مردی که با بلدوزر زرهی خود از شهری انتقام گرفت
مردی که با بلدوزر زرهی خود از شهری انتقام گرفت
نویسنده :مهرداد زائری
گرانبی ( (GRANBY یک شهرستان کوچک در ایالت کلرادو واقع در جنوب غربی آمریکاست .شهری آرام با طبیعتی زیبا متشکل از کوهستانها و دریاچه هایی که هر سال بسیاری از دوستداران طبیعت و همچنین علاقمندان به شکار را به خود جذب میکند.
جمعیت این شهر کوچک حدود 1500 نفر است که عمدتا در کشاورزی , دامداری ,شکار ,صنایع حمل و نقل و معدن مشغول به کار هستند.
ماروین جان هیمایر MARVIN JOHN HEEMEYER)) یکی از ساکنین این شهر است .مردی 55 ساله ,مجرد و عضو کلیسای شهر که سابقا در نیروی هوایی مشغول به کار بوده و در حال حاضر یک کارگاه تعمیر اگزوز دارد.
وی مدتی است که با همسایگان خود بر سر املاک و زمینهایش به اختلاف خورده است .به اعتقاد وی کارگاه بتن سازی که در همسایگی وی قرار دارد و متعلق به خانواده دوشف ( DOCHEFF) میباشد مزاحم کسب و کارش است او همچنین با شورای شهر و همچنین شهرداری بر سر عدم نصب خط فاضلاب صنعتی دچار مشکل شده و دادگاه رای به محکومیت وی برای پرداخت جریمه صادر کرده است .او باور داشت که دولت و دادگاه فاسد هستند و حق او ضایع شده است .
ماروین جان هیمایر در حالی که یک فشنگ اسلحه کمری با فشنگ اسلحه کالیبر 50
ماروین در ماه جولای 2002 در یک حراجی در کالیفرنیا یک دستگاه بولدوزر کوماتسو مدل D355A دست دوم خرید آن را به خانه آورد او امیدوار بود با فروش آن بتواند سودی بدست آورد اما از چندین بازدید کننده هیچکدام تمایلی به خرید نشان ندادند.این بود که ماروین بولدوزر را به داخل کارگاه برد و یک سال و نیم بعد را مشغول تبدیل آن به یک تانک کرد.
او که قبلا تکنسین نیروی هوایی بود از تجربیاتش برای مسلح کردن بولدوزر استفاده کرد. او دور تا دور بولدوزر را یک زره ضد گلوله نصب کرد این زره تشکیل شده بود از دو لایه ورق فولادی که بین آنها با بتن پر شده بود.این زره تقریبا تمامی بدنه بولدوزر شامل موتور ,کابین و بالای زنجیر چرخ را پوشش میداد و در بعضی از نقاط ضخامت این زره به 30 سانتی متر میرسید.در اطراف اتاقک دریچه هایی نصب شده بود که محل نصب سلاح بود و میتوانست از درون آنها به بیرون تیراندازی کند. در داخل اتاقک چندین اسلحه نصب شده بود که شامل : یک تفنگ آنتی متریالBMG 50 CAL , یک تفنگ نیمه اتوماتیکCAL 3080. , یک تفنگ CAL0.22 و همچنین سه قبضه اسلحه کمری
تفنگ کالیبر 0.22
تفنگ نیمه اتوماتیک 0.308
همچنین یک سیستم دوربین مداربسته نیز داشت که شامل چندین دوربین کوچک در اطراف بود که به تلویزیونهایی در داخل متصل بودند .جلوی لنز دوربینها یک لایه شفاف ضد گلوله از جنس لکسان به قطر 8 سانتی متر نصب شده بود.در کنار هر دوربین یک لوله قرار داشت که با انتقال هوای فشرده گرد و خاک را از روی انها تمیز میکرد.همچنین یک سیستم تهویه مطبوع و آب و غذای کافی برای یک هفته . دریچه اتاقک در بالای ان قرار داشت و به گونه ای ساخته شده بود که پس ازبسته شدن به هیچ عنوان امکان ورود خروج از ان وجود نداشت و در واقع پس از بسته شدن شخص در داخل برای همیشه محبوس میشد.
.سیستم دوربین مدار بسته
روز حساب
در تاریخ 4 ژوئن 2004 ماروین وارد بولدوزر شد و از کارگاه بیرون امد. اولین و نزدیکترین مقصد کارگاه بتن سازی آقای دوشر بود که دادگاه رای رابه نفع او صادر کرده بود.بولدوزر به محض رسیدن به کارگاه شروع به تخریب اموال و ساختمانها کرد. دوشف و کارگران وحشت زده سعی کردند با قرار دادن انواع میله و لوله در داخل زنجیر چرخ آن را متوقف کنند که تاثیری نداشت.چند دقیقه بعد کلانتر شهر با چند خودرو پلیس از راه رسیدند و شروع به تیراندازی به طرف بولدوزر کردند.آنها گمان میکردند که بولدوزر از راه دور کنترل میشود و اپراتور آن باید جایی در همان نزدیکی پنهان شده باشد اما زمانی که ماروین شروع به تیراندازی به طرف پلیس کرد نظرشان عوض شد.کلانتر و افرادش پناه گرفته و درخواست نیروی کمکی کردند. بولدوزر پس از تخریب کارگاه بتن سازی وارد خیابان اصلی شده و به سمت مرکز شهر حرکت کرد .پلیس از طریق تماس تلفنی از شهروندان خواست تا منازل و محل کار خود را ترک کرده و به محلی امن بروند.یکی از معاونین کلانتر تلاش کرد تا به بالای بولدوزر برود اما بدنه آن به گریس آغشته شده بود تا کسی نتواند از آن بالا برود.پس از کلی تلاش معاون توانست خود را به بالای اتاقک برساند اما در کمال تعجب متوجه شد که هیچ دستگیره یا حتی دریچه ورودی انجا نیست. سپس او تلاش کرد با انداختن فلش بنگ (نارنجک صوتی ) به داخل اگزوز موتور آن را از کار بیاندازد اما ماروین فکر اینجایش را هم کرده بود او یک لایه دو جداره برای اگزوز ساخته بود به صورتی که هر جسمی که از بالا وارد این لوله میشد از پایین به بیرون میافتاد معاون کلانتر که مایوس شده بود از روی بولدوزر پایین پرید.
معاون کلانتر در حال تلاش برای دسترسی به داخل بولدوزر
در همین زمان یکی از شهروندان سعی کرد بوسیله یک ماشین سنگین مخصوص معدن جلوی بولدوزر را بگیرد اما بولدوزر براحتی آنرا کنار زده و به مسیر خود ادامه داد.پلیس به ناچار از گارد ملی درخواست کرد تا در صورت امکان یک بالگردآپاچی مجهز به موشک هلفایر یا حداقل دو سرباز مجهز به موشک ضد تانک جاولین در اختیار آنها قرار دهند اما گارد ملی درخواست آنها را از بیم آسیب به شهروندان رد کرد.پس از آن ماروین به سراغ مخازن گاز پروپان شهر رفت و تلاش کرد بوسیله شلیک گلوله آنها را سوراخ کند که موفق نشد زیرا دریچه ها کوچک بودند و سلاح ها زاویه چرخش کمی داشتند در نتیجه هدفگیری دقیق با آنها مشکل بود.
تلاش یک راننده ماشین سنگین معدن برای متوقف کردن بولدوزر
بولدوزر به تخریب شهر ادامه داد و پلیس تا آن لحظه حدود 200 گلوله به آن شلیک کرده بود که هیچ نتیجه ای نداشت.ساختمان شهرداری,ساختمان شورای شهر ,دفتر روزنامه محلی ,منزل قاضی که حکم به محکومیت ماروین داده بود.بولدوزر در حال تخریب یکی دیگر از ساختمانها بود بی خبر از اینکه در زیر آن ساختمان یک زیرزمین وجود دارد. سقف زیرزمین نتوانست وزن بولدوزر را تحمل کند و زمانی که سقف فرو ریخت یکی از چرخ های بولدوزر به داخل زیرزمین فرو رفت و از حرکت ایستاد. اگرچه رادیاتور آن نیز از قبل سوراخ شده بود و موتور آن مدت زیادی دوام نمی آورد.
بولدوزر در حالی که داخل زیرزمین گیر کرده و مامورین پلیس فدرال در اطراف آن
افراد گارد ملی و نیروی ضربت اطراف بولدوزر جمع شده بودند که ناگهان صدای شلیک گلوله از داخل کابین به گوش رسید.ماروین با شلیک یک گلوله از سلاح کمری به زندگی خود خاتمه داده بود.
پلیس ابتدا سعی کرد با انفجار مواد منفجره به داخل بولدوزر نفوذ کند که موفق نشد بنابراین بوسیله مشعل برشکاری مشغول بریدن ورقهای فولادی شدند.حدود 6 ساعت طول کشید تا پلیس موفق شد کابین را باز کرده و در ساعت 2 بامداد جسد ماروین را بیرون آوردند.
یکی از مامورین پلیس فدرال در حال بررسی تفنگ تک تیرانداز کالیبر 50
این واقعه حدود 2 ساعت طول کشید و جمعا به 13 ساختمان و چندین خودرو آسیب رسید که خسارت آن حدود 7 میلیون دلار برآورد شد اما خوشبختانه هیچ آسیب جانی در پی نداشت .ماروین پس از مرگ طرفداران زیادی پیدا کرد . شهروندانی که از افزایش مالیاتها ناراضی بودند و آن را نوعی اخاذی دولت از مردم میدانستند. از نظر آنها ماروین یک وطن پرست واقعی بود که یک تنه به جنگ دولت فاسد رفته بود و بعدها به بولدوزر او لقب KILLDOZER را دادند .بسیاری پیشنهاد دادند تا بولدوزر به موزه منتقل شود تا همه بتوانند از آن دیدن کنند اما دولت که نگران بود این کار ممکن است بعضی را تشویق به انجام عملیاتهای تروریستی کند آن را اوراق کرد .
تخریب بولدوزر
ماروین از قبل تمام املاک خود را فروخته و پول آن را به خانواده خود داده بود .چند نوار کاست هم توسط برادرش به اف بی آی تحویل داده شد که حاوی بیش از 2 ساعت از صحبتهای ماروین بود.در این پیام ماروین گفته بود که زندگی خوبی داشته و گله ای نداشته و اینکه او یک انسان منطقی بوده تا اینکه دیگران او را مجبور به کارهای غیر منطقی کردند.او معتقد بود که این ماموریت یک جنگ صلیبی دیگر است که از طرف خداوند به وی محول شده .اینکه او تا بحال ازدواج نکرده و تنهاست ,اینکه بولدوزر فروش نرفت و حتی اینکه عرض بولدوزر دقیقا به اندازه عرض درب کارگاهش بوده تا براحتی آن را به داخل منتقل کند همگی نشانه هایی از طرف خداوند بوده حتی زمانی که بر روی بولدوزر کار میکرده چند نفر از طرف شهرداری از کارگاه او بازدید کرده اند اما در کمال تعجب بولدوزر به آن بزرگی را ندیدند زیرا خداوند جلوی دید آنها را گرفته بود.
بولدوزر ماروین توسط اف بی آی قطعه قطعه شد و از آنجا که بیم آن میرفت که مردم قطعات آن را به عنوان یادگاری بردارند هر قطعه از آن به یک گوشه از کشور فرستاده شد .
****عضویت در کانال تلگرام سایت جنگاوران برای آگاهی از آخرین اخبار نظامی و آخرین مقالات درج شده در سایت****