جنگ جهانی دوم

توپ فلاک ۸۸، کابوسی از آسمان تا زمین

توپ فلاک ۸۸، کابوسی از آسمان تا زمین

توپ فلاک ۸۸، کابوسی از آسمان تا زمین

طراحی توپ Flak 88 (مخفف Flugabwehrkanone 88) از اوایل دهه ۱۹۳۰ توسط شرکت کروپ (Krupp) و با مشارکت شرکت راینمتال (Rheinmetall) آغاز شد. قرارداد طراحی اولیه توسط شرکت تابعه‌ی راین‌متال در سوئد (برای دور زدن محدودیت‌های معاهده ورسای) انجام شد. هدف اولیه، ساخت یک سامانه پدافند هوایی مؤثر برای مقابله با بمب‌افکن های ارتفاع بالا بود؛ اما در طول جنگ، مشخص شد که این توپ توانایی‌هایی فراتر از نقش اولیه‌اش دارد.

در سال ۱۹۳۶، نخستین نمونه های عملیاتی این توپ تحت عنوان Flak 18 8.8 cm وارد خدمت در لوفتوافه (نیروی هوایی آلمان) شدند. به دنبال آن، نسخه های بهبود یافته ای مانند Flak 36 و Flak 37 نیز ساخته شدند که با افزایش سرعت آتش، دقت، و سهولت حمل ونقل همراه بودند.

توپ Flak 88 یا توپ ۸۸ (بعد ها توسط سربازان متفقین به این نام یاد ‌شد)، با طول لوله بالا و سرعت دهانه‌ای که در برخی مدل‌ها به ۸۴۰ متر بر ثانیه میرسید، توانایی نفوذ در زره اکثر تانک های آن دوره را نیز بدست آورد. به همین دلیل، فرماندهان آلمانی به ‌سرعت دریافتند که این سلاح میتواند در نقش یک توپ ضدتانک سنگین نیز عمل کند.

در واقع، همین چندمنظوره بودن Flak 88که هم برای پدافند هوایی و هم نبرد زرهی قابل استفاده بود یکی از ویژگی هایی بود که آن را به یکی از نمادهای تسلیحاتی آلمان نازی در جنگ جهانی دوم بدل کرد.

این توپ بر روی شاسی صلیبی شکل (cruciform) نصب میشد که با پایین آوردن بازوهای جانبی و استفاده از جک‌های تنظیم کننده، ثبات لازم برای شلیک فراهم می‌گدرید. در مواقعی که نیاز به جابه جایی سریع بود، توپ بدون جدا کردن چرخ‌ها و با بازوهای جانبی مستقر می‌شد تا امکان شلیک و حرکت سریع‌تر فراهم شود.

این توپ در نقش ضد هوایی دارای هشت تا ده خدمه بود از جمله فرمانده که نظارت بر کل عملیات و هماهنگی با واحد کنترل آتش را بر عهده داشت، دیده بان که وظیفه رصد اهداف را داشت، اپراتور ابزار هدف‌گیری، تیرانداز افقی که چرخ افقی توپ را تنظیم میکرد، تیر انداز عمودی که مسئول تنظیم زاویه ارتفاع توپ بود، تنظیم کننده فیوز و بارگذار ها.

در استقرار ضد هوایی چهار توپ در قالب یک آتشبار بصورت مربعی مستقر می‌شدند و با کابل هایی به واحد کنترل آتش مرکزی (Kommandogerät) متصل بودند.

این توپ مجهز به یک محدوده‌یاب نوری یا Rangefinder (Entfernungsgerät 34 یا 36) بود.

دستگاه محدوده‌یاب نوری Entfernungsgerät، یک ابزار اپتیکی دقیق بود که با استفاده از سیستم استریوسکوپی، فاصله‌ی هدف پروازی را اندازه‌گیری می‌کرد. اپراتور با نگاه‌کردن از طریق یک چشمی، دو تصویر از هدف را که با زاویه‌ی کمی متفاوت از منشورهای دو سر دستگاه به‌دست آمده بودند، منطبق می‌کرد. پس از انطباق، دستگاه فاصله‌ی دقیق تا هدف را نشان می‌داد. این فاصله سپس به کامپیوتر مکانیکی Kommandogerät منتقل می‌شد تا زاویه شلیک و زمان انفجار گلوله محاسبه شود.

محدوده‌یاب نوری Entfernungsgerät

برای هدفگیری دقیق هواپیماها که با سرعت بالا حرکت میکردند، نیاز به محاسبات لحظه‌ای سرعت، زاویه، ارتفاع و برد بود. ارتش آلمان از کامپیوتر مکانیکی Kommandogerät 40 یا مدل‌های مشابه مثل Kommandogerät 36 برای انجام این محاسبات استفاده میکرد.

این دستگاه اطلاعات ورودی مانند موقعیت، سرعت و جهت هواپیمای دشمن را دریافت میکرد که توسط ابزارهای نوری (مانند فاصله‌یاب نوری) یا رادار تأمین میشد.

سپس با ماشین ‌حساب‌های آنالوگ پیچیده، مسیر و محل تقاطع گلوله و هدف را محاسبه میکرد.

خروجی این محاسبات به صورت زاویه هدفگیری و زمان انفجار فیوز به خدمه توپ منتقل میشد.

اگر چند توپ به یک سامانه متصل بودند، این محاسبات برای همه آنها همزمان ارسال میشد تا به صورت متمرکز و هماهنگ شلیک کنند.

در واقع، کامپیوتر مکانیکی Kommandogerät 36 یا 40 به توپچی‌ها کمک میکرد بفهمند که اگر گلوله را مثلاً با زاویه ۵۵ درجه شلیک کنند، آیا به هواپیمای دشمن که در ارتفاع مثلاً ۶۰۰۰ متری پرواز میکند، برخورد خواهد کرد یا نه.

کامپیوتر مکانیکی Kommandogerät 40

در کنار این دو، هر توپ Flak 88 مجهز به یک Flakvisier (سایت مکانیکی هدفگیری) بود که در کنار Kommandogerät برای شلیک تکی یا شرایط خاص استفاده میشد.

توپچی از طریق این سایت میتوانست زاویه شلیک را به صورت دستی تنظیم کند و به کمک محاسبات سرعت باد، جهت و حرکت هدف آن را اصلاح کند.

توپ‌های ضد هوایی مثل فلاک ۸۸ فقط با برخورد مستقیم گلوله به هواپیما کار نمیکردند، بلکه بیشتر به این شکل عمل میکردند که گلوله در هوا و نزدیک به هواپیما منفجر شود و تکه‌های ترکش‌ به هواپیما آسیب برسانند.

روی هر گلوله ضد هوایی یک فیوز زماندار مکانیکی نصب شده بود. این فیوز قبل از شلیک، بر اساس فاصله هدف و سرعت حرکت آن، تنظیم میشد تا گلوله در زمان و نقطه‌ای مشخص در هوا منفجر شود.

اگر مشخص میشد که هواپیما در فاصله ۸۰۰۰ متری از توپ قرار دارد، محاسبات نشان میداد که گلوله باید مثلاً ۶ ثانیه پس از شلیک منفجر شود. بنابراین، خدمه توپ قبل از بارگذاری گلوله، فیوز آن را طوری می‌چرخاندند که درست پس از همین مدت زمان منفجر شود.

فیوزهای زماندار مکانیکی (Mechanical Time Fuzes) زمانی که گلوله از لوله بیرون میرفت، شمارش معکوس خود را شروع میکردند تا در زمان درست منفجر شوند.

توپ Flak 88، توپی نیمه خودکار با عقب ‌نشینی لوله بود. این یعنی پس از شلیک، خود توپ پوکه را بیرون میانداخت و آماده شلیک بعدی میشد.

اما در استقرار ضد زرهی در نقش ضد تانک خدمه کمتر بود و توپ‌ها به صورت مستقل یا در گروه های کوچکتر مستقر میشدند و از دوربین تلسکوپی ZF 20-E برای هدفگیری مستقیم استفاده میکردند.

در نقش ضدزره، توپ Flak 88 به جای استفاده از سامانه‌های پیچیدهٔ ضد هوایی مانند فیوزهای زمانی و رایانه‌های مکانیکی، از سایت دید مستقیم Zielfernrohr 20E بهره می‌برد. این سایت، یک دوربین تلسکوپی با بزرگ‌نمایی ۴ برابر و میدان دید ۱۷٫۵ درجه بود که به توپچی امکان می‌داد هدف را به ‌صورت مستقیم مشاهده و نشانه‌گیری کند. این ابزار در سمت راست توپ نصب می‌شد و با چرخاندن پیچ‌ های تنظیم، توپچی می‌توانست مسیر توپ را با هدف هم‌راستا کند.

سایت دید مستقیم Zielfernrohr 20E

برای محاسبهٔ دقیق زاویهٔ شلیک نسبت به زمین یا هدف، از زاویه‌ سنج دستی استفاده می‌شد. این ابزار به توپچی کمک می‌کرد تا با در نظر گرفتن شیب زمین و موقعیت توپ، زاویهٔ مناسب برای شلیک را تنظیم کند. این امر به‌ویژه زمانی اهمیت داشت که توپ در فواصل دورتر مستقر بود و نیاز به دقت بالاتری در نشانه‌گیری وجود داشت.

در شرایطی که توپ پشت خط مقدم مستقر بود و دید مستقیم به هدف امکان‌پذیر نبود، از دیده‌بان مجهز به دوربین دوچشمی یا بردسنج نوری استفاده می‌شد. دیده‌بان با مشاهدهٔ موقعیت تانک‌ها یا استحکامات دشمن، اطلاعات لازم را به توپچی منتقل می‌کرد تا تنظیمات لازم برای شلیک انجام شود. این روش به‌ویژه در نقش توپخانه‌ای و شلیک غیرمستقیم کاربرد داشت.

توپ ۸۸ قادر به شلیک انواع مختلفی از گلوله‌ها بود از جمله:

گلوله های انفجاری با فیوز زمانی با سرجنگی به رنگ سبز: برای اهداف هوایی.

گلوله های انفجاری با فیوز ضربه‌ای با سرجنگی به رنگ زرد: برای اهداف زمینی.

گلوله های ضد زره با هستهٔ تنگستن با سرجنگی به رنگ سیاه: برای نفوذ به زره تانک‌ها.

این توپ توسط کامیون هایی مانند Borgward B 3000 یا نیمه شنی دارهایی مانند SdKfz 7، 10 یا SdKfz 11 کشیده میشد که علاوه بر کشیدن توپ، خدمه و مهمات را نیز جابه جا می‌کردند. در مناطقی با تهدید بالا یا نیاز به جابه جایی سریع، توپ بدون جدا کردن چرخ‌ها و با بازوهای جانبی مستقر میشد تا امکان شلیک و حرکت سریعتر فراهم شود. همینطور در مواردی بر روی خودرو های نیمه شنی دار نیز نصب می‌شد.

توپ‌های ۸۸ میلیمتری بخش عمدهای از دفاع هوایی آلمان را تشکیل میدادند. در سال ۱۹۴۲، حدود ۱۵٬۰۰۰ قبضه از این توپ‌ها در سامانه های دفاعی آلمان مستقر بودند و در کنار توپ‌های سبک‌تر و سنگین‌تر ۲۰، ۳۷ و ۱۲۸ میلیمتری، آسمان شهرها و اهداف استراتژیک را پوشش میدادند.

در سال ۱۹۴۴، توپ‌های ضد هوایی آلمان مسئول سرنگونی ۳٬۵۰۱ هواپیمای آمریکایی بودند، در حالی که جنگنده‌های آلمانی در همان بازه زمانی حدود ۶۰۰ هواپیمای کمتر را سرنگون کردند.

در طول جنگ، حدود ۴۳٪ از ۱۸٬۴۱۸ هواپیمای آمریکایی که در نبرد با آلمان از دست رفتند، توسط آتش ضد هوایی (Flak) سرنگون شدند. این رقم نشان دهنده نقش مهم توپ‌های ضد هوایی، از جمله ۸۸ میلیمتری، در دفاع هوایی آلمان است.

همینطور مطالعات فرماندهی بمب‌افکن های بریتانیا نشان میدهد که در بازه زمانی آوریل تا نوامبر ۱۹۴۲، ۴۱٪ از تلفات هواپیماهای بمب‌افکن به دلیل آتش ضد هوایی بوده است.

برد مؤثر توپ ۸۸‌ برای اهداف هوایی بین ۸ تا ۱۰ هزار متر (بسته به نوع گلوله و شرایط محیطی) برآورد میشد، و برد نهایی‌اش در حالت پدافند هوایی به حدود ۱۴ هزار متر نیز میرسید.

اما مقابله با اهداف هوایی تنها نقشی نبود که توپ ۸۸ در طول جنگ بازی کرد. پیش از نبرد با شوروی، ورماخت تجربه استفاده از توپ ۸۸ میلیمتری را در جریان تهاجم به فرانسه نیز داشت. با این حال، سرعت پیشروی برق ‌آسای نیروهای آلمانی در آن جبهه و نقش پررنگ‌تر بمب‌افکن های شیرجه‌ زن یونکرس ۸۷ اشتوکا، باعث شد تا Flak 88 نقش محدودی در نبرد با واحدهای زرهی فرانسه ایفا کند.

تابستان سال ۱۹۴۱، نیروهای آلمانی در چارچوب عملیات بارباروسا با سرعتی خیره‌کننده در دل خاک شوروی پیشروی میکنند. اما با گذر از مرزها، دشمنی متفاوت با آنها روبه‌رو میشود؛ تانک‌هایی قدرتمند با زرهی ضخیم و آتشی مرگبار. T-34 با توپ ۷۶ میلیمتری و زره صخیم خود و هیولای متحرکی به نام KV-1 که عملاً در برابر گلوله های پانزرهای آلمانی مقاوم است، به کابوسی برای ورماخت تبدیل شده اند. بدتر از آن، تانک سنگین KV-2 با توپ ۱۵۲ میلیمتری خود همچون یک دژ فولادی متحرک راه را بر ستون‌های زرهی آلمان می‌بندد.

جبهه شرق داستانی متفاوت داشت. وسعت بی پایان دشت های شوروی، مقاومت ارتش سرخ و حضور تانکهایی با زره سنگین شرایطی به وجود آورده بود که نیاز به سلاحی همچون Flak 88 را بیش از هر زمان دیگری آشکار ساخت.

در آن زمان ورماخت از نظر تجهیزات زرهی در تنگنا بود. پانزر-۳ به توپهای ۳۷ و ۵۰ میلیمتری مجهز بود و نسخه های پانزر-۴ با توپ ۷۵ میلیمتری بلند هنوز به میدان نیامده بودند و از تانک تایگر نیز هیچ خبری نبود. تاکتیک هایی مانند کمین، هدفگیری از عقب یا استفاده از توپ‌های ضدتانک سبک نیز تنها به صورت محدود کارایی داشتند. ارتش آلمان نیازمند سلاحی بود که نه تنها توان نفوذ از جلو در زره دشمن را داشته باشد بلکه از فاصله دور شلیک کند.

ژنرال هاینتس گودریان در بخشی از خاطراتش در کتاب (Panzer leader) میگوید: «سلاحهای ضد تانک ما در آن زمان تنها تحت شرایطی بسیار مساعد میتوانستند با تانک‌های تی-۳۴ مقابله کنند. برای مثال، تانک پانزر-۴ ما با توپ کوتاه ۷۵ میلیمتری تنها از پشت و با هدفگیری موتور قادر به نابودی تی-۳۴ بود…»

اینجا بود که توپ ضدهوایی معروف Flak 88، سلاحی که در ابتدا برای شکار هواپیماهای ارتفاع بالا طراحی شده بود، نقشی جدید یافت: شکار تانک.

آلمان ها با بهره بردن از قدرت و سرعت آتش بالای توپ ۸۸ توانستند از این توپ در جبهه شرقی به خوبی استفاده کنند. و با استقرار در مواضع دفاعی این توپ می‌توانست نقش ضد هوایی، ضد زره و آتش غیر مستقیم را بازی کند چیزی که هیچ سلاح دیگری تا آن زمان قادر به انجامش نبود.

در نبردهای زمینی و به‌ویژه در نقش ضدتانک، Flak 88 عملکردی خیره‌کننده داشت. برد مستقیم مؤثر آن برای هدفگیری تانک‌ها حدود ۲ کیلومتر بود اما در شرایط مناسب و با استقرار دقیق و خدمه فنی و ماهر قادر بود از فاصله‌ای بیش از ۳ کیلومتر نیز زره تانکهای سنگین را بشکافد، توانایی‌ای که در آن زمان برای ورماخت حیاتی به شمار میرفت زیرا اکثر توپ‌های ضدتانک آلمانی تا آن زمان برد و قدرت نفوذ کمتری داشتند. گلوله های زره کوب این توپ (Apcbc) قادر به نفوذ در زره T34 در فاصله ۲ کیلومتری بودند که بردی بسیار مناسب بود.

ولی جبهه شرق تنها جایی نبود که توپ ۸۸ خودش را ثابت نمود، با ورود نیروهای آلمانی به شمال آفریقا در فوریه ۱۹۴۱ و شکلگیری آفریکاکور تحت فرماندهی ژنرال اروین رومل نبرد در صحرا شکل تازه‌ای به خود گرفت.

در جریان عملیات Battleaxe در ۱۵ ژوئن ۱۹۴۱، رومل با استقرار این توپ‌ها در مواضع پنهان و حفر شده در گذرگاه حلفایا، توانست آن‌ها را از دید نیروهای دشمن مخفی نگه دارد. نیروهای زرهی آلمان وظیفه یافتند تا تانک های بریتانیایی را به این کمین گاه بکشانند، هنگامی که تانک‌های ماتیلدا بریتانیایی به گذرگاه حلفایا نزدیک شدند، به دام این توپ‌های مخفی افتادند. و طبق بعضی گزارشات در همان روز نخست، تنها پنج قبضه از این توپ‌ها موفق شدند ۱۵ تانک ماتیلدا را منهدم کنند. این عملکرد چشمگیر موجب شد تا گذرگاه حلفایا به نام «Hellfire Pass» بین سربازان بریتانیایی شهرت یابد.

ژنرال فریدریش فون ملنتین، که به عنوان افسر اطلاعاتی در سپاه آفریکا تحت فرماندهی رومل خدمت میکرد، در کتاب نبرد های زرهی (Panzer Battles)، به استفاده از توپهای Flak 88 در نقش ضدتانک اشاره میکند و تأکید دارد که این توپها چگونه توانستند در برابر تانکهای متفقین، به ویژه تانکهای سنگین ماتیلدا، مؤثر واقع شوند. او می‌گوید: «توپ‌های ضدهوایی ۸۸ میلی‌متری که برای مقابله با هواپیماها طراحی شده بودند، در نقش ضدتانک نیز به خوبی مورد استفاده قرار گرفتند. قدرت نفوذ زیاد این توپ‌ها، توانست تهدید تانک‌های سنگین بریتانیایی، به‌خصوص Matilda، را خنثی کنند. در نبردهای صحرا، استقرار هوشمندانه این توپ‌ها در موقعیت‌های کمین، فرصت شلیک مستقیم و دقیق به اهداف زرهی دشمن را فراهم کرد و خسارات قابل توجهی به نیروهای زرهی متفقین وارد ساخت.»

در گزارش‌های رسمی ارتش بریتانیا نیز، به کارایی و تهدید توپ ۸۸ میلی‌متری آلمانی اشاره شده است. برای مثال، در گزارش‌های مربوط به نبردهای شمال آفریقا، ذکر شده که این توپ‌ها توانایی نفوذ به زره تانک‌های بریتانیایی را از فواصل دور داشتند و موجب خسارات قابل توجهی شدند.

دیوید کمپبل و دیوید گرینتری در کتاب «German 88mm Gun vs Allied Armour: North Africa 1941–43» می‌گویند: «کمتر سلاحی به اندازه توپ ۸۸ آلمانی شهرت مرگبار پیدا کرد، برد بلند و قدرت ضربه کشنده آن، آن را به یک مشکل مهم برای هر نوع زره‌پوش بریتانیایی و بعدها آمریکایی تبدیل نمود.»

البته، توپ Flak 88 بی نقص نبود. این توپ بزرگ و سنگین بود و استقرار آن زمانبر بود. نیاز به خدمه زیاد، وسایل حمل، و تجهیزات پشتیبانی مانند ژنراتور و دستگاه‌های دید پیچیده داشت. در برخی مواقع، زمانی که شرایط نبرد به سرعت تغییر میکرد یا تانکهای دشمن از جهتی غیرمنتظره حمله میکردند، توپ هنوز در حال استقرار بود و نمیتوانست واکنش نشان دهد. همچنین، حفاظت زرهی نداشت، و اگر شناسایی میشد، با آتش متقابل دشمن بسیار آسیب پذیر بود. همینطور برای سرنگونی یک بمب افکن باید تعداد زیادی گلوله شلیک می‌کرد با این‌حال مقابله تنهایی در مقابل بمب افکن های متفقین و مقابله با زرهی نقشی نبود که برای این توپ از ابتدا تعریف شده باشد. توپ ۸۸ مکملی خوب برای دفاع از آسمان در کنار نیروی هوایی بود و با قدرت تخریب بالا و دقت مرگبار ثابت کرد که از پس نقش ضد زره هم بر می‌آید. این توپ در مواقعی که تانک های قدرتمند آلمانی هنوز پا به میدان جنگ نگذاشته بودند توانست تا اندازه‌ای جای خالی انها را پر کند. آلمان‌ها از همین توپ در توسعه‌ی پلتفرم های زرهی جدید استفاده کردند. توپ ۸۸ میلیمتری بر روی شاسی هایی مانند تایگر نصب شد. تانکی که موفق شد به کابوس زرهی متفقین بدل شود و بدون شک، نقش توپ ۸۸ در این موفقیت برجسته و تعیین کننده بود.

یک توپ ۸۸ با تعدادی زیاد کیل مارک

مشخصات فنی و عملکرد

کالیبر: ۸۸ میلیمتر (۳٫۴۶ اینچ)

طول لوله: ۴.۹۳۸ متر (L/56)

وزن در حالت عملیاتی: ۷٬۴۰۷ کیلوگرم

نرخ آتش: ۱۵ تا ۲۰ گلوله در دقیقه

سرعت دهانه: ۸۲۰ متر بر ثانیه

سقف مؤثر علیه اهداف هوایی: ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ متر

برد مؤثر علیه اهداف زمینی: ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ متر

حداکثر سقف شلیک: ۱۴۰۰۰ متر

زاویهٔ ارتفاع: از -۳° تا +۸۵°

زاویهٔ چرخش: ۳۶۰°

نویسنده: طاها بهیج

منابع:

Panzer Leader

Panzer Battles

Flak: German Anti-Aircraft Defenses 1914–1945

German 88mm Gun vs Allied Armour: North Africa 1941–43

Steven J. Zaloga – German Flak Defenses 1939–45 (Osprey Publishing)

Ian V. Hogg – German Artillery of World War Two

HyperWar: Handbook on German Military Forces

https://tanks-encyclopedia.com

HistoryNet

Warfare History Network

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن