قسمت چهارم
ماجرای گریبایدوف آخرین برخورد تزار نیکلای اول با ایرانی ها نبود.او، یک بار دیگر در زمان سلطنت محمد شاه به ایروان آمد و با ناصرالدین میرزا ولیعهد خردسال ایران و امیرکبیر و امیر نظام گروسی دیدار کرد و انگشتر گرانبهای خود را به ولیعهد ایران بخشید.
اعزام دانشجو به خارج توسط عباس میرزا
عباس میرزا ولیعهد محبوب فتحعلی شاه سرنوشت غم انگیزی داشت. این شاهزاده قاجار در طی عمر 46 ساله خود اقدامات فراوانی برای تغییر وضعیت نابسامان ایران انجام داد. یکی از مفید ترین اقدامات ولیعهد که البته تقریبا ناشناخته باقی مانده اعزام اولین دانشجویان ایرانی برای تحصیل به اروپا بود. با آغاز دوره اول جنگ های ایران و روسیه عباس میرزا و وزیر خردمندش میرزا بزرگ قائم مقام(پدر قائم مقام فراهانی) متوجه عقب افتادگی شدید علمی ایران از دنیای مدرن آن روز شدند. به همین دلیل عباس میرزا در همان سال های پرآشوب جنگ و ابتدا سعی کرد از طریق ژنرال گاردان و دولت فرانسه دانشجویانی را برای تحصیل به اروپا بفرستد اما با برهم خوردن اتحاد ایران و فرانسه این امر عملی نشد و در نهایت در سال 1190 شمسی مصادف با 1811 میلادی دو نفر به نام های محمدکاظم فرزند نقاشباشی دستگاه نایب السلطنه و حاجی بابا افشار فرزند یکی از سرداران درگذشته عباس میرزا بودند که به همراه وزیرمختار انگلستان برای تحصیل در دو رشته نقاشی و پزشکی به لندن فرستاده شدند.چهار سال بعد و در سال 1194 مصادف با 1815 عباس میرزا، پنج تن را به همراه کلنل دارسی به انگلستان فرستاد، این افراد عبارت بودند از:
میرزا صالح کازرونی شیراز برای یادگیری زبانهای خارجی (فرانسوی، انگلیسی و لاتین)
میرزا سید جعفر برای طب (پزشکی)
میرزا رضا برای مهندسی توپخانه
استاد محمدعلی چخماق ساز برای قفل و کلید سازی
دوره تحصیلی تمام این افراد تا سال 1199 مصادف با 1820 به پایان رسید و همگی به ایران بازگشتند و شروع به آموزش محصلان جدید کردند.
اختلاف با روحانیت
ولیعهد قاجار مانند همه افراد خاندانش در طول عمر خود برای جامعه روحانیت احترام فراوانی قائل بود اما در جریان دوره دوم جنگ های ایران و روسیه این رابطه بشدت تیره شد. توجه ویژه ولیعهد به اقلیت های مذهبی آذربایجان(که به منظور کاهش نفوذ و جاذبه روسیه ) انجام می شد یکی از عوامل ناراحتی روحانیون بود. همچنین او سعی داشت در منطقه حکومتی خود آذربایجان تا حد امکان از قاضیان مستقل استفاده کند تا نفوذ روحانیت در این بخش کمتر شود. اما فتواهای روحانیون برضد عباس میرزا و همچنین تسلیم کلید شهر تبریز توسط مجتهد بزرگ تبریز به ارتش روسیه ضربه آخر را باقی مانده احترام روحانیت نزد عباس میرزا زد. بعد از این واقعه او به میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی نامه ای نوشت و از او خواست رابطه دستگاه ولیعهدی را با علمای مذهبی به طور کامل قطع کند.
جنگ های ایران و و روسیه تنها فعالیت نظامی عباس میرزا نبود. او در طی سال های 1805 تا 1821 با کمک برادرش شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه با دولت عثمانی وارد جنگ شدند و اتفاقا برخلاف نبرد با روسیه پیروزی های درخشانی به دست آوردند. اگرچه عمر عباس میرزا برای دوره دوم جنگ با عثمانی کفاف نداد و ادامه این نبردها را برادر بزرگش شاهزاده دولتشاه اداره کرد. همچنین فتحعلی شاه بارها از عباس میرزا و پسرانش به منظور سرکوب شورش های داخلی استفاده کرد.
محاصره هرات و مرگ عباس میرزا
چهار سال بعد از ماجرای گریبایدوف و در سال آخر عمر عباس میرزا دولت روسیه شروع به تحریک دولت ایران به منظور شروع پیشروی به سمت افغانستان کرد. همزمان دولت روسیه در منطقه آسیای مرکزی مشغول مبارزه با حکومت های محلی و گسترش قلمرو خود بود و برای تحت فشار قرار دادن دولت بریتانیا دربار قاجار را برای حمله به افغانستان که آن زمان دروازه هند بود تحریک کرد.
عباس میرزا یک سال قبل از مرگ خود و در پاییز 1211 مصادف با 1832 برای سرکوبی شورش راهی خراسان شده و مناطق خبوشان،سرخس و تربت حیدریه را از کنترل شورشیان ترکمن خارج و آن ها را سرکوب کرده بود. فتحعلی شاه قاجار تسلیم این که بدش نمی آمد شکست های مفتضحانه مقابل روسیه را جبران کند دستور ادامه جنگ در مرزهای شرقی را صادر کرد و ولیعهد با پسرش محمد میرزا راهی این منطقه شدند. عباس میرزا به پسرش محمد میرزا توصیه کرده بود خود را آماده یک عملیات بزرگ در این منطقه کند.
اگرچه شهر هرات در نهایت محاصره شد اما بیماری قدیمی فرمانده ارتش ایران دوباره عود کرد. عباس میرزا حدود ده سال از یک بیماری کبدی و گوارشی رنج می برد. در طی محاصره هرات این بیماری ولیعهد 47 ساله ایران تشدید شد .در نهایت قبل از مرگ به درخواست خودش به شهر مشهد منتقل شد و در روز پنج شنبه 3 آبان 1212 مصادف با 25 اکتبر 1833 در سن 47 سالگی درگذشت. عباس میرزا از معدود شاهزادگان قاجار دوره فتحعلی شاه بود که مورد ستایش افسران و دیپلمات های اروپایی قرار گرفته است. اروپاییانی موریس دو کوتزبو، پیرآمده ژوبر، جیمز موریه ،گاسپار دروویل از آزادمنشی، شجاعت، عدالتخواهی و عزت نفس عباس میرزا گفتهاند و او را ستایش کردهاند. پذیرش مرگ عباس میرزا برای فتحعلی شاه 61 ساله بسیار سخت و دشوار بود. شاه قاجار در آخرین سال عمرش از بین صف طولانی و قدرتمند مدعیان سلطنت ولیعهدی را به پسر بزرگ عباس میرزا یعنی محمد میرزا واگذار کرد یک سال بعد از مرگ پسرش در اول آبان 1213 مصادف با 23 اکتبر 1834 در سن 62 سالگی درگذشت.
نبرد شاهزادگان
با مرگ فتحعلی شاه قاجار طبق وصیت او ،تاج تخت می بایست نصیب محمد میرزا پسر بزرگ عباس میرزا می شد . اما همه چیز آنقدرها هم ساده پیش نرفت. از شاه درگذشته قاجار حدود 144 پسر ! به جای مانده بود که تعداد زیادی از آنها بسیار قدرتمند تر و ثروتمند تر از پسر خجالتی تازه درگذشته عباس میرزا بودند. شاهزادگانی مانند شاهزاده علی میرزا ظل السلطان پسر دهم فتحعلی شاه در تهران، حسین علی میرزا فرمانفرما به همراه برادرش حسن علی میرزا شجاع السلطنه در ایالت فارس به نام خود سکه زدند و قیام کردند. ظل السطان در زمان مرگ پدرش حاکم تهران بود و بلافاصله از حضور محمد میرزا در ایالت آذربایجان سو استفاده کرد و با ضرب سکه خود را عادل شاه نامید. او موفق به احضار برخی از نیروهای ارتش از اصفهان و دستیابی به خزانه سلطنتی هم شد. برادر او علی نقی میرزا رکن الدوله هم بازوبند و جواهرات شاه مرحوم را به برادرش بخشید و اعتبار او دوچندان شد. ظل السلطان همزمان نامه ای به محمد میرزا نوشت و به او وعده داد اگر سلطنت او را بپذیرد می تواند در مقام ولیعهد شاه جدید در همان آذربایجان باقی بماند. در حالی که تصور می شد کار انتخاب جانشین فتحعلی شاه به پایان رسیده مفاد عهدنامه ترکمنچای و همچنین سرعت عمل و درایت قائم مقام فراهانی مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. دولت روسیه به دلیل معاهده های امضا شده قبلی با دولت ایران پشتیبانی کامل خود را از سلطنت پسران و بازماندگان عباس میرزا اعلام کرد. همزمان قائم مقام فراهانی وزیر لایق محمد میرزا هم به سرعت نیروهای آذربایجان را جمع آوری و به سمت پایتخت حرکت کرد. قائم مقام قبل از حرکت برادران محمد میرزا یعنی خسرو میرزا و جهانگیر میرزا را برای پیشگیری در برابر خیانت های احتمالی زندانی کرد و با کمک افسران انگلیسی روانه تهران کرد.
البته بخشی از نیروها در تبریز برای حفاظت از شاه جدید باقی ماندند. در نهایت در دی ماه 1213 مصادف با ژانویه 1835 نیروهای محمد میرزا در سیادهن(تاکستان فعلی) در 40 کیلومتری قزوین ارتش 15 هزار نفره ظل السطان را شکست دادند. به سرعت محمد میرزا وارد تهران شد و در 24 دی ماه همان سال در سن 27 سالگی با نام محمد شاه قاجار تاج گذاری کرد. شاهزاده ظل السطان یا همان عادل شاه هم با پایان سلطنت 90 روزه خود به سرعت به حرم شهرری پناهنده شد. بدین ترتیب برای اولین بار حکومت یکی از پادشاهان قاجار با حمایت های مستقیم یک کشور خارجی که روسیه بود آغاز گردید و همین امر زمینه ساز آغاز نفوذ شدید دولت روسیه در تمامی ارکان سیاسی ،فرهنگی و اقتصادی در طی سال های آینده گردید.
آغازسلطنت محمد شاه
با بر تخت نشستن محمد شاه در تهران و فرار ظل السلطان نوبت به سرکوبی سایر مدعیان سلطنت رسید. قائم مقام فراهانی سعی کرد با حیله شاهزادگان قدرتمند مدعی در فارس و اصفهان یعنی شاهزاده حسین علی میرزا فرمانفرما و حسن علی میرزا شجاع السلطنه را به تهران بکشاند اما موفق نشد. در نهایت صدراعظم جدید شاهزاده فیروز میرزا یکی از برادران شاه را به همراه سر هنری لیندسی از افسران انگلیسی حاضر در ایران با 500 سرباز را برای سرکوبی این دو مدعی روانه کرد. هردو مدعی سلطنت به سرعت شکست خورده و به دستور شاه کور شدند. یکی از اقدامات ناپسند محمد شاه که با همکاری قائم مقام فراهانی انجام شد کور کردن کور کردن دو برادر لایقش یعنی جهانگیر میرزا و خسرو میرزا بود. این دو نفر که در اردبیل زندانی بودند با دستور شاه و همکاری قائم مقام کور شدند تا همه مدعیان سلطنت محمد شاه حذف شوند. عباس میرزا در هنگام مرگ به پسرش وصیت کرده بود که به مشاوره ها و راهنمایی های قائم مقام گوش فرا دهد. همین امر باعث شد تا قائم مقام در طی تقریبا دو سال ابتدایی سلطنت محمدشاه تبدیل به مرد مقتدر دستگاه سلطنت قاجاریه شود. در دوره محمد شاه اعزام دانشجو به خارج از کشور همچنان ادامه یافت.در طی دوره سلطنت محمد شاه هیچ تنش خاصی با دولت روسیه روی نداد و در عوض به دلیل سیاست های جدید قائم مقام دولت انگلستان مدام با دولت ایران دچار مشکل و اختلاف شد.
توطئه برضد قائم مقام فراهانی
قائم مقام فراهانی از همان روزهای آغازین حکومت محمد شاه بشدت با حاج میرزا آقاسی معلم شخصی شاه مشکل داشت و از او متنفر بود. همچنین قائم مقام با دولت انگلستان نیز بشدت اختلاف داشت و معتقد بود این کشور با رشوه سعی در تحریک مخالفان او دارد. سخن چینی های مخالفان علیه قائم مقام در نزد محمد شاه هر روز بیشتر می شد. آنها مدعی بودند قائم مقام جاسوس دولت روسیه تزاری است . قائم مقام در روزهای آغازین سلطنت شاه جدید سکه هایی با نام محمد شاه ضرب کرده بود دشمنان قائم مقام معتقد بودند منظور صدراعظم از محمد شاه پسر خودش محمد است نه شاه جدید! همچنین میرزا ابوالحسن خان ایلچی یکی از معروف ترین جاسوسان انگلستان در ایران در حرم شهرری بست نشست و مدعی بود تا صدراعظم برکنار نشود از آنجا بیرون نخواهد آمد.
قتل قائم مقام فراهانی
سرانجام شاه جوان تسلیم توطئه های مخالفان صدراعظمش شد. اما یک مانع برسر راه اجرای این نقشه بود. محمد شاه در زمانی که پدرش زنده بود و به خواست او در حرم امام رضای مشهد سوگند خورده بود به هیچ وجه خون قائم مقام را نریزد . اما مخالفان صدراعظم به زودی راه حل این مشکل را هم نیز یافتند. اسماعیل خان قراچه داغی یکی از سرداران ارتش شاه به او گفت : شاهنشاها این مشکل را به من بسپارید شما دستور قتل این خائن را صادر فرمایید من و آقا رحیم پیشخدمت طوری او را خواهیم کشت که یک قطره از خون او بر زمین نریزد. در روز 31 خرداد 1214 مصادف با 21 ژوئن 1835 پیک مخصوص محمد شاه به خانه صدراعظم در منطقه لاله زار رفت و او را به کاخ نگارستان احضار کرد. قائم مقام با قدری تاخیر راهی کاخ شد اما از شاه خبری نبود. او به یک اتاق خالی هدایت شد و چند بار برای شاه پیام داد اما هیچ خبری نشد.
قائم مقام از تاخیر در ورود شاه و معطلی بسیار خشمگین شد و قصد خروج از اتاق را داشت که با حضور یک سرباز مسلح جلوی در اتاق خود مواجه شد. سرباز مدعی بود قائم مقام حق خروج از اتاق را ندارد اما صدراعظم برکنار شده عصبانی شد و قصد خروج از اتاق را داشت که با ضربه تفنگ این سرباز دوباره به داخل اتاق پرتاب شد.قائم مقام شروع به داد و فریاد کرد که باز مستخدمی نزد او آمد به او گفت شاه به زودی شما را احضار خواهد کرد. نیم ساعت بعد محمد شاه وارد اتاق صدراعظم سابق خود شد . شاه قاجار به محض ورود به اتاق به قائم مقام گفت چرا سرو صدا می کنی خیال می کنی ما از خیانت های تو اطلاعی نداریم. انکار های قائم مقام بر روح و روان شاه عصبانی هیچ تاثیری نداشت. محمد شاه وزیر لایق خود را به جاسوسی برای دولت روسیه و شخص تزار هم متهم کرد و مدعی شد او با کمک روسیه قصد آغاز یک شورش برضد سلطنت قاجاریه را دارد. در نهایت شاه به قائم مقام گفت من تمامی اسرار تو را می دانم و چنان درس عبرتی به تو خواهم داد که در تاریخ بماند. به محض خروج محمد شاه ده فراش و قراول وارد اتاق شدند . اسماعیل خان فراش باشی سیلی محکمی بر گوش قائم مقام زد . در نهایت او به زیر زمین کاخ نگارستان برده شد و 6 روز در آنجا زندانی شد. صدراعظم برکنار شده در زندان تنها نبود و پسر و برادرش هم به زودی به او پیوستند. قائم مقام تصور می کرد با توجه به سوگندی که شاه قبل از آغاز سلطنت خورده مجازات او در نهایت تبعید به یکی از ایالات خواهد بود. او در زندان با یک میخ این شعر را بر روی دیوار نوشت:
روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد / چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد.
در طی این 6 روز آب و غذا به صدراعظم برکنار شده داده نشد و در نهایت در روز هفتم رحیم آقا پیشخدمت شاه با اسماعیل خان فراش باشی فرمان امضا شده شاه در مورد خیانت میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام فراهانی را برای او به زندان آورد. در این فرمان آمده بود صدراعظم به دلیل خیانت محکوم به مرگ از طریق خفه کردن خواهد بود.
در روز 6 تیر 1214 مصادف با 27 ژوئن 1835 توطئه قتل قائم مقام فراهانی به سرانجام رسید. او ابتدا فرمان شاه را باور نکرد و بلافاصله مدعی شد شاه سوگند خورده خون او را بر زمین نریزد. میرغضب دربار با 6 شاگردش در آنجا حضور داشتند که میرغضب در کمال خونسردی گفت اتفاقا گفته اند خون شما را بر زمین نریزم به همین خاطر من شما را خفه خواهم کرد. میرغضب و سه نفر از فراشان به صدراعظم برکنار شده حمله کردند و سعی کردند با فشار دادن گلویش او را خفه کنند. قائم مقام سعی کرد مقاومت کند اما 6 روز زندان برای او توانی باقی نگذاشته بود. با این حال دست چند نفر از قاتلان خود را گاز گرفت. این کشمکش حدود 20 طول کشید تا این که قائم مقام از حال رفت و بر زمین افتاد. اسماعیل خان فراش باشی و رحیم آقا به تصور اینکه قائم مقام مرده نزد محمد شاه رفتند تا خبر را به او بدهند اما به محض بازگشت به زیر زمین با قائم مقام که بر زمین نشسته و گلوی خود را می مالید مواجه شدند. دوباره درگیری بین قاتلان و قائم مقام آغاز شد سرانجام یک قالی سنگین بر روی صدراعظم برکنار شده انداختند و همگی بر روی آن نشستند. برای اطمینان از مرگ او طنابی را به گردن جسد بسته و چند بار کشیدند تا مطمئن شوند او مرده است. بدین ترتیب به این شیوه کاملا وحشیانه پرونده عمر صدر اعظم 56 ساله محمد شاه قاجار بسته شد.
وقایع دوره محمد شاه
با قتل قائم مقام حاج میرزا آقاسی معلم خرافاتی محمد شاه صدراعظم ایران شد و تا پایان دوره سلطنت 14 ساله او این سمت را به عهده داشت.تا پایان دوره محمد شاه برخورد و تنش خاصی بین ایران و و روسیه ایجاد نشد. از اتفاقات عمده مهم دوران محمد شاه شکست ارتش ایران در محاصره ده ماهه هرات در شهریور 1217 مصادف با سپتامبر 1838 بود.
یکی دیگر از مهمترین اتفاقات آن دوره شورش آقا خان محلاتی داماد فتحعلی شاه و حاکم وقت کرمان بود. این شورش در سال 1218 آغاز شد اما در نهایت به دست نیروهای دولتی سرکوب شد و آقاخان به یزد گریخت. دو سال بعد شورشی دیگری را در این منطقه آغاز کرد که دوباره مجبور به فرار شد و سپس از کرمان به هندوستان مستعمره وقت بریتانیا فرار کرد و بدین ترتیب خاندان محلاتی به عنوان پیشوای مذهب اسماعیلیه از ایران خارج شد. یکی دیگر از شورش های بزرگ این دوره شورش معروف به سالاریه در سال 1224 شمسی بود. این شورش به تحریک اللهیار خان آصف الدوله صدراعظم سابق و توسط پسر او که حاکم خراسان بود آغاز گشت. حسن خان سالار با کمک کردان قوچانی این شورش را آغاز کرد و بعد از تسلط بر منطقه با تمام نیروهایش به سمت تهران حرکت کرد. لشکر حسن خان سالار به سبزوار رسیده بود که محمد شاه برادر خود حمزه میرزا حشمت الدوله را با وعده تصاحب حکومت خراسان برای سرکوبی این شورش بزرگ روانه کرد. حشمت الدوله در میانه راه شاهرود به سبزوار نیروهای سالارخان را شکست داد. نیروهای شورشی شکست خوردند و سالار خان به آن سوی مرز نزد قبایل ترکمن فرار کرد. حشمت الدوله هم به دلیل بروز یک شورش در مشهد نتوانست او را تعقیب کند.
مرگ محمد شاه
محمد شاه قاجار از اواخر سال سال 1226 به بیماری نقرس دچار شد.شاه قاجار علی رغم داشتن فرزندان فراوان (98 فرزند) تنها صاحب یک ولیعهد یعنی ناصرالدین میرزا بود. چرا که طبق وصیت آغا محمدخان شاهان قاجار باید مادرانی از طایفه قاجار داشته باشند. محمد شاه از همسر تندخوی خود ملک جهان خانم که بعدها به مهدعلیا معروف شد تنها صاحب یک پسر و یک دختر شده بود. اما علاقه چندانی به آنها نداشت. همسر محبوب او خدیجه خانم چهریقی یکی از زنان کرد وسنی حرمسرایش بود و احتمالا قصد داشت پسر او یعنی عباس میرزا ملک آرا که جزو مریدان حاج میرزا آقاسی هم بود را به عنوان جانشین خود انتخاب کند که عمرش کفاف نداد. در نهایت به دلیل بیماری نقرس در سن 42 سالگی در 14 شهریور 1227 مصادف با 5 سپتامبر 1848 درگذشت.
محمد شاه چندان پادشاه بهتری از پدربزرگش نبود. ضعف نفس،بی تدبیری و ارادت فوق العاده او به حاج میرزا آقاسی از نقاط ضعف عمده سومین پادشاه قاجار بود. حاج میرزا آقاسی گرایشات شدید صوفیانه داشت و سرسپردگی شاه به او چندان مورد خوشایند علمای مذهبی نبود.
آغاز سلطنت ناصرالدین شاه
با مرگ محمد شاه نوبت به سلطنت ناصرالدین میرزا رسید. اما ولیعهد 17 ساله به همراه وزرای خود محمد خان زنگنه و میرزا تقی خان فراهانی در تبریز به سر می برد. از طرفی حاجی میرزا آقاسی همچنان در تهران بود و نفوذ فراوانی داشت. در این شرایط آشفته مهدعلیا همسر محمد شاه وارد عمل شد و زمینه را برای سلطنت تنها پسرش آماده کرد. مهد علیا در آن زمان زنی 44 ساله بود. طبق اسناد برجای مانده ملکه مادر زنی بسیار باهوش و مسلط بر زبان عربی بود. او علاوه بر خطر صدراعظم پیشین از سوی خدیجه همسر کرد شوهرش و عباس میرزا پسر او نیز بشدت احساس خطر می کرد. مشکل حاج میرزا آقاسی خود به خود حل شد او که مطمئن بود در دولت جدید جایی ندارد به حرم شهرری پناه برد و بست نشست. در این شرایط آشفته که همه بزرگان قاجار به دنبال گرفتن مقام صدراعظمی و تسلط بر پایتخت بودند این مهدعلیا بود که با کمک هواداران پسرش و افرادی مانند علی قلی میرزا اعتضاد السلطنه اداره امور کشور را در دست گرفت و عملا ایران را حدود 45 روز یک تنه اداره کرد. مهدعلیا به غیر از مشاوران ایرانی خود از مشورت های یک زن فرانسوی به نام مادام حاجی عباس گل ساز نیز استفاده می کرد. این زن حدود سی سال پیش به با حاجی عباس شیرازی در فرانسه ازدواج کرده بود و از زمان ورود به ایران به یکی از دوستان و مشاوران نزدیک مهدعلیا تبدیل شده بود. به غیر از او مهدعلیا با سفرای انگلستان و روسیه نیز دیدار و از آنها کمک گرفت. در آذربایجان نیز ولیعهد جوان هیچ پولی برای سفر به تهران نداشت و در نهایت با تدبیر وزیر خود میرزا تقی خان توانست مخارج سفر را تهیه کند.و بدین ترتیب کاروان ولیعهد به سمت تهران حرکت کرد. کاروان ناصرالدین میرزا در 27 مهر 1227 مصادف با 19 اکتبر 1848 وارد تهران شد. ناصرالدین میرزا بلافاصله با نام ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت جلوس کرد و به میرزا تقی خان را با لقب امیر کبیر به عنوان صدراعظم خود برگزید. انتخاب امیر کبیر از همان ابتدا خشم بسیاری از رجال قاجار را برانگیخت. یکی از مهمترین دشمنان او میرزا آقا خان نوری بود که در دوره محمد شاه وزیر لشکر بود اما به دلیل تخلفاتی حاج میرزا آقاسی او را به کاشان تبعید کرده بود. اما به محض آغاز سلطنت ناصرالدین شاه خود را به تهران رساند و تحت حمایت نماینده دولت انگلستان با احترام وارد شهر شد. ظاهرا انگلیسی ها قصد داشتند میرزا آقاخان نوری را به عنوان مهره خود در دولت جدید در برابر امیر کبیر که تصور می کردند به روسیه متمایل است، علم کنند.
برکناری امیر کبیر
شاه جوان قاجار هم مانند پدر خود از سنت خانوادگی وزیر کشی دست نکشید و تقریبا سه سال بعد از آغاز سلطنت خود یعنی در تاریخ 22 آبان 1230 او را برکنار کرد. برکناری امیر کبیر حاصل توطئه پیچیده افراد زیادی در دربار قاجار بود. از ملکه مادر مهدعلیا گرفته تا میرزا آقاخان نوری بخشی از این توطئه بودند. بعد از عزل امیر کبیر مهدعلیا و میرزا آقاخان همچنان از حضور امیر در تهران هراسان بودند و می ترسیدند شاه دوباره او را به سمت قبلی منصوب کند.در این بین حرکت عجیب پرنس دالگوروکی سفیر وقت روسیه در تهران اوضاع را بدتر کرد. سفیر روسیه که از به قدرت رسیدن میرزا آقاخان نوری که به طور واضح سرسپرده انگلیسی ها بود هراسان شده بود به خانه امیر کبیر رفت و به او پیشنهاد حفاظت و تحت الحمایگی از سوی دولت روسیه برای بازگشت مجدد به قدرت را داد. امیر کبیر به هیچ وجه این پیشنهاد را نپذیرفت و برای رفع نگرانی ناصرالدین شاه سندی را امضا کرد که طبق آن سوگند می خورد به هیچ کدام از سفارت خانه های انگلیس و روسیه پناهنده نشود. پرنس دالگوروکی به محض ترک خانه امیر کبیر به طور خودسرانه تعدادی سرباز روس برای حفاظت از خانه او فرستاد. خبر این ماجرا به گوش شاه رسید و او را به شدت خشمگین کرد. در نهایت این ماجرا باعث تبعید امیرکبیر به شهر کاشان گردید. در نهایت حاج علی خان فراش باشی پیک دربار فرمان قتل امیر کبیر را در 21 دی 1230 مصادف با 11 ژانویه 1852 به کاشان رسانید. در همان روز میرغضب و علی خان به حمام فین کاشان رفته و با زدن رگ های امیرکبیر در سن 62 سالگی او را به قتل رسانیدند.قتل امیر کبیر برخلاف درباریان قاجار بازتاب گسترده ای در جهان آن روز پیدا کرد.
وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:
دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید. هرگاه پس از این قتل بیرحمانه مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لابق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیر مختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد.
همچنین دولت روسیه مراتب اعتراض و خشم شدید خود را اعلام کرد تا جایی که تزار نیکلای اول در دیدار با سفیر بریتانیا در سنت پترزبورگ گفت : ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان.
دوران فاجعه بار میرزا آقاخان نوری
بعد از قتل امیر کبیر ناصرالدین شاه میرزا آقاخان نوری را به جای او برگزید. دوره صدارت او از سال 1230 شمسی مصادف با 1851 میلادی تا 1237 مصادف با 1858 میلادی طول کشید. دوره صدارت میرزا آقاخان دقیقا مصادف با تغییر سیاست های اروپاییان برضد روسیه بود. در سال های 1853 تا 1856 جنگ امپراتوری تزاری روسیه با سه کشور انگلیس،فرانسه و عثمانی وارد یک جنگ خونین شد. در این شرایط بار دیگر دولت ایران برای طرفین جنگ نقش مهمی پیدا کرد. هر سه کشور انگلستان ،روسیه و عثمانی هر کدام سعی در جلب نظر دولت ایران داشتند. دولت روسیه به دولت قاجار وعده پشتیبانی از حمله به خاک عثمانی و همچنین تصرف افغانستان را می داد. و انگلستان و عثمانی هم هر کدام سعی داشتند به نحوی نظر دولت قاجاریه را به خود جلب کنند. متاسفانه در شرایطی که بهترین موقعیت برای دستکم گرفتن امتیازات فراوان از روسیه یا حتی انگلستان وجود داشت شاه جوان قاجار و صدراعظم بی لیاقتش میرزا آقاخان نوری بدون هیچ درکی از اوضاع سیاسی جهان این فرصت تاریخی را از دست دادند.مواضع شاه و وزیرش کاملا متفاوت بود. ناصرالدین شاه حتی پیشنهاد آغاز جنگ برضد دولت روسیه را داد اما جناح طرفدار روسیه در دربار با این پیشنهاد مخالفت کرد. در نهایت دولت ایران در این جنگ تقریبا تمام اروپایی بی طرف ماند اما زمینه جنگ در آسیای میانه و لشکرکشی دوباره به هرات فراهم شد.
جنگ سرخس
پیش از آغاز لشکر کشی به هرات در سال 1233 محمد امین خان که در زمان شورش قبلی سالاریه در خراسان دردسرهای زیادی ایجاد کرده بود دوباره وارد مرو شده و حملات خود به استان خراسان را آغاز کرد. محمد امین خان تا حدود سرخس پیشروی کرد . در آن زمان فریدون میرزا فرمانفرما حاکم وقت خراسان در سرخس با محمد امین خان روبه رو شد و او را شکست داد. امین خان در این جنگ کشته شد و سر او به تهران فرستاده شد. فریدون میرزا به مشهد بازگشت اما تهاجم های گاه و بیگاه ترکمانان به خراسان همچنان ادامه داشت
جنگ هرات
شهر هرات در طی سال های متمادی نهایت گستره نفوذ ایران در خاک افغانستان بود. حاکمان این شهر همواره به پادشاهان قاجار وفادار بودند. اما به قدرت رسیدن کامران میرزا در این شهر شرایط را تغییر داد. کامران میرزا به دست وزیر خود یار محمدخان کشته شد و او به سرعت به دولت ایران ابراز وفاداری کرد. در سال 1230 مصادف با 1852 یارمحمد خان مرد و پسرش صید محمدخان به جای او به حکومت هرات رسید. او نیز همچنان مانند پدر خود به دولت ایران وفادار ماند. اما رفتارهای وحشیانه او باعث شد تا اهالی هرات نامه ای به شاهزاده محمد یوسف میرزا نواده فیروز میرزا(او از بازماندگان تیمور شاه درانی دومین پادشاه سلسله درانی) نوشتند و از او تقاضای کمک کردند در نهایت محمد یوسف میرزا که در مشهد اقامت داشت با ابراز وفاداری به دولت وقت ایران به هرات رفت و ضمن دستگیری و کشتن صید محمدخان خود در آنجا حاکم شد. اما اوضاع افغانستان چندان به نفع یوسف میرزا پیش نمی رفت در آن روزها دوست محمد خان (اولین پادشاه سلسله بارکزایی که دشمن ابدالی ها بود) در افغانستان بسیار قدرتمند شده بود و بر مناطقی مانند کابل و قندهار حکم فرمایی می کرد.او با اتحاد با دولت انگلستان قصد تصرف هرات را داشت که یوسف میرزا برای شاهزاده مراد میرزا حسام السلطنه (او پسر عباس میرزا و عموی بزرگ شاه بود) حاکم وقت خراسان نامه نوشت و از او کمک خواست. حسام السلطنه با تایید دربار تهران با ارتش خود به سمت هرات حرکت کرد اما یوسف میرزا ناگهان به دولت ایران خیانت کرد و به نیروهای حسام السلطنه در راه شبیخون زد. حسام السلطنه که از این خیانت خشمگین شده بود محاصره هرات را از اردیبهشت 1235 مصادف با مه 1856 محاصره این شهر را آغاز کرد. به محض آغاز محاصره تهدیدهای دولت بریتانیا برضد ایران نیز آغاز شد . با وجود تهدیدات مداوم بریتانیا و توطئه های دوست محمدخان او دست از محاصره برنداشت و تا آبان 1235 مصادف با اکتبر 1856 به محاصره این شهر ادامه داد. در نهایت در روز سوم آبان نیروهای حسام السلطنه با کمک یک مهندس فرانسوی دیوار شهر را تخریب کردند و شهر هرات به دست ارتش ایران افتاد.
قبل از آغاز درگیری ها برسر هرات میرزا آقاخان نوری برسر مسئله ای با انگلستان اختلاف پیدا کرده بود اما با سقوط هرات هراسان شد و بلافاصله فرخ خان امین الدوله کاشانی را با اختیارات تام برای مذاکره به استانبول و سپس پاریس فرستاد تا مذاکرات با انگلستان را آغاز کند. سفیر انگلستان در استانبول به امین الدوله گفت تنها در صورت عزل میرزا آقاخان نوری حاضر به مذاکره خواهد بود اما امین الدوله که به تازگی خبر فتح هرات را شنیده بود به هیچ وجه زیر بار این شرط نرفت.
معاهده پاریس
دولت انگلستان بعد از متوقف شدن مذاکرات در 13 آذرماه کشتی های جنگی خود را روانه جزیره خارک کرد. این نیروها به سرعت خارک را تصرف و در بوشهر نیرو پیاده کرده و بعد از تصرف این منطقه راهی استان فارس شدند. ناصرالدین شاه میرزا محمدخان قاجار را را مامور مقابله با نیروهای بریتانیا کرد اما نه او و نه احتشام الدوله حاکم وقت خوزستان علی رغم رشادت سربازان خود موفق به متوقف کردن ارتش انگلستان نشدند. در نهایت امین الدوله در پاریس به دیدار ناپلئون سوم امپراتور فرانسه رفت و از او تقاضای پادرمیانی کرد. در نهایت معاهده پاریس بین سفیر ایران و سفیر انگلستان در پاریس در روز 12 اسفند 1235 مصادف با سوم مارس 1857 امضا شد. طبق این معاهده دولت انگلستان مناطق اشغالی جنوب ایران را تخلیه می کرد و ارتش ایران نیز علاوه بر تخلیه هرات از تمامی ادعاهای خود از هرات و افغانستان( توضیح ضروری :ایران قبل از این معاهده هم عملا کنترلی بر روی کل افغانستان نداشت و تقریبا 117 سال بود که این کشور توسط احمد خان ابدالی مستقل شده بود و جنگ هرات به منظور تصرف این شهر و مناطق اطراف آن انجام شد نه کل افغانستان) دست کشید. معاهده پاریس بیش از هرکسی باعث خوشحالی میرزا آقاخان نوری شد چرا که دیگر دولت انگلستان اصراری برای برکناری او از صدارت نداشت. اما کمتر از دو سال بعد ناصرالدین شاه در شهریور 1237 میرزا آقاخان نوری را برکنار کرد و شخصا وظایف صدراعظم را به عهده گرفت.
جنگ مرو
دو سال بعد از برکناری میرزا آقاخان نوری دوباره دولت قاجار مجبور به آغاز جنگ در مرزهای شرقی شد. در تابستان سال 1239 شمسی مصادف با 1859 میلادی آزار و اذیت اهالی خراسان توسط اقوام مهاجم ترکمن به اوج خود رسید. ناصرالدین شاه برای رفع این مشکل یک ارتش 40 هزار نفره را با همراه حشمت الدوله حمزه میرزا و میرزا قوام الدوله آشتیانی راهی مرزهای شرقی کرد. اگرچه ارتش ایران از نظر عددی کافی به نظر می رسید اما به دلیل اختلافاتی که بین حشمت الدوله و قوام الدوله بروز کرد در روز 22 مهرماه از ترکمانان شکست بسیار سختی خوردند و در اثر کمبود آذوقه و کمبود آب(ترکمن ها مسیر رودخانه تجن را مسدود کرده بودند) حدود دو سوم از نیروهای ایرانی یا کشته شدند و یا به دست نیروهای ترکمن اسیر گشتند. حشمت الدوله و قوام الدوله با سرافکندگی به مشهد بازگشتند. ناصرالدین شاه خشمگین هر دو نفر را برکنار کرد و بار دیگر دست به دامن عموی خود یعنی حسام السلطنه شد و او را راهی خراسان کرد. مصادف با همین روزها ارتش روسیه هم در مناطقی مانند شمال دریاچه آرال و شرق دریای کاسپین شروع به تصرف اراضی کرده بود.
آغاز توجه روسیه به آسیای میانه
آسیای میانه و شهرهای آن در طی قرن ها یکی از اصلی ترین میدان های جنگ سلسله های ایرانی بوده است. در دوره صفویه شاهان و سرداران این سلسله بارها به منظور سرکوب و مقابله با ازبکان به این منطقه لشکر کشیدند. در دوره نادر شهرهایی نظیر مرو و خوارزم به تصرف ارتش ایران در آمد. اما با مرگ نادرشاه این مناطق از کنترل ایران خارج شد. در دوره آغا محمدخان هم علی رغم تصرف بسیاری از مناطق شاه خواجه قاجار فرصت حمله به آسیای میانه را پیدا نکرد.کشورگشایی ارتش روسیه در منطقه آسیای میانه در سال های پایانی حکومت تزار نیکلای اول آغاز شد. در سال 1233 شمسی مصادف با 1854 میلادی منطقه خیوه تصرف شد اما ادامه پیشروی در این منطقه به دوره الکساندر دوم موکول شد.از بخت بد دولت ایران با روی بعد از شکست تلخ روسها در جنگ کریمه ،مرگ تزار نیکلای اول و روی کار آمدن الکساندر دوم سیاست های دولت روسیه به کلی تغییر کرده بود . تزار جدید که به خوبی می دانست فعلا توان کشورگشایی در نواحی اروپایی را ندارد دوباره متوجه قاره آسیا شد. در دسترس ترین منطقه هم برای کشور گشایی آسیای میانه بود.الکساندر دوم در حالی متوجه سرزمین های آسیای میانه شد که به طور سنتی این منطقه برای صدها سال یا زیر نفوذ پادشاهان ایران قرار داشت یا امپراتوران سلسله های مختلف چین. اما زمانی که الکساندر تصمیم به ادامه کشور گشایی در آسیای میانه گرفت عملا کشوری در مقابلش قرار نداشت. دولت ناصرالدین شاه حتی توان جلوگیری از تهاجم اقوام ترکمن به خاک خود را نداشت. سلسله چینگ هم که در چین حکومت می کرد عملا در صدها بحران و درگیری داخلی غرق شده بود. به همین خاطر الکساندر دوم به راحتی شروع به کشور گشایی در آسیای میانه کرد.
آغاز فتوحات ارتش روسیه در آسیای میانه
در سال 1242 مصادف با 1863 مناطق حوالی دریاچه آرال به دست روسها افتاد.در سال 1244 مصادف با 1865 ارتش روسیه مناطق تاشکند،سمرقند و بخارا را تصرف کرد . تکمیل تصرف این مناطق تا سال 1247 مصادف با 1868 طول کشید .سه ژنرال معروف روسیه به نام های ژنرال اسکوبلف، ایوان لازارف و کنستانتین کافمن علاوه بر تصرف خیوه ایلات ترکمن را نیز شکست دادند و تمامی سرزمین های موسوم به ماورا خزر را نیز به خاک روسیه اضافه کردند. با فتح این مناطق دولت روسیه با کشور افغانستان همسایه شد و از مرزهای شرقی هم به ایران رسید.
شدت عمل ارتش روسیه در برابر ترکمن ها
در بهار سال 1257 مصادف با 1878 ژنرال لوماکین عملیات نهایی سرکوب ترکمن ها را آغاز کرد اما شکست خورد و ادامه نبرد به ژنرال لازاروف سپرد شد. او تا پایان تابستان همان سال شهرهای آخال و مرو را با یک ارتش 18000 نفره تصرف کرد .اما لازارف پیش از نبرد گوگ تپه مرد و ادامه عملیات به ژنرال لوماکین سپرده شد. لوماکین هم در منطقه گوگ تپه تلاش ناکامی داشت و مجبور به عقب نشینی شد تا اینکه ادامه کار به ژنرال اسکوبلف سپرده شد. او در نهایت در بهمن 1259 مصادف با ژانویه 1881 موفق به درهم شکستن مقاومت ترکمن ها در منطقه گوگ تپه شد.
دولت ایران بر روی کاغذ صاحب مناطق خوارزم ،سمرقند و بخارا و مانند افغانستان حدود 134 سال(از زمان مرگ نادرشاه) هیچ کنترلی بر این مناطق نداشت بود و بارها از اقوام ترکمن در این مناطق شکست خورده بود. گاهی دامنه تهاجم اقوام ساکن در خاک آسیای مرکزی به شمال شرق ایران و شهر گرگان نیز کشیده می شد. دولت ناصرالدین شاه که مدتها بود از تهاجم این اقوام خسته شده بود و کنترلی روی آنها نداشت از شکست آنها توسط روسیه خوشحال شد و میرزا سعید خان مؤتمن الملک انصاری وزیر امور خارجه وقت ایران برای مذاکره در مورد این مناطق به دیدار زینووف همتای روس اش فرستاد.تقریبا همزمان با کشور گشایی های ارتش روسیه در آسیای میانه دولت انگلستان هیئتی را برای حل مشکلات مرزی ایران در منطقه بلوچستان به ایران فرستاده بود. فردریک گلد اسمیت مامور کمپانی هند شرقی را برای حل فصل مشکلات مرز های شرقی ایران و بلوچستان به شرق ایران فرستاد. در نهایت ناصرالدین شاه در سال 1243 مصادف با 1864 حکمیت گلد اسمیت را پذیرفت و بخشی از مناطق بلوچستان به دولت هند واگذار شد.
امضای قرارداد آخال
مذاکرات ایران و روسیه برسر تعیین مرزهای شرقی در تهران انجام شد و در نهایت در 30 شهریور 1260 مصادف با 21 سپتامبر 1881 قرارداد آخال بین دو کشور امضا شد. با امضای این قرارداد ایران عملا از ادعای خود از ترکمنستان و تمام سرزمین های مورد ادعایش در آسیای مرکزی دست کشید. پیمان آخال تاثیر دو گانه ای بر روی ایران داشت.اگرچه دولت ایران را از حملات مداوم اقوام آسیای مرکزی نجات داد اما این اتفاق به بهای دست کشیدن از سرزمین های آسیای مرکزی تمام شد.
همچنین این پیمان باعث بروز اختلافات مرزی بین دو کشور هم شد. به گفتهٔ لرد کرزن سیاستمدار معروف انگلیسی «روسها در ضمن بستن قرارداد مرزی نخست کوههای بلند مرتفع سرحدی را در مرز خودشان انداختند، سپس سرچشمهٔ رودخانهها را نیز جزء خاک روسیه ثبت کردند که هر وقت اراده نمایند آب را از دههای ایران قطع کنند و در نتیجه محصول خراسان را تباه سازند.» گذشته از این، دولت ایران تعهد کرده بود که اجازه ندهد در راستای رودهایی که وارد خاک روسیه میشود، روستای نو ساخته شود یا زمین های کشاورزی آن مناطق گسترش یابد یا برای زمینهای در حال کشت بیش از اندازه آب مصرف شود.همچنین پیمان آخال باعث جدایی قوم ترکمن با خط مرزی جدید بین دو کشور هم شد. چراکه ترکمن ها برای چرای دام های خود مجبور بودند در بین خاک دو کشور جابه جا شوند و همین مشکلات زیادی برای شان به وجود آورد.
سفرهای اروپایی ناصرالدین شاه
روابط ایران و روسیه در دوره ناصرالدین شاه تنها به امضای قرارداد آخال محدود نشد و شاه قاجار برای اولین بار در تاریخ ایران به عنوان مهمان راهی یک سفر اروپایی شد.)تاقبل از این پادشاهان ایرانی تنها برای جنگ از کشور خارج می شدند) در زمستان سال 1251 شمسی مصادف با 1873 (8 سال قبل از امضای قرارداد آخال) میلادی کنت تسالوسکی سفیر وقت امپراتوری اتریش-مجارستان در ایران دعوت نامه ای از سوی امپراتور فرانتس ژوزف امپراتور وقت اتریش را به دربار قاجار تسلیم کرد. در این دعوت نامه فرانتس ژوزف از شاه قاجار برای سفر به امپراتوری اتریش دعوت کرده بود. میرزا حسین خان سپهسالار وزیر باتدبیر وقت ناصرالدین شاه توانست از کشورهای روسیه ،انگلستان،آلمان،فرانسه،ایتالیا،عثمانی،بلژیک و سوییس را هم برای پذیرایی از ناصرالدین شاه راضی کند. میرزا حسین خان قبل از آغاز سفر آموزش مفصلی در مورد آداب غذا خوردن به سبک اروپایی گرفته تا آداب معاشرت به درباریان نه چندان مودب قاجار داد. اولین سفر اروپایی ناصرالدین شاه در روز 12 اردیبهشت 1252 مصادف با 2 مه 1873 میلادی آغاز شد. دولت روسیه و شخص تزار الکساندر دوم تشریفات مفصلی برای سفر ناصرالدین شاه به روسیه تدارک دیده بود. شاه قاجار و همراهان پرشمارش در بندر انزلی سوار کشتی شده و در حالی که 5 ناو جنگی روسی آنها را اسکورت می کردند راهی بندر آستاراخان شدند. در این بندر سوار یک کشتی رودخانه پیما شده و از مسیر رود ولگا به شهر تساریتسن(استالینگراد بعدی ) رسیدند.
در این شهر ناصرالدین شاه و همراهان حیرت زده اش برای اولین بار درعمر خود سوار قطار شدند. سوار شدن بر وسایل حمل نقل جدیدی نظیر کشتی و قطار حیرت شاه قاجار را برانگیخت تا جایی که در خاطراتش نوشت در روسیه سوار وسیله ای شدم که تندتر از عقاب و کلاغ حرکت می کرد!
مشکلی به نام زنان شاه
ناصرالدین شاه در اولین سفر خود تعدادی از زنان سوگلی خود و در راس آنها انیس الدوله را به روسیه برده بود اما به زودی مشکلات شروع شد. به محض رسیدن کاروان قاجار به مسکو دردسرها آغاز شد. روسها به هیچ وجه برای زنان شاه تدارکی ندیده بودند. میرزا حسین خان سپهسالار بشدت با آوردن زنان حرم به این سفر طولانی اروپایی مخالف بود و بلافاصله به محض رسیدن به مسکو مشکلات را به شاه گوشزد کرد. زنان ناصرالدین شاه در ایستگاه قطار مسکو از دیدن جمعیت انبوهی که برای دیدن آنها آمده بودند وحشت زده شدند. برخی از مسوولان کرملین با ورود زنان به کاخ مخالفت کردند چرا که تصور می کردند آنها ممکن است اشیای گرانبهای کاخ را سرقت کنند. پرنس منچیکف صدراعظم تزار هم به شاه گفت در صورت دعوت زنان او به مهمانی دربار باید بدون حجاب حاضر شوند. همه این اتفاقات بشدت ناصرالدین شاه را وحشت زده کرد. مشیرالدوله بلافاصله وارد عمل شد و به شاه یادآوری کرد اگر این اتفاقات رخ دهد علمای مذهبی بر شاه خواهند شورید. ناصرالدین شاه دستور داد آنها به یک ویلای دورافتاده در اطراف مسکو فرستاده شوند. در نهایت همه این زنان به این ویلای پرت سلطنتی رفتند.
با فرستاده شدن زنان ناصرالدین شاه به این ویلای دورافتاده بلافاصله سروصدای زنان شاه بلند شد و بابت نبود کلفت و نوکر و امکانات رفاهی به شاه اعتراض کردند. همزمان مشیرالدوله با ترسیم ماجراهای که در ادامه سفر برای زنان شاه رخ خواهد داد او را به بازگرداندن این زنان ترغیب کرد.در نهایت زنان شاه خشمگین و سرخورده به تهران بازگردانده شدند. این ماجرا خشم انیس الدوله را برانگیخت چرا که تصور می کرد مشیرالدوله شاه را به بازگرداندن آنها مجبور کرده است.قبل از آغاز دولت ایران این سفر امتیاز رویتر به بارون ژولیوس دو رویتر آلمانی- انگلیسی را داده بود و انتشار خبر دادن چنین امتیازی به یک انگلیسی باعث شد تا تزار الکساندر دوم و پرنس منچیکف در دیدار با ناصرالدین شاه با او به سردی رفتار کنند. مشیرالدوله سعی کرد با دادن وعده امتیازاتی به روس ها آنها را راضی کند. در نهایت بعد از مذاکرات طولانی با پرنس گورچاکف قرار داد بهره برداری راه آهن به دولت روسیه داده شد. قرار بود یک شرکت روسی که در قفقاز خط آهن ساخته بود در مسیر80 کیلومتری جلفا به تبریز نیز خط آهنی بکشد.
به علاوه امتیاز کشیدن خط آهن مجوز استخراج زغال سنگ در طول مسیر نیز به این شرکت داده شد. همچنین مدت این امتیاز نامه 44 سال تعیین شد. بعد از پایان سفر به روسیه و بخشش کافی امتیازات اقتصادی به متحد شمالی ناصرالدین شاه وهمراهانش راهی امپراتوری آلمان شدند. شاه قاجار در سفر آلمان علاوه بر ویلهلم اول با صدراعظم آهنین آلمان یعنی اتوفون بیسمارک نیز دیدار کرد. بعد از یک گردش کوتاه در کشور جوان بلژیک(پادشاهی بلژیک در سال 1831 ایجاد شده بود ) راهی انگلستان شدند. از نکات جالب توجه این سفر تحقیقات وسیع دولت انگلیس در مورد عادات و رژیم غذایی ناصرالدین شاه از دولت آلمان بود. طبق این اطلاعات دولت انگلستان به خوبی متوجه عادات غذایی و رفتاری ناصرالدین شاه و همراهانش گردید. یکی از نکات جالب برای انگلیسی ها منقل گذاشتن شاهزادگان و بزرگان کاروان در اتاق های خود بود. همین مسئله باعث نگرانی دولت انگلیس شد و از بروز آتش سوزی به دلیل این منقل ها در کاخ باکینگهام هراس داشت. ناصرالدین شاه در ژوئن 1873 به انگلستان رسید و در ایستگاه راه آهن لندن مورد استقبال باشکوه ملکه ویکتوریا قرار گرفت. پسران دوم و سوم ملکه به همراه لرد گرانویل وزیر امورخارجه انگلستان هم جزو هیئت استقبال از شاه قاجار بودند. اگرچه ورود ناصرالدین شاه با تمسخر و انتقاد روزنامه های انگلستان مواجه شد اما دولت برای او تشریفات مفصلی در نظر گرفت و در روز سوم اقامتش به او نشان افتخار گارتر(بند جوراب) را از ملکه انگلستان دریافت کرد. قبل از ناصرالدین شاه سلطان عبدالعزیز امپراتور وقت عثمانی به عنوان اولین پادشاه مسلمان این نشان را گرفته بود و ناصرالدین شاه دومین پادشاه مسلمان این نشان را دریافت کرد. شاه قاجار در انگلستان هم از دیدن پیشرفت های صنعتی و علمی شگفت زده شد اما بیشتر از هر چیز از تشکیلات مفصل پلیس بریتانیا خوشش آمد وبارها در خاطراتش به اقتدار این نیروها اشاره کرد. ورود ناصرالدین شاه سوژه جدید برای تئاترهای لندن نیز فراهم کرد و چند تئاتر با موضوع شاه ایران و حرمسرایش با تصنیف هایی مستهجن بر روی صحنه رفت.
شاه قاجار بعد از گردش مفصل در انگلیس در روز 2 ژوییه این کشور را به مقصد فرانسه ترک کرد. بعد از اقامت کوتاهی در شهر پاریس راهی پادشاهی ایتالیا شد. در آن زمان پایتخت ایتالیا شهر تورین بود(رم هنوز در اختیار پاپ بود) ناصرالدین شاه در ایتالیا با ویکتور امانوئل دوم پادشاه وقت ایتالیا دیدار کرد و سپس با قطار راهی امپراتوری اتریش شد.
در روز 6 مرداد 1252 مصادف با 28 ژوییه 1873 ناصرالدین شاه قاجار با میزبان اصلی خود یعنی امپراتور فرانتس ژوزف دیدار کرد. دیدار با امپراتور اتریش برخلاف چند کشور قبلی نتایجی برای دولت درمانده ایران به همراه داشت. ناصرالدین شاه از امپراتور تقاضای اعزام تعداد زیادی مستشار نظامی و معلم فنون مختلف به ایران را کرد. فرانتس ژوزف نیز با این تقاضا موافقت کرد و قرار شد تعدادی متخصص در امور مختلف به استخدام ایران درآیند. یکی از این افراد شوالیه گوستاوفن ریدر بود که در زمستان 1875 وارد ایران شد و بعد از انجام مطالعات مفصل در دست به کار ایجاد شبکه پستی جدید زد و این شبکه در ژانویه 1876 آغاز به کار کرد.
استخدام این تعداد از مستشاران اتریشی بنا به تقاضاهای مداوم میرزا حسین خان مشیرالدوله انجام شد. صدر اعظم وقت ایران به خوبی ضرورت وارد کرد یک کشور سوم اروپایی را به معادله همیشگی روسیه و انگلستان درک کرد و موفق شد در این سفر بنای تشکیل پست خانه جدید را بگذارد.همچنین تعدادی افسر پیاده نظام و توپخانه اتریشی هم به استخدام ارتش ایران در آمدند. بعد از سفر به اتریش ناصرالدین شاه با کشتی شخصی سلطان عبدالعزیز امپراتور وقت عثمانی او را به استانبول برد. بعد از چند روز سفر در استانبول کاروان عریض و طویل ناصرالدین شاه در روز 6 شهریور 1252 مصادف با 28 اوت 1873 به ایران بازگشت.اولین سفر اروپایی شاه قاجار دیدگاه او و درباریانش را به دنیا تغییر داد. تا پیش از این سفر ناصرالدین شاه مثل سایر شاهان قاجار خود را قبله عالم و شاهی بسیار قدرتمند در دنیا تصور می کرد اما دیدن کشورهای پیشرفته اروپایی و اختراعات و اکتشافات آنها باعث فروپاشی دنیای ذهنی شاه قاجار گردید.ناصرالدین شاه بعد از بازگشت از اروپا متوجه شد تمام دستگاه سلطنت اش بسیار عقب مانده و حقیرانه است. با بازگشت به تهران شاه متوجه شد جو دربار بشدت برضد میرزا حسین خان سپهسالار است. از انیس الدوله که بابت باز گردانده شدن از مسکو از صدراعظم ناراضی بود تا شاهزاده معتمد الدوله فرهاد میرزا که در غیاب ناصرالدین شاه اداره امور را بر عهده داشت ، به اضافه علمای مذهبی همگی برضد سپهسالار شدند.
در نهایت شاه قاجار در 22 شهریور همان سال به دلیل مخالفت گسترده درباریان و حتی علمای مذهبی میرزا حسین خان سپهسالار را برکنار کرد و او را به به عنوان حاکم گیلان به آنجا فرستاد.یکی از کینه توز ترین دشمنان سپهسالار انیس الدوله بود. او در نزد شاه و دیگر زنان حرمسرا مدام می گفت : مردک زردنبوی قزوینی(زادگاه مشیرالدوله) من را از سفر اروپا باز گرداند و نگذاشت به اروپایی ها نشان بدهم که ملکه واقعی ایران کیست. در واقع به خاطر غرولندهای مداوم انیس الدوله ناصرالدین شاه تا مرز صدور فرمان قتل سپهسالار و خوراندن قهوه معروف قجری به او پیش رفت اما در نهایت چند نفر از درباریان به شاه یادآوری کردند که مشیرالدوله دارنده نشان عالی ستاره هندوستان از دولت بریتانیا و نشان لژیون دونور از فرانسه است. همین دلایل باعث شد تا شاه از صدور فرمان مرگ سپهسالار منصرف شود.
توضیح ضروری:پرچمی که بعنوان تصویر شاخص قرار گرفته است پرچم ایران در دوره محمد شاه قاجار است
ادامه دارد
نویسنده : زهرا صادقیان
منابع
پادشاهان سرخ تراژدی رومانف ها نوشته میشل دوسن پیر
تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی
روزگاران،تاریخ ایران از آغاز تا دوره پهلوی نوشته عبدالحسین زرین کوب
فتحعلی شاه قاجار سقوط در کام استعمار نوشته احمد پناهی سمنانی
قائم مقام فراهانی چهره درخشان ادب و سیاست نوشته احمد پناهی سمنانی
سفرها و سفرنامه های ناصرالدین شاه
جدا از تمام بی لیاقتی هایی که از قاجارها دیدیم که باعث جدا شدن بخش های وسیعی از ایران شد ولی باز هم نسبت به حکومت پهلوی از استقلال بیشتری برخوردار بودن . چند موردی که از مطالعات تاریخی خودم می دونم رو مثال میارم . مثلا قاجارها برای حفظ قلمرو خودشون دو بار و به مدت حدود 17 سال با روسیه تزاری جنگیدن همچنین با حمایت تسلیحاتی و مالی از خانات ماوراء النهر حداقل چند دهه جلوی پیشروی روسها به سمت مرزهای ایران در شرق دریای خزر رو گرفتند یا در مقابله با انگلستان مقابل نفوذ شبکه های فراماسونری مثل فراموشخانه ایستادند که از اینکه کشور رسما مستعمره بشه جلوگیری کرد همچنین در دوره حکومت ناصری از قیام سیپوی ها در هند برضد استعمارگران انگلیسی حمایت کردند حتی در دوره اوج ضعف هم حکومت قاجار توانست توطئه لورنس عربستان که برای ادامه پروژه کشورسازی به آذربایجان و کردستان آمده بود را در هم بشکند و با دستگیری او جلوی تجزیه بیشتر ایران را بگیرد تا نقشه انگلستان که در عثمانی باعث قیام اعراب و تشکیل کشورهای عربی عمدتا دست نشانده گردید در ایران عملی نشود
استبداد قاجارها و سرکوب ملت امری مذموم و غیر قابل توجیه است ولی در کل اونها استقلال داخلی بیشتری از دودمان پهلوی داشتند که شاید دلیلش این بود که قاجارها با اتکا به شمشیر خود حکومت را به دست گرفته بودند نه بر اساس خواست و اراده قدرتهای خارجی
در دوره قاجار کنترل خاصی رو منطقه آسیای مرکزی نداشتیم. اتفاقا مدام از این ناحیه به مناطق شمال و شمال شرقی ایران حمله می شد و زنان و دختران زیادی رو دزیدن و به عنوان کنیز و اسیر بردند. ورود لورنس به ایران برای کارهای مخفیانه اش اتفاقا هیچ ربطی به قاجارها نداره بلکه در جریان سال های 1308 و 1309 رخ داده. یعنی دوره سلطنت رضاشاه . دولت قاجار بعد از مرگ فتحعلی شاه و به خاطر اون ماده ترکمنچای که روسیه رو ملزم به حمایت از سلطنت فرزندان عباس میرزا می کرد عملا دست نشانده روسها شد. در قسمت های بعدی متوجه عمق نفوذ روسیه در ایران می شید
خانوم اوا ،اولا دوران قاجار باید با دودمانهای ان دوران خاورمیانه سنجید نه با وضع امروزیمان .
استبدادیون سابق و طرفدارانشان دودمان پهلوی پدر و پسر و مدینه فاضله قلمداد میکنن ولی رضا شاهشم خاک داد پسرشم خاک داد (بحرین دختر ما بود شوهرش دادیم)بعد قجر ها پهلوی ها دستنشانده بودن الانشم اخوندها دست نشانده ن . نوکر روس هستند بصورت علنی چاکر بریتانیای کبیرن در خفا .
اگر نگارنده مقاله شمایید فقط بیطرف باش و از منابع بیطرف استفاده کن هرچند این منابع نایابند .
امریکا تا تخت خواب اریامهر نفوذ کرده بود جناب شاه شاهان اریامهر خبر نداشت یهو چشم باز کرد دید زمین خیس است و بچه نیس یه روضه خون بیسواد تاجشو برداشته .همچین خفتی در تاریخ نسیب شاه سلطان حسین شده و جدش سلطان محمد خدابنده و همین اریامهر ما .یکی تاجشو چهارتا افغان برداشت یکی رو قزلباشها کتک میزدن اخری رو اخوند دو هزاری تاجسو دزدید .
در مورد منابع و ادعای شما توضیح دادم در یک پیام جدا. اصولا سوالات و بحث های بی ربط در مورد مقاله رو جواب نمی دم
بزرگترين لكه سياه دوره پهلوى،از دست دادن بحرين بود كه توسط روباه كثيف صورت گرفت
شاه اشتباه کرد و به راحتی بحرین را از دست داد و خیلی بیمورد در هندوستان مصاحبه کرد و گفت «ما رفراندوم میکنیم» که رفراندوم نیز انجام نشد، یعنی هیچگونه همهپرسی صورت نگرفت و فقط از ۴۰ خانوادهٔ شیخ از جمله آلخلیفه پرسیدند و آنها هم گفتند میخواهیم مستقل باشیم
ممنون ميشم اگر كسى اطلاعاتى در اين ضمينه داره در اختيارم قرار بده
قیاس استقلال ایران در این دو دوره و یا حتی دخالت روس ها در جانشینی فتحعلی شاه این درس بزرگ را با ما می دهد که به هیچ عنوان اجازه تعیین حکومت برای ما را به خارجی ندهیم و مسئله حکومت را به عنوان مسئله داخلی حل کنیم
نویسنده محترم زحمت زیادی کشیده برا نگارش ،اما متاسفانه تحت نفوذ فکری و قلم اقای پناهی سمنانی هست .اقای پناهی هرگز در کتابهایش بیطرفی یک مورخ رو انجام نداده و در کتابهایش که بیشتر نوعی تحقیق است به شدت و با اغماض به سلسله های بعد اسلام مخصوصا سلسله های تورکی تاخته .
نگارنده این مقاله نیز متاسفانه در پس ذهنش شدیدا دارای تعصب باستانگرایی بوده و با تاثیری که از قلم پناهی گرفته نشان داده یک مقاله نویسی است با تعصبات ذهنیش تاریخ را به خواننده ارائه میدهد .
عزیزان مورخ ایرانی جناب پناهی سمنانی و سایر اساتید تاریخ ان چیزی نیست که شما دوستدارید اتفاق بیفتد تاریخ چیزی هست که اتفاق افتاده اولین اصل یک مورخ نگارش تاریخ بدور از تعصبات قومی و زبانی هست .شاخصه یک مورخ بیطرفی است .
منابع مشخص اند . پیام مفصلی هم که گذاشتم توضیحات لازم رو دادم که چطور منابع با هم تطبیق داده می شن. اینکه شما منابع اصلی مثل پادشاهان سرخ میشل دو سن پیر و دو کتاب مرجع در مورد تاریخ ایران رو ندیدی چسبیدی به کتاب پناهی سمنانی که حتی اونم منابع مشخصی داره احتمالا دلیل خاصی داره که خودت خبر داری. اما تعصبی در کار نیست. کارنامه و شکست ها و پیروزی های قاجارهام مشخصه
شما منابعت چیه دوست عزیز ؟؟؟
لطفا با استفاده از منابع معتبر بفرمایید کجا در این مقاله نادرسته و یا جانبدارنه ؟؟!
فکر نمی کنم هیچ تاریخ دانی بتونه از افتضاحات قاجاریه دفاع کنه !!
فکر می کنم متاسفانه شما هستید که تعصبات قومیتی رو در نگاه به تاریخ دخیل کردید !
اگر بنده اشتباه می کنم و مثلا سلسله مشعشع قاجاریه دستاوردی ب این ملک و یا ملت داشته لطفا بفرمایید تا همچو منی از نااگاهی بدر بیام!
سپاس گذار خواهم شد
تجربه شخصی من اینه که کسی که از کلمه <> با تاکید روی واو استفاده می کنه به احتمال زیاد دارای افکار پانترکی می باشد و بحث و صحبت منطقی با افراد دارای عقاید پانترک به دلیل تعصب فراونی که دارن خیلی فایده ای نداره. البته این قاعده شامل بقیه پان ها هم میشود پان فارس و پان عرب و …
البته دوست عزیز در دوران قدیم که جنگ ها زیاد بود در یک کشور تنها لیاقت فرماندهان و حاکمان کافی نبود بلکه تا حدودی بخت و اقبال هم باید با اون کشور همراه میبود.مثلا در جنگ چالدران با این که شاه اسماعیل خود حاکم بسیار قدرتمندی بود و همچنین ارتش و فرماندهان قدرتمندی هم داشت ولی از عثمانی شکست خورد دلیلش این بود که ارتش عثمانی به تازگی به فناوری توپهای جنگی دست پیدا کرده بود.یا این که چرا مثلا در دوران قاجار جنگ با روسها ده ها سال طول کشید ولی خب در دوران پهلوی اول متفقین سریعا ایران را اشغال کردند واقعا فقط به تعصب ملی دو حکومت بر نمی گرده دلیلش این بود که در دوران قاجار تسلیحات نظامی دو کشور آن قدر هم با یکدیگر اختلاف نداشتند و بیش تر به تاکتیک های نظامی دو کشور بر میگرده ولی خب در زمان پهلوی که بر میگرده به دوران جنگ جهانی دوم تسلیحاتی به میدان آمده بودند که توسط متفقین به کار گرفته شده بود و ارتش ایران در مقابل آن ها واقعا هیچ کاری نمیتونست انجام بده(چه برسه به مردم عادی).همان طور که ماهم در جنگ نفت کش ها رشادت های زیادی از سوی فرماندهان نظامی مشاهده کردیم ولی در آخر شکست خوردیم چون تنها غیرت و رشادت کافی نبود بلکه تکنولوژی هم لازم بود.
در جنگ چالدران به هیچ وجه آماده نبودیم. نصف ارتش درگیر جنگ با ازبکان بود. شاه اسماعیل با نیروی خیلی کمی به جنگ عثمانی رفت . شب قبل هم به نصیحت یکی از سردارانش که شناخت کاملی از ارتش عثمانی داشت گوش نداد و البته شب جنگ هم مست بود
پهلوی ها هم وابسته نبودن، همونطور که قاجارها نبودن، اما چند نکته رو باید توجه کرد، یکی اینکه اولا در جامعه ما، چه در حکومت و وه در اقشار دیگه جامعه، خائن، بسیار بوده و ایرانیان آمادگی بسیاری داشتن که خودشون رو به خارجی ها بفروشن.
دیگر اینکه هم قاجارها و هم پهلوی ها، هر کجا که میتونستند، در مقابل خارجی، مقاومت میکردند. مسئله اینه که توان اونها و توان این مملکت برای مقاومت، بسیار کم بوده. و اگر نابهنگام و بیش از حد می خواستند مقاومت کنند، قطعا ساقط میشدند. اتفاقا قاجارها در سطوح بالای حکومت هم بسیار فاسد بودند کما اینکه گاها شاه قاجار با گرو دادن بخش هایی از کشور و دریافت وام از اجنبی، به سفر اروپا وخرید عروسک!! میپرداختند.
نویسنده توی این مقاله یه مقدار بی حوصله بود. پرش هایی که از یه سری مقاطع مثل صدارت امیرکبیر داشت، توی قسمت های قبلی نبود. امیدوارم فاصله بین قسمت ها کمتر بشه و یه مقاله بیطرفانه هم در مورد دوره پهلوی نوشته بشه. اگر هم کمکی برای مقاله پهلوی نیاز بود،من در خدمتم
دقیق تر به عنوان مقاله نگاه بفرمایید اسمش تاریخ روابط ایران و روسیه است از آغاز تا پایان قاجاریه. بله اگه عنوان مقاله تاریخ قاجاریه بود بنده شرح زندگی سیاست مداران و جزییات خیلی بیشتری از دوره قاجار رو در مقاله می آوردم و مقاله به مفصلی مقاله تاریخ عثمانی می شد. اما خب عنوان تاریخ روابط با روسیه است نه شرح زندگی تک تک سیاست مداران قاجار. در مورد امیرکبیر و قائم مقام خیلی از مخاطبا قبلا شنیدن اما در مورد خیلی از موراد داخل مقاله خیر. در مورد پهلوی هم فعلا هیچ برنامه ای برای نوشتن هیچ مقاله ای ندارم
واقعا چه بر سر ایران امد، ایران بعد از دوره صفویه حتی یک روز خوش هم ندید.
راستش دوره صفویه هم خیلی گل و بلبل نبود. منتها اینجوری برامون ترسیم اش کردند
کی ترسیمش کرده؟ دوره صفویه هم فراز و فرود داشته ولی در بین حکومتهای بعد حمله مغول همانندی ندارد . حتی خود تاریخ نویسان اروپایی خیلی این دوران حکومتی رو گل و بلبل نشون دادن کرده اند .
یک ضرب المثل معروفی هست که میگه توی شهر کورها یک چشم پادشاهه. حالا حکایت تاریخ ماست که اینقدر سلسله های مختلف و تباه داشتیم که صفویه برامون شده افسانه! سلسله ایی که با ضرب شمشیر دین کل ایران رو یک دست کرد( کار به جایی رسید که شاه اسماعیل جنازه جامی شاعر معروف رو شلاق زد) رواج شدید خرافات، رکورد کامل علمی وفرهنگی ، درگیر شدن در بازی های سیاسی کشورهای اروپایی، رواج سنت های تاسف آور کور کردن و کشتن ولیعهد تا کشتار بردار و پدر به خاطر رسیدن به تخت سلطنت و دست آخر سقوط با اون وضع فجیع که همگی دسته گل صفویه هستند . بله اروپایی ها تعریف کردند چون عملا در اون مقطع تاریخی فقط ایران عصر صفوی مانع از تصرف کل اروپا به دست عثمانی ها شد. باید هم از سلاطین صفویه تعریف کنند چون در راستای منافع خودشون بود
البته من معتقدم دوران حکمرانی افشاریه آخرین روزهای استیلا و قدرت مندی امپراطوری پرشیا بوده و بعد از آن چه در ایام زندیان و چه قاجاریان ایران رو به افول گذارده است
ترسیم شما از روی خوش بسیار آرمانی هست. در دوره نادری جز جنگ و شورش چیز دیگه ای نداشتیم. همون موقع که پتر کبیر داشت توی روسیه دانشجو می فرستاد به اروپا و کارخونه های صنعتی و کشتی سازی تو روسیه به پا می کرد نادر مشغول جنگ های بی پایانش بود
واقعا پطر کبیر مرد بزرگی بود، یک تنه بنای روسیه نوین رو گذاشت، ای کاش در تاریخ معاصر ایران هم کسی مثل پطر ظهور میکرد.
دقیقا توی دوره ایی که ایران عصر صفویه درگیر شورش افغان ها و اتفاقات بعدش بود پتر کبیر دقیقا در شرایطی که روسیه به مرز سقوط و نابودی رسیده بود پیداش شد و علاوه بر گذاشتن پایه های روسیه نوین یک تنه با جهل و خرافات مذهبی هم جنگید. اگرچه واقعا نتونست حریف قدرت کلیسای ارتدوکس بشه اما واقعا مسیر تاریخ روسیه رو عوض کرد. جالبه پتر پسر نه چندان لایقش الکسی پترویچ رو کشت و زمینه رو برای حکومت زنان در روسیه فراهم کرد. البته در مورد پتر و رومانف ها در مقاله تاریخ روسیه به اندازه کافی توضیح داده شده
بحرین به انضمام جزایر سه گانه به خاط نداشتن نیروی دریایی منظم و ارتش یکپارچه در دوران بی پادشاهی زند از دست رفت و دوران قجر هم ادامه داشت!!! و پهلوی فقط با ادعای مالکیت و گزاشتن جای خالی این استان در مجلس ادعایی از انگلیس کرد و طی یک قدرت نمایی در هین خروج بریتانیا از منطقه این جزایر را به مام وطن برگرداند!!!!! دوستانی که ادعا دارن در زمان پهلوی بحرین جدا شد خواهشا نام نماینده این استان در مجلس مشروطه را ذکر کنند؟!؟!!؟ مشتی مهملات که حاضر نیستید به خاطر پرده دروغی جلوی چشمانتون را گرفته ازش چشم پوشی کنید البته کسی که خابه بیدار میشه ولی کسی که خودشا به خاب زده نه …….الله یارتان موفق و پیروز
قبل از هر چيزى از نويسنده AVA-8681 بخاطر كامنت هاى بيربطم به موضوع مقاله غذر خواهى ميكنم
برادر من “هيچكس” اگر منظورتون منم-كه قطعا همينطوره و تنها كامنت مربوط به بحرين رو من نوشتم-
اولين باره كه همچين نظرى رو راجع به جدا شدن بحرين ميبينم
درباره بحرين تا جايى كه تونستم كتاب خوندم و تحقيق كردم اما همه منابعى كه من در اين زمينه مطالعه كردم همزبان به اين موضوع-جدا شدن بحرين در زمان پهلوى-اشاره كردن و كتاب “بحرين پاره اى از ايران”خيلى خوب وضعيت حكومت رو چند جانبه بررسى كرده بود و شرح داده بود
درباره اينكه من خودمو به خواب زدم (!)هم پيش داورى كردين
پايان كامنتم هم نوشته بودم كه اگر كسى در اين زمينه اطلاعات بيشترى داره راهنمايى كنه
بازهم از AVA-8681 عذر ميخوام
سلام وسپاس احترام ازروشنگری درخصوص مهمترین فرازها ی روابط ومناسبات لطفاً بفرماییداثاروپیامدهای قراردادها ی مرزی شمال شرق اخال و… چست. چون تاریخ انطور که ازمحتوای نوشته های شماقابل استنباط هست یعنی تجربه اندوزی وعبرت برای جوانان وکارگزاران ايران امروز. پس چقدرمفید وارزنده هست که برای امثال من دبیرتاریخ روشنترکنیدکه انعقاد اخال بازتاب اش درزندگي اجتماعی واقتصادی مردم منطقه چه بودتاماهم بتوانیم واقعیت ها راباتحلیل شمابزرگواران تلفيق منصفانه به جوانان کشورمان منتقل کنیم. منتظرراهنمایی ومطالب ارزشمندشماکه شخصیتی اگاه ومسلط به روابط خارجی هستیدمیمانیم.ارادتمندعبداله رحمت. سپاسگزارم
قرارداد آخال برخلاف ترکمنچای و گلستان تاثیر چندانی نداشت. چون همون طور که توضیح دادم منطقه آسیای میانه سال ها بود از کنترل ایران خارج بود(از افشاریه به بعد) در دوره قاجار اقوام ساکن در این منطقه بارها به مناطق شمال و شمال شرقی ایران حمله کردند و باعث نا امنی و غارت شدند. البته بعد از بستن آخال در ییلاق و قشلاق عشایر مشکلاتی پیش اومد که در مقاله توضیح داده شده
ایران دوره قاجار به صورت غیر رسمی مستعمره روس و انگلیس بوده تا جایی که شمال و جنوب ایرانو بین خودشون تقسیم کردن دوست عزیز شما چطور میگیدقاجار استقلال بیشتری داشتن؟
دوستان لازم می بینم چند تا نکته رو برای علاقه مندان به این مقاله یادآوری کنم.
1. این مقاله مربوط به تاریخ روابط ایران و روسیه از آغاز تا پایان دوره قاجاریه هست. پس خواهش می کنم موضوعاتی بی ربطی به مقاله مثل قدرت شاه عباس و شاه اسماعیل یا اشتباهات سلسله پهلوی رو زیر مقاله مطرح نفرمایید.
2. عنوان مقاله تاریخ روابط ایران و روسیه است و به همین دلیل خیلی از اتفاقات تاریخی به صورت خلاصه ذکر می شن. مثلا شرح زندگی قائم مقام یا امیر کبیر و حتی میرزا حسین خان سپهسالار واقعا ربطی به این مقاله نداره. البته اگه قرار بود موضوع این مقاله صرفا دوره قاجاریه باشه مثل مقاله تاریخ امپراتوری عثمانی بنده به طور مفصل همه این شخصیت ها رو بررسی می کردم.
3. ذکر منابع آخر هر مقاله برای اینکه خیال دوستان راحت بشه که این مطالب منابع مستندی دارند. ضمن اینکه در مرحله نگارش تمامی مطالب منابع باهم تطبیق داده می شن و اگه موردی باشه که اشتباه یا تحریف به نظر بیاد حذف شده . اینکه بنده اینجا به تحریف تاریخ، سیاه نمایی دوره قاجار، سفید نمایی دوره قاجار و خیلی موارد مشابه دیگه متهم می شم واقعا بنده رو برای ادامه این مقاله سخت و سنگین دلسرد می کنه.
ممنون از زحمات و سخت کوشیتون شما کاملا اصل رعایت حق و واقعیت را رعایت کردید ولی مردمان چند رنگ ما هرکسی به نحوی مخالف این مقالن !!! چونواقعیت درد اوره!!!! و ناراحت کننده ……..
یکی از سخت ترین کارها در فضای رسانه ای ما نوشتن مقالات تاریخی هست. چون علاوه بر منابع متعددی که هست و باید از بین اون منابع تاریخ درست رو پیدا کرد عملا هر چی بنویسی بالاخره به یک دسته ای بر می خوره
با سلام
مقاله شما بسیار عالی و تا حد امکان بارعایت بی طرفی به رشته تحریر در اومده ولی متاسفانه ما عادت کردیم تاریخ رو با توجه با عقاید سیاسی و یا قومی خودمون تفسیر کنیم و هر گونه تعبیری که با نظر ما هم خوانی نداشته باشه رو به وارد کردن انواع اتهامات مثل عدم بی طرفی یا بی سوادی نگارنده و غیره سعی در بی ارزش نشون دادنش کنیم.همون جوری که در بالا هم گفته شد تاریخ چیزیه که اتفاق افتاده نه چیزی که ما دلمون میخوام اتفاق افتاده باشه.پس بجای این بحث های بی مورد بهتره ازش درس بگیریم.
باسپاس
دوران سلطنت قاجارها انصافا سیاه ترین و تلخ ترین دوران تاریخی امپراطوری پرشیا است! اگر بعد از این دوران سیاه و تار حکمرانان متمدن و وطن پرست و آریایی نژاد پهلوی را نداشتیم و مستقیما به امروز ورود میکردیم قطعا چیزی از نام ایران و ایرانی باقی نمی ماند و امروز کشوری بودیم خوشبینانه در سطح سیرالئون و نامیبیا!!!!
من این نظر را در مقاله فروش تامکت ها بیان کردم اما از نظر تاریخی میتونه نگاه جدیدی باشه
در باب فروش تامکت ها بعد از انقلاب و لغو قراردادهای تسلیحاتی این ها فقط موارد بسیار کوچکی از خیانت های هستند که توسط عوامل ابرقدرت ها شامل امریکا و روسیه و انگلیس خبیث روی داده ایران چهارراه جهان هستش و موقعیت بسیار راهبردی داره و اگر حکومت ایران پرستی مانند ساسانی و نادری بر ایران سرکار بیاد منافع این سه ابرقدرت خبیث به خطر می افته پس اونها از زمان قاجار با نفوذ به زیرساخت های قدرت در ایران عوامل خودشون را تربیت دادند این زیرساخت ها مانند بازاریان و پشمالوهای سنتی و خان ها و مالک داران بزرگ و روشن فکران غرب زده و شرق زده می باشند و در زمان مقتضی این عوامل هدایت جریان حاکمیت را به دست می گیرند نمونش انقلاب مشروطیت که با حمایت انگلیس و با پناه دادن به معترضان در سفارت انگلیس شروع شد ولی عامل روس محمدعلیشاه قاجار با آن درافتاد و با حمایت روسیه مجلس به توپ بسته شد در واقع انقلاب مشروطیت طرح تجزیه ایران بود که انگلیس برنامه ان را ریخته بود و اگر هم دقت کنید انگلیس خبیث در تاریخ بارها این طرح را در کشورهای مانند هند و ایرلند اجرا کرده ولی ظهور رضاشاه این طرح را ناکام گذاشت در واقع رضاشاه در ظاهر خود را تابع انگلیس نشان می داد ولی پنهانی سیاست های ملی گرایانه خودش را پیش می برد و انگلیس برای انتقام در اولین فرصت و در زمان جنگ جهانی دوم و با همکاری فرماندهان ارشد خائن نظامی زمینه سقوط وی را فراهم کرد و قرار بود که یک شاهزاده خائن قاجاری جای پهلوی ها را بگیره که با دخالت امریکائیها محمدرضا شاه دوباره شاه شد و همین طور هم که دیدیم محمدرضا شاه تابع و وابسته و علاقمند به امریکائیها درآمد ولی انگلیس دست بردار نبود و با علم کردن مصدق قجری و شعارهای در ظاهر ضد انگلیسی و شعار ملی کردن صنعت نفت که بیشترین زیان را به منافع ملی زد ولی در نهایت امریکاییها دخالت کردند و با کودتا دوباره شاه فراری را به قدرت رساندند ولی دوباره این شاه امریکاییی به دلیل عبور بعضی از خطوط قرمز مجبور به ترک کشور شد تا عواملی تازه با هزاران برابر خیانت و خباثت سرکار بیان و در اخر هم بگم که شاه خائن فراری چینش فرماندهان ارشد نظامی ارتش را بگونه ای چیدمان کرد تا این ها با هم اختلاف داشته باشد و یک نفر به طور کامل زمام ارتش را به دست نگیره مثلا قره باغی خائن را فرمانده ارتش کرد در حالی که سرلشکر اویسی و ربیعی نسبت به اون ارشدیت کامل داشتند و در آخر هم می بینیم که در وضعیت الان ما هنوز سه جریان روسوفیل و انگلوفیل و امریکوفیل وجود دارند و اختلافات اونها ناشی از اختلاف ابرقدرت ها در کسب نفوذ در ایران هستش
این چه ربطی به این مقاله داشت؟
کامنت اصولا بی ربط هست اما دقیقا کی گفته مشروطه طرح استعمار برای تجزیه ایران بود! صبر کنید به دوره مشروطه هم می رسیم. تا به حال همچین ادعای خنده داری رو نشنیده بودم
دلایلی زیادی برای این مطلب هست
1- بست نشینی چندین هزار نفر در سفارت انگلیس و حمایت انگلیس از این حرکت
2- هرج و مرج ناشی از انقلاب مشروطه و بلند شدن علم تجزیه طلبی به بهانه مبارزه با استبداد قاجار مانند ستارخان و باقرخان و میرزا کوچکخان و محمد تقیان پسیان و شیخ خزعل و سمنقو
3- مخالفت انگلیس با اقدامات رضاشاه از جمله سرکوب شیخ خزعل و دیگر تجزیه طلبان
4- همسایگی ایران با هندوستان و وحشت انگلیس از ظهور نادرشاه دیگر
5- اختلاف و رقابت روس و انگلیس که یکی از محمدعلیشاه حمایت می کنه و دیگری از مشروطه
6- علم شدن مصدق قجری و جبهه خائن ملی که با شعارهای در ظاهر ضد انگلیسی وملی شدن صنعت نفت زیان بزرگی به منافع ملی ایران و سود به انگلیس رساندند
7- در زمان کنونی به قدرت رسیدن گروه انگلوفیل اصلاح طلب و تریبون دادن به گروهایی قومی تجزیه طلب به بهانه حفظ زبان های محلی و قومی و دادن رسانه محلی به انها که در این چندسال باعث به وجود آمدن حرکت های تجزیه طلبانه در آذربایجان و خوزستان شده
8- حمایت تمام قد بی بی سی از اصلاح طلبان در سال 88
9- گروه امریکوفیل شامل ر مرحوم و ر حالا و لای مجلس و اعضای دیگر انها
1- گروه رسوفیل که میزارم خودتون حدس بزنید
این سه گروه در هر زمانی ممکنه به رنگ ملی و مذهبی و شاهنشاهی دربیان ولی ماهیتشون میشه از اقدامات و حمایت رسانه ای قدرت خارجی و رابطه ای که با قدرت خارجی دارند فهمید مثلا گروه امریکوفیل خیلی دلش می خواد با امریکا رابطه برقرار کنه و رسوفیل ها که عاشق روسیه هستند
بامزه بود
درباره مورد ٦ شما
ملى شدن نفت اقتصاد اون زمان كشورمون رو كه داشت رو ماليات ميچرخيد و ذره ذره خودشو بالا مياورد،مريض كرد شايد اگر نفتمون ملى نميشد اين وضع اقتصادى ما نبود
اين جنبه منفى قضيه است و جنبه مثبتش رو هم همه كه ميدونن و لازم به ذكر نيست
ولى بى تدبيرى و بى كفايتى حاكمان هستش كه نتونستن اقتصادمون رو از اين وابستگى رها كنن و نه كارى كه محمد مصدق كرد
اصولا مطالبی که ایشون گفتند نیازی به جواب نداره. چون بر طبق منطق ایشون محمد علی شاه آدم خوبه ماجراست کل جنبش مشروطه هم مزدور انگلستان! البته مواردی هم که ذکر کردند هیچ ربطی به مقاله نداره. برای همین از دوستان تقاضا می کنم صبور باشند تا برسیم به انقلاب مشروطه چون با جزییات دقیق و مفصل همه موارد توضیح داده شده
سلان آیا به نظر شما این تلاشا برای ساخته جنگده تو ایران چه قدر میتونه مفید باشه اگه بهش تومه بشه
سلام میتونه مفید باشه ولی چیز خوب میخوای باید کمک خارجی باشه
با سلام و خدا قوت برای سایت خوب شما.
سلام ،به طور کلی چندتا سوخت رسان داریم؟
به شکل عمیایتی 5 تا
شش تا
پس پنج تا هم ذخیره؟
یا زخیره ویا زمینگیر
سلام.از مقاله ی خوبتون ممنونم.واقعا ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهد بود.
متاسفانه دوستان همین الانم دارن دریای خزر و به روسا میدن سهم ۱۱ درصدی ما از دریای خزر واقعان باور نکردنیه داریم تاریخ تکرار میکنیم صد سال دیگه فرزند هامون تاریخ بخونن میبینم در این زمان (الان که ما داریم این مقالات میخونیم ومیبینیم اون زمان چه مفت مفت ایران کوچیک کردن) دریای خزر بخشیدن رفت.
آقا سلسه ترکی کیه ؟؟؟اونی که میگه قاجار خان نبوده گل بوده؟کیه ؟؟؟دنبال رو پیشوری هستن جمعش کن طرف گند کثافت قاجار از شروعش تا پایان
سلام خسته نباشید لطفا در مورد تاریخ صفویه هم بنویسید
درمورد صفویه دو مقاله تحت عنوان سرداران نامی ایران که شرح زندگی و جنگ های الله وردی خان و امام قلی خان هست در بخش تاریخی سایت مقاله موجوده. همین طور در مورد جنگ های صفویه با عثمانی به طور مفصل در قالب مقاله تاریخ عثمانی پرداخته شده. اما مقاله جدا برای صفویه خیر هنوز ندارم
با احترام.
و تشکر. بخاطر مقاله زیبا و مفید و متفاوت با اونچه لااقل من خوندم تا بحال.
چند نکته که بیشتر در کامنتها دیدم.
یکی اینکه هموطنان ترک ما و ترکهای مثلا باکو، ترک زبانند نه ترک نژاد. حتی در دوره صفوی هم در اذربایجان، به لهجه فارسی اذری همچنان صحبت میشده.
صفوی ها نخستینحکومت ایرانی بزرگ و فراگیر بعد از ساسانی ها بودند. کارهای بزرگی کردند و خطاهای بزرگی هم داشتند که سبب سقوطشون شد. اما شما عجز و بیماری فرهنگ عمومی ایرانیان رو در قرون اخیر در نظر بگیرید که مهمترین عامل افول این مملکت تا به امروزه.
صفوی و فاجار و رضاشاه رو باید در ظرف و شرایط زمانخودشون سنجید، نه در قالبهای قرن بیست و یکم.
بزرگان بودند و بینشون آدمهای ناشایست یا حتی بیمار و فاسد هم بوده هیچیک قصد خیانت به اینکشور رو نداشتند. باید کاستی ها و درستی ها رو با هم دید. بسیاری از محدودیتها توسط خود جامعه تحمیل میشده. بلی بیکفایتی هم بسیار بوده چون اونها هم ساخته همینجامعه و فرهنگ بودند.
نکته دیگه تفاوت آخال با ترکمانچای و گلستانه، و اون اینکه قفقاز مانند شاهرگ ایران بوده (بقول روسها) که زخمی کردنش باعث شد اونقدر خون از کالبد ایران بره که ناتوان بشه، که شد. اما آسیای میانه عملا بسیار پیش از آخال از دست رفته بود، گرچه حتی یک وجب خاک یا آب هم نباید از دست بره.
در اینکه روسها، بدترین همسایگان ایران بوده و هستند، شکی نیست. اما سهمگین ترین ضربه ها رو انگلیسی ها به ایران زدند و در مشغول کردن ایرانیان و روسها با هم و شکست های مختلف ایران بسیار دخالت داشتند. انگلیسی ها تلاش بسیاری در ضعیف کردن و نیمه جان نگه داشتن ایرانیان کردند. در ظاهر ما زورگویی روسها رو میبینیم اما اثرات سیاست واعمال انگلیس، بسیار مهیب تر و عمیق تر و بی رحمانه تر بوده.
در زمینه روابط ایران و روس، بخصوص در جنگهای دوره فتحعلی شاه، نقش روحانیون هم قابل بررسی هست.
دوست گرامی سلسله صفویه رو اتفاقا براساس زمان خودش سنجیدم. برای درک زمان می تونید تشریف ببرید مقاله تاریخ روسیه اقدامات پترکبیر رو که تقریبا مصادف با اواخر دوره صفویه هست مطالعه کنید. تازه اون مقاله متعلق به روسها هست. کشورهایی نظیر انگلستان ایتالیا و فرانسه از دوره رنسانس و حتی قبل تر از اون دانشگاه و مراکز تولید علم، نیروی دریایی و خیلی موارد دیگه رو داشتند و در مسیر پیشرفت بودند. اگه به نظر تون دلیل پیشرفت این سه کشوراستعمارگری هست می تونید تشریف ببرید به تاریخ منطقه اسکاندیناوی مخصوصا سوئد نگاه کنید. که با پادشاهانش با وجود محدودیت منابع در همون قرن 17 و 18 چه اقدامات آینده نگرانه ای داشتند. سلسله صفوی در بهترین حالت با اسپانیای رو به زوال اروپا در قرن 18 قابل قیاسه. یعنی حکومتی برمبنای خرافات مذهبی و اجتماعی ، تعصب شدید ، بدون توجه به علم و اقتصاد و نهایتا رو به زوال . در مورد این که کدوم کشور بیشتر به ایران ضربه زده بهتره تا انتهای مقاله صبر کنید همین طور در مورد نقش روحانیت
با سلام و احترام و تشکر از توجه شما.
جسارتا روی صحبتم با دوستانی بود کامنت گذاشته بودند وگرنه در مقاله وزین شما، که بسیار هم ازش آموختم اتفاقا نکات بسیار ریزی دقت شده و لحاظ شده… اتفاقا یکی از بسیار محاسن کار ارزشمند شما همین بررسی متناسب با زمان وقایع هست.
کاملا موافقم که خطاست پیشرفت کشورهای پیشرفته رو ناشی از استعمارگری اونها بدونیم بلکه برعکس، برای اینکه بتونند استعمار کنند باید قدرتمند و پیشرفته باشند.
اما اینکه فرمودید تا انتهای مقاله صبر کنم، راستش مقاله اونقدر خوب و کنجکاوی اونقدر زیاده که صبوری مشکله.
با احترام، منتظر ادامه کار هستیم.
سلام نظرتون چیه در مورد جنگ های ناپلئونی هم مقاله ای بنویسید، فک کنم کاربران سایت هم استقبال کنند ممنون
فعلا اولویت اصلیم نوشتن بخش های مختلف تاریخ ایرانه. چون به دلایل مختلف خیلی از مردم هنوز به تاریخ خودمون آگاه نیستند. اگه ایران رو تموم کردم و عمری باقی بود می رم سراغ اروپا. البته اونم ذکر جنگ ها به تنهایی امکان نداره دستکم برای توضیح دوره ناپلئون باید دوره لویی شونزدهم و یه شرح کلی از تاریخ اون زمان اروپا هم بیاد که تقریبا یک مقاله مفصل می شه
کاملا درست ولی به نظرم اگر خواستید چنین مقاله ای در مورد اروپا بنویسید بهتره برای اینکه مخاطب درک بهتری از اون جنگ ها داشته باشه از حدود نیمه قرن هفدهم به بعد باشه، چون ریشه خیلی از جنگ های قرن 19 در این دوره است
سلام
اگه شتباه نکنم دو سالی هس که مقالات این سایت رو میخونم. صرف نظر از نویسنده های مقالات، روز به روز مطالب جذابتر و روانتر شده ، دقت مطالب هم همینطور. اینکه نویسنده ها اینقدر دغدغه وطن رو دارند هم خیلی ارزشمنده. این نکته در مورد نویسنده این مقاله هم صادقه به اضافه نثر روانشون.
از صمیم قلب آرزوی موفقیت براتون دارم و ازتون سپاسگذارم.
یه پیشنهاد دارم اونم اینکه اگه نام انگلیسی معاهده ها ،نام ها و شهر های خارجی اضافه بشه به خوانایی متن کمک میکنه.
یه نقد کوچیک هم دارم و اون اینکه هنوز هم یکم ویرایش توی متن به نظر لازم میاد ،البته کمبودی نیس ولی میتونه بهتر باشه.
امیدوارم موفق باشید.
سلام متوجه نمی شم برای چی باید نام انگلیسی همه معاهده ها ،نام ها و شهرهای خارجی رو در مقاله بذارم؟ هیچ کدوم از کتابهای تاریخی مرجعی که ازشون استفاده کردم همچین سبکی رو پیش نگرفتند. صرفا تاریخ میلادی و شمسی رو مطابقت می دن و ذکر می کنند(البته در کتابهای تاریخی داخلی همه تاریخ های قبل ازپهلوی به قمری ذکر شده که بنده خودم به خاطر درک بهتر مخاطب به شمسی تبدیل شون کردم) اما ذکر انگلیسی نام ها و معاهده ها ضرورتی نداره. همین جوری هم نوشتن این مقاله وقت گیر و نفس گیره وای به حال اینکه مدام در حال تایپ فارسی – انگلیسی اسامی هم باشم
زحمتیکه برای نوشتن همچین مقاله ای و با این همه منابع مختلف نوشته میشه برام تا حدودی قابل درکه و جای تقدیر داره و البته هیچ کمبودی هم نداره.
در مورد پیشنهاد استفاده از لغات اصلی هم دلیلم اینه که بخاطر اینکه هر نویسنده کلمه ای رو معادل کلمه اصلی مینویسه که ممکنه با کلمه ایکه نویسنده دیگه نوشته تفاوت داشته باشه مثل «ملکوم» و «ملکم» ،به علاوه کسیکه بار اول اینو ببینه اصلا نمیدونه چجوری باید بخوندش . معمول کتابهایی که من خوندم ،حتی رمان، اسم اصلی رو یا توی گیومه یا پاورقی میارن که خواننده تلفظ درست اون اسم رو بدونه.
درکل مقاله کمبودی نداره بهمین خاطر به عنوان پیشنهاد گفتم. موفق باشید.
یه نکته در مورد مطالبی که دوستان نوشتند در باره استعمار و خیانت و این قبیل مسائل، برداشت من از تاریخ اینه که روابط بین کشورها چه در ساختار حاضر چه قدیم بر اساس عدل و اخلاق نبوده و نیست، کشور ما هم مثل بقیه مجبوره اینو قبول کنه. همه استعمارگران تجربه رقابت برای بقا یا حتی مستعمره بودن رو دارند، در دوره استعمارگری هم بر سر مستعمره گیری رقابت میکردند و یا میکنند. اینکه سیاستمداران ما درکی از سیاست ورزی ندارند و نداشتند و نمیتونند دفاع کنند ،بهانه قابل قبولی نیست که بی دلیل یه کشور رو دشمن مطلق خودمون بدونیم و کشور دیگه رو دوست مطلق و بعد بخاطر دشمنی و خیانت اونها نق بزنیم و شعار بدیم. توی کشور با ثبات و توسعه یافته هم خود بخود مسیله خیانت مسئولان حل میشه.
همونطور که پزشکی و مهندسی علمند و اونا رو باید یاد گرفت سیاست ورزی رو هم باید یاد گرفت .
روایت تاریخ رو نمیشه مطلقا دقیق خواست و جدای از دیدگاه نویسنده دونست، فقط میشه پیچ های تاریخی رو با هم مقایسه کرد برای درک بهتر تاریخ.
بحرین، حدود صد سال قبل از آریامهر (زمان قاجار) کنترلش از دست ایران خارج شد و هفتاد و … سال قبل از شاه فقید(زمان قاجار) ، خاندان آل… ، توسط انگلیس به حکومت بحرین منسوب شدند، تاج گذاری کردند و بحرین رسما از ایران جدا شد.
رضا شاه برای پس گرفتنِ بحرین تلاش زیادی کرد، اما حریف انگلیس نشد. پهلوی دوم هم برای اینکار تلاش کرد،(تلاشهای پهلوی ها برای پس گرفتن بحرین در چندین کتاب تاریخ موجود هست، حتی مورخ زد پهلوی که پیرمرد چاقی است و در تلویزیون برنامه دارد، گفت؛ بحرین زمان قاجار از ایران جدا شده بود)).
همراه با بحرین ، کنترول ابو موسی و تُنب ها هم از دست ایران خارج شده بود که پادشاه ایران، حداقل آن سه جزیره را پس گرفت…
از زحمات نویسنده تشکر میکنم.خوب ومفید بود.البته همیشه درمسائل تاریخی نظرات مخالف و جورواجور بسیاره ازنویسنده مقاله توقع میره درمورد نظرات مختلف سعه صدر بیشتری داشته باشن.بازهم بابت مقاله مفیدتون متشکرم