تاریخ

تاریخ روابط ایران روسیه(قسمت 15)

از قتل رحیم خان تا هجوم روسها به آذربایجان

قسمت پانزدهم

قتل رحیم خان

در این گیرو دار حضور رحیم خان مراغه ای به یک معضل  اساسی برای دستگاه دولتی تبریز تبدیل شده بود. انجمن از دولت خواست در صورت پیوستن رحیم خان به مشروطه گناهان او عفو و سرپرستی ایل چلیپانلو بار دیگر به او واگذار شود. رحیم خان خود نیز مدعی بود در صورت آزادی به پسرش بیوک خان دستور می دهد به صمدخان حمله کند. با وجود این مذاکرات انجمن تبریز همچنان از حمله احتمالی ارتش روسیه به ارگ شهر برای آزاد کردن رحیم خان هراسان بود. به همین خاطر  به دستور بلوری که در آن روزها نایب حاکم و دستیار شاهزاده امان الله میرزا بود، حاجی خان پسر علی موسیو و کلانتر تبریز رحیم را در روز 31 شهریور 1290 با شلیک چند گلوله به قتل رساند و بدین ترتیب زندگی یاغی معروف غرب ایران به پایان رسید. خبر قتل رحیم خان تا اواسط مهرماه منتشر نشد تا  اینکه بالاخره خبر آن به اطلاع مردم رسید.

اوضاع مرند

شجاع نظام یکی دیگر از دشمنان مشروطه و حاکم مرند هم در 21 شهریور ناگهان شبانه شروع به دستگیری مشروطه خواهان و تاراج اموال آنها کرد. میرزا آقاخان مکافات،میرزا مسیح حکیم و احمد ناصری از مشروطه خواهان مرندی به سختی از شهر گریخته و خود را به تبریز رساندند. شجاع نظام بعد از دستگیری مشروطه خواهان مسیر جلفا به تبریز را هم مسدود کرد و اوضاع آذوقه شهر بدتر شد.

حمله صمدخان به تبریز

صمدخان بعد از تکمیل نیروهای خود در 24 شهریور به سنگرهای مجاهدان در ساری داغ و هاچه داغ حمله کرد. هنوز دو ساعت به طلوع آفتاب مانده بود که جنگ آغاز شد. مجاهدان تبریزی غافلگیر شدند و نتوانستند در برابر حملات سواران قره داغی مقاومت کنند در نتیجه تعدادی از سنگرها سقوط کرد. اما تا غروب همان روز و با رسیدن نیروهای کمکی سنگرها پس گرفته شد. سپاه صمدخان در بارنج که در 3 کیلومتری شهر بود اردو زد. از طرفی بین نیروهای مدافع تبریز اختلاف و دو دستگی وجود داشت. دسته گارد دفاعی که شاهزاده امان الله میرزا ایجاد کرده بود با مجاهدان قدیمی شهر اختلاف داشتند. بیشتر اعضای انجمن و فرماندهان مجاهدان از طرفداران حزب دموکرات و مخالفان آنها از طرفداران اعتدالیون بودند. اما همه این اختلافات در هنگام اولین حمله نیروهای صمدخان به تبریز از بین رفت و هر دو طرف درگیری های خود را موقتا کنار گذاشتند.

در 25 شهریور بخشی از نیروهای صمدخان به قراملک حمله کرده و مورد استقبال مردم آنجا قرار گرفتند. مجاهدان به سرعت خود را برای هجوم به آنجا آماده کردند. فردای آن روز هزار نفر از مردم و مجاهدان از دو منطقه هکماوار و شنب غازان به قراملک حمله کردند. جنگ سختی در گرفت اما بی نتیجه به پایان رسید. نیروهای صمدخان اکنون در دو ناحیه بارنج و قراملک مستقر بودند. 28 شهریور ماه جنگ دوباره آغاز شد که بازهم نیروهای صمدخان شکست خوردند. اخبار تبریز برای تهران و سایر شهرها نیز فرستاده شد. در اول مهر جنگ بی نتیجه دیگری در قراملک رخ داد.در حالی که هنوز دو ساعت به طلوع آفتاب روز 2 مهر که مصادف با عید فطر نیز بود مانده بود نیروهای صمدخان از به طور گسترده به همه سنگرهای مجاهدان حمله کردند. صمدخان قصد داشت همان روز تبریز را بگیرد. اما سنگرها به دستور امان الله میرزا تقویت شده بود. شدت درگیری ها دقیقا شبیه نبردهای سال 1288 با نیروهای محمد علی شاه بود.نیروهای صمدخان ابتدا موفق به تصرف شام غازان و برخی از سنگرهای شمالی شهر شدند اما نیروهای ابراهیم آقا که از مجاهدان تبریزی و گرجی تشکیل شده بود مقاومت سر سختانه ای انجام دادند. جنگ تا غروب همان روز طول کشید و نیروهای صمدخان مجبور به عقب نشینی شدند. امان الله میرزا مدام به همه سنگرها سرکشی می کرد و دستور داد گروه های موزیک راهی سنگرها شوند. بعد از این شکست صمدخان تا دو هفته تحرکی نداشت . از طرفی راه آذوقه شهر بار دیگر مسدود شده بود و به همین خاطر مجاهدان تصمیم گرفتند دوباره به قراملک حمله کنند. در 15 مهر جنگ بار دیگر آغاز شد اما مجاهدان کاری از پیش نبردند. در این نبرد چند ساعته 25 مجاهد کشته و 30 نفر زخمی شدند. این آخرین درگیری طرفین بود و صمدخان متوجه شد توان شکست تبریزی ها را ندارد. به همین خاطر به بارنج و باسمنج عقب نشینی کرد.

او برای انجمن تبریز نامه نوشت و تقاضا کرد دو بازرگان برای مذاکره با او فرستاده شوند. در این مذاکره صمدخان پیام دوستی و آشتی داد و از انجمن امان خواست. اما انجمن نپذیرفت و مردم شهر هم یکصدا خواهان مجازات او بودند.صمدخان در باسمنج بیکار نبود و مدام در حال قتل و غارت روستاییان در نواحی اطراف و گرفتن مالیات از آنها بود و حتی برای برخی شهرها حاکمانی نیز تعیین کرد.

وضعیت تبریز و بحران آفرینی روسها

در زمان حمله صمدخان به تبریز سه هزار نیروی رسمی و حقوق بگیر مجاهد و تعداد زیادی نیروی داوطلب در شهر وجود داشت. دسته از مبارزان ارمنی،گرجی و قفقازی هم که از سال 1287 به تبریز آمده بودند هنوز شهر را ترک نکرده و در کنار نیروهای شهر بودند. در این بین حضور روسها اوضاع را پیچیده تر کرد.  در جریان یکی از درگیری ها با نیروهای صمدخان یکی از سربازان روسی به طور تصادفی زخمی شد و ارتش روسیه به همین بهانه میرزا آقا بالاخان از افسران ژاندارمری را به همراه 7 نفر دیگر دستگیر کرده و به باغ شمال بردند. روسها مدعی بودند به دلیل اینکه مجاهدان یونیفرم مشترکی  ندارند حضور آنها در شهر باعث نا امنی شده است. انجمن هم   به فکر افتاد برای همه نیروهای مدافع شهر یونیفرم تهیه کند.  برای خرید پارچه میرزا احمد سهیلی راهی تفلیس شد و به سرعت با تهیه پارچه به تبریز بازگشت و تهیه یونیفرم برای مجاهدان آغاز شد. از طرف دیگر اوضاع مالی شهر بشدت نابسامان بود. برخلاف سال 1287 که ستارخان با تشکیل کمیسیون اعانه،دریافت مالیات و  دریافت کمک های مالی از استانبول و قفقاز مشکلات مالی مجاهدان و شهر را حل کرده بود اما اکنون اوضاع کاملا متفاوت بود. فردی به نام معتمد السلطنه خزانه دار و مسوول مالی شهر بود و به سبک و میل خود درآمد شهر را خرج می کرد. در واقع اصلاحات مالی شوستر هنوز به تبریز نرسیده بود. معتمد السلطنه به بهانه خالی بودن خزانه مدام از پرداخت پول برای حقوق و جیره سربازان سرباز می زد و انجمن شهر هم چاره ای جز سازش با او نداشت. وقتی انجمن تصمیم به برخورد با معتمد گرفت او به نشانه اعتراض در خانه ثقه الاسلام بست نشست. انجمن برای حل مشکل از تهران درخواست کمک مالی کرد اما جز یک کمک 25 هزار تومانی مبلغ دیگری فرستاده نشد.

عین الدوله در آن روزهای بحرانی حاکم آذربایجان بود
عین الدوله در آن روزهای بحرانی حاکم آذربایجان بود

تعلل های عین الدوله
در حالی که اوضاع آذربایجان کاملا بحرانی بود عین الدوله حاکم این ایالت از مسافرت به تبریز به دلایل مختلفی خودداری می کرد. عین الدوله فردی به نام شاهزاده امام تقی میرزا را به عنوان نماینده خود روانه تبریز کرده بود اما او از ترس غارت روستاهای خود به دست صمدخان مدت زیادی در تبریز نماند و آنجا را ترک کرد. عین الدوله علی رغم تلگراف های فراوان انجمن کماکان در تهران مانده و منتظر بود با پایان یافتن بحران راهی تبریز شود. اوضاع آذربایجان به حدی بحرانی بود که در اوایل مهرماه ستارخان راهی خانه عین الدوله شد تا او را برای رفتن به تبریز راضی کند. برخی از اطرافیان ستارخان رفتارهای عین الدوله را در جریان محاصره تبریز یاد آوری کردند اما سردار ملی در جواب گفت: عین الدوله مستبد است اما اجنبی پرست نیست و برای نجات آذربایجان از دست روسها بهترین گزینه است.
در نهایت در اوایل آبان ماه عین الدوله از سمت حکومت آذربایجان برکنار شده و فرمانفرما به جای او منصوب شد. فرمانفرما در 12 آبان از تهران به مقصد تبریز خارج شد اما در قزوین باقی ماند و آنقدر برای رفتن به تبریز بهانه آورد تا اینکه ماجرای اولتیماتوم دولت روسیه و اشغال تبریز پیش آمد. از طرف دیگر رشید الملک و اطرافیانش برای همراهی حاکم جدید از تبریز خارج شده و در میانج مستقر شدند. صمدخان سعی کرد آنها را به سمت خود بکشاند اما در نهایت موفق نشد و بعد از مدتی انتظار کشیدن برای حاکم جدید رشید الملک و اطرافیانش پراکنده شدند.

مشکلات صمدخان

شکست در تصرف تبریز برای صمدخان مراغه ای هم تبعاتی داشت. بتدریج تعداد زیادی از نیروهای قره داغی و فرماندهان آنها از اطرف صمدخان پراکنده می شدند. یکی از این افراد سام خان ارشد بود. او در طی سه سال گذشته در تمام جنگ های صمدخان همراه او بود .برادر سام خان به نام ضرغام سالار عشایر جزو  مجاهدان تبریزی بود و و با وساطت او سام خان به مجاهدان پیوست. انجمن به سام خان دستور داد روانه اهر شده و از آنجا محافظت کند. صمدخان خشمگین از این خیانت بیوک خان را برای سرکوبی او روانه کرد و انجمن تبریز هم برای بسیاری از مبارزان اهر نام نوشت و از آنها خواست با سام خان همکاری کنند. همچنین انجمن عباسعلی قند فروش و میرزا علی خان یاوراف را برای کمک به سام خان و برادرش روانه اهر کرد. از طرف دیگر عده ای از نیروهای سام خان در مرند و نزد شجاع نظام بودند. انجمن تبریز فردی به نام عطا السلطنه را به مرند فرستاد و حاج موسی خان نخجوانی فرمانده نیروهای سام خان را وادار به شورش برضد شجاع نظام کرد. نورالله خان یکانی و جهانگیر میرزا هم با 300 سوار برای کمک به این نیروها روانه مرند شدند. سام خان در قره داغ بیوک خان را به سختی شکست داد و تعداد زیادی از نیروهای او را کشت. بیوک خان بعد از این شکست از سام خان خواست برای او نیز از انجمن امان بگیرد. اوضاع در مرند بحرانی بود و درگیری در این شهر تا زمان اشغال تبریز به دست ارتش روسیه طول کشید.در استان فارس هم اوضاع بحرانی بود و صولت الدوله قشقایی با همدستی نظام السلطنه و با انگیزه دشمنی با بختیاری ها دست به قیام زدند.با آغاز زمستان 1290 صمدخان همچنان در باسمنج باقی مانده بود. با تلاش های انجمن بیشتر اطرافیان او پراکنده شده بودند و خود صمدخان نیز در حال از دست دادن امید خود به پیروزی بود. کنسول روسیه در تبریز به او پیشنهاد کرد به نعمت آباد (اقامتگاه تابستانی کنسول گری روسیه در نزدیکی تبریز) پناهنده شود. اما صمدخان در جواب گفت این کار به منزله پذیرش شکست از سوی او خواهد بود. در عوض عده ای از روستاییان اطراف باسمنج را مجبور کرد به اسم محمد علی میرزا قیام کنند.

توافق آلمان و روسیه

با آغاز سال 1290 مصادف با 1911 میلادی اوضاع روابط بین سه کشور روسیه ،آلمان و انگلستان تغییر کرده بود. تزار نیکلای دوم  برای همسایه جنوبی اش ایران برنامه های مفصلی داشت و قصد داشت  مشابه همان طرحی که 130 پیش ملکه کاترین دوم بر سر مردم لهستان آورده بود(سرکوب شورش ملی گرایان لهستان،نشاندن یک پادشاه دست نشانده و در نهایت الحاق کامل لهستان به خاک روسیه) را در ایران نیز اجرا کند. به همین دلیل نیاز داشت با قدرت های اروپایی مخالف خود مذاکره و آنها را راضی کند. از طرفی دولت انگلستان و شخص ادوارد گری وزیر امور خارجه در برابر این سیاست های تهاجمی روسها واکنش منفعلانه ای در پیش گرفته بود تا جایی که ادوارد براون و هم فکران اش مدام در مطبوعات انگلیس از سیاست های گری درباره ایران انتقاد می کردند. در سال 1289 مصادف با 1910 تزار نیکلای دوم راهی آلمان شد و با امپراتور ویلهلم دوم دیدار کرد. در نهایت با ادامه مذاکرات دو کشور و در حالی که محمد علی میرزا و یارانش در حال نبرد برای باز پس گرفتن سلطنت استبدادی بودند ، در روز 27 مرداد 1290 مصادف با 19 اوت 1911 قرارداد پوتسدام بین تزار نیکلای دوم و ویلهلم دوم امضا شد. طبق این قرارداد امپراتوری آلمان همه حقوق روسیه را که طی قرار داد 1907 به این کشور در ایران به این کشور واگذار شده بود به رسمیت شناخت. همچنین روسها متعهد شدند امتیاز خط آهن خانقین تا خرمشهر را برای آلمانی ها بگیرند. قرار بود این خط آهن به  خط در حال احداث برلین-استانبول – بغداد متصل شود. همچنین روسها قول دادند اگر خودشان نتوانند در عرض دو سال ساخت خط  آهن خانقین- تهران را به اتمام برسانند امتیاز آن را به آلمانی ها واگذار کنند(قابل توجه دوستانی که تصور می کنند آلمان به دنبال منافع استعماری در ایران نبوده).

تزار نیکلای دوم و ویلهلم دوم دو امپراتور روسیه و آلمان در جریان قرار داد پوتسدام بر سر تقسیم منافع خود در ایران به توافق رسیدند
تزار نیکلای دوم و ویلهلم دوم دو امپراتور روسیه و آلمان در جریان قرار داد پوتسدام بر سر تقسیم منافع خود در ایران به توافق رسیدند

انتشار اخبار قرارداد پوتسدام انگلیسی ها را وحشت زده کرد و بلافاصله این کشور به همراه فرانسه بشدت به روسها اعتراض کردند و مدعی شدند این قرارداد اتحاد معروف به اتفاق مثلث را بین سه کشور به خطر انداخته است.اما در نهایت با شکست حمله محمد علی میرزا برنامه های روسها به طور موقت به هم ریخت.

با این حال روسیه همچنان محمد علی میرزا را در استرآباد،صمدخان را در باسمنج و سالار الدوله را در لرستان حفظ کردند. تا اینکه بالاخره اقدامات شوستر بهانه لازم را برای دخالت مستقیم روسها در ایران فراهم کرد.

مصادره اموال برادران محمد علی میرزا و اولتیماتوم روسیه

بعد از شکست سالار الدوله در مهر 1290 دولت تصمیم گرفت دارایی های سالار الدوله و شعاع السلطنه را مصادره کند. به همین خاطر نمایندگانی را به سفارت دو کشور فرستاد و این موضوع را به اطلاع آنها رساند که هیچ یک از دو کشور اعتراضی نکردند. دولت به شوستر دستور داد مصادره اموال این دو شاهزاده یاغی را آغاز کند. شوستر روز 16 مهر یک مستوفی،2 مهندس،یک افسر و 4 سرباز ژاندارمری را به پارک شعاع السلطنه فرستاد.اما قزاق های محافظ پارک از ورود آنها جلوگیری کردند. پاختیانوف کنسول روسیه به بهانه اینکه برادر محمد علی میرزا اموال خود را نزد بانک استقراضی روسیه گرو گذاشته است از مصادره پارک او جلوگیری کرد . با این حال مستوفی و ژاندارم های دولتی به زور وارد باغ شدند و کار خود را آغاز کردند.  اما به سرعت 2 افسر و 12 قزاق روس به پارک رفته و آنها را بیرون کردند. شوستر تلفنی به سفیر روسیه اعتراض کرد اما چون روسها پاسخ قانع کننده ای به او ندادند روز بعد 50 ژاندارم خزانه و 50 ژاندارم شهربانی  را به فرماندهی مستر موریل و کرنز آمریکایی به پارک شعاع السلطنه فرستاد. موریل و کرنز ابتدا دوستانه از پوختیانوف درخواست کردند قزاق ها را از پارک خارج کند اما او زیر بار نرفت و در نهایت ژاندارم ها این قزاق ها را به زور بیرون کردند. اما دو ساعت بعد دو افسر روسی به همراه ایوب خان یکی از سرهنگان قزاق خانه به پارک شعاع السلطنه آمدند و تنها مدتی همه ژاندارم ها را نگاه کرده و رفتند. دولت اعتراض کتبی خود را به پاختیانوف اعلام کرد اما دولت روسیه در جواب مدعی شد ژاندارم ها برای آن دو افسر روس اسلحه کشیده و آنها را تهدید کرده اند.

ملک میرزا شعاع السلطنه. اختلاف مورگان شوستر و روسیه بر سر بدهی او و مصادره اموالش آغازشد
ملک میرزا شعاع السلطنه. اختلاف مورگان شوستر و روسیه بر سر بدهی او و مصادره اموالش آغازشد

این ماجرا بهانه کافی را برای روسها فراهم کرد. به گزارش کتاب آبی نزاتوف معاون وزیر خارجه روسیه در پترزبورگ به اوبرون سفیر انگلیس در روسیه دیدار کرد و در مورد ایران به او گفت: افق ایران بسیار تاریک است، کشور از بد به بدتر می‌افتد و آشفتگی روز به روز فزونتر می‌گردد، دولت روس بیش از این نمی تواند به کارهای سختی نپردازد و خاک ایران را فرانگیرد…. اگر رشته در تهران به دست تندروها افتد هیچ کانون نیرویی در میان نخواهد بود که با آن گفتگو کنیم.منظور نزاتوف از تندروها حزب دموکرات بود که به هیچ وجه با دولت روسیه سازگاری نداشت. نزاتوف در ادامه گفت مستر شوستر باید بداند که کارهای او باید با منافع روسیه و انگلستان سازش داشته باشد. در واقع آن روزها شوستر  و سیستم نوین مالی اش به یکی از اصلی ترین دشمن روسها تبدیل شده بود. دولت روسیه سالها به واسطه حضور کارشناسان بلژیکی بر امور مالی ایران نظارت داشت و اکنون شوستر کاملا در تضاد با منافع روسیه عمل می کرد. نزاتوف مدعی بود ناصرالملک و دولت هم خواهان کاهش اختیارات شوستر هستند و مدعی شد در ایران باید مجلس سنا بازگشایی شده و اختیارات ناصرالملک نیز افزایش یابد. در حالی که روسها در حال زمینه چینی برای بلعیدن ایران بودند شوستر با وزرای کابینه دچار اختلافات شدیدی شد. به حدی که ابراهیم حکیمی وزیر مالیه و حسن وثوق وزیر امور خارجه به بهانه اختلاف با شوستر چند روزی را به حالت قهر در خانه ماندند.

در روز 10 آبان و حدود 20 روز بعد از ماجرای باغ شعاع السلطنه پاکیلوسکی سفیر روسیه به وزارت امورخارجه رفت و گفت باید ژاندارم های خزانه با باغ خارج شده و آنجا را  به قزاق های روسی تحویل دهند. همچنین دولت ایران هم باید بابت بدرفتاری با آن 2 افسر روس رسما عذرخواهی کند. روزنامه ها از این رفتار دولت روسیه بشدت خشمگین شدند و مطالب تندی برعلیه این کشور نوشتند. از طرف دیگر عمر مجلس دوم در اواخر آبان آن سال به پایان می رسید . اما اوضاع به قدری بحرانی بود که کسی نمی دانست انتخابات مجلس سوم را چطور باید برگزار کرد.  در نهایت انجمن تبریز در تلگراف هایی به ناصرالملک و مجلس پیشنهاد کرد موقتا 6 ماه دیگر به عمر مجلس افزوده شود. انجمن شهرهای دیگر هم این پیشنهاد را پذیرفتند در نهایت مجلس در 21 آبان این پیشنهاد را پذیرفت.در حالی که مجلس درگیر تصویب این پیشنهاد بود در روز 19 آبان نماینده سفارت روسیه راهی وزارت خارجه شد و گفت اگر تا 48 ساعت دیگر درخواست دولت روسیه انجام نشود روابط دو کشور قطع خواهد شد. کابینه از سفیر ایران در لندن خواست از دولت انگلستان تقاضای میانجی گری کند اما این کشور نپذیرفت و گفت ایران باید همه درخواست های روسیه را انجام دهد. ادوارد گری به سفیر انگلیس در تهران دستور داد از شوستر بخواهد با روسها به نرمی رفتار کند. اما شوستر از این پیشنهاد خشمگین شد و یک نامه انتقادی در مورد زورگویی های روسها در ایران برای روزنامه تایمز لندن فرستاد و در آن منتشر کرد. از طرف دیگر عده ای از افراد درباری  که حقوق شان توسط شوستر قطع شده بود تهدید کردند او را نیز مانند صنیع الدوله به قتل خواهند رساند. سردسته این افراد مردی به نام میرزا قائم مقام کاشانی بود که به دست نظمیه دستگیر شد.

بعد از انتشار نامه شوستر در روزنامه تایمز روزنامه های ایرانی هم آن را ترجمه و منتشر کردند.  با افزایش فشار روسها وزرای کابینه صمصام السلطنه یکی یکی استعفا دادند تا جایی که از کل کابینه تنها نخست وزیر و وزیر خارجه باقی ماند. سفیر روسیه در 26 آبان به وزارت خارجه رفت و مدعی شد رابطه بین دو کشور قطع شده و ارتش روسیه از قفقاز به سمت ایران حرکت کرده است. در 2 آذر وزیر امور خارجه به سفارت روسیه رفت و به طور رسمی از این کشور عذرخواهی کرد. ناصرالملک  بار دیگر صمصام السلطنه را مامور تشکیل دولت کرد او نیز کابینه جدیدی را به مجلس معرفی کرد. دولت پارک شعاع السلطنه را به روسها واگذار کرد و تصور می کرد با عذر خواهی و پس دادن پارک بحران خاتمه یافته است.

تشکیل کابینه جدید و اولتیماتوم دوم روسیه

در روز 7 آذرماه اعضای کابینه برای معرفی به مجلس رفتند.در هنگام معرفی محتشم السلطنه به عنوان وزیر عدلیه نمایندگان دموکرات بشدت به انتخاب او اعتراض کردند. با بالا گرفتن بحث صمصام به نشانه قهر مجلس را ترک کرد. دقیقا در همین روز دومین اولتیماتوم دولت روسیه برای دولت ایران صادر شد. طبق این اولتیماتوم این بار روسها سه خواسته داشتند:

1.اخراج شوستر و لکفر(دستیار شوستر) از ایران

  1. دولت ایران از این به بعد حق استخدام هیچ مستشار خارجی را به بدون اجازه دو کشور ندارد.
  2. پرداخت هزینه لشکر کشی روسیه به ایران

برای پاسخ به این اولتیماتوم 48 ساعت وقت تعیین شد. در همین حال بخشی از نیروهای روسیه به رشت رسیده و آنجا را اشغال کردند. روسها تهدید کردند در صورت عدم تصویب اولتیماتوم به سرعت راهی قزوین خواهند شد. در همین حال عده ای از رجال قاجار نامه ای  برای روسها نوشته و خواهان باز گرداندن محمد علی میرزا به سلطنت شدند. انتشار این اولتیماتوم خشم مردم تهران تبریز و سایر شهرها را برانگیخت. در تهران بازار بسته شد و مردم در مسجد جامع تجمع کردند.  تلگراف های حمایت از مجلس هم به سوی آن سرازیر شد.

جلسه سرنوشت ساز مجلس و ترور علا الدوله

انتشار درخواست جمعی از سیاست مداران قاجار برای بازگرداندن محمد علی میرزا به تخت سلطنت خشم مردم را برانگیخت و در  روز 9 آذر که مهلت پذیرش اولتیماتوم به اتمام می رسید احمد خان علا الدوله به محض خروج از خانه خودش ترور شد. این ترور به دست آزادی خواهان و با دستور یپرم خان انجام شد. در آن روز مردم دسته دسته به سمت مجلس رفتند و حتی گروهی از کارکنان سفارت خانه خارجی هم به آنها پیوستند.  یک ساعت پیش از ظهر جلسه مجلس آغاز شد.  چهار وزیر عدلیه،خارجه ،معارف و پست و تلگراف در مجلس بودند. وزیر امور خارجه اولتیماتوم را خواند و سکوت عمیقی مجلس را فرا گرفت تا اینکه یک نماینده روحانی از جا بلند شد و گفت شاید خدا خواسته آزادی ما را با زور از میان بردارد اما ما نباید با دست خودمان آن را از میان برداریم. همه نمایندگان یکصدا او را تایید کردند و بدین ترتیب مجلس شورای ملی با رای قاطع اولتیماتوم دوم دولت روسیه را رد کرد و نامش در تاریخ ایران ماندگار شد. علی  رغم رد اولتیماتوم دولت همچنان به دنبال راهی برای مذاکره بود. روسها همان روز پیش روی خود را از رشت به سمت تهران آغاز کردند.مردم خشمگین تهران که همچنان از دست مزدوران روسیه  عصبانی بودند راهی باغشاه شدند تا مشیر السلطنه (نخست وزیر سابق محمد علی شاه) را که او نیز جزو نویسندگان نامه به روسیه بود بکشند. در نهایت مشیر السلطنه بشدت زخمی شد اما برادر زاده اش کشته شد. در آن روزها نان هم به شدت نایاب بود و مردم خباز بزرگ تهران را که متهم اصلی کمیابی نان بود نیز  با گلوله کشتند. شعارهای یا مرگ یا آزادی از جمعیت شنیده می شد. علمای نجف به منظور همراهی با مردم فرمان جهاد با روسها و تحریم کالاهای روسی را صادر کردند. تحریم بلافاصله آغاز شد و مردم از خرید سه مایحتاج اصلی خود که از روسیه می آمد یعنی چای،قند و نفت خودداری کردند. در این بین پیشنهاد تحریم شرکت بلژیکی که صاحب امتیاز تراموای تهران بود نیز مطرح شد. چرا که بلژیکی ها نماینده روسیه در ایران بودند و بلافاصله تراموای تهران نیز تحریم شد. در استان فارس تحریم را به کالاهای انگلیسی هم هم به کالاهای روسی اضافه کردند دادند. ناصرالملک و صمصام السلطنه همچنان به تلاش های برای حل دیپلماتیک این ماجرا ادامه می دادند اما رای منفی مجلس  به اولتیماتوم عملا راه هر حرکت سیاسی را بسته بود. وزرای کابینه تصمیم به استعفا گرفتند اما ناصرالملک اجازه نداد.

میرزا احمد خان علاالدوله. او در جریان اعتراض مردم تهران به اولتیماتوم روسیه کشته شد
میرزا احمد خان علاالدوله. او در جریان اعتراض مردم تهران به اولتیماتوم روسیه کشته شد

وضعیت حساس کشور

همزمان هیجان مردم برای تحریم کالاهای روسی چند برابر شده بود. جوانان و شاگردان مدارس در خیابان های تهران گشت می زدند و مغازه ها را از خرید و فروش کالای روسی منع می کردند و اگر کسی این کار نمی کرد شیشه های مغازه او را می شکستند. در فارس بعد از تحریم اجناس انگلیسی مردم حتی حاضر به استفاده از اسکناس های بانک شاهنشاهی که امتیاز آن متعلق به انگلستان بود نیز نبودند.  با وجود خشم شدید مردم شهرهای مختلف هیچ آسیبی به اتباع دو کشور و حتی اموال آنها نرسیده بود. سالار الدوله و محمد علی میرزا بار دیگر تحرکات خود را آغاز کرده بودند. سالار الدوله در کرمانشاه آشوب به پا کرد و محمد علی میرزا هم بخشی از نیروهای خود را به دامغان فرستاد.  در همین حال بین مجاهدان و بختیاری ها اختلافاتی رخ داد. شایعه شد بختیاری ها در صدد خلع سلاح مجاهدان هستند . یپرم خان به سرعت دست به کار شد و به منظور کاهش بحران نیروهای خود را از تهران خارج کرد و مدتی بعد اختلافات نیز به پایان رسید. ارتش روسیه در 14 آذر به قزوین رسید. علی قلی خان سردار اسعد بختیاری و مهدی قلی خان هدایت که تا آن زمان در اروپا به سر می بردند به دنبال وقوع این شرایط حساس به ایران بازگشتند.  سردار اسعد به دنبال حل اختلاف با روسها بود. از بین سیاست مداران معروف تنها  حسن تقی زاده در استانبول مانده و حاضر به بازگشت به ایران نبود. در حالی که ارتش روسیه ایالت های شمالی را تصرف کرده و روستاهای بسیاری را به آتش کشیده بود دولت از مجلس تقاضا کرد اولتیماتوم روسیه را بپذیرد که مجلس زیر بار نرفت. همزمان تلگراف های فراوانی از سوی ایرانیان و آزادی خواهان عراق،قفقاز،عثمانی و حتی اروپا به تهران رسید که در همه آنها  مجلس و مردم به ایستادگی تشویق شده بودند. در روز 21 آذر مرگ آیت الله خراسانی روحانی حامی مشروطه مقیم نجف مردم ایران را شوکه کرد. بسیاری از مردم مرگ او را به گردن روسها انداختند. مرگ خراسانی باعث شد جنبش حمایتی از مردم ایران در نجف تا حد زیادی فروکش کند.

اوضاع تبریز
در روز 8 آذر انجمن تبریز تلگرافی برای مجلس و دولت فرستاد و آنها را تشویق به ایستادگی کرد. در تبریز هم بازارها بسته شد و مردم در خیابان ها تجمع کردند و شاگردان مدارس با شعار یا مرگ یا آزادی دست به تظاهرات زدند. در این بین عده ای از آزادی خواهان احساساتی که تصور کردند چون پای آزادی و استقلال ایران در میان است می توانند تعدادی از مستبدان معروف را برای مبارزه با روسها دعوت کنند. به همین خاطر انجمن تبریز نامه هایی برای صمدخان مراغه ای ، حاج میرزا حسن مجتهد و امام جمعه تبریز که از دشمنان سرسخت دولت مشروطه بودند نوشت و از آنها دعوت کرد به شهر بیایند و در حفظ استقلال و آزادی کشور بکوشند. حاج مهدی آقا ، میرزا حسین واعظ،حاج میر محمد علی و سیف العما به نمایندگی از انجمن راهی باسمنج شده و این نامه ها را برای این سه نفر بردند. صمدخان که در شرایط ضعف به سر می برد تصمیم گرفت با 300 نفر از اطرافیان خود به تبریز رفته و باقی نیروهای خود را در باسمنج بگذارد. در روز 15 آذر انجمن تبریز تلگراف تاثیر برانگیزی برای انجمن های همه شهرها فرستاد و همه را به مقاومت در برابر روسیه دعوت کرد. در حالی که مذاکره صمدخان و میرزا حسن مجتهد ادامه داشت صمدخان به دلیلی که مشخص نیست خشمگین شد و به همین بهانه از بازگشت به شهر خودداری کرد. همزمان گفتگوی تلگرافی بین تبریز و نجف ادامه داشت. شیخ محمد باقر همدانی هم تلگرافی برای صمدخان فرستاد که او جوابی نداد. در حالی که صمدخان تقریبا از رفتن به تبریز منصرف شده بود یکی از افرادش در اردبیل مشغول جمع آوری نیرو برای حمله به گیلان بود. رشید الملک هم در منطقه قره داغ مشغول تحریک و شایعه پراکنی برضد انجمن تبریز بود که انجمن سعی کرد با فرستادن نامه کارهای او را خنثی کند. سربازان روس مستقر در تبریز هم آزار و اذیت مردم را آغاز کرده بودند و هر روز احتمال می رفت مردم و سربازان روسی با یکدیگر درگیر شوند. مردم تبریز هر روز با هدایت افرادی مثل زین العابدین صحاف که یک پیرمرد فقیر بود در خیابان ها با شعار یا مرگ یا آزادی تظاهرات می کردند. روسها حدود 4 هزار سرباز در منطقه باغ شمال داشتند و در روز 26 آذر 700 نیروی کمکی از اردبیل به تبریز رسید. ارتش روسیه به جای استقرار این سربازها در باغ شمال آنها را در کاروان سرای محمد اف که روبه روی یک سرباز خانه دولتی بود مستقر کرد و این سربازان جدید هم شروع به آزار مردم کردند. ارتش روسیه بعد از رسیدن نیروهای کمکی در چند نقطه از اطراف تبریز مستقر شد که یکی از آنها پل آچی بود .در حالی که اوضاع بحرانی بود مستر لکوفر دستیار شوستر هم برای به عهده گرفتن امور مالی آذربایجان وارد تبریز شد. در 28 آذر انجمن تبریز تلگرافی به تهران فرستاد و از پایتخت تقاضای ارسال پول برای پرداخت حقوق نیروهای شهربانی و مجاهدان شهر را کرد.

تغییرات کابینه

در روز 24 آذر سفارت روسیه هشدار داد چناچه اولتیماتوم این کشور پذیرفته نشود بیش از 4 هزار سرباز از قزوین راهی تبریز خواهند شد.دو روز بعد و در روز  26 آذر ماه نخست وزیر برای راضی کردن دموکراتها تغییراتی در کابینه ایجاد کرد. ابتدا محتشم السلطنه از وزارت عدلیه برکنار و ذکا الملک به جای او منسوب شد و سمت وزیر داخله هم که تا آن زمان به عهده خود نخست وزیر بود به میرزا احمد خان قوام السلطنه واگذار شد. فردای آن روز وثوق الدوله از مجلس خواست اختیار کار را به دولت بسپارند و یا یک هیئت 5 نفره از مجلس برای بررسی اولتیماتوم تشکیل شود. حتی پیشنهاد شد کار به ناصرالملک واگذار شود که هیچ کدام مورد قبول قرار نگرفت. دقیقا در همان روزهای کش و قوس دولت و مجلس تعداد زیادی از زنان تهرانی هم دست به قیام زدند. آنها در حالی که تپانچه های خود را زیر چادر بسته بودند جلوی مجلس تجمع کردند و گفتند اگر نمایندگان به نگه داری از استقلال ایران نکوشند ما ایشان را کشته و خود را نیز نابود خواهیم ساخت تا به دست دشمن نیفتیم.

اختلاف نظر در پایتخت و اقدام ناگهانی یپرم خان

در روزهای بعد از تهدید سفارت روسیه و بالا گرفتن میزان نفرت افکار عمومی مردم ایران از این کشور روسها  برای ترمیم وجهه خود در پایتخت شروع به توزیع نان که اخیرا کم یاب شده بود کردند. اما در حالی که اختلاف بین مجلس و دولت بالا گرفته بود چهار گروه سیاسی دموکرات،اعتدالی،اتحاد و ترقی و داشناکسیون همگی اعلام کردند به هیچ وجه زیر بار پذیرش اولتیماتوم روسها را ندارند و حتی اگر مجبور شوند با این کشور خواهند جنگید.  از ابتدای بحران یپرم خان  رییس شهربانی که  به غیر حفظ نظم و آرامش پایتخت کار دیگری انجام  انجام نداده بود در روز 30 آذر در یک اقدام ناگهانی اولتیماتومی به مجلس داد و هشدار داد تا 4 ساعت آینده باید اختیار کار به دولت سپرده و مجلس تعطیل شود.

کابینه صمصام السلطنه که در جریان اولتیماتوم روسیه برسر کار بود
کابینه صمصام السلطنه که در جریان اولتیماتوم روسیه برسر کار بود

انگیزه های این حرکت ناگهانی یپرم خان مشخص نیست برخی از مورخان دلیل این کار را روابط دوستانه یپرم و سردار اسعد می دانند. چرا که سردار اسعد طرفدار پذیرش اولتیماتوم روسیه بود. در نهایت مجلس کمیته 5 نفره را تشکیل داد و این کمیته اولتیماتوم دوم روسها را با اندکی تغییر پذیرفت و این تصمیم را به سفارت خانه های دو کشور روسیه و انگلستان اعلام کرد. دولت که اکنون موقعیت خوبی برای مقابله با مجلس پیدا کرده بود به فکر تعطیلی آن افتاد.  در روز 2 دی نشستی در دربار با حضور وزرا و نمایندگان مجلس برگزار شد. ابتدای جلسه وثوق الدوله با انتقاد از ایستادگی مجلس در برابر روسیه گفت: به خوبی روشن است که هنگامی که نخستین بار کابینه چگونگی را به مجلس آورد هر گاه نمایندگان با دولت همداستان شده بودندی سپاه روسیه از رشت بازگشتی و بدبختی‌هایی که در پی آن در سایه فتنه ‌انگیزی پاره کسان در تهران رخ داد و تلگراف‌های گزافه‌آمیزی که به شهرها فرستاده مردم را به شورش برانگیختند رخ ندادی و خونریزی‌های رشت و تبریز پیش نیامدی نمایندگان دموکرات تلگراف به همه شهرهای ایران بلکه به شهرهای بیرون از ایران نیز فرستاده مردم را به برداشتن تفنگ و شوریدن و پرهیز کردن از کالای روس و انگلیس و نافرمانی با دولت برانگیختند .و وثوق الدوله از ناصرالملک تقاضا کرد مجلس را تعطیل کند که او با این دستور موافقت کرد. بلافاصله نیروهای یپرم خان به بهارستان رفته و بعد از بیرون کردن نمایندگان آنجا را بستند.

حمله روسها به تبریز

در ساعات آغازین شب 28 آذر جرقه درگیری و جنگ سربازان روسیه بر علیه مردم تبریز زده شد. در این شب سربازان روس جلوی اداره شهربانی رفتند و به بهانه کشیدن سیم تلفن میان باغ شمال و کنسول گری قصد بالا رفتن از پشت بام شهربانی را داشتند. یکی از پاسبان های شهربانی به نام حسین با شجاعت جلوی روسها را گرفت و گفت باید تلفنی از رییس شهربانی اجازه بگیرد. سربازان رفتند و مدتی بعد با یک افسر بازگشتند. افسر روس پرسید چه کسی از ورود شما جلوگیری کرده که سربازان حسین را نشان دادند و افسر روس بلافاصله او را با شلیک گلوله به قتل رساند. به غیر از حسین یکی دیگر از نیروهای محافظ شهربانی هم کشته شد. نیروهای شهربانی دستور اکید داشتند تا به سمت روسها شلیک نکنند به همین خاطر همگی فرار کردند. در صبح روز 29 آذر در حالی که هنوز خورشید طلوع نکرده بود  سربازان روسیه به سرعت به عمارت های عالی قاپو و دیگر ساختمان های دولتی شهر حمله کردند. ادارات دولتی اشغال شدند و ارگ نیز محاصره شد.هرکسی که در خیابان بود کشته شد . سربازان روس خانه امیر حشمت نیساری رییس نظمیه را محاصره کردند. با روشن شدن هوا تمامی کوچه و خیابان های تبریز بسته شد و سربازان هر کسی را در خیابان دیده ابتدا کتک می زدند و بعد اموال او را غارت می کردند. از ساعت 9:30 صبح قزاقها از روی پشت بام کاروان سراها و نواحی مرتفع شهر شروع به تیراندازی به سمت مردم کردند. 6 توپ مستقر در باغ شمال هم شروع به شلیک به سمت تبریز کرد. مجاهدان با وجود اینکه غافل گیر شده بودند خود را نباختند. با تلفن همه کلانتری ها در حالت آماده باش قرار گرفتند. شاهزاده امان الله میرزا ضیا الدوله  در خانه خود بود و ثقه الاسلام و بیشتر اعضای انجمن در خانه او بودند. ضیا الدوله نامه ای به کنسول نوشت از او خواست به این تیراندازی پایان دهد اما کنسول در جواب گفت باید همه مجاهدان و نیروهای نظامی شهر خلع سلاح شوند.  بعد از این پاسخ گستاخانه ضیا الدوله و سایر نمایندگان انجمن دستور مقاومت در برابر روسها را صادر کردند و بدین ترتیب نبرد با ارتش روسیه در کوچه و خیابان های تبریز آغاز شد.  سربازان روسیه که تا آن زمان شهر را ضعیف و خود را پیروز می دانستند ناگهان با مجاهدان و حتی مردم خشمگین مواجه شدند.

آغاز مقاومت دلیرانه تبریز

با دستور ضیا الدوله و سایر فرماندهان مجاهد مقاومت در برابر روسها آغاز شد.

در کلانتری دوچی کربلایی حسین آقا فشنگچی شروع به مقاومت کرد و تا غروب آن روز  علاوه بر کشتن 9 سرباز روس 27 نفر از نیروهای خودش را هم از دست داد. در مارالان حاج حسین خان مستقیما به باغ شمال حمله کرد و 2 توپ مستقر در ارگ هم شروع به شلیک به سمت نیروهای روسیه کرد. مقاومت شدید کربلایی حسین باعث فرار روسها از کنار پل آجی شد. مشهدی محمد علی خان  از سمت بازار و اسد آقاخان از لیلاوا شروع به مقاومت و پیش روی کردند . در اطراف ارگ هم به منظور شکستن محاصره نبرد شدیدی آغاز شد. حاج باباخان اردبیلی  هم سه افسر روس را در اطراف کاروان سرای  محمد اف کشت. اما در این بین حاج علی نقلی جواهر فروش معروف تبریز که یکی از برادرانش در نبرد اطراف کاروان سرای سدهی توسط روسها کشته شده بود سر یکی از سربازان روس را برید و به خانه برد. خبرنگاران روسیه از بدن این سرباز عکس گرفته و مدعی شدند ایرانیان همه سربازان روس را مثله کردند( در پایان نبردها ارتش روسیه با زور و تخریب خانه حاج علی سر این سرباز را پس گرفت) .

نبرد اطراف ارگ شدت گرفته بود تا اینکه امیر حشمت موفق به پاکسازی اطراف ارگ شد و تا عالی قاپو پیش روی کرد. در نزدیکی عالی قاپو عده ای از نیروهای قزاق ایرانی که تا آن زمان در خدمت روسها بودند به مجاهدان پیوستند و با کمک به آنها باعث باز پس گیری عالی قاپو شدند. دسته ای از سربازان روس هم در پشت بام شهربانی گیر افتاده بودند که یکی از مجاهدان به نام رجب سرابی که زبان روسی می دانست مامور مذاکره با آنها شد.  در حالی که رجب سرابی در حال مذاکره بود یکی از سربازان روسی با شلیک گلوله به سرش او را به قتل رساند و مجاهدان هم بلافاصله شروع به شلیک کردند و در مدت کوتاهی همه سربازان روسی کشته شدند. امیر حشمت پیروزی های مجاهدان را تلفنی به ضیا الدوله خبر داد.  با تصرف عالی قاپو و شهربانی دست مجاهدان بازتر شد. کاروان سرای محمد اف هم یکی از نقاط مهم درگیری بود. مشهدی عمو اوغلی با نیروی کمکی به آنها رفت و مجاهدان را تقویت کرد. روسها در این منطقه تلفات سنگینی دادند و باقی مانده آنها به باغ شمال گریختند.در حالی که نبرد ادامه داشت کنسول روسیه به سنت پترزبورگ خبر داد که در تبریز شورش شده و مردم دست به کشتار سربازان زده اند!

تزار نیکلای دوم هم دستور کشتار و تنبیه مردم تبریز را صادر کرد.

مجاهدان موفق شدند باغ شمال را محاصره کنند اما با آغاز تاریکی نبرد 29 آذر موقتا پایان یافت. مجاهدان بلافاصله برای بانک استقراضی روسیه و بانک شاهنشاهی انگلستان و کلیه منافع تجاری دو کشور نگهبانانی گذاشتند تا هیچ آسیبی به اموال این دو کشور نرسد(برای جلوگیری از بهانه های احتمالی).

شاهزاده امان الله میرزا ضیا الدوله فرمانده لشکر آذربایجان
شاهزاده امان الله میرزا ضیا الدوله فرمانده لشکر آذربایجان

در ساعات آغازین روز 30 آذر اوضاع آرام بود وضیاالدوله تلگرافی در مورد این وقایع به تهران فرستاد. اما به محض روشن شدن هوا روسها دوباره شلیک توپ را آغاز کردند. جنایت اصلی در محله مارالان تبریز رقم خورد. سربازان ارتش روسیه که از مقاومت مردم و مجاهدان خشمگین بودند خانه به خانه مردم را کشتند و خانه هایشان را آتش زدند. حاج حسین آقا دوباره مقاومت را آغاز کرد و تعدادی از سربازان روسی را کشت. با افزایش جنایات فجیع ارتش روسیه تعدادی از سربازان قره باغی این کشور که خون شان از این جنایات به جوش آمده بود  نزد مجاهدان رفتند  و از آنها تقاضای تفنگ و فشنگ کردند تا در کنار برادران مسلمان خود با روسها بجنگند. حتی تعدادی از اهالی محله دوچی که جزو دشمنان مشروطه و انجمن بودند هم در ان روز تفنگ دست گرفته و مشغول جنگ شدند . در این روز نیروهای روسی در محله های نوبر و مقصودیه هم دست به کشتار زدند. کار به جایی رسید که مردم عادی با چاقو و قمه هم وارد نبرد شدند. یکی از افسران روسی که وابسته به حزب سوسیال دموکرات بود نتوانست جنایات هم وطنانش را تحمل کند و او نیز به مجاهدان پیوست. اما در طرف دیگر یکی از کارمندان ایرانی سفارت روسیه به نام بابایوف در طی روزهای درگیری بر پشت بام خانه خود در محله ارمنی ها مستقر شده و تعدادی از مردم و مجاهدان را به قتل رسانده بود.

تکاپو برای  آتش بس

در ساعات پایانی آخرین روز پاییز از تهران تلگرافی رسید که در آن خواسته شده بود به جنگ پایان دهند. سفارت  روسیه در تهران هم تلگرافی  برای کنسول گری خود در تبریز فرستاد و از کنسول خواست با برپایی جلسه مشترکی با کنسول های انگلیس،فرانسه و افرادی مثل ضیا الدوله و ثقه الاسلام در مورد آتش بس گفتگو کنند. اما به دلیل اینکه بین کنسولگری و باغ شمال ارتباطی وجود نداشت و سیم تلفن پاره شده بود کنسول نتوانست این دستور را به ارتش روسیه برساند و جنگ ادامه یافت.

ادامه جنگ در تبریز

در صبح روز اول دی جنگ دوباره آغاز شد. اگرچه آتش توپخانه روسها کمتر شده بود اما بسیاری از مردم در سرمای شدید زمستان خانه های خود را رها کرده و در حال فرار بودند. در مارالان همچنان کشتار ادامه داشت. در همان روز کنت ورنتسوف نایب السلطنه قفقاز به کنسول گری های روسیه در تبریز و رشت تلگراف زد و پیشنهاد کرد به منظور تنبیه مردم ایران که کالاهای روسی را تحریم کرده بودند ارتش روسیه سریعا به سمت پایتخت رفته و  آنجا را تصرف کند. ورنتسوف ژنرال وروپانف را مامور پیشروی به سمت ایران،تصرف تبریز،تشکیل دادگاه نظامی و محاکمه مجاهدان ایرانی و مبارزان قفقازی کرد. علی رغم آغاز حرکت لشکر ایروان به سمت تبریز مردم و مجاهدان سرسختانه باغ شمال را محاصره کرده بودند. (مردم و مجاهدان هیچ اطلاعی از حرکت نیروهای جدید روسیه نداشتند) روسها که مقر خود را در آستانه سقوط می دیدند شروع به تخریب دیوار خانه ها های اطراف خود و کشتار فجیع مردم کردند. خانه های بسیار زیادی تخریب و آتش زده شد. روسها در ادامه وحشی گری خود به محله ارمنی ها حمله کرده و  7 نفر از اعضای خانواده ختاییان را که از افراد سرشناس آن محله بودند به قتل رساندند و بعد از اسیر کردن باقی مانده خانواده خانه آنها تاراج کرده و با بنزین آتش زدند. کشتار به خانه اطراف هم کشیده شد و تا غروب آن روز طول کشید. روسها بعد از این جنایات فجیع دوباره به داخل باغ شمال عقب نشینی کردند. خبر این اتفاقات هولناک در غروب آن روز به مجاهدان رسید. این کشتارهای وحشتناک روی روحیه مردم تاثیر عمیقی گذاشت و آنها را ترساند و بسیاری شروع به انتقاد از مجاهدان کردند. ارتش روسیه علاوه بر این جنایات تبلیغات وسیعی هم برضد مجاهدان تبریزی انجام داده و مدعی  شد آنها جنگ را آغاز کرده اند. تاثیر این تبلیغات به حدی بود که در تهران و حتی اروپا بسیاری آن را باور کرده بودند. در روز 2 دی کنسول روسیه با دو نمایندگان فرانسه و انگلیس و ضیاالدوله و   ثقه الاسلام جلسه ای برگزار کرد. در این جلسه توافق شد مجاهدان دست از مقاومت کشیده و سلاح های خود را تحویل دهند در عوض جنگ  پایان یابد. در واقع کنسول روسیه قصد داشت زمان  بخرد تا نیروهای تازه نفس به تبریز برسند. ضیا الدوله به شدت از سوی دولت مرکزی برای پذیرش صلح تحت فشار بود. اما امیر حشمت رئیس شهربانی با این پیشنهاد مخالف بود و گفت بهتر است با بستن جلفا مسیر ورود و خروج ارتش روسیه بسته شود . در غروب همان روز در حالی که مجاهدان در آستانه تصرف باغ شمال بودند از جنگ دست کشیدند.

در روز 3 دی جنگ به طور کامل پایان یافته بود و گفتگوها ادامه داشت. قرار شد مجاهدان بعد از تحویل سلاح های خود از شهر خارج شوند. روسها نیز قول دادند اسرا را آزاد کنند. با این حال امیر حشمت همچنان بر مخالفت خود پافشاری می کرد و مدعی بود روسها به هیچ وجه برسر توافق نخواهند ماند. ضیا الدوله و ثقه الاسلام به دنبال صلح بودند. در حالی که کنسول روسیه برای مذاکره با ارتش به باغ شمال رفته بود در خانه حاج سید المحقیقین نشستی با حضور امیر حشمت و تعدادی از مجاهدان برگزار شد. ضیا الدوله به مجاهدان گفت یا از شهر بیرون بروید و یا سلاح های خود را تحویل داده و مثل مردم عادی زندگی کنید. مجاهدان علی رغم اینکه ماه ها بدون دریافت دستمزدی جنگیده بودند این دستور را پذیرفتند.

ادامه دارد

نویسنده:زهرا صادقیان

منابع

تاریخ مشروطه نوشته احمد کسروی

تاریخ 18 ساله آذربایجان،احمد کسروی

تاریخ بیداری ایرانیان،ناظم الاسلام کرمانی

تاریخ مشروطیت،مهدی ملک زاده

تاریخ اجتماعی سیاسی ایران در دوره معاصر ، سعید نفیسی

اندیشه ترقی و حکومت قانون در ایران ، فریدون آدمیت

انقلاب مشروطیت،ادوارد براون

اختناق در ایران ،مورگان شوستر

تاریخ ایران،سرپرسی سایکس

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن