تاریخ

نبرد ترموپیل( فصل دوم جنگ دوم ایران و یونان وفصل سوم درس تاریخ)

نبرد ترموپیل( فصل دوم جنگ دوم ایران و یونان وفصل سوم درس تاریخ)

بنام خدا

نبرد ترموپیل( فصل دوم جنگ دوم ایران و یونان وفصل سوم درس تاریخ)

نویسنده امیرعلی اسکندرپور

قبل از پرداختن به ماجرای اصلی لازم است ابتدا کمی در مورد شخصیت و ویژگی های خشایار شا توضیح مختصری بدهیم

مورخان از نظر ظاهری خشایارشا را مردی تنومند و بلند قامت وخوش هیکل تشریح نموده اند که سلطنت خود را در شرایطی آغاز نمود که ایران وضعیت پر آشوبی را میگذراند ناکامی در نبرد ماراتن باعث از هم گسیختگی نظم سیاسی ایران شد زیرا اقوام و‌ملل ناراضی جرات و جسارت زیادی بدست آورده شورش های متعددی براه افتاد که عمده ترین ان شورش بابلیان و مصری ها بود که از قضا شورش مصربه تحریک یونانی ها براه افتاده بودند و در چنین شرایطی برای تثبیت قدرت حکومت مرکزی کار بسیار سختی در پیش داشت

در کل دوره سلطنت وی به دو دوره تقسیم میشود که بخش اول تلاش گسترده وی برای نگه داشتن اتحاد و تمامیت ارضی ایران و جنگهای متعددی که در ان شرکت داشت و در نهایت موفق به تثبیت اقتدار و حفظ وجهه هخامنشیان شد

ولی متاسفانه دوره دوم که دراواخر حکومت وی رقم خورد خیلی دوره شاخصی نبوده و اغلب بدنبال خوشگذرانی بود و تماما مربوط به اواخر حکومت وی میباشد

اما در مورد جانشینی وی نیز در واقع ابتدا تصور میشد جانشین داریوش پسر بزرگتر او ارته برن پسر داریوش شاه از همسر اول خود که دختر گبریاش ( همان کسی که در واقعه بردیای دروغین {که انشالله در مقاله ای جداگانه به این ماجرا هم خواهیم پرداخت } داریوش را کمک بسیارکرد و در واقع همدست داریوش بود ) بود بعنوان جانشین وی انتخاب شود ولی داریوش به دلایلی رسما خشایارشا پسر دیگر خود را که از همسر دیگر خود یعنی اتوسا داشت بعنوان جانشین خود معرفی کرد اتوسا دختر کوروش کبیر بود و خشایارشا نوه کوروش بود

در واقع برخی تاریخدانان انتخاب خشایارشا را بخاطر شایستگی و لیاقت بیشتر خشایارشا و در شرایطی که اوضاع ایران پس از ماجرای جنگ ماراتن و چند ناکامی دیگر متلاطم بود وی را بیشتر از برادر توانا برای نگهداری کشور میدانست

در سنگ نگاره های تخت جمشید هم همواره شخصی پشت سر داریوش بزرگ قرار دارد که کارشناسان اورا خشایارشا میدانند و عقیده دارند که وی مشاور پدرش بوده و داریوش شاه در مورد اغلب تصمیمات عمده با وی مشورت میکرد به همین دلیل در اغلب تصاویر بجا مانده از آن زمان تصویر خشایارشا پشت سر داریوش قرار دارد و در اکثر آنها وی حضور دارد که نشان از روابط نزدیک او و داریوش شاه بزرگ دارد

تحویل کشوری نا آرام

متاسفانه در اواخر حکومت داریوش شاه ناکامی در برابر یونانیان،سبب شکسته شدن اقتدار و ابهت ایران و،وحشتی که ذاتا اقوام دیگر از ایرانیان داشتند شد

درچنین اوضاعی یونانیان هم که با این پیروزی نیمه ونصفه اعتمادبنفس زیادی بدست اورده بودند بی محابا و بدون اینکه به عاقبت کار فکر کنند دست به تحریک قبایل و ملل دیگر برعلیه ایرانیان زدند و بخاطر ثروت هنگفتی که از راه تجارت دریایی بدست آورده بودند به حمایت مالی از شورشیان دست زده و به خاطر بی تجربگی در روابط بین الملل و چگونگی تعامل با کشورهای قویتر بدون هیچ گونه معیاری به مداخله در اوضاع داخلی ایران میپرداختند و به این نکته توجهی نداشتند که ممکن است این موضوع ایرانیان را جری کند به همین دلیل یک شورش بزرگ در اواخر حکومت داریوش شاه رقم خورد که عمر وی کفایت نکرد که آن را مهار کند و در واقع خشایارحکومت را در شرایطی آغاز کرد که در سه جبهه باید میجنگید

خشایارشا ابتدا به مصر لشکر کشید و شورش مصر را شدیدا سرکوب کرد و بسمت بابل متمرکز شد و پس از سرکوب شورشیان بخشی از انها موفق شدند خود را پنهان کنند ، شاید هم تقدیر اینگونه بود زیرا چنانکه در آینده میبینیم این نکته باعث وقوع اتفاقات بزرگی خواهد شد

تصویری با کیفیت از سربازان گارد جاویدان البته این لباس ، البسه تشریفاتی آن ها بوده که در سنگنگاره های تخت جمشید قابل مشاهده است اما قطعا در جنگ زره جنگی بر تن میکردند سربازان گارد جاویدان در نبرد ترموپیل حضور داشته اند این سربازان از اقوام ماد و پارس انتخاب میشده اند و آموزش دیده ترین ،آماده ترین وبهترین نیروی آن زمان بوده اند که معادل آن ها در زمان حال چیزی بین بهترین نیرو های واکنش سریع و نیروهای ویژه دنیا میباشد زیرا تفکر ساخت چنین نیروی برپایه نیاز به سربازانی بوده که در هر زمان به هر نقطه بدون کوچک ترین اتلاف وقتی حمله کنند (سربازان ایران در جنگ شلوار میپوشیدند برعکس سربازان یونانی که دامن میپوشیدند زیرا شلوار در آن زمان لبه ی تکنولوژی صنعت مد ولباس بوده واختراعی نسبتا نایاب و تازه بوده وایرانی ها از اولین مللی بوده اند که شلوار میپوشیده اند)

پس از آرام نمودن اوضاع امپراطوری ایران بسرعت رو به رشد و پیشرفت گذارد و بالطبع قدرت نظامی ایرانیان هم افزون تر شد ، خشایارشا ابتدا میلی به جنگ با یونانیان نداشت وقصد داشت با مذاکره و رایزنی انها را از دشمنی و مداخله در اوضاع ایران بازدارد و با دادن مشوق هایی به فرمانبرداری ترغیب کند ، ولی اوضاع تغییری نکرده بود و‌یونانی ها حتی اندکی در رفتار خود تجدید نظر نکردند ( در این مرحله اگر یونانی ها کمی در رفتار خود تجدید نظر میکردند شاید دوره دوم جنگهای ایران و یونان هرگز براه نمی افتاد ولی اثبات نقش یونانی ها در هر درشورش بزرگ مصر بر علیه ایرانیان از یکسو و ادامه ایجاد تنش و مداخله در اوضاع از سوی دیگر خشم شاه ایران را در پی داشت و در نهایت خشایارشا به این واقعیت رسید که اگر یونانیان را به حال خود واگذارد ، ایرانیان هرگز روی آرامش را نخواهند دید ، ولی مسئله این بود که ایرانیان یک ناکامی را در برابر یونانیان تجربه کرده بودند و اگر یکبار دیگر روند این ناکامی تکرار میشد از یک طرف حیثیت و اعتبار دولت ایران کاملا خدشه دار میشد

به همین منظور خشایارشا دست به تدارک سپاه کاملی زد و فرماندهی آن را خود شخصا برعهده گرفت و در این سپاه تمامی سرداران نامی و کارامد ایرانی شرکت داشتند ، کار تدارک این سپاه 3 سال به طول کشید و شاه ایران دست به ایجاد جاده ها وپل های جدیدی برای عبور تدارکات سپاه زد و یک گذرگاه در تنگه داردانل برای عبور سپاه ایران ایجاد کرد که امروزه کارشناسان را حیرت زده کرده است

مورخان یونانی سپاهیان ایران را برامده در دل چهل و شش گونه از ملل مختلف و از نژادهای گوناگون که سرامد انها پارس ها ، مادها ، پارتی ها ، گرگانی ها و سکاها بودند عربها ، آشوری ها هندی ها و حبشه ای ها هم در سپاه دارای نفرات زیادی بودند

در مورد سپاهیان ایران روایات زیادی است و حتی برخی تعداد ان را تا5 میلیون نفر هم روایت کرده اند بیشتر رقم های بالا را مورخان یونانی قید کرده اند ولی شمار سپاهیان ایرانی از 300 هزار نفر بهیچوجه فراتر نبوده.

کما کیف لشکر اعزامی ایران برای نبرد ترموپیل

واقعیتی که در مورد سپاه ایران نمیتوان نادیده گرفت اینکه خشایارشا بسیار نگران ناکامی دوباره سپاهیان ایران بود زیرا اگر بار دیگر نوار ناکامی لشکریان ایران‌ادامه پیدا میکرد حتی سلطنت وی نیز با خطر نابودی مواجه میشد به همین دلیل تدارکات گسترده ای برای این لشکرکشی دید و مدت 3  سال درگیر فراهم نمودن خوراک و علیق سپاهیان و مایحتاج انها بود برای انتقال تدارکات و لشکر علاوه بر راهای دریایی از جاده های زمینی هم استفاده شده و جاده های جدید احداث نمودند پل های متعددی بر روی رودخانه ها و موانع آبی ایجاد کردند که برخی تا صدها سال پابرجا و مورد استفاده ساکنان مناطق احداث شده بودند وتونل های زیادی حفر شد

در کل در منابع مختلف شمار سپاهیان ایران را بصورت متفاوت و همراه با تناقضات زیاد روایت کرده اند ولی شمار لشکریان ایران حداکثر از سه وپانصد هزارنفر فراتر نبوده زیرا با توجه به امکانات پشتیبانی پادشاهی ایران این حداکثر نیرویی بوده که اگر تمامی توان خود را متمرکز میکردند و‌تمامی موجودی پادگان ها و نیروی در دستزس را بسیج میکردند میتوانستند اماده و پشتیبانی کنند ، که با توجه به اینکه اگرچه جبهه نبرد اولویت اول هر حکومتی است ولی بهیچوجه نمیتوان تمامی پادگانها را خالی کرد و مرزهای دیگر را نیز غافل شد انهم با توجه به اینکه در دیگر مناطق ایران دستکم در سه منطقه دیگر هم پتانسیل یک شورش احتمالی وجود داشت که یکی مرزهای شمال کشور بود یکی مصر و دیگری بابل که بهرحال بخشی از سپاهیان باید جهت اطمینان از در کنترل داشتن اوضاع به ان مناطق گسیل میشد که در خلال جنگ‌با یونانی ها فرصت مناسب برای شورش دوباره این مناطق ایجاد نشود که با توجه به تعداد و پراکندگی جمعیت و امکانات لجستیکی آن زمان بازهم نیروی عظیمی بحساب می امده که انتقال انها بشکل منظم و بدون بی نظمی و به هم ریختگی مدیریت فراوانی را طلب میکرده

خشایارشا برای ایجاد امکان حمل و نقل و لجستیک برای این ارتش تعداد هزار و دویست کشتی کوچک و بزرگ تندرو جهت انتقال بخشی از نیروها و برخی نیز بعنوان ناو جنگی ( این دسته از کشتی ها مسلح به منجنیقهای دریایی بودند که قادر به پرتاب سنگ و گلوله های آتشین نفتی بودند ) و جهت حمله به کشتی های دشمن و زیر ساختهای ساحلی استفاده میشدند

سه هزار کشتی باری هم اجناس و ارزاق مورد نیاز لشکر را حمل میکردند

بیشترین دروغ پردازی و اغراق در امار و ارقام لشکر ایران توسط تاریخ نویس یونانی هردوت انجام گرفته وی انچنان در این مبالغه از اعداد و ارقام نجومی استفاده کرده که موارد بسیاری از تناقض در مطالبش بچشم میخورد مثلا در بخشی از مطالب خود نوشته که سپاه ایران پس از عبور از رود نس تس به دریاچه ای رسید که سی استاد نام داشت و‌‌پنج و نیم کیلومتر وسعت داشته ولی پس از خوردن آب توسط لشکر ایران و چهارپایانشان ، اب دریاچه به اتمام رسید و خشک شد و به بخشی از سپاه آب نرسید ، حال کمی از ریاضیات برای ساده کردن این روایت کمک میگیریم اگر ما دریاچه ای به این وسعت داشته باشیم اگر فقط یک متر عمق داشته باشد که در اینصورت هم برکه است نه دریاچه دارای حجم آبی برابر با سه میلیون تن  است که چنین میزان آبی برای نوشیدن سیصد میلیون راس دام و همین میزان انسان بصورت همزمان کفایت میکرده در صورتیکه تمامی چهارپایان دنیا در آنزمان این تعداد نمیشده اند حال اسب و قاطر سپاه ایران که جای خود دارد

به هر سو قشون ایران شروع به حرکت به سمت یونان کردند واز بوغاز داردانل که در آن زمان موسوم به هِلس پونت بود از روی پلی که به دستور پادشاه با کشتی در زمان هفت شبانه روز ساخته شده بود به طرف اروپا گذشتند پیاده نظام به چند لشگر و سواره نظام به سه قسمت تقسیم شدند که فرماندهان اردوها همه پارسی بودند وشاه با تمام خانواده هخامنشی با قشون حرکت میکردند که باتوجه به حضور شاه گارد جاویدان نیز همراه ومحافظ آن ها بودند و وجود چنین قشون عظیمی نشان از وجود نظم معینی در تدارکات دارد که در مسیر حرکت پل ها وتونل های بسیاری ساخته شد ودر طرف شمال کوه اَتس کانالی حفر شد تا مانند سفر اول ایرانی ها به یونان کشتی ها گرفتار طوفان نشوند از طرف دیگر مانند جنگ قبلی(سپاهیان ایرانی در آن زمان اینطور تهیه میشد بخشی از سپاه سربازان اشراف و دربار و گارد جاویدان تشکیل میشده و خود نجیب زادگان هم در این ارتش ها حضور داشته اند اما بخش اعظم سپاه به صورت فراخوان ها از مردم روستاها و قبیله ها جمع آوری میشده ،مردانی که تا قبل از این مشغول زراعت و دامداری بودند پس از اتمام کار و فصل برداشت در صورت خواستشون به ارتش ایران برای جنگ می پیوستند که این خود یکی از دلایل نبود زره مناسب است به خاطر اینکه لباس محلی افراد لباس رزم و دسته هایشان میشد مثلا دسته ای که از کورد ها و ایلامی ها بودند یک رنگ لباس داشت یا دسته ای که ارمنی هاو آذری ها بودند یک رنگ و…)، با نزدیک شدن لشکر ایرانیان حکومتهای یونانی نشین سست شدند وغالبا جنگ باایران را بی نتیجه میدیدند و تردید و تکذیب بسیاری وجود داشت اما شخصی از آتن به نام تِمیستوکل قدم پیش گذاشت و مردم رابه تهیه و ایستادگی تحریک کرد ک بالاخره موفق شد و آتنی ها عازم جنگ شدند و سفیرانی به دیگر سرزمین های یونانی فرستادند ودوباره اتحادی ایجاد کردند.

تصویری قدیمی از کشته شدن سرباز یونانی به دست سرباز ایرانی همانطور که میبینید البسه سرباز ایرانی لباس محلی با کلاهی محلیست.

پس از اینکه تیمستوکل که از شاهزادگان آتنی بود موفق به ایجاد انگیزه و اتحاد بین حکومت های محلی یونانی شد به حکومت های دیگری هم که در دشمنی و اختلاف با ایرانیان بودند سفرایی اعزام و از انها طلب مساعدت کردند ، موقعیت خیلی حساسی برای ملل دیگر بود ، و تصمیم گیری بسیار سخت بود

از یکسو این جنگ نبردی سرنوشت ساز بحساب می امد ، اگر در این جنگ‌شکست میخورد اینبار تنها به یونان محدود نمیشد و کل امپراطوری اقتدار خود را از دست میداد و حتی با خطر شورش در زیر مجموعه خود نیز روبرو میشد ، از طرفی اگر پیروز میشد دستکم تا پایان دوره وی هیچ کشوری حتی نمیتوانست فکر رقابت و ورود به جنگ با ایران را هم بخود راه دهد ، حکومت های یونانی اگرچه کوچک و پراکنده بودند ولی ثروتمند بودند زیرا تجار و دریانوردانی متبحر بودند و در صورت پیروزی ایران ثروت هنگفتی وارد خزانه ایران میشد که پشتوانه ای بزرگ برای سپاه ایران میشد

والبته درست است که ثروت زیادی به ایران میرسید اما نسبت به دیگر ولایات ایران از جمله مصر و بابل و سرزمین هایی در سمت هند ثروت و مالیات چندان زیادی به حساب نمیامد

بهرحال با پیوستن اسپارت به آتنی ها دیگر حکومت های یونانی هم خواه و ناخواه به این اتحاد اضافه شدن و در نهایت اتحادی متشکل از سی ویک دولت و حکومت مختلف در این اتحاد گرد آمدند و در نهایت موفق به گرداوری  7000  سرباز شدند انها تصمیم گرفتند در دره ترموپیل وارد نبرد با ایرانیها شوند

در تنگه ترموپیل هم استحکاماتی با نام دژ ترموپیل از گذشته آتنی ها ایجاد نموده بودند که هنوز قابل استفاده بود این دژ برای جلوگیری از حمله دیگر دولت های یونانی به آتن ساخته شده بود که پس از صلح دیگر مورد استفاده نبود وبه مرور زمان کمی مخروبه شده بود اما هنوز هم قابل استفاده بود.

فرماندهی سپاه یونان با لئونیداس پادشاه اسپارت بود که از سپاه 7000 نفری یونانی تشکیل شده بود اما اندکی هم از موقعیت ترموپیل بدانیم این تنگه گذرگاهی بسیار تنگ و باریک بود که از یک سو با کوه های بلند صخره ای احاطه شده بود و در طرف دیگر به روایتی دریا و به روایتی باتلاق قرارداشت(تغییرات زمین) عرض آن انقدر باریک بود که در نهایت میدان برای دو یا سه جنگاور وجود داشت که بتوانند بجنگند وبه روایتی تنها یک ارابه میتوانست از عرض آن عبور کند و به این ترتیب یونانی ها قصد داشتند ابتدا برتری عددی ایران را خنثی کنند تانتوانند از این برتری استفاده کنند

از طرفی یونانی ها اگر به تعداد مساوی در برابر سپاه ایران قرار میگرفتند برتری کامل داشتند زیرا اولا کاملا به منطقه درگیری اشراف داشتند و از ان گذشته با استفاده از سپرهای بزرگ بسرعت میتوانستند یک دیواره دفاعی فلزی و مطمئن ایجاد کنند و با استفاده از نیزه های 3 متری خود از فاصله دور تر از میدان عمل جنگاوران ایرانی ، انها را زمینگیر کنند و به این اضافه کنید که انها در یک موضع برتر هم بودند و دژ ترموپیل را در اختیار داشتند

در کل لشکر یونانی ها 7000 نفر نیروی پیاده نظام داشت و نیروی دریایی آن هم شامل 271 کشتی تندرو بود که کل ارتش را لئونیداس فرماندهی میکرد و نیروی دریایی را دریادار اوری بیاد که وی نیزپادشاه اسپارتی بود

آن بخش از لشکر ایران که از خشکی حرکت کرده بود بدستور شاه بهیچوجه حق تعرض به شهرها و آبادی های تسلیم شده در مسیر راه را نداشت و به همین دلیل شهر های زیادی به ارتش ایران آب و خاک تقدیم کردند و تسلیم شدند و ایران نیز از حمله به آن ها خودداری میکرد.

تا اینکه سپاه ایران به تنگه ترموپیل رسید

در مدخل تنگه دژی قدیمی قرار داشت که آتنی ها در قدیم از ان برای جلوگیری از حمله اقوام دیگر استفاده میکردند ولی پس از مدتی انرا رها کردند و تا حدی این دژ تخریب شده بود ولی یونانی ها که قبل از سپاه ایران به این منطقه رسیده بودند بلافاصله اولویت خود را به ترمیم این دژ قرار دادند و تا حد زیادی هم موفق به بازسازی آن شده بودند.

نقاشی از نبرد ترموپیل وتنگه ترموپیل.

تصویری از وضعیت کنونی تنگه ترموپیل که به خاطر تغییرات جغرافیایی به این شکل در آمده.

ایرانیان بالاخره به تنگه ترموپیل رسیدند ویونانی ها نیز بهترین نقطه را برای رویارویی با ایرانیان تنگه ترموپیل دیدند در برخی نوشته این مسئله وجود دارد که در این تنگه دیوار ودژی وجود داشته که از زمان قدیم به دست آتنی ها ساخته شده بوده برای نبرد با دیگر دولت های یونانی که بعد ها این نقطه را ترک کردند و به علت متروک بودن و عدم رسیدگی این دژ رو به فرسایش رفته بوده و کمی ویران شده بود سپاه یونانی که زودتر از ایرانیان به منطقه رسیده بودند بلافاصله شروع به بازسازی این دیوار برای مقابله کرده بودند که تا حدودی موفق شدده بودند بنده ابتدا قصد نداشتم کتاب شاه جنگ ایرانیان نوشته اشتن متز و جون بارک را به عنوان منبع معرفی کنم زیرا این کتاب چنان دروغ هایی نوشته است که دست کمی از فیلم 300ندارد جالب تر اینکه در مقدمه نویسنده و مترجم اشاره میکنند که هردوت نوشته هایش مخصوصا راجب این نبرد سرشار از مبالغه است اما بنده پس از مطالعه این کتاب در دل خود گفتم صد رحمت به نوشته های هرودوت حداقل کتاب او مبالغه دارد اما این کتاب سرشار از کذب است و آنچنان دقیق صحبت های یونانی ها و ایرانی ها وحتی کشاورزان را با جزئیات نوشته است که گویی کتاب داستان است نه کتاب تاریخی آن هم در زمانی که تاریخ نویسی حداقل در ایران از اهمیت کنونی برخوردار نبود برای مثال جایی در کتاب نوشته است که ارتمیس دریاسالار زن سپاه ایران که بسیاری آن را از روی ناوی به همین نام در زمان پهلوی میشناسید به خشایارشا پیشنهاد ازدواج داده و خشایارشا نیز در جواب گفته ما ایرانی ها در طول عمر خود فقط با یک زن ازدواج میکنیم و ازدواج با چند همسر در فرهنگ ایرانی ها ناپسند است و چند همسری برخلاف رسوم ایرانی است حال اولین شبه این مسئله است که پیشنهاد ازدواج از طرف زن به مرد در جهان کنونی نیز رایج نیست چطور در آن زمان دریاسالار آرتمیس به پادشاه پیشنهاد ازدواج داده آن هم زنی که در تاریخ علاوه بر هوش و توانایی بالای فرماندهی و نبرد دریایی و کشتی رانی به پاکدامنی و با عفتی مشهور بوده دوما داریوش شاه چند همسر داشته که در فصل قبل اشاره شد که خشایارشا فرزند همسر دیگر داریوش شاه بوده و خود خشایارشا نیز چند همسر داشته که حکایت اِستِر و مَردُخا که در تورات نیز ذکر شده و بسیاری از محققین این داستان را مربوط به ابتدای سلطنت خشایارشا میدانند ثابت میکند که این سخن یعنی فرهنگ تک همسری کذب است بهتر است شمارا با سخنان کتابی که کذب است خسته نکنم و همه میدانیم که شکست در هر پژوهشی خود موفقیتی است زیرا متوجه شدیم آن راه غلط است و باعث میشود پژوهشگران بعدی دوباره راه اشتباه را نروند شما هم اگر خواستین راجب این نبرد تحقیق تخصصی انجام دهید از خواندن این کتاب خود داری کنید، به هر سو بعد از یونانی ها ایرانی ها نیز به تنگه ترموپیل رسیدند و بعد از پنج روز استراحت و تدارکات روز ششم جنگ آغاز شد ابتدا سوارهای مادی و تیراندازان کیس سی رشادت خود را نشان دادند و با انجام بهترین تاکتیک هایی که در جنگ در خاورمیانه یاد گرفته بودند تیر های فراوانی به سمت سپاه یونانی روانه کردند و سواران نیز با تاکتیکی که امروزه به بزن در رو معروف است و بعد ها همین تاکتیک در جنگ با روم باعث پیروزی سپاه سردار ایرانی سورنا و شکست روم شد و بعدها این تاکتیک که مخترعش ایرانیان میباشند وارد کتاب تاکتیک های جنگی تمام ملل شد و معروف به نبرد پارتیزانی یا چریکی شد که این نام به خاطر پیروزی در این جنگ در زمان پارتی ها به این نام معروف شد خلاصه ایرانیان این تاکتیک را اجرا کردند اما یک مسئله وجود داشت که اینجا دشت های باز خاورمیانه نیست که بتوان سربازان سنگین اسلحه یونانی که به هومپلیت(یعنی سنگین اسلحه) معروف بودند را شکست داد ، هومپلیت ها جد سربازان سنگین اسلحه و لژیونرها سپاه امپراطوری روم هستند ،بلکه اینجا تنگه کوچک ترموپیل بود که مهارت و کیفیت زره اهمیت داشت اما ایرانی ها به علت نبرد در خاورمیانه به شکلی تکامل پیدا کرده بودند دارای مهارت و سرعت و تحرک باشند که داشتن این ملزم به سبک بودن زره و سپر بود و به این دلیل تیرهای پرتعداد آنچنان کشته از یونانی ها نگرفت و سواره ها هم موثر واقع نشدند و فرمانده هان نظامی هم که دیدند ادامه این تاکتیک مساوی با دادن تلفات بالاست برای جلوگیری از ادامه تلفات دستور توقف دادند پس از بررسی ومشورت های زیاد و بررسی انواع دیگر استراتژیک ها فرمانده هان تصمیم گرفتند که با تیراندازی و حمله و عقب نشینی سریع سپاه یونانی را مشغول کنند و سپاهی دیگر تحت سرکردگی هیدراتن به راهنمایی یکی از اهالی بومی راهی به این سپاه نشان داده تا ایرانیان از پشت سر یونانی ها در بیایند یا به اصطلاح آن ها را قیچی کنند و اینجا میتوان به هوش فوق العاده و شایستگی فرماندهان ایرانی پی برد زیرا سان تزو یکی از بزرگ ترین استراتژیست های دنیا است

استراتژ یست نویسان و فرماندهان بزرگ جهان که چینی بود در کتاب هنر جنگ خود میگوید(فرمانده باهوش کسیست که نقطه قوت خود را نقطه ضعف و نقطه ضعف خود را نقطه قوت نشان دهد و حواس حریف خود را متمرکز به نقطه قوت او کند و به نقطه ضعفش حمله کند)ودر جای دیگر میگوید (فرمانده ای که خودش را بشناسد شکست نمیخورد و فرمانده ای که هم خود و هم دشمنش را بشناسد قطعا فرمانده پیروزی است) و در جای دیگر به استفاده از افراد محلی بسیار تاکید میکند اینجا میبینیم که فرماندهان ایرانی نقطه ضعف خود یعنی ادامه نبرد از جبهه مقابل را نقطه قوت نشان دادند و یونانی ها را مشغول به نقطه قوت خودشان کردند تا به نقطه ضعفشان یعنی محاصره شدن توجهی نکنند و از طرفی دیگر سپاه خود را میشناختند زیرا ایرانیان از ابتدای تاریخ فداکار ودلیر وشیردل بودند و از مرگ ترسی نداشتند و این موضوع در جنگ ایران عراق گرفته تا همین نبرد ثابت میشود زیرا سربازانی که فداکار و نترس نباشند با زره های چرمی تن خود را سپرِ شمشیر های فلزی نمیکردند و در طرف مقابل میدانستند که چه ترسی از سپاه ایران زمین در دل یونانی ها وجود دارد پس دشمن خود را نیز میشناختند و به هر حال با استفاده از این تاکتیک که بعدها متاسفانه اسکندر مقدونی از ایرانی ها یاد گرفته و در نبرد با آریوبرزن سردارد قهرمان ایران تقریبا همین تاکتیک را استفاده کرد ، ایرانیان از بالای کوه با استفاده از مسیری که بومی منطقه نشان داد از پشت سپاه یونان در آمدند و یونانی ها که مشغول نبرد در جبهه مقابل بودند دیدبان هایشان که سربازان ایرانی را دیده بودند به یونانی ها اطلاع دادند که سیل عظیمی از ایرانی ها به سرعت و شجاعت تمام وبدون ترسی در حال سرازیر شدن از بالای کوه به سمت یونانی ها هستند بلافاصله ترس در دل یونانی ها افتاد و وحشتشان چند برابر شد

تصویری از تیراندازان ایرانی یکی از دلایل عدم استفاده از زره سنگین نیز این بود که سپاه ایران زمین متشکل از قوم ها و اقوام مختلف بود که به این دلیل هر قوم لباس محلی و مخصوص خود را میپوشید که این مانع از امکان استفاده از لباس واحد نظامی بود و تنها سربازان گارد جاویدان بودند که دارای زره و سپر و لباس واحد و مناسب بودند.

بالافاصله سربازان یونانی یکی یکی کم میشدند و هر کدام از سمتی با ترس فرار میکردند مبادا اینکه به دست سپاهیان ایرانی بیافتند فرماندهان یونانی که این موضوع را میدیدند برای جلوگیری ازنابودی و از هم گسیختگی کامل سپاه یونانی تصمیم گرفتند همگی عقب نشینی کنند و سیصد سرباز اسپارتی و هفتصد سرباز دیگر یونانی از شهرهای دیگر به فرماندهی لئونیداس داوطلبانه بمانند تا سپاه ایران را کمی معطل کنند تا سپاه یونانی بدون از هم گسیختگی فرار کنند و به شهر های دیگر عقب نشینی کنند ، سپاه یونانی عقب نشینی کرد و این هزار سرباز از خود گذشته یونانی که اینجا به عنوان نویسنده برای تمام افراد شجاع دنیا که برای عقیده و باور و کشورشان شجاعانه از زندگی خود گذشتند احترام زیادی قائلم حال میخواهد ایرانی باشد یا غیر ایرانی به هر حال این فرمانده و هزار سرباز شجاع یونانی ایستادند و بالافاصله موج سربازان نترس وشجاع ایرانی از جبهه جلو و پشت سر بالای کوه به سمت این سربازان حمله کردند ابتدا طبق عادت همیشگی تیر های فراوانی از جبه جلو و پشت به سمت آن ها روانه کردند که به علت تیراندازی از دو طرف نسبتا موثر واقع شد و سپس شمشیر ها را از غلاف در آورده و به سمت آن ها هجوم بردند و با نبردی کوتاه تمام این سربازان یونانی و فرماندشان به دست سربازان پیروز و دلیر ایرانی کشته شدند و برعکس فیلم 300اینجا ایرانی ها بودند که تپه ای از سربازان یونانی که قسمت کوچکی از آن شامل این هزار نفر بود درست کردند و ایرانیان با افتخار تمام پیروز نبرد ترموپیل شدند وبا تاکتیک زیرکانه خود با زکاوت فرماندهی وشیردلی سربازان ایران زمین این جنگ را پیروز شدند.

چند مورد را باید ذکر کنم مورد اول اینکه قصد من از اینکه گفتم تپه ای از سربازان یونانی درست کردند این بود که این را گوشزد کنم یونانی ها شکست خوردند و تلفات زیادی دادند و نه ایرانی ها و اگر قرار بود تپه ای از اجساد سرباز های این جنگ ایجاد شود ، این تپه از سربازان یونانی ایجاد میشده نه ایرانی و در ضمن تپه ای از اجساد درست نشده و در تاریخ چنین چیزی نوشته نشده که فیلم کذب 300 نشان میداد با توجه به این که ایرانیان از ابتدای تاریخ احترام ویژه ای برای اجساد مردگان قائل بودند و درست کردن تپه از اجساد و بی احترامی به اجساد کشته شده های دشمن خلاف مرام و فرهنگ ایرانی بوده و مسئله دوم اینکه جدا از رشادتی که لئونیداس و هزار سرباز یونانی از خود نشان دادند و بعدها هم یونانی ها مقبره و کتیبه ای یاد بود برای این 300سربازاسپارتی درست کردند و بر روی کتیبه ی مقبره نوشتند (ای رهگذر،به اسپارتی ها بگو که ما در اینجا خوابیده ایم تا به قوانین باوفا باشیم)منظور از قوانین در این متن این قانون مورد توافق اسپارتی ها بود که فرار از جنگ مجازات سختی داشت و مایه ی ننگ خانواده بود و چون از بچگی اسپارتی ها جنگاور بار می آمدند و مادرانشان در کودکی به آن ها این را می آموختند که وقتی به جنگ میروی( ای فرزندم با سپر یا بر سپر ) یعنی اگر به جنگ میروی با سپر برگرد که یعنی پیروز و همراه سپرت در دست بر گرد یا بر سپر یعنی مرده روی سپر برگرد

جدا از تمام مسائل نمیدانم چرا تمام مردم دنیا کوچک ترین شکست و یا عدم پیروزی های ما ایرانی ها را بزرگ نشان میدهند و بزرگ ترین افتخارات ما که میتوان بزرگ ترین پیروزی ها در جهان دانست را اصلا بازتاب نمیدهند که بد تر از آن خودمان هم از آن بی خبریم و در قسمت بعد تمام دلایل آن را ذکر خواهم کرد دلیل این اتفاق چیست به هر حال ما جنگ هایی کم نداشتیم که سربازان ایرانی ایستادگی کردند تا بقیه را نجات دهند و تا آخرین نفر کشته شدند برای مثال سردار بزرگ ایران آریوبرزن که تا آخرین نفر از یارانش وقطره ی خونش در مقابل اسکندر مقدونی ایستاد این در حالی است که ما این سردار بزرگ را در حد کلیات آن هم از کتاب درسی دوران مدرسه میشناسیم ویا سردار سورنا که با عده ای کمتر توانست سپاه روم را شکست و کشور قدرتمند روم شرقی را فتح کنند و اینجا جای انتقاد از آموزش و پرورش دارد که چرا این چنین نبرد هاو فرماندهان را کمی دقیق تر در کتاب های درسی مدارس بررسی نمیکند تا وحدت ملی تقویت وملی گرایی از کودکی به فرزندان ایران زمین آموزش داده شود این در صورتی است که فصل ها و حتی کتاب هاو درس هایی وجود دارند که جز اتلاف وقت دانش آموز نتیحه ای ندارد که میتوان به جای آن ها به این مسائل پرداخت و یکی از بزرگ ترین دلایل شکست هر مردمی عدم توجه به تاریخ است زیرا درس از تاریخ یعنی درس از تجربه ی گذشتگان و مردمی که از تجربه ی شکست گذشتگان و دیگران یاد نگیرند محکومند تا خود آن شکست را تجربه کنند تا یاد بگیرند و چه بسیارند اشتباهاتی که دیگر جبران نمیشوند.

سکه ای منتسب به دریاسالار آرتمیس ایشون از قوم یونانی های ایرانی بودند و در ایران زندگی میکردند و از اشراف نامی بودند که خوشبختانه به علت همین قومیت یونانی از مبالغه ها وتحریف های هرودوت در امان مانده و هرودوت از این بانوی ایرانی بسیار به نیکی یاد میکند.

هم زمان که سپاه ایرانی آخرین سربازان یونانی را در تنگه ترموپیل میکشتند فرماندهان به نیروی دریایی دستور حمله به نیروی دریایی یونان دادند یک مورد را باید ذکر کنم که کشتی های ایرانی شامل چند نوع بود که برای جنگ دریایی با کشتی های دیگر دو نوع کشتی جنگی وجود داشت یکی تند رو وکوچک بود که قدرت مانور زیادی داشتند اما قدرت آتش آنچنانی نداشتند و یکی کشتی جنگی بزرگ یا به اصطلاح امروزی نبرد ناو زمان خود بودند که کشتی بزرگی در زمان خود به حساب می آمدند و قدرت آتش زیادی داشتند اما کند و بزرگ بودند همچنین دارای سه طبقه پارو زن بودند که خود حساب کنید چه عظمتی این کشتی ها داشتند که سه طبقه افراد پاروزن درحال پاروزدن بودند تا این کشتی حرکت کند آن هم به آرامی به هر سو در حمله به یونان به علت طولانی بودن مسیر ونیاز به پیمودن مسیری طولانی و حمل سربازان زیاد اکثر کشتی های جنگی ایران از این نوع بودند که در کنار کشتی های فیقینی و ملل دیگر و پنج کشتی معروف دریاسالار آرتمیس میجنگیدند به هرحال همزمان با شکست یونان در تنگه ترموپیل به نیروی دریایی ایران دستور حمله داده شد، این جنگ در نزدیکی جزیره ی اِوبه بین نیروی دریایی ایران و یونان رخ داد و به علت وسعت دریا و تنگه نبودن نیروی دریایی یونان شکست سختی از نیروی دریایی ایران خورد و تلفات زیادی داد واز طرفی همزمان خبر شکست نیروی زمینی یونان در تنگه ترموپیل به گوش نیروی دریایی یونان رسید ترس وحشت وجود تمام افراد آن ها را دربر گرفت و بلافاصله همگی شبانه عقب نشینی و فرار کردند و متاسفانه نیروی دریایی ایران فردای آن روز اطلاع یافت که این نیروها فرار کرده اند زیرا اگر هنگام فرار آن ها متوجه میشد قطعا در حمله ای کل نیروی دریایی یونان که درحال عقب نشینی و فرار بودند را تارو مار وبه کلی نابود میکردند اما اینبار شانس با یونانی ها یار بود اسم این نبرد دریایی را به علت اسم محل وقوع آن نبرد آرتی میزیوم مینامند ، نبرد دریایی آرتی میزیوم در کنار نبرد ترموپیل و فتح سرزمین های در مسیر یونانی آن هم بدون جنگ و خون ریزی وتنها با سیاست ودیپلماسی همگی با پیروزی شکوهمندانه ایران سرانجام یافتند (480ق.م)

بعد از تنگه ترموپیل وشکست نیروی دریایی یونان راه رسیدن به آتن وتمام یونان برای ایران باز شد به همین دلیل آتنی ها از ترس زن ها و فرزندان خود را از آتن فراری داده و به طرف جزیره سالامین فرستادند و کشتی های باقی مانده یونانی که به تعداد 368فروند باقی مانده بودند هم در این جزیره جمع شدند نیروی های ایران به شهر آتن رسیدند همان شهری که موفق به فتحش در نبرد ماراتن در زمان داریوش شاه بزرگ نشده بودند ، سربازان ایران از هر طرف به سمت شهر حمله ای برق آسا کردند و در نبردی کوتاه و آسان تمام سربازان وارتش آتن را شکست دادند و شهر آتن یکی از دو شهر و دو دولت بزرگ یونان ، شهر خدای خرد یونانی ها یعنی دختر زئوس خدای خدایان یونان، الهه آتنا را فتح کردند این شهر نه تنها شهر مقدسی برای یونانیان به حساب می آمد بلکه شهری مهم از لحاظ چه نظامی وچه اقتصادی برای یونان بود ایرانیان پس از شکست و فتح آتن شروع به مجازات یونانی ها وتلافی کردند جنایتشان شدند، ایرانی ها به مجازات قتل عام سفیرانشان وسربازان و مردم ایرانی که در شورش های شهرها کشته شدند و اتش زدن جنگل مقدس وکل شهر ومردم شهر سارد ودخالت و تفرقه افکنی در شهرهای ایران ، معبد مقدس ارگ آکروپولیس آتن را به آتش کشیدند که البته این در مقایسه با جنایت یونانی ها در شهر سارد وقتل عام و آتش زدن مردم مظلوم سارد هیچ است بلافاصله پس از فتح آتن خشایارشا از طریق چاپارخانه ها به اردوان عموی خود که به نیابت از شاه درپایتخت سلطنت میکردخبرفتح راداد که باعث شد شادی تمام ایران را دربرگیرد تمام ایران زمین و پایتخت غرق در شادی شد چرا که اولا انتقام جنگ اول و آتش زدن جنگل مقدس شهر سارد از سربازان چموش یونانی گرفته شده بود و بیشتر سرزمین یونان که از ملل معروف و پیشرفته زمان خود بودند حالا جز سرزمین های ایران زمین شده بود.

در این زمان که برتری در دریا وخشکی با ایرانی ها بود ویونانی ها که شکست خود را حتمی میدیدند و نا امید بودند ویک به یک در حال فرار و متفرق شدن بودند ، تمیستوکل که این واقعه را میدید دست به حیله ای زد تا از شکست کامل یونان جلوگیری کند او یکی از غلامان خود را به سمت نیروی دریایی ایران فرستاد و آن غلام با تظاهر به این که از دست تمیستوکل فرار کرده تا آزاد شود به ایرانیان گفت(نیروی دریایی یونانی میخواهد از تنگه سالامیس فرار کنند و من از روی خیر خواهی و اینکه باطنا با شما هستم فرار کردم تا به شما این پیغام را برسانم) ومتاسفانه نیروی دریایی ایران گول این نیرنگ را خورد و به سمت تنگه سالامین همانجا که تمستوکل منتظر بود حمله کردند نیروی دریایی ایران به فرماندهی دریاسالار آرتمیس حرکت کردند وبا نیروی دریایی یونان درگیر شدند ابتدا نیروی ایرانی در حال شکست دادن یونانی ها بود و خشایارشا نیز از بالای کوه در حال تماشای نبرد دریایی بود که هرودوت نوشته است خشایارشا تماما در حال تحسین آرتمیس بوده که چطور با پنج کشتی مشهور خود چطوربه دشمن حمله میکرده.

تصویری از خشایارشا در حال تماشای نبرد سالامیس در سمت راست تصویر سپاه عظیم ایران در حال پیشرویست.

با نیروی دریایی یونان درگیر شدند ابتدا نیروی ایرانی در حال شکست دادن یونانی ها بود و خشایارشا نیز از بالای کوه در حال تماشای نبرد دریایی بود که هرودوت نوشته است خشایارشا تماما در حال تحسین آرتمیس بوده که چطور با پنج کشتی مشهور خود در حال نابودی کشتی های یونانی بوده و هرودوت نیز خود نتوانست جلوی خود را بگیرد تا از این دریاسالار تعریف نکند و در کتاب خود از او به نیکی و زیرکی یاد میکند(البته اینکه فرمانده آرتمیس یونانی نژاد بوده نیز در این تعریف ها بی تاثیر نبوده)اما بار دیگر از طرفی شانس وازطرفی نیرنگ خوردن وبی دقتی ایرانی ها به کمک یونانی ها آمد وقتی کشتی ها به تنگ ترین قسمت تنگه رسیدند به علت بزرگی کشتی ها که قبل تر گفته شد وکوچکی وسعت دریا که جلوی مانور را میگرفت و از طرفی وزیدن باد شدیدی باعث شد کشتی های ایرانی به هم برخورد کرده و غرق شده و از طرفی هم کشتی ها یونانی کوچک و تند رو بودند که به راحتی در این تنگه مانور میدادند واین اتفاق باعث شکست ایران شد واین شکست چنان آسیبی به نیروی دریایی ایران زد که ایرانیان ازشروع نبرددریایی دیگرامتناع ورزیدند.

تصویری از کشتی های ایرانی که براثر وزیدن باد شدید با برخورد این کشتی های عظیم به هم باعث نابود و خورد شدن هم میشدند.

بار دیگر هم شانس به یاری یونانی ها آمد گویی دست تقدیر بر این است که یونان کامل فتح نشود اگر یادتان باشد قسمت های اول گفته شد که ابتدای سلطنت خشایارشا با شورش مصر وبعد هم بابل آغاز شد که هنگام سرکوب شورش بابل شورشیان فرار کردند و این اتفاق باعث شد که همزمان که پادشاه با یونان میجنگد بعد از نبرد سالامین به پادشاه خبر دادند که بابل دوباره دچار شورش شده واین باعث شد پادشاه به توصیه مشاوران خود مخصوصا دریاسالار آرتمیس به بابل و پایتخت برود تا شورش بابل را سرکوب کند این شورشیان در سرکوب اول چون پنهان شده بودند( در زمانی که خبر مشغول بودن پادشاه به جنگ با یونان به گوش این خائنان میرسد بهترین فرصت را برای بیرون آمدن از سوراخ های خود وآغاز دوباره شورش میبینند )،دلیل چرایی این تصمیم اولا اهمیت بابل بوده زیرا در فصل اول نیز گفته شد یونان از اهمیت چندانی برای ایران برخوردار نبود وایالاتی مثل بابل اهمیت زیادتری برای ایران داشتندواز طرفی اگر شورشیان موفق میشدند جاده های ارتباطی بابل را تصرف کنند از یک سو مسیرهای استراتژیک قطع میشد و از طرف دیگراین جاده ، راه ارتباطی با یونان وسپاهیان در حال جنگ با یونان و سرزمین های دیگر از جمله مصر میشد که این اتفاق میتوانست اولا راه رساندن آذوقه به سپاه ایران را سخت و دور کند که باعث مشکلات عدیده ای در فراهم کردن ارزاق برای سپاه میشد واز طرفی ممکن بود باعث شورش شهرهای دیگر از جمله مصر شود پس میبینید که بابل از چه اهمیتی برخوردار بوده و این شورش چه کمک بزرگی به یونان کرده پادشاه بلافاصله شروع به حرکت و برگشت کرد وتمام سپاه ایران که قرار بود یونان را فتح کنند از جمله سپاه گارد جاویدان هولناک ترین و آزموده ترین سربازان زمان خود که فقط خبر حضورشان در جنگی باعث ایجاد وحشت در دل دشمنان میشد با خود برد وفقط تعداد کمی سرباز برای تثبت مناطق تصرف شد یونان باقی گذاشت که فرماندهی آنان را به مردونیه سپرد برخی مورخین یونان نوشته اند که سپاه خشایارشا در حال برگشت به ایران تلفات زیادی داده و خجل و شکست خورده به ایران بازگشت که این صحبت بعد ها با تحقیق زیاد رد شده وکاملا کذب است به هر حال مردونیه برای جلوگیری از غافلگیر شدن لشکر ، سپاه باقی مانده در یونان را به طرف دشت هایی که در تسالی که در یونان وسطی امروزی قرار دارد حرکت داد زیرا این دشتهای وسیع امتیازات زیادی برای سواره نظام ایران داشت ، وزمستان را در آنجا گذراند و این زمستان را به تدارک جنگ و آموزش بیشتر سربازان گذراند که این نشان از زبده بودن سربازان ایرانی در آن زمان است که یا در حال تمرین وآموزش بودند یا درحال جنگ وپیروزی تصمیم مردونیه این بود تا از ادامه جنگ و کشت وکشتار بیشتر جلوگیری کند زیرا از طرفی بحث اقتدار و ابهتی که برای ایران داشت یکی از دلایل این جنگ بود با فتح آتن و پیروزی در دو جنگ و فتح قسمت های بیشتر یونان به نتیجه رسیده بود زیرا ایرانی ها در نبرد ماراتن از فتح آتن بازمانده بودند، به همین دلیل از طریق الکساندرمقدونی پادشاه مورد تایید ایران با یونانی ها وارد مذاکره شد تا یونانی ها تابع ایران بشوند در عوض ایران آن ها را در مسائل داخلی خود آزاد بگذارد و معابد وشهر آتن را تعمیر کند اسپارتی ها پاسخ را به مشورت با آتنی ها موکول کردندتاپس از مشورت پاسخ دهند ولی یک مسئله وجود داشت ، یونانی ها میدانستند تعداد لشکر ایران بالا نیست و بدلیل شورشهای بابل این لشکر قادر به دریافت هیچ نیروی کمکی نیست و تماما قدرت آن همین است لذا فرصت را برای جبران شکست های اخیر مغتنم شمردند و بعد از مشورت با یکدیگر هم قسم شدن که تلافی شکست خود را از این نیرو بگیرند خشم پاسخ رد دادند و جنگ دوباره آغاز شد سپاه ایران که قصد تعمیر آتن را داشت از تصمیم خود منصرف شد و دوباره به شهر آتن هجوم برد و آتن را ویران کرد تا درسی شود برای دیگر ملل که هر کس از تمایل ایرانی ها به گفت وگو سو استفاده کند باید به سختی تنبیه شود سپس در پلاته در نزدیکی تِب(یکی از دولت های یونان)جنگی بین ایران ویونانی در گرفت در این نبرد سپاه یونان تقریبا با سپاه ایران برابر بود و به فرماندهی پوزانیوس بود با سپاه ایران به فرماندهی مردونیه وارد جنگ شد ابتدا با اینکه سپاه یونانی همانطور که پیش تر گفتم سنگین زره بودند و ایرانی ها سبک زره اما چون خبری از تنگه نبود وایرانی ها میتوانستند تاکتیک های خود را پیاده کنند شروع به شکست یونانی ها کردند و یونانی ها یکی پس از دیگری کشته میشدند و در حال شکست خوردن بودند اما بار دیگر هم متاسفانه شانس با یونانی ها یار بود در بحبوهه جنگ همانطور که ایرانی ها مردانه و دلیرانه نبرد تن به تن نابرابر با سنگین زره های یونان میکردند یکی از تیراندازان یونانی که مردونیه را در حال نبرد دیده بود با کمین نزدیک او شد وتیری به او پرتاب کرد باعث شد او از اسب بیافتد وزخمی شد و از طرفی افتادن اواز اسب تاثیر بدی بر روحیه ایرانیان گذاشت و از طرفی ارتش بی فرمانده محکوم به شکست است نام این نبرد نیز ، نبرد پلاته نام دارد.

تصویری از ارگ آکروپولیس آتن به دلیل مجازات کردن یونانی ها به خاطر جنایاتشان ایرانی ها این ارگ را آتش زدند.

پس از زخمی شدن مردونیه بسرعت شایعه می افتد که فرمانده لشکر ایرانیان کشته شده و همین شایعه کافیست تا لشکر بی فرمانده ایران که در حال پیروزی بود شکست بخورد البته برتری عددی یونانی ها نسبت به ایرانی ها هم بی تاثیر نبوده ،چهل هزار نفر از سپاه ایران عقب نشینی کردند و بقیه یا کشته شدند یا متفرق.(479ق.م) ومتاسفانه در همین زمان که قرطاجنه که در جزیره سیسیل در حال جنگ با پادشاه آن که جبار خیانت کار سیسیل بوده شکست خورد.

از طرفی بعد از نبرد سالامین کشتی های باقی مانده ایران که در جزیره سامُس در دماغه میکال جمع شده نیروی دریایی یونان به آن ها حمله کرد و آن ها را شکست داد(479ق.م)وقلعه سِس تُس در ساحل اروپای بوغاز داردانل هم بعد از این جنگ با حمله یونانی ها به تصرفشان در آمد(478ق.م)و بعد از این جنگ ها برتری دریایی در این منطقه با یونانی ها شد.

بعد از این ماجرا مدتی اتفاقی نیفتاد و کمی بعد از طرفی تحریک به شورش سرزمین های یونانی کنار دریای مدیترانه باعث شورش این شهرها و از سلطه ایران خارج شدند و از طرفی یونانی ها به ایران حمله کردند و تا غرب آسیای صغیر کناره های دریای مدیترانه را تصرف کردند از آن طرف هم اتفاقاتی مانند شورش بابل و جنگ با یونان تا حدودی ارتش ایران را خسته کرده بود و از طرفی اتفاقاتی در دربار که متاسفانه با سوء قصد و کشتن خشایارشا و جانشنیش به پایان رسید که باعث شد اردشیر یکم پسر دیگر خشایارشا پادشاه بشود وبسیاری از تاریخدانان این سوءقصد وترور را زیر سر اردشیریکم میدانند هر چند مدارک زیادی از چرایی و چگونگی این ماجرا وجود ندارد و این اتفاق باعث شد تا سپاه ایران از حمله دوباره و ایستادگی جلوی یونانی ها خودداری کند تا اینکه بالاخره ایران سفیری به یونان فرستاد تا صلح نامه ای منعقد کند که بعد ها به صلح نامه کالیاس معروف شد که نام سفیر یونانی است هرچند که راجع به صحت وجود این صلح نامه مدارکی زیادی وجود ندارد اما بهرحال نه ایرانیان از نظر روحی آمادگی حمله دوباره را داشتند و نه یونانی ها توان پیشروی بیشتر زیرا آن سپاه ایران بود که قاره ها را فتح میکرد نه سپاه کوچک یونان ، لذا خود به خود صلحی موقتی به وجود آمد البته اگر صلح نامه ای هم منعقد شده بود ایران زیاد به آن پایبند نمانده و بعد ها دوباره به یونان حمله کردند و تا سرزمین های کنار مدیترانه یونانی نیشین در غرب آسیای صغیر را فتح کرد(چرا یک ابر قدرت باید از منافع خود بگذرد؟) و یونانی ها هم از طرف دیگر به علت شروع جنگ های معروف پلوپونزی میان دو محور یونانی در سمتی به رهبری آتن و در سمت دیگر به رهبری اسپارت باعث شد از حمله بیشتر به ایران خودداری کنند ، شروع کننده این جنگ آتن بود زیرا وقتی فتوحاتی از سمت ایران به دست آورد وقدرتش بیشتر از همه دولت های یونانی شد چشم طمع به دیگر دولت های یونانی بست وبه آن ها حمله کرد وایران هم با سیاست خود و دخالت در امور این دولت ها باعث شد این جنگ داخلی یونانی سال های سال ادامه پیدا کند به طوری که برای مثال مدتی ایران پنهانی از آتن حمایت مالی میکرد و وقتی محور آتنی قدرتمند و درحال شکست محور اسپارتی میشد ایران حمایت خود را قطع میکرد و به شروع به حمایت مالی ازمحور اسپارتی میکرد و محور اسپارتی کم کم قدرتمند میشد و این بار اسپارت شروع به شکست محور آتن میکرد و بلافاصله ایران حمایت خود را از محور اسپارت قطع میکرد و از محور آتن حمایت میکرد و این روش باعث شد سال های طولانی یونانی هاتنها با سیاست ایران به جان هم بیفتند.

درمورد وجود این ماسک های چهره برای سربازان هخامنشی سندیتی که اثبات کند وجود ندارد اما برای فیلم های تلوزیونی که اگر آن هم اگر قرار شد راجب این جنگ ها ساخته شود خوب است و باعث میشود اشکال سربازان زیبا وسینمایی تر باشد اگر کمی چهره ماسک جدی تر باشد میتواند تبلیغ خوبی در جهان باشد مانند موهای قرمز بالای کلاه خود های سربازان یونانی که اکثرا به دلیل دیدن فیلم های هالیوودی فکر میکنیم همه ی سربازان یونانی همچین زره و کلاه خود های زیبا که از موهای دم اسب بافته شده بودند را داشتند اما واقعیت خلاف این است که ،خود نشان از تاثیر رسانه دارد.

فصل سوم نبرد ترموپیل(درس تاریخ)

تااینجا که وقایع به وقوع پیوسته راتا حدودی دانستیم مقاله سوم در رابطه با تحلیل وقایع است همانطور که هیتلر در کتاب نبرد من خود در رابطه با اهمیت تاریخ میگوید:نباید مسائل تاریخی را به دانش آموزان فقط به صورت سال وقوع ونام های محل وافراد آموخت بلکه باید دلایل را نیز به آن ها یاد داد پس ما هم نباید داستان را فقط بیاموزیم بلکه باید چرایی ماجرا را هم دانست اما در فصل اول به چرایی وقوع این جنگ پرداختیم و اتفاقات بعد جنگ را هم،در کل نام مقاله فقط نبرد ترموپیل است اما ماجرا را کمی قبل تر از جنگ اول با یونان در زمان داریوش شاه بزرگ شروع و تا پایان جنگ دوم با یونان وکمی بعد تر ادامه یافت اما بیایید به چرایی بعضی مسائل دیگر هم بپردازیم.

1چرا در این جنگ ها ایران نتوانست یونان را کاملا فتح کند؟

در طول مقاله به بعضی موضوعات اشاره کردیم اولین دلیل عدم تمایل ایران و دربار برای فتح یونان بود همانطور که گفتیم ایران با داشتن بزرگ ترین وقدرتمند ترین امپراطوری آن زمان و تحت سلطه داشتن سرزمین هایی آباد وثروتمند مانند بابل ،مصر ،هند و…..نیازی به یونانی که سرشار از شورش ها واختلافات داخلی بود نداشت ازطرفی یونان توانایی حمله مستقیم نظامی به ایران رانداشت زیرا علاوه بر نبود قدرت ،اتحادی هم در سرزمین های ایونی نشین وجود نداشت واتحادی هم شکل میگرفت موقتی ،ناقص وبر اثر حمله ایران بود که همانطور که دیدیم پس از جنگ اول بایونان بلافاصله شعله اختلافات داخلی شعله ور شد وحتی پس ازجنگ دوم بایونان هم بعد از مدتی چنان اختلافی بین یونانی ها ایجادشد که باعث شروع جنگ های چند ساله ومعروفه پلوپونزی بین یونانی ها شد پس میبینیم دلیل قوی برای فتح یونان وجود نداشت.

مسئله دوم که از مهم ترین دلایل میباشد ضعف در زره است در ارتش ایران به جز گارد جاویدان باقی سربازان زره کافی ومناسبی نداشتند و همچنین سلاح ها نیز ضعف هایی داشتند یونانی ها علاوه بر زره ، نیزه های بلندی نیز داشتند که از نیزه های ایرانیان بسیار طویل تر بوده و عجیب است که وقتی ما در جنگ اول با یونان شکست خورده ایم امکان ندارد سربازان وفرماندهان امکانات زره و سلاح های سربازان یونانی را بیان نکرده باشند و چرا وقتی خشایارشا در جنگ دوم با اینکه خود در جنگ اول شاهزاده بوده و در زمان وقوع جنگ در دربار حضور داشته ضعف اسلحه های سربازان را ازبین نبرده انتظار مجهز کردن این لشکر عظیم به زره ها وسلاح های مجهزمانند یونانی هانبوده اماچرا قسمتی از سربازان را به زره سنگین مجهز نکرده؟البته ممکن است آن ها گفته باشند اما گوش شنوایی وجود نداشته باشد البته شاید بعضی این بهانه را بیاورند که اکثر سپاه ایران سربازان چریکی بودند.

منظور از سربازان چریکی باید این مطلب را توضیح دهم که اکثر سپاه ایران را سربازانی تشکیل میدادند که عمدتا کشاورز و دامدار بودند و هنگامی که حکومت قصد لشکر کشی میکرده به شهر ها وروستا ها فراخوان میداده و جوانان و کشاورزان که محصولات خود را برداشت کرده ثبت نام میکردند ویکی از دلایل عدم وجود زره مجهز نیز همین بوده زیرا افراد محلی بودند که آنچنان مهارتی نداشته اند که بخواهند زره های گران استفاده کنند و لباس رزمشان هم لباس محلی میشده برای مثال دسته ای ا فلان قوم ایران زمین بوده اند که لباسشان لباس محلی بوده و از روی لباس محلیشان دسته و لشکرشان مشخص میشده البته این نباید بهانه شود به هر حال باید سپاه ایران حداقل سپاهی بسیار مجهز و سنگین زره آماده میکرده جدا از گارد جاویدان با توجه به اینکه محدودیت مالی و افراد وجود نداشته و ما باید از این درس بگیریم که تجهیزات حفاظتی و مهارت یک سرباز چقدر بیشتر از تعداد آن ها اهمیت دارد

اینجا اولین درس را از تاریخ باید گرفت که با اتکا به روحیه شهادت طلبی و کثرت سربازان نمیتوان پیروز شد و این داستان ، داستانی آشنا برای امروز است وقتی سرابازان ایرانی درزمان حال به ساده ترین امکانات دفاعی مانند جلیقه و کلاه خود مناسب مجهز نیستند و در مقابل کشور هایی که برای ما دارای تهدیدات نظامی هستند سربازانشان علاوه بر بهترین تجهیزات محافظتی سلاح هایشان هم به جدیدترین سایت های نشانه روی مجهز هستند که همانند نیزه های بلند یونانی ها از فاصله ای دورتر میتوانند به ما حمله کنند و در مقابل سربازان ایرانی علاوه بر قدیمی بودن سلاحشان از سایت نشانه روی مکانیکی استفاده میکنند و هنوز هم فرماندهان ما همانند چند صدسال پیش با وجود تجربه های فراوان و گوشزد های متخصصان این حوزه باز هم گوش شنوایی متاسفانه وجود ندارد.

مسئله سوم هم عدم مشاوره و اعتماد به مشاوران تصمیم گیر است، در نبرد دوم با یونان زمانی که غلام یونانی اطلاعات غلط به ایران داد در منابعی آمده که بعضی فرماندهان از جمله دریاسالار آرتمیس مخالف وارد شدن به تنگه سالامین ونبرد دریایی بوده اند که متاسفانه خشایارشا توجهی نکرده ودستور حمله را صادر کرده اینجا ا نیز تراژیدی آشنا وجود دارد کمی این تراژدی برایتان آشنا نیست؟ این تراژدی در دفاع مقدس بارها اتفاق افتاده اما فاجعه بارترین آن ها عملیات خیبر که منجر به شهادت شهید همت شد و عملیات کربلای4 که میتوانید داستان کامل این هارا بخوانید که چطور فرماندهان میدانی به فرماندهان اتاق جنگ از ناممکن بودن شروع وادامه عملیات میگفتند اما گوشی بدهکار این مشاوران از جان گذشته نبود.

عدم شناسایی زمین.

سان تزو فرمانده چینی و نویسنده کتاب معروف هنر جنگ یکی از اصلی ترین مواردی که یک فرمانده باید بشناسد زمین است منظور از زمین محیط محلی است که جنگ به وقوع میپیوندد و بارها تاکید میکند فرمانده سپاه باید دشمن را مجبور کند در زمینی که او میخواهد بجنگد وفرمانده هم زمینی را باید انتخاب بکند که بیشترین امتیازات را برای لشکرش داشته باشد همانطور که دید ما هم در نبرد ترموپیل و هم سالامین در نقطه ای جنگ کردیم که یونانی ها انتخاب کرده بودند وبهترین نقطه برای یونانی ها وبدترین برای ما ایرانی ها بوده است.

وهمانطور که خواندید آن زمین ها بیشتر امتیاز وسودرابرای ارتش یونان به ارمغان اوردندوبیشترین ضرررابرای ارتش ایران داشتند.

خب این هابه نظر من اصلی ترین و مهم ترین دلایل عدم فتح کامل یونان بود البته فاکتور شانس درجنگ دوم وکمبودتعداددرجنگ ماراتن را هم نباید نادیده گرفت و این نکته هم یکی از اصلی ترین دلایل شکست بوده که اکثر ارتش ایران از چریک های وافرادیست که بر اثر فرخوان ها برای جنگ آمده اند برای مثال کشاورزانی که محصول خود را برداشت کرده اند و برای افتخار و کمی کمک مالی به خانواده طی فراخوان عضو ارتش شده اند و تا قبل از این هیچ تجربه و آموزش جنگی نداشته است اما از هرچیزی که انتقاد میکنیم باید نقاط مثبتش را هم بیان کرد.

1.اهمیت نیروی دریایی:

هخامنشیان به خوبی از اهمیت نیروی دریایی با خبر بودند و در جنگ ها فقط به نیروی زمینی اتکا نمیکردند همانطور که خواندید در زمان تدارک برای جنگ چه داریوش شاه وچه خشایارشا کشتی های جنگی و تدارکاتی پر تعدادی را محیا میکردند و قدرتمند ترین نیروی دریایی ایران هم تا کنون برای سلسله هخامنشیان بوده.

2.شایسته سالاری:

همانطور که دیدیم ایرانیان به اصل و نسب ودین ونژاد توجه چندانی نداشتند و فرماندهان خود را بر اساس شایستگی انتخاب میکردند که مشهور ترین آن ها دریاسالار آرتمیس بوده که یونانی نژاد وغیر زرتشتی بوده که به احتمال زیاد خدایان اساطیری را میپرستیده.

3.انتخاب شهریاران وساتراپ های محلی.

در زمان هخامنشیان ساتراپ های ایالات از مردم مورد اعتماد محلی استفاده میکردند ، انتخاب یک حاکم محلی بسیار مفید واقع میشود اول اینکه مردم متوجه میشوند که حاکمشان از بین خودشان است و یکی از خودشان بیشتر مشکلات آن ها وفرهنگشان را درک میکند تا فردی از مکانی با مشکلات و فرهنگ دیگری.

4.احترام به عقاید.

هخامنیشیان به عقایددیگرادیان وملل بسیار احترام میگذاشتندومثال بارز این احترام پس از فتح بابل و کتیبه معروف کوروش بزرگ است که به الهه ها و بت ها ومعابد بابلیان احترام گذاشته است در صورتی که خود یکتاپرست بوده و یهودی ها را هم از بند اسارت نجات داده است اما برعکس این اخلاق باستانی ایرانیان یعنی احترام به عقاید دیگران که اتفاقا در جوامع امروز یکی از نشانه های انسان مدرن است ما این نشانه را هزاران سال پیش داشته ایم مامردم امروز کمتر به اعتقاد هم احترام میگذاریم و حتما باید در پایان بحث هایمان طرف مقابل به اشتباه بودن تفکر خود اعتراف کند و داشتن این انتظار باعث میشود بحث هایمان بدون نتیجه ای با قهر ودعوا غالبا پایان یابد وممکن است در جایی افراد حرف هایی بی منطق وخلاف واقعیت بزنند که هدف از آن فقط شکست دادن طرف مقابل در بحث است ، چرا نمیتوانیم اکنون همانند نیاکانمان به عقاید هم احترام بگذاریم در حالی که احترام به شخص مقابل ازاصلی ترین مسائلی بوده که ایرانیان به کودکان خود از گذشته تا کنون می آموختند که باعث به وجود آمدند هنجارها واخلاقاتی مانند تعارف است اما در بحث هایمان در زمان حال حتما باید شخص مقابل حرف مارا قبول کند و اگر نکند با بی احترامی وکدورت بحث خاتمه پیدا کند این فرهنگ دموکراسی یا گفت و گو است(دموکراسی فقط رای دادن نیست،فرهنگ گفت وگو که احترام به عقایدهم قسمتی ازآن است هم فرهنگ دموکراسی است) که ما به عقاید هم احترام بگذاریم ما نباید کسی را مجبور کنیم مانند ما فکر وعمل کند و هرکه همانند ما وامثال ما نبود با دادن القابی تهدید به نابودی کنیم همانطور که ظاهر انسان ها یکی نیست باطنشان هم یکی نیست هرکس از دو چشم متفاوت جهان را میبیند وتاجایی که به ما،تفکر شخصی آسیب نزند باید به نوع تفکرش احترام گذاشت شما تا جایی میتوانید دست های خود را آزادانه به اطراف تکان دهید که به من برخورد نکند وبه من آسیب نزند.

این ها هم اصلی ترین نقاط قوت هخامنشیان بوده که مربوط به این نبردمیشده اما انتقاداتی هم به مردم آن زمان و درس هایی که میتوان از اشتباه آن ها آموخت وجود دارد:

1.عدم توجه به تاریخ خوانی وتاریخ نویسی:

ایرانیان ازدیر باز علاقه ی زیادی به تاریخ نویسی نداشته اند و بیشتر تمایل به انتقال سینه به سینه یا از والد به فرزند داشته اند که اولا قسمت هایی یا حتی کل ماجرا در گذر زمان محو وفراموش میشده و یا آن قدر مبالغه به آن اضافه میشده که شبه افسانه شده البته منظور از تاریخ ،فقط تاریخ جنگ ها وحکومت نیست

بلکه تاریخ های دیگری مانند فرهنگ ورسومات یا پوشش یا حتی غذا یامعماری و…. نیزاست و این ضعف بزرگ باعث شده ما بسیاری از قسمت های تاریخ خود را فراموش کنیم که خوشبختانه با پیشرفت تکنولوژی باستان شناسی در امروزه آن هم باستان شناسان و پژوهشگران عموما غربی این قسمت ها را برای ما دوباره زنده کرده اند و حتی متاسفانه بعضی از آن ها هم هنوز یافت نشده برای مثال هنوز کسی نمیداند اسم واقعی تخت جمشید چه بوده وفقط میدانیم یونانی ها به آن میگفتند پرسپولیس یا به طور مثال ما کتاب تاریخ آشپزی از زمان باستان نداریم ومحققان به طور اتفاقی یافتند که برای مثال غذای فسنجون در دربار ساسانیان پخته میشده که آشپزان دوره قاجار به این موضوع اشاره کرده اند این خود یکی از دلایل است که ما از تاریخ هخامنشیان بیشت وابسته به نوشته های هردوت هستیم و جاهایی که هرودوت مبالغه کرده واقعیتش چندان معلوم نیست و هرودوت چون یونانی بوده پیروزی و مقاومت های یونانی ها را با بزرگنمایی و حماسی نوشته ولی پیروزی و فتوحات ایران زمین را فقط نام برده البته بسیاری امروزه معتقدند که از آن جا که انسان امروزی وقت آزاد کمی دارد دیگر نیازی نیست سطح اطلاعات مردم و سرانه مطالعه را با خواندن فقط کتاب بالا برد چون هر کسی علاقه ووقت آن را ندارد که برای مثال کتاب قطور تاریخی پر از جزئیات را بخواند و میتوان فیلم های مستند ومقالات کوتاه را جایگزین کرد و این حرکت در کشور هند یعنی نوشتن مقالات کوتاه باعث شد سرانه مطالعه مردم هند بسیار بالا برود که این جا انتقاد به من وامثال من است که چرا کم کاری میکنیم.

عدم توجه به تاریخ نویسی مخصوصا تاریخ نویسی میانه رو بسیار به ضرر ایرانیان تمام شده است زیرا برای مثال در زمان هخامنشیان اصلی ترین و بزرگترین تاریخ نویس هرودوت پدر تاریخ است که متاسفانه به علت دشمنی یونان وایران بسیار کم لطف وسرشار از مبالغه است البته منابع هرودوت اکثرا دسته دوم بوده اند یعنی داستان را بر اساس صحبت های اشخاصی نوشته است که خود یا پدرانشان شاهد آن اتفاق بوده اند که ممکن است این اتفاق هم باعث نوشتن داستان یا ارقامی افسانه گونه بوده یا اشخاصی تاریخ را مینوشتند که در دربار حضور داشته اند و برای چاپلوسی وتملق پادشاهان ویا حد واختیارات محدودشان به علت حضور در دربار از آن ور بوم افتاده اند یعنی بسیار افسانه گونه به نفع حکومت نوشته اند برای مثال گزنفون شاگرد سقراط که کتاب کوروش نامه را بر اساس گفته های درباریان هخامنشیان نوشته به صورتی که بسیاری از مورخان کنونی اعتباری برای این کتاب قائل نیستند وآن را کتاب شعر میدانند تا کتاب تاریخی ومتاسفانه امروزه هم حمایتی از تاریخ نویسان، باستان شناسان وپژوهشگران نمیشود و متاسفانه در زمان حال به تاریخ خصوصا تاریخ باستان بی لطفی میشود.

زنده باد ایران.

منابع:

تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان نوشته مرحوم میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا

شاه جنگ ایرانیان

نویسنده : اشتن متز آلمانی و جون بارک آمریکایی

هخامنشیان نوشته آملی کورت ترجمه مرتضی ثاقب فر

تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته آلبرت تن آیک اومستد ترجمه محمد مقدم

تاریخ ایران از زمان باستان تا به امروز

نویسندگان(نویسندگان اهل شوروی سابق میباشند):

ا.آ گرانتوسکی

م.آ داندامایو

گ.آ کاشلنکو

پروفسور ای.پ.پتروشفسکی

پروفسور م.س.ایوانف

ل.ک.بلوی

جست و جو های اینترنتی.

با تشکر از کانال سپهبد سورا وخانم گلرو.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن