ایران

تاریخچه نیروی هوایی ایران-قسمت ششم

تاریخچه نیروی هوایی ایران-قسمت ششم

                                                           بسمه تعالی

نیروی هوایی ایران-قسمت ششم

ماه مهر به پایان میرسد

ساسان حرب

شهید اگر نیروی هوایی مجبور به پشتیبانی سنگین از نیروی زمینی ارتش و سپاه نبود ضربه کمتری را در ماه اول جنگ دریافت میکرد اما بهرحال چاره ای نبود و این نیرو نتنها باید مانع نیروی هوایی عراق میشد بلکه اهداف اقتصادی و نظامی را در عمق خاک عراق را نیز منهدم میکرد. به گفته سرتیپ دوم خلبان حبیبی نهاجا با انجام 4966 سورتی پرواز در ماه اول جنگ علیه نیروهای عراقی توانست بمدت یکسال این نیرو را زمینگیر کند البته این رقم درباره پروازهای ثبت شده است و باید صدها پرواز ثبت نشده را نیز به ان افزود.

با وجود شهادت دهها خلبان در ماه اول جنگ دیگر همه قبول داشتند خلبانان ایرانی در اصل و ماهیت برتر از خلبانان عراقی هستند اما چرا خلبانان عراقی هم در نبرد هوایی هم در پشتیبانی از نیروی زمینی ضعبفتر از همتایان شرقی خود بودند؟

به نظر میاید بخشی از مشکل خلبانان عراقی در نحوه گزینش و اموزش انها بود زیرا عراق مجهز به جنگنده میگ23 بود که دست کمی از فانتوم نداشت و حتی از اف5 برتر بود شاید فقط اف14 جنگندهای بود که برتری عمیقی نسبت به دیگر جنگنده ها داشت و در مابقی موارد تمام جنگنده ها (با کمی سنگینی ترازو به نفع ایران) در یک سطح بودند. اف5 و میگ21 هردو محصول دهه60 غرب و شرق بودند و اف4 و میگ23 محصولات دهه70 شوروی و امریکا بودند که تا این حد که در 6ماه اول جنگ مشخص بود نسبت به فانتوم عقبتر نبود.

اما جدای از اموزش ضعیف نحوه گزینش بود که صدها یا هزاران جوان داوطلب که واجدشرایط نیز بودند به دلیل اعتقاد نداشتن به ارمان های حزب بعث از راهیابی به نبروی هوایی عراق بازمانده بودند زیرا یکی از نکات اساسی برای ورود به نیروی هوایی عراق اعتقاد به حزب بعث و مهمتر از ان ثبت نام و عضویت در این حزب بود. در اعترافات یکی از خلبانان عراقی اسیر شده امده بود که در هنگام ورود به نیروی هوایی یکی از دوستان او که حاضر به پذیرش و ثبت نام در حزب بعث نشده بود را رد کرده بودند و بالعکس او را که سوری ثبت نام کرده بود قبول کرده بودند. بهرحال پس از انتخاب و ورود و پس از گذراندن دوران مقدماتی انها به شوروی یا پاکستان اعزام میشدند که متاسفانه انجا واقعا از نظم و انظبات نظامی غرب خبری نبود و گاها” دادن هدیه و… تاثیر زیادی در پیشرفت و قبولی داشت. عدم اعتماد همیشه وجود داشت و نامهها گشوده میشد و حتی در کشوری مثل شوروی که امکان پناهنده شدن وجود نداشت بازهم زیر نظر مقامات امنیتی بودند و درکل این جو امنیتی مانع پیشرفت و اموزش میشد. جنرال وفیق سامرایی میگوید خلبانان عراقی در ابتدای جنگ در ارتفاع زیاد برای در امان ماندن از پدافند ایران بمبهای خود را رها میکردند  و این بدترین شیوه بمباران بود زیذا جنگندهای عراقی تجهیزات مناسب برای بمباران ارتفاع بالا را نداشتند و فقط در بیشترین ارتفاع ممکن بمبها را رها میکردند تا از شر انها خلاص بشوند و موفقیت ماموریت خیلی ملاک نبود.

ضربه به شیشه عمر دشمن

با اغاز جنگ فرماندهان ارشد ارتش و نهاجا میدانستند جنگی فرسایشی و طولانی مدت در پیش است و در چنین جنگهایی انچه مهم است قدرت اقتصادی میباشد. عراق در سال 1979 پس از ایران و عربستان قدرت سوم صادرات نفت بود و صدام حسین با صرف میلیونها دلار صدها تلمبه خانه و پالایشگاه تاسیس کرده بود زیرا او میدانست داشتن عراق متکی یه ارتشی قوی اول از همه قدرت اقتصادی میخواهد و عراق در انروزها با صادرات 3.4 میلیون بشکه نفت در روز درامد 21 میلیارد دلاری برای خود مهیا کرده بود و ایران میدانست راه جلوگیری از هجوم 12 لشکر و 350 هواپیما ضربه زدن به همین عقبه اقتصادی دشمن میباشد. یکی از فرماندهانی که بیشتر از همه به اهمیت این موضوع واقف بود شهید فکوری بود. خلبان چیت فروش میگوید زمانی که او دستور حمله همه جانبه به منابع انرژی عراق را صادر کرد هیچکس نمیدانست این امر چقدر مهم میباشد تا زمانی که تانکهای عراقی درخاک ایران بدون سوخت رها شدند و به غنیمت ایران درامدند.

حمله به اسکله ها و پایانه ها و نفتکش ها و چاهها و پالایشگاهها و… ظرف کمتر از چندماه صنعت نفت عراق را به زانو دراورد و مطابق امارهای رسمی صادرات عراق از 3.4 میلیون بشکه در سال 79به 2.2 در سال 80 و 870هزار بشکه در سال 81 رسبد اما عراق نتوانست همچین ضربه ای به ایران وارد کند البته ایران در سال 57 5.5میلیون بشکه صادرات داشت که پس از انقلاب به 2میلیون بشکه در روز رسید که در جنگ با حملات عراق کمترین میزان ثبت شده صادرات روزی 1.5 میلیون بشکه نفت بوده است.

حمله علیه توپخانه ها

وارد عمل شدن توپهای عظیم عراقی شهرهای اهواز سوسنگرد و ابادان را بشدت تحت فشار قرار داده بود و این اتشبارها باید خاموش میشد. چند فروند اف4دی مجهز به غلافهای لیزری در چند حمله پی در پی ادوات زرهی و توپخانه دشمن را از فواصل دور به راکن بستند و بمبهای جی بی یو ضربات ویران کننده ای به واحدهای زمینی عراق وارد کرد اما درهمان روز یک فروند فانتوم برای پشتیبانی از اندک نفرات باقیمانده در خرمشهر مجبور به ورود به فضای این شهر شده بود و در حالی که تمام حواس خود را معطوف به رهایی از توپهای عراقی کرده بود متوجه شد توسط یک میگ23 رهگیری شده است فانتوم مذکور تلاش خود را برای رهایی از فلاگر مجهز به موشک ار23 کرد اما یکی از موشکها موتور فانتوم را متلاشی کرد و تلاش خلبان برای ادامه مسیر بی فابده بود. خلبان مجبور به ایجکت شد و در خرمشهر فرود امد.

با توجه به اینکه دشمن دارای ستون پنجم قوی بود و همچنین تمام مکالمات خلبانان توسط عراقی ها شنود میشد لذا خلبانان مجبور بودند روشهای گوناگونی برای مقابله با شنود دشمن انجام دهند و در یکی از حملات وسیع ایران علیه تجمع نیروهای دشمن برای اینکه توجه دشمن جلب نشود از هرکدام از پایگاههای همدان بوشهر و تهران 4فروند فانتوم بلند شد و در نقطه از پیش تعیین شده خود را به تانکر رساندند و سوختگیری هوایی را انجام دادند در همین دسته لیدر دسته اعلام کرد بدلیل نقص فنی و رسیدن فرمان جدید ماموریت کنسل میباشد و به فانتوم های دسته پروازی خود دستور بازگشت به پایگاه را صادر کرد اما فانتوم ها در سکوت رادیویی بجای برگشت به پایگاه همگی بسمت دهلران چرخش کرده و لحظاتی بعد در عین غافلگیری عراقی ها بالای سر تانکها و نفرات واحد زمینی عراق ظاهر شدند و عراقی ها که اکثرا تصور همچین حمله 12 فروندی نداشتند قبل از اینکه پشت مسلسل و توپهای خود برسند اسیر انواع بمب راکت و گلوله فانتم ها شدند و اتشی عظیم واحدهای زمینی عراق را فراگرفت اما این ترفندها پس از یک یا 2بار اجرا دیگر فایده اولیه را نداشت و دشمن دیگر با این روشها غافلگیر نمیشد.

صدام پس از 32 روز از شروع جنگ شاهد نابودی یک سوم از توان زرهی و هوایی خود و نیمی از اقتصاد نفتی اش بود بدون اینکه حتی یکی از شهرهای مهم ایران را تصرف کند و این اتفاق برای مردی سیاسی که تنها 5سال از رسیدن به قدرتش میگذشت و چنین جنگی خونین را به راه انداخته بود غیرقابل تحمل بود و باید به هر شکل ممکن این اتفاق جبران میشد بنابراین در دوم ابان برابر با 25اکتبر 1980 صدام دستوری صادر کرد که شاید خونینترین دستور حاکم بغداد تا انروز بود. قوای زمینی و هوایی عراق مجبور شدند تا اخرین توان ممکن بدون درنظر گرفتن تلفات برای تصرف خرمشهر اقدام کنند. این دستور وحشتناک البته نیروی زمینی ارتش و فرماندهان سپاه جنوب و نبروی هوایی را با چالش جدی مواجه ساخت. خرمشهر برای ایران نیز ارزش حیاتی یا حداقل حیثیتی داشت.

مقامات سیاسی کشور و بنی صدر( فرمانده کل قوا در ان زمان) از فرماندهان نظامی میخواستند تا جایی که امکان دارد از خرمشهر دفاع شود و نیروهای مسلح نیز درحال اجرای این خواسته بودند البته بعضی از فرماندهان نیز چشم پوشی از خرمشهر را تا اماده سازی لشکرهای ارتش و گردانهای سپاه و نفرات داوطلب بسیجی ضروری میدانستند اما درهرحال در دوم ابان 59 برتری مطلق نفرات و تجهیزات سپاه سوم متشکل از لشکرهای 1و3و9و10 درکنار نفرات از راه رسیده تیپ 33کاماندویی نبرد را به شکل غم انگیزی به زیان مردان گردانهای لشکر 92زرهی اهواز دانشجویان دانشکده افسری و نفرات از جان گذشته جهان ارا تغیر داد. حضور وحشتناک نیروی هوایی عراق در روز دوم ابان نشان از عزم جدی عراقی ها میداد. عراقی ها با بمبارن گسترده یک واحد توپخانه ارتش گام اول را برداشتند. هواپیماهای بمب افکن پایگاه وحدتی که برای بمباران پل تدارکاتی عراق راهی شده بودند و این اخرین امید ایران بود با 10فروند میگ21 مواجه شدند و تایگرها که انتظار همچین وضعیتی را نداشتند و موشک هوابه هوا زیادی حمل نمیکردند مقهور میگ21 شدند و در یک لحظه 2فروند تایگر و یک فروند میگ21 در مقابل چشمان نگران نفرات زمینی سقوط کردند.

در روی زمین نفرات مدافع خرمشهر عملا” تنها و جداافتاده از سایر نیروها و به شدت تحت فشار بودند. نفرات مدافع خرمشهر در انروزها به شرح زیر بودند:

  1. گردان 232 تانک از تیپ یک لشکر92
  2. گردان 165 مکانیزه از تیپ یک لشکر92
  3. گردان 151 دژ
  4. هنگ ژاندارمری ابادان
  5. مردان سپاه خرمشهر
  6. نیروهای مردمی
  7. 2واحد اتشبار 175م.م و 130 م.م
  8. گردان ساحلی ژاندارمری خسرواباد
  9. 2گردان از دانشجویان سال سوم دانشکده افسری
  10. گردان شجاع تکاوران دریایی
  11. 370 نفر از کارکنان هوانیروز

این نیروها که به زحمت 5هزار نفر میشدند در مقابل لشکرهای عراقی که بالای 100هزار نفر بودند 34 روز مقاومت کردند. در حقیقت زمانی کار برای ایرانیهای مدافع خرمشهر تمام شد که لشکر 11 پیاده عراق با طی 1000کیلومتر خود را به لشکرهای مهاجم خرمشهر رساند و پس از ان نیروهای ایرانی بشدت زیر فشار رفتند البته عراقی ها که تجربه نبرد شهری را نداشتند در مقابل نیروهای ایرانی زمینگیر شدند اما تمام این نقص ها با سیل نفرات و تجهیزات جبران میشد تا خرمشهر دیگر امیدی به ماندن نداشته باشد.

افسران و درجه داران از هر خانه ویران شده و خرابه ای نفرات دشمن را شکار میکردند. مرکز عملیان پادگان دژ بود و بمباران غیردقیق عراق اجازه داد تا 24روز پادگان را سرپا نگه دارند اما سقوط پادگان فرماندهان و تکاوران را از عملیات سازمان یافته بازداشت. نفرات گردان دژ انقدر در دفاع از پادگان ایستادگی کردند که نفراتشان به 48نفر و سپس یه 19 نفر رسید و انگاه که مهمات نفرات گردان تمام شد انگاه نوبت تانکهای عراقی بود که با بی رحمی از روی پیکر مدافعان عبور و جنگ خرمشهر را تمام شده بدانند اما نیروهای مردمی و نفرات سپاه خرمشهر و باقیمانده نیروهای ارتشی مسجد جامع شهر را اخرین سنگر اعلام کردند. اکنون زدن یک هدف بزرگ برای نیروی هوایی عراق چندان سخت نبود. بمباران گسترده مسجد و راههای منتهی به ان نفرات زمینی را در روز 3ابان به شدت تحت فشار قرار داد تا انجا که کلیه نیروهای باقی مانده از هر کمکی قطع امید کردند. قرار گرفتن تانکهای عراقی در بلوار اصلی و هجوم سیل اسای هزاران سرباز عراقی شکی برای فرماندهان نگذاشت که خرمشهر درحال سقوط است.

خلبان ناصر رضایی میگوید: بدترین خاطره من از جنگ مربوط به 4ابان است زمانی که متوجه شدیم که خرمشهر مملو از نیروهای دشمن است در انجا قرار شد در دسته های 2فروندی نقاط تجمع دشمن در شهر را درهم بکوبیم. او می افزاید: کشتارگاه و بلوار اصلی و گمرک و میادین اصلی در تصرف دشمن بود و من با چشمانی اشکبار خرمشهر عزیز را بمباران میکردم. اندکی شمالی تر 2فروند تامکت در درگیری سنگین هوایی 2فروند میگ21 را با موشک سایدواندر سرنگون کردند و افزایش حضور تامکتها را به عراق ثابت کردند. سرهنگ خلبان حزین در انزمان یکی از ان شکارچیان بود که هواپیمایش به دلیل انفجار میگ دشمن اندکی اسیب دید.

خلبان نظری از جمله خلبانانی بود که مسیول ضربه زدن به واحدهای عراقی مستقر در اطراف خرمشهر بود و فشار عراق برای تصرف خرمشهر به حداکثر خود رسیده بود. انها در قالب 3گروه پروازی از پایگاه برخاسته و بسمت جنوب حرکت کردند اما این بمباران و بمباران های مشابه دیگر هم نتوانست از فشار عراق بر مدافعان خرمشهر بکاهد.

تصرف خرمشهر و عدم توانایی نیروهای دریای و هوایی برای کمک رسانی به نفرات محاصره شده سبب شعله ور شدن خشم نفرات این دو نیرو شد و صبح روز 5ابان فرصت مناسبی برای تخلیه اتش انتقام  بود.

دهها بمب افکن از بخشهای مختلف کشور راهی دشت خوزستان شدند تا انبوهی از اتش را بر سر لشکرهای زرهی و نفرات دشمن بریزند بمبهای مخرب و سقوط ازاد ان روز دشت را به اتش کشیدند و صدها سرباز عراقی بهمراه ادوات خود در اتش سوختند. بالگردهای هوانیروز و تایگرها در اقدامی هماهنگ عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی را در کلیه جبهه های جنوبی به اجرا گذاشتند و حضور پرتعداد اف14ها اجازه نداد تا نیروی هوایی عراق در منطقه حضور یابد و نیروی زمینی عراق با وجود دریافت ضربات سنگین انروز را بتنهایی به شب رساند.

از جمله مواردی که تلفات نهاجا را بشدت کاهش داد روش ابداعی بمباران از ارتفاع بالا بود. به گفته خلبان براتپور: دسته های 4فروندی اف4 هرکدام مسلح به 4بمب 750پوندی به شکل همزمان و هماهنگ با سرعت فراصوت از ارتفاع 45هزار پایی 32بمب را رها کرده و با اینکار نه تنها چندکیلومتر مربع به اتش کشیده شده بلکه در محوطه ای به شعاع صد کیلومتر ایجاد صدای رعب انگیز میکرد و روحیه دشمن تخریب میشد. این پروازها روزها پیاپی انجلم میشد و تا روزهایی که عراق مجهز به میراژ اف1 و میگ25 نشد این روش ادامه داشت. در دریا نیز ناوچه های جوشن و پیکان و گردونه با پشتیبانی پایگاه ششم شکاری بوشهر حمله ای قدرتمند را علیه سکوهای البکر و الامیه ساماندهی کردند اما این بار نه به دلیل هدف گرفتن نفت عراق بلکه با هدف انهدام ناوچه های پناه گرفته در کنار این سکوها انجام میشد.

در شمال ایران در انروز اف5 تایگر در حال گشت زنی بود که متوجه یک هواپیمای ناشناس که در دالان غیر نظامی درحال ورود به ایران بود شد و بلافاصله از رادار ماهیت هواپیمای ناشناس را پرسید که رادار جواب داد متخاصم نیست ولی خلبان ریسک نکرده و به هواپیمای ناشناس نزدیک شد. از سمت دیگر تایگر دیگری که او هم به ان هواپیما مشکوک شده بود به سمت ان امد و هردو باهم به هواپیما رسیدند و متعجابانه دیدند که جنگنده سوخو22 عراقی میباشد. از این لحظه اتفاقات رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و با اعلام وضعیت قرمز منطقه به حالت جنگی رفت. خلبان تایگر اول که حدس میزد هدف پالایشگاه تبریز باشد و باتوجه به اهمیت پالایشگاه با گردشی شدید خودرا به پشت سوخو رساند و بی درنگ 2موشک سایدواندر روی ان قفل و شلیک کرد ولی خلبان عراقی کارکشته تر از این حرفعا بود و با مانوری شدید موشکها را رد کرد و تابش افتاب غروب در چشم خلبان تایگرها مانع از حرکتی دیگر شد و خلبان سوخو که حالا روی پالایشگاه رسیده بود بمبهای خود را رها و بسرعت برگشت ولی تایگرها که حالا زخم خورده بودند دست از سر او برنداشتند اما خلبان سوخو با استفاده مداوم از پسسوز موتور قدرتمند سوخو خود را درون ابرها پنهان کرد و هرچه تایگرها منتظر بیرون امدن سوخو از ابر ماندن نتیجه ای نداد و اجبارا” دست خالی و ناراحت به پایگاه بازگشتند.

صبح یکی از روزهای ابان 4فروند فانتوم از پایگاه ششم بوشهر برای بمباران نبروهای پیشرو عراقی بلند شدند با رسیدن به اسمان منطقه سیل تانکها و نفربرها و نیروهای پیاده را مشاهده کردند که گویی تمامی نداشتند و 4فروند اف4 اگر تمام بمبها راهم دقیق و موثر پرتاب میکدند بازهم کاری از پیش نمیبردند بهرحال فرمانده دسیته پروازی دستور حمله را صادر کرد و فانتوم ها یکی پس از دیگری بمبهای خود را بر روی اهداف رها کردند و انبوهی از دود و اتش فضا را دربرگرفت فانتومها سپس با گردشی شدید راه خانه را در پیش گرفتند اما ناگهان خط دود سفید رنگ در اسمان خبر از شلیک بی امان موشک های سام داشت که یکی پس از دیگری به قصد فانتوم ها شلیک میشدند بهرحال خطر درحال گذشتن بود که اخرین فانتوم مانند بقیه خوش شانس نبود موشک به جنگنده شماره4 اصابت کرد. پس از لحظاتی خلبان موفق شد کنترل هواپیما را بدستگیرد ولی خط دودی که از شماره4 در اسمان شکل گرفته بود نشان میداد سام عراقی کار خود را انجام داده است. بهرترتیب جنگنده به پایگاه رسید و باند اماده فرود اضطراری شد و تمام ماشین های اتش نشانی و چشمهای نگران پرسنل پایگاه نظارهگر هواپیما بودند که درحالی که هر لحظه جنگنده بیشتر در اتش فرو میرفت به باند نزذیکتر میشد که ناگهان کانوپی کابین عقب به هوا رفت و کمک خلبان ایجکت کرد سپس جنگنده روی باند به سختی فرود امد و تا سرعت جنگنده کم شد ماشینهای اتش نشانی نزدیک شدند و قبل از توقف کامل شروع به پاشش اب کردند. دیگر تقریبا” چیزی به اسم جنگنده روی باند نبود و فقط حجم عظیمی از دود و اتش باند را پوشانده بود و تلاش شجاعانه پرسنل پایگاه هم کاری از پیش نبرد تا یکی از غمگینترین لحظات جنگ جلوی چشم پرسنل خلبانان و فرماندهان پایگاه ششم به وقوع بپیوندند. اتفاقی که ممکن بود برای هرکدام از خلبانانی که نظارهگر صحنه تلخ شهادت خلبان در هواپیمای اتش گرفته بودند در روزهای اینده اتفاق بیفتد.

دهم ابان شاید اخرین باری بود که عراق درسال 1359 از بلایندر استفاده کرده باشد. 2بلایندر در ارتفاع بسیار بالا و با عبور از روی زاگرس و غافلگیر کردن رادارها خودرا به اسمان اراک رساندند ولی در هنگام بمباران مراکز صنعتی شهر اراک گرفتار اتش پدافند شدند و با وجود تلاش فراوان و گرفتن ارتفاع یکی از بلایندرها سقوط کرد و بلایندر دوم که موفق به رها کردن بمبهای خود نشده بود بسمت شاهین شهر گردش کرده و درحال فرار بود که اسیر پدافند قدرتمند نیروگاه شهر شد و خسارت زیادی دریافت کرد و مشخص نیست به پایگاه رسید یا نه.

در جنوب خوزستان نیز نیروی زمینی عراق زیر ضربات نیروی هوایی بود از جمله خلبانان ذوالفقاری و توانگریان هرکدام با 12بمب 500پاندی لشکر 10عراق را به اتش کشیدند اگرچه پدافند عراق هواپیمای فانتوم انها را مورد اصابت قرار داد و این عزیزان بمدت 10سال به مهمانی تلخ عراق رفتند. در همان روز سروان عتیقه چی و سروان عبدوس در پرواز 2فروندی به پادگان پنجوین حمله کردند و در هنگام عبور از درههای شمال کشور هواپیمای سورام عبدوس و کمک او نیز اسیر پدافند عراق شد و ان دو نیز 10سال به اسارت عراق درامدند اما عتیقه چی ارتفاع خود را به 15هزارپایی رساند و قصد ادامه ماموریت را داشت اما با دیدن ستون زرهی که بسمت محل سقوط هواپیمای شماره2 او میرفت تصمیم گرفت اول تکلیف انها را روشن کند و حداقل شیرینی زدن جنگنده ایرانی را برای انها تلخ کند و با گردشی شدید خود را مقابل ستون زرهی عراق قرارا داد و نحوه حرکت ستون نیز کار او را راحت کرد و او از روبرو تمام بمبهای خود را یکی یکی روی عراقی ها فروریخت و پس از گذشت لحظاتی دود و اتش ستون را فراگرفت و فانتوم ایرانی بسرعت ستون متلاشی شده عراقی را ترک کرد و تنها به پایگاه بازگشت. در کل ماه ابان از نظر تلفات بسیار کمتر از مهر بود اما روز 10 ابان  روز سختی برای نیروی هوایی ایران بود.

ساعت 7صبح جنگنده سروان عبدوس سقوط کرد و با وجود اینکه مشخصات منطقه سقوط توسط سروان عتیقه چی دقیقا” به نیروی های نجات داده شده بود اما بدلیل خطرناک بودن منطقه و وجود نیروهای عراقی بصورت گسترده در منطقه تا ساعت 14 بالگرد نجات به منطقه نرسید و هنگامی که بالگرد و نیروهای نجات به انجا رسیدند متاسفانه متوجه شدند یکساعت پیش خلبانان ایرانی به اسارت عراقی ها درامده بودند.اما فاجعه انروز هیچکدام از این اتفاقات نبود. یک یگان از نیروهای ویژه عراقی توسط بالگرد خود را به پشت خط مقدم ایرانیها رساندند و موفق شدند زنده یاد شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت وقت ایران را اسیر کنند و این مرد بزرگ سالهای زیاد در اسارت عراق ماند و گویا زیر شکنجه جان باخت.

روز بعد سروان عتیقه چی در مسیر غرب کشور بسمت مهران پرواز کرد. بنا به گزارش نیروی زمینی یک واحد تا دندان مسلح عراقی در جاده مهران در حال ورود به خاک ایران بود و واحدهای لشکر81 ارتش درخواست کرده بودند این نیروها قبل از مستقر شدن نابود گردند. 2فانتوم با 12بمب 500پوندی از پایگاه همدان بلند شدند اما از بد بیاری یکی از انها در همان ابتدا دچار مشکل فنی شد و به سروان عتیقه چی اطلاع داد که باید تنهایی ماموریت را ادامه دهد و سروان عتیقه چی اگرچه میتوانست ماموریت را کنسل کند اما تصمیم گرفت تک فروندی ماموریت را ادامه دهد و با عبور از روی ایلام و گردش به سمت جنوب خود را به میان درههای باریک و خطرناک زاگرس می اندازد ولی اثری از دشمن نمیبیندو با کم کردن سرعت و ارتفاع و گردشی مجدد ناگهان چشمش به یک جیپ و یک کامیون در کنار دره میافتد بنابراین یک بمب خود را روی انها رها میکند و با دیدن یک کامیون دیگر که درحال فرار بود توپ 20میلیمتری فانتوم را روشن کرده و با هدف گرفتن کامیون در چندثانیه انرا متلاشی میکند و پس از ان بمبهای باقیمانده را بر روی 2پاسگاه مرزی عراق رها میکند و بدلیل کمبود سوخت بسرعت به همدان بازمیگردد و پس از فرود با دیدن فیلمهای دوربین عقب فانتوم متوجه اتفاق جالبی میشوند که دشمن در دره بوده ولی استتاری بسیار مناسب داشت که باعث شده بود خلبان نتواند بصورت چشمی ستون را ببیند اما بمباران ان کامیون باعث شده بود سیلی از سنگ بر روی ستون سراریز شود و… خب از این اتفاقها در جنگ همان اندازه که بنفعمان افتاده است به ضررمان هم افتاده است.

در روزهای 11و12 ابان حملات هوایی به تاسیسات نفتی عراق ادامه میابد و در روز 11ابان 2فانتوم بوشهری به تاسیسات نفتی فاو حمله و هدف را کاملا” منهدم میکنند و در 12ابان خلبانان تایگر تبریزی به تاسیسات نفتی کرکوک حمله میکنند و در حد توان و بضاعت تایگرها به ان تاسیسات خسارت وترد میکنند و در روز 14ابان نیز پایگاه ششم شکاری بوشهر حمله به خطوط لوله و تاسیسات نفتی فاو-بصره را ادامه میدهد تا عراقی ها بدانند حملات نیروی هوایی ایران به تاسیسات نفتیشان فعلا” تمام شدنی نیست.

اما در 14ابان در دریا اشوبی برپا بود و یک ناوچه دریایی ارتش ایران برای ممانعت از بستن راه دریا بر روی نیروهای زمینی محاصره شده در ابادان خود را به غربی ترین نقطه خلیج فارس رسانده و بیدرنگ به دو ناوچه اوزای عراقی حمله ور شد. نام این ناوچه ایرانی پیکان بود. ناخدا همتی و پرستل شجاع پیکان بدون ترس از خطر ناوچه های موشک انداز عراقی خود را به میان انها انداخته و با یک موشک هارپون اولین اوزای پیش امده را منهدم کرد و اوزای دوم بسرعت اژدرهای خود را مسلح و بسمت پیکان حرکت کرد و ناخدا همتی بدلیل کم بودن فاصله دستور اتش توپ 76میلیمتری را صادر کرد. ناویان عراقی که قدرت و سرعت اتش توپ ناو ایرانی را دست کم گرفته بودند به حرکت بسمت پیکان ادامه دادند ولی هنگامی متوجه اشتباه خود شدند که دیر شده بود و اصابت یکی پس از دیگری گلوله به اوزا دوم انرا نیز منهدم و به کف خلیج فارس فرستاد. انسوتر یک هواپیمای پی3اف ایرانی متوجه ناو امریکایی شد که در حال نزدیک شدن به تنگه هرمز بود و خلبان سهرابی فرمانده هواپیما بسرعت برای عکسبرداری از ناو امریکایی بسمت ان رفت که بلافاصله اخطار ناو امریکایی را دریافت کرد که به ان نزدیک نشود ولی خدمه ایرانی بدون توجه به کار خود ا دامه دادند اما با نزدیکتر شدن به ناو امریکایی لحن اپراتور ناو عوض شد و تا انجا پیش رفت که به اعلام کرد این یک دستور جنگی میباشد و چنانچه مسیر خود را تغییر ندهید بعنوان تهدید جنگی با شما برخورد خواهد شد و خلبان سهرابی با توجه به واقعیت سیاست  جنگی ایران که نمیخواست با امریکا وارد درگیری شود تغییر مسیر داد البته بخاطر کمبود سوخت به پایگاه بازگشت.

در روز 14ابان 2فروند میگ21 به پایگاه تبریز حمله کردند غافل از اینکه 2فروند فانتوم که برای تقویت پایگاه به تبریز مامور به خدمت شده بودند در ابتدای باند اماده باش بودند که با متوجه شدن رادار بسرعت به پرواز درامدن. وقتی میگ21ها به پایگاه رسیدند سکوت پدافند پایگاه انها را متوجه کرد که رهگیرهای ایرانی در اسمان میباشند و لحظاتی بعد درگیری هوایی اغاز شد و میگها همان ابتدا با رها کردن بمبهای خود و گردشی شدید ماموریت را ناتمام گذاشتند اما فانتوم ها به همین بسنده نکردند و با تعقیب گریز بسیار در نهایت موفق شدند یکی از میگها را با موشک سایدواندر راهی دیار غربت کنند اما میگ دوم راه خانه را بسلامت طی کرد.

نیروی هوایی ایران در 45روز اول جنگ ضربات زیادی را به قوای سه گانه ارتش عراق و همچنین اقتصاد این کشور وارد کرد و اگر کمکهای خارجی به عراق نبود بدون شک صدام حتی توان پشتیبانی از لشکرهای خود را از دست میداد اما این نبرد خونبار برای نهاجا نیز به خوبی تمام نشده بود و اخرین بررسی ها نشان میداد که این نیرو در 45روز اول جنگ 100الی110 هواگرد خود را از دست داده بود اما در مقابل 7848 سورتی پرواز بمباران و گشتی و شناسایی انجام داده بود و در 45روز اول روزانه 444ساعت پرواز عملیاتی توسط نهاجا انجام شده بود که باتوجه به وضعیت ایران در انزمان بسیار عالی میباشد. بهرحال روز16 ابان نهاجا دستور میگیرد که نیروهای زرهی اطراف دزفول را هدف قرار دهد و این عملیات به سروان عمادی داده میشود که با یک فروند اف4 بهمراه 6بمب 750پوندی تانکهای یک گردان زرهی را هدف قرار دهد. خلبان عمادی نیز با صبر و حوصله و البته خطرپذیری بالا به ستون تانکها نزدیک شد و تک تک بمبها را با هدفگیری دقیق بسوی تانکها رها میکند و سپس با چرخشی شدید مجددا” روبروی ستون قرار گرفته و اینبار با توپ20میلیمتری که روی نواخت بالا میباشد به جان هرانچه روی زمین میباشد می افتد اما عراقی ها هم بیکار نبوده و با توپهای 57میلیمتری و 23 میلیمتری و حتی اسلحه های خود بسمت فانتوم شلیک میکنند که در این شرایط خلبان با فریاد کمک خود که میگویید مورد اصابت رار گرفته ایم به خود می اید و دست از ادامه نبرد برمیدارد و با گردشی بسمت شرق راهی پایگاه میشود درحالی که در پشت سر خود ردی از خون و اتش بجا گذاشته است انها پس از فرودمتوجه میشوند که یک گلوله 57میلیمتری که البته خوشبختانه منفجر نشده بود موتور سمت چپ فانتوم را شکافته است.

غروب همان روز نیز ناوچه پیکان بهمراه تکاوران دریای و بالگردهای سی کینگ با پشتیبانی نیروی هوایی عملیاتی ضربتی علیه اسکله های البکر و الامیه انجام میدهد که خوشبختانه بدون هیچگونه تلفاتی برای ایران به پایان میرسد. نهاجا با دو فروند فانتوم و 4موشک ماوریک از این عملیات پشتیبانی میکرد. همچنین به واحدهای قدرتمند اف14 که حالا ارام ارام درحال بازیابی توان خود بودند وظیفه سختی محول شده بود و ان حفاظت از منافع اقتصادی ایران در جنوب ایران و شمال خلیج فارس بود که انها با پوشش های 10ساعتی که همراه با 5تا6 بار سوختگیری هوایی بود نقش اواکس را برای کشور بازی میکردند و اگرچه غیبت کارمندان گرومن و هیوز در رفع اشکال از رادار و موشک هیوز مشهود بود لیکن پرسنل ایرانی در حد توان نواقص را برطرف کرده و از رادار و موشک فونیکس و کلا” اف14 استفاده بهینه میکردند.

درهمان روز یکی از خلبانان تامکت در نوار مرزی در نبرد هوایی با یک فروند سوخو20 موشک فونیکس را بسمت جنگنده مذکور شلیک کرد که موشک پس از جدا شدن راکت و سر جنگی اش فعال نشد و مانند نیزه در خاک فرو رفت. خلابن تامکت خشمگین از این اتفاق با روشن کردن پسسوز بدنبال سوخو افتاد و هواپیمای دشمن که قصد درگیری با تامکت ایرانی را نداشت با انجام عملیات مارپیچ و کم کردن ارتفاع بسرعت وارد عراق شد و خلبان ایرانی با وجود دستور برگشت تعقیب را ادامه داد و ناگهان متوجه شد که وارد خاک عراق شده است و دهها سامانه پدافندی و صدها توپ بر روی ان قفل کرده اند. سروصدای تمام سامانه های ضد پدافندی اف14 بلند شد و خلبان فهمید ادامه تعقیب ممکن اسن باعث نابودی هواپیمای گرانقدر شود پس نبرد را خاتمه داد و با گردشی شدید بسمت ایران بازگشت.

از هفته هفتم جنگ کار برای نیروی هوایی اندکی راحت شد بنابراین با استفاده از اطلاعات حساب شده به عملیان برون مرزی ادامه داد. نهاجا نتنها از نیروهای با تجربه اداره دوم ارتش استفاده میکرد بلکه خود نیز منابع اطلاعاتی ویژه خود را داشت. سرتیپ خلبان سیاوش مشیری در ای باره میگوید: کار اصلی نیروی هوایی هفته های اول جنگ توقف دشمن بود و وقتی دشمن درحال پیشرفت بود کسی نمیتوانست با حوصله برنامه ریزی کند اما وقتی دشمن متوقف شد اکنون میتوانستیم بدنبال برنامه ریزی و نقشه برویم. مشیری ادامه داد انجام عملیات درست نیازمند اطلاعات دقیقی است و ما در عراق منابع خوبی داشتیم که البته پس از انقلاب ارتباطمان با بعضی از انها قطع شد اما برای مثال افسری داشتیم که 15سال در عراق چوپانی و یخ فروشی میکرد و توانسته بود اطلاعات زیادی و موثری به ما بدهد. این نیروها اطلاعات مناسبی به نهاجا میدادند و همین اطلاعات باعث شد دوباره بحث حمله به الولید جدی بشود. شکسن سنگین عراقی ها در حملات به تاسیسات عظیم نفتی ایران و درگیری با تامکتها و پشتیبانی نزدیک هوایی سبب شد تا عراق تا رسیدن میگ25ها و میراژ اف1 های خود از جنگ هوایی دست بکشد. مطابق امار عراق 105هواپیما بطور رسمی و با پیدا کردن لاشه در خاک ایران تا انروز از دست داده بود. این امار بجز تلفات بر روی زمین و اسب دیدگی هایی که جنگنده را از رده عملیاتی خارج میکرد و یا سقوط در خود خاک عراق بود و بهمین دلیل عراق حدود 60 جنگنده خود را به پایگاه اچ3 منتقل کرد. دوستان از انجایی که میدونم همه شما در مورد عملیات حمله به اچ3 کلی مطالعه کردید و مقاله خوندید از ادامه این مطلب خودداری میکنم.

نیروهای زرهی و پیاده عراق پس از اشغال خرمشهر بشدت از حملات خود کاستند و همین امر به نیروی هوایی فرصت داد تا به تجدید قوا بپردازد اگرچه در هفته های سوم و چهارم ابان از حملات به تاسیسات نفتی عراق غافل نشد. در 17 ابان فانتوم های همدان به تاسیسات نفت و گاز سلیمانیه و در 19ابان مجددا فانتومهای همدان به تاسیسات نفتی بغداد و در 20ابان به تاسیسات نفتی الحلفاییه در العماره و در همان روز فانتوم های بوشهری حملات گسترده ای به فاو انجام دادند. در 20ابان پایگاه تبریز یک عملیات برون مرزی انجام داد که در ان 2فروند تایگر به رهبری خلبان اغاسی بیگ برای بمباران رادار پیش اخطار زمینی مستقر در دره عروسکها در غرب اشنویه راهی شدند. انها با رسیدن به هدف ارتفاع خود را افزایش داده و با شیرجه بر روی هدف تمام 8 بمب خود را روی ان فروریختن سپس در راه بازگشت درحال عبور از روی یک پادگان بودند که مملو از تانک و نفربر بود و حواس انها کاملا” به ان ادوات بود که ناگهان متوجه یک فروند میگ21 شدند اغاسی بیگ فریاد زد کمکش به چپ برود و خودش به راست رفت اما موشک که به نزدیکی جنگنده رسیده بود و با این مانور انرا از دست داده بود خود را در هوا منفجر کرد و باعث شد بال شماره2 و یکی از موتورهایش اسیب ببیند. درهمان حال شماره یک با گردشی شدید و مانوری دقیق خود را به پشت سر میگ رساند و حال جای شکار و شکارچی عوض شده بود در کسری از ثانیه دهانه توپ تایگر باز شد و سیل گلوله در اسمان راهی میگ بخت برگشته شد. لحظاتی بعد میگ منفجر شد و خلبانش در دم کشته شد اما تایگر شماره2 وضع خوبی نداشت انها با قطع نوار مرزی وارد اسمان ایران شدند و چون امکان ادامه مسیر نبود در مراغه فورد اضطراری کردند. بال تایگر شماره2 از نصف کنده شده بود و یکی از موتوها هم منهدم شده بود و متاسفانه جنگنده از رده عملیاتی خارج شد.

با حملات گسترده نهاجا به تاسیسات نفتی و خطوط انتقال عراق دچار کمبود شدید فراورده های نفتی شده بود البته این کمبود توسط کشورهای کویت و عربستان جبران میشدو انها با تانکرهای عظیم اقدام به ارسال سوخت و فراوردهای نفتی به عراق میکردند و ناگفته پیداست نهاجا هم اقدام به بمباران این تانکرها میکرد. تریلی های حامل سوخت از کویت بسمت عراق درحرکت بودند و در بندر صفوان استراحت میکردند این اطلاعات بدست ایران رسید و فانتوم های بوشهری در 21 ابان در یک دسته چند فروندی بندر صفوان را به اتش کشیدند این عملیات  بطور گسترده تا 23 ابان بطول انجامید.

نیروی هوایی قصد کرد با انهدام مخازن بزرگ پایگاه هوایی موصل نیروی زمینی و هوایی عراق را دچار مشکل کمبود سوخت کند اما این مخازن هیچگاه بطور کامل و موثر بمباران نشده بود و حتی نیروی هوایی با از دست دادن خلبانان جسوری مانند اقبالی دوگاهه و اسدلله بربری و دل حامد بدلیل سایتهای فراوان سام2 و3 و6 و توپهای شیلکا و… نتوانسته بود ضربه موثری به موصل وارد کند اما فرمانده نهاجا از پایگاه تبریز خواست تا در اواخر ابان برای منهدم کردن این مخازن برنامه ریزی کند. فرمانده پایگاه تبریز خلبان دانشپور را که یکی از بهترین خلبانان بود برای برنامه ریزی این عملیات مامور کرد و دانشپور نیز در روز 21 ابان در حالی که اخرین عکسهای گرفته شده از موصل توسط اراف4 را در اختیار داشت 3تن از بهترین خلبانان اف5 را برای این ماموریت فراخواند. سروان شریفی راد و شهیدذبیحی و شهید اردستانی بدون شک بهترین خلبانان انروز نهاجا بودند. سرهنگ دانشپور به انها گفت عملیات بسیار سخت و درصد اصابت بسیار بالا میباشد و هرکدام از انها مایل نیست میتواند در عملیات شرکت نکند اما جملات سرهنگ تمام نشده بود هر سه خلبان اعلام امادگی کردند و جلسه بریفینگ برای فردا تعیین شد.

فردای انروز پس از بریفینگ قرار بر این شد هیچگونه مکالمه در حین پرواز انجام نشود و سرهنگ دانشپور عنوان کرد هرگونه سوالی را همین الان بپرسید و درطول پرواز هیچ سوالی جواب داده نمیشود و ساعتی بعد شماره1( سرهنگ دانشپور) در ابتدای باند قرار گرفت و پشتسر او شماره2(ذبیحی) شماره3(شریفی راد) و شماره4(اردستانی) منتظر دستور پرواز بودند و پس از شنیدن دستور به هوا برخواستند و دقایقی بعد انها در ارتفاع 12هزار پایی به درههای زاگرس رسیدند و وارد درهها شدند برای انکه رادارهای عراقی نتوانند انها را شناسایی کنند انها درههای بسیار باریکی را انتخاب کرده بودند که حرکت با سرعت 800کیلومتر در چنین مکانهایی بسیار سخت میباشد. سکوت مطلق هر سه خلبان جوان را عذاب میدهد تا انکه در 3مایلی هدف سرهنگ سکوت را میشکند “پاپ” شماره1 و شماره2 ارتفاع خود را تا 9هزار پایی اوج میدهند و انگاه بر روی هدف شیرجه میروند شماره3و4 هم منتظر کنار رفتن انها میمانند. هنگامی که شماره2 بمبهای خود را رها میکند انها زیرپای خود جهنک واقعی را احساس میکنند و مخازن چندهزار تنی که هرکدام به اندازه یک نفتکش غولپیکر سوخت در خود دارند یسرعت شکاف برداشته و دریای از سوخت و اتش را روی زمین جاری میکنند. افسر پدافند موصل دستور اتش همه جانبه میدهد و ناگهان اسمان وزمین مملو از اتش میشود سپس شماره 3و4 نیز 200متر جلوتر بمبهای خود را رها میکنند و افسر کارکشته نیروی هوایی سرهنگ دانشپور را دنبال میکنند و سرهنگ با گردش سریع به سمت شمال شرق تغییر مسیر میدهد تجربه به او میگوید کمتر از چند دقیقه دیگر رهگیرهای عراقی بالای سر انها قرار میگیرند. تا اینجای کار همه چیز درست پیشرفته بود تا اینکه شهید اردستانی سکوت رادیویی را میشکند و میگوید شماره2 کجا میروی؟ مسیر شمال است ولی ستوان ذبیحی مسیر را بسمت شرق ادامه میدهد و این اشتباه بود و مجدداگ شماره4 فریاد میزند: شمال. دانشپور با صدای امرانه و ارام گفت: سکوت رادیویی.

شهید ذبیحی دقایقی بعد اشتباه دوم را مرتکب میشود و در هنگام بازگشت پاسگاه مرزی عراق را به توپ میبندد و در مکالکه با شماره4 از او تایید میخواهد اما اردستانی تمام حواس خود را معطوف به2 فروند هواپیمای رهگیر تازه از راه رسیده کرده است و بار دیگر سکوت رادیویی را میشکند: ذبیحی پسسوز را روشن کن هواپیمای عراقی احتملا” میگ23! با این اخطار شماره1و3 مخازن سوخت خودرا رها کرده و به کف زمین میچسبند اما ذبیحی که برای گلوله باران پادگان از دسته عقب افتاده است نمیتواند بموقع از خطر فرار کند. ذبیحی برای فرار از دست دشمن ارتفاع خود را کم کرده و وارد دره میشود اما میگ23 در لحظه مناسب موشک ار60 را بارگیری کرده و بسمت شماره2 شلیک میکند. ذبیحی برای فرار از موشک شروع به مانوری شدید میکند اما سرعت 3هزار کیلومتری موشک او را مقهور کرده و شماره2 مورد اصابت قرار میگیردو تایگر شماره 2که برای فرار از میگ23 و موشکش ارتفاع خود را بشدت کم کرده و وارد دره شده است پس از مورد اصابت قرار گرفتن فرصتی برای ایجکت پیدا نمیکند و با دیواره دره برخورد کرده و خلبان ذبیحی در همان دره شهید میشود.

میگها که دست از سر

تایگرها برنیمدارند و با تعقیب انها تمام تلاش خود را برای تلافی ضربه ایران به کار میگردند ولی سرهنگ دانشپور با سرعتی ماورای تصور از میان دره عبور کرده و میرود اما شماره3و4 برای فرار از میگها مجبور میشوند وارد اسمان ترکیه شوند و حالا 3خطر انها را تعقیب میکند اول کمبود سوخت دوم  میگهای عراقی سوم پدافند ترکیه ولی میگها وارد اسمان ترکیه نمیشوند و ترکیه هم اقدام متقابلی در مقابل تایگرها انجام نمیدهد تا انکه تایگرها برای مشکل سوخت مجبور به فرود در فوردگاه اورمیه بشوند و پس از پایان ماموریت و موفقیت ان خوشحال به جمع همرزمان خود بپیوندند که انجا متوجه خبر ناگوار شهادت شماره2 در پشت سر انها در دره میشوند. پیکر پاک شهید خلبان ذبیحی پس از 22سال در کف همان دره در کابین تایگر پیدامیشود. روحش شاد و یادش گرامی

ضربه به موصل نتنها یک سوم از سوخت مورد نیاز ارتش عراق را از بین برد بلکه به صدام و تمام فرماندهان جهان ثابت کرد پدافند زمینی هرچه که باشد به تنهایی نمیتواند از جایی محافظت کند و پس از این اتفاق عراق فشار بسیار زیادی را به شوروی و فرانیه برای دریافت هرچه سریعتر و عملیاتی کردن میراژ اف1 و میگ25 انجام داد.

درهمان روز محاصره سوسنگرد توسط نیروی زمینی عراق تکمیل شد و سقوط این شهر حتمی شد. نفرات شجاع سپاه و ارتش ناانیدانه از شهر دفاع میکردند اما یک واحد زمینی عراق بیش از حد به شهر نزدیک شده بود و تجهیزات مدافعان اجازه نمیداد که به سادگی با این واحد جسور مبارزه کنند و انها دوباره از پایگاه چهارم دزفول تقاضای پشتیبانی کردند. سرهنگ امیر جلالی مسیول پایگاه از خلبان خسرو غفاری خواست تا واحد عراقی را بمباران کند و لحظاتی بعد خلبان غفاری روی اسمان درحال حرکت بسمت جنوب بود اما هوا درحال تاریک شدن بود و غفاری اثری از دشمن نمیدید. سرهنگ فرمانده عراقی بر روی زمین با شنیدن صدای تایگر به کلیه نیروها دستور داد با رعایت کامل اصول استتار حتی یک گلوله هم شلیک نکنند. تایگر از روی سر انها عبور کرد و سرهنگ درحال کشیدن یک نفس راحت بود که تایگر دوباره برگشت. تمام ترس غفاری بر این بود که نکند نیروهای خودی را بمباران کند بنابراین در لحظه اخر دستش را از روی دکمه شلیک بمبها برداشت و از ریختن بمبها خودداری کرد اما ناگهان شلیک چند گلوله توپ توسط یک افسر احمق پدافند عراقی رویای سرهنگ فرمانده را به باد داد و غفاری با دیدن شلیک فوری روی هدف رفت و هرچه داشت و نداشت را روی سر عراقی ها ریخت تا انجا را دود و اتش فرا گیرد. پس از فرود روی باند فرمانده به سراغ غفاری رفت و گفت افرین گل کاشتی سوسنگرد رو از سقوط نجات دادی. چند روز بعد از دفتر ایت الله رفسنجانی یک عدد کلاش و یک تقدیرنامه به پایگاه برای بمباران ان شب غفاری فرستاده شد.

به عقیده بسیاری از کارشناسان ارتش عراق نه در سال60 بلکه در 26ابان59 متوقف شد. در جبهه غرب عوارض طبیعی و نفرات از جان گذشته لشکرهای 81و84و64 و نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای مردمی و هوانیروز و نیروی هوایی سپاه دوم عراق را منفعل کرد و در جبهه خونین جنوب نیروی هوایی و هوانیروز و لشکر92 زرهی و لشکر21 و 77 و نیروهای سپاه و تفنگداران دریایی و نیروهای مردمی رسما” پشت نیروهای سپاه یکم و سوم عراق را تقریبا” به خاک رساند.

نبردهای اطراف سوسنگرد با پشتیبانی هوانیروز و نیروی هوایی لشکر92 را در موضع برتر از لشکرهای یک و دهم عراق قرار داد و در همان روز بالگردهای هوانیروز نتنها به نیروهای زرهی عراق بشدت ضربه زدند بلکه 2باگرد هایند نیز با تاو و توپ منهدم کردند هرچند بالگردهای غزال عراقی از غفلت استفاده کرده و چند چیفتن را شکار کردند.

از طرفی شهر کلیدی اهواز که مانع بزرگ بر سر راه تصرف کامل خوزستان بود بشدت توسط تمام امکانات دفاعی موجود در کشور محافظت میشد بطوری که از ابان به بعد تصرف اهواز برای عراقی ها رویایی بیش نبود.

رفع شدن نسبی سقوط استانهای جنوبی و غربی کشور در ابان ماه سبب شد که نیروی هوایی از ماموریت های ویژه خود بکاهد و این امر سبب شد تا میزان سقوطهای رسمی این نیرو بشدت کاهش یابد. خلبان رمضانی در این باره میگوید نیروی هوایی در اواخر ابان ماه بدنبال تجدید قوا رفت و اکنون ما مطمِن شده بودیم که با جنگی کوتاه مدت روبرو نیستیم پس باید بسوی حساب و کتاب میرفتیم. نفرات درگیر پرواز را کمتر کردیم و دیگر پروازهای ما بر اساس درخواست های ارتش و سپاه و ژاندارمری پیش میرفت و نهاجا تنها هدف های استراتژِک مورد نظر خود را بدون دستور سایر قوا میزد.دیگر از این زمان به بعئ از اف4 بعنوان سلاح ضد تانک استفاده نمیشد.

یکی از تغییرها در نیروی هوایی در اواخر ابان تغییر در روش بمباران بود زیرا پس از انکه عراقی ها با روشهای مختلف بمباران خلبانان ایرانی اشنا شده بودند به تدریج روش برخورد با انرا نیز فراگرفته بودند و لازم بود روش های جدید جایگزین روشهای قدیمی شود یکی از این روش ها بمباران نقطه ای بود به این صورت که خلبان با رسیدن به نقطه مورد نظر دماغه جنگنده را 30درجه به بالا میگرفت و بمبها را رها میکرد و با گردشی 90درجه و کاهش ارتفاع برمیگشت در این روش امکان رهگیری و زدن جنگنده بخاظر تغییر مسیر و کاهش شدید ارتفاع بسیار کم میشد.

پس از گذشت ماههای سخت مهر و ابان و با از بین رفتن روحیه تهاجمی ارتش عراق و نابودی بخش بزرگ منابع پشتیبانی جنگ عراق و عدم کارایی قابل توجه نیروی هوایی دشمن اکنون نهاجا میتوانست با اغاز اذر ماه انگونه که خود صلاح میدانست اهداف را دنبال کند. باید اذعان کرد که نبردهای مهر و ابان این نیرو را بشدت خسته کرده و بعضی یگانها نظیر گردانهای شکاری پایگاه وحدتی و تا حدودی گردانهای پایگاههای همدان و بوشهر ضربات سختی در این مدت تحمل کرده بودند و فرماندهان میدانشتند که بازسازی و احیای مجدد روحیه این گردانها سخت و زمانبر است. فرماندهان فکر میکردند که از این پس کار انها راحتتر است اما یک چیز این پیش بینی را با چالش مواجه کرد و ان اینکه در ابتدای جنگ پدافند عراق ناقص و نفرات ان بی تجربه بودند اما پس از گذشت 2ماه و انجام هزاران سورتی پرواز اکنون نفرات پدافند بسیار باتجربه شده بودندو همچنین نواقص پدافند عراق شناسایی و اکنون ذره ذره خاک عراق مجهز به موشک های پدافندی سام و توپهای شیلکا و… شده بودند و همچنین سیل مستشاران و کارشناسان شوروی که به عراق اماده بودند برای اموزش و حتی کنترل سامانه های پدافندی. اول اذر ماه 4 خلبان ایرانی در دام یکی از این پدافندها افتادند و هنگامی که 4فروند جنگنده اف4 برای بمباران یک ورزشگاه که محل فرود بالگردهای عراقی شده بود رفته بودند خلبان احمدبیگی با کم کردن ارتفاع شروع به بمباران منطقه کرد که ناگهان مورد اصابت 3موشک سام قرار گرفت و باقی دسته هم فقط توانستند جان خود و جنگندهشان را نجات بدهند یکی از افسران پدافند عراقی میگفت یکی از ایرادات ایران در حملات هوایی این بود که برای هر هدفی چندفروندی حمله میکردند و به ندرت پیش می امد هدف برون مروزی بصورت تک فروندی حمله شود و این امر کار را برای پدافند اسان مینمود زیرا معمولا ایرانیها 3الی4فروندی روی هدف می امدند.

در قسمت بعدی به اتفاقات و عملکرد 4ماه اذر دی بهمن و اسفند میپردازیم

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن