ایران

تاریخچه نیروی هوایی ایران قسمت چهارم

تاریخچه نیروی هوایی ایران قسمت چهارم

نیروی هوایی ایران قسمت چهارم

ساسان حرب

برای خواندن بخش اول اینجا را کلیک کنید

برای خواندن بخش دوم اینجا را کلیک کنید

برای خواندن بخش سوم اینجا را کلیک کنید

همانطور که گفته شد نیروی هوایی ایران در دوره رضاخان تاسیس شد که متاسفانه در ان دوران تا مدتها بدلیل نفوذ بیگانگان و جنگ جهانی دوم و… نتوانستند یک نیروی موثر و توانمند تشکیل بدهند و این وضعیت تا دوران رضا شاه و دهه 40 ادامه پیدا کرد که در این زمان بنابر سیاستهای ابرقدرتهای ان زمان و وضعیت جهان و همچنین علاقه شاه به داشتن نیروی هوایی، دگرگونی و دوران طلایی نیروی هوایی ایران اغاز شد که ابتدا با خرید جتهای اف84 و اف86 و… شروع شد و وارد دنیای جت شد و در ادامه با خرید اف5 وارد فصل جدیدی شد. در دهه 40 با ورود فانتوم اف4 جنگنده افسانه ای ان زمان و همچنین تشکیل کادر همافری و اموزش هایی بسیار عالی و اصولی که خلبانان ایرانی در امریکا میگذراندند باعث شد نیروی هوایی ایران تبدیل به نیرویی موثر و قابل اتکا شود این نیرو در زمان اوج از نظر قدرت و توانمندی در رده پنجم جهان بود و در واقع بعد از امریکا و شوروی قابل مقایسه و برابری با نیروی هوایی تمام کشورهای تراز اول جهان بود. خرید اف14 در دهه 50 تحول بعدی و یکی از خریدهای افسانه ای دیگر نیروی هوایی بود. اف14 که جنگنده ای به واقع جلوتر از زمان خود بود و به گفته کارشناسان 30سال از زمان خود جلو بود که البته درست هم هست و اف14 حتی امروزه هم اگر در شرایط ایده ال باشد و در دست یک خلبان حرفه ای بدون شک جنگنده ای قابل اتکا خواهد بود حال شما همین وضعیت را برای پنجاه سال پیش با جنگنده های ان زمان در نظر بگیرید! البته تمام افسانه سرایی ها در مورد اف14 کم و بیش حقیقت دارد بجز این مورد که این جنگنده فقط به ایران فروخته شد و هیچ کشور دیگری اجازه داشتنش را نداشت در واقع اف14 به کشورهای زیادی پیشنهاد شد که البته همه انها جز متحدان استراتژیک امریکا بودند اما بدلیل قیمت بالا و هزینه تعمیر و نگهداری زیاد فقط ایران این پرنده را خرید و کشورهایی  نظیر ژاپن و اسراییل اف15 را انتخاب کردند. بهرحال در سال 57 ایران حدود 420 جنگنده اف4 اف5 و اف14 و ناوگان شناسایی و سوخترسان و ترابری بسیار بزرگی داشت و همچنین با داشتن خلبانانی اموزش دیده نیرویی بسیار قوی و تراز اول داشت که واقعا” میتوانست در هر جنگی ورق را بنفع ایران برگرداند.

یکی از دلایلی که باعث موفقیت نیروی هوایی بود و کمتر به ان پرداخته شد نحوه گزینش نیرو و خلبان بود که با درایت عالی فرماندهان این خلبانان از بدنه جامعه و در واقع از بین تمام جوانان ملت ایران از هر شهر و روستایی که بودند بدون هیچ اولویت بندی و فقط بر اساس شایستگی افراد انتخاب میشدند. شما کافی بود به یکی از مراکز استخدام نیرو مراجعه میکردید و اگر شرایط لازم را داشتید از نظر پزشکی و زبان  استخدام و در شرایطی کاملا برابر شروع به اموزش و بعد از ان دیگر بستگی به خود فرد داشت که تا کجا پیش برود. در واقع در این حالت از تمام پتانسیل کشور استفاده میشود. برای مقایسه در کشور پاکستان مانند زمان شاه ایران خلبان استخدام میکنند و در هند استخدام از بین افراد خاص و بانفوذ و کلا باید دارای شرایطی خاص باشند تا به نیروی هوایی بعنوان خلبان راه یابند(البته این امر جدیدا تغییر کرده و در حال درست شدن میباشدو همیشه در جنگ های بین پاکستان و هند دیده ایم که خلبانان هندی با وجود داشتن جنگنده های به مراتب بهتر و تعداد بیشتر معمولا مغلوب خلبانان پاکستانی میشوند.

بهرحال در اوج قدرت هوایی ایران انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و این نیرو از نیروی مادر خود که همانا امریکا بود جدا شد و وضعیت ایران بعد از انقلاب و نحوه رفتار سران مملکت و اتفاقات ریز و درشتی که بین سالهای 57تا59 افتاد این نیرو هر روز از روز قبل ضعیفتر میشد تا جایی که گفته میشود در روز 31 شهریور 1359 نیروی هوایی ایران در بهترین حالت فقط 20% توان خود را نسبت به سال 57 داشت و با این وضعیت وارد جنگ با عراق شد.

در هفته اول جنگ نهاجا استراتژی حملات کوبنده را برای تنبیه متجاوز و همچنین پشیمان کردن عراق از حمله را در پیش گرفت. انها فکر میکردند با حملات شدید و همه جانبه عراق متوجه اشتباه خود میشود و میتوان جنگ را تمام کرد. در این استراتژی نهاجا روزانه چندین نوبت با تعداد جنگنده بالا بارها به تاسیسات و پایگاه های عراق حمله کرد که صد البته تلفات بالایی نیز داد که با ان حجم حملات و عملیات طبیعی نیز بود اما با گذشت چندین روز ارام ارام طرفین متوجه شدند که این جنگ قرار نیست کوتاه مدت باشد و نهاجا نیز در این وضعیت به سمت احتیاط در استفاده از منابع و دراریی های خود رفت و خود را اماده کرد در ان شرایط تحریم و.. بتواند جنگ طولانی مدتی را اداره کند. در واقع با رسیدن نیروه های مردمی به جبهه ها و سروسامان دادن به وضعیت جبهه ها از بار نیروی هوایی کاسته شد و این نیرو ارام ارام جبهه ها را تحویل نیروی زمینی میداد. بهرحال پس از گذشت یک هفته از جنگ وضعیت در هیچ جایی خوب نبود. نیروی زمینی از هم گسسته و بی برنامه در هرکجا که میتوانست جسته گریخته مقابل لشکرهای عراقی می ایستاد و نیروی هوایی هم مجبور شده بود فانتوم های خود را بفرستد جلوی روی دشمن برای زدن تانک!

پس از یک هفته از جنگ دو نطریه سبب غافلگیری شدید نیرو ههای مسلح عراقی شد:

نظریه اول، اعتقاد فرماندهان عراقی به ضعف شدید نیروی هوایی ایران بود که مطابق ان نیروی هوایی ایران توانی برای مقابله با عراق را نداشت چرا که بهترین خلبانان انها یا از مصادر عملیاتی کنار گذاشته بودند یا اخراج یا سرخورده شده بودند و عدم حضور و خرابکاری امریکاییها نیز از ماشین جنگی ایران چیزی باقی نگذاشته است. امریکا عربستان و اسراییل هم انروزها با حمله به ایران موافق بودند و مرتب با ارسال گزارشهای ساختگی این نظر را به دیکتاتور عراق تحمیل میکردند. طبق این گزارشات ایران حداکثر 170 هواپیمای عملیاتی داشت( در برخی گزارشات توان ایران زیر صد فروند بود) اسراییل حتی در گزارشی کاملا” ساختگی به مقامات اطلاعاتی عراق اطلاع داده بود که ان کشور مخفیانه 48فروند اف14 را ربوده و به مصر برده است!!!!

اما نکته دیگر که ارتش عراق را غافلگیر کرد دیدگاه نظامی دهه 70 میلادی بود. در ان سالها بیشتر فرماندهان تحت تاثیر جنگ دوم جهانی و جنگ ویتنام و کره بودند. در این جنگها نیروی هوایی هیچگاه نتوانست بود از پس لشکرهای پرتعداد زرهی طرف مقابل بر بیاید.در انسالها فرماندهان ناتو بر این باور بودند که اگر شوروی با لشکرهای قدرتمند زمینی خود به اروپا حمله کند کاری از دست نیروی هوایی ساخته نیست که این امر باعث تولید تانکهای ام60 و چیفتن شد.

این تفکر طبیعتا” به اسیا نیز رسوخ کرده بود و صدام بر این باور بود که اگر نیروی هوایی ایران در بهترین شرایط هم باشد باز هم نمیتواند از پس 380 هواپیمای عراقی و لشکرهای عراقی با 3000تانک بر بیاید. بعثی ها بخوبی میدانستند نیروی زمینی ایران در هفته های اولیه جنگ غیرمتشکل و حداکثر 30هزار نفر هستند که قادر به ایجاد مشکل جدی برای 280هزار سرباز عراقی نیستند اما در تمامی موارد صدام حسین اشتباه میکرد.

ابتدا اینکه ایران بجز در بخش تامکتها( ان هم در مدتی کوتاه) بخش بزرگی از توان هوایی خود را عملیاتی نگاه داشته بود دوم اینکه نیروی هوایی ایران اصلا مشابه یک نیروی هوایی اسیایی نسیت و در بدبینانه ترین حالت خلیانان ایرانی و تجهیزات انها سهبرابر همتایان خود قدرت داشتند نکته سوم هم اینکه ایران از مخوفترین هوانیروز جهان پس از شوروی و امریکا برخوردار بود که در اوابل جنگ با راهبرد بیاب-بکش صدها تانک مدل تی عراقی را نابود کرد چهرم انکه واحدهای مختصر زمینی مردان از جان گدشته ای بودند که متخصص جنگهای نامتقارن و ضدتانک بودند که با رسیدن نیروههای سپاه و قرارگاه جنگ های نا منظم شهید چمران، کوره راهها و تپه ها و … به قتلگاه سربازان عراقی تبدیل کردند.

باید اذعان کرد که فعالیت نیروی هوایی و هوانیروز برای طرف ایرانی نیز ارزان تمام نشد و جدای از ادعاهای خنده دار عراقی ها، خلبانان خوب و زیادی در ان یک هفته خونین از جمع نیروی هوایی جدا شدند. به نوشته تام کوپر فقط در روز 5ام مهر ایران 3فانتوم خود را از دست داد و 3فانتوم دیگر بشدت صدمه دیدند. انروز سرگرد خلبان احمد سهیلی و ستوان احمد وزیری زاده با سقوط هواپیما در خاک عراق اسیر شدند. از انسو نیز حمله عراقی ها بی ثمر ماند و یک میگ و یک سوخو سرنگون شدند و همچنین پل ها و تاسیسات نفتی کرکوک نیز بشدت صدمه دیدند. خبرنگار نیویورک تایمز در 26سپتامبر 1980 گزارش داد عراق دیگر توان صادرات نفت را ندارد. واشینگتن پست نیز گزارش داد تولید 3.5 میلیون بشکه نفت عراق متوقف شده است. ادامه این روند برای امریکا قابل قبول نبود قیمت نفت از بشکه ای 13دلار در زمان انقلاب به 26 دلار رسید و در سال 59 در اثر این جنگ به 30دلار رشید و ادامه جنگ بازهم باعث گرانی دلار میشد کمااینکه در زمانهایی به 34دلار هم رسید از طرفی کشورهای حاشیه خلیج فارس بشدت اسیبپذیر بودند و حتی توان مقابله درحد عراق هم نداشتند.

در انزمان عمر کشورهایی نظیر کویت قطر و بحرین به 20سال هم نمیرسید بنابراین لازم بود امریکا راسا وارد عمل شود هرچند امروز مشخص است ایران هیچگونه برنامه ای حتی بصورت محدود برای حمله به این کشورها نداشت ولی غرب حاضر به قبول کوچکترین خطرپذیری نبود و با گسیل ناوهای خود و تقویت پایگاههای عربستان و قطر خود را برای دخالت اماده کرد. این در حالی بود که تلاشهای عراق برای صدمه زدن به خارک و پایگاه ششم بوشهر و دوم دریایی بار دیگر با شکست مواجه شد و عراق مطمین شد نمیتواند صادرات نفت ایران را فعلا با خطر جدی روبرو سازد. تمرکز پدافند و رهگیرها و نیروی دریایی ایران در غرب خلیج فارس به اندازه ای بود که حتی اگر نیروی دریایی و هوایی عراق با تمام بضاعت خود وارد میشد بازهم کاری از پیش نمیبرد.

اما بر روی زمین عراق همچنان پیشروی میکرد و به جایی رسیده بودند که چراغهای اهواز مشخص بود و درحال انجام مقدمات برای تصرف شهر بودند.لشکر 5مکانیزه بعد از تصرف پادگان حمیدیه جاده اهواز-خرمشهر را قطع کرده و در 15کیلومتری جنوب شهر مستقر شد. سوسنگرد و قصرشیرین در یک قدمی سقوط قرار داشتند لشکر9 عراق هم که زیر سنگینترین حملات هوانیروز قرار داشت بازهم درحال پیشروی به سوی شهرهای جنوب بود. در بین نیروهای عراقی هیچکدام به این اندازه به عمق ایران نفوذ نکرده بودند. واحدهای زمینی از جام گذشته به قیمت از دست دادن صدها نفر از همقطاران خود در حال خریدن زمان از عراقیها بودند و تنها امیدشان غرش گاه و بیگاه موتورهای اف5 و اف4 و هلیکوپترهای کبری بود. انها پس از حمله هوایی بسرعت به سمت واحدهای عراقی که هنوز از حمله هوایی گیج بودند یورش میبردند تا نشان دهند قرار نیست حمله کننده فقط عراق باشد.

در انروز یک هواپیمایی اف14 در حال گشت هوایی بود که ناگهان خلبان با چشم یک میگ23 را دید و اینکه این هواپیما چگونه توانسته بود از چنگ رادار اف14 فرار کند جای سوال بود ولی فرصتی برای این حرفها نبود بلافاصله خلبان به رادار بوشهر اطلاع داد که دشمن در حال نزدیک شدن است انگاه با گردشی شدید به سراغ میگ23 رفت اما گویا هدف هواپیمای مذکور چیز دیگری بود و میگ 23 به دنبال به دام انداختن اف14 ایرانی بود.

خلبان با دیدن چند فروند میگ23 دیگر در اینه عقبنگر بالای سر خود متوجه شد دشمن درحال اجرای مانور ساندویچ علیه انها است. خلبان که سالها برای این لحظات اموزش دیده بود با گردشی سنگین و زاویه تند خود را از تیررس جنگنده های عراقی خارج کرد. اکنون 4جنگنده به بالای خارک رسیده بودند و نفرات پدافند زمینی از بیم هدف قرار گرفتن اف14 خودی تنها نظاره گر و نگران این نبرد هوایی نابرابر بودند. خلبان میدانست دراین فاصله امکان استفاده از موشک را ندارد و اف14 بدون موشک هدف نسبتا” راحتی برای 3فروند میگ23 میباشد. خلبان تنها راه را کم کردن ارتفاع و چسبیدن به دریا دید و با زاویه شدید به سوی دریا حرکت کرد و در اخرین لحظات زاویه خود را تغییر داده و بسمت بالا حرکت کرد میگ شیاه رنگ که گویی از خلبانان جسور و با تجربه عراقی بود نیز پشت سر اف14 همین گردش را تکرار کرد اما نتوانست بموقع خود را بالا بکشد در نتیجه با شدت به اب برخورد کرد شدت برخورد به حدی بود که کانوپی اف14 خیس شد. دومیگ دیگر جرات نکردن ارتفاع خود را تا این حد کم کنند در نتیجه اف14 با روشن کردن پسسوزها و چسبیدن به دریا صحنه را ترک کرد  و بلافاصله پدافند خارک شروع به اتش باری کرد. پس از سه دهه هنوز این سوال در اذهان متبادر میشود که خلبان اف14 با ان هواپیمای سنگین چگونه حرکتی را انجام داد که میگ23 با جثه کوچکتر و بالهای کوتاهتر نتوانست انجام دهد؟!

فانتوم هواپیمای بزرگ( در مقایسه با جنگنده بمب افکن های چند منظوره) محسوب میشود که بدنه نسبتا” ضخیم و مهندسی به کارگرفته شده در ساخت ان سبب شده نابود کردن ان جز با موشک بزرگ یا موشکهای متعدد و یا گلوله های زیاد توپ امکانپذیر نباشد و همین امر سبب شد در جنگ تحمیلی اکثر هواپیماهای فانتوم با وجود صدمات زیاد قادر به فرود باشند که البته شجاعت و مهارت خلبانان ایرانی را نباید از یاد برد

در پنجم مهر 1359 هنگامی که خلبانان پایگاه بوشهر مطلع شدند بخش بزرگی از لشکر3زرهی عراق درحال پیشروی بسوی خرمشهر هستند یک فروند اف4 شناسایی را برای تهیه عکس به منطقه فرستادند. عکسها نشان میداد نیروهای عراقی نتنها بشدت پرتعداد و مسلح هستند بلکه برای اجتناب از غفلگیر شدن توسط نهاجا به انواع موشکهای سام2 و سام6 و اتشبارهای هوایی مجهز شده بودند. خلبانان بسرعت عملیات توجیهی را طی کرده و سوار هواپیما شدند. اکنون تا غروب افتاب فاصله بسیار کم بود فانتوم شماره2 پس از انجام چکهای اولیه جنگنده را به حرکت دراورد اما در اخرین لحظات متوجه شدند گروه های پروازی دیگری نیز در فواصل اندک پس از انها قرار است حملاتی بسمت دشمن انجام دهند. پرواز خیلی سریع انجام شد و جنگنده ها پس از گذشتن از بالاسر نیروهای خودی به اسمان دشمن رسیدند اما گویا دشمن از قبل اماده بود و انبوه توپ و موشک اسمان را دربرگرفت و راه را بر انها بست. شماره یک با اعلام کنسل شدن ماموریت بسمت هدف ثانویه گردش کرد اما خلبان نظری خلبان جنگنده شماره2 چنین قصدی نداشت و باتوجه به اینکه مشاهده کرد انبوه پدافند دشمن متوجه شماره1 هست ارتفاع خود را بشدت کاهش داد و در مسیری امن قرار گرفت . لحظاتی بعد 8 بمب قدرتمند او بر روی مرکز تجمع نیروهای عراقی ریخته شد و شدت انفجار بحدی بود که هواپیمای فانتوم دچار لرزش شدیدی شد اما با اوج گیری به سرعت از شرایط خطرناک منطقه خود را بیرون کشید. شدت اتشباری دشمن به گونه ای بود که خلبان تقریبا” مجبور بود از لابلای خطوط شلیک دشمن رد بشود گویی پدافند دشمن قصد خالی کردن میدان را نداشت هر چند خلبان نظری با چالاکی پدافندهای زدیو33 را پشت سر گذاشت اما سرانجام حریف موشکهای سام نشد.

فریاد کمک خلبان زمانی او را متوجه موشک سام کرد که دیگر دیر شده بود و با برخورد موشک به جنگنده هواپیما چندین بار بالا و پایین پرت شد و سرانجام خلبان توانست جنگنده را در مسیر نگه دارد و کنترل نسبی روی هواپیما داشته باشد اما مشکلات تمامی نداشت اول انکه هوا تاریک شده بود دوم ارتباط او با مرکز قطع شده بود سوم اینکه هرچقدر کمک خلبان را صدا میزد جوابی نمیشنید و از کمک او بی بهره بود. خلبان نظری تصمیم گرفت هرطور شده هواپیما را به پایگاه برگرداند چراغ های اخطار همگی روشن بودند و هواپیما در بالای خلیج فارس در خط ساحلی بسمت شرق در حرکت بود. خوشبختانه پس از گذشت 40دقیقه در حالی که سوخت در حال اتمام بود رادیو بکار افتاد و متصدی رادار بلافاصله مسیر فرود را به او نشان داد. با دیدن چراغهای باند نظری با خوشحالی جنگنده را در مسیر باند فرود قرار داد ولی فرامین پروازی برای فرود عمل نمیکردند اما فرصتی برای ایجکت نبود و به هر قیمت باید هواپیما را نشاند. در اخرین لحظات انبوه ماشین های اتش نشانی و امداد را مشاهده کرد که با نگرانی منتظر فرود بودند. هواپیما تلوتلوخوران در راستای باند قرار گرفت و فرود با چنان شدتی همراه بود که جنگنده اتش گرفت اما خوشبختانه به محض توقف هواپیما در انتهای باند نیروهای امدادی به هر زحمتی که بود خلبان را از درون اتش نجات دادند اما کمک خلبان در هنگاه برخورد موشک شهید شده بود. خلبان نظری پس از مرخص شدن از بیمارستان به پروازهای جنگی ادامه داد و یکی از خلبانان موفق نهاجا شد.

ان روز خلبانان پایگاه ششم بوشهر با 4فروند اف4، 24 عدد بمب مارک82 و 2480 گلوله به اسکله و پایانه نفتی البکر و الامیه در شمالغرب خلیج فارس زدند. ابن پایانه روزی 2میلیون بشکه نفت به ژاپن و اروپا صادر میکرد. اسکله البکر و الامیه بعلت موقعیت مکانی هدفی نسبتا” اسان برای نهاجا بود و در طول جنگ نهاجا هروقت بیکار بود ی سری بهش میزد.

همان روز سرگرد سلیمانی بعنوان لیدر و خلبان اردستانی بعنوان شماره2 با هدف بستن راه ارتباطی عراق و ترکیه بسمت شمال عراق به پرواز درامدند انها مجبور شدند مقداری از مسیر را در اسمان ترکیه پرواز کنند و در بالای تپه جایی که جاده به مرتفع ترین نقطه خود میرسید انها دو تریلی و پایگاه ژاندارمری عراق را اماج حملات خود قرار دادند و جاده بگونه ای ویران شد که تا چندروز غیرقابل استفاده شد. انها در مسیر بازگشت دوپادگان و یک پاسگاه را به گلوله بستند و خلبان اردستانی با تمام توان هرجا که سربازی میدید به گلوله میبست که لیدر به او گفت بسه دیگه بی رحم چکار میکنی که اردستانی جواب داد: نگران نباش اگر بی گناه باشند به بهشت میروند.

پشتبانی از تیپ2 زرهی لشکر 92 و نجات گروه رزمی 37 و گردان 238 فوری ترین درخواست ستاد کل فرماندهی در اولین ساعات روز ششم مهر بود. این نیروها در مفابل لشکر 10زرهی عراق در غرب کرخه مقاومت کرده و اخرین دیوار دفاعی در برابر شهر دزفول و پایگاه وحدتی بودند و درصورت شکست انها نتنها دزفول از دست میرفت بلکه پایگاه وحدتی، ایستگاه راه اهن و اندیمشک به تصرف دشمن درمی امد بنابراین نباید دشمن موفق میشد. این بار وحدتی باید با تمام وجود از خود دفاع میکرد. قطار تسلیحات در خیابان های پایگاه چیده شده بود و اماده نصب روی هواپیماها میشد.پایگاهی که در زمان نه چندان دور محل زندگی هزاران افسر و درجه دار و خانواده هایشان بود اکنون در نبود زنان و کودکان مبدل به مکانی مردانه و ساکت شده بود.

نفرات فنی پایگاه بدون خستگی جنگنده ها  را مسلح به مهمات کرده و به پرواز در می اوردند. اف5ها غرش کنان به اسمان رفته و چندکیلومتر انورتر بر سر لشکر10 زرهی عراق ریخته و سپس برگشته و مجدد مهمات گیری کرده و دوباره همین داستان از اول. به گفته یکی از خلبانان دیگر انچنان بریفینگ و… در جریان نبود فقط اف5 ها را با هر چیزی که میشد از جمله انواع بمب راکت گلوله و… مسلح کرده و خلبانان شجاع بر سر عراقی ها میریختند با شیوه بکاو بیاب بکش.

متاسفانه تلفات هم کم نبود و روزانه چندین فروند اف5 سقوط میکرد و کم نبودند خلبانانی که اسیر یا شهید میشدند البته این بهایی بود که برای نجات شهر و پایگاه باید پرداخته میشد. امار تلفات از 4ام مهر تا 14مهر چیزی بین 20تا40 فروند جنگنده بوده است.

تایگرها در ارتفاع پایین دسته دسته نفرات دشمن را با توپ و بمب به اتش میکشیدند و هنگامی که گمان میکردند از دست پدافند عراق گریخته اند در دشت عباس اسیر موشک های سام میشدند. دشت عباس و عین خوش مملو از خون سربازان و خلبانان ایرانی شده بود که با فدا کردن جانشان سرعت پیشروی دشمن را کم میکردند. در ان دشت تنها امید سربازان نیروی زمینی صدای غرش تایگرها بود که البته انها هم توجیه شده بودند که مواظب بمباران سریازان خودی باشند و بخاطر همین معمولا 200متر عقبتر خطوط دشمن را بمباران میکردند و میرفت تا لشکر 10 عراق به سرنوشت لشکر 9 دچار شود و زمینگیر بشود که متاسفانه نشد. البته هدف انها تصرف یکهفته ای خوزستان بود که همه میدانیم نهایتا” به چه چیزی رسیدند.

رشادتهای خلبانان و پایگاه وحدتی باعث فرسوده شدن لشکرهای عراقی و کند شدن پیشروی انها شد ولی از انطرف پایگاه وحدتی هم توانش در حال از بین رفتن بود و همگان میدانستند این وضعیت قابل ادامه نیست و هرچفدر هم نفرات شجاعت به خرج بدهند باز هم در نهایت یک پایگاه هوایی و چند تیپ و گردان نمیتوانند جلوی یکی از قویترین نیروهای زمینی جهان را بگیرند در واقع در ان حالت برنده و بازنده مشخص بود و فقط موضوع زمان بود و زمان چیزی بود که سربازان و خلبانان برایش میجنگیدند.

 

بهرحال هنوز 102 خلبان در پایگاه وحدتی بودند و مرتب به شکار تانک میرفتند در واقع انها اصلا به هیچ هدفی فکر نمیکردند بجز تانک. موشک ماوریک برای عراقی ها ناشناخته بود و انها قبل از انکه جنگنده را ببینند موشک بر سرشان فرود می امد.

و اما بغداد، بغداد با وجود داشتن پدافند بسیار قوی در برابر خلبانان ایرانی بی دفاع بود. ستاد نهاجا برای حمله به بغداد همواره از بهترین خلبانان خود استفاده میکرد. ستاد نهاجا در برنامه خود حمله روزانه به بغداد را گنجانده بود و این حملات معمولا در بعدازظر و توسط 2فروند فانتوم انجام میگرفتو سبب شده بود این شهر اصلا” امن تلقی نگردد.در ششم مهر این فانتوم ها ستاد نیروی زمینی عراق را کاملا” منهدم میکنند. این فانتوم ها بقدری در ارتفاع پایین و لابلای ساختمانها پرواز میکردند که پدافند دشمن برای زدن انها چاره ای جز استفاده از موشک در ارتفاع پایین نداشت و در نتیجه حتی ساختمانها شهر اسیب میدیدند. پدافند عراق در برابر خلبانان مامور به بغداد همیشه ناموفق بود خلبانان برای تحقیر پدافند عراق صدای موتورهای خود را روی شهر زیاد میکردند. البته این پروازها بسیار سخت بود ولی خلبانان ایرانی با پرواز لابلای ساختمانها توپ و موشکها را بی اثر میکردند.

این حملات ادامه داشت تا اینکه یک روز عصر دو فانتوم در تله میگهای عراقی افتادند. فانتوم ها روی بغداد بودند که غافلگیر شدند و هنگامی متوجه شدند که دو موشک فانتوم شماره2 را منهدم ساخت در واقع دو میگ هرکدام یکی از فانتوم ها را هدف قرار دادند اما موشکها در میانه راه تصمیم گرفتند به سمت شماره2 بروند که ایم امر باعث شهادت خلبان شماره2 شد و فانتوم شماره1 با رها کردن بی هدف بمبها و روشن کردن پسسوز هرطور که شد خود را از جهنم بغداد خارج کرد و گزارش این ماموریت باعث شد نهاجا تا چند روز پرواز به بغداد را کنسل کند که البته بعد از چند روز مجددا” فانتومها به اسمان بغداد برگشتند اما دیگر از حملات ساعت4 عصر خبری نبود و حملات در زمان های مختلف صورت میگرفت که باعث شد عراق سخت بتواند حمله ایران را حدس بزند.

اولین استفاده از بمب لیزری

ایران تسلیحات لیزری در تعداد بالا در اختیار نداشت و همین امر سبب شد تا نهاجا استفاده از سلاح لیزری را فقط برای اهداف راهبردی مجاز بداند و یکی از این اهداف پلی در جنوب عراق بود که برای انتقال تانکها و ادوات زرهی استفاده میشد. این پل بقدری با توپ و موشک سام محافظت میشد که برای نابودی ان دستور استفاده از بمب لیزری از ستاد نهاجا صادر شد. یک فروند فانتوم دی مسلح به نشانه روی لیزری بهمراه 2فروند فانتوم ایی مسلح به بمب های لیزری راهی اسمان عراق شدند. هنگامی که فانتومها بالای پل رسیدند فانتوم اول لیزر را روی پل قفل کرد و فانتوم های 2و3 بمب ها را رها کرده و بازگشتند. در چنین ماموریتهایی سخترین وظیفه را فانتوم تابنده لیزر دارد زیرا باید از لحظه اول تا هنگام برخورد بمبها به هدف در اسمان هدف با سرعت پایین بماند تا لیزر بتواند بمبها را هدایت کند البته فانتوم هایی که بمب را شلیک کردند بسرعت به سمت ایران بازگشتند. بهرحال اسمان پر از موشک و گلوله شد و فانتوم شماره1 با سختی تحمل میکرد تا بالاخره بمب ها اصابت کرده و پل بکلی ویران شد. در این لحظه فانتوم با خوشحالی بسمت ایران گردش کرد و راه پایگاه را در پیش گرفت غافل از اینکه موشک سام6 در تعقیب اوست. موشک به سینه فانتوم برخورد کرد و جنگنده تا نزدیکی کابین خلبان اتش گرفت. وضعیت بسیار بد بود و خلبان به هر قیمتی که توانست جنگنده را به نزدیکی مرز رساند و در انجا دیگر چاره ای جز ایجکت نبود. خلبان ایجکت کرد ولی چتر او تا 70متری زمین باز نشد در این وضعیت مرگ خلبان حتمی بود ولی خلبان روی گله گوسفند سقوط کرد و معجزه وار و بقیمت تلف شدن چند گوسفند زنده ماند. البته کمک خلبان شهید شد.

پس از 6روز صدام به تقلید از اسراییل در جنگ 6روزه علیه اعراب اعلام کرد که قطعنامه اتش بس را پذیرفته است ولی ایران این قطعنامه را نپذیرفت و بر لزوم عقب نشینی عراق تاکید کرد. به گفته ژنرال سامرایی عراق بعد از یکهفته از جنگ در وضعیت خوبی قرار نداشتیم هیچکدام از پیشبینی ها درست از اب درنیامده بود. پیشروی عراق بسیار کند و پرتلفات بود. هوانیروز و نهاجا موفق شده بود تانکهای زیادی از عراق را نابود کند موشکهای تاو و ماوریک عملکردشان کابوسی برای عراق شده بود در واقع از این جنگ بود که لشکرهای زرهی در مقابل نیروی هوایی و هوانیروز بی اعتبار شدند تا پیش از این واقعا کسی فکر نمیکرد موشکهای چندهزار دلاری اینگونه لشکرهای زرهی را زمینگیر کند ولی این شروعی بر پایان قدرت لشکرهای زرهی بود و اغازی برای تغییر استراتژی ها و نقشه های نظامی شد و همگان فهمیدند اگر یک نیروی هوایی قوی داشته باشید عملا” نصف جنگ را بردید.

بهرحال عراق همانطور که گفتیم تمام پیش بینیهایش غلط بودند البته بسیاری از گزارشاتی که قبل از جنگ به عراق داده بودند عمدا” اشتباه بودند و خود عراق هم زیادی روی شعارهای ضدغرب ایرانیان و تحریمها حساب باز کرده بود و امروزه همه میدانیم این حرف که ایران با دست خالی جلوی همه دنیا جنگید انچنان که باید و شاید درست نیست.

 ایران در جنگ با قیمت بالاتر و از مجاری غیر رسمی و دلالها انچه را که لازم داشت بدست می اورد درست است که سخت بود ولی انچه لازم بود به دستمان میرسید گواه این مورد همین بس که جنگند هایی که در عراق سقوط میکردند و بررسی میشدند اکثرا دارای قطعاتی بودند که سال ساختشان بعد از انقلاب ایران بود و درضمن واقعا چگونه میتوان 8سال جنگید بدون انکه هیچ سلاح و قطعه ای وارد کشور شود؟؟؟؟

بهرحال یکی دیگر از ماموریت هایی که نهاجا در ابتدای جنگ انجام داد بمباران رادار دهلران بود! پیشروی ارتش عراق بصورتی بود که فرماندهان میدانستند که رادار دهلران سقوط میکند و باید تخلیه انجا و از بین بردن مدارک محرمانه انجام شود. یکی از فرماندهان گفته است که در انروزها ما میدانستیم باید شروع به تخلیه و نابودی اسناد محرمانه سایت کنیم ولی دخالت بیجای افراد نااگاه باعث شده بود این روند درست انجام نشود و زمانی که فرصت داشتیم این کار بطور کامل انجام نشد و نهایتا در واپسین لحظات و بسیار عجولانه تخلیه و از بین بردن اسناد انجام شد بطوریکه بعضی افراد مجبور شدن بدون وسیله فرار کنند و خود را در رودخانه بیندازند که باعث غرق شدن انها شد و طمانی تا رسیدن دشمن نبود ولی این کار باید انجام میشد. به هرصورت با عجله و غیرسیستماتیک این کار انجام شد و بعد از تخلیه اف4 ها انجا را بمباران کردند ولی از انجا که این رادار حیاتی بود و بدون ان امکان شناسایی و حتی در صورت شناسایی امکان اینکه بدانیم دوست هست یا دشمن نیود پس بنابراین یک سایت در اهواز راه اندازی کردیم.

برخلاف پیروزیهای سنگین نیروی هوایی و دریایی ایران در بخش زمینی به دلیل برتری خرد کننده دشمن پیشروی عراقی ها ادامه داشت اگرچه انها بابت هر متر پیشروی تلفات سنگینی میدادند . این موضوع تا انجا پیش رفته بود که عراقی ها به محض شنیدن صدای جنگنده های ایرانی ادوات خود را رها کرده و به عقب میگریختن و این امر سبب شده بود نیروهای سپاه و ارتش مرتب با تانکها و ستون های زرهی روبرو شوند که بدون صاحب رها شده بودند و بقدری غنیمت زیاد شده بود که سپاه واحد های زرهی با ادوات زرهی غنیمتی عراق تشکیل داد که در جنگ بسیار بدرد ایران خورد.

درشمال ابادان گردانهای 151 دژ 160 مکانیزه و 232تانک یگانهای ژاندارمری خوزستان و نیروهای مردمی در ایستگاه حسینیه تمام تلاش خود را برای متوقف کردن لشکرهای سپاه سوم عراق به خرج دادند اما این تلاشها موفقیت امیز نبود البته اگرچه عراقی ها 20کیلومتر در خاک ایران پیشروی کرده بود اما به بهای از بین رفتن کامل گردان 232 و انهدام بخش بزرگی از گردانهای 161 و 151 در شمال ابادان متوقف شدند. از بین نفرات گردانهای مذکور کمتر کسی ماه دوم جنگ را دید و بدلیل نزدیکی بیش از اندازه نیروهای ایرانی و عراقی در این محور امکان بمباران هوایی برای نهاجا نبود و انها مجبور بودند فقط عقبه دشمن را بمباران کنند تا از این راه و قطع پشتیبانی نیروهای عراقی را تحت فشار بگذارند که در این امر موفق بودند و محاصره ابادان هیچگاه کامل نشد. در هشتم مهر ماه نبرد به اوج خود رسید در این روز بالگردهای کبری 20 شکار تانک را در کارنامه داشتند و بالگردهای بل214 مجروحان را تخلیه میکردند . عراق با رساندن توپهای قدرتمند شیلکا و موشکهای سام6 اسمان را لحظه به لحظه برای نهاجا ناامنتر میکرد. درصد سقوط بمب افکن های وحدتی اکنون به میزان قابل توجهی بالا رفته بود و بهای نجات دزفول و پایگاه وحدتی اکنون خون با ارزشترین خلبانهای نهاجا بود که باید پرداخت میشد.

پیکرهای خسته خلبانان وحدتی که گاهی تا 8ساعت پیاپی عملیات انجام داده و با نشست در پایگاه مهمات خود را بارگذاری میکردند تصویر اشنا و تکراری روزهای اول جنگ بود. در انروز تنها 4فروند تایگر در ان محور سقوط کرد، توپهای شیلکا با شلیک هزاران گلوله در دقیقه قاتل جنگنده های پایگاه وحدتی بود. البته موج بعدی حملات کار بسیاری از انها را نابود کرد ولی تعداد بالای موشکهای سام6 منطقه را بشدت نا امن کرده بود اما این همه سورتی پرواز توسط وحدتی و دادن انهمه تلفات و شهید کار خود را کرد و لشکر 84 خرم اباد به منطقه رسید و در شمال محور جناح چپ لشکر 9عراق را متوقف کرد از ان سمت لشکر 92رود کرخه را بشکل دژی بزرگ دراورده و مانع پیشروی دشمن شدند. نهاجا قهرمانانه مامورین خود را انجام میداد و ارام ارام لشکرهای زمینی ایران و واحدهای انها به منطقه میرسیدند و شکل جنگ را درحال عوض کردن بودند. 2هفته پس از شروع جنگ دیگر همگان میدانستند جنگ درحال تغییر است و البته هنوز برتری عراق مشخص و انکارناپذیر بود ولی از اون تاخت و تازهای روزهای اول خبری نبود و همه اینها بخاطر نهاجا و هوانیروز و نفرات اندک زمینی بود که در ان روزهای نخستین باعث شدند صدام و ارتش عراق نتوانند از زمان طلایی خود استفاده لازم را ببرند. پس از دوران سخت و نفسگیر اولیه جنگ و با رسیدن نیروهای زمینی و تازه نفس و اموزش دیده به صحنه نبرد نهاجا تصمیم گرفت خط مقدم را به صاحبان اصلیش که همانا نیروی زمینی بود تحویل بدهد و خودش برای ترمیم زخمها خود و برنامه ریزی مجدد برای ادامه جنگی طولانی و فرسایشی مدتی در سایه برود. این وضعیت ادامه داشت و هرچه تاریخ جنگ پیش میرفت نیروی هوایی ایران کمرنگتر میشد و البته با وجود تحریمها و وضعیت ایران در ان زمان( که البته الان هم بهتر از انموقع نیست چه بسا بدتر هم باشد) این امر عادی بود در واقع هرچند قطعات یدکی و تسلیحات از کانال های مختلف قانونی و غیرقانونی بدست ایران میرسید ولی نهاجا نیاز به جنگنده داشت و اگر شرایط تحریم نبود نهاجا در 8سال دفاع مقدس برای اینکه مثل یکماهه اول جنگ چه بسا بهتر از ان عمل کند حداقل نیاز به خرید 600فروند جنگنده بمب افکن داشت که خوب با ان شرایط این خرید رویایی بیش نبود.

برگردیم به روزهای اغاز جنگ، یک سال قبل از اغاز جنگ گزارش ها حاکی از این بود که صدام در حال دست یابی به بمب اتمی است و منطقه تویشه در 19کیلومتری جنوب بغداد در ساحل دجله شاهد ایجاد تاسیسات اتمی تموز یا اوسیراک بود. ده سال قبل روسها و حالا فرانسویها در حال ساختن و اتمام این تاسیسات بودند. پر واضح است که افتتاح و بهره برداری از این نیروگاه برای ایران غیرقابل پذیرش بود. هم ایران هم اسراییل میدانستند دستیابی عراق به فناوری هسته ای و سپس بمب هسته ای و انگاه جنایت علیه همسایگان می انجامد بنابراین این برنامه به هر قیمتی باید متوقف میشد. در 5مهر طرح حمله به اوسیراک بر روی میز معاونت عملیات نهاجا بود. فرماندهان نهاجا میدانستند اوسیراک توسط موشکهای سام2 و سام6 و رولند2 و تا40 قبضه توپهای کالیبر بالا هدایت راداری محافظت میشود بنابراین بمب افکن ها باید از روش غافلگیری استفاده میکردند.

قرار شد 4فروند اف4 از پایگاه سوم همدان صبح روز هشتم مهر هرکداام مسلح به 6 بمب مارک82 و موشک اسپارو عملیات را اغاز و برای غافلگیر کردن عراق 2فروند به نیروگاه بغداد و 2فروند به اوسیراک حمله کنند.

دو فانتوم اول در ارتفاع بالا خود را به بغداد میرساندند تا دشمن از 2فروند دیگر غافل شود و برای جلوگیری از کمبود سوخت و رهگیری انها یک سوخترسان707 و 2فروند اف14 در مرز منتظر انها بودند و با عبور از مرز فانتومها عملیات اغاز شد.

2فانتوم با رساندن خود به ارتفاع 20هزارپایی به سمت نیروگاه بغداد حمله کردند و دو فانتوم دیگر با رساندن خود به ارتفاع 100پایی و حتی گاهی 30پایی با رد کردن درختان تپه ها و کابل های فشارقوی برق از جنوب بغداد به هدف نزدیک میشدند. دو فانتوم در 4کیلومتری هدف ناگهان بشدت ارتفاع خود را افزایش داده و به سمت هدف شیرجه رفتند.

انبوه توپ و موشک و رولند به هیچ کار دشمن نیامد و ظرف 6ثانیه 12 بمب قدرتمند بر روی اوسیراک فرود امد و فانتوم ها بلافاصله با گردش بسمت جنوب و سپس شرق خود را به مرز رساندند. کمی انطفتر 2فانتوم دیگر برای 2روز بغداد را در خاموشی فرو بردند. دقایقی بعد فانتومها در همدان به زمین نشستند و بلافاصله اراف4 شناسایی به منطقه پرواز کرد تا میزان خسارت را براورد کند. با رسیدن عکسها به ستاد نتیجه عملیات رضایت بخش عنوان شد اما نیروگاه قابل راه اندازی مجدد بود البته نه به این زودیها ولی مشکل عراق خروج کارشناسان فرانسوی و ایتالیایی بود که بخاطر امن نبودن بغداد انجا را ترک کردند  البته قول بازگشت پس از فروکش کردن حملات هوایی ایران را  دادند. صدام بسیار عصبانی شده بود و با عصبانیت فریاد میزد پس کجای کشور از دست خلبانان ایرانی در اما است؟ موشک های ما کجا بودند؟ رهگیرها کجا بودند؟ توپها چه شد؟

باید گفت خلبانان ایرانی بسیار حرفه ای عمل کردند و بمباران بدون نقص بود اما مشکل اصلی نداستن مهمات مناسب برای نابود کردن بنایی با ان حجم یتن و… در نهاجا بود و در واقع ایراد کار از بمبها بود نه خلبانان و بمباران انها بهرحال همگان منتظر بازگشت کارشناسان و شروع بازسازی و افتتاح نیروگاه بودند که اسراییل اب پاکی را روی دست عراقی ها و فرانسویها ریخت و طوری انجا را بمباران کرد که دیگر پرونده اوسیراک برای همیشه بسته شد. در تاریخ جهان ایران و اسراییل تنها کشورهایی هستند که یک نیروگاه اتمی را بمباران کرده اند.

متاسفانه رسانهای دنیا عملیات اسراییل را که با کمک عکسبرداری و راهنمایی ابرقدرتها( و البته خود ایران) بود همواره با اب وتاب همراه با جزییات منعکس کنند اما درباره عملیات موفق نهاجا که با تخریب گشترده نیروگاه و تاسیسات و بخشهای تحقیقاتی ان همراه بود کمتر کسی چیزی مطرح کرده یا میداند. اگر اقدام ایران نبود انبوه کارشناسان اروپایی منطقه مذکور را ترک نمیکردند و اگر انها در نیروگاه میماندند اسراییل جرات حمله به نیروگاه را با صدها کارشناس اروپایی را نداشت. صدام تا ماه ها قبول نمیکرد این حمله کار ایران است و برخی مقامات عراقی حتی ادعا کردند فانتوم های اسراییلی با رنگ استتار ایران به نیروگاه حمله کرده اند.

در انروز بغداد حملات مخوف دیگری را نیز تجربه کرد. 6فروند فانتوم پالایشگاه نفتی در جنوب بغداد، انبارهای نفت و پایگاه الرشید را با 9200پوند بمب به اتش کشیدند اگرچه یک فانتوم ایرانی به خلبانی سروان هوشنگ ازهاری و کمک خلبان ستوان قادری هدف موشک سام6 قرار گرفت و خلبانان مجبور به ایجکت شدند و بدست مردم خشمگین بغداد افتادند بطوری که اگر نیروهای عراقی قدری دیرتر رسیده بودند انها بدون شک شهید میشدند توسط مردم عادی. در انسو نیز در حملات اف5 ها به کرکوک یک فروند تایگر به خلبانب سروان اسدالله اکبری در خاک عراق سقوط کرد و خلبان ان پس از ایجکت به اسارت دشمن درامد. همچنین در محور جنوب یک فروند اف5 دیگر به اتش توپ یک فروند میگ21 به خلبانی ستوان طارق الدین معروف اتش گرفت و تلاش خلبان بی فایده بود و جنگنده سقوط کرد. خلبان ایجکت موفق کرد اما با رسیدن به زمین به دست مردم بصره به شهادت رسید. حال این سوال پیش امده بود که با این وضعیت و این تلفات انسانی و جنگ افزاری بالا تا کی نهاجا میتواند در جنگ در 3جبهه ادامه دهد؟

مشکلات کم نبود که مشکلی دیگر گریبان نهاجا را گرفته بود و ان پدافند خودی بود که گاه و بیگاه از جنگندهای خودی که درحال بازگشت از مامورین بودند قربانی میگرفت. پایگاه دزفول یکی از قویترین شبکه های پدافندی که مخلوطی از توپ و موشک هاوک بود را در اختیار داشت و در ابتدای جنگ با توجه به حملات مکرر دشمن به این پایگاه و نزدیکی ان به خط مقدم سبب شده بود تا تقریبا” همیشه در حالت اماده باش باشد اما این اماده باش فقط برای هواپیماهای دشمن خطرناک نبود. هر هواپیمایی که بدون اعلام قبلی از فاصله 20کیلومتری پایگاه رد میشد ممکن بود با موشک هاوک روبرو شود. سرتیپ سیدرضا پردیس فرمانده اسبق نهاجا این مشکل را در نبود شبکه منسجم فرماندهی و کنترل میدانست. به گفته پردیس خلبانی که از دست پدافند دشمن فرار کرده بود و با خیال اسوده به کشور بازمیگشت ممکن بود با پدافند خودی مورد اصابت قرار گیرد. خلبان غلامعلی خوش نیت و خلبان بیزن هارونی و خلبان تورج حاجی سیف در هفته اول جنگ با پدافند دزفول به شهادت رسیدند. البته این اتفاق در مقیاس بسیار وسیعتر برای خلبانان عراقی اتفاق افتاد و انها بارها اسیر موشکهای سامهای خودی شدند.

خلبان پردیس در هفته اول جنگ در حال گشت هوایی بوده است که رادار هدفی را برای او مشخص و انرا بسمتش هدایت میکند اما خلبان پردیس با نوجه به سرعت کم هدف نسبت به نظامی بودن ان شک میکند و تصمیم میگیرد قبل از شلیک به ان نزدیک شده و بصورت چشمی انرا شناسایی کند . بار رسیدن اف4 به هدف ناباورانه مشاهده میشود هواپیمایی که رادار اعلام کرده یک اف27 خودی است در این لحظه خلبان با فریاد به متصدی رادار میگوید این چه راهنمایی است که میکنید؟ اما متصدی میگوید هواپیما طرح پروازی معرف شده ای ندارد و از نظر رادار دشمن است. بهرحال کم نبودند اشتباهاتی از این قبیل که متاسفانه جان بسیاری از خلبانان و نفرات بخاطر این ناهماهنگی از بین رفت.

فشار سنگین بر روی پایگاه چهارم وحدتی باعث شد فر ماندهی نهاجا 8فروند اف5 را بهمراه 8 نفر خلبان ورزیده به وحدتی اعزام و مامور به خدمت در انجا کند. به این خلبانان گفته شده بود نبرد در وحدتی و دزفول بسیار سنگینتر و خطرناکتر است اما این 8نفر که شهید اردستانی هم جز انها بود این نکته را پذیرفتند.. انها هشتم مهرماه به سمت پایگاه همدان رفتند و صبح روز بعد قرار بود اگر هدف قرار نگرفتند در وحدتی به زمین بنشینند. هرچند ماموریت نسبتا” سری بود ولی درگیری لفظی و جر بحث انها با اف14هایی که پوشش جنوب را بر عهده داشتند و رادار و ناهماهنگی بین نیروها که تا نزدیکی درگیری هوایی هم پیشرفت خلاصه کل خاورمیانه متوجه شد چند اف5 در حال انتقال به وحدتی میباشند. یکی از خلبانان که در زمان شاه در وحدتی خدمت کرده بود میگفت که وقتی در وحدتی فرود امدم و هواپیما در محا تعیین شده متوقف شد اول گمان کردم اشتباه کردیم و به پایگاه دیگری امدیم ولی با دقت که نگاه کردم دیدم ای وای بر من که ایت همان پایگاه چهارم شکاری بود که بسیار سرسبز و زیبا و تمیز و با امکانات فراوان بود ولی الان گرد مرگ روی ان پاشیده بودند و کل ان دود اتش و قطعات متلاشی شده ادوات بر اثر بمباران و نفراتی که خستگی در چهره انها بیداد میکرد. بهرحال از هواپیما پیاده شدم و در حالی که تازه جنگ را با تمام وجود احساس میکردم به درون ساختمان رفتم. ساعتی بعد برای صرف غذا در سالن غذاخوری پایگاه روی یکی از میزها نشستیم و در حال خوردن بودیم که ناگهان صدای چند انفجار شدید و لرزش های ناشی از ان باعث شد بسرعت از جا پریده و خواستیم فرار کنیم که با دیدین بقیه افراد که بیخیال در حال خوردن غذا بودند و البته نیم نگاهی توام با خنده هم به ما داشتند و ما ارام ارام متوجه اوضاع شدیم. خوزستان بود و هوای گرم از یکطرف و بی برقی و پشه های مزاحم از طرف دیگر و صدای انفجار و… خواب بی خواب بود و صبح هم خسته از بی خوابی پروازهای جنگی پی در پی واقعا تازه فهمیدم جنگ چجوری است و در واقع در مقایسه اصلا در تبریز جنگ نبود. با گذشت چند روز دیگر به وضعیت عادت کردم و پس از هر پرواز تا مسلح و اماده کردن مجدد جنگنده زیر سایه بال هواپیما میخوابیدم.

بلایندرهای عراقی در حمله به ایران بسیار خطرناک عمل کردند. قدرت نفوذ انها به عمق خاک ایراندر کنار سرعت و ارتفاع بالا سبب شد انها در 10روز اول جنگ صدمات زیادی به تهران تبریز و اصفهان وارد کردند انها قدرت حمل بمبهای سنگین در تعداد بالا را داشتند و باید به نحوی نابود یا مهار میشدند. این بمب افکن ها سلاحی استراتژیک حساب میشدند که شوروی در جواب تسلیح ایران توسط امریکا به عراق داده بود. انها با استفاده از نقاط کور راداری ایران گاهی حتی وارد نیمه شرقی ایران هم میشدند جایی که تا انروز دست هیچ خلبان عراقی به ان نرسیده بود و این مسیله باعث تضعیف روحیه مردم و رزمندگان شده بود بنابر این یک عملیات بزرگ علیه انها ضروری نشان میداد.

عراقی ها روز 11مهر دسته های بزرگ توپولف های 16 و 22 را بر روی تهران اورد. این پرندها در ساعت 15:35 موفق به بمباران پالایشگاه شهر شدند و اگرچه موشک هاوک به یکی از انها صدمه زد ولی موفق نشد انرا سرنگون کند بلافاصله دو فروند فانتوم از همدان برای رهگیری انها بلند شدند و در مهران به انها رسیدند ولی متاسفانه اسیر موشک های سام 6 و2 در مرز شدند و یکی از فانتوم ها سقوط کرد

با فراغت نسبی نهاجا از روزهای شلوغ اول جنگ یک اسکادران فانتوم مامور شدند توپولف ها 22 و 16 و یا باندهای پروازی و یا هرچیزی که به انها مربوط بود بشدت بمباران کنند. این اسکادران با 160 سورتی پرواز ضمن اینکه چند توپولف را روی زمین نابود کرد تمامی باندها و پایگاه های انها را طوری بمباران کردند که عراق مجبور شد تمام توپولف ها را به پایگاه h3 در مرز با اردن بفرستد که البته انجا هم در عملیات معروف h3 بمباران شدند.

از طرف دیگر فانتوم های جنوب که با کمک پایگاه های غرب کشور به دسته هایی با رقم خیره کننده 30 فروند رسیده بودند استان بصره را به اتش کشیدند. بندر فاو باندهای اصلی بصره و محل تجمع نیروهای سپاه سوم عراق بشدت صدمه دید. این بمباران ها یکی از بهترین و موفق ترین ضربات نهاجا به عراق بود که واقعا بصره را درهم کوبید و جوابی سنگین به بمباران بلایندهای عراقی بود.

عراقیها ضربات خوردکننده ای از نهاجا دریافت کرده بودند و برا همین اقدام به تاسیس سایتهای زیاد سام6 در سرتاسر منطقه نبرد کرده بودند. موشک سام6 کارایی فوق العاده ای داشت و در برد 24کیلومتری با هر هدفی درگیر میشد همچنین با تغییر فرکانس در بازه زمانی کوتاه مدت باعث میشد نتوان جنگ الکترونیک موثری علیه ان انجام داد حتی در جنگ اعراب و اسراییل سام 6های مصری جهنمی تقدیم اسراییل کردند که خلبانان اسراییلی پس از دادن تلفات بسیار زیاد راه مقابله با ان را یاد گرفتند انها در ارتفاع بسیار بالا بر روی سایت سام6 میرفتند سپس در شیرجه ای بسیار تند بمبهای خود را روی ان رها میکردند اما این مانور بقدری خطرناک بود که لحظه ای اشتباه خلبان در محاسبات باعث سقوط جنگنده میشد. خلبانان ایرانی با مطالعه دقیق رفتار خلبانان اسراییلی سعی در مقابله با سام6 کردند که البته خلبانان اسراییلی از کمک اطلاعاتی امریکا برخوردار بود که خلبانان ایرانی این امکان را نداشتند و باید این نبرد را به تنهایی به پایان میبردند البته از انطرف هم عراقی ها راه مقابله با فانتو ها را از متحدان مصری خود فرا گرفته بودند. بهرحال نهاجا با توجه به اینکه روش اسراییلی ها را در نظر داشت ولی بهترین روش را اجرای مانور قیچی میدانست که خلبانان در این مانور باید با پیچ و خم های زیادی سعی در فرار از موشک داشتند و در لحظه اخر باید با موشک رودررو و بسمت ان میرفتند. موشک سام6 در مقابل خلبانان زبردست همیشه مغلوب بود اما خلبانانی که در محاسبات اشتباه میکردند در لحظه اخر رودرو در مقابل موشکی قرار میگرفتند که با 7/2 ماخ بسمت انها میامد.

تقدیر بر این بود که فانتوم و سام6 دوبار در خاورمیانه رودروی هم قرار بگیرند و در هر دونبرد ابتدا برتری با شام6 بود ولی در ادامه این خلبانان ایرانی و اسراییلی بودند که برنده نبرد بودند تا جایی که برای بعضی خلبانان سام6 دستگرمی بیش نبود.

شرایط خطرناک جنگ باعث شده بود نیروی هوایی تن به دلهره اورترین روش ها بزند و ماموریتهایی انجام دهد که درصد بازگشت کمی داشت. در ابتدای جنگ هنوز اف14ها بدلیل زمینگیر بودن طولانی نتوانسته بودند وظیفه خود را در پوشش اسمان انجام دهند و اف4 ها مجبور به رهگیری و پوشش اسمان بودند و از انطرف میگ23 واقعا در این امر از اف4 سر بود فقط خوش شانسی نهاجا در ناشی بودن خلبانان انها بود ولی گاهی که خلبان زبردستی در کابین میگ23 بود واقعا کار را برای اف4ها سخت میکرد البته خلبانان عراقی هنوز پرواز در ارتفاع پایین را بلد نبودند درصورتی که خلبانان ایرانی این روش را در اموزش ها و پروازهای تمرینی بخوبی فرا گرفته بودند و از این روش برای حمله یا ترک نبرد بخوبی استفاده میکردند. یکی دیگر از ماموریتهای سخت و عجیب حمله فانتوم به تانک بود که بخاطر اینکه تانک با ترکش بمب یا راکت نابود نمیشد بناچار باید بمب را مستقیم به خود تانک میکوبیدن که برای این فانتوم ها و تایگرها در ارتفاع پایین و چسبیده به زمین برای در امان ماندن از سام ها خود را ستون های زرهی عراق رسانده و در اخر ناگهان ارتفاع شدید گرفته و بر سر هدف شبرجه میرفتند. ناگفته پیداست فقط انجام این مانور خودش سخت بود حالا هدفگیری و پرتاب بمب هم اضافه کنید و شلیک توپ و موشک هم چاشنی کار کنید و در مورد مهارت خلبانان ایرانی قضاوت کنید. در یک عملیات هوایی فانتوم ها 50 تانک را در یک محور منهدم کردند اما دشمن با وجود این ضربه تا پایان روز 5کیلومتر پیشروی کرد این نوع عملیات شهادت خلبانان را نیز به دنبال داشت. از انسو سرهنگ فکوری که عملا” رابط بین ستاد کل فرماندهی و نیروی هوایی بود تحت فشار مقامات مجبور بود وظیفه کنترل تنگه هرمز و پشتیبانی نیروی دریای را نیز بپذیرد در حالی که نابود کردن تاسیسات عظیم نفتی عراق در دریا و خشکی خود بتنهایی یک نیروی هوایی میخواست. میراژها نیز درحال رسیدن بودند و با اینکه در ابتدا فرانسه به بهانه بی طرفی در جنگ از تحویل میراژها خودداری میکرد اما پافشاری ملک خالد پادشاه عربستان و امیر کویت و تعهد انها مبنی بر پرداخت صدها هزار بشکه نفت به فرانسه ورق را به نفع صدام برگرداند.

ضربات نیروی هوایی ایران تقریبا” نیروی هوایی عراق را به انفعال کشانده بود و تا هشتم مهرماه نهاجا تمام اهداف راهبردی موجود در لیست را بمباران کرده بود و تمامی پایگاه ها بجز پایگاه های غرب عراق اسیب های زیادی دریافت کرده بودند.

در نهایت با کاسته شدن از فشار عراق به دزفول دیگر مشخص شد از پیروزی برق اسا یا جداسازی خوزستان خبری نیست. در حقیقت در روز دهم مهر موتور ماشین جنگی عراق بجز در خرمشهر و سوسنگرد در بقیه مناطق خاموش شد و جنگ از انروز ارام ارام شکل تعادلی یافت. سرعت پیشروی نیروی زمینی عراق مرتب کمتر میشد و عراقی ها در 40 کیلومتری خاک ایران متوقف شدند. نهاجا و هوانیروز قهرمان بلاشک دو هفته اول جنگ بودند و میرفت که از سنگینی بار جنگ بر روی کمر انها ارام ارام کاسته شود.

کارشناسان اعتقاد داران در جنگ ایران و عراق واقعیت این است که قدرت هوایی هر دو طرف در زمان جنگ بقدری نبود که ورق جنگ را بنفع یکطرف برگرداند و فقط نقش کاهنده یا افزاینده اتفاقات روی زمین را داشتند اما اگر نیروی هوایی ایران با همان طرح گسترش قبل از انقلاب در سال 59 وارد جنگ با عراق میشد تصور کنید سیل اف4 ها و اف16ها در پناه اواکس های ایرانی  چه بمبارانی بر سر عراق میکردند از طرفی موشک های ضد رادار و پادهای جنگ الکترونیک تلفات را چقدر پایین می اورد از طرف دیگر اف14 ها 6تا 6تا فینیکس میزدن به هر هدفی که پیدا میکردند و البته با وجود اواکس ها جنگند های عراقی احتمالا” فقط فرصت میکردن چرخ هاشون را ببندند و بعدش تمام. بهرحال باید دانست که هرچقدر برای یک نیروی هوایی خرج کرد در واقع امنیت کشور را بیمه میکنیم چه بسا همان نیروی هوایی نصفه و نیمه اگر اول جنگ نبود خدا میداند چه بر سر خوزستان امده بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن