Operation Raviv
گردآوری و تألیف: امین کرمی زنجانی
وقوع انفجارهای مهیب در نیمه شب هفتم سپتامبر سال 1969، بندرگاه Ras Sadat مصر در کرانه غربی خلیج سوئز را لرزاند و 2 قایق موشک انداز Osa را غرق کرد. ارتش مصر که یقین داشت حمله از سوی اسرائیل است، تمهیدات امنیتی بندرگاه را تشدید کرد اما در دام نقشه دشمن گرفتار شد! چون انفجارها برای انحراف توجه فرماندهی مصر از حمله اصلی بود! حملهای که Operation Raviv نام داشت و تنها عملیات کماندویی زرهی در جهان بود.
خون قدیمی
پس از جنگ شش روزه 1967، کشورهای عرب در ابعاد سیاسی، نظامی و دیپلماتیک، به اسرائیل فشار آوردند تا سرزمینهای اشغالی کرانه باختری رود اردن، اورشلیم شرقی، نوار غزه، صحرای سینا، ارتفاعات گولان و مزارع شبعا را پس بگیرند. اما اسرائیل قبول نمیکرد.
بدین ترتیب ارتش مصر حملات چریکی علیه اشغالگران را آغاز کرد که جنگ فرسایشی خوانده شد و تا اکتبر 1973 ادامه یافت. مثلاً گروههای کوچک سربازان مصری با عبور از کانال سوئز، در نقطهای کمین کرده، گشتیهای دشمن را زیر آتش گرفته و فوراً به خاک اصلی مصر عقب نشینی میکردند.
در سوی مقابل، اسرائیل نیز اعمال مشابهی میکرد. مثلاً یک بار کماندوها در تاریکی شب با هلیکوپتر به عمق خاک مصر نفوذ کردند، نیروگاه بزرگی را خمپاره باران کرده و باعث قطع برق گسترده به مدت چند روز در شمال شرقی مصر شدند. یک بار هم پلی استراتژیک را منفجر کردند.
نیروی هوایی مصر در مارس 1969 صحرای سینا را به شدت بمباران کرد تا نشان دهد اشغال این منطقه را برنمیتابد. توپخانه مصر هم برتری چشمگیری داشت و مواضع دشمن در سینای اشغالی بیوقحفه زیر آتش بود. فشارهای مصر در تابستان 1969 به اوج رسید و اسرائیل را به تلافی جدی تشویق کرد.
در ابتدا تاکتیک «توپخانه پرنده» ابداع شد که شامل مجموعهای از حملات هوایی تلافی جویانه بود. در سوی مقابل، مصر هم شبکه پدافند یکپارچه خود را تکمیل میکرد که تهدید بزرگی علیه اسرائیل بود. شوروی نیز در ماه ژوئیه، رادار جدیدی در کرانه غربی خلیج سوئز نصب کرد که قادر به کشف جنگندهها از فاصله 300 کیلومتری بود.
این پیشرفتها، توانایی اسرائیل برای حمله علیه مصر را کاهش میداد. لذا به راهکاری نیاز بود تا هم مصر را از حملاتش منصرف سازد و هم قدرت پدافندیاش را کاهش دهند. این راهکار، عملیات راویو بود.
طراحی عملیات
ماهیت راکد جنگ فرسایشی الزامی نداشت که اسرائیل از تمام قابلیتهایش مثل نیروی زرهی استفاده نکند. لذا عملیات زمینی برای تخریب سایتهای پدافندی مستقر در کرانه غربی خلیج سوئز طراحی شد. عملیات راویو که جنگ 10 ساعته نیز نام گرفت، تنها حمله زمینی اسرائیل طی جنگ فرسایشی بود.
ایده کلی شامل نفوذ یک گردان کوچک زرهی به خاک مصر، نابودی اهداف و بازگشت به سینای اشغالی بود. این عملیات توسط دو افسر نخبه یعنی ژنرال آبراهام آدان فرمانده نیروهای زرهی و آبراهام باتزِر فرمانده نیروی دریایی طراحی شد و اجرای آن به سرهنگ باروخ هارِل و سرگرد شلومو بوئِم سپرده شد.
محدوده عملیات، عمق خاک مصر بود لذا باید اصل غافلگیری رعایت میشد تا مهاجمان گرفتار نشوند. به همین دلیل از تجهیزات غنیمتی جنگ 1967 مثل تانک T-55 و نفربر BTR-50 استفاده شد و رنگشان به استتار مرسوم ارتش مصر تغییر یافت. لذا مهاجمان جلب توجه نکردند و سربازان مصری تا لحظه آخر، آنها را خودی پنداشتند!
گردان زرهی با 6 ارابه تانک Tiran-5 و 3 دستگاه نفربر BTR-50 مجهز شد. Tiran-5 همان T-55 بود که توپ 100 میلیمتریاش توسط اسرائیل با 105 میلیمتری تعویض شد و تیربارهای سبک و سنگین بدان افزوده گشت. BTR-50 نیز نفربر آب خاکی با توان حمل 20 سرباز و 2 خدمه بود.
تانکها با خدمه آموزش دیده مدرسه زرهی اسرائیل تجهیز شدند و برای فرماندهی هر تانک، یک افسر تعیین شد. پیاده نظام هم شامل افراد تیپ شناسایی زرهی بودند که با افراد مسلط به زبان عربی از یگان کماندوهای نخبه سایرِت مِتکِل تقویت شدند. عملیات ایذایی و ایمنسازی سرپل ورود گردان به ساحل مصر نیز به کماندوهای نخبه شایتِت13 سپرده شد.
عملیات ایذایی
نخستین قدم، حمله 8 غواص شایتِت13 بود که سوار بر چهار زیردریایی مرطوب Maiale در نیمه شب 7 سپتامبر 1969 به بندرگاه Ras Sadat در کرانه غربی خلیج سوئز نفوذ کردند و 2 قایق موشک انداز Osa (طبق برخی منابع اژدر انداز P-183) را با چسباندن بمب آهنربایی منفجر کردند.
سرپل تعیین شده به عنوان نقطه ورود گردان، El Hafair در 20 کیلومتری جنوب Ras Sadat و 40 کیلومتری جنوب کانال سوئز بود. لذا انفجارها توجه مصر از حمله اصلی را منحرف کردند. ضمن اینکه قایقها نیز تهدید بزرگی برای لندینگ کرافتهای حامل گردان بودند و باید غرق میشدند. بعد از آشوب بندر، غواصان راهی El Hafair شدند تا امنیت سرپل را تأمین کنند.
با رسیدن به ساحل، کماندوها زیردریاییهای Maiale را نابود کردند. چون باقی ماندنشان در ساحل، خطر افشای عملیات را بالا میبُرد. تنها کافی بود زیردریاییها را بمب گذاری کرده، موتورشان را فعال نموده و در آب رها کنند تا پس از دور شدن از ساحل، غرق شوند. همه زیردریاییها با موفقیت رها شدند، به جز یکی که در لحظه نصب بمب منفجر شد و یک نفر را کُشت! باقی افراد نیز ساحل را پاکسازی کرده و منتظر ماندند.
حمله اصلی
دو روز بعد در بامداد 9 سپتامبر، گردان زرهی به استعداد 100 نفر، 6 تانک Tiran-5 و 3 نفربر BTR-50 به بندر Ras Sudar در سینای اشغالی رسیدند و تحت پوشش تاریکی با 3 لندینگ کرافت به El Hafair منتقل شدند. در ساعت 3:37 بامداد، گردان وارد مصر شد و حمله به سمت جنوب را آغاز کرد.
آنها با دو گروه از سربازان مصری مواجه بودند. نخست، مدافعان تأسیسات پدافندی که فقط سلاح سبک داشتند و فاقد سلاح ضد تانک کارآمد بودند. وظیفهشان نیز فقط نظارت معمولی و نه دفع حملههای تانک بود چون کسی تصور نمیکرد که سایتهای راداری در عمق خاک مصر مورد حمله تانک قرار گیرند!
نگرانی اصلی گردان، نیروی زرهی مستقر در 40 کیلومتری شمال El Hafair بود که به راحتی میتوانست نابودشان کند. اما محدوده عملیات، رو به جنوب بود و احتمال برخورد وجود نداشت. با اینحال گردان ریسک نکرد و برای پوشش عقبه خود و ممانعت از تعقیب مصریها، تخته سنگهای بزرگ کنار جاده را منفجر کرد و راه را بست.
گردان در تاریکی شب به سمت جنوب حرکت کرد و ساعت ۴:۱۹ بامداد، اولین هدف را که یک ایستگاه راداری کوچک بود، پیدا کرد. بدون اتلاف وقت، تانکها و نفربرها از سه جهت بدان حمله کردند و 120 ثانیه بعد، ایستگاه و سربازانش نابود شدند. سپس به سوی اهداف بعدی حرکت کردند.
در ساعت 7:28 صبح که هوا کاملاً روشن بود، 3 ساعت از حضور مهاجمان میگذشت و آنها چهارمین هدف را که یک ایستگاه رله ارتباطی بود، با حمله غافلگیر کنندهای نابود کردند. تانکها به شکل هماهنگ و ناگهانی حمله میکردند تا هدف به سرعت نابود شده و فرصت اعلام خطر به سایر واحدها را نیابد.
مهاجمان که خود را به شکل نیروهای مصری درآورده بودند، با مقاومت زیادی مواجه نشدند و مشکلی برای غلبه بر سربازان محافظ سایتهای راداری ایجاد نشد. حمله به این سایتها که قدرت آتش بسیار کمی داشتند، عملاً شبیه بازی بود. اسرائیل عمداً این منطقه را برگزیده بود تا نیروی کوچکش کاملاً برتر از حریف باشد.
کلیه ارتباطات رادیویی بین واحدها نیز توسط افراد سایرِت مِتکِل و فقط به زبان عربی انجام شد تا مصریها متوجه نشوند. تانکها و نفربرها نیز برای افزایش استقامت، به مخازن سوخت اضافی و مهمات ذخیره مجهز بودند. سربازان نیز 6 هفته تحت آموزش سخت قرار داشتند.
با حذف ایستگاههای راداری، گردان توانست از پشتیبانی جنگندههای خودی نیز بهرهمند شود. 8 فروند A-4 Skyhawk صبح 9 سپتامبر حمله خود را آغاز کردند و پس از نابودی یک سایت پدافندی SAM-2، به پشتیبانی از گردان پرداختند.
نیروی زمینی طبق برنامه پیش میرفت و جنگندهها نیز به اهداف خود حمله میکردند. اما در آشوب نبرد، هواپیمای فرمانده گُم شد. آخرین بار خلبان Hagai Ronen را در حالی که پس از ایجکت، چتر نجاتش به درخت گیر کرده و از بند چترش حلقآویز شده بود، دیدند. اما علیرغم مرگ فرمانده، جنگندهها به مأموریت ادامه دادند.
آخرین هدف نیز یک سایت راداری در Ras Saafrana بود که ساعت 12:17 نابود شد. سپس گردان مورد حمله یک نیروی زرهی مصری قرار گرفت ولی با دخالت جنگندهها نجات یافت. پس از طی 9 ساعت و پوشش عمق 45 کیلومتری خاک مصر نیز مأموریت تمام شد و به El Hafair بازگشتند.
آنها فقط 2 کشته دادند. درحالی که ارتش مصر 12 سایت از دست داد که 2 موردش تأسیسات مهمی بودند. همچین 100 تا 200 سرباز نیز کشته شدند که یک مستشار نظامی شوروی هم بینشان بود. ساعت 12:55 دقیقه ظهر نیز 3 لندینگ کرافت برگشتند و گردان و افراد شایتت13 را که سه شبانه روز مشغول پاسبانی بودند، سوار کرده و به صحرای سینا بردند.
نتایج
عملیات راویو تنها حمله کماندویی بود که از تانک و نفربر استفاده کرد و این به خاطر موقعیت منحصر بفرد منطقه و ماهیت اهداف بود. همچنین نشان داد اسرائیل کشوری نیست که تعهدی به مبارزه در خطوط ثابت و محدود کردن جنگ به نقطهای خاص داشته باشد و میتواند شیوههایی در پیش گیرد که دشمن را غافلگیر کند.
رهبری و برنامهریزی دقیق، مهمترین نقش را در موفقیت داشت. اسرائیلیها اهداف خود و مسیرهای دسترسی را به دقت بررسی کرده بودند. همچنین خطر قایقهای Osa را نیز پیشبینی کرده و نسبت به حذفشان اقدام کردند. از وجود نیروی زرهی مصر هم مطلع بودند و تمهیدات لازم برای اجتناب از برخورد را انجام دادند. به طوری که مجموع تلفاتشان فقط 2 سرباز، یک خلبان و یک کماندو بود.
فردای آن روز در 10 سپتامبر خبر به رئیس جمهور عبدالناصر رسید و او سکته کرد! مصر هم که از حمله بسیار عصبانی بود، در 11 سپتامبر بمباران وسیعی با 102 فروند جنگنده علیه مواضع اسرائیل در سینای اشغالی انجام داد. این حمله باعث بازگشت روحیه ارتش شد و از بروز سرخوردگی دردناک جنگ 1967 ممانعت کرد.
ده روز بعد وقتی عبدالناصر بهبود یافت، ژنرال احمد اسماعیل علی رئیس ستاد مشترک ارتش مصر، فوآد ابوزیکری فرمانده نیروی دریایی، معاون وی و تعدادی از افسران دیگر را اخراج کرد. پس از حمله نیز مصر دیگر نتوانست تمرکز نیروهایش را در کانال سوئز حفظ کند و فشار از روی اسرائیل برداشته شد. چون برای ممانعت از تکرار حادثهای مشابه، مجبور به پراکندن آنها در اطراف سایتهای پدافندی شد.
با اینحال حملات چریکی را متوقف نکرد و اسرائیل هم ضربه بزرگتری زد که همانا سرقت ایستگاه راداری P-12 ساخت شوروی در کرانه غربی خلیج سوئز، طی عملیات خروس 53 بود.
این حقیقت که گروه کوچکی توانست بدون دخالت ارتش مصر 10 ساعت در خاک آن کشور بجنگد، سهلانگاری شدید مصریها را نشان داد. همین ارتش که در جنگ شش روزه 1967، نبرد فرسایشی و جنگ 1973، به احمقانهترین شیوههای ممکن در مقابل اسرائیل رفتار کرد، پیش از 1967 (زمانی که مشغول دخالت نظامی در یمن بود) شیعیان را با قساوتی هولناک قتلعام میکرد و بمب شیمیایی بر سرشان میریخت.
ارتش مصر که فقط روی تبلیغات و کشتار مسلمانان یمن میچرخید، هرگز نتوانست به جز روزهای نخست جنگ 1973، دستاورد قابل توجهی در مقابل اسرائیل داشته باشد و صحرای سینا را هم با پذیرش شروط آنها پس گرفت. باقی سرزمینهای اشغالی 1967 نیز تاکنون در اختیار اسرائیل هستند و به صاحبانشان پس داده نشدند.