرجا بود و در این سال طی توافقنامه ای موسوم به Sino به این اختلاف پایان داده شد و اختلافات مرزی حل و فصل شد
اوج این بحران در سال ۱۹۸۹ دو کشور را تا آستانه یک جنگ تمام عیار و گسترده در نزدیکی جزیره ژنبائو در رود یوسوری پیش برد به همین دلیل چینی ها از این واقعه با عنوان بحران ژینبائو نام میبرند
پیش ضمینه های شروع جنگ
استان سین کیانگ در شمال غربی چین دارای اقلیتی مسلمان بود که با عنوان اویغور شناخته میشدند ، پس از تثبیت حکومت کمونیست ها در چین این اقلیت انتظار داشتند حقوق آنها توسط حکومت جدید چین برسمیت شناخته شود
ولی دولت کمونیست چین بدون در نظر گرفتن حق شهروندی آنها شروع به آزار و اذیت و ایراد فشار به آنها نمود
لذا اقلیت مسلمان اویغور چین که در این استان اکثریت بافت جمعیتی را تشکیل میدادند تلاش در جهت گرفتن خودمختاری در این استان نمودند
استان سین کیانگ در همسایگی جمهوری قزاقستان شوروی بود و هرگونه تحولات در این استان چین غیر مستقیم بر جمهوری قزاقستان شوروی نیز تاثیر گذار بود
پاسخ دولت کمونیست چین در مقابل خواسته های حداقلی وبحق این اقلیت مسلمان سرکوب شدید با خشن ترین شیوه های ممکن و اتخاذ شیوه مشت آهنین بود
شروع اختلافات چین و شوروی
در خلال جنگ دوم جهانی و پس از آن استراتژی شوروی صادر نمودن کمونیسم به دیگر کشورهای جهان و افزایش نفوذ کمونیسم در کشورهای دیگر بود
در طرف مقابل غرب انچنان درگیر مشکلات و خرابیهای پس از جنگ بود که توجهی به اقدامات خطرناک شوروی نمیکرد و هیولای کمونیست شوروی آرام آرام و با سو استفاده از این غفلت غرب کشورهای دیگر را یکی پس از دیگری میبلعید و غرب زمانی بخود آمد که کمونیسم توانسته بود خود را به پشت مرزهای ایالات متحده برساند و با الحاق کوبا به کشورهای تحت نفوذ خود وارد حیاط خلوت واشنگتن شده بود
شوروی با حمایت تمام قدر از جنبش های کمونیستی و حمایت گسترده تسلیحاتی از آنها و بعضا با انقلاب هایی خشن و همراه با کشتار گسترده و ایجاد رعب و وحشت مردم و مخالفان کشورهای تازه کمونیست را مجبور به تمکین از خواست های خود میکرد
شاید بزرگترین اشتباه راهبردی غرب در مقابل کمونیست در چین رقم خورد پس از ورود چین به یک جنگ داخلی شوروی بصورت تمام قد از مائوی کمونیست حمایت میکرد و جمهوری خواهان دست به دامان ایالات متحده و غرب شدند ولی در آن زمان شوروی و غرب با یکدیگر در یک جبهه بودند و استالین هنوز ذات واقعی خود را به غرب نشان نداده بود
از طرف دیگر غرب که به تازگی از جنگ تمام عیار دوم جهانی بدر آمده بود علاقه ای به درگیر نمودن خود در جنگ دیگری نداشت تا تمامی این شرایط باعث رقم خوردن بزرگترین اشتباه راهبردی غرب شود که تبعات ان بعدها به بزرگترین چالش غرب تبدیل شود و ایالات متحده پاسخی به درخواست کمک جمهوری خواهان نداد و منفعلانه فقط نظاره گر پیروزی کمونیست ها شد در حالیکه در آنزمان با اندک حمایت و کمک ایالات متحده ورق جنگ برمیگشت و امروز ما با یک چین کاملا متفاوت روبرو بودیم
پس از بدست گرفتن قدرت در چین بیشتر از هر کس دیگری استالین خوشحال بود زیرا یک کشور بسیار بزرگ با پتانسیل بالا را با خود همراه نموده بود تصوری که استالین از چین جدید داشت یک کشور وابسته به اتحاد شوروی که برای انجام هرکاری ابتدا اجازه آنرا از مسکو خواهد گرفت البته تصور استالین خیلی غیر منطقی هم نبود در واقع بدون کمک استالین انقلاب مائو در نطفه خفه میشد شوروی با اهدای سرزمین هایی که از ژاپن گرفته بود به کمونیست های چین شرایط را برای حضور آنها مساعد نمود و در طول جنگ داخلی نیز تمام قد با ارسال سلاح و آموزش نیروهای آنها به پیشبرد مقاصد آنها کمک نمود ولی بعد از تثبیت کمونیستها درچین همه چیز بر خلاف تصور استالین پیشرفت
دولت جدید چین به هیچ وجه علاقه ای به اینکه آلت دست شوروی قرار گیرد نداشت آنها کشور خود را یک کشور دارای تمدنی کهن با پتانسیل های بالایی میدانستند که هیچ نیازی به شوروی نداشت و بدنبال بدست آوردن جایگاهی در خور در بین دیگر کشورهای قدرتمند بود و در واقع در هیچ کدام از امور با شوروی توافق نظر وجود نداشت و تنها وجه اشتراک دو کشور کمونیست بودن آنها بود
اولین نشانه های دشمنی
پس از تثبیت حکومت کمونیستی و در حالیکه شوروی در خلسه و لذت پیروزی های بزرگ اخیر بود حکومت جدید چین اقدام به اعزام هیئتی به مسکو نمود که شوروی انتظار داشت این هیئت حامل پیامهای تشکر و فرمانبرداری حکومت جدید باشد ولی پس از رسیدن این هیئت و اعلام پیامی که حامل آن بودند بیکباره خشم مسکو را برنگیخت ولی این سفیران حامل چه پیامی بودند که چنین برای شوروی ناگوار بود ؟
در قرن نوزدهم و در زمان امپراطوری سلسله چینگ نبرد شدیدی بین امپراطوری روسیه و چین بر سر منطقه منچوری درگرفت این جنگ با پیروزی روسیه و با عقد یک قرارداد یکطرفه و به نفع روسیه به پایان رسید
حال حکومت جدید چین خواستار به جریان افتاده دوباره ان قرارداد و تجدید نظر در مفاد آن و دریافت امتیازاتی از شوروی بود
خواسته ای که از نظر شوروی غیر مردود و غیر منطقی بود در واقع شوروی هرگز فکر نمیکرد که دولت جدید چین که با حمایت مسکو به قدرت رسیده بود در عوض دادن امتیازاتی در قبال حمایت شوروی از خود
حال طلبکارانه خواستار بازنگری در قرارداد و موافقتنامه ای بود که هیچکدام از دو دولت فعلی در زبان بستن ان وجود نداشتند این به نوعی باج خواهی چین از شوروی بود ….
پس از اینکه اتحاد شوروی از درخواست چینی ها برای برگشت آن بخش هایی از کشورشان که در اواخر قرن نوزدهم به شوروی الحاق شده بود دولتمردان شوروی ابتدا شوکه شده زیر بهیچوجه انتظار چنین درخواستی را از حکومتی که خود بوجود آورده بودند نداشتند و در وهله بعد از این درخواست رهبران چین که مسکو آنرا نوعی باج خواهی تلقی میکرد بشدت خشمگین شدند
همانگونه که پیشتر گفته شد این بخش ها طی قراردادی که در اواخر قرن نوزدهم بین سلسله پادشاهی چینگ و امپراطوری روسیه تزاری بسته شده بود و هیچکدام از طرفین امروز نقشی در آن نداشتند
لذا شوروی پذیرفت جهت رفع سوتفاهمات مذاکراتی انجام گیرد و تا سال ۱۹۶۴ دو طرف در بخش شرقی مرزها از جمله جزیره ژینبائو ( یا جینبائو ) به توافقاتی دست یافتند و قرار شد شوروی با برگشت بخشی از مناطق مورد اختلاف موافقت کند
در ماه ژوئیه ۱۹۶۴ مائو زدونگ ، رهبر کشور خلق چین دیداری بایک هیئت سوسیالیست ژاپن داشت ودر این دیدار اظهار نمود که روسیه ، چین را از سرزمین های وسیعی واقع در خاور دور و سیبری تا کامچاتاکا محروم کرده است و این سرزمین ها مناطقی هستند که در واقع متعلق به چین هستند و باید به سرزمین مادری برگردند و چین هنوز لایحه ای برای استرداد این مناطق ارائه نکرده است بلافاصله رسانه ها این صحبت های رهبر چین را منتشر و در حجم گسترده ای پوشش دادند
در شوروی نیکیتا خروشچف رهبر شوروی از صحبت های مائو بشدت خشمگین شد در واقع شوروی تصور میکرد با موافقت با برگشت جزیره ژینبائو این بحران بین دو کشور از بین خواهد رفت ، حال میدید که چین به بخش هایی عظیمی از کشور کشوری چشم طمع دوخته است لذا در اولین واکنش ، خروشچف طی دستوری مذاکرات فی مابین بر سر مناطق مورد اختلاف را ملغی نمود و اعلام کرد هیچ زمینی به چینی ها تحویل نخواهد شد و در خواست چینی ها نوعی باج خواهی نامشروع است
حدود و جغرافیای مناطق مورد اختلاف
اختلاف مرزی در غرب در ۵۲۰۰۰ کیلومتر مربع (۲۰۰۰۰ مایل مربع ) از زمین های تحت کنترل شوروی در پامیر قرار داشت که در مجاورت منطقه سین کیانگ چین و جمهوری تاجیکستان شوروی قرار داشت
در سال ۱۸۹۲ امپراطوری روسیه و سلسله چینگ در یک جنگ سخت بودند همزمان چین از جانب ژاپنی ها نیز تحت فشار قرار گرفته بود لذا پادشاه چین برای متارکه جنگ توافق کردند که مرز از حاشیه محدوده ساریکول تعیین شود اما مرز دقیق هرگز ترسیم نشد و همه چیز در حد حدودی ماند ، تا اینکه در سال ۱۹۶۰ چین شروع به اصرار نمود که شوروی باید مناطق مورد مناقشه را تخلیه کند
در سال ۱۹۰۰ پس از پیمان پکن (که در سال ۱۸۶۰ منعقد شده بود) مانچوری خارجی که در بخش شرقی مرز چین و روسیه بود را به روسیه اختصاص داد این بخش عمدتا توسط سه رودخانه جدا شده بود
رودخانه اروگن در حال حرکت از جنوب غربی به سمت شمال شرقی بود و مغولستان را از بخش شمالی چین جدا مینمود
سپس رودخانه آمور از شمال غربی تا جنوب شرقی به خابارفسک در جریان بود و در نهایت به رودخانه یسوری که از جنوب به شمال در جریان بود متصل میشد رودخانه یسوری به صورتی کاملا غیر متعارف مرز بین چین و شوروی را جدا نموده بود چین سمت راست رودخانه بود و تمامی رودخانه با جزایر درون ان را در اختیار روسیه گذاشته بودند
چین خواستار تمامی جزایر واقع در رودخانه بود زیرا تمامی این جزایر در سمت راست رودخانه و در مجاورت چین قراردادشتند و شوروی نیز بهیچوجه قصد گذشتن از حتی یک متر مربع از این مناطق نبود
لذا پس از اینکه چین و شوروی موفق به حل اختلافات فی مابین از راه مذاکره نشدند شرایط و اختلافات دو کشور را بسمت یک برخورد تمام عیار نظامی سوق میدادند
موقعیت و جایگاه نظامی دو کشور
هر دو طرف بخوبی میدانستند که چین از نظر نظامی شدیدا وابسته به شوروی است و ارتش این کشور تماما توسط تجهیزات نظامی شوروی تسلیح شده بود ولی در سالهای اخیر چین توانسته بود برخی از تجهیزات مورد نیاز ارتش خود را از طریق مهندسی معکوس کپی سازی و تولید کند
ارتش شوروی از نظر تجهیزات نظامی و تسلیحات بصورت مطلق بر چین برتری داشت ولی این تمام موضوع نبود ، زیرا چین دارای نیروی انسانی بسیار پرتعدادی بود که در موقع لزوم میتوانست یک ارتش بسیار عظیم را تشکیل دهد که گستردگی آن شوروی را به وحشت می انداخت واگرچه روسها از نظر جنگ کلاسیک کاملا بر چینی ها سر بودند ولی چینیها هم خیلی دست بسته نبودند
ارتش خلق چین متخصص جنگ های نامتقارن و چریکی بود و پیشتر توانسته بود بخوبی در مقابل ارتش ناتو در جنگ کره ایستادگی کند و بخوبی ارتش مجهز و مدرن ایالات متحده و دیگر کشورهای ناتو را زمینگیر و کره را به یک باتلاق برای آنها مبدل کند ، لذا شوروی که بخوبی بر پتانسیل ها و قدرت اژدهای زرد اشراف داشت شدیدا اعتماد بنفس خود را از دست داده بود
مسکو بخوبی میدانست در صورت وقوع جنگ ارتشی متشکل از میلیونها چینی بسمت شوروی سرازیر میشود که در صورت وقوع چنین رخدادی مهار و جلوگیری از پیشروی آنها بسیار کار سختی است خصوصا که ارتش خلق چین بخوبی آموزش دیده و باتجربه بودند
البته شوروی دارای قدرت هسته ای بزرگی بود و دکترین نظامی این کشور پیشنهاد کردند در صورت حمله چینیها از سلاحهای هسته ای بر علیه این کشور استفاده کنند و جهت ایجاد بازدارندگی در طول مرز اقدام به استقرار زرادخانه هایی از سلاحهای اتمی نمایند
البته چین نیز اخیرا فعالیتهای اتمی خود را آغاز نموده بود و کارشناسان عقیده داشتند که این کشور نیز به تکنولوژی سلاحهای هسته ای دست یافته ولی درصورت دستیابی نیز تسلیحات در اختیار این کشور بسیار کوچک و محدود و کم تعداد بودند لذا استراتژی شوروی نابود کردن تاسیسات و سلاحهای اتمی چین طی یک حمله پیش دستانه بود
در سمت مقابل سنگ بنای توان بازدارندگی چین بر تعدد و برتری بسیار بالای عددی ارتش این کشور ایجاد شده بود
طی استراتژی که از سال ۱۹۴۹ مائو زودونگ تعریف نموده بود بر برتری مرد ( نفر) بیش از سلاح تاکید میکرد درحالیکه سلاحها قطعا یک عامل تعیین کننده در نبردها بشمار میرفت لکن مائورهبر چین چنین عقیده ای نداشت
وی عقیده داشت نبرد دریک جنگ نه تنها مسابقه قدرت نظامی و اقتصادی است بلکه مهمتر از ان مسابقه قدرت وروح انسان است ، در دیدگاه مائو ذهنیت ، خلاقیت ، انعطاف پذیری ، توان هماهنگ شدن با محیط و شرایط و روحیه بالا عواملی هستند که ماشین ها و تسلیحات فاقد آن هستند و این نفر هست که از چنین امتیازات بزرگی برخوردار است ….
پس از بالا گرفتن تنش بین چین و شوروی ، دولتمردان شوروی سعی نمودند از راه مذاکرات دیپلماتیک و با اتکا بر سابقه حمایتهای بی دریغ خود در بقدرت رسیدن کمونیست ها در چین این بحران را حل و فصل کنند ولی در مقابل چینی ها شدیدا بر روی خواسته خود تاکید نموده و به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی از خواسته های خود نبودند و عزم خود را برای احقاق حقوق خود جزم نموده بودند در واقع مائو رهبر چین انسانی بشدت ملی گرا و وطن پرست بود و اتحاد چین و دفاع از تمامیت ارضی این کشور اولویت اول وی بود حتی مقدم تر از دوستی ها و امتیازاتی که در گذشته شوروی به انها داده بود ( قابل توجه برخی از کشورها که برای بدست آوردن توجه روسها حاضر به دادن هر امتیازی به این کشور فرصت طلب و طماع هستند ) مائو و دیگر دولتمردان چینی اعتقاد داشتند طبق تمامی قوانین بین المللی جزایری که در سمت راست رودخانه مرزی و در ساحل چینی ان هستند متعلق به چین است و این سوای از ان است که روسها این مناطق را طی قراردادی نا عادلانه و با سو استفاده از شرایط نامطلوبی که چین در ان زمان با آن دست به گریبان بوده این مناطق را از این کشور جدا نموده و در پاسخ شوروی که مناطق اشغال شده توسط ژاپن را پس از شکست ژاپن به کمونیست ها واگذار نموده بود نیز چینی ها اعتقاد داشتند که این مناطق در هر صورت بخشی از کشور چین بحساب می آمد و شوروی دیر یا زود مجبور به بازپس دادن ان میشد
سرانجام پس از اینکه شوروی تمام تلاش خود را نمود که مشکلات فی مابین را از راه مسالمت آمیز حل نماید ولی چینی ها حاضر به عقب نشینی و کوتاه امدن از خواسته های خود نبودند شوروی نیز کاسه صبرش لبریز شد تا بحران وارد مرحله خطرناکی شود
ورود بحران به فاز نظامی
سرانجام نیکیتا خروشچف دستور قطع مذاکرات در مورد مشکلات فی مابین را داد و اعلام نمود انجام خواسته های چین بهیچوجه مقدور نیست و در واقع چین به تمامیت ارضی شوروی چشم دوخته است و طی جلسه ای محرمانه با فرماندهان عالیرتبه شوروی به بررسی گزینه احتمالی نظامی پرداختند
در این جلسات فرماندهان و مسولان شوروی بر سر یک راه حل مشترک اجماع نظر نداشتند
واقعیت ماجرا این بود که کشور چین از یک نیروی نظامی گسترده که متشکل از میلیونها سرباز بود بهره میبرد و از یک عقبه صدها میلیون نفری برخوردار بود ، سوای از ان چینی ها نشان داده بودند که افرادی هستند که شدیدا روحیه جنگندگی دارند و هیچ ابایی از ورود به یک نبرد تمام عیار ندارند و سالها تجربه نبردهای نامتقارن و چریکی را در کارنامه خود داشتند چنین ارتش گسترده ای در صورت سرازیر شدن به مرزهای شوروی مهار ناشدنی بودند و تنها نقطه مثبت ماجرا برای شوروی این بود که این ارتش بشدت از نظر مایحتاج و تجهیزات نظامی به شوروی وابسته بود و قطع ارسال تسلیحات شوروی تا حد زیادی بر روی آمادگی و توان رزمی این ارتش تاثیر گذار بود و ان را کاهش میداد ولی روی بد ماجرا هم این بود که چینی ها استعداد بسیار بالایی در کپی تجهیزات نظامی داشتند و در همان زمان هم بسیاری از تجهیزات روسی در خدمت خود را توانسته بودند با مهندسی معکوس کپی کنند
در مقابل برتری عددی چین که در واقع قدرت بازدارندگی این کشور بحساب می آمد شوروی نیز از برتری مطلق تجهیزات نظامی برخوردار بود و سوای از ان از زرادخانه هسته ای گسترده ای بهره میبرد که این دو مورد نیز باعث ایجاد بازدارندگی در مقابل چین مینمود ولی آیا هر دو کشور تا ابد میتوانستند با اتکا بر این توان بازدارندگی از وارد شدن رقیب به یک جنگ تمام عیار جلوگیری کنند ؟
جواب این موضوع برای شوروی خیلی خوشایند نبود زیرا چین بسرعت در حال پیشرفت بود و هیچ تضمینی نبود که در آینده نتواند بر این سد بازدارنده شوروی غلبه کند و همانگونه که در ادامه مقاله خواهیم دید وقوع تحولاتی این واقعیت تلخ را بیشتر به روسها نمایان نمود
بهرحال در جلسات نظامی شوروی گروهی از فرماندهان و مسولان بروکرات استفاده از گزینه نظامی را راه حلی موثر برای برخورد با چین میدانستند و عنوان مینمودند که شوروی با یک حمله موثر اتمی میتواند مانند ژاپن ، چین را بزانو دراورده و اعتقاد داشتندهرچه زودتر این حمله انجام گیردهزینه و تبعات آن برای شوروی کمتر است
ولی گروه دیگر خلاف این اعتقاد داشتند که ورودشوروی به یک نبرد نظامی عاقبتی مبهمی برای این کشور رقم خواهد زد زیرا علیرغم برتری تجهیزات نظامی شوروی ورود بجنگ با کشوری که میلیونها سرباز دارد خیلی نمیتواند به نفع شوروی باشد از طرفی شوروی نمیتواند آغازگر جنگ با کشوری غیر اتمی باشد ودر نهایت اقدام به استفاده از سلاحههای هسته ای کند از طرفی وضعیت بین المللی امروز جهان بسیار متفاوت تراز زمان جنگ ژاپن هست ، شوروی امروز دشمن غرب است و ورود به یک جنگ با چین این فرصت را به غرب میدهد تا با حمایت همه جانبه از چین شوروی را بسمت نابودی سوق دهد و ورود به جنگ با چین احتمالا شوروی
را وارد یک جنگ جهانی دیگر خواهد نمود که همه معادلات در ان به ضرر شوروی است
کاملا قطعی شده بود که شوروی از اعتماد بنفس کافی برای ورود بجنگ با چین برخوردار نیست و در نهایت تصمیم بر این شد که از ورود به یک جنگ اجتناب شود و منتظر اقدامات بعدی چین شوند
در طرف مقابل چین هم بدون کوتاه امدن از خواسته های خود پس از تصمیم شوروی به قطع مذاکرات به این نتیجه رسید که احتمالا در نهایت راه حل این بحران گزینه نظامی است و از طرفی با قطع مذاکرات از طرف شوروی امکان یک حمله پیش دستانه از طرف شوروی را نیز لحاظ کردند
در طرف مقابل شوروی نیز از وحشت حمله ناگهانی چین اقدام به تقویت نیروهای نظامی خود در مرزهای این کشور نمود و چین نیز متعاقبا همین کار را انجام داد واین مسئله بر حاد شدن موضوع تاثیر زیادی گذاشت درسال ۱۹۶۱ شوروی اقدام به استقرار ۲۲۵ هزار نیروی نظامی به علاوه ۲۰۰ هواپیمای جنگنده در طول مناطق مرزی نمود در سال ۱۹۶۸ این نیرو به ۳۷۵ هزار نیروی نظامی و ۱۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده و ۱۲۰ پرتابگر موشک میانبرد افزایش یافت در مقابل چین نیز اقدام به استقرار ۱/۵ میلیون نفر نیروی نظامی در انسوی مرز نمود
در نهایت وقوع یک تحول بزرگ تمامی معادلات نظامی را به ضرر شوروی به هم ریخت و چین با اعتماد بنفس بیشتری اماده رویارویی نظامی با ابرقدرت شوروی شد ولی این تحول بزرگ چه بود ؟….
تا پیش از سال ۱۹۶۴ چین سعی مینمود که از تحریک شوروی خودداری کند در واقع چین به توانایی نظامی شوروی اشراف داشت ، البته رهبران چین از توان هسته ای شوروی بیم داشتند و این موضوع را میدانستند که شوروی اگر در تنگنا قرار گیرد قطعا در استفاده از این سلاح مخوف تردید نخواهد نمود
خصوصا اینکه شوروی بخاطر اینکه به رهبران چین بفهماند که در صورت هرگونه احساس خطری از تمام توان خود بهره خواهد گرفت در سراسر مناطق مرزی این کشور باچین اقدام به استقرار پرتابگرهای موشک بالستیک نمود که این موشکها میتوانستند حامل کلاهک اتمی باشند سوای از ان تمامی خاک چین در تیرس بمب افکن های روسی بود ، لذا چین تلاش گسترده ای را به دو منظور آغاز نمود ، اول قطع نیاز تسلیحاتی خود از روسیه که این مورد را با انجام مهندسی معکوس بر روی تسلیحاتی که تا آنزمان در اختیار داشت و طراحی تسلیحات جدید با استفاده از فن اوری بدست آمده از راه مهندسی معکوس تجهیزات قبلی عملی نمود بطور مثال چین علاوه بر تولید جنگنده میگ -۲۱ از طریق مهندسی معکوس با استفاده از فن اوری موتور آر-۱۳ میگ ۲۱ اقدام به طراحی جنگنده دو موتوره ای نمود که عملا همان میگ -۲۱ بود که بزرگتر شده بود و از دو موتور بهره میبرد ، یا با استفاده از فن اوری شکاری میگ -۱۹ اقدام به طراحی و ساخت جنگنده کیو -۵ نمود که یک جنگنده تهاجمی بحساب می آمد
و از طرف دیگر تلاش گسترده ای را برمیدهند
یابی به فن اوری هسته ای شروع نمود و سرانجام تلاش بی وقفه چین به ثمر نشست و این کشور در سال ۱۹۶۴ موفق به دستیابی به سلاح هسته ای شد و د. این سال اولین آزمایش اتمی خود را با موفقیت انجام داد
دستیابی چین به سلاح اتمی خبری بسیار ناگواری برای رهبران شوروی بود اگرچه چین هنوز در ابتدای راه بود و زرادخانه این کشور بسیار کوچک و ناچیز بود ولی این وضعیت خیلی پایدار نبود و با همت و تلاشی که چینی ها داشتند میتوانستند بسرعت پله های پیشرفت را طی کنند
ایجاد حالت تهاجمی بین دو کشور
دستیابی چین به سلاح اتمی در واقع رویداد بزرگی بود که تحولات و بحران فی مابین دو غول کمونیست را وارد مرحله جدید و خطرناکی نمود که هر دو کشور با گرفتن حالت تهاجمی دنیار را در وضعیت خراب و خطرناکی قرار داده بودند
از طرفی شوروی که تا بحال با اعتماد به بازدارندگی سلاحهای هسته ای خود میدانستند که قطعا چینی ها حتی فکر یک حمله و ورود به یک جنگ تمام عیار را بخود راه نمیدهند اکنون با بدست آوردن سلاح اتمی و ایضا توان پاسخ اتمی دیگر نگرانی از تسلیحات اتمی شوروی ندارند و اگرچه در حال حاضر چین فاقد حامل های موثر و کارا برای حمل و پرتاب تسلیحات اتمی بود ولی این وضعیت خیلی نمیتواند ادامه داشته باشد و حاشیه امنیت شوروی دارد از بین میرود لذا اغلب فرماندهان شوروی اعتقاد داشتند که این بحران هرچه زودتر باید برای همیشه حل شود زیرا در حال حاضر شوروی از ابزارهای موثری برخوردار است که با گذشت زمان از بین میرود و اثر خود را از دست میدهند و دستکم یک حمله محدود ولی موثر باعث وحشت چینی ها خواهد شد به همین دلیل شوروی شدیدا حالتی تهاجمی گرفته بود
در این بین ژنرال نیکولای اورگاکوف از افسران عالیرتبه نظامی شوروی معتقد بود که گزینه نظامی بهیچوجه راه حل منطقی نیست چون هرگونه حمله هسته ای باعث وقوع جنگی جهانی خواهد شد که شاید شوروی بتواند وارد ان شود و قطعا نمیتواند از ان خارج شود و هیچ آینده روشنی را در مقابل شوروی قرار نمیدهد
وی اضافه نمود که مشکل با چین تنها مشکل بین المللی شوروی نیست زیرا شوروی وارد یک رقابت و جنگ سرد با غرب شده که با ورود به جنگ با چین غرب نیز احتمالا تمام تلاش خود را برای نابودی شوروی انجام خواهد داد پس در حال حاضر ورود به یک جنگ بین المللی بهیچوجه به سود شوروی نیست نظرات وی اگرچه رهبران کرملین را متقاعد نمود که از ورود به جنگ دستکم تا قبل از تحرکی از طرف چین خودداری کنند ولی نتوانست از حالت تهاجمی که شوروی بخود گرفته بود جلوگیری کند
در جبهه مقابل نیز چین بعد از دستیابی به سلاح هسته ای شدیدا باعث بالا رفتن اعتماد بنفس چینی ها شده بود البته چینی ها هنوز از حامل های مناسبی برخوردار نبودند ولی بهرحال شهرهای مرزی شوروی و نقاط تجمع نیروهای نظامی این کشور را در تیرس خود داشت
این موضوع باعث شد چین که تا آنزمان سعی مینمود از تحریک شوروی خودداری کند بدون هیچ گونه هراس و نگرانی عملا خواسته خود را یک بار دیگر مطرح و البته اینبار به جد پیگیری نماید و با تقویت شدید نیروهای نظامی خود به شوروی نشان داد هیچ ترسی از ورود بجنگ با این کشور ندارد واین موضوع شدیدا باعث بالا رفتن احتمال جنگ بین دو کشور شد خصوصا اقدامات بعدی دو کشور که اینبار بسیار خصمانه شده بود به این حالت جنگی دامن میزد و دنیارا در آستانه یک جنگ اتمی دوباره قرار داده بود
وقوع درگیری نظامی
اتحاد جماهیر شوروی که از وقوع یک نبرد تمام عیار نظامی با چین نگران بود و اجتناب میکرد استراتژی ناامن کردن مرزها و استانهای مستعد شورش در چین را در پیش گرفت
از دیر زمان اقلیتی مسلمان با نام ایغورها در استان سین کیانگ چین اسکان داشتند که اکثریت بافت جمعیتی این استان مرزی چین را تشکیل میدادند این استان چین در مجاورت جمهوری قزاقستان شوروی بود
دولت کمونیست چین اقلیت آویغورها را بعنوان یک اقلیت و شهروند این کشور به رسمیت نمیشناخت و آیغورها از کوچکترین حقوق شهروندی محروم بودند لذا این اقلیت مسلمان شروع به کوشش برای گرفتن حق خودمختاری نموده و شوروی نیز شروع به دامن زدن به این اختلافات نمود پاسخ دولت چین به این درخواست سرکوب شدید این اقلیت بود لذا شوروی با بازگذاردن مرزهای خود به روی این اقلیت انها را تحریک به مهاجرت به شوروی مینمود
در مقابل چین میدانست که در صورت آموزش و مسلح نمودن این تعداد ایغورها توسط شوروی در جمهوری قزاقستان و اعزام انها به خاک چین چه خطر بالقوه ای برای چین میتوانست داشته باشد ، اغلب مهاجران ایغور بخشی از خانواده خود را در اختلاف با دولت چین از دست داده بودند و در راه مبارزه با دولت چین بسیار مصمم و از جان گذشته بودند و تجهیز انها میتوانست به دردسری بزرگ برای دولت کونیست چین تبدیل شود و این موضوع خشم شدید دولت چین را در پی داشت و بارها رهبران چین در مورد ادامه این اقدام و باز گذاردن مرزهای خود به روی ایغورها هشدار داد
اولین برخورد نظامی
همانگونه که گفته شد جمیع عواملی که از انها نام برده شد در نهایت شوروی و چین را در آستانه یک جنگ تمام عیار قرار داده بود
در واقع دلیل دیگری که به انگیزه شروع یک جنگ تمام عیار تبدیل شد تصمیم رهبران چین به تلافی اقدام شوروی و سیاست ان کشور در قبال آیغورها بود ، به این ترتیب که جزایری که در رودخانه های مرزی مورد مناقشه تحت کنترل شوروی بود و همونین نقاط مرزی که طی قرارداد بین روسیه تزاری و امپراطور وقت چین به روسیه ضمیمه شده بود اغلب بافت جمعیتی آن را چینی ها تشکیل میدادند لذا رهبران چبنی شروع به تحریک شهروندان چینی ساکن در این مناطق نمودند و یه انها وعده دادند که در صورت شورش انها چین با تمام قوا از انها حمایت خواهد نمود و این موضوع اولین جرقه های برخورد نظامی را زد
پس از تحریک رهبران چین ، شهروندان چینی ساکن در مناطق تحت کنترل شوروی اقدام به تشکیل نیروهای چریکی آزادیخواه نموده و اقدام به نبرد نظامی با نیروهای شوروی نمودند و این موضوع خشم شدید شوروی را در پی داشت خصوصا اینکه چین پا را از این نیز فراتر نهاد و با اعزام مخفیانه گروهی از نیروهای نظامی نخبه خود به ان مناطق اقدام به تشکیل یگانهای آزادیبخش خلق نمود که متشکل از چریکهای مردمی ، شهروندان بومی ان مناطق و نیروهای اعزامی پی ، ال ، آ ، بودندو تشکیل این ارتش بحران فی مابین را وارد مرحله ای جدید و حساس نمود
در تاریخ ۲ مارس ۱۹۶۹ گروهی از نیروهای آزادیخواه مردمی و PLA وارد درگیری سنگینی با سربازان مرزداری شوروی شدند ، این اولین نبرد نیروهای آزادیبخش چین با ارتش شوروی بشمار میرود
درگیری در جزیره جینبائو بوقوع پیوست و به دو طرف درگیری تلفات سنگینی وارد شد
تلفات نیروهای آزادیبخش ۹۴ کشته و مجروح از جمله یک سرهنگ چینی که از فرماندهان نیروهای چینی بحساب می امد و در طرف مقابل نیز شوروی بیش از ۳۰ کشته داد و ۱۴ تن نیز زخمی شدند به علاوه ۲۴۸ غیر نظامی نیز در این میان کشته شدند که اغلب چینی تبار بودند که بخش اعظمی از انها در حالیکه در حال فرار از میان میدان جنگ بودند قایق انها مورد هدف قرلر گرفت و در میان آبهای سرد رودخانه به شکل دلخراشی یخ زده و کشته شدند
این نبرد سرآغاز جنگ بین دو کشور شد و همواره دو کشور طرف مقابل را متهم به آغاز جنگ میکنند
با این حال ، تحقیقات بی طرفانه ای که بعدها انجام گرفت نشان داد که این درگیری با هماهنگی کامل چین و بدستور مستقیم رهبران این کشور آغاز شد
حتی برخی مورخان چینی بعدها فاش نمودند این درگیری بدنبال ایجاد یک کمین توسط نیروهای وابسته به پی ال آ بر سر راه گشتی های مرزی شوروی آغاز گردید و نیروهای شوروی کاملا غافلگیر شده بودند و اصلا تصور یک حمله گسترده و همه جانبه را نداشتند
از زمان وقوع این درگیری همواره دلیل اتخاذ چنین اقدام تهاجمی که عملا نیروهای ارتش چین نیز در ان دخیل بودند بر علیه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در هاله ای از ابهام قرار دارد
چرا که این تصمیم نسنجیده عملا دنیارا در آستانه یک جنگ هسته ای تمام عیار قرار دارد و معمولا سیاستمداران خبره و کارکشته هیچگاه کشور خود را آغازگر این چنین نبردهایی نشان نمیدهند
البته تا پیش از این نیز زد و خوردهای متعددی در این مناطق بین شورشیان بومی و سربازان ارتش شوروی به وقوت پیوسته بود و علیرغم اینکه برای دولت شوروی مسجل شده بود که نیروهایی از ارتش چین در میان شورشیان بومی هستند معذالک دولت شوروی برای اجتناب از رویارویی نظامی با چین از اعلام این موضوع و ارائه اسناد و مدارک حضور ارتش چین در این مناقشات اجتناب مینمود ، و احتمالا دولتمردان چینی که از سابقه و سواد سیاسی کمی برخوردار بودند این اقدام شوروی را دلیلی بر ضعف این کشور دانسته و بیشتر تحریک به انجام اقدامات خصمانه شده بودند
بهرحال هرچه بود بعد از این درگیری سنگین و پر تلفات بحران چین و شوروی وارد فاز نظامی شده و اتحاد شوروی نیز که تا آن زمان تمام تلاش خود را برای جلوگیری از وقوع یک جنگ گسترده انجام داده بود مماشات و ملاحظات را کنار گذاشته و ارتش خود را به حالت آماده باش در آورد و اقدام به بستن تمامی مرزها نمود
اولین پیامد این اقدام بی کار شدن تعداد بسیار زیادی از ماهیگیران چینی بود که در سواحل چین و در رودخانه اقدام به ماهیگیری میکردند
البته طبق قراردادی که در زمان روسیه منعقد شده بود علیرغم اینکه ساحل شرقی و جنوب شرقی رودخانه در اختیار چین بود ولی حق بهره برداری و اختیار کشتیرانی در رودخانه متعلق به اتحاد جماهیر شوروی بود
تا پیش از این درگیری ماهیگیران چینی آزادنه در رودخانه ماهیگیری میکردند و شوروی نیز خیلی به این گونه موارد ورود نمیکرد ولی پس از درگیری
ولی پس از این درگیری شوروی با اعزام قایق های مسلح و نظامی اقدام به بستن رودخانه و اعلام وضعیت نظامی نمود
همچنین رفت وامد بین افراد دو سوی رودخانه که اغلب از بستگان یکدیگر بودند و پیش از این درگیری بدون طی تشریفات خاص و بصورت آزاد و معمولی انجام میگرفت قطع گردید و شوروی به بهانه سواستفاده چین از این حسن نیت شوروی تمامی ارتباط دوسوی رودخانه را قطع و هرگونه بهره برداری تجاری از رودخانه را با ایجاد وضعیت نظامی قطع نمود حاصل این اشتباه بزرگ و بچگانه رهبران چینی قطع درامد اغلب شهروندان چینی که با انتقال تولیدات خود به ساحل شوروی و ایجاد بازارچه هایی اقدام به فروش انها میکردند شد
همچنین تولیدات صنعتی شوروی که با مبلغی ارزان در ان منطقه در اختیار شهروندان چینی قرار میگرفت متوقف شد لذا معیشت
دههاهزار خانواده چینی که در مناطق مرزی شوروی و چین ساکن بودند و به تجارت با شوروی وابسته بودند بعد از این درگیری به خطر افتاد ….
نبردی تمام عیار در جزیره جینبائو
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد پس از مدتها کشمکش بین رهبران شوروی و چین در نهایت نیروهای چینی در اولین حمله غافلگیرانه خود متحمل شکست شده وشوروی ضمن تقویت نیروهای خود اقدم به اعلام حالت نظامی در منطقه و قطع کلیه مراودات خود با سمت دیگر رودخانه که قلمرو چین بحساب می آمد و همچنین تمامی فعالیت های تجاری را ممنوع نمود طبیعتا چینین شرایطی باعث مختل شدن زندگی عادی اغلب شهروندان محلی چینی شده بود در ادامه شوروی با برخوردی بسیار خشن با ماهیگران و دیگر افراد محلی چینی شرایط را حادتر نموده بودند در نهایت در یکی از این تنش ها که یک قایق گشتی شوروی با حمله به تعدادی ماهیگیر چینی که سرگرم ماهیگیری بودند اقدام به بازداشت و زندانی نمودن انها در بازداشتگاه ارتش شوروی در جزیره ژینبائو نمودند پس از این برخورشدید که باعث تحریک سربازان چینی شد واحدهایی از ارتش چین شبانه بسمت مواضع نیروهای شوروی حمله ای را سازماندهی نمودند بخاطر تلافی حمله نیروهای شوروی به شهروندان چینی و زندانی نمودن آنها حمله ارتش چین به استعداد ۳ گروه متشکل از یگانهای ویژه تحت حمایت آتش توپخانه بسمت پایگاه ارتش شوروی حمله کرده و موفق به اشغال مواضع نیروهای شوروی شدند و بخشی از جزیره را تحت کنترل خود گرفتند این پیروزی باعث بدست اوردن اعتماد بنفس بالایی برای نیروهای چینی شد
فردای ان ایوان استرولنیکوف که فرمانده ارشد نیروهای شوروی در منطقه سن لتونی بود ضمن دادن دستور اکید به واحدهای شوروی در ان منطقه به اجتناب از هرگونه تنش و درگیری با چینی ها در یک تصمیم خطرناک و کاملا مبتدیانه راسا جهت مذاکره با فرماندهان چینی بسمت مناطق اشغال شده توسط چینی ها حرکت نمود ولی علیرغم حمل پرچم سفید توسط گروه کوچک وی نیروهای چینی بدون هیچ ملاحظه ای آتش گشوده و وی بهمراه افراد همراه خود همگی کشته شدند
پس از کشته شدن افسر روسی نیروهای شوروی حمله گسترده ای را آغاز نمودند و موفق به بازپس گیری مناطق از دست رفته خود شدند و در ۱۵ مارس شوروی جهت تقویت نیروهای خود در جزیره اقدام به اعزام تانکهای تی -۶۲ که در آنزمان پیشرفته ترین محصول زرهی روسها بود و نیروهای بیشتر نمود ولی پس از مدت کمی نیروهای چینی تحت فرماندهی ژنرال چن سایلین حمله ای همه جانبه و گسترده را بر علیه نیروهای شوروی سازماندهی نمودند علیرغم برتری تجهیزانی سربازن شوروی در مدت نسبتا کمی سربازان چینی با اجرای یک استراتژی تهاجمی برق آسا علاوه بر اشغال کل جزیره موفق به غنیمت گرفتن مقدار نسبتا زیادی از تجهیزات مدرن شوروی شدند که در میان آنها یک تانک تی-۶۲ که مدرنترین تانک آنزمان بحساب می آمد و جزو تجهیزات محرمانه روسها بود نیز وجود داشت البته تعداد تانکها بیشتر بود ولی روسها قبل از عقب نشینی زمانیکه دیدند موفق به بردن تانکها نمیشوند انها را منهدم نمودند و تنها یک دستگاه از تانکها بصورت کاملا سالم بدست چینی ها افتاد نیروهای شوروی پس از افتادن کنترل جزیره بدست چینی ها دوبار دیگر اقدام به حمله برای بازپس گیری جزیره نمودند که با مقاومت سرسختانه چینی ها ناموفق بود بلافاصله پس از این حملات ناموفق فرمانده نیروهای روسی دستور گلوله باران شدید مواضع چینی ها را صادر نمود و پس از ان بارانی از آتش بر روی نیروهای پی ال آ با استفاده از راکت اندازهای گراد و سایر ادوات توپخانه ریخته شد بر اثر این آتش سنگین برروی مواضع نیروهای چینی این نیروها دچار تلفات و خسارات سنگینی شدند و در سایه فشاراتش توپخانه ای موفق به عقب راندن نیروهای چینی شدند و تا ساحل رودخانه پیش رفتند ولی این پایان ماجرا نبود و نیروهای چینی با سازماندهی دوباره نیروهای خود حمله دوباره ای را سازماندهی نمودند و چند بار دیگر جزیره بین نیروهای چینی و روسی دست به دست شد و در این مدت بر اثر نبرد نظامی این جزیره به میدان آتش تبدیل شد تا در نهایت در ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۹ با پذیرش آتش بس توسط طرفین آتش جنگ خاموش شد ولی جزیره جینبائو در دست چینی ها باقی ماند
در نهایت پس از آتش بس بین ارتش شوروی و چین هرگز این منطقه تا پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی روی صلح را بخود ندید و همچنان دهها سال در شرایط نه جنگ و نه صلح باقی ماند و به زخم کهنه ای تبدیل شد که تمامی مراودات و روابط دو غول کمونیسم را تحت تاثیر خود قرار داد و هیچگاه روابط چین و اتحاد جماهیر شوروی عادی نشد
هر کدام از دو طرف در نقشه های خود منطقه جینبائو و جزایر سه گانه مورد مناقشه را بعنوان جزئی از کشور خود ترسیم مینمودند و به همین دلیل روابط خرس قهوه ای و اژدهای زرد هرگز آرامش را بخود ندید و بدلیل داشتن حق وتو توسط دو کشور سازمان ملل و شورای امنیت نیز کار خیلی زیادی از دستشان ساخته نبود و هر کدام از طرفین پیش نویس قطعنامه ای را که منافع این کشور را در نظر نمیگرفت در مورد مناقشه فی مابین وتو میکردند
قهرمانان ملی نبرد جینبائو
پس از پایان نبرد ۵ نظامی شوروی در نبرد جینبائو مفتخر به دریافت بالاترین نشان افتخار ارتش سرخ گردیدند
سرهنگ لئونف فرمانده گردان زرهی تی -۶۲ که پس از حمله برق آسای چینی ها و عقب نشینی نیروهای خودی بخاطر از بین بردن تانکهای تی -۶۲ خودی که در صورت رفتن انها سالم بدست چینی ها می افتاد از همراهی نیروهای خودی خوداری و تمام تلاش خود را برای انهدام تانکهای خودی انجام داد با تمام از جان گذشتگی و فداکاری وی زمانیکه او در تلاش برای انهدام آخرین تانک تی -۶۲ بجا مانده از نیروهای شوروی بود توسط یک تک تیرانداز چینی هدف قرار گرفت و کشته شد و چینی ها در نهایت موفق به دستیابی به تانک مذکور شده و با استفاده از تکنولوژی ان نسخه بومی ان را تولید نمودند ، تانک مورد نظر امروزه در موزه جنگ ارتش آزادیبخش خلق چین PLO قرار دارد
ژنرال ایوان استرولینکو فرمانده ارشد نیروهای شوروی که جهت جلوگیری از وقوع جنگی تمام عیار بین دو کشور با از خودگذشتگی بصورت غیر مسلح بسمت نیروهای چینی حرکت نمود تا با مذاکره بحران پیش آمده را حل و فصل نماید ، وی هدف تیراندازی نیروهای چینی قرار گرفت و کشته شد
ویتالی بابنین فرمانده یک گروهان از نیروهای مکانیزه ارتش شوروی که با ۲۳ نفر از نیروهای خود با استفاده از نفربرهای بی تی آر -۶۰ و دور زدن نیروهای چینی به عقبه انها حمله نمودند و طی یک نبرد نابرابر و حماسی ۲۴۸ سرباز چینی را کشتند و تعداد بیشتری را زخمی کردند
یوری بابنسکی جانشین ژنرال استرولینکو ، وی پس از کشته شدن فرمانده ارشد فرماندهی به وی تفویض و او در موقعیتی که تعداد نیروهای او با چینی ها به نسبت ۱۰ به ۱ بود با تمام توان از موقعیت خود دفاع نموده و دشمن را ولو بصورت موقت مجبور به عقب نشینی نمودند و با پیشروی نیروهای تحت فرمان وی موفق به دستیابی به جنازه ژانرال استرولینکو و لئونف شدند
ولادیمیر ارخوف یک گروهبان بسیار جوان که بتازگی وارد ارتش سرخ شده بود وی پس از عقب نشینی نیروهای شوروی جهت ایجاد زمان بیشتر برای رفتن نیروها به تنهایی در یک سنگر تیربار در مقابل نیروهای چینی ایستاد وی انقدر روند پیشروی چینی ها را متوقف نمود که در نهایت تنها با انهدام سنگر وی توانستن از او عبور کنند
ستاره لنین به ۵۴ سرباز و افسر درگیر در جنگ اهدا شد
مدال شجاعت نیز به ۹۴ مرزبان که در اولین یورش چینی ها که با استفاده از اصل غافلگیری کامل انجام شد مقاومت نموده و حمله انها را خنثی نمودند اهدا گردید
قهرمانان چینی نبرد جینبائو
افسر هوآ یوجی و دستیار وی یو هاچانگ که تک تیرانداز بودند موفق به کشتن تعداد زیادی از نیروهای شوروی و همچنین سرهنگ لئونف شدند پیش از انکه وی موفق به انهدام تانک شود در نتیجه اقدام این دو چین به تکنولوژی تانک تی -۶۲ دست پیدا نمود
جهت تقدیر از این دو سرباز چینی تصویر انها بر روی تمبر پستی درج گردید
و در نهایت
شوروی و چین هرگز بر سر این بحران به توافق نرسیدند و تا زمان فروپاشی شوروی علیرغم کنترل جزایر توسط چین شوروی بر روی انها ادعای مالکیت داشته و ان را بخشی از خاک خود میدانست نهایتا پس از فروپاشی شوروی وزیر امور خارجه روسیه سرگئی لاوروف و وزیر خارجه چین در سال ۱۹۹۱ مذاکرات جدیدی را در مورد منطقه مورد مناقشه آغاز نمودند و پس از مذاکرات طولانی و متعدد در نهایت توافق شد جزیر جینبائو به چین تعلق گرفته و جزیره هیکسازی که نزدیک خاباروفسک بود تحت حاکمیت روسیه قرار گیرد همچنین جزایر سه گانه رودخانه آمور و آرگون بصورت بی طرف و تحت حاکمیت سازمان ملل قرار گرفت تا هیچکدام از طرفین ادعایی در مورد آن نداشته باشندو در سال ۲۰۰۸ یانگ جیچی وزیر خارجه چین و سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه بعنوان نمایندگان کشور خود اسناد مربوط به مرزهای قطعی دو کشور را امضا نموده و رسما بحران جینبائو خاتمه یافت
پایان