تاریخجنگ ها و عملیات های نظامی

حمله به دبیرستان بسلان روسیه در سال 2004

حمله و گروگان گیری در دبیرستان بسلان روسیه در سال 2004

در اکثر کشور های دنیا وقتی عبارت گروگانگیری عنوان می شود احتمالا اولین تصویری که در ذهن افراد تشکیل میشود، دزد های بانک یا گروگان گیر های کودکان هستند که در گروه های سه و چهار نفره درخواست پول و امکانات در قبال آزادسازی یک یا دو نفر گروگان تحت اختیارشان را دارند.
در کشور روسیه اما تصویر مردم از گروگان گیری فاصله ی بسیار زیادی با دیگر کشور ها دارد، تصویری که در ذهن روس ها تشکیل می شود، گروه های ده ها نفری گروگانگیر خشمگین است که هدفشان پول نیست، سلاح هایشان به جای سلاح های کوچکی مثل چاقو و تپانچه، شامل سلاح های تهاجمی، تیربار و مواد منفجره است و گروگان هایشان نیز یک نفر، دو نفر، ده نفر و حتی صد نفر هم نیست بلکه صد ها نفر است.

این تصویر وحشتناک از گروگانگیری در ذهن مردم روسیه مدیون درگیری های روسیه و چچن می باشد و با یک نام در هم تنیده است: شامیل باسایف.

در این مقاله می خواهیم به حادثه مدرسه بسلان بپردازیم، آخرین حادثه گروگان گیری که به دستور رهبر شبه نظامیان مسلمان چچنی، باسایف، انجام شد. ولی پیش از آن باید به دو حادثه ی گروگانگیری قبلی بسیار مشابه که به دستور این فرد انجام شده اشاره کنیم تا پیش زمینه و درکی از اتفاقات افتاده در بسلان داشته باشید.

بحران گروگان گیری بیمارستان بودیونوفسک، ژوئن سال 1995:

در این حادثه گروهی 100 تا 200 نفره از شبه نظامیان چچنی به رهبری شخص باسایف دست به گروگان گیری 1800 نفر در بیمارستان شهر بودیونوفسک روسیه زدند. طی این حادثه علیرغم کشته شدن دست کم 140 نفر در درگیری های صورت گرفته، مذاکرات دولت روسیه با چچنی ها و باسایف نسبتا موفقیت آمیز بوده و منجر به آزاد سازی گروگان ها، آتش بس و برگزاری مذاکرات برای پایان جنگ اول چچن شد که خواسته شبه نظامیان چچنی بود.

باسایف و نیرو هایش درون راهروی بیمارستان بودیونوفسک

در این سال سرگی استپاشین نخست وزیر روسیه بود و البته این حادثه به قیمت مقام وی تمام شده و او مجبور به استعفا شد. پس از او قدرت در روسیه به دست “ولادیمیر پوتین” به عنوان رئیس جمهور روسیه افتاد و از سال 2000 تاکنون، قدرت در دست وی است. این تغییر قدرت نقش اساسی در ادامه حوادث گروگانگیری های چچنی و نهایتا حادثه ی بسلان دارد.

حادثه گروگان گیری تئاتر مسکو، اکتبر 2002:

در آگوست 1999 جنگ دوم چچن آغاز شد و روسیه به بهانه مبارزه با تروریسم وارد خاک چچن شده و با گروه های مختلف اسلامگرایان چچنی و استقلال طلبان وارد درگیری شد. رهبر گروه استقلال طلبان مسلمان چچنی نیز کسی نبود جز شامیل باسایف.

در اکتبر سال 2002 میلادی گروهی 40 تا 50 نفره از این شبه نظامیان، شبانه در قلب روسیه، مسکو وارد تئاتر بزرگ این شهر شده و 850 نفر را به گروگان گرفتند. تروریست ها با نصب مواد انفجاری و برقراری استحکامات دفاعی در ساختمان خواهان پایان جنگ دوم چچن توسط پوتین در عوض آزادسازی گروگان ها شدند.

این بار اما بر خلاف حادثه بیمارستان بودیونوفسک، با حضور رئیس جدید در دولت روسیه نیتی برای مذاکره با چچنی ها وجود نداشت. در عوض سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) با انتشار نوعی گاز سمی به شدت خواب آور از طریق سیستم تهویه تئاتر بعد از به خواب فرو رفتن تقریبا تمام افراد به ساختمان هجوم برده و گروگان ها را آزاد کردند. اندک گروه شبه نظامیان هشیار در کنار رهبر حمله، “موسار بارایو” که در اتاق نظارت باقی مانده بودند نیز در مقابل نیروهای ویژه آلفا اسپتسناز روسیه شانسی نداشته و تمامی تروریست بدون ورود تلفاتی به نیروهای امنیتی روسیه کشته شدند.

پایان گروگان گیری تئاتر مسکو

اگرچه تا اینجای کار نجات گروگان ها موفقیت آمیز به نظر میرسید، خیلی زود مشخص شد که عده ی زیادی از گروگان ها هرگز از خواب سنگین ناشی از این گاز مرموز بیدار نخواهند شد و دست کم 200 نفر از گروگان ها جانشان را در از دست دادند. عده ی زیاد دیگری نیز در روز ها و ماه های آینده بخاطر اثرات جانبی استشمام این گاز جان خود را از دست دادند.

حادثه ی تئاتر مسکو پیام واضحی را چه در عمل و چه از زبان پوتین به نیروهای استقلال طلب چچنی فرستاد :”روسیه دیگر با تروریست ها مذاکره نمی کند”.

اما باسایف و اسلامگرایان استقلال طلب چچنی حاضر به پذیرش این پیام نبودند. موضوعی که ما را به سومین و آخرین حوادث گروگان گیری های چچنی در روسیه میرساند، حادثه مدرسه ی بسلان.

گروگان گیری در مدرسه ی بسلان، سپتامبر 2004:

اول سپتامبر 2004 در روسیه اولین روز سال تحصیلی جدید پس از تعطیلات تابستان است و در سراسر کشور کودکان و والدین برای روز اول مدرسه و مراسم زنگ اول خود را آماده میکنند. در شهر بسلان واقع در استان اوستیای شمالی-آلانیا، در 1600 کیلومتری مسکو، پایتخت روسیه، نیز 1200 نفر شامل 777 دانش آموز به همراه والدینشان در مدرسه بزرگ شماره یک این شهر حضور پیدا کرده و در حال جشن و سرود خوانی هستند.

تصویری از صبح روز اول سپتامبر 2004 در مدرسه بسلان و مراسم زنگ اول کودکان و خانواده هایشان

هیچ کدام از این کودکان خبر ندارند که بزودی سه روز جهنمی برایشان آغاز خواهد شد و بسیاری از آن ها هرگز دیگر قادر به شعر خواندن نخواهند بود.

شبه نظامیان چچنی در حدود 7 صبح حرکت خود را از کمپ جنگلیشان در استان همسایه، اینگوشتیا، به سمت بسلان را آغاز کردند. در بین راه، یک افسر پلیس به نام “سلطان گوراژو” به خودرو های تروریست ها مشکوک شده و آن ها را متوقف می کند. اما ده ها تروریست تا دندان مسلح درون خودرو ها وی را دستگیر کرده و می ربایند.

در ساعت 9 صبح با رسیدن خودروی ون و کامیون شبه نظامیان به مدرسه شماره 1 بسلان، تروریست ها به سمت مدرسه حرکت کرده و گوراژو را رها میکنند. او به سمت پاسگاه پلیس حرکت می کند و اتفاقات افتاده را خبر میدهد، اما برای پیشگیری خیلی دیر شده است.

شبه نظامیان تا دندان مسلح وارد حیاط مدرسه می شوند، در ابتدا مردم تصور می کنند که نیرو های نظامی روسی برای برگزاری مراسمی به مدرسه آمده اند، اما خیلی زود شبه نظامیان شروع به تیراندازی هوایی و فریاد کشی می کنند.

با شنیدن صدای تیراندازی ها مردم محلی بسلان، سلاح هایشان را به دست گرفته و به همراه پلیس با شبه نظامیان در بیرون مدرسه درگیر میشوند. طی این درگیری های اولیه یکی از تروریست ها کشته شده و دو تن دیگر زخمی میشوند، در این بین حدود 50 نفر از غیرنظامیان حاضر در مدرسه فرار میکنند و 4 تا 8 نفر نیز حین فرار جان خود را از دست میدهند.

طولی نمی انجامد که شبه نظامیان چچنی کنترل مدرسه را به دست می گیرند و با رسیدن مقامات و فرماندهان محلی به صحنه، آتش بس برای جلوگیری از به خطر افتادن جان گروگان ها اجرا میشود. اکنون بیش از 1100 غیرنظامی در اختیار بیش از 30 نفر تروریست تا دندان مسلح هستند.

همانطور که در ابتدای مقاله توضیح دادیم، گروگانگیر های داستان ما با گروگانگیر های معمولی فاصله ی زیادی دارند، این شبه نظامیان آموزش دیده و تجربه گرفته از حوادث قبلی، خیلی سریع اقدامات ایمنی برای جلوگیری از هرگونه اتفاق ناخواسته را اغاز می کنند.
گروگانگیر ها همه گروگان ها را در سالن ورزشی مدرسه جمع کرده و همه تلفن ها، وسایل ارتباطی و دوربین ها را جمع آوری میکنند. آن ها به گروگان ها اخطار میدهند که هرگز به زبانی غیر از زبان روسی صحبت نکنند و حتی زمانی که یکی از پدر های دانش آموزان دستورات تروریست ها را به زبان محلی برای جمعی از گروگان ها بازگو می کند، یکی از تروریست ها از او می پرسد که آیا حرفش تمام شده است؟ سپس به سر وی شلیک کرده و او را به قتل میرساند.

چچنی ها این بار قصد ندارند که کوچکترین امکانی برای اجرای عملیات نجات توسط نیرو های ویژه روسی باقی بگذارند. آن ها با تجربه ی حادثه ی تئاتر مسکو، پنجره های ساختمان را می شکانند تا امکان استفاده دوباره از گاز های سمی برای روس ها فراهم نباشد. سپس شروع به کارگزاری مواد و تله های انفجاری در سرتاسر ساختمان می کنند و حتی از سقف سالن و حلقه های بسکتبال درون باشگاه، مواد منفجره آویزان می کنند.

سالن ورزشی مدرسه و مواد منفجره آویزان روی سر گروگان ها

شبه نظامیان سپس 15 تا 20 نفر از مردان قوی هیکل حاضر را جدا کرده و به طبقه دوم منتقل میکنند.
در این زمان صدای انفجاری بزرگ و پس از آن صدای شلیک مسلسل به گوش گروگان ها میرسد. رهبر گروگانگیرها، روسلان کوچبارو، که تروریست ها او را کلنل خطاب می کنند، یکی از زنان گروه خود را منفجر کرده بود و سپس دستور اعدام مردان روسی را داده بود. (زنان در گروه شبه نظامیان همانند دفعات قبل و تئاتر مسکو، نقش انتحاری داشته و جلیقه و کمربند انفجاری به تن داشتند. به گفته ی برخی از بازماندگان حادثه، این زنان بر سر گروگانگیری کودکان خردسال با کوچبارو بحث کرده بودند که به کشته شدن آن ها منجر شد. برخی دیگر از کودکان علت این اتفاق را آب دادن به بچه ها توسط این زن عنوان کردند.)

زنان انتحاری چچنی در حادثه تئاتر مسکو

درون سالن ورزشی سر و صدا و همهمه مردم ساکت نمی شود، یکی از کودکان بعد از حادثه تعریف می کند:

“یک مرد ریش بلند سلاحش را روی سر پدر یکی از بچه ها گذاشت و فریاد زد که اگر ساکت نشوید او را خواهم کشت. خیلی از مردم متوجه صحبت او نشدند و صدا ها ادامه داشت. تروریست ریش بلند هم با سلاحش شلیک کرد و خون از دهان مرد خارج شد.”

در سمت دیگری از سالن، مادر و دختری از یکی از شبه نظامیان می پرسند: “چرا اینکار را با ما می کنید؟”
مرد پاسخ میدهد: “ارتش روسیه شما خانواده ام را کشته است. ما اینجا آمده ایم تا انتقام بگیریم، ما آمده ایم که شما را بکشیم.”

در خارج از مدرسه، نیرو های امنیتی فدرال و دولتی سر رسیده و نیرو های ویژه روسی (اسپتسناز) و از جمله ی آن ها تیم های پرآوازه ی آلفا و ویمپل سازمان FSB و نیرو های ویژه OMON از وزارت امور داخله روسیه در ساختمان های روبروی مدرسه مستقر شده و آماده ی بدترین سناریو می شوند.

نیرو های اسپتسناز در حال پیاده شدن از نفربر جلوی مدرسه

در اولین تماس با تروریست ها، آن ها یک برگه را با نام 4 دیپلمات که حاضر به مذاکره با آن ها هستند را به نیرو های روسی تحویل می دهند. در این برگه گروگانگیر ها تقاضای مذاکره با رئیس جمهور اوستیای شمالی (از واحد های فدرال کشور روسیه)، الکساندر زاسُکو، را کردند و اعلام کردند که تا زمان رسیدن وی از دادن آب و غذا به گروگان ها خودداری خواهند کرد. تروریست ها همچنین تهدید کردند که در صورت کشته شدن هر یک نفر از آن ها به دست پلیس، 50 گروگان را به قتل خواهند رساند و در صورت زخمی شدن هر چچنی، 20 گروگان روسی کشته خواهد شد.

سازمان امنیتی اطلاعاتی FSB اما اجازه ورود زاسُکو به مدرسه را ندادند. در عوض دولت روسیه لئونید روشال را که چچنی ها نیز درخواست حضورش را کرده بودند، به ریاست موقت مذاکرات انتصاب کرد.

با نزدیک شدن به پایان روز اول تسخیر و گروگانگیری در مدرسه بسلان، به درخواست روسیه جلسه فوری شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شد و اعضای آن آزادسازی سریع گروگان ها را خواستار شدند. جورج بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا نیز طی بیانیه ای اعلام کرد که آماده ارائه هرگونه پشتیبانی مورد نیاز به روسیه می باشد.

در آغاز روز دوم روشال وارد مذاکره با گروگانگیر ها شد اما موفقیتی کسب نکرد. همچنین اقدامات دولت روسیه در کم نشان دادن تعداد گروگان ها و گروگانگیر ها در رسانه ها باعث عصبانیت شبه نظامیان شده بود. در آن زمان دولت روسیه تعداد گروگان ها را تنها 354 نفر به جای 1100 نفر عنوان کرده بود.
ارتباط گیری و مذاکره بسیار کند پیش رفته و همه مضطرب و نگران منتظر اتفاقی هستند.

سربازان روس در روز دوم گروگانگیری

در روز دوم دولت روسیه والری اندریو، یکی از افسران ارشد FSB، را به عنوان رئیس دفتر عملیات و مذاکرات انتخاب می کند. اگرچه حتی این دفتر نیز در واقع تنها دفتری رسمی و ظاهری بود و سازمان FSB دفتر عملیات مخفیانه دیگری را مدت ها بود که برای این حادثه دایر کرده بود.

در بعد از ظهر روز دوم روسلان آئوشف، رئیس جمهور سابق اینگوشتیا، وارد ساختمان مدرسه برای مذاکره با چچنی ها شد. شبه نظامیان بعد از نشان دادن وضع گروگان ها و اجساد به وی یک فیلم و نامه ای از سوی شخص باسایف را به آئوشف تحویل دادند و سپس اجازه خروج 11 مادر شیرده و به همراه نوزادانشان از مدرسه را دادند، اگرچه اجازه خروج به کودکان بزرگتر این مادر ها داده نشد. یکی از مادران روسی نیز که حاضر به تنها گذاشتن فرزند بزرگتر خود در مدرسه نبود، فرزند شیرخواره اش را به آئوشف داده و در مدرسه باقی ماند.

آئوشف در حال تحویل گرفتن آخرین کودک از گروگان گیر ها. در سمت راست او، کوچبارو، رهبر حمله دیده میشود.
یکی از کودکان شیرخواره در حال خارج شدن از مدرسه توسط سرباز روس

مقامات روسی در ابتدا به طرز عجیبی وجود نامه باسایف را مخفی کردند و حتی اعلام کردند که فیلم تحویل داده شده توسط چچنی ها خالی بوده است و گروگانگیر ها هیچ چیزی را مطالبه نکرده اند.
در حقیقت اما باسایف به وضوح در نامه اش خواهان پایان جنگ و به رسمیت شناختن جمهوری چچن به عنوان یکی از کشورهای مستقل مشترک‌المنافع از سوی روسیه شده بود.

با نزدیک شدن به پایان دومین روز حادثه، کودکان و بزرگسالان از فرط گشنگی، تشنگی و گرمازدگی درحال غش و ضعف بودند. کودکان به یکی از شبه نظامیان میگویند :”آقا اجازه دهید آب بخوریم.” و او در جواب فریاد می زند:”من آقا نیستم، من یک تروریستم.” (از خاطرات کودکان بسلان)

روز سوم حادثه فرا میرسد و همه میدانند که یا امروز پیشرفتی در مذاکرات صورت میگیرد و یا باید منتظر یک حمام خون بود. دولت روسیه برای مذاکرات تنها نبود، اتفاقات جالبی در حال شکل گیری بود. جمعی از 700 نفر از مشاهیر روسیه اعلام آمادگی کرده بودند که با کودکان معاوضه شوند و به جای آن ها گروگان گرفته شوند، موضوعی که مشاور ریاست جمهوری روسیه، اسلامبک اسلاخانو، در کنار موارد دیگر در حال مذاکره ی با تروریست ها بود و قرار شد که ساعت 15 آن روز وارد ساختمان بسلان برای مذاکره شود.

از سوی دیگر مذاکره کنندگان روسی با رهبران استقلال طلب چچنی از جمله اصلان ماسخادوف، رهبر جنبش استقلال طلبی چچن و رئیس جمهور این کشور و احمد زاکایف، نخست وزیر چچن، ارتباط برقرار کرده بودند و هر دوی آن ها حتی قبول کردند که به داخل روسیه پرواز کرده و حضورا وارد مدرسه بسلان برای مذاکره با گروگانگیر ها شوند.

حتی خبرنگاران الجزیره برای حضور در مدرسه و مصاحبه با تروریست ها برای پیشرفت مذاکرات حتی با وجود گروگان گرفته شدن اعلام آمادگی کرده بودند…

راه مذاکره هنوز تا بن بست کامل فاصله بسیار زیادی دارد، اما سوال پایه ای همچنان باقیست، آیا روسیه با تروریست ها مذاکره خواهد کرد؟ این سوالیست که ولادیمیر پوتین باید پاسخ میداد. در سال 1995 استپاشین یکبار جان نزدیک 1700 گروگان را با تن دادن به مذاکره با چچنی ها نجات داده بود، اما آیا همین مذاکره نبوده که فجایع و گروگانگیری های بعدی را برای روسیه رقم زد؟

پوتین در کنار خود نیرو های زبده ای را در اختیار دارد، نیرو های ویژه آلفای سازمان KGB که اکنون به FSB تغییر پیدا کرده است از بهترین های دنیا در عملیات های ویژه اند، اما شرایط بسلان، شباهت به هیچ سناریوی گروگانگیری ندارد.

قطعا پوتین و دیگر تصمیم گیرندگان فیلم و مشاهدات درون مدرسه را خوب دیده و بررسی کرده اند. ده ها مرد آموزش و رزم دیده با عقاید افراطی، ساختمانی پر از تله های انفجاری برای هر نوع ورود کننده، کودکانی که به عنوان سپر انسانی استفاده می شوند، زنان انتحاری که بدنشان پوشیده از مواد منفجره است، شبه نظامیان حتی به آن جا پیشرفته اند که از ماشه های فعال انفجاری زیر پاهایشان استفاده می کنند.

در یکی از فیلم های پیدا شده که توسط گروگان گیرها از داخل مدرسه گرفته شده است چچنی ها به وضوح یکی از اعضایشان را نشان میدهند که بر روی یک کتاب ایستاده است، زیر آن کتاب، ماشه انفجار که کافیست وزن گروگانگیر از روی آن برداشته شود تا برق در مدار به جریان افتاده و انفجاری مهیب بر سر کودکان صورت بگیرد. این بدین معناست که حتی کشتن گروگانگیر هم جزو انتخاب های نیرو های روسی نیست.

شبه نظامی چچنی، ایستاده بر روی ماشه انفجار

از نظر نظامی، اجرای عملیات رهایی گروگان در مدرسه بسلان یک عملیات غیرممکن است، عملیاتی که احتمال دارد حاصل آن کشته شدن همه ی 1100 زن، کودک و پدر بیگناه باشد و حتی برای نیرو های عمل کننده نیز نوعی عملیات خودکشی است.

حدود ظهر روز سوم گروگانگیری است، بیرون مدرسه پر از نیرو های امنیتی، انواع خودرو های زرهی و نفربر ها بوده و حتی تانک های T72 نیز در محل حاضر شده اند. در بین نیروهای امنیتی طرح های استتار و نشان های مختلفی دیده میشود. در این بین جمعی از نیرو ها که صورت های پوشیده، لباس های سنگین و جلیقه و کلاهخود های ضد گلوله به تن دارند بیشتر جلب توجه می کنند.

مردم نگران عزیزانشان هنوز در محل حضور دارند و نمی دانند که از خطر تروریست ها بیشتر نگران باشند یا تجهیزات سنگین نیرو های امنیتی. به پشت تعداد زیادی از نیرو های روسی راکت انداز های مختلف از جمله راکت انداز ترموباریک اشمل، راکتی که بین روس ها و توسط سازنده اش با عنوان شعله افکن از آن یاد میشود دیده میشود.

با وجود همه این تجهیزات نظامی، به طرز عجیبی آمبولانس ها و خودرو های امدادی به تعداد کافی برای فاجعه ای که 1100 نفر قربانی احتمالی دارد دیده نمیشود.

ساعت 13 ظهر است و دو ساعت تا قرار مذاکره بعدی و ورود اسلامبک اسلاخانو به مدرسه باقی مانده است. گروگانگیر ها موافقت کرده اند که 4 تکنسین امدادی با یک آمبولانس وارد محوطه مدرسه شده و اجساد کشته شدگان را خارج کنند.

در ساعت 13:03 امدادگران به محوطه مدرسه نزدیک می شوند و ناگهان انفجاری بزرگ در سالن ورزش به وقوع می پیوندد. بلافاصله بعد از این انفجار گروگانگیر ها به سمت امدادگران شلیک کرده و دو تن از آن ها را به قتل می رسانند.

در فاصله ی کوتاهی از مدرسه دوربین ها لحظه ی انفجار را در کنار مادران و خانواده های بیرون از مدرسه ضبط میکنند، مادرانی که با شنیدن صدای انفجار دلشان میریزد و شروع به گریه می کنند.

این انفجار پایانی بر همه امید های مذاکره صلح آمیز بود و همراه آن نبرد مسلحانه ای آغاز شد که تا 12 ساعت آینده ادامه خواهد داشت.
به نظر میرسد که دولت روسیه تصمیمش را گرفته است، شاید هم تصمیمی که مدت ها پیش گرفته بود را در این لحظه اجرا کرد.

علت این انفجار هرگز به طور قطع مشخص نشد، اما محتمل ترین سناریو های مطرح شده، شلیک راکت های انفجار قوی از سوی نیرو های روسی و یا شلیک تک تیراندازان روسی به سمت گروگانگیر ها بوده است. گفته می شود لحظه ای پیش از انفجار 2 شلیک به سمت مدرسه انجام شد و یکی از گلوله ها گروگانگیری را از پای درآورد که بر روی ماشه انفجار ایستاده بود…

تک تیرانداز نیرو های ویژه آلفا اسپتسناز در حال نشانه روی به سمت گروگانگیر ها با اسلحه تک تیرانداز غربی AI AW

کمتر از 30 ثانیه بعد انفجار بزرگ دیگری به گوش میرسد و تیراندازی ها شدت می گیرند، سقف ضعیف سالن ورزشی شعله ور شده و شروع به ریزش روی سر گروگان ها می کند. ابتدا لایه هایی فرو می ریزد و بخش زیادی از گروگان ها زنده، اما زخمی زیر آوار قرار میگیرند، مدتی بعد اما تمام سقف آتشین بر روی گروگان ها فروریخته و آتش سالن ورزشی را فرا میگیرد. در اثر این اتفاق بیش از 160 نفر جان خود را از دست می دهند.

سالن ورزشی مدرسه بسلان و سقف فروریخته آن

در حالی که بخشی از گروگان ها توسط گروگانگیر ها به سمت اتاق های دیگر برده میشوند، تعداد زیادی در هرج و مرج بوجود آمده اقدام به فرار از قسمت های تخریب شده دیوار توسط انفجار ها می کنند.

شبه نظامیان چچنی بدون تامل شروع به تیراندازی به سمت کودکان و بزرگسالان در حال فرار می کنند. بخش هایی از نیرو های امنیتی روسی نیز علیرغم آتش سنگین، خود را به مسیر حرکت گروگان ها رسانده و اقدام به آتش متقابل می کنند. در چنین شرایطی گروگان های ضعف کرده و شوکه از حوادث، در حالی که از جلو و عقب باران گلوله ها به سمتشان شلیک می شوند به حرکت خود ادامه می دهند.

بر اساس برخی روایت ها در حالی که برای حفظ جان گروگان ها، دستور آتش بس از بی سیم پلیس مخابره میشود، در بیسیم نیرو های دیگر، فرمان حمله داده می شود…

عضو نیرو های ویژه در حال حرکت به سمت مدرسه

در این هنگام نیرو های ویژه روسی حمله خود برای ورود به ساختمان مدرسه را آغاز می کنند.
در هرج و مرج بوجود آمده به نظر می رسد که قربانی کردن جان نیرو های روسی و گروگان های احتمالی در عوض خنثی سازی هرچه سریعتر گروگانگیر ها و نجات حداکثری باقی مانده گروگان ها در دستور کار نیرو های تهاجمی قرار گرفته است، به طوری که حتی راکت های ترموباریک اشمل از سوی نیرو های ویژه روسی به سمت مواضع گروگانگیر ها شلیک می شوند.

خط مقدم درگیری نزدیک و CQB با تروریست ها را نیرو های ویژه آلفا و ویمپل (واحد های A و V سازمان FSB) تشکیل می دهند. با ورود آن ها به ساختمان و رسیدنشان به طبقه دوم بخشی از گروگان ها از دست گروگانگیر ها فرار کرده و به سمت بیرون هدایت می شوند، اما حتی بیرون ساختمان هم نیرو های امنیتی تحت آتش سنگین قرار دارند و امکان خارج کردن افراد وجود ندارد.

یک عراده نفربر بی تی ار80 نیرو های آلفا خود را به ساختمان مدرسه رسانده و همراه با اجرای آتش با تیربار 14.5 میلیمتری روی پنجره های طبقه دوم ساختمان، خود را پناهی برای نیرو های خارج شده می کند.

نیرو های ویژه روسی در پناه نفربر زرهی بی تی ار گروگان ها و نیرو های خودی زخمی شده را از ساختمان مدرسه خارج می کنند.

پس از فروریختن سقف سالن ورزش، قسمتی از شبه نظامیان، باقی مانده گروگان ها را به سمت کافه تریای مدرسه و بخشی دیگر را به طبقه دوم حرکت دادند.

“در حالی که جسد مادرم در سالن افتاده بود ما را از سالن خارج کردند و نمی گذاشتند که پیش مادرم بازگردم، پس از رفتن به سالن غذاخوری یادم هست که سربازان روسی با تروریست ها درگیر شدند، یکی از تروریست ها یک نارنجک پرتاب کرد و بعد از آن هیچ چیز به یاد ندارم.”

یکی از اعضای نیرو های ویژه واحد ویمپل، ماکسیم رازوموسکی، که بخاطر تصاویر منتشر شده از او در حالی که زخمی و خونین از ساختمان خارج شده و سپس با بدن بانداژ شده به صحنه باز میگردد، لقب تانک روس به او داده شده است در مصاحبه ای روایت می کند:

به محض نزدیک شدن به ساختمان زیر آتش شدید قرار گرفتیم و برادر بزرگم که همراه من در نیرو های ویژه بود همراه 3 نفر دیگر از نیرو ها به شدت زخمی شد و پس از پایان درگیری متوجه شدم که کشته شده است.

وقتی که به طبقه دوم ساختمان رسیدیم، هرج و مرج کامل برقرار بود. کودکان شوکه و سرگردان که گروگانگیر ها کنترلشان را از دست داده بودند در مسیر آتش ما و تروریست ها قرار داشتند و نمی دانستند که چه کار کنند. ما مجبور بودیم که برای نجات دانش آموز ها سنگر هایمان را رها کنیم و با ورود به خط آتش دشمن کودکان را از ساختمان بیرون بکشیم. خیلی از همرزمانم در همین راه کشته و زخمی شدند.

Maxim Razumovsky افسر نیرو های ویژه واحد V، ملقب به تانک روسیه در درگیری های بسلان

 

 

از داخل مدرسه و اینکه عملیات رهایی گروگان چطور پیش رفته است اطلاعات زیادی در دسترس نیست. آن چیزی که مشخص است آن است که هر طور که شده نیرو های ویژه روسیه، با دادن 10 کشته موفق شدند تعدادی از باقی مانده گروگان ها که توسط شبه نظامیان به سالن های دیگر برده شده بودند را نجات دهند و تعداد زیادی از گروگان ها کشته شدند.

اولگ لسکو، افسر نیرو های ویژه واحد A در جریان درگیری های بسلان، در حال تیراندازی  با اسلحه AK74m مجهز به سایت نشانه روی رد دات PK 23، وی دقایقی پس از ثبت این تصویر در یورش به ساختمان مدرسه کشته شد.

در میان تمام فلاکت های پیش آمده، شانس با بازماندگان این حمله یار بود و در واقع اکثریت بمب های دست ساز تروریست ها هرگز منفجر نشدند، همچنین تعداد زیادی (10 تا 12 نفر) از تروریست ها تصمیم به فرار و یا دست کم رها کردن گروگان ها گرفتند. شاید بالاخره متوجه شدند که حتی قربانی کردن تمام این کودکان هم تاثیری بر تصمیمات کرملین نخواهد داشت.

2 ساعت پس از آغاز درگیری ها نیرو های ویژه تقریباٌ کنترل مدرسه را به دست گرفته بودند و اکثر گروگان هایی که از درگیری ها جان سالم به در برده بودند از مدرسه خارج شده بودند. هنوز در اتاق هایی که احتمال حضور تروریست ها همراه با گروگان ها میرفت نیرو های ویژه وارد میشدند و در حال پاکسازی مدرسه بودند.

تعدادی از تروریست ها در ساختمانی کوچک سنگر گرفته و هنوز مقاومت می کردند، روس ها هم تصمیم گرفتند که بیش از این جان نیرو ها را به خطر ننداخته و با حضور تانک تی 72 ارتش روسیه، این ساختمان نیز با خاک یکسان شد.

بخش های دیگر تروریست ها به فرار کردن به سمت شهر های دیگر ادامه دادند و تعقیب آن ها توسط نیرو های امنیتی و یک فروند بالگرد میل 24 ارتش روسیه ادامه داشت. نهایتا تا صبح روز بعد و 12 ساعت پس از آغاز درگیری ها تمامی گروگانگیر ها، غیر از یک نفر از آن ها با نام “نور پاشی کولیاو” که زنده دستگیر شد، کشته شدند.

از زمان آغاز درگیری ها و شروع خارج شدن گروگان ها وضع امدادی برای گروگان های فرار کرده از جهنم هیچ جایی نزدیک به مناسب نبود و به علت کمبود آمبولانس ها اکثر مجروحین توسط خودروهای شخصی به بیمارستان ها منتقل می شدند. یک کمپ امدادی با حداقل امکانات در محل تشکیل شده بود و مجروحینی که نیاز به اقدامات فوری پزشکی نداشتند در آن نگهداری می شدند.

نیرو های امنیتی در حال اجرای کمک های اولیه روی یکی از نجات یافتگان

مقداری آن طرف تر اجساد کشته شدگان حادثه…

اجساد اولیه قربانیان حمله دبیرستان بسلان

به شکل بسیار عجیبی علیرغم خطر مواد منفجره و احتمال تخریب و شعله وری ساختمان ها حتی یک ایستگاه آتش نشانی هم به محل مدرسه اعزام نشده بود و 2 ساعت پس از انفجار و شعله ور شدن سالن ورزش بود که تنها یک خودرو آتش نشانی خود را به محل رسانده و شروع به اطفاء حریق کرد. اگرچه حتی این خودرو نیز بخاطر عدم انجام تدبیرات لازم، خیلی زود تانکرش خالی شده و حتی امکان بهره از شیر های آتش نشانی نیز برای آن فراهم نبود.

جهنم سه روزه ی روسیه تمام شده و تقابل استقلال طلبان چچنی و دولت روسیه به پایان رسید. تقابلی که قطعا هیچ برنده ای نداشت و با شکست دو طرف اما به بهای قربانی شدن جان صد ها بیگناه به اتمام رسید.

آمار نهایی کشته شدگان حادثه گروگانگیری و محاصره مدرسه بسلان بدین شرح بود:
186 کودک
128 غیرنظامی بزرگسال
10 نفر اعضای سازمان امنیت فدرال روسیه (FSB) و 9 نفر از دیگر سازمان ها

در این حادثه بیش از 90 درصد گروگان ها دچار مجروحیت های مختلف شده و در مجموع بیش از 1200 نفر مجروح شدند.
34 نفر شبه نظامی چچنی شرکت کننده در این حمله نیز کشته شده و یک نفر دستگیر شد.

نور پاشا کولایو تنها مهاجم دستگیر شده چچنی

دو هفته بعد شامیل باسایف طی اعلامیه ای مسئولیت حمله را قبول کرده و اعضای تیم حمله را از تیپ شهادت طلبان گروه ریاض الصالحین معرفی کرد. او در این اعلامیه بیان کرد که از تراژدی اتفاق افتاده خرسند نیست اما دولت روسیه را مسئول این اتفاق می داند و اضافه کرد که “ما به چنین حملاتی ادامه خواهیم داد چرا که مجبور هستیم.”

کولایو 24 ساله، مهاجم دستگیر شده، طی دادگاهی علیرغم تلاش ها برای اعدام وی، به حبس ابد محکوم شده و در زندانی در یامالو ننتس روسیه نگهداری می شود.

سال ها بعد دادگاهی در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر به شکایت خانواده های قربانیان تشکیل شده و طی تحقیقات انجام شده دولت روسیه را در تلفات بالای این حمله مقصر شناخته و استفاده ی از تجهیزات سنگین و غیر معقول را مورد انتقاد قرار داد. این دادگاه دولت روسیه را به پرداخت 2.9 میلیون یورو به قربانیان این حادثه و خانواده هایشان محکوم کرد. حکمی که دولت روسیه آن را غیر قابل قبول عنوان کرد.

حمله مدرسه بسلان، یکی از غم انگیزترین و تاسف بار ترین حوادث معاصر است. این حادثه اما از جنبه فنی و استراتژیک نیز جای بررسی بسیار زیادی دارد.

شبه نظامیان، زخم خورده و افراطی چچنی یک گروگانگیری کامل و بدون نقص را انجام دادند و فرض طبیعی آن است که به عنوان رهبر یک کشور، هر کسی هم که باشید وقتی که دشمن موفق شده است با 30 نیروی مسلح و انواع تجهیزات نظامی و مواد منفجره در خاک شما اقدام به گروگانگیری کند، شکست خود را بپذیرید و از نبردی که امکان پیروزی در آن را ندارید پرهیز کنید.

دولت روسیه اما بخصوص تحت ریاست ولادیمیر پوتین رویکردی کاملا متفاوت نسبت به مبحث گروگانگیری دارد، رویکرد بی رحمی به یاد مانده از دوران شوروی. بعضاٌ گفته می شود در مواجهه با گروگانگیری، تمرکز نیرو های روسی بیشتر بر کشتن گروگانگیر ها است تا نجات گروگان ها.

این بیرحمی گاهی شامل خانواده های تروریست ها نیز میشود و داستان های زیادی وجود دارند از تروریست های چچنی که حتی پس از انجام عملیات انتحاری شان، خانواده هایشان توسط سرویس های اطلاعاتی و نیرو های ویژه روسی هدف قرار گرفته و بعضا منفجر شده اند! یکی از اعضای کابینه پوتین صحبت معروفی دارد که :”اعضای خانواده هر تروریست به صورت خودکار همکار در جرم عضو خانواده محسوب می شوند مگر آنکه اقدامات وی را به پلیس گزارش دهند.”

یک روایت بسیار معروف از کارکرد عملی چنین رویکردی که علت شهرت اولیه نیرو های آلفای سازمان KGB شوروی به عنوان نیرو هایی بی رحم و مخوف بود، برمیگردد به سال 1985 و بحران های گروگانگیری در لبنان که عمدتا توسط گروه های وابسته به حزب الله لبنان (اگرچه مورد تکذیب حزب الله) انجام می شد. در بین گروگان گیری های آن دوران 4 دیپلمات شوروی در لبنان توسط گروه مسلحی که نامشان سازمان آزادی اسلامی (در واقع یک گروه و اسم ساختگی) عنوان شده بود ربوده شدند و یک نفر از دیپلمات ها نیز به قتل رسید.

معروف است که نیرو های آلفا در جواب گروگان ها، خانواده ی یکی از فرماندهان واقعی این گروه را به گروگان گرفته و سر قطع شده یکی از اعضای خانواده وی را برای گروگانگیر ها ارسال کرده و تهدید به قتل مابقی آن ها کرده اند.
روز بعد سه دیپلمات روسی به سفارت شوروی در لبنان تحویل داده شدند. (اینکه واقعا سر عضو خانواده گروگانگیر ها ارسال شده باشد هرگز تائید نشده است اما کلیت گروگانگیری و آزاد شدن ناگهانی آن ها مستند و تائید شده است.)

قطعا قربانی کردن عمدی جان انسان ها کار پذیرفته ای نیست و انتقاد به پوتین بابت بی رحمی او در چنین موقعیت هایی کار آسانی است، اما نمیتوان این موضوع را رد کرد که با هربار پذیرفتن درخواست تروریست ها و گروگان گیرها احتمال تکرار این وقایع برای درخواست های مشابه چندین برابر خواهد شد. در واقع به همین علت بسیاری از کشور ها سیاست عدم مذاکره با تروریست ها را دارند و بیان می کنند که ما هرگز با تروریست ها مذاکره نمی کنیم، اما حقیقت آن است زمانی که پای عمل به میان بیاید کمتر دولت هایی هستند که به آسانی مردمشان را قربانی کنند و تن به هیچ مذاکره ای ندهند.

ولادیمیر پوتین در بازدید کوتاهی از قربانیان حادثه دبیرستان بسلان

درنهایت دولت روسیه در مراحل زیادی در حادثه مدرسه بسلان شکست خورد. عدم رعایت بسیاری از تمهیدات ایمنی و امنیتی، عدم وجود امکانات مناسب و ضعف اطلاعاتی که نهایتا اجازه وقوع این حمله را داد مواردی بود که به از دست رفتن جان صدها نفر انجامید و مقامات روسی می بایست پاسخگو می بودند.

علیرغم این موضوع نتیجه تحقیقات حکومتی در هیچ یک از سلسله مراحل وقوع این حادثه مقامات روسی را مسئول نشناخته و هیچ کس از مسئولین این کشور محکوم نشد، موضوعی که باعث خشم خانواده های قربانیان و بسیاری از روس ها تا به این روز است.

منابع مورد استفاده:
مجموعه مستندات تهیه شده از حادثه بسلان، از جمله مستند های “کودکان بسلان”، “بسلان، سه روز در سپتامبر” و “محاصره بسلان”
صفحه ویکیپدیا حمله بسلان
مجموعه مصاحبات نیرو های ویژه شرکت کننده در حمله بسلان و همچنین خاطرات بازماندگان این حادثه

جمع آوری کننده: سید محمد صالح هاشمی

امیدواریم که مطالب فوق برایتان مفید واقع شده باشد.

نوشته شده برای وب سایت جنگاوران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن