امیر بهروزیان
در دو دههی اول قرن بیستم، رشد ناگهانی تواناییهای هوانوردی در سایهی پیشرفت جنگندههای نظامی آن دوران، کم رنگ نشد. در سراسر جهان، هوانوردان که شاید جوانتر از رهبران خود در شاخهی خدمات بودند، پرواز را به عنوان راهی برای کمک به منافع نظامی ملت خود انتخاب کردند.
در نیروی دریایی ایالات متحده، گروهی معتقد بودند که آینده متعلق به هواپیماهای دریایی(seaplanes) دوربرد چند موتوره است و برخی دیگر بر این باور بودند که جنگندهها و بمب افکنهای مستقر در کشتی این نقش را خوهند داشت.
هواپیمای دریاییPN-9-1920
یوجین ایلایدر سالهای 1910 و 1911، با استفاده از هواپیمای کورتیس پوشر ، امکان برخاستن و فرود آمدن را بر تختههای چوبی موقت، روی دو ناو مختلف نشان داد.
CURTISS PUSHER
کنت وایتینگ[1] به دلیل سرپرستی اجرایی ناوهای هواپیمابر در دورهی اولیهی پس از جنگ جهانی اول، شهرت زیادی دارد و اولین پروازبا کاتاپولت (منجنیق) را از ناو هواپیمابر انجام داد.
نیروی دریایی آزمایشهای پرواز منجنیقی را از اسکلهها و کرجیها انجام داده بود، امّا وایتینگ اولین پرواز از ناو هواپیمابر ارتش موسوم به لانگلی[2] را در 18 نوامبر 1912انجام داد که سرآغازی برای عملیاتهای منجنیقی ناوهای هواپیمابر بود.
وایتینگ یکی از افسرانی بود که تأکید داشت نیروی دریایی بایستی ناوهای هواپیمابر اختصاصی فراهم کند. یکی از همدورههای وی شرح میدهد که وایتینگ در اوایل سال 1916 گامهای نخست این تصمیم را برداشت. در سال 1919 نیز نیروی دریایی، آمادهی پذیرش این مفهوم تازه بود.
با پایان یافتن جنگ جهانی اول، نیروی دریایی آمریکا، کشتی حمل زغال سنگ به نام jupiter را برای ساخت اولین ناو هواپیمابر در اختیار گرفت.
برجکهای بلند کشتی ژوپیتر (که ذغال سنگ بارگیری شده در آن برای پشتیبانی از کشتیهای جنگی در دریا استفاده میشد)، با ساخت عرشهی تخت مرتفع در بالای کشتی، از بدنه جدا شدند. با راهاندازی مجدد ناو لانگلی با وجود اینکه این کشتی حامل زغالسنگ قدیمی (ژوپیتر)، به عنوان اولین ناو هواپیمابر نیروی دریایی با شمارهی (CV-1)، آیندهای به عنوان عضوی از ناوگان هواپیمابر نداشت، امّا معرفی آن در سال 1922، هر آنچه که بایستی جزو قابلیتهای یک ناو هواپیمابر باشد را به ارتش نشان داد.
کشتی حمل زغال سنگ موسوم به ژوپیتر با برجکهای عظیم بارگیری ذغال سنگ و دود غلیظ در سال 1914، این کشتی پس از جنگ جهانی اول، پس از تعویض برجکها با عرشهی صاف، به اولین ناو هواپیمابر نیروی دریایی آمریکاتبدیل میشود.
پس از جنگ، انعقاد معاهدهای بین نیروهای پیروز، تلاش کرد تا با محدود کردن ساخت چند نوع کشتی جنگی از جمله رزمناوهای بزرگ جنگی، از وقوع یک جنگ تسلیحاتی دریایی جلوگیری کند. امّا رزمناوهای ناتمام آمریکایی به نامهای Lexington وSaratogaتوانسنتد بدنهی خود را تبدیل به ناو هواپیمابر کرده و در چارچوب این پیمان باقی بمانند. بدین ترتیب، دومین و سومین ناو هواپیمابر آمریکا متولد شد، تغییر کاربری این ناوها از سال 1922 آغاز و در سال 1927 نیز به بهرهبرداری رسید.
نمایندهی مشاور هوانوردی آمریکا در کمیتهی مشاورهی ملی هوانوردی (NACA) بیان کرد که موتورهای شعاعی خنک شونده با هوا، نسبت قدرت به وزن و همچنین قدرت اطمینان بیشتری در مقایسه با موتورهای خنک شونده با مایع دارد. یک سال بعد از آن، نیروی دریایی، استفاده از موتورهای شعاعی خنک شونده با هوای طراحی شده برای استفاده در ناوهای هواپیمابر را به عنوان موتورهای انتخابی نیروی هوایی تصویب کرد.
چارلز لارنس در سال 1922 با پشتیبانی نیروی دریایی توانست موتور شعاعی J-1 خود را بسازد که در آن از سیلندرهای آلومینیوم با روکش فولاد استفاده شده بود. موتور J-1 توانست به مدت 300 ساعت کار کند که شش برابر از کارکردسایر موتورها در روز، بیشتر بود.
هوانوردی رایت طرح لارنس را خریداری کرد و در دهه 1920 رایت و رقیب جدیدش پرات اند وینتی به تولید کنندگان قدرتمند موتورهای شعاعی خنک شونده با هوا تبدیل شده و به دورهی موتورهای خنک شونده با مایع ارزان پایان دادند.
جنگندههای نیروی دریایی از موتورهای خنک شونده با هوا و قابل اطمینان برای پروازهای تنها روی آب بهره بردند. همچنین، موتور سبک خنک شونده با هوا که فاقد رادیاتور و سیستم خنک کننده بود، برای سرویسدهی و نگهداری در محدودیتهای کشتی روی دریا، آسانتر بود.
بنابراین، نیروی دریایی در مورد استفاده از موتورهای خنک شونده با هوا در ناوهای هواپیمابر مصمم بود، پس از چند سال، لاکهید نسخهی موتورهای P-38 لایتنینگ طراحی شده برای نیروی دریایی را معرفی کرد که بر پایهی موتورهای شعاعی خنک شونده با هوا بود و در مقایسه با فرآیند طولانی خنک شدن موتورهای V-12 آلیسون (که توسط نیروی هوایی ارتش استفاده میشد)، زمان خنک کردن را کوتاه میکرد.
درحالی که پیشرفت در فناوری موتورهای خنک شونده با مایع در طول دو دههی بعد نیز برای ارتش ادامه داشت، نیروی دریایی از موتورهای شعاعی خنک شونده با هوا استفاده میکرد.
فرمانده وایتینگ، نقش مهم دیگری نیز در هوانوردی نیروی دریایی دارد. وایتینگ با مشاهدهی فرودهای زود هنگام در ناو لانگلی، در انتهای عرشهی پرواز متمایل به یک سمت میایستاد، جایی که خلبانان هنگام نزدیک شدن به کشتی میتوانستند او را ببینند. آنها میگفتند که وایتینگ با حرکات بدن، نشانههای بصری میداد که به همترازی خلبانان هنگام فرود کمک میکرد، و بنابراین پُستی تحت عنوان افسر سیگنال شکل گرفت.
وایتینگ به عنوان اولین افسر اجرایی ناو لانگلی و اولین فرمانده آن، خدمت میکرد. در ماه نوامبر سال 1927، پس از بازدید وایتینگ از کارخانههای کشتیسازی که مسئول تغییر کشتی ساراتوگا به یک ناو هواپیمابر جنگی بودند، وی به عنوان اولین افسر اجرایی کشتی منصوب شد. وایتینگ در سال 1929 ناو ساراگوتا را ترک و به سمت کاپیتانی ارتقاء درجه پیدا کرد. در سال 1993وی پس از چندین مأموریت، مجدداً به عنوان افسر فرماندهی ناو لانگلی مشغول به فعالیت شد. وایتینگ در آن دهه کار بر روی تولید ناو هواپیمابر دیگری به نامCV-4 Ranger و به دنبال آن ناوهای یورک Yorktownو Enterprise را ادامه داد وی در تابستان سال 1934 نیز فرماندهی ناو ساراتوگا منسوب گردید.
در جنگ جهانی دوم، تمام ناوهای هواپیمابری که وایتینگ با آنها کار میکرد، به نوعی خدمات جنگی داشته و خدمهی آن نقطهی قوت تدابیر جنگ هوایی نیروی دریایی محسوب میشدند. در سال 1983، وایتینگ در سن 61 سالگی در حالی که همچنان به نیروی دریایی خدمت میکرد، بر اثر حملهی قلبی در بیمارستان Bethesda Naval درگذشت.
تا سال 1936، لانگلی CV-1 به عنوان ناو هواپیمابر خدمت کرده و وظیفهی آموزش خدمه و تکنیکهای تکمیلی را بر عهده داشت. طی مناقصه ای در سال 1937، عرشهی پرواز کوتاه و برخی تغییرات دیگرروی کشتی انجام شد. در فوریهی سال 1942، لانگلی وظیفهی حمل جنگنده های کورتیس P-40 ارتش و خدمه را به جزیره جاوا برعهده داشت. در مسیر این مأموریت، بمب افکنهای ژاپنی در تاریخ 27 فوریه، لانگلی را در چند گذرگاه شناسایی کرده و این ناو ارزشمند را مورد اصابت قرار دادند. بر اثر این حملات، سکان ناو آسیب دیده، آتشسوزی از کنارهها آغاز و با ورود آب به داخل موتورخانه، لانگلی در حال نابودی بود. دستور تخلیهی کشتی صادر و لانگلی که زمانی اولین و تنها ناو هواپیمابر نیروی دریایی بود با شلیک اژدر و گلولههای ناوشکن اسکورت، غرق شد تا کشتی در اختیار ژاپنیها قرار نگیرد.
ناو لانگلی پس از تعمیرات و تغییرات در 1937
در 8 می سال 1942 نیز ناو لکزینگتون CV-2 در طی نبرد دریای مرجان دچار انفجار مخزن سوخت شد. بار دیگر، آتش نیروهای خودی، ناو هواپیمابر را نابود کرد تا از تصرف آن جلوگیری شود. در جنگ اقیانوس آرام، برای هر دو طرف درگیر در جنگ مشخص بود که توانایی تولید آمریکا از ژاپن بالاتر است و ژاپن از بدنه کشتیهای آسیب دیده و افزودن هرگونه تجهیزات و فناوریهای ممکن به آن استفاده میکند.
ناو ساراتوگا به عنوان آخرین عضو از مثلث سهتایی ناوهای هواپیمابر ناوگان نیرو دریایی ارتش، در طول جنگ از چندین اژدر و حملهی کامیکازه جان سالم به در برد. این ناو در سال 1944 برای تعمیر دوباره به آمریکا بازگردانده شد، در سال 1945، حملهی کامیکازه به ساراتوگا باعث شد که این ناو قبل از بازگشت به نبرد اقیانوس آرام، یک بار دیگر برای تعمیر به خانه برگشته و برای همیشه تبدیل به ناو آموزشی شود.
ناوهای هواپیمابر سهگانهی نیروی دریایی ایالات متحده در دهه 1920 در کشتیسازی Puget Sound Naval واشنگتن، پهلو گرفتند. لانگلی (CV-1)، ناو کوچکتر و قدیمیتر در پایین عکس، ساراتوگا (CV-3) در مرکز و لکزینگتون (CV-2) در بالای تصویر دیده میشود.
مقلات مشابه