پدافند هوایی

سامانه های پدافند هدایت شونده ارتفاع پایین ساخت امریکا

سامانه های پدافند هدایت شونده ارتفاع پایین ساخت امریکا

سامانه های پدافند هدایت شونده ارتفاع پایین ساخت امریکا

سامانه چاپارل

ساخت سامانه چاپارل  به میانه دهه 1960 بر میگردد. در اوائل دهه 1960 ارتش امریکا هیچ سامانه ارتفاع پایین هدایت شونده موثر و پر تیراژ نداشت  . کار روی این سامانه در سال 1965 اغاز شد و در سال 1969 وارد خدمت شد.در طرح اولیه بعد از ازمایشات مختلف  معلوم شد نسخه دی موشک فروسرخ سایندوندر این قابلیت را دارد از زمین  بر ضد اهداف هوایی شلیک شود قرار شد ترکیبی از موشک سایندوندر  و یک توپ ام61 با هدایت راداری بر  روی یک شاسی ام113 نصب شود ولی بعد از تحقیقات  به دلیل عدم در دست راس بودن یک رادار  درگیر کوچک مناسب این طرح لغو شد و این دو سامانه یعنی موشک سایندوندر و توپ ام61 دو مسیر مختلف را طی کردند.موشک سایندوندر با کمی تغییر  در قالبت سامانه چاپارل وارد عمل شد که یک شاسی ام113 با چهار موشک  بود و توپ ام61 در قابل ام 163 که به ان خواهیم پرداخت .

اولین نسخه ام آ ام 72 ای بود که از موشک  چاپارل  با کمی تغییر بر اساس  نسخه دی سایندوندر  بهره می برد  که دارای  موتوری قویتر و بالچه های انتهای کوچکتر  بود. نسخه A چاپارل نشان داد در برابر شراره پرتابی از هواگردها اسیب  پذیر است ،نسخه بی نیز ساخته شد که نسخه اموزشی این موشک  بود، نسخه سی در سال  1974 وارد خدمت شد که دارای  کلاهکی قدرتمند تر و همچنین جستجوگری بهتر با توان زاویه جستجوی بیشتری  نسبت به نوک کاونده فروسرخ موشک را بود .

همان طور  که گفته شد چاپارل بر روی شاسی ام 113 نصب شده  بود که بر روی ان یک برجک شامل   چهار موشک چاپارل بود که یک کاربر  در درون ان برجک قرار می گرفت و جلوی ان یک شیشه  از ان محافظت میکرد. البته نسخه کششی این سامانه نیز وجود داشت که با کامیون و یا چیپ کشیده می شد.سامانه فاقد رادار  بود و کاملا چشمی بود و کاربر با دیدن  هدف سر موشک ها را به طرف هدف بر می گردانند و موشک را روی هدف قفل و  اتش میکرد. این به معنی عدم توان درگیر درشب است زیرا رادار جستجو  وجود نداشت.در سال 1977  یک سامانه تصویر  بردار  فروسرخ (دوربین دید حرارتی)برای  ان توسعه یافت تا توان درگیر در اب و هوایی بد و شب نیز به دست اید  همچنین در دهه 1980  تمامی موشک های  قبلی به نسخه ایی ارتقا  یاتند که دارای  زاویه جستجوی بیشتری بود و بعدها همگی به نسخه  جی ارتقا یافت که در واقع نسخه ای از موشک سایندوندر مدل  ال بود  ولی در میانه دهه 1980 دیگر فضا برای خدمت چاپارل وجود نداشت.ورود به خدمت استینگر  که داری سرعت بالاتر قابلیت حمل اسان و توان جستجوی بیشتر بود باعث خروج از خدمت این موشک در سال 1994 شد.

چاپارل دارای  برد 9000 متر و ارتفاع عمل 4 کیلومتر بود و داری کلاهک 12 کیلوگرمی بود اگرچه از تمامی مشخصات برتر  از استینگر  بود ولی به صورت  چشمگیری  دست پا گیر تر از یک موشک  کوچکی چون استینگر  بود.

MIM-72 Chaparral
MIM-72 Chaparral

ام 163 وی ای دی اس

سامانه خودکششی پدافند هوایی ام 163 ترکیبی  از یک توپ گاتیلینگ ام61 بر روی یک شاسی نفربر ام113 است.این سلاح برای تکمیل سامانه چاپارل وارد خدمت شد زیرا پوشش در برد زیر 3 کیلومتر چاپارل ضعیف بود.سلاح اصلی توپ ام61 بود یک توپ گاتیلینگ 20 م م که بر روی جنگنده های نیروی هوایی نصب شد.سامانه فاقد  رادار بود و تنها یک رادار مسافت یاب داشت و دارای  یک سامانه اپتیکی  بود که میشد  ان را به یک دوربین دید  شبانه با برد محدود  به کار برد. ام 163 برای تکمیل سامانه پدافند هوایی چاپارل ساخته شد اگرچه در کلاس شیلیکا بود ولی از شیلیکا به دلیل نداشتن رادار جستجو   دست کم در زمینه کسب هدف پایینتر  بود .سامانه هدفگیری  بدین شکل عمل میکرد  که دوربین را بر روی هدف قرار میدادند  و بر روی هدف  به صورت اپتیکی قفل می کردند و بعد سامانه کنترل اتش  محاسبه لازم را با کمک  رادار مسافت یاب  انجام می داد و بعد از تنظیم خودکار زاویه لوله دست به اتش می زد. توپ  ام61 اگرچه توان اتش  تا 6000 گلوله بر دقیقه را داشت ولی بر روی این سیستم سرعت اتش  3000 گلوله بر دقیقه بود و دارای  حالت اتش 10،30،60 و صد گلوله با سرعت اتش 3000 گلوله بر دقیقه  بود  ولی برای شلیک اتش متداول سرعت اتش 1000 گلوله بر دقیقه بود .توپ دارای گلوله های 20 م م  بود اگرچه از گلوله 23 م م شیلکا کوچکتر بود ولی سرعت  اتش بالاتر و سرعت دهانه بیشتری  داشت. چندین نمونه مهمات را شلیک می کرد نسخه ای پی (با هسته فولادی و ماد منفجره)، مهمات اچ ایی آ و اچ ایی تی  (مهمات انفجاری  مجاورتی برای  انفجار در اسمان)،مهمات انرژی جنبشی  تا بتواند از ان بر علیه اهداف زمینی نیز بهره برد .نداشتن رادار به معنی عدم کاربرد در شب بود زیرا هدف تنها در روز توسط  چشم کاربر قابل کشف بود.توپچی در یک فضای باز قرار میگرفت و میدان دید کاملی داشت   تا بتوان هدف را با چشم کشف کند و بعد دوربین را روی ان قفل کند در حالی که کاربر  شیلکا در درون برجک قرار می گرفت و میدان دیدنی نداشت  البته این طبیعی بود  زیرا  کاربر  شیلکا وابسته با رادار بود تا چشم.

ام 163 در خدمت ارتش  امریکا و چندین  ارتش  از جمله اسرائیل  قرار گرفت ولی هرگز مورد استفاده به عنوان یک سلاح ضد هوایی در مرحله عمل قرار نگرفت و معمولا جهت پشتیبانی  اتش از نیروی زمینی  استفاده میشد برای نمونه این کاربرد اصلی در نبرد گرانادا  بود.همچنین برای مدتها نقش خودروی شناسایی را  نیز در خدمت بازی کرد.در دهه 1980 برخی از این سامانه  ها به یک لوله چهار تایی موشک  استینگر  نیز مجهز شدند که البته فراگیر نبودند.

ام 163
ام 163

درسال 1984 برنامه ای برای  ارتقا سامانه اتش و افزایش دقت اجرا شد ولی محدودیت برد توپ ام 61 که 1.5 تا 2 کیلومتر در برد و همین میزان در ارتفاع بود باعث محدودیت شدید این سامانه شد و موشک استینگر جایگزین  این سامانه شد و در نقش شناسایی  نیز خودروی ام 6 (نسخه ای از نفربر زرهی برادلی) جای ان راگرفت تا در سال 1994 برای همیشه از خدمت خارج شود.

ام 167

نسخه ای از ام 163 که کشش بود  و میشد ان را با یک چیپ هاموی کشید.این نمونه نیز مشتریان زیاد داشت  که همچنان  در برخی کشورها در خدمت است.

ام 167
ام 167

سامانه اونجر

سامانه ارتفاع پایین شامل یک شاسی چیپ هاموی و هشت موشک استینگر  که جایگزین چاپارل و ام 167 شد.برای اشنایی با این سیستم اینجا را کلیک کنید

ام 247 سرگینت یورک

در اواخر دهه 1970 ترکیبی  از ام167 و چاپارال در ارتفاع پایین نیروی زمینی  امریکا را پوشش میداد ولی این دو سامانه فاقد  رادار برای درگیر و محدودیت درشب بودند.هر دو سامانه باید با هم ترکیب میشدند تا  تا بازده ای همانند شیلیکا  روسی  داشته باشند. ارتش  سامانه پدافندی جدید می خواست .سامانه جدید باید دارای برد عمل چاپارل و قدرت اتش  توپ ام61 باشد و دارای رادار و سامانه دیدی حرارتی برای درگیر در هر شرایط اب و هوایی باشد.در سال 1977 از 49 سازنده صنعتی خواسته شد تا سامانه جدید بر اساس شاسی تانک ام48 که تعداد زیادی  ازانها به عنوان تانک ذخیره در خدمت بود توسعه دهد و دارای سلاحی باشد که دارای  برد عمل 3 کیلومتر  و سرعت اتش بالا باشد  و بتوان از ان حتی بر علیه اهداف  زمینی  نیز به کار برد.باید سلاح جدید توان انهدام 50% هدف را  در یک اتش داشته باشد.

کمپانی اسپری راند یک نسخه با توپ دولول 35 م م اسکای گارد اولیکن را پیشنهاد داد . توپ 35 م م اورلیکن به صورت گسترده ای در ارتش های عضو ناتو موجود بود و سرعت اتش 3000 گلوله بر دقیقه (1500 گلوله از هر لوله) بر ضد اهداف هوایی و 180 گلوله بر دقیقه  بر ضد اهداف زمینی  بود

جنرال  الکتریک   طرحی بر اساس توپ 30 م م گاتلینگ 7 لول اونجرکه متعلق به جنگنده ای10 بود را داد که سرعت اتش 4200  گلوله بر دقیقه داشت

ریتون  نسخه اصلاح شده گریپارد المانی را پیشنهاد داد. این نسخه دارای  همان برجک ولی با الکترونیک درگیر پیشرفته تر بود .

جنرال  دینامیک  نیز نسخه ای با توپ 35 م م اورلیکن  و سامانه هدفگیری  سامانه  فلاکس را ارائه کرد.

بخش هوافضای فورد یک برجک مجهز به دو توپ 40 م م مشهور بوفور و یک رادار  اتش که نسخه  تغییر یافته رادار ای پی جی 66 جنگنده اف16 بود را پیشنهاد داد.

پیشنهاد فورد بلافاصله  با موضع گیری پنتاگون مواجع شد. انتخاب توپ 40 م م بوفور بیشتر تجاری بود تا فنی  زیرا با در نظر گرفتن سرعت بالای  اتش 35م م (1500 گلوله برای هر لوله در مقابل 300 گلوله برای 40م م) و همچنین فراگیر بودن ان در سطح ناتو . ولی 40 م م نیز مشهور بود و از طرفی  دارای  برد بیشتر و همچنین  به  دلیل بزرگی ان دارای  قدرت تخریبی بیشتری داشت.

در سال 1978 ارتش  تصمیم به سفارش دو نمونه یکی متعلق به جنرال  دینامیک با توپ 35م م  و نسخه ای از هوافضای فورد با توپ 40 م م گرفت .29ماه  ازمایش و سرنگونی دو اف86، 5 بالگرد یو اچ 1و ده ها  بدون سرنشین  در نهایت باعث انتخاب  طرح فورد با توپ 40 م م بوفور در سال 1981 شد.

ام 247

سلاح جدید دارای برد اتش 4000 متر و ارتفاع عمل 3500 متر بود و توان شلیک انواع مهمات انفجار  مجاورتی و انرژی جنبشی را داشت

ولی کار به این اسانی  نبود  طرح پیروزی  مشکلات زیادی داشت  در مرحله اول رادار این سامانه دارای  شکلات در زمینه تشخیص هدف با پس زمینه  زمین  در هنگامی که  هدف در ارتفاع پایین پرواز میکرد  به صورتی که در ازمایشات فرق بالگرد و درختان  را تشخیص نمی داد . مسئله بعد سرعت پردازش بود که گهگاه تا 19 ثانیه طول میکشید.در زمینه تعمیر و نگهداری  نیز مشکلات زیادی داشت . برجک بسیار کند بود و کند می چرخید  و در اب هوایی سرد دارای مشکل  نشت روغن بود.همچنین سامانه ضد جنگ الکترونیک بسیار ضعیف بود و کارایی کلی ان بد و در هنگام جنگ الکترونیک شدید جواب نمی داد .وزن 54 تن به معنی عدم توانایی  جا به جای حتی  با سی 130 بود. ازمایشات گهگاه بسیار موفق و گاه بسیار ناموفق  بود .اگرچه فورد تلاش در رفع بسیاری از این مشکلات  کرد ولی در سال 1985 مشکلات جدید به وجود امد. بالگردهای روسی  مجهز به موشک  ای تی 6 با برد بیش از 5000 متر شدند و سلاح های هدایت شونده  لیزری و اپتیکی بردی بیشتر از برد موثر این توپ داشتند همچنین تلاش برای قفل و درگیر با موشک های  های کروز بی نتیجه بود . تاسال 1985 در مجموع 50 عراده  از این سامانه ساخته شده بود ولی هزینه ان بالا و مشکلاتش نا تمام . در نهایت سامانه اوانجر جایگزین ان شد و در اواخر  دهه 1980 از خدمت خارج شد و بسیاری از این سامانه ها  به عنوان هدف تمرینی از ان بهره برده شد.

ام 247

مقالات مشابه

سامانه پاتریوت

سامانه ضد بالستیک تاد

عبدالحمید تارخ

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن