تانک چیفتن (FV4201 ) نتیجهٔ تجربهٔ بریتانیا از جنگ جهانی دوم و سپس جنگ کره بود. ارتش بریتانیا در دههٔ ۱۹۵۰ با دو تانک اصلی میدان نبرد خدمت میکرد؛ «سنچوریون» و «کانکرور». سنچوریون تحرک و قابلیت تاکتیکی خوبی داشت اما زره و قدرت آتش آن در برابر تهدیدات جدید محدود میشد، در حالیکه کانکرور با توپ ۱۲۰ میلیمتری زره قویتری داشت اما بسیار سنگین و کند بود. وزارت جنگ بریتانیا در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ تصمیم گرفت هر دو خط را کنار بگذارد و یک تانک اصلی میدان نبرد جدید طراحی کند که ترکیبی از زره سنگین، آتش مؤثر و تحرک قابل قبول باشد.
پروژهٔ جدید ابتدا تحت عنوان FV4201 شناخته شد. در طراحی آن بر حفاظت و قدرت آتش تأکید زیادی شد؛ بدنه و برجک شیبدار با زره ضخیمتر نسبت به هر تانک غربی آن دوره، و توپ جدید L11A5 با کالیبر ۱۲۰ میلیمتر خاندار انتخاب شد که توانایی شلیک مهمات های ضد زره APDS و HESH داشت. موتور دیزلی L60 دو زمانهٔ چندسوختی با ۷۲۰ اسب بخار هم برای آن انتخاب شد تا مصرف سوخت کمتر و بُرد عملیاتی بیشتر شود، هرچند بعدها این موتور به دلیل قابلیت اطمینان پایین بدنام شد.

اولین نمونههای آزمایشی در سال ۱۹۵۹ آماده شدند و آزمایشها از اوایل دههٔ ۱۹۶۰ آغاز شد. چیفتن در سال ۱۹۶۶ به طور رسمی وارد خدمت ارتش بریتانیا شد و تا اوایل دههٔ ۱۹۹۰ تانک اصلی میدان نبرد ارتش بریتانیا باقی ماند. به خاطر قدرت آتش بالا، زره سنگین و قیمت رقابتی، این تانک به کشورهای مختلفی مثل ایران، اردن، کویت و عمان صادر شد و در دههٔ ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ به عنوان یکی از پیشرفتهترین تانکهای غربی شناخته میشد.
برای اشنایی کامل با تانک چیفتن اینجا را کلیک کنید
در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ شمسی (اواخر دههٔ ۱۹۶۰ میلادی) ارتش شاهنشاهی ایران به دنبال جایگزینی برای تانکهای متوسط قدیمیتر خود مانند M47 آمریکایی و تقویت توان زرهی خود در برابر توان زرهی عراق بود که با تانک های شوروی تجهیز شده بود . حکومت وقت ایران به دلیل روابط نزدیک سیاسی و نظامی با بریتانیا، یکی از مشتریان اصلی تانک چیفتن شد. در آن زمان چیفتن تازه به عنوان پیشرفتهترین تانک غربی با توپ ۱۲۰ میلیمتری و زره سنگین وارد خدمت ارتش بریتانیا شده بود و از نظر قدرت آتش و حفاظت از همهٔ تانکهای موجود در منطقه جلوتر بود.
قرارداد اولیهٔ خرید تانکهای چیفتن بین ایران و بریتانیا در سال ۱۳۴۷–۱۳۴۸ (۱۹۶۸–۱۹۶۹) منعقد شد و بر اساس آن ایران سفارش صدها دستگاه چیفتن Mk.3 و Mk.5 داد. در اوایل دههٔ ۱۳۵۰ (۱۹۷۰) این تانکها تحویل ایران شد و ایران در مجموع بزرگترین کاربر خارجی چیفتن شد. گزارشهای مختلف تعداد تحویلی را بین حدود ۷۰۰ تا بیش از ۸۰۰ دستگاه ذکر کردهاند. ایران همچنین نسخهٔ ویژهای موسوم به «شیر 1» و «شیر2» را سفارش داده بود که قرار بود با تغییرات خاص برای شرایط ایران ساخته شوند؛ پروژهٔ شیر ۲ بعدها پایهٔ تانک چلنجر ۱ بریتانیا شد و شیر1 برنامه ارتقا تانک های چیفتن به سطحی نزدیک شیر2 بود ، اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ برنامه متوقف گردید.

دلایل اصلی خرید چیفتن توسط ایران عبارت بود از: نیاز به یک تانک اصلی میدان نبرد مدرنتر نسبت به ناوگان موجود، قدرت آتش بالاتر در مقایسه با تانکهای عربی آن زمان، حفاظت قویتر و همچنین امکان تولید یا مونتاژ بخشی از قطعات در داخل ایران طبق قراردادهای صنعتی با بریتانیا. ورود این تانک موجب شد ارتش شاهنشاهی ایران در دههٔ ۱۳۵۰ یکی از مدرنترین ناوگانهای زرهی خاورمیانه را داشته باشد.
:
با وجود اینکه تانک چیفتن هنگام خرید پیشرفتهترین تانک غربی محسوب میشد، در خدمت ارتش ایران چند مشکل عمده داشت که با شرایط عملیاتی ایران و جنگ ایران و عراق بیشتر آشکار شد. مهمترین این ایرادها مربوط به پیشرانه و سامانهٔ انتقال قدرت بود. موتور دیزل چندسوختی L60 دو زمانهٔ تانک چیفتن توان ۷۲۰ اسب بخار داشت، اما به دلیل طراحی پیچیده و کمبود قطعات یدکی در شرایط تحریم، بارها دچار خرابی میشد، تعمیرات پرهزینه داشت و در هوای گرم و گردوغبار خوزستان و جنوب غربی ایران عملکرد نامطلوبی نشان میداد. سرعت و شتاب تانک نیز نسبت به رقبای منطقهای مثل T-62 پایینتر بود.
مشکل دیگر وزن زیاد و تحرک محدود تانک بود که عبور از زمینهای نرم یا پلهای سبک را دشوار میکرد. همچنین سامانهٔ کنترل آتش و دید در شب چیفتنهای خریداریشده از بریتانیا در دههٔ ۱۹۷۰ نسبت به استانداردهای دههٔ ۱۹۸۰ قدیمی شد و دقت شلیک و کشف هدف در شب یا در هوای بد را محدود میکرد.

از سوی دیگر، پس از انقلاب ۱۳۵۷ و قطع همکاری نظامی با بریتانیا، تأمین قطعات یدکی و پشتیبانی فنی برای چیفتن عملاً متوقف شد و ناوگان بزرگ تانکهای چیفتن ایران در معرض زمینگیر شدن قرار گرفت. همهٔ این عوامل ارتش و صنایع دفاعی ایران را واداشت تا برنامهای بومی برای اورهال، جایگزینی موتور، بهسازی گیربکس، نصب سامانههای دید و کنترل آتش جدید، و تقویت زره آغاز کنند. نتیجهٔ این برنامه در دههٔ ۱۳۷۰ به تانک ارتقایافتهٔ «مبارز» منجر شد که همان چیفتن بازسازیشده و بهبود یافتهٔ ایرانی بود.
سامانهٔ کنترل آتش چیفتن در زمان طراحیاش در دههٔ ۱۹۶۰ پیشرفته محسوب میشد و شامل مسافتیاب نوری، نشانهگیر توپچی و رایانهٔ بالستیک ساده بود. اما چیفتنهایی که ایران دریافت کرد عمدتاً نسخههای مارک3 و مارک5 بودند و فاقد سامانهٔ مسافتیاب لیزری، رایانهٔ دیجیتال و دید حرارتی بودند که در دههٔ ۱۹۷۰ بهتدریج روی تانکهای غربی رایج شد. این باعث میشد دقت شلیک به ویژه در حرکت، در شرایط کمنور یا دود و گردوغبار کم شود.
از طرف دیگر، تجهیزات اپتیکی و الکترونیکی بریتانیایی در هوای داغ، گردوغبار و رطوبت بالا دوام کمی داشتند و با قطع پشتیبانی فنی و کمبود قطعه، تعمیر یا جایگزینی آنها مشکل شد. همین موضوع باعث شد صنایع دفاعی ایران در پروژهٔ «مبارز» سامانهٔ دید و کنترل آتش تانک را بومیسازی و بهروزرسانی کند، شامل نصب مسافتیاب لیزری، دید در شب جدید و سامانهٔ پایدارکنندهٔ مدرنتر برای افزایش دقت شلیک.
پس از پایان جنگ ایران و عراق و با وجود ناوگان بزرگ تانکهای چیفتن که به دلیل تحریمها و فرسودگی عملیاتی شده بود، ستاد مشترک ارتش و وزارت دفاع ایران در اواخر دههٔ ۱۳۶۰ شمسی (اواخر دههٔ ۱۹۸۰ میلادی) یک طرح بومیسازی و بازسازی این تانکها را آغاز کردند. این طرح در ابتدا با هدف اورهال اساسی و تأمین قطعات جایگزین شروع شد، اما بهتدریج به برنامهٔ ارتقای کامل سامانهٔ پیشرانه، زره و سامانههای دید و کنترل آتش گسترش یافت.

نخستین نمونهٔ ارتقایافتهٔ چیفتن با نام «مبارز» در نیمهٔ دههٔ ۱۳۷۰ (میانهٔ دههٔ ۱۹۹۰ میلادی) در نمایشگاههای نظامی ایران به نمایش درآمد. این تانک از بیرون شبیه چیفتن بود ولی موتور و گیربکس تغییر کرده، سامانهٔ کنترل آتش جدید و مسافتیاب لیزری نصب شده بود و بخشی از زرهها تقویت شده بودند. از آن زمان به بعد پروژهٔ مبارز به عنوان راهکار ایران برای حفظ و نوسازی ناوگان چیفتن تا ورود تانکهای جدیدتر ادامه یافت.
بهصورت لیستوار مهمترین بخشهای ارتقای تانک چیفتن در برنامهٔ «مبارز» ایران:
- پیشرانه: تعویض موتور دیزل L60 دوزمانهٔ بریتانیایی با یک موتور دیزلی قدرتمندتر و کمدردسرتر (گزارشها از موتورهای بومیشده یا نمونههای خارجی با حدود ۸۵۰–۱۰۰۰ اسب بخار حکایت دارد).
- گیربکس و انتقال قدرت: نصب گیربکس جدید متناسب با موتور تازه برای افزایش قابلیت اطمینان و بهبود تحرک.
- سیستم تعلیق و شنی: بهسازی تعلیق و تقویت قطعات فرسوده برای سازگاری بهتر با وزن بیشتر و زمینهای سخت.
- سیستم کنترل آتش: نصب مسافتیاب لیزری، دید در شب/حرارتی جدید، رایانهٔ بالستیک بهروز و پایدارساز دومحورهٔ توپ برای افزایش دقت شلیک.
- سامانهٔ دید و ارتباط: جایگزینی تجهیزات اپتیکی و مخابراتی قدیمی با نمونههای بومی یا بهروز شده.
- زره و حفاظت: افزودن صفحات زره اضافی روی برجک و بدنه، احتمالاً استفاده از زره ترکیبی/ماژولار محدود و نصب پرتابگر نارنجکهای دودزا برای پنهانسازی.
- سیستمهای کمکی: نوسازی سامانههای داخلی مثل تهویه، سامانهٔ اطفای حریق و سامانهٔ برق داخلی.
این تغییرات باعث شد تانکهای «مبارز» نسبت به چیفتن اصلی ایران تحرک، بقاپذیری و قدرت هدفگیری بهتری داشته باشند و بتوانند در خدمت باقی بمانند.
پیشرانهٔ اصلی (ایرادها)
پیشرانهٔ اصلی چیفتن موتور لیولند L60 بود؛ موتور ۱۹ لیتریِ ششسیلندرِ مخالفپیستون دو-زمانهٔ دیزلیِ چند-سوخت است . توان مدلهای مختلف بین حدود ۶۵۰–۷۲۰ اسببخار متغیر میکند . مشکل عمده این موتور در عمل بهخاطر طراحی پیچیده، حساسیت درز بندی سیلندرها، گرما/گردوغبار و مشکلات تدارکاتی (قطعات یدکی) در محیطهای ایران قابل اتکا نبود و منجر به خرابیهای مکرر و نگهداری سنگین شد. همین هم از دلایل اصلی برنامهٔ بازسازی/ارتقا شد.
در برنامهٔ ارتقای «مبارز» گزارش شده که موتور قدیمی برداشته و بهجای آن پیشرانهٔ V-84 با قدرت ~۸۴۰–۸۵۰ اسب-بخار نصب شده .این موتور همان موتوری است که در خانوادهٔ تانکهای تی72 یه کار میرود . مرجعهای ارتقا توان موتورِ «مبارز» را در حدود ۸۴۰–۸۵۰ اسببخار ثبت کردهاند؛ در مقابل L60 نمونههای نهاییِ بهبود یافته حوالی ۷۲۰–۷۵۰ اسببخار بودهاند. اگر وزن عملیاتی را نزدیک ۵۵ تن در نظر بگیریم با موتور جدید رانش به وزن بیش از 15 اسب بخار بر تن می شود که 11 تا 13 درصد بیشتر از موتور قدیمی است.این افزایش توان منجر به شتاب بهتر، توانایی کشش بیشتر در سربالایی و زمینهای سخت، عملکرد کلی بهتر در عبور از موانع نرم و بهبود نسبتاً محسوس در مانورپذیری (خصوصاً هنگام کشیدن وزن اضافیِ زرههای الحاقی). همچنین موتورهای V-84 چهارزمانه و مدرنتر نسبت به L60 دوزمانه در شرایط گرم/گردوغبار عملکرد پایدارتری دارند و نگهداریشان آسانتر است…
شایان به ذکر است ایران بعد از جنگ با عراق صدها تانک تی72 را در داخل کشور به شکل کیت تحت امتیاز روسها تولید کرد و بیش از 200 دستگاه نسخه تی72 ام1 نیز از اروپای شرقی وارد کرد

سرعت چیفتن با L60 معمولاً سرعت جادهای ~۴۰–۴۳ کیلومتر بر ساعت گزارش شده است. با موتور قویتر (V-84) افزایش سرعتِ محتمل است و برخی گزارشها و تصاویر تعمیراتی/آزمایشی دربارهٔ «افزایش اندک سرعت و کشش بهتر» یاد کردهاند، ولی شواهد رسمیای که عدد سرعت جدیدِ قطعیِ مبارز را نشان دهد حدود 50 کیلومتر در ساعت امده بنابراین بهتر است بگوییم تحرک و شتاب بهطور محسوس بهتر شد اما افزایش سرعتِ نامی معمولاً فقط چند کیلومتر در ساعت بیشتر میشود مگر اینکه تغییرات دیگری در گیربکس و انتقال نهایی نیز صورت گرفته باشد.
در بحث برد عملیاتی خودِ افزایش توان موتور بهتنهایی الزاماً بردِ سوختی را زیاد نمیکند ، مگر اینکه همراه با افزایش ظرفیت سوخت یا بهبود مصرف سوخت در موتور جدید باشد. منابع فنی گزارشدهندهٔ مبارز اشاره به «بهسازی سیستم سوخت و تعویض مخزن/نصب مخازن قابل تعمیر» دارند، اما عدد برد جدیدِ دقیق در منابع باز خیلی مشخص نیست. بنابراین میتوان نتیجهگیریکرد: پایداری عملیاتی و قابلیت اطمینان افزایش یافته؛ برد ممکن است اندکی بهتر یا مشابه قبلی باشد بسته به تنظیمات سوخت.
گیربکس اصلی و مشکلاتش
تانک چیفتن در نسخههای اولیه دارای گیربکس نیمهخودکار Merritt-Brown بود که با موتور لیولند L60 هماهنگ شده بود. این گیربکس نسبتاً پیچیده شامل دسته دنده و سیستم انتقال قدرت مکانیکی و هیدرولیکی بود و امکان تغییر نسبت دندهها در میدان نبرد را فراهم میکرد. با این حال، در خدمت ایران مشکلاتی ایجاد شد: هماهنگی موتور L60 و گیربکس در هوای گرم و شرایط گردوغبار شدید جنوب و غرب ایران دچار اختلال میشد، تعمیر و نگهداری آن دشوار بود و به دلیل کمبود قطعات یدکی، تانکها گاهگاهی زمینگیر میشدند. علاوه بر این، نسبتهای دنده و طراحی انتقال نیرو باعث محدود شدن تحرک و شتاب تانک در سربالاییها و زمینهای نرم میشد.

در برنامهٔ ارتقای «مبارز»، همزمان با جایگزینی موتور با V-84همان موتور خانوادهٔ T-72)، گیربکس نیز تعویض شد تا هماهنگی بهینه با موتور جدید برقرار شود. منابع تخصصی اشاره میکنند که گیربکس جدید احتمالاً گیربکس هیدرولیکی/نیمهخودکار مدرنتر مشابه نمونههای T-72 یا بومیسازی شده بوده است. این گیربکس جدید توانست انتقال قدرت را به شکل روانتر و قابلاطمینانتر انجام دهد، شتاب و مانور تانک را بهبود دهد و فشار روی موتور را کاهش دهد.
با نصب گیربکس جدید و موتور V-84، نسبت قدرت به وزن تانک از حدود ۱۳٫۶ به حدود ۱۵٫۴ اسببخار بر تن افزایش یافت و این باعث شد تانک در زمینهای سخت، سربالایی و هنگام حمل وزن اضافی زره یا تجهیزات جانبی عملکرد تحرکی بهتری داشته باشد. همچنین قابلیت شتابگیری سریعتر و کنترل روانتر هنگام تغییر دندهها و حرکت در میدان نبرد فراهم شد. با این تغییرات، تانک «مبارز» نسبت به چیفتن اصلی ایران از نظر تحرک، شتاب و قابلیت مانور بهبود محسوسی پیدا کرد و آمادهٔ مقابله با تهدیدات منطقهای شد.
در طراحی اولیهٔ چیفتن سیستم کنترل آتش مبتنی بر مجموعهٔ اپتیکی و بالستیکی آن دوران بود که شامل نشانهگیر اپتیکی توپچی، مسافتیاب نوری/اولیه و یک محاسبهگر بالستیک نسبتاً ساده میشد؛ این سامانه در دههٔ ۱۹۶۰–۷۰ برای اهداف روزمره کافی بود اما با گذر زمان و بهویژه در محیطهای عملیاتی ایران—که درگیریهای شبانه، گردوغبار و قطع پشتیبانی فنی وجود داشت—نواقصش آشکار شد: فقدان مسافتیاب لیزری قوی، نبود دید حرارتی/دید در شب مدرن و رایانهٔ بالستیک دیجیتال موجب کاهش دقت در بردهای طولانی، کندی قفل بر هدف و ناتوانی مؤثر در شلیک در حرکت شد.
در برنامهٔ «مبارز» این خلأها با نصبِ یک بستهٔ کنترل آتش بومیشده که در منابع با نام KT‑72 شناخته میشود، پوشش داده شد؛ KT‑72 طبق توصیفات شامل مسافتیاب لیزری، رایانهٔ بالستیک دیجیتال، پایدارکنندهٔ دومحورهٔ توپ و مجموعهٔ دیدهای شبانه/حرارتی برای توپچی (و در برخی نمونهها برای فرمانده) است این سیستم با نام کت 72 شناخته می شود(البته تمامی چیفتن های که تاکنون ارتقا یافتند هم شامل این سیستم اتش نمی شوند و تنها شامل تعویض موتور و گیربوکس بودند)

کت 72 در واقع سامانه اتش EFCS‑3‑55 است که توسط اسلواکی توسعه یافت و در دهه 1370 شمسی وارد ایران شد .این سیستم در ایران با نام کت72 بعدها بومی سازی شد .این سامانه به عنوان یک سامانهٔ الکترونیکی کامپیوتریِ کنترل آتش برای افزایش احتمال اصابت در شلیک اول طراحی شده است؛ ایران این سامانه را در چند پروژهٔ ارتقا از جمله سفیر74 و تانک ذولفقار و کرار به کار برد
از منظر فنی، مجموعهای که در ایران با نام KT‑72 شناخته میشود، شامل اجزایی است که مشخصهٔ سامانههای مدرنِ EFCS را تشکیل میدهند: مسافتیاب لیزری با دقت بالا، رایانهٔ بالستیک دیجیتال (محاسبهٔ پارامترهای شلیک با در نظر گرفتن باد، دما و برد)، پایدارکنندهٔ توپ (حالت اتوماتیک و دستی) برای شلیک در حرکت، دیدگرهای نسل دوم برای توپچی (IR/NVD) و یک دید مستقل برای فرمانده این امکانات امکان «شلیک در حرکت» و «هدفگیری سریع و با احتمال اصابت بالا در شلیک اول» را فراهم میسازند.
دیگر ارتقائات انجام شده بر روی مبارز
بازطراحیِ بدنه (عمدتاً عقب و جانبیِ شاسی) و تقویت ساختار،مخزن سوخت جدید و قابل تعمیر بهجای مخزن غیرقابل سرویس قبلی ،افزودن سیستمهای ضدلرزش/دمپینگ برای محافظت از الکترونیک حساس کنترل آتش و سامانههای جدید.تعویض/تقویت تعلیق و شنی برای تحمل وزن اضافی و بهبود عبور از موانع (پایداری و دوام بیشتر،نصب یا ارتقای دید در شب/دید حرارتی و مسافتیاب لیزری (جزئی از بستهٔ KT‑72 یا موازین مشابه) برای بهبود عملیات شبانه و دقت هدفگیری، افزودن مولد/ژنراتور الکتریکی و بهبود سامانههای برق داخلی برای تغذیهٔ تجهیزات الکترونیکی جدید،بهبود قابلیت تعمیرپذیریِ قطعات و قابلیت استفادهٔ مؤثر در کارگاههای داخلی (تولید/اورهال در مجتمعهایی مانند «شَهید کلَهدوز»).

برخی منابع مدعی هستند ایران بین 100 تا 200 تانک چیفتن همچنان عملیاتی دارد. برنامه مبارز به شکل محدود اجرای شد و تنها تهداد کمی از این تانک ها در لشکر 16 قزوین به خدمت گرفته شدند.پروژه مبارز نیز مانند تعداد زیادی از پروژه های ارتقا در ایران، مانند ارتقا تی72 در صنایع شهید زین الدین ، و یا ارتقا تانک ام60 با نام صمصام و یا تیام و یا تانکی چون ذوالفقار هرگزی به شکل گسترده عملیاتی نشد (چهار مورد اخر اصلا از پیش نمونه فراتر نرفتند) که دلیل عمده ان نبود بودجه و البته انگیزه برای نوسازی تانک های ارتش بود است.
تانک چیفتن یک تانک قدیمی است. حتی اگر این ارتقائات روی ان به شکل فراگیر انجام می شد اگرچه مشکل پیشرانه وتحرک ان که بسیار حاد و جدی بود را برطرف میکرد ولی باز تانکی که طراحی ان به دهه1950 بر میگردد با این ارتقائات انهم در عصر موشک های پیشرفته ضد تانک چون جولین و اسپایک وپهپاد انتحاری ، شانسی در میان نبرد ندارد
مقالات مشابه



