امپراتوری عثمانی از آغاز تا سقوط (قسمت پانزدهم)
کشیده شدن دامنه جنگ جهانی و نسل کشی ارامنه به خاک ایران
قسمت پانزدهم
نقش آمریکا در بازتاب جهانی کشتار ارامنه
دولت آمریکا در زمان آغاز کشتار ارامنه هنوز به جبهه متفقین ملحق نشده بود و بی طرف بود. اما بسیاری از کنسول ، بازرگانان،و پرستاران آمریکایی مستقر در خاک عثمانی از نزدیک شاهد نسل کشی ارامنه بودند و به سرعت اخبار این فاجعه انسانی به آمریکا رسید. انعکاس اخبار کشتار ارامنه در مطبوعات آمریکا باعث ایجاد یک نفرت عمومی برضد دولت عثمانی شد. هنری مورگنتاو سفیر وقت آمریکا در استانبول از طرف دولت این کشور مامور مذاکره با انور پاشا گردید. سفیر آمریکا در این دیدار با خوش خیالی محض به انور پاشا گفت: من اطمینان دارم دولت هرگز دستور چنین اعمال خشونت باری را نداده و نمی توان جنابعالی و طلعت پاشا و سایر اعضای کابینه را مسوول دانست. بدون شک ماموران محلی از حدود اختیارات خود خارج شده و مرتکب چنین اعمالی شده اند.
برخلاف انتظار انور پاشا به هیچ وجه از این خوش خیالی سفیر آمریکا خوشش نیامد و به او گفت: شما سخت در اشتباه هستید. من به هیچ وجه مایل نیستم کارمندان زیر دست را مورد سرزنش قرار دهم و کاملا آماده پذیرش مسوولیت دستورهایم هستم. دستور تبعید ارامنه از جانب دولت صادر شده است. اعتماد به نفس سران دولت عثمانی تنها به انور پاشا محدود نشد و طلعت هم دقیقا مشابه همین حرفها را بر زبان آورد و گفت: من در عرض سه ماه توانستم مسئله ارامنه را که عبدالحمید در سه سال نتوانسته بود حل کند تمام کنم. خبرنگار روزنامه آلمانی برلینر تاگبلات از طلعت پاشا پرسید چرا دولت عثمانی بین ارامنه گناهکار و بی گناه تفاوتی قائل نشده است. طلعت در جواب گفت این کار غیر ممکن است چون کسانی که امروز بی گناه هستند ممکن است فردا گناهکار باشند!
اظهارات احمقانه طلعت پاشا به اینجا ختم نشد و در نامه ایی به سفیر آمریکا نوشت: شنیده ام عده ای از ارامنه خود را نزد شرکت های آمریکایی بیمه عمر کرده اند . به شرکت های مزبور بگویید صورت اسامی این افراد را برای ما بفرستند. چون همه آنها وخانواده هایشان مرده اند و بیمه عمر آنها به دولت عثمانی می رسد.
هنری مورگنتاو بعد از این ملاقات و خواندن دهها گزارش از طرف کنسول های آمریکا در خاک عثمانی بلافاصله متوجه فاجعه در حال وقوع شد و بلافاصله ازدولت کشورش تقاضای کمک و مداخله کرد. اما دولت آمریکا به دلیل حفظ سیاست بی طرفی مواضع محتاطانه ای در پیش گرفت. در نهایت مورگنتاوشخصا وارد عمل شد و تمام کنسول ها و مسیونرهای مذهبی آمریکایی را مامور جمع آوری اطلاعات و اسناد و مدارک درباره این نسل کشی کرد. با تلاش های مورگنتاو یک کمیته با نام کمیته جمع آوری پول برای کمک به ارامنه در آمریکا تشکیل شد که موفق به جمع آوری کمک صد میلیون دلاری معادل یک میلیارد دلار امروز برای ارامنه گردید.
دولت آمریکا هم مانند آلمانی ها تقاضای اجازه کمک رسانی به ارامنه را کرد که توسط دولت عثمانی رد شد. انگلیسی ها نیز در این بین بیکار نمانند. اخبار نسل کشی ارامنه به زودی جای اخبار جنگ را در روزنامه های انگلیسی گرفت و خشم مردم این کشور برانگیخت.
در گزارشی که در دولت انگلستان در اکتبر 1916 به مجلس عوام ارائه کرد آمده بود: از دو میلیون ارمنی ساکن در امپراتوری عثمانی یک سوم قتل عام شده اند، یک سوم به خاک روسیه و سایر کشورها گریخته اند و باقی مانده آنها در سرتاسر خاک عثمانی به صورت تبعیدی در فقر و فلاکت زندگی می کنند.
نسل کشی ارامنه در ترابوزان
کشتار ترابوزان یکی از پاکسازی های نژادی خونین ارامنه در جریان نسل کشی آنها بود. مانند سایر مناطق عثمانی قبل از آغاز کشتار ابتدا مقدمات آن فراهم شد. در روز 7 ژوییه 1914 جمال عزمی به عنوان فرماندار منطقه ترابوزان منصوب شد. عزمی که از بنیان گذاران تشکیلات مخصوصه بود و حضورش در این منطقه به معنی آغاز یک کشتار دیگر برضد ارامنه ترابوزان بود. اسکار هیزر دیپلمات آمریکایی مستقر در ترابوزان یکی از اولین افرادی بود که گزارش های مفصلی در مورد آغاز نسل کشی ارامنه این منطقه برای سفارت آمریکا در استانبول فرستاد. طبق گزارش هیزر بسیاری از دختران و پسران زیر ده سال ارمنی ابتدا از خانواده هایشان جدا و به خانواده های ترک و مسلمان سپرده شدند.
هیزر به سرعت متوجه سیستماتیک بودن این کشتار شد . او متعقد بود عزمی تمام دستورات خود را از استانبول دریافت می کند. کشتار در منطقه ترابوزان بسیار وسیع و گسترده انجام شد. ایتان بلکیند جاسوس دولت انگلستان در خاک عثمانی که بعدها در کتاب خاطرات خود نوشت 5000 هزار نفراززنان و کودکان زنده زنده سوزانده شدند.
جیاکومو گریینی دیپلمات ایتالیایی که در زمان کشتار در ترابوزان در سال 1915 حضورداشته درباره آن می گوید: من هزاران نفر از زنان و کودکان ارمنی را دیدم که سوار برقایق به دریای سیاه برده و در آن غرق شدند. طبق کتاب رابرت فیسک نویسنده آمریکایی کتاب جنگ بزرگ برای تمدن حدود 900 زن ارمنی در منطقه بیتلیس که در نزدیکی سرشاخه های رود فرات قرار دارند غرق شدند. تعداد غرق شده ها در رود فرات به حدی بود که حتی چند صد متر مسیر رودخانه را نیز تغییرداد. واهاگن دادریان مورخ ارمنی تبار ساکن در آمریکا نیز معتقد است تعداد بیشماری از ارامنه در رود خانه فرات و سرشاخه های آن غرق شده اند.
حسن معروف افسر ارتش عثمانی هم در گزارش خود به نحوه دستگیری وسوزاندن ارامنه در اطراف ترابوزان اشاره کرده است.طبق گزارش هیزر بسیاری از ارامنه درون قایقها به روی دریای سیاه فرستاده و سپس غرق می شدند. تعداد افراد غرق شده در دریای سیاه آنقدر زیاد بود که تعدادی از این اجساد توسط اعضای یک صومعه ایتالیایی در حاشیه دریای سیاه در ساحل پیدا و دفن شدند.
اولین کاروان از تبعیدیان ارمنی ترابوزان در روز 1 ژوییه 1915 از شهر خارج شدند. ابتدا 2 هزا رنفر به شهر گوموش خانه فرستاده شدند. تا روز 3 ژوییه تعداد تبعیدی ها به 6 هزار نفر رسید. و 4 هزار نفر دیگر نیز از روستاهای اطراف جمع آوری و تبعید شدند. مقامات دولتی ابتدا اعلام کردند کودکان و زنان باردار مورد مراقبت قرار خواهند گرفت اما عملا هیچ مراقبتی در کار نبود. آخرین کاروان روز 5 ژوییه شهر را ترک کرد. بسیاری از ارامنه از بیم کشته شدن فرزندان خود را قبل از ترک شهر به همسایگان ترک و حتی ایرانی خود سپردند. هیزر از سوی شرکت های بیمه آمریکایی که میخواست از سرنوشت بیمه شدگان خود در منطقه ترابوزان مطلع شود راهی مناطق کشتار و درگیری شد.
او در روز 17 اوت به مدرسه آمریکایی های منطقه رسید و نزد رییس آن رابرت استپالتون رفت. او به هیزر گفت تمام خانه های تخلیه شده ارامنه توسط پلیس و نیروهای دولتی غارت شده و همه اموال آن در انبار بزرگ شهر انبارشده اند. هیزر برای تحقیق بیشتر نزد کنسول آلمان رفت و به او گفت بعید است که ارامنه بعد از پایان جنگ بتوانند اموال خود را پس بگیرند.
هیزر برای پیگیری سرنوشت ارامنه تبعیدی به بغداد رفت و در آنجا گزارش های مفصلی از اعزام تبعیدیان ارمنی در دیرزور نوشت و برای سفارت آمریکا فرستاد.
نسل کشی با کمک پزشکان
کشتارترابوزان تنها به روش غرق کردن و سوزاندن انجام نشد. در جریان محاکمه ایی که برای روشن شدن ماجرای کشتار ترابوزان در مه 1919 برگزارشد دکترزیاد فواد ریس بخش خدمات درمانی وقت ترابوزان گزارش مفصلی در مورد کشتار عمدی کودکان ارمنی با تزریق بیش از حد داروهایی مانند مورفین ارائه کرد. طبق این گزارش دکترسایب،دکتر وهیب و دکتر رقیب که در زمان کشتار در هلال احمرترابوزان کار می کردند این جنایت را مرتکب شده اند. طبق این گزارش تلخ دو ساختمان یک مدرسه در ترابوزان برای این کار درنظر گرفته شده بود. به غیر از تزریق مرفین برخی دیگر از قربانیان به منطقه مازینان در حوالی استانبول فرستاده و سپس با گازسمی کشته شدند. همچنین طبق گزارشی که در 26 دسامبر 1918 در روزنامه رنسانس عثمانی به چاپ رسیده به دستور ریس دفتر بهداشت اداره درمان ارتش سوم و در ژانویه 1916 ، زمانی که بیماری تیفوس در مناطق جنگی شیوع پیاده کرده بود ارامنه به طور عمدی توسط پزشکان ارتش به این بیماری آلوده می شدند. طبق تحقیقات صورت گرفته بسیاری از پزشکان در جریان این کشتار عمدی کاملا مقصر بوده و با برای افراد مقتول گواهی های فوت جعلی صادر کردند. همچنین برای پاکسازی آثار این کشتار دکتر توفیق رشدی آراس که آن زمان بازرس کل خدمات بهداشتی بود در طی 6 ماه هزار با صرف هزاران کیلو آهک آثار اجساد قربانیان ارمنی را کاملا از بین برد. دکتر رشدی آراس بعدها در طی سالهای 1927 تا 1938 وزیر امورخارجه جمهوری ترکیه هم شد.
سرنوشت جمال عزمی
مقصر اصلی نسل کشی ارامنه جمال عزمی بود. براساس گزارش های رووف بسیاری از زنان و دختران جوان ارمنی توسط عظمی تبدیل به طعمه و بازیچه های جنسی شدند. در نتیجه مصادره اموال ارامنه عظمی صاحب ثروت بسیار زیادی شد. در جریان یک دادگاه که برای رسیدگی به جنایات ترابوزان در سال 1919 برگزارشد مشخص شد فرماندار ترابوزان عظمی تنها از یکی از ارامنه دستگیر شده صاحب 500 پوند طلا و جواهرشده است. در طی سالهای 1919 محمود پاشا یکی از سیاستمداران وقت عثمانی در جریان سخنرانی اش در مجلس سنا به کشتار هزاران نفر ازارامنه در ترابوزان اشاره کرد. در نهایت در روز 11 دسامبر 1918 حافظ مهمت معاون عظمی برضد فرماندار ترابوزان شهادت داد. در نهایت حافظ مهمت به اعدام محکوم شد. در نهایت جمال عظمی در 17 آوریل 1922 در جریان عملیات نمیسیس در شهر برلین توسط فداییان ارمنی ترورشد.
نسل کشی آشوریان
همزمان با نسل کشی ارامنه دیگر قوم مسیحی یعنی آشوریان(آنها یکی از قدیمی ترین اقوام مسیحی جهان با ریشه های کلدانی و آرامی تقریبا از ظهور دین مسیحیت در منطقه خاورمیانه زندگی کرده اند) هم انجام شد. تعداد آشوریان نسبتا از ارامنه کمتر بود اما تا اوایل قرن بیستم بین 600 تا یک میلیون نفر از آشوریان در چهارکشور ایران،عثمانی سوریه و عراق زندگی می کردند. آشوریان هم مانند ارامنه در زمان نسل کشی های سلطان عبدالحمید دوم مورد کشتار قرار گرفتند و دستکم تا 25 هزار نفر از آنها از بین رفتند. قتل عام آشوریان در مناطق دیاربکر ،خارپرت،ماردین و اورمز توسط کنسول آلمان در ژوییه و سپتامبر 1915 به کشورش گزارش داده شد.
کشیده شدن کشتارآشوریان به ایران
(این بخش از مقاله شاید بی ربط به تاریخ عثمانی به نظر برسد اما به دلیل کشیده شدن پای دولت عثمانی و متحدانش به خاک ایران به منظور اشغال کشورمان و همین طور ادامه کشتار ارامنه وآشوریان ذکرآن ضروری است .)
دامنه کشتارهای آشوریان و ارامنه تنها به خاک عثمانی محدود نماند و به ایران هم سرایت کرد. در جریان محاصره وان و تشکیل دولت ارمنی که بعدها به ارمنستان غربی معروف شد 50 هزار نفر از آشوریان عثمانی به سمت ایران گریختند. بسیاری از این مسیحیان آشوری در شهر ارومیه و اطراف آن تحت حفاظت ارتش روسیه زندگی می کردند. اما آغاز نبرد ساری کمیش شروع دردسرهای آشوریان و ارامنه را چند برابر کرد. با هر بار عقب نشینی نیروهای روس از منطقه آشوریان مورد آزار و اذیت و کشتار قرار می گرفتند. در اولین عقب نشینی ارتش روسیه در نوامبر 1915 از آذربایجان ایران حدود 5 هزار نفر از آشوریان به دست ترکان و نیروهای طرفدارشان قتل عام شدند. در 31 اکتبر 1915 نیروهای عشایری کرد و عرب عثمانی از مرز ایران عبور کردند. اگرچه هدف آنها کشتن آشوریان و ارامنه بود اما به زودی شروع به کشتار یکسان تمام ایرانیان مسلمان و ارامنه و آشوریان فراری کردند. در ده دیه تمام اهالی قتل عام شدند. اما با حضور ارتش روسیه در ژانویه 1915 این نیروهاش شکست خوردند و عقب نشینی کردند.
در 16 ژانویه 1915 نیروهای روس دوباره کنترل تبریز را به دست گرفتند. روسها برای حمایت از آشوری ها و ارامنه پناهنده شده به ایران ایل چهاردولی را به اسلحه مجهز کردند و وظیفه حمایت از آشوریان را به آنها سپردند. اما در روز 2 ژانویه نیروهای روسی به طور ناگهانی ارومیه را ترک کردند. ده هزار نفر از آشوریان به دنبال روسها شهر را ترک کردند که بیشتر آنها به دلیل برف و سرما مردند. اما 35 هزار نفر از آشوریان در به میسیونرهای مذهبی فرانسوی و بیمارستان آمریکایی ها پناهنده شدند. تعداد زیادی از آشوریان هم توسط مردم ارومیه در خانه های آنها پناه داده شدند.
در روز 4 ژانویه ارتش عثمانی وارد شهر ارومیه شد. رشید بیگ فرمانده این نیروها سعی کرد جلوی کشتار در شهر را بگیرد اما نوری بیگ و راغب بیگ شروع به کشتار مسیحیان کردند. آزار و اذیت ارامنه پناهنده و آشوریان ایرانی به سرعت آغاز شد . در این بین ارشد همایون رییس شهربانی شهر سعی داشت جلوی کشتارها رو بگیرد. و به همین خاطر بعدها ارامنه و آشوری ها از او به نیکی یاد کردند. در یکی از روستاهای اطراف ارومیه به نام گوک تپه دو هزار نفر از ارامنه و آشوری های فراری پناه گرفته بودند که توسط ارتش عثمانی و نیروهای طرفدارشان محاصره شدند.
اما دکتر پاکارد آمریکایی که از شهر خارج شده بود به سرعت متوجه این قضیه شد و در این قضیه پادرمیانی کرد. او ارامنه را وادار به دادن غرامت و تسلیم کردن سلاح هایشان کرد و در عوض آن دو هزار نفر را صحیح و سالم به شهر بازگرداند.با این حال ارتش عثمانی بیکار ننشست و در روز 22 فوریه 60 نفر از افراد سرشناس آشوری که در یکی از میسیونرهای مذهبی فرانسه پناهنده شده بودند از آنجا بیرون کشیدند و در بیرون از شهر تیرباران کردند. تنها یک نفر از این افراد زخمی شد و اخبار این کشتار را به بقیه رساند. دو روز بعد از این اتفاق و در روز 24 فوریه فاجعه کشتار گلپوشان رخ داد. این روستا یکی از قدیمی ترین روستاهای محل اقامت آشوریان در ایران بود . افراد ساکن در این روستای بزرگ در هنگام ورود ارتش عثمانی به منطقه با فرستادن چند نفر گروگان برای خود امان گرفته بودند. اما در آن شب دسته ایی از نیروهای محلی طرفدار عثمانی به فرماندهی فردی به نام قوچعلی خان وارد روستا شدند و بعد از پذیرایی مفصلی که از آنها شد از اهالی تقاضای 15 هزار تومان کردند و چون اهالی روستا نتوانستند این مبلغ را فراهم کنند شروع به اعدام و کشتار اهالی این روستا کردند.
در جریان این اتفاقات فیلیپ پرایس خبرنگار روزنامه منچستر گاردین در شهر حضور داشت در باره شیوع بیماری تیفوس بین اهالی شهر می گوید: بیست هزار نفر از آشوریان در باغ بیمارستان آمریکایی شهر پناه گرفته بودند. به دلیل شرایط بد بهداشتی به سرعت بیماری تیفوس بین آنها شیوع پیدا کرد 5هزار نفر از آشوریان و چندین برابر این رقم از مسلمانان شهر در اثر تیفوس و کشتارهای ارتش عثمانی مردند. کنسول انگلیس در سال ۱۹۱۵ مینویسد بسیاری از ایرانیان سعی در پناه دادن ارامنه و آشوریها در منازل خود داشتند، ولی مأموران عثمانی نمیگذاشتند. همچنین در سلماس، ۷۵۰ نفر از آشوریان در منازل ایرانیان پنهان شدند که افسر عثمانی دستور حمله به خانههای ایرانیان را صادر نمود که این عده همگی کشته شدند.
جواد پاشا فرماندار وقت ایالت وان در گزارشی که در فوریه 1915 برای مافوق های خود فرستاد مدعی شد که ما آذربایجان و وان را از آشوری ها و ارمنی ها پاک کردیم. در اواخر سال 1915 جواد پاشا با هشت هزار سرباز وارد شهر سیرت شد و ابتدا 4 هزار نفر از ارامنه و آشوریان شهر را کشت . سپس 20 هزار نفر در دیگر در روستاهای اطراف قتل عام شدند. اسقف اعظم آشوری ها ادی شیر هم توسط کردهای طرفدار عثمانی به قتل رسید.
کشیده شدن اختلافات روسیه و عثمانی به خاک ایران
در همان سال نخست جنگ جهانی اول خاک ایران خصوصا در بخش غربی آن صحنه زور آزمایی بین روسیه و عثمانی شده بود. علی رغم اعلام بی طرفی دولت وقت ایران هر دو کشور هزاران سرباز در خاک ایران داشتند. دولت روسیه تزاری قبل از آغاز جنگ ده هزار سرباز در خاک ایران داشت که بعد از شروع جنگ جهانی اول تعداد نفرات آنها به هفتاد هزار نفر رسید. دولت عثمانی هم در 7 دی 1293 مصادف با 29 دسامبر 1914 وارد بدون توجه به اعتراض های دولت ایران از مرز عبور کرد و وارد آذربایجان و ایالات های غربی شد. اگرچه عشایر و نیروهای طرفدار عثمانی چهارماه قبل از این تاریخ وارد خاک ایران شده و قتل و غارت آشوریان ،ارامنه فراری و حتی مردم مسلمان ایران را آغاز کرده بودند. دولت عثمانی تحت شعار فریبنده اتحاد اسلام عملا نظر بسیاری از مجاهدین ،علما و آزادی خواهان ایرانی به دست آورده بود. شعار اتحاد اسلام ترکها تا جایی مورد قبول گرفته بود که حتی برخی از علمای شیعه حاضر در عتبات عالیات هم به نفع آن فتوا داده بودند. مرگ بزرگترین رهبر آزادی خواهان ایرانی یعنی ستارخان در 24 آگوست 1914 هم فرصت بسیار مناسبی برای ترکها به منظور جلب نظر افکار عمومی ایرانی ها به وجود آورده بود. ترکها به سرعت دارای نیروهای محلی طرفدار خود شدند . روسها نیز بیکار ننشستند و برای مقابله با آنها صمد خان مراغه ایی را مامور جمع آوری نیروهای طرفدار محلی اش کرد. صمدخان در اطراف مراغه و سراب شروع به جمع آوری نفرا کرد. این نیروها با نیروهای ارتش عثمانی و طرفدارانشان وارد درگیری شدند اما شکست خوردند و گریختند. ارتش عثمانی شهر مراغه راهم تصرف کرد اما با غرامتی که مردم شهر پرداخت کردند از غارت آن صرف نظر کردند.
بالا گرفتن درگیری های عثمانی و روسیه در خاک ایران
دست به دست شدن چند بار شهر تبریز در ژانویه 1915 بین روسیه وعثمانی تنها اوضاع را آشفته تر کرد. در نهایت در 30 ژانویه شهر باردیگر به دست ارتش روسیه افتاد. غرب ایران عملا بین دو کشور روسیه وعثمانی تقسیم شده بود. روسها تبریز و تا نزدیکی شهر مراغه را در دست داشتند و ترکها در مهاباد و مناطق اطراف آن با کمک متحدان خود مشغول تاخت و تاز بودند. در 22 مارس دولت عثمانی یک ارتش عظیم به فرماندهی خلیل پاشا که یکی از نزدیکان انورپاشا بود راهی ایران کرد. ورود این نیروها اندکی از آشفتگی اوضاع در اورمیه و نواحی اطراف آن را کمتر کرد. چرا که به دلیل حضور پزشکان ارتش عثمانی تقریبا بیماری های واگیر دار مهارشد. خلیل پاشا و نیروهای محلی طرفدار عثمانی در روز 25 آوریل در منطقه دیلمقان با ارتش روسیه و نیروهای ارمنی طرفدار آن روبه رو شدند. نیروهای داوطلب ارمنی به فرماندهی آندارنیک اوزانیان در این جنگ حضور داشتند. ارتش روسیه در این نبرد موفق به شکست ارتش عثمانی شد .اما خلیل پاشا دست بردار نبود و یک بار دیگر در روز 10 مه سعی کرد به نبرد ادامه دهد اما کاری از پیش نبرد. با وجود شکست سخت ارتش عثمانی دولت عثمانی قصد پیشروی بیشتر به سمت مناطق آنها را نداشت. در نهایت در اواخر ماه مه 1915 ارتش عثمانی به طور ناگهانی از ارومیه به داخل خاک خود عقب نشینی کرد.
با عثب نشینی ارتش عثمانی اوضاع شهرهای غربی ایران دگرگون شد. ارامنه و آشوریان عمدتا غیرایرانی که به کمک دولت روسیه مسلح شده بودند شروع به انتقام گیری از مردم ستمدیده ایرانی کردند. این گروه که به جلوها معروف شدند قتل و غارت وسیعی در روستاها و شهرهای آذربایجان مرتکب شدند. بنا به نوشته فیلیپ پرایس خبرنگار روزنامه منچستر گاردین که آن زمان در منطقه حضور داشت رفتار جلوها با مردم ایران تنها اندکی بهتر از ترکها بود.
جلوها که بودند
در زمان آغاز کشتار ارامنه و آشوریان در خاک عثمانی بخشی از آشوریان در خاک عثمانی و عمدتا در جنوب دریاچه وان زندگی می کردند و رهبری آنها به عهده پاتریارک بنیامین مارشیمون بود. جلوها به دلیل زندگی زیر سلطه ترکها از بیشتر حقوق خود محروم بودند و با آغاز کشتارهای ارامنه در خاک عثمانی حدود 25 هزار نفر از آنها به دلیل نزدیکی به خاک ایران به سرعت وارد کشورمان شدند. جلوها به سرعت از طرف آشوری های ساکن ایران و حتی مردم مسلمان پذیرفته شدند. برخلاف جلوها آشوریان زندگی تقریبا راحتی در خاک ایران داشتند. جلوها به رهبری مارشیمون به سرعت از آزادی های موجود در سرزمین جدید استفاده کردند و دو روزنامه به نام جوخو و زاهریراباهر منتشرکردند. مارشیمون از آشفتگی اوضاع ایران استفاده کرد و شروع به ایجاد گروه های شبه نظامی طرفدار خود در حوالی ارومیه کرد. مارشیمون در زمستان 1915 فرماندهی جلوها را به عهده گرفت. حضورجلوها آتش اختلافات مذهبی بین مسلمانان و آشوریان را شعله ور کرد. چرا که آشوریان بومی ایران نزدیک به 1400 سال در صلح و آرامش با همسایگان مسلمان خود زندگی کرده بودند. مارشیمون به محض حضور در ایران با مسیونرهای مذهبی آمریکایی و فرانسوی و خصوصا با نیروهای روس مستقر در منطقه ارتباط برقرار کرد و حتی یه نماینده از طرف خود به لندن فرستاد. کم کم کشتارو غارت جلوها آغازشد
کشتار و غارت جلوها در سراسر منطقه بیشتر از ده روز به طول انجامید و در نهایت با ورود نیروهای قزاق به فرماندهی اعتماد الدوله از سوی دولت مرکزی ایران منطقه کمی رنگ آرامش به خود دید. اگرچه اعتماد الدوله هم از سیاست مداران نزدیک به دولت روسیه بود به دلیل وابستگی به روسها سختگیری نسبت به مردم عادی ادامه داشت. بعد از درگیری های گسترده نیروهای روسیه و عثمانی در خاک ایران دولت وقت بشدت به این دو کشور اعتراض کرد اما دولت روسیه مدعی شد که تنها شمار کمی از سربازانش همچنان در خاک ایران مستقر هستند و دولت عثمانی نیز با بی توجهی کامل هیچ پاسخی به این درخواست دولت ایران نداد. اگرچه قتل غارت جلوها پایان نیافت. چراکه بسیاری از آنها گرسنه بودند و برای یافتن غذا به روستاهای ایرانیان حمله می کردند. در نهایت کار به جایی رسید که دولت ایران در زمستان 1916 یک اعلامیه در روزنامه های کشور منتشر کرد و خواستار مقابله با جلوها شد. دولت ایران تنها به سرکوبی قناعت نکرد و از افراد بانفوذ محلی در غرب کشور خواست با فراهم کردن غذا و لباس برای جلوهای گرسنه بهانه قتل و غارت از آنها را بگیرند.
ادامه کشمکش های روسیه و عثمانی در خاک ایران
در این اوضاع آشفته و کشتارهای جلوها برعلیه مردم ایران درگیری بین ارتش های عثمانی و روسیه در خاک ایران هم همچنان ادامه داشت. اگرچه دولت وقت ایران از هر دوکشور خواست با احترام به بی طرفی خاک ایران را ترک کنند اما عملا هیچ اتفاقی نیفتاد. حتی اعزام محمد حسن میرزا ولیعهد وقت ایران به عنوان حاکم آذربایجان نیز اثر چندانی برکاهش این آشفتگی ها نداشت.
دولت روسیه در جواب این درخواست مدعی شد بیشتر نیروهایش از خاک ایران عقب نشسته اند . دولت عثمانی هم عملا هیچ توجهی به این درخواست دولت ایران نکرد. باوجود اینکه جنگ در جبهه های اروپا به اوج خود رسیده بود اما هیچ کدام از این دو کشور قصد عقب کشیدن نیروهای خود از ایران را نداشتند. دولت روسیه در همان زمان بشدت در خاک لهستان با ارتش آلمان درگیر بود و ترکها هم در یک قدمی پایتخت خود و در منطقه گالی پولی با نیروهای متفقین درگیر بودند اما بازهم خبری از عقب نشینی کامل نیروهای آنها نبود. نیروهای ارتش عثمانی علی رغم عقب نشینی از ارومیه هنوز در حوالی مهاباد و مناطقی از اردبیل مشغول تاخت و تاز بودند. در حقیقت رها نکردن ایران به دلیل یک سیاست بسیار مهم متحدین بود. هر دو کشور آلمان و عثمانی سعی داشتند با تحریک مردم و حتی دولت وقت ایران آنها را برضد دولت های روسیه و انگلستان بشورانند تا بتوانند نیروهای خود را به طرف افغانستان و هندوستان روانه سازند. روسها هم به بهانه جلوگیری از این اتفاقات قصد عقب نشینی از خاک ایران را نداشتند. در راستای همین سیاست ها بود که در نهایت ارتش روسیه با وجود نبردهای شدیدی که در خاک اروپا در جریان بود یک هنگ کاملا مجهز از منطقه قفقاز به فرماندهی ژنرال شارپانتیه راهی آذربایجان کرد.
این نیروها در اوایل بهار 1915 با استفاده از راه آهن جلفا تبریز وارد ایران شدند. این نیروها قرار بود نیروهای ژنرال نظربیگف را در آذربایجان تقویت کنند. در واقع دولت روسیه قصد داشت با یک نمایش قدرت ضمن تار و مار کردن نیروهای محلی طرفدار عثمانی با ایجاد ترس و وحشت جلوی پیوستن مجدد آنها به ترکها را بگیرد و سپس به تدریج از تعداد نیروهای خود در ایران کم کند. به سرعت درگیری های روسیه و عثمانی در محدوده دریاچه ارومیه تا وان آغا زشد. نیروهای ژنرال شارپانتیه در روز 13 مه با عبور از رودخانه زرینه رود خود را به مهاباد رسانند و به سرعت این شهر را تسخیر کردند. در نهایت با این عملیات باقی مانده نیروهای عثمانی به سمت موصل گریختند. این قدرت نمایی روسها که با توپخانه و مسلسل انجام شد تاثیر روانی زیادی بر نیروهای طرفدار عثمانی در منطقه گذاشت. روسها علاوه بر پاکسازی نیروهای عثمانی نیروهای منتسب به کمیته دفاع ملی ایران را هم شکست دادند. این کمیته در همان آغاز جنگ جهانی اول با حمایت غیرمستقیم آلمانی ها برای مبارزه با استعمارگران روس و انگلیسی ایجاد شده بود.
وقتی رقابت متحدین و متفقین کل ایران را به آشوب می کشد
بی طرفی دولت ایران تنها نکته ایی بود که از سوی طرفین درگیر در جنگ جهانی اول کوچکترین اهمیتی نداشت و یکسال بعد از آغاز جنگ جهانی اول ایران عملا به صحنه زورآزمایی آلمان و عثمانی از یک طرف و انگلستان و روسیه از سوی دیگر تبدیل شده بود.کشیده شدن ماجرای کشتار ارامنه به خاک ایران هم تنها اوضاع را بدتر کرد. بعد از مدتی جلوها شروع به تلافی کشتارهای ارتش عثمانی کردند. نیروهای کرد طرفدار عثمانی مامور مقابله با جلوها شدند.
اما دامنه درگیری ها به غرب ایران محدود نماند و به زودی به جنوب ایران هم کشیده شد. دولت عثمانی از همان آغاز جنگ جهانی اول با طرح شعار فریبنده اتحاد اسلام عملا نظر بسیاری از مردم ایران و حتی علمای مذهبی ساکن در نجف را به خود جلب کرده بودند. در نتیجه این شعار با فتوای مذهبی برخی از علما گروهایی در ایران به همکاری با دولت عثمانی راضی شده بودند. به همین خاطر کم کم دولت عثمانی در استان های جنوبی ایران هم صاحب طرفدارانی شد و با نیروهای انگلیسی درگیر شدند. ارتش عثمانی به غیر از مناطقی در آذربایجان و کردستان در خوزستان و قصر شیرین هم مشغول تاخت و تاز بودند. تاجایی که حسن رووف یکی از افسران ارتش عثمانی در شهر کرند حکومت می کرد و به راحتی حکم به تیرباران مخالفان خود می داد. دو ایل کلهر و سنجابی به طرفداری و مخالفت با عثمانی با یکدیگر درگیر شده بودند .ویلهلم واسموس جاسوس معروف آلمانی ها نقش مهمی در ایجاد آشوب در سرتاسر ایران داشت و معمولا تامین کننده اسلحه مجاهدان ایرانی بود. در واقع واسموس سعی داشت نقشی مشابه لورنس عربستان جاسوس معروف انگلستان در کشورهای عربی را در خاک ایران ایفا کند.
شایعه مسلمان شدن امپراتور آلمان
بعد از موفقیت نسبی شعاراتحاد اسلام دولت عثمانی در بین ایرانیان دولت آلمان هم سعی کرد از ابزار دینی برای متحد کردن مردم ایران با خود استفاده کند. واسموس و سایر جاسوسان آلمانی به سرعت شایعه علاقه شدید امپراتور ویلهلم دوم به دین اسلام را منتشر کردند. آلمانی ها مدعی بودند که ویلهلم دوم در زمان مسافرت های قبلی خود به عثمانی به دین اسلام علاقه مند شده و به زودی با اعلام رسمی گرایش خود به دین اسلام با هواپیما به شهر مکه سفرخواهد کرد!
شایعه به سرعت در سراسر ایران گسترش یافت و تاجایی پیش رفت که مردم تصور می کردند نه تنها امپراتورآلمان بلکه کل سربازان ارتش امپراتوری آلمان به دین اسلام خواهند گروید و برای آزادی کشورهای اسلامی از سلطه استعمار به کمک آنها خواهند آمد. کار تا جایی پیش رفت که احمد شاه آن را تقریبا باور کرد و مورخ الدوله سپهر یکی از درباریان و دولتمردان وقت ایرانی را مامور تحقیق در مورد تغییر دین آلمانی ها کرد که درنهایت متوجه شد این تنها بخشی از بازی تبلیغاتی آلمانی ها در کارزار جنگ جهانی اول است.
تشکیل کمیته دفاع ملی و درمعرض خطر گرفتن استقلال ایران
درحالی که تهران در آستانه سقوط قرار داشت و دولت عملا هیچ کاری از دستش برنمی آمد در تابستان 1915 کمیته دفاع ملی در تهران تشکیل شد.اگرچه قرار بود این کمیته با تمامی نیروهای خارجی حاضر در خاک ایران مبارزه کند اما از همان ابتدا برخی اعضای آن به امپراتوری آلمان به عنوان یک متحد درجه یک نگاه می کردند . یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی ارمنی معروف ، درباره اعضای این گروه و تمایلات سیاسی آنها میگوید: این ائتلافی بود که هستهای اصلی اش را دموکراتها تشکیل میدادند. این گروه اصلاحطلبانی بودند که از انقلاب مشروطه حمایت میکردند. عضو شاخص این گروه سلیمان میرزا اسکندری بود که در کرمانشاه به دست نیروهای بریتانیایی افتاد و آنها هم او را در هند زندانی کردند. آنها معتقدند بودند که آلمان یک قدرت استعماری نیست و میتوانند با آلمان همکاری کنند.در نخستین اقدام، مهاجرین کمیتهای تشکیل دادند و آن را «کمیته دفاع ملی» نامیدند و سلیمان میرزا اسکندری، از بنیانگذاران حزب دموکرات عامیون، به مدیرکلی این کمیته برگزیده شد.
اگرچه برخی از اعضای آن وعدهای فریبنده آلمانی ها را باور کرده بودند. اما در نهایت برخی از اعضای آن مانند امیرحشمت به خوبی می دانستند آلمان و عثمانی هم در عمل هیچ فرقی با دیگر استعمارگران ندارند اما می توان از وضعیت جنگ جهانی اول برای رهایی ایران استفاده کرد. در واقع مهاجرین امیدوار بودند که در اتحاد با نیروهای مرکزی، اشغالگران را شکست دهند. هدف آنها این بود که ایران را از اشغال نجات بدهند و در پایان جنگ، بعد از پیروزی عثمانی و آلمان علیه بریتانیا و روسیه، در این پیروزی سهیم باشند و بتوانند فواید و سهم بیشتری برای ایران به دست بیاورند.
دولت روسیه کمیته دفاع ملی را معادل نیروی نظامی طرفدار آلمان دانست و شروع به مقابله با طرفداران آن در سرتاسر ایران کرد.البته این کمیته تقریبا بیشتر سلاح های مورد نیاز خود را از دولت اتریش (که متحد آلمان بود)تامین می کرد. به دنبال این اتفاق روسیه وانگلستان دولت ایران را تهدید کردند در صورت بستن پیمان با متحدین به سرعت به سمت تهران حرکت خواهند کرد. ارتش روسیه برای قدرت نمایی و ترساندن مقامات ایرانی نیروهای خود را در شهر قزوین مستقر کرد. دولت عثمانی هم در اواسط تابستان 1915 به منظور جبران شکست های خود در غرب ایران شهر همدان را تصرف کرد. با این شرایط پایتخت ایران عملا در خطر تصرف توسط متفقین یا متحدین قرار گرفت.
کمیته دفاع ملی به سرعت ایده تغییر پایتخت به اصفهان را مطرح کرد. در پاییز 1915 تقریبا بیشتر نیروهای وابسته به کمیته دفاع ملی در غرب ایران به دست روسها تار و مار شدند و هیجان عمومی برای ترک پایتخت قوت گرفت. خطر نزدیک شدن ارتش عثمانی به تهران باعث شد تا ارامنه پناهنده به ایران شهر به سرعت آن را ترک کنند. در اکتبر1915 کوچ بسیاری از نمایندگان مجلس و طرفداران آلمانی ها به سمت اصفهان آغاز شد. حتی احمد شاه نیز خود را برای ترک پایتخت آماده کرد و دربار قاجار بیشتر وسایل خود را به سمت اصفهان فرستاد. اگرچه بیشتر از 300 شخصیت مهم سیاسی و اجتماعی تهران را ترک کرده بودند. اما افرادی مانند فرمانفرما ، سپهدار تنکابنی و عین الدوله بشدت مخالف رفتن شاه به اصفهان بودند.
در نهایت در آخرین لحظه با حضور سفرای انگلستان و روسیه و دادن تضمین مبنی بر عدم اشغال تهران احمد شاه ازترک پایتخت منصرف شد و نیروهای ژنرال باراتوف در قزوین متوقف شدند. اما این پایان درگیری ها نبود و کمیته دفاع ملی در نزدیکی قم یک لشکر برای مقابله با نیروهای متفقین آماده کرده بود تعدادی از نیروهای ژاندارمری نیز به این سربازان پیوستند و جنگ و گریز آنها با نیروهای روس در اطراف تهران آغاز شد. شهراصفهان نیز اوضاع خوبی نداشت و مقر اصلی نیروهای طرفدار اتحاد اسلام و دولت عثمانی بود. بر خی از افسران سوئدی ژاندارمری که به دولت آلمان متمایل بودند مشغول آموزش نیروهای مجاهدین در شهر بودند و به همین خاطر اصفهان نیز عملا در آشوب بود. تا جایی که کنسولگری های روسیه و انگلستان به آتش کشیده شدند. اما در نهایت با تصرف اصفهان به دست روسها اوضاع تغییر کرد و طرفداران کمیته اتحاد ملی و حتی طرفداران اتحاد اسلام متوجه شدند با کمک آلمانی ها و حتی ترکها کاری از پیش نخواهند برد. اما پیروزی های ژنرال فن گولتز در عراق بر نیروهای انگلیسی همچنان مایه امیدواری برخی از مردم ایران بود.
تشکیل دولت موقت دفاع ملی در کرمانشاه
کشیده شدن دامنه کشتارهای ارامنه و بعد از آن جنگ جهانی اول به خاک ایران برای کشورمان یک مصیبت مطلق بود. در سال 1916 آشفتگی و هرج و مرج در خاک ایران به اوج خود رسید. ارتش روسیه در ادامه پیشروی هایش در خاک ایران در ژانویه 1916 شهرهای قم و کاشان را تصرف کرد و بعد از آن نوبت تصرف شهر اصفهان که مقر اصلی مجاهدان و کمیته دفاع ملی بود رسید. بسیاری از مجاهدان خود را به قصرشیرین و کرمانشاه رساندند و نزد نظام السلطنه مافی حاکم بروجرد که از چهره های معروف کمیته دفاع ملی بود رفتند. این نیروها به باقی مانده نیروهای عثمانی در خاک ایران اضافه شدند. در 30 آوریل کمیته دفاع ملی در قصرشیرین به دلیل اختلافات منحل شد و هیئت مدافعان وطن جای آن را گرفت. اما هیچ کدام از این کارها نتوانست جلوی ارتش روسیه را بگیرد و در روز 5 مه ارتش روسیه شهر قصرشیرین را هم تصرف کرد. اما در اول جولای شهر کرمانشاه دوباره به دست نیروهای عثمانی و نیروهای طرفدار آنها افتاد.
نظام السلطنه با حمایت مستقیم ترکها و آلمانی ها دولت موقتی در شهر کرمانشاه تشکیل داد و حتی برای آن وزیر هم انتخاب کرد تا ایران عملا صاحب دو دولت همزمان در تهران و کرمانشاه شود. دولت عثمانی به سرعت این دولت جدید را به رسمیت شناخت. با نزدیک شدن ارتش عثمانی به سمت داخل ایران بسیاری از ارامنه مقیم قزوین ،زنجان و اراک شروع به فرار کردند. دولت نظام السلطنه با پشتیبانی ارتش عثمانی شروع به پیشروی در خاک ایران کرد اما عملا هیچ طرحی برای اداره مناطق تصرف شده نداشت و آن مناطق به دست ترکها اداره میشد. اگرچه ارتش عثمانی و نیروهای طرفدارش به نزدیکی تهران رسیده بودند اما در کل پاییز و زمستان سال 1916 نیروهای روسیه و عثمانی تقریبا در جای خود متوقف و درگیر یک جنگ فرسایشی شدند.
آغاز مشکلات دولت عثمانی و عقب نشینی از خاک ایران
با فرارسیدن سال 1917 اوضاع به ضرر ترکها تغییر کرد. همزمان با قیام اعراب برضد دولت عثمانی و شکست های پیاپی از ارتش انگلستان در خاورمیانه اوضاع را برای نیروهای عثمانی مستقر در خاک ایران پیچیده تر کرد.در ماه مارس ارتش عثمانی شروع به عقب نشینی از مناطق غربی خاک ایران کرد. در روز 11 مارس شهر کرمانشاه تخلیه شد. این عقب نشینی چندان بی خسارت و تلفات نبود و بسیاری از شهرها و روستاها به دست نیروهای عثمانی آسیب دیدند. با عقب نشینی ارتش عثمانی عملا دولت پوشالی نظام السلطنه از بین رفت به همراه یارانش مجبور به فرار شدند. نظام السلطنه و سران دولت به استانبول گریختند اما صدها تن از نیروهای مجاهد و عادی به حال خود رها شده بودند. در نهایت علی اکبرخان رییس ایل سنجابی با جوانمردی تمامی این افراد را در محل اقامت کوهستانی ایل خود پناه داد و از شر نیروهای روسی حفظ کرد.
بازگشت ارامنه و آشوریان به ایران شروع انتقام گیری
با عقب نشینی سریع ارتش عثمانی بسیاری از ارامنه و آشوریانی که از زمستان 1915 به قفقاز گریخته بودند بار دیگر به ایران بازگشتند. اما این بار ارامنه و آشوریان آن ملت مظلوم وستمدیده دو سال پیش نبودند و به دنبال انتقام گیری از کردهای طرفدار عثمانی و حتی مردم ایران وارد منطقه شدند. ورود این افراد منجر به شروع یک دوره جدید از قتل و غارت شد. بسیاری از این افراد مدعی بودند به دنبال اموال مصادره شده و از دست رفته خود هستند. در نهایت کار به جایی رسید که عین الدوله حاکم آذربایجان یک کمیته برای رسیدگی به خسارات این افراد تشکیل داد. دولت ایران علی رغم وضعیت بسیار بد مالی خسارات بیشتر این افراد را از طریق وزارت امورخارجه پرداخت کرد. اما این اتفاق تنها اوضاع را آشفته تر کرد . اما حضور اعتمادالدوله حاکم جدید به کار این کمیته پایان داد چرا که حاکم جدید پرداخت خسارت را منوط به ارائه مدارک محکم کرد. با این اقدام کم کم آشفتگی های آشوریان و ارامنه برای مصادره اموال مردم به پایان رسید.
آغاز انقلاب روسیه و تغییر اوضاع به نفع عثمانی
درحالی که همه تصور می کردند روسها باردیگر پیروزمندانه در خاک ایران مستقر شده اند انقلاب مردم روسیه برضد تزار نیکلای دوم در مارس 1917 به نتیجه رسید و منجر به سرنگونی خاندان رومانف شد. پیروزی انقلابیون روسی و سرنگونی تزار باعث حیرت مردم و طرفداران سرسخت تزار در خاک ایران گردید. هزاران سرباز روس مستقر در خاک ایران عملا از آینده و دستورات جدید خود اطلاعی نداشتند. درنهایت بسیاری از این سربازان از ترس انتقام گیری مردم ایران شروع به خوش رفتاری با مردم عادی کردند. انقلاب روسیه اگرچه برای مردم تحت ستم ایران خبر خوبی بود اما باعث بروز دور جدیدی از آشفتگی ها شد. به محض پیروزی انقلاب روسیه بسیاری از زندانیان سیاسی از سیبری گریختند. یکی از این افراد پیرم خان ارمنی بود. او خود را به ایروان رسانید و با حمایت نیروهای جلو و ارمنی وارد خاک ایران شد. داردسته یپرم خان به سرعت شروع به قتل و غارت کردند و کار تاجایی پیش رفت که سربازان روسی مستقر در خاک ایران به مقابله با آنها پرداختند. اما این کافی نبود و به زودی شهرهایی مانند ارومیه و دیلمقان(نام قدیم سلماس) تبدیل به محل تاخت تاز جلوها و آشوریان شد.
ارومیه اولین هدف آشوب طلبی نیروهای ارمنی و آشوری
ارومیه یکی از اولین اهداف این نیروهای یاغی برای غارت و تاخت و تاز بود. در ماه آگوست جلوها در منطقه ناز سوچای ده روستا را غارت کردند. در روز 27 اکتبر 1917 که مصادف با روز عاشورا بود نیروهای آشوری با حمایت روسها یک نفر را کشتند. با آغاز عقب نشینی ارتش روسیه از خاک ایران اوضاع بدتر از قبل شد. دولت های انگلیس و فرانسه متوجه شدند که به دلیل عدم حضور ارتش روسیه در خاک ایران دیگر هیچ نیروی نظامی قابلی برای مقابله با نیروهای عثمانی وجود ندارد. به همین خاطر بلافاصله شروع به تقویت نیروهای آشوری جلو و ارمنی حاضر در منطقه کردند. سردسته این نیروها بنیامین مارشیمون رهبر جلو های فراری از خاک عثمانی بود. دولت انگلستان کاپیتان جورج اف گری مامور اینتلیجنت سرویس را مامور ارتباط با آشوری ها کرد و حتی هزینه سلاح و عملیات آنها را نیز تامین می نمود. دولت فرانسه هم در ماه سپتامبر یک واحد بیمارستانی سیار برای کمک به زخمی های روس و نیروهای طرفدار آنها در شهر تفلیس مستقر کرد. دولت آمریکا هم بخشی از کمک های خیریه میسیون های مذهبی خود را به مارشیمون بخشید و بعدها این پول را از دولت انگلستان پس گرفت. این حمایت های گسترده باعث شد تا خیال خام تشکیل یک کشور مستقل آشوری ارمنی به ذهن مارشیمون خطور کند.
در ماه نوامبر دولت ایران اجلال الملک را برای حکمرانی تبریز به آذربایجان فرستاد. حاکم جدید سعی کرد با احضار سران آشوری،ارمنی،کرد و حتی یهودی به آشوب ها پایان دهد و حتی کمیسیونی به نام تحبیب بین المللی تشکیل داد. ولی هیچ کدام از این کارها دربرابر آتش افروزی های متفقین راه به جایی نبرد. مارشیمون همچنان توسط متفقین تقویت می شد. اجلال الملک بارها به این مسئله اعتراف کرد اما فایده ایی نداشت. قتل غارت های مداوم نیروهای جلو و آشوری در روستاهای ایرانی همچنان ادامه داشت. در فوریه 1918 یک نفر از جلوها دو مسلمان و یک یهودی را دربازار ارومیه به قتل رساند. اجلال الملک بازهم سعی کرد جلوی آشوب را بگیرد. اما آزار و اذیت مسیحیان تمامی نداشت. حاکم تبریز سعی کرد با جبران خسارت افراد قربانی مردم شهر را آرام کند. اما در 19 فوریه یک زد خورد بین نیروهای شهربانی و آسوریان رخ داد و دو نفر دیگر کشته شدند. اجلال الملک بار دیگر سران مذاهب را برای مذاکره دعوت کرد.
قتل و غارت در ارومیه
درحالی که مینسیوره سورنتاق نماینده پاپ برای مذاکره به تبریز آمده بود جلوها در اطراف شهر شروع به قتل و غارت کردند. در روز 23 فوریه مردم روستایی در اطراف ارومیه که قصد دفن جنازه مردگان خود را داشتند با هزاران نفر از نیروهای مسیحی مواجه شدند. جنگ شدیدی درگرفت و قتل غارت بزرگی آغاز شد. جلوها از بیرون شروع به گلوله باران ارومیه کردند. اجلال الملک عملا هیچ کاری ا ز دستش برنمی آمد و تنها با تلفن کردن به کنسولگری ها سعی در پایان درگیری ها را داشت. عده ای از سران شهر با پرچم سفید تسلیم سراغ مارشیمون رفتند و قصد آشتی داشتند که خودشان هم دستگیر شدند. مارشیمون بین نیروها نبود و معلوم شد در کنسول گری روسیه است .مارشیمون وعده پایان جنگ را داد و بزرگان ارومیه با خیال خام صلح به خانه بازگشتند.
درهمان زمان آشوریان به قزاق خانه شهر حمله کردند. اگرچه فرمانده روس قزاق خانه با برافراشتن پرچم سفید تسلیم شده بود اما آشوریان به قزاق خانه حمله کردند و فرمانده روس آن هم کشته شد. مستر شت نایب کنسول آمریکا در منطقه این نیروها را به قتل و غارت بیشتر تحریک می کرد. در نهایت بعد از کشته شدن ده هزار نفر از مردم ارومیه کنترل شهر به دست ارامنه افتاد. آنها عظیم السلطنه را به عنوان حاکم،آقا پتروس رییس امنیه و ابراهیم خان را به عنوان فرمانده شهربانی شهر انتخاب کردند. باوجود پایان نبرد یک اولتیماتوم خطاب به مردم شهر به منظور پس دادن سلاح های شان صادر شد. بسیاری از مردم از پس دادن اسلحه خودداری کردند. مونیسیور سونتاق سعی کرد با بیشتر کردن زمان این اولتیماتوم جلوی یک کشتار جدید را بگیرد. اما جستجوی خانه به خانه برای یافتن سلاح های مردم آغاز شد. این آشوب ها تا آگوست 1918 و تصرف دوباره ارومیه به دست ارتش عثمانی ادامه پیدا کرد. مارشیمون بعد از پیروزی در ارومیه قصد تصرف سلماس و افزایش نیروهای خود را داشت. او سعی کرد برای تقویت مواضع و نیروهای خود با اسماعیل آقا سیمتقو رهبر ایل شکاک و یاغی معروف غرب ایران متحد شود.
تهیه و گرد آوری :زهرا صادقیان
ادامه دارد
منابع
تاریخ 18 ساله آذربایجان نوشته احمد کسروی
تاریخ مشروطه نوشته احمد کسروی
مسیحیت در ایران (وضعیت اقوام غیرمسلمان در ایران) نوشته کریستین ون گودر
خون و خاک(نسل کشی مدرن) نوشته بن کیرن
هویت ملی ترکیه و پرسش ارامنه نوشته تانر آکچام
اقدام شرم آور نوشته تانر آکچام
نسل کشی و عدالت بین المللی نوشته ربکا جویس فرایس
سری چهارم اسناد مهم جنگی،پروژه مطالعه قتل عام نوشته وحکنان دادریان چاپ شده توسط بنیاد گوگنهایم
نقش پزشکان در نسل کشی ارامنه نوشته وحکنان دادریان
جنگ بزرگ برای تمدن(فتح خاورمیانه) نوشته رابرت فیسک
آمریکا و نسل کشی ارامنه نوشته جی وینتر
فاجعه بزرگ ارامنه و ترکها در سایه نسل کشی نوشته توماس دی وال